هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » محمد بیابانی »تا آخرین پرنده ی منقار سفرسرای تو در باران
دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 15:32 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

تا آخرین پرنده ی منقار
سفرسرای تو در باران

پ ،‌یک
 با آخرین پرنده
 برگ می زندم توفان
ز، دو
 این بوم بی هواست
 بر اعتماد آن که می درخشد از گناه
پ، یک پس ابرها که چشم من از تاب رفته اند
بال عقاب به تالاب ؟
ز، دو
سارشکسته می تپد
 آواره ام به ساق
 الف ، سه
 همواره از پیاله ی من
 آب خورده است
 با اولین برهنه که می تابم آشکار
ز ، دو
 اغواگرست
کودکان نیمه خورده
 با حضور وسوه
 حتی اگر عروس
 پ ، یک
با یاس یخ زده جاری ست
آن صدا
 الف ، سه
 مار است
 تا دیار چشم من کنون
 پ ،‌یک
 پس با جوانه
 ناخن امواج
با من چرا غروب می رود هر بار
 ماهور دیگری ست ؟
 الف ، سه
 تردید : آشیانه ی تاریکی
پ، یک
اوزان آتش ام گرفته همان بانوست
 لب پر که می زند نهفته در ردایی از پر مرغان
 دستانی از نیام زمین می زند برون
می بینی
آسمان چگونه مرا دوره می کند
تصویر مه گرفته با جنازه ی او
 شاید شب است
 کوچه می کند ‌آن سو باد
 یا در میان دامناله های تیره در عذابم و
می بارد
 برفی : که خواب خدایان را بیدار می کند
بی انتهاست
 قویی که نام تو را بال می زند
 قویی که سایه ی سنگینش
 داغی ست بر جبین جاری اروند
 پ، یک
پنهانم از کویر
 بی راهه ای که می جود اندیشه ی مرا
 صدایی ست در به در
نه درد بی گلوی سیاووش
 نه پاره خند پهلوی سهراب
تابوت هیچ یک از یک سنگین تر نیست


شاعران » محمد بیابانی »کجای این غرور وخانه که پیدا نیست هنوز شور جهان ابری ست
دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 15:32 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

کجای این غرور وخانه که پیدا نیست
هنوز شور جهان ابری ست

حصار کیست
 میان این غرور
 آن خانه ای که پیدا نیست
پرنده : مهربان نمی گذرد
 در کاج
کجای رسم شب این بار
 میان این غرور
آن خانه ای که پیدا نیست
 درنگ صبرم اگر کوتاه


شاعران » محمد بیابانی »همدست خون وهمسفر رویا  دهان دهکده ام صحراست
دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 15:31 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

همدست خون وهمسفر رویا
 دهان دهکده ام صحراست

 می تابدم
 فانوس عارفانه
 جنون آبشار اوست
 پروانه ی پریدن چندین سال
در شرق آبراه شمالی
 از پیکری به پیکر دیگر
 مهتاب در شناست
 در او قرار ندارد
 خاک
با عطر بیکرانه ی زیتون
گاهی که بی پلنگ دره های فلسطین
آرام می شوند
در او قرار خاک و خاطر من افسوس
سال هزار و سیصد و هفتاد و چندم است
 عمرم
 جلو زده ست از من
 انگار دامنی از اتراق
خوابی که لخته لخته می برد افسون
 از آستین شیطان
 پروانه ی پریدن چندین سال
 در غرب بال های خامش آن گنجشک
 پاییز دست جهان را بریده اند
 موجی نمی خورد تحمل خاکستر
 می تابدم
 فانوس عارفانه
 از پیکری به پیکر دیگر


شاعران » محمد بیابانی »نام گل این دوباره ی سرمشق عیانم نمی وزد این جا بحر
دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 15:31 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

نام گل این دوباره ی سرمشق
عیانم نمی وزد این جا بحر

 سر مشق تازه ای ست
 می خواهی از هزاره ی تاریک بگذرم
 ویرانه ی لبی که پیرتر از دنیا
 یک شب دهان گشود
 رویا اگر به سر اید
 می بارد آبراه
سرمشق تازه ای ست
 دستی اگر
 ولی
 سالی که دستچین اقاقی ست
 تنها پری بر آتش و سیمرغ
 ایینه ی تو را


شاعران » محمد بیابانی »با بوریای گرد مرده بر این پیکر  نهان این شب اگر باد
دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 15:30 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

با بوریای گرد مرده بر این پیکر
 نهان این شب اگر باد

این وقت روز چه می بارد
 باید تعادل خود را از دست داده باشد توفان
 این وقت روز که شب هم
 با گورهای کهنه نمی ماند
 کو تا سحر که باد تازیانه نباشد
 پشتم چه تیر می کشد کنون
 می خواهم از کنار زمین سیر بگذرم
 دستی میان آمدنت تا من شمشیر می شود
چشمی
 که آسمان مرا
با استخوان رودخانه نشینان
 بر خاک می کشد
 باغ است این کفن
داغ است ودر سراب هویداست
 دودی که بر فراز عفت واخلاق می وزد
 خشکیدن چراغ چه خاموش است
 باید تهی شده باشد
 آن گوش های پاره
 از صدای سحرگاه
تابوتی
 از تو چه می سازد
 ذات سحر که گفته سپید است
هرگز به دست داده که گورستان
 از چشم های تشنه ننوشد آب ؟
این عطر آشنا
 حتی مخاط گرگ بیابان را
 آزار می دهد
 باید کسی گذشته باشد از این جا
 دستم به حرف های گنگ خیابان نمی رسد
چشمم به گریه های آن پس دیوار
 باید از آن طرف که می گذرد او
 من هم گذشته باشم
 می بینم این وطن که باز نمی گردد
چشمانی از دریچه سرک می کشد
 با ایه ای که قطره قطره تو را آب می کند
آن قدر مانده روز که برگی هم در دخمه بشکند
می بینی آفتاب
نیمی از استخوان تو رالمس می کند
یک روز باز شانه های تو بودم
 حالا تو بال ناتوانی من باش
موش هزاره هم کنون
 باید جویده باشد
 احساس آدمی
 شاید جوانه هم زده باشد
س برفی که با گلوی شما آب می شود
 دنیا به فکر هیچ گلی نیست
 تا او به شکل تو باشد
 از برف هم که می گذرد باز آشناست
این عنکبوت تیره که می بافد دائم کلاف خویش
از برف هم که می گذرد
تاریکی جهان تو را جیغ می کشد
 آن زن که تکیه داده بر کنون
 سرد است و باز مسلسل ها
 سرگرم قطع حوصله ی عشق
پشتم چه تیر می کشد آن روز
دارد بخار می شود این دست
 دارد بخار می شود و دریا
 باز همچنان به جوی شفق جاری ست
دنیا چه قدر بی تو غریب است
 این بوریای موریانه خورده که هر بار
 بر پیکری دریده می شود و باز
 انسان درون جمجمه می پوسد
 وقتی دروغ سخنگوست
 سرد است و گرد مرده می پرکند این ابر


شاعران » محمد بیابانی »دستی پر از بریده ی مهتاب  عمرم مشابه اگر دشت
دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 15:29 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

دستی پر از بریده ی مهتاب
 عمرم مشابه اگر دشت

 درنای آبگیر ساکتن
 کنون دو اینه ست
 خاموش خاری نمی تکاندم از مهتاب
 آن زن که روی پرسه ی خود
پهن کرده بال
 باید چگونه پیکری فراز می شدم
 از آتش
 خونم سحر نمی کند هنوز و
 می جود کناره ی تاریکی
 یا سایه ی شماست
که بر دیوار
 آوار آرزوی مرا
 طبل می زند
آن سو تر نشسته بود
 دست پر پر خود را
 بر خنچه می کشید
 دو کوگ مهربونم از کفم ره
 زبنوم لال جوتن از کفم ره
 شاید نظیر نیمه ی آوای آن کلاغ
 در خواب کنده باشم هم تراز اشک
 شام هشتم آبان ماه ست
 گردم قیام بختک و پندار
 آشوب سال های برنیامده
 پهلوی دیگرم
 عمری طواف داده اند و
 من اینک
 شبگیر با حواس پاره ی باران ها
 حتی به یاد خویشتن هرگز نمی رسم
چشمم قدم نمی زد
آسمان و خاطره
هر بار
دروازه ای گشاده
رو به روی پنج پیکر طولانی
 دستی پر از بریده ی مهتاب


شاعران » محمد بیابانی »روی بخار در شفق خیس خیزران  عبور عادتم اینک کوه
دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 14:40 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

روی بخار در شفق خیس خیزران
 عبور عادتم اینک کوه

پیداست
 سیب و ساعتی که ر آن دانوش
قویی زبانه می کشد از مد ماهتاب
 یا قامتی که سادگی ام دریاب
 اسبی گران تر از سپیده
 با ناژادی فردا
 پشت کرده به من
 تاب می خورد
 یک چشم فاصله
 استخر فرصت است
 خونی که تازه می چکدد از ماجرای صبح
این رودخانه عبوری ست ناگزیر
کز چاربند موج
 پرهیب بی حواس داغ های تو
 می لغزد آشکار
 از بال بوم کرکسی آراستند
 شبپره وار
 خاکستر
 آفتاب گلستان کردند
براستخوان و عصب
 خاک
جامه ای جاوید
 دیدم دوباره تو را برد
 پیراهنی که آشاین تنت بود
 کنون کبوتری ست
 بر بام های مه گرفته به پرواز
 سرشار قامت آن ناشناس
با دو رشته جعد حنایی
 مادر هنوز دانوش
 گهواره را نبریده است
روی بخار می خزداین رودخانه
 در شفق خیس خیزران
 در چیتگر همیشه درختی هست
با خال ها و پوکه های خالی
 خواهان چیست دانوش
 ساری که دور می برد
 این گونه آسمان


شاعران » محمد بیابانی »گودال دیگری به عمق افق تا من  عزای طلسم اینک حال
دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 14:39 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

گودال دیگری به عمق افق تا من
 عزای طلسم اینک حال

می دانم عطر ایل گرفته است
 از چادری به چادر دیگر
 رویای او
ولی
هر چیز در خیال سفر تنهاست
 پیراهنی که با حضور ماه و راهبه
 گم می کند تو را
 دریای زورقم
اما دوباره باد
سرگرم جمع کردن اشباح ست
 راهی نمی رهد
 در اینه از سر گرفته ایم
 حمام خون
 شمای تو در اغماء ست
فرصت نمی تراشدم
 دستی که تا گلوی تو
 حمام دیگری
 سیبی نچیده ام
 ما پیش از آن که رود
 ماهی صحرا باشد
 از رو به روی جهان سایه کنده ایم
 پس می توانی : از نگاه خویش فروکاهی
لختی شلال خیابان
 آن چکمه های تیره بیاویزی
گرد سرم
 اگر به عمق افق تار می زند
 بعد از همیشه مرگ تو می ایی
 راهی نمی رهد
 این دوره بیهوده
کنون
 دو کاسه تا رهایی مهتاب
 پیش روست
 تا لانه ای که در مسیر مار جوجه گرفته است
 تاوان خنده ی گندم گاهی
 این چار دره برابر نیست
 لنگر که می کشد حضور راهبه
 گودال دیگری
گرد سرم به عمق افق
 تار می زند


شاعران » محمد بیابانی »تا چند سایه فاصله یا کمتر  اسیرم هر چه که در ذهن
دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 14:39 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

تا چند سایه فاصله یا کمتر
 اسیرم هر چه که در ذهن

دیدی ، زمین
 مجال سپیدی نیست
 یا کوکبی خمیده بر ورم ماهور
 هر سو که پلک می کشدم
 کومه تهی ست
 استاده در بلم
 از پهنه ی ردای بلندش
بر آب میچکد
 آن صخره ی شکسته
 که مأوای ماهیان
 از گوشه ی جنوبی آن
 می خورد خراش
کوتاه ست حوصله ی هستی
پیدای بادبانش اگر آسمان تهی
پارو که پا نهاد به گل
از هر چه درد و دمانه رو گردان
لنگر کشید باد
 ترسی تپنده می خزد کنون
در خون و راه
که گم می شود مدام
در زیر پای موج
 خم می شود زمان و
 بر سفال کهنه تو را نقش می زند
 ایران
 همیشه رازیانه ی رویاست
 هفتاد گور بعد
 ماه وطن نددیه
 از فراز فاصله یا کمتر
 گور تو را که زورق خردی ست
 با هفت شاخه قوس و قزح
 می دهد عبور


شاعران » محمد بیابانی »گذار اینهمه تردید  اگر که خاکم اگر باد
دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 14:38 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

گذار اینهمه تردید
 اگر که خاکم اگر باد

 نمی گذارندم
 از جان خود برآرم چشم
 جهان مگر چند است
 که او هنوز مرا می جود
 و هر طرف که رهی چرخ می دهد
 فانوس
 اریب فاصله اسکندری ست
 گذار این همه تردید
چگونه می شود به پسینگاه
 نشست و صاعقه ها را
چو ریگ در ته یک چشمه ی حقیر افکند
 هنوز پیکرم آوار آن حصار تهی ست
رسالتی که درفش است و
 با لعاب دروغ
 دهان موجز ما را
تهی ست ریشه
 فرا گرد اعتمادکهن
 به جز جرقه ای از شمشیر و
 قاقمی از خون
 نمی توانم دید
 جهان مگر چند است
 که او هنوز تو را می جود
مرا این نیز
 نمی گذارندم
 از جان خود برآرم چشم
 برهنه بگذرم از توتیای توفانی
و داغ را
به ابایی
 درون خزم تا ماه


شاعران » محمد بیابانی »و آن که خیره به دیوارها و اینه هاست  تبار قافله کوتاه ست
دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 14:37 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

و آن که خیره به دیوارها و اینه هاست
 تبار قافله کوتاه ست

صداست
 رهگذر انگار
 بوته های گون
شکیب دره می خزدم شبتاب
 و غار
 پر از خیال جهان
 مادری ست
 رقص شکار
 به سایه روشن سوم
 عزاست
 شقایق دگر است این
 رهاترم در باد
 نه کوه می شکند سایه زیر چشم شما
 نه کوچه می رسد از انتهای بال کلاغ
دو بنز تیره شبانگاه
 و آن که خیره به دیوارها و اینه هاست
و پشت ماسه نشسته است
شقایق دگر است این
 عبور عادت ما
 دوره می کند مهتاب
 گمان نمی برم
 نشانه ای که نشیند به روی کاج و کلاغ
 از تو برده باشد نام
 و آن که خیره به دیوارها و اینه هاست
 و پشت ماشه نشسته است
 هنوز این سر دنیا درون دام سفر می کنند ماهی ها
 و مادری که نمی داند
 فراز ماسه چه گورستانی
 میان فاختگان و صدای من
 تنهاست


شاعران » محمد بیابانی »پیش از نمای قافله در مهتاب  رها نمی پردم شیون
دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 14:36 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

پیش از نمای قافله در مهتاب
 رها نمی پردم شیون

دریا

 سیاره ی سرشک است و
 از دریچه نمی شوید انتظار
 میعاد با گل آتشبرگ
 گهواره ای که نام تو می ریسد
 احساس
 می زنم جوانه
 با غرور باد راهی ام اینک باد
 میعاد با گل آتشبرگ
 پروانه ای که نام تو می ریسد
 گرد سرت سپیده های باختران
 می بارد عطر و ایل
 آتشی که پلنگ ایستاده است
 میعاد با گل آتشبرگ
 فواره ای که نام تو می ریسد
 تاریکی و ترانه
 سمت دیگر انسان
 پیرامنت بتفشه
کوچه گرفته است
 این آسمان پاره از نفس گنجشک
 میعاد با گل آتشبرگ
 سیاره ای که نام تو می ریسد
می شد جهان
 کبواری ترانه سازد
 از سر سوسن گذشته است
 پیش از نمای قافله در مهتاب
 میعاد با گل آتشبرگ
 پیراهنی که نام تو می ریسد
 دریاست
سیاره ی سرشک
پیر از دهان ببر می گذرد
میعاد با گل آتشبرگ
 چشمان خسته ای که نام تو می ریسد


شاعران » محمد بیابانی »سی پاره ی برهنگی دانوش  مرا عبیر عبارت
دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 14:33 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

سی پاره ی برهنگی دانوش
 مرا عبیر عبارت

 میزان همین مجسمه ی سنگی ست
منقار در سوال
 خامشی عمر
ارواح بی درخت
 دخیل راه ست
 پروانه ای که فرش کرده اند و
 باورم این هنگام
در خاطرات کهنه شناور نیست .
 پایان آخرم از اول
 این لوح چندم ماهی هاست
 ماهی که آشتی ست
 آشیانه اگر در چاه
 می خنددم سکوت
 درک تو ناپیداست
 با من چراغ می وزد
 جوانی ات
 آوار شبنم است
 سوگند بر جداره ی فروردین
 چشمی به روی چشم می پرد اما
 خواب زمین برای دایره ها
 کوتاه ست
 منقار در سوال
 فصل سوم مرداد
 تعمید بارقه
با مهمیز
هر شب
 بر اقتضای هر چه تباهی ست
 پره های بینی آن برج
 می لرزد آشکار
 تحلیل می رود مخاط خاطره
 در شلاق
 رد صدای گرگ
 حافظه ی دریاست
پای حصار چندم دنیا
 در خواب هم بخار می شود و
خاک : پلکی نمی زند
 تشتی لبالب از خیال تو
 تصویر مبهمی
 باغی پر از برهنگی دانوش
 بدر تمام آشیانه ی کوکوست
 ماهی که آشتی ست
 آشیانه اگر در چاه


شاعران » محمد بیابانی »
دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 14:19 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
سی پاره برهنگی دانوش


  1. سی پاره ی برهنگی دانوش
  2. پیش از نمای قافله در مهتاب
  3.  و آن که خیره به دیوارها و اینه هاست
  4. گذار این همه تردید
  5.  گودال دیگری به عمق افق تا من
  6.  تا چند سایه فاصله یا کمتر
  7.  روی بخار در شفق خیس خیزرا



دستی پر از بریده مهتاب

  1. دستی پر از بریده ی مهتاب
  2. با بوریای گرد مرده بر این پیکر
  3.  همدست خونو همسفر رویا
  4.  نام گل این دوباره ی سرمشق
  5.  تا آخرین پرنده ی منقار
  6. کجای  این غرور و خانه که پیدا نیست

تا عمق زنبقی از دریا

  1. تا عمق زنبقی از دریا
  2. پروانه های  پرپر دستان
  3.  تشتی  لبالب تصویر
  4.  گامی پر از نگین گمشده ی دریا
  5.  داغی دوباره تا نفس نرگس

تا نیشخند شیری شبتاب

  1. که را اگر که سوزن اگر سنگ
  2. تا نیشخند شیری شبتاب
  3.  رمز درخت و نام خیابان
  4. تا در کجای پلک خود از خواب
  5. تا آفتاب تر از تأخیر

پری  که تر نکرده لب از پرواز


  1. پری که تر نکرده لب  از پرواز
  2. و نبض این رگ نی وار
  3.  گلیم اگر که پاره  اگر بر آب
  4.  غروب موجز گل ها
  5. تاوان آتشی که تاب می دهد  انسان
  6.  با دامنی پر از پریده ی خاکستر

سی تیر ، سی سبد ، سی وقفه ، سی تبسم


  1. سی تیر

  2. سی سبد

  3. سی وقفه

  4. سی تبسم




دقت از دیدگاه روانشناسی
دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 13:28 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
دقت از دیدگاه روانشناسی


در برخورد به عالم خارج ابتدا ذهن و حواس ما روی امر خاصی تمرکز پیدا می کند بعد آن را ادراک می کنیم و نسبت به آن فهم و بصیرت می یابیم. عوامل موثر در دقت را می توان از دو دیدگاه عوامل خارجی و عوامل روانی مورد بررسی قرار داد. .


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی، موفقیت
:: برچسب‌ها: دقت, روانشناسی, موفقیت
8 روش برای تقویت روحیه در محل کار
دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 10:23 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


حتی کارآفرین ها هم ممکن است در مسیر تحقق آرزوهای خود دچار یاس و ناامیدی شوند. اما از آنجا که این روند باید هرروز تکرار شود و شما از انجام آن ناگزیر هستید باید راه هایی پیدا کنید تا از این روزمرگی و خستگی فرار کنید. .


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: موفقیت
:: برچسب‌ها: تقویت روحیه, روزمرگی, کار تکراری, کسالت
14 روش برای دکوراسیون بالکن و حیاط
دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 8:13 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


اگر بالکن کوچک، حیاط پشتی وسیع یا پاسیو در خانه دارید با این 15 ایده می توانید آن را به زیباترین و فریباترین شکل ممکن تزئین کنید. .


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: دکوراسیون
:: برچسب‌ها: دکوراسیون بالکن, حیاط, بالکن, حیاط پشتی
وقتی 115 دیر می رسد چه کار کنیم؟
یکشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 23:6 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


قرار گرفتن در حادثه و موقعيت‌هاي اورژانسی و بحرانی از آن دست اتفاق‌هايي است که هرگز خبر نمی‌کند و وقت و ساعت سرش نمی‌شود. حفظ خونسردی در این شرایط و بررسي وضعيت بيمار يا مصدوم پیش از هر اقدامی موثر است و بعد از آن تماس با اورژانس است. .


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
:: برچسب‌ها: اورژانس, نشانه‌‌هاي اورژانسي, بيمار, مصدوم
از خودتان خوش‌تان می‌آید یا متنفر هستید؟
یکشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 19:4 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


در توافق بودن با خود به معنای راحت بودن در وضعیت خود است، یعنی از وضعیت خودتان راضی باشید چرا که احساس می‌کنید توانسته‌اید همان‌طور که هستید زندگی کنید در این حالت شما خواسته‌های‌تان را می‌دانید. .




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: هنر در خانه
:: برچسب‌ها: خود, زندگی, توافق با خود
یخچال تان را نو کنید
یکشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 16:2 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


ما برای شما یک راهکار جالب داریم تا از همان یخچال فرسوده یک یخچال نو با ظاهری جدید و خاص بسازید؛ یخچالی که هم به فضای آشپزخانه‌تان بیشتر می‌آید و هم خودش باعث زیبایی بیشتر خانه می‌شود ..



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: هنر در خانه
:: برچسب‌ها: یخچال, یخچال فرسوده, آشپزخانه‌, فریزر
دلزدگی زناشویی بیخ گوش شماست!
یکشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 12:59 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
شاید شما هم دچار دلزدگی زناشویی شده اید


شاید دلزدگی از همسر آنقدر چیز واضحی باشد که به نظرتان نیازی به تعریف نداشته باشد اما یک تعریف دقیق به شما کمک می کند متوجه شوید آیا دلزدگی زناشویی در زندگی شما هم وجود دارد یا نه. .


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: زناشویی، تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: دلزدگی, همسر, زناشویی, ازدواج
نشانه هایی برای پایان دادن به یک رابطه
یکشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 9:54 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


در ادامه این مطلب 5 شرح مختصر برایتان نقل کرده ایم که جدایی برای آنها بهترین درمان است و هر چه سریع تر آن را انجام دهید سریع تر از تپش های قلب آزاردهنده و اعصاب خوردی ها رهایی خواهید یافت.



متن کامل در ادامه مطلب..



:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: زناشویی، تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: رابطه, پایان یک رابطه, جدایی
گوشي «همراه» سردمزاجي مي​آورد!
یکشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 8:49 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


به طور کلی حضور تلفن‌های هوشمند چه اثراتی روی زندگی شما و همسرتان دارد؟ 


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: زناشویی، تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: تلفن‌های هوشمند, تاثیر موبایل بر زندگی, زندگی مشترک
پری های چشم تو
شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 23:41 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
به تو که نگاه می‌کنم، بهار می‌آید می‌نشیند گوشه پیراهنم و بازی می‌کند با گره روسری سرمه‌ای‌ام که این روزها با آفتاب پیر می‌شود.

به تو که نگاه می‌کنم، پرندگان دانه‌دانه از آسمان می‌آیند، می‌نشینند روی شانه من که حالا شکسته‌تر راه می‌رود زیر سایه آسمان و می‌دود به سمت آخرین قطاری که روزی از راه می‌رسد با مسافرانی که اسم کوچک‌شان را در گوش هم زمزمه می‌کنند؛ مسافرانی که فقط بلدند ساز دهنی بزنند با لب‌هایشان و همدیگر را تعارف کنند به دیروز.

رد چشم‌هایت را که می‌گیرم، می‌رسم به فرداهایی بلند که گذشتند بی‌آن‌که ابری در گوشه‌ای از آن با سنگریزه‌ای درددل کرده باشد.

رد چشم‌هایت را که می‌گیرم، می‌رسم به درختانی که به حریم آسمان دویده‌اند با میوه‌هایی از گنجشک‌های نارس، از قناری‌های ناتمام. می‌رسم به باغی از آواز که در آغاز خودش مانده است.

نه نه نه، می‌رسم به دریایی از لبخند، به اقیانوسی آرام از نگاه، می‌رسم به خدایی که همان نزدیکی است.

رد چشم‌هایت را که می‌گیرم می‌رسم به پریانی پرده‌نشین که با وضوی هم نماز می‌خوانند و از لب‌های هم نیایش می‌شوند.

چشم‌های تو فرشتگانی نورس‌اند، پریانی نابالع که سر روی شانه هم می‌گذارند و خواب‌های ندیده‌شان را بلند‌بلند تعریف می‌کنند برای پلاک‌های زوج و فرد کوچه.

چشم‌های تو کلماتی کلیم دارند، واژگانی نورانی و جملاتی که فعل‌هایشان آفتابی‌ است. من ایمان دارم به لبخندی که از چشم‌های تو می‌بارد، به دست‌های تو که تازه از آسمان برگشته‌اند و به نگاه آفتابی‌ات که در فردا راه می‌رود.

با من فقط با لب‌های خودت حرف بزن، لب‌هایی که از نفرین باکره است، لب‌هایی که فقط زلالی را تلاوت می‌کند.

حالا به تو نگاه می‌کنم و فردا می‌دود در تک‌تک سلول‌هایم و می‌رسم به خورشید‌های چادرنشینی که تا پیری، جوان می‌مانند.



:: موضوعات مرتبط: داستان و متن آموزنده
تابستانی پر بار برای دانش آموزان
شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 23:38 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
دانش‌آموزان در هر سن و سال و مقطعی که باشند، با فرارسیدن تابستان و پس از پشت سرگذاشتن یک سال تحصیلی نه‌ ماهه، به استراحت و آرامش فکری و روانی نیاز دارند که سه ماه تعطیلات تابستانی هم چنین امکانی را در اختیارشان قرار می‌دهد. ماه‌های تعطیل فرصتی است برای دانش‌آموزان تا بتوانند استراحت کنند و انرژی لازم را برای شروع سال تحصیلی جدید به دست بیاورند..




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: جوانان، كودك
:: برچسب‌ها: تابستانی پر بار برای دانش آموزان, تابستان, کلاس‌های تقویتی
مامان هم نان داد
شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 23:36 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
«برای چه کار می‌کنی؟ من که به پول تو احتیاجی ندارم. بنشین گوشه خونه و استراحت کن. برای خودت دوره آموزشی برو، خرید کن. کیف کن چرا به خودت زحمت می‌دهی؟»



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی، زنان
:: برچسب‌ها: مامان هم نان داد, شاغل, مادران شاغل
ماش پلو
شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 23:25 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

پلو ماش

ماش پلو

ماش 1 لیوان . برنج 3 لیوان . شوید 3 قاشق غذاخوری . کره 50 گرم . پیاز 1 عدد


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: آشپزی
:: برچسب‌ها: ماش پلو, ماش, دستور ماش پلو
ظرف میشوریم عاشقانه
شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 11:33 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
شستن یا نشستن؛ مساله این است. منظورمان ظرف‌های خانه است که در فرهنگ ما تصور می‌شود شستن‌شان فقط کار زن‌هاست. البته مردها در بیرون خانه به ظرف شستن به چشم یک شغل نگاه می‌کنند و عار نمی‌دانند اگر به کسی بگویند کارگر رستورانند و ظرف می‌شویند. بعضی مردها هم در جشن‌ها و عزاها با افتخار ظرف‌ها را می‌شویند و برای این که گوی سبقت را از دیگران بربایند و اخلاص خود را بیشتر نشان دهند از ابتدا با همه شرط می‌کنند که «ظرف‌ها امروز مال من». اما داستان ظرف شستن در خانه متفاوت است، آنقدر متفاوت که بعضی‌ها مردانگی را به تر نکردن حتی یک ناخن در آشپزخانه می‌دانند..



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: ظرف میشوریم عاشقانه, وظایف مردانه, وظایف زنانه, تجربه شیرین تجرد
کودک شما به تربیت جنسی هم نیاز دارد
شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 9:31 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
تربیت درلغت به معنای رشد و نمو است و در اصطلاح به معنای پروراندن استعدادهای درونی. اسلام تربیت کودک را بسیار مهم شمرده و در این خصوص برای سنین مختلف عمر او توصیه‌هایی دارد که مراعات آن در تربیت جسمی و روحی آینده کودک بسیار تاثیر گذار بوده و از طرفی برکت این تربیت دینی سبب افتخار والدین می‌شود. از نظر اسلام تعلیم و تربیت کودک، گام به گام انجام می‌گیرد و اگرچه معلم و مدرسه و امکانات دیگر به کمک خانواده می‌شتابد اما اولین گام را خانواده بر‌می‌دارد و تا آخرین گام باید همراه کودک و نوجوان باشد..




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: كودك
:: برچسب‌ها: کودک شما به تربیت جنسی هم نیاز دارد, تربیت جنسی, تربیت جنسی کودک