هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

عادت های یک زوج خوشبخت
دوشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت 14:7 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

شاید برخی عادت‌ها در نظر زوج‌های کم تجربه و حتی با تجربه چیز مهمی نباشد با این حال چنانچه پیوسته وبا خلوص آنها را به‌کارگیرند، این عادات ستون فقرات روابطی را شکل خواهند داد که

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، زناشویی
40 لذت كم هزينه براي زندگي بهتر
شنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت 22:38 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
1-گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم.


2 -سعی كنیم بیشتر بخندیم.


3- تلاش كنیم كمتر گله كنیم..


4 - با تلفن كردن به یك دوست قدیمی، او را غافلگیر كنیم.


5 -گاهی هدیه‌هایی كه گرفته‌ایم را بیرون بیاوریم و تماشا كنیم.


6 - بیشتردعا كنیم.


7 -در داخل آسانسور و راه پله و... باآدمها صحبت كنیم.


8- هر از گاهی نفس عمیق بكشیم.


9- لذت عطسه كردن را حس كنیم..


10- قدر این كه پایمان نشكسته است را بدانیم..


11- زیر دوش آواز بخوانیم.


12-سعی كنیم با حداقل یك ویژگی منحصر به فرد با بقیه فرق داشته باشیم .


13- گاهی به دنیای بالای سرمان خیره شویم.


14- با حیوانات و سایر جانداران مهربان باشیم.


15- برای انجام كارهایی كه ماهها مانده و انجام نشده در آخر همین هفته برنامه‌ریزی كنیم!


16- از تفكردرباره تناقضات لذت ببریم.


17- برای كارهایمان برنامه‌ریزی كنیم و آن را طبق برنامه انجام دهیم. البته كار مشكلی است!


18- مجموعه‌ای از یك چیز (تمبر، برگ، سنگ، كتاب و... برای خودمان جمع‌آوری كنیم.


19- در یك روز برفی با خانواده آدم برفی بسازیم.


20- گاهی در حوض یا استخر شنا كنیم، البته اگر كنار ماهی‌ها باشد چه بهتر.


21- گاهی از درخت بالا برویم.


22- احساس خود را در باره زیبایی ها به دیگران بگوئیم.


23- گاهی كمی پابرهنه راه برویم!.


24- بدون آن كه مقصد خاصی داشته باشیم پیاده روی كنیم.


25- وقتی كارمان را خوب انجام دادیم مثلا امتحاناتمان تمام شد، برای خودمان یك بستنی بخریم و با لذت بخوریم


26- در جلوی آینه بایستیم وخودمان را تماشا كنیم.


27- سعی كنیم فقط نشنویم، بلكه به طور فعال گوش كنیم.


28- رنگها را بشناسیم و از آنها لذت ببریم .


29- وقتی از خواب بیدار می‌شویم، زنده بودن را حس كنیم.


30- زیر باران راه برویم.


31- كمتر حرف بزنیم و بیشترگوش كنیم ..


32- قبل از آن كه مجبور به رژیم گرفتن بشویم، ورزش كنیم و مراقب تغذیه خود باشیم .


33- چند بازی و سرگرمی مانند شطرنج و... را یاد بگیریم.


34- اگر توانستیم گاهی كنار رودخانه بنشینیم و در سكوت به صدای آب گوش كنیم.


35- هرگز شوخ طبعی خود را از دست ندهیم.


36- احترام به اطرافیان را هرگز فراموش نكنیم.


37- به دنیای شعر و ادبیات نزدیك تر شویم.


38- گاهی از دیدن یك فیلم در كنار همه اعضای خانواده لذت ببریم.


39- تماشای گل و گیاه را به چشمان خود هدیه كنیم.


40- از هر آنچه كه داریم خود و دیگران استفاده كنیم ممكن است فردا دیر باشد.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
آموزش مغز
شنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت 16:49 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
آموزش مغز به كمك بازي موضوع خيلي جديدي نيست.
توليد بازي‌هاي آموزش مغز «نينتندو» مفهوم رسيدن به كارايي‌هاي بهتر و بيشتر مغز را به كمك بازي طرح كرد.

هميشه گفته شده بازي‌هاي كامپيوتري و ويديويي مي‌تواند به يادگيري بهتر كمك كند و پژوهش‌هاي مختلفي هم در اين باره انجام شده است. از طرف ديگر برخي هم به ضررهاي اين نوع بازي و آسيب‌هاي ناشي از آن اشاره مي‌كنند. اما اين پژوهش و بررسي جديد كمي متفاوت است.

اين بار دانشمندان تصميم گرفته‌اند مغز محترم را زير ميكروسكوپ بگذارند و ببينند بازي‌هاي ويديويي به‌طور دقيق چه تأثيري روي ايشان يعني «مغز جان» مي‌گذارند.

براساس چند پژوهش جديد انجام بازي‌هاي ويديويي نه تنها بخش‌هايي از مغز را به تحرك در‌مي‌آورد بلكه ممكن است كارايي آن را هم بيشتر كند.

پژوهشگران دانشگاه كاروليناي شمالي و مؤسسه فن آوري جرجيا در آمريكا با بودجه‌اي معادل 2/1 ميليارد تومان حسابي مشغول‌اند تا بررسي كنند آيا بازي كردن، آن هم از نوع بازي ويديويي مي‌تواند حافظه و مهارت‌هاي تفكر را به خصوص در دوره كهنسالي افزايش دهد يا خير.

اين گروه به جاي اين كه روي بازي خاصي متمركز شوند تا مشخص شود بازي مورد نظر كاركردهاي خاصي از مغز را افزايش مي‌دهد يا نه، اميدوارند اول به اين جواب برسند كه چه ويژگي‌هايي در يك بازي مي‌تواند تأثير مثبت بر مغز داشته باشد، و بعد هم از اين اطلاعات براي ساخت بازي‌هاي فكري و خوب براي مغز استفاده كنند.

بازي‌هاي مناسب براي مغز و تقويت كننده تفكر ويژگي‌‌هايي دارند. به گفته دكتر «آن مك‌لافلين»، پروفسور روان‌شناسي در دانشگاه كاروليناي شمالي بازي‌هايي كه تعامل (ارتباط چند‌ سويه) اجتماعي و داستاني داشته باشند و نياز به دقت و توجه در آنها ديده مي‌شود از عوامل اصلي مناسب براي آموزش مغز برخوردارند.

بخشي از گروه پژوهشي هدفشان كمك به پدر بزرگ‌ها و مادر بزرگ‌هاست تا باهوش بمانند و بخشي ديگر به دنبال تأثير بازي‌هاي ويديويي روي نسل بعدي‌اند.

مقاله‌اي جديد در نشريه «آمريكايي علمي» به توانايي مغز در تغيير واكنش به تجربه‌ها پرداخته است.كودكان و نوجوانان بيشتر در معرض چنين تغييري قرار دارند؛ به اين معني كه انواع بازي‌هايي كه انجام مي‌دهند مي‌تواند تأثيرهاي مختلفي بر مجموعه مهارت‌هاي بزرگسالي‌شان داشته باشد.

پس چه بازي‌هايي براي نوجوان‌ها مناسب است؟ بستگي دارد كه آنها بخواهند در آينده چه‌كاره شوند و چه كار بكنند.

طبق پژوهش دانشمندان دانشگاه« روچستر» بازي‌هاي اكشن و هيجاني، هماهنگي و همكاري دست و چشم را زياد و بينايي را بهتر مي‌كنند، در حالي كه برخي بازي‌ها ارتباط‌هاي اجتماعي را بهبود مي‌بخشند و حتي آدم‌ها را نسبت به هم دلسوزتر مي‌كنند.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
7 راه برای این که شانس را صدا بزنیم
شنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت 16:48 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
خوش‌شانسی یا بدشانس؟ اصلاً شانس چیست؟ عاملی مستقل و مبهم که خارج از هر منطق و قاعده‌ای به بعضی‌ها روی می‌آورد و از برخی گریزان است؟

 شاید تأثیر مجموعه‌ای از عوامل شناخته‌شده و ناشناخته را شانس می‌نامیم تا به دلایل گوناگون نقش خود یا دیگری را در موفقیت یا شکست، پررنگ و کم‌رنگ کنیم. مثلاً می‌خواهیم خود را شخص ویژه‌ای معرفی کنیم. تلاشمان را برای تحقق یک هدف تعیین‌شده پنهان نگه‌می‌داریم و می‌گوییم: «ما اینیم دیگه! شانس داریم!» یا می‌خواهیم از زیر بار مسئولیت یک ناکامی شانه خالی کنیم، می‌گوییم: «من اصلاً شانس ندارم، چه کار کنم؟!» ولی رسیدن به «موفقیت» یا اگر دلمان خواست صدایش کنیم «شانس»، راه‌ها و کلیدهایی دارد که این‌جا با هفت‌تای آنها آشنا می‌شویم.

1- ماجراجو باشید اما سر دار و ندارتان شرط نبندید

روحیه ریسک پذیر داشته باشید. در تمام شرایط، کاری را انجام دهید که می‌دانید می‌توانید از پس آن برآیید.

2- کار را با اعتماد به دیگران آغاز کنید

شما نمی توانید تک و تنها به جایی برسید و تنها با کمک دیگران می توانید به اهداف خود دست یابید. این دیگران شامل دوستان، خانواده، هم‌کلاسی‌ها، و خویشاوندان هستند. اگر ذاتاً شکاک هستید یا دوست دارید تمام کارها را به تنهایی انجام دهید، امکان این‌که بخت به شما رو کند بسیار کم خواهد بود، زیرا معمولاً شانس توسط دیگران بر سر راه شما قرار می گیرد.

3- نقاط قوت خود را بشناسید  و آنها را به کار گیرید

نقاط ضعف خود را نیز بشناسید. از وانمود کردن به قدرت‌هایی که ندارید خودداری کنید. می‌توانید توان خود را افزایش دهید و بر ضعف‌های خود چیره شوید. اما قبل از هرچیز باید مهارت‌ها، استعدادها، دانش و روابط خود را به خوبی بشناسید و در هر زمان که می توانید، از آنها استفاده کنید. این کار احتمال خوش‌شانس بودن را افزایش می دهد.

4- بیش از آنچه می‌گیرید، پس بدهید

اگر می‌خواهید افراد خوش شانس را به برنامه خود وارد کنید، آماده بخشش باشید. شما باید بدون چشمداشت، برای دیگران قدمی بردارید. این ضرب المثل قدیمی: «از هر دست بدهی، از همان دست می گیری» واقعیت دارد و مطمئن باشید که آنچه را بخشیده اید، چه مادی و چه معنوی، در غیر منتظره‌ترین موقعیت به شما بازمی‌گردد و به کمکتان می آید.

5-  مراقب سلامت خود باشید

منظور از تناسب و سلامت تنها از نظر فیزیکی نیست. منظور من بهداشت و سلامت جسمی، فکری و روانی است. صحیح غذا بخورید و فعال باشید. به مطالعه و آموختن بپردازید. مثبت اندیش باشید. بدانید که همواره همه چیز بر وفق مراد نیست. اما با اعتقاد به امکان پذیر بودن موفقیت، حتی در موقعیت های دشوار نیز پیروز خواهید شد.

6-مهارت برقراری ارتباط و اطلاع رسانی را یاد بگیرید

شما باید بتوانید به خوبی به دیگران بگویید که هستید و چه می خواهید. بر روی مهارت های کلامی خود کار کنید. منظور من شیوه استفاده از کلمات، روش واضح سخن گفتن و نوشتن و بیان منظور با کلامی ساده اما قدرتمند است. اگر فرصت دارید، زبان دیگری نیز بیاموزید. دانستن چند زبان مختلف، شانس بسیاری برای شما به همراه  خواهد داشت و امکانات کاری فراوانی در آینده در اختیار شما قرار خواهد داد. به یاد داشته باشید که در دهکده جهانی، اهمیت زبان هرگز کم نخواهد شد.

7- در کار یا صنعتی مهارت پیدا کنید

یک حسابدار می‌تواند کار خود را به خوبی انجام دهد، اما بعید است بتواند تغییر شغل دهد و کفاش خوبی شود. حرفه وکاری را برای خود انتخاب و در آن مهارت پیدا کنید. وقتی  دیگران متوجه شوند که شما واقعاً در حرفه خود وارد و کارآمد هستید، بخت به شما رو خواهد کرد.

 با تقویت این عادت‌ها، به شانس فرصت بدهید سراغتان بیاید. هر چه زودتر، بهتر.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
هفت قدم جلوتر از دختران
جمعه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت 1:11 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
کنترل خشم

خشم چیز بدی است و نشانه ی رشد یک ویژگی نامناسب است.خود شما از آن اجتناب کنید. با دخترتان درباره آن حرف بزنید و هر جایی که می توانید الگوی او شوید. نشان دهید که شماهم از خشم پرهیز می کنید.

به دختران،خویشتن داری و دوری جستن از خشم را آموزش دهید. آن قدر در توصیه ی" خشمگین نشدن" بکوشید که ملکه ی ذهن او شود.

خود شما هم بی جهت و به دلایل بی مورد خشمگین نشوید. بر سر خدمتکارتان فریاد نکشید. بی جهت، به طرف اشخاص چیزی پرتاب نکنید. بگذارید که الگو و سرمشق شایسته فرزند خود باشید.

2- مراقب حسادت باشید

حسادت هم مثل خشم، بخشی از طبیعت انسان است. و در این میان بعضی فکر می کنند که بیشتر یک ویژگی زنانه است. خوشبختانه می توان با اندیشیدن، خواندن و نگاه کردن از شدت این صفت منفی کاست. درباره مشکلات ناشی از حسادت کتاب بخوانید. از تجربه های شخصی خود دلیل و مورد بیاورید.

مراقب نشانه های حسادت باشید. اگر می بینید دختر شما به آن چه دوستانش دارند حسادت می کند، این احساس را در او نابود کنید.

3- گفتن قصّه

قصّه ی خوب می تواند سبب شود که دخترتان زندگی را با دیدی مثبت نگاه کند. قصّه می تواند بر شمار دوستان او بیفزاید. قصّه ها را مرتب برایش تکرار کنید. بسیاری از قصّه ها آموزنده اند و بیش از درس و دانشگاه به دختران ما مطلب یاد می دهند.

4- نق نزنید

به خصوص جلوی دخترتان به شوهرتان نق نزنید و غرولند نکنید. حتی اگر احساس کردید که باید غرولند کنید، در خلوت به دخترتان بگویید از این عادت بدی که دارید شرمنده اید و قصد دارید هرطور شده خودتان را از شرّ آن نجات دهید. این طوری در چشم دخترتان مانند یک قهرمان ظاهر می شوید. اذعان به اشتباه، از شما انسان عاقل تری می سازد. دخترتان هم از این رفتار شما سود می برد.

غرولند کردن نشانه ی ذهن مغشوش است. علّتش این است که امور ساده و بی اهمیّت را بزرگ جلوه می دهید. موش را غول می کنید. درست بیندیشید.

5- تصمیم گیری

زندگی در مجموعه ای از تصمیم گیری ها خلاصه می شود. این که چه مواقع از خواب بیدار شویم. چه لباسی بپوشیم، چه بخوریم و ...

بسیاری از ما وقتی دخترانمان را بیش از اندازه مورد حمایت قرار می دهیم به آن ها ظلم می کنیم. مادرها باید به این نتیجه برسند و تصمیم بگیرند که به دخترانشان تا چه اندازه آزادی عمل و پول بدهند. یک راه مشخص و یا یک راه ساده وجود ندارد. باید به کلیّت آن نگاه کرد.

راهی برای این کار وجود دارد. وقتی دخترتان به اندازه کافی بزرگ شد، به او مسوولیّت هایی واگذار کنید. به او کارهایی در منزل بدهید. این روزها زن ها تصمیمات زیادی می گیرند. در گذشته تصمیم گیری زن ها مشمول امور جزیی و بی اهمیّت می شد، امّا امروزه باید تصمیمات مهم بگیرند.

خرید لباس، خرید مواد ساختمانی، خرید اتومبیل، خرید خانه، یخچال و بسیاری از اقلام ریز و درشت نمونه هایی است که می توان به آن اشاره کرد. اگر در کودکی مسوولیّت هایی را به دخترتان واگذار کنید، به او در کار تصمیم گیری کمک می کنید و شرایطی فراهم می سازید که بعداً تصمیمات عاقلانه تری بگیرد.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، زناشویی، زنان
هشت نوع دوست مورد نیاز خانمها
جمعه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت 1:4 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
انسانها به خاطر شرایط خاصی روحی و حساسیت ویژه شان نیاز دارند که در لحظات مختلف زندگی کسی کنارشان باشد این ویژگی در خانمها بیشتر صدق میکند در این مقاله به 8 نوع دوستی که خانمها به آنها نیاز دارند اشاره شده است

1. دوست دوران کودکی

دوست دوران کودکی، هنوز هم به یاد می آورد که شما چه دختری بودید؟
دوست های دوران کودکی شما و خانواده شما را خوب می شناسند و خاطرات بسیاری از شما دارند. ربه کا ادم محقق و استاد جامعه شناسی دانشگاه کالیفرنیا می گوید: دوستان دوران کودکی به شما یادآوری می کنند که هنوز همانی هستید که در دوران کودکی تان بودید.
از طریق تلفن، میل، نامه و... با دوستان دوران کودکی تان ارتباط داشته باشید.

2. یک دوست جدید

برخلاف دوستان دوران ابتدایی تان، دوست جدید هیچ تصور ذهنی از شما ندارد.
دوستان جدیدی که پبدا می کنیم تفکرات، شخصیت ها و شیوه های مختلفی برای زندگی دارند. این دوستان شما را به جمع دیگری از دوستان جدید معرفی می کنند که ممکن است از لحاظ شغلی و... برای شما مفید باشد. دوستان جدیدی در محل کارتان پیدا کنید، و فعالیت های جدیدی را آغاز کنید.

3. دوست ورزشی

زمانی که حوصله ورزش ندارید، او شما را به بیرون از منزل دعوت می کند تا با هم ورزش کنید و روحیه تان را به دست آورید.
کارشناسان اتفاق نظر دارند که ورزش کردن از جمله پیاده روی، ایروبیک، مهمترین عاملی است که شما را از لحاظ جسمی و روحی سالم نگه می دارد و باعث بقای عمرتان نیز می شود.
برای اینکه نتیجه بهتری کسب کنید، تمرینات ورزشی مشترکی با دیگران انجام دهید. مثلا می توانید با همسایه تان 4 روز در هفته پیاده روی کنید یا بدوید. این روش بهترین راه برای ورزش کردن و درنهایت کسب یک نتیجه خوب است زیرا اگر یکی از شما حوصله ورزش کردن نداشته باشید دیگری شما را ترغیب می کند.

4. دوست مذهبی

مطالعه ای که در دانشکده پزشکی دوک انجام شد نشان داد که افرادی که به طور مرتب در جلسات مذهبی حاضر می شوند یا فعالیتهای مذهبی مانند نماز خواندن، مدیتیشن یا خواندن قرآن انجام می دهند 50 درصد کمتر از دیگران در معرض مرگ هستند و طول عمرشان 6 سال بیشتر می شود.

5. دوست جوان تر از خودتان

تحقیقات نشان داده که عامل ضروری یک زندگی شاد این است که برای دیگران مفید باشی. مثلا با درست کردن یک غذای خوشمزه، یا صحبت درمورد تجربیاتی که کسب کرده اید و انتقال آن به دیگران. بسیاری از خانم ها با بزرگ شدن بچه هایشان این کارها را فراموش می کنند یا شاید کمرنگ تر شود. اما داشتن یک دوست جوان تر از خودتان می تواند این حس را به شما منتقل کند و زندگی شادی را برای شما رقم بزند.

6. زنِ دوستِ همسرتان

ارتباط نزدیک داشتن با زن دوست همسرتان برای زندگی و ازدواجتان بسیار مفید است.
مطالعه ای که برروی 347 زوج انجام شده بود نشان داد که هرچه خانواده های دو زوج بیشتر با هم آمیخته شوند، همسران شادتری خواهند بود حتی اگر یک سال از ازدواجشان گذشته باشد. پس زوج هایی را که می شناسید وارد لیست دوستانتان کنید تا زندگی شادی را برای خود و آنها به وجود بیاورید همچنین آنها را عضوی از خانواده خود بدانید.

7. مادرتان

براساس مطالعه ای که در دانشگاه پلسیلوانیا انجام شد، حدود 85 درصد خانمها مدعی شدند که با مادرانشان رابطه خوب و صمیمی داشته اند.
با وجود اختلاف های سطحی که بین مادران و دخترها وجود دارد، رابطه بین آنها عمیق، نزدیک و حمایتی می باشد. این موضوع در این رابطه اهمیت و ارزش فوق العاده ای دارد زیرا مادران و دخترها علاقه زیادی به یکدیگر دارند.

اگر علاقه مندید که ارتباط دوستانه ای با مادرتان داشته باشید اما موانعی بر سر راهتان وجود دارد، ما موارد زیر را توصیه می کنیم:

* اگر گذران وقت با مادرتان برایتان سخت است و زیاد از آن لذت نمی برید:
سعی نکنید او را تغییر دهید بلکه روی کارهای خودتان تمرکز کنید و سعی کنید با کارهایی که انجام می دهید زمان لذت بخشی را فراهم کنید.

* اگر بر سر مسائل قدیمی با هم مخالفید:
خانم هایی که ارتباط محکم و قوی دارند به صورت شخصی کشمکش ایجاد نمی کنند. در عوض، بازتاب رفتارهای مادرشان را با ملایمت نقد می کنند.

* رابطه بسیار نزدیک است:
دخترانی که این نوع رابطه را با مادرانشان دارند و مادرانشان خواستار این هستند که زمان بیشتری را با دخترانشان سپری کنند. به جای اینکه به مادرشان بگویند نمی توانند با او باشند روی این مسئله تاکید می کنند که چه زمانی فرصت با هم بودن را دارند و چه کارهایی می توانند برای مادرانشان انجام دهند.

8. خودتان

آیا شما مانند بسیاری از خانم ها قید همه چیز رامی زنید تا به دوستانتان کمک کنید اما از خودتان غافل شده اید و به خودتان توجهی نمی کنید؟
چقدر یک نفر برای خودش اهمیت قائل است؟ پاملا پیک مشاور پیشگیری و استادیار دانشکده پزشکی ماریلند می گوید: این موضوع از خودآگاهی شروع می شود. او می گوید: خودآگاهی یک ماجرای حیرت انگیز است. فکر کنید چه چیزی باعث شد عاشق کسی شوید یا از کسی خوشتان بیاید. با خودتان روراست باشید. با این توضیحات و روشن شدن این واقعیت ها چه حسی نسبت به خودتان دارید؟

پیک توصیه می کند که این جملات را با خودتان تکرار کنید: من خودم را دوست دارم و به خودم افتخار می کنم همچنانکه دیگران در زندگی من مهم هستند. او توصیه می کند که هفت عاملی که باعث شادی و سلامت تان می شود را یادداشت کنید. مثلا غذا پختن، صحبت کردن با یک دوست، دویدن، کتاب خواندن و... و حداقل یکی از آنها را روزی یک بار انجام دهید.

منبع: irannaz.com



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، زناشویی، زنان
شیوه های جدید حفظ رابطه زناشویی
دوشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۰ ساعت 20:26 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
هر ازدواجی لحظات خوب و بد و شیرین و تلخی دارد؛ ولی آنچه باعث خوشبختی و یا شکست یک ازدواج در طولانی مدت می‌شود، چیست؟

در دو دهه اخیر، محققان در حال تحقیق و بررسی عواملی هستند که باعث می‌شود یک ازدواج به خوبی و تفاهم متقابل بینجامد و در مقابل، ازدواج دیگر شکست بخورد.

گروهی از محققان، تحقیق خود را روی زوجهایی انجام دادند که آنها را در لابراتوارهای زوجین از نزدیک ، مطالعه و بررسی کردند، به طوری که تمام عمل و عکس العمل های آنان مطالعه شد. (این شیوه تحقیق، بررسی یا شیوه دلیل خوانی نامیده می‌شود.)


یکی از محققان، گروهی از زوجین عادی را از جامعه انتخاب کرد و با این شیوه، راه مطمئنی برای مطالعه درباره علل شکست یا موفقیت ازدواج ها یافت. این آزمایش ها معمولاً به صورت اندازه گیری ضربان قلب همسر و یا چگونگی نشان دادن احساسات با تغییرات چهره و این که با چه زبانی با یکدیگر و اطرافیان صحبت می‌کنند، صورت گرفته است. در حال حاضر محققان با تقریبی بیش از ۹۰ درصد می‌توانند تخمین بزنند که کدام زندگی موفق ، و کدام ناموفق است. در متن زیر شما می‌توانید تعدادی از پیشنهادهایی که براساس تحقیقات بسیار معتبر به دست آمدهبرای راهیابی به یک زندگی زناشویی موفق و محکم بخوانید:

خیلی زود در جستجوی کمک بر آیید

یک زوج عادی معمولاً در حالت عادی، ۶ سال پس از ازدواج به فکر کمک خواستن از دیگران می‌افتند (این در حالتی است که بیشتر طلاقها در ۷ سال اول ازدواج اتفاق می‌افتد) بدین ترتیب در مدت ۶ سال اول ازدواج، بیشتر زوجین با ناراحتی ها و مشکلات مکرر، به زندگی زناشویی خود ادامه می‌دهند.

خودتان را اصلاح کنید

بنا به توصیه محققان ، ما باید بتوانیم احساسات خود را بیان کنیم و بگوییم چه چیزی در درجه اول برای ما اهمیت دارد. زوجهای موفق و خوشبخت احساسات خود را در مواقع حساس به راحتی بیان می‌کنند.

مواظب لحن خود در مشاجرات باشید

بیشتر درگیری ها زمانی آغاز می‌شوند که یکی از زوجین با لحن منتقدانه از دیگری ایراد می‌گیرد. ذهنیات خود را بیان کنید، ولی به صورتی که شنیدنش، هم برای شما و هم برای طرف مقابلتان راحت باشد.

تأثیر پذیر باشید

یک ازدواج زمانی موفق است که شوهر بتواند از همسرش تأثیر بپذیرد. تأثیرپذیری شوهر از همسرش (برخلاف زن از شوهرش) بسیار مهم است. تحقیقات نشان داده است که زنان در حالت عادی آماده تأثیر پذیری از شوهرانشان هستند. پس ازدواجی موفق است که هر دو طرف به یک میزان از دیگری تأثیر بگیرند.

استانداردهای خودتان را بالا ببرید

زوجهایی که تازه ازدواج کرده اند و یا زوجهای خوشبخت معمولا توقع بالایی از یکدیگر دارند. خوشبخت ترین زوجها معمولاً توقع رفتارهای زننده از یکدیگر را ندارند، هر چه میزان تحمل رفتارهای زشت طرفین در اول ازدواج کمتر باشد، در طولانی مدت، زوجین در مسیر ازدواج خوشبخت ترند.

یاد بگیرید چگونه یک مشاجره را آرام کنید و یا آن را خاتمه دهید

زوجهای موفق می‌دانند یک مشاجره را چگونه خاتمه دهند و می‌دانند چگونه می‌توان یک مسئله پیچیده را ترمیم کرد پیش از آن که مشاجره به طور کامل از کنترل خارج شود.

شیوه ترمیم یک مشاجره به این شرح است:

موضوع بحث را با یک موضوع کاملاً بی ربط عوض کنید. از طنز استفاده کنید. طرف مقابل را با یک جمله که نشان دهنده اهمیت دادن به اوست، متوجه کنید؛ مثلا من می‌دانم این مسئله برای تو سخت است و به این ترتیب او را متوجه این نکته کنید که هر دوی شما در این مورد وضع مشابه دارید. مثلاً بگویید این مشکل هر دوی ماست. از مشاجره عقب بکشید. در زندگی زناشویی گاهی شما باید کوتاه بیایید تا برنده شوید. اهمیت دادن و قدردانی از احساسات همسر بسیار مؤثر است؛ مثلاً من می‌خواهم از تو تشکر کنم. اگر یک مشاجره خیلی به بن بست رسید، ۲۰ دقیقه به خود فرصت دهید و پس از این که هر دو خونسردی خود را به دست آوردید، دوباره گفتگو کنید.
بر نیمه روشن تمرکز کنید

در یک ازدواج موفق، زوجین معمولاً ۵ بار بیشتر از دیگران از جملات مثبت استفاده می‌کنند، (مثلاً ما زیاد می‌خندیم) به جای به کار بردن جمله منفی (به ما اصلاً خوش نمی گذرد).


منبع:dibaketab



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
«دوستت دارم» را به موقع بگو
دوشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۰ ساعت 20:3 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
21 سال از ازدواج ما مي‌گذشت و پس از اين همه سال، همسرم از من مي‌خواست كه زن ديگري را به صرف شام و تماشاي فيلم دعوت كنم. همسرم هميشه به من مي‌گفت: «من تو را عاشقانه دوست دارم، اما مي‌دانم كه اين خانم هم عاشق توست. او هم دوست دارد زماني را با تو بگذراند.»

اين خانمي كه همسرم اصرار داشت من زماني را با او بگذرانم، مادرم بود. پدر من 19 سال قبل فوت كرده و از آن به بعد مادرم تنها زندگي مي‌كرد، اما من هم به دليل مشغله كاري و امور مربوط به فرزندانم، تنها مي‌توانستم گاهي به او سر بزنم و حالش را بپرسم. من هيچ وقت زمان زيادي را با او نمي‌گذراندم و به واقع هميشه كار را بهانه اين موضوع مي‌كردم.

آن شب با توصيه همسرم به او زنگ زدم و او را براي شام و تماشاي فيلم دعوت كردم، اما او با تعجب و كمي ترس پرسيد: «مشكلي پيش آمده؟ شما همگي خوبيد؟»

مادر من از آن دسته آدم‌هايي است كه هميشه از يك دعوت غيرمنتظره يا تلفني در ساعات پاياني شب مي‌ترسد و آن را دليلي براي يك خبر بد مي‌داند. براي همين هم سريع به او پاسخ دادم: «نه مامان، فقط مي‌خواستم چند ساعتي با شما باشم. مي‌خواهم دو تايي با هم باشيم، فقط ما دو نفر.»

او لحظه‌اي سكوت كرد و به فكر فرو رفت. پس از چند ثانيه با خوشحالي گفت: «من هميشه از اين‌كه با تو باشم، خيلي خوشحال خواهم شد. خيلي دوست دارم كه ساعاتي را با تو بگذرانم.»

بالاخره روزي كه بايد پيش مادرم مي‌رفتم، از راه رسيد. پس از پايان كار وقتي به سمت خانه او رانندگي مي‌كردم، كمي عصبي بودم. به خانه‌اش كه رسيدم، متوجه شدم مادرم هم مانند من، در مورد اين قرار ملاقات نگران است. او آماده و مرتب، كنار در ايستاده بود. لباس زيبايي به تن داشت كه در آخرين سالگرد ازدواجشان با پدرم هم آن را پوشيده بود. وقتي مرا ديد، لبخند زيبايي بر صورتش نقش بست؛ لبخندي آرام و دلنشين.

«به دوستانم گفتم امروز مي‌خواهم با پسرم بروم بيرون. آنها خيلي تحت تاثير قرار گرفتند.» مادر به آرامي سوار ماشين شد و ادامه داد: «آنها حتي نمي‌توانستند صبر كنند تا من برگردم. مي‌خواستند هرچه زودتر خبر بگيرند.»

ما به رستوراني رفتيم كه اگرچه خيلي شيك نبود، اما محيطي زيبا و راحت داشت. مادرم بازوي مرا گرفته بود و با غرور قدم برمي‌داشت. وقتي پشت ميز نشستيم، مادر فهرست غذاها را به من داد تا برايش بخوانم، چون او نمي‌توانست خيلي خوب حروف ريز آن را بخواند. وقتي سرم را بلند كردم مادرم را ديدم كه به من خيره شده بود و لبخند مي‌زد. با همان لبخند زيبا و دوست‌داشتني ادامه داد: «وقتي كه تو پسر كوچكي بودي، اين من بودم كه فهرست غذا را برايت مي‌خواندم. حالا جاي ما عوض شده.»

در طول شام هم مكالمه‌اي دلنشين و آرام داشتيم؛ هيچ بحثي نبود و تنها در مورد اتفاقات روزمره زندگي صحبت مي‌كرديم. ما آنقدر مشغول صحبت شديم كه حتي فيلم را هم از دست داديم. شب وقتي او را به خانه رساندم، در حالي كه از ماشين پياده مي‌شد گفت: «من باز هم با تو مي‌آيم اما به شرطي كه اين دفعه من تو را مهمان كنم.» من هم موافقت كردم.

وقتي به خانه رسيدم همسرم از من پرسيد: «قرارت چطور بود؟»

«عالي بود. خيلي بهتر از آنچه كه تو فكر كني.»

چند روز گذشت و مادرم بر اثر يك حمله قلبي درگذشت. اين اتفاق آنقدر غيرمنتظره بود كه حتي فرصت نكردم براي او كاري انجام دهم.

مدتي بعد يك پاكت دريافت كردم كه در آن، رسيد رستوراني بود كه آن شب با مادرم به آنجا رفته بوديم. همراه آن رسيد هم يك نامه ارسال شده بود. كاغذ نامه را به آرامي باز كردم و آن را خواندم:

«من اين صورتحساب را زودتر پرداخت كردم. چون مطمئن نبودم كه به موقع بتوانم آنجا باشم، اما براي دو نفر آن را حساب كردم، يكي تو و يكي هم همسرت. تو هيچ وقت درك نخواهي كرد كه آن شب كه با تو بودم براي من چه معنايي داشت. دوستت دارم پسرم.»

در آن لحظه متوجه شدم كه اگر به موقع به كسي بگويي دوستش داري چه كمك بزرگي به او و خودت كرده‌اي. آن موقع من فهميدم كه چقدر مهم است براي عزيزانت وقتي را اختصاص دهي و با آنها باشي.

هيچ چيزي در زندگي مهم‌تر از خانواده نيست. پس براي آنها زماني را در نظر بگيريم. زماني كه آنها ارزشش را دارند و بايد براي آنها باشد. يادمان نرود، شايد فردا براي اين كار خيلي دير باشد.



:: موضوعات مرتبط: داستان و متن آموزنده، سبک زندگی
تنش در ‌زندگي
دوشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۰ ساعت 20:2 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
مشاجره و بگومگو ميان زوجين بويژه اگر مكرر و روزمره باشد زندگي زناشويي را به يك عذاب تحمل‌ناپذير تبديل مي‌كند. بالا گرفتن مشاجره و اختلاف ميان زوجين مي‌تواند وضعيت را تا آستانه ميل به تحول پيش ببرد و جدايي را در نظر زوجين و شاهدان اين ناسازگاري‌ها گزينه‌اي محتمل جلوه دهد. اغلب اختلاف‌ها از بگومگو شروع مي‌شوند و چون اين نوع گفت‌وگو از پشتوانه منطق و عقلانيت برخوردار نيست شرايطي شكل مي‌گيرد كه اختلافات كوچك و حتي آنچه اصلا اهميتي ندارد بسرعت به يك معضل بزرگ تبديل مي‌شود. اغلب مشاجرات ميان زوجين به منطقي كودكانه و فرودست گرايش مي‌يابد و نقشي مخرب و ويرانگر در رابطه زناشويي ايفا مي‌كند.

در چنين شرايطي ديوار اعتمادها و احترام‌ها فرو‌مي‌ريزد و به قول قديمي‌ها روي طرفين به يكديگر باز مي‌شود تا بگويند آنچه گفتني نيست و بشنوند آنچه شنيدني نيست. نقطه اشتراك اختلاف ميان اغلب زوجين اينجاست كه آ‌نان اصلا نمي‌دانند يا به خاطر نمي‌آورند اين بگومگوها كه كام زندگي مشترك را تلخ كرده از كجا شروع شد و بر سر چه بود. حال بايد پرسيد اين بگومگوها و سخنان گزنده از كجا مي‌آيند و چگونه اينقدر پيش مي‌روند كه كانون يك زندگي را تهديد ‌كنند.

روان‌شناسان موقعيت‌هاي تنش‌زا را يكي از محرك‌هاي اصلي شروع مشاجرات و شكل‌گيري اختلافات زناشويي مي‌دانند. چنين موقعيت‌هايي در زندگي اغلب زوجين و حتي مجردها وجود دارد و در حيات پيچيده و پرمشغله امروزي از آنها گريزي نيست. موقعيت‌هاي تنش‌زا با شوون زندگي روزمره، شرايط جسمي و رواني و ساختار دستگاه عصبي آدمي پيوند خورده‌اند و نمي‌توان از آنها فرار كرد يا تغييرشان داد. همان‌گونه كه وقتي مي‌ترسيم نمي‌توانيم تمركز كنيم يا يك جا بند شدن هنگام نگراني برايمان ناممكن است. با اين حال مي‌توانيم اين موقعيت‌هاي حساس را شناسايي كنيم، قدرت رواني خود را براي مواجهه با آنها افزايش دهيم. خود را كنترل كنيم و شيوه مراعات طرف مقابل را در پيش گيريم.

برخي از موقعيت‌هاي تنش‌زا بويژه در زندگي زناشويي به شرح زير هستند.

هنگامي كه يكي از طرفين يا هر دو خسته و آزرده هستند

خستگي ناشي از كار روزانه در منزل يا محل كار ظرفيت رواني افراد را پايين مي‌آورد. اتفاقات ناخوشايندي كه در خانه يا محل كار مي‌افتد، ماندن در ترافيك يا قرار گرفتن در معرض آلودگي‌هاي هوا و صوتي، خواب‌آلودگي ناشي از فعاليت بدني يا كمبود خواب، مشكلات مالي يا شغلي و... مي‌تواند انرژي دروني افراد را تخليه كند و آنان را به كنش يا واكنش‌هاي هيجاني و مخربي وادارد. ميزان تحمل و تاثيرپذيري افراد مختلف نيز در مقابل اين عوامل كاهنده ظرفيت رواني متفاوت است. ممكن است يك نفر با ماندن در ترافيك كاسه صبرش لبريز شود و هنگام رسيدن به خانه در بدو ورود حتي جواب سلام همسرش را ندهد و ديگري كم‌خوابي را با پرخاشگري پيوند دهد.

روان‌شناسان موقعيت‌هاي تنش‌زا را يكي از محرك‌هاي اصلي شروع مشاجرات و شكل‌گيري اختلافات زناشويي مي‌دانند‌

هنگام مراجعت همسر يا زوجين از كار روزانه به منزل معمولا متهم رديف اول اين نوع موقعيت‌هاي تنش‌زاست و بالطبع رعايت حال طرفين در بيشترين حد را مي‌طلبد. سلامي گرم، استقبال با روي خوش و آزاد گذاشتن فرد تازه‌رسيده براي چند دقيقه بهترين كار در چنين موقعيتي است.

هنگامي كه اختلاف‌نظر وجود دارد‌

اختلاف‌نظر كه گاهي از اختلاف سليقه ناشي مي‌شود امري كاملا طبيعي است. هيچ 2 نفري كاملا با يكديگر هم‌عقيده نيستند و حتي اگر در اغلب زمينه‌ها و موضوعات با يكديگر هم نظر باشند باز هم ميان آنان اختلافاتي وجود دارد. تلاش براي يكسان‌سازي عقيده‌ها و آراء نيز در همه مسائل سازنده نيست و اغلب بايد اختلاف‌نظرها را پذيرفت و بلكه از آن سود برد. معروف است كه اگر 2 نفر در هيچ زمينه‌اي اختلاف نظر نداشته باشند براي يكديگر آفريده نشده‌اند! به هر ترتيب اين وظيفه هر يك‌ از زوجين است كه در مواقع بروز اختلاف نظر در مسائل مختلف بتوانند تصميم‌گيري مشتركي انجام دهند و راهي توافقي را برگزينند. مشاجره كردن در اين موقعيت‌ها هر كاري كه بكند اختلاف نظر را برطرف نخواهد كرد.

در هنگامي كه‌جمع هستند

كوچك‌ترين بي‌احترامي زوجين نسبت به يكديگر در ميان جمع بزرگ‌ترين تحقير تلقي مي‌شود و اغلب فاجعه‌بار است. زوجين در جمع چه آشنا باشند چه غريبه از يكديگر جز احترامي شايسته انتظار ندارند. اگر مردي در ميان جمع با همسرش رفتار يا ارتباط كلامي‌‌توهين‌آميز داشته باشد يا بالعكس او پيش خود مي‌انديشد ديگران درباره‌اش قضاوت خواهند كرد و او را در زندگي زناشويي در شرايطي تحقيرآميز خواهند پنداشت. ديگر اين كه جمع دوستان يا فاميل اغلب انتظاراتي ناگفته را از زوجين نسبت به يكديگر مطالبه مي‌كنند كه بي‌توجهي نسبت به آنها تنش‌زاست. آيا شما خوشبخت و راضي هستيد، آيا در زندگي زناشويي به اخلاقيات پايبنديد، مشكل مالي داريد، از رفاه و تفريح برخورداريد و... سوالاتي هستند كه گاه زوجين در جمع به صورت غيرمستقيم با آنها مواجه مي‌شوند و بايد پاسخي مناسب برايش داشته باشند. هر پاسخ نامناسبي حتي اشارات همراه با كنايه‌ها مي‌تواند تنش‌زا باشد. براي مثال ممكن است يكي از طرفين نخواهد ديگران از مشكلات مالي وي با خبر شوند ولي همسرش آنها را بازگو كند.

هنگامي كه درباره يكديگر قضاوت مي‌كنند

اگر به جاي آن كه طرفين از رفتار يكديگر انتقاد كنند و براي مثال گفته شود فلان كار تو اشتباه بود شخصيت، تربيت خانوادگي، روحيات و اميال وي را به باد انتقاد بگيرد موقعيتي تنش‌زا به وجود مي‌آيد كه قضاوت‌هاي منفي و مخرب و اختلافات دامنه‌دار را در پي خواهد داشت. پاسخ اين نوع انتقاد مي‌تواند چنين باشد: من اين جور هستم و تو هم آن جور هستي كه تنفرانگيز است! اينجاست كه قضاوت‌هاي بي‌منطق، غيراخلاقي و هيجاني برچسب‌هايي مي‌سازد كه طرفين مدام به يكديگر وصل مي‌كنند و براي تخريب شخصيت يكديگر از هيچ سخن ناروايي نمي‌پرهيزند.

هنگامي كه از يكديگر توقعي دارند

توقع زوجين از يكديگر مي‌تواند از يك تشكر و قدرداني ساده يا احوالپرسي گرفته تا جبران آنچه براي رعايت حال ديگري از دست رفته، پيگيري مسائل و مشكلات، تلاش براي رفع كاستي، خريد وسايل كاربردي يا تزئيني، رفتن به مسافرت، حمايت عاطفي و ... را دربرمي‌گيرد. اگرچه برخي توقع‌ها نامعقول به نظر برسند ولي براي صاحب توقع با دلايلي روشن قابل دفاع محسوب مي‌شوند و ناديده گرفتن آنها عملي نادرست است. بدتر آنكه انباشته شدن توقعات روي يكديگر و بي‌پاسخ ماندن آنها رضايتمندي زوجين از طرف مقابل را كاهش مي‌دهد و چه بسا ريشه دعوا و مشاجره مي‌شود.

هنگامي كه زندگي يكنواخت مي‌شود‌

هر فردي تلقي خاصي نسبت به يكنواخت شدن زندگي دارد. با اين حال اگر شرايط زندگي و غلبه روزمرگي بر پيوند زناشويي به جايي برسد كه گلايه يكي از طرفين را در پي داشته باشد بايد دانست آسيب بر پيكره زندگي مشترك و تهديد آن در كمين است.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
خانه‌داري؛كاري بدون تعطيلي
دوشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۰ ساعت 20:1 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
مي‌گويند كاري كه تمامي ندارد، كارهاي خانه است و آن‌كه بازنشستگي ندارد، خانم خانه.

چه اول هفته باشد و چه روزهاي تعطيل آخر هفته، آشپزخانه به راه است و جارو و گردگيري و نظافت در جريان.

اگر كاري امروز تمام نشود، فردا بايد تمامش كرد، اگر غذايي روي چراغ باشد بايد حواس خانم خانه ششدانگ به آن باشد تا نه بسوزد و نه به قول معروف آب و دونش از هم جدا بماند.

ظهر كه مي‌شود، بچه‌ها گرسنه مي‌شوند و غذا مي‌خواهند؛ فرقي نمي‌كند كه روز كاري باشد يا روز تعطيل.

با همه اينها اما روزهاي نخستين سال نو، روزهاي ديگري هستند؛ همان‌گونه كه طبيعت رنگ و بوي ديگري مي‌گيرد و همان طور كه زمين و زمان چهره دگرگون مي‌كنند، كارهاي خانه هم تغييرو حال و هوايي دارند.

بعد از كارهاي به نسبت سنگين خانه‌تكاني در روزهاي عيد، آرامش بيشتري در خانه حكمفرما مي‌شود.

چند روزي همه خانواده در كنار هم و در خانه هستند، كارها تقسيم مي‌شوند و به قول قديمي‌ها هر كس گوشه‌اي از كار را مي‌گيرد.

خانه‌هاي تميز، پرده‌هاي مرتب و آراسته و شيشه‌هايي كه برق مي‌زنند همگي آرامشي در دل خانم خانه مي‌نشانند، در روزهاي عيد و سال نو كارها بيشتر از نوع پذيرايي از دوست و آشنا و جمع‌وجورهاي پس از رفتن مهمان‌ها هستند.

در برخي خانه‌ها به دليل خوردن تنقلات، شيريني و... وعده‌هاي غذايي هم سبك‌تر مي‌شوند.

اين روزها بچه‌ها بيشتر در خانه هستند، از درس و مشق و مدرسه هم خبري نيست، پس بلوز و شلوارهاي كمتري در سبد لباس‌هاي شستني جمع مي‌شوند.

شايد اين موارد به استراحت خانم خانه قدري بيشتر كمك كند.

اما تعطيلات كه تمام مي‌شود، شايد مادرها هم مانند بچه‌هاي دبستاني و دبيرستاني در دل بگويند اي‌كاش تازه روزهاي اول سال نو بود.

شايد مادر‌ها هم آن آرامش نسبي را دوست داشته باشند و وقتي اين روزها، اتاق بچه‌ها را در هم و به‌هم ريخته مي‌بينند يا با عجله از خريد به خانه مي‌آيند تا ناهار دير نشود و يكي پشت در خانه نماند و صد كار ديگر كه بايد انجام دهند، به ياد همان آرامش نصفه و نيمه عيد بيفتند.

اما چه بخواهيم و چه نخواهيم، تعطيلات پايان يافته، كارها شروع شده و همه ما بايد براي يك سال تلاش و كار با چاشني محبت و قربان صدقه رفتن و نوازش و مهرباني مادرانه آماده شويم.

بايد بدانيم كه آرامش خانه و همسر و بچه‌ها در آرامش ما نهفته است.

پس چه خانه‌دار هستيم و چه كاري در بيرون خانه هم داريم، با خودمان عهد كنيم امسال را به گونه‌اي ديگر آغاز كنيم. با همه تجربه‌ها، دانسته‌ها و آموخته‌ها، سعي كنيم گامي به پيش نهيم. تلاش كنيم سبزي محبت، عطر عشق و آرامش دوستي را در بهار خانه بگسترانيم.

شايد برخي هم تعجب كنند ولي ما زن‌ها مي‌توانيم با عشق بچه‌ها را بزرگ كنيم، خانه را بياراييم، آشپزي كنيم، لباس‌ها را اتو بزنيم و... .

آرامش و مثبت‌انديشي در خانه

در واقع شايد درست باشد اگر بگوييم در كنار تمام كارهاي خانه، شستشو و تميز كردن‌ها، پخت غذا و پذيرايي از مهمانان وديگر كارها، كمي هم  مثبت‌انديشي و مهرباني نياز است تا خانواده‌اي موفق و خوشبخت داشته باشيم. باور كنيد با چنين حسي نگراني‌ها و استرس‌هاي ديگر اعضاي خانواده هم كاهش يافته و روزهاي زندگي با آرامش و شادي بيشتري مي‌گذرند.

البته براي اين‌كه خانم خانه بتواند با آرامش بيشتري كارهايش را انجام دهد، نكته مهمي نيز به نام‌ مديريت زمان لازم است. اگر همه كارها پشت سر هم و بدون هيچ برنامه‌اي انجام شوند، نتيجه‌اش سردرگمي‌است و نگراني. در حالي كه تنها با كمي صرف وقت و برنامه‌ريزي دقيق و حساب شده مي‌توان آرامش بيشتري را در خانه ايجاد كرد.

مطمئن باشيد اين آرامش و رضايت براي خود شما هم چنان لذت بخش خواهد بود كه ارزش دارد برايش سعي بيشتري كنيد.

بنابراين از همين روزهاي نخستين سال نو، سعي كنيد به نوعي ديگر و با برنامه‌اي جديد زندگي كنيد؛ بهتر، شادتر، آرام‌تر و مثبت‌انديش‌تر.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
رمز و راز همسرداري
دوشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۰ ساعت 19:58 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
سال‌ها از ازدواج مريم و محمود مي‌گذرد. شايد اولين روزهاي زندگي مشترك اين دو، زوجي مثال زدني به شمار مي‌رفتند اما حالا مريم فقط زني خسته است كه 3 فرزند به دنيا آورده و آنها را بزرگ كرده و خودش از همه عقب مانده است.

اين تعبيري است كه مريم در مورد خودش دارد. او زني 50 ساله و خانه‌دار است و همسرش محمود بيشتر به يك ماشين توليد پول تبديل شده است تا يك همسر و همراه.

او تمام چيزي كه از زندگي مي‌داند صبح زود بيدار شدن و سر كار رفتن و نيمه‌شب به خانه بازگشتن است.

محمود زندگي‌اش را در مغازه‌اش خلاصه كرده است. او آنجا مي‌خورد و چرت مي‌زند و كاسبي مي‌كند و با دوستانش گپ مي‌زند و وقتي از همه چيز خسته شد براي خوابيدن به منزل مي‌آيد. اين رفتار يك زندگي كسالت‌بار زناشويي را براي آنها رقم زده كه هر دو را خسته و دلزده كرده است.

مريم تمام زن بودنش را در مادر خوبي بودن خلاصه كرده و محمود تمام مرد بودنش را در كار كردن.

تعبيري كه محمود از زندگي خود دارد اين است: كار مي‌كنم تا روزي كه اجلم سر برسد و پرونده‌ام بسته شود. او مي‌گويد: زندگي همين است ديگر. ما كه ديگر جوان نيستيم تا از زندگي توقع بيشتري داشته باشيم. به وقتش عاشق هم بوده‌ايم و جواني هم كرده‌ايم.

محمود خيلي پيش از اين‌كه خود را از كار بازنشسته كند يك بازنشسته عاطفي شده است. شايد با تولد اولين فرزندشان يا كمي بعد از آن. حالا هيچ‌كدام از آنها دقيقا نمي‌دانند روزمرگي و بودن فقط براي بودن چه وقت دامنگيرشان شد و شروع كردند به نديدن يكديگر.

محمود و مريم تنها زوج‌هايي نيستند كه دچار روزمرگي عاطفي شده يا مي‌شوند و يكديگر را به كلي فراموش مي‌كنند. اين ياس و سردي عاطفي دامن خيلي از خانواده‌ها را گرفته است و زوج‌هاي بيشتري را نيز تهديد مي‌كند.

چه كسي را بيشتر دوست داريد؟

زن‌ها خيلي زود رقيب را تشخيص مي‌دهند. اين برعهده شماست كه به آنها وفادار بمانيد. منظور از وفادار ماندن نرفتن سراغ زن‌هاي ديگر نيست. از نظر يك زن، تنها معشوق يا همسر ديگري گرفتن، رقيب محسوب نمي‌شود. رقيب مي‌تواند مادر شما، كارتان، ثروت، فرزندان يا هر چيز ديگري باشد كه به او ترجيح مي‌دهيد. فرزندان شما بزرگ خواهند شد و شما و همسرتان باز هم مثل روزهاي اول جواني تنها خواهيد ماند.

اگر مي‌خواهيد دوران شيريني را سپري كنيد هميشه اين سوال همسرتان را قبل از پرسيده شدن از سوي او، خود جواب دهيد: به چه كسي يا چه چيزي بيشتر اهميت مي‌دهم؟ كدام را حاضرم به خاطر ديگري معطل بگذارم؟

اگر همسر شما ببيند كه رقباي او روز به روز زيادتر مي‌شوند، كم‌كم شما را از نظر عاطفي كنار مي‌گذارد و به بچه‌ها يا كارش پناه مي‌برد. به در و ديوار خانه پناه مي‌برد و با وسواس آنها را تميز مي‌كند و او هم كم‌كم به همه چيز بيش از شما توجه نشان مي‌دهد. اگر دچار اين عارضه شده‌ايد رويه خود را تغيير دهيد و سعي كنيد همسرتان را طوري ببينيد كه روز اول ازدواج ديده بوديد. با همان ويژگي‌هاي ستودني. اگر مي‌بينيد اثري از آن ويژگي‌ها نمانده، بدانيد در اثر زندگي با شما همسرتان اين ‌همه تغيير كرده است. به او كمك كنيد كه خودش را بازيابد و عزيز و دوست‌داشتني بشمارد.

همسرتان را در مقابل همه عزيز كنيد

همسر شما در مقابل همه به شما خدمت مي‌كند، برايتان آب و غذا و چاي مي‌آورد و از شما تعريف مي‌كند. جواهر يا هديه‌اي كه شما برايش خريده‌ايد را به خانواده خود و همه دوستانش نشان مي‌دهد؛ در مقابل اينها شما چه مي‌كنيد؟

نزد ديگران از او تعريف نمي‌كنيد. در مقابل دوستانتان تلفن‌هاي او را بد جواب مي‌دهيد؛ خصوصا اگر در محيط كار باشيد گرچه در واقع چنين نيستيد، اما سعي مي‌كنيد در مقابل ديگران نشان ندهيد با او مهربان هستيد!

هرگز او را در مقابل ديگران خانم‌جان، عزيزم و... صدا نمي‌كنيد و در خيابان نه تنها دست او را نمي‌گيريد و دوشادوش او راه نمي‌رويد، بلكه يك قدم هم از او فاصله مي‌گيريد. مي‌دانيد همسرتان در اين مواقع چه حسي دارد؟ او با خود مي‌گويد: همسرم از وجود من شرمنده است. من مزاحم او هستم. دوستان و خانواده‌اش برايش از من مهمتر هستند و اگر بدانند مرا دوست دارد حتما شرمنده و حتي توبيخ مي‌شود.

حالا كه سال نويي را شروع كرده‌ايد چطور است نگاه نويي به زندگي‌تان داشته باشيد. باور كنيدهمسرتان بزرگ‌ترين سرمايه زندگي شماست. مردان زيادي را ديده‌ام كه وقتي همسرشان قبل از آنان فوت كرده است چقدر افسوس خورده‌اند و آه كشيده‌اند كه كاش با او مهربان‌تر ‌بودند، اما فرصت را از دست داده‌اند. چرا بايد فرصت‌ها را از دست بدهيم؟

همسرتان در مقابل تمام خدمات و محبت‌هايي كه در خانه شما بذل مي‌كند انتظار دارد كه حس كند مقدم‌ترين شخص براي شماست.

او مي‌خواهد نيازهايش را بالاتر از چيزهاي ديگر بدانيد. مثلا مرخصي گرفتن براي رسيدگي به همسر وقتي كه او بيمار است كاري است كه زن شما هميشه مي‌كند و از اين‌كه شما هم اين كار را در حقش بكنيد خيلي خوشحال مي‌شود.

آيا تاكنون براي پرستاري از همسرتان مرخصي گرفته‌ايد؟

او مي‌خواهد همان‌گونه كه هست دوستش بداريد و به وجودش افتخار كنيد و اين كار را در نزد ديگران انجام دهيد.

همسر شما نمي‌خواهد با كسي مقايسه شود؛ او مي‌خواهد در زندگي شما منحصر به فرد باشد و اين را از رفتار شما حس كند.

او مي‌خواهد همه اين ويژگي‌هاي مثبت را به او بگوييد، از او تشكر كنيد و يادآوري كنيد كه دوستش داريد.

اگر مي‌خواهيد همسرتان همان دختر دوست‌داشتني باشد كه يك روز به او دل بستيد برايش همان كارهايي را بكنيد كه آن روز حاضر بوديد انجام دهيد. بزودي خواهيد ديد همسر دلخواهتان برگشته است.

با نگاهي نو زندگي‌اي نو بنا كنيد



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
هفت اشتباه دختران مجرد در ازدواج
دوشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۰ ساعت 19:47 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

متأسفانه در سال هاى اخیر عوامل مختلفى از جمله نبود زمینه اشتغال، اسکان، ادامه تحصیل، بالا رفتن هزینه هاى زندگى، دگرگون شدن معیارهاى انتخاب همسر و ... سبب افزایش سن ازدواج و حتى ناتوانى بسیارى از دختران و پسران براى ازدواج شده است. همچنین تجملاتى شدن مراسم ازدواج که بسان مانعى آهنین در مقابل جوانان قرار گرفته، آئین هاى توخالى و بى هویت، انتظارات نامعقول، هزینه هاى سرسام آور و چشم و هم چشمى ها، جوانان را از ازدواج باز مى دارد. این فرایند در حالى است که روزگارى دختران پس از اینکه به سن بلوغ مى رسیدند و از چهارده، پانزده سالگى مى گذشتند راهىِ خانه بخت شده، کمتر دخترى را مى دیدید که از بیست سال گذشته و هنوز در خانه پدر زندگى کند، مگر اینکه مشکلى داشته باشد. اما دختران امروز اغلب بلافاصله پس از پایان تحصیلات متوسطه، تمام سعى و تلاش خود را متوجه قبولى در دانشگاه مى کنند و در طول تحصیلات دانشگاهى فقط به پایان رساندن درس مى اندیشند. پس از این دوران نیز به دنبال یافتن شغلى مناسب راهى بازار کار مى شوند. با این وجود آیا فرصتى براى ازدواج در بهترین سال هاى جوانى یک دختر پیش مى آید؟ آیا رخنه اى که میان زندگى سنتى با وضع جدید جوامع ایجاد شده به نفع دختران است؟ اساسا کدام شیوه درست است، شکل و شیوه گذشته یا وضع جدید؟ آیا میان این دو، راهى وجود دارد که بیشتر شیوه هاى خوب براى بهبود زندگى دختران و زنان به کار گرفته شود؟ امروزه عواملى اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى و ... باعث دگرگونى در شکل و محتواى ازدواج شده، این اقدام مقدس را از ساده زیستى به سمت تجمل گرایى، نیز از سادگى و صراحت به عاقبت اندیشى مادى و رفاه طلبى سوق داده است! برای این منظور لازم است تا دختران مجرد را با اشتباهات رایجشان آشنا کنیم.

 

اشتباه شماره 1:

ملاک های خود را با شرایط دیگران تعیین می کنند

تعجب نکنید هنوز هم بسیارند دخترانی که ملاک ها و معیارهای خود را برای ازدواج از روی چشم و هم چشمی و برای تایید دیگران انتخاب می کنند . به عنوان مثال چنین می گویند: "وای ببین دختران فامیل با چه شرایطی و چه سطح سوادی چه ازدواج هایی کرده اند، آن وقت من با یک شخص کم سواد تر از خودم ازدواج کنم؟ این طوری همیشه احساس حقارت می کنم. مگه من چی کم دارم؟"

نه تنها دختران بلکه همه جوان ها باید بدانند که هر کس باید به فراخور حال خود معیارهایش را برگزیند. مقایسه خود با دیگران و تعیین ملاک ها باعث می شود تا شما را از واقع بینی دور کند و نتوانید در شرایط خود بهترین انتخاب را داشته باشید.

 

اشتباه شماره 2:

تجارب خود از افراد را تعمیم می دهند

برخی از دختر ها سعی می کنند دور کلیه خصوصیات رفتاری یک فرد نابهنجار در زندگیشان خطی بکشند و در مواجهه با هر یک از این ویژگی ها در فرد دیگر، نگاهی غیر اصولی به او خود داشته باشند . به عنوان مثال اگر مردی بد اخلاق همراه با اعتقادات دینی را در زندگی اطرافیان خود مشاهده کرده اند و شاهد آسیب های وارده از او به همسرش بوده اند ،تلاش میکنند خواستگاری هر شخص با اعتقادات دینی را رد کنند و به او با نگرشی منفی بنگرند . در حالی که نابهنجاری اخلاقی فرد ربطی رفتارهای دینی او ندارد . اگر چه فرد دیندار باید در کلیه منش های خود اصول دینی را رعایت کند و اخلاق یکی از شاخه های اصلی دین است، اما نداشتن اخلاق مناسب در شخصی مذهبی نشان از زیر سئوال بردن اعتقادات دینی نیست.

 

اشتباه شماره 3:

آنها مردان مناسب را نادیده می‌گیرند

این موضوع را بارها و بارها دیده‌ایم كه وقتی یک دختر مجرد باور می‌‌کند که هیچ مرد مناسبی برای او وجود ندارد، همه چیز پیرامونش روی این موضوع صحه می‌گذارد. ما به همه کسانی که فكر می‌كنند همه مردان خوب ازدواج کرده‌اند پیشنهاد می‌كنم كه این احساس را کنار بگذارند و به جای آن ، به شادی، خوشبختی و تمایلشان توجه کنند. امید همیشه منشا تلاش و موفقیت است . پس بنا را بر این نگذارید که با ناامیدی آینده خود را بیهوده و یکنواخت تصور کنید.

 

اشتباه شماره 4:

آنها پا به فرار می‌گذارند

بارها و بارها مشاهده کرده‌ایم که دختران جوان منتظرند مرد مناسب از آنها خواستگاری کند. اما زمانی که این اتفاق می‌افتد، آنها پا به فرار می‌گذارند و از او دور می‌شوند. به هرحال، اگر دختران ما بخواهند نتیجه‌ای از روابط خود بگیرند و امید به تشکیل زندگی داشته باشند، باید این رفتار خود را کنار بگذارند. هنگامی که شما با مردی مناسب ازدواج می‌کنید، ممکن است ابتدا اظهار علاقه و توجه او برای شما دشوار باشد، چرا که قبل از این تجربه‌اش را نداشته‌اید. اما حالا زمان آن رسیده است که این دشواری را تحمل کنید.

به خودتان اجازه بدهید زمینه را برای آشنایی و شناخت برای ازدواج موفق فراهم کنید. این همان چیزی است که برای رهایی از تنهایی و ناراحتی به دنبال آن بودید. سعی كنید از این حس زیبا، یعنی شناختن شخصی مناسب که واقعاً به شما علاقه‌مند است و دوست دارد شما را آن‌گونه که هستید بشناسد، لذت ببرید.

 

اشتباه شماره5 :

آنها اجازه می‌دهند که کار حسابی مشغولشان کند

خانمی كه وضعیتش در بالا اشاره شد به شدت در كارش غرق شده بود و موفقیت در کار را در اولویت همه مسایل دیگر زندگی می دانست. با وجود زیبایی، جذابیت و موفقیت‌های فراوان، همه درها برای برقراری ارتباط با او بسته بود، چرا که تمام زندگی‌اش در کار خلاصه شده بود. مشکلی که خیلی از دختران مجرد دچارش هستند. بعضی دختران فکر می‌كنند اگر مردی به آنها علاقه‌مند شده‌ است، حتما مشکلی در او وجود دارد. این افكار باعث می‌شود که مردهای مناسب زیادی را از دست بدهند، قبل از اینکه حتی یک‌بار به آنها فرصت داده باشند تا به خواستگاری بیاید.

 

اشتباه شماره 6:

تجربه را به بدبینی تبدیل می کنند

برخی دختران تجارب خود را از ازدواج و زندگی دیگران به نوعی بدبینی و احتیاط فوق العاده و غیر ضروری تبدیل می کنند و در انتخاب و ارزیابی طرف مقابل دچار سخت گیری و وسواس می شوند . درست است که کسب تجربه لازم و ضروری است اما قرار نیست به خاطر شنیدن وقایع آزارنده از اطراف دچار استرس در انتخاب باشیم. تیزبینی و زیرکی متعادل برای یک انتخاب مناسب کافی است. لازم نیست از ابتدا با منفی اندیشی مثل یک کاراگاه عمل کنیم .

 

اشتباه شماره 7:

آنها باور کرده‌اند که زمان مناسب برای آنها تمام شده است

دختران زیادی هستندک به دلیل بالا رفتن سنشان باور دارند که زمان عاشق شدن، ازدواج و بچه‌دار شدن از آنها گذشته است . درست است که زمان ازدواج و بچه‌دار شدن، پیش‌بینی شده است، اما در قرن بیست و یکم زندگی ما کمتر قابل پیش‌بینی است، كه البته این نکته مثبتی است.

دختران زیادی تا چهل- پنجاه سالگی ازدواج خود را به تاخیر می‌اندازند، اما واقعیت این است که ما هیچ‌وقت اسیر اعداد و ارقام نیستیم. ما هر لحظه در مناسب‌ترین زمان زندگی خود هستیم. بله، درست است که بیولوژی بدن همیشه ما را همراهی نمی‌کند، اما اگر شما واقعاً می‌خواهید صاحب خانواده شوید و بدن شما دیگر این اجازه را به شما نمی‌دهد که بچه‌های خودتان را داشته باشید، به این معنا نیست که این خواسته شما برآورده‌شدنی نیست. می‌توانید با پذیرفتن سرپرستی یک کودک، تشکیل خانواده‌ دهید.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، زنان
زندگیمان را محدود نکنیم
چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۰ ساعت 11:56 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
زماني كه به محروميت از آزادي مي‌انديشيم، معمولا به اين نكته توجه نداريم كه اين خود ما هستيم كه از طرق مختلف خود را در زندگي محدود مي‌كنيم....

متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
نکات مهم برای دخترخانم‌هاقبل از برقراری ارتباط عاطفی
چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۰ ساعت 11:49 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
درستی، صداقت و وفاداری، از عوامل ضروری یک رابطه‌ی سالم هستند. بدانید تا زمانی که شما به او احساس امنیت می‌دهید، با شما، خودش و دیگران صادق است.- رشد فکری و مسؤولیت‌پذیری: از نظر فکری، رشد کرده و مسؤولیت‌پذیر باشد
مسائل مهم در دوران نامزدی
چند نکته‌ی مهم برای دخترخانم‌ها (قبل از برقراری ارتباط عاطفی عمیق در دوران نامزدی)
در زیر، نکته‌هایی برای دخترخانم‌هایی که قصد ازدواج دارند، ارائه شده که لازم است در دوران اولیه‌ی آشنایی با همسر آینده‌شان به آن‌ها توجه و دقت کافی داشته باشند. باعجله و بدون ‌آگاهی عمل کردن، موجب یک عمر پشیمانی خواهد شد. به توصیه‌های زیر که به شما در شناخت مرد مناسب زندگی‌تان کمک می‌کند، توجه کافی داشته باشید:
قبل از درگیری عاطفی، سؤال‌های خود را مطرح کنید
قبل از این‌که درگیر مسائل عاطفی با مردی شوید، اطمینان حاصل کنید که با فرد مناسب یا نامناسبی طرف هستید! در اولین ملاقات‌هاست که شما باید سؤال‌هایی از همسر آینده‌ی خود بپرسید تا بتوانید تصمیم بگیرید که آیا باید درگیر مسائل عاطفی بیش‌تری بشوید یا خیر؟!

قبل از این‌که با او ازدواج کنید و به قلب شما راه یابد، باید او را مورد ارزیابی و سنجش قراردهید. هرچه اطلاعات بیش‌تری در مورد نامزدتان داشته باشید، بهتر می‌توانید قضاوت کنید که آیا او شریک زندگی مناسبی است یا خیر!

به منظور مطمئن شدن از این‌که نامزدتان، مناسب شماست یا نه، می‌توانید در زمینه‌های زیر از او سؤال کنید:
- وضعیت خانواده و کیفیت روابط خانوادگی
- روابط عاطفی گذشته و دلیل‌های به‌هم خوردن آن‌ها
- درس‌های آموخته‌شده از تجربه‌های زندگی
- اخلاقیات، ارزش‌ها و دیدگاه‌های اخلاقی
- دیدگاه‌های عاطفی، تعهد و روابط
- فلسفه‌ی مذهبی یا روحی
- هدف‌های حرفه‌ای، شخصی و...


با احساسات خود صادق باشید
به‌طور کلی، ارتباطی موفق است که همیشه دارای صداقت و اساس و پایه باشد. وقتی‌که شما در روابط‌تان با دیگران، در ابراز احساسات خود صادق نباشید، آن روابط به‌هم ریخته، نامطبوع و پیچیده خواهد شد.


در زیر به چند ویژگی صداقت احساسی اشاره می‌شود:
وقتی با کسی که او را دوست دارید، صادقانه صحبت می‌کنید، هر دوی‌تان احساس می‌کنید که به یکدیگر نزدیک شده‌اید. صداقت، هم‌چون پلی میان قلب شما و قلب فرد مقابل‌تان می‌باشد. گویی صداقت، دری را به روی قلب شما باز می‌کند بنابراین او می‌تواند خود واقعی شما را احساس کند. اگر از نظر عاطفی با مردی که شما را دوست دارد صادق نباشید، روابط‌تان سطحی خواهد بود و هرگز این روابط به‌طور جدی عمیق‌تر نمی‌شود. هرچه از لحاظ عاطفی صادقانه‌تر برخورد کنید، به همان اندازه، صمیمیت بیش‌تری را تجربه خواهید کرد و احتمال بیش‌تری دارد که شما با یکدیگر، آینده‌ای بهتر را خلق کنید. صداقت احساسی، به‌وجودآورنده‌ی صمیمیت می‌باشد.

صداقت احساسی شما، سبب می‌شود نامزدتان به خود اجازه دهد، احساساتش را بیان کند. وقتی با مردی از نظر عاطفی صادق هستید، موجب می‌شود او هم از نظر عاطفی با شما صادق باشد، او احساس امنیت بیش‌تری ‌کند و ب‌تواند احساسات قلبی‌اش را بیان کند. اگر نامزدتان احساس کند که شما احساسات خود را بیان نمی‌کنید، او نیز در برابر خودش، سپر محافظتی قرارمی‌دهد. زمانی‌که احساسات خود را ابراز می‌کنید، همسرتان به شما اعتماد می‌کند و دیوارهای محافظ احساساتش فرومی‌ریزند. مرد صادقی که مناسب شماست، همیشه به شما به‌خاطر صداقت در ابراز احساسات‌‌تان، احترام می‌گذارد.

هویت و شخصیت نامزدتان
هویت، یکی از ضروری‌ترین مشخصه‌های همسر دائمی شماست. بنابراین در جست‌وجوی مردی با هویت مناسب باشید. هویت، خمیرمایه‌ی درونی شخص است. هر چیزی که درون فرد را بیان کند و ارزش‌های زندگی او، اخلاق و رفتارش را نشان‌دهد، جزو هویت او می‌باشد. رفتار نامزدتان نسبت به خود، شما و بعد از ازدواج، رفتارش با فرزندان، نشان‌دهنده‌ی هویت اوست در حالی‌که شخصیت، روشی است که شخص، خودِ بیرونی‌اش را به جهان اطراف نشان‌می‌دهد؛ روشی که او، ظاهرش را بیان می‌کند.

امکان دارد هویت در ظاهر، به اندازه‌ی شخصیت، قابل رؤیت نباشد اما درواقع انعکاسی حقیقی‌تر از باطن شخص می‌باشد. اگر هویت و شخصیت را یک کیک در نظر بگیریم، «شخصیت» قسمت رویه‌ی کیک و «هویت» مواد تشکیل‌دهنده‌ی کیک می‌باشد.


در انتخاب مرد مناسب‌تان، به دو نکته‌ی زیر توجه کنید:
- به جای‌ این‌که روی ویژگی‌های شخصیتی او تکیه کنید، هویت او را بشناسید.
- به جای این‌که هدف‌تان، پیمان زناشویی باشد، مطمئن شوید که او هویت مناسبی دارد. (به‌دنبال پیمان زناشویی بودن، چشم شما را به‌ روی هویت او می‌بندد)


چند مشخصه‌ی هویتی که باید در مرد ایده‌آل خود جست‌وجو کنید، عبارتند از:

- تعهد نسبت به رشد و پیشرفت در انسانیت: شما نباید او را تهدید به رشد و پیشرفت کنید، بگذارید خودش این عمل را انجام دهد.

- صداقت عاطفی: یک ارتباط صمیمی، شریک بودن در همه‌چیز، به‌خصوص در احساسات است. او باید مردی باشد که احساساتش را نسبت به شما بیان کند.

-آن‌چه را که می‌گوید و می‌خواهد در زندگی انجام دهد، جامه‌ی عمل بپوشاند.
- اعتمادبه‌نفس بالا: نسبت به خودش، احساس خوبی داشته باشد. از خودش و محیط زندگی‌اش به‌خوبی مراقبت کند و خودش را به‌اندازه‌ی شما دوست داشته باشد.
- نگرش مثبت نسبت به زندگی: مردی با هویت مناسب، خوبی‌های دنیا را در شما و خودش می‌بیند و هنگامی‌که شما با او هستید، احساس خوبی در مورد زندگی خواهید داشت.
شخصیت مرد مناسب‌تان، به اندازه‌ی هویت او اهمیت ندارد. علاقه به ظاهر یک مرد، مهم است اما نه این‌که تنها ظاهر را درنظر بگیرید. شما باید او را بیش‌تر به‌خاطر باطنش دوست داشته باشید.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
راز کامیابی خانواده پایدار !!
یکشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۰ ساعت 13:31 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
خانواده مهم‌ترین و کوچک‌ترین واحد اجتماعی است که هر چند همواره مورد توجه قرار گرفته اما واقعیت بیانگر این است که در رویارویی با مشکلات و خطرات، چندان که باید و شاید توانمند نیست.

 

ترس از تزلزل خانواده‌ها و گام برداشتن آنها به سراشیبی نابودی و شکست، نگران‌کننده است و تلاش برای ایجاد مانع بر سر راه ویرانی خانواده‌ها، ادعایی است که برخی مسئولین، روشنفکران و کارشناسان دارند.

 

روش‌های گوناگونی که در قالب نسخه‌های شفابخش ارائه می‌شود، نتیجه تلاش‌های جسته و گریخته‌ای است که انجام می‌شود و البته هنوز معلوم نیست این‌ نسخه‌ها دردی از خانواده‌های ایرانی درمان کرده‌است یا نه!

 

هفته گذشته نشست تخصصی عوامل مؤثر بر استحکام خانواده‌های سنتی و غیرسنتی ایرانی از طرف گروه مدیریت و برنامه‌ریزی فرهنگی پژوهشکده مطالعات راهبردی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد برگزار شد.

 

در این نشست دکتر سیدبیوک محمدی، دکترای جامعه‌شناسی و استاد دانشگاه‌ به بررسی بخشی از مشکلات خانواده‌های ایرانی پرداخت.

 

به اعتقاد او یکی از مهم‌ترین عوامل به‌وجود آورنده مسائل اجتماعی به‌وجود آمدن تغییرات و دگرگونی در سطح جامعه است که سبب بروز دیگر تغییرات شده و مسائل اجتماعی را پدید می‌آورد.

 

محمدی در توضیح بیشتر می‌گوید: در ایران پیش از انقلاب ما شاهد ورود مدرنیسم به کشور بودیم و تقابل بین سنت و مدرنیته در این جامعه سبب بروز تغییراتی زیاد در مدت زمانی نسبتا کوتاه بود و پس از آن، انقلاب اسلامی خود نیز یک تغییر اساسی در کشور محسوب می‌شود که بروز جنگ میان ایران و عراق و برهم خوردن آهنگ رشد جمعیت در کشور و دگرگونی ترکیب جمعیتی نیز پس از آن سبب شد تا دگرگونی تند اجتماعی در کشور شکل بگیرد که خود می‌تواند سرمنشأ بروز مسائل اجتماعی در میان مردم و به‌ویژه در خانواده‌ها باشد.

 

از سوی دیگر فاصله طبقاتی موجود در کشور که ایجاد شکاف‌هایی بزرگ را در میان مردم طبقات مختلف پدید آورد، تلاش بسیاری از ساکنان طبقات پایینی اجتماع را برای دستیابی به جایگاه‌های طبقات بالاتر در پی آورد و در واقع یک تحرک بی‌سابقه را در کشور رقم زد که پایه‌گذار بسیاری از مسائل اجتماعی در کشور بوده و هست.

 

این استاد دانشگاه معتقد است که بیش از نیمی از مسائل اجتماعی ایران به‌نحوی زاییده تضاد میان مدرنیسم و سنت است که در پی تغییرات سریعی که در جامعه رخ داده در سه سطح جامعه، خانواده و فرد بروز کرده است و این تغییرات در سطح جامعه همچنان خودنمایی می‌کند و تنها کاری که مسئولان می‌‌توانند برای این بخش از مشکل انجام بدهند این است که با درک تغییرات تلاش کنند تا از روند تند و سریع این جریان در جامعه عقب نمانند و برای درک هر چه بیشتر جریان‌های نوظهور در سطح جامعه تلاش کنند.

 

محمدی با تأکید بر اینکه در سطح خانواده‌ می‌توان برای تعدیل در شرایط ایجاد شده برنامه‌ریزی کرد، می‌گوید: تغییرات ایجاد شده در سطح خانواده سبب بر هم خوردن سلسله مراتب شده؛ تا پیش از این احترام در میان اعضای خانواده بر مبنای سن، تجربه و جنسیت بود اما در حال حاضر با در هم ریختن هنجارهای خانوادگی مشکلاتی در سه بخش؛ «به هم خوردن نقش‌ها»، «نامشخص بودن حدود و وظایف» و «رنجش‌‌ها» بروز کرده‌است و خانواده‌های ایرانی را اعم از سنتی و غیرسنتی درگیر کرده و در وضعیتی نابهنجار قرار داده است.

 

به‌هم‌خوردن نقش‌ها: رسوخ دگرگونی‌های اجتماعی به درون خانه و خانواده ایرانی سبب شده تا نقش‌های سنتی در مواجهه با این دگرگونی رنگ باخته و از بین برود.

 

نامشخص بودن حدود و وظایف: حق و حقوق در سایه وظایف معتبر است، کسی نمی‌تواند بدون اینکه برای خود وظایفی تعیین کند خواستار به دست آوردن حق و حقوق مشخص در خانواده باشد، در جامعه سنتی ایرانی وظایف زن و مرد در چارچوب خانواده کاملا مشخص و روشن بود اما با پشت سر گذاشتن تغییرات اجتماعی وظایف تعریف شده برای اعضای خانواده سنتی دیگر کارکردی ندارد و در واقع شرایطی پیش‌آمده که هر یک از اعضا حقی برای خود طلب می‌کنند حال آنکه دیگر اعضای خانواده نسبت به این تعاریف جدید معترضند و گاهی زن و شوهر‌ها حقوقی برای خود تعریف می‌کنند که از سوی طرف مقابل قابل‌قبول نیست.

 

رنجش‌ها: وقتی اعضای خانواده سر جای خود نیستند احترام آنها خدشه‌دار می‌شود و احترامی که انتظار دارند از دیگران دریافت نمی‌کنند، اگر کسی در رابطه‌اش با دیگران احساس کند که احترامی که بایسته و شایسته است دریافت نمی‌کند حس حقارت را در خود تولید می‌کند و در نهایت این حس حقارت سبب خواهد شد که رنجش و خشم درون انسان‌ها رشد کند. مثلا ممکن است مردی برای همسرش هر کاری انجام بدهد بی‌آنکه احساس حقارت بکند و کاملا احساس رضایت درونی داشته باشد اما اگر کسی کاری را همراه با احساس حقارت انجام دهد رنجشی در درونش رشد می‌کند که سبب بهم خوردن تعادل در رابطه‌ها خواهد شد. در بسیاری موارد همسران با ترس از اینکه تأیید و تصویب طرف مقابل را از دست بدهند مجبور به انجام برخی کارها خواهند شد و این سبب می‌شود تا حس حقارت به‌وجود آمده و رابطه‌شان با یکدیگر به‌هم بخورد.

چه می‌توان کرد؟

سید بیوک محمدی با طرح این سؤال که چه می‌توان کرد؟ می‌گوید: اگر زوجی بخواهند این بخش از مشکلات‌شان بر طرف شود بهتر است در مکالمه‌ای رودررو وظایف و حقوق هر یک از طرفین را تعریف و مشخص کنند. تا پیش از این؛ سنن رایج در جامعه به‌عنوان یک قانون عرفی رایج با قدرت هر چه تمام‌تر به تشریح حقوق و وظایف می‌پرداخت و خانواده‌ها هم با تبعیت از این قوانین به حیاتشان ادامه می‌دادند امروز در نبود سنن رایج در جامعه بهتر است که دو سوی قدرت با ایجاد قوانین داخلی برای حل این مشکل اقدام کنند تا به این ترتیب مانع از بروز رنجش شده و پایه‌های خانواده را مستحکم کنند.

 

به اعتقاد او برای رنجش زدایی راه‌های مختلفی وجود دارد که بهترین روش، برقراری ارتباط مؤثر میان زوجین است.در بسیاری موارد می‌توان رنجش‌ها را بر کاغذ نوشت و انتظار داشت تا سویه دیگر دعوا در مقام توضیح برآید. در صورتی که ماجرا پیچیده‌تر از آن باشد که زن و شوهرها خود به تنهایی قادر به مدیریتش نباشند بهتر است با مراجعه به یک مشاور مسئله را بررسی و ریشه‌یابی کرد. به این نکته توجه کنید که مراجعه به مشاور برای حل این مشکلات درصورتی به نتیجه‌ای دلخواه و مناسب خواهد رسید که هر دو نفر برای این کار اقدام کنند، چرا که مراجعه یکی از زوجین به مشاور نتیجه چندان مناسبی در برنخواهد داشت.

تضاد درون فردی

ما در جامعه‌ای پر از تضاد زندگی می‌کنیم که بزرگ‌ترین تضاد حاکم بر آن میان سنت و مدرنیسم برقرار است. این تضاد در خانواده‌ها و رابطه‌ها خودش را نشان می‌دهد و پس از فیلتر شدن در شخصیت‌ هر یک از ما نفوذ کرده و شخصیت‌هایی پر از تضاد می‌سازد.

 

در نشست تخصصی عوامل مؤثر بر استحکام خانواده‌های سنتی و غیرسنتی ایرانی، محمدی با تاکید بر اینکه باید تضادهای درون فردی را ریشه یابی کرد می‌گوید: آنچه برای حل این تعارضات و رها شدن از دست این مشکلات لازم داریم، ایجاد یک نگاه جدید برای نگرش بهتر و دقیق‌تر به پیرامون است.

 

عناصر این نگاه جدید عبارتند از اینکه زوج‌ها با تکیه بر اینکه به هر حال همسر‌شان انسان است و هر انسانی نیز قابل احترام است می‌بایست تلاش کنند تا رفتاری مملو از احترام با همسرشان داشته باشند، حتی در شرایطی که ازدواج‌ها چندان بر وفق مراد نیست و یا گاهی ازدواج‌ها از سر اجبار است و یکی از زوجین تلاش می‌کند تا به نوعی این نوع ازدواج را با طلاق خاتمه دهد، لازم است در هنگام سیر این مراحل نیز به شأن و مقام انسانی همسران احترام گذاشته شود.

 

او در توضیح بیشتر اضافه می‌کند: همسران نزدیک‌ترین افراد به یکد‌یگرند و بهتر است در شرایط بحرانی با احترام گذاشتن به همدیگر بخشی از مشکلات را برطرف کنند، درحالی‌که در جامعه امروز می‌بینیم که در رابطه میان زوج‌ها دو نفر که از همه به هم نزدیک‌ترند کمر همت به نابودی یکدیگر بسته‌اند و برای رسیدن به این هدف از هیچ تلاشی فروگذار نیستند و هر کس زورش برسد با برهم زدن حرمت‌ها تلاش می‌کند که تا بر دیگری مسلط شود. اما باید یادمان باشد که نقطه مشترک یک زندگی موفق ایجاد یک رابطه سالم است و برای سالم ماندن رابطه‌ها می‌بایست تلاش زیادی صرف کرد.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
چطور برای خواستگاری تحقیق باید کنیم؟
شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 15:5 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
در ازدواج، دو نوع تحقیق وجود دارد؛ تحقیق اولیه و تحقیق اصلی. تحقیق اولیه مختصر است و قبل از اجازه‌گرفتن برای خواستگاری انجام می‌شود و مسئله همتایی خانواده‌ها از جهت اجتماعی، فرهنگی و دینی مد نظر است. سؤالات اولیه درباره سن، تحصیلات، خدمت نظام وظیفه، شهر محل زندگی و... در همان تماس تلفنی برای قرار خواستگاری پرسیده می‌شود. تحقیق اصلی پس از خواستگاری و جلسات گفتگوی پسر و دختر و با هدف رفع ابهامات انجام می‌شود.

موضوعات قابل طرح در تحقیق

1- خانواده

2- رفتار فردی و اجتماعی: (سوالاتی از قبیل: صفت بارز اخلاقی او چیست؟ آیا عصبانی می‌شود؟ این حالت چه عکس‌العملی نشان می‌دهد؟رفتار اجتماعی او را چگونه می‌بینید؟ كدام صفات اخلاقی را در او بیشتر می‌بینید؟ عصبانیت او را در چه مواقعی دیده‌اید؟با چه افرادی (چه تیپ شخصیتی) رفت‌وآمد می‌کند؟ معاشرت او با دیگران چگونه است؟ اجتماعی است یا منزوی؟ تا چه حد به خانواده و دوستان خود وفادار است؟ چقدر به تعهدات خود پایبند است؟ تلاش او برای کسب روزی حلال چگونه است؟  و...)

3- دوستان

4- مسئولیت‌پذیری

5- رعایت حقوق دیگران

6- اعتقادات مذهبی

7- توانمندی‌های فرد

از چه کسانی تحقیق کنیم؟

1- تحقیق از آشنایان

بستگان شخص‌ از روحیات‌، اخلاق و کردار او باخبرند. می‌توان درباره فرد مورد نظر از آنها تحقیق کرد. البته این به تنهایی کافی نیست چون ممکن است خویشاوندان‌، مصلحت‌اندیشی کنند.

2- تحقیق از دوستان

دوستان نزدیک فرد که مدتی با او در تماس و معاشرت و دوستی بوده‌اند منابع خوبی برای تحقیق هستند. دوستی محصول همرنگی و تفاهم است و معمولا افراد درستكار با افراد ناشایست و بی‌بندوبار دوست نمی شوند. درواقع دوستان هركس تا حدی منعكس‌كننده روحیات او هستند.

3-  تحقیق از محل کار یا تحصیل

این افراد ممکن است مطالبی درباره شخص مورد نظر بدانند که حتی خویشان و دوستان نزدیک او ندانند. این روش تحقیق از دو روش پیش بهتر نیست اما کامل کننده آنهاست. از این طریق ما قادر به شناخت فرد در زمینه‌هایی هستیم مانند: نحوه برخورد او با ارباب رجوع، نحوه مراوده با همکاران، همکاری و سازش با دیگران و پایبندی به اعتقادات دینی.

4-  تحقیق از همسایه ها

این رایج ترین روشی است که افراد با آن تحقیق می کنند. با تحقیق در محل کار و تحصیل می‌توان به شناختی از فرد و روحیات او دست یافت، اما با تحقیق در محل زندگی او، امکان شناخت خانواده هم میسر می‌شود. البته مشروط بر آنکه اعضای خانواده او در محل سکونت فرد مورد نظر حضور داشته باشند و علاوه بر آن مدتی از زمان سکونت آنها در آن محل گذشته باشد تا همسایگان به شناختی هرچند نسبی از آن خانواده رسیده باشند.

از همسایگان در مورد اخلاق در خانه، سابقه دعوا و یا رفتار بد در محله پرس‌وجو كنید اما مواظب باشید كه جزئیات خواستگاری و ارتباط با آنها را بر ملا نكنید؛ چون ممكن است همسایه‌ها  بعدا مزاحمت ایجاد كنند.

5- تحقیق از معرف

در مورد ازدواج هایی با حضور یک معرف، اگر فردی که دختر و پسر را به هم معرفی می‌کند، نسبت به اهمیت کار خود آگاه باشد و آن را با شناخت کافی نسبت به روحیات دو طرف انجام دهد، منبع خوبی برای شناخت و تحقیق خواهد بود.

6-  صحبت با فرد مورد نظر

بعد از همه این راه ها می توان جلساتی برای گفتگوی خانوادگی، مهمانی های خصوصی با حضور خانواده دختر و پسر و جلسات گفتگوی دو نفره عروس و داماد ترتیب داد تا با هم بیشتر آشنا شوند.

قرار نیست نظرتان در تحقیقات هم‌جهت با شخص منبع تحقیق باشد. شما برای كشف حقیقت آمده‌اید نه برای ایجاد ارتباط و تفاهم هرچند ارتباط مناسب و حسن‌تفاهم. می‌تواند به طرف مقابل اطمینان دهد و نكات مهمی بیان كند

نكات مهم در تحقیق

• سعی كنید با همكار و هم‌مغازه‌ای او قرار ملاقاتی بگذارید و از دوستان او راجع به خصوصیات روحی‌اش سؤال كنید. از مسافرت‌هایی و جاهایی كه با هم رفته‌اند و از علایق او بپرسید؛ موقعیت آنها و اینكه به چه اسم و عنوانی مشهورند، چقدر با همسایگان ارتباط دارند و اینكه چه چیزهایی بیشتر برایشان مهم است.

• قرار نیست نظرتان در تحقیقات هم‌جهت با شخص منبع تحقیق باشد. شما برای كشف حقیقت آمده‌اید نه برای ایجاد ارتباط و تفاهم هرچند ارتباط مناسب و حسن‌تفاهم. می‌تواند به طرف مقابل اطمینان دهد و نكات مهمی بیان كند.

• تغییر و تحول در زندگی فرد خود نشانه‌هایی از حالات و روحیات اوست. در تحقیق به این مسئله توجه كنید.

• كسی كه برای تحقیق می‌رود، می‌تواند با موضوع دیگری غیر از ازدواج سؤالاتی بپرسد. سپس موضوعات را به‌طور مستقیم بیان كند.

• موضوعاتی كه برایتان اهمیت بیشتری دارد به محقق تأكید كنید و از او بخواهید اهمیت موضوع را بروز ندهد.

• اگر هنگام گفتگو با افراد مختلف به تناقضی رسیدید، تحقیق در آن زمینه را با دقت بیشتر و به‌دور از حساسیت ادامه دهید.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
چکار کنیم که احساس تنهایی نکنیم؟
شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 14:46 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
معمولاً اینطور گفته می‌شود که برونگرایی بیشتر از آنکه رفتاری اکتسابی باشد، خصیصه‌ای است که با آن به دنیا می‌آیید و خودتان نقشی در انتخاب،
کاهش یا افزایش آن ندارید

حتی اگر این موضوع درست باشد، و شما فردی کاملاً درونگرا هم باشید اما باز هم امیدی برای کسب برخی خصوصیات افراد برونگرا وجود دارد.

متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
رازهای رفتاری ماه های مختلف سال
سه شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 19:46 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
رازهای رفتاری متولد فروردین

در کارهای خصوصی متولدين فروردين ماه دخالت نکنيد ، متولدين فروردين ماه به دنبال ارضاي خواسته‌ها وتوقعات خود هستند و در اين زمينه، بسيار خودمحور و خودبين به شمار مي‌آيند.

هرگز نگذاريد متولدين فروردين ماه به راحتي دل شما را به دست آورند وگرنه به همان آساني نيز شما را از دست خواهند داد و تا ابد فراموش‌تان ميکنند.

آنها به سمت افرادي جذب ميشوند که شخصيتي مستقل و آزاده از خود بروز دهند و هر روز براي آنها به منزله آغازي جديد است، پس خودتان را آماده مواجهه با هر واکنش غيرمنتظره از سوي آنها کنيد.

در مقابل آنها، سربلند و مغرور ظاهر شويد و هميشه آنها را تحسين کنيد و به وجودشان افتخار نماييد.

هرگز مزاحم آنها نشويد و در کارهاي خصوصيشان دخالت نکنيد و آنها را مورد انتقاد قرار ندهيد ؛ دوستانشان را بپذيريد و از آنها خرده نگيريد.

هرگز از متولد فروردین ماه پول قرض نگيريد و اگر به درخواست‌هاي آنها، پاسخ منفي دهيد، بايد منتظر مشاهده واکنش‌هايي بسيار تند و غيرمنطقي از سوي آنها باشيد .

اردیبهشت

رازهای رفتاری متولد اردیبهشت

حس حسادت ارديبهشتی ها را تحريک نکنيد ؛ متولدين ارديبهشت تابع احساسات و عواطف درونيشان هستند و در عين حال به احساسات طرف مقابلشان نيز احترام کامل ميگذارند از اين رو، همسران آنها بسيار خوشبخت خواهند بود.

آنها عاشق مواد غذايي هستند و غذا خوردن، براي آنها بسيار محترم است، پس تا جاي ممکن، غذاهاي مورد علاقه‌شان را بپزيد.

براي راه يافتن به قلب آنها محيطي خيال‌انگيز به همراه يک موسيقي رمانتيک و آرام و چند شمع در گوشه‌اي فراهم آوريد و محبت کردن و لی لی به لا لا گذاشتن آنها را هرگز فراموش نکنيد.

آنها هميشه و در همه حال به ياد دوستانشان هستند و هر گز نميگذارند که آنها به حال خود رها شوند پس، شما هم در همه حال حامي و ياور آنها باشيد .

آنها بسيار سخاوتمند هستند، به خصوص نسبت به همسر و عزيزانشان، پس انتظار گرفتن هداياي متعدد را از سوي آنها داشته باشيد.

بی ‌جهت و ناخالصانه آنها را تحسين نکنيد ؛ آنها در هنگام آغاز ارتباط ، بسيار کند و تدريجي پيش ميروند پس اگر صبر و حوصله به خرج دهيد، با صميميت و محبت عميق و خالصانه و ابدی آنها مواجه خواهيد شد.

هرگز و تحت هيچ شرايطي، به آنها دروغ نگوييد، آنها هيچ وقت نميتوانند افراد دروغگو را ببخشند.

آنها افرادي وابسته و احساساتي هستند و همسري مثل خود ميخواهند ؛ هرگز آنها را به اجبار وادار به گرفتن تصميم نکنيد وگرنه تبديل به افرادي لجوج و بسيار سرسخت ميشوند.

ارديبهشتي‌ها زماني ارتباطي را آغاز ميکنند که مطمئن باشند که تا ابد آن را حفظ خواهند کرد ؛ هرگز و تحت هيچ شرايطي حس حسادت آنها را تحريک نکنيد وگرنه تا ابد آنها را از دست خواهيد داد .

خرداد

رازهای رفتاری متولد خرداد

خردادی ها به سمت افرادي فرهيخته جذب ميشوند ؛ متولدين خردادماه از راه هاي عجيب و پيش‌بيني نشده، به دنبال ارضاي خواسته‌هاي خود و دستيابي به محبت هستند.

آنها از داشتن دوستان متعدد و ارتباطات متفاوت به وجد مي‌آيند.

براي راه يافتن به قلب آنها، بايد سخت تلاش کنيد، چون آنها از دست و پنجه نرم کردن با هر چالشي لذت وافر ميبرند ؛ آنها ذاتا به سمت افراد فرهيخته و صاحب نظر جذب ميشوند.

آنها از گفت ‌و گوهاي طولاني شب هنگام لذت ميبرند .

اگر مايليد ارتباطتان را با آنها حفظ کنيد، بايد گاه و بيگاه آنها را به حال خود رها کنيد و در حقيقت، آنها را از آزادي طبيعي‌شان محروم نسازيد .

هميشه چيزهاي تازه و جديدي برايشان فراهم آوريد تا دچار يکنواختي در يک ارتباط نشوند، در غير اين صورت به محض کسل شدن از طرف مقابلشان دل زده ميشوند و بيدرنگ، آن ارتباط را قطع ميکنند.

زمانيکه آنها با شما حرف ميزنند، شنونده خوبي برايشان باشيد ؛ از پيروي از آداب قديمي و کهنه دست بکشيد و در عوض با جريان نوين روز پيش برويد تا هميشه در قلبشان جاي خاصي داشته باشيد .

تیر

رازهای رفتاری متولد تیر

تحت هيچ شرايطي متولد تير ماه را دست نيندازيد ؛ متولدين تير ماه براي ارضاي خواسته خود به دنبال عشق و محبت خالص، حقيقي و ابدي هستند.

آنها از دريافت گل و هداياي مختلف لذت زيادی ميبرند ؛ به آنها توجه زيادي نشان دهيد ؛ انها از اين که ساعات طولاني را با همسر يا عزيزانشان در محيطي صميمي و گرم سپري کنند، خيلي به وجد می‌آيند.

آنها عاشق خانه و خانواده‌شان هستند ؛ هميشه تاريخ‌هاي مهم مثل سالگرد تولد، ازدواج يا اولين روز آشنايي‌تان را به ياد داشته باشيد و به آنها هديه بدهيد.

آنها دوست دارند مورد عشق و علاقه کامل طرف مقابلشان قرار بگيرند پس به آنها عشق بی قيد و شرط بورزيد و محبت کنيد.

آنها از دريافت کارت‌هاي تبريک در مواقع مختلف لذت ميبرند ؛ هرگز و تحت هيچ شرايطي، آنها را دست نياندازيد و مسخره‌شان نکنيد چون ممکن است شوخي‌هاي شما را خيلي جدي بگيرند و احساساتشان خدشه‌دار شود.

اگر موقعيت و شرايط مناسب در اختيار آنها قرار بگيرد، ممکن است برخي مواقع خاص تبديل به افرادي فريب کار شوند.

آنها روابط دوستانه تدريجي را ترجيح مي‌دهند ؛ همواره به اعضاي خانواده آنها احترام بگذاريد تا مورد احترام آنها قرار بگيريد.

مرداد

رازهای رفتاری متولد مرداد

مردادی ها عاشق دريافت گل ، هديه و توجه هستند ؛ متولدين مرداد ماه براي ارضاي خواسته‌هاي خود مايلند همواره و تحت هر شرايطي مورد تاييد و تحسين قرار بگيرند و محبت و حمايت محض طرف مقابلشان را خواهانند.

هميشه اطمينان حاصل کنيد که از زيبايي آنها به حد کافي تعريف و تمجيد به عمل مي‌آوريد.

آنها عاشق دريافت گل و هداياي مختلف هستند و مايلند هميشه و در همه حال، کانون توجهات افراد را به خود اختصاص دهند از اين رو در يک رستوران، ميزها و صندلی هاي وسط را انتخاب میکنند تا در معرض ديد همه قرار داشته باشند .

آنها افرادي بسيار پر جنب وجوش و فعال هستند، از اين رو ساعات خوابشان کمتر از حد معمول است.

در کنار آنها تا جاي ممکن مطيع و فرمان‌بردار باشيد چرا که آنها خواهان برخورداري از تسلط کامل در يک ارتباط هستند.

آنها از برقراري ارتباطات متعدد لذت ميبرند و اهل معاشرت و گفت و گو با اطرافيان هستند، ولي دوست ندارند که طرف مقابلشان را در چنين وضعيتي مشاهده کنند.

همواره به آنها ابراز علاقه کنيد و بگوييد که چقدر برايتان ارزشمند هستند چون اگر به آنها بي‌اعتنايي و بی‌توجهي نشان دهيد، بي‌درنگ با طغيان‌هاي بي‌امان و غيرقابل کنترل آنها مواجهه ميشويد.

هميشه کاري کنيد که آنها در کانون توجهات قرار بگيرند وگرنه احساس حسادت شديدي به سراغشان مي‌آيد .

آنها هميشه از غرور، نخوت و تکبر کاذبي برخوردارند، پس به جاي سعي در عوض کردنشان بهتر است اين خصيصه‌شان را به همان شکل بپذيريد و همواره اين احساس را در آنها تقويت کنيد .

شهریور

رازهای رفتاری متولد شهریور

شهريوری ها و يک زندگي آرام و بدون ماجرا ؛ متولدين شهريور ماه براي ارضاي خواسته‌هاي خود با احتياط کامل، سنجيده، عقلاني و تدريجي عمل ميکنند.

آنها خواهان مشاهده حد کمال در طرف مقابلشان هستند و در کنار آنها، صبر و شکيبايي را ياد خواهيد گرفت و به همان شکل با آنها بايد رفتار کنید.

از آن جاييکه آنها از به هم ريختگي، بي‌نظمي و شلوغي بيزارند بايد هميشه محل زندگيشان را تميز و مرتب نگه داريد.

آنها فقط خواهان عشق و محبت از سوي عزيزانشان نيستند، بايد اطمينان حاصل کنند که شما صميمي‌ترين و بهترين دوستشان نيز هستيد.

هرگز به زور خوراکی ای به آنها ندهيد که دوست ندارند چون آنها نسبت به برنامه غذايي و سلامت و تندرستی شان بسيار حساس هستند.

آنها خواهان برخورداري از يک زندگي آرام و بدون ماجرا هستند، از اين رو دوست ندارند در کانون توجهات قرار بگيرند.

مهر

رازهای رفتاری متولد مهر

برای اتخاذ هر تصميمی به متولد مهر ماه فرصت دهيد ، متولدين مهرماه براي ارضاي خواسته‌هاي خود به دنبال ابراز علاقه‌هاي آتشين و صميمانه هستند و از محيط هاي رمانتيک و خيال‌انگيز لذت زيادي ميبرند.

اگر ميخواهيد راهي به قلب آنها باز کنيد، بايستي ميزان علاقه‌تان را نسبت به انواع هنرها و موسيقي افزايش دهيد، در اين صورت مورد تحسين آنها خواهيد گرفت .

هميشه و در همه حال از آنها تعريف و تمجيد به عمل آوريد و قبل از شروع هر کاري، عقيده و نظر آنها را بپرسيد، چون هميشه و در هر زمينه‌اي حرفي براي گفتن دارند .

آنها افرادي تعلل ورز و مسامحه کار هستند و گاهي بي‌جهت امروز و فردا ميکنند و انجام برخي از کارها را پشت گوش می‌اندازند از اين رو، در تصميم‌گيری ها تا حدي مغرور و متکبر ميشوند ولي بهتر است در اين طور مواقع به روي خودتان نياوريد و اعتراضي نکنيد.

آنها بايد براي گرفتن هر تصميمي مدت زيادي فکر کنند و به زمان زيادي در اين زمينه نياز دارند.

ابان

رازهای رفتاری متولد آبان

آباني ها سريع دل بسته و سريع تر دل ميکنند ؛ متولدين آبان ماه براي ارضاي خواسته‌هاي خود گاهي نسنجيده و آني عمل ميکنند و در واقع، به همان سرعتي که دل میبازند، سريع‌تر دل ميکنند!

آنها معمولا خواهان عشق در يک نگاه هستند و به سرعت عاشق ميشوند.

هميشه آماده باشيد تا در مورد عميق‌ترين خواسته‌هاي دروني، اسرار زندگي و روياهاي شخصيتان با آنها صحبت و تبادل نظر کنيد ؛ آنها خواهان مشاهده شور و شوق وافر در وجودتان هستند.

آنها عاشق سفر و تفريح هستند و اگر پا به پاي آنها پيش نرويد، بدون شک ترکتان ميکنند.

آنها در هنگام کار مايلند موسيقي بلندي بشنوند ؛ مردان متولد آبان ماه مايلند در طول روز هزاران مرتبه از شما ابراز علاقه ببينند تا خيالشان راحت شود.

هرگز و تحت هيچ شرايطي حس حسادت آنها را تحريک نکنيد وگرنه با واکنشي به مراتب بدتر از سوي آنها مواجه خواهيد شد و به سرعت و قبل از آن که دريابيد چه اتفاقي افتاده ترکتان ميکنند.

در حقيقت، سريع دل بستن و سريع‌تر دل کندن، يکي از عادات هميشگي آنها محسوب ميشود.

اذر

رازهای رفتاری متولد اذر

متولد آذر ماه عاشق پياده روی و پيک نيک است ؛ متولدين آذر ماه براي ارضاي خواسته‌هاي خود، به دنبال يادآوری ‌هاي مداوم هستند.

به آنها آزادي کامل دهيد و هرگز مانع پيشرفت و موفقيت‌شان نشويد.

آنها از پياده‌روی ‌هاي طولاني در کنار ساحل و مناطق خوش آب و هوا و ييلاقي لذت ميبرند ؛ آنها از سفرهاي کوتاه و پيک‌نيکي لذت میبرند و مايلند تعطيلات آخر هفته‌شان را خارج از شهر سپري کنند.

آنها از افراد سرزنده، پرتحرک، شاد و پرشور خوششان مي‌آيد و اگر در کنارشان حالت غمگين و دل مُرده به خود بگيريد، در واقع به دست خود آنها را فراري داده‌ايد.

آنها از سربه سر گذاشتن با ديگران لذت ميبرند و اهل لطيفه‌گويي و مزاح هستند، پس شما هم اين ويژگي‌ها را در خود تقويت نماييد .

هرگز اشتباهات و خطاهايشان را به خودشان گوشزد نکنيد وگرنه به شدت آزرده خاطر و دلخور ميشوند.

آنها از فضاهاي کوچک، محدود و سربسته بدشان مي‌آيد ؛ هرگز آنها را با عجله و شتاب زده وادار به انجام کاري نکنيد، آنها براي انجام هر کاري به زمان نياز دارند و بايستي با آرامش خاطر کامل هر کاري را صورت دهند.

دی

رازهای رفتاری متولد دی

سرقول خود به دی ماهی ها بمانيد ؛ متولدين دي ماه براي ارضاي خواسته‌هاي خود ابتدا، بايستي فکر و ذهن‌شان را سر وسامان دهند تا توجه و حواسشان روي موضوع خاصي متمرکز شود.

سر و وضع ظاهري براي آنها، از اهميت خيلي زيادي برخوردار است، از اين رو براي راه يافتن به قلبشان بايد دريابيد که چه چيزي را دوست دارند و سپس خود را به آن شکل در آوريد.

آنها علاقه شديدي به کارشان دارند و شما هم بايستي به شغل و پيشه آنها اهميت زيادي بدهيد.

آنها خواهان دريافت هديه هستند، ولي تنها از گرفتن کادوهاي گران‌قيمت به وجد مي‌آيند ؛ هرگز و تحت هيچ شرايطي اعصابشان را خرد نکنيد چون بسيار خشمگين و بدخلق ميشوند و طغيان‌هاي عصبانيت‌شان غير قابل کنترل است.

آنها در پذيرفتن هر گونه مسئوليت و تعهدي، بسيار کند عمل ميکنند پس صبر و حوصله زياد به خرج دهيد.

زمانيکه در کنارشان در جمعي هستيد، حسابي مراقب اعمال و رفتارشان باشيد، چرا که از خجالت زده و شرمنده شدن در مقابل ديگران بيزارند.

هميشه و تحت هر شرايطي سر قولي که با آنها ميبنديد بايستيد و زير عهد و پيمانتان نزنيد.

بهمن

رازهای رفتاری متولد بهمن

بهمنی ها حساس و نکته سنج هستند ؛ متولدين بهمن ماه براي ارضاي خواسته‌هاي خود، نياز به شريکي ماجراجو دارند.

آنها براي پيشرفت و موفقيت به فضاي عمل گسترده‌اي نياز دارند وگرنه غمگين و افسرده ميشوند.

آنها از درگير شدن در علت‌ها و معلول‌ها لذت میبرند پس، طوري عمل کنيد که نشان دهيد که به اين علاقه‌شان اهميت ميگذاريد.

آنها از چيزهاي پيش‌بيني نشده و غيرمترقبه لذت ميبرند و دوست دارند که گاه و بيگاه غافلگير شوند ؛ آنها در کل از هر چيز نامتعارف و منحصر به فردي به وجد مي‌آيند .

آنها از صحبت و گفت و گو لذت ميبرند، پس در هنگام صحبت‌شان، آنها را تشويق به ادامه دادن کنيد.

نسبت به آنها خيلي سخت‌گير و موشکافانه عمل نکنيد وگرنه دست و پاي خود را گم ميکنند ؛ در عين حال تمايل به پرحرفي و به اصطلاح روده‌درازي کردن در آنها وجود دارد .

در هنگام صحبت از آنها حسابي مراقب سخناني باشيد که به زبان مي‌آوريد، چون بيش از حد حساس و نکته‌سنج هستند و هرگز و تحت هيچ شرايطي در پی عوض کردن عقيده آنها بر نياييد، چون آنها ميتوانند بسيار سرسخت و يکدنده شوند.

اسفند

رازهای رفتاری متولد اسفند

متولد اسفند را به تماشاي فيلم اکشن نبريد ؛ متولدين اسفند ماه براي ارضاي خواسته‌هاي خود، به وفور تغيير عقيده میدهند و از اين شاخه به آن شاخه ميپرند و گاهي اوقات رفيق نيمه راه شما ميشوند.

آنها از تماشاي تئاتر و بازديد از موزه‌ها لذت ميبرند و اين مکان‌ها در واقع پاتوق مورد علاقه‌شان محسوب ميشود.

آنها از تماشاي فيلم‌هاي سوزناک و رمانتيک به وجد مي‌آيند، از اين رو هرگز آنها را به تماشاي فيلم‌هاي اکشن و پر زد و خورد نبريد.

آنها هرگز از يافتن نيمه گمشده خود نااميد نمیشوند و تا او را نيابند، دست از تلاش سرسختانه خود بر نميدارند.

تحت هر شرايطي بايد با آنها احساساتي و عاطفي برخورد کنيد تا عميقا آزرده‌خاطر و دلخور نشوند و هرگز با خشونت با آنها رفتار نکنيد.

آنها علاقه چندانی به حل و فصل مسايل مالي ندارند و ترجيح ميدهند که اين طور مسايل را به شريک زندگي‌شان بسپارند و خود از آن دور بمانند.

آنها افرادي خيال‌پرداز هستند که به جاي زندگي در دنياي مادي، در عالم معنويت به سر ميبرند.

اگر میخواهيد هديه‌اي به آنها بدهيد که مورد توجه‌شان قرار بگيرد، بهتر است چيزي هنري مثل يک تابلوي زيباي نقاشي برايشان بخريد.

آنها مايلند مثل شاهزاده‌ها زندگي کنند و به همراه چند شاخه گل رز در حالي که مقابل‌شان زانو زده‌ايد از آنها خواستگاري کنيد.

بله، آنها مثل سيندرلاي قصه‌ها منتظر شاهزاده‌اي سوار بر اسب سپيد هستند و همواره خود را در قصر روياهايشان مجسم ميکنند.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
ابراز محبت به قصد ازدواج را به جنس مخالف چگونه تفهیم کنیم
پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 13:49 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
محبت قلبی بوجود آمده به منظور آشنایی با یكدیگر و فراهم كردن مقدمات ازدواج را چگونه می توان به دیگری تفهیم كرد و آیا اصولا صحیح و معقول و پسندیده است محبت و علاقه باطنی خود را به طرف مقابل (كه از جنس مخالف است) تفهیم كنیم و آیا پی آمدها و عوارضی به دنبال نخواهد داشت؟

برخی روان شناسان با انواع نیازهای مختلف انسان و سطح بندی آن، بر اهمیت نیازهای عاطفی در دوران نوجوانی و جوانی و لزوم تأمین آن توسط گروه همسالان تأكید می ورزند و معتقدند این نیاز یكی از نیازهای عالی انسان است و همسالان با ایجاد ارتباط مثبت عاطفی می توانند به تأمین آن بپردازند. اما آن چه در ایجاد رابطه دوستی و اظهار محبت به دیگری از اهمیت زیادی برخوردار است آن است كه به چه كسی و تا چه محدوده ای این كار انجام گیرد كه هم آن نیاز عاطفی پاسخ داده شود و هم عوارض و پیامدهای منفی نداشته باشد و به عبارت دیگر به چه هزینه ای می خواهیم این نیاز را تأمین و ارضاء كنیم. همان طور كه در تأمین دیگر نیازهای زیستی، اجتماعی و شناختی به این چگونگی توجه می شود مثلا برای تأمین نیازهای فیزیولوژیك و زیستی خود دست به هر اقدامی نمی زنیم و با هر چه جلوی ما قرار گرفت استفاده نمی كنیم بلكه سعی می كنیم گزینش كرده آن هم گزینش عقلانی و طبق معیارهای صحیح و آن چه تناسب بیشتری با وضعیت جسمانی ما داشته باشد بهره می گیریم با هر گونه احتمال ضرری در تصمیم گیری خود تجدید نظر كرده و از لذت لحظه ای و كوتاه مدت آن می گذریم.

بنابراین چه خوب و شایسته است همین مکانیزم را در مورد این نیاز همچون نیازهای زیستی به كار ببریم یعنی آنچه تناسب بهتر و بیشتری با كل شخصیت انسان دارد مورد توجه قرار داده و آن چه نامتناسب است یا متضاد و معارض با ویژگی اصلی انسان است و سلامت روحی و روانی انسان را تهدید می كند به كناری گذاشته و از آن دوری كنیم. شكی نیست چنین گزینش عقلانی و مبتنی بر ندای حقیقت یاب درون، نیازمند شناخت كافی و تحمل در برابر خواست های موقت بعد غیر حقیقی انسان است.

اكنون این سؤال مطرح می شود كه اظهار محبت به جنس مخالف چه پیامدهایی به دنبال دارد؟

الف: زیاده طلبی

كمال طلبی انسان در هر بعدی از ابعاد جسمانی و روانی زبان زد همگان است. در تمام زمینه ها این كمال خواهی ظهور و بروز دارد و با اندك تأملی در رفتار خود و دیگران می توان این صفت را كشف و مشاهده كرد. اظهار محبت به جنس مخالف از جمله همین موارد است، با یك سلام و احوالپرسی ساده و مختصر آغاز می شود و یا به انگیزه اهداف آموزشی و غیره شروع می شود ولی به تدریج نوع رابطه و گفتگو تغییر پیدا كرده و به میزان و كمیت آن نیز افزوده می شود و تا آنجا پیش می رود كه تمام انرژی عاطفی فرد را می خواهد. بنابراین ما برای اظهار محبت به جنس مخالف (چه منشاء سوء تفاهم بشود و چه سوء تفاهمی را به دنبال نداشته باشد) دلیل موجه و قابل قبولی را نمی شناسیم. در واقع اگر هم باعث سوء تفاهم نشود باعث سوء رفتار می شود و به تدریج در گردونه ای وارد می شوند كه چه بسا هیچ كدام خواستار آن نبودند. گردونه ای كه گاهی رهایی از آن مستلزم هزینه كردن تمام انرژی روانی، جسمانی فرد و قرار گرفتن در بن بست شدید است.

ب. وابستگی

با شكل گیری روابط عاطفی بین دختر و پسر و افزایش تدریجی آن، زمینه وابستگی آنها به یكدیگر و تشدید آن فراهم می شود. از آنجا كه نیاز به محبت ورزیدن و مورد محبت واقع شدن در دوران جوانی به اوج خود می رسد و به شكل خودكار دختر و پسر در این كانال قرار می گیرند و هوشیارانه و در اكثر موارد به طور ناهوشیار گرفتار چنین گردابی می شوند و آن را با عنوان های عرف پسند و موجه پوشش می دهند و باطن غیر موجه آن را با پوشش های ظاهری نیكو و پسندیده جلوه گر می نمایند.علاقه ابتدایی شدت یافته و علی رغم تصمیم اولیه دو طرف یا یكی از آنها، كم كم به وابستگی به یكدیگر تبدیل می شود. این وابستگی آفت بزرگی برای تمركز حواس، تحصیل و تفكر عمیق در امور درسی آنها می شود به گونه ای كه گاهی مطالعه و حضور در كلاس درس را غیر ممكن می سازد وهر كدام از آنها در تمام اوقات شبانه روز حتی در كلاس درس در فكر طرف مقابل است.
آزار گری : گناه متجاوز یا قربانی؟

ج. احساس گناه

شكی نیست كه ما در جامعه دینی زندگی می كنیم و اكثریت مردم از آموزه های دینی و اخلاقی متأثر هستند و به آنها احترام می گذارند. اظهار محبت و طرح رابطه دوستی با جنس مخالف از جمله رفتارهایی است كه جامعه دینی و ارزشی آن را نمی پسندد و اگر اندك دقتی به متون دینی و فرمایشات رهبران دینی صورت گیرد روشن می شود كه ارتباط با جنس مخالف از چارچوب و قوانینی خاص برخوردار است و آن چنان آزاد و بدون محدودیت نیست، بلكه نگاه اسلام به این گونه ارتباط ها منفی است و همه را از ایجاد ارتباط عاطفی و احساسی با جنس مخالف باز داشته و نهی كرده است.حال اگر به هر دلیلی (عدم آگاهی، غفلت)، فردی مرتكب چنین رفتاری شد مدت زمان زیادی نمی گذرد كه جوان به خود می آید و به گذشته خود می اندیشد و رفتارهای خود را با ملاك ها و معیارهای اخلاقی و شرعی مقایسه كرده و آنها را محك می زند و یا با قرار گرفتن در موقعیت ها و شرایط زمانی و مكانی معنوی دچار پشیمانی شده و اگر نتواند به درستی از این فضای روانی خارج شود به احساس گناه منفی تبدیل شده و این احساس گناه منشأ بسیاری از ناگواری های روحی و روانی می شود؛ احساس گناه بیش از حد همراه با یأس و ناامیدی مطلق، توان حركت به سوی اصلاح و تغییر رفتار و مسیر زندگی را از فرد سلب می کند.

برای امر مهم و حیاتی ازدواج باید ابتدا به تحقیق و بررسی پرداخت و سپس در صورت داشتن قابلیت ها و صلاحیت ها در فکر ایجاد علاقه بود نه آنکه با عینک محبت و علاقه به بررسی اوضاع و احوال ویژگی های وی اقدام نمود .

به نظر می رسد یكی از پیش نیازهای ضروری ازدواج آشنایی دو طرف از ویژگی های رفتاری، شخصیتی، اخلاقی و خانوادگی، اقتصادی، اجتماعی و ... یكدیگر است و هر دو طرف با دقت و حساسیت زیاد و با استفاده از راه های مختلف تحقیق و بررسی باید به اطمینان دست یابند كه می توانند با آغاز زندگی مشتركشان به آرامش رسیده و عامل رشد و بالندگی و كمال یكدیگر می شوند. به عبارت دیگر از طریق همین آگاهی های واقع بینانه؛ دو طرف در خواهند یافت كه آیا با یكدیگر تناسبی دارند یا نه؟ ولی نكته قابل توجه این است كه چگونه و طبق چه مكانیزمی دو طرف به این هدف دسترسی پیدا كنند و آیا می توان با ایجاد رابطه عاطفی و با اظهار محبت به فرد مورد نظر به گونه ای كه سوء تفاهم هم نشود به این هدف دست یافت و به روحیات و ویژگی های اخلاقی و خانوادگی و ... همدیگر پی برد؟
انتخاب همسر

ما بر اساس شواهد موجود و اطلاعات به دست آمده معتقدیم بیشتر ارتباط هایی كه با همین قصد و نیت موجه و معقول شكل می گیرد مبنایی و یا انگیزه دیگری غیر از آن چه به زبان جاری می كنند دارد(به خصوص اگر تقاضا کننده جنس مذکر باشد). در واقع تقاضای آشنایی با یكدیگر قبل از ازدواج، صرفا پوشش به ظاهر مقبولی است که فرد بدین وسیله می خواهد دلیل موجه و معقولانه ای برای ارتباط های عاطفی و اظهار محبت های غیر مجازشان قرار دهد و توجیهی برای آن باشد.عده ای دیگر نیز هستند كه به طور ناهشیار گرفتار چنین دامی می شوند ولی چون غریزه جنسی انسان بخصوص در دوران جوانی بسیار قوی و شدید است و از طرف دیگر حیله های شیطانی نیز دراین مورد بسیار پیچیده ، مرموز و متعدد است با طرح انگیزه های معقول و موجه به طور ناهوشیار وارد چنین صحنه خطرناكی می شوند . آسیب می بینند.

با ایجاد چنین ارتباطی به هر شكل كه متصور است (مكاتبه ای، تلفنی، حضوری و ... ) و شكل گیری علاقه اولیه بین دو طرف امكان تحقیق و بررسی واقع بینانه را به تدریج كاهش داده و بیشتر به دنبال نكات مثبت طرف مقابل است و از نقاط ضعف طرف مقابل غفلت كرده و تحقیقی که باید واقع بینانه و دور از هر گونه سو گیری باشد دچار سوگیری و یا تعصب خواهد شد. و شما خوب می دانید که هر تحقیق علمی و واقع بینانه ای باید از هرگونه تعصب و سوگیری به دور باشد تا درجه واقع نمایی آن بیشتر و ارزش علمی و عملی پیدا كند.

خلاصه آنکه برای چنین امر مهم و حیاتی باید ابتدا به تحقیق و بررسی پرداخت و سپس در صورت داشتن قابلیت ها و صلاحیت ها در فکر ایجاد علاقه بود نه آنکه با عینک محبت و علاقه به بررسی اوضاع و احوال ویژگی های وی اقدام نمود . بنابر این باید گفت آن عشق و علاقه ای باعث كمال و رشد و آرامش خانوادگی می شود كه پس از پیمان زناشویی و تعهد به زندگی مشترك ایجاد شود .

منبع: سایت پرسمان



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
کمی با من صمیمی باش!
پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 13:48 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
صمیمی شدن یك مهارت ارتباطی است كه بعضی‏ها آن را خوب بلدند و می‏دانند که از آن چطور و در چه موقعیت‏هایی استفاده کنند.

کمی با من صمیمی باش!

بعضی‏ها از صمیمی شدن می‏ترسند‏، می‏‏ترسند وقتی در یك رابطه صمیمی قرار گرفتند از آنها سوءاستفاده عاطفی شود یا در بازی ای بیفتند كه قواعدش را بلد نیستند. بعضی ها از صمیمیت نمی ترسند اما كلا شخصیتی «نجوش» دارند؛ آنها در طول زندگیشان به این باور رسیده‏اند كه «صمیمی نشدن منفعت های بیشتری دارد تا صمیمی شدن ».

بعضی‏ها هم زیادی صمیمی می‏شوند و به قول معروف «چای نخورده پسرخاله می‏شوند». هیچ كدام از این سبك‏های صمیمیت سبك های سالمی نیستند و در دراز مدت به ضرر فرد تمام می شوند. در این مقاله می خواهیم، هم علت صمیمی یا غیرصمیمی شدن آدم ها را بررسی كنیم و هم راهكار هایی برای تجربه یك صمیمیت سالم در یك رابطه سالم ارائه كنیم.

انگار صمیمیت در سرشت بعضی‏ها هست و در سرشت بعضی‏ها نیست اما اگر«سرشت» را به معنی یك ویژگی مادرزادی در نظر بگیریم، این فقط نیمی از ماجراست.

درست است كه در همان شیرخوارگی بچه ها، نشانه هایی از صمیمی یا غیرصمیمی بودن آنها در نحوه رابطه چشمی یا جوابی كه به لبخند آدمیزاد می‏دهند دیده می شود اما عمده ماجرا در سال‏های بعد شكل می‏گیرد. دلیل‏های زیر را می توان برای صمیمی بودن یا غیرصمیمی بودن افراد در نظر گرفت:

1 - سیستم صمیمیت در خانواده

در همین صفحه بارها گفته ایم كه خانواده‏ها را می توان براساس مرزهایی كه بین افرادشان وجود دارند، تقسیم‏بندی كرد. در خانواده‏هایی كه مرزهای بازی دارند، یعنی همه در كار هم دخالت می‏كنند، همه لباس هم را می‏پوشند، در تمام اتاق‏ها در همه مواقع شبانه روز باز است و آدم‏های خانواده چیزی به نام تنهایی و استقلال ندارند، آدم‏هایی شكل می گیرند كه به نحوی افراطی صمیمی هستند.

برعكس، خانواده‏هایی كه مرزهای بسته‏ای دارند، یعنی خانواده بیشتر به یك اداره یا یك پادگان شبیه است تا یك خانواده و هر كس به فكر خودش است، معمولا آدم های نجوشی بار می آورند. آدم‏هایی كه صمیمیت سالمی دارند معمولا در خانواده‏های نوع سوم پرورش یافته اند؛ درخانواده هایی كه با وجود مرزهای تعریف شده بین اعضای خانواده، انعطاف پذیری مرزها را هم به رسمیت می‏‏شناسند. در این خانواده‏ها به استقلال همه اعضای خانواده احترام گذاشته می شود و هر كسی از وسایل شخصی‏اش استفاده می‏کند اما اگر خانواده در موقعیت فشارزایی قرار گرفت، موقتا این مرزها جای خودشان را عوض می كنند و مثلا پدر اختیارات بیشتری پیدا می كند. در این خانواده ها احترام و صمیمیت با هم آموخته می شوند.

2 - سبك فرزندپروری

درست مثل تعداد مرزها، سبك ‏های فرزندپروری والدین هم 3تاست. والدینی كه از سبك فرزندپروری دیكتاتورمآبانه استفاده می‏كنند، یعنی قانون‏های خشكی را در خانواده حاكم می‏كنند و هر عمل خلاف این قوانین را به شدت تنبیه می كنند، معمولا فرزندان نجوشی تحویل جامعه می‏دهند. برعكس، والدینی كه خیلی «باز و آزادانه» رفتار می كنند و اصلا بی خیال تربیت كردن بچه‏اند، بچه ‏های «چایی نخورده، پسرخاله شو »را به وجود می آورند. والدین دموكرات، یعنی والدینی كه به استقلال بچه احترام می گذارند اما در عین حال قوانین خودشان را دارند، بچه هایی با صمیمیت سالم تحویل جامعه می‏دهند.

البته بعضی وقت ‏ها سبك والدین یكی از والدین- معمولا مادر- طوری است كه بچه را فقط در سیستم خانواده صمیمی می خواهد و در ذهن بچه، تمام غریبه ها را به «لولو» تبدیل می كند. این خانواده ها می توانند ترس از صمیمیت را پرورش دهند.

3 - فرهنگ و تجربه

بعضی از فرهنگ‏ها «صمیمی بودن» را یك ارزش محسوب می‏كنند و حتی آدم هایی را كه بیش از حد صمیمی می شوند تشویق می كنند. كشور ما تا حدودی در این دسته جای می گیرد. كلا در این كشور ها «من جمعی» قوی تر از«من فردی» است. برعكس در كشورهای فردگرا تر، فرهنگ برای استقلال آدم ها ارزش بیشتری قائل است و صمیمی نبودن را هم به رسمیت می شناسد. این ارزش ها معمولا نسل به نسل منتقل می شوند و البته ممكن است تغییراتی تدریجی در طول نسل های مختلف پیدا كنند. همین كه صمیمیت همسایه ها را در زمان فعلی كشورمان با مثلا 100سال پیش مقایسه كنید، دستتان می آید این تغییرها یعنی چه. غیر از فرهنگ كه یك موضوع كاملا جمعی است،

تجربه های زندگی شخصی فرد كه یك موضوع كاملا فردی است هم می توانند بر زندگی اش موثر باشند. آدم هایی كه از رابطه صمیمی با دیگران ضربه خورده‏اند، به ویژه اگر این ضربه ها در دوره شكل گیری شخصیتشان یعنی قبل از 18 سالگی باشد، ممكن است برای مدت ها از رابطه صمیمی اجتناب كنند.

چطور سالم صمیمی شویم؟
چطور سالم صمیمی شویم؟

البته واقعا تبدیل یك آدم‏ «نجوش» یا یك آدم «صمیمیت ترس» به یك آدم «صمیمی» به همین راحتی ها هم نیست. وقتی كه صمیمی نبودن مخصوصا در دوران جوانی در تمام جوانب زندگی تاثیر می گذارد و حتی مانع ازدواج می شود باید با یك روان شناس مشورت و مشكل را اصولی حل كرد. توصیه‏های زیر را فقط برای این ارائه می دهیم كه دغدغه بیشتری به این مساله مهم زندگی داشته باشید:

1 - ته و توی مشكل‏تان را در بیاورید.

بخش اول مطلب را بخوانید و ببینید كه واقعا صمیمی نبودن یا زیادی صمیمی بودن شما به كجا بر می‏‏گردد؟ تربیت والدینتان؟ نوع خانواده‏ای كه در آن زندگی كرده‏اید؟ تجربه‏هایی كه در طول زندگی داشته‏اید؟ فرهنگی كه در آن بزرگ شده‏اید؟ همه اینها یا هیچ كدام از آنها؟ وقتی كه مشكل ریشه‏ا‏ی تر باشد و مثلا به نوع خانواده برگردد، بهتر است آن را با یك روان شناس در میان بگذارید اما مواقعی كه پای تجربه در میان است می توانید از راهكارهای بعدی استفاده كنید.

2 - در ارتباط با دیگران ماهر شوید.

بعضی وقت‏ها شما مجبورید كاستی‏‏هایی را كه در طول تربیت خانوادگی یا تحصیلی تان داشته اید، خودتان جبران كنید. بعضی از اولیا و مربیان در خودشان این مسوولیت را احساس نمی‏کنند که فرزند یا شاگردشان را با مهارت‏های ارتباطی آشنا كنند. مهارت‏هایی مثل گوش دادن، دانستن زبان بدن، همدلی، شوخ طبعی، نه گفتن و از این قبیل. اما اگر می خواهید اساسی و در عمل این مهارت‏ها را یاد بگیرید، به مراكز مشاوره معتبر یا فرهنگ‏سراهایی كه معمولا كارگا ه‏های مهارت‏های زندگی را برگزار می‏كنند، مراجعه كنید. نشانی مراكز مشاوره معتبر را می‏توانید در سایت «سازمان نظام روان شناسی و مشاوره» پیدا كنید.

3 - خود افشایی كنید.

بعضی وقت‏ها شما در یك رابطه قرار گرفته‏اید كه حس می كنید راكد مانده است و دوست دارید رابطه تان با طرف مقابل‏تان به سطح عمیق ‏تری از صمیمیت برسد. در این موارد، افشای بعضی از رازهای شخصی می تواند در طرف مقابلتان احساس صمیمیت را بیدار كند. معمولا هر چه آدم‏ها صمیمی تر شوند رازهای بیشتری را درباره همدیگر می دانند و هرچه رازهای بیشتری درباره هم بدانند صمیمی تر می شوند. البته قبل از رازافشایی یادتان باشد كه اعتماد كامل به دهن لق نبودن طرف مقابل داشته باشید و یادتان باشد كه در افشای رازتان، پای آدم های دیگر یا خانواده در میان نباشد.

4- صمیمیت را با بی احترامی قاتی نكنید.

بعضی‏ها فكر می كنند كه اگر با یك نفر صمیمی شدند دیگر می توانند با ركیك ترین الفاظ او را صدا بزنند و اگر طرف مقابل این بی احترامی‏ها را قبول نكرد او را «بی جنبه» حساب می كنند. شعار آنها این است؛ «من و فلانی كه این چیزها را با هم نداریم ». اما اگر رابطه صمیمانه محترمانه باشد، هم عمق بیشتری دارد و باعث می شود كه عزت نفس 2نفر بالاتر برود و هم معمولا طولانی مدت‏تر است.


منبع: همشهری خانواده



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
دوستی با جنس مخالف خوب یا بد؟ خانواده‌ها: بدانند یا نه؟
پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 13:47 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
«مگر هر دوستی دختر و پسری باید به ازدواج ختم شود؟ ما فقط باهم دوستیم.» این جمله و جملاتی شبیه این را جوان‌های امروزی می‌گویند و پدر و مادرها نیز می‌شنوند. رابطه دختر و پسر در دوران جدید موضوع بحث‌ها و سمینارهای زیادی شده است. عده‌ای به شدت با آن مخالفند و مطرح کردنش را نوعی بی‌‌شرمی و بی‌حیایی تلقی می‌كنند و معتقدند روابط تنها در بستر ازدواج معنا می‌یابد و در غیر این صورت، حرام است و جایز نیست. عده‌ای هم خیلی آزادانه این مسئله را می‌پذیرند و معتقدند دنیا عوض شده و دوستی دختر و پسر هم از این قاعده مستثنا نیست و داشتن رابطه آنها خالی از اشکال است.
دوستی دختر و پسر

نظریه سومی هست که در آن نه آزادی مطلق و رها پذیرفته است و نه محدودیت و منع هرگونه رابطه، بلکه ارتباط بین دو جنس مخالف در یک چارچوب مشخص تعریف شده است. در این زمینه، دکتر روشنک خدابخش، روان‌شناس، معتقد است: «نمی‌توان رابطه انسان‌ها با همدیگر را مسدود و یا حتی محدود کرد. دلایلی همچون تحصیل و دادوستدهای علمی، نیاز به طرح پرسش و پاسخ، قرض گرفتن جزوات و منابع درسی، و همکار شدن باعث می‌شود که نتوان به طور کلی به عدم ارتباط کاری و سازمانی یا تحصیل زن و مرد و دختر و پسر حکم داد. اما از سوی دیگر، دامن زدن به این گونه ارتباطات هم شاید خیلی ضرورت و با مسائل اجتماعات سازگاری نداشته باشد. به عبارت دیگر، داشتن ارتباط به معنای وجود هر گونه ارتباط لجام‌گسیخته در محل تحصیل، دانشگاه و محیط کار نیست.»

خوب یا بد؟

این کیفیت موضوع است که باعث می‌شود ما راجع به آن بتوانیم نظر دهیم. این سوال باید این گونه مطرح شود که کدام رابطه خوب و مفید است و کدام رابطه انسان را به سر منزل مقصود نمی‌رساند. در این مورد، دکتر خدابخش معتقد است: «هر ارتباط سالمی می‌تواند سازنده باشد، به شرط آنکه حد و حریمی برای آن قائل باشیم و تعریفی از آن کنیم که در آن منطق بر احساسات غلبه کند. اصولا در دوره نوجوانی، عنان و اختیار آدمی خیلی سخت قابل کنترل و مدیریت است، طوری که نیاز‌های جنسی به صورت طوفانی وارد حیات روانی می‌شود و چون همه چیز ناگهانی رخ می‌دهد، بین طبیعت و تربیت با شكافی مواجه می‌شویم که والدین می‌توانند آن را به خوبی مدیریت و شناخت‌های لازم را به فرزندانشان منتقل کنند.»
اغلب کسانی که دچار مشکلاتی در روابط میان دو جنس می‌شوند متعلق به والدین پرکار، مشغول و گرفتارند که وقت و ارتباط درستی برای تعامل با فرزندانشان نمی‌گذارند، از احوال آنها کاملا غافلند، به دلیل گرفتاری‌های متعدد بچه‌ها را در اولویت آخر به حساب می‌آورند

جوان‌های ما هم مثل جوان‌های تمام دنیا رویه‌ای منطقی دارند و مسائل را از طریق آن تجزیه و تحلیل می‌کنند. شما اگر با سلاح منطق پیش جوان بروید، بالطبع جوان هم منطقی جواب شما را می‌دهد، چون نوع بشر تفکر منطقی دارد، وگرنه هیچ علم و دانش و تمدنی پدید نمی‌آمد.»

دکتر خدابخش در جواب آنهایی که می‌گویند جوان‌های امروزی حرف‌های والدین را نمی‌پذیرند گفت: «متأسفانه، والدین ما به نحوه ارتباط برقرار کردن با جوانشان آگاه نیستند و همه‌اش از موضع بالا صحبت می‌کنند. اگر بخواهید با اعمال زور و نظر و جبهه‌گیری خاصی با آنها برخورد کنید، جوان‌ها هم مطابق طبع بشر مقاومت می‌کنند، چون آزادی از هر چیزی برایش مهم‌تر است. بنابراین، اگر چیزی یا تفکری آزادی جوان را به مخاطره بیندازد، او هم با لجاجت پاسخش را می‌دهد، ولی اگر شما با زبان خاص خودشان وارد گفت‌وگو شوید و وضعیت رسش، هوش و تفکر آنها را ملاک قرار دهید، آنها خیلی راحت به شما جواب مثبت می‌دهند. ولی اگر شما این کار را به صورت «دو دوتا پنج تا» انجام دهید، آنها هم به شما جواب خوبی نمی‌دهند.»

ارتباط هدفمند

دختران و پسران در دوران نوجوانی بدون طرح و برنامه خاصی با همدیگر آشنا و دوست می‌شوند. متأسفانه، این مسئله این روزها فناوری‌های جدیدی مثل تلفن همراه و اینترنت، دیگر سختی نامه‌رسانی‌های گذشته را به دنبال ندارند و دختر و پسر می‌توانند با یک پیامک یا چت کردن با هم آشنا شوند و قرار ملاقات بگذارند و چون فاقد شناخت‌های لازم از همدیگرند و آینده‌نگری خاصی ندارند، چه بسا دچار مشکلاتی هم بشوند. دکتر خدابخش، کسی که سال‌ها با جوان‌ها و نوجوان‌ها در این زمینه کار کرده در این مورد می‌گوید: بچه‌ها در این سن آمادگی‌های زیستی و طبیعی برای گرایش به جنس مخالف را دارند، ولی آمادگی‌های اجتماعی را ندارند و این مسئله مشکلات متعددی را موجب می‌شود. لذا نوجوانی را می‌بینید که در ارتباطی عاشقانه قرار می‌گیرد و به دلیل نداشتن توانمندی‌ها و مهارت‌های اجتماعی لازم دچار مشکل می‌شود.»

وی روی حریص بار نیاوردن بچه‌ها به جنس مخالفشان تاکید می‌کند و چاره کار را در تربیت درست آنها می‌داند و می‌گوید: «اگر ما بتوانیم در خانواده‌ و جامعه‌مان ارتباط بین دختر و پسر را با توجه به سطوح مختلف سنی میسر کنیم، اولا توانسته‌ایم از حریص بودن بچه‌ها به جنس مخالف جلوگیری کنیم، ثانیا شناخت‌هایی را که لازم است تا حدود زیادی فراهم کرده‌ایم.»
حضرت زهرا (س) : آنچه برای زنان نیكوست این است كه ( بدون ضرورت ) مردان نامحرم را نبینند ، و نامحرمان نیز آنها را ننگرند . بحار الانوار ، ج 37 .

آب یا سراب؟

وی در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: «معمولا والدین ما با نسل جدید اختلاف نظرهایی دارند. اینکه گفته می‌شود آموزه‌های دینی و فرهنگی راه‌‌های ارتباط دختر و پسر را مسدود کرده اصلا درست نیست، بلکه بهتر است این گونه بگوییم که یک سری محدودیت‌هایی، آن هم به خاطر خودشان، در نظر گرفته که اجرای آن محدودیت‌ها تنها به رشد خودشان کمک می‌کند.» ما نباید به تمام ارتباطات انسانی که دختر و پسر هم جزو آن است، تنها از دیدگاه زناشویی نگاه کنیم. خیلی وقت‌ها- چه در دانشگاه و چه در محیط کار- این دو جنس ناچارند که با هم در ارتباط باشند، به ویژه امروزه که حضور زنان در کارهای اجتماعی افزایش پیدا کرده.» این مشاور خانواده در مورد جنبه آسیب‌شناسی این ارتباط معتقد است: «ارتباط دوستی به معنای اخص کلمه که یکی دوست پسر یا دوست دختر کس دیگری باشد، بعضی مواقع جنبه‌ای آسیب‌زا دارد. دختر و پسران ما باید واقع‌بین باشند، هم جنبه مثبت را ببینند و هم منفی را. بعضی از این جوان‌ها می‌گویند دیگر در دنیای امروزی دختر و پسر معنایی ندارد و وقتی من می‌خواهم با کسی دوست شوم، فرقی نمی‌کند که دختر است یا پسر، ولی من به آنها می‌گویم که این‌گونه نیست، این یعنی ارتباط ضابطه‌مند نیست. این را می‌توان ارتباطی دانست که بیشتر از عقل و منطق، شور و هیجان در آن دخیل است و نمی‌تواند به شکل درستی هم ادامه پیدا کند، چرا که هدفمند نیست.»


اینکه گفته می‌شود آموزه‌های دینی و فرهنگی راه‌‌های ارتباط دختر و پسر را مسدود کرده اصلا درست نیست، بلکه بهتر است این گونه بگوییم که یک سری محدودیت‌هایی، آن هم به خاطر خودشان، در نظر گرفته که اجرای آن محدودیت‌ها تنها به رشد خودشان کمک می‌کند.

خانواده‌ها: بدانند یا نه؟

بچه باید آن قدر احساس دوستی و نزدیکی کند که مسائلش را با خانواده در میان بگذارد. نوجوان عاشق صحبت کردن است و خیلی راحت عقایدش را بیان می‌کند.به خودش نزدیک شوید و مهارت‌های لازم را به او بیاموزید. به نوجوان‌ها و جوان‌ها هم توصیه می‌کنم که زیاد اهل پنهان‌کاری نباشند، چرا که معمولا کارهای پنهانی سر از موارد ضد قانون و ضد خانواده درمی‌آورد. بدانید که پدر و مادرها در هر صورت خیر و صلاح شما را می‌خواهند، اما چه بسا شیوه درست را بلد نباشند.»ایشان در مورد اینکه در دوران نوجوانی چه آموزش‌هایی لازم است می‌گوید: «باید آنها را در مورد رفتارهای پرخطر جنسی، اعتیاد و رانندگی‌های خطرناك آگاه کرد. برای مثال، وقتی فرمان ماشین را از بچگی به او می‌دهید و از این کار خوشتان می‌آید و لذت می‌برید، باید از همان موقع به این فکر کنید که اگر این بچه به سن نوجوانی رسید و از شما تقاضای ماشین کرد، چه می‌خواهید به او بگویید. اما اگر از همان دوران بگویید که ما کارتی داریم به نام گواهی‌نامه گرفتنش لازمه رانندگی است، او قانونمند بار خواهد آمد.»


ارتباط دختر و پسر

آسیب‌ها

ما چگونه می‌توانیم از آسیب این نوع مسائل جلوگیری كنیم و از دوستی‌هایی که چه بسا پایانش به این‌‌گونه موارد ختم می‌‌شود پرهیز کنیم. اینجا ما بزرگ‌تر‌ها مقصریم که اطلاعات به فرزندانمان نداده‌‌ایم. اغلب کسانی که دچار مشکلاتی نظیر اینها می‌شوند متعلق به والدین پرکار، مشغول و گرفتارند که وقت و ارتباط درستی برای تعامل با فرزندانشان نمی‌گذارند، از احوال آنها کاملا غافلند، به دلیل گرفتاری‌های متعدد بچه‌ها را در اولویت آخر به حساب می‌آورند و بدتر از همه، می‌خواهند تصور کنند که این غیبت و فاصله خود را می‌توانند با پول جبران کنند. وقتی شما طرح و برنامه خاصی برای پرورش فرزندتان نداشته باشید، رسش و تمایلات او را متوجه نشوید، این تبعات ناگوار پیش خواهد آمد.»

دکتر خدابخش دخترها و پسر‌ها را هم مقصر می‌داند و می‌گوید: «خود خلوت کردن باعث می‌شود فکر‌های نامناسب دیگری به ذهن دختر و پسر خطور کند. بنابراین، باید سعی کنند تا حد امکان در مکان‌های خلوت و سرپوشیده قرار نگیرند.»

پسر یا دختر؛ كدام یك بیشتر آسیب می‌بینند؟!

دخترها چون در روابط عاطفی‌تر و احساسی‌ترند، وقتی با شكست مواجه می‌شوند، بیشتر صدمه می‌بینند. آنها گاهی وقت‌ها در شرایط بسیار منفی قرار می‌گیرند و امكان ازدواج‌ بعدی‌شان به شدت كاهش می‌یابد. پسرها هم دنیای شكننده‌ای دارند و خیلی سخت خودشان را بازسازی می‌كنند. دختر و پسر احساس می‌كنند كه روح لطیفشان را در یك سری روابط تیره كرده‌اند. با چه امید و آرزویی به هم دل می‌بندند، اما وقتی این روابط آن‌طور كه تصور می‌كردند پیش نمی‌رود، دچار سرخوردگی‌های فردی و اجتماعی می‌شوند.» اینجاست كه «چرا انسان كند كاری كه باز آرد پشیمانی» در موردشان مصداق پیدا می‌كند.


منبع: تبیان



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
زن کوچه یا زن ماهواره ؟ فرقش چیست؟
یکشنبه ۱ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 14:24 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
سلامت نیوز:وقتی زن و شوهری پذیرفتند در خانه‌شان ماهواره باشد و همه برنامه‌ها را بدون کنترل و مدیریت لازم تماشا کنند، تبعاتش را هم باید بپذیرند؛ بی‌مهری‌ها، سردی‌ها، بی‌میلی‌ها، دعواها. به هرحال وقتی پایه خانواده سست شد، زمینه قهر و نزاع و طلاق فراهم می‌شود. تازه، اینجا بحث بچه‌ها را پیش نمی‌کشیم.

 مدتی قبل، یک روز که در درمانگاه نشسته بودم، سروصدایی از راهروی درمانگاه بلند شد؛ یک صدای زنانه و یک صدای مردانه. هرکدامشان انگار داشتند شدت و تیزی صدای خودشان را به رخ آن یکی می‌کشیدند! منشی درمانگاه ما هم مثل همه آدم‌هایی که از سر کنجکاوی سرک کشیده بودند بیرون، رفت و خبر آورد که قضیه دعوای زن و شوهری است و گویا اینها همراه یک بیمار بوده‌اند و نشسته بوده‌اند و اختلاط  می‌کرده‌اند که بحث بالا گرفته و آمپر چسبانده‌اند و الی آخر.

خوبی دعواهای زن و شوهری این است که این جور وقت‌ها همه طبیب و درمانگر می‌شوند و هرکسی می‌آید وسط، وظیفه خودش می‌داند که یک نصیحتی به آقا یا خانم بکند! یکی طرف آقا را می‌گیرد، یکی طرف خانم را. یکی می‌گوید اصلا چه معنا دارد زن سر شوهرش داد بزند. یکی دیگر می‌گوید مردی که پایش را کج بگذارد، زن هر بلایی خواست می‌تواند سرش بیاورد و... .

منشی درمانگاه هم اول شروع کرد به تشخیص دادن و درمان کردن و بعد که نگاه ملامت‌آمیز مرا دید، شروع کرد خواهش کردن: «آقای دکتر، اجازه بدهید صدایشان کنم. شما با آنها صحبت کنید، گناه دارند، جوانند، الان از درمانگاه بیرون بروند، معلوم نیست چه بشود و... .»
گفتم صدایشان کند. آمده و نیامده، زن ناله و نفرینش را شروع کرد. مرد و زن جوانی حدودا 25 ساله بودند. پرسیدم قضیه چیست؟ زن حرف‌هایی گفت که با همان ادبیات نمی‌شود تکرار کرد، ولی مضمونش این بود که آقای محترم سر و گوشش می‌جنبد و اس‌ام اس پرانی می‌کند و خلاصه، چشمش دنبال دیگران است.

شوهر خانم از در دفاع از خودش درآمد که بیخود می‌گوید و اقلا 6-5 ماه است که هیچ اس‌ام اسی در کار نیست ولی باز هم خانم‌گیر می‌دهد.

خانم دوباره حمله کرد که نه‌خیر، بیخود می‌گوید، همین دیشب هم داشت اس‌ام اس می‌زد؛ «تو اصلا در زندگی به من علاقه نشان نمی‌دهی.»مرد گفت: «اشتباه می‌کنی، بدبین شده‌ای، بد دل شده‌ای. من داشتم به خواهرزاده‌ام اس‌ام‌اس می‌زدم.»زن گفت: «خیال کرده‌ای من احمقم و... .»
خلاصه، از این انکار و از آن اصرار. وسط دعوایشان زن ناگهان رو به من کرد و جمله‌ای گفت و من از همان جمله، وارد بحثشان شدم.

گفت: «آقای دکتر، در بی‌بندوباری این مرد همین بس که توی خیابان، خودش زن‌های مردم را به من نشان می‌دهد و مثلا می‌گوید موی فلانی را ببین، سر و وضع فلانی را نگاه کن. درست است که من همسر او باشم ولی او چشمانش به زن‌های دیگر باشد؟»
طبیعتا انتظار داشت من هم از او پشتیبانی کنم و رو کنم به آقا و بگویم: «‌ای مرد... ! این چه کاری است که می‌کنی؟ تو مگر خودت خواهر و مادر نداری؟! و... .»اما واکنش من هردوی آنها را بهت زده کرد.
خیلی راحت و با اطمینان گفتم: «خانم اینکه شما می‌گویید که ایراد نیست؛ خیلی هم خوب است. چرا بهانه می‌گیرید؟»

خانم و آقا مکثی کردند. احتمالا فکر کردند اشتباه شنیده‌اند. بعد از چند لحظه خانم دوباره به حرف آمد و گفت: «یعنی اینکه این مرد چشمش مدام دنبال دخترها و زن‌های مردم است و این قدر پرروست که برای من هم تعریف می‌کند، بد نیست؟»م

ن بازهم با لحنی محکم و با اعتماد به نفس گفتم: «خب، چه اشکالی دارد که این قدر با شما راحت است که برایتان این چیزها را هم تعریف می‌کند؟ واقعا چه اشکالی دارد؟»


زن دیگر نمی‌دانست چه بگوید. مرد هم که خودش در این مدت کلی بد و بیراه از زنش شنیده بود، شاید ته دلش داشت می‌گفت: «بابا این دیگر عجب دکتر باحالی است!»اینجا بود که احساس کردم زن و شوهر به جایی که می‌خواستم رسیده‌اند و حالا وقت گفتن حرف آخر است. گفتم: «شما در خانه‌تان ماهواره دارید؟» گفتند: «بله.»گفتم: «فقط اخبار و کارتون و فیلم ورزشی تماشا می‌کنید؟» گفتند: «نه آقای دکتر؛ فیلم و موزیک و برخی برنامه‌ها و...»گفتم: «لابد با هم می‌نشینید و تماشا می‌کنید.» گفتند: «بله.»رو کردم به خانم و گفتم: «خب، زن‌هایی که در آن فیلم‌ها و برنامه‌های ماهواره هستند از نظر شما سر و وضع و لباسشان ناجورتر است یا زن‌های توی خیابان؟»


جواب معلوم بود. ادامه دادم: «خب، چرا آنجا به شوهرتان ایراد نمی‌گیرید که با دقت به آن زن‌ها نگاه می‌کند؟ آنها که سر و وضعشان بدتر است. چرا آنجا نگاه کردن ایرادی ندارد و توی خیابان دارد؟»
هردو سکوت کردند. بعد از چند لحظه خانم زیر لب گفت: «آقای دکتر، خب، آنها فیلم و عکس هستند و... .»

حرفش را قطع کردم و گفتم: «اصل ماجرا فرقی نمی‌کند. اگر همسر شما فیلم و عکس همان خانم‌هایی را که در خیابان هستند تماشا کند، شما مشکلی ندارید؟»جوابی نداشت. شوهر هم سکوت کرده بود... .»واقعیت این است که در بسیاری از برخوردها و موضع‌گیری‌های ما، همین تناقض‌ها وجود دارد و ما متوجه آنها نیستیم. متوجه نیستیم که خیلی از رفتارها، با خیلی رفتارهای دیگر رابطه علت و معلولی دارد ولی ما با علت، مشکل نداریم و یقه معلول را می‌چسبیم.


قضیه ماهواره هم همین است. وقتی زن و شوهری پذیرفتند در خانه‌شان ماهواره باشد و همه برنامه‌ها را بدون کنترل و مدیریت لازم تماشا کنند، تبعاتش را هم باید بپذیرند؛ بی‌مهری‌ها، سردی‌ها، بی‌میلی‌ها، دعواها. به هرحال وقتی پایه خانواده سست شد، زمینه قهر و نزاع و طلاق فراهم می‌شود.
تازه، اینجا بحث بچه‌ها را پیش نمی‌کشیم. فرض را می‌گذاریم که بچه‌ها وجود ندارند یا نمی‌بینند؛ فقط به همان تاثیر تماشای این برنامه‌ها بر روابط همسران فکر کنیم.

 البته مشکلات این‌چنینی فقط به خاطر بدحجابی و نوع پوشش تصاویر ماهواره‌ای پدید نمی‌آید. خودتان قضاوت کنید، وقتی خانواده‌ها روزهای متمادی سریال‌هایی را دنبال می‌کنند که هدفی جز عادی جلوه دادن روابط نامشروع و غیرمجاز ندارند، فیلم‌هایی که زن و شوهرها را تشویق به خیانت به یکدیگر می‌کنند و اسم تمام اینها را آزادی فردی می‌گذارند، چه بر سر خانواده‌های ما خواهد آمد. ما معتقد نیستیم که عدم تماشای فیلم‌های مبتذل یا تحریک‌کننده ماهواره‌ای و تبلیغات وسوسه‌انگیز آن، درمان قطعی مشکلات زناشویی و خانوادگی است ولی به جرات می‌توان گفت زمینه اصلاح و تقویت روابط زناشویی با کنارگذاشتن فیلم‌ها و بلوتوث‌ها و اس‌ام اس‌های محرک فراهم می‌شود.


موردی که شرح دادم یک مثال کوچک بود برای طرح این مساله بزرگ؛ موردی که باید جدی گرفت و درباره آن بسیار کنکاش و مطالعه کرد. واقعا برنامه‌های ماهواره (تاکید می‌کنم، برنامه‌های ظاهرا استاندارد و نه فیلم‌های پورنو که تاثیرات منفیشان مورد پذیرش همگان است) چه تاثیری بر تصویر ذهنی مردان و زنان از یک مرد و زن ایده‌آل گذاشته‌اند و در نهایت چه تاثیری بر روابط زناشویی آنها می‌گذارند؟


منبع : کلینیک خانواده و روابط جنسی



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
یک روش ارزان برای تقویت حافظه
سه شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۹ ساعت 10:41 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
این متخصصان می‌گویند 40 دقیقه پیاده‌روی آرام به مدت سه نوبت در هفته می‌تواند باعث افزایش اندازه غده هیپوکامپ در مغز ‌شود که بخش حافظه و خاطرات را در این عضو مهم در کنترل دارد و عملکرد ذهن را در انسان حتی با بالا رفتن سن، بهبود بخشد.
ایسنا نوشت:

پزشکان تاکید دارند پیاده‌روی منظم و مداوم در تقویت حافظه نقش قابل ملاحظه‌ای دارد.

 این متخصصان می‌گویند 40 دقیقه پیاده‌روی آرام به مدت سه نوبت در هفته می‌تواند باعث افزایش اندازه غده هیپوکامپ در مغز ‌شود که بخش حافظه و خاطرات را در این عضو مهم در کنترل دارد و عملکرد ذهن را در انسان حتی با بالا رفتن سن، بهبود بخشد.

روزنامه دیلی میل در این باره گزارش داد پروفسور کریک ‌اریکسون و همکارانش از دانشگاه پیتزبورگ آمریکا به بررسی تاثیرات احتمالی ورزش آرام و منظم بر روی حافظه پرداختند.

آن‌ها در ابتدا 120 داوطلب را به دو گروه تقسیم کردند و سپس از یک گروه خواستند تا برنامه‌های ورزشی و پیاده روی را به مدت 40 دقیقه و 3 روز در هفته انجام دهند و گروه دیگر تنها تمرینات ساده کششی را انجام دادند، سپس از این افراد اسکن مغزی گرفته شد.

 نتایج بررسی اسکن‌ها حاکی از آن بود که حجم غده هیپوکامپ به اندازه دو درصد در افرادی که تمرینات منظم هوازی را انجام داده بودند، افزایش یافت و همان منطقه از مغز در گروه دوم 1/4 درصد افزایش را نشان ‌داد.

پروفسور اریکسون در این باره خاطرنشان کرد: مطالعات تایید می‌کند ضعف توان هیپوکامپ در حین زندگی اجتناب‌ناپذیر است، اما ما ثابت کردیم حتی انجام ورزش‌های متعادل و خفیف هم به مدت یک سال می‌تواند اندازه ساختار مغزی را افزایش دهد.

نتایج این مطالعات یک ساله در نشریه دستاوردهای آکادمی ملی علوم آمریکا منتشر شده است.


:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
زندگي با دو خانواده
شنبه ۹ بهمن ۱۳۸۹ ساعت 14:17 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
چرخه زندگي هميشه در حال گردش بوده و هست. جوان‌ها ازدواج مي‌كنند، پدر و مادر مي‌شوند، بچه‌هايشان بزرگ مي‌شوند، ازدواج مي‌كنند و...

تا بوده روند طبيعي زندگي همين بوده و خواهد بود. اين از آن جمله قوانيني است كه انسان‌ها نقشي در آن ندارند؛ شايد گاهي تند و برخي اوقات كند شود؛ اما از حركت باز نمي‌ايستد. اين ماهيت زندگي است. به پيش مي‌رود چه ما بخواهيم و چه نخواهيم؛ اما در اين چرخه، زندگي شكل و حركتي يكسان ندارد؛ گاه ساده‌تر پيش مي‌رود و هنگامي هم همراه با دشواري و مشكلات خاص خودش است؛ مشكلاتي كه هر چند نامشان مشكل است اما نبايد از آنها غافل شد. ازدواج كردن و تشكيل زندگي مشترك، يكي از همين مراحل سخت چرخه زندگي انسان است. شايد يكي از دلايلي كه بيشتر افراد اين اتفاق را با صفت دشوار مي‌نامند، اين باشد كه همه مردم ـ زن و شوهر جوان، دوستان و اقوام و... ـ همگي مي‌خواهند يا دوست دارند فقط لحظات شاد و اتفاقات مثبت را ببينند. به عبارت ديگر دلشان مي‌خواهد در طول زندگي و به خصوص پس از ازدواج از آن چه براي‌شان ناخوشايند است، دور باشند. در حاليكه زندگي واقعي جور ديگري است؛ در زندگي واقعي، همه چيز هميشه شاد و خوش رنگ نيست. زندگي روي ديگري هم دارد. گاهي هم بايد با مشكلات و سختي‌ها دست و پنجه نرم كرد كه البته اين كار چندان هم ساده نيست.

تعريف مجدد مفاهيم

متخصصان و مشاوران حوزه خانواده، عقيده دارند زن و شوهر پس از ازدواج بايد مسائل و مباحثي را كه در گذشته به صورت جداگانه و انفرادي براي خود تعريف كرده بودند و بر اساس آن تعريف، زندگي خود را سامان داده بودند، باز تعريف كنند. البته اين تعريف دوباره، نياز به گفت‌وگو و همدلي دارد. بايد گفت و شنيد و قانع كرد و قانع شد. نكته مهم در اين زمينه آن است كه در اين گفت‌وگوها تنها نبايد به مسائل كلان زندگي پرداخت، بلكه مواردي ساده مانند غذا خوردن، چگونگي معاشرت‌ها، سفر رفتن و... هم بايد مورد بازنگري واقع شوند. بنابراين زياد هم آن را ساده نگيريد. پس از آغاز زندگي مشترك، هيچ تصميمي نبايد به تنهايي گرفته شود؛ زن و شوهر ‌بايد با هم و همراه هم در تصميم‌گيري‌ها شركت كنند. اگر يكي از آنها با موضوع مورد صحبت مخالف است يا آن را تاييد نمي‌كند، بايد طرف مقابل تلاش كند تا او را متقاعد سازد.

آنها كه چنين تجربياتي دارند، چه كم و چه زياد، مي‌دانند كه يكي از موضوعات مهم در زندگي مشترك، روابط با اعضاي خانواده هر دو طرف است. زن و شوهر بايد در اين مورد به دقت صحبت كنند و با هم به توافق برسند. همچنين ورود فردي جديد به خانواده نيز چالشي در پي خواهد داشت كه همه اعضاي خانواده را درگير مي‌كند.

خانواده همسر؛ واقعيتي كه بايد آن را پذيرفت

هر ازدواج يك نوعي سازگاري است. وقتي دو خانواده با هم تركيب مي‌شوند، سلايق و علايق مختلف در برابر هم قرار مي‌گيرند؛ اين جاست كه بايد سازگاري و كوتاه آمدن‌ها آغاز شود. البته اين موضوع به هيچ وجه به معناي از دست دادن آزادي‌هاي فردي نيست؛ تنها نوعي پذيرش است و سازگار شدن با شرايط و محيط جديد. اگر هم مشكلي روي دهد، را ه حل آن، پيدا كردن تعادل و حفظ آن است.

يكي از خصوصيات بارز يك ازدواج، تركيب شدن روحيات و خلقيات دو خانواده است. دو خانواده مختلف، شايد با فرهنگ و تربيتي متفاوت، حالا بايد در كنار هم زندگي كنند. مشخص است كه اگر اين مساله به درستي بررسي نشود مي‌تواند زمينه‌ساز مشكلات بعدي باشد. شايد بتوان گفت اين مورد يكي از وجوه تمايز انسان و حيوان است. انسان‌ها با ازدواج و تشكيل زندگي مشترك، خانواده‌هايي را هم درگير رابطه جديد مي‌كنند. البته اگر زن و شوهر در همان ابتدا تمام مشكلات و مسائل را بررسي و حل كنند، در آينده نيز مشكلي در رابطه با خانواده همسر ندارند يا كمتر خواهند داشت. اما در صورت ناديده گرفتن اين موضوع و بي‌اهميت دانستن آن، مشكلاتي جدي به وجود آمده و خانواده را با مشكل مواجه مي‌كند.

فاصله را حفظ كنيد

براي داشتن رابطه‌اي خوب و مثبت با اعضاي خانواده همسرتان بهتر است هيچ وقت خيلي به هم نزديك نشويد. البته اشتباه نكنيد؛ اين موضوع به معناي قهر و دوري نيست. تنها بدانيد كه لازم است در كمال احترام و رعايت حقوق يكديگر، حدودي را هم براي روابط في‌مابين مشخص كنيد. حدودي كه هيچ‌كس حق تخطي از آن را نداشته باشد.

با اين كار از بسياري سوء‌تفاهم‌ها و سوء برداشت‌ها جلوگيري مي‌شود.

مشكل يا سوءتفاهم

اگر مشكلي در روابط شما با خانواده همسرتان پيش آيد، شايد بهتر باشد موضوع را با آنها در ميان بگذاريد. شايد اين مساله تنها يك سوءتفاهم باشد و با صحبت كردن، كدورت‌ها از بين برود. بنابراين قبل از هرگونه پيش داوري در مورد مشكل خود صحبت كنيد.

همچنين خوب است آقايان هم كمي بيشتر دقت كنند. اگر عروس و مادرشوهري با هم مشكل دارند، اين وظيفه مرد است كه رابطه را تعادل بخشيده و سر و سامان دهد. البته همين مورد در مورد خانم‌ها هم صدق مي‌كند.

اين يك اصل كلي است كه ما با خانواده همسرمان ارتباط‌هايي داريم كه نمي‌توان آنها را ناديده گرفت يا قطع كرد، پس با استفاده از روش‌هايي مانند آنچه ذكر شد، مي‌توان زندگي‌اي بهتر ، با دغدغه‌هايي كمتر داشت.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، زناشویی
مهریه چیست؟و چرا قانونیست؟
پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۹ ساعت 19:53 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

زن از لحظه انعقاد عقد، مالك تمام مهر می‌شود و می‌تواند آن را مطالبه كند زن و مرد هر كدام نسبت به دیگری حق و حقوقی دارد كه طرف مقابل باید آنها را رعایت كند.حقوقی كه زنان بر عهده مردان دارند متفاوت است

مثلا حقی كه بر پرداخت مهریه دارند یا حق نفقه و حسن معاشرت و... در این نوشتار، نخست سعی خواهیم كرد حقوقی كه مردان در برابر زنان دارند را بیان كنیم.

مهریه یكی از حقوقی است كه در جریان ازدواج برای زن به وجود می‌آید و مرد متعهد می‌شود آن را پرداخت كند. معمولا برای تعیین مهریه مذاكراتی به شرح زیر صورت می‌گیرد:

آقا این چه حرفیه دختر ماله خودتونه اصلا امكان نداره... نه تورو خدا بفرمایید چقدر مهریه عروس خانومه... هر چی شما بفرمایید، دختر ما مثل دختر شماست... خواهش می‌كنم بفرمایید... پس اگر اشكالی نداره 1369 عدد سكه به نیت سال تولدش و...

به هر حال این مذاكرات در اكثر مجالس خواستگاری وجود دارد و از آن گریزی نیست.

متن کامل ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
شرط اول کامیابی در زندگی
پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۹ ساعت 19:32 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
کلید

خیلی از ما انسانها در زندگی تصمیماتی گرفته ایم و یا هدفی را دنبال کرده ایم اما از دنبال کردن آن ها تا رسیدن به نتیجه عاجز بوده ایم. فکر می کنید مشکل در کجا بوده؟

در موجودات جاندار، اعم از گیاه و حیوان، تربیت یکی از عوامل اصیل تکامل شمرده شده است. یک گل زییای بیابانی با تمام لطافت و زیبایی‏اش چون خودرو رشد نموده و از تربیت بهره‏ ندارد، به طور مسلم نواقصی به همراه خواهد داشت؛ و حال آنکه در صورت برخورداری از پرورش کمالاتش افزایش یافته، از نارسائی برکنار خواهد ماند.

آن دسته از روحیات ما انسان‏ها که جزء صفات پسندیده محسوب می‏شود مانند اراده، اگر از اصل پرورش برخوردار نباشد، دچار نواقصی خواهد بود و این تعلیم و تربیت است که می‏تواند انحرافات روحی را از بین برده، آنها را تعدیل نماید. مطالعه جریانات زندگی گذشته ما آشکار می‏سازد که در مواردی عجولانه تصمیم گرفته، دنبال کاری رفته‏ایم، و یا در اوقات دیگری به جای مرحله اجرای عمل، به تفکرات وسواسی پرداخته، از مرحله عمل دور مانده‏ایم و در هر مورد شکست‏هایی نصیب ما شده است.

 

پس شرط کامیابی آنست که به خوبی نیروی اراده را شناخته در پرورش آن کوشا باشیم.روانشناسان هر چه را که جنبه توجه به سوی هدفی داشته باشد، به‏طور سربسته بنام افعال می‏خوانند و به طور معمولی هر فعلی از چندین حرکت تشکیل می‏یابد، و یا قطع نظر از جنبش ساده موجودات یک سلولی، سایر حرکات را به چهار دسته تقسیم می‏نمایند، و کامل‏ترین بخش این چهار دسته را حرکت ارادی می‏دانند.

چه، هدف تربیت این است که اراده‏هایی قوی درست کند تا انسان‏ها بتوانند در مواقع مختلف متناسب با مقتضیات تصمیم گرفته عمل کنند، نه اینکه آنها را زیر اسارت و بندگی فرمانفرمایی نابینا که اسمش عادت است در آورد.

نیروی اراده قوه بزرگی است که هر کاری را که انسان بخواهد سهل و آسان می‏کند. معروف است که انسان همان است که خودش می‏خواهد.
اراده

انسان هر اندازه عاداتش زیادتر باشد. استقلال و آزادیش کمتر است. عقیده او اینست که عادات مقدمه فکری و ارادی فعل را از میان برده، آنرا خود به خود می‏سازد و انسان را مانند ماشین آلات اجرای حرکاتی معین نموده، روح ابتکار و حس مسؤلیت را در او می‏کشد. روانشناسان «فعل ارادی» را مظهر شخصیت می‏دانند زیرا هر کس در مقابل پیش‏آمدها مراجعه به ذخیره ذهنی خود کرده، از تجارب گذشته الهام یافته، به یاری آنها تصمیم می‏گیرد. این تصمیم و عزم که از عمق هستی معنوی هر کس بیرون می‏آید، تنها مربوط به عوامل مؤثر آن نیست، بلکه تعلق به خود انسان داشته و شخصی اوست.

شاید بسیاری از افراد تصور کنند که دارای اراده‏ای قوی هستند و حال آنکه یک مطالعه عمیق آشکار می‏سازد که  افراد دارای اراده ضعیفی هستند، و فقط عده نادری یافت می‏شوند که دارای اراده آهنین و خلل ناپذیر می‏باشند.

در تشریح این موضوع باید گفت: اراده‏هایی که از عموم افراد صادر می‏گردد، بیشتر اوقات انحرافی است. اراده دارای مراحل چهارگانه است که باید به اندازه لزوم، آن جهات رعایت گردد، و کوچک‏ترین مسامحه در مقدمات اراده ممکن است عامل انحراف شده، زیان‏بخش باشد. مثلا عده‏ای در اتخاذ تصمیم دچار وسواس و تردید می‏گردند، یعنی زمانی که باید برای تأمل در نظر گرفته شود، بیش از حد لازم رعایت می‏شود، در نتیجه این‏گونه افراد دچار وسوسه و خیالات واهی شده، از گرفتن تصمیم باز می‏مانند؛ و اگر در مدت عمر کارهایی را انجام داده‏اند توأم با دلهره و اضطراب بوده است. همه از هفت شهر عشق می‏گذرند ولی اینگونه افراد در خم یک کوچه می‏مانند.این‏گونه افراد از انجام هر کار مهمی که باعث پیشرفت و تکامل‏شان است باز می‏مانند.

 

در برابر این عده  گروه دیگری وجود دارند که دچار یک نوع انحراف شتاب‏زدگی می‏باشند. این اشخاص در اتخاذ هر نوع
شتاب

 تصمیمی بی‏مطالعه و دقت فورا تصمیم می‏گیرند، زود اراده کرده، زود هم پشیمان می‏گردند. عیب این عده اینست که گنج و بی‏فکر بوده هیچ نوع تفکر و تأملی در کارشان وجود ندارد.

بر اساس همین اصل روانشناسان در فصول معینی از امراض اراده سخن رانده، نواقص آنرا آشکار نموده‏اند، و همین کندروی و روح تردید را جزو امراض اراده قلمداد کرده‏‏اند.

 

اصل مهمی که باید مورد نظر مربیان قرار گیرد، این است که باید سعی کنند اطفال را طوری تربیت نمایند که هر کاری ولو بسیار کوچک از آنها سر می‏زند، بر خواسته از نیروی تأمل و تفکر باشد؛ تا کودک، خود را برای گرفتن هر نوع تصمیم و اراده در مسائل اساسی و بزرگ آماده‏تر سازد.

کودکانی که همیشه به دستور اولیاء خود نفی و اثبات می‏نمایند، و هیچ‏گاه دستگاه فکری و تعقل آنان به کار نمی‏افتد، پس از مدتی که مجبور می‏شوند براساس فعالیت شخصی خود زندگی کنند، فاقد هر نوع ابتکار و قدرتی بوده، بر حل مشکلات توانا نخواهند بود.

همانطور که باید کودکان را از اندیشه و تفکر زیاد بازداشت- چه در اثر ممارست بر این کار، کم‏ کم روح شکاکی و محافظه کاری افراطی در آنان بوجود می‏آید- باید به آنها خاطر نشان ساخت که پس از تأمل لازم، باید زود تصمیم گرفته، به عمل بپردازند و قاطعیت داشته باشند.

ناگفته نماند که شجاعت و سرعت در اتخاذ تصمیم در همه جا، خاصه در موارد مشکل، امری است بسیار نیکو، و همچنین پایداری و استواری در عزم یکی دیگر از کمالات انسانی است.
تصمیم

شجاعت در اتخاذ تصمیم تا حدودی مربوط به حالت مزاجی و استعداد بدنی است، کسانی که جسماً قوی‏ترند، با اراده‏تر و فعال‏تر می‏باشند، زیرا کسی که سالم نیست از تصور کارهای بزرگی که همت می‏خواهد و کوشش و استقامت زیاد لازم دارد، به وحشت می‏افتد، و هر چند موضوع، مورد علاقه‏ او باشد، باز از گرفتن تصمیم شانه خالی می‏کند، و اگر تصمیم بگیرد؛ در ضمن اجرای آن، کوشش و مجاهده را فوق طاقت خود یافته، آن را نیمه کاره خواهد گذاشت، و فسخ عزیمت خواهد نمود.

بنابراین لازم است، به تربیت بدنی اطفال نیز توجه مخصوصی مبذول داشت. البته منظور اینست که کودکان به تناسب استعداد بدنی و خصوصیات مزاجی خود، به ورزش‏هایی وادار شده کم‏کم دارای عضلات قوی و اعصاب محکم بشوند، چه بی‏شک  این امر در چگونگی روحیات و در کیفیت افعال ارادی تاثیر کلی خواهد بخشید.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
6 اشتباه رایج در دوران نامزدی
پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۹ ساعت 19:31 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

دلشکسته

دوران نامزدی، بهترین فرصت برای محک زدن روابط آینده است. اگرچه که این دوران در مقایسه با زندگی زیر یک سقف خیلی سطحی است اما به هر حال مشت نمونه خروار است و اگر در دوران نامزدی تان با مشکلاتی رو به رو بودید، به احتمال قریب به یقین همین مشکلات به صورت تشدید یافته ای به زندگی مشترکتان هم راه پیدا می کنند، مگر این که از همین حالا به فکر اصلاح خود و رابطه دو نفره تان باشید.

 

در این جا 6اشتباه مهمی را که روابط شما را بر هم می زنند می خوانید که با دوری کردن از آنها می توانید تا حد قابل توجهی زندگی عاشقانه حال و آینده تان را تضمین کنید.

 

1) انتقاد کردن
انتقاد

حتما شنیده اید که انتقاد کم و سازنده مفید است. این مسأله در مورد تمام افراد صادق است بجز نامزدتان! نامزد شما همکارتان نیست که اشتباهات کاری اش را با صراحت و جدیت یادآوری کنید. درباره نامزد و همسر، تنها پیشنهاد وجود دارد، حتی جایی که می خواهید انتقاد کنید!

مثلا اگر از پوشش نامزدتان ناراضی هستید، بگویید: لباس جدیدت قشنگ است اما در لباس قبلی ات باوقار تر به نظر می رسیدی. این نوع انتقاد کردن چیزی از جدیت و تأثیرگذاری شما کم نمی کند و در عوض تأثیر حرفتان را احتمالا بیشتر خواهد کرد.

 یاد بگیرید که همین شیوه انتقاد را در تمام زندگی تان ادامه دهید. با این حال یادتان باشد که صحبت کردن درباره کلیات خیلی بهتر از صحبت کردن درباره جزئیات است.

بنابراین سعی نکنید که در مورد تک تک حرکات نامزدتان نظر بدهید. بلکه مثلا به جای این که بگویید: «روز مادر باید خانه مادربزرگ های من هم بیایی. تازه هفته گذشته که تولد برادرزاده ام را هم فراموش کردی هیچ، یادت هم نمانده که امروز سالگرد عقد خواهرم است.» این طور بگویید: «مناسبت ها در خانواده من خیلی مهم هستند.

لطفا برنامه هایت را طوری تنظیم کن که بتوانیم در آنها حضور داشته باشیم.» در حالت اول نامزد شما حس می کند مرتب در حال بازخواست شدن و تحقیر شدن است. اما در حالت دوم حس می کند شما از او مطالبه ای داشته اید که لازمه ورود به یک خانواده جدید است و رعایت کردنش کار سختی نیست.

 

اگر از پوشش نامزدتان ناراضی هستید، بگویید: لباس جدیدت قشنگ است اما در لباس قبلی ات باوقار تر به نظر می رسیدی. این نوع انتقاد کردن چیزی از جدیت و تأثیرگذاری شما کم نمی کند و در عوض تأثیر حرفتان را احتمالا بیشتر خواهد کرد

 

2) کار، کار، کار

همسر آینده شما انتظار دارد که وقت بیشتری برای با هم بودنتان بگذارید و برای شناخت همدیگر، واکندن سنگ های هم و آشنا شدن با اخلاق یکدیگر اهمیت قائل شوید. اگر قرار باشد بیشتر وقتتان را با کار، دوستان یا درگیری های شخصی تان بگذرانید، هیچ قدم مثبتی برای شناخت همدیگر و آمادگی برای زندگی بر نداشته اید.

 

3) خاکی و ساده
قلب بانمک

خاکی بودن و ساده لباس پوشیدن، به معنی ژولیدگی نیست. نامزد شما دوست دارد شما را آراسته و زیبا ببیند. باور کنید نامرتب بودن شما چیزی به ارزش های وجودی تان اضافه نمی کند. البته این به معنای از آن ور بام افتادن نیست.

لازم نیست قبل از هر ملاقات یک روز تمام را جلوی آینه بگذرانید اما به نامزدتان حق بدهید که دوست داشته باشد همسر آینده اش را زیبا و مرتب ببیند. این اصلی است که نه تنها در دوران نامزدی، که بعد از آن هم باید رعایت کنید.

بنابراین در این مورد هیچ وقت خودمانی نشوید و به خیال این که همسر شما با شما این حرف ها را ندارد، نظافت و مرتب بودن را کنار نگذارید. این مورد آنقدر مهم است که می تواند نارضایتی های ناخودآگاه در زندگی شما به وجود آورد و ذره ذره شما را از یکدیگر دور کند.

 

4) کارآگاه بازی

قرارها، تلفن ها، رفت و آمد و جیک و پیک همسرتان را زیر نظر نگیرید. روی مکالمات او با خانواده اش، دوستان یا همکارانش ریز نشوید و مرتب سؤال و جواب نکنید. مگر آنکه بخواهید در همان لحظه نامزدی تان را مختومه اعلام کنید و زندگی آینده تان را از دست بدهید.

نامزد شما، مثل خود شما آدم بالغی است که می داند چطور روابطش را تنظیم کند. بنابراین سعی نکنید که چیزی را به او یاد بدهید یا از او درباره روابطش چه با خانواده و چه با دوستان پرس و جو کنید. ازدواج به معنی از دست دادن حیطه های فردی نیست و شما نمی توانید همسرتان را در تمام چهارچوب های شخصی تان جا کنید یا او را از زندگی اجتماعی اش ببُرید.

خاکی بودن و ساده لباس پوشیدن، به معنی ژولیدگی نیست. نامزد شما دوست دارد شما را آراسته و زیبا ببیند. باور کنید نامرتب بودن شما چیزی به ارزش های وجودی تان اضافه نمی کند. البته این به معنای از آن ور بام افتادن نیست

 

5) خانواده های جدید
قلب

ممکن است در روزهای اول، شما سوگلی خانواده همسرتان باشید که در هر مهمانی باید حضور پیدا کرده و زیر ذره بین عمه و عمو و خاله و دائی نامزدتان قرار بگیرید. این حساسیت خانواده های جدید، کاملا طبیعی است.

همسرتان را به خاطر این که مجبورید در جمع خانواده او حاضر شوید سرزنش نکنید و اگر کلافه شدید، سعی نکنید این کلافگی را به نامزدتان نشان دهید یا بیان کنید. نامزد شما باید حس کند که خانواده او از نظر شما پذیرفته شده هستند و شما مایلید با خانواده او رابطه داشته باشید.

علاوه بر این یادتان باشد که هر خانواده ای اصول و آداب و رسوم خودش را دارد و بنابراین شما نمی توانید این اصول را نادیده بگیرید چون در غیراین صورت نامزدتان یا شرمنده می شود، یا پریشان. چند ساعت در هفته قوانین جدیدی را تحمل کردن سخت به نظر نمی رسد. اینطور نیست؟

 

6) جلب حسادت

مردها معمولا تصور می کنند که یکی از راه های جذب نامزدشان، حسود کردن اوست. دور کردن، غیر قابل دسترس بودن و البته پیچیده بودنشان. این رفتار شاید در نگاه اول چنین تأثیری داشته باشد اما مطمئن باشید که خیلی زود تیرتان به سنگ می خورد و نامزدتان از شما خسته می شود.

رابطه شما و نامزدتان باید یک رابطه پویا و پیش رونده باشد. قرار نیست یکی دنبال دیگری بیفتد و مدام سعی در جلب نظر او داشته باشد که حتی اگر این طور باشد، این وظیفه بیشتر از یک مرد انتظار می رود. بنابراین سعی نکنید حسادت همسرتان را جلب کنید که نتیجه آن دیر یا زود شکست خواهد بود. در عوض با تحسین و تمجید از او سعی کنید او را به خودتان امیدوار کنید.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، زناشویی
چرا مردها در برابر اشک همسرانشان کم می‌آورند؟
یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۸۹ ساعت 18:19 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
محققین به این نتیجه رسیدند که فقط بوی اشک واقعی، ‌امتیازی را که مردان به جذابیت می‌دهند، کاهش می‌دهد. به علاوه بوی اشک هیچ تاثیری بر ارزیابی آن‌ها از شدت غم تصویر زنان نداشت.

وقتی زن‌ها اشک می‌ریزند، بوی اشک مردان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. اگر حتی اشک را نبینند و صدای گریه را نشنوند، خشمشان کم‌تر می‌شود. به علاوه اشک، نه گفتن به زبان شیمیایی به میل جنسی مردان است.

انسان‌ها در موقعیت‌های متفاوتی اشک می‌ریزند. البته اشک مخصوص انسان نیست و در موجودات دیگر هم دیده می‌شود. اما آیا اشک ریختن فقط تاثیر فردی دارد و مثلا شما را آرام‌تر می‌کند، یا این که روی دیگران هم می‌تواند اثری داشته باشد؟ ‌شاید سوال جالب‌تر این باشد که اشک چه‌طور روی دیگران تاثیر می‌گذارد؟

اولین حدس دانشمندان این بود که اشک ریختن روی احساس شادی یا غم دیگران تاثیر دارد؛ اما با کمال تعجب مشخص شد که اشک افراد تاثیری روی شادی و یا ناراحتی دیگران ندارد و تغییری نه در جهت مثبت و نه منفی در خلق دیگران ایجاد نمی‌کند. بلکه مهم‌ترین تاثیر اشک، کاهش میل جنسی در مردان است!

به گزارش نیوساینتیست،‌ محققین دانشگاهی در خاورمیانه اشک‌های دو زن را که در حال تماشای یک فیلم غمگین بودند جمع‌آوری کرده و دستمال کتانی را به آن آغشته کردند. همچنین محلول نمکی درست کردند و پس از قطره قطره ریختن آن روی صورت همان زن‌ها، دستمال دیگری را با این محلول نمکی آغشته کردند. بررسی این محققان روی تاثیر بوی اشک متمرکز شده بود!

از 24 داوطلب مردی که در این مطالعه شرکت کردند، هیچ‌کدام با بوییدن اشک و محلول نمکی، نتوانستند تفاوت آن‌ها را تشخیص بدهند. سپس از آن‌ها خواسته شد که  در سه حالت به یک سری عکس از چهره زنان نگاه کنند و به جذابیت آن‌ها امتیاز بدهند. در حالت اول با دستمال آغشته به محلول نمکی زیر بینی، در حالت دوم با دستمال آغشته به اشک زیر بینی و در حالت سوم بدون هیچ دستمالی.

محققین به این نتیجه رسیدند که فقط بوی اشک واقعی، ‌امتیازی را که مردان به جذابیت می‌دهند، کاهش می‌دهد. به علاوه بوی اشک هیچ تاثیری بر ارزیابی آن‌ها از شدت غم تصویر زنان نداشت.

سپس برای این که مشخص شود آیا غم تاثیری بر کاهش میل جنسی مردان دارد یا نه، ‌عکس‌ها را با یک فیلم غمگین عوض کردند. پژوهشگران این‌بار برای ارزیابی میل جنسی،‌ میزان تستوسترون موجود در بزاق مردان را اندازه گرفتند و متوجه شدند که فقط در مردانی که هنگام تماشای فیلم، دستمال آغشته به اشک واقعی را بو می‌کردند، هم در طول پخش فیلم و هم بعد از آن،‌ مقدار تستوسترون کاهش یافته است. این شاخص دیگری است که کاهش میل جنسی را تایید می‌کند.

محققین برای اطمینان بیشتر، آزمایش دیگری انجام دادند. این‌بار در حالی که محققین با تصویربرداری ام.آر.آی عملکردی، الگوی فعالیت مغزی داوطلبنا را مشاهده می‌کردند، به آنها فیلم‌هایی نشان دادند که در شرایط عادی به افزایش تستوسترون منجر می‌شود. آزمایش چندین بار تکرار شد: با فیلم‌های شاد، غمگین و خنثی، در حال بوییدن اشک واقعی، محلول نمک و بدون بو. مقایسه الگوهای مغزی هم نشان داد اشک عامل خاموشی میل جنسی در مردان است.

ابن نتایج بدان معنی است که اشک نوعی پیام شیمیایی می‌فرستد که روی مردان تاثیر می‌گذارد و این مستقل از دیدن یا شنیدن اشک ریختن زنان است! اما این تاثیر اشک به چه دردی می‌خورد؟

محققان بر این باورند که هدف اشک، نه کاهش میل جنسی مردان که کاهش سطح تستوسترون است که عامل اصلی رفتار پرخاشگرانه و خشونت در مردان است. بنابراین اشک با بوی خود به طرزی نامرئی قدری از خشم مردان می‌کاهد.

از سوی دیگر،‌ اشک نوعی پاسخ «نه» از طرف زن به مرد است، آن هم به زبان شیمیایی!‌ برای مثال مطالعات تایید می‌کنند که زنان در طول عادت ماهانه که برای بارداری اصلا مناسب نیست، بیشتر اشک می‌ریزند و این می‌تواند ارزش زیستی نقش اشک را در کاهش میل جنسی نشان دهد.  


:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
ویتامین خوشبختی
یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۸۹ ساعت 18:10 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
اگر طالب نوری از تاریکی خارج شو، اگر همچون شاهین بلندپروازی می طلبی از پناهگاهت بیرون بیا و اگر به تازگی ها می اندیشی، متحول شو تنها تصور نور، بلندپروازی و تحول کافی نیست باید به سمت آنها یورش بری خوشبختی کالایی نیست که در بازاری فروخته شود، خوشبختی را نمی توان خرید باید با شکیبایی و عشق و شهامت به آن رسید پروانه را به یاد آور که برای رسیدن به نور چگونه تن به آتش می کشد؟! توهم باید مثل پروانه شیفته و سراپا وجد باشی تا به مراد دل برسی مراد دلت هر چه می خواهد باشد، راه رسیدن به آن ایستادگی و شهامت است!

● باغ رویاها

ثمره رویا تنها در باغ رویا می روید و بس! دیروز در انتظار امروزی و امروز در انتظار فردا، ولی شاید فردایی نباشد! سال هاست که چشم انتظار فرداهایی هستی تا ثمره رویایت را از باغ ذهنت برداشت کنی، ولی آیا هیچ می دانی میوه کال رویاها تنها در سبد رویاها پر خواهد شد؟! از رویا بیرون بیا آن کسی که منتظرش هستی از راه برسد خودت هستی که در رویا گم شده است! بیا قدم در راه بگذار – کائنات همیشه آماده بخشیدن است اما تو آماده گرفتن نیستی! طلسم ضعف را بشکن و شجاعانه در جاده واقعیت ها راهی شو – اگر برای رسیدن به خواسته هایت مصمم باشی یقینا به هدف خواهی رسید – فراموش نکن تمام دستاوردهای بزرگ علمی و معنوی و... بشر، محصول تصمیم، قاطعیت و تلاش شبانه روزی است، نه غرق شدن در اقیانوس رویاها!

● برای زندگی بهتر

▪ به زندگی ات قانع باش تا آنچه داری برایت شیرین باشد.

▪ بسیاری تنها خوشبختی دیگران را می بینند و خوشبختی خودشان به چشمشان نمی آید.

▪ اگر از درون زندگی دیگران باخبر می شدی، شاید زندگی خودت را عالی می دانستی.

▪ به یاد داشته باشید که ریسمان محکم، بهتر از صد نخ است.

▪ از عاقبت انسان های بد بیشتر پند بگیرید، عاقبت خوبان که بد نمی شود.

▪ اگر خیری که داری به دیگران نرسد، کم کم از دست خودت هم می رود.

▪ بعضی ها اثبات خود را در انکار دیگران می پندارند که سخت در اشتباهند.

▪ اگر با دلت صادق باشی، عذاب کمتری تحمل می کنی و دیرتر پیر خواهی شد.

▪ هر جا که هستی، دنیا را آنجا بدان و لذت ببر.

▪ آنکه عقل دارد، پول پدر کم به کارش می آید و آنکه عقل ندارد، نمی تواند پول پدر را نگه دارد.

▪ اگر از پول بگذری، به خیلی چیزها می رسی.

▪ اگر پول وفا داشت، پولدارهای سابق نداشتیم.

● در اتاق مشاوره

نگاه رنج آلودش روی زمین دوخته شده بود و لرزش دستان گره خورده اش حکایت از بی قراری ها داشت. او خانمی میانسال بود که زندگی را پیکاری سخت می انگاشت با آهی سرد و صدایی لرزان گفت: خانم دکتر، سال ها پیش آموختم که زندگی بازی بزرگ داد و ستد است چرا که هر آنچه آدمی بکارد همان را درو خواهد کرد اگر نفرت بورزد نفرت به او بازخواهد گشت و اگر عشق ببخشد عشق خواهد ستاند، کمی مکث کرد، بغضش را قورت داد و در ادامه گفت: نهال عشقی را که سال های عمرم با رنج و مشقت، صبر و شکیبایی آبیاری کرده بودم به بار ننشست، چند ماهی است متوجه شدم که همسرم سال هاست چهره واقعی خود را پشت نقابی دروغین پنهان می کرده است و حالا پس از فاش شدن حقیقت چند ماهی است که از خواب و خوراک افتاده ام و از سادگی خود در حسرتم. خانم دکتر، به کائنات سوگند که برای زندگی زناشویی هیچ چیز کم نگذاشته ام، در تمام این سال ها خالصانه و صادقانه با همسرم زندگی کرده ام ولی او... اشک از چشمانش جاری شد با خونسردی نیم نگاهی به او انداخته و گفتم خانم عزیز و محترم ذهن نیمه هوشیار ما دارای قدرتی مطلق و تنها فرمانبردار ماست هر آنچه آدمی عمیقا احساس یا به روشنی مجسم کند بر ذهن نیمه هوشیار اثر گذاشته و مو به مو در صحنه زندگی ظاهر خواهد شد و کلمات نقش تعیین کننده ای را برای تاثیر آن به عهده دارند ساعتی است که دائما از بی عدالتی همسرتان که بر شما روا داشته است سخن می گویید. آیا فکر نمی کنید این ذهن نیمه هوشیار شماست که بی عدالتی را باور کرده و بعد همان بی عدالتی را در صحنه زندگی شما آفریده است؟ ادامه دادم که ذهن نیمه هوشیار حس شوخ طبعی ندارد شما بدون این که متوجه باشید سال هاست که با تصویر قربانی شدن خود زندگی کرده اید و امروز این تصویر به واقعیت نشسته است با صدایی رسا و محکم و با اعتقادی راسخ تصویر باور شده را از ذهن زدوده و به جایش تصویری زیبا را از خود و همسرتان خلق کنید و همواره این جملات را با خود تکرار نمایید. عشق الهی قدرتمندترین عنصر عالم است، عشق الهی یاخته تن مرا از نور سرشار و با ایثار و گذشت همراه می گرداند، حق من در پرتو فیض و به گونه ای معجزه آسا به من خواهد رسید. من می توانم او را ببخشم و همه چیز را از نو بسازم.

منبع: مجله خانواده سبز



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
1 روز نامزدی به از 100 سال زندگی
شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۹ ساعت 18:59 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

دوران نامزدی اگر حساس ترین مرحله زندگی نباشد، می تواند به عنوان موثرترین دوره زندگی لقب بگیرد. دورانی که اگر ماهرانه طی شود و به وظایف مخصوص آن عمل شود، می تواند ازدواج موفقی را در پی داشته باشد.
البته باید به یاد داشته باشید که منظور از دوران نامزدی فاصله بین عقد و عروسی است.  یعنی زمانی که عقد صورت گرفته ولی زن و مرد رسماً هنوز در کنار یکدیگر زندگی نمی کنند.

 

چرا باید بین عقد و عروسی فاصله باشد؟

شاید یک ازدواج ضرب الاجلی و بی مقدمه از نظر خیلی ها رمانتیک و پرهیجان باشد، اما حقیقت این است که در بیشتر موارد فاصله بین دوران عقد و عروسی به دلایل زیر کاملا ضروری است:

 

1- دختری که چندین سال در یک خانواده زندگی کرده و با افراد خانواده به خصوص پدر و مادر انس شدیدی دارد و جدایی از آنان برایش سخت است، صلاح نیست که ناگهان او را از خانواده اش جدا کنند، زیرا از نظر عاطفی به او لطمه وارد می شود بلکه لازم است برای این جدایی بتدریج در او آمادگی ایجاد شود.

 

2- دختر و پسری که تاکنون مسؤلیت زندگیشان به عهده ی پدر و مادر بوده است، آمادگی آن را ندارند که یک مرتبه کلّ مسؤلیت زندگی را به عهده گیرند، بلکه فرصتی لازم دارند که خود را برای پذیرش بار مسؤلیت زندگی مشترک آماده کنند.

 

3- دختر و پسری که تا چندی پیش با هم بیگانه بوده اند برایشان سخت است که یک مرتبه و بدون مقدمه در کنار هم قرار گیرند و با هم زندگی مستقلی را شروع کنند، لازم است مدتی بگذرد تا با هم انس بگیرند و آماده ی زندگی با هم شوند.

 

4- ممکن است دختر و پسر به دلایلی مثل ادامه تحصیل، سربازی و غیره ... آمادگی زندگی مستقل  را فعلاً  نداشته باشند اما آمادگی نامزدی را داشته باشند، پس بهتر است نامزد شوند تا آن موانع برطرف شود.

 

5- والدین دختر و پسر نیز برای عروسی فرزندانشان نیاز به آمادگی دارند، دوران نامزدی فرصت لازم را برای این آمادگی در اختیارشان می گذارد. 

 

یک روز نامزدی بهتر از یک سال ازدواج!

نامزدی صرف نظر از تمام مزیت هایی که گفتیم، فایده های دیگری هم دارد که می تواند دختر و پسر  را با آمادگی بیشتری وارد زندگی کند. این فایده ها عبارتند از:

1- افزایش شناخت نسبت به یکدیگر، برای تفاهم بیشتر

هرچند دختر و پسر در مرحله ی نخست یعنی" گزینش" باید شناخت کافی نسبت به هم پیدا کرده باشند امِا علاوه بر آن شناخت باید آشنایی ملموستر، محسوستر و بیشتری از یکدیگر پیدا کنند  و با روحیات و اخلاق و دیدگاههای هم بیشتر آشنا شوند. در حقیقت این آشنایی و شناخت در دوران نامزدی تکمیل کننده ی شناخت مرحله ی گزینش است. آنگاه در پرتو این آشنایی نزدیک و کامل، خود را برای تفاهم و سازگاری در زندگی مشترک آماده می کنند.

شناخت اولیه برای " انتخاب کردن"  است و شناخت دوران نامزدی برای " تفاهم و سازگاری".

 

 
 

2- افزایش محبت

یکی از شرط های اصلی سعادت در زندگی زناشویی " محبت" است و زمینه ی آن باید قبل از عقد فراهم شده باشد. اما دوران نامزدی بهترین فرصت است برای افزایش و تحکیم محبت. بطوریکه رفتار و گفتار و تمام اعمال نامزدها در افزایش محبت و یا کاهش آن موثر است.

بنابراین دختر و پسر نباید از انجام هر عملی که باعث افزایش محبت می شود کوتاهی کنند و در عین حال از کارهای که موجب دلسردی و کاهش محبت می شود می بایست اجتناب کنند.

 

3- پایه ریزی برای  استقلال آینده

دختر و پسر معمولاً قبل از ازدواج وابسته به زندگی پدر و مادر هستند. که باید این" وابستگی" تبدیل به " استقلال" گردد. دوران نامزدی فرصت مناسبی برای پی ریزی این استقلال است. در حقیقت نامزدها باید برای آینده طرح و برنامه بریزند، اهداف و دورنماها و افقهای زندگی آینده را ترسیم نمایند و راه های وصول به آن ها را بررسی کنند.

باید بدانیم خاطرات دوران نامزدی معمولاً تا آخر عمر در ذهن می ماند و در زندگی آینده تأثیر دارد. ( چه خاطرات شیرین و چه تلخ). بنابراین رفتار دختر و پسر در این دوران باید کاملاً حساب شده باشد

 

4- بها دادن به احساسات و عواطف همدیگر

نامزدها باید مواظب عواطف و احساسات یکدیگر باشند و به آن بها  دهند . بعضی از نامزدها به احساسات طرف مقابلشان اهمیت نمی دهند و به یکدیگر بی اعتنایی می کنند و خیال می کنند این کارشان باعث عزیز تر شدنشان می شود و حال آنکه کاملاً برعکس است ، بطوریکه این رفتار ممکن است لطمه های سنگینی به زندگیشان بزند.

یادتان باشد که خاطرات دوران نامزدی معمولاً تا آخر عمر در ذهن می ماند و در زندگی آینده تأثیر دارد. ( چه خاطرات شیرین و چه تلخ). بنابراین رفتار دختر و پسر در این دوران باید کاملاً حساب شده باشد و از اعمالی که به غرور و شخصیت یکدیگر ضربه وارد می کند اجتناب کرد که از جمله ی این رفتار ها بی اعتنایی، سرسنگینی و تکبر است.

 

5- هدیه دادن

" هدیه" در جلب دلها و افزایش محبت نقش عجیبی دارد. بر نامزدها لازم است که از این نکته ی زیبا و مهم غفلت نکنند.

لازم نیست که هدیه گرانقیمت باشد بلکه لازم است مورد علاقه طرف مقابل باشد و البته با سلیقه و البته فراموش نشود که هدیه دادن باید دو طرفه باشد.

 

6- نامه نگاریهای محبت آمیز

نوشتن نامه های عاشقانه و پر محبت تاثیر زیادی در افزایش محبت و استحکام رابطه ی بین نامزدها دارد. مطمئن باشید حتی اگر دختر و پسر به هم نزدیک باشند بازهم نوشتن نامه تأثیر خود را خواهد داشت، می توانید نامه را بنویسید و هنگامه جدا شدن از هم نامه را به یکدیگر بدهید. از سوی دیگر خواندن این نامه ها در دورانهای آتی می تواند خاطره انگیز و لذت بخش باشد.

 

7- فراگیری علوم و فنون اداره ی زندگی ، همسرداری و مطالعه کتاب هایی در این باره

همسرداری و اداره ی زندگی مانند هر کار مهم دیگری نیاز به تعلیم و تعلم دارد. و این آموزش ها باید قبل از ازدواج شروع شود و تا آخر عمر استمرار یابد.

به این منظور لازم است پدران و مادران فرزندان شان را از دوران کودکی بتدریج با امور و مسؤلیتهای زندگی آشنا کنند و در آنان آمادگیهای لازم را برای آینده به وجود آورند؛ اما متأسفانه بعضی از والدین به عنوان محبت به فرزند، فرزندانشان را از کار کردن در خانه و آشنایی با اموری که در زندگی آینده به آن احتیاج دارند باز می دارند در حالیکه این عمل والدین نه تنها محبت نیست بلکه خسارت های بزرگی را متوجه فرزندان می کند، چراکه هنگامیکه دست والدین از سر آنان برداشته شد و با حقایق زندگی و سختیها و مسوولیتها مواجه شدند دچار هراس و افسردگی و نا امیدی می شوند و احساس خود کم بینی و حقارت می کنند. از سوی دیگر بسیاری از جوانان درباره ی مسائل گوناگون معلومات را فرا می گیرند اما درباره همسرداری و اداره ی زندگی هیچ نمی دانند و یا بسیار کم می دانند.

و صد البته که بی توجهی و سهل انگاری در این زمینه می تواند مشکل ساز باشد و در مقابل، فراگیری این امور می تواند پیشگیری کننده از بسیاری از مسائلی باشد که ممکن است به علت عدم آگاهی دختر و پسر در زندگی آینده ی آنها پیش آید. پس بر دختر و پسر لازم است قبل از ازدواج خود را به دانش ها و آمادگیهای لازم برای اداره ی زندگی آینده مجهز کنند، در کلاسهای که می تواند به آمادگی آنها بیفزاید شرکت کند و کتابهایی را که در این موضوع است مطالعه کنند که دوران نامزدی و فاصله ی بین عقد و عروسی فرصت بسیار مناسبی است برای دستیابی به این هدف و تکمیل این آمادگی ها.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی