هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » سید علی صالحی »ﻫ
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 17:3 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

دنیای غم انگیز نادرستی داریم
 خیلی ها سهم شان را
در اشتباه یک باور ساده از دست داده اند
 خیلی ها رفته اند رو به راهی دور
که نه دریچه ای چشم به راه و
 نه دریایی که پیش رو
 عبور از این همه هیاهو
دشوار است
 معلوم نیست این قهقهه ی کدام کباده کش کور است
 که نمی گذارد حتی باد
هق هق خاموش زنان سرزمین مرا بشنود
حیف که شاعرم
چقدر دلم برای سردادن یک شعار ساده
لک زده است
زنده باد پرندگانی که نیم ساعت پیش
از بالای این بادیه
 سمت سایه های بالادست
 نمی دانم رفتند یا بازآمدند
گریه کنید رویاندیدگان جنوبی ترین ترانه های من
کسی نیست
 کسی نیامده
کسی نمی اید
 من این راز را از مویه های مادرم آموخته ام
 خسته ام کرده اند
دیگر از هیچ کسی نخواهم پرسید
 این که این همه خسته
 این که این همه خودفروش
 این که این همه ناامید
این که
این که قرار ما نبود


شاعران » سید علی صالحی »ر
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 17:3 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

ر

بعضی ها چه راحت به خواب می روند
 درست مثل نوزادانی
 در آرامش ماه و بیشه و هوا
بعضی ها اصلا نمی دانند
 شب تا شب
 چند پرنده ی بی آب و آسمان
 بی آب و آسمان به آشیانه باز می گردند
از این پهلو
 به آن پهلو
پس کی آن خواب عمیق آسوده
 فراخواهد رسید ؟
روزگاری نیز
من بی خواب این همه راز
 نوزاد نیستانی از نور ماه و
بیشه های بی خبر بودم
ببین با من چه کرده اند
که کارم
 دیگر از ترس داس و
نی خوانی دریا گذشته است
حالا سال هاست
که هر شب خدا کسی می اید
از این بند بسته به آن خواب خسته می بردم
نمی گذارد از مگوی این همه گریه
یک شب راحت
یک سکوت بلند
یک خواب خوش
هی زن از ازل آمده
پروردگار پیش روی من نشسته
 پس راه بیشه ی نی و
 کودکی های ماه و
 نمازخانه ی رابعه کجاست ؟


شاعران » سید علی صالحی »الف
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 17:3 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

الف

عطر آرام عبورشان هنوز
تا بالادست دره ها پیداست
 از همین راه رفته اند حتما
حالا یک طور دیگر
از ردپایشان
به سرمنزل پروانه می رسیم
راه باریکه های دنباله دار پاییزی
هنوز هم
 پر از عطر عبور آشنایانی ست
که سالها پیش
از یاد بی مرور مردمان رفته است
ای کاش
 پسران ماه و دختران چشمه نشین می دانستند
 بالا دست دره ها پیداست اگر هنوز
هم از رد روشن ستارگانی ست
که دیگر از جنوب شرقی شب
به خانه باز نمی ایند


شاعران » سید علی صالحی »شین
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 17:2 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

شین

دیگر از آن همه رفته ی رویا نویس
بوی کسی از کرانه های نور و نجات نمی اید
 پس تا کی به خواب این همه هلاهل مجبور
مجبور به باور خاموش اینه انتظار آدمی ؟
آبی که از روی گریه رفت
محال است
به خواب غمگین ترین نرگس مرده بیاید
 همه رفته اند
 تنها یکی سایه سار چراغی شکسته است این
با شب بی پایان مسافرش
 که رو به شد آمد آب ها کرانه ها و رویاها نشسته است
 هی نورا ... نجات نا به هنگام بی باوری


شاعران » سید علی صالحی »ز
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 17:1 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

ز

خودت خوبی
 که خدات از آواز نی و
نماز ملائکت آفریده است
 درست مثل حریر خنکای هزار پسین درست
 هم در یکی فراغت از اندوه آدمی
من که کسی نیستم
 باد آورده ی بی قرار علاقه ای
 به درمانده ی دمی
بی راه رفته گم از گور خویش
 همینش درست
یا تکلم تسخیر غیب الخاص حی


شاعران » سید علی صالحی »الف
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 17:1 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

الف

در ایوان علف پوش کهربا
صندلی بود
سایه بود
 و سکوت بود
 خلوتی های عصر احتمال انتظار
و بعد خواب کبوتر بود
 و عطری از عادت غروب
کندر کهنه در آتش
 پر از آوازهای همراز هوا بود
و بوی خوش ‌آخرین زنی
 که از مقابل ایوان
 رو به راهی که راهی
قطار قدیمی
 آن سوتر از ریل نور و نقره
انگار چشم به راه آخرین مسافر خود بود
 زن تنها بود
 کسی انگار
یک چیزی روی صخره های بلند نوشته بود
قرار بود از راه نخجوان به جانب جایی دور برویم
 ای کاش اوایل شب پیش
راه می افتاد
 نیامده بود هنوز
زن گفت غیر ممکن است
از جانب شمالی ترین ردیف افراها
 آواز کسی در باد
خبر از احتمال باران می داد
 دیگر دیر شده بود
 بعد از تمام تقطه چین های شکسته
هنوز جای چند واژه ی آِنا خالی بود
مرد سیگارش را خاموش کرد
کتاب را بست
کلاه حصیری را برداشت
و خانه
که می دانست خانه خیلی دور است
 کسی نبود
 آنها آمده بودند
 او چمدانش را برداشت
یقه ی بارانی اش را بالا زد گفت
کلید خانه با من نیست
یک جفت کفش کتانی
و رد پوتین ها
تا انتهای عصر


شاعران » سید علی صالحی »دال
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 17:1 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

دال

شنیده ام یک جایی هست
 جایی دور
که هر وقت از فراموشی خواب ها دلت گرفت
می توانی تمام ترانه های دختران می خوش را
 به یاد آوری
می توانی بی اشاره ی اسمی
بروی به باران بگویی
دوستت می دارم
 یک پیاله آب خنک می خواهم
 برای زائران خسته می خواهم
 دیگر بس است غم بی بامداد نان و
 هلاهل دلهره
 دیگر بس است این همه
 بی راه رفتن من و بی چرا آمدن آدمی
من چمدانم را برداشته
دارم می روم
تمام واژه ها را برای باد باقی گذاشته ام
 تمام باران ها را به همان پیاله ی شکسته بخشیده ام
 دارایی بی پایان این همه علاقه نیز
شنیده ام یک جایی هست
حدس هوای رفتنش آسان است
 تو هم بیا


شاعران » سید علی صالحی »ﻫ
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 17:0 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

زرا
زائر ناگزیر به برف مانده ی من
زندگی همین است دیگر
علف
 اینه دار آرایش کمرنگ شبنم است
 ماه
 پرده پوش هق هق تنهاترین زنان
و من
 که غلام گریه های توام


شاعران » سید علی صالحی »ر
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 17:0 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

ر

یک سازی می زند این رود بی پرده از آواز او
که نگو
 هی از هوای این همه واژه
 وسوسه ام می کند : بیا
اما نمی روم
 چه فایده دارد این رفتن
که باز آمدنش
پرده پوش پشیمانی ست
حقیقت این است
 هنوز میان دریا و دلهره
 مجبورت نکرده اند که بدانی
 باد نمی فهمد
 باد نمی فهمد
بر این بوته ی بی وطن چه رفته است
حالا هی ساز بی پرده
 از پرده در پرده چیزی بزن
چیزی در پرده باز نخواهد ماند


شاعران » سید علی صالحی »دال
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 16:59 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

دال

همه ی ما
 محکومان بی وکیل همین کلمات ساده ایم
 تنها پیادگان بی خبر از عطر آسمان
بخشوده خواهند شد
 تو چرا چمدانت را بسته ای ؟
شبی این همه پرده دران معلوم است
 جریمه ی سکت ترین ستارگانش
نپرسیدن از ساعت گرگ و میش سحری ست
بس کن ما ازادیم
در به یادآوردن خاموشی خانه ها ازادیم
در به یاد آوردن کلمات اسامی آدمیان
چه کسی گفته است
 از کنار کشیدن این همه پرده پشیمانیم ؟
 نگران چیستی تو ؟
برو چمدانت را از پاگرد پلکان
به خواب مجبور خانه بیاور
 در را هم ببند
 در بعضی ترانه ها آمده است
 وطن واژه ای ست
که تنها در عطر گریه و رویای گسرنگان
تبرئه خواهد شد


شاعران » سید علی صالحی »شین
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 16:59 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

شین

تنها کودکان سینه خوار ستاره و آهو می فهمند
 چرا شب همه شب
پریون هفت پرده ی لافتا می ایند
به حیرت آدمی از سهم علاقه اشاره می کنند
و باز به بالای بهشت بوسه ها باز می گردند
خودم به تو خواهم گفت
از دیگران مپرس
من در قمار همین علاقه های آسان آدمی
گریه ها از دامن دریا برده و
 خواب ها به قیمت همین بیداری بی خیال باخته ام
 گوش کن
من خود شنیدم
پرنده ای که تازه از بالای بهشت بی مگو آمده بود
داشت با باد
 از سکونت ستاره و آهو سخن می گفت
هی شیر خواره ی خسته
 اولاد هفت پرده ی لافتا
تو باید سنگ ها کشیده باشی
تا سبک از ترس این گردنه بگذری


شاعران » سید علی صالحی »ر
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 16:58 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

ر

همه ی روزهای نرفته
 همین امروز است
 همه ی روزهای رفته هم
شب که بیاید
 شب مجبور است
 تمام شکوفه های روشن شبتاب را
 باور کند
حالا آوازی بخوان
می دانم این بادهای گرسنه
از چیدن بی هنگام نی زارها آمده اند
 اما سرت را که بالا بگیری
 یک آسمان مروارید پرکنده آن بالاست
 مهم نیست
 آفتاب غایب باشد
رد پای کم رنگ همین پرنده تا پشت کوه
 یعنی خیلی چیزها
چراغ را بالاتر بگیر


شاعران » سید علی صالحی »ز
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 16:58 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

ز

ابرک آسوده ای بالای کوه
زتبقی در باد
 و برف بازمانده ی دی
گیلاس ها شکوفه ها غزاله غفلت
 تابستان تمام افرها
 و تو که ناگهان
 مرا به نام کوچک خودم می خوانی
 نانرنح ها هلو روشنایی راه
جلوباره ی بالای شیب
نام ها رخسارها ادامه آوازها
 و من که خیلی دیر
 نام کوچک تو را در همین ترانه تکرار کرده ام
خدایا این چه رویایی ست
که هرگز شهامت گفتنش را
 به گهواره نداشته ام
 اما به گور شاید


شاعران » سید علی صالحی »الف
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 16:58 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

الف

هی دختر دانا
نگو در بندر گاه باد و بنفشهخ
چه دیده ای
کسی باورش نمی شود
 بارانداخته ماه کم رنگ اوایل نیلوفر
عجیب است
برای فروافتادن از شاخسار بید
 هیچ برگی
 چشم به راه پاییز نمی ماند
داشتند تکانم می دادند
قبلا خوب نیست
پیشترها صدای مبهم چیزی
شبیه شکستن قفل آمده بود
چه خواب ناتمامی
 گفتند وقتش رسیده است
چشم بند مشکی کهنه
بوی باد و بنفشه می داد


شاعران » سید علی صالحی »ﻫ
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 16:57 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

باد می آمد یا نمی آمد نیم دانم
 اما دو کبوتر دلگیر
زیر سایبان شکسته ی بی حصیر
داشتند حرف می زدند
 یکیشان کمتر خسته خاموش
آن دیگری بی حواس پرگو بی پروا
هوا پر از تنفس تیغ و ردپای پرنده بود
 می گویند
 گربه های گرسنه هم خواب می بینند
داشتم چه می گفتم
ناگهان صدای سه تار کهنه شکست
یک نفر گفت
 تمام کودکان زنان و پیران خسته
باید در خانه بمانند
هوا آلوده است
شهر آدمی آسمان آلوده است
سه ماه و دو هفته و چند روز تمام بود
که دیگر باد نمی آمد
یادم آمد
یکیشان پر زده رفته بود
اما آن دیگری بی حواس پرگو بی پروا
داشت با خودش هنوز
 هنوز داشت با خودش حرف می زد
گربه
به سایه بان شکسته ی بی حصیر رسیده بود


شاعران » سید علی صالحی »شین
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 16:56 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

شین

قمری های بی خیال هم فهمیده اند
فروردین است
اما آشیانه ها را باد خواهد برد
 خیالی نیست
بنفشه های کوهی هم فهمیده اند
 فروردین است
 اما آفتاب تنبل دامنه را باد خواهد برد
 خیالی نیست
 سنگریزه های کناره ی رود هم فهمیده اند
 فروردین است
اما سایه روشنان سحری را باد خواهد برد
 خیالی نیست
همه ی این ها درست
 اما بهار سفرکرده ی ما کی بر می گردد ؟
واقعا خیالی نیست ؟


شاعران » سید علی صالحی »الف
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 16:55 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

الف

چشم به راهی آفتاب
 که اینه خوانی رویا نمی شود
 این شبنم قانع به یکی گلبرگ تا کی مگر
اگر عمر سحرگاهی شبتاب را می دانست
 این همه از لغزش انعکاس
سرمست نور و نماز علف نبود
 دریغا شبنم دریا ندیده ی من
آسمان برهنه
 باد خواب و
 آدمی تنهاست


شاعران » سید علی صالحی »دال
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 16:55 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

دال

امشب
نه فاخته می خواند
نه بادها از دره ی خیزران می گذرند
 من یک نفر دیگر هستم
 کاش این سیرسیرک های نفس بریده هم می خوابیدند


شاعران » سید علی صالحی »ز
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 16:49 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

ز

هی عقلک فلاخن فروش
از چه به جانب سلسله جبال بلند
سنگپاره از کف ناروا می پرانی
یعنی تو
به بهای یکی کلوخ کهنه
انا الحق لا علاج حلاج را پنبه خواهی کرد
تو یعنی نمی دانی
هر پاره سنگی که به ساحت کوه می رسد
قله ی بی دست رس بارانی اش
 به آسمان پر ستاره نزدیک تر می شود
 دریغا بلاهت بی تقصیر
 پیش از تو نیز پشه های بسیاری
در بادهای بی حواله ی زودگذر آمدند
دمی در وزوز مزاحم خویش زیستند و ندانستند
 دریا به نیش یکی شبکور خسته
 در نخواهد گذشت

شاعران » سید علی صالحی »شین
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 16:48 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

شین

من درد ها کشیدم ام از درازنای این شب بلند
 با این همه
 جهان و هرچه در اوست
به کام کلمه ی باز بی چراغی چون من است
من چکیده ی نور و
 عطر عیش و
 آواز ملائکم
وطنم همین هوای نوشتن از شرحه ی نی است
 همین است که این سکوت بی باده
بر بادم داده است
 ورنه علفزار اردی بهشت را
 کی بی وزیدن از سرمست بابونه دیده اید


شاعران » سید علی صالحی »ﻫ
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 16:48 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

تا ماه
 این ماه ولرم دوگانه
 دیوانه ی من است
 ترسی ندارم
 که رخساره در لمس قرینه ی لغزانش نهان کنم
 اما وای که اگر باد
 از این راز سربسته
بویی برده باشد
 پرندگان حکایت عام الفیل
 سنگسارمان خواهند کرد
 هی تراشیده ی باد و بلور لیموی گس
مگر منت به ترانه تمام کنم
 ورنه کو بر گزیده ای
ه شاعر تر از این تشنه ی خلاص
از قاف و غین این همه غدقن بگذرد
خودت بگو
زنجیر اگر برای گسستن نبود
 پس این دست های بسته را
برای کدام روز خسته آفریده اند


شاعران » سید علی صالحی »الف
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 16:47 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

الف

تو دربه در بستن بند کفش و
 گشودن راه و
 خواب پیاده
پیاده ام کرده ای
 ورنه من کی اهل این همه دنگ و فنگ بی دین زندگی بوده ام
 مرا همام مهر خالص و خواب اندکم بس بود
یک جرعه ... یکی شبنم نشئه از عطر نی
تا ابدالآباد برای قناری بخوانم و
خواب زن ببینم و
 زندگی کنم
 من از این بیشتر
 هزاره های بسیاری
 همزاد حضرت سلیمان و
اولاد ملائک بوده ام
ملخ به خوابت ببیند گندم دانا
 که همین تو از بلهت آدمی
باز در به در بستن بند کفش و
 گشودن راه و
 خواب پیاده
 پیاده ام کردی


شاعران » سید علی صالحی »دال
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 16:47 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

دال

هیچ خاطره ای باقی نخواهد ماند
آوازهای درگذشته
بر بادند
 آوازهای اینده
 از نیامدگان
چه مهربان مرا می نگری زن به سی اردی بهشت من
 ایا شویت در سفر است


شاعران » سید علی صالحی »ز
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 16:46 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

ز

شب استعاره ی عجیبی ست
شب مجبور است از پستان فانوس شکسته بنوشد
 فانوس شکسته از خواب همین کاملا
 و کاملا منم
که رو برده ام از بیداری آسمان
خدایا
 پشت پرده هایی که تو از گفت و گوی ما
 خبر به عبرت ملائک برده ای بگو
کو آسمان که از وحی واژه نبارد
 کو شب که نه فانوسش این همه بلند
کو شکسته که نه کلامش به خواب
پس من
 برآورده ی کدام دیوار کوتاه تر از رسیدنم
که بالای هر پرده که رفت
ماه با دف دریاش به رقص و
شب از موج شکسته اش ... بیدار
 پس کی به نگفتن از این همه حیف ناتمام
 فراموش بالین بوسه می میرم


شاعران » سید علی صالحی »ﻫ
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 16:44 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

خودش آمده بود که بمیرد
 زندگی همیشه منتظر است
 که ما نیز زندگانی باشیم
نه خیلی هم
 همین سهم تنفسی کافی ست
 قدر ترانه ای تمام
طعم تکلمی خلاص
عصر پانزدهمین روز
 از تیر ماه تشنه بود
پنجره باز بود
 خودش آمده بود که بمیرد
 بی پر و بال از آب مانده ای
 که انگار می دانست
 میان این همه بی راه رهگذر
تنها مرا
 برای تحمل آخرین عذاب آدمی آفریده اند
 خودش آمده بود که بمیرد
 نه سر انگشتان پیر من و نه دعای آب
هیچ انتظاری از علاقه به زندگی نبود
 هی تو تنفس بی
ترانه ی ناتمام
تکلم آخرین از خلاص
میان این همه پنجره که باز است به روی باد
 پس من چرا
 که پیاله ی آبم هنوز در دست گریه می لرزد ؟
 خودش آمده بود که پر ... که پرنده
 که پنجره باز بود و
 دنیا ... دور


شاعران » سید علی صالحی »ر
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 16:44 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

ر

بر نمی گردد این رود
 به مخفی خواب خویش
بر نمی گردد این قافله این بدقول این دقیقه ها
 برنمی گردد این
از هر چه رفته که رفته است
کبوتر کلمه سکوت ثانیه ها
دختر هی دختر
تا مرگ سرگرم سراغ تو از گرفتن پروانه و گندم است
 همین سطر مانده به لااقل را لا اقل


شاعران » سید علی صالحی »شین
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 16:43 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

شین

سربسته باش پیشانی شکسته
 زنهاری که از این خزان خسته می وزد
 چیدن محبوبه های شب را
 تنها به یاد خواهد داد


شاعران » سید علی صالحی »
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 16:30 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
هي تراشيده ي باد و بلور ،ليموي گس

ترانه ی اول

  1. شین____
  2. ه______
  3. ر______
  4. ز______
  5. الف____
  6. دال____
  • ترانه ی دوم
  1. شین____
  2. ه______
  3. ر______
  4. ز______
  5. الف____
  6. دال____
  • ترانه ی سوم
  1. شین____
  2. ه______
  3. ر______
  4. ز______
  5. الف____
  6. دال____
  • ترانه ی چهارم
  1. شین____
  2. ه______
  3. ر______
  4. ز______
  5. الف____
  6. دال____
  • ترانه ی پنجم
  1. شین____
  2. ه______
  3. ر______
  4. ز______
  5. الف____
  6. دال____
  • ترانه ی ششم
  1. شین____
  2. ه______
  3. ر______
  4. ز______
  5. الف____
  6. دال____
  • ترانه ی هفتم
  1. شین____
  2. ه______
  3. ر______
  4. ز______
  5. الف____
  6. دال____
  • ترانه ی هشتم
  1. شین____
  2. ه______
  3. ر______
  4. ز______
  5. الف____
  6. دال____
  • ترانه ی نهم
  1. شین____
  2. ه______
  3. ر______
  4. ز______
  5. الف____
  6. دال____
  • ترانه ی دهم
  1. شین____
  2. ه______
  3. ر______
  4. ز______
  5. الف____
  6. دال____

پس پيراني دوخته ي هزار عطر آهو كش

ترانه ی اول

  1. شین____
  2. ه______
  3. ر______
  4. ز______
  5. الف____
  6. دال____
  • ترانه ی دوم
  1. شین____
  2. ه______
  3. ر______
  4. ز______
  5. الف____
  6. دال____
  • ترانه ی سوم
  1. شین____
  2. ه______
  3. ر______
  4. ز______
  5. الف____
  6. دال____
  • ترانه ی چهارم
  1. شین____
  2. ه______
  3. ر______
  4. ز______
  5. الف____
  6. دال____
  • ترانه ی پنجم
  1. شین____
  2. ه______
  3. ر______
  4. ز______
  5. الف____
  6. دال____
  • ترانه ی ششم
  1. شین____
  2. ه______
  3. ر______
  4. ز______
  5. الف____
  6. دال____
  • ترانه ی هفتم
  1. شین____
  2. ه______
  3. ر______
  4. ز______
  5. الف____
  6. دال____
  • ترانه ی هشتم
  1. شین____
  2. ه______
  3. ر______
  4. ز______
  5. الف____
  6. دال____
  • ترانه ی نهم
  1. شین____
  2. ه______
  3. ر______
  4. ز______
  5. الف____
  6. دال____
  • ترانه ی دهم
  1. شین____
  2. ه______
  3. ر______
  4. ز______
  5. الف____
  6. دال____

هزار و يك ترانه براي تنهايي زنان

  1. هزار و یک ترانه  برای تنهایی زنان


خصوصیات یک شخصیت موفق
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 11:50 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
اغلب مردم ترقی خواه هستند و به دنبال شخصیت بهتری می گردند اما از جهت ترقی و پیشرفت هیچ گونه اطلاعی ندارند، از صفات بارز شخصیت خوب بی خبرند.

 بارها به افرادی برخورد کرده ام که حتی وقتی برای آنها هدف یا نشانه ای مشخص شده از حرکت در مسیر آن عاجز بودند ولی چرا ؟


متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: موفقیت
:: برچسب‌ها: شخص موفق, افراد موفق, موفقیت
چطور مغزمان هنگ می کند؟
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 1:50 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
تا به حال شده احساس کنید گوشی همراهتان زنگ می‌زند یا در جیبتان می‌لرزد،‌ اما در واقع هیچ خبری نباشد؟ فکر می‌کنید همه رنگ‌ها را می‌بینید؟ می‌توانید به عکس عزیزانتان با دقت دارت پرت کنید؟


ما در زندگی روزمره خود با اطلاعات بسیار زیادی روبرو می‌شویم که مغز مسئول پردازش آن‌ها است. قرار است مغز اطلاعات بیرونی را به درستی پردازش کند، نتیجه درستی بگیرد و به ما برای زندگی در این دنیای پر از محرک کمک کند. اما مغز، سیستمی پیچیده است که خطاهایی هم دارد. خطاهای مغز در زندگی روزمره دائم اتفاق می‌افتند و برخی از آن‌ها را ما حتی به خطای مغزی نسبت نمی‌دهیم. دانستن این که چه پدیده‌های مغزی باعث این خطاهای روزمره می‌شوند خالی از لطف نیست. با مجموعه‌ای ده‌تایی از مواردی که در زندگی روزمره اتفاق می‌افتند و در آن‌ها مغز دچار خطا می‌شود آشنا شوید..


متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، پزشکی و سلامت
:: برچسب‌ها: مغز, خطای دید, توهم, محققان