هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » احمدرضا احمدی »بیست و دو
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 21:34 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

بیست و دو

درختانی را از خواب بیرون می آورم
درختانی را در آگاهی کامل از روز
در چشمان تو گم می کنم
 تو که
 با همه ی فقر و سفره بی نان
 در کنارم نشسته ای
 لبخند برلب داری
در چهار جهت اصلی
 چهار گل رازقی کاشته ای
عطر رازقی ما را درخشان
مملو از قضاوتی زودگذر به شب می سپارد
همه چیز را دیده ایم
تجربه های سنگین ما
 ما را پاداش می دهد
 که آرام گریه کنیم
مردم گریز
 نشانی خانه خویش را گم کرده ایم
لطف بنفشه را می دانیم
اما دیگر بنفشه را هم نگاه نمی کنیم
ما نمی دانیم
شاید در کنار بنفشه
دشنه ای را به خاک سپرده باشند
باید گریست
باید خاموش و تار
به پایان هفته خیره شد
شاید باران
 ما
من و تو
چتر را در یک روز بارانی
در یک مغازه که به تماشای
گلهای مصنوعی
رفته بودیم
 گم کردیم


شاعران » احمدرضا احمدی »بیست
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 21:33 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

بیست

 فرصتی بخواهید
تا گیسوان خود را در آفتاب کنار رودخانه
شانه بزنید
فرصتی بخواهید
 که مخفی ترین نام خود را
که خون شما را صورتی می کند
از رود بزرگ بپرسید
به نام آن اسب
به نام آن بیابان
شما فرصت دارید
 تا چیدن گندم ها
تا زرد شدن کامل گندم ها
 عاشق شوید
فقط روزهای کودکی رابرای یکدیگر
نگویید
گندم ها زرد شدند
گندم ها چیده شدند
 نان گرم آماده است
ولی
 شما کنار بوته های زرد ذرت باشید
 آب را در کوزه بریزید
کوزه را کنار تنها بوته ی گل سرخ
 بگذارید
ما
 شما را هنوز به خاطر آن گل سرخ
 دوست داریم


شاعران » احمدرضا احمدی »بیست و یک
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 21:33 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

بیست و یک

 هنگام روز
کجا می روی
 در خانه بمان
غمگینم
گیلاس ها بر درختان نشسته اند
پرنده از تنهایی
 پر نمی زند
هراس دارد
 من
 همواره در روز
زخم قلبم را به تو
نشان می دهم
در خانه بمان
آوازها
از خانه دور است
یک ستاره
 هنوز در آسمان
 مانده است
 شب می شود
 گلهای سرخ
در شب
 در باغچه دیده نمی شوند
در باغچه یادبود تو است
کنار این بوته های گل سرخ
می خواستی بمیری
 مردی
به تو بانگ زدیم
تو را صدا کردیم
تو مرده بودی
یار من
 لحظه ای در بهشت
 دوام آور
شب تمام می شود
 کلید خانه را
 گم کرده بودیم
 در کوچه ماندیم
 در کنار خانه
علف ها روییده بود
اما چه سود
سایه نداشتند
زاده شدم
که لباس نو بپوشم
جمعه ها تعطیل باشد
 در تابستان
 آب سرد بنوشم
عشق را باور کنم
کلمات مرا به ستوه نمی آورد
انگشتانم
 در میان برگهای درختان
 تسلیم روز می شوم
لباسها بر تنم
کهنه است
 من
 در تابستان آب گرم
 می نوشم
 هنوز تشنه ام 


شاعران » احمدرضا احمدی »هفده
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 21:28 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

هفده

دست تو
 چه قدر تاخیر دارد
وقتی که چای گرم می شود
 و تو
 چای سرد را تعارف می کنی
دو سه ماه دیگر این اطلسی
 که تو کاشته ای
 گل می دهد
من به ساعت نگاه می کنم
تو می میری
شمع روشن را به اتاق آوردند
 اطلسی گل داده است
قطار در سپیده دم
کنار اطلسی منتظر تو
 در باد ایستاده است
 گل اطلسی بر سینه تو بود
 وقتی تو را
 برای دفن می بردند
هنگام که تو مرده بودی
 آدم به گل خفته بود
هنگام که تو مرده بودی
یاران به عشق و عطر
مانده بودند
همه ی ما را دعوت کردند
تا در آن عکس یادگاری باشیم
 عکاس سراغ تو را گرفت
من بودم
 تو نبودی
تو مرده بودی
عکاس از همه ی ما بدون تو
عکس یادگاری گرفت
عکس را چاپ کردند
آوردند
 در همه ی عکس فقط یک شاخه اطلسی
و دو دست
 از جوانی تو
 در شهرستان
 دیده می شد
 ما همه در عکس سیاه بودیم 


شاعران » احمدرضا احمدی » هجده
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 21:28 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

هجده

هر دارو که علاج بود
 در خانه داشتم
 اما تنم در باد
به تماشای غزلهای آخر می رفت
امروز را بی تو خفتم
فردا که خاک را به باد بسپارند
تو را یافته ام
 مگر تو نسیم ابر بودی
که تو را در باران گم کردم ؟


شاعران » احمدرضا احمدی »نوزده
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 21:28 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

نوزده

چه سرگردان است این عشق
 که باید نشانی اش را
از کوچه های بن بست گرفت
 چه حدیثی است عشق
 که نمی پوسد و افسرده نیست
 حتی آن هنگام
که از آسمان به خانه آوار
شود
 


شاعران » احمدرضا احمدی »پانزده
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 21:27 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

 پانزده

 در این ایوان
 که کنون ایستاده ام
 سال تحویل می شود
 در آن غروب ماه اسفند
از همه ی یاران شاعرم
در این ایوان یاد کرده ام
 مادرم
 در این ایوان
 در روزی بارانی
 سفره را پهن کرده بود
 برای فهرست عمر من
 ناتمام گریه کرده بود
همه ی عمر در پی فرصتی بود
که برای من در این ایوان
 از یک صبح تا یک شب
 گریه کند
شفای من
سالهای پیش در یک غروب پاییزی
در خیابانی که سرانجام دانستم
 انتها ندارد
 گم شد
 مادرم
 در ایوان
 وقوع خوشبختی را برای ما دو تن
من و مادرم
 حدس زده بود
صدای برگ ها را شنیده بودیم
آمیخته به ابر بودم
 زبانم لکنت داشت
 قدر و منزلت اندوه را می دانستم
پس
 هنگامی که گریه هم بر من عارض شد
قدر گریه را هم دانستم
 همسایه ها
 به من گفتند : اندوه به تو لطف داشته است
 که در ماه اسفند به سراغ تو آمده است 


شاعران » احمدرضا احمدی »شانزده
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 21:27 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

شانزده

 پنهان نمی کنم
خانم ها
 آقایان
من نیز می دانم که میوه
 در سوگواری طعم ندارد
حرف اگر بزنیم
حرف آوازهایی ست
که زیر باران هم
می توان خواند
 


شاعران » احمدرضا احمدی »سیزده
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 21:26 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

سیزده

 با لبخند
 نشانی خانه ی تو را می خواستم
 همسایه ها می گفتند سالها پیش
 به دریا رفت
 کسی دیگر از او
 خبر ندارد
 به خانه ی تو
 نزدیک می شوم
 تو را صدا می کنم
 در خانه را می زنم
 باران می بارد
هنوز
 باران می بارد


شاعران » احمدرضا احمدی »چهارده
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 21:26 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

چهارده

 اتاق فرسوده است
اینده کدر شد
 صورت من کو ؟
 من با این صورت
عاشق شدم
 امتحان دادم
قبول شدم
 ساز شنیدم
 دشنام دادم
 دشنام شنیدم
 گرسنه شدم
 باران خوردم
 سیر شدم
 رنگ شناختم
 رنگ باختم
 سفید شدم
خوابیدم
بیدارشدم
 مادرم را صدا کردم
 تو را صدا کردم
 جواب دادم
 خواب رفتم
 عینک زدم
سفر رفتم
 غم داشتم
 ماندم
 آمدم
 در اینه نگاه کردم
 سفر رفتم
گلدان را آب دادم
 ماهی را نان دادم
 می دانستم صورت من
 صورت توست
 سه دقیقه مانده به ساعت چهار
 اینه کدر شد
هراس ندارم
 آهسته در باز شد
 زنی در آستانه ی در نشست
اینه کدورت داشت
 به صورتم نگاه کرد
می خواست خودش را
 در اینه ببیند
 مرا باور کرد
مرا صدا کرد
 می خواستم از دور کسی مرا ببیند
تا برای دیگران بگوید
 تا کدر شدن اینه
 من لبخند داشتم
زن ساکت زن صبور
 با سکوت ابریشمی
از طلوع صبح از فنجان قهوه
 برمیخاست
 آماده بودم
 در صبح
برای ریختن باران
در لیوان گریه کنم
 از شما هراس ندارم
 که به من تو بگویید
فقط صورتم را به دیگران بگویید
 که لبخند داشت
لبم سفیدی بود
 باغ ندارم
 خانه ندارم
 رویا ندارم
 خواب دارم
 عشق دارم
 نان دارم
 اطلسی دارم
 حافظه دارم
خستگی دارم
 سردی دارم
گرمی دارم
مادر دارم
 قلب دارم
 دوست دارم
 یک چمدان دارم
 یک سفر دارم
 یک پاییز دارم
 یک شوخی دارم
 لباسهای من کهنه نیست
 ولی در چمدان بسته نمی شود
 یک تکه قالی دارم
آسمان نیست
 ابری است
 آبی است
فرهنگ لغت دارم
دوازده جلد است
مولف مرده است
 یک پرتقال دارم
برای تو
عینک دارم
 شیشه ندارد
 نه سفید نه سیاه
برای چهارفصل است
یک لیوان از باران دارم
 ناتمام است
 شکسته است
یک جفت جوراب آبی دارم
دریا را دوست دارم
 کار نمی کند
سه دقیقه مانده به چهار را
نشان می دهد
اگر اینه را بشکند
 اگر گل نیلوفر دهد
اگر میوه دهد
 اگر حرمت مادرم را
 با چادر سیاه بداند
 اگر شمعدانی در اینه
 کوچک تر شود
 من کوچک می شدم


شاعران » احمدرضا احمدی »دوازده
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 21:25 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

دوازده

 روزی آمده بودی
که من تمام نشانی ها را نوشتم
با خط بد نوشتم
 و تو تمام خانه ها را گم کردی
بمن نگفتی
 همسایه ها گفتند
 دیر آمدی
پنجره بوی رطوبت داشت
 به من نگفتی
که بیرون از خانه باران است


شاعران » احمدرضا احمدی »یازده
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 21:25 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

یازده

من همیشه با سه واژه زندگی کرده ام
 راه ها رفته ام
 بازی ها کرده ام
 درخت
 پرنده
‌آسمان
من همیشه در آرزوی واژه های دیگر بودم
 به مادرم می گفتم
از بازار واژه بخرید
مگر سبدتان جا ندارد
 می گفت
 با همین سه واژه زندگی کن
 با هم صحبت کنید
 با هم فال بگیرید
 کم داشتن واژه فقر نیست
من می دانستم که فقر مدادرنگی نداشتن
 بیشتر از فقر کم واژگی ست
وقتی با درخت بودم
پرنده می گفت
 درخت را باید با رنگ سبز نوشت
 تا من آرزوی پرواز کنم
 من درخت را فقط با مداد زرد می توانستم بنویسم
 تنها مدادی که داشتم
و پرنده در زردی
واژه ی درخت را پاییزی می دید
و قهر می کرد
صبح امروز به مادرم گفتم
 برای احمدرضا مداد رنگی بخرید
مادرم خندید :
 درد شما را واژه دوا میکند 


شاعران » احمدرضا احمدی »ده
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 21:25 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

ده

 از دور حرکت می کنیم
 تا به نزدیک تو برسیم
تو اگر مانده باشی
 تو اگر در خانه باشی
من فقط به خانه تو آمدم
 تا بگویم
 آواز را شنیدم
تمام راه
 از تو می خواستم
 مرا باور کنی
 که ساده هستم
تو رفته بودی
 کنون گفتم
که تو هستی
 تو اگر نبودی
نمی دانستم
که می توانم
 باران را در غیبت تو
دوست بدارم


شاعران » احمدرضا احمدی » نه
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 21:24 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

نه

حاشا و ابدا
 که مرا دلگیری
 از آسمان نیست
 این سرشت ابر است که ببارد
 اگر نبارد
 مرا راستی ادامه ی عمر چگونه است
ابر نمی بارد
عمر ادامه دارد
و مرا غزلی به یاد مانده است
 که برای تو بخوانم
 ایستاده بودم که بهار شد
 و غزل را بیاد آوردم
خواندم
 تو مرده بودی
 حاشا و ابدا
که نه تو را بیاد دارم
 غزل را بیاد دارم
 ابیاتش شباهت به قصیده دارد 


شاعران » احمدرضا احمدی » هشت
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 21:24 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

هشت

شتاب مکن
 که ابر بر خانه ات ببارد
 و عشق
 در تکه ای نان گم شود
 هرگز نتوان
 آدمی را به خانه آورد
آدمی در سقوط کلمات
 سقوط می کند
 و هنگام که از زمین برخیزد
 کلمات نارس را
به عابران تعارف می کند
 آدمی را توانایی
 عشق نیست
در عشق می شکند و می میرد


شاعران » احمدرضا احمدی » هفت
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 21:24 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

هفت

راستی
چگونه باید تمام این عقوبت را
 به کسی دیگر نسبت داد
 و خود آرام از این خانه به کوچه رفت
صدا کرد
 گفت : ایا شما می دانستید
من اگر سکوت را بشکنم
جبران لحظه هایی را گفته ام
 که هیچ یک از شما در آن حضور نداشتید
 اگر همه ی شما حضور داشتید
 تحمل من کم بود
 مجبور بودم
همه ی شما را فقط با نام کوچکتان
 صدا کنم
 


شاعران » احمدرضا احمدی » شش
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 21:23 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

شش

 این که ما تا سپیده سخن از گل های بنفشه بگوییم
 شب های رفته را بیاد بیآوریم
آرام و با پچ پچ برای یک دیگر از طعم کهن مرگ بگوییم
همه ی هفته در خانه را ببندیم
 برای یک دیگر اعتراف کنیم
 که در جوانی کسی را دوست داشته ایم
که کنون سوار بر درشکه ای مندرس
در برف مانده است
 نه
 باید دیگر همین امروز
در چاه آب خیره شد درشکه ی مانده در برف را
باید فراموش کنیم
هفته ها راه است تا به درشکه ی مانده در برف برسیم
 ماه ها راه است تا به گلهای بنفشه برسیم
گلهای بنفشه را در شبهای رفته بشناسیم
ما نخواهیم توانست با هم مانده ی عمر را
 در میان کشتزاران برویم
اما من تنها
گاهی چنان آغشته از روز می شوم
 که تک و تنها
 در میان کشتزاران می دوم
و در آستانه ی زمستان
 سخن از گرما می گویم
من چندان هم
برای نشستن در کنار گلهای بنفشه
بیگانه و پیر نیستم
هفته ها از آن روزی گذشته است
که درشکه ی مندرس در برف مانده بود
 مسافران
که از آن راه آمده اند
 می گویند
 برف آب شده است
 هفته ها است
 در آن خانه ای که صحبت از مرگ می گفتیم
 آن خانه
 در زیر آوار گلهای اقاقیا
 گم شده است
مرا می بخشید
که باز هم
 سخن از
 گلهای بنفشه گفتم
گاهی تکرار روزهای
 گذشته
 برای من تسلی است
مرا می بخشید 


شاعران » احمدرضا احمدی » پنج
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 21:21 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

پنج

من بسیار گریسته ام
 هنگامی که آسمان ابری است
 مرا نیت آن است
 که از خانه بدون چتر بیرون باشم
من بسیار زیسته ام
اما کنون مراد من است
 که از این پنجره برای باری
جهان را آغشته به شکوفه های گیلاس بی هراس
بی محابا ببینم


شاعران » احمدرضا احمدی » چهار
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 21:21 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

چهار

زمانی
 با تکه ای نان سیر می شدم
و با لبخندی
 به خانه می رفتم
اتوبوس های انبوه از مسافر را
دوست داشتم
 انتظار نداشتم
 کسی به من در آفتاب
 صندلی تعارف کند
در انتظار گل سرخی بودم
 


شاعران » احمدرضا احمدی » سه
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 21:13 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

سه

این تازه نیست
 قدیمی است
 دو نفر
همه نیستند
 همیشه نیستند
 خویش اند
 و حس و حدسشان برای حادثه نزدیک
 حدس دور دارند
 برادر نیستند
 که من بودم
 تو نبودی
 یا نمی دانم
 شاید جوان بودم
شما جوان بودید
 تو پیر بودی
کبوتران را دانه ندادم
 یک تکه آسمان را خوب حفظ کردیم
 که وقتی تو نبودی
بتوانیم از حفظ بخوانیم
این برای آن روزها کافی بود


شاعران » احمدرضا احمدی » دو
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 21:11 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

دو

 حقیقت دارد
 تو را دوست دارم
 در این باران
 می خواستم تو
 در انتهای خیابان نشسته
باشی
 من عبور کنم
 سلام کنم
لبخند تو را در باران
 می خواستم
 می خواهم
 تمام لغاتی را که می دانم برای تو
 به دریا بریزم
دوباره متولد شوم
 دنیا را ببینم
رنگ کاج را ندانم
نامم را فراموش کنم
دوباره در اینه نگاه کنم
ندانم پیراهن دارم
کلمات دیروز را
 امروز نگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
 تو معنی سفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شستشو دهم
 آنقدر بمیرم
 تا زنده شوم 


دوستت دارم !
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 16:5 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

دوستت دارم !

عجب عبارت خوش آهنگ و گوش نوازی است! به خصوص وقتی که از ته دل و با رضایت کامل ادا مي‌شود. من که مرد هستم، وقتی این دو کلمه را مي‌شنوم چهره‌ام باز و روحم شاد مي‌شود پس حتما خانم‌ها بعد از شنیدن این جمله دو کلمه‌ای «دوستت دارم»، سر از پای نخواهند شناخت و روح لطیف و عشق برانگیزشان به مراتب شادتر خواهد شد. شاید به همین علت است که رسول اکرم (ص) مي‌فرماید: «اگر مردی به همسرش بگوید دوستت دارم، تا ابد در خاطر او باقی خواهد ماند!» بیشتر زوج‌ها، به خصوص مردها که مغرورترند، علاقه خویش را به یکدیگر ابراز نمي‌کنند و زبان دل را به کار نمي‌اندازند.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
دلیلش رو نمی‌دونم اما دوستت دارم
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 16:4 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
دلیلش رو نمی‌دونم اما دوستت دارم

دليلش رو نميدونم اما دوست دارم..

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: داستان و متن آموزنده
راز دوستی های ماندگار
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 16:1 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

راز دوستی های ماندگار

عاشقانه

ما منظور یکدیگر را نمی فهمیم.خجالت می کشم نظر خود را مطرح کنم.نمی توانم موافقت همکارانم را جلب کنم.

مطمئنا شما هم بیگانه نیستید. اغلب ما ، تقریبا هر روز ، بارها این جمله ها را می شنویم. جمله هایی که هر یک به تنهایی نشان دهنده آنند که در روابط بین فردی انسان ها ، موانعی وجود دارد . اگر چه انسان کوشیده است پیچیده ترین ابزار های ارتباطی را به وجود آورد، اماهنوز هم از برقرار کردن یک ارتباط اثر بخش و رودرو ناتوان است.ارتباط نامؤثر موجب فاصله بین فردی وعمیقی می گردد که در همه جنبه های زندگی و همه بخش های جامعه ، تجربه می شود. رشد شخصیت و بهداشت روانی و جسمی ما با توانایی برقراری ارتباط رابطه دارد. در این مقاله دو مورد از موارد لازم برای ایجاد روابط بین فردی رضایت بخش ، به اختصار ، تو ضیح داده می شود:مهارت های مورد نیاز عبارتند از:

1) شناخت طرف مقابل

2) مهارت های گوش دادن

3) مهارت های ابراز وجود

4) مهارت های رفع تعارض

5) همگام شدن با زبان بدن مخاطب

1) شناخت طرف مقابل :

محور های شناخت دیگران را به ترتیب زیر می توان ارائه داد :

الف) شناخت جنبه های مثبت : هر فرد به فراخور جنبه های شخصیتی،از قابلیت های خاص برخوردار است که اورا از دیگران متمایز می کند.افراد هوشمند با چشمانی باز به جنبه های مثبت دیگران می نگرندو در روابط خود بر آن تاکید می کنند و به گونه ای موثر و سازنده، آن موارد را یاد آوری می کنند.

بهترین روش برخورد با جنبه های منفی دیگران، علاوه بر چشم پوشی، مساعدت به دیگران برای غلبه بر نقطه ضعف ها یشان و ایجاد اعتماد برای رفع این زمینه هاست

ب) شناخت جنبه های منفی : « هیچ کس کامل نیست» عبارتی آرام بخش و تسلی دهنده است. ما نباید انتظار داشته باشیم که با شخصیتی کامل و بی عیب و نقص مواجه شویم. ما باید رابطه ای منطقی با جنبه های منفی دیگران برقرار کنیم. در یک ارتباط نا سالم ، به جای برخورد منطقی با جنبه های منفی افراد ، مرتب درصدد تحریک این جنبه ها بر می آئیم و ایرادهای شخصی فرد را به رخ او می کشیم. بهترین روش برخورد با جنبه های منفی دیگران، علاوه بر چشم پوشی، مساعدت به دیگران برای غلبه بر نقطه ضعف ها یشان و ایجاد اعتماد برای رفع این زمینه هاست.
عاشقانه

ج) شناخت علایق ، تمایلات و گرایش های آدمی : برای اینکه بتوانیم ارتباط خوبی با دیگران برقرار کنیم، باید تلاش کنیم همیشه فهرستی از خصوصیات مورد علاقه طرف مقابلمان را بدانیم و با آگاهی کامل به علایق، گرایش ها و تمایلات او زمینه جلب اعتمادش را فراهم آوریم و با تامین صحیح علایق وی در چارچوب مطلوب، گامی در جهت بهبود روابط برداریم.

2) مهارت های گوش دادن :

یکی از روش های مهم در برقراری ارتباط موثر، گوش دادن پویا است.منظور این است که به گفته ها و طرز تلقی و نقطه نظر های مخاطب خود گوش فرا دهیم، توجه کنیم که او چه منظوری دارد،درباره آن، چه احساسی دارد؟ به قالب ارجاعی او در مورد حرفی که می زند دقیق شویم.

بنابر این گوش دادن پویا به شخص مخاطب بدین معنا است که بتوانید مانند او ببینید، بشنوید و احساس کنید و بتوانید گفته های طرف مقابل را درک، تعبیر و تفسیر کنید. گوش دادن پویا زمانی مصداق پیدا می کند که به مخاطب خود بگویید که از حرف های او چه برداشتی کرده اید.
گوش کردن

مجموعه مهارتهای گوش کردن عبارتند از :

الف) مهارت های توجه شامل :

حالت درگیر بودن، از قبیل تحرک جسمانی ، تماس چشمی، رفع مزاحم های محیطی،

ب) مهارت های پیگری شامل :

درباز کن ها، تشویق های کوتاه، سوال های کم ، سکوت توجه آمیز.

دربازکن ، دعوتی بدون زورگویی برای صحبت کردن است. بعضی وقتها احساس می کنید طرف مقابل مایل است صحبت کند. اما نیاز به تشویق دارد. در مواقع دیگر ، گوینده در اواسط صحبت خود ، علایمی از سردی در مورد ادامه دادن به حرفهایش نشان می دهد که در این حالت دربازکنی مانند :« دوست دارم در این رابطه ، بیشتر بشنوم » ، به او کمک می کند تا ادامه دهد .

پاسخ های ساده ای کلامی یا غیر کلامی که گوینده را تشویق می کند هر طور مایل است داستان خود را بیان کند و در عین حال، شنونده را نیز فعال نگه می دارد، تشویق های کوتاه نامیده می شود.مثل:« لطفا ادامه بده . من دارم گوش می دهم و حرفهایت را می فهمم »
گفت وگو

در هنگام گفتگو مطرح کردن سؤال های زیاد موجب به خطر افتادن تعامل می شود. این کار به جای آنکه شنونده را در کنار گوینده قرار دهد، در مقابل او قرار می دهد و به جای آنکه به گوینده فرصت دهد تا موقعیت و وضعیت خود را بررسی کند، جهت مکالمه و گفتگو را به او تحمیل می کند .

مسلما اگر فقط شما حرف بزنید ، طرف مقابل نمی تواند مشکل خود را بیان کند. سکوت بیش از حد می تواند به اندازه ی عدم سکوت نامطلوب باشد . در چنین حالتی ذهن شنونده خیلی زود خسته می شود

ج) مهارتهای انعکاسی

هنر خوب شنیدن ، شامل توانایی پاسخ انعکاسی است. در پاسخ انعکاسی « شنونده احساس یا مفهوم چیزی را که گوینده با او در میان گذارده است بیان می کند و این کار را به گونه ای انجام می دهد که نشان دهنده درک و فهم و پذیرش می باشد .

فراموش نکنیم که :

راز دوستی در این است که هرگز اشتیاق دوستانت را نسبت به مسائل مختلف تحقیر نکنی.

راز دوستی در این است که محبت را نه تنها با کلام بلکه با نگاه و لحن صدا نیز ابراز کنی.

راز دوستی ار این است که حالات خوب و بد خود را به دیگران تحمیل نکنی, اما به آنها فرصت دهی که احساس خود را بیان کنند.

راز دوستی در این است که دوستانت را تحسین کنی بی آنکه بدانند چه احساسی نسبت به آنها دارید.

راز دوستی در این است که به تنش های موجود در رابطه ات بها ندهی و دست به کاری بزنی که موجب تقویت دوستی شود.

راز دوستی در این است که بیشتر گوش کنی تا دیگران را وادار به شنیدن کنی.

راز دوستی در معتمد بودن است. روی حرفت بایست به قولت عمل کن و به تعهدت پایبند باش.

راز دوستی در این است که هرگز دوستانت را قضاوت نکنی بلکه همواره نکات مثبت آنها را ببینی.

راز دوستی در این است که روابط خود با دوستانت را به روابطی استثنایی تبدیل کنی.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
آموزش تصویری /چگونه تا آخر عمر کمر درد نگیریم !
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 15:39 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
چگونه تا آخر عمر کمر درد نگیریم

فقط با رعایت چند مسئله ارگونومی ساده، در محل کار، خانه و در زندگی روزمره، می‏توان از بیماریهای جسمی که معمولا در پیری به سراغ آدم‏ها می‏آید، راحت شد.
 سلامت نیوز : فقط با رعایت چند مسئله ارگونومی ساده، در محل کار، خانه و در زندگی روزمره، می‏توان از بیماریهای جسمی که معمولا در پیری به سراغ آدم‏ها می‏آید، راحت شد. تصور کنید که در هفتاد سالگی‏تان، به اندازه وقتی که 25 ساله هستید، بتوانید تحرک داشته باشید؛ بدون اینکه دردهای رایج دوران پیری به سراغ شما بیاید.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
همه چیز درباره خوردن پاستیل
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 15:35 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
ژلاتین خالص، بدون مزه، رنگ و بو است و به همین دلیل در بازار تولید به آن انواع رنگ‌ ها و اسانس‌ های مجاز خوراکی و شکر اضافه می‌ کنند تا این ماده خوراکی مشتری‌ پسند شود.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
میوه ای مفید برای درمان بی خوابی
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 15:34 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
يک فوق تخصص تغذيه درباره خواص ميوه زردآلو اظهار داشت: زردآلو يکي از منابع مهم غذايي جهت تامين نياز مواد معدني و ويتامينهاست. همچنين اين ميوه به دليل وجود مقادير متنابهي از فيبر در تنظيم گوارش مواد غذايي نقش دارد.

دکتر کيومرث دانشور در گفت وگو با ایسنا تصريح کرد: زردآلو منبع غني از بتاكاروتن يا همان پيش ساز ويتامين A است و مواد غذايي حاوي بتاكاروتن که نوعي آنتي اکسيدان است باعث كاهش خطر بروز بيماري‌هاي قلبي، سكته، آب مرواريد و بعضي سرطان‌ها و نيز پيشگيري از تخريب سلول‌ها توسط راديکال‌هاي آزاد مي‌شود.

وي افزود: زردآلو حاوي فيبرهاي محلول در آب است و از بروز يبوست و بيماري‌هاي روده‌اي جلوگيري مي‌کند. همچنين اين ميوه به علت دارا بودن ويتامين‌هاي گروه B براي درمان بيماري‌هاي عصبي و روحي، بي‌خوابي، خستگي شديد و فراموشي مفيد است.

وي گفت: ويتامين C موجود در اين ميوه براي تقويت بدن و جلوگيري از خونريزي لثه موثر است و آهن آن نيز در خون سازي تاثير شگرفي دارد.

دکتر دانشور در خاتمه تذکر داد: از زياده روي در مصرف زردآلو خودداري کنيد، زيرا مصرف زياد آن در هضم مواد غذايي ايجاد اختلال کرده و دچار اسهال مي شويد.



:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
اصول چیدمان میز غذاخوری
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 15:33 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

اصول چیدمان میز غذاخوری

میزی که به شکل زیبا، با رومیزی تمیز و چند شاخه گل تزئین شود و کاردها، چنگال ها و لوازم دیگر به طرز صحیحی روی آن چیده شوند، نه فقط اشتهای افرادی را که سر آن میز غذا می خورند بر می انگیزد بلکه سبب می شود آنهایی که دور آن میز برای صرف غذا جمع می شوند حداکثر سعی خود را برای رعایت آداب غذاخوردن به کار برند.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: دکوراسیون
چه کنیم تا بوی عرق ندهیم؟
پنجشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 22:39 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
چه کنیم تا بوی عرق ندهیم؟

تغییر در میزان تعریق، چه کمتر و چه بیشتر و چه عدم تعریق نشان دهنده وجود یک مشکل در سلامتی بدن است. بوی نامطبوع عرق می تواند در اثر یک بیماری مزمن، دارو، برخی غذاها، اضطراب یا ترشح بیش از حد هورمون ها به وجود آید.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت