ﻫ
تا ماه
این ماه ولرم دوگانه
دیوانه ی من است
ترسی ندارم
که رخساره در لمس قرینه ی لغزانش نهان کنم
اما وای که اگر باد
از این راز سربسته
بویی برده باشد
پرندگان حکایت عام الفیل
سنگسارمان خواهند کرد
هی تراشیده ی باد و بلور لیموی گس
مگر منت به ترانه تمام کنم
ورنه کو بر گزیده ای
ه شاعر تر از این تشنه ی خلاص
از قاف و غین این همه غدقن بگذرد
خودت بگو
زنجیر اگر برای گسستن نبود
پس این دست های بسته را
برای کدام روز خسته آفریده اند