هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

چند روش برای افزایش انرژی بدن
دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 11:6 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

چند روش برای افزایش انرژی بدن

آیا احساس می‌کنید بی‌حال و سست هستید یا در اواسط روز انرژی‌تان تحلیل می‌رود؟

عوامل بسیاری می‌تواند موجب از دست رفتن انرژی بدن شما شود اما روش‌های متعددی نیز برای افزایش سطح انرژی بدن شما در زمانی که انرژی‌تان به اتمام رسیده و تمرکز کردن برایتان دشوار شده است، وجود دارد.یک راه افزایش‌دهنده انرژی، حفظ آب بدن است اما نیازی نیست که شما به سراغ کافئین بروید. در ادامه چند روش انرژی‌ز‌ای طبیعی و ساده به شما ارائه می‌شود. این چند روش انرژی‌افزای طبیعی، موتور بدن شما را در کل روز روشن نگاه می‌دارند:

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
با این تست جدید و جالب ببینید که آرامش قلبی دارید یا نه ؟
دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 11:3 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
با این تست جدید و جالب ببینید که آرامش قلبی دارید یا نه ؟

آرامش قلب شما بستگی به نوع رفتاری دارد که با آن دارید. اگر می خواهید خوشبختی و آرامش درونتان را محکی بزنید با ما همراه شوید و به سوالات زیر پاسخ دهید…

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی
شاعران » آژند اندازه گر »هول
دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 10:59 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

هول

نمی دانم چه می شود،
هراسی می اید و آشوبی به جای می گذارد،
هیبت مرگ را دارد و یاد زندگی را.
سرم را پر می کند از هول،
دلم را خالی از شور.
شورابه ای است در عطش اشتیاق:
رنگ فیروزه ای کاشی های خرد شده،
بوی یاس های زیر برف مانده،
طعم گس علف های سوخته،
یاد "شهری که دوست می داشتم"،
آن هنگام که اندیشه ام در پای دیوار آن کوچه ی بن بست می ماند.
نمی دانم چه می شود،
هولی است بر گرده ام، آشوبی است در سرم، مرگ است در برابرم.


شاعران » آژند اندازه گر »هر بامداد
دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 10:30 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

هر بامداد

هر بامداد،
مرگ بر سر راهم نشسته است به صبحانه،
میزی کوچک با نیمرو و عسل،
اما بی لبخند.
شاید اگر می دانست،
شوم ترین رویداد هم از آغاز میلاد من بود،
لبخندی چاشنی قهوه ی تلخش می کرد،
پیش از آنکه برخیزد.


شاعران » آژند اندازه گر »ماه
دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 10:29 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

ماه

ماه از آن بالا خودی می نمایاند که هست هنوز.
همیشه آن بالا بوده است،
هر وقت که بالا را نگاه کردم.
همیشه آن بالا هست.
نگران نیست، نگاه می کند.
وامدار نیست، گوش می کند.
همیشه هست،
وقت شادی ها، وقت غر زدن ها،
روزهای عاشقی، روزهای مهربانی،
روزهای سفر، روزهای زندگی، روزهای مرگ.
روزهایی که حرفی بود برای زدن،
روزهایی که سکوتی بود برای شنیدن.
شاید که نشانی از هستی است،
یا که نماد عشق است.
شاید که خود زندگی است با تمام تنهایی اش.
هر چه هست،
ماه من بوده همیشه،
ماه من است.
نگاهش کنید، شاید شما هم ماهی دارید آن بالا.
نگران نیست، نگاه می کند.
وامدار نیست، گوش می کند.


شاعران » آژند اندازه گر »شب
دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 10:29 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

شب

شب از نیمه گذشته است،
اما هنوز به صبح بسیار مانده.
روز که می رفت حرف تازه ای برای گفتن نداشت.
خورشید غروبش را در پس ابری نهان کرد،
و عاشقان بهانه های بسیار برای دلتنگی داشتند.
حالا شب از نیمه گذشته است دیگر.
خون را از افق آسمان شسته اند،
و کس خورشیدی را به انتظار نیست،
جز خورشید که تصویری مبهم از کاسه ای مسین
در رویای زربافت خود می بیند،
و سیاووشی که نگاهش در کاسه ی مس خونین است.


شاعران » آژند اندازه گر »چراغ های شهرم
دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 10:28 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

چراغ های شهرم

چراغهای شهرم را همیشه دوست داشتم. به خاطرشان تا لبه ی بام خطر می کردم، تا دورترین شان را هم پاییده باشم. شبهای ابری که به دل طعنه می زدند، ستاره های زمینی کوچک و رنگارنگ بی ستارگی آسمانم را کم نور می کردند. اما حالا اینجا همه اش نورهای درشت است که می ایند و می روند. خطر از لبهای بام جسته است و آسمان پر ستاره. و دلی با من است که شبان بی ستاره اش وامدارانند.

شاعران » آژند اندازه گر »دیروز که باز می گشتم
دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 10:26 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

دیروز که باز می گشتم

دیروز که باز می گشتم،
همه ی راه را آفتاب غروب می کرد.
می دانی غروب چیست؟
آن بالا، ابرها چون کوه ها می ماندند:
دیواری در افق برکشیده، سیاه در دل کویر.
می دانی کویر چیست؟
در راه بازگشت،
در تمام راه،
آفتابی در کویری غروب می کرد.
می دانی دل چیست؟


شاعران » آژند اندازه گر »در میان اشباح
دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 10:25 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

در میان اشباح

در میان اشباح راه می روم،
سرایی که می گفتند خانه ی من است،
به منزلگاه اشباح می ماند،
با نشانهای به جای مانده از روزگاران وصل.
ایا من خود شبحی بوده ام همه عمر،
یا خواب می دیدم همه ی آن روزان و شبان را؟
دیری است که درگذشته ام و درگذاشته ام همه ی رویاها را.
شهر من منزلگاه اشباح است،
می روند و می ایند و خاکستر به جای می گذارند،
شهر من دل من بود.


شاعران » آژند اندازه گر »در همه ی خوابهایم
دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 10:25 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

در همه ی خوابهایم

در همه ی خوابهایم همان خانه را می بینم،
همان دیوارها و همان اتاقها، با پنجره های بسته ای آن بالا.
کاری تمام نشده انتظار مرا می کشد.
کاری که عمر کفاف تمام شدنش را نخواهد داد،
که تا تمام نشود، زندگی نمی اید.

در همه ی خوابهایم همان خانه را می بینم،
همان باغچه و همان بام.
برگشتم تا کاری را تمام کنم،
نشد.
گم شدم میان دالانهایش.
بی زندگی برگشتم،
و مرگ هنوز نیامده است.

در همه ی خوابهایم،
مرگ در می زند.


شاعران » آژند اندازه گر »تکرار می کنیم
دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 10:24 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

تکرار می کنیم

تکرار می کنیم ترانه های غربت و دل تنگی را،
چنان که مادران دل تسلیم سرنوشت
لالایی های آمیخته به غم تنهایی خود را
در سرگیجه ی گهواره های خستگی می تنند.
در این جهان رفت و آمدهای آشوب،
کودکی است بیدار که آوارگی را
چون خوابی پر هول و تکان از کابوس هر شب
چشم بسته می پاید.


شاعران » آژند اندازه گر »پاییز اگر آمده باشی
دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:24 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

پاییز اگر آمده باشی

پاییز اگر آمده باشی،
برگها زرد شده اند دیگر،
از واهمه ی خشاخش آنها که از شاخه جدا مانده اند.
پاییز اگر آمده باشی،
یادمانی از بهار نمی یابی،
که همه در گذر از عطشان تابستان سوخته است.
برگهایی که با بهار آمده بودند،
با پاییز رفتند.
پاییز اگر آمده باشی،
زمستان در انتظار تست،
می رسد پیش از آنکه امید به بهاری باز جوانه زند.


شاعران » آژند اندازه گر »برف، برف، برف
دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:21 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

برف، برف، برف

برف، برف، برف و دیگر هیچ...
آنچه سپید است دل عاشقان است و دفترهای کهنه ی خاطرات،
وگرنه دیگر همه سرماست اینجا.
می دانم،
تا صبح جز یخ نخواهد ماند بر زمین،
جز یخ نخواهد ماند بر دل عاشقان.


جملات فلسفی و عرفانی
دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:19 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

دلت را از “شیشه” بساز ولی به سنگها بگو دلم از “فولاد” است . . .

.

.

.

دائم شکر گذار خدا باشیم که :

شاید بدترین شرایط زندگی ما ، برای دیگران آرزو باشد . . .

.

.

.

انسان چیست ؟

شنبه: به دنیا می آید.

یکشنبه: راه می رود.

دوشنبه: عاشق می شود.

سه شنبه: شکست می خورد.

چهارشنبه: ازدواج می کند.

پنج شنبه: به بستر بیماری می افتد.

جمعه: می میرد.

.

.

.

دوستی مدتش مهم نیست ، دوامش مهمه

دوری و نزدیکیش مهم نیست ، یادش مهمه . . .


متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: جملات فلسفی و عرفانی
:: برچسب‌ها: فلسفی, جملات ناب, جملات زیبای فلسفی, جملات قصار بزرگان
شاعران » آژند اندازه گر »بالاخره بارید
دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:18 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

بالاخره بارید

بالاخره بارید،
آسمان را می گویم دیگر،
که روزها سر به گریبان بود.
حالا هی ابرهای سپید پنبه ای می ایند و می روند در خیالش،
که باز فکرهای دلگیر خاکستری نکند.


شاعران » آژند اندازه گر »
دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:50 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
چگونه انتقاد را با قدردانی پذیرا باشیم
یکشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 19:49 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

شما چطور با انتقادات دیگران برخورد می‌کنید؟ تصور ما بر این است که اولین واکنش  اکثر ما دفاع از خودمان یا بدتر از آن، حمله به فرد منتقد است.

و با اینحال، با اینکه انتقاد می‌تواند ناراحت ‌کننده باشد و روحیه را ضعیف کند، اما می‌توان از دیدگاهی مثبت هم به آن نگاه کرد: انتقاد نشانه صداقت طرف‌ مقابل است و می‌تواند ما را به سمت عملکردی بهتر راهنمایی کند. انتقاد می‌تواند فرصتی برای پیشرفت باشد.


متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: موفقیت
تفاوت چپ دست ها و راست دست ها
یکشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 19:46 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

به طور کلي، افراد چپ‌ دست انعطاف ‌پذيرتر، باهوش‌ تر و سازگارتر از افراد راست ‌دست هستند. شايد به اين فکر کنيد که اي ‌کاش شما هم چپ‌ دست‌ بوديد و يا در مورد ساير مزاياي چپ دست‌ بودن بينديشيد.

واقعيت اين است که حدود 90 درصد از مردم راست دست بوده و فقط 10 درصد چپ دست هستند.

يک نکته خيلي مهم که لا‌زم است به آن توجه داشته باشيد اين است که، غالب بودن طرف چپ يا راست،‌ در مورد کل بدن صادق است.

اگر کمي دقت کنيد،‌حتما متوجه خواهيد شد که با يک گوش بهتر از ديگري مي ‌شنويد و يا با يک چشم بهتر از چشم مقابل مي‌ بينيد. پس بايد توجه داشته باشيد که غالب بودن يک قسمت از بدن يک مورد عمومي است که در مورد تمامي قسمت‌ هاي جفت بدن صدق مي‌ کند.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی
رابطه زناشویی و سردرد ضربان‌دار
یکشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 16:22 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
رابطه زناشویی و سردرد ضربان‌دار


این سردرد اغلب سردردی است كه پیش از رسیدن به اوج لذت جنسی یا بلافاصله پس از برقراری رابطه زناشویی رخ می‌دهد و ممكن است تا چند ساعت طول بكشد.

این سردردها اغلب گاه‌به‌گاه روی می‌دهند و خوش‌خیم هستند. كیفیت آنها به‌طور معمول ضرباندار توصیف می‌شود و به‌طور معمول محدود به نواحی پس‌سری یا پیشانی است.

این درد به صورت دردی مبهم گزارش می‌شود. اگر این سردردها چند ساعت دوام داشته باشد یا با تهوع و استفراغ همراه باشد، نیاز به بررسی مغزی دارد و باید به متخصص مغز و اعصاب مراجعه كرد اما علت قطعی و دقیق سردرد پس از مقاربت به‌طور‌کلی ناشناخته است.

در برخی منابع، علل عروقی (برای مثال، افزایش فشار خون یا انقباض عضلانی یا عوامل روانی) به‌عنوان علت بروز این مشكل عنوان شده است. رابطه زناشویی ممكن است در برخی افراد موجب تسریع سردرد میگرنی و یا دیگر سردردها در افراد مستعد شود.

در موردی كه ارزیابی‌های طبی به پیدایش نتایج خاص منجر نشود و بیماری خاصی به‌عنوان عامل ایجاد‌كننده سردرد مشخص نشود، می‌توان از 50 میلی‌گرم ایندومتاسین یك ساعت پیش از رابطه زناشویی و به ‌عنوان داروی پیشگیری استفاده كرد.

در برخی منابع نیز استفاده از داروهای بتابلوكر مانند پروپرانولول 10 میلی‌گرمی تا 40 میلی‌گرمی یا آتنولول 50 تا 100 میلی‌گرمی پیش از رابطه زناشویی توصیه شده است كه افراد می‌توانند پس از مشورت با پزشك خود از این داروها استفاده کنند.


:: موضوعات مرتبط: زناشویی
در خواستگاری ، دوچشم دارید دو چشم دیگر هم قرض کنید !
یکشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 16:21 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
اگر دختر یا پسر به اصطلاح دم بخت هستید که تا کنون به خواستگاری نرفته اید ، یا به تازگی میخواهد برای شما خواستگاری بیاید لطفا" به چند توصیه ای که در این خصوص نوشته شده دقت کنید....



چگونه خواستگاری شروع می شود
در گذشته، ازدواج های سنتی براساس صلاح دید بزرگان فامیل صورت می گرفت. ولی امروزه جوانان در چنان مرحله ای از بینش قرار گرفته اند که دیگر در مقابل تصمیمات یک طرفه والدین شان ساکت نمیشینند. اینان خواسته هایی دارند که گاهی با خواستگاری سنتی، هم خوانی ندارد. از آن گذشته، تغییرات اجتماعی، مثل ادامه تحصیلات، تفاوت های فکری، رشد فرهنگی و امثالهم، امکان خواستگاری سنتی را لااقل در شهرها کم تر کرده است.

بنابر این گرچه شروع یک زندگی می تواند از طریق خواستگاری باشد، ولی لازم است که طالبین ازدواج، پس از خواستگاری سنتی و آشنایی با یکدیگر، حداقل از نقطه نظرها، عقاید و تفکرات یکدیگر باخبر شوند. نشست و برخاست، گفتگو و تامل در رفتار و کردار یکدیگر، جوانان را قادر می سازد که در صورت عدم تفاهم، از ادامه معاشرت، پیش از آنکه عوامل عاطفی به وجود آید، جلوگیری نمایند.


در سال های اخیر بیشترین ازدواج ها به صورتی است که دختر و پسر قبلاً با هم آشنا شده اند و یکدیگر را دیده اند و سپس به خواستگاری رفته اند و احتمالاً پس از مذاکره اولیه نامزد شده اند؛ یعنی از این به بعد، شناسایی بیشتر و دقیق تر از یکدیگر را شروع کرده اند.


توصیه هایی که به زوج های جوانی که در شروع اشنایی هستند می توانم بکنم، این است که سعی کنید به جای اینکه به امور تشریفاتی و ظاهری این دوران، مثل: گل آوردن، هدیه خریدن، حرف های شیرین و با محبت زدن، شیک پوشی یا خوش لباسی و خلاصه، آراستگی های ظاهری طرف، که سهم کمتری در پایه ریزی ازدواج و زناشویی تان دارند توجه کنید، بیشتر به طرز تفکر، هدف ها، آرا و عقاید طرف مقابل توجه نمایید که پایه و اساس، و تفاهم زندگی آینده شما را این عوامل تعیین می کنند.


همان طور که همیشه بزرگترها توصیه میکنند،در خواستگاری اگر دو چشم دارید، دو چشم دیگر هم قرض کنید و همه چیز را در زیر «ذره بین شناخت» بگذارید تا بتوانید « خود واقعی اش» را بشناسید. چون بعد از ازدواج، شما با این «خود واقعی» زندگی می کنید؛ نه با گل آوردن و هدیه خریدن و... آراستگی دوره نامزدی!


اجازه ندهید « خواستن » و مورد « تأیید » قرار گرفتن، فرصت اندیشه و آینده نگری را از شما بگیرد. رویایی فکر نکنید؛ زندگی زناشویی سخت و پیچیده است. تا زمانی که زوج مورد اطمنیان خود را پیدا نکرده اید، ازدواج نکنید. ازدواج نکردن و یک عمر تنها ماندن، هزاران بار آسان تر از ازدواج ناموفق، و به وجود آوردن چند بچه ناخوشبخت است. دقت و تامل را با « وسواس » در انتخاب خواستگار یا دختر مورد علاقه خود اشتباه نگیرید؛ اولی لازم، ولی دومی غیرضروری است.



ملاک انتخاب را تماماً روی ظاهر افراد نگذارید که نتایج خوبی در بر ندارد. سیرت زیبا، تفکر صحیح و... بر آراستگی ظاهری ترجیح دارد. هرگز دختری را فقط به خاطر « زیبایی » اش انتخاب نکنید. هرگز مردی را فقط به خاطر قد و بالا و زلف آشفته اش انتخاب نکنید. صدور فرمان این گونه انتخاب ها از ناحیه ستاد فرماندهی عقل و اندیشه نیست! وقتی تو صندلی راحت اتومبیل شیک خواستگارتان لم داده اید! به جای این که با کبر و افاده، به اطراف چشم بیندازید، از خود بپرسید: «پول این اتومبیل را چه کسی پرداخته است؟ پدر پولدار خواستگارتان، یا خود خواستگارتان با دسترنج خود؟ »


اگر خوب به این نکات مهم و برجسته توجه کردید، آن گاه است که سر عقل آمده اید و خواستگار بدون ماشین اما هدفمند خود را ندیده نمی گیرید و در گزینش او، قادرید تا دست به انتخاب اصلح بزنید.
داشتن شغل ثابت و مناسب، اولین امتیاز یک خواستگار است. اگر مسکن هم داشت، چه بهتر! ولی نداشتن مسکن و اتومبیل، به شرط داشتن شغل ثابت و آتیه دار، از ارزش و اعتبار یک خواستگار نمی کاهد. جوانی که هدف دارد به همه چیز از جمله، مسکن خوب و اتومبیل و سایر مایحتاج می رسد. به ثروت پدر زن آینده تان فکر نکنید که اگر همسر آینده شما قابلیت های لازم را داشته باشد شما را به همه جا می رساند.

تکرار می کنم، تا زمانی که به قابلیت های طرف مقابل تان از هر جهت اطمینان پیدا نکرده اید، تا زمانی که به توانایی های او واقف نشده اید، جلوی احساس خود را بگیرید و اجازه ندهید عواطف و هیجانات قبل از ازدواج، مانع دیدن واقعیت ها شوند. پس از این که از هر نظر اطمینان شما کاملاً جلب شد، آن گاه عنان احساس را با احتیاط و نه افسار گسیخته رها سازید تا خود سیر طبیعی خویش را طی کند. اگر پس از مدتی معاشرت، متوجه شدید که از نظر عاطفی هم به طرف مقابل تمایل دارید، آن گاه می توانید قرار و مدار ازدواج را با خیال راحت بگذارید.


در هر صورت یادتان باشد که عجله نکنید و به توصیه دیگران و مخصوصاً پافشاری آن ها وقعی ننهید. اگر تردیدهایی دارید، اشکالی ندارد که با محرم رازی که حتماً باید از شما تجربه بیشتری داشته باشد، ضمیر دل و ندای باطن تان را در میان بگذارید؛ یا با مشاوری کارکشته و با تجربه، به شور و مشورت بنشینید؛ ولی مشاوره با افراد با تجربه، با وسواسی فکر کردن و بیش از حد «کمال گرا» بودن فرق دارد. کمال مطلق و وجود بی عیب و نقص، در هیچ جایی پیدا نمی شود. مگر نشنیده اید که می گویند: «گل بی خار، خداست»! پس بیشتر به واقعیت ها بیندیشید که زندگی هیچ کس کامل نیست.

پس از اینکه این مرحله را پشت سر گذاشتید، حال میتوانید به خواستگاریتان رسمیت بیشتری بدهید.


:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، زنان، مردان
اول یک دوست خوب باشید، بعد همسر !
یکشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 16:20 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
حتماً شما هم شنیده‌اید كه اگر بخواهید در زندگی مشترك خود موفق شوید، اول از همه باید دوست همسرتان باشید. اگر فكر می‌كنید این كار غیرممكن است یا تاثیری ندارد، مطمئن باشید مرتكب اشتباه بزرگی شده‌اید؛ اشتباهی كه حتی شاید زندگی شما را از بین ببرد.

بنابراین بهتر است با انجام كارهایی خاص و در عین حال ساده، با همسرتان رابطه‌ای دوستانه برقرار كنید. مطمئن باشید این كار بسیار ساده و در عین حال ارزشمند است.


با او صحبت كنید. همان‌طور كه با دوستانتان در مورد همه چیز حرف می‌زنید و كمتر چیزی است كه از آنها مخفی باشد، با همسرتان نیز صحبت كنید. از هر موضوعی استفاده كنید تا بتوانید بیشتر با هم صحبت كرده و احساساتتان را بیان كنید. در حقیقت موضوع صحبت چندان مهم نیست و این كار تنها راهی برای نزدیك شدن بیشتر شما به یكدیگر است؛ می‌توانید در مورد آب و هوا، خاطرات گذشته، دوستان، ورزش یا هر موضوع دیگری صحبت كنید. فقط نگذارید سكوت میان شما فاصله ایجاد كند.

وقتی را برای خودتان اختصاص دهید. لازم است هر از گاهی، شما 2 نفر تنها و بدون حضور هیچ كس ـ حتی بچه‌ها ـ‌ با هم باشید. این ساعت‌هایی كه شما با هم تنها هستید، می‌تواند به برطرف شدن مشكلات زندگی كمك كند.

وقتی همسرتان در محل كارش است، به او زنگ زده و از این طریق با او در ارتباط باشید. همان‌طور كه اگر از دوستی خبر نداشته باشید، به او زنگ می‌زنید و حالش را می‌پرسید، به همسرتان هم بدون هیچ دلیلی زنگ بزنید. با این كار به او نشان می‌دهید كه چقدر برای شما مهم است و چقدر به او اهمیت می‌دهید.

در زندگی مشترك خودخواه نباشید. خودخواهی به هر نوع رابطه‌ای آسیب می‌‌زند و منجر به قطع آن رابطه می‌شود. بنابراین به نیازها و خواسته های همسرتان بیشتر اهمیت داده و به او نشان دهید كه برای شما چقدر مهم است.


اعتماد را در زندگی ایجاد كنید. اعتماد در هر رابطه دوستانه‌ای باید وجود داشته باشد. بنابراین شما هم سعی كنید در زندگی خود این ویژگی را به وجود آورده و حتی آن را پرورش دهید. برای موفقیت و آرامش بیشتر در زندگی، همسرتان باید بتواند به شما اعتماد كند؛ بنابراین برای او فردی قابل اعتماد باشید.


:: موضوعات مرتبط: زناشویی
۸ مهارتی که در مدرسه نمی آموزیم
یکشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 14:18 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
به تازگی محققان به این نتیجه رسیده اند برای رسیدن به موفقیت داشتن مهارت هایی ویژه بسیار لازم است که در مدرسه نه تنها آموزش داده نمی شوند که حتی به آنها اشاره ای هم نمی شود و همین عامل باعث می شود تا بسیاری از ما با داشتن مدارک تحصیلی، آینده ای روشن را پیش روی خود نبینیم...

در ادامه نگاهی داریم به مهارت هایی که لازم است خودمان یا فرزندانمان برای ورود به جامعه داشته باشیم. مهارت هایی که در مدرسه نمی آموزیم.

۱) چطور مردم را به خودمان و فعالیتمان علاقه مند کنیم؟

این مهارتی حیاتی است که در هر مرحله از زندگی (خانواده، کار، ازدواج و...) باید به آن توجه کرد ولی جالب آن است که اکثر افراد چنین مهارتی را ندارند و آن را نادیده می گیرند. شاید بگویید این مهارتی است که بعضی از افراد با آن متولد می شوند و بقیه ما شانس داشتن آن را نداشته ایم ولی باید بدانید که این مهارت آموختنی است. توانایی حل مشکلات به کمک افراد، تاثیرگذاربودن هنگام سخنرانی ها و جلسات، تحت تاثیر قرار دادن تماشاگران، اعتمادجلب کردن و معتبر بودن و توانایی برقراری دوستی با دیگر افراد قدرتی مضاعف به شما می دهد. افراد خجالتی هیچ گاه نمی توانند از حداکثر پتانسیل و نهایت استعداد خود بهره ببرند و سیستم مدارس بچه ها را به سمت اجتماعی شدن سوق نمی دهد.

۲) چطور سریع خوانی کنیم؟

سریع خوانی و درک سریع مطالب مهارت مهمی برای زندگی امروز محسوب می شود که کم اهمیت دانستن و عدم سرمایه گذاری روی آن باعث می شود کل زندگی تان را به دنبال موفقیت بگردید. اما تصور کنید زندگی تان چه تغییر بزرگی خواهد کرد اگر بتوانید هفته ای یک کتاب مفید بخوانید و آن را بفهمید. همین موضوع در مورد کتاب های صوتی هم صادق است. اگر هر روز فقط یک ساعت را که در ماشین نشسته اید به جای گوش دادن به صدای بوق ماشین های دیگر یا به جای گوش دادن موسیقی به کتاب های صوتی گوش دهید طی مدتی کوتاه به اندازه یک نیم ترم دانشگاهی می توانید آنچه را که می خواهید بیاموزید.

۳) چطور هدف هایمان را تنظیم و زمان?مان را مدیریت کنیم؟

دوست دارید بدانید در زندگی تان چطور می توانید همه کارهایتان را انجام دهید و به تمام اهدافتان برسید؟ در مدارس هیچ وقت این احساس را در بچه ها ایجاد نمی کنند که واقعا این موضوع تا چه اندازه مهم است. برای رسیدن به این توانایی باید یاد بگیرید که چند کاره بودن را حذف کنید، هر چیزی که وقت تان را می گیرد (مثل تلفن، چک کردن ایمیل و...) را قطع کنید، اولویت هایتان را فهرست بندی کنید، کارهای غیرضروری تان را در مقایسه با کارهای مهم و اصلی تان کنار بگذارید. اگر این مهارت را یاد بگیرید دیگر روزهایی را نخواهید داشت که از صبح تا شب مشغول باشید ولی در آخر به چیزی نرسیده باشید. شما به چنان سطحی از مفید بودن خواهید رسید که افراد دیگر به سختی به نیمی از آن دست پیدا می کنند.

۴) چطور اقتصاد یاد بگیریم؟

روبرت کیو ساکی می گوید: «آموزشی مفید و ثمربخش است که در آن به بچه ها دانش اقتصاد را بیاموزند و اگر چنین نباشد آن آموزش مفید نیست.» مدارس هیچ وقت در یاد دادن اینکه چطور می توان پولدار شد، موفق نبوده و راهکاری نداشته اند زیرا معلم ها خودشان پولدار نبوده اند پس نمی توانند چنین چیزی را به بچه ها آموزش دهند.

۵) چطور مذاکره کنیم؟

اگر بخواهید به اهداف مهم و معنی داری برسید باید با سایر انسان ها کار کنید. افرادی که با آنها کار می کنید چه پیمانکار باشند، چه بازاریاب باشند، چه کارمند یا کارگر و... باید بلد باشید قراردادهای مفید و سودمندی بین آنها تنظیم کنید و این یک هنر واقعی است. باید بدانید نتیجه این قرارداد چه خواهد بود؟ چطور می توانید با قرارداد کسی را استخدام کنید؟ چطور می توانید با قرارداد بستن باعث پیشرفت کارتان بشوید...

۶) چطور پس انداز و چگونه سرمایه گذاری کنیم؟

باز هم بچه ها در مدرسه یاد نمی گیرند که چگونه سرمایه گذاری کنند. همچنین هیچ وقت به این فکر نمی کنند که چطور می توانند از قدرت جریان انفعالی درآمدشان در راه موثر استفاده کنند و آن را تبدیل به یک سرمایه کنند نه اینکه فقط آن را خرج کنند.

۷) چطور در زندگی موفق باشیم؟

هنوز خیلی از افراد زندگی شان را بر سر این مورد می گذارند که چه چیزی انسان ها را خوشحال می کند و آنها را به موفقیت می رساند. سه عامل بزرگ وجود دارد؛ سلامت، دارایی و روابط. شما باید بدانید که واقعا از زندگی تان چه می خواهید (فقط تعداد کمی از ما به این موضوع در طول دوران تحصیل?مان فکر می کنیم.) ما نیاز داریم بدانیم که چگونه موضوع های ترسناک زندگی مان را به مواردی خوب و مثبت برای خودمان تبدیل کنیم و از آنها سود ببریم. ما باید عادت های بدمان را کنار بگذاریم، باید چیزهای بدی که درگذشته برایمان اتفاق افتاده را فراموش کنیم و از آنها رها شویم و...

۸) چگونه نظرمان را بسط بدهیم؟

همه باید اصول ابتدایی بازاریابی را بلد باشند حتی اگر بازاریاب نیستند. اگر ایده ای در کارتان دارید، یا می خواهید آن را ارتقا دهید یا حتی اگر می خواهید بچه هایتان را مجاب کنید که فیلم خاصی را ببینند، نکاتی در آنهاست که مربوط به مهارت بازاریابی می شود که اگر شما آنها را نداشته باشید به هیچ وجه نمی توانید دیگران را به این موارد جلب کنید.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
فرهنگ مصرف صحیح در خانواده
یکشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 14:17 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

البته صرفه‌جویی به معنی خساست و مصرف‌نكردن نیست، بلكه به معنای بهتر مصرف‌كردن است و استفاده درست تر از آنچه در اختیار ماست.

امروز و در زندگی پر از هیاهوی شهری، مردم و بخصوص ساكنین شهرهای شلوغ بیش از پیش به یاد صرفه‌جویی در وقت افتاده‌اند و آن را مورد توجه قرار می‌دهند. آنها می‌دانند كه نباید وقت را بیهوده از دست داد تا بتوان در زندگی موفق شد و كارها را با موفقیت به انجام رساند. اما خوب است یادمان باشد، علاوه بر صرفه‌جویی در وقت هر نوعی از صرفه‌جویی به بهبود شرایط كمك می‌كند؛ بهبود شرایط اقتصادی، زمان بیشتر و مناسب‌تر برای انجام كارها، كاهش هزینه‌ها و...

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
8 راه ساده وعملی برای کــسانی که فرصت ورزش ندارند
یکشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 14:15 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

8 راه ساده برای کــسانی که فرصت ورزش ندارند

اگر به علت تنبلی و یا فشرده بودن برنامه ی کار و زندگی خود وقت کافی برای ورزش کردن در اختیار ندارید روشهای ساده ای را به شما پیشنهاد می کنیم که با استفاده از آنها می توانید در سرتاسر روز فعال باشید و به کاهش وزن خود کمک کنید.

می دانیم که هیچ بهانه ای برای ورزش نکردن پذیرفته نیست اما با مشغله ی کارهای روزانه بعضی اوقات اختصاص دادن زمانی برای ورزش کردن مشکل می شود.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
شاعران » آزاده گتمیری »ارتباطی نیست
شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 12:25 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

ارتباطی نیست

فکرم نمی آساید
روحم دیگر نمی خرامد میان خاطره هایت
به خواب که می روم دیگر روحم اوج نمیگیرد
به خواب که می روم دیگر اتصالی نیست
ارتباطی نیست
بایست! بایست!
خاطرهء اوج، سقوطی ست سنگین
بسان خاطرهء هوس
که دردی ست جانکاه
استعداد عبث!
قلبم از عشق می کوبد
تنم درهوس می غلتد
در خواهش اندامش فرو رفتم
در او فرو رفتم
در او فرو رفتم
در نگاهش خواندم
می انگارد، خنجری فرو برده است در قلب مادران قرن ساله اش
پندار عبث!
قلبم از عشق می کوبد
تنم در هوس می غلتد


شاعران » آزاده گتمیری »تاریکی
شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 12:24 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

تاریکی

وابستگی ساده دلی، بین خطوط گریزان باورهایم سراغ دارم
همهمهء سنگینی ، که موم می شود
و می پوشاند لاله های تازه شکفتهء گوش هایم را
اندکی می گذرد که گوش دادن را آموخته ام
گوش دادن به عبور این قدم های سنگین که فقط می گذرند
گذر، گذر...
فشار دادن ناخن هایم بربازوهای خنک اش
ماندن من، حل شدن گرماگیر حوادث است
گذر من فقط یک گذر تاریک است
یاد گرفته ام در تاریکی گوش فرا دهم


شاعران » آزاده گتمیری »فقط آزاد
شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 12:24 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

فقط آزاد

اشکهایم مانند ذره بین های روان بر خطوط زندگی ام می لغزند
سایه ام بر دکور آبی آسمان نمی افتد
اما این طناب بافته شده از رگهایم همواره می روید و می دود
می خواستم آزاد باشم
فقط آزاد
می خواستم در لحظهء رستن طناب های جهنمی
آزاد بمانم
فقط آزاد
اشکهایم نه مزهء آلودهء غم می دهد نه مزهء رنج
اشکهایم بوی درد می دهد، بوی خشم
درد در تهی شکمم طنین می اندازد
خشم در گودی نگاهم می روید
آفتاب بر پوستم می تابد تا جانم بروید
اما پوستم ترک بر می دارد
به افتخار زندگی
از مرگ می گویم
خشمم،
خشم خواب شده ام،
از زیرخاکسترهای نازل شده از عمق ترس
بیدار می شود فریاد می کشد،
فریاد می کشد،
درد در تهی شکمم طنین می اندازد
اگر رگهایم زیر وزن گرم نوازش های آفتاب متلاشی شود
دیگر خشم در گودی نگاهم نخواهد رویید
می خواستم آزاد باشم
فقط آزاد
این کمانگیرپیر،
که یک غروب، آفتاب بر زمین نهادش
تا پوست جوان مرا پر خون نکند، به سفرش باز نخواهد گشت


کمانگیر از یک افسانه زاده شد
افسانهء شیرینی که کودکی ام را می نوازد
و جوانیم را می ترساند
افسانهء بلعیده شدن آفتاب توسط زمین
کمانگیر پیر،
بنشین و تماشا کن،
چگونه نفس گرمم پوست امید را می تراشد
تماشا کن چگونه بار راز،کتفهایم را می ساید
می بینی پوست تنم از گچ است
می دانی دلم خودش یک آفتاب است
می خواستم آزاد باشم
فقط آزاد


شاعران » آزاده گتمیری » فردا
شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 12:23 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

 فردا

فردایی که بتابد
پوسیدگی رنگ باخته ای به معنای سوختهء زندگی ام خواهد داد
آواز درد آلود طلوع،
میان زمزمه هایم خواهد پژمرد
چرا من درکی ندارم
چرا من درکی ندارم
که در جایی دور افتاده،
بر ساحلی شور
باران، یادگاری آبله گون
برجای می گذارد
ای ساحل شور،
ای حاصل جاه طلبی امواج
ای مقتول کینه های دریا
می ترسم که بسازند روزی
از سکوت آرامت
ترانه ای وحشی


شاعران » آزاده گتمیری »این نامه
شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 12:23 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

این نامه

این نامه که می روی به سویش
دعایی است
که زین پس
برای وجود گرد و خاک گرفتهء خویش می خوانم
این نامه که می روی سراغش
تراوش غم است از روزنه های شب
در قالب عشقم معشوقی جانرفت
امید هفت گونه و هفت گانه
بر سفرهء تجاوز خرامید
خرامید
آرام بنشست و سرانجام بگریخت


شاعران » آزاده گتمیری »قفس
شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 12:23 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

قفس

من نمی دانم و نمی فهمم
فقط، فکرقفس آرامم می کند
میله های آهنینی که کشیده شده اند از خدا تا خاک
چه قدر نزدیک اند
من نمی دانم ونمی فهمم
فقط، فکر قفس آرامم می کند
قفسی که آب را در آن حک کرده اند
قفسی که می تواند نگه دارد، خاک را
من نمی دانم و نمی فهمم
و باز نخواهم دانست
کجا بنشینم تا تصویرخاک را برآسمان ببینم
درد خاک را از ارتعاش فریادش
بر میله های قفس حس می کنم
مرا ببخش، نمی دانم و نمی فهمم
مرا ببخش که انگاشتم
چون شبی
فقط شبی
بر زمین باریدی
دیگر از تبار ابرها نیستی
مرا ببخش
آرام ببخش