هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » احمدرضا احمدی »بیست و یک
جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 21:33 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

بیست و یک

 هنگام روز
کجا می روی
 در خانه بمان
غمگینم
گیلاس ها بر درختان نشسته اند
پرنده از تنهایی
 پر نمی زند
هراس دارد
 من
 همواره در روز
زخم قلبم را به تو
نشان می دهم
در خانه بمان
آوازها
از خانه دور است
یک ستاره
 هنوز در آسمان
 مانده است
 شب می شود
 گلهای سرخ
در شب
 در باغچه دیده نمی شوند
در باغچه یادبود تو است
کنار این بوته های گل سرخ
می خواستی بمیری
 مردی
به تو بانگ زدیم
تو را صدا کردیم
تو مرده بودی
یار من
 لحظه ای در بهشت
 دوام آور
شب تمام می شود
 کلید خانه را
 گم کرده بودیم
 در کوچه ماندیم
 در کنار خانه
علف ها روییده بود
اما چه سود
سایه نداشتند
زاده شدم
که لباس نو بپوشم
جمعه ها تعطیل باشد
 در تابستان
 آب سرد بنوشم
عشق را باور کنم
کلمات مرا به ستوه نمی آورد
انگشتانم
 در میان برگهای درختان
 تسلیم روز می شوم
لباسها بر تنم
کهنه است
 من
 در تابستان آب گرم
 می نوشم
 هنوز تشنه ام