هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

زندگي امروز با حضرت زهرا(سلام الله عليها)
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 2:18 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
 زندگي امروز با حضرت زهرا(سلام الله عليها)

مکتب فاطمه (سلام الله عليها) مکتبي اعجازآميز است. مکتبي است که تمام آثار درخشان پديد آمده از اين مکتب، حيرت آدمي را بر مي انگيزاند. هر بُعد و جنبه اي از حيات فاطمه (سلام الله عليها)که مورد مطالعه قرار مي گيرد، نکته آموزنده و هدايت کننده و شگفت آوري دارد. برکات آن بر همه افراد نازل است و بر امتي که خواستار رهايي است نازل تر. چه بسيارند درس هايي که از زمينه هاي مختلف زندگي فاطمه (سلام الله عليها)حاصل مي شود و مسلمانان با استفاده از آنها، مي توانند راه حيات را براي خود هموار سازند. از مسايل درس آموز حيات فاطمه (سلام الله عليها)، مسأله همسرداري و خانه داري اوست. بناي زندگي ويژه اي که اساس آن مبتني بر اهداف و مقاصد انساني و الهي، انس و صفا، تکميل و تکامل، خلوص و وحدت بوده است و ثمره آن رشد طرفين، توليد نسل و گزينش بر اساس کفويت ايماني و اخلاقي و برتري يکي بر ديگري در رديف افسانه هاست.

خانه فاطمه (سلام الله عليها)
 

نخست از خانه فاطمه (سلام الله عليها)حرف بزنيم، جايي که او و علي (عليه السلام)در آن زندگي کرده اند و گل هاي بوستان خود را در آن پرورش داده اند. تا مدت هاي زياد، آن ها در اطاق اجاره اي زندگي را سرکرده اند که دور از خانه پيامبر بود. بعدها رسول خدا با يکي از صحابه سخن گفت و خانه اجاره اي آن ها را به محلي نزديک تر به خود آورد و سال ها گذشت تا آن ها خود صاحب خانه اي و حجره اي کوچک شدند. اين خانه که در کنار خانه پيامبر بود و بيش از يکي دو متر با آن فاصله نداشت، خانه اي بود کوچک و محقر، فرش آن شامل حصيري بود که تنها نيمي از اطاق را مي پوشاند و نيم ديگر با شن نرم مفروش بود. درب آن يک لنگه اي و معرف فقر اهل خانه. در اين خانه فاطمه (سلام الله عليها)با علي (عليه السلام)هم راز و بهتر بگوييم هم بند و هم سلول بود. از ديدي محلي براي زندگي و مسکن است، از سويي ديگر کارگاهي است براي کارهاي دستي فاطمه (سلام الله عليها) که براي کمک معاش و يا در بسياري از موارد براي خدمت به فقرا و مساکين انجام مي گرفت و از جهتي مرکز آمد و شد ياران علي (عليه السلام)، دوستان فاطمه (سلام الله عليها)، زنان مسأله دار و هدايت خواهي بود.
فاطمه (سلام الله عليها)اين خانه را مدرسه و دانشگاهي ساخته بود، نه تنها براي فرزندان خود، بلکه براي زنان مسلمان که سوالات مذهبي خود را از او مي پرسيدند. آن را کانون مقدسي ساخته بود که اعضاي خانه آن را سنگري دانسته، پناه و سکون خود را درآن جا مي جستند. اين کانون مطمئن ترين محل آرامش و پناه علي (عليه السلام) بود.

اهميت خانه داري
 

فاطمه (سلام الله عليها)از کساني نبود که خانه داري را کاري کوچک بشمرد و يا خانه را به شوق اداره و منصبي ترک گويد و يا آن را محل و مرکزي براي بلند پروازي خود قرار دهد. او به اين نکته آگاه بود که کانون خانوادگي و اداره آن کمتر از اداره يک کشور نيست و حتي پايه کشورداري به حساب مي آيد. و هم مي دانست و از زبان پيامبر شنيده بود که خدمت در خانه و خانه داري داراي اجر و حسنه است، حسنه اي که هيچ کاري از زن با آن برابري نمي کند.
روزي رسول خدا از اصحاب خود پرسيد: زن در چه حالي به خدا نزديک تر است؟ و اصحاب پاسخ درست آن را ندانستند. فاطمه (سلام الله عليها)اين سخن را شنيد و پيام فرستاد: «زن در حالي به خدا نزديک تر است که ملازم خانه باشد و از آن بيرون نشود. »
او مي دانست که خانه سنگر است، پايگاه اجتماعي اعضا است، همانند يک نهاد اجتماعي گران قدر است و کاري براي زن از نظر ارزشمندي معادل خانه داري نيست. بدين سان، هم خود را به خانه داري نهاد و اداره و مديريت آن و نيز تربيت فرزند را در آن به وجهي نيکو پذيرا شد. او در اين راه احساس خجلت و ننگي نداشت و زير بار وظايف آن شانه خالي نمي کرد.
مرکزيت خانه اش در مسير تربيت فرزند، مشاوره و همدلي با علي (عليه السلام)و مهرورزي به اهل خانه بود و حاصل چنين اقدامي، فاطمه (سلام الله عليها) را بيش از پيش محبوب کرد و او را راضي به اين تقسيم کار پيامبر بود که کار درون خانه از آن او و کار بيرون خانه از آن علي (عليه السلام) باشد و خداي را بر اين امر سپاس گزار و شاکر بود.

مسئوليت در خانه
 

او به فرموده رسول گرامي اسلام، رييس خانه بود. کدبانويي مجرب که گويي تمام دوره هاي مديريت خانواده را گذرانده و به وظايف خود نيکو آشنا بود. مسئوليتش سنگين بود، در آن روزگار دشوار؛ آن هم در دوره فقر خاندان پيامبر او بايد به امور زير مي رسيد:
ـ سر و سامان دادن امور خانه، آن هم خانه اي که مرکز آمد و رفت است و چند کودک خردسال درآنند.
ـ تربيت و اداره و نظافت و سرپرستي فرزندان که آن هم کاري اندک و آسان نيست.
ـ پيشه وري و صنعت گري چون بافتن پيراهن براي فرزندان و يا پشم ريسي براي کمک به معاش.
ـ آسياب کردن گندم يا جو با دستاس که رسول خدا فرموده: «دست فاطمه (سلام الله عليها)در اين راه زخمي شده است. »
ـ آوردن آب از بيرون که در آن روزگار اين هم مشکلي براي فاطمه (سلام الله عليها)بود و خانه ها آب نداشتند.
ـ هدايت و سرپرستي زنان جديدالاسلام که از برکت فاطمه (سلام الله عليها)هدايت مي شدند.
و بالاخره کارهاي ديگري که هر زني بدان واقف است و به اصطلاح خودشان از بام تا شام در خانه مي دوند ولي باز هم کارشان نيمه کاره مي ماند. براي تهيه مختصر غذايي آن هم وقت مي گذراند ولي باز هم مطبوع طبع آن ها قرار نمي گيرد. درک سنگيني مسئوليت او ميسر نيست، مگر آن گاه که آدمي خود در شرايط آن قرار گيرد.

سکون خانه
 

خانه فاطمه (سلام الله عليها)از آن خانه هايي است که خدا خواسته نام او در آن جا بلند گردد و مورد تسبيح و تقديس باشد. طبيعي است که چنين خانه اي نمي تواند مرکز آشفتگي و هرج و مرج باشد. نخستين چيزي که بايد در آن حضور داشته باشد سکون و آرامش است و فاطمه(سلام الله عليها) سعي داشت چنين کند. او مي داند که ترقي و عظمت شوهر، کوشش و تلاش ارزنده او تا حدود زيادي مرهون زندگي آرام و ساکن او در محيط خانه است و خانه بايد سنگر آرامش و محل تجديد قوا باشد تا شوهر بنشيند، درست نقشه بکشد و درست طراحي کند و درست تصميم به اجرا و عمل بگيرد. خانه بايد در سکون و آرامش باشد تا شوهر بتواند در آن خانه احساس راحتي کرده و مشقات بيرون را از تن به در نمايد.
خانه فاطمه (سلام الله عليها)براي علي(عليه السلام)چنين وضعي داشت. علي (عليه السلام)در کنار زهرا(سلام الله عليها)احساس آرامش مي کرد و حتي هرگاه که از حوادث و مشکلات زندگي به ستوه مي آمد به سنگر خانه پناه مي برد و در آن جا کمي با فاطمه (سلام الله عليها)سخن مي گفت و تجديد قوا مي کرد و از نو سرگرم کار و تلاش و مبارزه مي شد و اين امر در سراسر زندگي علي (عليه السلام) وجود داشت، حتي پس از وفات فاطمه (سلام الله عليها) و در سر مزارش.

گرمي و روشنايي کانون
 

فاطمه (سلام الله عليها)در محيط خانه چون ماهي درخشان بود که نور وجودش، کانون خانه و دل علي (سلام الله عليها)را روشن مي کرد. او مصداق اين آيه قرآن بود که : «او روشني بخش خانه بود، ديدارش رنج ها و غصه ها را از دل مي زدود(1)». علي (عليه السلام)خود فرمود: «وقتي به خانه مي آمدم و به زهرا نگاه مي کردم تمام غم و غصه ام زدوده مي شد. (2)»
فاطمه (سلام الله عليها) کانون خانواده را گرم مي داشت، علي (عليه السلام) و فرزندان را دل به اين خوش بود که در کنار فاطمه اند و در آن کانون اند. از ديدي، او چون شمعي بود که پروانه ها را به دور خود جمع کرده، به آن ها گرمي و نور مي داد. خانه اش کانون انس و صفا بود. اعضاي خانه با هم انس و آشتي و معاونتي داشتند و در کمال هم رنگي و صداقت، در سايه ايمان به خدا و رسول و کتاب او زندگي مي کردند. اگر علي (عليه السلام)تصميمي مي گرفت همگان همراه او بودند و اگر فاطمه (سلام الله عليها)تصميمي اتخاذ مي کرد ديگر افراد خانه با او همگام مي شدند و بالاخره فاطمه (سلام الله عليها)در گرم داشتن کانون لطف و عنايت به همسر، رحمت و دلسوزي به فرزندان، مصداق حديث پيامبر بود که، خيرنسائکم، الطفهن بازواجهن و ارحمهن باولادهن(3)و مصداق احاديث ديگر رسول چون عفيفه بودن، شوهر دوست و فرزند دوست بودن و ضمن اين که او خود ملهم به الهامات الهي بود.

اصل ساده زيستي
 

روزي پيامبر وارد منزل فاطمه (سلام الله عليها)شد، دخترش را ديد که روي زمين نشسته با يک دست فرزندش را در آغوش گرفته و با دست ديگر با آسياب دستي گندم ها را آرد مي کند، اشک در چشمان پيامبر حلقه زد و فرمودند: «دخترم، تلخي ها و مشکلات دنيا را به ياد شيريني و سعادت بهشتي بر خود گوارا ساز. »
ساده زيستي و ساده پوشي و زندگي با روح و صفا، سبک و سيره فاطمه (سلام الله عليها)بود و بر دوري گزيدن از اسراف کاري و زندگي در اسارت تجملات اصرار مي ورزيد؛ چرا که زندگي پر زرق و برق و تجملي به جاي اين که انسان را به نيک بختي و آزادي و آزادگي و آرامش خاطر برساند او را به انواع قيد و بندهاي بيهوده گرفتار مي نمايد.

اصل فروتني و مديريت پذيري
 

حضرت فاطمه (سلام الله عليها)در پاسخ درخواستي از سوي حضرت علي (عليه السلام)مي فرمايند: «خانه، خانه توست، زنان همراه مردان هستند و من در هيچ کاري با تو مخالفت نمي کنم. »
با اين که حضرت (سلام الله عليها)در ابعاد گوناگون زندگي ممتاز و هم سنگ اميرمؤمنان بودند و از لحاظ موقعيت معنوي و جايگاه اجتماعي و خانوادگي نيز همانند ايشان بودند. اما نه تنها در قلمرو زندگي به ويژه خانه و خانواده خود را با همتاي خويش هماهنگ و همراه مي کردند، بلکه در شرايط حساس و سرنوشت ساز از ديدگاه و موضع خويش به احترام آن حضرت گذشت مي کردند.

اصل عشق و صميميت در خانواده
 

آن بانوي بزرگوار، در همه ابعاد زندگي، به ويژه در زندگي مشترک الهام بخش و در رابطه با حقوق ديگران، سيره اش وفا و وفاداري بود. چرا که ايشان رهروان خويش را بر اين انديشه رهنمون مي کردند که وقتي ميان دو جوان پيمان زندگي مشترک بسته مي شود، زندگي انفرادي آنان به يک زندگي اجتماعي تبديل مي گردد و امضاي اين پيمان مقدس و انساني بدان مفهوم است که آن دو انسان با هم پيوند مي بندند تا پايان زندگي يار و ياور و وفادار يکديگر و رفيق راه هم باشند. خود حضرت نيز در اين رابطه مي فرمايند: «اي پسر عمو! از روزي که با تو زندگي کرده ام نه به تو دروغي گفته و نه خيانتي کرده و نه با تو مخالفتي ورزيده ام. »

اصل همسرداري
 

حضرت فاطمه (سلام الله عليها)مي فرمايند: «واي به حال زني که شوهرش را خشمگين کند و خوشا به حال کسي که همسرش از او خشنود باشد. »سيره فاطمه (سلام الله عليها)در زندگي مشترک، رعايت دقيق و ظريف حقوق و حرمت همتاي زندگيش بود. از اين رو کسي که انتظار دارد حقوق و حرمت او از سوي ديگران رعايت گردد و شخصيت و کرامت او گرامي داشته شود، خود بايد حقوق و حرمت ديگران را پاس دارد.

اصل برنامه ريزي در خانواده
 

حضرت فاطمه (سلام الله عليها)سمبل نظم و انضباط، نمونه ظرافت، دقت و تدبير بود. ايشان بر اين باور بود که دينداري و دين باوري راستين، پاي بست بودن به حساب و کتاب، قانون و مقررات و داشتن نظم و برنامه در زندگي مي باشد.

اصل همکاري و کمک کاري
 

حضرت فاطمه (سلام الله عليها) در تنگنا، خستگي و دشواري زندگي بود، ولي چنان نبود که شوهري خودخواه و تن پرور داشته باشد که اين همه کارها و تلاش ها را وظيفه خاص زن بداند و کمک کارش نباشد. نه، علي(عليه السلام) چنين مردي نبود. او در کار و تلاش مردانه اش کمتر از فاطمه (سلام الله عليها)نبود. چه بسيار از کارهاي خانه را او انجام مي داد. حتي با فاطمه (سلام الله عليها)مي نشست و گندم آسياب مي کرد و حتي در مواردي نان مي پخت، رسيدگي به امور بيرون، تهيه نان براي چنان خانواده اي با فرزندان متعدد، آن هم کار و اشتغالي مشروع، آب کشي براي مزرعه و درختان، کار فردي براي آبياري درختان، حضور در جبهه و صحنه رزم، دستگيري از بينوايان، بردن نان و آذوقه براي دردمندان، عبادت رسمي و حضور در عرصه هاي سياسي خود کاري بس وسيع و پردغدغه بود. در عين حال هرآنگاه که از کار روزمره فارغ مي شد و به خانه مي آمد با همان بدن خسته به کمک فاطمه (سلام الله عليها)مي شتافت. اصلاً يکي از عوامل شادابي و تکامل خانواده ها تعيين حدود مسئوليت افراد در خانواده است. با تقسيم کار، عدالت اجتماعي در محيط کوچک خانواده سعادت مي آفريند. تفاهم و تعاون دو اصل لازم اخلاقي در تشکيل و پايداري سالم نظام خانوادگي است.
از ديدگاه اسلام مرد حق ندارد همسر خويش را به چشم يک خدمتکار بنگرد و کارهاي خانه را وظيفه واجب او بداند. اين صفا، ايثار، صميميت، رأفت و عطوفت زن است که زمينه پذيرش کارهاي طاقت فرسايي، چون: خانه داري، فرزندداري و همسرداري را پديد مي آورد. از اين رو اسلام مرد را موظف مي کند که همچون گلي پربها از همسر خويش مراقبت کند.
اما گذشته از اين صحبت ها، آيا من و شماي مادر و همسر که امروز کار و فعاليت در اجتماع و جامعه، جزء جدايي ناپذير زندگي مان شده، چقدر به خانه و همسر و فرزندانمان مي رسيم. اگر واقعاً درجه اهميت و اولي را به خانه داري و همسرداري و فرزندپروري که وظيفه اصلي ماست داده ايم و به کار بيرون مان هم مي پردازيم که عادليم و خوش انصاف و حق هم همين است که همسرمان برتر از يک گل از ما مراقبت و نگهداري و حفاظت نمايد. اما اگر نه، کار خانه را ننگ و عار مي دانيم و فراموش کرده ايم که براي چه ازدواج کرده ايم و قرار نيست فرزنداني بي ادب و بي تربيت تحويل جامعه بدهيم و مي بايست اول به نيازهاي همسر و فرزندانمان که هم حق طبيعي آن هاست و هم به واسطه برآوردن اين نيازها در درجه اول اين خودمان هستيم که به آرامش مي رسيم، لازم است در نظريات و باورهايمان پالايش کنيم و با تفکر و تأمل، به خود برسيم و به زن بودنمان. زني که کرامت و شرافت و بزرگي اش برتر است که از دامن زن، مرد به معراج مي رود...

پي نوشت ها :
 

1 ـ 19/انسان
2 ـ مناقب خوارزمي /ص256.
3 ـ نهج الفصاحه.
 

منابع
1 ـ در مکتب فاطمه (سلام الله عليها)دکتر علي قائمي
2 ـ جامي از زنان کوثر، استاد محمد تقي مصباح يزدي.
3 ـ نهج الحياه.
4 ـ بحارلانوار.
5 ـ بيت الاحزان.
6 ـ دلائل الامامه.
7 ـ فرهنگ فاطمه.
8 ـ سيري در سيره ريحانه پيامبر.
9 ـ بانوي نمونه اسلام.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع : ماهنامه موج عصر شماره 13 و14



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: زندگي امروز با حضرت زهرا, سلام الله عليها, زندگي امروز, حضرت زهرا
حضرت زهرا سلام الله عليها از منظر اميرالمومنين عليه السلام
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 2:16 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
حضرت زهرا سلام الله عليها از منظر اميرالمومنين عليه السلام


اگر چه بيان عظمت مقام حضرت فاطمه عليها السلام در نزد حضرت علي عليه السلام خود تحقيق مستقلي مي طلبد لکن در اين جا فهرست وار، به ذکر پاره اي از موارد، پرداخته شده تا بيانگر اوج مقام و مرتبه زن در نگرش حضرت باشد. توجه به اين نکته نيز در نوشتار زير حائز اهميت است که، ميزان علاقه اميرالمومنين عليه السلام به همسرش الگويي براي همه خانواده هاست.

مباهات حضرت علي به همسرش فاطمه عليها السلام
 

شخصيت بزرگي چون علي عليه السلام به همسرش فاطمه عليها السلام افتخار مي کند و همسري با او را براي خود فضيلت و ملاک برتري بر ديگران و شايستگي پذيرش مسئوليت هاي سنگيني چون رهبري جهان اسلام مي داند. برخي از موارد که حضرت براي اثبات حقانيت خود به داشتن همسري فاطمه عليها السلام استناد فرموده اند عبارت است از:
* در پاسخ نامه اي به معاويه از جمله فضيلت ها و امتيازهايي که حضرت به آن اشاره مي فرمايند اين است که «بهترين زنان جهان از ماست و حماله الحطب و هيزم کش دوزخيان از شماست».(1)
*در جريان شوراي شش نفره که خليفه دوم براي جانشيني تعيين کرده بود حضرت خطاب به ساير اعضا فرمود: «آيا در بين شما به جز من کسي هست که همسرش بانوي زنان جهان باشد؟» همگي پاسخ دادند: نه.(2)
*حضرت علي عليه السلام در ضمن پاسخ به نامه معاويه مي نويسد: «دختر پيامبر صلي الله عليه وآله همسر من است، نوادگان حضرت احمد صلي الله عليه وآله همسر من است، نوادگان حضرت احمد صلي الله عليه و آله فرزندان من از فاطمه عليه السلام هستند، کدام يک از شما سهم و بهره اي چون من دارا هستيد».(3)
*در جريان سقيفه حضرت ضمن برشمردن فضايل و کمالات خويش و اين که بايد بعد از پيامبر، او رهبري و هدايت جامعه اسلامي را عهده دار شود به ابوبکر فرمود: «تو را به خدا سوگند مي دهم! آيا آن کس که رسول خدا او را براي همسري دخترش برگزيد و فرمود خداوند او را به همسري تو [علي] درآورد من هستم يا تو؟ ابوبکر پاسخ داد: تو هستي.(4)

فاطمه رکن علي است
 

از مقامات ممتازي که مخصوص پيامبر صلي الله عليه و آله و حضرت فاطمه عليها السلام مي باشد رکن بودن براي علي است. در حديثي مي خوانيم پيامبر صلي الله عليه وآله به حضرت علي عليه السلام فرمودند: «سلام الله عليک يا ابا الريحانتين فعن قليل ينهد رکناک»(5)
چه تعبير لطيف و زيبايي! همان تعبير حضرت علي عليه السلام در مورد زن که فرمودند زن ريحانه است. پيامبر نيز فرمودند: «سلام بر تو اي پدر دو گل [زينب و ام کلثوم]. به زودي دو رکن تو از دست مي روند».
علي عليه السلام بعد از رحلت پيامبر صلي الله عليه وآله فرمودند: «اين يکي از دو رکن بود» و بعد از شهادت حضرت زهرا عليها السلام فرمودند: «اين رکن ديگر است».

مددکار اطاعت الهي
 

انبياء و پيشوايان معصوم، تنها راه سعادت و خوشبختي انسان ها را پيروي از دستورات الهي مي دانستند و از اين رو بهترين همکار و دوست براي آنان کسي بود که در اين راستا به آنها کمک کند.
مي خوانيم علي عليه السلام در پاسخ پيامبر که سوال کردند: «همسرت را چگونه يافتي؟» گفتند: «بهترين ياور در راه اطاعت از خداوند». (6)

تمسک علي عليه السلام به کلام زهرا عليها السلام
 

حضرت در حديث اربع مائه بعد از اين که فرمودند در مراسم تجهيز مرده ها گفتار خوب داشته باشيد چنين ادامه دادند: «فان فاطمه بنت محمد صلي الله عليه و آله لما قبض ابوها ساعدتها جميع بنات بني هاشم فقالت دعوا التعداد و عليکم بالدعاء» حضرت زهرا عليها السلام بعد از ارتحال رسول اکرم صلي الله عليه و آله به زنان بني هاشم که او را ياري مي کردند و زينت ها را رها کرده و لباس سوگ در بر نموده اند، فرمود: اين حالت را رها کنيد و بر شماست که دعا و نيايش نماييد». (7)
با اين که حضرت علي عليه السلام معصوم بوده و تمام گفته هاي او حجت است، ولي براي تثبيت مطلب به سخن زهرا عليها السلام تمسک مي کند. اين نشانگر عصمت حضرت صديقه طاهره عليها السلام بوده و اين که تمام رفتار، گفتار و نوشتار او حجت است و از اين جهت فرقي بين زن و مرد نيست.

تنها تسلي بخش علي عليه السلام
 

حضرت بعد از شهادت حضرت فاطمه خطاب به ايشان فرمودند: «بمن العزاء يا بنت محمد؟ کنت بک اتعزي ففيم العزاء من بعدک؟* با چه کسي آرامش يابم اي دختر محمد؟ من به وسيله تو تسکين مي يافتم؛ بعد از تو با چه کسي آرامش يابم؟».(8)

غضب خداوند به غضب فاطمه عليها السلام
 

حضرت علي عليه السلام از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله نقل نموده که ايشان فرمودند: «ان الله عزوجل ليغضب لغضب فاطمه و يرضي لرضاها* خداوند عزوجل به خاطر خشم فاطمه خشمگين و براي خشنودي و رضايت فاطمه راضي مي شود». (9)

برگزيده پيامبر صلي الله عليه و آله
 

حضرت علي عليه السلام در مصيبت حضرت زهرا عليها السلام خطاب به پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله مي فرمايد: «قل يا رسول الله عن صفيتک صبري* يعني اين صفيه توست، بانويي که صفوه تو، مصطفي و برگزيده توست رحلت کرده و صبر فقدانش براي من دشوار است».(10)

تکرار مصيبت فقدان پيامبر صلي الله عليه و آله
 

هنگام ارتحال بزرگ بانوي اسلام حضرت فاطمه و بيان وصايا و حلاليت ايشان، حضرت در پاسخ مي گويد: «پناه به خدا، تو داناتر و پرهيزکارتر و گرامي تر و نيکوکارتر از آن هستي که به جهت مخالفت کردنت با خود، تو را مورد نکوهش قرار دهم. دوري از تو و احساس فقدانت بر من گران خواهد بود، ولي گريزي از آن نيست. به خدا قسم با رفتنت مصيبت رسول خدا را بر من تازه نمودي، يقيناً مصيبت تو بزرگ است مصيبتي که هيچ چيز و هيچ کس نمي تواند به انسان دلداري دهد و هيچ چيز نمي تواند جايگزين آن شود».(11)

مقدم نمودن خواست فاطمه بر خواست خويش
 

در هنگام وصيت حضرت زهرا عليها السلام در پاسخ امام به ايشان و گريستن هر دو، سپس امام سر مبارک فاطمه عليها السلام را به سينه چسباند و گفت: «هرچه مي خواهي وصيت کن، يقيناً به عهد خود وفا کرده، هرچه فرمان دهي انجام مي دهم و فرمان تو را بر نظر و خواست خويش مقدم مي دارم.»(12)

پايان شکيبايي علي عليه السلام
 

علي عليه السلام که اسوه صبر و استقامت است اما در شهادت حضرت زهرا عليها السلام تأثر و تألم خود را چگونه اظهار مي دارد، تا آن جا که بعد از دفن همسر گراميش در حالي که حزن و اندوه تمام وجود او را فرا گرفته بود خطاب به قبر پيامبر صلي الله عليه وآله عرضه داشت: «خدا چنين خواست که او زودتر از ديگران به رسول خدا بپيوندد، پس از او شکيبايي من به پايان رسيده و خويشتن داري از دست رفته، اما آن چنان که در جدايي تو صبر کردم در مرگ دخترت نيز جز صبر چاره اي ندارم شکيبايي بر من سخت است. پس از او آسمان و زمين در نظرم زشت مي نمايد و هيچ گاه اندوه دلم نمي گشايد. چشمم بي خواب، و دل از سوز غم سوزان است. تا خداوند مرا در جوار تو ساکن گرداند. مرگ زهرا ضربه اي بود که دل را خسته و غصه ام را پيوسته گردانيد و چه زود جمع ما را به پريشاني کشانيد... اگر بيم چيرگي ستمکاران نبود، براي هميشه اين جا [کنار قبر زهرا عليها السلام ] مي ماندم و در اين مصيبت بزرگ چون مادر فرزند مرده، اشک از ديدگانم مي راندم.»(13)

پي نوشت ها :
 

1. بحارالانوار/ ج 41/ ص 151 و 224.
2. نهج البلاغه.
3. احتجاج/ ج 1/ ص 135.
4. همان/ ص 123.
5. ذخائرالعقبي في مناقب ذوي القربي/ ص 56.
6. بحارالانوار/ ج 43/ ص 117.
7. زن در آئينه جمال و جلال/ ص 42.
8. فاطمه الزهرا بهجه قلب مصطفي/ ص 578.
9. کنزالعمال/ ج 12/ ص 111.
10. نهج البلاغه/ فيض الاسلام/ خطبه 193.
11. فاطمه الزهرا من المهد الي اللحد/ ص 610- 609.
12. همان.
13. اصول کافي/ ج 1/ ص 159.
 

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنابع: فصلنامه پژوهشي و اطلاع رساني نهج البلاغه
  نشريه نسيم وحي شماره 28



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: حضرت زهرا سلام الله عليها از منظر اميرالمومنين علي, اميرالمومنين, حضرت زهرا سلام الله عليها
مقام معنوي زهراي اطهر عليها السلام
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 2:14 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
مقام معنوي زهراي اطهر عليها السلام


شخصيت زهراي اطهر، درابعاد سياسي و اجتماعي و جهادي، شخصيت ممتاز و برجسته يي است؛به طوري که همه ي زنان مبارز و انقلابي و برجسته و سياسي عالم مي توانند از زندگي کوتاه و پر مغز او درس بگيرند . زني که در بيت انقلاب متولّد شد و تمام دوران کودکي را در آغوش پدري گذراند که درحال يک مبارزه ي عظيم جهاني فراموش نشدني بود. آن خانمي که در دوران کودکي، سختيهاي مبارزه ي دوران مکه را چشيد، به شعب ابي طالب برده شد، گرسنگي و سختي و رعب و انواع و اقسام شدتهاي دوران مبارزه ي مکه را لمس نمود و بعد هم که به مدينه هجرت کرد، همسر مردي شد که تمام زندگيش جهاد في سبيل الله بود و در تمام قريب به يازده سال زندگي مشترک فاطمه ي زهرا و امير المؤمنين عليهما السلام، هيچ سالي، بلکه هيچ نيم سالي نگذشت که اين شوهر، کمر به جهاد في سبيل الله نبسته و به ميدان جنگ نرفته باشد و اين زن بزرگ و فداکار،همسري شايسته ي يک مرد مجاهد و يک سرباز و سردار دايمي ميدان جنگ را نکرده باشد.
پس،زندگي فاطمه ي زهرا عليها السلام، اگر چه کوتاه بود و حدود بيست سال بيشتر طول نکشيد؛اما اين زندگي،ازجهت جهاد و مبارزه وتلاش و کار انقلابي و صبر انقلابي و درس و فراگيري و آموزش به اين و آن و سخنراني و دفاع از نبوّت و امامت و نظام اسلامي، درياي پهناوري از تلاش و مبارزه و کار و در نهايت هم شهادت است.اين، زندگي جهادي فاطمه ي زهراست که بسيارعظيم و فوق العاده و حقيقتاً بي نظير است و يقيناً در ذهن بشر- چه امروز و چه در آينده - يک نقطه ي درخشان و استثنايي است .
مقام معنوي زهراي اطهر،بالاتر از مقام جهادي و اجتماعي اوست
امّا مقام معنوي اين بزرگوار، نسبت به مقام جهادي و انقلابي و اجتماعي او، باز به مراتب بالاتراست .فاطمه ي زهرا عليها السلام به صورت، يک بشر و يک زن، آن هم زني جوان است،اما در معنا ، يک حقيقت عظيم و يک نور درخشان الهي و يک بنده ي صالح و يک انسان ممتاز و برگزيده است . کسي است که رسول اکرم به امير المؤمنين عليهما السلام فرمود :« يا علي .. انت قائد المؤمنين الي الجنّة ... و فاطمة قد اقبلت يوم القيامة... تقود مؤمنات امّتي الي الجنّة»(1)
يعني در روز قيامت، اميرالمؤمنين عليه السلام مردان مؤمن را و فاطمه ي زهرا عليها السلام زنان مؤمن را به بهشت الهي راهنمايي مي کنند. او، عدل و همپايه و همسنگ اميرالمؤمنين است . آن کسي که وقتي در محراب عبادت مي ايستاد، هزاران فرشته ي مقرّب خدا، به او خطاب و سلام مي کردند و تهنيت مي گفتند و همان سخني را بيان مي کردند که فرشتگان، قبلاً به مريم اطهر گفته بودند؛عرض مي کردند :« يا فاطمة انّ الله اصطفاک و طهّرک و اصطفاک علي نساء العالمين »(2) اين مقام معنوي فاطمه ي زهراست.
زني ،آن هم در سنين جواني، از لحاظ مقام معنوي به جايي مي رسد که بنابر آنچه که در بعضي از روايات است، فرشتگان با او سخن مي گويند و حقايق را به او ارايه مي دهند . محدّثه است؛يعني کسي است که فرشتگان با او حديث مي کنند و حرف مي زنند .اين مقام معنوي و ميدان وسيع و قلّه ي رفيع، درمقابل همه ي زنهاي آفرينش و عالم است. فاطمه ي زهرا عليها السلام در قلّه ي اين بلنداي عظيم ايستاده و به همه زنان عالم خطاب مي کند و آنها را به پيمودن اين راه دعوت مي نمايد .
فاطمه عليها السلام، نمونه و اسوه ي زنان
آنهايي که درطول تاريخ -چه در جاهليت قديم و چه در جاهليت قرن بيستم - سعي کرده اند که زن را تحقير و کوچک کنند و او را دلبسته به همين زخارف و زينتهاي ظاهري معرفي نمايند و پايبند مد و لباس و آرايش و طلا و زيورآلات کنند و وسيله و دست مايه يي براي خوشگذرانيهاي زندگي وانمود نمايند و عملاً دراين راه قدم بردارند، منطق آنها منطقي است که مثل برف و يخ، در مقابل گرماي خورشيد مقام معنوي فاطمه ي زهرا عليها السلام ذوب مي شود و ازبين مي رود .
اسلام، فاطمه - آن عنصر برجسته و ممتاز ملکوتي -را به عنوان نمونه و اسوه ي زن معرفي مي کند. آن، زندگي ظاهري و جهاد مبارزه و دانش و سخنوري و فداکاري و شوهرداري و مادري همسري و مهاجرت و حضور در همه ي ميدانهاي سياسي و نظامي انقلابي و برجستگي همه جانبه ي او که مردهاي بزرگ را در مقابلش به خضوع وادار مي کرد،اين هم مقام معنوي و رکوع و سجود و محراب عبادت و دعا و صحيفه و تضرّع و ذات ملکوتي و درخشندگي عنصر معنوي و همپايه و هموزن و همسنگ اميرالمؤمنين و پيامبر بودن اوست. زن، اين است .الگوي زني که اسلام مي خواهد بسازد،اين است .(3)

پي نوشت ها :
 

1- بحار الانوار ، ج43،ص24.
2- بحار الانوار، ج43،ص24.
3-حديث ولايت، ج3،صص156-158.
 

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع : شخصيت و سيره ي معصومين(علیهم السلام)در نگاه رهبر انقلاب اسلامي(جلد 2)،( شخصیت و سیره حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)) ،ناشر موسسه فرهنگي قدر ولايت - 1383



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: مقام معنوي زهراي اطهر عليها السلام, مقام معنوي زهرا
شمّه‌ای از اخلاق، صفات و كرامات حضرت فاطمه
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 2:13 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
شمّه‌ای از اخلاق، صفات و كرامات حضرت فاطمه


در وصف فاطمه عليهاالسلام

دركتاب "كشفُ الغُمَّةِ في مَعرفةِ الائمَّة، از قول امّ المؤمنين نقل شده است كه فرمود: فاطمه عليهاالسلام دختر رسول خدا صلی الله عليه و آله در سيما و شمايل به رسول خدا صلی الله عليه و آله از همه كس شبيه‌تر بود.(1)
از عايشه نقل شده كه می ‌گويد: من كسی را در سخن گفتن شبيه‌تر از فاطمه عليهاالسلام به رسول خدا صلی الله عليه و آله نديدم. چون بر پيامبر صلی الله عليه و آله وارد می ‌شد، آن حضرت دستش را می گرفت، می بوسيد و در كنار خود می نشاند و چون پيامبر صلی الله عليه و آله بر فاطمه عليهاالسلام وارد می شد فاطمه از جا بلند می شد و به استقبال آن حضرت می رفت و پدر را می بوسيد و دستش را می گرفت و در جای خود می نشاند.(2)
و از عايشه نقل شده است كه از فاطمه ياد كرد و گفت: من جز پدرش (پيامبر صلی الله عليه و آله) كسی را راستگوتر از او نديدم. (3)
از جابر نقل شده كه می گويد: هيچ وقت فاطمه را در حال راه رفتن نديدم مگر اين كه به ياد رسول خدا صلی الله عليه و آله افتادم كه گاهی به سمت راست و گاهی به سمت چپ متمايل می شد.(4)
از عايشه پرسيدند: چه كسی از همه مردم نزد رسول خدا صلی الله عليه و آله محبوب‌تر بود؟ گفت: فاطمه. گفتند: ما تنها از مردان می پرسيم؟ گفت: همسر فاطمه.(5)
از مجاهد نقل شده كه می گويد: پيامبر صلی الله عليه و آله از خانه بيرون شد در حالی كه دست فاطمه را گرفته بود. فرمود: "هر كه اين را می شناسد و هر كه نمی شناسد، بداند كه اين فاطمه دختر محمد صلی الله عليه و آله پاره تن من و قلب و روح من است، هر كه او را بيازارد مرا آزرده، و هر كه مرا بيازارد خدا را آزرده است."
از ثوبان خادم رسول خدا صلی الله عليه و آله نقل شده كه می گويد: وقتی كه رسول خدا صلی الله عليه و آله مسافرت می كرد، با آخرين كسی كه از اهل خانه خداحافظی می كرد، فاطمه بود و چون از سفر برمی گشت، نخستين كسی را كه ديدن می كرد، فاطمه بود.
از موسی بن جعفر عليه السلام به نقل از پدران بزرگوارش، روايت شده كه گويد: "علی عليه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله عليه و آله بر دخترش فاطمه عليهاالسلام وارد شد و در گردنش گردنبندی مشاهده كرد، صورتش ‍را از او برگرداند، فاطمه عليهاالسلام آن گردنبند را بريد و دور انداخت، رسول خدا صلی الله عليه و آله رو به دخترش كرد، و فرمود: فاطمه! تو از منی، آنگاه فقيری آمد، گردنبند را به او داد سپس رسول خدا صلی الله عليه و آله فرمود: خداوند سخت خشمناك است بر كسی كه خون مرا بريزد و مرا با آزردن عترتم بيازارد." (8)

دعا در حق ديگران

جعفر بن محمد بن نقل از پدرش و او از علی بن حسين عليهماالسلام از طريق فاطمه صغري از حسين بن علی عليهما‌السلام به نقل از برادرش حسن بن علی بن ابی طالب عليهماالسلام فرمود: "مادرم فاطمه عليهاالسلام را در شب جمعه‌ای ميان محراب ديدم كه همواره در ركوع و سجود بود تا سپيده صبح دميد و می شنيدم كه مردان و زنان مؤمن را دعا می كرد و آنها را نام می برد و دعای زيادی برای ايشان كرد و برای خودش دعايی نكرد، پس من عرض ‍كردم: مادر چرا همان طوری كه برای ديگران دعا می كنيد برای خودتان دعا نمی كنيد؟ فرمود: پسرم، اول همسايه، سپس خانه." (9)

خشنودي حضرت زهرا عليهاالسلام از شنيدن خبر مرگ

از عايشه نقل شده كه می گويد: وقتی كه رسول خدا صلی الله عليه و آله مريض شد دخترش فاطمه را خواست با او در گوشی صحبتی كرد او گريست سپس با او در گوشی سخنی گفت كه او خنديد. حقيقت حال را از فاطمه جويا شدم، فرمود: اما گريه من به اين علت بود كه حضرت از مرگش خبر داد لذا، من گريه كردم سپس خبر داد كه من نخستين فرد از خاندان او هستم كه به وی ملحق می شوم، از اين رو خنديدم.(10)

درخواست از رسول خدا صلوات الله عليه

در كتاب "مَن لايَحضُرُهُ الفَقيه" آمده است كه اميرالمؤمنين عليه السلام به مردی از بنی سعد فرمود: "آيا از حال خودم و فاطمه عليهاالسلام تو را آگاه نسازم؟ او در خانه من آنقدر با مشك آب آورد كه بند مشك در سينه‌اش اثر گذاشت و به قدری دستاس كرد كه دستش تاول زد و آنقدر خانه را جارو زد كه جامه‌هايش به رنگ خاك در آمد و آنقدر زير ديگ آتش افروخت كه جامه‌هايش تيره شد و از اين همه كار سخت به زحمت افتاد. به او گفتم اگر خدمت پدرت برسی و از او تقاضای خدمتگزاری بكنی تو را از مشقت اين همه كار باز می دارد. فاطمه عليهاالسلام خدمت پيامبر صلی الله عليه و آله رسيد و چون جمعی را خدمت آن حضرت ديد، شرم كرد و برگشت اما پيامبر صلی الله عليه و آله دانست كه فاطمه عليهاالسلام برای حاجتی آمده است، از اين رو فردای آن روز هنوز ما در بستر بوديم وارد شد. سلام داد، ما ساكت شديم و از اين كه در بستريم خجالت كشيديم. دوباره سلام داد، ما ساكت مانديم، باز هم سلام داد و ما ترسيديم اگر جواب ندهيم برگردد، زيرا روش پيامبر صلی الله عليه و آله چنين بود كه سه مرتبه سلام می داد، اگر اجازه دادند وارد می شد، اگر نه برمی گشت.
از ابن‌عباس به نقل از پيامبر صلی الله عليه و آله آمده است كه فرمود: "يا علی، خداوند فاطمه را به همسری تو در آورد و زمين را مهريه او قرار داد پس هر كس با دشمنی تو روی زمين راه رود، مرتكب حرام شده است."
اين بود كه جواب سلام آن حضرت را داديم و عرض كرديم يا رسول الله وارد شويد. پيامبر صلی الله عليه و آله وارد شد و بالای سر ما نشست و فرمود: فاطمه! ديروز چه حاجتی نزد پدرت داشتی ؟ ترسيدم كه اگر پاسخ ندهيم از جا برخيزد اين بود كه من سر برآوردم و گفتم: يا رسول الله به خدا سوگند من به عرضتان می رسانم، فاطمه به قدری با مشك آب كشيده است كه بند مشك در سينه‌اش اثر گذاشته و به قدری دستاس كرده كه دستش تاول زده و آنقدر خانه را جارو زده كه جامه‌اش به رنگ خاك در آمده و به قدری زير ديگ آتش افروخته كه جامه‌هايش تيره شده است. لذا به او گفتم اگر نزد پدرت بروی و از او تقاضای خدمتكاری بنمايی، تو را از مشقت اين همه كار باز می دارد. پيامبر صلی الله عليه و آله فرمود: آيا نمی خواهيد به شما چيزی را بياموزم كه بهتر از خدمتگزار است؟ هرگاه به خوابگاه رفتيد سی و چهار مرتبه" الله اكبر" و سی و سه مرتبه "سبحان الله" و سی و سه مرتبه "الحمدلله" بگوييد. فاطمه عليهاالسلام با شنيدن اين سخنان سر بر آورد و عرض كرد: من از خدا و رسولش راضی ام، من از خدا و رسولش راضی ‌ام." (12)

آزار فاطمه؛ آزار پيامبر

از مجاهد نقل شده كه می گويد: پيامبر صلی الله عليه و آله از خانه بيرون شد در حالی كه دست فاطمه را گرفته بود. فرمود: "هر كه اين را می شناسد و هر كه نمی شناسد، بداند كه اين فاطمه دختر محمد صلی الله عليه و آله پاره تن من و قلب و روح من است، هر كه او را بيازارد مرا آزرده، و هر كه مرا بيازارد خدا را آزرده است." (13)

كفو علي عليه السلام

در كتاب "الفردوس" از پيامبر صلی الله عليه و آله نقل شده است: "اگر علی عليه السلام نبود، برای فاطمه عليهاالسلام همتايی نبود." (14)
و نيز در همان كتاب از ابن‌عباس به نقل از پيامبر صلی الله عليه و آله آمده است كه فرمود: "يا علی، خداوند فاطمه را به همسری تو در آورد و زمين را مهريه او قرار داد پس هر كس با دشمنی تو روی زمين راه رود، مرتكب حرام شده است."(15)
از جعفر بن محمد صلی الله عليه و آله به نقل از پدرش روايت شده كه می گويد: "رسول خدا صلی الله عليه و آله فرمود: فاطمه! آيا می دانی برای چه تو را فاطمه ناميدند؟ علی عليه السلام پرسيد: چرا؟ فرمود: چون او و پيروانش از آتش دوزخ بر كنار شده اند."

دعاي رسول خدا در حق علي و فاطمه عليهماالسلام

ابن بابويه ضمن حديث طولانی كه راجع به تزويج اميرالمؤمنين عليه السلام با فاطمه ايراد كرده، آورده است كه پيامبر صلی الله عليه و آله، فاطمه و علي عليهماالسلام را طلبيد، و آنها را در مقابل خود نشاند؛ آنگاه آنها را در آغوش كشيد، عرض كرد: خداوندا! اينها از منند و من از ايشانم، خداوندا چنان كه از من پليدی را برطرف كرده‌ای و مرا پاك و پاكيزه قرار داده‌ای از ايشان نيز پليدی را برطرف كن و آنان را پاك و پاكيزه گردان! سپس فرمود: برخيزيد و به خانه‌تان برويد، خداوند ميان شما الفت افكند و به راه و رفتار شما بركت دهد و وضع معيشت شما را اصلاح كند! و بعد از جا برخاست و با دست خود، در را به روی آنها بست. (16)
ابن‌عباس می گويد: اسماء نقل كرد كه من همچنان به رسول خدا صلی الله عليه و آله می نگريستم، آن حضرت، به خصوص ايشان را دعا می كرد و كسی را در دعای به ايشان شركت نمی داد تا وارد حجره خود شد.(17)
در روايتی آمده است كه فرمود: "خداوند به راه و رفتار شما بركت دهد و شما را متحد سازد و بين دل‌های شما بر اساس ايمان الفت ايجاد كند! امور خانواده‌ات را بر عهده گير! درود بر شما." (18)

اراده خداوند بر پاكي اهل‌بيت عليهم السلام

از نافع بن ابی حمراء نقل شده كه می گويد: رسول خدا صلی الله عليه و آله را هشت ماه تمام می ديدم هر وقت برای نماز صبح از خانه بيرون می آمد از در خانه فاطمه عليهاالسلام می گذشت و می گفت: "درود بر شما، نماز! همانا خداوند اراده فرموده است تا از شما اهل‌بيت، پليدی را بزدايد و شما را پاك و پاكيزه قرار دهد." (19)

خشنودي ملائك

از جابر بن عبدالله روايت شده است كه می گويد: چون رسول خدا صلی الله عليه و آله فاطمه را به همسری علی عليه السلام در آورد، فرمود: "خدای تعالی از بالای عرش دستور اين تزويج را صادر كرد و جبرئيل خطبه عقد را خواند و ميكائيل و اسرافيل با هفتاد هزار فرشته شاهد بودند و خداوند به درخت طوبی وحی كرد كه هر چه دُرّ، ياقوت و مرواريد داری ثنار كن و به حورالعين وحی كرد تا آنها را جمع كنند زيرا آنها به دليل خوشحالی از تزويج فاطمه با علی آن گوهرها را تا روز قيامت به يكديگر هديه می دهند."(20)
از شرحبيل بن سعيد نقل شده كه می گويد: رسول خدا صلی الله عليه و آله در بامداد عروسی فاطمه عليهاالسلام با كاسه‌ای شير بر آن حضرت وارد شد، فرمود: "پدرت فدايت باد! از اين شير بياشام، سپس رو به علی عليه السلام كرد و فرمود: پسر عمويت فدايت باد! شير بنوش." (21)
رسول خدا صلی الله عليه و آله دست مبارك و پاكيزه‌اش را بين شانه‌های علی عليه السلام گذاشت و فشرد و سپس فرمود: يا علی ! اين غذا عوض آن دينار است، اين از جانب خدا پاداش دينار تو است. خداوند هر كه را بخواهد بی حساب روزی می دهد. آنگاه اشك چشم پيامبر صلی الله عليه و آله جاری شد و فرمود: سپاس خدا را كه نخواست شما را از اين دنيا بيرون برد تا اين كه تو را يا علی به منزله زكريا و فاطمه را به منزله مريم دختر عمران قرار دهد."

آفرينش اهل‌بيت عليهم السلام

از علی عليه السلام نقل شده كه می گويد: "شنيدم رسول خدا صلی الله عليه و آله می فرمود: خدای بزرگ من، علی، فاطمه، حسن و حسين را از يك نور آفريده است." (22)

معناي نام "فاطمه" عليهاالسلام

در روايت ديگری از ابوهريره نقل است كه می گويد: فاطمه را از آن جهت فاطمه گفتند كه خداوند دوستانش را از آتش دوزخ بر كنار ساخته است. (23)
از جعفر بن محمد صلی الله عليه و آله به نقل از پدرش روايت شده كه می گويد: "رسول خدا صلی الله عليه و آله فرمود: فاطمه! آيا می دانی برای چه تو را فاطمه ناميدند؟ علی عليه السلام پرسيد: چرا؟ فرمود: چون او و پيروانش از آتش دوزخ بر كنار شده اند." (24)
از آن حضرت نقل شده كه گويد: "فاطمه عليهاالسلام در نزد خدای تعالی نُه اسم دارد: فاطمه، صديقه، مباركه، طاهره، زكيه، رضيه، مرضيه، محدثه، و زهرا. فرمود: از آن جهت او را فاطمه گفتند، كه از بدی بريده است، و اگر علی عليه السلام نبود او در روی زمين همتايی نداشت." (25)

معناي نام "زهرا"

از امام باقر عليه السلام پرسيدند كه چرا حضرت فاطمه عليهاالسلام را زهرا ناميدند؟ فرمود: "برای آن كه خدای تعالی آن حضرت را از پرتو عظمت خود آفريد و چون تابيد تمام آسمان‌ها و زمين را به نور خود روشن كرد و چشم فرشتگان خيره گشت و برای خدا به سجده افتادند و عرض كردند: ای خدا و ای مولای ما اين چه نوری است؟ خدا به ايشان وحی كرد، اين قسمتی از نور من است كه در آسمان خود جا داده‌ام و آن را از عظمت خويش آفريده‌ام، آن نور را از صلب پيامبری از پيامبرانم بيرون آوردم و آن پيامبر را بر تمام انبياء برتری دادم و از همان نور، امامانی را به وجود می آورم كه قيام به امر كرده و به حقانيت من هدايت می كنند و پس از پايان گرفتن وحی، آنان را جانشينان خود در زمين قرار می دهم." (26)
از امام باقر عليه السلام پرسيدند كه چرا حضرت فاطمه عليهاالسلام را زهرا ناميدند؟ فرمود: "برای آن كه خدای تعالی آن حضرت را از پرتو عظمت خود آفريد و چون تابيد تمام آسمان‌ها و زمين را به نور خود روشن كرد و چشم فرشتگان خيره گشت و برای خدا به سجده افتادند.

برگزيدگان عالم

از علی عليه السلام نقل شده كه می گويد: "رسول خدا صلی الله عليه و آله به فاطمه عليهاالسلام فرمود: دخترم! خدای تعالی توجهی به دنيا فرمود، در نتيجه مرا بر مردان جهان برگزيد سپس دوباره عنايتی كرد، همسر تو را بر مردان جهان برگزيد، و نيز سومين بار به دنيا نگريست پس تو را بر زنان جهان برگزيد و بالاخره مرتبه چهارم توجهی فرمود و پسران تو را بر جوانان عالم برگزيد." (27)
درباره معنای قول خدای تعالی: "فَتَلَقَّی آدَمُ مِن رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتَابَ عَليه"(بقره/۳۷)؛ سپس آدم از پروردگار خود كلماتی دريافت داشت (و با آنها توبه كرد) و خداوند توبه او را پذيرفت. روايت شده است كه فرمود: "حضرت آدم عليه السلام به حق محمد، علی، فاطمه، حسن و حسين از خداوند درخواست كرد." (28)

زنان برگزيده

از پيامبر صلی الله عليه و آله نقل شده است كه فرمود: "بهشت مشتاق چهار تن از زنان است؛ مريم دختر عمران، آسيه دختر مزاحم، همسر فرعون كه در بهشت همسر پيامبر است، و خديجه دختر خويلد كه در دنيا و آخرت همسر پيامبر صلی الله عليه و آله است و فاطمه دختر محمد صلی الله عليه و آله." (29)
در روايت عايشه آمده است: بانوی زنان بهشت چهار زن است: مريم دختر عمران، فاطمه دختر محمد صلی الله عليه و آله، خديجه دختر خويلد و آسيه دختر مزاحم، همسر فرعون. (30)

پي نوشت :

1- كشف الغمه، ص ۱۴۲.
2- همان، ص ۱۳۶.
3- همان، ص ۱۴۲.
4- همان، ص ۱۳۹.
5- همان.
6- كشف الغمه، ص ۱۳۵، از احمد اين حديث را نقل كرده است كه او را در مسند خود ج ۵، ص ۲۷۵ آورده است.
7- همان، ص ۱۴۲.
8- همان، صص ۱۳۵ و ۱۳۶.
9- همان.
10- همان.
11- من لا يحضره الفقيه، ص ۸۸.
12- كشف الغمه، ص ۱۴۰.
13- كتاب الفردوس، ص ۱۴۲.
14- همان.
15- كشف الغمه، ص ۱۴۲.
16- همان.
17- همان، صص ۱۴۲ و ۱۳۷.
18- همان.
19- همان، ص ۱۴۲.
20- همان.
21- همان، ص ۱۳۸.
22- همان، ص ۱۳۹.
23- همان.
24- همان.
25- همان.
26- همان، ص ۱۴۰.
27- همان.
28- همان.
29- همان، ص ۱۳۵.
30- همان، ص ۱۴۱.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: باشگاه اندیشه



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: شمّه‌ای از اخلاق, صفات و كرامات حضرت فاطمه, كرامات حضرت فاطمه, صفات حضرت فاطمه
فاطمه علیها السلام ازنگاه اهل بیت
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 2:10 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
فاطمه علیها السلام ازنگاه اهل بیت

فاطمه از نگاه پیامبر صلوات الله علیه

پیامبر گرامـى اسلام در مـوارد گوناگـون و به مناسبت هاى مختلف و تعبیـرات متفاوت دربـاره مقام و عظمت فاطمه(س) سخـن گفته است. رسول خدا كه خود مربى آن حضرت بـوده و در پرورش جنبه هاى وجـودى فاطمه زهرا(س) بزرگتـریـن نقـش را داشته است، بهتـر از هـر كـس مى تواند در باره او و ویژگیهاى والایش سخـن بگوید. در ایـن قسمت به چنـد گفتار از پیامبـر(ص) در باره فاطمه(س) بسنـده مـى شـود.

فاطمه محور حق و باطل است

در روایات مختلف و به مناسبت هاى گوناگـون از پیامبر(ص) نقل شده است: "ان الله لیغضب لغضب فاطمه و یرضـى لرضاها"(1) خداوند به هنگام خشمگین شدن فاطمه خشمگیـن مـى شـود؛ و هنگام خـشنـودى او خـشنود مى گردد. و در برخى روایات چنیـن نقل شده است: "انها بضعه منى یوذینى ما آذاها(2)؛ او پاره تـن من است ، هر که او را آزرده نمـایـد، مـرا آزرده كـرده است". و در بعضـى نقل ها اضافه شـده است: "... و یسرنـى ما سـرها"(3) ؛ آنچه او را شـاد نمـایـد، مـرا شـاد مـى گـردانـد".

او بهترین زنان جهان است

پیامبر گرامى اسلام در مناسبت هاى بسیار فرمود: فاطمه(س) بهتریـن ِ زنان جهان است. روزى على و فاطمه و حسـن و حسین در محضر پیامبر بـودند. رسول خدا فرمود: پروردگارا! تو خود مى دانى اینان اهل بیت و گرامـى تریـن انسان ها نزد مـن هستند. پـس دوست بدار كسانـى كه اینها را دوست مـى دارند. و دشمن بدار كسانـى كه اینان را دشمـن مـى دارند .. . و كمك كـن كسانـى را كه به اینها كمك مـى كننـد و آنان را از هر ناپاكـى، پاك گـردان و آنان را از هـر گناهـى در امان بـدار . آنگاه فرمـود:
یا على! تـو امام امت و جانشیـن مـن هستى، كه مومنان را به سوى بهشت مى كشانى و گـویا مى بینـم دخترم فاطمه در حالى كه بر اسبـى از نـور سـوار است و فـرشتگـان زیادى اطـراف اوینـد، وارد صحنه قیامت مى شود ، و زنان مومـن امتـم را به بهشت سوق مى دهد. پـس هر زنى كه در شبانه روز نماز بخـواند و روزه به جا آورد و حج كند و زكات مالـش را بپردازد و از شوهرش اطاعت كند و بعد از مـن ولایت على را پذیرا باشد، با شفاعت دخترم فاطمه وارد بهشت مى شـود. او سرور زنان جهان است. سؤال شد: آیا او سرور زنان ایـن جهان است؟
فرمود: مریم دختر عمران، سرور زنان ایـن جهان است. دخترم فاطمه سرور زنان تمام عالـم، از اولین و آخـریـن خـواهـد بـود. او در محراب عبادت مى ایستد، در حالـى كه هفتاد هزار فرشته مقرب به وى سلام مـى كنند، و همان طـور كه فرشتگان مریـم را مـورد خطاب قرار مى دادند، او را نیز مـورد خطاب قرار داده و مـى گـویند: " ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك علـى نساء العالمیـن " (4)؛ همانا خـداوند تـو را بـرگزید و پاكیزه گـردانیـد و در میان زنان جهان تـو را بـرتـرى داد.(5) سیـدة النساء بـودن آن حضـرت چنان مشهور و معروف بـود كه هیچ مسلمانـى تـوانایـى انكـار آن را نـداشت؛ از ایـن رو امامان معصـوم(ع) و پیروان آنها، در مـوارد گوناگـون از ایـن مـوضـوع بهره مـى جستند و از آن براى اثبات حقانیت علـى(ع) استفاده مـى كردند و مخالفان هـم تـوانایى انكار آن را نداشتند.

آیه تطهیر در باره فاطمه است

انس بـن مالك نقل مى كند: پیامبر گرامى اسلام ، مدت شـش ماه ، در آن هنگام كه براى اقامه نماز صبح از خانه خارج مى شد، چـون به خانه فاطمه مى رسید، مى فرمـود: اى اهل بیت پیامبر! نماز، و آنگاه آیه "انمـا یـریـد الله لیذهب عنكـم الـرجـس اهل البیت و یطهركــم تطهیرا"(6) را قرائت مى كرد.
فاطمه در نگاه علی علیه السلام

مبـاهـات علـى(ع) به همسـرى فـاطمه(س)

حضرت علـى(ع) در مـوارد گوناگـونـى بـراى اثبات حقانیت خـود به داشتـن همسـرى چـون فـاطمه(س) استنـاد مـى كرد؛ از جمله:
1ـ در جریان سقیفه على(ع) ضمـن برشمردن فضایل و كمالات خـویـش و اینكه او بایـد بعد از پیامبر رهبـرى و هـدایت جامعه اسلامـى را عهده دار شود به ابـوبكر فرمود: تو را به خدا سوگند مى دهـم! آیا آن كسـى كه رسـول خدا او را براى همسرى دخترش برگزید و فرمـود:
خـداوند او را به همسرى تو (علـى) در آورد، مـن هستـم یا تـو؟! ابوبكر پاسخ داد: تو هستى.( 7)
2ـ در جریان شوراى شـش نفره كه به توصیه خلیفه دوم براى انتخاب جانشیـن وى تشكیل شده بـود و حضرت علـى(ع) یكـى از آنان محسـوب مـى شـد، حضرت خطاب به سایر اعضا فرمـود: شما را به خـدا سـوگند مى دهم! آیا در بیـن شما به جز مـن كسى هست كه همسرش بانوى زنان جهان بـاشـد؟ همگـى پـاسخ دادنـد: نه.(8)
3ـ معاویه به علـى(ع) نامه اى مـى نـویسد و براى خـود افتخارها و امتیازهاى علـى(ع) را مـدعى مـى شـود. علـى(ع) در پاسخ،ضمـن رد امتیازهاى بـى اسـاس معاویه، به فضیلتها و امتیازهاى خـود اشاره كرده، مى فرماید: نمى بینى مردمـى از مهاجران را در راه خدا شهید نمودند كه همگان از فضیلتى برخوردار بـودند، تا آنكه شهید ما ـ حمزه ـ شـربت شهادت نـوشید و به سیدالشهدا ملقب گردیـد، و چـون رسـول خـدا(ص) بر او نماز خـوانـد، به گفتـن هفتاد تكبیر او را مخصـوص گرداند؟! نمى بینى مردمانى در راه خدا دست خـود را دادند و ذخیره ای از فضیلت براى خود نهادند، و چـون یكى از ما را ضربتى رسید و دست وى جدا گردید (جعفر بـن ابى طالب)، طیارش خـواندند كه در بهشت به سـر بـرد و ذوالجناحیـن كه با دو بال پـرید؟! و اگـر نبـود كه خدا خـود ستـودن را نهى كرد، گـوینده (علـى) فضیلتهاى فـراوانـى بـرمـى شمرد كه دلهاى مـومنان با آن آشناست و در گـوش شنـونـدگان خـوش آواست ...

فاطمه(س) در نگاه امام حسن(ع)

امام حسـن(ع) در موارد متعددى راجع به مادر گرامیـش ، سخـن گفته است، از جمله نقل شـده است : مـادرم را دیـدم كه در شب جمعه در محراب عبادت ایستاده و پیـوسته تا هنگامـى كه خـورشید پهنه افق را فرا گرفته بود، مشغول ركـوع و سجـود بـود، و شنیـدم كه براى مردان و زنان باایمان دعا مى كرد و اسامى یكایك آنها را مـى بـرد و براى خویشتـن چیزى از خدا نخـواست. عرض كردم: مادر! چرا همان گـونه كه براى دیگران دعا مى كنى، براى خـود دعا نمى كنى؟
فرمود: فـرزنـدم! اول همسـایه، بعد از آن خـانه . (9)

فاطمه(س) از نگاه امام حسین(ع)

امام حسیـن(ع) در مـوارد متعددى از مـادرش فـاطمه به عظمت یـاد كرده و از اینكه مادرى چـون فاطمه دارد، مباهات مـى كند و آن را از امتیازات و برترى خـود بر دیگران به حساب مـىآورد. در جریان عاشـورا ایـن مـوضـوع به خـوبـى مشـاهـده مـى شود .
در روز عاشورا بعد از شهادت على اصغر، امام حسیـن(ع) بر مركب خویـش سـوار شد و براى جنگ و جهاد حركت كرد و اشعارى خـواند كه مضمونش چنین بود:
... عمر سعد با لشكرى سنگیـن براى ظلم و ستـم به سوى مـن آمده ، نه به جهت كار ناشایستـى كه از من سر زده باشـد. تنها جرم مـن آن است كه به روشنایـى خـورشیـد و ماه (پیامبـر و علـى) افتخار مـى كردم. به علـى که پـس از پیامبر برترین بود و به پیامبر قرشى از طرف پدر و مادر. بهتریـن مخلـوقات ، پدرم بـود و بعد از آن مـادرم. پـس مـن فـرزنـد بهتـریـن انسـانها هستم.

فاطمه(س) در نگاه امام سجاد(ع)

امام سجـاد(ع) نیز در مـواردى از عظمت و مـرتبت فـاطمه(س) سخـن گفته است؛ از جمله:

فراگیرى دعاى فاطمه

امام سجاد(ع) مـى فرماید: در روز عاشـورا، پدرم مرا در حالـى كه خـون از بدنـش مى جـوشید، به سینه چسبانید و فرمود: پسرم! دعایى را كه مادرم فاطمه زهرا به مـن آمـوخته است و او خـود از رسـول خـدا فـرا گرفته و پیامبـر آن را از جبـرئیل فـرا گـرفته كه به هنگام گرفتارى و نیاز شـدیـد و مشكلـى كه براى وى پیـش مـىآمـد بخواند، از من فرا گیر و بخوان:
"بحق یـس و القرآن الحكیـم و بحق طه و القـرآن العظیـم یا مـن یقدر على حوائج السائلیـن، یا مـن یعلـم ما فى الضمیر، یا منفس عن المكروبین یا مفرج عن المغمـومیـن، یا راحم الشیخ الكبیر، یا رازق الطفل الصغیر، یا مـن لا یحتاج الى التفسیر صلى على محمد و آل محمد." (10)

شفاعت فاطمه برآورده مى شود

امام سجاد(ع) مـى فرماید: آن گاه كه قیامت فرا رسـد ، منادى ، ندا دهد : در ایـن روز، ترس و اندوهى به خـود راه ندهید. هنگامـى كه چنین اعلام شـود، تمام مردم سرها را بلند مـى كننـد و از ایـن عفـو عمومى خـوشحال مى شوند و وقتى گفته شـود: كسانى كه به آیات ما ایمان آوردنـد و مسلمـان شـدنـد،(11) به جز مسلمـانـانـى كه دوستـدار اهل بیت هستند، همگـى سـرها را بزیر اندازنـد. آن گاه اعلام مى شـود: ایـن است فاطمه دخت محمد. او و همراهانـش به سـوى بهشت مى روند: سپـس خداوند فرشته ای خدمت وى مى فرستـد و مـى گـوید:
حاجتت را از مـن بخواه! فاطمه(س) عرضه مى دارد: پروردگارا، حاجت مـن آن است كه مرا و كسانـى كه فرزندان مرا یارى كردنـد، مـورد عفو قرار دهى.(12)

فاطمه(س) در نگاه امام باقر(ع)

از امام باقر(ع) در باره مقام و عظمت حضـرت فاطمه(ع) روایاتـى بسیار نقل شده است از جمله این سخـن امام صادق(ع) نقل مى كند كه جابـر به امام باقر(ع) عرض كرد: اى فـرزنـد رسـول خـدا! مـن به فدایت گردم! درباره فضیلت جده ات فاطمه(س) حدیثى برایم نقل كـن كه هـر گاه آن را بـراى شیعیان نقل كنـم، خـوشحال شـونـد. امام باقر(ع) فرمود: پدرم از جدم و او از رسـول خدا نقل مى كند: چـون روز قیامت فرا مـى رسد، براى پیامبران و انبیاى الهى، منبرهایـى از نـور نصب مـى كننـد كه منبـر مـن از همه بـالاتـر است. آن گاه خداوند فرمان مى دهد: اى محمد! سخنرانى كـن. مـن هم چنان سخنانى مـى گـویـم كه هیچ كدام از پیامبران همانند آن را نشنیده باشند.
آن گاه براى اوصیاء منبرهایى از نـور نصب مى كنند و براى وصى مـن علـى در وسط آن منبره، منبرى نصب مى شـود كه از همه آنها بالاتر است. سپس خداوند فرمان مى دهد:
اى على! خطبه بخـوان و علـى سخنانـى بیان مـى كند كه هیچ كـس از اوصیاء هماننـد آن را نشنیـده بـاشنـد. آن گـاه بـراى فـرزنـدان پیامبران منبرهایى نصب مى شـود و براى دو فرزندم (حسـن و حسیـن) منبرى از نـور نصب مى شود و به آنها گفته مى شـود: سخـن بگـویید.
آنان چنان سخنانـى بر زبان جارى كنند كه هیچ كـدام از فرزنـدان پیـامبـران، همـاننـد آن را نشنیـده بـاشند. آن گـاه جبـرئیل نـدا مـى دهـد: فـاطمه دختـر محمـد كجاست؟ خدیجه دختر خـویلد كجاست؟ مریـم دختر عمران، آسیه دختر مزاحـم، ام كلثـوم مـادر یحیـى كجـاینـد؟ آنـان از جـاى بـرمـى خیزنـــد.
سپـس خـداونـد از اهل محشـر مـى پـرسـد: امروز عظمت از آن كیست؟
محمد و على و حسـن و حسین مى گویند: از خداى یكتاى قهار. آن گاه خداوند مى فرماید: اى اهل محشر! مـن كرامت را براى محمد و على و حسـن و حسین و فاطمه قـرار دادم. سـرها را پاییـن بینـدازیـد و چشمها را فرو بنـدید، چـون فاطمه مـى خـواهد به بهشت برود. سپـس جبرئیل ناقه اى از ناقه هاى بهشتـى مـىآورد و حضـرت فاطمه بـر آن سـوار مى شـود و در حالى كه فرشتگان زیادى او را احاطه كرده اند، وى را به بهشت مىآورند. فاطمه هنگامى كه به نزدیك بهشت مـى رسد، درنگ مى نماید. خـداونـد مـى فرمایـد: درنگ شما براى چیست؟ فرمان دادم كه شما را به بهشت ببرند. فاطمه عرضه مـى دارد: پروردگارا! دوست دارم در چنیـن روزى مقامـم شناخته شـود. خداوند مى فرماید:
اى دختر حبیبـم! برگرد و نظر افكـن و هر كـس را كه دوستى تو یا دوستى یكی از فرزندان تو در دلـش باشد، او را گرفته و وارد بهشت كن.
سپـس امام باقر(ع) فرمـود: به خـدا سـوگند! اى جابر! در آن روز فاطمه شیعیان و دوستانـش را همانند پرنده اى كه دانه خـوب را از دانه بد جدا مى كند، از بیـن جمعیت جدا مى كند، هنگامى كه شیعیان آن حضرت همراهـش به نزدیك بهشت رسیدند، آنان نیز درنگ مـى كنند.
خداوند مى فرماید: اى دوستان مـن! درنگ شما براى چیست، در حالـى كه فـاطمه در بـاره شمـا شفـاعت كرده است؟
آنان پاسخ مـى دهنـد: دوست داریـم در چنیـن روزى منزلت ما روشـن شـود. خداوند مى فرماید: دوستان مـن! نظر افكنید و هر كـس كه به جهت محبت فاطمه شما را دوست مـى دارد یا شما را مهمانـى كرده یا به شما لباس داده یا شـربت آبـى به شما داده یا در غیاب شما از شمـا دفـاع كـرده، بـرگیـریـد و همـراه خـود به بهشت ببـریـد.
سپـس امام باقر(ع) فرمـود: اى جابر! در آن روز باقـى نمـى مانند مگـر افراد شك كننـده یا كافـر یا منافق (و بقیه از بـركت وجـود فاطمه به بهشت مى روند)!(13)

فاطمه(س) در نگاه امام صادق(ع)

از امـام صـادق(ع) در مقـام و مـرتبت و عظمت مـادرش فــاطمه(س) روایات زیادى نقل شـده كه دو نمـونه ذكر مـى شـود: معرفت او بـر همگان لازم است مرحوم مجلسى در ضمـن روایتى از امام صادق(ع) نقل مـى كنـد: فاطمه صـدیقه كبـرا است. محـور حـركت انسان هاى گذشته، معرفت و شناخت حضرت فاطمه(س) بـوده است.(14)
روایت دیگری از امام صادق(ع) در ذیل آیه شـریفه"انا انزلناه فـى لیله القـدر"است که مـى فرماید: منظور از "لیله" فاطمه و منظور از "قدر" خداوند است. هر كـس فاطمه را آن گونه كه سزاوار است بشنـاسـد ، " لیلة القـدر" را درك كرده است. (15)

فاطمه(س) در نگاه امام كاظم(ع)

سلیمان بن جعفـر مـى گـویـد: از حضـرت مـوسـى بـن جعفر(ع) شنیدم: در خانه اى كه اسم محمد، على، حسن، حسین، جعفر، عبدالله و از زنان، اسـم فاطمه باشد، فقر و تنگدستى وارد نخـواهد شد.(16)
از حضرت موسى بـن جعفر(ع) نقل شده است: همـانـا فـاطمه، صـدیقه و شهیده است . (17)

فاطمه(س) در نگاه امام رضا(ع)

از حضرت علـى بـن مـوسـى الرضا(ع) روایات متعددى در باره مقام و جـایگـاه رفیع حضـرت فـاطمه(س) شده است.
روایت متعددی درباره مقام و جایگاه رفیع حضرت فاطمه (س) از حضرت علی بن موسی الرضا (ع) نقل شده است .
اگر علـى(ع) نبـود، همسرى براى فاطمه(س) یافت نمـى شد حضرت امام رضا(ع) از پدران بزرگـوار خـود از علـى(ع) نقل مى كند كه پیامبر به مـن فـرمود: اى علـى! عده اى از بزرگان قـریـش، مرا در مـورد ازدواج فاطمه، سرزنـش كرده و گفتند: فاطمه را از تـو خواستگارى كردیم و موافقت ننمودى و او را به على دادى، به آنها گفتـم: به خدا سوگند! مـن از پیش خود در ایـن باره مخالفت نكردم و به نظر شخصـى او را به ازدواج علـى در نیاوردم، بلكه خداوند با ازدواج شما مخالفت و با ازدواج على موافقت فرمـود. جبرئیل بر مـن نازل شده و گفت: اى محمد! خداوند عزوجل مـى فرماید: اگر علـى(ع) را نمـىآفریـدم، براى دخترت فاطمه همتا و همسرى در روى زمیـن یافت نمى شد. (18)

برترى فاطمه(س) بر همگان

همسرى با فاطمه زهرا(س) آنچنان سبب كمال و بـرترى و مباهات است كه امام رضا(ع) از پدر و اجداد گرامیـش نقل مى كند كه پیامبر به علـى(ع) فرمـود: سه فضیلت به تـو داده شد كه به مـن داده نشـده است. على(ع) عرض كرد: چه چیزهایى به مـن داده شده است؟
فرمـود: تو پدرزنى همچون من دارى،كه مـن چنین پدرزنى ندارم، همسرى چون فاطمه به تو داده شده، كه به من داده نشده است، حسـن و حسین به تـو داده شده، كه به مـن داده نشـده است.(19)

فاطمه(س) از منظر امام جواد(ع)

از آن حضرت در باره حضـرت زهـرا(س) روایاتـى نقل شـده كه به دو مورد بسنـده مـى شـود. مـوسـى بـن قاسـم گوید به حضرت جواد عرض كردم: تصمیـم گرفته بودم براى شما و پـدر بزرگـوارت طـواف كنـم. گفتنـد كه به نیابت جانشینان نمى شود طواف كرد. فرمود: هر قدر كه مى توانى طواف كـن، چون ایـن كـار جـایز است.
سه سـال بعد خـدمت آن حضـرت رسیــدم و راجع به طـوافهایى كه براى معصـومان انجام داده بـودم، تـوضیحاتى دادم. سپـس عرض كردم: گاهى از طرف مادرت حضرت فاطمه نیز طـواف كردم و گاهى هـم نكردم. فرمـود: آن را زیاد انجام بده ، زیرا كه برتریـن چیزى است كه بدان عمل مى كنى.(20)

فاطمه(س) به روایت امام هادى(ع)

آن حضـرت در وجه نامگذارى حضـرت صـدیقه طاهـره به"فاطمه" از رسـول خـدا نقل مـى كنـد: دختـرم فاطمه را بـدان جهت "فـاطمه" نامیدند كه خـداوند عزوجل او و دوستانـش را از آتـش جهنـم به دور نگه مى دارد.(21)

فاطمه(س) در نگاه امام عسكرى(ع)

از امام حسـن عسكـرى(ع) نیز روایاتـى دربـاره حضـرت فـاطمه(س) رسیده است.

بهشت درخشان از نور زهرا است

امام حسـن عسكرى(ع) از پدران بزرگـوارش از على(ع) نقل مى كند كه پیامبر(ص) فرمـود: آن هنگام كه خـداونـد آدم و حـوا را آفریـد، آنـان در بهشت به خـود مبـاهـات مـى كـردنـد. آدم به حــوا گفت:
خداوند هیچ مخلـوقى بهتر از ما نیافریده است. خداوند به جبرئیل فرمـود: این دو بنـده ام را به فردوس بریـن ببر! زمانـى كه وارد فـردوس شـدنـد، چشمانشان به بانـویـى افتاد كه جامه اى زیبـا از جامه هاى بهشتـى در بر داشت و تاجـى نـورانـى بر سر گذاشته و دو گوشواره درخشان به گوشـش آویخته بود و بهشت از پرتو نور چهره اش درخشان بـود. حضرت آدم به جبرئیل گفت: حبیبـم جبـرئیل! ایـن بانـو كه از زیبایـى چهره اش بهشت نـورانـى گشته، كیست؟ گفت: او فاطمه دختر محمد، پیامبرى است كه از نسل تـو می باشد كه در آخر الزمان خـواهـد آمـد. گفت: ایـن تاجـى كه بر سر دارد ، چیست؟ پاسخ داد:
شوهرش على بـن ابى طالب است. گفت: این دو گوشواره كه بر دو گوش او است، چیست؟ پاسخ داد: دو فرزندش حسـن و حسین مى باشند. آدم گفت:
حبیبـم! آیـا اینـان پیـش از مـن آفـریـده شـده اند؟
گفت: بلـى، اینان در علـم مكنـون خداوند چهار هزار سال پیـش از آنكه تـو آفـریـده شـوى، وجـود داشتنـد.(22)

پاداش عالمان

از آن حضرت نقل شده است: زنـى خـدمت حضرت زهرا شرفیاب شده، عرض مى كند: مادر ناتـوانى دارم كه نسبت به مسایل نماز شبهاتى دارد. مـرا فـرستـاده است كه از شمـا بپـرسـم.
حضـرت پاسخ او را داد: مجـددا سـوال دیگـرى مطـرح كـرد كه پاسخ شنید. باز هـم سوالى دیگر تا به ده سـوال رسید و پاسخ گرفت. زن از سؤال هاى ِ بسیار ، شرمنده شده، گفت: بیش از ایـن شما را به زحمت نمـى انـدازم! حضـرت فـرمـود: هـرچه مـى خـواهـى، سـوال كن.
سپـس براى تقویت روحیه وى فرمود: اگر به كسى كارى واگذار كنند، مثلا بار سنگینـى را به او بـدهند كه به ارتفاع بلندى حمل كند و در برابر صـد هزار دینار مزد بـدهند، آیا احساس خستگـى مـى كند؟
زن پاسخ داد: خیر. حضرت فرمود: مـن در مقابل هر پرسشى كه جـواب مـى گـویـم، پاداشـى به مراتب بیشتر از ایـن از خـداونـد دریافت مـى كنـم. پـس سزاوارتر است از جـواب پـرسش ها خسته نشـوم. آنگاه فرمود: از پدرم(ص) شنیدم كه فرمـود: در روز قیامت عالمان شیعه، در پیشگاه خداوند حاضر مى شـوند و به اندازه دانششان و كوششى كه در راه ارشاد بندگان خدا نمـوده اند،به آنان مقام و مرتبه داده مى شـود، به طورى كه به برخى از آنان یك میلیون نور مى دهند.(23)

فاطمه(س) در نگاه حضرت مهدى(عج)

عده اى از شیعیان درباره جانشینـى حضـرت امام حسـن عسكرى(ع) با یكـدیگر اختلاف داشتنـد. در ایـن باره خـدمت حضـرت بقیه الله(عج) نـامه اى نـوشتنـد و جـریـان اختلاف را ذكـر كـردند.
حضرت ضمـن پاسخ به نامه آنها فرمود: " و فى ابنة رسـول الله(ص) لى اسوه حسنه " (24) دختر رسـول خدا (فاطمه) براى مـن سرمشق و الگوى نیكویى است.
حضـرت حجت بـن الحسـن العسكـرى(عج) كه جهان را بـا ظهور و احكام نورانى خـود متحـول مى كند و آنچنان حكـومتى در روى زمیـن تشكیل مـى دهـد كه تا به حال ایجاد نشـده است و عدالت را در تمام كـره زمیـن حاكـم مى گرداند، فاطمه(س) را الگو و اسوه خود در رفتار و برنامه حكومتى خود مى داند.
آنچه گذشت جلـوه اى از سخـن معصـومان علیهم السلام در باره عظمت و جایگاه رفیع فاطمه زهرا(س) بـود. به امیـد آنكه مـورد عنایت آن حضرت واقع شـود و در جهان ابدى، ما را مشمول شفاعت خـویـش قرار دهد.

پي نوشت :

1ـ بحار، ج43، ص54.
2ـ اعلام الـورى، فضل بـن حسـن طبرسى، تحقیق موسسه آل البیت قـم، چاپ اول، 1417، ج1، ص294.
3ـ بحـار، ج43، ص،26 / عوالـم العلوم، 1/11، ص148.
4- آل عمران /42.
5- بحـار، 43، ص24،حدیث ،2 منـاقب ابـن شهر آشـوب، ج3، ص360، موسسه انتشاراتى علامه، قم.
6ـ احزاب، 23.
7- بحار،ج29، ص11.
8ـ احتجاج، ، ص321.
9- بحار، ج 43، صص 81-82، حدیث 3.
10- بحار، ج 92، ص 196.
11ـ زخرف، 69.
12ـ عوالـم العلـوم، 1780/2/11 ـ 1779.
13ـ بحـار، ج43، ص64/ عوالم، ج2،ص116.
14ـ همان، ج43، ص105.
15ـ بحار، ج43، ص65، حدیث 580.
16ـ سفینه البحار، ج4، ص295.
17ـ مرآه العقول،ج5، ص315.
18ـ بحار، ج43، ص،92/ مسنـد الامام الـرضا، ج1، ص41، حـدیث 177.
19ـ مسنـد الـرضـا، ج1، ص119، حـدیث 81.
20- كافى، ج4، ص314، حدیث 2.
21ـ همان، ص74.
22ـ لسان المیزان، ج3، ص346.
23ـ همان، ص3، حدیث3.
24ـ همان، ج53، ص180.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: سایت خلیج فارس



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: فاطمه علیها السلام ازنگاه اهل بیت, اهل بیت
وصایای حضرت فاطمه سلام الله علیها
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 2:8 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
وصایای حضرت فاطمه سلام الله علیها

وصایای فاطمه (س) به طور پراکنده و نامنظم در روایات و تواریخ نقل شده است . به جز امیرالمؤمنین (ع) که نامش در وصایای فاطمه(ع) زیاد دیده می شود ، نام این سه بانوی محترمه، یعنی ام ایمن ، اسماء و سلمی همسر ابی رافع نیز در روایات آمده است.
ام ایمن همان بانوی فداکار و با ایمانی است که به صدق مدعای فاطمه شهادت داد و طبق روایات پیغمبر درباره اش فرمود:" او زنی است از اهل بهشت... " ، او در خانه پیغمبر و خدیجه زندگی می کرد و پس از آن نیز به مدینه هجرت کرد و به خانه اسامه رفت و پس از او نیز در خدمت اهل بیت پیغمبر ، انجام وظیفه می کرد.
اسماء بنت عمیس که پس از آنکه شوهرش جعفربن ابیطالب در جنگ مؤته به شهادت رسید به همسری ابوبکر در آمد و این جریان قبل از رحلت رسول خدا (ص) بود.
" سلمی" نیز نام زنی است که خدمتکاری رسول خدا(ص) را می کرد، او کنیز " صفیه " دخترعبدالمطلب بود، و او همان زنی است که قابلگی فرزندان فاطمه دختر رسول خدا (ص) را به عهده داشت، و همچنین قابله " ابراهیم " فرزند رسول خدا(ص) بوده و در ماجرای وفات فاطمه(ع) نیز در غسل دادن او به علی(ع) و اسماء کمک می کرد. (1)
به هر صورت درباره ام ایمن مطلبی در وصیت نامه نیست جز آنکه در روایات نام او آمده و این که فاطمه (ع) به او وصیت کرد . (2)
در مورد سلمی نیز در چند حدیث آمده که گوید: هنگامی که فاطمه (ع) بیمار شد من از او پرستاری می کردم تا در یکی از روزها که علی(ع) برای انجام کاری ازخانه بیرون رفت و فاطمه (ع) با اینکه حالش خوب بود به من فرمود: مادر! قدری آب غسل برای من حاضر کن . من حاضر کردم و فاطمه برخاسته وغسل کرد ، سپس لباس های نو خود را پوشید و به من دستور داد فرشی برای او در وسط اتاق بیندازم ، روی آن خوابید و پاهای خود را به طرف قبله کشید ، آن گاه دست خود را زیر گونه اش گذارده و فرمود: من اینک از دنیا می روم، بدین ترتیب از دنیا رفت و من علی (ع) را خبر کردم . (3)
درباره اسماء بنت عمیس نیز در پاره ای از روایات آمده که گوید: فاطمه (ع) به من وصیت کرد کسی جز من و علی (ع) او را غسل ندهد، و من نیز هنگام غسل فاطمه طبق وصیتی که کرده بود به علی (ع) کمک کردم و هر دو با هم جنازه را غسل دادیم. (4)
درچند حدیث از طریق شیعه و اهل سنت آمده که اسماء گوید، فاطمه درهنگام وفات خود به من فرمود: مادر جان! من از این وضعی که درباره حمل جنازه ها مرسوم است ، شرم می کنم و خوش ندارم که جنازه زنان را روی تخته ای می گذارند و پارچه ای روی آن می اندازند وپستی و بلندی های بدن او برای بیننده آشکار است.
اسماء گوید: به ایشان عرض کردم: من چیزی را که درحبشه دیده ام هم اکنون ترتیب داده نزد شما می آورم و نشانت می دهم . سپس چند عدد چوب تر و تختی را آورد و آن چوبها را خم کرده دو طرف آن را بر کنار تخت بست و چادر روی آن کشید، فاطمه( ع) که آن را دید خوشحال شد و تبسم کرد، اسماء گوید: من از روزی که رسول خدا(ص) از دنیا رفته بود تا به آن روز تبسم بر لبان دختر پیغبر ندیده بودم. (5)
در روایتی است که فرمود: چه چیز خوب و نیکویی است که بدان وسیله جنازه زن از مرد تشخیص داده نمی شود. (6) و در حدیثی است که فرمود:
برای من نیز یک چنین چیزی درست کن، و مرا مستور کن، خدایت از آتش دوزخ مستور دارد.(7)

وصایای حضرت زهرا به حضرت علی علیهما السلام

از جمله کرامات فاطمه علیها سلام که محدثین شیعه و اهل سنت روایت کرده اند این است که وی از مرگ خود خبرداد و روز و وقت آن را تعیین کرد ، چنانکه در روایات پیش از این نیز گذشت و در حدیثی است که وقتی به علی (ع) گفت: هنگام مرگ من رسیده! علی (ع) فرمود: ای دختر پیغمبر، با اینکه وحی از ما قطع شده این خبر را از کجا دانستی ؟
فاطمه پاسخ داد، هم اکنون خواب مختصری مرا فرا گرفت و رسول خدا (ص) را دیدم که به من فرمود: امشب نزد ما خواهی بود و من می دانم که او راست گفته و امروز روز آخر عمر من است. (8)
و در روایتی است که پس از آن به علی (ع) گفت: چیزهایی در دل دارم که می خواهم آنها را به تو وصیت کنم!
علی (ع) فرمود: ای دختر رسول خدا ، هر چه می خواهی بگو!
دراین وقت علی (ع) کسانی را که دراتاق بودند بیرون کرد و نزدیک سر فاطمه (س) نشست، آن گاه فاطمه به سخن آمده گفت :
ای پسرعمو ، هیچ گاه مرا دروغگو و خیانتکار ندیدی، و از وقتی با تو معاشرت داشته ام نافرمانی تو را نکرده ام!
علی (ع) در پاسخ او فرمود:
پناه بر خدا! تو داناتر ، نیکوکارتر ، پرهیزگارتر، بزرگوارتر و نسبت به خدای تعالی بیمناک تر از آنی که من بخواهم تو را در مورد مخالفت و نافرمانی خود سرزنش کنم، و به راستی مفارقت و دوری تو بر من بسیار ناگوار است جز آنکه چاره ای از آن نیست...
آن گاه سخنان خود را ادامه داده فرمود:
به خدا مصیبت رحلت رسول خدا (ص) را برای من تجدید کردی و مرگ و فقدان تو ، بر من بسیار بزرگ است.
" فانا لله و انا الیه راجعون"!
آه! که چه مصیبت دردناک ، جانسوز و غم انگیزی است! مصیبتی که به خدا سوگند جبران پذیر نخواهد بود!
دنباله حدیث این گونه است که در اینجا هر دو گریان شده و لختی گریستند ، آن گاه علی (ع) سر فاطمه را برداشته به سینه چسبانید و بدو فرمود: هر وصیتی داری بنما که من آن را انجام خواهم داد.
فاطمه عرض کرد: خدایت پاداش نیک دهد ای پسرعموی رسول خدا، نخستین وصیت من آن است که پس از من " امامه " دختر خواهرم را به ازدواج خویش درآوری ، چون او نسبت به فرزندان من همانند خودم مهربان است، و مردان نیز ناچارند همسری از زنان داشته باشند.
وصیت دیگر من آن است: که احدی از این مردم که به من ستم کرده و حق مرا گرفتند ، در تشییع جنازه من و دیگر مراسم حاضر نشوند زیرا اینان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند، مبادا بگذاری یکی از آنها یا پیروان آنها ، بر جنازه ام نماز بگذارند...
مرا شب هنگام در آن وقتی که دیده ها همگی خواب رفته اند دفن کن (9)
و در نقلی هم آمده که فاطمه (ع) وصایای خود را در رقعه ای نوشته و زیر سرش نهاده بود و چون از دنیا رفت، علی (ع) آن رقعه را بیرون آورد و جملات زیر را در آن مشاهده کرد:
" بسم الله الرحمن الرحیم، هذا ما اوصت به فاطمة بنت رسول الله، اوصت وهی تشهد ان لا اله الا الله، وان محمداً عبده و رسوله ، و ان الجنة حق و النار حق، و ان الساعة آتیة لا ریب فیها، و ان الله یبعث من فی القبور.
" یا علی انا فاطمة بنت محمد زوجنی الله منک لا کون لک فی الدنیا و الآخرة، انت ولی بی من غیری، حنطنی و غسلنی و کفنی با للیل، و صل علی و ادفنی باللیل و لا تعلم احدا، و استودعک الله و اقرء علی ولدی السلام الی یوم القیامة" (10)
" به نام خدای بخشاینده و مهربان، این است آنچه دختر رسول خدا بدان وصیت می کند، و این وصیت را در حالی می کند که گواهی می دهد معبودی جز خدای یکتا نیست، و گواهی می دهد محمد بنده و رسول اوست، و گواهی می دهد که بهشت حق است، و جهنم حق است، و قیامت خواهد آمد و هیچ گونه شکی در آن نیست، و گواهی می دهد که خدای تعالی هر کس را که در گورهاست مبعوث و زنده خواهد کرد.
ای علی ! منم فاطمه دختر محمد که خدای تعالی مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا وآخرت از آن تو باشم، و تو در انجام کارهای من سزاوارتر از دیگران هستی !
کار حنوط ، غسل و کفن مرا در شب انجام ده، و بر من نماز بخوان و شبانه مرا دفن کن، و کسی را خبر نکن ، تو را به خدا می سپارم ، و بر فرزندان خود تا روز قیامت سلام می رسانم (11)

پي نوشت :

1- اسد الغابة، ج 5، ص 478.
2- بحار الانوار ، ج 43، صص 181 و 204.
3- کشف الغمه ، ج 2، ص 127.
4- بحار الانوار، ج 43، صص 184 و 198/ کشف الغمه ، ج 3، صص 126 و 130.
5- احقاق الحق ، ج 10، ص 474/ بحار الانوار، ج 43، صص 189و 213.
6- کشف الغمه، ج 2، ص 130.
7- بحارالانوار، ج 43، ص 213.
8- همان، ص 179.
9- بحار الانوار، ج 43، صص 192 و 191.
10- همان، ص 214.
11- همان، ص 214.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: سایت خلیج فارس



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: وصایای حضرت فاطمه سلام الله علیها, وصایای حضرت فاطمه
حضرت فاطمه (س) در انديشه امام خميني (ره)
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 2:5 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
حضرت فاطمه (س) در انديشه امام خميني (ره)

هستي شناسي و انسان شناسي امام خميني تحت تاثير انديشه عرفاني قرار دارد.امام خميني نزديكترين قرائت به اسلام حقيقي را، قرائت عارفان اعلام كرده است. به نظر وي هيچ‌يك از طوايف علمي از متكلمين و فلاسفه به اندازه عارفان به فهم دين و زبان دين قائل نشده‌اند. قبل از ورود در موضوع مقاله، فهم اين نكته ضروري است كه امام خميني در آثار كتبي و شفاهي‌اش به حضرت صديقه طاهره (س)، با زاويه ديد عرفان نگريسته‌اند. از طرفي امام چون به عزت اسلامي توجه خاص داشت و خود منظر عزت مسلمين بود، نسبت به مظالمي كه در دنيا نسبت به حقوق زن مي‌شد و بخشي از اين مظالم ناشي از قرائت‌هاي غلط از اسلام شكل گرفته بود، به شدت نسبت به حقوق زن حساس بود. مشاركت زنان مسلمان كه تا قبل از انقلاب مقوله‌اي فراموش شده بود با تهييج امام خميني در انقلاب اسلامي شكل گرفت. شاخص امام خميني در همه بحث‌هاي مربوط به حقوق زنان بر مبناي سيره مبارك حضرت فاطمه (س) و انديشه‌ها و گفتارهاي آن بزرگوار شكل مي‌گرفت. بنابراين به طور كلي حضرت فاطمه (س) در انديشه امام خميني در دو قسمت پررنگ است:
1. حوزه عرفان
2. حوزه سياست

الف – مقام عرفاني فاطمه (س)

امام خميني در آثارشان مقام ائمه اطهار (س) را به لحاظ مراتب معنوي و باطني مساوي رسول الله (ص) دانسته‌اند، اگرچه رسول اكرم (ص) در باطن اصل و ائمه (ع) پيرو و به تبع آن حضرت مطرح شده‌اند، اما از آنجا كه "كلهم نور واحد" هستند، ترتب پيامبر (ص) بر حضرت زهرا (س) ترتب زماني است و نه رتبي. به نظر امام خميني رسول اكرم (ص) و ائمه (ع) قبل از اين عالم، انواري بوده‌اند در ظل عرش، و در انعقاد نطقه و طينت از بقيه مردم امتياز داشته‌اند و مقاماتي دارند الي ماشاءالله، چنانكه در روايات معراج جبرئيل عرض مي‌كند:لو دنوت انمله لاحترقت (هرگاه كمي نزديكتر مي‌شدم، سوخته بودم) يا اين فرمايش كه" ان لنا مع الله حالات لايسعه ملك مقرب و لانبي مرسل" (ما با خدا حالاتي داريم كه نه فرشته مقرب آن را مي‌تواند داشته باشد و نه پيامبر مرسل"، اين جزء اصول مذهب ماست كه ائمه (ع) چنين مقاماتي دارند... اين مقامات سواي وظيفه حكومت است. (ولايت فقيه ص 53-54(
مطابق اين انديشه‌، اگر حضرت زهرا (س) در زمان پيامبر (ص) مي‌بودند رسالت را بر عهده مي‌گرفتند.
نكته عرفاني ديگري كه امام به تبع از عارفان بزرگوار اسلام در مقام حضرت زهرا (س) به خوبي تحليل كرده‌اند، در تفسير سوره ليله‌القدر است، عارفان در آثارشان نماد روز را به امير‌المومنين(ع) و نماد شب را به حضرت زهرا (س) تطبيق كرده‌اند. روز مظهر ولايت و شب مظهر غيب است.
در روز ماه رمضان تكليف روزه‌داري بر عهده روزه دار است و در شب رمضان، تكليف برداشته مي‌شود. در روايات شيعه، ليله‌القدر را به صديقه طاهره (س) تطبيق نموده‌اند. در حقيقت ليله‌القدر از باطن مبارك فاطمه نازل مي‌شود. به اعتقاد امام خميني دلالت بر آنچه احتمال داديم از حقيقت ليله‌القدر مي‌كند حديث شريف طولاني كه در تفسير برهان از كافي شريف نقل فرموده و در آن حديث است كه نصراني مي‌گفت به حضرت موسي بن جعفر كه تفسير باطن " حم والكتاب المبين انا انزلناه في ليله مباركه اناكنا منذرين، فيها يفرق كل امر حكيم" (دخان11-4) چيست، امام فرمود: اما "حم" محمد صلي الله عليه و آله است و اما "كتاب‌ مبين" اميرالمومنين علي است و اما "اليله" فاطمه عليهما‌السلام است. (آداب‌الصلوه،329-330)
نكته عرفاني ديگري كه بارها امام خميني در مورد حضرت صديقه (س) مطرح نموده‌اند، تنزيل جبرئيل در مجلس حضرت فاطمه (س) بوده است. جبرئيل آن‌گونه كه قرآن توصيف فرموده بزرگترين فرشته خداست كه مأمور علم در جهان است. تمام علومي كه در عالم منتشر مي‌شود از خزينه فرشته‌اي به نام جبرئيل نازل مي‌گردد. خداوند از وي به "قوي و امين" تعبير نموده و كفر به جبرئيل را كفر به خدا مي‌داند.
عارفان در تنزيل معاني از عالم غيب سخن عميقي دارند. به نظر عرفا پيامبر صرفا آينه‌اي نبود كه سخن خدا را در خود منعكس كند بلكه نزول و تنزيل رابطه‌اي مستقيم با حقيقت فردي دارد كه بروي وحي نازل مي‌شود. در حقيقت مطابق انديشه‌ عرفاني، پيامبر (ص) به لحاظ قدرت باطني به درجه‌اي بود كه جبرئيل را از مرتبه عقول نازل مي‌كردند و مانند بچه دبستاني بدنيا مي‌آوردند و با وي گفتگو مي‌كند...
بااين مبنا را مي‌توان نزول جبرئيل در محضر حضرت فاطمه (س) را درك كرد. امام خميني ضمن آنكه خود را عاجز از توصيف معنوي حضرت فاطمه (ع) مي‌داند، مي‌گويد: "فقط اكتفا مي‌كنم به يك روايت كه در كافي شريفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روايت اين است كه حضرت صادق (ع) مي‌فرمايد: فاطمه (س) بعد از پدرش 75 روز زنده بودند در اين دنيا، و حزن و شدت بر ايشان غلبه داشت و جبرئيل امين مي‌آمد خدمت ايشان و به ايشان تعزيت عرض مي‌كرد و مسائلي از آينده نقل مي‌كرد. ظاهر روايت اين است كه در اين 75 روز مراد دهاي بوده است، يعني رفت و آمد جبرئيل زياد بوده است و گمان ندارم كه غير از طبقه اول از انبياي عظام درباره كسي اين طور وارد شده باشد كه در ظرف 75 روز جبرئيل اين رفت و آمد را داشته است و مسائلي را در آتيه‌اي كه واقع مي‌شده است، مسائل را ذكر كرده است و آنچه كه به ذريه او مي‌رسيده است در آتيه، ذكر كرده است و حضرت امير هم آنها را نوشته است، كاتب وحي بوده است، حضرت امير، همان‌طوري كه كاتب وحي رسول خدا بوده است، كاتب وحي حضرت صديقه در اين 75 روز بوده است. مسأله آمدن جبرئيل براي كسي يك مسئله ساده نيست. خيال نشود كه جبرئيل براي همه كسي مي‌آيد و امكان دارد بيايد، اين يك تناسب لازم است بين روح آن كسي كه جبرئيل مي‌خواهد بيايد و مقام جبرئيل كه روح اعظم است، چه ما قائل شويم به اينكه قضيه تنزيل، تنزل جبرئيل، بواسطه روح اعظم خود اين ولي است يا پيغمبر است. او تنزيل مي‌دهد او را وارد مي‌كند تا مرتبه پايين يا بگوييم كه خير، حق تعالي او را مأمور مي‌كند كه برو و اين مسائل را بگو... حتما درباره ائمه هم من نديده‌ام كه وارد شده باشد اين طور كه جبرئيل بر آنها نازل شده باشد، فقط اين است كه براي حضرت زهرا (س) است كه آنكه من ديده‌ام كه جبرئيل به طور مكرر در اين 75 روز وارد مي‌شده است. در هر صورت من اين قرائت و فضيلت را از همه فضايلي كه براي حضرت زهرا (س) ذكر كرده‌اند، با اينكه آنها هم فضايل بزرگي است _ اين فضيلت را من بالاتر از همه مي‌دانم كه براي غير انبيا (عليهم‌السلام) آن هم نه همه انبيا، براي طبقه بالاي انبيا (عليهم‌السلام) و بعضي از اوليايي كه در رتبه آنها هست، براي كس ديگر حاصل نشده، اين از مختصات حضرت صديقه (س) است. (صحيفه نور/ 20ص4-16(

ب- مقام سياسي اجتماعي حضرت فاطمه (س)

امام در حوزه سياست، آراء مهمي دارند. آراء سياسي امام قبل از آنكه در حوزه سياست مطرح شده باشد در مباني عرفاني ايشان طرح گرديده است. امام خميني در كتابهاي عرفاني چه در تفسير "انعمت عليهم" و چه در تفسيري كه از "كوثر" ارائه مي‌دهند، مقام انعمت عليهم را برزخ ميان وحدت و كثرت يعني مقام "ضالين"، "مغضوب عليهم" مي‌دانند و تعبيرشان از "حوض كوثر" تعبيري عرفاني است، حوض كه آب در آن جمع مي‌شود در مظهر وحدت جمعي و "كوثر" اشاره به كثرت دارد.
در روايات است كه سوره كوثر به معناي خير كثير مصداق اتمش حضرت فاطمه (س) است. خداوند از طريق فاطمه (س) و اولاد پاك او بركات را در عالم پراكنده مي‌كند و از قيامت تمام فضليت‌ها در اين حوض تجسم پيدا مي‌كنند.
به اعتقاد امام خميني عينيت دين و سياست، با تفسيري كه از كوثر ارائه مي‌دهند قابل تبيين است. بنابراين فاطمه (س) مظهر اتم رابطه دين و سياست مي‌گردد. از اين معناي بلند عرفاني كه تبيين رابطه دين و سياست را عمق مي‌بخشد بگذريم، براي امام خميني فاطمه (س) مظهر دين سياسي است.
به نظر امام اسلام حقيقي كه اسلام پابرهنگان و اسلام مبارزه فقر و غنا با اشرافيت است، در كوخ كوچك حضرت فاطمه (س) به حد اعلي درجه خود رسيده است. امام بر ساده‌زيستي خانه زهرا (س) تأكيد زيادي مي‌كردند و از خانم‌هاي انقلابي مي‌خواستند كه در دنيا خود را از تعلقات پاك كنند اما مانند زهرا (س) در عرصه‌هاي اجتماعي حضور پيدا كنند، خود را صرفا با ادعيه و زيارات مشغول نكنند.
زن مسلمان حقيقي از نظر مصرف‌گرايي به حداقل قناعت مي‌كند اما از نظر نفع‌بخشي به جامعه حداكثر فايده را به اجتماع مسلمين مي‌رساند. امام در توصيف خانه حضرت زهرا (س) مي‌گويند: حضرت امير سلام الله عليه كه خليفه مسلمين بود، خليفه يك مملكتي كه شايد ده مقابل مملكت ايران بود، از حجاز تا مصر، آفريقا، و يك مقدار هم از اروپا، اين خليفه الهي وقتي توي جمعيت بود مثل همه ما كه نشسته‌ايم با هم، اين هم ( اشاره به زيرانداز) زير پايش نبود. همين بود كه يك پوست داشتند، به حسب نقل _ يك پوست داشتند كه شب خودش و حضرت فاطمه رويش مي‌خوابيدند و روز روي همين پوست علوفه اشترش را مي‌ريخت پيغمبر هم همين شيوه را داشت، اسلام اين است. (سخنراني مورخ 13/4/52) همين خانه كه تا اين حد ساده بود، از نظر بركات اجتماعي اعجاب‌آور بود. اين خانه كوچك فاطمه سلام‌الله عليها و اين افرادي كه در آن خانه تربيت شدند كه به حسب عدد، چهار، پنج نفر بودند بر حسب واقع، تمام قدرت حق تعالي را تجلي دادند، خدمتهايي كردند كه ما را و شما را و همه بشريت را به اعجاب آورده است. (18/12/60)
زني كه در حجره‌اي كوچك و محقر، انسانهايي تربيت كرد كه نورشان از بسيط خاك تا آن سوي افلاك و از عالم ملك تا آن سوي ملكوت اعلي مي‌درخشد (25/1/61)
ما يك كوخ چهار-پنج نفري در صدر اسلام داشتيم و آن كوخ فاطمه زهرا (س) است. از اين كوخها هم محقرتر بوده لكن بركات اين چي است؟ اين كوخ‌نشينان در كوخ محقر، در ناحيه معنويات آن قدر در مرتبه بالا بودند كه دست ملكوتيها هم به آن نمي‌رسد و در جنبه‌هاي تربيتي آن قدر بوده است كه هرچه انسان مي‌بيند بركات در بلاد مسلمين هست و خصوصا در مثل بلاد ماها، اينها از بركت آنهاست. (1/1/62)

امام خميني معتقد بودند كه ادعاهاي زنان مسلمان نسبت به دست‌آويز به حبل فاطمه (س) به صرف ادعا صحيح نيست و گوينده آن اگر در مقام عمل به عامل به سيره فاطمه (ص) نباشد، دروغگو خوانده مي‌شود. به نظر امام اگر زنان مسلمان شيعه ايراني، زهد و تقوا و ساده‌زيستي و حق پرستي زهرا را تبعيت نكند. بايد بدانند كه داخل در روز زن نشده‌اند، هر كسي نپذيرفت، اين در روز زن وارد نشده است و در اين شرافت وارد نشده است. (11/12/62)

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: سایت موعود



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: حضرت فاطمه, س, در انديشه امام خميني, ره
فضايل قرآني فاطمه(سلام الله علیها )
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 2:2 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
فضايل قرآني فاطمه(سلام الله علیها )

فاطمه زهرا (سلام الله عليها) يگانه بانوي بزرگ اسلام است كه شناخت حقيقي ابعاد وجودي اين سرور زنان دو جهان تنها در عهده ائمه اطهار عليهم السلام و از طريق قرآن مجيد و كلام معصومين(علیهم السلام) امكان پذير خواهد بود و از همين رو ادعاي شناخت و معرفت حقيقي اين شخصيت با عظمت فقط برازنده انسان كامل و معصوم است.
حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در تاريخ اسلام بانويي نمونه و يگانه است كه در عرصه هاي مختلف جايگاه درخشنده اش بروز و ظهور پيدا كرده است و شان و منزلت اين كوثر پرعظمت در روايات و احاديث و تفاسير و تاويل هايي كه از سوي معصومين به آن اشاره گرديد بارها يادآوري شده است.
احاديثي كه فضايل حضرت زهرا را بيان مي كند بسيار زياد است اما آنچه كه در اين نوشتار به آن پرداخته شده، رواياتي است كه در تفسير و تاويل و بيان شان نزول برخي از آيات قرآن درباره فاطمه(سلام الله علیها) وارد شده است. بديهي است كه اين مطالب تنها گوشه اي از فضايل شخصيت باعظمت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است كه اينك با هم آن را از نظر مي گذرانيم.

شناخت فاطمه (سلام الله علیها) محوريت ليله القدر

در تفسير فرات كوفي از امام صادق(علیه السلام) درباره آيه نخست سوره قدر «انا انزلناه في ليله القدر» روايت شده است كه حضرت فرمودند: منظور و مراد از «ليله» فاطمه است و مقصود از «القدر» الله جل جلاله است، پس هر كسي كه فاطمه(س) را آن گونه كه حق آن است، بشناسد، به تحقيق شب قدر را درك كرده است و همانا او فاطمه ناميده شد زيرا كه مردم از شناخت او بازماندند (عاجز ماندند). (1)

آيين پايدار

در كتاب البرهان في تفسير القرآن، نوشته سيدهاشم بحراني، در تفسير آيه پنجم سوره بينه آنجا كه خداوند متعال مي فرمايد: «ذلك دين القيمه» از حضرت امام محمدباقر(ع) روايت شده كه فرمودند: منظور از اين آيه فاطمه(س) است (2)
در اين رابطه بايد گفت كه ولايت اهل بيت(ع) لازمه قبولي همه فرائض و عبادات است و در حقيقت دين بدون ولايت محمد و آل محمد كامل و پايدار نيست و اينكه در روايت، پايداري دين به (محبت) فاطمه (و ذريه او) تفسير شده است، حاكي از همين مطلب مهم مي باشد.
فاطمه زهرا بر اساس سخنان معصومين عليهم السلام حجت و نشانه الهي بر اين ذوات مقدسه بوده است و ولايت و محبت او و فرزندانش يكسان و در راستاي ولايت الهي است و آييني كه اين ولايت را همراه نداشته باشد پايدار نمي ماند. (3)
همچنان كه امام صادق(ع) مي فرمايند: هنگامي كه بنده اي در آخرت در برابر خداوند متعال قرار مي گيرد، نخست درباره نمازهاي واجب، زكات، روزه و ولايت ما اهل بيت مورد سوال قرار مي گيرد، پس اگر به ولايت ما اقرار نموده و بر اين عقيده از دنيا رخت بربسته باشد، نماز، زكات، روزه و حج او مورد قبول حق تعالي خواهد بود، اما چنانكه اقرار به ولايت ما نكند هيچ يك از اعمال او پذيرفته نخواهد شد. (4)

خانه آسماني

علامه مجلسي از انس بن مالك و بريده نقل مي كند كه: رسول خدا(ص) آيه 37 سوره نور را قرائت نمودند: «في بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر اسمه يسبح له فيها بالغدو والاصال» در اين هنگام مردي برخاست و سوال كرد: يا رسول الله، اين خانه ها كدام است؟ حضرت فرمودند: خانه هاي انبياء. ابوبكر برخاست و پرسيد: اي رسول خدا، آيا اين خانه نيز از همان خانه هاست؟ (به خانه علي و فاطمه اشاره نمود) حضرت فرمود: آري از برترين آنهاست. (5)
ابن عباس نيز در اين باره مي گويد:
در مسجد پيامبر(ص) بوديم كه قاري، آيه فوق را تلاوت كرد. پرسيدم: اي رسول خدا اين خانه ها كدام خانه هاست؟ حضرت فرمودند: خانه هاي انبياء و به دست خويش به خانه فاطمه زهرا(س) اشاره فرمودند. (6)

ادب و امر پروردگار

امام صادق(ع) از پدران خود، از حضرت فاطمه(س) نقل مي كند كه فرمود: وقتي آيه 64 سوره نور نازل شد: «لاتجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضاً» «آن گونه كه يكديگر را صدا مي زنيد، پيامبر را نخوانيد».
از اين كه بگويم «يا أبه» (پدر جان) خودداري نمودم و ايشان را رسول الله خطاب مي كردم. پيامبر به من روي كرده فرمودند: فاطمه جان! اين آيه درباره تو و خانواده و نسل تو نازل نگرديده است، زيرا كه تو از مني و من از تو. اين آيه درباره جفاكاران و انسان هاي خودخواه و متكبر قريش نازل شده است. فاطمه جانم، تو به من بگو «پدرم» زيرا اين سخن، دلم را زنده مي كند و خدا را راضي مي گرداند، پس صورت مرا بوسيدند... (7)

مرارت دنيا و شيريني آخرت

علامه مجلسي در بحارالانوار از تفسير ثعلبي، از امام صادق(ع) نقل مي كند كه: رسول اكرم(ص)، فاطمه زهرا(س) را ديدند كه لباسي از پوست شتر بر تن داشت و به دست خود (گندم يا جو) آسياب مي كرد و فرزند خود را نيز شير مي داد. اشك از چشمان رسول خدا(ص) سرازير شده و فرمودند: دخترم، تلخي و سختي دنيا را پيشاپيش بچش تا شيريني آخرت را پس از آن دريابي.
عرض كرد: اي رسول گرامي پروردگار، خداي بزرگ را بر نعمت هايش سپاس مي گويم و به خاطر بخشيده هايش شكر فراوان دارم. پس از اين گفتگو بود كه آيه ششم سوره ضحي نازل شد: «ولسوف يعطيك ربك فترضي». «به زودي پروردگارت آن چنان بخششي بر تو نمايد كه راضي و خشنود گردي». (8)

عذاب و دوري از رحمت الهي در كمين دشمنان

در تفسير قمي درباره آيه 57 سوره احزاب آنجا كه خداوند متعال مي فرمايد: «ان الذين يوذون الله و رسوله لعنهم الله في الدنيا و الاخره و أعد لهم عذاباً مهينا» «آنان كه خدا و پيامبرش را آزار مي دهند، خداوند آنانرا از رحمت خود در دنيا و آخرت دور ساخته و براي آنها عذاب خواركننده اي آماده كرده است.»
علي بن ابراهيم قمي با بيان اينكه اين آيه درباره غصب حق اميرالمؤمنين(ع) و حق فاطمه زهرا(س) نازل شده است، روايتي از پيامبر اكرم(ص) نقل مي كند كه در آن حضرت فرمودند: «هركس فاطمه را در حيات و زنده بودن من آزار دهد گويي بعد از مرگ من نيز او را آزرده است و هر آنكه او را پس از رحلت من بيازارد مانند كسي است كه در هنگام زندگي من، او را بيازرده است، هركس فاطمه را آزار دهد به من آزار رسانده و كسي كه من را آزرده خاطر سازد خداي متعال را آزرده است و اين قول خداي عزوجل است كه فرمود: «ان الذين يوذون الله و رسوله... الخ»(9)

قيامت و دستگيري از شيعيان و دوستداران

در تفسير آيات چهارم و پنجم سوره روم كه در آن حق تعالي فرموده است:
«... يومئذ يفرح المؤمنون¤ بنصرالله ينصرمن يشاء...» «در آن روز مؤمنان بخاطر ياري خداوند خوشحال خواهند شد و او هركس را بخواهد ياري مي دهد.»
شيخ صدوق از رسول خدا(ص) روايت مي كند كه حضرت از جبرئيل سؤال كرد: حبيب من جبرئيل، چرا فاطمه در آسمانها به «منصوره» و در زمين به «فاطمه» نام گرفت؟ جبرئيل فرمود «او در زمين فاطمه ناميده شد زيرا كه شيعيان او از آتش جهنم و دشمنانش از محبت او دور شدند و در آسمانها نيز منصوره ناميده شد، (به خاطر ياري نمودن مؤمنان در قيامت) آنچنانكه مراد از قول خدا در آيات «يومئذ يفرح المؤمنون¤ بنصرالله ينصرمن يشاء» ياري فاطمه(س) به محبان و دوستدارانش در قيامت است. (10)
همچنين شبيه اين روايت تفسيري را فرات كوفي نيز در تفسير خود از حضرت صادق(ع) نقل كرده است. (11)

نعمت هاي ابدي پاداش محبت

فرات ابن ابراهيم در تفسيرش از رسول خدا(ص) روايت مي كند كه حضرت فرمود: دخترم فاطمه(س) با فرزندان و شيعيانش وارد بهشت مي شوند و در اين باره است كه خداي متعال مي فرمايد: «لايحزنهم الفزع الاكبر¤ و هم في ما اشتهت انفسهم خالدون». (انبياء103. ) «هرگز هول و هراس روز قيامت آنها را غمگين نمي سازد و بدانچه مشتاق هستند در بهشت تا ابد از نعمت ها بهره مندند.» به خدا سوگند آنها فاطمه و ذريه و شيعيانش هستند. (12)
ستاره اي فروزان پروردگار متعال در آيه 36 سوره نور مي فرمايد:
«خداوند روشني آسمان ها و زمين است. داستان روشنايي حضرت او چونان چراغداني است كه چراغي در آن است و آن چراغ در آبگينه اي و آن آبگينه گويي ستاره اي است درخشان...»
حافظ ابن المغازلي شافعي در كتاب مناقب (ص317) با اسناد به علي بن جعفر نقل مي كند كه: از امام كاظم(ع) مقصود اين سخن خدا را پرسيدم (كه در آيه فوق ذكر شد)، حضرت فرمود: منظور از چراغ دان فاطمه است و چراغ حسن و آبگينه حسين. مقصود از «گويي ستاره اي است رخشان» فاطمه است كه اختري بود فروزان در ميان زنان جهان و «روغن آن چراغ دان گويي كه مي درخشد» اشاره به دانش آن حضرت دارد كه همواره مي تراود. (13)
از رسول خدا(ص) نيز روايت شده است كه فرمودند: نور دخترم فاطمه از نور خداست. (14)

مژده به دوستداران

ابوذر غفاري صحابي بزرگ رسول خدا(ص) نقل مي كند: به سلمان و بلال مي نگريستم كه به سوي پيامبر مي آمدند، ناگهان سلمان خود را بر پاهاي رسول خدا افكند و آن را غرق بوسه ساخت. پيامبر سلمان را از اين كار بازداشت و فرمود: رفتاري كه عجم ها با پادشاهان خويش دارند، بر ما روا مدار. من بنده اي از بندگان خدايم. مانند ساير بندگان مي خورم و همچون آنها مي نشينم. سلمان گفت: مولاي من، تو را به خداوند سوگند مي دهم كه از فضل و فرزانگي فاطمه در روز قيامت برايم سخن بگو. پيامبر خندان و شادان به سلمان فرمود: سوگند به خدايي كه جانم در دست اوست، او بانويي است كه از پهنه رستاخيز، سوار بر ناقه اي مي گذرد، ناقه اي كه سرش را از خشيت خدا آفريده اند و چشمانش را از نور حق تعالي... جبرئيل از سمت راست فاطمه، ميكائيل از سمت چپ و علي در پيش و حسن و حسين از وراي وي مي روند... درحالي كه اينان نرم و آهسته بر پهنه رستاخيز مي خرامند، بانگي از جانب خداوند برمي خيزد: اي آفريده ها، چشمانتان را فرو بنديد و سرهايتان را فرو افكنيد كه اين فاطمه دختر پيامبرتان محمد و همسر علي امام شما و مادر حسن و حسين است كه مي گذرد.
در اين هنگام فاطمه با دو جامه سپيد بر تن از صراط مي گذرد. وقتي بر بهشت قدم مي گذارد، كرامت هايي را مي نگرد كه خداوند برايش فراهم آورده است، زبان سپاس مي گشايد و مي فرمايد: «سپاس خدايي را كه اندوه را از ما زدود، براستي كه پروردگار ما همواره مي آمرزد و پاداش مي بخشد، پروردگاري كه ما را در سرايي جاودان جا داده است، سرايي كه هيچ رنجي در آن به ما نرسد. (فاطر. 35)
در اين حال خداوند به فاطمه وحي مي كند: فاطمه از من بخواه تا بر تو ببخشم و آرزو كن تا به برآوردنش، خرسندت سازم.
فاطمه مي گويد: پروردگار من، تو آرزوي مني و از آن هم فزونتري، از تو مي خواهم كه دوستداران من و عترت مرا به آتش نسوزاني.
خداي تعالي به او وحي مي فرستد: فاطمه! به عزت و جلال و بلندمرتبگي خود سوگند كه دو هزار سال پيش از آن كه آسمان ها و زمين را بيافرينم، بر خويشتن پيمان بسته بودم تا دوستداران تو و عترت تو را در آتش عذاب نكنم. (15) اين روايت در جلد سوم تفسير برهان علامه بحراني نيز نقل شده است.

اجر رسالت

در تفسير آيه 23 سوره شوري كه خداوند متعال مي فرمايد:
«(اي رسول ما به امت) بگو: من از شما اجر رسالت جز اين نخواهم كه موّدت و محبت مرا در حق خويشاوندان منظور داريد.»
ابن عباس نقل مي كند هنگاميكه اين آيه نازل شد، گفتند: اي فرستاده خدا، آنان كه خداوند متعال ما را به محبت و دوستي شان امر فرمود، چه كساني هستند؟ حضرت فرمودند: علي و فاطمه و دو پسران آنها. (16)
پيامبر اسلام(ص) در جايي ديگر در اين باره فرمودند: خداي تعالي پاداش و اجر مرا بر شما، مهر ورزيدن نسبت به اهل بيتم قرار داده است و من فرداي قيامت از شما درباره محبت و دوستي تان با آنان، سؤال خواهم كرد. (17)
علي عليه السلام نيز در اين باره مي فرمايد: در سوره شوري درباره ما آيه اي هست و وظيفه محبت به ما را جز مؤمن حفظ نمي كند. (18)

اهل بيت پيامبر

در آيه 33 سوره احزاب خداي متعال مي فرمايد:
«خدا چنين مي خواهد كه پليدي و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملاً شما را پاك و منزه سازد.»
در شأن نزول اين آيه روايات متواتري نقل شده كه آيه تطهير در خانه ام سلمه نازل شده است و در آن هنگام رسول اكرم(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، علي(ع) و حسنين(ع) حضور داشته اند. ام سلمه نيز از پيامبر(ص) درخواست مي كند كه من نيز به جمع شما داخل شوم و زير كساء در كنار شما خاندان نبوت باشم؟ حضرت او را نهي مي نمايد و مي فرمايد: «نه! تو داخل مشو، هرچند تو برخير هستي، اما اين آيه مخصوص ما پنج تن است».
اين روايت توسط بسياري از صحابه نقل شده كه از آن جمله مي توان به ابوسعيد خدري، عبدالله بن جعفر، ام سلمه، عايشه، جابربن عبدالله انصاري و مقداد بن اسود اشاره كرد.
در روايت آمده كه بعد از نزول اين آيه (احزاب. 33) حضرت رسول(ص) هر روز هنگام خروج از خانه براي اقامه نماز صبح در مسجد، به در خانه فاطمه زهرا(س) مي آمد و مي فرمود: «سلام بر شما اهل بيت، خداوند مي خواهد آلودگي ها را از شما بزدايد و پاك گرداند و...»(19)

انفاق قرآني و لباس نو

صفوري شافعي از ابن جوزي نقل مي كند: رسول خدا(ص) در شب عروسي براي فاطمه زهرا(س) پيراهن تازه اي تهيه كردند و جامه اي كهنه و وصله دار نيز در نزدشان بود. در اين هنگام سائلي در زد و گفت: از خانه رسول خدا جامه اي كهنه مي خواهم. فاطمه زهرا(س) خواست كه جامه وصله دار را به وي دهد، ولي فرموده خدا در قرآن را به ياد آورد كه: «لن تنالوا البر حتي تنفقوا مما تحبون» (آل عمران92. ) «به نيكوكاري نمي رسيد مگر آنكه از آن چه دوست مي داريد، انفاق كنيد.» پس جامه نو را به سائل داد.
وقتي كه هنگام زفاف نزديك شد، جبرئيل به محضر نبي اكرم(ص) آمد و عرض كرد: يا رسول الله، پروردگارت سلام مي رساند و مرا نيز فرمان داده كه به فاطمه سلام برسانم و براي فاطمه، توسط من جامه اي از ديباي سبز از جامه هاي بهشتي فرستاده است. (20)
فضايل فاطمه زهرا(س) در قرآن به قدري است كه شرح آن در اين مقاله نمي گنجد، چه آنكه اهل بيت پيامبر كه حجت الهي بر مردم هستند، خود قرآن ناطق اند و بيان تفسير و تأويل آيات الهي بر عهده آنان گذارده شده است. احاديث و روايات و آياتي كه به فضايل اين بانوي بزرگ و يكتاي اسلام اشاره دارد متعدد و فراوان است كه تنها به گوشه اي از آن اشاره شد.

آنچه باعث تأسف است آنكه با همه اين فضايل و تأكيدات و سفارشات پيامبر مبني بر نگاه داشتن حرمت و جايگاه فاطمه زهرا(س)، متأسفانه نيت هاي شيطاني و احقاد بدريه و حنينيه و كينه هاي رسوب شده، اجازه نداد امت اسلام از آن سرچشمه علم و ايمان و معرفت بهره مند شود و تنها چند روز پس از رحلت پيامبر(ص) حرمتش شكسته شد و جهان از نعمت وجودش محروم گشت.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: روزنامه کیهان



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: فضايل قرآني فاطمه, سلام الله علیها
فاطمه، بنيانگذار تشيع
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 1:59 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
فاطمه، بنيانگذار تشيع

درباره سيره و زندگاني فاطمه زهرا (سلام‌الله عليها) تاكنون مطالب متعدد و گوناگوني منتشر شده است.در اين زمينه بايد گفت، رويكرد اين مطالب با اينكه عمدتا متوجه وجهه سياسي دختر پيامبر(ص) مي‌باشد، اما نه تنها آنگونه كه بايد تأثير و ابعاد حركت زهرا(س) را پس از ارتحال پيامبر(ص) تبيين نكرده، بلكه اذهان را از توجه به ديگر ابعاد وجودي آن بزرگوار، نيز بازداشته است.
در بخش اول اين گزارش، به ابعادي از نقش و هويت فاطمه زهرا(س) در خانواده پرداخته مي‌شود و در بخش دوم، گوشه‌هايي از عملكرد تاريخي زهرا(س) پس از ارتحال پيامبر(ص) مورد توجه قرار مي‌گيرد.

‌ يک زوج نمونه

شواهد تاريخي فراواني وجود دارد که نشان دهد، علي(ع) و فاطمه(س) يک زوج نمونه بوده‌اند. هر دو مسؤوليت‌پذير و کوشا و در عين حال صميمي ‌و با معرفت، زندگي زيباي خود را اداره مي‌کردند. فاطمه(س)، خواستگاران متعددي داشت که مورخان به نام آنها اشاره کرده‌اند. از جمله، دو نفري که بعدها خليفه شدند و اگر نتوانستند، دختر پيامبر(ص) را بگيرند، دست کم توانستند دخترانشان را راهي خانه آن حضرت کنند.
محمد بن سعد گويد: آن دو نفر به خواستگاري آمدند، اما پيامبر(ص) نپذيرفت. وقتي علي(ع) به خواستگاري آمد، آن حضرت درخواست او را پذيرفت و به او فرمود: «لست بدجال». ابن سعد در تفسير اين کلمه مي‌افزايد: پيامبر فرمود من دجال نيستم. دليلش هم آن بود که قبلا وعده فاطمه(س) را به علي(ع) داده بود (طبقات الکبري، ج 8، ص 19). اما برخي علاقه‌مند هستند تا آن جمله را اين چنين بخوانند: «تو دجال نيستي». اين طعنه‌اي به ديگران بود. شايد همين احتمال بود که سبب شد تا کساني از محدثان سني، از قديم منکر اين خبر بشوند و آن را دروغ بدانند.
ابن جوزي مي‌گويد: راوي اين خبر شخصي به نام موسي بن قيس است که از رافضيان غالي بود و آنان او را عصفور الجنة مي‌خواندند. وي مي‌گويد اين خبر کذب است (الموضوعات، ج 1، ص 382). رافضي بودن البته دليل کذب خبر نمي‌شود چرا که بسياري از روايات اهل سنت از طريق همين رافضي‌ها در منابع حديثي آنها نقل شده است.
عبدالرزاق صنعاني چنين روايت مي‌کند که وقتي پيامبر فاطمه(س) را به عقد علي(ع) درآورد، به دخترش گفت: تو را به عقد کسي درآوردم که در دنيا سعادتمند است و در آخرت از صالحان. او را همراهي کن. سپس حضرت دستور داد تا ظرف آبي آوردند. مشتي از آب درون آن را برداشت و بر سر فاطمه ريخت و دستش را تا روي سينه آن حضرت کشيد، آنگاه دست به دعا برداشت و فرمود: «اللهم انها مني و انا منها»، خدايا او از من است و من از او هستم. «اللهم کما اذهبت عني الرجس و طهرتني، فطهرها»، خدايا، همان‌گونه که پليدي را از من دور کردي، از او هم دور ساز. آنگاه علي(ع) را صدا زد و با او هم همان کاري را کرد که با فاطمه(س) کرد. آنگاه به آنان فرمود: اکنون به خانه خودتان برويد و کنار هم باشيد. آنها به خانه خويش رفتند و آن حضرت خود در را به روي آنان بست. در همين حال حضرت همچنان در حق آن دو نفر دعا مي‌کرد (المصنف ، ج 5، ص 489).
به راستي اين ذريه رسول(ص) مگر مي‌توانست جز با دعاي پيامبر(ص) چنين عظمتي به دست آرد؟ ابراهيم(ع) با همين دعاهاي خود براي ذريه‌اش بود که نسلش از نمازگزاران شدند و رسول(ص) مي‌فرمود که من خود استجابت دعاي ابراهيم هستم. خداوند بي‌اندازه به ذريه انبيا اعتبار مي‌نهد و همين اعتبار بلکه بيش از آن را براي اهل بيت و ذريه رسول ـ که از نسل فاطمه و علي است ـ قائل مي‌باشد. چنين اعتباري از همين دعاها آشکار است و همين است که اين زوج را زوج نمونه کرده و نسل آنان را که کوثري در کنار کوثر قرآن هستند اينچنين مبارک قرار داده است.
نوشته‌اند که پيامبر(ص) به آنان فرموده بود که کارهاي بيرون خانه به عهده علي(ع) باشد و کارهاي درون خانه به عهده فاطمه (مصنف ابن ابي شيبيه ، ج 7، ص 8). بنابر اين، اين درست است که زن شرعا مسؤوليتي در خانه ندارد اما عرفا اين پذيرفته است که کارهاي داخلي منزل بر عهده همسر است.
در زندگي اين زوج جوان يک مشکل وجود داشت و آن اين بود که شوهر مجاهد اين زن، غالبا در ميدان مبارزه و جهاد بود و در بسياري از اوقات نمي‌توانست کنار همسرش باشد. بنابراين همسر مي‌بايست بخشي از کارهاي بيرون خانه را هم انجام مي‌داد. اما مهم آن بود که اهميت کار شويش را درک مي‌کرد و از اين بابت آسوده خاطر بود.
در دو سه سالي که فاطمه بنت اسد، مادر امير مؤمنان(ع) زنده بود و در مدينه در خانه اين زوج زندگي مي‌کرد، او هم در کارهاي خانه به فاطمه(س) کمک مي‌کرد و براي همين آن حضرت مي‌توانست گهگاه کارهاي بيرون خانه را هم انجام دهد.
يک بار پيامبر ضمن سخناني که قاعدتا مي‌بايست در باره شيوه زندگي کردن مطلوب بوده باشد، فرمود: من از مرداني که همسرانشان را تند تند طلاق داده و دايما در پي چشيدن مزه ديگرانند، متنفرم. کساني که آنچه مي‌يابند، مي‌خورند و در پي چيزي هستند که آن را نمي‌يابند. در خانه براي همسرشان مثل شير هستند و در بيرون در مقابل ديگران فردي ترسو. آنگاه حضرت افزود: اما علي براي فاطمه، چنان است که آنچه را مي‌يابد مي‌خورد و در پي آنچه نمي‌يابد، نيست. او در خانه در برابر همسرش ملايم و در بيرون مانند شير است (اخبار السناء، محمد بن حبيب ، ص 254).
همين که فاطمه گاه مجبور بود کارهاي بيرون خانه را هم انجام دهد، آنان را در اين انديشه انداخت که بتوانند با کمک پيامبر(ص) خادمي ‌براي خود دست و پا کنند. محمد بن حبيب مي‌گويد: پس از مذاکره به اين نتيجه رسيدند و فاطمه نزد پدر رفت تا درخواست خود را مطرح کند. وقتي آنجا رسيد، حيا کرد در اين باره چيزي بگويد. پيامبر(ص) پرسيد: فاطمه براي نيازي آمده است يا براي زيارتي. فاطمه اشک در چشمانش آمد و عرض کرد: اي رسول خدا، من خود در منزل از چاه خانه آب مي‌کشم، کسي مرا نمي‌بيند و خود در خانه آرد درست کرده نان مي‌پزم کسي مرا نمي‌بيند و خود در خانه حمام مي‌کنم و کسي مرا نمي‌بيند. آنگاه دستانش را که از کار پينه بسته بود به پدر نشان داد. سپس عرض کرد: آنچه دشوار است تهيه هيزم است که بايد از جاهاي دور آن را تهيه کنم. شما مي‌دانيد که زن بايد محفوظ باشد و اين چيزي است که مرا آزار مي‌دهد. پدر فرمود: دخترم چيزي به تو ياد مي‌دهم که براي تو از هر خادمي‌ بهتر باشد. وقتي به خانه رفتي، محل استراحت شوهرت را مرتب کن، وقتي شوهرت از راه رسيد تا در خانه به استقبالش برو و ردايش را از دوش او برگير. آنگاه که نشست، کنارش بنشين و کفش او را از پايش بيرون آر. اگر غذا مي‌خورد، هرچه در منزل داري برايش حاضر ساز. وقتي غذايش تمام شد، کنارش بنشين. اگر تو را به رختخوابش دعوت کرد، دعوتش را اجابت کن. اگر نکرد، در همان نزديکي بخواب. وقتي دراز کشيدي، 33 بار تکبير بگوي. 33 بار تسبيح و 33 بار تحميد باري تعالي . صدمين ذکر تو اين است که بگويي «لااله‌الاالله وحده لا شريک له». ... اي فاطمه، اين براي تو از هر خادمي‌ بهتر است، بهتر است؛ بهتر است و حضرت شش بار اين مطلب آخر را تکرار کرد(اخبار النساء، ص 161 – 162). در برخي نقل‌هاي مشهورتر، تکبير، 34 مرتب توصيه شده است.

محبوبيت فاطمه نزد پيامبر(ص)

حضرت زهرا(س) براي پيامبر(ص) بسيار عزيز و گرامي‌ بود و همين موقعيت و محبوبيت او بود که برخي از همسران رسول خدا(ص) را که صاحب فرزندي از آن حضرت نشده بودند، روي فاطمه(س) حساس کرد. براي نشان دادن محبوبيت فاطمه نزد پدر که، هم امري طبيعي بود و هم ناشي از عظمت وجودي شخص فاطمه، که البته خواهرانش از آن عظمت بي‌بهره بودند، شواهد زيادي مي‌توان از اخبار تاريخي نقل شده در منابع اسلامي ‌به دست آورد.
از جمله محمد بن سعد در کتاب طبقات (ج 8، ص 22) گويد: وقتي رسول خدا(ص) وارد مدينه شد، براي مدت يک سال يا نزديک به آن در خانه ابوايوب انصاري بود. وقتي فاطمه را به ازدواج علي درآورد، به علي فرمود: خانه‌اي براي خود پيدا کن. علي منزلي را يافت که از خانه رسول خدا(ص) دور بود. در همان جا ازدواج کرد. اندکي بعد رسول خدا(ص) نزد فاطمه آمد و فرمود: من مي‌خواهم تو را به منزلي که به من نزديک باشد انتقال دهم. فاطمه عرض کرد: شما با حارثه بن نعمان صحبت کنيد تا خانه‌اش را به ما بدهد. حضرت فرمود: حارثه يک بار به خاطر من خانه‌اش را عوض کرده و من اين بار حيا مي‌کنم چنين درخواستي از او بکنم. خبر به حارثه رسيد و او خانه‌اش را به فاطمه و علي واگذار کرد. وي نزد پيامبر آمد و گفت: اي رسول خدا، شنيده‌ام که تو مي‌خواهي فاطمه را نزد خود بياوري. اينها منازل من است که بهترين خانه‌هاي بنونجار است. من و اموالم براي خدا و رسول است. مالي که تو از من در اختيار بگيري بهتر از مالي است که از من نپذيري. حضرت فرمودند: راست مي‌گويي، خداوند به تو برکت دهد و به اين ترتيب بود که فاطمه به خانه‌اي چسبيده به خانه پيامبر منتقل شد.
از زماني که حضرت فاطمه زهرا(س) به اين خانه منتقل شد، دشمني عده‌اي با وي آغاز گرديد. زماني که آنان شاهد بودند که رسول خدا(ص) هر صبحگاهان پرده را کنار زده و به اهل آن خانه سلام مي‌دهد، بيشتر خشمگين مي‌شدند. اين حس زنانه که بارها و بارها به دشمني با پيامبر(ص) برخاسته بود، تنها ناشي از حس زنانه نبود، بلکه به عقيده من يک کينه قريشي بود که طوايف مختلف آن نسبت به بني‌هاشم داشتند و نمي‌توانستند آنان را تحمل کنند.

فاطمه هيچ نمي‌کند جز آنچه محمد(ص) مي‌خواهد

طبري به نقل از امام صادق(ع) آورده که آن حضرت فرمود: کنيه فاطمه زهرا(س) «ام‌ابيها» بود (المنتخب من ذيل المذيل طبري، ص 6) . اين نهايت ارتباط ميان يک دختر را که در ضمن دختر کوچک خانواده است، با پدر نشان مي‌دهد. کسي که در حکم مادر براي پدرش مي‌باشد.

يک اصل در تشيع اصيل مهم است و آن است که شيعه واقعي کسي است که سنت پيامبر(ص) از روايت علي(ع) و جعفر بن محمد(ع) مي‌گيرد. اين تعريفي است که ابان بن تغلب از تشيع کرده است. اين منش برگرفته از سيره اصيل امام علي(ع) است که خود را مطيع محض پيامبر مي‌ديد و در برابر سخن و فعل او اجتهاد نمي‌کرد. اکنون مي‌خواهم يک نص تاريخي را بشناسانم که مي‌رساند فاطمه هم چنين بوده است. يعني به هيچ روي حاضر نبود در برابر پدر سخني بگويد که مي‌دانست او راضي بدان نيست. اين حکايت را باز عبدالرزاق صنعاني و بسياري ديگر از مورخان و سيره نگاران نقل کرده اند. روايت عبدالرزاق به مقسم نامي‌از موالي عبدالله بن عباس باز مي‌گردد. او مي‌گويد: پس از آن که ميان مسلمانان و مشرکان در حديبيه مصالحه شد که ده سال جنگ متوقف باشد و آنگاه که قريش با کمک به همپيمانانش بنوبکر بر ضد خزاعه وارد جنگ شد، ابوسفيان دانست که قرارداد نقض شده است. با قريش مشورت کرد و آنان از او خواستند تا به مدينه رفته دوباره رضايت محمد(ص) را جلب کند. ابوسفيان به مکه آمد و نزد محمد(ص) رفت و گفت: مي‌بايست قرارداد فيما بين ما تجديد شود. پيامبر(ص) فرمود: ما بر پيمان خود هستيم مگر شما حرکتي در جهت نقض آن قرارنامه انجام داده‌ايد؟ ابوسفيان گفت: خير. پيامبر فرمود: بنابر اين ما بر همان قرار گذشته هستيم. در اين وقت ابوسفيان دانست که محمد(ص) راضي به تجديد عهد نيست. تصميم گرفت واسطه‌اي پيدا کند. اولين شخصي که به ذهنش آمد، علي‌بن‌ابي‌طالب(ع) بود. نزد وي آمد و خواسته‌اش را مطرح کرد. علي(ع) گفت که روي سخن پيامبر حرفي نمي‌زند. پس از آن ابوسفيان سراغ فاطمه زهرا(س) آمد و از او خواهش کرد تا وساطت کند. اما فاطمه هم به او گفت: «ما کنت لافتات علي رسول الله(ص) بامر». من روي دستور و فرمايش پيامبر(ص) چيزي نمي‌گويم. ابوسفيان حتي سراغ حسن و حسين که کودک اما نزد پيامبر عزيز بودند، رفت و آنان نيز در حالي که چشمشان به مادرشان بود گفتند: نظر ما همان است که مادرمان گفت. تير ابوسفيان در همه اين موارد به سنگ خورد و دست خالي به مکه بازگشت و به قريش گفت آماده باشند که محمد(ص) به سراغ آنان خواهد آمد(مصنف عبدالرزاق ، ج 5، ص 374).

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: باشگاه اندیشه



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: فاطمه بنيانگذار تشيع, فاطمه
ثمرات علمى و عملى تبيين شخصيت حضرت فاطمه
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 1:55 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
ثمرات علمى و عملى تبيين شخصيت حضرت فاطمه

حضرت آيت الله جوادى آملى در جمع استادان و دانشجويان شركت كننده در طرح ولايت به تبيين شخصيت والاى حضرت فاطمه (س) در دو بعد علمى و عملى پرداخت و گفت: تبيين علمى شخصيت آن حضرت ثمره اعتقادى دارد اما آنچه ما موظفيم بررسى كنيم سيره و سنت آن حضرت است كه براى ما ثمره عملى دارد. در عين حال بايد گفت كه قسمت اول پشتوانه علمى قسمت دوم است.
آيت الله جوادى آملى همچنين به روايتى از آن حضرت كه مى تواند راهنماى همه انسان ها در زندگى شان باشد اشاره مى كند و تاكيد مى كند كه عمل به اين دستور شدنى است و آن اين است كه اگر كسى عمل خالص بكند و اين قدرت را داشته باشد كه عمل خالص را به پيشگاه خداوند ببرد آنگاه خداوند مهمترين و والاترين مصلحت او را به او عطا مى كند.
در تبيين شخصيت حضرت فاطمه (س) آن بخشى كه مربوط به مسايل اعتقادى است و ثمره علمى دارد بررسى مقام منيع آن بانو (سلام الله عليها) است كه اين همتاى قرآن كريم است، همتاى نبوت است، همتاى رسالت است، همتاى ولايت است. چيزى از ولى الله مطلق كم ندارد، اينها يك نورند و مانند آن، اينگونه از مباحث به هر نتيجه اى كه منتهى بشود براى ما ثمره اعتقادى دارد، ثمره علمى دارد. اما نتيجه عملى ندارد. زيرا ما نه آن توان را داريم كه آن حضرت را در ولايت مطلقه، همتاى قرآن الگو قرار بدهيم، نه همچنين ماموريتى داريم.
بخش دوم مربوط به سيره و سنت آن حضرت است كه ما هم موظفيم بررسى كنيم و هم ماموريم پيروى كنيم. آن بخش اول به طور اجمال اينجا مطرح مى شود نه به طور تفصيل، براى اين كه پشتوانه علمى بخش دوم خواهد بود. راز اين كه اين بانو (س) حجت بر ائمه (ع) است و اگر على بن ابيطالب (ع) نبود، احدى همتاى آن حضرت نبود، «آدم و من دونه»؛ اين است كه اين مثل خود قرآن كريم در مقام حدوث و بقا شكل گرفت. قرآن از زمين برنخاست، از فكر كسى تدوين نشد. هيچ عالم بشرى اين قرآن را تدوين نكرد، تنظيم نكرد. سوره هايش، آياتش، معارفش، مفاهيمش را بررسى نكرد و انشا نكرد. مستقيما از جهان غيب نازل شد و در طى بيست و سه سال ماند و براى ابد جاى خود را تثبيت كرد. اين سه تا كار را قرآن كرد: يعنى از زمين برنخاست، از آسمان نازل شد، اولا؛ و نزول اش هم بيست و سه سال طول كشيد، ثانيا؛ و ماند كه براى ابد بماند، ثالثا.
انسان كامل، مخصوصا فاطمه زهرا (س) هم وقتى هويت آن حضرت را ارزيابى مى كنيم، مى بينيم در همين مثلث خلاصه مى شود؛ او از زمين برنخاست. از آسمان نازل شد، و تقريبا هم سفر قرآن كريم بود. تا قرآن آيات و سوره هايش نازل مى شد، اين هم روزانه متكامل مى شد، ترقى مى كرد. و تا قرآن به پايان رسيد، عمر اين بى بى هم به پايان رسيد و براى ابد ماند. گرچه «انك ميت و انهم ميتون» شامل همه انسان ها هست.
وقتى وجود مبارك پيغمبر (ص) به مقام شامخ نبوت بار يافتند، به معراج رسيدند، در معراج غذايى ميل كردند. وقتى از معراج نازل شدند، به زمين آمدند، ديگر تماسى نداشتند، مگر اين كه آن غذا به صورت نطفه دربيايد؛ آن ميوه آسمانى و غيبى و بهشتى. آن ميوه غيبى و بهشتى وقتى در صلب مطهر رسول اكرم به صورت نطفه فاطمه (سلام الله عليها) در آمد، در قرار مكين خديجه (سلام الله عليها) مستقر شد. پس وجود مبارك اين بانو، نظير افراد ديگر، نظير مردها و زن هاى عادى نيست كه نطفه آنها محصول آب و غذا و ميوه زمين باشد، از زمين برخاسته باشد، همانطورى كه قرآن نظير كتاب هاى بشرى نيست كه محصول فكر بشر باشد، نطفه وجود مبارك فاطمه (س) هم محصول آن ميوه غيب است، ميوه بهشت است، از زمين برنخاست. منتها اين چند سالى كه طول كشيد تا اين نطفه مستقر بشود، اين مقدمه انعقاد نطفه است.
بايد وحى نازل بشود، تا پيامبر به آن مقام وحى يابى برسد، بايد آن انقطاع وحى به عنوان آزمون فرا برسد، بايد نوبت معراج فرا برسد، بايد پيغمبر به معراج برود، بايد در معراج آن ميوه بهشتى را ميل كند، بعد آن نطفه بشود تا بشود فاطمه. وقتى هم كه از معراج آمدند، يك سال يا كمتر طول كشيد، مثلا كمتر از يك سال طول كشيد تا وجود مبارك فاطمه (س) متكومه بشود، اين طليعه پيدايش و تجلى آن بانو در عالم طبيعت است.
ضلع دوم اين مثلث آن است كه حالا چون بيست و سه سال اين قرآن به تدريج نازل شد، اين پنج سال اول تقريبا مقدمه بود براى پيدايش چنين معراجى و چنان ميوه اى و چنين نطفه اى. همراه با نزول آيات و سور و معارف قرآن كريم اين بانو ترقى مى كرد. اگر دو ساله بود در شعب ابى طالب با آن آيات و مشكلاتى كه نازل مى شد، ترقى مى كرد و اگر چند سال در مكه تشريف داشتند، با آيات مكى مترقى مى شدند و اگر چند سال در مدينه تشريف داشتند، با آيات مدنى. وجود مبارك فاطمه (س) از چندين راه با قرآن رابطه داشت. گاهى مستقيم، گاهى غيرمستقيم؛ مستقيم اش هم دو نحو بود: يك نحو مستقيم اش اين بود كه از وجود مبارك پيغمبر آيات را، تلاوت آيات را، تعليم كتاب و حكمت را، تزكيه را؛ اين چهار كار را كه وظيفه رسمى پيغمبر بود، فرا مى گرفت.
اين چهار برنامه را مستقيما از مشهد و مكتب و محضر پدر بزرگوارش استفاده مى كرد. و هر روز اين دو شاگرد را به پيشگاه رسول گرامى مى فرستاد؛ يعنى حسن و حسين سفيران فاطمه بودند. هر روز وجود مبارك فاطمه (س) حسنين را به مشهد و به محضر و به مكتب پيغمبر مى فرستاد، بعد از آنها استنطاق مى كرد كه امروز چه آيه اى نازل شد؟ پيغمبر چه فرمود؟ آيه را چنين معنا كرد، چنان معنا كرد. اين آيه را با آن آيه چگونه هماهنگ كرد؟ اينها گزارش مى دادند. در تكميل گزارش با پدر بزرگوارش هم مذاكره مى كرد.
سفير سومى كه وجود مبارك فاطمه (س) داشت، على بن ابيطالب بود كه باب مدينه علم بود. او هم مرتب گزارش مى داد: امروز اين آيه نازل شد، پيغمبر اينچنين معنا كرد، اين چنين تفسير كرد و مانند آن. اين سه راه را كه يكى مستقيم و دو تا غيرمستقيم، وجود مبارك بى بى (س) داشت. راه ديگرى كه غيرمستقيم است و هر كسى مى تواند آن را داشته باشد، منتها گرچه در نظام تكوين هر فيضى كه به انسان عادى مى رسد به وسيله آن انسان كامل است كه بيمنه رزق الورى و بوجوده ثبتت الارض و السماء، ولى به حسب ظاهر انسان يك راه مستقيمى هم با ذات اقدس اله دارد. آن راه را هم خدا وعده داده كه اتقوا الله و يعلمكم الله. در سوره انفال بالاتر از اين را وعده داد؛ ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا. شما را به فرقان نائل مى كند، متبرك مى كند كه بالاتر از آن است.
خب اين كه فرمود: تقوا پيشه كنيد از يك سو، خداوند معلم شما مى شود از سوى ديگر؛ اتقوا الله و يعلمكم الله، اين بى بى (س) در اثر آن تقواى كامل شاگرد مستقيم ذات اقدس اله بود، معارفى را از آنجا فرا گرفت و از اين كه در سوره انفال خدا وعده داد: ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا، اين بى بى (س) مثل اعلاى تقوا بود. ذات اقدس اله فرقان بين حق و باطل را به او عطا كرده است. اين مجموعه اينقدر ادامه داشت تا قرآن به پايان برسد. همين كه در اواخر عمر مبارك پيغمبر (ص) قرآن به پايان رسيد، ديگر آيه اى نازل نشد، طولى هم نكشيد كه اين پدر و آن دختر، هر دو رحلت كردند.
بى بى (س) بيش از ۷۵ روز يا ۹۵ روز بعد از رحلت رسول گرامى (سلام الله عليهما) نماند. تقريبا وقتى نازل شدن قرآن تمام شد، عمر اين بى بى هم تمام شد. او با قرآن نفس مى كشيد، با قرآن كامل مى شد، با قرآن مترقى بود، با قرآن مانوس بود. منتها قرآن آمد كه بماند، اين بى بى هم آمد كه بماند. بدن اش البته رحلت كرده است، و اما جان او همچنان زنده است. اين بخش اول كه پشتوانه مسايل بخش دوم است. اما آنچه كه ما موظفيم به اين بانو اقتدا كنيم و وظيفه داريم، مامور هستيم و راهش هم ممكن است، آن است كه اين بانو (سلام الله عليها) هم در اعتقادات، هم در اخلاق، هم در حقوق، هم در فقه مطالب فراوانى را فرمودند و عمل كردند و تعليم دادند و دستور عمل كردن را هم به ما داد. سر اين كه در پايان بخش اول به اين نتيجه رسيديم كه وجود مبارك فاطمه آمد كه بماند، نيامد كه برود. نظير افراد ديگر نيست كه مى آيند و مى روند، بلكه او آمد كه بماند.
اما آن كه زهرا (س) آمد كه بماند، تحليل بخش پايانى سوره كوثر مى تواند سند اين بحث باشد. در جريان سوره كوثر؛ يعنى: انا اعطيناك الكوثر، فصل لربك والنحر. ان شانئك هوالابتر، مستحضريد كه غالب مفسران شيعه و سنى گفتند كه: عده اى از سناديد قريش، مشركان، بدخواهان، معاندان، روى همان سنت هاى باطلى جاهليت گفتند: پيغمبر بعد از مردن، نام او و مكتب او و ياد او از بين مى رود. براى اين كه او كه پسر ندارد.
ذات اقدس اله فرمود به اين كه: تو براى هميشه مى مانى. براى اين كه من به تو چيزى دادم كه هيچ كس نمى تواند او را از بين ببرد و به تو فرزندى دادم كه حافظ و مجرى آن چيز است. آن چيزى كه به تو دادم «قرآن» است. و آن كسى هم كه حافظ قرآن، مفسر قرآن، مبين قرآن، معلم قرآن، مجرى احكام و حقوق قرآن است، فرزندان همين دختر اند! فرمود: انا اعطيناك الكوثر. اين كوثر مصاديق فراوانى دارد؛ دين هست، قرآن هست و ولايت هست. انا اعطيناك الكوثر. فصل لربك والنحر. ان شانئك هوالابتر. يعنى آنها كه تو را شماتت مى كردند، بدى تو را مى خواستند، انقطاع نسل تو را مى خواستند، ابتر بودن تو را در نظر داشتند، آنها ابتر اند، نه تو ابترى! اين ابتر، اين لفظ چون در مقام تهديد است، مفهوم دارد. اگر بگويند: فلان شخص ابتر است، معنايش اين نيست كه ديگرى ابتر نيست، چون مفهوم ندارد. ولى اگر در لسان تهديد باشد، در ارزيابى هر دو باشد، در مرزبندى باشد، در تفريق باشد، اين مفهوم دارد. ان شانئك هوالابتر. يعنى تو ابتر نيستى، آنها ابتراند. آنها منقطع النسل اند، تو منقطع النسل نيستى. نام آنها و يادمان آنها و ياد آنها از بين مى رود، نام تو و ياد تو هميشه مى ماند. خب؛ تهديد ذيل اين سوره مباركه انا اعطيناك الكوثر نشانه آن است؛ چون در مقام تهديد است، دو تا پيام دارد؛ يكى اين كه دشمنان تو منقطع مى شوند، از بين مى روند.
يكى اين كه تو از بين نمى روى! تو ابتر نيستى، تو متصل و پيوسته اى! اگر چنانچه وجود مبارك پيغمبر دختر مى داشت و لاغير، براساس گمان باطلى و ظن جاهلى جاهليت آن را ابتر مى پنداشتند و اگر پسر مى داشت، پسرش نظير پسر نوح بود، باز او ابتر مى بود. چون اين پسر نه تنها سبب دوام دين پدر نمى شد، بلكه مايه انقراض دين پدر بود. اگر فرزند مى داشت، فرزند بى تفاوت، كارى به دين نداشت. نه معاند بود، نه مخالف بود، نه معالف، باز هم اين شخص ابتر بود. قرآن كريم فرمود: اينچنين نيست كه تو فرزند صالح داشته باشى يا بى تفاوت. فرزند صالح دارى و مصلح دارى و اهل قرآن دارى و همتاى قرآن دارى و از بين نمى رود و از همين دختر هم هست. هم به دختر بها مى دهد، هم او را حافظ قرآن مى داند، و از نسل او مجريان و مفسران قرآن به بار مى آورد كه باعث دوام نبوت و بقاى وحى و مكتب رسالت باشد كه تو ابتر نيستى، تو مستدام و مستمرى، آنها ابتراند. ان شانئك هوالابتر. بنابراين اين بانو توانست حافظ قرآن باشد.
اگر يك انسانى معصوم بود، ما يقين داريم حرف او، فعل او، تقرير او، سكوت او و قيام و قعود او حجت خداست. اين كه در زيارت آل ياسين به پيشگاه ولى عصر (ارواحنا فداه) سلام عرض مى كنيم، به تك تك حالات او سلام عرض مى كنيم، براى اين كه تك تك حالات او معصومانه است. والسلام عليك حين تقوم و تقعد، حين تقرء و تبيّن، حين تركع و تسجد. آن وقتى كه برمى خيزى، آن وقتى كه مى نشينى، آن وقتى كه سخن مى گويى، آن وقتى كه تقرير مى كنى، آن وقتى كه ركوع دارى، آن وقتى كه سجود دارى، جامع همه اينها همان است كه در سوره مباركه انعام آمده است كه: ان صلاتى و نسكى و محياى و مماتى. خب اگر كسى معصوم بود، حيات و مماتش اين است، شئون حيات و ممات اين است، ما به تك تك اين شئون معصومانه معصوم عرض ادب مى كنيم. معيار حجيت عصمت است، نه نبوت، نه رسالت و نه امامت. و چون اين بانو (سلام الله عليها) معصومه است، حجت خداست. اين كه در نهج البلاغه، گاهى على بن ابيطالب (سلام الله عليه) به سخنان بى بى استشهاد مى كند كه فاطمه چنين گفت، اين استدلال به قول حجت الله است.
اما سر اين كه او حجت بر معصومين هم هست، اين است كه ائمه (عليهم السلام) عالم به غيب اند. اما منابع علمى اينها؛ گاهى از رسول اكرم شنيدند، گاهى از فاتح قرآن كمك مى گيرند، و گاهى از مصحف فاطمه. وقتى امام معصوم (سلام الله عليه) دارد خبر غيب مى دهد، از او سوال مى كنند كه اين خبر غيب را از كجا گفتى؟ مى گويد: در مصحف مادرمان بود. خوب اين مصحف فاطمه چيست؟ همان است كه جبرييل (سلام الله عليه) نازل مى شد،و اين معارف را مى فرمود و وجود مبارك فاطمه (سلام الله عليها) تلقى مى كرد، بعد به امير المومنين مى فرمود، اميرالمومنين املاى او را مى نوشت و كتابت مى كرد، كاتب اين بخش از وحى هم بود، شده مصحف فاطمه. آن وحى تشريعى بود كه با انقطاع عمر مبارك رسول گرامى (ص) به پايان رسيد.
اگر در نهج البلاغه آمده است كه وجود مبارك اميرالمومنين درباره رحلت پيغمبر (سلام الله عليهما) فرمود: لقد انقطع بموتك ما لم ينقطع بموت احمد من اخبار السما، آن ناظر به وحى تشريعى است. وگرنه وحى تسديدى، تعريفى، انبائى، انحا و اقسام وحى الى يوم القيامه مخصوصا در شب هاى قدر نازل مى شود اين دوام دارد. اينگونه از وحى ها در شب هاى جمعه در ليالى قدر بر ائمه نازل مى شد و بر وجود مبارك ولى عصر (ارواحنا فداه) هم نازل مى شود. اين وحى قطع نشده است. اينگونه از معارف غيبى به وسيله جبرئيل (سلام الله عليه) نازل مى شد فاطمه (سلام الله عليها) تلقى مى كرد و اين ها را حفظ مى كرد براى اميرالمومنين املاء مى فرمود وجود مبارك اميرالمومنين (سلام الله عليه) اينها را مى نوشت شده مصحف فاطمه و اين مصحف الآن در نزد وجود مبارك ولى عصر (ارواحنا فداه) است. اين از منابع علم غيب ائمه است كه وقتى از يك امام معصومى سوال مى كردند يا گاهى خود آنها بلا واسطه و قبل از سوال و مستقيم مى فرمودند: در مصحف جده ما در مصحف فاطمه چنين آمده است. اين مى شود حجت خدا بر خلق اجمعين مخصوصا در معارف غيبى نسبت به ائمه اطهار (سلام الله عليهم اجمعين).
حالا اين بانو كه براى همه ما ا سوه است در اين بخش ما موظف ايم مثل آن حضرت حركت كنيم منتها اين در حد آفتاب و ما در حد شمع اين فضاى كل جهان را روشن مى كند ما در زندگى خاص خودمان مثل شمع نور بدهيم به فضا و زندگى خود را روشن كنيم اين است كه فرمود: اگر كسى عمل خالص بكند و اين قدرت را داشته باشد كه عمل خالص را به پيشگاه ذات اقدس اله ببرد ذات اقدس اله بهترين و والاترين مصلحت او را به او عطا مى كند و نازل مى كند. يك وقت انسان كار خوب انجام مى دهد و ديگر به اين فكر نيست كه من اين كار خوب را حفظ بكنم. اين مثل يك باغبانى است كه يك نهالى را غرس كرده است و ديگر به فكر آبيارى او نيست. ما ماموريم كه مثل يك باغبانى كه دركنار منزلش يك نهالى غرس كرده مثل فرزند از او نگه دارى كنيم، دائما به سراغ او باشيم، حدوثا و بقاء پس يك وقت يك كسى كار خير انجام مى دهد به اين فكر نيست كه او را حفظ بكند ! گاهى او را مى گويد گاهى او را با منت ذكر مى كند گاهى مثلا خوش اش مى آيد كه ديگران بازگو كنند يا از او بهره بردارى كنند بهره بردارى تبليغى و سياسى. اين شخص كار خوب كرده است و اما كار او زمينى است همين جا ماند. بعضى ها كار خوب انجام مى دهند براى ضبط و نگه دارى او هم تلاش و كوشش مى كنند اما تا يك مدت محدودى، برخى ها تلاش و كوشش شان زياد هست اما آن قدرت را ندارند كه بالا ببرند. وجود مبارك بى بى (سلام الله عليها) نفرمود اگر كسى كار خوب بكند خدا بهترين مصلحت را به او مى دهد. فرمود: كار خوب بكن اين را نگه بدار اين را هديه بكن، برو و ببر. تا انسان بالا نرود كه نمى تواند هديه اى را به پيشگاه ذات اقدس اله اعطا بكند.
اگر كسى به جايى رسيد كه خودش كار خير خود را به خدا تقديم كرد خودش بالا برد نه ملائكه بالا ببرند. كار خير را ملائكه مى برند گزارش مى دهند. بالاخره جواب را هم آنها مى آورند. آن بردن و آوردن هر دو مع الواسطه است بهره اش هم كم است. ولى اگر كسى خودش آن هنر را داشته باشد كه همراه ملائكه بالا برود و اين كار خير خود را به پيشگاه ذات اقدس اله تقديم بكند. خودش اصعاد كند، خودش به همراه عمل برود، آنگاه فاضل ترين مصلحت او را ذات اقدس اله نازل مى كند. خود خدا نه به فرشته ها بگويد.
خوب اين دستورى كه وجود مبارك بى بى به ما داده است. فرمود: اين كار شدنى است. اين كار را انجام بدهيد و مانند آن.
بحثى كه مربوط به جريان روز است همه ما بايد از اين بحث به عنوان بزرگداشت بى بى مخصوصا نسل جوان استفاده بكنيم. اين است كه زن ها در عالم زن هاى كامل، برجسته، بزرگ و بزرگوار خيلى اند. مثل اينكه مردان خيلى اند، اما كسى كه مثل على بن ابيطالب بشود كم است. زن هاى بزرگ و بزرگوار هم زياد اند اما كسى مثل بى بى فاطمه بشود كم است. يك وقتى امام (رضوان الله عليه) مى فرمود: جبرئيل براى هر پيغمبرى كه نازل نمى شد؛ براى انبياى خاص نازل مى شد. اين كه مرحوم كلينى (رضوان الله تعالى عليه) در كتاب شريف اصول كافى نقل مى كند: جبرئيل بر وجود مبارك فاطمه (سلام الله عليها) نازل مى شد اين نشانه آن است كه مقام آن حضرت نسبت به برخى از انبياء بزرگتر و برجسته تر است. اين نه براى آن است كه زن هاى بزرگ در عالم كم اند. اگر از على بن ابيطالب تجليل مى شود نه براى آن است كه مرد هاى بزرگ در عالم كم اند. مردان بزرگ در عالم خيلى اند اما على خيلى بزرگ است. زنهاى بزرگ هم در عالم خيلى اند اما فاطمه خيلى بزرگ است.
اگر كسى خواست ببيند فاطمه چه قدر مقام دارد بايد بگويد: همتاى على است. اگر درباره اين بى بى سخن مطرح هست براى آن است كه او خيلى بزرگ است. جبرئيل براى هر پيغمبرى نازل نمى شود. و اين بى بى وقتى مقام علمى او روشن مى شود كه اين دو تا خطبه اى كه يكى در مسجد، يكى در منزل ايراد كرده اند آن خطبه ها را ببينند بعضى خطبه هاى نهج البلاغه را ببينند، خطبه هاى نهج البلاغه هم يكسان نيستند.
بعضى ها عرشى اند بعضى متوسط اند. آن خطبه هاى عرشى نهج البلاغه را هم ببينيد عميق ترين جمله ها خطبه هاى عرشى نهج البلاغه را ببينند. آنگاه مى فهمد آن بخش هاى عرشى خطبه هاى عميق نهج البلاغه قبل از اينكه على بن ابيطالب (سلام الله عليه) آن خطبه ها را بگويد و بفرمايد لااقل بيست و پنج سال قبل اش همين بانو فرمود. يك خطابه اى دارد كه قابل درك است براى خيلى ها. يك خطبه اى دارد كه آن به اين زودى ها درك شدنى نيست. خطبه اى كه اينها مى خواندند به اين فكر نبودند كه مردم بفهمند. خطبه را كه براى مردم نمى خوانند مثل دعا. اينها يك ارتباطى با خدا داشتند يك ارتباطى با جامعه و خلق. آن بخشى كه به خطبه بر مى گردد به حمد بر مى گردد به توحيد بر مى گردد به ثناء بر مى گردد آن كارى با مردم ندارد كه مردم مى خواهند بفهمند يا نفهمند.
دعاى عرفه سيد الشهداء را مردم مى خواهند بفهمند يا نفهمند. اما اين بيست جلد وسائل و امثال اينها براى مردم است. فهميدن اش هم سخت نيست. فهميدن اين مطالب بيست جلد وسائل و مستدرك و اينها چون براى بيان مردم، هدايت مردم، راهنمائى مردم، اخلاق مردم، حقوق مردم، فقه مردم است فهميدنى است. منتها يك سى چهل سال درس مى خواهد. اما آن يك درسى نيست كه انسان با اين سى چهل سال حل بشود. نشانه اش اين است كه خيلى ها رفتند و ماندند. دعاها حسابشان جداست، خطبه ها حسابشان جداست، آنجا كه ائمه با خدا سخن مى گويند حسابشان جداست آنجا كه با خلق خدا دارند سخن مى گويند حسابشان جداست.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: باشگاه اندیشه



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: ثمرات علمى و عملى تبيين شخصيت حضرت فاطمه, شخصيت حضرت فاطمه, حضرت فاطمه
عصمت صديقه كبري فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 1:53 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

عصمت صديقه كبري فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

متعصب‌ترين و نقادترين فقهاي اهل سنّت، بخاري را صحيح و معتبر مي‌دانند، در اين كتاب از ابي وليد از ابن عيينه، از عمرو بن دينار، از ابن ابي مليكه از موربن مخرمه روايت شده است كه رسول الله(ص) فرمود:

فاطمة بضعة منّي، من اغضبها فقد أغضبني فاطمه(س) پارة تن من است، هر آنكس او را غضبناك كند مرا خشمگين كرده است.
و ما كان المؤمنون لينفروا كافّة فلولا نفر من كلّ فرقة منهم طائفة ليتفقّهوا في الدّين ولينذروا قومهم إذا رجعوا إليهم لعلّهم يحذرون. 1
نبايد مؤمنان همگي بيرون رفته و رسول را تنها بگذارند بلكه چرا از هر طائفه‌اي گروهي براي جنگ و گروهي نزد رسول براي آموختن علم مهيا نباشند؟ تا آن علمي كه آموخته‌اند به قوم خود بياموزند كه قومشان هم شايد خداترس شده و از نافرماني حذر كنند.
صاحب معالم(ره) فقه را اينگونه تعريف مي‌كند: «علم به احكام شرعي فرعي به وسيلة ادّلة تفصيلي آنها». اما اين تعريف، تعريف جامعي نيست، چرا كه قرآن و سنّت قطعي، فقه را در اين چارچوب منحصر نكرده‌اند، اين يك بحثي است بسيار مهم و جدي كه نياز به تحقيقات زيادي در مباحث اجتهاد و تقليد به شكلي ويژه دارد، و همچنين در مباحث ولايت فقيه، امر به معروف و نهي از منكر، وجوب تعليم جاهل و ارشاد او، حجيت خبر و حجيت فتوي.
امّا كلمة «لولا» در آيه، حرف تحضيض است؛ يعني تشويق به فقه و درك دين. تفقه در دين، فقط تفقه در احكام طهارت نيست، طهارت بخش كوچكي از دين است، برخي از يك شي، تمام آن شي نيست. فقهي كه هم اكنون معروف است به چهار قسمت تقسيم مي‌شود؛ ايقاعات، عقود، احكام و عبادات، هركدام از اينها قسمت كوچكي از فقه است، حوزة فقه بسيار وسيع‌تر از آنهاست. از ديدگاه امام صادق(ع) فقيه، فقط كسي كه علم اصول فقه و مباني اصول را از مباحث وضع الفاظ تا آخر مبحث تعادل و تراجيح مي‌خواند نيست، كسي كه علم فقه را از بحث طهارت تا احكام عاقله مي‌خواند نيست، خداوند متعال مي‌فرمايد: «ليتفقّهوا في الدين و لينذروا قومهم» يعني فقيه كسي است كه مردم را از تمام دين انذار مي‌كند، پس فقيه بايد تمام دين را درك كرده باشد. براي كساني مثل شما كه در اين راه قدم برداشته بايد اين جمله كاملاً واضح باشد، فقيهي كه بخشي از فقه را درك كند و به همان اكتفا كند همانند بنّايي است كه ساختمانش را نصف و نيمه رها كرده است. چنين فقيهي امكان ندارد مشكلات ديني مردم را حل كند.
مراد خداوند از «كساني كه در دين تفقه كنند»، فقيهاني است كه برگزيدة قومشان هستند، كساني كه صلاحيت تفقه در دين و انذار را داشته باشند تا اينكه بتوانند مشكلات ديني مردم را حل كنند.
در «ليتفقّهوا في الدين... » مراد كدام دين است؟ همان ديني كه حضرت ابراهيم و يعقوب به آن سفارش كردند:
و وصّي بها إبراهيم بنيه و يعقوب يا بنيّ إنّ الله اصطفي لكم الدّين فلا تموتنّ إلاّ و أنتم مسلمون. 2
ابراهيم و يعقوب به فرزندان خود راجع به تسليم بودن در فرمان خدا سفارش و توصيه نمودند. اي فرزندان! خدا شما را به آيين پاك برگزيد، پيوسته از آن پيروي كنيد و تا پاي جان سپردن الاّ تسليم رضاي خدا نباشيد.
و همان ديني كه خداوند تعالي مي‌فرمايد: إنّ الدّين عند الله الاسلام و ما اختلف الّذين أوتوا الكتاب إلّامن بعد ماجاءهم العلم بغياً بينهم و من يكفر بآيات الله فإنّ الله سريع الحساب. 3
همانا دين پسنديده نزد خدا آئين اسلام است و اهل كتاب در آن راه مخالفت نپيمودند مگر پس از آنكه به حقانيت آن آگاه شدند و اين خلاف را از راه رشك و حسد در ميان آوردند و هركس به آيات خداوند كافر شود بترسد كه محاسبه خدا زود خواهد بود.
پس منظور از تفقّه مطلوب، تفقه در اسلام است. كه لازمه‌اش وجود فقيهي مطلوب است كه در اين آيه كريمه به صفات آن اشاره شده است، آن فقيه همان اكسير اعظم است.
به عنوان مثال در احكام فقهي آمده است كه: «ملعون است كسي كه نمازش را به تأخير بياندازد تا اينكه ستارگان ظاهر شوند» و همچنين داريم كه «ملعون است كسي كه رياست را دوست داشته باشد». چرا اولين حديث را حكمي فقهي مي‌دانيم و دومين حديث را نه؟ از طرفي علاوه بر اينكه بحث مي‌كنيم كه معناي «لعن» چيست؟ آيا دلالت بر حرمت دارد يا كراهت؟ موضوع و محمولش چيست؟ بايد بحث كنيم كه چرا كسي كه رياست را دوست دارد لعن مي‌شود، دوست داشتن رياست به چه معناست، آيا لعن در اينجا لعن تمحيضي است يا تحريمي؟ اينها مسائل مهمي است كه الحمدلله شما در سطحي از علوم هستيد كه با آنها آشناييد.
يا اينكه مبحث وجوب «تولّي» و «تبّري». كه در آنجا از اين بحث مي‌شود كه آيا بر ما واجب است تا از هركسي كه ولي خدا و حجّت خدا را به غضب در مي‌آورد برائت جوييم، آيا اين فقه است يا نه؟ آيا برائت واجب است يا نه؟ اگر واجب است كدام موضوع است و كدام محمول؟ نسبت بين اين دو فرض چيست؟ يا اينكه آيا واجب است كه تبّري و تولّي در هر سطحي مساوي با هم باشند. تا زماني كه اين مسائل در دين وجود دارد ناچاريم كه در آنها تفقه كنيم، و با اين تفقه است كه مشمول اين بخش از آيه مي‌شويم كه «ليتفقهوا في الدين» و پس از تفقه، انذار مردم و «لينذروا قومهم».
مقام صديقه كبري فاطمه زهرا(س) مقام بسيار بزرگي است، ايشان بر گردن مسلمانان حق بزرگي دارند، ولي متأسفانه آنگونه كه مستحق است اين حق را ادا نكرده‌ايم، از آن مي‌ترسم كه محكمه‌اي در دنيا كه قاضي آن حضرت صاحب الزمان، ارواحنا له الفداء، و يا در آخرت كه قاضي آن خداوند تبارك و تعالي باشد تشكيل شود و ما را مورد سؤال قرار دهند كه آيا براي اداي حقتان نسبت به حضرت فاطمه زهرا(س) كاري انجام داده‌ايد؟ حتي به مقدار اعتراف يك فقيه سني؟ مي‌ترسم كه آن زمان جوابي نداشته باشيم.
بايد آنچه را كه صحيح بخاري دربارة حقوق حضرت فاطمه(س) آورده است را ببينيم و لو غير عامدانه؟ متعصب‌ترين و نقادترين فقهاي اهل سنّت، بخاري را صحيح و معتبر مي‌دانند، در اين كتاب از ابي وليد از ابن عيينه، از عمرو بن دينار، از ابن ابي مليكه از موربن مخرمه روايت شده است كه رسول الله(ص) فرمود:
فاطمة بضعة منّي، من اغضبها فقد أغضبني
فاطمه(س) پارة تن من است، هر آنكس او را غضبناك كند مرا خشمگين كرده است.
مي‌خواهيم در مورد اين حديث بحث و بررسي كنيم، حديثي كه يك فقيه سني آن‌را روايت مي‌كند و در ميان فقهاي اهل سنّت، سند اين حديث صحيح و از درجة بالايي برخوردار است، چرا كه بخاري ـ كسي كه در صحت احاديث بسيار محتاط است ـ آن را از امام جعفر صادق(ع) نقل كرده است و از طرفي ذهبي ـ كه از نقادترين افراد نسبت به احاديث است ـ اين حديث را صحيح و معتبر دانسته و آن را به گونه‌اي ديگر روايت مي‌كند:
إنّ الرّب يرضي لرضا فاطمة و يغضب لغضب فاطمة. 4
همان خداوند با خوشنودي فاطمه خشنود و با ناراحتي فاطمه ناراحت مي‌شود.
پس در نزد آنها اين حديث از لحاظ سند در حد قطعي الصدور از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است. ما حديث بخاري را مفّسر و مؤيدي برحديث ذهبي مي‌دانيم. حال مي‌گوييم اين حديث بر چه چيزي دلالت مي‌كند؟ خشنودي و غضب در انواع مردم از كجا ناشي مي‌شود؟ حيات نباتات به دو عامل بستگي دارد؛ عامل اول قوت جذب و عامل دوم قوت دفع است، اين دو قوت در حيات حيوان به صورت دو قوة خشنودي و خشم ظاهر مي‌شود، كه هر دو ناشي از طبع و غريزه‌اند، امّا در حيات انساني چه؟ معناي حيات انساني آن است كه هريك از ما به درجة انسانيتي برسد كه ركن و پشتيبان وجودش، عقلش باشد، «دعامة الإنسان عقله»5 اينجاست كه عقل منشأ تمام خشنودي‌ها و خشم‌ها در وجود انسان مي‌گردد، امّا قبل از آن، منشأ آن دو طبع و غريزه بود.
آيا من به مرحلة انسانيتي كه منشأ خشنودي و خشمش، عقل است رسيده‌ام؟ مي‌گويم: هرگز، اصلاً، هر عاقلي در اولين درجات تعقلش بايد بداند كه به درجة انسانف عاقل نرسيده است، اين اعتراف خيلي مهم است.
آيا ما تاكنون نفهميده‌ايم كه محك انسانيت‌مان و ميزان آن چيست و به چه مقدار است؟ خوشحالي و خشم ما به خاطر حاجات بدني ما است، هركدام از ما در وجود خود بنگرد، هنگامي كه شخصي كه به او اطمينان و اعتقاد دارد او را ترك كند، آيا ناراحت مي‌شود يا نه؟ اين ناراحتي خود يك گناه است، به درجة انسانيت نرسيده است، هيچ‌كدام از ما به درجة انسانيت نرسيده است مگر اينكه منشأ خشم و خشنودي او عقلاني باشد نه غريزي.
پس هرگاه در زندگي‌مان، منشأ خشنودي و خشم‌مان را، حتي براي يك بار از عقل ديديم، آن موقع است كه براي يك بار انسان شده‌ايم، امّا اگر خشنودي و غضبمان ناشي از بطن و فرج بود مطمئناً از حيوانات خواهيم بود ولي در شكل انسان.
امّا انسان عقلاني كسي است كه براي هميشه با خشنودي عقل، خشنود مي‌شود و با خشم عقل، خشمگين مي‌گردد. پس اگر كسي را در روي كرة زمين پيدا كرديد كه به اين درجه از شخصيت رسيده بود مرا خبر كنيد تا پيش او بروم و نه تنها دستش را ببوسم، بلكه گرد وغبار گام‌هايش را نيز ببوسم.
بالاتر از اين مرتبه مقامي است كه ممكن است انسان به آنجا برسد، و آن زماني است كه ارادة انسان، در ارادة خداوند تبارك و تعالي فاني گردد، ديگر او اراده‌اي ندارد و ارادة او عين ارادة خداست. و اين همان درجه‌اي است كه تمام كارهايش «يرضي لرضا الله و يغضب لغضب ربّه» مي‌شود. يعني اگر فرزندش را كشتند، خشم او به خاطرخشم پروردگار است نه خشم نفسش و اگر فرزندش را زنده كردند به‌خاطر رضاي خداوند خشنود مي‌گردد، نه رضاي نفسش، تصور اين درجه بسيار مشكل است چه رسد به تحقق اين امر!
اين همان مقام عصمت خاتم‌الانبياء(ص) است. عصمت آن مخلوقي كه نظيرش در ميان تمام مخلوقات وجود ندارد، كسي كه حب و بغضش در حب و بغض خداوند فاني شده است. چيزي را دوست نمي‌دارد مگر اينكه خداوند آن را دوست بدارد و از چيزي خشمگين نمي‌شود مگر اينكه خداوند را از آن چيز خشمگين ببيند.
و اين همان بشري است كه به مقام «و ماينطق عن الهوي إن هو إلاّ وحي يوحي»6 رسيده است. و اين همان درجه‌اي است كه از آن به عصمت خاتميه تعبير مي‌شود، عصمتي كه غير از عصمت ابراهيميه است، عصمت ابراهيميه نيز با عصمت يونسيه متفاوت است.
عصمت حضرت يونس(ع) هم عصمت است اما:
وذا النّون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه فنادي في الظّلمات أن لا إله إلا أنت سبحانك إنّي كنت من الظّالمين. 7
و ياد آر حال يونس را هنگامي‌كه از ميان قوم خود غضبناك بيرون رفت و چنين پنداشت كه ما هرگز او را در مضيقه و سختي نمي‌‌افكنيم آنگاه در آن ظلمت‌ها فرياد كرد كه الهي، خدايي به جز ذات يكتاي تو نيست تو از شرك و شريك پاك و منزهي و من از ستمكارانم.
او پيامبر خدا و معصوم است. اما خودش را محتاج مي‌بيند كه به مقامي بالاتر برسد «سبحانك إنّي كنت من الظّالمين». كه آن حضرت، قبل از آنكه وارد شكم ماهي شود به آن مقام نرسيده بود.
همچنين يوسف(ع) نيز پيامبر خدا و معصوم است. و برهاني كه خداوند به او نشان داد، همان عصمتش بود:
و لقد همّت به وهمّ بها لولا أن رأي برهان ربّه كذلك لنصرف عنه السّوء و الفحشاء إنّه من عبادنا المخلصين. 8
آن زن باز اصرار كرد و اگر لطف خاص خدا وبرهان روشن حق نگهبان يوسف نبود او هم به ميل طبيعي اهتمام مي‌كرد اينچنين عمل زشت و فحشا را از او دور كرديم كه همانا او از بندگان معصوم ماست.
اما ايشان در يك درجه عصمت داشتند كه:
و قال للّذي ظنّ أنّه ناج منهما اذكرني عند ربّك فأنساه الشّيطان ذكر ربّه فلبث في السّجن بضع سنين. 9
آنگاه يوسف از رفيقي كه او را اهل نجات يافت درخواست كرد كه مرا نزد پادشاه ياد كن در آن حال شيطان ياد خدا را از نظرش ببرد بدين سبب در زندان چند سال محبوس ماند.
اما تسليم مطلق نسبت به حب و بغض، خشنودي و غضب خداوند، مقامي خاص است كه اين مقام مخصوص برترين مخلوقات و خاتم پيامبران و آقاي رسولان است، اين مقامي است كه مي‌توان گفت: اوست كه از خشنودي خدا خشنود و از غضب خدا خشمگين مي‌شود، و از طرفي ديگر خداوند تبارك و تعالي نيز از خشنودي او خشنود و از غضب او خشمگين مي‌شود.
آيا بخاري و ذهبي فهميده‌اند كه چه چيزي را روايت كرده‌اند:
إنّ الرّب يرضي لرضا فاطمة و يغضب لغضب فاطمة.
و آيا فهميده‌اند كه اگر پيامبر اكرم(ص) فرمودند: «همانا فاطمه(س) با خشنودي خدا خشنود و با غضب خدا غضبناك مي‌شود».
اين كلام دال بر اين مطلب است كه منشأ خشنودي و خشم حضرت فاطمه(س) نفس ايشان نيست بلكه منشأ آن خداوند تبارك و تعالي است. معناي اين همان درجه عصمت كبري است كه رسول الله(ص) دارد. بالاتر از آن، كلام پيامبر اكرم(ص) است كه مي‌فرمايند:
إنّ الرّب يرضي لرضا فاطمه و يغضب لغضب فاطمة.
همانا خداوند از خشنودي فاطمه(س) خشنود و از غضب او غضبناك مي‌شود.
اين به چه معناست كه به درجه‌اي برسد كه «لام» خشنودي از طرف فاطمه(س) باشد (يعني خداوند از خشنودي فاطمه(س) خشنود شود و اين مقام بالاتر است از اينكه فاطمه(س) از خشنودي خدا خشنود گردد. )
اينجاست كه معناي اين سؤال فهميده مي‌شود كه فاطمه(س) را چه كسي مي‌شناسد، اين فاطمه(س) چه كسي است؟ و در جواب مي‌گوييم: امام جعفر صادق(ع) كسي است كه مي‌داند فاطمه كيست، ايشان مي‌فرمايند:
إنّما سمّيت فاطمة فاطمة لإنّ النّاس فطموا عن معرفتها. 10
همانا فاطمه، فاطمه ناميده شد، چرا كه مردم از شناخت ايشان ناتوانند.
پس با دليل ثابت كرديم كه از معرفت و درك مقام حضرت فاطمه(س) عاجز هستيم، ما از معرفت آن درجة بالايي كه خداوند متعال رضايش را در رضايت او و غضبش را در غضب او گذارده است عاجز هستيم، عاجز هستيم از معرفت اين مخلوق رباني و حوراي انساني، او كيست؟...
اميرمؤمنان حضرت علي(ع) در شب دفن پيكر مبارك حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند:
أمّا حزني فسرمد و أمّا ليلي فمسهّد11
حزن و اندوهم هميشگي شد و خواب بر من حرام گشت.
بهتر است بدانيم كسي كه اين جمله را بيان مي‌‌كند دنيا و آخرت را شناخته و هر دو آن‌ها را زير پايش گذاشته است! چرا كه اوست كه فاطمه(س) را مي‌شناسد. ملاحظه كنيد هنگامي كه برجنازة حضرت نماز مي‌خواند چه مي‌فرمايد. آنچه براي او در كنار پيكر همسرش اتفاق افتاد، هيچ كجا رخ نداده است، نمي‌توانيم بيشتر از اين بگوييم. از مصباح الأنوار در بحارالانوار حديثي از ابي عبدالله الحسين(ع) نقل شده است. كه حضرت فرمودند:
إنّ أميرالمؤمنين(ع) غسل فاطمة(س) ثلاثاً و خمساً، و جعل في الغسلة الخامسة الآخرة شيئاً من الكافور، و أشعرها مئزراً سابغا دون الكفن، و كان هو الذي يلي ذلك منها، و هو يقول: أللّهمّ إنّها أمتك، و بنت رسولك، وصفيّك و خيرتك من خلقك، أللهّمّ لقنها حجتّها، و أعظم برهانها، و أعل درجتها، و اجمع بينها و بين أبيها محمد(ص). فلمّا جنّ الليل غسّلها عليّ، ووضعها علي السرير، و قال للحسن: أدع لي أباذر فدعاه، فحملا إلي المصلّي، فصلّي عليها ثم صلّي ركعتين، و رفع يديه إلي السماء فنادي: هذه بنت نبيك فاطمة، أخرجتها من الظّلمات إلي النور، فأضاءت الارض ميلا في ميل!12
اميرالمؤمنين(ع)، فاطمه(س) را سه بار و پنج بار غسل دادند، در آخر غسل پنجم مقداري از كافور استفاده كردند و مئزري بر بدن آن حضرت پوشاندند و سپس فرمودند: خدايا، فاطمه از آن، تو و دختر رسول توست، صفي و برگزيدة خلق توست، حجتش را به او نشان ده و مقام او را عالي گردان و بين او و پدرش جمع كن... و آن هنگام كه شب شد، علي(ع) او را غسل داد و بر تختي خوابانيد و رو به حسن كرد و گفت: اباذر را بياور، و او آمد. حضرت فاطمه(س) را به سوي محراب حمل كرد و دوباره دو ركعت نماز به جا آورد، سپس دستانش را به سوي آسمان بلند كرد و فرمود: اين دختر پيامبرت فاطمه است، او را از ظلمات خارج و به سوي نور هدايت فرما. در آن هنگام منطقه‌اي از زمين نوراني شد.
جملة آخر حضرت به چه معناست؟ ملاحظه بفرماييد، اين جمله مجمل بيان شد، ممكن نيست جز براي غيرخدا اين جمله گفته شود، مي‌فرمايد: خداوندا! فاطمه(س) را از اين دنياي تاريكي‌ها گرفتي و به سوي نور، نور آسمان‌ها و زمين فرستادي.
ملاحظه بفرماييد كه خداوند متعال دعاي اميرالمؤمنين را اجابت فرمود. مثل اينكه خداوند به حضرت فرمود: بله، همان‌گونه كه روح او را از نور پروردگارش خلق كردم او را به سوي نور فرستادم. و هنوز سخنان حضرت امير(ع) تمام نشده بود كه خداوند او را تصديق نمود و نقطة نوري از بدن طاهر حضرت فاطمه(س) قسمتي از زمين را نوراني كرد.
اين چه معنايي مي‌دهد؟ به اين معناست كه «إنّالله و إنّا إليه راجعون» براي همه است، ولي فاطمه(س) به نور خدا پيوست، نوري كه از آن خلق شده بود.
اين مقام فاطمه است... روحش به نور خداوندي پيوست و اينگونه آن جهان از بدن طاهري كه از عالم ظلماني به عالم روحاني شتافت استقبال نمود.
اين فاطمه است كه به آن مقام رسيد. كه «إنّ الربّ ليغضب لغضب فاطمة و يرضي لرضاها. » بهتر است كه در اينجا به مناسبت اشاره‌اي كنيم به آنچه كه بخاري در روايت صحيحه‌اي از عايشه آورده است كه او گفت:
فاطمه(س) دختر رسول الله غضبناك شد و [يكي از صحابه] روي برگرداند، بعد از آن طولي نكشيد كه درگذشت. 13
و از ديگري روايت كرده است كه:
حضرت فاطمه(س) به علي(ع) وصيت كرده بود كه او را مخفيانه دفن كند و آنها را از محل دفن او آگاه نسازد.
از اين اعترافات مي‌شود به نتيجه‌اي رسيد كه دو مقدمه دارد. مقدمة اول همان است كه اهل سنت مي‌گويند كه إنّ الله ليغضب لغضبها و همچنين مي‌گويند كه فاطمه(س) از آن صحابه غضبناك شد و از او روي برگرداند و در حالي كه از او غضبناك بود درگذشت پس غضب خدا بر او حلال گشت و مقدمة دوم اين است كه خداوند مي‌فرمايد:
و من يحلل عليه غضبي فقد هوي. 14
و هركس مستوجب خشم من گرديد همانا خوار و هلاك خواهد شد.

پي نوشت :

برگرفته از كتاب: الحق المبين في معرفة المعصومين(ع)، اين سخنراني در تاريخ (9 جمادي الاول 1411 برابر با 7/9/1369) ايراد شده است.
1. سورة توبه (9)، آية 122.
2. سورة بقره (2)، آية 132.
3. سورة آل عمران(3)، آية 19.
4. مستدرك الحاكم، جلد 3، ص 154.
5. علل الشرايع، جلد 1، ص 103.
6. از روي هوا و هوس حرفي را نمي‌زند و هرچه كه مي‌فرمايد چيزي جز وحي خداوندي كه به او نازل شده نيست. سورة نجم (53)، آية 3 و 4.
7. سورة انبياء (21)، آية 87.
8. سورة يوسف (12)، آية 24.
9. سورة يوسف (12)، آية 42.
10. تفسير فرات، ص 581.
11. امالي المفيد، ص 281.
12. مقتل حسين خوارزمي، ج1، ص 86؛ بحارالأنوار، جلد 43، ص 214.
13. صحيح بخاري، ج 4، ص 41.
14. سورة طه (20)، آية 81.
15. سورة جمعه (62)، آية 5.

منبع:ماه نامه موعود - 54



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: عصمت صديقه كبري فاطمه زهرا, سلام الله علیها, فاطمه زهرا, زهرا
فاطمه(ع) در کلام الهي
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 1:45 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
 فاطمه(ع) در کلام الهي

قرآن مجيد که کلام راستين خداست و در نهايت اتقان و درستي قرار دارد، بي هيچ شک و شائبه اي بازگوکننده حقايقي است که ذهن بشري از نيل به بسياري از آنها، عاجز و ناتوان است. فاطمه زهرا(ع) نيز حقيقتي بي مانند دارد که جز در سايه سار قرآن و کلام معصومان نمي توان بدان دست يافت. بدين لحاظ، در اين مجال به بررسي برخي از آيات قرآن و بيان پاره اي از اين حقايق مي پردازيم.

1.خانه فاطمه(ع) جلوه گاه نور هدايت الهي
 

قرآن کريم، خداوند را نور آسمان ها و زمين مي خواند و تصريح مي کند که او هر فردي را که بخواهد، به نور خويش هدايت مي کند. در ادامه مي فرمايد:«[ اين نور هدايت] در خانه هايي است که خداوند اذن فرموده است رفعت بيابند؛ خانه هايي که نام خدا در آنها ذکر مي شود و مرداني که تجارت و معامله، آنان را از ياد الهي غافل نمي کند و مي ترسند از روزي که در آن، دل ها و چشم ها زير و رو مي شود، صبح و شام در آنها، تسبيح او مي گويند.»(1)
هنگامي که پيامبر خدا (ص)آيات مذکور را تلاوت کرد، يکي از اطرافيان حضرت پرسيد: يا رسول الله! اين خانه ها کدام خانه هايند؟ فرمود:«خانه هاي انبيا». ابوبکر برخاست و گفت: يا رسول الله! آيا خانه فاطمه و علي از مصاديق اين آيه
است؟ پاسخ شنيد:«آري، از برترين مصاديق آن است.»(2)

2. مشکات الهي
 

قرآن براي تبيين و معرفي نور خداوند، مثالي ذکر مي کند:
«مثل نور خداوند، مثل چراغداني است که درون آن، چراغي گذارده باشند...»(3).
راوي مي گويد: از امام (ع)درباره اين کلام الهي پرسيدم. فرمود:«آن چراغدان، فاطمه(ع) است و آن چراغ، امام حسن (ع)و آن زجاجه (فانوس يا حباب شفاف)، امام حسين (ع)است.»(4) اين بيان در حقيقت اشاره به جايگاه والا و متعالي فاطمه (ع)و فرزندانش در عالم تکوين و هدايت بشر دارد.

3. ستاره فروزان
 

امام(ع)، ذيل اين آيه قرآن که مي فرمايد:«ستاره اي درخشنده چون مرواريد»(5)، فرمود:«فاطمه ستاره درخشان و فروزاني از ميان جمله زنان عالم است.»(6)

4. انسان بزرگ الهي
 

امام باقر (ع)درباره آيه «همانا آن از مسائل مهم است(و) هشدار و انذاري است براي همه انسان ها»(7) فرمود:«يعني فاطمه»(8). واژه «کُبَر»جمع«کبري» و تأنيث اکبر است. بنابراين، آيه مذکور چنين معنا مي شود:«فاطمه زهرا(ع) يکي از بزرگان است»(9).
در بياني کوتاه مي توان گفت: اين تفسير، عظمت معنوي آن بانوي بزرگوار اسلام را بازگو مي کند که در اثر آراسته شدن وي به سجايا و کمالات الهي برايش حاصل گشته است.

5. درياي فضيلت
 

ذيل اين آيه که مي فرمايد:«(خداوند) دو دريا را در کنار يکديگر قرار داد؛ در حالي که با هم تماس دارند. در ميان آن دو، برزخي است که يکي بر ديگري غلبه نمي کند.»(10)، از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود:«علي و فاطمه، آن دو بحر عميقي اند که هيچ يک را بر ديگري برتري نيست. بين آن دو، واسطه اي است که همان رسول خداست و محصول اين بحر عميق، لؤلؤ و مرجان است که آن دو، حسن و حسين هستند.»(11)
ثعلبي در تفسير خود، از سفيان ثوري نقل مي کند:«مرج البحرين يلتقيان» يعني فاطمه و علي، و منظور از «يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» حسن و حسين و مراد از «بينهما برزخ» رسول خداست.»(12)
ابوسعيد خدري نيز آيات ياد شده را همين سان تبيين و تفسير مي کند.(13)

6. کوثر رسول الله(ص)
 

حضرت خديجه براي پيامبر(ص) فرزند پسري به دنيا آورده بود که عبدالله نام گرفت، اما پس از مدتي از دنيا رفت. روزي از روزها، يکي از سران مشرکان به نام عاص بن وائل، پيامبر(ص) را هنگام خروج از مسجدالحرام ملاقات کرد و با وي به گفتگو پرداخت. گروهي از سران قريش که اين گفتگو را ديده بودند، به محض ورود عاص بن وائل به مسجد از او پرسيدند: با چه کسي گفتگو مي کردي؟ گفت: با آن «ابتر»(14)! خداوند در حمايت از پيامبر(ص) خويش، سوره کوثر را نازل کرد و فرمود:«( اي پيامبر(ص))! ما به تو کوثر( خير و برکت فراوان) عطا کرديم. پس براي پروردگارت نماز بخوان و قرباني کن و بدان که دشمن تو قطعاً بريده نسل و دم بريده خواهد بود.»(15)
مفسران کلام الهي، «کوثر» را خير و برکت بسيار معنا کرده و گفته اند:«مقصود از آن، فراواني نسل و ذريه پيامبر(ص) است و اين معنا از طريق فرزندان فاطمه (ع)محقق شده است؛ به گونه اي که عدد ذريه او از شمارش خارج است و اين روند تا روز قيامت تداوم دارد.»(16).
بسياري از بزرگان علماي شيعه، وجود مبارک فاطمه زهرا(ع) را روشن ترين مصداق کوثر قلمداد کرده اند؛ زيرا شأن نزول آيه، بيانگر اين است که بت پرستان مکه، پيامبر(ص) را متهم به مقطوع النسل بودن مي کردند و قرآن ضمن نفي گفتار آنان، به پيامبر(ص) مي فرمايد:«ما به تو کوثر عطا کرديم.» از اين تعبير چنين برداشت مي شود که اين خير کثير(کوثر)، همان فاطمه زهرا (ع)است.(17)

7. شاخه اي از شجره الهي
 

خداي متعال کلمه طيبه را به شجره طيبه اي مانند مي کند و مي فرمايد:«آيا نديدي که خداوند چه سان مثل زده؟ کلمه طيبه( سخن و ايمان پاک) همانند درختي پاک است که ريشه اش ثابت و شاخه اش در آسمان است.»(18)
يکي از ياران امام باقر(ع) نقل مي کند: خدمت آن حضرت رسيدم و درباره آيه ياد شده پرسيدم. حضرت (ع)پاسخ داد:
«آن درخت(شجره طيبه)، محمد مصطفي (ص)است. تنه آن درخت، اميرمؤمنان علي(ع)، ميوه آن، امام حسن و امام حسين(ع)، شاخه اصلي آن فاطمه(ع) است و شاخه هاي کوچک آن، ائمه اطهار از فرزندان فاطمه(ع)، و برگ هاي اين درخت، شيعيان و دوستداران ما اهل بيت اند.»(19)

8. حقيقت شب قدر
 

امام صادق(ع) درباره آيات نخستين سوره قدر(20) فرمود:«ليله( مقصود حقيقي از آن شب)، فاطمه است و قدر، خداوند است. بنابراين هرکس فاطمه را آن سان که حق معرفت اوست، بشناسد، شب قدر را درک کرده است و حقيقت اين است که فاطمه (ع)فاطمه ناميده شد، چون خلايق از شناختش ناتوان گشتند.(21)

9. فاطمه(ع)، صراط مستقيم الهي
 

حداقل ده مرتبه در نمازهاي شبانه روز، از خداي بزرگ مي خواهيم که ما را به «صراط مستقيم» هدايت و راهنمايي کند. پيامبر(ص) عظيم الشأن اسلام در تفسير صراط مستقيم مي فرمايد:«همانا خداوند، علي(ع)، و همسرش و فرزندانش را حجت خويش بر خلق خود قرار داده است و آنها دروازه هاي علم در امت من اند. هرکه به سوي آنان رهنمون شود، به صراط مستقيم هدايت گشته است.»(22)

10. ايمان به فاطمه(ع)، شرط هدايت
 

امام باقر(ع) در تفسير آيه 136 و 137 سوره بقره مي فرمايد:«از آيه «آمنا بالله و ما انزل الينا»، علي، حسن، حسين و فاطمه اراده گشته و اين حکم، بر امامان پس از ايشان نيز جاري است» و نيز فرمود:«فان آمنوا»يعني: مردم. «بمثل ما آمنتم به» يعني: به علي، فاطمه، حسن، حسين (ع)و ائمه پس از آنان. «فقد اهتدوا و ان تولوا فانما هم في شقاق»(23).

11. پذيرش توبه با توسل به فاطمه(ع)
 

قرآن کريم مي فرمايد: وقتي حضرت آدم (ع)و همسرش حوا (ع)به رغم نهي الهي، از ميوه درخت ممنوعه تناول کردند، به سبب تخلف از دستور الهي از بهشت اخراج شدند و به زمين هبوط کردند. «سپس آدم از سوي پروردگارش کلماتي دريافت کرد( و با آن کلمات توبه کرد) و به درستي که خداوند، توبه پذير و مهربان است.»(24)
ابن عباس مي گويد: از رسول خدا (ص)درباره کلماتي که حضرت آدم از پروردگار خويش دريافت کرد و با آن کلمات توبه کرد، پرسيدم. فرمود:
«از خدا خواست که به حق محمد، علي، فاطمه، حسن و حسين(ع) توبه اش را بپذيرد. خداوند نيز پذيرفت.»(25)

12. صالح درگاه الهي
 

قرآن کساني را که فرمان بردار خدا و رسول وي اند، به هم نشيني با آناني وعده مي دهد که از نعمت هاي بي پايان و ابدي الهي بهره مندند.(26) انس بن مالک مي گويد: يک روز صبح، پس از آنکه نماز صبح را با پيامبر(ص) به جاي آورديم، به آن حضرت عرض کردم: يا رسول الله! آيا اين سخن خداي را برايمان تفسير مي کني که مي فرمايد:«و کسي که خدا و پيامبر(ص) را اطاعت کند، ( در روز رستاخيز) هم نشين کساني خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده، از پيامبران و صديقان و شهدا و صالحان، و آنها رفيقان خوبي اند.»(27) فرمود: مقصود از «پيامبران» منم. منظور از «صديقان» برادرم علي (ع)است. مقصود از «شهدا» عمويم حمزه است و مقصود از «صالحان» نيز دخترم فاطمه(ع) و دو فرزندش ( حسن و حسين(ع)) اند.(28)

13. مقرب الهي و ناظر اعمال نيکان
 

خداي متعال در کتاب آسماني خويش هنگام خبردادن از مواهب عظيم و نعمت هاي روح پرور بهشت براي نيکوکاران مي فرمايد:«نامه اعمال ابرار و نيکان در عليين است و تو چه مي داني که عليين چيست؟! نامه اي است رقم خورده و سرنوشتي است قطعي که مقربان( خاصان و برگزيدگان درگاه الهي) شاهد آن اند.»(29)
امام باقر(ع) در تفسير اين کلام الهي مي فرمايد: منظور از آن «مقربان» پيامبرخدا(ص)، علي، فاطمه، امام حسن و امام حسين(ع) است.(30)
بنابراين فاطمه (ع)يکي از مقربان و خاصان درگاه الهي است و شاهد و ناظر بر نامه اعمال نيکان در روز رستاخيز خواهد بود.

14. فاطمه(ع)، مبرا از هر ناپاکي
 

آيه تطهير در خانه ام سلمه بر پيامبر(ص) فرستاده شد:«خداوند مي خواهد که پليدي و گناه را از شما اهل بيت دور کند و شما را کاملاً پاک سازد»(31). علت نزول آن نيز چنين است که پيامبر(ص) خدا اميرمؤمنان علي، فاطمه، امام حسن و امام حسين (ع)را فراخواند. عبايي را روي آنها کشيد و وقتي هر پنج نفر زير عبا قرار گرفتند، فرمود:«بار خدايا! اينان اهل بيت من اند. پس آلودگي و ناپاکي را از ايشان دور ساز و پاک و پاکيزه بگردانشان».(32)
زمخشري مي نويسد: رسول خدا(ص) عباي پشمينه سياه رنگي بر دوش داشت. وقتي امام حسن(ع) به محضرش شرفياب شد، پيامبر(ص) وي را به زير عباي خود فراخواند. پس از مدتي امام حسين (ع)آمد، او را نيز بدانجا فراخواند. پس از وي فاطمه(ع) و سپس اميرمؤمنان (ع)آمد و به زير عباي رسول الله (ص)رفتند. پس از آن، پيامبر(ص) فرمود:«انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت...»(33)
ابوسعيد خدري تصريح مي کند: اين آيه در شأن پيامبر(ص) خدا، علي، فاطمه، امام حسن و امام حسين (ع)نازل شده است.(34) ام سلمه نيز بدين مطلب تصريح دارد.(35) ابن حجر هيثمي نيز اذعان مي کند که اکثر مفسران بر اين عقيده اند که آيه تطهير در شأن علي، فاطمه و حسن و حسين (ع)نازل شده است.(36)

15. فاطمه(ع)، بهترين الگو
 

خداوند به پيامبر(ص) خويش مي فرمايد:«خانواده ات را به نماز فرمان بده و بر آن پايدار باش.»(37) در اين زمينه مي نويسند: از زماني که اين آيه نازل شد، پيامبر(ص) خدا پيوسته، هنگام نماز، بر در خانه علي و فاطمه(ع) حاضر مي شد و مي فرمود:«خداوند، شما را رحمت کند؛ هنگام نماز است. به درستي جز اين نيست که خداوند مي خواهد پليدي و ناپاکي را از شما اهل بيت دور کند.(38)»(39).
پيامبرخدا (ص)با عبارات «خداوند مي خواهد پليدي را از شما اهل بيت دور کند»، به همگان فهماند که آيه تطهير، در شأن اهل بيت است و
علت دعوت به نماز، بي تفاوتي علي و فاطمه (ع)به عبادت نيست، بلکه از باب الگودهي به مسلمانان است و آن دو بزرگوار، مبرا از هر قصور و تقصيري در اجراي دستورهاي الهي اند. برخي از اصحاب در اين رابطه نقل مي کنند: پيامبر(ص) نه ماه پي در پي اين کار را انجام داد.(40)

16. پاداش بيکران براي فاطمه(ع)
 

صادق آل محمد(ع) نقل مي کند: رسول خدا (ص)وارد خانه فاطمه (ع)شد؛ در حالي که فاطمه لباس خشني از پشم شتر بر تن داشت، با يک دست، آسياب مي کرد و با دست ديگر، کودکش را شير مي داد. با مشاهده اين وضعيت، اشک از چشمان پيامبر(ص) سرازير شد. فرمود: «دخترم! تلخي دنيا را در برابر شيريني آخرت تحمل کن؛ زيرا خداوند اين آيه را بر من نازل کرده است: به زودي پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوي(41).»(42)

17. سربلند از امتحان الهي
 

عبدالله بن مسعود در تفسير اين آيه که مي فرمايد:«امروز آنها را به سبب صبر و استقامتشان پاداش بخشيدم؛ آنها پيروز و رستگارند»(43)، مي گويد: يعني امروز به سبب اينکه علي بن ابي طالب، فاطمه، حسن و حسين(ع) بر طاعت، گرسنگي، فقر، و امتحانات الهي در دنيا صبر پيشه کردند، بهشت را بدانان پاداش دادم و به درستي که آنها رستگار و سربلند از حساب و کتاب الهي هستند.(44)

18. اسوه ايثار و اخلاص
 

امام حسن و امام حسين(ع) در خردسالي بيمار شدند. رسول الله(ع) همراه جمعي از ياران خويش به عيادت آنها آمدند. سپس به علي(ع) فرمودند: اي اباالحسن! خوب است براي شفاي دو فرزند خويش، نذري کني. از اين رو، علي(ع)، فاطمه(ع) و فضه خادمه، هر سه نذر کردند که در صورت شفاي اين دو کودک، سه روز «روزه » بگيرند...
در پايان داستان ايثار و فداکاري اهل بيت (ع)آمده است که فرشته وحي الهي نازل شد و فرمود: اي محمد! خداوند با چنين خانداني به تو تهنيت مي گويد. سپس، سوره «هل اتي» را بر او خواند.(45)
خداوند در اين سوره، سه صفت آشکار و برجسته اين خانواده را- که فاطمه(ع) نيز يکي از آنان است- متذکر مي شود که عبارت است از :1. وفاي به نذر: «به نذر خود وفا مي کنند و از روزي که شر و عذابش گسترده است، بيمناک اند»(46)؛
2. ايثار:«و غذاي خود را با اينکه به آن علاقه و نياز دارند، به مسکين و يتيم و اسير مي دهند»؛ (47)
3. اخلاص:«ما، شما را فقط به خاطر خدا اطعام مي کنيم و هيچ پاداش و سپاسي از شما نمي خواهيم».(48)

19. برترين زن مسلمان
 

هنگامي که پيامبر(ص) با مسيحيان نجران درباره مسيحيت و نفي الوهيت حضرت عيسي(ع) گفتگو مي کرد و آنان با وجود استدلال آن حضرت، سخن او را نپذيرفتند، خداوند به پيامبر(ص) خويش دستور داد با آنها «مباهله » کند. آن حضرت در حالي که براي مباهله حضور يافت که حسين (ع)را در آغوش داشت و دست حسن(ع) را گرفته بود و فاطمه (ع)پشت سرش مي آمد و علي هم پشت سر فاطمه(ع) قرار گرفته بود. پيامبر(ص) به اهل بيت خود فرمود:«وقتي دعا کردم، آمين بگوييد».
اما اسقف نجران با ديدن آن چهره هاي پرجاذبه الهي گفت: اگر آنان از خدا بخواهند کوه را از جايش برکند، مي کند، مباهله نکنيد که هلاک مي شويم و بر روي زمين يک نصراني تا روز قيامت باقي نمي ماند.
بنابراين، آنان مباهله نکردند و خواستند بر دين خود باقي بمانند و در نهايت، با آن حضرت توافق کردند که جزيه بپردازند.(49)
اين واقعه زماني بود که خداوند فرمود:«هرگاه بعد از علم و دانشي که ( درباره مسيح) به تو رسيده، ( باز هم) کساني با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت کنيم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنيم، شما هم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله کنيم و لعنت خدا بر دروغگويان قرار دهيم.»(50)
ابن عباس در تفسير اين آيه مي گويد: منظور پيامبر(ص) از فرزندان ما، حسن و حسين، مقصود از زنان ما، فاطمه و منظور از نفوس ما، شخص پيامبر(ص) و علي است.(51)
ابوسعيد خدري نيز مي گويد: زماني که اين آيه نازل شد، رسول الله، علي و فاطمه و حسن و حسين (ع)را فراخواند و فرمود:«بارخدايا! اينها اهل من اند.»(52)
درواقع، تعبير «ابنائنا» و «نسائنا» و «انفسنا» درباره اين چهار معصوم، بيانگر برتري و فضيلت آنان بر سايرين است؛ زيرا پيامبر(ص) از ميان همگان، فقط آن چهار نفر را برگزيد.

20. محبت کوثر، مزد رسالت
 

خداوند خطاب به پيامبر(ص) خويش مي فرمايد:«بگو هيچ پاداشي از شما ( بر رسالتم) درخواست نمي کنم، جز دوست داشتن نزديکان را»(53). اين آيه، مودت و محبت نسبت به نزديکان پيامبر(ص) را به عنوان اجر و مزد رسالت پيغمبر(ص) معرفي مي کند و آن را از امت مسلمان مي خواهد. ابن عباس روايت مي کند: وقتي اين آيه نازل شد، به پيامبر(ص) عرض کردند:«يا رسول الله! آناني که محبت و مودت آنها بر ما واجب شده است، چه کساني اند؟» فرمود:«علي، فاطمه، حسن و حسين(ع)»(54).

پي نوشت ها :
 

1. «في بيوت اذن الله أن ترفع و يذکر فيها اسمه يسبح له فيها بالغدو و الاصال...»نور/36 و 37.
2. الکشف و البيان(تفسير ثعلبي)، تحقيق: ابومحمد ابن عاشور، بيروت، دار احياء التراث العربي، چ1، 1422ق، ج7، ص 107.
3. «مثل نوره کمشکاة فيها مصباحٌ...»نور/35.
4. مناقب الامام علي بن ابي طالب، ابن مغازلي، بيروت، دارالاضواء، چ3، 1424ق، ص 263، ح361.
5. «کانها کوکبٌ درّي».نور/35.
6. مناقب الامام علي بن ابي طالب، ص 263، ح 361.
7. «إنها لاحدي الکبر نذيراً للبشر».مدثر/ 35 و 36.
8. تفسير نورالثقلين، عبدعلي بن جمعه عروسي حويزي، تحقيق: سيد هاشم رسولي محلاتي، قم، مؤسسه اسماعيليان، چ4، 1412ق، ص 458، ح22.
9. همان.
10. «مرج البحرين يلتقيان بينهما برزخ لا يبغيان». الرحمن/ 19 و 20.
11. ينابيع الموده، سليمان قندوزي، تحقيق: علاء الدين اعلمي، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، چ1، 1418ق، ج1، ص 139.
12. الکشف و البيان، ج9، ص 182.
13. مناقب الامام علي بن ابي طالب، ص 277، ح390.
14. «مشرکان مکه، پيامبر(ص) را پس از وفات پسرانش از روي طعنه «ابتر» صدا مي زدند؛ چون فرزند پسري نداشت.»
15. «انا اعطيناک الکوثر فصل لربک وانحر ان شانئک هو الابتر».کوثر/1-3.
16. مجمع البيان في تفسير القرآن، فضل بن حسن طبرسي، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، 1415ق، ج10، ص 458-460.
17. برگزيده تفسير نمونه، احمد علي بابايي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، چ6، 1379ش، ج5، ص 599-560.
18. «الم تر کيف ضرب الله مثلاً کلمة طيبه کشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها في السماء». ابراهيم/ 24.
19. شواهد التنزيل، حاکم حسکاني، تحقيق: محمد باقر محمودي، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، چ1، 1393ق، ج1، ص 311.
20. «انا انزلناه في ليله القدر».قدر/1.
21. تفسير فرات کوفي، تحقيق: محمد الکاظم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1416ق، ص 581 و 582، رقم 747؛ بحارالانوار، تحقيق: محمود درياب، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، چ1، 1421ق، ج18، ص 52.
22. شواهد التنزيل، ج1، ص 58، ح 89.
23. التفسير للعياشي، تحقيق: قسم الدراسات الاسلاميه مؤسسه البعثه؛ قم، بنياد بعثت، چ1، 1421ق، ج1، ص 159، رقم 212/ 111.
24. «فتلقي ادم من ربه کلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم»بقره/37.
25. ينابيع الموده، ج1، ص 112؛ الطرائف، سيد بن طاووس، قم، نشر خيام، چ 1371ق، ص 112، ح 166؛ الدرالمنثور، جلال الدين سيوطي، بيروت، دارالفکر، 1414ق، ج1، ص 19.
26. «و من يطع الله و الرسول فاولئک مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئک رفيقا». نساء/69.
27. همان.
28. بحارالانوار، ج10، ص 361.
29. «ان کتاب الابرار لفي علييين و ما ادريک ما علييون کتاب مرقوم يشهده المقربون». مطففين/18-21.
30. بحارالانوار، ج10، ص 361.
31.احزاب/ 33.
32. ينابيع الموده، ج1، ص 125.
33. الکشاف، تحقيق: عبدالرزاق المهدي، بيروت، داراحياء التراث العربي، چ2، 1421ق، ج1، ص 396.
34. الکشف و البيان، ج8، ص 42؛ ينابيع الموده، ج1، ص 127؛ شواهد التنزيل، ج1، ص 25، ح 661؛ ذخائر العقبي، مکتبه القدسي، 1356ق، ص 24؛ فرائد السمطين، ابراهيم بن محمد جويني، تحقيق: محمدباقر محمودي، بيروت، مؤسسه المحمودي للطباعه و النشر، چ1، 1400ق، ج2، ص 10، ح356؛ جامع البيان عن تأويل آيات القرآن، محمد بن جرير طبري، تحقيق: صدقي جميل العطار، بيروت، دارالفکر، 1415ق، ج22، ص 9، ح 21727.
35. مناقب الامام علي بن ابي طالب، ص 254، حديث 345؛ الاصابه في تمييز الصحابه، ابن حجر عسقلاني، تحقيق: عادل احمد عبدالموجود، بيروت، دارالکتب العلميه، چ1، 1415ق، ج8، ص 265؛ اسد الغابه، بيروت، دارالفکر، چ1، 1419ق، ج6، ص 225.
36. الصواعق المحرقه، تحقيق، عبدالوهاب عبداللطيف، مکتبة القاهره، چ2، 1385ق، ص 143.
37. «وامر اهلک بالصلاة و اصطبر عليها». طه/132.
38. «الصلاة رحمکم الله «انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت».
39. شواهد التنزيل، ج1، ص 381، ح 526.
40. الکشف و البيان، ج8، ص 42.
41. «و لسوف يعطيک ربک فترضي». ضحي/5.
42. مجمع البيان، ج10، ص 382؛ الکشف و البيان، ج10، ص 225؛ موفق؛ مقتل الحسين خوارزمي، ابن احمد مکي، تحقيق: محمد سماوي، قم، انوارالهدي، چ1، 1418ق، ج1، ص 105، ح34.
43. «اني جزيتهم اليوم بما صبروا انهم هم الفائزون».مؤمنون/ 111.
44. شواهد التنزيل، ج1، ص 408، ح 665.
45. الکشاف، ج4، ص 670 و 671؛ التفسير للعياشي، ج3، ص 163-165؛ الکشف و البيان، ج10، ص 99-101؛ مجمع البيان، ج10، ص 209 و 210؛ شواهد التنزيل، ج2، ص 300-302، ح 1042؛ تذکرة الخواص، ابن جوزي، بيروت، مؤسسه اهل البيت، 1401ق، ص 281-283؛ ينابيع الموده، ج1، ص 108 و 109.
46. «يوفون بالنذر و يخافون يوماً کان شره مستطيراً».انسان/ 7.
47. «و يطعمون الطعام علي حبه مسکينا و يتيما و اسيرا». انسان/ 8.
48. «انما نطعمکم لوجه الله لا نريد منکم جزاءً و لا شکورا». انسان/ 9.
49. ر.ک: الکشاف، ج1، ص 396 و 397؛ الکشف و البيان، ج3، ص 85 و 86.
50. «فمن حاجک فيه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علي الکاذبين». آل عمران/61.
51. مناقب الامام علي بن ابي طالب، ص 264، ح 362؛ شواهد التنزيل، ج1، ص 142، ح 194.
52. «اللهم هؤلاء اهلي»، ذخائر العقبي، احمد بن عبدالله طبري، ص 25.
53. «قل لا اسئلکم عليه اجرا الا المودة في القربي». شوري/ 23.
54. ينابيع المودة، ج1، ص 124؛ الطرائف، ص 112، ح 167؛ الکشف و البيان، ج8، ص 310؛ مجمع البيان، ج9، ص 48؛ مناقب الامام علي بن ابي طالب، ص 258، ح 352؛ فرائد السمطين، ج2، ص 13، ح 359؛ بحارالانوار، ج10، ص 196.
  نويسنده:مرتضي حسيني شاه ترابي

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:نشريه فرهنگ کوثر، شماره 77.



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: فاطمه, ع, در کلام الهي, کلام الهي
گزيده‏هایى از زندگی و فضایل و سیره سیاسی حضرت زهرا(س) (2)
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 1:41 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
گزيده‏هایى از زندگی و فضایل و سیره سیاسی حضرت زهرا(س) (2)

اصول و مبانى برگرفته از سيره سياسى حضرت زهرا(س)
 

پیش در آمد:اوّلين اصلى را كه در سيره سياسى حضرت شاهد هستيم رابطه عميق و تنگاتنگ دين و سياست مى‏باشد، و دومین اصل از اصول سياسى حضرت كه در سيره سياسى او كاملاً مشهود است اصل قاطعيت و انعطاف ناپذيرى آن حضرت در مسير حاكميت حق مى‏باشد، و زمان شناسی سومین اصل از اصول رفتار سیاسی آن حضرت است:به عنوان مثال، وقتى زنان مهاجر و انصار از وضعيت جسمى او پرسيدند او شرح حال خود را بهانه قرار داده دست به افشاگرى زد و اهداف و آرمان‏هاى سياسى خويش را دنبال نموده و آنگاه كه خواست بر عليه خليفه اعتراض نمايد، به منزل او نرفت، بلكه مسجد را كه مركز تجمع و تصمیم‌گیری مسلمانان بود برگزيد و آنگاه كه مردم در آن جمع بودند اعتراض خويش را به گوش خليفه رساند و سخنان شورانگيز او در جمع زنان مدينه از نمونه‏هاى مهم زمان‏شناسى حضرت است كه قيام او را جاودانه ساخت از آنجایی که همزمان با رحلت رسول خدا، تِز و تفكر( قرآن ما را بسنده است و با وجود آن به چيزى ديگرى نياز نداريم) بر تفكرات و بينش دينى مردم استيلا يافت صديقه طاهره(س) در آغازین لحظه‏هاى اين تفكر به پا خواست و از تفكر دينى قرآن در كنار عترت كه طرح اصلى آن از رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود. او در موارد مختلف به نياز جامعه اسلامى به عترت در كنار قرآن به عنوان مفسر و مبين آن اشاره نموده اين مسأله را به مردم گوشزد نمود. ، وبا قربانی نمودن فرزندش محسن و همچنین شهادت خودش فرهنگ شهادت طلبی را ترویج نمود و وصيت حضرت مبنى بر مخفى بودن مراسم تشييع و تدفين و پوشيده ماندن مزار او که با اين مواضع براى هميشه مشروعيت ابى بكر را زير سؤال برد. اینها نمونه های از سیره سیاسی آن حضرت است که در این نوشته به آن پرداخته شده است، و ما پنج اصل مهم را به عنوان الگو از سيره سياسى آن حضرت ارائه نموده‌ایم، اصولی همچون: 1 - رابطه ديانت و سياست، 2 - قاطعيت در مسير حاكميت حق، 3 - زمان‏شناسى، 4 - تلاش بر جداى ناپذيرى قرآن و عترت، 5- فرهنگ شهادت‏طلبى، که از سيره سياسى حضرت استخراج شده است:
1- رابطه دين و سياست
اوّلين اصلى را كه در سيره سياسى حضرت شاهد هستيم رابطه عميق و تنگاتنگ دين و سياست مى‏باشد، حضرت اين مسأله را به همه مسلمانان اعلام داشت كه دين تنها به سرنوشت آخرتى مردم دخالت ندارد، بلكه دين آن گونه كه براى آخرت مردم قوانين و آموزه‏هايى داشته، نسبت به دنياى مردم نيز برنامه‏هايى دارد. و علاوه بر نقش تربيتى و هدايتى زمينه را براى حكومت دينى فراهم مى‏سازد. در راستاى اين هدف، حضرت زهرا(س) بلافاصله پس از درگذشت رسول خدا(ص) نسبت به سرنوشت سياسى مسلمانان احساس مسئوليت نمود براى به حاكميت رساندن امام على(ع) كه بيش از همه شايستگى رهبرى امت اسلامى را داشت، فعاليت‏هاى سياسى خويش را آغاز نمود، او حكومت و سياست را عين دين دانسته براى به وجود آوردن آن ارتباط تلاش نمود. و معتقد بود آنچه انسانهاى پراكنده را مى‏تواند به هم پيوند زند و باهم همراه سازد ولايت است. در اسلام و آموزه‏هاى دينى دين و دنيا، سياست و ديانت، كاملاً به هم آميخته و از همديگر تفكيك ناپذيرند، به گونه‏اى كه دنيا را مزرعه و کشت گاه آخرت دانسته است. (59) و در واقع هيچ كارى از نظام كلى و طرح دين بيرون نيست. در اسلام رابطه دين و سياست يك رابطه منطقى و ماهوى است، دين و سياست ملازم همديگرند، در عرصه سياست و قلمرو دين مشتركانى وجود دارد كه اين دو را در هدف و ديگر سلسله مسايل مهم اجتماعى، مثل ضرورت تشكيل حكومت، اجراى حدود، تأمين امنيت اجتماعى، به هم مرتبط مى‏سازد. تشكيل حكومت اسلامى در مدينْه النبى پس از هجرت رسول خدا(ص) و تشكيل سپاهى از مهاجر و انصار و فرستادن مبلغان در قلمرو حكومت اسلامى به وسيله آن حضرت، واضح‏ترين دليل بر همبستگى دين و سياست است. حضرت زهرا(س) بلافاصله پس از درگذشت رسول خدا(ص) به جاى اينكه به عنوان يك زن مصيبت ديده، گوشه عزلت را برگزيده در فراق پدرش اشك ماتم بريزد، در متن اجتماع وارد گرديده و با رفتن به خانه‏هاى مهاجر و انصار(60) براى برگرداندن خلافت به جايگاه اصلى آن تلاش ورزيد.
اگر حضرت ديانت را منحصر به مسايل فردى و عبادى مى‏دانست و هيچ كارى به حكومت و اداره امور سياسى مردم نمى‏داشت، هيچ يك از رنج‌ها و گرفتاری‌ها و مصيبت‏هاى كه بر او وارد آمده است وارد نمى‏آمد. اين مسأله از نظر تاريخى مسلم است كه هجوم دستياران خليفه به بيت حضرت زهرا (س) در واكنش به تجمع مخالفين سقيفه در خانه حضرت زهرا(س) بوده است. (61)حضرت زهرا(س) تا واپسين لحظات زندگى خود نسبت به سياست و حكومت و رهبرى مردم تلاش ورزيد و پيوند بين سياست و ديانت را وظيفه خود دانست؛ او حتى در بستر مرگ نيز از تلاش‌های سياسى دست برنداشت و با وصيت سياسى خود مبنى بر مخفى بودن مراسم تكفين و تدفين و همچنين پنهان بودن محل دفن او(62)فعاليت‏هاى سياسى خود را رنگ ابديت بخشيد. او مانند رسول خدا(ص) سعى در ايجاد زمينه براى هدايت خلق و سپردن سرنوشت آنان به شايستگان واقعى برآمد. از ديدگاه زهرا(س) دين زمانى مى‏تواند در زندگى مردم نمود يافته و مردم به آن پايبند باشند كه در سايه حاكم و زمامدار الهى زندگى نمايند، اگر حاكم و زمامدار جامعه انسان عادل و شايسته نباشد، نه تنها به دين و شريعت و برنامه‏هاى آن عمل نمى‏گردد كه دين بازيچه دست آنها قرار مى‏گيرد، به اين جهت است كه زهرا(س) مرضيه آنگاه كه مى‏بينيد امام على(ع) را از خلافت و رهبرى امت كنار زده‏اند و فردى را كه هیچ‌گونه شايستگى آن را ندارد به جاى او نهاده‏اند، مردم را به شدت سرزنش نموده و آن را زيان آشكار و جبران‏ناپذير دانست، (63) زيانى كه براى هميشه وزر و وبال آن دامنگير جامعه اسلامى شد و حاكمان بعدى نيز پيوسته دين را بازيچه هواهاى نفسانى خويش قرار دادند. بر اثر بى توجهى به تفكر و انديشه‏هاى سياسى حضرت زهرا(س) كار به جاى رسيد كه معاويه بن ابى سفيان علناً تفكر جدايى دين از سياست را مطرح نمود، او پس از صلح با امام حسن(ع) و تكيه بر حكومت تفكر ضد دينى خويش را چنين ابراز نمود: من با شما نجنگيدم كه نماز بخوانيد و روزه بگيريد، حج نموده و زکات دهيد، شما خود اين كارها را مى‏كنيد، بلكه با شما جنگيدم تا بر شما حكم روايى نمايم. (64)يزيد فرزند معاويه پس از به شهادت رساندن امام حسين(ع)و ياران او در شعر معروف خود هدف از حكومت خويش را انتقام از كشته‏هاى عصر جاهليت كه به وسيله مسلمانان كشته شده بودند، اعلام نمود. (65) و اين دقيقاً چيزى بود كه حضرت زهرا(س) آن را نتيجه بى توجهى به امامت و رهبرى دينى مى‏دانست كه از اصول پيش رفته سياسى اسلام است. عمده دليل بر رابطه سياست و ديانت در سيره سياسى حضرت سخنان او در مسجد رسول خدا(ص) مى‏باشد، او همان گونه كه به مسايل دينى پرداخت و از نماز و روزه و حج و زکات سخن به ميان آورد و از فلسفه آنها سخن گفت، به خلافت و امامت پرداخت سپس به سفارشات رسول خدا در اين مورد اشاره و به مقام و جايگاه رهبرى در اسلام اشاره كرد و ويژگى‏هاى ان را براى مردم بيان كرد.
به تعبير كوتاه اينكه توازن مسايل سياسى و دينى در سخنان آن حضرت گوياى رابطه سياست و ديانت در سيره سياسى آن حضرت مى‏باشد.
2-قاطعيت در مسير حاكميت حق.
دومين اصل از اصول سياسى حضرت كه در سيره سياسى او كاملاً مشهود است اصل قاطعيت و انعطاف ناپذيرى آن حضرت در مسير حاكميت حق مى‏باشد، او با تمام توان از اهداف و آرمان‏هاى ناب و اصيل دينى كه برخاسته از قرآن و سنت رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود و مانند پدرش رسول خدا(ص) و همسرش على بن ابى طالب در اداى تكليف هيچ گونه سستى نورزيد و مصلحت انديشى بر سر اصول سياسى اسلام نكرد. تاريخ مبارزات سياسى حضرت نشان مى‏دهد كه حتى يك مورد را نمى‏توان يافت كه حضرت از آرمان‏هاى خويش دست برداشته از راه سازش با دشمنانش برآمده باشد، بلكه حضرت قاطع و مصمم و با قبول انواع فشارها و تهديدها و شكنجه‏ها در راه نيل به اهداف خويش حركت نمود، بر اثر همين قاطعيت و انعطاف ناپذيرى حضرت بود كه توانست مخالفين اش را به زانو درآورد و آنان را وادار ساخت روش برخوردشان را با زهرا(س) تغيير دهند. ابى بكر و دستيارانش تصميم گرفتند از زهرا(س) كه بر اثر رنج‌ها و بيمارى در بستر افتاده بود عيادت نمايند و بدين طريق، ضمن دل جويى از زهرا(س) و پرده پوشى بر رفتارهاى گذشته خويش در برابر حضرت، قدرت و حكومت خويش را مشروعيت بخشيده تلاش‌های سياسى حضرت زهرا(س) را خنثى سازند. اما بینش عميق و چشمان تيزبين زهرا(س) مانع از آن گرديد كه آنان به اهداف خويش دست يافته بر او پيروز گردند، حضرت ابتدا با عدم پذيرش آنان مشروعيت آنان را زير سؤال برد و با اظهار تنفر و انزجار از آنان كه خود را خليفه رسول خدا(ص) در ميان مردم جا زده بودند و اين عنوان را با خود يدك مى‏كشيدند، ضربه سختى بر اعتبار و وجهه سياسى آنان وارد نمود و اين سؤال را در اذهان توده مردم ايجاد نمود كه ابى بكر چگونه خود را خليفه و جانشين رسول خدا(ص) مى‏داند، در حالى كه فاطمه زهرا(س) تنها يادگار بجا مانده از رسول خدا(ص) بر او خشمگين و از او ناراضى مى‏باشد، به گونه‏اى كه تا آخرين لحظات زندگى از سخن گفتن و رويارويى با او ابا دارد آنان ناچار به امام على(ع) متوسل شدند، حضرت زهرا(س) آنگاه كه با وساطت على(ع)رو به رو گرديد، ضمن اطاعت پذيرى خويش از ولايت، آنان را به حضور پذيرفته، سپس خطاب به آنان فرمود:آيا اگر حديثى از رسول خدا(ص) برايتان بخوانم كه آن را بدانيد، به آن عمل می‌کنید؟ گفتند: آرى. فرمود: شما را به خدا سوگند مى‏دهم آيا از رسول خدا(ص) نشنيده‏ايد كه فرمود: رضايت فاطمه، رضايت و خوشنودى من است و خشم فاطمه خشم من است، هر كس فاطمه دخترم را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته است و هر كس فاطمه را خشنود سازد، مرا خشنود كرده و هر كس فاطمه را به خشم درآورد، مرا به خشم آورده است آنان گفتند: آرى اين فرمايش را از رسول خدا(ص)شنيده‏ايم. سپس حضرت فرمود: همانا خداوند و فرشتگان را شاهد و گواه مى‏گيرم كه شما مرا به خشم آورد و از خود خشنود نساخته‏ايد، هرگاه رسول خدا(ص) را ملاقات كنم، از شما به آن حضرت شكايت خواهم كرد. (66) حضرت صديقه طاهره با بيان اين حديث از رسول خدا(ص) و اقرار گرفتن از خليفه كه آن را از پيامبر (ص) شنيده است، او را محكوم نمود و خليفه را كه مى‏خواست از عواطف زنانگى زهرا(س)سود جسته و با رفتار به ظاهر عاطفى خويش حضرت را در برابر خود تسليم نمايد، مغلوب ساخت. رمز موفقيت و پيروزى زهرا(س) را در اين نكته مى‏توان يافت كه حضرت زهرا(س) قاطع و مصمم در پى رسيدن به اهداف خويش حركت نموده در برابر انواع توطئه‏ها و دسيسه‏ها ايستاده دست به افشاگرى زد، او از قدرت و هيمنه خليفه هراس بدل راه نداده با شجاعت تمام در جمع مردم خليفه و دستيارانش را مخاطب قرار داده فرمود: بر غير شتر خويش داغ زديد، به آبشخورى كه حق ديگرى بود وارد شديد. (67) مقام خلافت و ولايتى را كه حق ديگرى بود تصاحب نموديد.
3- زمان‏شناسى در حركت‏هاى سياسى:
از اصول كه در سيره سياسى حضرت به عنوان الگو و قابل استفاده است زمان‏شناسى آن حضرت است. مقصود از زمان مفهوم لغوى و فلسفى آن نيست تا اين مسأله پيش آيد كه زمان امرى است وجودى يا عدمى و ساير مباحثى كه در تعريف زمان مطرح شده بلكه مقصود موقعيت تاريخى جامعه و شرايط و مقتضيات زمانى حاكم بر آن است. اهميت زمان و زمان‏شناسى به گونه‏اى است كه هرگونه بى توجهى و غفلت از آن بسيارى از حركت‏ها از جمله حركت‏هاى سياسى را با شكست و ناكامى مواجه ساخته راه‌های پيروزى را مسدود مى‏نمايد. امام على(ع) در اهميت زمان و زمان‏شناسى فرمود: آنكه از زمانه ايمن نشنيد خيانت آن بيند(68).
برهه‏هاى گوناگون تاريخ ويژگى‏ها و قوانين خاص خود را دارد كه تنها با در نظر گرفتن آن خصوصيات و رعايت آن قوانين مى‏توان به موفقيت اميدوار بود و نتيجه عدم توجه به آن جز شكست و ناكامى نيست. در زندگى سياسى و سيره سياسى حضرت زهرا(س) نمونه‏هاى فراوان از زمان‏شناسى و آگاهى آن حضرت به زمان و توجه به نقش و موقعيت زمان را مشاهده مى‏نماييم. او آنگاه كه خواست بر عليه خليفه اعتراض نمايد، به منزل او نرفت، بلكه مسجد را كه مركز تجمع و محل تصميم‏گيرى مسلمانان بود برگزيد و آنگاه كه مردم در آن جمع بودند اعتراض خويش را به گوش خليفه رساند. (69)نمونه ديگر از زمان‏شناسى حضرت، سخنان شورانگيز او در جمع زنان مدينه است، معمولاً موقعيت حضرت ايجاب مى‏كرد كه او از دردها و رنج‌های جسمى خود سخن مى‏گفت و از وضعيت رنجور خويش سخن به ميان مى‏آورد، ولى بينش و درايت سياسى و زمان‏شناسى حضرت او را واداشت كه از اين موقعيت و فرصت به دست آمده كمال استفاده را ببرد، وقتى زنان مهاجر و انصار از وضعيت جسمى او پرسيدند او شرح حال خود را بهانه قرار داده دست به افشاگرى زد و از اين طريق اهداف و آرمان‏هاى سياسى خويش را دنبال نموده و سخنان خود را به مردم مدينه رساند. (70)در برخورد با خليفه و دستيارانش آنگاه كه از او عيادت نمودند نمونه مهم زمان‏شناسى حضرت است، آنان كه خواستند با اندك دلجويى از حضرت بر تمامى ناروايى‏ها و ظلم و ستم‏هاى خويش بر او چشم پوشى نمايند و از اين طريق آنها را پنهان سازند، ولى در مقابل، بينش و درايت و زمان‏شناسى حضرت مانع گرديد كه آنان به هدف خويش نايل آيند، تنفر و انزجار حضرت آنان را براى هميشه ناکام نهاد. (71)از نمونه‏هاى مهم در زمان‏شناسى حضرت كه قيام او را جاودانه ساخت، وصيت حضرت مبنى بر مخفى بودن مراسم تشييع و تدفين و پوشيده ماندن مزار اوست(72) او با اين موضع براى هميشه مشروعيت ابى بكر را زير سؤال برد و اين سؤال هميشه در حافظه تاريخ نقش بسته است كه چرا يگانه دختر و تنها يادگار رسول خدا(ص) مخفيانه به خاك سپاريده شد و كسى كه خود را جانشين پدر او مى‏خواند در مراسم تشييع او شركت نكرد و چرا مزار او براى هميشه پنهان است؟!
4-تلاش بر جداناپذيرى قرآن و اهل بيت
اهل بيت در فرهنگ و بينش شيعه مقام و جايگاه خاصى دارد به گونه‏اى كه آنها را معصوم دانسته گفتار و كردار و سيره آنان را همانند رسول خدا حجت مى‏دانند و آنان را پس از رسول خدا مجريان و حافظان و مفسران قرآن مى‏دانند، بر اين اساس هرگونه جدايى ميان اين دو را موجب ضلالت و گمراهى می‌دانسته‌اند. رسول خدا(ص) بر اساس فرمايش معروف رابطه قرآن و عترت را این‌گونه بيان داشته است:من دو امانت گرانبها و ارزشمند را در ميان شما باقى مى‏گذارم كه يكى كتاب خدا و ديگرى اهل بيت و خاندان من است؛ اين دو يادگار من هيچگاه از هم جدا نخواهد شد اگر به اين دو تمسك جوئيد گمراه نمى‏شويد. (73)قرآن مجموعه قوانين آسمانى اسلام است كه عمل به آن ضامن بهروزى و نجات انسانها مى‏باشد و از طرفى تفسير و تأويل قرآن را بايد كسانى به عهده بگيرند كه با زبان و فرهنگ وحى آشنا باشند، به همين سبب به باور شيعه بايست افراد واجد صلاحيت براى تفسير و تأويل كتاب آسمانى از سوى رسول خدا(ص)معرفى شوند؛قرار گرفتن عترت در كنار قرآن به لحاظ نياز كتاب آسمانى و تشريح اهداف و مقررات آن است(74) آنان هستند كه مى‏توانند تفسير درست از قرآن و دين ارائه نموده مردم را در راه راست و مسير هدايت رهنمون سازند. دقت و توجه به عنوان حديث (نبوى) نشان مى‏دهد كه تفكيك و جدايى بين قرآن و عترت و عمل به قول و برداشت كسانى كه به رموز قرآن آشنايى ندارند، جز ضلالت و گمراهى نتيجه به بار نخواهد آورد. اينكه رسول خدا قرآن و عترت را به عنوان دو امانت گرانبها در كنار هم قرار داده است، بيانگر آن است كه حركت هر دو در يك مسير و به خاطر يك هدف است، يكى قانون آسمانى و ديگرى مفسران و مجريان و حاميان آن هستند، بدين جهت است كه جدا شدن و فاصله گرفتن و انحراف از عترت مايه گمراهى و هلاكت خواهد بود. (75)همزمان با رحلت رسول خدا، تِز و تفكر:{قرآن ما را بسنده است و با وجود آن به چيزى ديگرى نياز نداريم}بر تفكرات و بينش دينى مردم استيلا يافت و از آن پس همه تلاش‌ها و كوشش‏ها در اين مسير ادامه يافت و تفسيرها و تأويل‏هاى شخصى و سليقه ای از دين رونق گرفت و سرآغازى شد براى انحطاط و انحراف مسلمين! (76)صديقه طاهره(س) در آغازین لحظه‏هاى اين تفكر به پا خواست و از تفكر دينى قرآن در كنار عترت كه طرح اصلى آن از رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود. او در موارد مختلف به نياز جامعه اسلامى به عترت در كنار قرآن به عنوان مفسر و مبين آن اشاره نموده اين مسأله را به مردم گوشزد نمود. او در سخن فرمود: آيا شما به عموم و خصوص قرآن از پدرم و پسر عمويم على آگاه‏تر و داناتريد. (77) از اين طريق نياز مردم را به اهل بيت در شناخت قرآن و دين بيان نمود، او دورى اهل بيت از صحنه سياسى اجتماعى مردم را بزرگ‌ترین خسارت دانسته(78) بدين وسيله مقام و جايگاه دينى آنان را در جامعه اسلامى روشن ساخت.
او در موارد جنبه هدايت گرانه امام را يادآورى نموده فرمود: واى بر شما! آيا كسى كه مردم را به سوى حق هدايت و رهنمون مى‏سازد سزاوار پيروى و فرمانبرى است؟ يا كسى كه نمى‏تواند مردم را هدايت كند بلكه خود نياز به رهبر و راهنما دارد؟(79)
در واقع او علاوه بر تأكيد بر شايستگى‏هاى على بن ابى طالب به نحوه و چگونگى حكومت بر مسلمانان تأكيد داشت و معتقد بود كه امامت و رهبرى همانند نبوت منصبى الهى است. اين باور حضرت زهرا(س) از مهم‌ترین اصول سياسى شيعه گرديد، شيعيان معتقدند كه امامت ادامه نبوت است، پس آنچنان كه خداوند سبحان كس يا كسانى را از ميان بندگان خود بر مى‏گزيند و او را با معجزاتى كه چون نص از جانب خداوند است تأييد مى‏كند. همچنين براى امامت نيز هر كه را بخواهد برمى گزيند و به پیامبرش دستور مى‏دهد امامت او را با نص خاص تصريح نمايد و او را براى انجام وظايف رهبرى مردم پس از رسول خدا منصوب نمايد. (80)امام رضا(ع) در سخنان طولانى پيرامون نقش و جايگاه امامت فرموده است:امامت جايگاه انبیا و اِرث اوصیا است، امامت خلافت از طرف رسول خدا(ص) و مقام اميرالمومنين و ميراث حسن و حسين(ع) است. به راستى امامت زمام دين و نظام مسلمين و عزت مؤمنین است، امامت بنياد پاك اسلام و شاخه با بركت آن است، به وسيله امامت نماز و روزه و زکاتْ و حج و جهاد درست مى‏شود. . . امام ماه تابنده و چراغ فروزنده و نور برافروخته و ستاره راهنما در تاريكى شب‌ها و بیابان‌های تنها و گرداب درياها است، امام آب گواراى است براى تشنگى و رهبر به حق و نجات بخش از نابودى است. . . امام امين خدا در ميان خلقش و حجت او بر بندگانش و خلیفه او در بلادش و دعوت كننده به سوى خداى عزوجل و دفاع كننده از حقوق خداست. (81)شيعه با اين رويكرد به امامت و لزوم بودن عترت در كنار قرآن نگاه مى‏كند و از نظر آنان امامت و ولايت صرفاً خلافت و امارت ظاهرى نيست، بلكه خلافت و جانشينى كلى خداوند است كه ولايت تشريعى از آثار اين ولايت است. . . امام انسان كامل الهى است كه به جميع نیازمندی‌های مردم و صلاح فساد آنان آگاهی دارد. او امانت دار احكام و اسرار الهى است و از همه گناهان و خطاها پيراسته است او در ارتباط با عالم اعلا و صراط مستقيم الهى است او حجت خدا بر بندگان و واجب الاطاعْه است، او عهده دار هدايت انسانها به سوى كمالات معنوى مى‏باشد. (82)صديقه طاهره(س) با اين نگاه به اهل بيت و رهبرى آنان در جامعه توجه داشت و دورى آنان را موجب به خطر افتادن همه دستاوردهاى رسالت دانست و تمام تلاش‌های او بر اين بود كه مردم را به اين مسأله آگاه سازد، آيات قرآنى كه حضرت در موضع‌گیری خود در برابر خليفه و دستيارانش به آن استدلال نموده اهميت و جايگاه اهل بيت: را در جامعه و لزوم آنان را در كنار قرآن به خوبى تحليل و ديدگاه خود را ابراز نموده است. استدلال حضرت به اين آيات(83) جاى تأمل و دقت دارد و اينكه حضرت خليفه و دستيارانش را از مصاديق اين آيات دانسته است!
1-أَلاَ فِى الْفِتْنَِْه سَقَطُوا وَاًِّنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِيطٌَْ بِالْكَافِرِينَ(84)آگاه باش كه آنها خود به فتنه در افتادند و دوزخ همانا به آن كافران احاطه خواهد دانست.
2- بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلاً(85)ظالمان كه به جاى خدا شيطان را برگزيدند بسيار بد مبادله كردند.
3-وَ مَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْاًِّسْلاَمِ دِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِى الاَّخِرَِْ مِنَ الْخَاسِرِينَ. (86)هر كس غير از اسلام دينى اختيار كند هرگز از وى پذيرفته نيست.
4-و ما مُحمَّدٌ اًِّلاَّض رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَاًِّنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىأَعْقَابِكُمْ وَمَن يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللّهَ شَيْئاً وَسَيَجْزِى اللّهُ الشَّاكِرِينَ. (87)
محمد(ص) نيست مگر پيامبرى از طرف خدا كه پيش از او نيز پيامبرانى بودند و از اين جهان درگذشتند اگر او نيز به مرگ يا شهادت درگذشت، باز شما به دين جاهليت خود رجوع خواهيد كرد، پس هر كه مرتد شود به خدا ضررى نخواهد رسانيد و خود را به زيان انداخته و هر كس شكر نعمت دين گذارد و در اسلام پايدار ماند البته خداوند جزاى نيك اعمال به شکر گذاران عطا خواهد كرد.
5- أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ. (88)آيا با قومى كه عهد و پيمان خود را شكستند. . . كارزار نمى‏كنيد.
6- اًِّن تَكْفُرُوا أَنتُمْ وَمَن فِى الْأَرْضِ جَمِيعاً فَاًِّنَّ اللَّهَ لَغَنِىُّ حَمِيدٌ(89)اگر شما و همه اهل زمين يك مرتبه كافر شويد خدا از همه بى نياز است.
7- وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ. (90. )آنانى كه كه ظلم و ستم كردند به زودى خواهند دانست كه به چه كيفر گاهى و دوزخ انتقامى بازگشت مى‏كنند.
8- أَلاَّ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ. (91. )
اين همان زيان است كه بر همه آشكار است. (92)ملاحظه مى‏گردد كه صديقه طاهره آيات را كه عناوينى: چون سقوط در فتنه، كافران، زيانكاران، برگشت به عقب و بازگشت به آئين جاهليت، نقض عهد و پيمان، ظالمان، زيان آشكار! را بكار برده است، حال اگر قدرى در تحليل و جزئيات اين مسأله جانب احتياط را برگزيده از تفصيل مطلب خوددارى نمائيم، ولى آنچه قدر مسلم اينكه: حضرت همه اين مطالب را زمانى اظهار نمود كه پس از رسول خدا(ص) اهل بيت آن حضرت كه در رأس آنان امام على(ع) قرار داشت از صحنه سياسى و رهبرى امت كنار نهاده شده بود و ميان قرآن و اهل بيت جدايى افكنده بودند به نظر مى‏رسد بيان مقام و جايگاه دينى و معنوى اهل بيت و لزوم بودن آنان در كنار قران به عنوان مفسران و حاميان آن به گونه‏اى كه به عنوان ركن و پايه شريعت شمرده شده است از مهم‌ترین تلاش‌های فكرى و سياسى حضرت زهرا مى‏باشد؛ او با معرفى امام على(ع) به عنوان دانا به عموم و خصوص قرآن و شخصيتى آگاه به امور دينى و دنيايى مردم، فلسفه بودن آنان را در كنار قرآن تبيين نمود و آشكار ساخت كه رهبرى جامعه علاوه بر آگاهى به امور دنياى مردم نيازمند آگاهى به امور آخرتی است كه آنان را در هر دو نشئه دنيا و آخرت رهبرى كند و سعادتمندی آنان را در آخرت نيز فراهم سازد. از اين رو مى‏توان گفت اين مسأله از مهم‌ترین استراتژى‏هاى حضرت زهرا(س) نسبت به امامت و رهبرى جامعه است كه حضرت در موضع‏گيرى‏هاى سياسى خويش ابراز نمود. امروزه شيعيان با اين رويكرد به اهل بيت توجه دارند و با اين ديدگاه است كه اعتقاد به امامت و رهبرى آنان را جز اصول دين شمرده‏اند زيرا با دورى از آنان نمى‏توانيم اسلام و شريعت را به صورت حقيقى و واقعى آن بشناسيم، طبيعى است كه چنين رويكرد به اهل بيت: و امامت آنان جز اصول دين قرار گيرد كه نخستين بار پس از درگذشت رسول خدا(ص)به وسيله حضرت زهرا(س)مطرح و به دفاع از آن پرداخته شد.
5- فرهنگ شهادت‏ طلبى
از ديگر اصول فراهم آمده در باورهاى شيعى ظلم ستيزى و فرهنگ شهادت‏طلبى كه اين مهم از رفتارهاى حضرت زهرا(س)نمايان است. تاريخ پرفراز و نشیب هزار و چند صد ساله تشيع نشان مى‏دهد كه آنان هميشه در مبارزه با ظلم و ستم پيشتاز بوده و فرهنگ ظلم ستيزى از كارنامه درخشان آنان است. آنان در اين مسير از همه چيز خويش گذشته و حتى با نثار جان به دفاع از اسلام پرداخته و فرهنگ شهادت‏طلبى را به وجود آورده‏اند. واقعه حماسى و هميشه جاويد كربلا و عاشورا از مهم‌ترین نمونه‏هاى اين فرهنگ در تاريخ تشيع است كه ترديدى در تأثيرپذيرى آن از فرهنگ فاطمى نيست، زيرا كه نخستين بار در تاريخ تشيع فرهنگ شهادت‏طلبى و ايثار جان در راه پاسدارى از دين و دستاوردهاى اصيل شريعت به وسيله صديقه طاهره(س)شكل يافت، او با قربانی نمودن فرزندش محسن(ع) (93) به دفاع از ولايت پرداخت و خود نيز در اين مسير قربانى گرديد. (94)آنچه بر شمرديم نمونه‏هاى از اصول و سيره سياسى حضرت زهرا(س) بود كه مى‏تواند براى مسلمانان الگو قرار گيرد و بر انديشمندان مسلمان است كه با بررسى عميق سيره و رفتار فاطمى هر چه بيشتر مردم و جامعه را با سيره و فرهنگ فاطمى آشنا سازند و از گلستان زندگى او بهره گيرند.
خاتمه و نتیجه :
آنچه در اين نوشته بيان گرديد اينكه: 1 زندگى پر بركت حضرت فاطمه(س) به عنوان بهترين الگو و نمونه فرا روى انسانهاى مسلمان و آزاده قرار دارد و فضیلت‌های که برای این بانوی بزرگوار در کتب احادیث و روایات آمده فراوان است و نام‌ها و القاب زیبای که برای این بانو در احادیث به چشم می‌خورد بیانگر مقام شگرف و جایگاه ویژه آن بزرگوار می‌باشد که ما به این نام‌ها به طور مشروح و مبسوط پرداخته و این نام‌ها و القاب را توضیح داده‌ایم و همچنین فضایل آن حضرت را به گونه مبسوط اشاره نموده‌ایم. و در قسمت آخر این مقاله آمده است که حضرت صديقه طاهره(س) پس از تشكيل سقيفه به دفاع از امام على(ع) بر خواست، دفاع او از امام نه به انگيزه‏هاى مادى يا عاطفى كه به اين جهت بود كه امام على(ع) را به دستور خدا و رسول(ص) او امام و رهبر امت مى‏دانست و بدين جهت بارها به حديث شريف غدير براى حقانيت ولايت امام على(ع)اشاره نمود و در واقع قيام و مبارزات حضرت زهرا(س)بر گرفته از کتاب خدا و سنت رسول خدا(ص)بود. حضرت صديقه طاهره(س) از راه‌ها و فرصت‏هاى مختلف به دفاع و حمايت از امام على(ع) بر خواست او ابتدا از توطئه‏ها و دسيسه‏هاى كه براى بر كنارى امام صورت گرفته بود پرده برداشت و دست به افشاگرى زد و توانست چهره‏هاى نفاق را به مردم معرفى نمايد. حضرت زهرا(س) در ادامه در دفاع از امام على(ع) روى سوابق درخشان و خدمات بى نظير او در راه اسلام انگشت نهاد و ضمن بر شمردن فضايل ذاتى و اکتسابی امام و مقايسه او با ديگران شايستگى او را براى خلافت تثبيت نمود. و نيز با نشان دادن تصويرى از حكومت امام على(ع) مردم را به سوى آن حضرت توجه داد و همچنین به خطرات و انحرافات و بدعت‌های که در آینده اتفاق افتاد مردم را هشدار داد وبا موضع گیری‌های صریحش برای دفاع از ولایت و جانشینی علی (ع)به رابطه بین سیاست و دیانت تاکید نموده و با قاطعیت و انعطاف ناپذيرى در مسير حاكميت حق با تمام توان، از اهداف و آرمان‏هاى ناب و اصيل دينى كه برخاسته از قرآن و سنت رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود و مانند پدرش و همسرش على بن ابى طالب در اداى تكليف هيچ گونه سستى نشان نداد و بر سر اصول سياسى اسلام مصلحت انديشى نكرد. از اصول كه در سيره سياسى حضرت به عنوان الگو قابل استفاده است زمان‏شناسى آن حضرت است. و همچنین قاطعیت در مسیر حق و تاکید آن حضرت بر عدم جدایی قرآن و عترت و همچنین فرهنگ شهادت طلبی که با قربانی نمودن فرزندش محسن و شهادت خودش، این فرهنگ را ترویج نمود. . .

پی نوشتها و منابع و مآخذ
 

محمد بن شهر آشوب، مناقب آل ابيطالب، قم انتشارات علامه، بى تا، ج3، ص 353؛ امين الاسلام طبرسى، اعلام الورى، بيروت دارالمعرفْ، 1399 ه، ص 154؛ برخى از علماى شيعه ولادت آن حضرت را در سال دوم بعثت نيز ذكر نموده‌اند.
2-عبدلملك بن هشام، السيره البنويه، قم، مكتبه المصطفى، 1355 ج1، ص 257. -
3-همان ص202؛ على بن محمد بن صباع مالكى، الفصول المهمْ، نجف، دارالكتب التجارىْ، بى‏نا، ص150.
4اّ نَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَفَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرًِّْنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ سوره كوثر، آيه 3 - 1
5-على بن عساكر، تاريخ دمشق الكبير، بيروت، دارلاحيأ التراث العربى، 1421ه، چاپ اول، ج2، ص 69
6. عباس، قمى، بيت الاخزان، ترجمه محمد، محمدى اشتهاردى قم، انتشارات ناصر، بى تا، ص 18
7 لماعرج بی الی السماءخذ بيدى جبرئيل فادخلنى الجنْ فناولنى من بها فأكلته فتحول ذالك نطفًْ فىصلبى فلما اهبطت الى الارض واقعت خديجْه فحملت بفاطمهْ)س( ففاطمهْ حورأ انسيه و كلما اشتقت الى رائحهْ الجنْه شممت رائحْه ابنتى فاطمه صدوق، محمدبن على، التوحيد، تهران، مكتبْه الصدوق، 1398 ص 118؛ امالى صدوق، تهران، كتابخانه اسلاميه، 1362 ش، ص 461؛ مناقب، همان، ص 335، محمد بن جرير، طبرى، دلايل الامامْ، قم، منشورات الرضى 1363 ه، چاپ سوم، ص 53
8 لما ولدت فاطمه(عليهاالسلام) اوحى الله عزوجل الى ملك فانطلق به لسان محمد(ص) فسماهافاطمه على بن عيسى، اربلى، كشف الغمه فى معرفْ الائمهْ، بيروت، دارالكتب الاسلاميه، 1401 ه، ج2، ص 89.
9. انّما سميت فاطمهْ، فاطمهْ صلوات الله عليها لان الله فطم من احبها من النار محب الدين طبرى، ذخايرالعقبى، قاهره، كتابخانه قدس، 1365ه، ص 26.
10. يا فاطمهْ اتدرين لم سميت فاطمهْ؟ فقال علىٌ يا رسول الله لم سميت؟ قال: لانها فطمت هى و شيعتها من النار؛ سليمان قندوزى، ينابيع المودْه، ناشر، دارالاسوْه، 1416 ه، بى جا، ج2، ص 320؛ ذخايرالعقبى، ص 26.
11. لفاطمهْ)سلام ا الله عليها تسعْ اسمأ عندا عزوجل: فاطمه، و الصديقه، و المباركْ، و الطاهره، و الزكیه و الراضيه، و المرضيه، و المحدثه، و الزهرا. اعلام الورى، ص 148.
12. كان وجهها يزهر لاميرالمؤمنين (ع) من اول النهار كاالشمس الضاحىْ و عند الزوال كالقمر المنير و عند غروب الشمس كاالكوكب الدرى، بحار الانوار، مجلسى بيروت، دارالتعارف، 1421 ه، ج18، ص 18
13. ينابيع الموده، ج 2 ص 320
14. النهايه، ج1، ص 94.
15. سميت فاطمهْ محدّثه لان الملائكْ كانت تهبط من السمأ فتناديها كما كانت تنادى مريم بنت عمران فتقول: يا فاطمهْ ان الله اصطفاك و طهرك واصطفاك على نسأ العالمين يا فاطمهْ اقنتى لربك و تحدثهم ويحدثونهادلايل الامامْ، ص 11
16. كشف الغمْه، ج 2، ص 88.
17. مناقب، ج2، ص 71.
18. و انى انتظر بها القضأ ؛ عبدالرحمن، سبط بن جوزى، تذكرْ الخواص، نجف، مطبعه علميه، 1369 ص316؛ ذخاير العقبى، ص 29.
19. مناقب، ج3، ص345، دلايل الامامْ، ص 14، كشف الغمه، ج 2، ص 398؛ مرتضى حسينى فيروزآبادى، فضايل الخمسْ قم، مجمع جهانى اهل بيت، 1422 ه، چاپ اول،
20. ابن ابى الحديد، معتزلى، شرح نهج البلاغه، بيروت، دار احيأ التراث العربى، 1385 ه، چاپ دوم، ج 9، ص 193. دلايل الامامْ، ج 2، ص11؛ كشف الغمْ، ج 2، ص 75؛ مناقب، ج 3، ص 357.
21. محمد بن حسن طوسى، الامالى، قم، دارالثقافْ، 1414 ه، چاپ اول، ص 258.
22. الموفق، خوارزمى، مناقب خوارزمى، قم، مؤسسه النشرالاسلامى، 1411 ه ق، چاپ دوم، ص 256.
23. محمد بن محمد ابن نعمان، مفيد، الارشاد، ترجمه هاشم رسولى محلاتى، تهران نشر فرهنگ اسلامى1378ش، ج 1، ص 66؛ عبدالله بن مسلم، ابن قتيبه، المعارف، قم شريف الرضى، 1415 ه، چاپ‏اول، ص210.
24. دلايل الامامْ، ص 45؛ يوسف شامى، الدرالنظيم، قم، مؤسسْ النشر الاسلامى، 1420 ه، چاپ‏اول، ص485
25. براى اطلاع بيشتر رجوع شود به كتابنامه حضرت زهرا(س) نوشته اسماعيل خويى زنجانى.
26 سوره احزاب، آيه 33
27. اللهم هؤلأ اهل بيتى اللهم اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا، قالت ام سلمهْ: فانا معهم يا نبى الله؟ قال:انت على مكانك و انك على خير ؛ جلال الدين، سيوطى، الدرالمنثور، بيروت، دارالاحيأ التراث العربى، 1421 ه، چاپ اول، ج 6، ص 532؛ نافع بن حمرأ گويد: رسول خدا را ديدم كه به مدت هشت ماه صبحگاهان هنگام نماز صبح هر گاه از جلو در فاطمه عبور مى‏كرد مى‏فرمود: سلام و رحمت و بركات خدا بر شما اى اهل‌بیت، هنگام نماز است و اين آيه را تلاوت مى‏نمود. كشف الغمْه، ج 2، ص 83؛ الامالى، ص 139.
28. همان، ص 334 - 259؛ اختصاص مفيد، ص 113؛ محم ابن محمد مفيد، الاختصاص، قم، مكتبْ بصيرتى، بى تا، ص 112.
29. يغضب لغضبك و يرضى لرضاك. على بن ابى بكر، هيثمى، مجمع الزوائد، بيروت، دارالفكر، ج 9، ص 328؛ مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 225؛ كشف الغمه، ج 2 ص 84؛ متقى هندى، كنز العمال، بيروت، مؤسسه الرسالْ 1399 ه، ج 12، ص 111؛ الحافظ سليمان ابن احمد طبرانى، المعجم الكبير، دارالاحيأ التراث العربى، بى تا، بى جا، ج 1، ص 108؛
30. فانما ابنتى بضعهْ منى يريبنى مارابها و يؤذنى مااذاها، ايضاً فاطمْه بضعْه منى يؤذينى مااذاها. مسلم نيشابورى، صحيح مسلم؛ الرياض، دارالمغنى، 1419 ه، 2 جلدى، ص 1329؛ صحيح بخارى، بيروت دارالاحيأ الترات العربى، 1422 ه، 2 جلدى ص 666؛ ابى نعيم احمد، اصفهانى، حلىْ‏الاوليأ، بيروت، دارالفكر، 1416 ه، ج 2، ص 40؛ كشف الغمه، ج 2، ص 93؛ ابوسعيد، واعظ خرگوشى، شرف النبى، ترجمه نجم الدين محمود راوندى تصحيح محمد روشن، تهران: انتشارات بابك، 1361 ش.
31. عبدالحسين، امينى، فاطمهْ الزهرا، تهران: انتشارات اميركبير، 1362 ش، چاپ اول، ص 118.
32. ياعلى! اما علمت ان ملائكٌْه سائرْ فى الارض يخدمون محمداً و آل محمد الى ان تقوم الساعْه دلايل الامامْ، ص 49، ترجمه بيت الاحزان، ص 39.
33. مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 337؛ دلايل الامامه، ص 48.
34. ترجمه بيت الاحزان، ص 139؛ مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 339.
35. بيت الاحزان، ص 253 - 252.
36. الدر التنظيم، ص 456؛ محمد، صدوق، علل الشرابع، بيروت، داراحيأ التراث العربى 1385 ه، چاپ‏دوم، ص 182.
37. عبدالحسين، امينى، الغدير، قم، مركز الغدير للدراسات الاسلاميه، 1416 ه، چاپ اول، ج 5 ص 77 67
38. وَاًِّذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَُْ يَا مَرْيَمُ اًِّنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَأِ الْعَالَمِينَ يَا مَرْيَمُ اقْنُتِى لِرَبِّكِ وَاسْجُدِى وَارْكَعِى مَعَ الرَّاكِعِينَ ؛ آل عمران، آيات 42 و 43
39. وَامْرَأَتُهُ قَائِمٌَْ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِاًِّسْحَاقَ وَمِن وَرَأِاًِّسْحَاقَ يَعْقُوبَ قَالَتْ يَاوَيْلَتَى أَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهذَابَعْلِى شَيْخاً اًِّنَّ هذَا لَشَئٌ عَجِيبٌ قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَُْ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْأَهْلَ الْبَيْتِ اًِّنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ هود آيات73- 71.
40. وَ أَوْحَيْنَا اًِّلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ قصص، آيه 7.
41. مناقب آل ابيطالب، ج 3، ص 337.
42. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، بيروت، مؤسسْه الوفأ، 1403 ق، چاپ دوم، ج 43، ص 80؛ عوالم العلوم، قم، مؤسسْه الامام المهدى، 1411، چاپ دوم، ج 11، ص 58.
43. دلايل الامامْ، ص 28
44. ويحك اطلبيها فانها تعدل عندى حسناً و حسينا، دلايل الامامْ، ص 1؛ از اين حديث مى‏توان اهميت و حفظ و احترام احاديث و سخنان رسول خدا)ص( در نزد حضرت فاطمه فهميد و اينكه سخنان رسول خدا)ص(تا چه اندازه در نزد او از قداست و احترام بر خور دار بود. حال مى‏توان با اين داستان نقل شده از عايشه آن را مقايسه كرد كه گفت پدرم پس از رسيدن به خلافت روزى دستور داد احاديث نوشته از رسول خدا (ص) را نزد او آورم و سپس پدرم آنها را كه نزديك دو صد حديث بود در وسط حياط مدفون نمود.
45. مناقب، ج3 ص 35.
46. عوالم العلوم، ج11، ص 582.
47. عوالم العلوم، ج11، ص 5 مناقب، ج 3، ص 341.
48. كشف الغمه، ج 2، ص 94؛ علل الشرايع، ج 1، ص 315.
49. كشف الغمهْ، ج2، ص 79.
50. همان، ص 77، ذخاير العقبى، ص 37. براى اطلاع بيشتر، ر. ك: احقاق الحق، ج10ص237
51. لاَ تَجْعَلُوا دُعَأَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَأِ بَعْضِكُم بَعْضاً نور63/
52. يا بنىْ لم تنزل فيك ولافى اهلك من قبل انت منى و انامنك و انما نزلت فى اهل الجفا والبذخ والكبر، قولى يا ابه فانه احب للقلب و ارضى للرب ابن مغازلى، المناقب، ص 345.
53. مناقب آل ابى طالب، ج3، ص 334.
54. ففاطمهْ حوراٌ انسيه فكلما اشتقت الى رائحْه الجنْه شممت رائحْه ابنتى فاطمْه. ذخاير العقبى، ص 36.
55. احمد رحمانى، فاطمه الزهرا، ص 114.
56. فانشدك باا الله اناالذى اختارنى رسول الله ص( و زوجنى ابنته فاطمه)سلام الله عليها( و قال: الله زوجك اياها فى السمأ ام انت؟ قال بل انت احتجاج، ج1، ص 267.
57. نشدتكم باا هل فيكم احدٌ زوجته سيدْ نسأ العالمين غيرى؟ قالوا: لا همان، ص 278، امالى طوسى، ص 85.
58. منا النبى، و منكم المكذب( ابوجهل) و منا اسدالله منكم سيدالاحلاف (ابوسفيان) و منا سيدا شباب اهل الجنْه و منكم صيبْ النار (اولاد مروان) و منا خيرنسأ العالمين و منكم حمّالهْ الحطب )ام جميل عمه معاويه و زوجْه ابى لهب)الغدير، ج2، ص 54، احتجاج، ج 1، ص 395
59. اشاره به حديث شريف نبوى كه فرموده است: الدنيا مزرعهْ الاَّخرْه.
60. الامامه. و السياسْه، ج 1، ص 12
61. همان، ص 13
62. علل الشرايع، ج 1، ص 222.
63. احتجاج، ج 1، ص 247.
64. محمدحسين، طباطبايى، شيعه در اسلام، ص 21.
65. مروج الذهب، ج2، ص 52.
66. ارأيتكما ان حدثتكما حديثاً عن رسول اللهتعرفانه و تفعلان به؟ قالانعم، فقالت نشدتكما ا الله تسمعا رسول الله يقول: رضا فاطمه من رضاى و سخط فاطمْه من سخطى فمن احب فاطمْه ابنتى فقد احبنى و من ارضى فاطمْه فقد ارضانى و من اسخط فاطمه فقد اسخطنى قالا نعم! اسمعنا من رسول الله ص( قالت فأنى اشهد الله و ملائكته انكما اسخطتمانى و ما ارضيتمانى و لئن لقيت النبى لاشكونّكما اليه، علل الشرايع، الامامهْ والسياسْه، ج1، ص14، ج1، ص 220-222
67. فوسمتم غير ابلكم و ورد تم غير مشربكم احتجاج، ج 1، ص 238.
68. من امن من الزمان خان تحف العقول، ص 85؛ بحار الانوار، ج 18، ص 23.
69. كاظم، قزوينى، فاطمهْ الزهرا3، ص 292.
70. همان، ص442
71. علل الشرايع، ج 1، ص 222.
72. همان، ص 219.
73. الا انى مخلف فيكم كتاب ا الله و عترتى اهل بيتى. . . خليفتان بصيران لايفترقان حتى يردا على الحوض امالى طوسى، ص 479؛ صحيح مسلم، ص 1200، با اندك اختلاف در عبارت
74. مجتبى، موسوى، لارى، مبانى اعتقادات در اسلام، تهران، نشر فرهنگ اسلامى1378 7 ش، ويرايش دوم، ص 775
75. همان، ص 776.
76. صحيح بخارى، ج 1، ص 120
77. ام انتم اعلم بخصوص القرآن و عمومه من ابى و ابن عمى؟ احتجاج، ج 1، ص 235.
78. الاذالك هوالخسران المبين، همان، ص 247
79. ويحهم افمن يهدى الى الحق احقُّ ان يتبع امن لايهدى الاّ ان يهدى فمالكم كيف تحكمون. همان، ص248.
80. محمدحسين، آل كاشف الغطأ، اصل الشيعه و اصولها، بيروت موسسه اعلمى للمطبوعات، 1413 ق، ص61 ر. ك، محمد جواد مغنيه، الشيعه فى الميزان، بيروت، درالتعاريف للمطبوعات 1399 ق، ص333.
81. ان الامامْ هى منزلْ الانبيأ و ارث الاوصيأ، ان الامامْ خلافْ او خلافْ الرسول)ص( و مقام اميرالمؤمنين و ميراث الحسن والحسين)ع( ان الامامْ زمام الدين و نظام المسلمين و صلاح الدنيا و عزالمؤمنين، ان الامامْ اس الاسلام النامى و فرعه السامى بالامام تمام الصلوْ والزكاْ والصيام والحج والجهاد. . . الامام البدرالمنير والسراج الزاهر والنورالساطع والنجم الهادى فى غياهب الدجى و اجواز البلدان والقفار ولجج البحار، الامام المأ العذب على الظمأ والدال على الهدى والمنجى من الردى. . . الامام امين افى خلقه و حجته على عباده، و خليفته فى بلاده والداعى الى اوالذاب عن حرم الله، اصول كافى، ج 2، ص 123-121
82. محسن، فخررازى، بداىْ المعارف الالهيه، فى شرح عقايد الاماميه، محمدرضا مظفر، قم، النشر الاسلامى، 1416ق، چاپ 3، ج2، ص 7و9، ر. ك: نهج الحق و كشف الصدق، حسن، حلى، قم دارالهجرْ، 1407، چاپ اول، ص 164، حق اليقين، عبدالله شبر، بيروت، دارالاضوأ، 1406 ق، چاپ اول، ج1، صص 252-253.
83. آيات كه در متن آمده است، حضرت در دو خطبه خود در مسجد و جمع زنان مدينه، با آن استدلال نموده است.
84. توبه، آیه 49
85. كهف، آيه 50.
86آل عمران، آيه 85
87. آل عمران، 144
88. توبه، آيه 12
89. ابراهيم، آيه 7.
90. شعرأ، آيه 227. .
91زمر، آيه 15.
92. در ترجمه آيات از ترجمه استاد الهى قمشه‏اى استفاده شده است.
93. ارشاد، ج 1، ص 518

94. بيت الاحزان، ص143

نویسندگان : سید عبدالهادی رضوی، سید عبدالله رضوی
http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع :راسخون



:: برچسب‌ها: گزيده‏هایى از زندگی و فضایل و سیره سیاسی حضرت زهرا, س, حضرت زهرا
گزيده‏هایى از زندگی و فضایل و سیره سیاسی حضرت زهرا(س) (1)
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 1:24 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
گزيده‏هایى از زندگی و فضایل و سیره سیاسی حضرت زهرا(س) (1)

چکیده:
زندگى پر بركت حضرت فاطمه(س) به عنوان بهترين الگو و نمونه فرا روى انسان‌های مسلمان و آزاده قرار دارد كه با الهام گرفتن از آن مى‏توان در مسير سعادت و خوشبختی گام نهاد و با الگو گرفتن از آن، مسير كمال را پيموده به حيات معقول دست يافت. جامعه مسلمان امروز به ويژه زنان بيش از پيش به الهام گیری از زندگى حضرت زهرا(س) نيازمند مى‏باشند؛. او هم در نزد رسول خدا وهم در نزد مسلمانان راستین از احترام و مقام ویژه برخوردار است و فضیلت‌های که برای این بانوی بزرگوار در کتب احادیث و روایات آمده فراوان است و نام‌ها و القاب زیبای که برای این بانو در احادیث به چشم می‌خورد بیانگر مقام شگرف و جایگاه ویژه آن بزرگوار می‌باشد. او هما نگونه که در مقام دختر پیامبر اسلام دارای مقام بلند و جایگاه منیع است در مقام همسر علی و مادر حسنین نیز مقام ارجمند دارد و همچنین از امتيازات ويژه و منحصر به فرد آن حضرت است اينكه: او تنها بانوى است كه در ميان امت پيامبر خاتم(ص)، معصوم و از هر گونه خطا و لغزش دور بوده و پيراسته ‏مى‏باشد و از نظر عبادت و بندگى در اوج از عظمت قرار دارد به گونه‏اى كه در این جهت نيز كسى به پاى او نمى‏رسد، . همان گونه که سیره فردی و اخلاقی فاطمه (س)الگوی زنان و مردان عالم بوده است زندگانى پربار و سيره سياسى حضرت نيز چون ابعاد ديگر زندگى او به عنوان چراغى فرا روى انسانهاى مسلمان قرار دارد كه با الهام از آن مى‏توان شيوه رفتار های سیاسی و اجتماعی و فردی را فرا گرفته و زمينه یک زندگی سالم با معيار اصيل دينى و قرآنى را فراهم‏نمود. اینها مسایلی است که در این نوشته به آن پرداخته‌ایم.
کلیدواژه ها: فاطمه، فضایل، سیره سیاسی، زمان‏شناسى، دین وسیاست،
مقدمه :
فاطمه زهرا سلام الله علیها یگانه دختر بزرگوار پیامبر اسلام است که در ابعاد مختلف زندگی چه فردی و چه اجتماعی می‌تواند به عنوان بزرگ‌ترین الگو برای زنان مسلمان باشد مخصوصاً در عصرى كه پوچى و بى هويتى و ولنگارى، هجمه‏هاى فرهنگى بيگانگان، با پيشرفت علم و فن آورى و تبادل سريع اطلاعات( كه جهان را به دهكده تبديل نموده است؛) و در عصرى كه سيل شهوات با اشكال مدرن آن از هر سو بر مغز و فكر و انديشه زنان و مردان مسلمان يورش می‌برد، ما را بيشتر به فرهنگ و انديشه این بانوی نمونه اسلام نيازمند ساخته است تا بتوانيم از ميان لجن زارهاى دنياى مادى زده امروز، راه خويش را پيدا نموده خود و جامعه اسلامی را نجات بخشيم. بدين جهت هم سيره و رفتار فردی و هم اجتماعی، از جمله موضع‏گيرى و جهت‏گيرى سياسى آن حضرت پس از در گذشت رسول خدا(ص) و بحران سقيفه و دفاع آن حضرت از امام على(ع) از اهميت فراوانى بر خور دار است، زيرا او بر اساس فرمايش رسول خدا(ص) ملاك حب و بغض خداوند به عبارتى پس از رسول خدا(ص) معيار حق و باطل بوده است. آن حضرت بلافاصله پس از درگذشت رسول خدا(ص) به جاى اينكه به عنوان يك زن مصيبت ديده، گوشه عزلت را برگزيده در فراق پدرش اشك ماتم بريزد، در متن اجتماع وارد گرديده و با رفتن به خانه‏هاى مهاجر و انصار براى برگرداندن خلافت به جايگاه اصلى آن تلاش ورزيد. اگر حضرت ديانت را منحصر به مسايل فردى و عبادى مى‏دانست و هيچ كارى به حكومت و اداره امور سياسى مردم نمى‏داشت، هيچ يك از رنج‌ها و گرفتاری‌ها و مصيبت‏هاى كه بر او وارد آمده است وارد نمی‌آمد او مانند رسول خدا(ص) سعى در ايجاد زمينه براى هدايت خلق و سپردن سرنوشت آنان به شايستگان واقعى برآمد. از ديدگاه زهرا(س) دين زمانى مى‏تواند در زندگى مردم نمود يافته و مردم به آن پايبند باشند كه در سايه حاكم و زمامدار الهى زندگى نمايند، اگر حاكم و زمامدار جامعه، انسان عادل و شايسته نباشد، نه تنها به دين و شريعت و برنامه‏هاى آن عمل نمى‏گردد كه دين بازيچه دست بازیگران سیاست قرار مى‏گيرد. و از طرفی آن حضرت نقش عمده و چشمگیر در دفاع و حمايت از ولايت و امامت امام على(ع) داشته و توانسته است با روشنگری‌های خويش ياد و نام على(ع) را در اذهان مردم زنده نگه دارد و از توطئه‏هاى كه براى بر كنارى آن حضرت انجام يافته بود پرده بردارد و با موضع گیری‌های صریحش برای دفاع از ولایت و جانشینی علی (ع) به رابطه بین سیاست و دیانت تاکید نموده و با قاطعيت و انعطاف ناپذيرى در مسير حاكميت حق با تمام توان، از اهداف و آرمان‏هاى ناب و اصيل دينى كه برخاسته از قرآن و سنت رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود و مانند پدرش و همسرش على بن ابى طالب در اداى تكليف هيچ گونه سستى نشان نداد و بر سر اصول سياسى اسلام مصلحت انديشى نكرد. از اصول كه در سيره سياسى حضرت به عنوان الگو قابل استفاده است زمان‏شناسى آن حضرت است. و همچنین قاطعیت در مسیر حق و تاکید آن حضرت بر عدم جدایی قرآن و عترت و همچنین فرهنگ شهادت طلبی که با قربانی نمودن فرزندش محسن و شهادت خودش، این فرهنگ را ترویج نمود. ما، در این نوشته ابتدا به بیوگرافی مختصر از آن حضرت پرداخته و سپس نام‌ها و القاب آن حضرت را متذکر شده‌ایم و در مرتبه بعد شمه ای از فضایل آن بزرگوار را برشمرده‌ایم و در پایان به اصول و مبانی استخراج شده از سیره سیاسی آن حضرت پرداخته‌ایم: اصولی همچون: 1 - رابطه ديانت و سياست، 2 - قاطعيت در مسير حاكميت حق، 3 - زمان‏شناسى، 4 - تلاش بر جداى ناپذيرى قرآن و عترت، 5- فرهنگ شهادت‏طلبى، و. . . اینک در آغاز این بحث به بیوگرافی مختصر از زندگی آن حضرت می‌پردازیم و سپس فضایل آن حضرت را بر می شماریم.

1-بيوگرافى مختصر از زندگى حضرت زهرا(س)
 

نام: فاطمه، كنيه‏هاى مشهور: ام الحسن، ام الحسين، ام ابيها و ام الائمّه:
لقب‏هاى مشهور: زهرا، ، صديقه، طاهره، كبرى، سيده، بتول.
اسم پدر: حضرت محمد ابن عبدالله اسم مادر: خديجه بنت خويلد محل تولد: مكّه مکرمه سال تولد: سال دوم بعثت به روايتى سال پنجم، روز میلاد، بيستم جمادی‌الثانی.
نام همسر: على ابن ابى طالب‏. و زمان ازدواج: رجب يا ذی‌الحجه سال دوم هجرت به مدينه، مدت زندگى با امام على(ع): نُه سال ميزان مهريه: 400 مثقال نقره مسکوک فرزندان: حسن، حسين، زينب، ام كلثوم، فرزند سقط شده به نام محسن شهادت: سال 11 هجرى محل دفن: نامعلوم، تعداد روايات باقى مانده در مورد حضرت: 2000 مورد، تعداد سخنان باقيمانده: 130 مورد، تعداد اشعار باقیمانده: 29 قطعه، خطبه‏هاى باقى مانده: دو خطبه، آثار علمى باقيمانده:مصحف كه به خط امام على(ع) نوشته شده و اينك در نزد فرزندش امام مهدى(عج)مى‏باشد. در اين گفتار براى آشنايى و پيش درآمد بحث بر آنیم تا مختصر و گذرا شرح حال و تاریخچه ای از زندگانی حضرت فاطمه(س) را یادآوری نمايیم:
1-ولادت حضرت فاطمه:
حضرت فاطمه(س)، بنا بر مشهور نزد علماى شيعه در بيستم جمادی‌الثانی سال پنجم هجرت ديده به جهان گشود. (1) مادر آن حضرت، بانوى جلیل‌القدر خديجه دختر خویلد و از خانواده‏هاى اصيل قريش است، او داراى فضايل فراوان است ازجمله اينكه: او اولين بانويى بود كه به رسول خدا(ص) ايمان آورد و با آن حضرت نماز گذارد. و او به سبب نجابت و پاكدامنى به طاهره لقب يافته بود. (2)رسول خدا(ص) در سن بيست و پنج سالگى با خديجه(س) ازدواج نمود و او نخستین زنى است كه به عقد پيامبر(ص) در آمد و تا او زنده بود رسول خدا(ص) زن ديگر اختيار نكرد. همه فرزندان رسول خدا(ص) به جز ابراهيم كه مادرش ما ریه قبطيه بود از دامان پاك خديجه به دنيا آمدند كه كوچك‏ترين آنان حضرت فاطمه(س)بود. (3)رسول خدا پس از ازدواج با خديجه داراى چند فرزند شد كه به تقدير الهى فرزندان او يكى پس از ديگرى از دنيا رفتند؛ منافقين كه از هر وسيله بر عليه رسول خدا(ص) استفاده مى‏كردند، اين بار حضرت را به جهت نداشتن فرزند، ابتر صدا نموده او را آزار مى‏دادند. خداوند با نزول سوره مباركه كوثر(4)، حضرت را دلدارى داد و از نسل و زريه با بركت او خبر داد. (5)بر اساس روايات شكل‏گيرى وجود با بركت حضرت زهرا(س)و خلقت حضرت با تشريفات و مقدمات خاص انجام يافته است كه عظمت وجودى حضرت را براى ما بيان مى‏كند. رسول خدا(ص) به دستور خداوند به مدت چهل شبانه روز از خديجه (س) دورى گزيده به عبادت پرداخت، پس از گذشت چهل روز، از جانب خداوند براى آن حضرت طعام بهشتى رسيد و به او دستور داد آن را ميل نموده با خديجه(س(هم بستر شود، خديجه (س) گويد: هنوز رسول خدا از من دور نشده بود كه وجود زهرا را در شكم خويش احساس كردم. (7)از امام رضا(ع) نقل شده است كه رسول خدا(ص) فرمود: چون به آسمان عروج كردم جبرئيل دستم را گرفته وارد بهشت نمود، سپس خرمايى را ميل نمودم و از آن نطفه در من پديد آمد، چون به زمين بازگشتم همسرم خديجه به فاطمه(س) باردار شد، فاطمه(س) حوريه‏اى است به صورت انسان و من هرگاه مشتاق بوى بهشت مى‏شوم فاطمه(س) را مى‏بويم. (7)

2- نام‏ها و القاب حضرت

در روايات نام‌ها و لقب‏هاى متعدد براى آن حضرت ذكر شده است كه هر یک به بعدى از ابعاد عظيم وجودى آن حضرت اشاره دارد كه از اين طريق گوشه‏هاى از شخصیت بزرگ او را براى ما ترسيم مى‏نمايد. از امتيازات ويژه كه تنها اولياى الهى از آن بهرمند بوده است اينكه: نامگذارى حضرت فاطمه به دستور خداوند صورت گرفته است. از امام باقر(ع) روايت شده است كه: چون حضرت زهرا(س) ديده به جهان گشود، خداوند به يكى از فرشتگان دستور داد به زمين فرود آمده اسم مبارك فاطمه، را بر زبان رسول خدا(ص) جارى سازد، بدين ترتيب رسول خدا(ص) نام او را فاطمه ‏نهاد. (8)
الف: فاطمه:
از نام‏هاى مشهور حضرت، اسم مبارك فاطمه(س) مى‏باشد كه روايات رسيده از رسول خدا(ص) و اهل‌بیت آن حضرت، به معنى و رمز گزينش اين نام براى حضرت اشاره شده است. ابن عباس از رسول خدا(ص) روايت نموده است كه فرمود: او بدان جهت فاطمه(س) ناميده شد كه خداوند دوستان و پيروان او را از آتش جهنم بازداشته است. (9) امام رضا (ع) از پدران و آنان از رسول خدا(ص) روايت نموده‏اند كه حضرت به فاطمه(س) فرمود:اى فاطمه! مى‏دانى چرا به اين نام خوانده شدى؟ على(ع) عرض نمود: یا رسول الله! علت آن چيست؟ فرمود: بدين جهت كه خداوند او و پيروان و دوستانش را از آتش جهنم بازداشته است. (10)
ب: زهرا:
از جمله نامهاى مبارك آن حضرت زهرا مى‏باشد، از امام صادق(ع)است كه فرمود: حضرت فاطمه(س) در پيشگاه خداوند داراى نه نام مى‏باشد: فاطمه، صديقه، مباركه، طاهره، زكيه، راضيه، مرضيه، زهرا، محدّثه. (11)از امام حسن عسكرى(ع) روايت شده كه فرمود: او را بدان جهت زهرا می‌گفتند که در روز سه بار چهره‏اش براى اميرالمؤمنين می‌درخشید، صبحگاهان چون خورشيد، و در نيمه روز چون ماه تابان و در شامگاهان همانند ستاره تابناك تلألؤ نموده و مى‏درخشيد. (12)
ج: بتول:
از نامهاى ديگر آن حضرت كه در روايات آمده است بتول، مى‏باشد از رسول خدا(ص) روايت است كه فرمود: او به اين جهت بتول ناميده شد كه هيچگاه خون حيض و نفاس نمى‏ديد و بر خلاف زنان ديگر به عادت ماهيانه مبتلا نمى‏شد. (13)اين اثير گويد: فاطمه را به اين نام خواندند زيرا او از ميان زنان هم عصر خويش جدا بود و هيچكس از نظر فضل و كمال و ديانت و حسب به پاى او نمى‏رسيدند و نيز گفته شده او را بدين خاطر بتول مى‏گفتند كه او خود را از دنيا بريده و به خدا پيوسته ‏بود. (14)
د: محدثه:
از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: فاطمه(س)را بدان جهت محدثه می‌گفتند كه فرشتگان الهى بر او فرود مى‏آمدند و آن گونه كه مريم دختر عمران را صدا مى‏نمودند، او را مورد خطاب قرار داده مى‏گفتند: اى فاطمه به درستی كه خداوند تو را برگزيد و پاکیزه‌ات ساخت و از ميان زنان جهان تو را اختيار نمود؛ اى فاطمه براى پروردگارت قنوت نما؛ فاطمه(س) نيز با آنان گفتگو مى‏نمود. (15)برخى از كينه‏هاى آن حضرت عبارتند از: ام الحسن، ام الحسين، ام المُحسَّن، ام الائمه، ام ابيها، علامه اردبیلى گويد: رسول خدا(ص) به جهت تعظيم و بزرگداشت آن حضرت او را ام ابيها خطاب مى‏نمودند. (16)

3-دوران كودكى حضرت:
 

حضرت فاطمه (س)در سن خرد سالى در حالى كه بيش از پنج سال نداشت مادرش را از دست داد و از آن پس در سايه حمايت پدرش رسول خدا(ص) زندگى مى‏نمود؛ در سال‌های آخر كه رسول خدا(ص) در مكه بود تاريخ، نقش فعّال حضرت فاطمه(س) را در كنار پدر، نشان می‌دهد، گويند وقتى مشركين مكه نقشه قتل رسول خدا(ص) را كشيدند، فاطمه(س) نزد رسول خدا(ص) آمده او را از تصميم خطرناك آنان آگاه نمود. (17)پس از هجرت رسول خدا(ص) از مكه به مدينه، حضرت فاطمه(س) نيز به مدينه هجرت نمود و نام خويش را در اين افتخار بزرگ و تاريخى ثبت كرد.

4-ازدواج حضرت فاطمه(س)
 

چون صديقه‏اى طاهره(س) به سن ازدواج رسيد، بزرگان از مهاجر و انصار از او خواستگارى نمودند، ولى رسول خدا(س)آنان را جواب رد داده فرمود: در امر ازدواج فاطمه(س) منتظر دستور و فرمان خداوند هستم. (18)اين نكته‏اى تاريخى از عظمت و جايگاه زهرا(س) سخن می‌گوید، گويا جز خداوند كسى نمی‌داند، چه كسى لياقت و شايستگى همسرى زهرا(س)را دارد! پس بايد اين امر فرخنده به راهنمايى و دستور او صورت پذيرد. وقتى على(ع) فاطمه (س)را از رسول خدا(ص) خواستگارى نمود، رسول خدا ضمن اظهار شادمانى به او جواب مثبت داده فرمود: يا على! بشارت می‌دهم تو را، به درستى كه خداوند در آسمان زهرا را به عقد تو در آورده، پيش از آن كه من در زمين او را به عقد تو در آورم. (19) ابن ابى الحديد گويد: على با زهرا ازدواج نكرد مگر پس از آنكه خداوند او را به شهادت فرشتگان به عقد على(ع) در آورد. (20)در شب عروسى و زفاف حضرت فاطمه(س) رسول خدا(ص) استر شهباى خود را در حالى كه پارچه بر آن انداخته آورد و فاطمه(س) را بر آن سوار نمود، زمام ناقه را سلمان در دست گرفته و خود از پشت سر، استر را حركت می‌داد، در بين راه صداى افتادن چيزى را شنيده مشاهده كرد كه جبرئيل و ميكائيل هر يك با هفتاد هزار فرشته وارد شدند، پرسيد چه شده است كه به زمين فرود آمده‏ايد؟ گفتند آمده‏ايم تا فاطمه(س) را همراهى نموده به خانه على(ع) ببريم! آنگاه جبرئيل و ميكائيل و فرشتگان و رسول خدا تكبير گفتند، از آن زمان گفتن تكبير در مراسم عروسى مرسوم گرديد(21)زندگى مشترك على (ع)و فاطمه(س) آنچنان در اوج صفا و صميميت و محبت بود كه على(ع) از شكوه و عظمت آن این‌گونه ياد نموده است: به خدا سوگند هيچگاه او را به خشم در نياورده ناراحت ننمودم تا اينكه خداوند روح پاكش را قبض نموده از دنيا برد، او نيز هيچگاه مرا خشمگين نساخته نافرمانيم ننمود، هرگاه به چهره او مى‏نگريستم غم و اندوه من از ميان مى‏رفت. (22)
حضرت فاطمه(س) داراى پنج فرزند بود كه عبارتند از حسن حسين زينب، ام كلثوم، و محسن كه پيش از آمدن به دنيا به شهادت رسيد و رسول خدا اين نام را بر او نهاده بود. (23)بنا بر ديدگاه علماى شيعه عمر شريف آن حضرت هجده سال بود كه مدت هشت سال در مكه و ده سال در مدينه منوره زندگى نمود و در سال يازدهم هجرى چشم از جهان فرو بست. (24)

5فضايل حضرت زهرا(س)
 

حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا(س) داراى فضايل فراوان و از مقام و جايگاه بزرگ در ميان مسلمانان برخوردار است. در طول تاريخ بسيارى از نويسندگان مسلمان خود را ملزم به تدوين كتابى پيرامون فضايل و زندگى حضرت فاطمه(س) مى‏دانستند، انبوه کتاب‌های كه در مورد آن حضرت به زبان‌های مختلف و زنده دنيا نوشته شده است گوياى اين مسأله است. (25)بيان فضيلت و مقام بلند و عظيم زهرا(س) كار يست دشوار كه تنها از عهده كسانى بر مى‏آيد كه آن حضرت را به طور كامل بشناسند و اين جز از رسول خدا(ص) وائمه)عليهم السلام(بر نمى‏آيد، از اين رو روايات چندى از رسول خدا(ص) و ائمه اطهار: درباره فضايل آن بانوى بزرگ نقل می‌نمایم.
1: عصمت حضرت زهرا (س)
از امتيازات ويژه و منحصر به فرد آن حضرت است اينكه: او تنها بانوى است كه در ميان امت پيامبر خاتم(ص) معصوم و از هر گونه خطا و لغزش دور بوده و پيراسته ‏مى‏باشد. از ادله‏اى عصمت آن حضرت كه او را معصوم دانسته آيه 33 سوره احزاب است كه به آيه تطهير شهرت دارد، خداوند در اين آيه فرموده است اًِّنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً(26)
خداوند اراده نموده است كه هر گونه نا پاكى و پليدى را از رسول خدا(ص) و اهل‌بیت او دور ساخته و آنان را پاك و پاكيزه نمايد. مفسران و مورخان نوشته‏اند چون اين آيه نازل شده رسول خدا(ص) على(ص) و فاطمه(س) و حسنين(ع) را جمع نموده كسائى خيبرى روى آنها انداخته فرمود: بار خدايا اينها اهل بيت من هستند، هر گونه ناپاكى را از اينان دور فرما، ام سلمه گويد:من نزدیک در بودم، گفتم يا رسول الله من هم جز آنان هستم؟ فرمود: تو بر خير يا در مسير خير مى‏باشى، ولى جز آنان نيستى. (27)اين آيه تصريح بر اين دارد كه اراده خداوند بر اين قرار گرفته كه هر گونه رجس و پليدى را از رسول خدا(ص) و اهل‌بیت آن حضرت دور سازد و به گواهى مفسرين حضرت زهرا(س) از اهل‌بیت رسول خدا(ص) مى‏باشد. از فضايل آن حضرت كه دال بر عصمت او نيز مى‏باشد، جريان سرنوشت ساز و تاريخى مباهله رسول خدا(ص) با علمأ نجران مى‏باشد كه رسول خدا(ص) از ميان زنان تنها فاطمه(س) را با خود برده و در اين جريان تاريخى و مهم سهيم نمود. (28)علاوه بر آيات قرآن، روايات و فرمايشات رسول خدا(ص) نيز دلالت بر عصمت و پاكى آن حضرت دارد. از جمله اين حديث شريف كه در کتاب‌های مختلف شيعه و اهل سنت از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمود: به درستى كه خداوند به سبب خشم فاطمه، خشمناك و به رضايت او راضى مى‏گردد. (29) و نيز فرمود: فاطمه پاره تن من است، هر كه او را خشنود نمايد مرا خشنود ساخته، آنكه او را اذيت نمايد مرا اذيت نموده است. (30)از اين فرموده رسول خدا(ص)استفاده مى‏گردد كه تمام اعمال و حركات و انديشه زهرا(س) رنگ و بوى الهى داشته است و او هيچگاه خشم و رضايت اش برخاسته از هوى و هوس و كشش‏هاى نفسانى نبود، زيرا اگر در جايى انگيزه‏هاى برخاسته از نفس و غير الهى بر حركات و انديشه‏هاى او تأثیر می‌گذاشت، خشم و رضايت او جداى از خشم و رضايت پروردگار مى‏شد و اين چيزى است كه رسول خدا(ص) آن را به صراحت نفى نموده است. از اينجا است كه می‌توانیم بگوییم تمام اعمال و حركات حضرت زهرا(س) روى موازين شرعيه بوده و زَره ای خطا و لغزش در زندگى آن حضرت راه پيدا نكرده است، و اين چيزى نيست جز عصمت و پاكى آن حضرت كه شيعيان به آن معتقد هستند.
2-كرامت حضرت فاطمه(س)
حضرت فاطمه(س) علاوه بر فضايل ذاتى و اكتسابى كه داراست، داراى كرامات زيادى است، علامه امينى با ذکر دلايل فراوان از قرآن و روايات، حضرت زهرا(س) را از جمله‏اى اوليأ خاص الهى می‌داند، (31) گر چند آن حضرت از عمر طولانى برخوردار نبود، اما در عین حال در تاريخ نمونه‏هاى فراوان از كرامات آن حضرت نقل شده است كه بيانگر مقام و جايگاه ويژه آن حضرت در نزد خداوند مى‏باشد، جهت رعايت اختصار نمونه‏هاى از كرامات حضرت را ذكر می‌نمایم. سلمان فارسى گويد:در خانه زهرا(س) بودم، ديدم حضرت نشسته با آسياب جو آرد مى‏كند در حالى كه عمود آسيا خون آلود است، حسين(ع) كه كودك شير خوار بود به شدت گريه مى‏نمود، عرض كردم دختر رسول خدا(ص) خود را به زحمت مى‏اندازى، چرا اين كار را به فضه واگذار نمى‏كنى؟ فرمود: رسول خدا(ص) به من سفارش نموده است كه كارهاى خانه را ميان خويش تقسيم نموده روى نوبت انجام دهيم، امروز نوبت من است، سلمان گويد: عرض نمودم بانوى من! اجازه دهيد شما را كمك نمايم، من بنده آزاد شده‏اى شمايم، يا آسياب نمودن را به من بسپار، يا پرستارى از حسين(ع) را، فرمود من به پرستارى از حسين مناسب‌ترم شما جو را آرد نمائيد. سلمان گويد: مقدارى جو را آرد نموده صداى اذان را شنيدم و به مسجد رفتم، نماز را با پيامبر(ص) اقامه نمودم، پس از نماز جريان فاطمه(س) را با على(ع)در ميان گذاشتم، آن حضرت گريه كرد و به سوی خانه رفت، لحظه‏اى نگذشت كه خندان به سوی مسجد بازگشت. حضرت رسول خدا(ص) از علت خنده او پرسيد، او گفت:نزد فاطمه(س) رفتم، ديدم به پشت خوابيده و حسين(ع) روى سينه‏اش بخواب رفته است، آسيا در پيش روى او بى آنكه دستى آن را بگرداند خود به خود مى‏گردد؛حضرت رسول خدا(ص)با لبخند فرمود: اى على(ع) آيا نمی‌دانی كه براى خداوند فرشتگانی است كه در زمين گردش می‌کنند تا به محمد و آل محمد(ص)خدمت نمايند، و خدمت آنها تا روز قيامت ادامه دارد. (32)همچنين روايت شده است كه گاهى كه حضرت مشغول نماز بودند، كودك اش گريه مى‏نمود مى‏ديدند گهواره‏اش حركت مى‏كند و فرشتگان آن را حركت می‌دادند(33)نمونه از کرامات حضرت در داستان هجوم به خانه آن حضرت روايت شده است كه بيانگر جايگاه بلند حضرت در پيشگاه خداوند مى‏باشند. نقل است كه چون حضرت على(ع) را به زور به سوی مسجد براى بيعت با ابى بکر بردند، فاطمه(س) دست حسنين(ع) را گرفته از خانه بيرون آمد و خواست به سوی قبر حضرت پيامبر(ص) برود و ابى بكر و حاميان اش را نفرين نمايد، حضرت على(ع)به سلمان فرمود: اى سلمان! دختر رسول خدا(ص) را درياب كه دو طرف شهر مدينه را مى‏بينم كه آماده‏اى فرو رفتن به زمين است، سلمان گويد: به خدا قسم ديدم پايه‏هاى ديوار مسجد از زمين كنده شده به گونه‌ای كه مى‏شد از زير آن عبور نمود، خود را به فاطمه(س) رسانيدم عرض نمودم، بانوى من، خداوند پدرت رسول خدا(ص) را به عنوان رحمت فرستاد، تو مايه‏اى عذاب مباش، حضرت برگشت، ديوارهاى مسجد به جاى خويش استقرار يافت. (34)اينها نمونه‏هاى از كرامت و عظمت حضرت زهرا(س) مى‏باشد كه حكايت از شخصيت و جايگاه منيع او در پيشگاه خداوند دارد، جالب است كه بدانيم پس از مرگ آن حضرت نيز كراماتى از آن حضرت نقل شده است، روايت است كه وقتى زهرا(س) از دنيا رفت، امام على(ع) او را غسل داده كفن نمود، براى آخرين بار به فرزندان زهرا(س) فرمود تا با مادر خداحافظى نمايند، آنها جنازه‏اى مادر را در آغوش گرفتند، على(ع) گويد: من خدا را شاهد مى‏گيرم كه حضرت ناله‏اى جانكاه كشيده دستهاى خود را دراز نمود و فرزندان اش را مدّتى به سينه‏اش چسبانيد. (35)
3-محدّثه بودن حضرت فاطمه(س)
از فضايل و مناقب حضرت فاطمه(س) اين است كه او را محدّثه ناميده‏اند، روايات رسيده بر اين مسأله دلالت دارد كه آن حضرت را بدين جهت محدّثه مى‏گفتند كه با فرشتگان گفتگو مى‏نمودند. (36)سخن گفتن با فرشتگان از امتيازات و فضايل است كه جز اوليأ خاص الهى و بندگان مقرّب خدا كسى ديگر از آن بهرمند نيست و هر كسى توان و شايستگى گفتگو با فرشتگان را ندارد. اين مسأله كه ملائكه با غير پيامبران و انبياى الهى سخن مى‏گويند، مورد اتفاق همه علماى اسلام مى‏باشد، علامه امينى گويد: امت اسلامى همه بر اين امر اتفاق دارند كه در اين امت مانند امتان گذشته، مردانى بوده‏اند كه به آنان حديث گفته مى‏شده و به اصطلاح محدَّث بوده‏اند محدَّث كسى است كه بدون اينكه پيامبر باشد، و بدون اينكه فرشتگان را ببيند فرشتگان با او صحبت كرده باشند و يا اينكه در دلش چيزى مى‏افتد و به او الهام مى‏شود و به صورت كشف و الهام از سوى خداوند علمى به او آموخته مى‏شود و يا در دل او حقايق كه بر ديگران پوشيده است روشن مى‏گردد و یا چیزی شبيه اين مفاهيم، وجود چنين كسانى در ميان امت اسلامى مورد اتفاق است، به عقيده شيعه حضرت على(ع) و ديگر امامان معصوم از فرزندان آن حضرت از محدثین مى‏باشند. علامه در ادامه گويد: حضرت صديقه طاهره نيز محدثه بود. (37)قرآن به صراحت از سخن گفتن فرشتگان با حضرت مريم خبر مى‏دهد. (38)و همچنین از سخن گفتن فرشتگان با زن ابراهيم(39) و مادر موسى (40) خبر مى‏دهد كه فرشتگان با آنها سخن گفته‏اند پس اين نتيجه را مى‏گيريم كه سخن گفتن فرشتگان با غير انبيا ممكن بوده و در ميان بندگان الهى بوده و هستند كسانى كه شايستگى گفتگو با فرشتگان را دارند كه حضرت صديقه طاهره نيز از اين امتياز بهره‏مند بوده است. روايات زيادى بر اين است كه فرشتگان با حضرت فاطمه(س) گفتگو مى‏كردند و نتيجه اين گفتگو طبق برخى از روايات به صورت مصحف براى آن حضرت در آمد(41)كه بنام مصحف حضرت فاطمه(س) معروف است. حماد بن عثمان گويد: از امام صادق(ع)درباره مصحف حضرت فاطمه(س)پرسيدم، فرمود: چون حضرت پيامبر(ص) از دنيا رفت حضرت زهرا(س) به شدت اندوهناک گرديد، خداوند فرشته اى را نزد او فرستاد تا او را دلدارى دهد و به او حدیث گويد، حضرت فاطمه(س) اميرالمؤمنين(ع) را در جريان قرار داد، حضرت فرمود: هر گاه آن را احساس نمودى به من بازگو، حضرت فاطمه(س) به هنگام نزول فرشته حضرت على(ع) را خبر مى‏نمود و زهرا(س) آنچه را كه از فرشته دريافت مى‏نمود به على(ع) مى‏گفت و آن حضرت آن را مى‏نوشت تا اينكه به صورت كتاب و مصحفی از آن مجموعه به وجود آمد، در اين مصحف حلال و حرام وجود ندارد ولی علوم آينده در آن ثبت است. (42)از بعضى روايات استفاده مى‏شود كه ملايك ضمن گفتگو با حضرت فاطمه آن را یکجا از طرف خداوند بر آن حضرت آورده است و در آن تمامى علوم آينده نهفته است و آن يكى از مراجع و مصادر علوم اهل بيت: مى‏باشد كه به آن مراجعه مى‏نموده‏اند و در زمان هر يك از ائمه: دست به دست منتقل مى‏شده و امروز در نزد حضرت ولى عصر مى‏باشد. (43)
4- علم حضرت فاطمه(س)
از فضايل حضرت فاطمه(س) كه او را از ديگران متمايز ساخته علم و دانش آن حضرت مى‏باشد، او در اين فضيلت نيز از ديگران پيشى جسته و در درياى از علم و معرفت قرار دارد، بهترين دليل و شاهد بر اين مسئله سخنان به جا مانده از آن حضرت است كه ما را به درياى از علم و دانش آن حضرت رهنمون مى‏سازد؛ خطبه معروف به فدكيه آن حضرت از همان آغاز تاكنون باعث حيرت و تعجب بسيارى از سخنوران و انديشمندان گرديده است. اين خطبه را مى‏توان يك دوره كامل از معارف اسلامى دانست كه در آن مسايل مختلف اسلامى بيان شده است. كه اوج علم و دانش و معرفت حضرت را ثابت مى‏نمايد. حضرت در مراحل مختلف از سخنان حضرت پيامبر(ص)بهره مى‏برد و بر دانش خويش مى‏افزوده و نيز سعى بر حفظ سخنان حضرت رسول خدا [ص]و رسانيدن آن به ديگران داشت. شخصى از مؤمنين مدينه روايتى را از حضرت فاطمه(ص) درخواست نمود، حضرت به فضه فرمود: آن روايت را كه بر كاغذى نوشته شده است بياور، پس از جستجوی فراوان اطلاع داد كه روايت مورد نظر گم شده است، حضرت زهرا(س) با ناراحتی فرمود وای بر تو بگرد پيدا كن، زيرا ارزش معنوى اين حديث نزد من برابر با ارزش حسن و حسين(ع) است. (44)
آنگاه كه خود نمى‏توانست در حضور پيامبر رسيده آيات قرآن را فرا گيرد، به وسيله فرزندش حسن(س) كه در مسجد آيات قرآن را گوش داده و حفظ مى‏كرد، یاد می‌گرفت و حفظ مى‏نمود. (45)عمار ياسر مى‏گويد: روزى على(ع) بر فاطمه وارد شد، چون چشم حضرت زهرا بر او افتاد صدا زد يا على(ع) نزديك بيا تا تو را از آنچه بوده و آنچه كه هست و از آنچه كه تاكنون نبوده تا روز قيامت خبر دهم، عمار گويد: ديدم على(ع) عقب به عقب قدم برداشته برگشت، من هم دنبال او آمده تا حضور پيامبر(ص) رسيديم.
پيامبر(ص) فرمود يا ابالحسن، جلو بيا، على(ع) نزديك رفت، چون مجلس خلوت شد رسول خدا(ص) فرمود: يا على! تو مى‏گويى یا من بگويم فرمود: یا رسول‌الله شنيدن از شما بهتر است، آنگاه رسول خدا(ص) فرمود: آيا از زهرا چنان شنيدى و عقب برگشتى! فرمود: يا رسول الله آيا نور فاطمه نيز از نور ماست؟ فرمود آيا نمى‏دانى كه اين چنين است، على(ع)( به خاطر سپاس از خداوند سجده شكر به ‏جا آورد. (46)
5- عبادت زهرا(س)
صديقه طاهره از نظر عبادت و بندگى در اوج از عظمت قرار دارد به گونه‏اى كه در این جهت نيز كسى به پاى او نمى‏رسد، حسن بصرى گفته است در اين امت كسى بيشتر از فاطمه بندگى خداى را ننموده و عابدتر از او وجود ندارد، او آنقدر به نماز ایستاد كه پاهايش ورم كرد(47). داستان نقل شده از امام مجتبى(ع)گوشه‏اى از عبادت زهرا(س) را بازگو مى‏نمايد:او فرمود: مادرم فاطمه(س) را ديدم كه شب جمعه‏اى در محراب عبادتش ايستاده تا طلوع صبح در حال ركوع و سجود بود و شنيدم كه براى زنان و مردان با ايمان بسیار دعا مى‏كرد و نامهاى يكايك را مى‏برد و براى خودش چيزى از خدا نخواست، عرض كردم اى مادر! چرا آن گونه كه براى ديگران دعا مى‏كنى براى خود دعا نمی‌کنی؟ فرمود: پسرم، اول همسايه، بعد خانه‏اى خود. (48)

فاطمه(س) از نگاه رسول خدا(ص)
 

در برخورد رسول خدا(ص) با دخترش فاطمه مطالبى در احاديث نقل شده كه مقام و مرتبت خاص آن حضرت را نزد رسول خدا(ص) بيان مى‏دارد و اينكه حضرت با احدى جز دخترش زهرا(س) این‌گونه محبت و احترام از خود نشان نداده است.
روايت است كه هرگاه زهرا(س) بر رسول خدا(ص)وارد مى‏شد او دست زهرا(س)را گرفته مى‏بوسيد و در جاى خويش مى‏نشاند و هم چنين هرگاه رسول خدا بر او وارد مى‏شد، او به احترام پدر تمام قد مى‏ايستاد و پدر را مى‏بوسيد و دست او را گرفته و در جاى خود مى‏نشاند. (49)و نيز نقل شده كه هرگاه رسول خدا عازم سفر مى‏شد آخرين كسى از اهل اش كه با او خداحافظى مى‏نمود زهرا(س) بود و هرگاه از سفر بر مى‏گشت اولين كسى را كه با او دیدار مى‏كرد زهرا(س) بود. (50)در روايت ديگرى آمده است:كه چون از جانب خداوند دستور رسيد كه مسلمان رسول خدا(ص) را همانند انسان‌های عادى با اسم صدا نكنند(51)، فاطمه(س) گويد من نيز از آن پس تصميم گرفتم ديگر او را پدر صدا نزنم و او را رسول خدا صدا مى‏زدم، رسول خدا(ص) رو به من نموده فرمود: دخترم! اين آيه در مورد تو و اهل تو نازل نگرديده بلكه در مورد اهل كبر و جفا نازل شده، مرا پدر صدا كن، به درستى كه اين كار قلبم را شاد و موجب رضايت خداوند مى‏گردد، و سپس رسول خدا(ص) پيشانى او را بوسيد. (52)رسول خدا آن چنان به فاطمه(س) عشق مى‏ورزيد كه تا او را نمى‏بوسيد به خواب نمى‏رفت(53)، گاه اين عمل رسول خدا آتش حسرت و حسد برخى زنانش را برمى‏انگيخت و بر او خرده مى‏گرفتند، حضرت در جواب آنان مى‏فرمود: فاطمه فرشته است به صورت آدمى و من هرگاه مشتاق بوى بهشت مى‏شوم او را مى‏بويم. (54)به نظر مى‏رسد این‌گونه محبت و احترام صرفاً برخاسته از رابطه‏اى پدرى و فرزندی نيست، چه اينكه این‌گونه احترام و محبت در انسان معمولى نيست، بلكه حضرت مى‏خواسته مقام و منزلت جايگاه معنوى زهرا(س) را براى امت بيان نمايد، و اینکه آن حضرت پس از او ميزان حق و باطل و معيار هدايت و ضلالت است. (55)
 

فاطمه(س) در نگاه على(ع):

على(ع) در مواردی به همسرى زهرا(س) افتخار نموده و جود او را در كنار خويش دليل بر حقانيت خود دانسته است، او در مقام احتجاج به ابى بكر فرمود تو را به خدا سوگند آيا من كسى نيستم كه رسول خدا مرا برگزيده و دخترش فاطمه را به من تزويج نمود؟ آيا خداوند او را در آسمان، به عقد من در آورد يا تو؟ ابوبكر گفت: به عقد تو در آورد. (56)

و نيز فرمود: شما را به خدا سوگند! كيست كه جز من افتخار همسرى با سيده زنان دو عالم را داشته باشد، گفتند: جز تو كسى نیست. (57)و در جواب نامه معاويه فرمود:رسول خدا(ص) از ما و شخص دروغگو (ابوجهل) از شما، شير خدا از ما و سيدالاحلاف (ابوسفيان) از شما، دو آقاى جوانان اهل بهشت از ما و فرزندان آتش)فرزندان مروان) از شما، بهترين زنان دو عالم از ما و حمل كننده هيزم جهنم (زن ابی لهب عمه معاويه) از شما، نوشته‏اند چون اين نامه به معاويه رسيد دستور داد آن را پنهان نمايند تا اهل شام با خواندن آن به على(ع) متمايل نگردند. (58) آنچه بر شمرديم گوشه‏اى از فضايل و عظمت وجودى حضرت صديقه طاهره(س) است كه حديث نگاران و تاریخ‌نویسان شيعه و اهل سنت از رسول خدا(ص) نقل نموده‏اند. چنانچه گفته شد حضرت زهرا(س) به گواهى قرآن و سخنان رسول خدا(ص) معصوم و از هرگونه ناپاكى در رفتار و گفتار مبرّا و پيراسته بوده است، بدين جهت سيره و رفتار مختلف آن حضرت از جمله موضع‏گيرى و جهت‏گيرى سياسى آن حضرت پس از در گذشت رسول خدا(ص) و بحران سقيفه و دفاع آن حضرت از امام على(ع) از اهميت فراوانى بر خور دار است، زيرا او بر اساس فرمايش رسول خدا(ص) ملاك حب و بغض خداوند به عبارتى پس از رسول خدا(ص) معيار حق و باطل بوده است. در فصل بعد اصول و مبانی که از موضع گیری سیاسی آن حضرت بدست می‌اید و می‌تواند راهگشای زندگی مسلمین به ویژه شیعیان باشد را بررسی خواهیم کرد.


نویسندگان : سید عبدالهادی رضوی، سید عبدالله رضوی

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:راسخون



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: گزيده‏هایى از زندگی و فضایل و سیره سیاسی حضرت زهرا, س, حضرت زهرا
غصب فدک، آتشی بر انگیخته (2)
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 1:21 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
غصب فدک، آتشی بر انگیخته (2)


فدک بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله)
 

در بررسی منابع اسلامی اولین کلمی که درباره‌ی فدک بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) به چشم می‌خورد این است: عمر می‌گوید: آنگاه که پیامبر از دنیا رفت نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) رفتیم حتماً بعد از تمام کردن امر خلافت برای ابوبکر و از ایشان درباره‌ی ما ترک (اموال) پیامبر سؤال کردیم. حضرت فرمود: اموال پیامبر برای ما خواهد بود. گفتیم: خیبر چطور؟ فرمود: برای ماست. گفتیم: فدک چگونه؟ فرمود: برای ما خواهد بود. گفتیم: این امور متحقّق نخواهد شد مگر اینکه با قیچی گردن‌های ما را جدا کنی. (24)
این روایت را فقط اهل سنت نقل کرده‌اند و درکتب شیعه ندیده‌ایم، اما از آنجائی که به لحاظ سیر طبیعی، این گفتگو قریب به ذهن است آن را ذکر نمودیم. معمول کار هر سیاستمداری این است که منوّیات و مقاصد خود را بدون درگیری به دست آورد، اینجا نیز شاید به امید اینکه بتوانند نظر امیرالمؤمنین (علیه السلام) را جلب کنند به این گفتگو نشسته‌اند، اما از این طریق نتوانستند به مراد خود برسند و ناچار برنامه های دیگری را طرح کردند که عبارت بود از مصادره فدک. (25)

فقراء مصرف کنندگان درآمد فدک
 

حضرت زهرا (سلام الله علیها) درسرزمین فدک نماینده ای قرار داد و کارمندانی را تحت فرمانش سپرد که پس از محاسبات لازم و پرداخت مخارج، خالص سود سالیانه راخدمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) تقدیم می‌نمود. درآمد فدک را سالیانه از هفتادهزار سکه‌ی طلا تا صد و بیست هزار سکه نوشته‌اند. (26) هر ساله حضرت به اندازه‌ی قوت خود برمی داشت و بقیه را بین فقرا تقسیم می‌کرد و تا هنگام رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله این شیوه ادامه داشت، (27) و چشمان بسیاری از نیازمندان منتظر سررسید درآمد فدک بود تا از بخشش فاطمه (علیهاالسّلام) زندگی خود را سامانی بخشند.
ده روز پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله مأموران ابوبکر به دستور خاص او به فدک رفتند و نماینده‌ی حضرت زهرا (علیهاالسلام) را از آنجا اخراج کردند و ملک آن را غصب نمودند و درآمد آن را به طور کامل برای مخارج حکومت غاصبانه‌ی خود صرف کردند، و کوچک‌ترین توجهی به سابقه‌ی مفصل امر الهی و عمل پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مورد فدک و سندی که تنظیم شده بود و شاهدانی که گواهی دادند و آنچه پیامبر (صلی الله علیه و آله) در حضور مردم فرموده بود نکردند.
این تصویری بود از مراحل فتح فدک و اخراج آن از دست یهودیان و انتقال آن به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اعطای فدک توسط آن حضرت به فاطمه (علیهاالسلام) و آنچه طی چهار سال مالکیت و تصرف حضرت زهرا (علیهاالسلام) به عنوان دوران شیرین فدک طی شد تا آنگاه که دوران غصب آن فرار رسید و شیرینی گذشته را به کام فاطمه (علیهاالسّلام) و شیعیانش تلخ کردند.

از غصب فدک تا ریشه های اعتقادی آن
 

غصب سرزمینی به نام فدک از این مسئله حقوقی به یک مسئله اعتقادی تبدیل شد که امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت زهرا (علیهاالسّلام) در آن به بیدار کردن مردم پرداختند و بسیاری از آنچه باید در روزهای غصب خلافت می‌فرمودند در سایه‌ی غصب فدک بیان کردند. فرصت‌ها چنان یکی پس از دیگری سر می‌رسید که دشمن غفلت زده کاملاً خود راگم کرده بود و دست به کارهای ناشیانه ای می‌زد و هر بار یک پرده از باطل خود را بروز می‌داد.
ضربه های امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (علیهاالسلام) هم کاری بود و هر بار که بر سر آن فرود می‌آمد دیگر نمی‌توانستند از جای خویش برخیزند. در یک کلمه می‌توان گفت: میدان پیکاری تشکیل شده بود که هر دو سوی جبهه هر سلاحی داشتند به میدان آورده بودند و یک جنگ تمام عیار درگفته بود که آتش آن را خود غاصبین برافروختند. نتیجه‌ی این جنگ بیداری نسل‌های حاضر و اینده و اتمام حجت کامل عیار درباره‌ی اهل بیت (علیهم السّلام) بود. (28)

عکس العمل حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام)
 

وقتی ابوبکر اموال حضرت، مخصوصاً فدک را مصادره کرد؛ حضرت (علیهاالسلام) برای مطالبه حق خود قیام کرد. حضرت برای پس گرفتن اموال از سه طریق استفاده کرد:
1.برای ابوبکر پیغام فرستاد. 2. خودش را برای بیان دعوی در جمع کوچک، اقدام کرد. 3.حضرت در مسجد دادگاه علنی برگزار نمود.
در بعضی روایات کمله‌ی «أرسَلت» دارد یعنی: حضرت کسی را فرستاد؛ این کلمه دلالت می‌کند که خود حضرت نرفت، بلکه کسی را برای مطالبه فدک فرستاد.
در بعضی روایات کلمه‌ی «جائَت» وجود داردبه قرینه اینکه منتهی می‌شود به رد فدک، معلوم می‌شود حضرت قبل از آنکه قیام علنی بنماید برای احقاق حق به مسجد آمده‌اند.
و در بعضی روایات «أَتَت فاطمة علیهاالسلام» دارد که منتهی به احضار شهود می‌شود و فدک را به حضرت نمی‌دهند و ایشان ایراد خطبه نمی‌کنند. از این روایت نیز برمی آید که حضرت قبل از قیام علنی به مسجد آمدند و اقامه‌ی حجت کردند. از جمع این دو روایت معلوم می‌شود که حضرت قبل از قیام علنی، چند بار به مسجد آمده‌اند. دسته‌ی دیگر روایاتی هستند که خطبه حضرت را درمسجد نقل می‌کنند. (29) در اینجا برای روشن شدن چگونگی اقدام حضرت برای گرفتن فدک چند رایت را مطرح می نمائیم.
روایت اول: عایشه می‌گوید: «همانا زهراعلیهاالسلام دختر پیامبر، کسی را فرستاد نزد ابوبکر و چیزهائی را مطالبه کرد: حوائط مدینه، فدک، و باقیماندهی خمس خیبر. ابوبکر گفت: همانا پیامبر فرمود: اموالی که باقی می‌گذاریم کسی از ما ارث نمی‌برد و آل پیامبر از این مال استفاده می‌کنند. به خدا قسم چیزی را که پیامبر انجام می‌داد تغییر نمی‌دهم، و مثل پیامبر در اموال پیامبر عمل می‌کنم؛ و بالاخره ابوبکر چیزی را به فاطمه علیهاالسّلام نداد.» (30)
روایت دوم: «فاطمه علیهاالسلام به ابوبکر فرمود: »أم ایمن شاهد است که رسول الله (صلی الله علیه و آله) فدک را به من هدیه کرد. ابوبکر در جواب گفت: ای دختر پیامبر، خدا هیچ مخلوقی خلق نکرده است که از پدرت پیامبر، نزد من محبوب‌تر باشد، و دوست داشتم آن روز که پدرت از دنیا رفت آسمان بر سرم فرو می‌ریخت. به خدا اگر عایشه فقیر شود، ولی درباره‌ی حق تو که دختر پیامبری ظلم می‌کنم؟ این مال برای پیامبر نبود، این مال برای مسلمانان بود و به واسطه آن پیامبر تجهیز قوای نظامی، می‌کرد و چون پیامبر از دنیارفت، من در آن تصرف کردم، آنگونه که پیامبر تصرف می‌کرد. (31)
روایت سوم: «ابوبکر سند فدک را برای فاطمه علیهاالسّلام نوشت، عمر وارد شد و گفت: چه چیزی نوشتید. ابوبکر گفت: سندی برای فاطمه علیهاالسّلام درباره‌ی ارشاد او از پدرش نوشته‌ام. عمر گفت: چه مالی به مسلمانان خواهی داد، در حالی که عرب‌ها با تو به جنگ برخواسته اند!؟ پس نوشته را گرفت و پاره کرد» (32)

دلائل غصب فدک
 

1.رشوه به مخالفان حکومت
 

همانگونه که می‌دانید و در تاریخ ذکر شده بعد از رحلت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله)، عده‌ای خاص در سقیفه تصمیم گرفتند بر خلاف سفارشات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) خلافت را به ابوبکر واگذار کنند و هرچند از تصمیم نابخردانه مورد تأئید عده ای در جامعه قرار گرفت، ولی این پیروزی نسبی برای ادامه خلافت کافی نبود، چون این تصمیم مخالفان زیادی داشت، از جمله بنی امیه که در رأس آن‌ها ابوسفیان قرار گرفته بود، و خلاف خلیفه را به رسمیت نمی‌شناختند. در چنین شرایطی باید با دادن بعضی از پست‌ها به سران مخالف و رشوه مالی به عده ای دیگر مخالفان راهمراه و همیار حکومت نمود یا از سکوت آنها به نفع حکومت استفاده کرد. مثلاً خلیفه برای ساکت کردن ابوسفیان فرزند وی معاویه را برای حکومت شام انتخاب کرد، که ابوسفیان با شنیدن این خبر گفت: ابوبکر صله‌ی رحم کرده است. (33)
همچنین خلیفه باید برای ساکت کردن مهاجر و انصار به ویژه خزرجیان، که از روز نخست با او بیعت نکردند و با دلی پر از خشم از سقیفه بیرون آمدند، اموالی را بین آن‌ها تقسیم کند. هرچند کسانی متوجه این نکته بوده و این پول را رشوه می‌دانستند و از گرفتن آن سرباز می‌زدند در تاریخ آمده است: «زید بن ثابت» سهمیه یکی از زنان «بنی عدی» را به در خانه او آورد، آن بانوی گرامی پرسید: این چیست؟ زید گفت: سهمیه ای است که خلیفه میان زنان انصار تقسیم کرده است. آن بانو در جواب گفت: برای خرید نیم رشوه می‌دهید، سوگند به خدا چیزی از او نمی‌پذیریم. (34) شاهد این رشوه دادن به مخالفان حکومت تصریح خود عمر است، آنجا که ابوبکر سند فدک را ناچاراً برای فاطمه (علیهاالسلام) می‌نویسد. عمر می‌گوید: چگونه می‌خواهی امورات مردم را با خزانه خالی اداره کنی، در حالی که عرب با تو سر جنگ دارد!؟ (35)

2.تضعیف خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله
 

آن دو در مقابل گروه های مختلفی از مسلمانان قرار گرفته‌اند و می‌دانند در بین آن‌ها، آن کسی که صاحب حق می‌باشد، حضرت علی علیه السّلام است، آن کسی که پیامبر صلی الله علیه و آله او را معین کرده امیرالمؤمنین علیه السلام است، و آن کسی که همه به معنویت او معترف هستند علی علیه السلام است. اگر محبوب دل‌ها دارای مال کثیری در این اوضاع آشفته باشد، کار حکومت آن دو دشوار خواهد بود. اینجاست که اموال پیامبر (صلی الله علیه و آله) را می‌گیرند، تا مردم از اطراف امیرالمؤمنین (علیه السلام) پراکنده شوند و صحابه‌ی راستین پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز، وقتی تنهایی امیرالمؤمنین (علیه السلام) را ببینند راهی جز سکوت نخواهند داشت. ابن ابی الحدید می‌نویسد: از علی بن تقی، عالم شیعه پرسیدم، آیا فدک غیر از چند درخت خرما و زمینی که ارزشی نداشت، چیز دیگری بود؟ گفت: این گونه نیست که فکر می‌کنی، بلکه بسیار با ارزش بود و درختان خرمای آن با نخل‌های موجود درکوفه (قرن هفتم) برابری می‌کرد و قصد ابوبکر و عمر از گرفتن فدک این بود که علی علیه السلام از عوائد آن برای نزاعِ درخلافت استفاده نکنند و به همین جهت بعد ازغصب فدک، سهم فاطمه و علی علیه السلام و سائر خاندان پیامبر را، از خمس نیز نداد (36)

3. کینه‌ها
 

مرحوم آیة الله محمّدباقر صدر می‌گوید: اگر بخواهیم تحقیقاتی حقیقی و دقیق داشته باشیم، باید در جهانِ
واقعی انسان‌ها مطالعه کنیم، انسان‌هایی که روزی روی همین کره خاکی می‌زیسته‌اند و جزئی از کل بشریّت بوده‌اند و احساسات گوناگونی، آنان رابه اختلاف می‌کشانده و انگیزه های مختلف خیر و شر در دل آن‌ها رسوخ می‌کرده است. (37) اگر با این دیدگاه بخواهیم به غصب فدک نگاه کنیم، ریشه‌های گوناگونی را برای این عمل می‌توان ارائه کرد: امیرالمؤمنین علیه السلام همان کسی است که از دیگران زودتر ایمان آورد. (38) امیرالمؤمنین (علیه السلام) : همان شخصیتی است که درعلم از همه برتر می‌باشد. (39)
امیرالمؤمنین (علیه السلام) همان کسی است که در جهاد از همه بالاتر می‌باشد. (40) و حضرت زهرا (علیه السلام) دختر خدیجه است که هرگاه نامش پیش عایشه دختر خلیفه وقت برده می‌شود، بر خود می‌پیچد. (41) حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) کسی است که ابوبکر از او خواستگاری کرد و جواب رد شنید. (42) حال حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) می‌خواهد مال زیادی در اختیار داشته باشد؛ آیا این گونه مسائل در تصمیم گیری خلیفه و وزیرش در امر فدک، جایی داشته یا نه؟ در تاریخ تصریحی ندارد.
امابه هر حال انسان دارای عواطف و احساست و حب و بغض و انتقام و... می‌باشد. (43)
تاکنون ثابت شد که «فدک» ملک خاص رسول اکرم صلی الله علیه و آله بوده آن را در زمان حیاتش به حضرت فاطمه علیهاالسلام بخشیده است. اما بعداز رحلت رسول اکرم ابابکر غاصبانه به جای پیامبر (صلی الله علیه و آله) نشست و دستور داد وکیل حضرت زهرا (علیهاالسلام) از «فدک» خارج شود و بدین طریق «فدک» را نیز غصب کرد. به دنبال غصب فدک حضرت علی و فاطمه (علیهماالسلام) برای بازپس گرفتن حق خود پیش خلیفه غاصب آمده و به غصب «فدک» اعتراض نمودند. ابابکر گفت: فدک ملک رسول (صلی الله علیه و آله) بوده و الآن من جانشین رسول الله هستم و «فدک» بایددردست من باشد. واگر شما مالک «فدک» هستیدبایدبراین مطلب شاهدبیاورید. سؤالی که اینجامطرح می‌شود این است که آیا طبق قوانین شرع مقدس اسلام شاهد خواستن از حضرت زهرا (علیهماالسلام) امری صحیح بود یا نه؟
به یقین این کار ابابکر صحیح نبوده و مخالف با قوانین شرع اسلام می‌باشد، برای اثبات این مطلب به دلایل زیر توجه فرمائید:
1.قانون ذوالید: از نظر اسلام اگر ملکی در دستان شخصی باشد (ذوالید) مالک آن شناخته می‌شود، و اگر غیر از این باشد لازمه آن هرج و مرج در نظام جامعه است. حال اگر شخصی دیگری که ذوالید نیست، ادعای مالکیت داشته باشد، باید بر این ادعای خود دلیل بیاورد، و شارع مقدس در مقام قضاوت در این مسئله فرمود: «البنیةُ عَلَی المُدّعی» مدعی برای اثبات ادعای خود باید شاهد بیاورد. اما در مسئله فدک ثابت شد که «فدک» در اختیار حضرت زهرا علیهاالسالم بود، حال اگر مسلمانان با ابوبکر ادعا دارند که آن‌ها مالک «فدک» می‌باشند باید بر این ادعا و شاهد بیاورند ولی اینجا ابوبکر برخلاف حکم اسلام، از حضرت زهرا (علیهاالسلام) که ذوالید و مالک می‌باشند طلب شاهد نموده است. اکنون به روایت اشاره می‌کنیم که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) چگونه ابوبکر را بر اشتباه خود آگاه نمود. در علل الشرایع: امام صادق (علیه السلام) فرمودند: چون ابوبکر «فدک» را از حضرت زهرا (علیهاالسلام) گرفت و وکیل حضرت را از «فدک» خارج کرد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام به مسجد آمدند و ابوبکر را در مسجد نشسته بود و مهاجرین و انصار در اطراف او قرار گرفته بودند، حضرت رو به ابوبکر کرده و فرمودند: «ای ابوبکر چرا فاطمه را از فدک منع کردی در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله فدک را برای او قرار داده بود و وکیل او چندین سال در فدک بود. ابوبکر جواب داد: فدک ملک مسلمین است اگر فاطمه شاهد عادلی بر اثبات ملکیت خود بیاورد، پس» فدک از آن اوست وگرنه هیچ حقی در «فدک» ندارد. حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: ای ابوبکر! آیا برای ما به خلاف حکم خدا بر مسلمانان حکم می‌کنی؟ ابوبکر گفت: «نه. حضرت فرمود: به من بگو اگر در دست مسلمانان چیزی باشد و من ادعا کنم آن چیز از آن من است از چه کسی تقاضای شاهد می‌کنی. ابابکر گفت: از شما، دوباره حضرت فرمودند و اگر در دست من چیزی باشد و مسلمانان در آن ادعای ملکیت کنند، باز از من تقاضای بینه و شاهد می‌کنی؟ پس ابابکر خاموش شد. (44)»

2. عصمت حضرت زهرا علیهاالسّلام
 

دلیل دیگر بر اینکه ابوبکر نمی‌بایست از حضرت زهرا (علیهاالسّلام) شاهد بخواهد «عصمت» حضرت می‌باشد، که معصوم بودن حضرت زهرا (علیهاالسلام) ازهر گناه، احتمالِ ادعای دروغین را، در ایشان به طور کلی منتفی می‌سازد و این عصمت توسط آیه تطهیر ثابت شده و مورد قبول تمام علمای شیعه و سنیّی می‌باشد. بهترین سخن در اینجا کلام امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در احتجاج با ابوبکر است که می‌فرماید:
«انما یرد الله لیذهب عنکم الرِّجسَ أهلَ البیت و یُطَهِّرَکُم تَطهیراً»؛ (همانا خداوند اراده کرده تا رجس و پلیدی را از شما اهل بیت دورکند و شما را پاک گرداند) درباره‌ی چه کسانی نازل شده است، درباره‌ی ما یا غیرما؟ ابوبکر گفت: درباره‌ی شما ... حال ای ابوبکر بگو چه کر خواهی کرد اگر شهودی شهادت بدهند که فاطمه (علیهاالسلام) دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) کار خلافی انجام داده است. ابوبکر گفت بدهند که فاطمه (علیهاالسلام) دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) کار خلافی انجام داده است. ابوبکر گفت حد بر او جاری می‌کنم، همانگونه که بر زنان مسلمان چنین می‌کنم. علی (علیه السلام) فرمود: در این صورت تو درنزد خدا کافر به شمار می‌روی. ابوبکر گفت: به چه علت؟ حضرت فرمود: چون تو شهادت خداوندبه طهارت و پاک بوده حضرت فاطمه (علیها السلام) از هر گناهی را رد کرده‌ای و شهادت مردم را بر علیه او پذیرفته ای... پس مردم با کلماتی آمیخته از غصب، ابوبکر را انکار کرده و در حالی که همدیگر را نگاه می‌کردند می‌گفتند: به خدا قسم علی بن ابیطالب (علیهاالسلام) راست می‌گوید. (45)

3. علم قاضی
 

دلیل دیگر بر اینکه ابوبکر نباید شاهد مطالبه کند، این است که او باید به علم خود عمل می‌کرد، چون حاکم می‌تواند در مواردی که علم به وقوع چیزی دارد، بدون اینکه کسی شهادت بدهد حکم کند، زیرا علم او از گواهی شاهدان قوی‌تر است؛ و دلیل بر درستی گفتار ما روایت زیر می‌باشد: مرد اعرابی در مورد ناقه ای با رسول خدا به نزاع برخاست. حضرت به او فرمود: این ناقه مال من است و من پولش را به تو داده‌ام. اعرابی گفت: من بر این مطلب شهادت می‌دهم. پیامبر (صلی الله علیه و آله) از او پرسیدند: تو از کجا علم پیدا کردی؟
آیا در آنجا که من این شتر راخریدم حاضر بودی؟ گفت: نه، و لکن من از آنجا که یقین به رسالت شما دارم به این مطلب نیز یقین دارم. حضرت فرمود: من شهادت تو رانافذ و قابل اجرا می‌دانم؛ و آن را به منزله دو شهادت قرار می‌دهم. بدین جهت او را ذوالشهادتین نامیدند. (46)
این داستان همانند داستان حضرت زهرا (علیها السلام) است، از آن جهت که «خدیجه» ندیده بودکه پیامبر پول شتر را داده‌اند ولی چون می‌دانست او رسول خداست و معصوم از هر گناهی می‌باشد و جز به حق و راستی سخن نمی‌گوید، علم به صدقِ ادعای پیامبر (صلی الله علیه و آله) پیدا کرد و به نفع او شهادت داد.
پیامبر هم نه تنها کار او را امضاء کرده و شهادت او را قبول کرد، بلکه او را نیز مورد تشویق قرار دادند، در مسئله «فدک» هم چون ابوبکر می‌دانست حضرت زهرا (علیها السلام) طبق آیه تطهیر معصوم بوده و از هر گناه پاک می‌باشد و در آنچه ادعا می‌کند صادق است، پس باید از این علم خود استفاده می‌کرد و به نفع حضرت زهرا (علیها السّلام) حکم به رد «فدک» می‌داد، و دیگر احتیاج به طلب بنیّه نبود.
فاطمه (علیها السلام) دو شاهد اقامه می‌کند
شاهدهای فاطمه (علیها السلام) دو فرد معمولی از صحابه نیستند، یکی امیرالمؤمنین (علیه السلام) است و دیگری أم أیمن است، آنان مقام مشخص نزد همه‌ی صحابه دارندکه اگر برای هر چیزی شهادت می‌دادند، به یقین پذیرفته می‌شود. شاید علت اینکه فاطمه (علیها السلام) این دو نفر را انتخاب می‌کند نیز همین باشد، و الاّ افراد زیادی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنیده‌اند که فدک مال فاطمه (علیها السلام) است. بعید است در سرزمین کوچک اسلام آن روز، کسی این خبر را نشنیده باشد، تا چه رسد به کسانی که با پیامبر صلی الله علیه و آله مصاحبت‌های طولانی و مستمر داشتند. ام ایمن کسی است که پیامبر به او بشارت بهشت داده است. (47) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم احتیاج به معرفی ندراد لذا امتیازات این دو شاهد آنچنان است که خدشه‌ای در آن‌ها وارد نیست.
در اینجا نکته ای در کلام ام ایمن در شهادت دادن او وجود داردکه متذکر آن می‌شویم او می‌گوید: از پیامبر شنیدم که «فاطمة سیدة نساء اهل الجنه» پس سؤالی طرح کرد: آیا کسی که بزرگ زنان اهل بهشت است ادعای به غیر حق می‌کند؟ لذا این کلام معلوم می‌شود، در آن زمان برای صحابه‌ی پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز جای سؤال بود که چگونه کلام دختر پیامبر قبول نمی‌شود و ازحضرت مطالبه شاهد می‌گردد. اینجاست که خلیفه ثانی اجازه‌ی سخن نمی‌دهد، و می‌گوید این حرف‌ها را کنار بگذار و شهادت بده. چرا اجازه سخن نمی‌دهند؟ آیا احتمالی غیر از این است که دوست ندارند حقائق کاملاً آشکار شود و به سر زبان‌ها بیافتد!؟
شاید از این می‌ترسیدند که‌ام ایمن آن قدر بگوید که مردم از خواب بیدار شوند و به خلیفه اعتراض کنند. وقتی‌ام ایمن شهادت را آغاز می‌کند و می‌گوید: در خانه فاطمه (علیها السلام) بودیم که پیامبر صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین و مرا به عنوان شاهد بر این هدیه قرار داد. خلیفه ثانی می‌گوید: ام أیمن تو یک زنی، شهادت یک زن چیزی را ثابت نمی‌کند. درمورد کیفیت شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) شاید بعد از آنکه کلمات ام ایمن را شنیدند، دانستند که اگر امیرالمؤمنین شهادت بدهد، کار را یکسره و حجت را تمام خواهد کرد، بدین مناسبت بهانه کردند که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این شهادت ذینفع است، و شهادت او قبول نیست و قبل از آنکه امام علیه السلام کلامی بفرماید مجلس را خاتمه دادند. (48)
نتیجه
غصب فدک از مسائل مهم صدر اسلام است که از طریق ابوبکر وعمر دنبال شد وبه دودلیل آن‌ها دست به چنین عمل زشت وناپسندی زدند-با اینکه اوصاف وفضائل فاطمه زهراء (علیها السلام) وعلی (علیه السلام) را از زبان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) شنیده بودند –یکی اینکه از نظر درآمد اقتصادی فدک بسیار جایگاه خاصی داشت ومی توانستند حکومت خود را با آن محکم‌تر قرار دهند ودیگر اینکه از طریق غصب فدک ضربه ای بر علی (علیه السلام) ودوستدارانش زده وآنها را ذلیل وخوار نگه دارند تا شاید دست از طرفداری از علی (علیه السلام) بردارند که البته هیچ گاه موفق نشدند.

پي نوشت ها :
 

1. فدک از غصب تا تخریب ص 7
2. المسترشد فی إمامة علی بن أبی طالب علیه السلام ‘ص : 279
3. ، ص 109 2-بحار الانوار ج 29
4. سوره مبارکه حشر، آیه 6 و 7.
5. تفسیر المیزان، ج 19، ص 353.
6. تفسیر المیزان، ج 19، ص 362، مجمع البیان، ج 9، ص 261.
7. فدک مجلسی، به نقل از مجمع البیان، ج 9، ص 260.
8. فدک، مجلسی، ص 50؛ به نقل از پاورقی کتاب «فدک» آیت الله سیدمحمدحسن قزوینی، ص 70.
9. مؤلف آن حاکم حسکانی از بزرگان اهل سنت، در قرن پنجم هجری بوده است.
10. شواهدالتنزیل، ج 1، ص 339.
11. و حق نزدیکان را بپرداز.
12. چون آیه «آت ذی القربی حقه» نازل شد پیامبر فاطمه را خواست و فدک را به او عطا کرد.
13. مجمع الزوائد، ج 7، ص 49.
14. درالمنثور، ج 4، ص 177.
15. کنزل العمال، ج 3، ص 767.
16. تبیان، ج 8، ص 253، البرهان، ج 3، ص 264، المیزان، ج 16، ص 189.
17. کافی: ج 1، ص 622، وسائل الشیعه، ج 6، ص 366.
18. مناقب ابن شهرآشوب، ج 1، ص 142.
19. فدک ذوالفقار فاطمة علیهاالسلام، ص 28؛ به نقل از مجمع البلدان ماده فدک، بحار، ج 29، ص 166.
20. فدک، غلامحسین مجلسی، ص 57؛ به نقل از الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 112.
21. فدک و العوالی، ص 278.
22. سفینه البحار، ج 2، ص 350.
23. فدک ذوالفقار علی علیه السلام، ص 28؛ به نقل از مجمع الزوائد، ج 9، ص 40.
24. همان، ص 29.
25. بحارالأنوار، ج 29، ص 118.
26. بحارالأنوار، ج 29، ص 123، ح 25.
27. اسرار فدک، محمدباقر انصاری، سیدحسین رجائی، ص 27.
28. فدک ذوالفقار علی علیه السلام، ص 32.
29. صحیح مسلم، ج 5، ص 1535، باب الجهاد، صحیح بخاری، ج 5، ص 82، باب فتح خیبر. بحارالأنوار، ج 29، ص 11.
30. بحارالأنوار، ج 29، ص 228 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 16، ص 214.
31. سیره حلبی، ج 3، ص 488، البرهان، ج 3، ص 263، شرح نهج البلاغه، ابن أبی الحدید، ج 16، ص 274.
32. فدک از غصب تا تخریب، مجلسی، غلامحسین، ص 68؛ به نقل از تاریخ طبرسی، ج 3، ص 202.
33. همان.
34. مجمع الزوائد، ج 9، ص 40، بحارالانوار، ج 29، ص 129. البرهان، ج 3، ص 263.
35. شرح ابن ابی الحدید، ج 16، ص 236.
36. فدک در تاریخ، ص 42.
37. مستدرک حاکم، ج 3، ص 136، مسند احمد، ج 4، ص 368.
38. مستدرک حاکم، ج 3، ص 126، مناقب خوارزمی، ص 82.
39. تاریخ ابن عساکر، ج 2، ص 229.
40. البدایه، ج 3، ص 157.
41. اسدالغابه، ج 7، ص 221.
42. خلاصه، فدک ذوالفقار فاطمه، سیدمحمدواحدی، ص 45 و 46.
43. علل الشرایع، ج 1، ص 190، بحارالانوار، ج 29، ص 124.
44. احتجاج، ص 92، بحارالأنوار، ج 29، ص 127، ح 27.
45. فدک، مجلسی، ص 78؛ به نقل از شرح ابن ابی الحدید، ج 16، ص 101.
46. فدک ذوالفقار فاطمه علیها السلام، ص 60؛ به نقل از طبقات الکبری، ج 8، ص 224.
47. فدک ذوالفقار فاطمه، ص 66.
48. همان. ص 67 .

منابع ومأخذ
1-قرآن کریم
2-نهج البلاغه
3-تفسیر المیزان، طیاطبایی محمد حسین، ترجمه همدانی موسوی، محمد باقر نشر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم چاپ 1374 ش
4-تفسیر البرهان، بحرانی سید هاشم، نشر بعثت، سال 1416 ق
5-معجم البلدان، الحموی یاقوت بن عبد الله، نشر دار صادر، بیروت، چاپ دوم،1995 م
6-کنز العمال، متقی هندی، نشر الرساله، بیروت 1409 ق
7-صحیح مسلم، نیشابوری مسلم بن حجاج، نشر دار الفکر، بیروت، مجمع الزوائد، هیثمی نور الدین ابوبکر، نشر دار الکتب العلمیه چاپ بیروت 1408 ق
8-صحیح بخاری، بخاری ابو عبد الله محمد بن اسماعیل، نشر دار الجیل، چاپ بیروت 1409 ق.
9- تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، تحقیق محمد بن ابو الفضل ابراهیم، نشر دار التراث، بیروت چاپ دوم 1387 ق
10 تاریخ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، نشر دار صادر، چاپ بیروت
11-البدایه والنهایه دمشقی ابن کثیر، نشر دار الفکر، بیروت 1407
12-اسد الغابه، عز الدین بن الاثیر الجزری؟، نشر دار الفکر، بیروت 1409 ق
13-بحار الانوار، مجلسی محمد باقر، نشر الوفاء، بیروت
14-الدر المنثور سیوطی جلال الدین، نشر دار الفکر، چاپ بیروت 1423 ق
15-شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی، تحقیق محمد ابولفضل ابراهیم، دار احیاءالکتب العربیه، بی تا
16-فدک ذولفقار فاطمه؛ واحدی سید محمد؛ نشر مسجد مقدس جمکران؛ چاپ 1379 ش
17- فدک، مجله کوثر، شماره 8 محمد قاسمی ص 91 بی تا
18-اسرار فدک انصاری محمد باقر؛ رجائی سید حسین نشر دلیل ما؛ چاپ 1380 ش
19-سوگنامه فدک نقوی محمد تقی نشر الهادی چاپ 1379

20-بانوی نمونه اسلام فاطمه زهراء؛ امینی ابراهیم نشر شفق چاپ 1376 ش

نويسنده:احمد ابراهیمی هرستانی
http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع : راسخون



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: غصب فدک, آتشی بر انگیخته
غصب فدک، آتشی بر انگیخته (1)
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 0:36 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
غصب فدک، آتشی بر انگیخته (1)


چکیده
از مسائل حساس در صدر اسلام، فدک فاطمه زهرا (علیها السلام) است. فدک هدیه ای از طرف پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به فاطمه زهرا (علیها السلام) بود که بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله) توسط غاصبان خلافت وولایت مصادره شد وتحت تسلط آنان در آمد ولی فاطمه (سلام الله علیها) در برابر غاصبانش با منطق قرآن وعقائد وکلام پیامبر به احتجاج بر می‌خیزد ودر پی آن میراث گرانبهای از دست رفته خویش را می‌طلبد. وباز گرداندن فدک به اموالش نه برای زمین پر بار وآب ونخل بی شمار فدک، بلکه برای استقرار نظام ولایتی بر قاعده اقتصاد فدک بود که در این مقاله مورد تحلیل وبررسی قرار گرفته است.
کلید واژه :حضرت علی (علیه السلا)، حضرت فاطمه (علیها السلام)، فدک، غصب، خلیفه
مقدمه
از آن زمانی که فدک به فاطمه (علیها السلام) مرتبط شد ارزش الهی واعتقادی به خود گرفت و فدک به امر خاص خداوند به فاطمه (علیها السلام) اعطاءشد تا دوست ودشمن فاطمه (علیها السلام) معرفی شوند، آری غصب فدک مسأله ای عظیم شد که تا ابد کسی نمی‌تواند آنرا کوچک تلقی نماید، غصب فدک در تاریخ شاخص گردید ویکی از علل آن به خاطر این است که در جریان بارز پس گیری فدک چهره های نفاق تا نسلهای آینده به مردم شناسانده شد تا چراغ روشنی در پیش رو داشته باشند که راه سوءاستفاده دزدان عقیده را مسدود نماید ورا ه آل محمد (علیهم السلام) خوب شناخته شود.

جنگ خیبر
 

جلگه وسیع حاصلخیزی را که در شمال مدینه به فاصله سی ودو فرسنگی آن قرار دارد «وادی خیبر» می‌نامند وپیش از بعثت پیامبر (صلی الله علیه واله) ملت یهود برای سکونت وحفاظت خویش در آن نقطه، دژهای هفتگانه محکمی ساخته بودند از آنجا که آب وخاک این منطقه برای کشاورزی آمادگی کامل داشت تا ساکنان آنجا در امور زراعت وجمع ثروت وتهیه سلاح وطرز دفاع، مهارت کاملی پیدا کرده بودند وآمار جمعیت آن‌ها بالغ بر بیست هزار نفر بود ومیان آن‌ها مردان جنگاور ودلیر فراوان به چشم می‌خورد.
جرم بزرگی که یهودیان خیبر داشتند، این بود که تمام قبائل عرب را برای کوبیدن حکومت اسلام تشویق کردند وسپاه شرک با کمک مالی یهودیا ن خیبر در یک روز از نقاط مختلف عربستان حرکت کرده خود را به پشت مدینه رساندند. در نتیجه جنگ احزاب رخ داد وسپاه مهاجم با تدابیر پیامبر (صلی الله علیه وآله) وجانفشانی یاران او پس از یک ماه توقف در پشت خندق متفرق شدند وبه وطن خود ازآن جمله یهودیان خیبر به خیبر بازگشتند ومرکز اسلام آرامش خود را باز یافت. ناجوانمردی یهودیان خیبر، پیامبر را بر آن داشت که این کانون خطر را بر چیند وهمه آن‌ها را خلع سلاح کنند. زیرا بیم آن می‌رفت که این ملت لجوج وماجراجو بار دیگر صرف هزینه های سنگین، بت پرستان عرب را بر ضد مسلمانان بر انگیزند وصحنه نبرد احزاب بار دیگر تکرار شود. به خصوص تعصب یهود نسبت به آیین خود؛ بیش از علاقه مردم قریش به بت پرستی بود وبرای همین تعصب کور بود که هزار مشرک اسلام می‌آورد، ولی یک یهودی حاضر نبود دست از کیش خود بردارد، خلاصه پیامبر (صلی الله علیه واله) فرمان دادکه مسلمانان برای تسخیر آخرین مراکز یهود در سرزمین عربستان آماده شوند وپرچم سفیدی به دست حضرت علی (علیه السلام) داد و فرمان حرکت را صادرنمودورهبر بزرگ اسلام باهزاروششصد سرباز که دویست سواره نظام در میان آن‌ها بود به سوی خیبر پیشروی کرد.
اشغال شبانه نقاط حساس
دژهای هفتگانه خیبر، هرکدام نام مخصوصی داشتند ونامهای آنها به قرار زیر بود :ناعم قموص، کتیبه، نسطاه، شق، وطیح، سلالم، ..برخی از این دژها گاهی به یکی از سرداران آن دژ منسوب می شدمثلا می‌گفتند دژ مرحب، همچنین برای حفاظت وکنترل اخبار دژ، در کنار هر دژی، برج مراقبت ساخته شده بود تا نگهبانان برج‌ها، جریان خارج قلعه را به داخل گذارش دهند وطرز ساختمان برج ودژطوری بود که ساکنان آن‌ها بر بیرون قلعه کاملا مسلط بودند وبا منجنیق وغیره می‌توانستند دشمن را سنگباران کنند. در میان جمعیت بیست هزار نفری، دو هزار مرد جنگی ودلاور به چشم می‌خورد که فکرآنها از نظر آب وذخائر غذایی کاملاآسوده بود، ودر انبارها، ذخائر زیادی داشتند. نخستین کاری که برای تسخیر این دژهای محکم صورت گرفت این بود که تمام نقاط حساس وراهها بوسیله سربازان اسلام به صورت مخفیانه وشبانه اشغال گردید که نگهبانان برج‌ها نیز از این کار آگاهی نیافتند وصبح گاهان که کشاورزان خیبر با لوازم کشاورزی از قلعه‌ها بیرون آمدند چشمهای آنها به سربازان دلیر ومجاهد اسلام افتاد وآنها با دیدن این منظره با ترس و وحشت پا به فرار گذاردند وبه دژها پناه بردند ودر داخل دژها شورای جنگی تشکیل گردید؛ و نتیجه شورا این بود که زنان وکودکان را در یکی از دژها، وذخائر غذایی را در دژ دیگر جای دهند. دلیران وجنگاوران هر قلعه با سنگ وتیر از بالا دفاع کنند وقهرمانان هر دژ در موقع خاص از دژبیرون آیند و در بیرون دژ با دلیران اسلام بجنگند. دلاوران یهودی با این نقشه توانستند مدت یک ماه در برابر ارتش نیرومند اسلام مقاومت کنند بطوریکه گاهی برای تسخیر یک دژ ده روز تلاش انجام می‌گرفت ونتیجه ای بدست نمی‌آمد. درباره جزئیات نبرد خیبر نمی‌توان نظر قاطع ابراز کرد، ولی از مجموع کتابهای تاریخ وسیره نویسان چنین استفاده می‌شود که سربازان اسلام دژها را یک به یک محاصره می‌کردند وکوشش می‌نمودند که ارتباط دژ محاصره شده را از دژهای دیگر قطع نمایند، وپس از گشودن آن دژ، به محاصره دژدیگر می‌پرداختند. دژهایی که با یکدیگر ارتباط زیرزمینی داشتند ویا رزمندگان ودلاوران آنها به دفاع سر سختانه بر می‌خواستند گشودن آن‌ها سخت‌تر صورت می‌گرفت به عقیده گروهی از تاریخ نویسان، نخستین دژی که از خیبر پس از رنج‌های فراوان به دست ارتش اسلام افتاد دژ «ناعم» بود گشودن این دژبه قیمت کشته شدن یکی از سرداران بزرگ اسلام به نام «محمود بن مسلمه انصاری» وزخمی گشتن پنجاه تن از سربازان اسلام تمام شد. تصویب نمود که بعد از فتح دژ ناعم، سربازان متوجه قلعه «قموص» شوند. ریاست این دژ با فرزندان «ابی الحقیق» بود. این دژنیز با فداکاری‌های سربازان اسلام گشوده شد و «صفیه» دختر «حی بن اخطب» که بعدها در ردیف زنان پیامبر (صلی الله علیه واله) قرار گرفت، اسیر گردید. این پیروزی بزرگ روحیه سربازان اسلام را تقویت کرد ورعب ووحشت بر قلوب یهودیان مستولی گشت ولی مسلمانان از نظر مواد غذایی در مضیقه عجیبی بودند به طوری که برای رفع گرسنگی، از از گوشت برخی از حیوانات که خوردن گوشت آن‌ها مکروه است استفاده می‌نمودند؛ و دژی که مواد غذایی فراوانی درآنجا بود هنوز بدست مسلمانان نیفتاده بود. (1)

کرار غیر فرار
 

پس از فتح قلعه های مزبور سپاهیان اسلام به طرف دژهای «وطیح» و «سلالم» یورش بردند. ولی مسلمانان در طی ده روز جنگ ودادن تلفات سنگین نتوانستند نتیجه ای بگیرند. در یکی از روزها «ابوبکر» مأمور فتح گردید وبا پرچم سفید تا لب دژآمد ولی بعد از مدتی مسلمانان بدون نتیجه بازگشتند وفرمانده وسپاه هر کدام گناه را بر گردن یکدیگر انداختند وهمدیگر را به فرار متهم می‌نمودند. روز دیگر فرماندهی لشکر به عهده عمر واگذار شده او نیز داستان دوست خود را تکرار کرد.
وبه نقل طبری، عمر، پس از بازگشت از صحنه نبرد، با توصیف دلاوری وشجاعت فوق العاده فرمانده دژمرحب، یاران پیامبر را مرعوب می‌ساخت. این وصضع پیامبر ویاران او را سخت ناراحت کرده بود. در این لحظات افسران ودلاوران وبه نقل طیبری، عمر، بعد از بازگشت از صحنه نبرد، با توصیف دلاوری وشجاعت فوق العاده فرمانده دژمرحب، یاران پیامبر (صلی الله علیه واله) را مرعوب می‌ساخت. این وضع، پیامبر ویاران اورا سخت ناراحت کرده بود. در این لحظات پیامبر افسران ودلاوران ارتش را گرد اورد وجمله ارزنده زیر را که در صفحات تاریخ ضببط است فرمودند: «لَأُعْطِیَنَّ الرَّایَةَ رَجُلًا یُحِبُّ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ یَفْتَحُ اللَّهُ لَهُ لَیْسَ به فرار» (2)
؛ این پرچم را فردا بدست کسی می‌دهم که خدا وپیامبر را دوست دارد وخدا وپیامبر (صلی الله علیه واله) هم اورا دوست دارند وخداوند این دژرا بدست او می‌گشاید او مردی است که هرگز پشت به دشمن نکرده واز صحنه نبرد فرار نمی‌کند؛ و بنابر نقل طبری وحلبی، پیامبر چنین فرمودند :کرار غیرفرار. یعنی به سوی دشمن حمله کرده وهرگز فرار نمی‌کند بالاخره فردابی آنروز سکوت پر انتظار مردم با جمله پیامبر (صلی الله علیه وآله) که فرمودند : «علی کجاست؟»در هم شکسته شد. آری پیامبر (صلی الله علیه واله) پرچم را به دست علی (علیه السلام) دادند وچنین جمله ای را برای او بیان فرمودند : «هرگاه خداوند یک فردرا بوسیله تئو هدایت کند بهتر از این است که مالک چهار پایان (شتران) سرخ موی باشی.» آری پیامبر عالی قدر اسلام (صلی الله علیه واله وسلم) در بحبوحه جنگ، باز در فکر راهنمایی مردم بود وهمین می‌رساند که تمام این نبردها برای هدایت مردم بوده است. در این میان امیر المومنین (علیه السلام) به دژخیبر رسید وبا جنگاورانی چون حارث ومرحب جنگید وآنهارا کشت که این ضربات آنچنان سهمگین بود که برخی از دلاوران یهود که پشت سر آن‌ها بودند پا به فرار گذاردند وعلی (علیه السلام) یهودیان فراری را تا در حصار تعقیب نمود در این کشمکش یک نفر از جنگجویان یهود با شمشیر بر سپر حضرت علی (علیه السلام) زد وسپر از دست ایشان افتاد. امیر المومنین (علیه السلام) فورا متوجه در قلعه خیبر گردید وآنرا با قدرت الهی از جای کند وبجای سپر استفاده نمود. در نتیجه قلعه ای که مسلمانان ده روز پشت آن معطل شده بودند در مدت کوتاهی به دست توانای حضرت علی (علیه السلام) گشوده شد.

فتح خیبر مقدمه صلح فدک
 

آری پس از پیرروزی لشکر اسلام در جنگ خیبر وفتح قلعه های خیبر با شجاعت‌ها ورشادتهای حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) اهالی یهودی فدک برای حفظ جان خود برای صلح ومصالحه با پیامیر وارد شدند. معجم البلدان از کتب مشهور اهل سنت در این زمینه چنین می‌نویسد : «فدک قریه بالحجاز بین‌ها وبین المدینه یومان وقیل ثلاثه، افاء الله ورسوله فی سنه سبع صلحا ...»(3)
فدک دهکده ای است در حجاز که فاصله‌اش تا مدینه دو یا سه روز است وخداوند متعال آنرا در سال هفتم هجری به صورت صلح بر پیامبرش بخشید. وداستان از این قرار بود که رسول خدا بعد از ورود به خیبر وفتح قلعه‌ها ودژهای محکم آن، سه روز در آنجا مانده وحلقه محاصره را بر یهودیان سخت گرفت. انان نمایندگانی نزد حضرت فرستاده، درخواست کردند که به آنان اجازه دهد تا از آن سرزمین کوچ کنند رسول خدا چین اجازه ای را به آنان داد این خبر به اهل فدک رسید نماینده ای نزد حضرت فرستاده در خواست کردند که حضرت با آنان بر نصف میوه‌ها واموالشان مصالحه کند، حضرت با تقاضای آنان موافقت فرمود بنابراین «فدک» از جمله آبادی‌ها واملاکی است که به صورت جنگ وتاخت وتاز فتح نشده است واز این رو به صورت خالص ملک آنحضرت شد. تاریخ نویس مشهور اهل تسنن محمد بن جریر طبری در تاریخ الامم والملوک می‌نویسد :...رسول خدا اهالی خیبر را در قلعه های خودشان به نامهای «وطیح وسلالم» محصور کرد تا جایی که یقین به هلاکت ونابودی خود کرده، از حضرت در خواست کردند که آنان را از آنجا کوچ دهد تا بدین وسیله خون خود را حفظ کنند. حضرت با درخواست آنان موافقت کرد سپس پیامبر بر تمام اموال آنان دست گذاشته ونواحی «شق ونطاه وکتیبه» وتمامی دژها وقلعه ها را غیر از قلعه «وطیح وسلالم» تصرف کرد. اهالی فدک که از این ماجرا با خبر شدند نماینده ای نزد حضرت فرستاده ودر خواست کردند همین رفتار را با آنان نیز داشته باشد، وبدین وسیله خون وجانشان را حفظ کرده، ودست از اموال خویش برداشتند. حضرت با پیشنها د آنان موافقت کرد. فردی که بین آنان وحضرت رسول وساطت می‌کرد «محیضه بن مسعود» هم پیمان قبیله بنی حارثه بود هنگامی که کار اهالی خیبر به انجام رسید از حضرت خواستند که با انان با نصف اموالشان مصالحه کند وگفتند ما نسبت به این سرزمین از شما آشناتریم وبهتر می‌توانیم انجا را آباد کنیم. حضرت بر مبنابی نصف با آنان مصالحه کرده، قرار گذاشت که این اختیار را داشته باشد که هر گاه خواست آنان را از این سرزمین بیرون کند وحق اخراج آن‌ها را داشته باشد. اهالی فدک نیز به همین گونه با آن حضرت مصالحه کردند خیبر «فیء» ومتعلق به مسلمانان بود، ولی فدک از آن رسول خدا بود زیرا آنان تاخت وتازی نسبت به آنجا نداشتند.

موقعیت جغرافیایی فدک
 

فدک سرزمینی از حجاز که فاصله‌اش تا مدینه دو یا سه روز بود وبا خیبر یک منزل فاصله داشت. دارای نخلهای زیاد وچشمه ای بود که فوران داشت وچشمه سارهای مختلف، آنرا در بر گرفته بودند.

ارزش فدک
 

فدک از دوجهت دارای ارزش والای است. یکی از جهت مالی ودیگر سیاسی. از جهت مالی فدک بر اساس شواهد تاریخی منبع اقتصادی مهمی بوده است واینگونه نبوده است که محلی باشد؛ با چند درخت خرما، وتوجهی به آن نشود، بلکه به اندازه ای وسیع وپر درآمد بوده که مورد طمع قرار می‌گرفته است. در اینجا به طور خلاصه به شواهدی می‌پردازیم؛ الف – ابوبکر در جواب حضرت فاطمه (علیها السلام) می‌گوید : «پیامبر آن را در جهاد مصرف می‌کرد» ومالی که برای تجهیز قوا باشد مال اندکی نخواهد بود. ب- آنگاه که ابوبکر رد فدک را نوشت عمر گفت : «با خرج‌ها چه خواهی کرد» واین دلالت می‌کند که فدک حداقل گوشه ای از بودجه حکومت را تأمین می‌کرده است. ج- معاویه فدک را بین یزید ومروان وعمربتن عثمان تقسیم کرد. معلوم می‌شود مال زیادی بوده است که بیتن سه نفر تقسیم شد. د-در زمان حکومت منصور، فرزندان امام حسن مجتبی (علیه السلام)، قیام کردند منصور برای سخت گیری بر آن‌ها دستور مصادره فدک را داد. روشن می‌شود که فدک مال زیادی بوده که به عنوان محاصره اقتصادی آن را از فرزندان حضرت می‌گیرند. فدک از نظر سیاسی نیز جایگاهی رفیعی داشته است که در مباحث آینده روشن خواهد شد.

فدک ملک خاص رسول الله (صلی الله علیه و آله)
 

ما بحث را با طرح این سؤال که آیا «فدک» جزء بیت المال مسلمین بود یا ملک خاص رسول الله صلی الله علیه و آله ادامه می‌دهیم و آن را در کتب تاریخ و فریقین ثابت می نمائیم که «فدک» جز اموال شخصی پیامبر صلی الله علیه و آله بود.

دلائل مالکیت رسول الله صلی الله علیه و آله
 

1.قرآن
قرآن کریم می‌فرماید: «وَمَا أَفَاء اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلَا رِکَابٍ وَلَکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَی مَن یَشَاء وَاللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ*مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لَا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاء مِنکُمْ وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَاب» (4)
خداوند هر غنیمی از آنان (یهودیان بنی النضیر) به رسول خود برگردانید. بدون جنگ شما بود؛ و شما بر اموال آنان هیچ اسب و شتری نتاختید، لکن خداوند رسولان خود را بر هر کس که بخواهد مسلّط می‌گرداند و او قادر بر هر چیزی می‌باشد. آنچه خدا از اموال اهل قری به رسول خود برگردانید از آنِ خدا و رسول او و از آنِ خویشان رسول و فقیران و مساکین و درماندگان در راه است تا اموال بین توان گران دست به دست نچرخد و هر دستوری که رسول به شما داد بگیرید و از هر گناهی نهیتان کرد آن را ترک کنید و از خدا بترسید که خدا عقابی سخت دارد.
«فی» مصدر فاء، یفیء و در لغت به معنای «رجوع و بازگشت» می‌باشد و چون پیامبر و امام علیه السلام مالک حقیقی تمام اموال می‌باشند زمانی که صاحبان اراضی و املاک بدون جنگ و خونریزی تسلیم شوند این اموال دوباره به آن بزرگواران برمی گردد و ملک خاص آنها می‌شود که در اصطلاح به آن «وفی» می‌گویند و آیه شریفه «وَمَا أَفَاء اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ» تصدیق بر این مطلب دارد که «فیء» سرزمینی است که «بلا خَیلٍ وَ لارِکابٍ» بدون جنگ و خونریزی به دست پیامبر صلی الله علیه و آله رسیده و مالک آن، ایشان می‌باشند.
سپس فرمود: «فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ» یعنی قسمتی از فَیء مخصوص خدا و قسمتی از آن خصوص رسول خداست. منظور از اینکه گفتیم مخصوص خداست این است که باید زیر نظر رسول خدا صلی الله علیه و آله در راه ارضای خدا صرف شود و آنچه سهم رسول خدا است در مصارف شخصی آن جناب مصرف شود.
سپس فرمود: «وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ» منظور از ذی القربی خویشانِ رسول خدا و دودمان آن جناب است. معنا ندارد که ما آن را به قرابت عموم مؤمنین حمل کنیم و مراد از یتامی و مساکین و ابن سبیل هم، یتمیمان و مساکین و ابن السبیل اهل بیت می‌باشند و از اهل بیت نیز در این زمینه روایت رسیده است. (5) قال علی بنِ الحُسَینِ علیه السلام: «هُم قُرَبائُنا وَ مَساکینُنا و أبناءُ سَبیلِنا» (6) امام چهارم حضرت زین العابدین (علیه السلام) فرمودند: منظور این آیه قربای ما و مسکینان ما و ابن السبیل ما می‌باشد.
2.روایات
از ابن عباس روایت شده است که آیه شریفه: «مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی» درباره‌ی اموال کفار «اهل قری» نازل شد؛ و اهل قری عبارت بودند از بنی النظیر و بنی قریظه (که در مدینه بودند) و اهل «فدک» و اهل خیبر و روستاهای عرینه و ینبع که خدای تعالی اختیار اموال اینان را به رسول خدا صلی الله علیه و آله سپرد، تا به هر نحوی که خواست در آن حکم کند و خبر داد که تمامی این اموال ملک شخصی اوست و لذا وقتی عده ای اعتراض کردند که چرا پیامبر صلی الله علیه و آله این اموال را تقسیم نمی‌کند در پاسخشان آیه مذکور نازل شد. (7)
ابن ابی الحدید روایت کرده که ابوبکر گفت: ابوزید عمر بن شبه از حیان بن بشر از یحیی بن آدم از ابن ابی زائده از محمّد بن اسحاق از زهری روایت کرده که گوید: تعدادی از اهالی خیبردرحصار خود باقی مانده وازرسول خدا درخواست کردندکه خونشان را نریزدوبه آنان اجازه دهد تا از آن سرزمین کوچ کنند. حضرت با درخواست آنان موافقت فرمود؛ و فخر رازی نیز گفته است: خداوند این آیات را در جواب اصحاب فرستاد و بیان نمود که غنیمت با «فَیء» فرق می‌کند زیرا در مورد تحصیل غنیمت شما مسلمین سختی و مشقت تحمل کرده‌اید و با جنگ و لشکرکشی بر آن مسلط شده‌اید، بر خلاف «فَیء» که دشمن خود تسلیم شده است، پس امر آن به رسول خدا واگذار گردیده و درهر مصرفی که وی مصلحت بداند آن را خرج می‌کند. (8)
پس در اینکه فدک مخصوص پیامبر بود، اشکال و شکّی وجود نداشته و ندارد؛ و هر چیزی که مال پیامبر است به موجب «الناس مسلّطون علی اموالهم» حضرت می‌تواند در آن هر تصرّفی بفرماید ملکیت آن را به کسی واگذار کند، یا عوائد آن را به کسی ببخشد یا در منافع عمومی مصرف نماید.

فدک هدیه به حضرت فاطمه علیهاالسّلام
 

به روایات زیادی ثابت شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله فدک را به حضرت زهرا علیهاالسّلام هدیه کرد. درکتب تفسیر و حدیث اهل سنّت، روایات مختلفی در این باره نقل شده است و تصریح می‌کنند که پیامبر صلی الله علیه و آله فدک را به حضرت زهرا (علیهاالسلام) داد. اما به چگونگی آن اشاره ای نمی‌کنند. از جمله کتب تفسیرِ از اهل سنِّت که به بررسی آیاتِ نازل شده درمورد اهل بیت پرداخته است، شواهدالتنزیل می‌باشد، (9) که در ذیل آیه‌ی شریفه: «وَآتِ ذی القربی حقّه» به طور یقینی، به هفت نقل و طریق، ثابت کرده است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فدک را به حضرت زهرا علیهاالسّلام عطاء کرده‌اند. سند این روایات را به ابی سعید خدری منتهی می‌کند؛ به جز یک مورد که از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده است. (11)
اما متن روایتی که به هفت طریق نقل کرده این است: «لما نزلت و آتِ ذی القربی حَقّه» (12) در دعا رسول الله (صلی الله علیه و آله) فاطمة (علیهاالسّلام) فاعطاها فدکا (13) و حافظ ابی بکر هیثمی ذیل همین آیه می‌نویسد: دعا رسول الله فاطمة فاعطاها فدکا. (14) سیوطی در درالمنثور سند روایت را به دو نفر منتهی می‌کند، یکی به ابی سعید و دیگری به ابن عباس (15) از ابن نقل می‌کند: «آنگاه که این آیه نازل شد پیامبر (صلی الله علیه و آله) فاطمه (علیهاالسلام) را خواست و فدک را برای او جدا کرد.» (16)
اما در نزد علماء شیعه بدیهی و ضروری است که حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله فدک را به حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) به دستور الهی عطا فرمود. (17) ما به یک روایت که در کتب مختلف نقل شده اکتفا می‌کنیم: «فأنزل الله علی نبیه صلی الله علیه و آله: »و آت ذی القربی حقّه فلم یدر رسول الله صلی الله علیه و آله من هم، فراجع فی ذلک جبرئیل، و راجع جبرئیل علیه السلام ربّه فَأوحی الله إلیه ان ادفع فدک إلی فاطمة علیهاالسلام، فدعاها رسول الله صلی الله علیه و آله فقال لها: یا فاطمة! إن الله امرنی ان ادفع إلیک فدک، فقالت: قد قبلت یا رسول الله من الله و منک، فلم یزل و کلاؤهما فیها حیوة رسول الله صلی الله علیه و آله. (18)
آنگاه که آیة : «و آتِ ذی القربی حقّه» نازل شد، پیامبر از جبرئیل سؤال کرد: ذا القربی کیست؟ جبرئیل از طرف پروردگار وحی نازل کرد: فدک را به حضرت زهرا علیهاالسلام هدیه کن. حضرت رسول صلی الله علیه و آله فاطمه علیهاالسّلام را خواست و فرمود: خدا به من امر کرده که فدک را به تو بدهم. حضرت زهراعلیهاالسّلام هدیه را قبول کرد و تا زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله در قید حیات بود، کارگزاران حضرت زهرا علیهاالسلام در آن مشغول کار بودند. بعضی از مورخین نوشته‌اند: (19)
حضرت زهرا (علیهاالسلام) ابتداءً عرضه داشت: «شما أولی به من می‌باشید. تا زمانی که شما هستید، من در آن تصرف نخواهم کرد». پیامبر فرمودند: «دوست ندارم بعد از من برای شما مشکل ایجاد کنند و آن را از شما بگیرند» حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) عرضه داشت: «هرچه شما دستور می فرمائید.» حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) مردم را درخ انه دخترش جمع نموده و به آن‌ها اعلام فرمود که فدک مال فاطمه علیهاالسلام است و هر سال نیز به آن‌ها اعلام می‌کرد. اینجا بود که فاطمه (علیهاالسّلام) اهالی فدک را به عنوان کارگزاران خود باقی گذاشت، ولی تمام امورات آن را به پیامبر (صلی الله علیه و آله) واگذار کرد. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) به بیست و چهار هزار دینار با اهالی فدک مقاطعه کرد که هر سال تقدیم حضرت می‌نمودند. (20)

سند کتبی رسول الله (صلی الله علیه و آله)
 

«ففی الخرائج و الجرائح روی عن ابی عبدالله علیه السلام: ... فَدَعا بِأدیمٍ وَ دَعا عَلَیَّ بنَ ابیطالب علیه السلام فَقَالَ: اُکتُب لٍفاطٍمُةَ علیهاالسلام به فدک نِحلَةً مِن رَسولِ الله صلی الله علیه و آله فَشَهِدَ عَلی ذلک بنَ ابیطالب وَ مَولَی رَسُولَ الله وَ اُمُّ أیمَن» (21)
امام صادق علیه السلام فرمودند: ... پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پوستی طلب کرد و به حضرت علی علیه السلام فرمود: بنویس فدک هدیه ای از رسول خدا برای فاطمه است و بعد حضرت علی و غلام خود (رباح) و ام أیمن را بر این مسئله شاهد گرفت.
وَ قالَ العلامَّةُ المَجلِسی: فَدَعا رَسُولُ الله فاطمة وَ کَتَبَ لَها کِتاباً جاءَت بِهِ بَعدَ وَفاةٍ أبیها إلی ابی بَکر و قالَت: هذا کِتابُ رَسُولِ الله لِی و لِابنِی. (22) علامه مجلسی می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله حضرت فاطمة (علیهاالسلام) را خواست و برای او (فدک) را نوشت و ایشان بعد از رحلت رسول الله آن کتابت را پیش ابابکر آورد و گفت: این نوشته رسول خدا برای من و فرزندان من است.

مرحوم حاج شیخ عباس قمی نیز در سفینه البحار این مسئله را ذکر نموده‌اند. (23)

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:راسخون



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: غصب فدک, آتشی بر انگیخته
پیشنهادهای نوروزی برای گردشگران
جمعه ۲ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 21:25 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

با نزدیک شدن به تعطلات نوروز، خانواده ها و افراد سفرهایی را به نقاط مختلف ایران برنامه ریزی کردهو مسیرهای مختلفی را با مقاصد مشخص برگزیده اند؛ ولی در ابتدا آنچه به نظر می رسد..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: ایرانگردی
:: برچسب‌ها: گردشگری, سفرهای نوروزی
تفاوت های جالب روانشناسی زنان و مردان
جمعه ۲ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 20:55 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
تفاوت های جالب روانشناسی زنان و مردان

آیا می دانید تفاوت های بسیار زیاد و جالبی در عملکرد روان شناسی زنان و مردان وجود دارد؟ اما در چه تفکراتی؟



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: تفاوت های جالب روانشناسی زنان و مردان, روانشناسی زنان و مردان, روانشناسی
تکنیکهایی برای دوران مختلف زندگی زنان
جمعه ۲ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 19:50 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


توانایی زنان برای غلبه بر استرس، صرفنظر از احساسی یا فیزیکی بودن آن، بستگی زیادی به سلامت آنها دارد. تغییرات هورمونی که در نتیجه ...

استرس،‌ تغییرات هورمونی و اعتماد بنفس و پیشرفت چند دلیل از صدها دلیلی است برای اینکه زنان باید سالم بمانند..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: زنان
:: برچسب‌ها: تکنیکهایی برای دوران مختلف زندگی زنان, زنان, دوران مختلف زندگی زنان, زندگی زنان
پیامک عاشقانه 92
جمعه ۲ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 19:45 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
http://s1.picofile.com/file/7631625806/smsLove.jpg

خدایا من به کدامین دلتنگی خندیدم که این چنین دلتنگم . . .

.

.

.

نگذار هرکسی از راه رسید با ساز دلت تمرین نوازندگی کند . . .

.

.

.


پیش از “تو” چیزی نبود

بعد از “تو” چیزی نیست

با “تو” اما …

.

.

.

یکباره بهانه ای به سر خواهم کرد

تن پوش غم از قلب به در خواهم کرد

بر شوق رسیدن تو دل خواهم داد

هم دوش هوای تو سفر خواهم کرد . . .


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پيامك
:: برچسب‌ها: اس ام اس و متن عاشقانه جدید اس ام اس و متون عاشقان
بهداشت رواني از ديدگاه اسلام
جمعه ۲ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 15:35 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
بهداشت رواني از ديدگاه اسلام

آيين مقدس اسلام كه تمام قوانين آن مطابق طبيعت و سرشت انسان است، براي سلامت جسماني و رواني به عنوان ارزش، اهميت قايل است و به جاي آنكه با بي اعتنايي به رعايت اصولي جهت چاره جويي گرفتاريها باشد، مسايل را به صورت بنيادي حل كرده تا انسانها راحت تر و با آرامش بهتري زندگي كنند. مي توان گفت، تاكنون مطالعات زيادي در ممالك غربي براي پيشگيريهاي لازم صورت
گرفته، ولي بر خلاف همه كوششهايي كه در اين باره مصروف گرديده، هر روز بر شدت ناراحتيها افزوده شده است. (1)
بررسي فرضيه هاي مختلف روان شناسي نشان مي دهد فرضيه هاي هر مكتبي از فلسفه مورد قبول آن مكتب پيروي مي كند. معيار بهداشت رواني نيز از ساير معيارها و ملاكهاي روان شناسي جدا نيست. از آنجا كه هدف روان شناسي اسلامي رسيدن به كمال مطلق و كسب قابليت جانشيني خدا بر روي زمين و احراز شايستگي داشتن نفخه الهي است، هر عامل بازدارنده از نيل به اين هدف از موانع رشد تلقي شده و آنچه رسيدن به كمال واقعي انساني را فراهم كند، به عنوان سلامت و بهداشت رواني محسوب مي شود. در رسيدن به كمال و درجه عبوديت و بندگي خداوند، علاوه بر داشتن ايمان و يقين، انجام بعضي از كارها به عنوان عبادت محسوب مي شود كه جداي از تعظيم، سر بندگي در برابر عظمت پروردگار بر زمين ساييدن است. در اين عبادتها و شيوه هاي بندگي، علاوه بر عبادتهاي مشخصي كه بين خدا و خلق خدا وجود دارد، اموري از قبيل خدمت به خلق، برآوردن نياز ديگران و برادران مؤمن، همكاري، مهرباني، صميميت و انجام هر عملي كه با سازندگي توأم باشد، به عنوان نشانه هاي عبوديت ذكر گرديده است.
آيين زندگي ساز اسلام كه بر طبيعت و فطرت انسان استوار است (و تغييري در آن پديد نمي آيد) نه تنها سلامت جسماني و سلامت رواني خود فرد را در نظر دارد، بلكه آرامش و سلامت جامعه و عملكرد فرد را در قبال آن نيز ناديده نمي گيرد، زيرا اگر تنها رفتار فرد و احساس رضايتش را در قبال خود او مورد نظر قرار دهيم، ممكن است اين رضايتمندي با منافع افراد ديگر و آزادي شان در تضاد باشد.
يونگ، در كتاب "روان شناسي و دين" چنين مي نويسد: "من معتقد و كاملاً متقاعد شده ام كه اعتقادات و مناسك ديني دست كم از لحاظ بهداشت رواني اهميت خارق العاده اي دارند. اگر مريضي در چنين وضعي قرار دارد (اگر فرد كاتوليك باشد و عامل به تكاليف ديني) من بدون استثنا به او توصيه مي كنم كه آيين اقرار به گناه و تبرك نان و... را رعايت كند." (2)
رابطه ايمان و احساس امنيت و آرامش رواني را اكثر دانشمندان صراحتاً و يا به صورت ضمني پذيرفته اند. فرويد در موضوع احساس ديني ترديد دارد و مي گويد با تحليل رواني خود هرگز نتوانسته است اثري از چنين احساسي در خويشتن بيابد، ولي با صداقت اضافه مي كند كه اين امر به او اجازه نمي دهد وجود احساس مورد بحث را در ديگران انكار نمايد.
اين تصور ذهني از يك احساس ابدي كه در عرفاي بزرگ و نيز در تفكر مذهبي هندي منعكس مي شود، ممكن است ريشه و جوهر احساس مذهبي را كه مذاهب گوناگون، جلوه هايي از آن هستند تشكيل دهد. يونگ در كتاب "روان شناسي و دين" مي گويد: "اين را نمي توان انكار كرد كه دين يكي از قديمي ترين و عمومي ترين تظاهرات روح انساني است و بنابراين واضح است كه هر گونه روان شناسي كه سر و كارش با ساختمان رواني شخصيت انساني باشد، نمي تواند اين حقيقت را ناديده بگيرد كه دين تنها يك پديده اجتماعي و تاريخي نيست بلكه براي بسياري حكم يك مسأله مهم شخصيتي را دارد."
براي آنكه تعاليم ديني در ضمير نوجوانان اثر عميق بگذارد و روح آنان با آموزشهاي مذهبي پرورش يابد، بايد در اولين فرصت و موقعي كه احساسات مذهبي در نهادشان قوت مي گيرد، تعاليم ديني آغاز گردد.
امام صادق(ع) مي فرمايند: "احاديث اسلامي را به نوجوانان خود بياموزيد قبل از آنكه مخالفان گمراه بر شما پيشي گيرند و سخنان نادرست خويش را در ضمير پاكشان قرار دهند و گمراهشان كنند." (3)
قرآن مجيد اساس سلامت افراد را عقل آنها دانسته است. در اين آيات، مي فرمايد: "اموال سفها را كه براي قوام زندگي شان است، در دسترس سفيهان قرار ندهيد.... يتيمان را امتحان كنيد تا زماني كه به سر حد بلوغ و نكاح برسند و اگر در آن زمان نشانه هاي رشد را در آنها ديديد، اموالشان را به آنها برگردانيد." (4)
در اين آيات، منظور از بلوغ، رشد عقلي نيز لحاظ شده است. پس هر چيزي كه باعث كوري عقل شود، مانعي براي رسيدن به كمال و كفايت عقلاني محسوب مي شود. بنابراين، كنترل تمايلات نفساني عاملي براي رسيدن به كمال است و كسي كه از كارهاي لهو و بيهوده اعراض نمايد، به كمال نزديكتر خواهد شد. تمايلاتي كه در حد لزوم براي سلامت رواني مفيد است ولي افراط در آن سلامتي را به خطر مي اندازد. وجود تناقض در بين اين تمايلات با هم ضد و نقيض است. ارضاي هر يك از اين تمايلات، مستلزم سركوب تمايل ديگر است.
امام علي(ع) فرموده اند: هر كس مالك شهوت خود نباشد، مالك عقل خود نيز نخواهد بود.(5) با دقت بر اين احاديث و ديگر نمونه ها، اين نتيجه به دست مي آيد: آن ويژگي كه در حد پايين رشد بر انسان غلبه دارد، يعني همان شهوات، در اثر رشد بايد ضعيف تر شده و آگاهي و وجدان بر آنها غلبه و حكومت داشته باشد وگرنه اگر شهوات لجام گسيخته در زندگي انسان مسلط باشند، نه تنها سلامتي خود فرد در خطر مي افتد، بلكه آثار گناه و نادرستي اش بر اجتماع نيز آسيب مي رساند.
"ويليام جيمز" پدر روان شناسي جديد مي گويد: "ايمان يكي از قوايي است كه بشر به مدد آن زندگي مي كند و فقدان كامل آن، در حكم سقوط است." وي همچنين معتقد است: "ايمان بي شك مؤثرترين درمان اضطراب است. ايمان، قدرتي است كه براي كمك به انسان بايد در زندگي او وجود داشته باشد و نبود آن ناتواني انسان را در برابر سختيها مضاعف مي كند."
پس وظيفه اساسي دين تعليم به بشريت براي كشف محسوسات متغير در آن سوي عالم است. براي رسيدن به درجات كمال، نفس ناطقه ابزار و زاد راه آن كه از طرف خداوند عنايت شده، نيروهاي سنجش و عقل و خرد و انديشه و اراده و ايمان است كه از آنها به احساس و قواي ديني تعبير مي شود. بايد بين عقل و ايمان رابطه اي عميق ايجاد كرد وگرنه آنچه قلب تصديق و عقل آن را تكذيب كند، هرگز ما را به حقيقت نمي رساند.

پي نوشت :

1- ديدگاه اسلام در روان شناسي رشد، فخرالسادات قريشي، ص15
2- روان شناسي و دين، كارل گوستاو يونگ
3- اصول كافي، ج6، ص47
4- سوره نساء، آيه 5 و 6
5- مستدرك 2 ص287

نويسنده: مرتضي اسماعيلي

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: روزنامه قدس



:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
:: برچسب‌ها: بهداشت رواني از ديدگاه اسلام, بهداشت رواني, بهداشت
بهداشت آب
جمعه ۲ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 15:33 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
بهداشت آب

مقدمه
 

بهداشت آب موضوعي بسيار مهم در بهداشت عمومي و مديريت سلامت مي‌باشد. قبل از پرداختن به راه كارهاي عملي استحصال، انتقال، بهسازي و توزيع آن لازم است اين عنصر حياتي موثر بر سلامت و مرتبط با توسعه پايدار، شناخته شود.
شناخت آب از نظر كيفيت و كميت و چگونگي حصول آن قدمي اساسي در جهت بهينه سازي مصرف آن مي‌باشد. اگر چه بيش از سه چهارم كره زمين را آب فرا گرفته است، سهم قليلي از آب‌هاي موجود، براي مصارف بهداشتي و كشاورزي، قابل استفاده است. زيرا حدود 3/97 درصد اقيانوس‌ها و 1/2 درصد يخ‌هاي قطبي و 6/0 درصد درياچه ها و رودخانه و آب‌هاي زيرزميني وجود دارد كه حدود 36/0 درصد كل منابع آب مي‌باشد. آب اقيانوس‌ها، درياها و اغلب درياچه ها و بسياري از منابع آب زيرزميني به علت شوري بيش از حد و داشتن املاح معدني براي مقاصد بهداشتي، كشاورزي و صنعتي، غيرقابل استفاده مي‌باشند.
آب ماده حياتي است كه بطور يكنواخت در سطح كره زمين موجود نمي‌باشد. در نتيجه بسياري از نقاط كره زمين با كمبود آب مواجه است. حركت مداوم بخار آب به هوا و برگشت آن به زمين را گردش آب در طبيعت مي‌نامند.
انرژي خورشيد باعث تبخير آب اقيانوس‌ها، رودخانه ها، درياچه ها و منابع آب سطحي مي‌گردد. بخار آب فشرده شده همراه توده هاي هوا باعث نگهداري آب در هوا شده و موجب تشكيل ابر باردار يا ذخيره كننده آب مي‌شود ريشه گياهان، آب و رطوبت موجود در خاك را گرفته و از طريق روزنه هاي تنفسي برگ‌ها به هوا فرستاده و به بخار تجمع يافته در هوا اضافه مي‌شود كه در شرايط مناسب به صورت نزولات جوي به زمين برمي‌گردد.
آب يك عنصر حياتي است با ويژگي‌هاي قابل توجه و كم نظير، يكي از مهم ترين عناصر شيميايي مي‌باشد كه قسمت اعظم موجودات زنده و محيط زيست راتشكيل مي‌دهد. اين ماده 70% گياهان را تشكيل مي‌دهد. آب فراوان‌ترين و بهترين حلال در طبيعت است. آب يك مايع زيست شناختي است كه واكنش‌هاي فيزيكوشيميايي سوخت و ساز در پيكره موجودات زنده را مقدور و تسهيل مي‌نمايد ومحيطي است براي نقل و انتقال مواد در بدن موجودات زنده كه علاوه بر نقش موثرآن در متابوليسم، دفع مواد زائد حاصل از فعاليت‌هاي زيست شناختي موجود زنده را موجب مي‌شود. آب ناشي از تعريق در گرما باعث خنك كردن بدن مي‌گردد. آب و انيدريد كربنيك توسط انرژي خورشيدي در پيكره گياهان سبز تبديل به كربوهيدرات يا انرژي شيميايي مي‌شود.
اگر چه آب خالص در طبيعت يافت نمي‌شود. اما آب خالص مايعي بي‌رنگ، بي‌بو و بي مزه است كه داراي نقطه انجماد صفر و نقطه جوش 100 درجه سانتي گراد مي‌باشد ساختار شيميايي آن به صورت h2o است كه به احتمال كمتر از 3/0 درصد آب‌هاي موجود در طبيعت بر دارنده ايزوتوپ‌هاي h4o2 ، h6o3 نيز مي‌باشند. آب در چرخه گردش خود قادر است املاح و گازهاي موجود در طبيعت را به صورت محلول در آورده و بسياري از آلودگي‌ها را همراه خود به حركت در آورد. آب باران قبل از رسيدن به زمين ناخالصي‌هاي موجود در هوا نظير ذرات، گازها، مواد راديواكتيو و ميكروب‌ها را به سطح زمين آورده و در حين حركت در زمين نيز آلاينده ها را با خود حمل مي‌كند. به علاوه آب‌هاي جاري اغلب دريافت كننده فاضلاب‌ها و مواد زائد ناشي از فعاليت‌هاي انساني مي‌باشند.
بسياري از مشكلات بهداشتي كشورهاي در حال پيشرفت، عدم برخورداري از آب آشاميدني سالم است. از آنجايي كه محور توسعه پايدار، انسان سالم است و سلامت انسان در گرو بهره مندي از آب آشاميدني مطلوب مي‌باشد بدون تامين آب سالم جايي براي سلامت مثبت و رفاه جامعه، وجود ندارد. آب از دو بعد بهداشتي واقتصادي حائز اهميت است. از بعد اقتصادي به حركت درآورنده چرخ صنعت و رونق بخش فعاليت كشاورزي است. از بعد بهداشتي آب با كيفيت، تضمين كننده سلامت انسان است. آب با شكل ظاهري و با وسعت محتوايي آن دنياي زنده ديگري است.
اگر چه از ديد ما پنهان است، اما آب داراي آثار بسيار زيادي در حيات جانداران به ويژه انسان ميباشد. آب آشاميدني علاوه بر تامين مايع مورد نياز بدن به مفهوم مطلق آن يعني h2o ، در بردارنده املاح و عناصر ضروري براي موجود زنده و انسان مي‌باشد. كمبود پاره اي از آن‌ها در آب ايجاد اختلال در بدن موجود زنده مي‌كند و منجربه بروز برخي بيماري‌ها مي‌شود.
فقدان يد و فلوئور و ارتباط آن‌ها با گواتر اندميك و پوسيدگي دندان‌ها به ترتيب بيان كننده اين اهميت است. علاوه بر مواد شيميايي، موجودات ذره بيني گوناگوني نيز در آب پيدا مي‌شوند كه بعضي از آنها بيماري زا بوده و ايجاد بيماري‌هاي عفوني خطرناكي مي‌كنند. بهسازي آب رابطه مستقيمي با كاهش بيماري‌هاي عفوني دارد. بطوري كه پس از تامين آب آشاميدني سالم ميزان مرگ از وبا 1/74 درصد، ميزان مرگ از حصبه 3/63 درصد، ميزان مرگ به علت اسهال خوني 1/23 درصد و ميزان مرگ از بيماري اسهال 7/42 درصد كاهش يافت. بنابراين برنامه ريزي و هزينه در جهت تامين آب سالم سرمايه گذاري قابل توجهي براي آينده خواهد بود. تهيه و تامين آب آشاميدني سالم براي جامعه يكي از موثرترين و پايدارترين فنآوري‌ها براي ارتقاء سلامت جامعه است.

ناخالصي‌هاي آب
 

چنانچه آب خالص با تركيب شيميايي h2o را اساس مطالعه قرار دهيم ناخالصي‌هاي آن عبارتند از:

1 ـ ناخالصي‌هاي معلق
 

نظير ذرات معلق زنده و غيرزنده كه در آب به صورت معلق يافت مي‌شوند. اين نوع ناخالصي را مي‌توان در سه گروه، تقسيم بندي و مطالعه نمود.
الف) ذرات معلق زنده بيماري‌زا مانند عوامل بيماري‌زاي موجد وبا، حصبه، شبه حصبه، انواع اسهال‌ها، تخم انگل‌ها مانند آسكاريس و عامل كيست هيداتيد و ويروس‌ها، منشاء اصلي اين دسته از ناخالصي‌ها فاضلاب شهري و حضور حيوانات اهلي يا وحشي در مجاورت منابع آب مي‌باشد.
ب) ذرات معلق زنده غيربيماري‌زا مانند باكتري‌هاي ساپروفيت، اغلب جلبك‌ها و تك سلولي‌هايي كه در طبيعت به وفور پيدا مي‌شوند.
ج) ذرات معلق غيرزنده مانند رس، ليمون كه ناشي از فرسايش سطح زمين و سطوح آبخيز مي‌باشد.
از نظر فيزيكي ذرات بالا به دو گروه تقسيم مي‌شوند گروهي كه در حوضچه هاي ته نشيني و يا صافي‌ها جدا مي‌شوند و گروهي كه براي جدا كردن آن‌ها احتياج به مواد منعقد كننده است تا از طريق لخته سازي، به ذرات درشت تري تبديل شده و حذف شوند.

2 ـ ناخالصي‌هاي محلول
 

اين دسته شامل املاح معدني، تركيبات آلي و گازهاي محلول مي‌باشند كه مي‌توان آن‌ها را به صورت زير گروه بندي نمود:
الف) املاح محلول معدني كه اغلب به صورت املاح كلسيم، منيزيم، سديم، آهن، منگنز و000 مي‌باشد كه برخي از آن‌ها مصرف آب را محدود مي‌نمايند كه در جاي خود بحث خواهد شد.
ب) گازهاي محلول مانند اكسيژن، انيدريد كربنيك، هيدروژن سولفوره، ازت وغيره مي‌باشند و اين نوع ناخالصي نيز كيفيت شيميايي آب را تحت تاثير قرار داده و ممكن است باعث نامطلوب بودن آن شود.

منابع تامين آب
 

آب يك منبع حياتي است كه معمولا از محدوديت خاصي برخوردار است آب شيرين موجود در محدوده جغرافيايي خاصي تقريبا ثابت و جوابگوي جمعيت محدودي است.
منابع آب مشروب اجتماعات را مي‌توان به سه دسته تقسيم نمود:

الف) منابع سطحي
 

آب‌هايي كه در قالب آب باران، آب رودخانه، آب درياچه هاي طبيعي، آب درياچه ها يا سدهاي ذخيره اي و قنوات در طبيعت موجود هستند و در صورتي كه استحصال و بهسازي، نگهداري و بهره برداري آن‌ها با در نظر گرفتن ملاحظات اقتصادي و فني مقدور باشد به عنوان منبع آب آشاميدني انتخاب مي‌شوند.

ب) منابع آب زيرزميني
 

منابعي نظير چشمه سارها، آب چاه هاي كم عمق، چاه هاي عميق، چاه هاي جاري و آب حاصل از كانال‌هاي ساخته شده منابع آب زيرزميني را تشكيل مي‌دهند.

ج) منابع آب شور
 

و بالاخره در شرايطي كه هيچ كدام از منابع فوق جهت دستيابي به آب شيرين مقدور نباشد سومين منبع عبارت خواهد بود از آب درياها و درياچه هاي شور يا آب‌هاي شور زيرزميني.
اكثر اجتماعات شهري و روستايي ايران از منابع آب‌هاي زيرزميني بهره برداري مي‌كنند. در دو دهه اخير چندين طرح بزرگ و متوسط انتقال آب‌هاي سطحي منابع دوردست نيز تهيه و اجراء شده است. منبع اصلي آب آشاميدني شهرهايي مانند مشهد، شيراز، تبريز، بندر عباس، كرمانشاه، كرمان و بخشي از تهران از منابع آب زيرزميني است. اغلب روستاهاي ايران به روش سنتي و علمي ليكن بعضا غلط از آب زيرزميني استفاده مي‌كنند. انتخاب منبع آب آشاميدني اجتماعات چه شهري و چه روستايي، كوچك يا بزرگ مبتني است بر هزينه تهيه، تصفيه و توزيع آن. لازم است حداقل امكانات فني اجرايي در حد معقول، وجود داشته باشد، پس با لحاظ نمودن جنبه اقتصادي و بهداشتي منابع احتمالي آب، شناسايي و از بين آن‌ها منبع مقرون به صرفه و مطمئن انتخاب گردد. در هر حال، منبع آب آشاميدني بايستي درنهايت آب سالم و پاكيزه اي در اختيار مصرف كننده قرار دهد.

آب سالم و پاكيزه
 

آب آشاميدني، علاوه بر سالم بودن لازم است پاكيزه نيز باشد. زيرا آب سالم وكدر يا بامزه نامطلوب و داشتن رنگ، ممكن است مورد اعتراض مصرف كننده قرار گرفته و مصرف كننده به طرف آب به ظاهر پاكيزه اي گرايش پيدا كند كه از نظر كيفيت شيميايي و ميكروبي، نامطلوب باشد. آب سالم آبي است كه حتي در درازمدت مصرف آن خطري براي مصرف كننده ايجاد نكند. توصيه مي‌شود آب آشاميدني نه تنها كاملا سالم باشد بلكه بايد " پاكيزه" يعني مورد پسند مصرف كننده هم باشد. چنين آبي را مي‌توان " پذيرفتني" يا " نوشيدني" تلقي نمود. آب آشاميدني از طريق تعيين كيفيت فيزيكوشيميايي وميكروب شناختي ارزيابي وانتخاب مي‌گردد.

ويژگي‌هاي آب سالم
 

1 ـ عاري از عوامل زنده بيماري‌زا باشد2 ـ عاري از مواد شيميايي زيان آور باشد3 ـ بدون رنگ و بو، و طعم مطبوع داشته باشد4 ـ قابل استفاده براي مصارف خانگي باشد
آبي كه يك يا دو مورد از ويژگي‌هاي فوق را نداشته باشد (بويژه مورد يك و دو) آن را آلوده و براي شرب غيرقابل مصرف مي‌دانند.

آلودگي آب
 

آب خالص مطابق ساختمان شيميايي آن به هيچ وجه در طبيعت وجود ندارد، ليكن انواع ناخالصي‌ها به صورت حل شده، معلق يا بينابيني با خود دارد. كه در بخش ناخالصي‌هاي آب آمده است. جنبه وخيم تر، آلودگي آب ناشي از فعاليت‌هاي انساني است مانند شهرنشيني و صنعتي شدن.

تعريف آب آلوده
 

آبي كه داراي عوامل بيماري‌زاي عفوني يا انگلي، مواد شيميايي سمي، ضايعات و فاضلاب خانگي و صنعتي باشد را آب آلوده گويند. آلودگي آب از فعاليت‌هاي انساني، نشات مي‌گيرد. منابع آلاينده آب عبارتند از:
الف) گندآب كه عوامل زنده بيماري‌زا و مواد آلي تجزيه پذير را در بردارد.
ب) مواد زائد تجاري و صنعتي در بر دارنده عوامل سمي از نمك‌هاي فلزي يا مواد شيميايي پيچيده مصنوعي.
ج) آلاينده هاي كشاورزي نظير كودها و آفت كش‌ها.
د) آلاينده هاي فيزيكي مانند گرما (آلودگي حرارتي) و مواد پرتوزا.
آلودگي را مي‌توان به عنوان يك تغيير نامطلوب در خواص فيزيكي، شيميايي و بيولوژيكي آب تعريف كرد كه باعث به خطر انداختن سلامت، بقاء و فعاليت‌هاي انسان يا ساير موجودات زنده مي‌شود. آلودگي از نظر پايداري نيز قابل بررسي و مطالعه است. لذا از اين ديدگاه دو نوع آلودگي وجود دارد. آلودگي قابل انحطاط و آلودگي غيرقابل انحطاط.
آلوده كننده قابل انحطاط را مي‌توان تجزيه كرد، از بين برد و يا براي برخي فعاليت‌ها مصرف نمود. از اين طريق حد قابل پذيرش آلودگي را مي‌توان طي مراحل طبيعي يا با روش‌هاي مهندسي (سيستم‌هاي تصفيه) نقصان داد. البته در صورتي كه سيستم تحت تاثير شوك ناشي از آلاينده، شكست نخورده باشد يا به عبارتي آلودگي لبريز نگردد. اين دسته خود به دو گروه تقسيم مي‌شوند قابل انحطاط تند و كند، آلوده كننده هاي قابل انحطاط تند، نظير فاضلاب انساني وزائدات حيواني و كشاورزي، معمولا خيلي سريع قابل تجزيه اند.
آلوده كننده هاي قابل انحطاط كند، مانند د.د.ت و بعضي از مواد راديواكتيو به كندي تجزيه مي‌شوند به هرحال اجزاي آن‌ها يا كاملا تجزيه شده و يا به حدّ غيرقابل ضرر كاهش مي‌يابند. آلوده كننده هاي غيرقابل انحطاط از راه هاي طبيعي تجزيه نمي‌شوند. نمونه چنين آلوده كننده هايي عبارتند از جيوه، سرب، تركيبات آلي ‌هالوژنه ها، ديوكسين‌ها و بعضي از پلاستيك‌ها.

آلودگي آب از نظر منشاء
 

آلودگي با منشاء زيست شناختي نظير
الف) باكتري‌ها: وبا، حصبه و اشباه آن، اسهال خوني باكتريال، اسهال به علت اشريشياكولي، لپتوسپيروزيس و بيماري ناشي از يرسينيا آنتروكوليتيكا و ناراحتي گوارشي ناشي از كمپيلوباكترها.
ب) ويروس‌ها: هپاتيت‌هاي ويروسي، فلج اطفال، بيماري‌هاي ناشي از ويروس‌هاي كوكساكي، اكو و گاستروآنتريت ويروسي.
ج) پروتوزوئرها: آميبيازيس، ژيارديازيس، بالانتيديازيس، نگلريافاولري مولد مننگوآنسفاليت آميبي و اكانتاموباي عامل مننژيت و ناراحتي تنفسي.
د) كرم‌هاي انگلي: شيستوزوميازيس، بيماري خارش شناگران، آسكاريازيس، هيداتيدوز، دراكونكولوس، بيماري ناشي از كرم قلابدار و كرم نواري ماهي.
ه) سموم توليدي از سيانوباكتري‌ها: سمومي كه ايجاد ناراحتي كبدي مي‌كنند، اين سموم توسط ميكروسيستيس، اسيلاتوريا، آنابنا و نودولاريا كه مسموميت كبدي ناشي از آن‌ها طي 24 ساعت پس از خوردن، فرد را از پاي در مي‌آورد.
ميكروارگانيسم‌هايي كه از طريق آب آلوده به انسان منتقل مي‌شوند و داراي اهميت چشمگير بهداشتي هستند در جدول شماره 1 آمده است. در اين جدول نيز برخي از ميكروارگانيسم‌هاي فرصت طلب كه در افراد با نقص ايمني نظير كودكان، سالمندان و يا بيماران hiv مثبت ممكن است ايجاد ناراحتي كنند، ذكر شده است. در صورتي كه ارگانيسم‌هاي فرصت طلب، با تراكم زيادي در آب باشند موجب عفونت‌هاي مختلفي در پوست، مخاط، چشم، گوش، بيني و گلوي افراد حساس يا با مقاومت پايين مي‌گردند. مثال بارز اين ميكروارگانيسم‌ها پسودومونا آئروژينوزا و گونه هاي فلاوباكتريوم، آسينتوباكتر، كلبسيلا، سراتيا، آئروموناس و . . . مي‌باشد.

ناشناخته يا محقق نشده.
 

الف) طول زمان عفونت‌زايي عامل بيماريزا در 20 درجه سانتي گراد كوتاه تا يك هفته، متوسط يك هفته تا يك ماه و طولاني از يك ماه بيشتر.
ب) هنگامي كه در مقدار متداول و زمان معين عامل بيماريزا نابود شود مقاومت ندارد. مقاومت پايين است ليكن نابودي كامل عامل بيماريزا فراهم نشود از نظر مقاومت متوسط است.
ج) دز لازم براي ايجاد بيماري در 50% افراد بالغ سالم حساس، ممكن است با كمترين مقدار يك عدد واحد عفونت‌زا براي برخي ويروس‌ها باشد.
د) براساس تجارب يا برخي افراد حساس
ه) عامل اصلي عفونت پوست از راه تماس است، اما مي‌تواند در افراد مبتلا به سركوب دستگاه ايمني (ايمونوساپرسيو) يا افراد سرطاني ايجاد عفونت كند.

آلودگي آب با منشاء شيميايي
 

منابع آب، اغلب در بر دارنده ناخالصي‌هاي شيميايي هستند. اين ناخالصي‌ها ممكن است ناشي از آلودگي هوا، آلودگي خاك يا مواد آلاينده ناشي از فعاليت‌هاي انساني كه به صورت فضولات جامد و مايع به محيط تخليه مي‌گردد باشد. آلاينده هاي شيميايي با اشكال متفاوت كه از زباله هاي صنعتي و فضولات جامد و مايع شهري حاصل مي‌شوند منابع آب را بيش از پيش تهديد مي‌نمايند. اين آلاينده ها عبارتند از حلال‌هاي شوينده، سيانيد، فلزات سنگين، اسيدهاي آلي و معدني، مواد ازته، مواد سفيد كننده، رنگ‌ها، رنگدانه ها، سولفيدها، آمونياك، مواد سمي و انواع گوناگون تركيبات آلي كشنده موجودات زنده.
آلاينده هاي شيميايي نه تنها مي‌توانند بطور مستقيم بر سلامت انسان آسيب برسانند. بلكه از راه تجمع در آبزيان بطور غيرمستقيم هم مي‌توانند بر انسان اثر كنند نظير ماهي كه براي تغذيه انسان مورد استفاده قرار مي‌گيرد. آلاينده هاي شيميايي موجود در آب ممكن است ايجاد آسيب‌هاي سمي حاد يا مزمن درانسان نمايند. به هرحال برخي از آلاينده ها حتي در دز پايين ممكن است سلامت انسان را تحت تاثير قرار دهند يا اينكه مواجهه درازمدت انسان با برخي آلاينده ها سبب ضايعات پاتولوژيكي در انسان شود. مطالعات همه گيري شناختي، رابطه برخي ازبيماري‌ها با كيفيت شيميايي آب آشاميدني يا غذاهاي دريايي را نشان مي‌دهد. در بيماري‌هاي ناشي از آلاينده هاي شيميايي مي‌توان به عارضه متهموگلوبينميا در كودكان، مسائل مربوط به بهداشت دندان‌ها، سختي آب و بيماري‌هاي قلب و عروق و مسموميت حاد يا مزمن ناشي از تركيباتي نظير سموم دفع آفات، تركيبات فنلي، هيدروكربورهاي حلقوي، تري‌هالومتان‌ها و فلزات سنگين استناد نمود. اقدامات بهداشت محيط متمركز است بر روي موادي كه بالقوه بحال مصرف كننده مضر هستند، محدود گردد و آن دسته در مواردي كه قابليت پذيرش عمومي را تحت تاثير قرار مي‌دهند كنترل شود.
سختي آب مربوط به املاح خاصي است كه در آب وجود دارد اين املاح شامل كاتيون‌هاي كلسيم، منيزيم، استرانسيم، آهن، آلومينيوم، منگنز و مس مي‌باشد كه با آنيون‌هاي بيكربنات، كربنات كلرور، سولفات، سيليكات و نيترات به صورت محلول در آب وجود دارند. سختي آب را مي‌توان به صورت " خراب شدن صابون در آب" تعريف كرد. اگر مقدار زيادي آب لازم شود تا صابون كف كند مصرف كننده آب، آن را سخت به شمار مي‌آورد. اغلب سختي آب ناشي از چهار جزء مي‌باشد: بي كربنات كلسيم، بيكربنات منيزيم، سولفات كلسيم و سولفات منيزيم. وجود هر يك از اين تركيب‌ها موجب سختي آب مي‌شود، اگر چه تركيبات ديگر هم هستند اما كمتر موجب سختي آب مي‌شوند. سختي آب به صورت سختي دائم و سختي موقت نامگذاري مي‌شود.مجموع سختي موقت و سختي دائم را سختي كل مي‌نامند. با رويكردي ديگر، سختي را به سختي مربوط به كربنات‌ها و سختي غيركربناتي تقسيم بندي نموده اند. سختي كربناتي موقتي و سختي غيركربناتي، دائمي است. سختي موقت در اثر جوشاندن آب ته نشين مي‌شود و جرم داخل ظروف را تشكيل مي‌دهد، اين پديده به املاح كربنات كلسيم و منيزيم مربوط ميشود. جوشاندن آب به مدت چند دقيقه موجب تجزيه شدن بي كربنات كلسيم و منيزيم و خارج شدن co2 و رسوب كربنات‌هاي كلسيم و سديم مي‌گردد. اماسختي مربوط به سولفات‌ها، نيترات‌هاي كلسيم، منيزيم 000 در اثر حرارت رسوب نمي‌دهند. سختي آب معمولا برحسب ميلي اكي والان در ليتر يا ميلي‌گرم در ليتر كربنات كلسيم بيان مي‌شود و آب‌ها را بر اين اساس طبق جدول زير درجه بندي مي‌نمايند.
جدول ـ طبقه بندي سختي آب
طبقه يا درجه سختي آب
مقدار سختي آب برحسب ميلي اكي والان
در ليتر آب (ميليگرم در ليتر)
الف) سبك
ب) سختي متوسط
ج) آب سخت
د) آب خيلي سخت
1 ( كمتر از 50 ميلي گرم در ليتر)
3-1 ( 150-50 ميلي گرم در ليتر)
6-3 ( 300-150 ميلي گرم در ليتر)
6 ( بيش از 300 ميلي گرم در ليتر)
معيار آب آشاميدني از نظر سختي اين است كه آب آشاميدني بايد داراي سختي متوسط باشد. اگر سختي آب بيش از 3 ميلي اكي والان در ليتر باشد، پيشنهاد مي‌شود سبك گردد. سختي آب بيشتر از نظر اقتصادي اهميت دارد اگرچه طبق مطالعات انجام شده امكان رويداد بيماري‌هاي قلب و عروق در استفاده كنندگان از آب سبك بيشتر است.

ويژگي‌هاي فيزيكي يا ظاهري آب
 

ويژگي‌هاي فيزيكي آب نظير بو، مزه، كدورت، درجه حرارت و رنگ آب مي‌تواند آب را براي مصرف كننده نامطلوب سازد.

بو و طعم
 

اساسي ترين مساله در مورد آب تصفيه شده عدم داشتن بو و طعم مي‌باشد، بوي آب قاعدتا ارتباط نزديكي با طعم آن دارد. عوامل مختلفي در ايجاد طعم و بوي آب موثر است. ازجمله اين عوامل جلبك‌ها، تجزيه گياهان آبزي، محصولات حاصل از كلرينه نمودن آب نظير كلر و فنل‌ها و آب‌هاي راكدي كه در انتهاي سيستم توزيع ساكن مي‌مانند.

كدورت آب
 

پديده اي است كه ميزان زلال بودن يا شفافيت آن را مشخص مي‌كند و يكي از معيارهاي تعيين كيفيت ظاهري آب است. كدورت معمولا به علت وجود مواد معلّق در آب ايجاد مي‌شود. در برنامه هاي تهيه، تامين و توزيع آب بهداشتي معيار كدورت نيز مورد توجه است. و معمولا براي كدورت‌هاي قابل توجه از واحد j.t.u براي سنجش استفاده مي‌شود و براي كدورت‌هاي پايين از واحد n.t.u استفاده مي‌گردد.
آب خالص معمولا بي رنگ است. رنگ آب آلوده نشده مي‌تواند ناشي از مواد در حال گنديدگي زمين يا نمك‌هاي فلزي موجود در طبيعت (آهن و منگنز) باشد. آلاينده هاي صنعتي نيز مي‌توانند بوجود آورنده طيف وسيعي از رنگ‌ها در آب‌هاي پذيرنده باشند. رنگ آب معمولا با واحد هيزن كه معروف به مقياس پلاتين ـ كبالت است، بيان مي‌شود.

دماي آب
 

از آنجايي كه گوارايي آب مربوط به ميزان اكسيژن محلول در آن مي‌باشد هرقدر دماي آب بالاتر باشد ميزان حلاليّت اكسيژن محلول در آن كمتر خواهد بود لذا آب به اصطلاح گرم با دماي 20 درجه بالاتر اكسيژن كمتري در بر دارد و مورد رضايت مصرف كننده نيست در حالي كه آب با دماي بين 5 تا15 درجه سانتيگراد اكسيژن محلول بيشتري در خود دارد كه گوارا و مطلوب است البته دماي پايين تر از 5 درجه نيز براي نوشيدن مطلوب نيست.
غلظت يون هيدروژن در آب با معيار ph سنجيده مي‌شود. اين ويژگي يكي از مهم ترين خواص فيزيكو ـ شيميايي آب محسوب مي‌شود. زيرا گزينه بهينه در مورد بهسازي آب به ph آن بستگي دارد. در آب نزديك خلوص، غلظت يون‌هاي h+ و oh- خيلي كم و تقريبا نزديك به هم هستند، چنين آبي را خنثي گويند. كه ph آن در 25 درجه سانتي گراد حدود 7 است. در شرايطي كه غلظت يون هيدروژن بيش از يون هيدروكسيل باشد ph كمتر از 7 و آب اسيدي است در صورتي كه غلظت يون هيدروكسيل بيش از يون هيدروژن باشد ph بيشتر از 7 و آب قليايي است.

تصفيه آب
 

كيفيت آب‌هاي مورد نياز براي مصارف خاص به ندرت با ويژگي‌هاي طبيعي آن‌ها مطابقت دارد. آب آشاميدني با ويژگي ذكر شده كه بايستي سالم وتميز باشد به طور طبيعي به مقدار كافي در دسترس نمي‌باشد. اكثر منابع آب از نظر كيفيت شيميايي و بيولوژيكي براي شرب مناسب نيستند و قبل از مصرف احتياج به يك سري عمليات دارند. چنين عملياتي كه به منظور متناسب سازي آب براي مصرف خاصش صورت مي‌گيرد تصفيه ناميده مي‌شود. تصفيه يا پالايش آب از نظر پزشكي و بهداشت اهميت زيادي دارد. از بين منابع آب، آب‌هاي سطحي ناخالصي‌هاي بيشتري در بر دارند تا آب‌هاي زيرزميني. پس اين قبيل منابع احتياج به بهسازي جدي دارند ليكن آب‌هاي زيرزميني از نظر كيفيت ميكروب شناختي براي حفظ سلامت، حداقل بايد ضدعفوني شوند و شايد برخي از آن‌ها به خاطر داشتن پاره اي عناصر شيميايي نظير آهن و منگنز احتياج به تصفيه بيشتري داشته باشند. بطور كلي عمليات بهسازي يا تصفيه آب به يكي از طرق زير صورت مي‌گيرد.

راه های بهسازی آب
 

بهسازي آب ممكن است به چند روش فيزيكي، شيميايي، بيولوژيكي يا بعضا تركيبي از اين روش‌ها انجام شود. در مجموع با در نظر گرفتن ميزان مصرف و شرايط موجود، اغلب تصفيه آب از طرق زير انجام مي‌شود:

الف) جوشاندن در سطح خانوار و گروه هاي محدود جمعيتي
 

در اين روش جوشاندن حدود 5 دقيقه آب علاوه بر از بين بردن زيستوارك‌هاي بيماري‌زا سختي آب نيز تا حدودي كاهش مي‌يابد

ب) انبار كردن آب
 

كه براي اجتماعات كوچك و بزرگ قابل اجرا است. آب در منبع اصلي در مخازن طبيعي يا مصنوعي براي مدتي نگهداري مي‌شود، جلوگيري از آلودگي بعدي بايستي مورد توجه باشد. انبار كردن آب به مقدار قابل ملاحظه اي ناخالصي‌هاي معلق آب را كاهش مي‌دهد. اين فرايند متابعت از روند طبيعي حذف آلودگي‌ها مي‌باشد. ذخيره نمودن آب براي مدتي، از چند ديدگاه مورد تامل است.
1) از نظر فيزيكي، كاهش مواد معلق از طريق ته نشيني كه مواد معلق موجود در آب در اثر قوه ثقل ته نشين مي‌شوند، تجربه نشان مي‌دهد در 24 ساعت اوليه حدود 90% ناخالصي‌هاي معلق ته نشين مي‌گردند. در نتيجه فرايند تصفيه درمراحل بعدي آسان تر مي‌شود.
2) از نظر شيميايي، در مدت ذخيره سازي آب ممكن است برخي تغييرات شيميايي و بيوشيميايي روي دهد. بيكربنات‌ها تجزيه شده و توليد انيدريك كربنيك نمايند، گازهاي سمي نظير آمونياك، هيدروژن، سولفوره و انيدريد كربنيك از آب خارج مي‌شوند. مواد آلي موجود در آب خام در اثر فعاليت‌هاي ميكروبي به كمك اكسيژن محلول در آب تجزيه و تثبيت مي‌شوند و در نتيجه، مواد آلي فساد پذير، به مواد معدني تبديل مي‌گردند.
3) از نظر زيست شناختي، موجودات زنده بيماريزاي موجود در آب خام در اثر عوامل مختلف رو به كاهش گذاشته و شمار قابل توجهي از آن‌ها نابود مي‌شوند. تجربه نشان مي‌دهد با انبار كردن آب رودخانه در مدت 7ـ5 روز اول تا 90% ميكروب‌ها كاهش مي‌يابند و اين يكي از مزاياي ذخيره كردن آب است. مدت نگهداري بهينه آب 14ـ10 روز است ليكن از نظر اقتصادي مقرون به صرفه نيست ضمنا احتمال رشد جلبك‌ها و تغيير كيفيت فيزيكي آب وجود دارد.

ج) پالايش آب
 

معمولا در سطح وسيع تر از مصرف خانوار، يعني اجتماعات كوچك و بزرگ در صورتي كه منابع آب سطحي باشد پس از انبار كردن پالايش مي‌شود. پالايش آب دومين مرحله بهسازي آب و در واقع مهم ترين مرحله آن است زيرا اكثر قريب به اتفاق ميكروب‌ها (99%ـ98%) در مرحله پالايش از بين مي‌روند و ديگر ناخالصي‌ها معلق و احيانا بينابين از آب گرفته مي‌شود.
پالايش آب آشاميدني از طريق دو نوع پالايه يا صافي انجام مي‌شود يكي پالايه شني كند و ديگري پالايه شني تند يا مكانيكي است.

پالايه يا صافي شني كند
 

‌ تقريبا در سراسر جهان متداول است، به عنوان روش استاندارد براي بهسازي آب در سطح اجتماعات كوچك و موسسات با مصرف محدود كاربرد دارد. مهمترين بخش صافي شني كند، بستر شني آن است كه ارتفاعي در حدود 2/1 متر دارد.
براي ساختن اين نوع صافي، حوض‌ها يا مخازني از بتون ساخته و در كف آن مجاري فرعي و اصلي با آجر، تمبوشه (سفالي) يا لوله براي خروج آب تعبيه مي‌نمايند و بر روي آن‌ها به ترتيب سنگ ريزه و شن نرم مي‌ريزند و دانه هاي شن با دقت بسيار برگزيده مي‌شوند بطوري كه ترجيحا گرد باشند و قطر موثر آن‌هابين 15/0 تا 35/0 ميلي متر باشد. شن‌ها لازم است تميز و عاري از خاك رس ومواد آلي باشند. آب هدايت شده يا ذخيره شده بر روي صافي به كمك نيروي ثقل از خلل و فرج قشرهاي ماسه و شن و سنگ ريزه عبور كرده و بوسيله مجاري زير صافي جمع آوري مي‌شود.
سطح بستر صافي‌هاي كند از وسعت قابل توجهي برخوردارند به طوري كه يك متر مكعب بستر صافي، سطحي در حدود 15000 متر مربع دارد. آب به آهستگي دربين ماسه تراوش مي‌كند (فرايند عبور بيش از 2 ساعت به طول مي‌انجامد) ودر طي عبور خالص سازي از طريق چند فرايند صورت مي‌پذيرد كه عبارتند از پالايش مكانيكي، ته نشيني، جذب سطحي، اكسيداسيون بيوشيميايي كه هر يك سهم ويژه اي در بهسازي آب دارند. بازدهي اين صافي بطور معمول 4/0ـ1/0 متر مكعب آب در ساعت در متر مربع سطح مي‌باشد.
لايه زيستي تشكيل شده بر روي سطوح بستر، فعاليت زيست شناختي بسيار خوبي در بهسازي آب دارد. در ابتداي فعاليت صافي، عمل تصفيه مكانيكي است. بطوري كه نمي‌توان به آن عنوان صافي كند داد، ليكن بتدريج در زمان كوتاهي لايه اي از يك توده حياتي بر روي سطوح بستر، رشد مي‌كند كه به نام لايه زيستي schmutzdecke يا لايه زيست شناختي لجني لزج باكتريايي ناميده مي‌شود. اين لايه زيست شناختي ژلاتيني شكل كه شامل رگه هاي جلبك و اشكال پر شمار حيات ازجمله پلانكتون‌ها، دياتومه ها و باكتري‌ها است، تشكيل لايه اي زيستي به عنوان "عمل كردن يا به كار آمدن" صافي شناخته مي‌شود. ديگر قسمت‌هاي پالاي شني كند عبارت است از دستگاه زه كشي كف صافي، شير كنترل، مخزن برداشت آب كه در كتب مرجع بهسازي آب به تفصيل آمده است.

مزاياي صافي شني كند
 

1 ـ آسان بودن ساخت و بهره برداري
2 ـ ارزان تر بودن نسبت به صافي تند
3 ـ كيفيت فيزيكي، شيميايي و بيولوژيكــي آب تصفيه شده، بسيار خوب است و كارايي آن در حذف ميكروب‌ها 9/99 تا 99/99 درصد مي‌باشد و e. coli را 99 تا 9/99 درصد كاهش مي‌دهد. در صافي شني كند پيش تصفيه صورت نمي‌پذيرد وازمواد منعقد كننده استفاده نمي‌شود. به همين دليل آب مورد استفاده بايستي كدورتي كمتر از 10 واحد j.t.u داشته باشد.

پالايه شني تند
 

پالاي شني تند در اواخر قرن نوزدهم بكار گرفته شد و اولين بار در سال 1885 در ايالات متحده آمريكا نصب گرديد. پس از آن اين نوع فن آوري بهسازي آب در كشورهاي صنعتي، مورد توجه قرار گرفت. در حال حاضر دو نوع پالاي شني تند مورد استفاده است يكي صافي شني تند كه با قوه ثقل، جاذبه كار مي‌كند ونوع دوم صافي شني تند كه با فشار، كار مي‌كند. در هر دو نوع پالايه مراحل انعقاد، اختلاط و لخته سازي، ته نشيني و پالايش به ترتيب صورت مي‌گيرد.
بستر صافي داراي سطحي در حدود 90ـ80 متر مربع است كه در آن شن محيط پالاينده است. حجم فعال بخش شني بين 2ـ6/0 متر معكب و عمق بستر شني بطور معمول نزديك به يك متر است. در زير بستر شني لايه اي از سنگ ريزه به ارتفاع 4/0ـ3/0 متر است. سنگ ريزه ها در نگهداري بستر شني كمك مي‌كنند و امكان مي‌دهند كه آب پالايش شده به سوي قسمت زه كشي آزادانه جريان يابد. عمق در بخش بالاي بسترشني 5/1ـ1 متر است. ميزان پالايش 15ـ5 متر مكعب به ازاي هر متر مربع سطح پالايه در هر ساعت است.

مزاياي پالاهاي شني تند
 

مزاياي پالايه هاي شني تند نسبت به پالايه هاي شني كند عبارت است از:
1 ـ بسترهاي شني تند سطح كمتري را اشغال مي‌كنند
2 ـ پالايش‌هاي سريع انجام مي‌شود و حدود 50ـ40 برابر سريع تر از پالايه هاي شني كند است.
3 ـ شستن پالايه آسان است
4 ـ عمليات آن انعطاف پذير است
د ـ استفاده از اشعه ماوراء بنفش (u.v)
پرتوهاي فرابنفش به علت خاصيت ميكروب كشي كه دارند در بهسازي آب آشاميدني موسسات، بيمارستان‌ها، هتل‌ها و كاخ‌ها بكار مي‌رود. اگر چه اين فرايند فيزيكي در نابودي خرده زيستمندهاي آب آشاميدني موثرند، ولي به علت معايب زير بكارگيري آنها محدود است:
محدوديت‌هاي استفاده از پرتوهاي فرابنفش
1 ـ مقرون به صرفه نبودن مخصوصا براي مقادير بالا از نظر حجمي
2 ـ اثر ميكروب كشي ابقايي ندارد
3 ـ رنگ و كدور مانع گندزدايي پرتوهاي فرابنفش مي‌شود
لازم به ذكر است بهسازي يا خالص كردن آب در مقادير محدود يا براي مصارف خانوار و جمعيت‌هاي كوچك از طريق جوشاندن، گندزدايي شيميايي و پالايش انجام مي‌شود و اقدامات محافظتي در خصوص استخرهاي شنا و ديگر تفريحگاه هاي آبي نظير رودخانه ها و سواحل نيز طبق دستورالعمل‌هاي محلي و استانداردهاي ملي نيز صورت مي‌گيرد.
2 ـ تصفيه شيميايي
اگرچه درمراحل مختلف تصفيه آب براي سبك كردن، حذف موادسمي، منعقدسازي از مواد شيميايي به عنوان لخته ساز و كمك منعقدكننده استفاده مي‌شود. ولي متداول ترين ماده شيميايي كه در تصفيه آب كاربرد دارد كلر و تركيبات آن مي‌باشد. كلرزني (chlorination) به صورت معمول آخرين مرحله بهسازي آب است. اين فرايند، مهم ترين پيشرفتي است كه در عمل تصفيه آب حاصل شده است. كلرزني مكمل پالايش است زيرا علاوه براز بين بردن عوامل ميكروبي بيماري‌زا از آلودگي ثانويه ميكروبي نيز جلوگيري مي‌كند. اما كلر در مقدار متداول آن بر ‌هاگ ميكروب‌ها، تخم و كيست انگل‌ها و بعضي ويروس‌ها تاثيري ندارد. كلر علاوه براثر گندزدايي كه دارد به علت داشتن ويژگي اكسيدكنندگي آن عناصري نظير آهن، منگنز، هيدروژن سولفيد و سيانور را اكسيده مي‌كند. بعضي از عوامل مولد بو و طعم نامطبوع را از بين مي‌برد.

چگونگي اثر گندزدايي كلر
 

كلر افزوده شده به آب، منجر به تشكيل اسيد كلريدريك و اسيد هيپوكلرو مي‌شود. اسيد هيپوكلرو موثرترين تركيب كلردار براي گندزدايي آب مي‌باشد. هرچه قدر ph آب پايين باشد اثر گندزدايي آن بيشتر مي‌شود، زيرا در ph نزديك 7 اسيدهيپوكلرو بيشتر توليد مي‌گردد و در ph حدود 5/8 اثر گندزدايي كلر، ضعيف خواهند شد. خوشبختانه بيشتر آب‌ها داراي ph = 5/7-6 هستند.

مباني كلرزني
 

براي حصول اطمينان از درستي كلرزني قواعد زير بايستي رعايت شود:
1 ـ آب مورد گندزدايي، صاف و بدون كدورت باشد.
2 ـ كلر مورد نياز آب مشخص گردد، نقطه شكست كلر و كلر باقي مانده آزاد حائز اهميت است.
3 ـ در هر حال زمان تماس حدود يك ساعت براي ازبين بردن زيستوارك‌هاي حساس در مقابل كلر منظور گردد.
4 ـ حداقل كلر باقيمانده پس از يك ساعت 5/0 ميلي گرم در ليتر پيشنهاد مي‌شود. اين مقدار در همه گيري‌هاي بيماري‌هاي روده تا 1 ميلي گرم در ليتر نيز توصيه شده است.
5 ـ مقدار كلر مورد نياز هر نوع آب برابر خواهد بود با مقدار كلري كه به آب اضافه مي‌شود تا پس از يك ساعت مقدار 5/0 ميلي گرم در ليتر كلر باقي مانده داشته باشد.

روش كلرزني
 

با توجه به حجم آب مورد گندزدايي و وسعت پروژه، روش كلرزني تعيين مي‌گردد. كلر ممكن است به يكي از اشكال زير در دسترس باشد:
الف) گازكلر cl2
ب) كلرامين nh2 cl و nhcl2
ج) پركلرين high test hypochlorit) h.t.h)
د) دي اكسيد كلر clo2
كلر اولين ماده انتخابي در گندزدايي آب است زيرا ارزان، موثر و كاربرد آن بسيار ساده است. براي جلوگيري از آثار سمي آن توسط دستگاه كلرزني به آب اضافه مي‌شود. تركيب آمونياكي كلر نيز براي گندزدايي آب به كار مي‌رود ليكن اثر آن كندتر از اثر كلر است اين امر باعث محدوديت استفاده از آن شده است.
پركلرين يا h.t.h يا هيپوكلريت پر قدرت، يكي از تركيبات كلسيم است كه 70ـ60 درصد كلر دارد. محلول ساخته شده از h.t.h و تركيبات ديگر كلردار براي گندزدايي آب بكار مي‌رود.
ـ پركلرين ca(ocl)2 به صورت پودر يا كريستال ريز در بسته هايي با وزن مشخص تهيه و توزيع مي‌گردد.
ـ گرد سفيد كلر caocl2 كه كلر قابل استفاده آن 39ـ5/33% است.
ـ محلول هيپوكلريت سديم naocl كه داراي 5ـ3 و 16ـ10 درصد وزني كلر قابل استفاده است.
به هر حال علي رغم تركيبات جانبي كلر با مواد آلي آب و خطرات احتمالي آن براي سلامت هنوز كلر به عنوان يك ماده شيميايي گندزدا براي بهسازي آب آشاميدني مورد استفاده است.

آزمايشات تعيين كيفيت آب آشاميدني
 

براي تعيين كيفيت آب، آزمايشات شيميايي و ميكروبي آب انجام مي‌شود و آنچه كه قبل از انجام آزمايش مهم است نمونه گيري صحيح از نظر تعداد و تكرار نمونه گيري است: نمونه ها بايستي متناسب با اهداف تهيه و تامين آب آشاميدني سالم باشد.

استانداردسازي
 

استاندارد نمودن هر محصولي يعني تطابق آن با نيازها و خواست‌هاي منطقي مصرف كنندگان، رواج دادن پذيرش عمومي محصولي براي عامه به گونه اي كه در قالب هزينه اثربخشي بدون عوارض وعواقب ناخوشايند مورد مصرف يا استفاده مردم قرار گيرد. مثلا در مورد آب آشاميدني، استاندارد مواد آلوده كننده براي ارزيابي خطراتي است كه ممكن است در نتيجه آب آلوده متوجه انسان گردد. اصولا استانداردها از محلي به محل ديگر و از كشوري به كشور ديگر در حال تغيير است، ليكن كشورهايي كه تاكنون استاندارد مدوني براي خود تهيه نكرده اند، استاندارد سازمان جهاني بهداشت را ملاك قرار مي‌دهند. معمولا دو نوع استاندارد براي مقاصد بالا متصور است: استاندارد اوليه كه مقامات مسئول بايد براي حفظ بهداشت عمومي و جلوگيري از آثار مواد آلوده كننده اقدامات جدي به عمل آورند، درحاليكه در استانداردهاي ثانويه، بايد تدابير لازم براي ارتقاء بهداشت عمومي، به عمل آيد.

آزمايش‌های آب
 

مشخص كردن اينكه آب آشاميدني، داراي چه وضعي باشد كار ساده اي نيست، از آنجا كه آبي كه در اختيار ما قرار مي‌گيرد محصولي ساختگي نمي‌باشد، نمي‌توان اختصاصات ثابتي را براي آشاميدن در نظر گرفت. لذا احتمالا بايستي اعمالي بر روي آب انجام گيرد تا قابل شرب گردد. اين تغييرات كه به نام مجموعه اعمال تصفيه، ناميده مي‌شود، آب را از نظر فيزيكي و شيميايي و ميكروبي، مناسب مصرف مي‌سازد. آزمايشات فيزيكي و شيميايي آب طبق روش‌هاي استاندارد آزمايشات كيفي آب براي تعيين كيفيت آب آشاميدني، صورت مي‌گيرد.

بررسي احتمالي آلودگي ميكروبي منابع آب آشاميدني در اين درس مورد بحث و گفتگو قرار گرفته و روش‌هاي نمونه برداري از منابع آب و آزمايشات باكتريولوژي مورد مطالعه مي‌باشد. آزمايش‌هاي ميكروبي آب، كيفيت آب را جهت آشاميدن و ساير استفاده ها مشخص مي‌سازد. اين آزمايشات، درجه آلودگي آب به فضولات انساني و حيواني را مشخص مي‌سازد. امروزه روش‌هاي پيشرفته اي وجود دارد كه امكان تعيين باكتري‌هاي بيماري زا را در آب فراهم ساخته است ولي از آنجايي كه جدا كردن آن‌ها از نمونه هاي آب مشروب به صورت كار روزمره عملي دشوار است جستجو و شمارش ميكروب‌هاي انديكاتور به عوض ميكروب‌هاي بيماري زا انجام مي‌گيرد.


http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:کتاب جامع بهداشت عمومی



:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
:: برچسب‌ها: بهداشت آب
بهداشت روان در پرتو آموزه های نبوی
جمعه ۲ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 15:31 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
بهداشت روان در پرتو آموزه های نبوی

چکیده

اگر بتوان بهداشت روان را ـ نه صرفاً در هماهنگی و تطابق با عاملی متغیّر ، بلکه در پرتو التزام عملی به آموزه های وحیانی ـ تعریف و تبیین نمود ، دیگر وقایع و تحولات بیرونی نمی تواند به طور مرتب آرامش و سکون فرد را بر هم زند . فرد گذشته از حضور کوشا و پویا در زندگی ، این توانایی را خواهد داشت که آرامش و اطمینان درونی اش تحت تأثیر تغییرات محیطی مختل نشود .
موضوع بهداشت روان در پرتو آموزه های نبوی ، مسأله ای است در قلمرو روان شناسی دین که در سطح یک مقاله ، صورت بندی شده است . اگرچه همه ی آموزه ها و تعالیم حیات بخش اسلام برای سلامت و سعادت دنیا و آخرت انسان تشریع شده اند ، اما به طور خاص، در آموزه ها و سیره نبوی ، دستورالعمل هایی وجود دارد که در بحث بهداشت روانی اثربخش است : این مقاله ، به صورت مختصر ، به آموزه هایی چون : خداباوری ، شکرگزاری ، توکل ، توبه ، نیایش ، انس با قرآن ، دعا ، روابط نیکو و اهتمام در امور مسلمین و نقش هریک از این آموزه ها در بهداشت روانی می پردازد .
کلید واژه ها : بهداشت روانی ، آموزه های دینی ، اسلام ، خداباوری ، شکرگزاری ، توکل ، توبه و ارتباط سالم .

مقدمه

در عصر فن آوری ، در دهکده ی جهانی و دوران پُست مدرنیسم شاهد دور افتادن قافله تمدن بشری از ارزش های حقیقی هستیم . لذا در بطن این حادثه ی ناگوار ، سلامت و بهداشت روانی نیز بیش از پیش در معرض خطر قرار دارد . در راه تبین مشکلات و یافتن راه حلی برای آن ها گویا تنها به نسخه های ترجمه ای و رهیافت های بریده از وحی نمی توان بسنده کرد . بی گمان امروزه دست نیاز بشریت فراتر و فریاد احتیاج و نیازمندی اش به تعالیم حیات بخش الهی بلندتر از هر زمان دیگری است ؛ زیرا به هر راهی که پا نهاده ، سر از بیراهه ها درآورده و جز گرفتار شدن و غوطه ور گشتن در ورطه ی تباهی و انحراف ، سرانجامی نداشته است .
بدین رو موضوع بهداشت روانی ، یکی از مهم ترین مسائل انسان معاصر است . گمشده ی انسان متمدنِ قرنِ فر آوری هایِ مدرن ، شادکامی و رضایت مندی از داشته های زندگی است . 1
زندگی ماشینی ، سرعت فرصت درون نگری و خودشناسی را از انسان گرفته است . در روزگار کنونی ، بشر چنان گرفتار تمدن مادی و ظواهر گوناگون آن شده است . که از خودیابی و خویشتن شناسی دور مانده است . علی رغم پیشرفت حیرت آوری که انسان به مدد فن آوری کسب کرده ، تحقیقات نشان می دهد که نه تنها هنوز به آرامش روانی ـ که از عناصر پایه ی سلامتی از دیدگاه سازمان جهانی بهداشت ( w.h.o ) و اساس یک زندگی سعادتمندانه است ـ دست نیافته ، بلکه به موازات پیشرفت های علمی و مادیِ تمدنِ مدرن بر مشکلات و ناراحتی های روانی انسان نظیر ناامیدی ، پوچ گرایی اضطراب ، ترس ، افسردگی ، اعتیاد ، طلاق و خودکشی افزوده شده است . 2
از این روست که اخیراً کارشناسان و متخصصان ، حتی در کشور های صنعتی و توسعه یافته ، سمینارها و پژوهش های خود را متوجه نقش معنویت ، دین و آموزه های دینی در بهداشت و سلامت روانی نموده اند . بسیاری از روان شناسان بر نفوذ و تأثیر دین در سلامت روان و درمان بیماری های روانی پرداخته و به لزوم حمایت از آن تأکید کرده اند . در بین ایشان ، گروهی معتقدند که انسجام و توحید یافتگی سازمان روانی از سلامت معنوی افراد ناشی می شود . در رأس این اندیشمندان ، روان شناس بزرگی به نام ویلیام جیمز را می توان نام برد که پژوهش هایش بیش تر بالینی بوده است . او درباره ی رسیدن به آرامش می گوید :
وقتی ما رابطه ی محبت بین خود و خداوندی را که پدید آورنده ی این جهان است ، حفظ کنیم ، ترس ها و خودخواهی های ما از میان رفته ،به جای آن ، یک آرامش و صفای باطنی عجیب برقرار می شود . هرلحظه که می گذرد ، لحظات و حالی است که به جان نیرو بخشیده و روح را سرشار از نشاط و سعادت می کند . به نظر می رسد که همه درها به روی ما باز و راه ها هموارگشته است . 3

اسلام و سلامت

و ننزل من القرآن ماهو شفاء ورحمه للمومنین ولا یزید الظالمین الا خسارا ( اسراء : 82 )
الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکرالله تطمئن القلوب ( رعد : 28 )
یکی از مهم ترین مسائل دین اسلام ، توجه به بهداشت و سلامت جسمانی و روانی است . بعضی از واجبات و محرّمات الهی برای تأمین سلامتی و پیشگیری از ابتلا به امراض روحی و روانی تشریع شده است . سلامتی یا بیماری در مقیاس فرد و اجتماع ، بسیار مهم و قابل توجه است و البته جامعه ای که از دغدغه های بیماری فردی و اجتماعی ، پاک و مبرّا باشد ، دست نیافتنی است . از این رو بشر پیوسته به دنبال کشف علل و عوامل پیدایش بیماری و راه های پیشگیری از آن بوده و می باشد . گذشته از انسان های عادی ، برگزیدگان خدا و راویان وحی نیز انسان ها را به رعایت و حفظ بهداشت جسم و جان سفارش نموده و در شناسایی بلایای جسمی و روحی و راه های پیشگیری از آن ها توصیه ها ودستورالعمل هایی را یادآور شده اند .
خداوند در قرآن مجید ، باتأکید بسیار ، تنها راه رستگاری و سعادت انسان را در « تزکیه » و پالایش روح و روان آدمی می داند . 4 در تعالیم اسلامی ، به بهداشت و سلامت جسم و جان ، بسیار اهمیّت داده شده است . امام علی علیه السلام فرموده است :
سلامتی یکی از نعمت های بزرگ الهی است و مانند هر نعمت دیگری ، تا از دست نرود قدرش شناخته نشود . 5
این مقاله کوشیده است تا با استفاده از آموزه های نبوی به موضوع بهداشت روانی و راه های پیشگیری و درمان بیماری های روحی و روانی بپردازد .

پیامبر اسوه ی جاوید

به حکم عقل سلیم و تصریح قرآن مجید ، به عنوان کلام صادق مصدق ، انسان در زندگی فردی و اجتماعی خویش برای نیل به سعادت و کمال مطلوب در دنیا و آخرت به راهنما ، هادی و الگو نیازمند است . اگر راهنما و الگو گزیده شده ، انسان را به سمت نور و حقیقت رهنمون گردد ، وی به کمال انسانی ارتقا می یابد ؛ ولی اگر راهنما و الگو ، خود انسان گمراه و منحرفی باشد ، انسان را نیز به گمراهی و تباهی می کشاند . آیا شایسته نیست که انسان ، پیرو کسانی باشد که خود به حقیقت نایل گشته اند و در قله کمال جای دارند ؟ تا در پرتو پیروی از ایشان ، آدمی نیز به کمال و سعادت و سلامت دنیا و آخرت باریابد و از گمراهی و تباهی دور ماند . 6 امام باقر علیه السلام فرموده اند :
در شرق و غرب عالم ، علم سودمند برای سعادتمندی انسان و راهنمای واقعی برای بشریت ، جز پیامبر و اهل بیتش علیهم السلام نیست و نخواهید یافت . 7
پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله شخصیتی بی نظیر و الهی است که جهانی از حکمت ، رحمت و عاطفه است . او همان کسی است که در مسیر تأمین سلامت و سعادت بشریت ، خویشتن را به زحمت و مشقت وامی دارد . بی تردید امروز برای بشر تشنه ی آب حیات ، هیچ آبی به گوارایی آب زلال و حیاتبخش عصمت نبوی دلنشین نیست . 8
درباره ی نقش اسوه و سرمشق در آرامش روانی ، قرآن کریم خطاب به پیامبر فرموده است :
وکلا نقص علیک من انباء الرسل ما نثبت به فؤادک 9 ؛ ما قصه ی انبیاء پیشین را برای تثبیت قلب تو نقل می کنیم .
بدیهی است که یاد اولیای الهی ، آرامش بخش جان است . حضرت امام صادق علیه السلام ـ در تفسیر آیه ی 28 سوره ی رعد ـ فرموده اند :
دل ها با یاد محمد صلی الله علیه وآله ، که یاد او همان یاد خداوند است ، آرامش می گیرد . 10
در این ره انبیا چون ساربانند
دلیل و رهنمای کاروانند
وزیشان سید ما گشته سالار
همو اول همو آخر در این کار
مقام دلگشایش جمع جمع است
جمال جان فزایش شمع جمع است
شده او پیش و دل ها جمله در پی
گرفته دست جان ها دامن وی 11
به طور کلی ، الگوی صالح در زندگی ، دارای آثار سودمند و اثربخشی است که بخی از تأثیرات بهداشت روانی آن عبارتند از :
1. ایجاد انگیزه ، نشاط و امید برای همانندی و همراهی با اسوه ی صالح ؛
2. جهت بخشیدن به فعالیت ها و برنامه های پراکنده ، در مسیر یکپارچگی و شکوفایی شخصیت ؛
3. پیشگیری و جلوگیری از گمراهی و انحراف از خط رشد و کمال مطلوب ؛
4. تسهیل در حرکت تعالی جویانه و رشد مادی و معنوی .
آموزه های نبوی ، گستره ی تمام حیات فردی ، اجتماعی ، دنیوی و اخروی بشر را در بر می گیرد . برای آن که قلمرو بحث در این مجال کوتاه ، محدود و مشخص باشد ، تنها به برخی از آموزه های نبوی که با تأمین سلامت و بهداشت روان انسان در ارتباط است ، پرداخته می شود .

خدامحوری

نخستین آموزه ی پیامبران ، سوق دادن انسان ها و جوامع بشری به سوی خدا است . آن ها کوشش می کنند تا بشررا به یکتاپرستی و دلبستگی به خدا دعوت کنند و از وابستگی و تبعیت از غیر خدا بازدارند :
ولقد بعثنا فی کل امه رسولا ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت 12 ؛ و در هر امتی رسولی برانگیختم تا خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید .
خدامحوری تنها در دایره ی عبادات فردی و زندگی شخصی محدود نمی شود ؛ بلکه خدامحوری اساس تمام کنش ورزی های فردی و جمعی را پوشش می دهد . خدامحوری در نظام کنش وری پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله از زبان قرآن کریم چنین بیان شده است :
قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین 13 ؛ بگو به تأکید نماز و سایر عبادات من و زندگی و مرگ من ، برای خدا ، پروردگار جهانیان است .
با استناد بدین آیه ، بدست می آید که کلیه ی کوشش ها و فعالیت های پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله در چارچوب خدا محور متحقق می گردد . در روایتی آمده است که یک روز شخصی به پیامبر عرض کرد : « یا رسول الله به چه چیزی از دیگر پیامبران پیشی گرفتی ، حال آن که تو آخرین و خاتم آنان برانگیخته شده ای ؟ » پیامبر فرمود : « من نخستین کسی بودم که به پروردگار ایمان آوردم ... » 14
یکی از مفاهیم مهم در بهداشت و سلامت روان ، مفهوم « امنیت روانی » است . اگر فرد امنیت روانی نداشته باشد ، زندگی اش بی معنا و از اسلامت روانی بی نصیب خواهد بود . آنجا که ترس رخنه کند ، امنیت رخت بر بندد ، امنیت روانی یعنی داشتن روح و روانی عاری از هراس . این نعمتی بزرگ است که که در سایه ی آن ، امنیت و آرامش برقرار خواهد ماند . خدا محوری و ایمان به خدای قادر متعال ، انسان را از نگرانی ، اضطراب و دغدغه مصون می دارد و در برابر ناملایمات زندگی ، استوار و آسیب ناپذیر می نماید. از سوی دیگر ، انسان بی ایمان از این پشتوانه مستحکم روحی و روانی محروم است . گویی از فراز آسمان فرو افتاده یا تندبادی او را به مکانی دور پرتاب کرده است .
و من یشرک بالله فکانما خر من السماء فتخطفه الطیر او تهوی به الریح فی مکان سحیق 15 ؛ فقدان ایمان به خدا ، زندگی را از مفاهیم عالی و ارزش های شریف انسانی تهی ساخته و منجر به آشفتگی و اغتشاش در هویت می گردد .
اساساً اضطراب و نگرانی ، ناشی از ترس یا ناتوانی است . آن کس که به خداوند قادر و توانای مطلق ، ایمان دارد ، همواره خود را در پناه تکیه گاه ایمنی می بیند که از هر طرف ضعف و نقصی بع دور و نسبت به انجام هر امری قادر و تواناست ، از این رو دارای نشاط و سروری می گردد . نشاطی که برآمده از روانی امن و آرام است .
انسان ، زمانی به این امنیت و اطمینان نفس می رسد ، که ترنم نام خدا بر لب و یاد او بر قلب و جانش طنین انداخته باشد و آنچنان به خدا دلبستگی پیدا کرده باشد که ذکر او سراسر اندیشه ، عاطفه و رفتارش را فرا گرفته و جانش را زنده و آباد ساخته باشد . ( و بذکرک معموره ) 16 در این صورت است که به اصطلاح روان شناسان فرد احساس دلبستگی ایمن نسبت به وجودی دارد که هم قادر است و هم همیشه حاضر و در همه حال پاسخگوی نیازها می باشد . در این حال است که همه ی بیم ها از میان می روند و جای خود را به امید می دهند . همه ی دغدغه ها و خاطر پریشی ها به طمأنینه بدل می گردند و دارای معنا و مفهوم می شوند . 17 در مقابل ، بی خدایی و بی ایمانی زندگی را آشفته و پر از سختی و تنگنا می سازد . ( و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا ) 18 دوری از خدا زندگی را تنگ و سخت می گرداند .
خوشبختانه توجه به نقش ایمان و خداگرایی در بهداشت روانی ، از اصولی است که در مکاتب روان شناسی معاصر ، بسیار بدان پرداخته می شود . ویلیام جیمز ، کارل یونگ ، هنری لینک و بسیاری دیگر از روان شناسان بزرگ معاصر درباره ی تأثیرات ایمان به خدا بر بهداشت روانی ، بحث و تحقیق کرده اند . 19
به طور کلی برخی از آثار ایمان ، بر بهداشت روان از این قرا ر است :
الف . خدا باوری به انسان احساس خود ارزشمندی و هویت می بخشد ؛
ب . خدا باوری انسان را از رهایی و بیهودگی می رهاند ؛
ج . خداباوری انسان را از تزلزل فکی و عملی مصون ساخته ، موجب استواری و ثبات قدم می شود ؛
د . خداباوری نیاز به کمال جویی انسان را پاسخ می گوید ؛
هـ . خداباوری پاسخگوی نیازهای حقیقی انسان است؛
و . خداباوری به زندگی انسان معنا می بخشد ؛
ز . خداشناسی گامی است به سوی خود شناسی ، و خود شناسی و خودیابی تأثیر مستقیم بر سلامت روان دارد . 20

شکرگذاری و سلامت روان

« شکر » در لغت به یاد آوری و تصور نعمت و اظهار آن گفته شده که نقطه مقابل آن ، « کفر » یعنی فراموشی نعمت و پوشیده داشتن آن است . 21 منظور از « سپاس و ثنا » چیزی است که مقابل شکایت و گله است . شکر یعنی اظهار نعمت منعم به واسطه ی اعتراف دل و زبان . 22
داشتن روحیه ی شکرگذاری از نشانه های سلامت روح و روان آدمی است ؛ علت این مطلب را در سه نکته می توان بیان کرد :
1. درساحت شناختی به درجه ای از رشد و سلامت رسیده که نعمت را شناخته ، قدرت تمیز بین نعمت و نقمت را پیدا کرده و نیز تشخیص داده که چه کسی این نعمت را به او عطا نموده است . شناخت موارد یادشده جز در سایه ی سلامت عقل و نفس میسر نمی شود و این رشد شناختی و سلامت نفسانی در ساحت بینش و اندیشه ، او را بر انگیخته است که از صاحب نعمت تشکر و قدردانی نماید .
روایت شده است که پیامبر صلی الله علیه وآله ، شب ها برای عبادت خدا برمی خواست و پاهای مبارکش متورم گردیده بود . به حضورش عرض شد : « آیا تو این کار را انجام می دهی ، حال آنکه خداوند لغزش های گذشته و آینده ات را بخشوده است ؟ » پس پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند : « آیا بنده ای سپاسگزار نباشم ؟ » 23
همچنین پیامبر فرموده اند : « خداوند در شکر را بر کسی نگشوده ، که درِ افزایش نعمت را بر او بسته باشد . » 24
2. از طرفی ، داشتن روحیه ی شکرگذاری نشان دهنده ی سلامت در ساحت احساس و عواطف فرد نیز هست ؛ زیرا احساس تشکر از صاحب نعمت در او پدیدار شده و این نشان دهنده ی آن است که به آسیب های روحی و روانی همچون غرور ،بخل ، کینه و حسادت مبتلا نیست ؛ روح و روان او مکدر و مخدوش نگشته و این خود درجه ای از سلامت روان است .
3. در حوزه ی رفتاری و کنش ورزی بیرونی نیز ابراز تشکر و قدردانی به زبان و رفتار ظاهری نشان از سلامت روح ور وان دارد ؛ زیرا شکر زبانی و قدردانی رفتاری فرد ، مبین آن است که فرد شاکر در حوزه ی شناخت و عواطف از سلامت برخوردار بوده سات . چه بسا افراد که نعمت و ارزش برخورداری از آن را شناختند و در قلب خویش نسبت به صاحب آن احساس رضایت نمودند ، اما از ابراز این محبت و ابراز رضایت به صورت عمل و رفتار ناتوان هستند . این ناتوانی ، نشانگر بیماری و عدم سلامت فرد در حوزه رفتاری ، و چه بسا حاکی از بیماری در دو ساحت وجودی پیشین نیز باشد . از این رو ، ابراز رضایت و شکر زبانی و رفتاری ، نشانه ی سلامت روانی شخص به شمار می آید . البته باید توجه داشت که سلامت رفتار ظاهری در صورتی نشان از سلامت درونی فرد است که قصد فریب و نیرنگ نداشته باشد و ظاهر از باطن حکایت نماید ؛ نه خدای ناکرده مانند عمل ریاکارانه و منافقانه ، سلامت ظاهری نشانه ی بیماری درونی باشد . 25
بنابر آنچه گذشت ، انسان شاکر ، هم در بعد اندیشه و فکر داری سلامت است و هم در ساحت عواطف و رفتار بهنجار و رشد یافته عمل می کند .

توکل و بهداشت روان

« توکل » از آموزه هایی است که تأثیر شگرفی بر سلامت روان انسان دارد . توکل به انسان جرأت اقدام و عمل می دهد و بازدارنده های رفتاری را از میان بر می دارد . قرآن خطاب به پیامبر می فرماید :
آن گاه که عزم کردی و تصمیم گرفتی ، به خدا توکل کن و کار خود را دنبال نما . 26
توکل ، اولاً مستلزم حرکت و تلاش انسان است و ثانیاً چون بر خدا اعتمادمی کنیم کار را با اطمینان بیش تری انجام می دهیم . توکل یعنی انسان همیشه به آن چه منطبق با حق است ، عمل کند ، و در این راه به خدا اعتماد بورزد ، که خداوند پشتیبان کسانی است که حامی و پشتیبان حق باشند . 27
همچنان که اشاره شد توکل دستورالعمل قرآنی زندگی نبوی است . این آموزه ی مهم در سیره و سنت پیامبر صلی الله علیه وآله در نهایت درجه و کامل ترین وجه آن وجود داشت و سرلوحه ی برنامه های ایشان ایمان به خدا و توکل بر او قرار داشت . اساساً یکی از علایم ایمان به خدا توکل بر اوست . انسان اگر معتقد است که مجموعه ی جهان هستی زیر سیطره ی حکومت و ربوبیت خدا قرار دارد و تنها معبود شایسته ی پرستش اوست ، هرگز به خود اجازه نمی دهد به دنبال دیگری برود و از غیر استمداد جوید ؛ بلکه همواره به خداوند اعتماد کرده ، فقط از او درخواست کمک می کند . 28
در قلمرو بهداشت روانی یکی از عوامل اضطراب و نگرانی انسان ، کارهای مهم و سرنوشت ساز هستند . هنگامی که شخص می خواهد می خواهد به کار ویژه ای که در زندگی اش جایگاه مهمی دارد ، اقدام نماید ، چون انجام آن دارای ثمرات مثبت است و از سوی دیگر ، انجام ندادنش ضرر قابل توجهی دارد ، در انجام آن دچار شک و تردید و گرفتار دلهره و اضطراب می گردد در نتیجه تنیدگی زیادی بر روح و روان او عارض می شود . در این مواقع به دنبال یک تکیه گاه مورد اعتماد است تا او را در انجام آن کار ، یار و پشتیبان باشد . با گزینش پشتیبانی مطمئن به عنوان تکیه گاه ، قلبش آرام می شود . نیرویی دوچندان پیدا می کند و از نگرانی خلاص می شود .

آثار عینی توکل در بهداشت روان

به طور کلی ، توکل بر خدای قادر عالم حکیم ، سبب می شود فرد بر توانایی ها و استعدادهای خدادادی خویش اعتماد نماید . همچنین در موفقیت ها و پیروزی ها گرفتار غرور و خودپسندی نمی شود و در مشکلات گرفتار درماندگی و دچار اختلال عملکردی نمی گردد . احساس پایداری و مقاومت می کند و این خود بهترین وسیله ی تأمین سلامت روانی فرد است . دیگر آثار توکل بر بهداشت روان به اختصار عبارت است از :
الف. برآورده شدن احساس نیاز محبت در بالاترین سطح ( متوکّل محبوب خداست . ) 29
ب. تأمین احساس دلبستگی به عنوان نیاز نخستین . 30
ج. یافتن احساس انگیزه ی مثبت و نشاط نسبت به توانایی انجام کار و احساس اعتماد به نفس بالا .
د. رهایی از اضطراب و ترس ، با دریافت این مطلب که دیگران نمی توانند ضرری به او بزنند .
هـ . رهایی از وابستگی ذلیلانه با دریافت این مطلب که دیگران سودی به حال او ندارند .
و. ایجاد امید به لطف و عنایت الهی .
ز. رهایی از تعارض های درونی و روانی با نجات یافتن از وسوسه ی شک و تردید .
ح. یافتن احساس استقلال ، با بی نیازی از غیر خدا .
ط. افزایش ارتباط با خداوند به عنوان حمایت گری توانا .
ی. رسیدن به عزت نفس و احساس ایمنی .

توبه و بهداشت روانی

« توبه » در لغت ، به معنای رجوع است . 31 وقتی بنده به مولای خود بر می گرد ، می گویند توبه کرده است . خداوند در قرآن کریم به همه ی مؤمنان دستور توبه می دهد . 32 رسول مکرّم اسلام فرموده اند : « خودتان را با استغفار و توبه معطّر کنید تا بوی بد گناه شما را رسوا نکند » 33 . در جای دیگر فرموده اند : « من در هر روز هفتاد بار استغفار می کنم تا مبادا این ابرها فضای دل را بگیرند .» 34البته استغفار برای انسان کامل در حقیقت ، دفع است نه رفع . امام صادق علیه السلام فرموده اند : هرکس زیاد استغفار نماید ، خداوند او را از هر غمی رها و از هر تنگی ای خارج می سازد ، و او را از جایی که گمان نمی برد روزی می بخشد . » 35
بازگشت انسان تائب به سوی خداوند ، موجب تخلیه ی روان از فشار احساس گناه گردید ، حالت طهارت و فطرت پاکی به او برمی گردد . با آمرزش معاصی و گناهان و آلودگی های درونی در پرتو توبه ، آدمی آرامش و آسایش روحی پیدا می کند . در فرایند توبه و بازگشت ، فرد احساس گناه خود را سرکوب نکرده در ناخودآگاه آن را بایگانی نمی سازد ، تا پرحجم بار و انرژی منفی روح بیفزاید . بلکه در فضایی عاشقانه در محضر خدای رفیق شفیق اعتراف می کند و از او آمرزش می طلبد . خداوند نیز وی را مشمول لطف و رحمت بی منتهایش قرار می دهد ، 36 و با مهر و رأفت از او استقبال می نماید .
برخی از آثار عینی توبه در بهداشت روان عبارتند از :
1. توبه روح و روان آدمی را شست و شو و تطهیر می کند ؛
2. توبه احساس منفی گناه را کاملاً می زداید ؛
3. توبه باعث محبوبیت انسان در نزد خدا می گردد ؛
4. توبه انسان را به کار و تلاش سازنده و مثبت بر می انگیزد ؛
5. توبه از عوارض منفی جانبی آسیب های روحی و روانی جلوگیری می نماید .

نیایش و بهداشت روان

پیامبر اعظم اسلام صلی الله علیه وآله هنگام برخورد با سختی ها ، برای کسب آرامش به نماز پناه می برد . 37
اساساً نیایش و گفت و گو با خداوند مهربان باعث ، آرامش اعصاب و تخلیه ی روان از بار انرژی های منفی می شود .
الکسیس کارل می گوید :
نیایش در روح و جسم تأثیر دارد ، نیایش موجب صفای دل ، متانت رفتار ، انبساط خاطر ، نشاط و شادی پایدار و رضایت خاطر می گردد .
خداوند متعال در قرآن مجید با مهرآمیز ترین سخنان ، آدمیان را به نیایش دعوت نموده است :
و إذا سألک عبادی عنی فإنی قرب اجیب دعوه الداع إذا دعان فلیستجیبوا لی ولیؤمنوا بی لعلهم یرشدون 38 ؛ آن گاه که بنده ای درخواست نماید از من ، پس من نزدیک هستم ، اجابت می نمایم درخواست اورا ؛ بنابر این دعوت مرا پذیرا ؛ باشید و ایمان بیاورید تا به رشد حقیقی بار یابید .
حضرت امام صادق علیه السلام فرموده اند :
چه مانعی دارد که چون بر یکی از شما غم و اندوهی عارض گردید ، وضو بگیرد و به مسجد رود ، دو رکعت نماز بخواند و برای رفع اندوه خود ، خدا را بخواند . مگر نشنیده اید که خداوند فرموده است : « از صبر و نماز یاری بجویید . » 39
نیایش و گفت و گو با خداوند مصادیق متعدد دارد که از جمله آن ها ، انس با قرآن و دعا است .

انس با قرآن و بهداشت روان

پیامبر می فرمایند :
هرکس قرآن را شعار و میزان خود سازد ؛ خدا او را سعادتمند گرداند ؛ و هرکه قرآن را پیشوای خود گرداند و به آن اقتدا نماید و او را پناه گاه خویش قرار دهد ، خداوند او را در بهشت پر نعمت و خوشی دلنشین و پایدار پناه می دهد . 40
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرموده اند :
برای رسول خدا ، هیچ چیز مانع تلاوت کردن قرآن نبود . 41
بی گمان انس با قرآن ، باعث تأثیر شگرف در نفس آدمی می گردد . در قرآن ، نیروی معنوی عظیمی وجود دارد که موجب آرامش روان و بیداری وجدان ، و صیقل روح انسان می شود . تلاوت قرآن سطح ادراک و تفکر را ارتقا بخشیده ، باعث بصیرت می گردد 42 . در هر عصری انسان هایی متخلّق به آداب والای انسانی و رفتار متعالی در پرتو انس با قرآن کریم پرورش یافته اند که می توان در میان آن ها به افراد و بزرگان زیر اشاره کرد :
سلمان ، مقداد ، ابوذر ، عمّار ، اویس قرنی در عصر نزول قرآن و امام خمینی ابرمرد یگانه ی دوران و یاران آن مرد بزرگ که همگی پرورش یافتگان مکتب انسان ساز قرآن بوده اند . انس با قرآن ، چنان آرامشی به ارمغان می آورد که هیچ آرام بخشی از عهده ی آن برنمی آید . این بیان شگفت انگیز ، و سخن دل انگیز امام خمینی ، به عنوان پرورش یافته ی مکتب قرآن است که فرموده است :
والله ! من هرگز در عمرم نترسیدم .
بی گمان این استواری و احساس ایمنی ، جز در پرتو انس با قرآن ، میسر نمی شود . گرچه این مطلب به لحاظ نظری روشن و بی نیاز از استدلال است ؛ لکن خوشبختانه برای نشان دادن نقش قرآن در سلامت و بهداشت روان ، تحقیقات میدانی نیز انجام گرفته است که همگی بیانگر رابطه ی معنادار و تأثیر مثبت آن بوده است . 43

دعا و بهداشت روان

دعا از تعالیم و آموزه های اساسی اسلام است . دعا راه ارتباط مستقیم با خداوند است . در قرآن دعا کردن توصیه شده است و در سنت نبوی نیز بسیار مورد تأکید و سفارش قرار گرفته است . 44
دعا رابطه ی بین انسان و خدا را تقویت کرده ، احساس تنهایی را برطرف می نماید . ارتباط با خدای بی نیاز ، موجب احساس عزت و لذت انسان می گرددد که در ناملایمات زندگی ، تکیه گاهی مطمئن به حساب می آید . 45 هیچ کس نیست که در زندگی مشکل و گرفتاری نداشته باشد . همه ی ما در معرض انواع آسیب ها قرار داریم . در این میان تنها راه کار دعا می تواند آرام بخش و تسکین دهنده باشد .
امام صادق علیه السلام فرموده اند :
دعا کن که شفای همه ی دردها در دعاست . 46
برخی دیگر از آثار روان شناختی و بهداشت روانی دعا عبارت است از :
تخلیه هیجانی در محضر خداوند ؛
احساس حمایت در برابر مشکلات و مصائب زندگی ؛
ایجاد امید و انرژی مثبت برای کوشش هدفمند ؛

یافتن نشاط و سرور درونی
ارتباطات سالم و بهداشت روان

تأکید قرآن به اظهار محبت مسلمانان به یکدیگر و داشتن روابط گرم و برادرانه ، از یک سو موجب رشد عاطفه ی نوع دوستی در نفس و ترغیب انسان ها به ایثار و رعایت منافع مردم و به طور کلی جامعه می گردد . از سوی دیگر ، اسباب تضعیف حالت های منفی نفرت و کینه و انگیزه های ظلم و تجاوز و خودخواهی را فراهم می آورد . علت اصلی برخی از آسیب های روانی ، بدگمانی ، حسد ، کینه توزی و ناامیدی است که با برقراری روابط بین شخصی محبت آمیز از بین رفته و روح و جان آدمی از آسیب روانی فاصله می گیرد .
پیامبر صلی الله علیه وآله فرموده اند :
سوگند به ذاتی که جانم در دست ( قدرت ) اوست ، به بهشت درنمی آیید مگر آن که ایمان آورید ؛ و ایمان نمی آورید مگر آن که همدیگر را دوست بدارید . آیا شمایان را بر چیزی رهنمون شوم که چون آن را انجام دهید ، همدیگر را دوست بدارید ؟ ( آن این است که ) سلام را در میان خویش آشکار سازید . 47
انسان موجودی اجتماعی است و ایجاد ارتباط با دیگران نقش به سزایی در زندگی فردی و اجتماعی او دارد . موفقیت انسان در دوست یابی ، همسرداری ، پرورش فرزندان سالم و موفقیت های شغلی و امثال آن ، به الگوی رفتار ارتباطی و مهارت برقراری ارتباط او با دیگران بستگی دارد . بنابر این از یک سو زندگی منزوی برای انسان بسیار مشکل و از سوی دیگر ، ایجاد رابطه با افراد ، کاری بس دشوار و گاه برای برخی اشخاص غیر ممکن است . برقراری ارتباط اثر بخش با دیگران یک هنر است و شما می توانید هنرمند صحنه ی زندگی خود باشید .
بسیاری از روان شناسان نیز به اهمیت روابط انسانی به منظور تأمین بهداشت روانی توجه کرده اند ، آلفرد آدلر معتقد است : « بیماران روانی هرچه در درون جامعه قرار بگیرند و در شبکه ی ارتباطی بهتری باشند زودتر درمان می شوند . » 48 آلپورت نیز می گوید : « رابطه ، مهم ترین نقش را در زندگی انسان دارد ؛ و توانایی در برقراری روابط محبت آمیز از نشانه های شخصیت سالم است . » 49 مزلو ، روان شناس بزرگ انسان گرا ، یکی از نشانه های افراد نا ایمن را چنین بیان می کند : « احساس طرد شدن مورد عشق و علاقه ی دیگران نبودن و این که دیگران به سردی و بدون محبت با آنان رفتار می کنند . » 50
در تعالیم اسلامی بر جنبه های گوناگون روابط اجتماعی تأکید شده است و برای حفظ این روابط توصیه شده است . حتی افرادی که در این زمینه کوتاهی کنند ، فاقد ایمان و اعتقاد واقعی به شمار آمده اند . 51
اولین گام ارتباط بین شخصی با « سلام » شروع می شود ، در آموزه های نبوی به سلام ، بسیار اهمیت داده شده و به مؤمنان سفارش شده است که به یکدیگر سلام کنند . پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به همه ، اعم از کوچک و بزرگ سلام می گفت . سلام با سلامتی هم خانواده است و مفهومش این است که هیچ خطر و تهدیدی از سوی سلام کننده متوجه مخاطب او نیست . سفارش اسلام به سلام ، مانند دیگر آموزه های اسلامی ، منطبق با فطرت انسان است . در اولین برخورد دوفرد ، مطلوب تریت نوع برقراری ارتباط ، دادن امنیت و آرامش به طرف مقابل و مخاطب است ؛ تا مطمئن شود که از طرف مقابل ، ضرری متوجه او نیست . سلام که یک تحیت و تعارف رسمی اسلامی است ، به معنای دعا و درخواست امنیت و سلامتی مخاطب است . قرآن می فرماید : در قیامت به مؤمنان گفته می شود :
با سلامتی و در حال امنیت وارد بهشت شوید . 52
برخی آثار عینی بهداشت روانی روابط سالم با دیگران عبارت است از :
ـ تأمین احساس امنیت و آرامش ؛
ـ تأمین نیاز محبت ورزیدن و مورد محبت قرار گرفتن ؛
ـ ایجاد احساس نشاط و خود ارزشمندی ؛
ـ تقویت پایگاه اجتماعی فرد و ایجاد اعتماد به نفس ؛
تبادل و انتقال انرژی روانی مثبت .
اهتمام به امر مسلمین یکی دیگر از مصادیق روابط مهرورزانه در اجتماع اسلامی به شمار می رود . پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله فرموده اند :
آن کس که صبح کند در حالی که به امر مسلمین اهتمام ندارد ، مسلمان نیست . 53
آن که صدای درخواست کمک مسلمانی را بشنود ، لکن پاسخ نگوید ، مسلمان نیست . 54
در جامعه ؛ افراد دارای مسائل و نیازهای مختلفی هستند ؛ از نیازهای اولیه گرفته تا نیازهای پیشرفته نظیر نیاز به خود شکوفایی و تعالی معنوی . بی تردید محرومیت در مقابل ارضای صحیح سلسله نیازها ، می تواند سبب بروز ناهنجاری و در نتیجه بروز اختلال گردد . در حالی که با اهتمام ورزیدن به امور دیگران در جامعه ، احتمال وقوع نابهنجاری ها و اعمال کج روانه ی اجتماعی ، کاهش یافته ، و برخی در زیر فشار محرومیت ، احساس اضطراب و رنج نداشته ، جامعه دارای همبستگی و صمیمیت می شود . در نتیجه احساس آرامش و امنیت روانی و اجتماعی ارتقا پیدا می کند .

نکته ی پایانی نه پایان سخن

آن چه در این مجال مختصر گفته آمد ، تنها قطره ای بود از اقیانوس بی کران ؛ از بابِ « آب دریا را اگر نتوان کشید ، هم به قدر تشنگی باید چشید . » امید است پژوهشگران با نگاهی وحیانی به انسان و مفاهیم مرتبط با آن ، از فضای محدود بشری و تجربیِ صرف فراتر رفته زوایای ناگشوده اندیشه و دانش رانشان بدهند ، تا شاهد تحولات مثبت و اثربخش باشیم . در همین چارچوب ، پیشنهاد می گردد تا موضوع بهداشت روانی در قلمرو تعالیم اسلامی مورد مطالعه و تحقیق علمی قرار گیرد ؛ تا هم فضای علم روان شناسی نورانیت بیشتری بگیرد و هم نتایج جامعه تری به دست آید .
توصیف و تحلیل روان شناختی پاره ای از آموزه های نبوی با نگاه بهداشت روانی ، موضوع اصلی این مقاله بود که با تمام کاستی ها صورت تحقق یافت . در پایان از خدای محمّد صلی الله علیه وآله می خواهیم تا توفیق ره پویی و الگو پذیری از سیره و سنت نبوی را نصیب ما گرداند و در تمام مراحل زندگی دستگیرمان باشد .

پی نوشت:

1. تجارب کلینکی و درمانگری مؤلف ، در ضمن برای آگاهی بیش تر با رویکرد های مفهومی و تاریخی در بهداشت روانی ر.ک: مربیان ش 19 ، مقاله ی : باورهای دینی و تأثیر آن بر بهداشت روانی ص 110 ، اثر نگارنده .
2. ر.ک: مجموعه مقالات نقش دین در بهداشت روان . 1383 .
3. یداله کوثری ، مربیان ( ش 19 ) ( نقش باورهای دینی در بهداشت روانی ) ، ص 111 .
4. قد افلح من زکاها ، وقدخاب من دساها ( شمس ) ، آیه ی 9 ـ 10 .
5. کلینی ، اصول کافی ، ج 8 ، ص 152 ، ح 136 ، محمد ری شهری ، میزان الحکمه ، ج 5 ، ص 280 .
6. یونس ( 10 )آیه 35.
7. محمدباقر مجلسی ، بحارالانوار ، ج 2 ، ص 92 ؛ محمد ری شهری ، میزان الحکمه ، ج3 ، ص 2108 .
8. انفال ( 8 ) ، آیه 24 ـ 25 .
9. هود ( 11 ) ، آیه 120 .
10. دائره المعارف قرآن کریم ، ج3 ، ذیل « آرامش روان » 1385 .
11. شیخ محمود شبستری ، گلشن راز ، ص 12 .
12. نحل ، آیه 36 .
13. انعام ( 6 ) ، آیه 162 .
14. بهاء الدین خرمشاهی و مسعود انصاری ، پیام پیامبر ، ص 356 ، انتشارات جام ، 1376 .
15. حج ( 22 ) آیه 31 .
16. شیخ عباس قمی ، مفاتیح الجنان ، فرازی از دعای کمیل .
17. همان ، مناجات الذاکرین ، امروزه معنا درمانی یکی از نحله های روان درمانگری در علم روان شناسی به شمار می رود .
18. طه ( 20 ) ، آیه 124 .
19. محمدعثمان نجاتی ، قرآن و روان شناسی ، ص 335 .
20. سلیمان قاسمی ، بهداشت روانی در آموزه های دینی ، پایان امه کارشناسی ارشد روان شناسی ، مؤسسه امام خمینی ، 1382 .
21. راغب اصفهانی ، مفردات راغب ، ج2 ، ص 487 .
22. علی اکبر دهخدا ، لغت نامه ی دهخدا ، ج9 ، واژه های « شکر و شکرگزاری »
23. پیام پیامبر ، ص 554 .
24. همان .
25. قالوا انما نحن مصلحون ، الا انهم هم المفسدون ولکن لا یشعرون : بقره ( 2 ) ، 11 ـ 12 .
26. آل عمران ( 3 ) ، آیه ی 169 .
27. مرتضی مطهری ، مجموعه آثار ، ج 3 ، ص 124 .
28. محمدتقی مصباح ، راهیان کوی دوست ، ص 25 . حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده اند : « در شب معراج پیامبر صلی الله علیه وآله از خدا سؤال کردند : پروردگار کدامین عمل برترین است ؟ خداوند فرمود : نزد من عملی برتر از توکل و رضایت بر آن چه داده ام ، نیست ( محمدباقر مجلسی ، بحار ، ج 77 ، ص 21 ) .
29. آل عمران ، ( 3 ) ، آیه 159 .
30. طلاق ( 65 )، آیه 3 ؛ نیز ر. ک : یدالله کوثری ، دلبستگی ، نیاز نخستین نشریه ی حدیث زندگی ، ش 11 .
31. ابن منظور ، لسان العرب ، ج 4 ، ص 23 .
32. نور ( 24 ) ، آیه 31 .
33. تعطروا بالاستغفار لاتفضحنکم روائح الذنوب ( محمدباقر مجلسی ، بحارالانوار ، ج7 ، ص 278 ) .
34. محمدباقر مجلسی ، بحارالانوار ، ج 25 ، ص 204 .
35. محمد ری شهری ، میزان الحکمه ، ج7 ، ص 252 .
36. زمر (39 ) ، آیه 53 .
37. محمدباقر مجلسی ، بحارالانوار ، ج 80 ، ص 116 .
38. بقره ( 2 ) آیه 186 .
39. طبرسی ، مجمع البیان ، ج 1 ، ص 100 .
40. محمد ری شهری میزان الحکمه ، ج 4 ، ص 227 ، رسول جعفریان ، سیده رسول خدا صلی الله علیه وآله ، ص 331 .
41. طباطبایی سیدمحمدحسین ، السنن النبی ، ص 308 .
42. محمدعثمان نجاتی قرآن و روان شناسی ، ص 122 .
43. به نقل از : مسعود جان بزرگی ، بررسی اثر بخشی روان درمانگری کوتاه مدت ، پایان نامه دکتری روان شناسی 1378 ، تهران ، تربیت مدرس ، بحث آموزه های دینی و تأثیر و نقش مثبت آن در سلامت روانی افراد نسبت به افرادی که اعتقاد و باور درونی به آن نداشته اند ؛ همچنین ر.ک : مجموعه مقالات ، نقش در سلامت روان ؛ 1378 . 44. غافر ( 40 ) آیه 60 .
45. بقره ( 2 ) آیه 45 و 153 ؛ اعراف ( 7 ) آیه 128 .
46. محمد ری شهری ، میزان الحکمه ، ج 3 ، ص 284 .
47. بهاءالدین خرمشاهی و مسعود انصاری ، پیام پیامبر صلی الله علیه وآله ص 489 .
48. سلیمان قاسمی و مهدی صفورایی ، سلامت روان در پرتو آموزه های دینی ، معرفت ، شماره 97 ، ص 20 .
49. باقر ثنایی ، نقش رابطه و سلامت و بهداشت روان ، 1370 ، ص 69 .
50. سلمان قاسمی ، پیشین ، ص 21 .
51. محمدبن یعقوب کلینی ، اصول کافی ، ج 3 ، ص 238 .
52. ادخلوها بسلام آمنین : حجرات ( 49 ) آیه 46 .
53. کلینی ، اصول کافی ، ج 3 ، ص 238 .
54. همان .

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: فصلنامه مربیان



:: برچسب‌ها: بهداشت روان در پرتو آموزه های نبوی, بهداشت روان, آموزه های نبوی
بهداشت غذايی در اسلام
جمعه ۲ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 15:28 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
بهداشت غذايی در اسلام

شراب

قبل از اسلام، نوشيدن شراب امرى متداول بوده است. بعد از بعثت رسول الله صلى الله عليه و آله نيز مورد استفاده اعراب قرار مى‏گرفت. پيامبر اسلام با نگاه روان شناسانه و جامعه شناسانه دقيق و شناخت مخاطبان و درك زمان و مكان، به مسئله شراب پرداخته است و در مرحله اول، مردم را از مضرات شراب آگاه ساخته است و در مرحله دوم، نوشيدن شراب را در زمان اقامه نمازمنع كردند و در مرحله سوم خوردن شراب را در هر زمان و مكان منع و حرام نموده‏اند و علماء نيز، به هر چيزى كه انسان را از حالت عادى خارج كند ؛ جزء محرمات مى‏داند. خداوند شراب را پليد و اجتناب از آن را ضرورى مى‏شمارد:
« يا أيها الذين آمنوا انما الخمر... رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه لعلكم تفلحون» .
« اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد ! همانا خمر و شراب... پليدست و از عمل شيطان است پس اجتناب كنيد از شراب، شايد شما رستگار شود ».

مضرات شراب

شراب، سرچشمه امراض جسمى و همچنين كليه انحرافات روحى است. لذا پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرموده‏اند: « الخمرام الخبائث » « شراب، مادر و ريشه و اساس جنايت‏ها و زشتى‏ها است ».
محققان، امراضى را كه با نوشيدن شراب حاصل مى‏شود، به شرح ذيل عنوان مى‏كنند.
1. امراض معدى: مرض گاستريت، ضعف و نابودى قوا، فلگمن معده، انتريت، درد معده، دل دردهاى مختلف، اتساع معدى حتى در بعضى مواقع به پنج برابر خود مى‏رسد، باعث خراشيدگى جداره روده مى‏شود، از بين برنده بزاق دهان و شيرهاى معدى، بى‏اشتهائى...
  • الكل‏ها، ميكروب‏هاى مفيد معده را مى‏كشند.
    2. امراض دستگاه تنفس: سل، تورم ريه‏ها، ظاهر شدن لك‏هاى بنفش يا سفيدى روى ريه‏ها، لخطه‏هاى خون در خلط شراب خوار، سرفه‏هاى فراوان در صبح، داراى تنفس سخت و پر زحمت.
    3. امراض گردش خون: بر اثر مصرف شراب، مواد اصلى خون از جمله « فيبرين » و گلبول‏هاى قرمز، خيلى كم مى‏شوند و مايع خون خراب مى‏شود و بدن دچار اختلال و ضعف مى‏گردد.
    شخص شراب خور، آمادگى سكته را براى خود فراهم مى‏كند. چون رگ‏ها سخت و شكننده مى‏شود و بر اثر فشار جزئى مثل عصبانيت، پاره مى‏شود و سكته ناقص و كامل را به وجود مى‏آورد.
    4. امراض قلب: در نتيجه‏ى خرابى خون، عمل قلب مختل مى‏شود و كم كم چربى دور قلب را مى‏گيرد و اطراف قلب سنگين مى‏شود و افراد الكلى ضربان قلبشان آهسته و نامرتب مى‏زند.
    5. امراض عصبى: الكل، داراى « اسيد اوريك »مى‏باشد و باعث درد اعصاب و رماتيسم مى‏شود. و محركه را تضعيف مى‏كند. در تمام بدن حالت خارش دست مى‏دهد و احساس حرارت مى‏كند. باعث لرزش دست و حرف‏هاى نامفهوم وعصبانيت و ترس و سر درد مى‏گردد.
    6. بيمارى‏هاى مغزى: شراب، گاهى مغز را لاغر مى‏سازد. و شراب توليد جنون و ديوانگى هم دارد. شراب، موجب تشنج و صرع و آماس مغز و فشار خون در سر مى‏گردد. و هم چنين شراب باعث كم عقلى و كم حافظه‏گى مى‏شود روايت‏هاى زيادى به دست ما رسيده كه شراب، از بين برنده عقل است.
    قال رسول الله صلى الله عليه و آله « كل شراب يتغير منه العقل » « هر شرابى، تغيير دهنده عقل است ».
    7. بيمارى‏هاى كبد: با مصرف شراب، سلول‏هاى بدن مى‏ميرند و در كبد جمع مى‏شوند و موجب بزرگى غير طبيعى كبد مى‏شود.
  • « سيروز »كبد، مرضيست كه شراب خورهاى عالم دچار آن هستند كه آغشته به چربى و مواد كثيف است.
    8. امراض كليه: طبق آمارى كه از الكلى‏ها درباره درد و مرض كليه به دست آمده اين است كه، 90% مرض كليه از اثر الكل است.
    شراب، مرض « سيستيت»مزمن و خفقان بول را در كليه فراهم مى‏كند.
    9. امراض جلدى و پوستى: قرمزى غير طبيعى، ايجاد زشتى در صورت، سرخ كردن نامطلوب بينى و گونه‏ها، خارش‏هاى بى‏جهت، اگزما، جوش صورت، چاقى كاذب، ثمره خوردن شراب است.
    10. امراض حنجره و دستگاه صوتى: التهاب حنجره، گرفتگى صدا، درشت شدن صدا، ضخيم شدن زبان، ضعيف شدن سلول‏هاى ذائقه و طعم.
    11. امراض مثانه: توليد سنگ مثانه، تحريك مثانه، سبب بروز قند در ادرار، و مخاط عضله ادرار را مى‏سايد و ضعيف مى‏كند .
    مطالب فوق، اندك نمونه‏اى از اثرات سوء شارب بر بدن است. حتى بعضى ها قائلند كه شراب، سر دسته‏ى نوشيدنى‏هاى مضرحياتى هست و
    زندگى را بر انسان سخت مى‏سازد و انسان را در زندان ابدى خويش، حبس مى‏كند. شراب هم چنين انسان‏ها را تحقير و بودن در اجتماع را ننگ ترسيم مى‏كند. شراب با تغيير دادن قيافه دنياى تنهايى را باز مى‏كند و از لذت دنيوى بهره‏اى اندك مى‏برد و عمر خويش را كوتاه و با تنى رنجور حيات زندگانى خويش را خاتمه مى‏بخشد.
    الكلى‏ها، نه تنها بر خويش ظلم مى‏كنند ؛ بلكه به ديگران، همانند فرزندان خود هم، جفا مى‏كنند ؛ در حالى كه آن‏ها قدرت دفاع ندارند. شخص الكلى، ثمره‏اى كه با دست خود به وجود مى‏آورد آينده او را هم به تباهى مى‏كشانند. به همين علت جناب آقاى دكتر « كارل »مى‏نويسد:
    مستى زن و شوهر در عمل زناشوئى، جنايت بزرگى به كودكان است كه موجب عصبيت و روانى درمان ناپذير دارد و غالبا اين كودكان ضعيف، عليل، مبتلا به تشنجات شديد بوده . كسانى كه در حال انعقاد نطفه، مست باشند ؛ 35% عوارض كلسيم حاد را بر فرزندان منتقل مى‏كند. و اگر زن و مرد مست باشند 100% عوارض حاد در بچه ظاهر مى‏شود. كودكان از پدران و مادران الكلى 45% و از مادران الكلى 31% و از پدران الكلى 17% زودتر از وقت طبيعى به دنيا مى‏آيند .
    اهل‏بيت عصمت و طهارت، سفارش‏ها و توصيه‏هاى زيادى درباره عدم ازدواج با شارب الخمر كرده‏اند، از جمله ؛ قال الصادق عليه‏السلام « من زوج كريمته بشارب الخمر فقد قطع رحمها» « هر كس دختر خويش را به الكلى‏ها و شراب خوارها تزويج كند ؛ ارتباط او را با خويش قطع كرده است »؛ حتى يكى از پزشكان آلمان اثبات كرده است كه اثر الكل، تا سه نسل باقى مى‏ماند .

    بيمارى‏هاى بچه‏هاى الكلى

  • عدم تقارن قيافه، فلج عضو، كجى ستون فقرات، كرى و لالى، ماندن به حال بچگى، تشنج، سكته، هيسترى، كند شدن رشد، استعداد براى جنايت، حزن دائمى.
  • هرگاه از جوانان 21 تا 23 ساله معتاد به مشروبات الكلى، 51 نفر بميرند در مقابل از جوان‏هاى غير معتاد 10 نفر تلف مى‏شوند و عمر آن‏ها تا 35 سال كاهش پيدا مى‏كند. و 25 تا 30 درصد از رشد ديگران كمتر است.
  • شخصى الكلى، عاطفه خانوادگى و محبت را از دست مى‏دهد به طور مكرر ديده شد كه پدران الكلى فرزندان خود را كشته‏اند.
  • طبق آمار انستيوى پزشكى قانونى شهر « نيون » در 1961 تهيه شد، جرائم اجتماعى الكلى‏ها به شرح ذيل است:
    1. 50 درصد منجر به قتل عمومى ؛
    2. 8/77 درصد ضرب و جرح ؛
    3. 8/88 درصد جرائم جنسى ؛
    4. 7/88 درصد سرقت ؛

    اكثر جنايت‏ها در حالت مستى روى مى‏دهد .

    اين‏ها، گوشه‏اى از آينده نگرى و پزشكى قرآن در 14 قرن پيش بوده و با اكتشافات و با علوم آزمايشگاهى، حقايق قرآن و اسلام را، براى بشريت آشكار نموده است.

    انگور

    در قرآن كريم بيش از «11» مرتبه درباره انگور سخن گفته است:
    « و جنات من أعناب » « و باغ از درخت انگور، براى شما پديد آورده‏ايم »
    « شيخ حر عاملى »احاديث زيادى را در كتاب « وسائل الشيعه ج 17، ص 117» درباره استحباب خوردن انگور بيان كرده است.

    فوايد انگور

  • انگور، داراى پتاسيم است و اين فلز، فرح بخش آور است و طپش قلب را كه پديد آورنده غم و اندوه است، درمان مى‏كند.
  • انگور، داراى فسفات‏هاى زيادى است كه غذاى مغز و اعصاب مى‏باشد.
  • انگور، داراى كلسيم است و كمبود كلسيم در بدن، موجب بيمارى مى‏شود .
  • بوعلى سينا درباره فوايد انگور مى‏نويسد: « انگور براى دردهاى روده و معده مفيد است » .
  • هم چنين انگور « برگ مو» براى درمان اسهال خونى، خونريزى‏ها، عدم دفع ادرار، نقرس، استفراغ، اختلالات گردش خون، سفارش شده است.
  • آب انگور، براى درمان بيمارى اوره خون، ورم كليه، مفيد است.
  • از نظر توليد حرارت، هر كيلو انگور معادل 2 كيلو گوشت است.
  • انگور براى كسانى كه رژيم غذائى دارند ( از چاقى به لاغرى يا از لاغرى به چاقى ) مفيد است .
    البته از انگور استفاده‏هاى نامناسب مى‏شود براى مثال، زمانى كه انگور جوشانده شود ؛ تبديل به شراب مى‏گردد. ( مضرات آن را در صفحات قبل بيان كرديم ).
    انگور به محض جوشاندن، نجس مى‏شود و خوردنش نيز حرام است ؛ مگر زمانى كه دو سوم آبش بخار گردد و در آن لحظه تبديل به سركه مى‏شود و خوردنش، هيچ اشكالى ندارد.

    شير

    در ميان غذاها اگر بتوانيم يك غذاى كامل را معرفى كنيم، آن مى‏تواند « شير» باشد. شير يك غذائيست كه برطرف كننده گرسنگى و هم برطرف كننده تشنگى است. از زمانى كه حيوانات به خدمت انسان درآمدند، شير آن‏ها براى مصرف بشر به كار گرفته شد. قرآن و احاديث اهميت خاصى به خوردن شير نشان داده‏اند تا جايى كه خداوند مى‏فرمايد:
    « و ان لكم فى الأنعام لعبرة نسقيكم مما فى بطونه من بين فرث و دم لبنا خالصا سائغا للشاربين » .
    « حالات چهار پايان همه عبرت و حكمت است، از ميان شكمبه و خون، شير پاكى به وجود مى‏آيد كه شما را مى‏نوشانيم كه در طبع همه نوشندگان، گوارا باد».
    در آيه فوق، دو مطلب علمى را ملاحظه مى‏كنيم:
    الف. طريقه توليد شير در بدن حيوانات ؛
    ب. فوايد مصرف شير ؛
    قرآن به صراحت فرموده است: « شير،از غذاى هضم شده درون شكم توليد مى‏شود » غذاى هضم شده تبديل به خون و از خون، شير به وجود مى‏آيد. شيرى كه نه رنگ خون را دارد و نه طعم و بوى آن را.
    اين عمل( تبديل خون به شير) ، هيچ يك از محققين آن را انكار نكرده‏اند و كلام قرآن را تأييد نموده‏اند، حتى شير مادران، از عصاره خونيست كه براى قاعدگى فراهم مى‏شد و در دوران شير دهى خون، تبديل به شير پاك و مقوى مى‏گردد.

    مواد معدنى شير

  • سديم، پتاسيم، كلسيم، منيزيوم، روى، منگنز، مس، آهن، فلو، كلر، يد، گوگرد، فسفر...
  • گازهاى شير: اكسيژن، ازت، اسيد كربونيك...
    *19 آنزيم در درون شير يافت مى‏شود. از جمله: الدولاز، آميلازالف..
  • تمام ويتامين‏ها زمانى در درون شير يافت مى‏شود كه حيوان خوب چرا كند.

    فوائد شير

  • در احاديث زيادى بيان شده است كه شير، عقل را زياد و ذهن را صفا مى‏بخشد، چشم را روشنى و قلب را تقويت و پشت را محكم و فراموشى را كم مى‏كند .
  • شير، تقريبا داراى تمام مواد معدنى و ويتامين‏ها است.
  • 3/78% شير، آب است و ما بقى از مواد ازت دار، چربى، قند، مواد معدنى، دياستازها، گازها، ويتامين‏ها، دست شده است .
  • هم‏چنين قدرت دفاعى شير مخصوصا شير خام، در مقابل ميكروب‏ها بالاست.
  • شير حيواناتى كه خوردن آن‏ها سفارش شده: گاو، بز، گوسفند، شتر، گاو ميش است.
  • شير براى درمان بيمارى‏هاى ؛ خونريزى، كم خونى، ضعف، سر درد، ميگرن، سستى اعصاب، زخم معده و اثنى عشر، زيادى اسيد معده، پائين افتادگى معده و روده و كليه و رحم، اگزما ( سودا) ، ريزش مو، نزله بينى، جهاز تنفس، رماتيسم، برنشيت، سوء هاضمه، اسهال مزمن، استسقاء آسم( آستم )، تب زرد، تصلب شرائين، بواسير، آپانديسيت، نارسائى كبد، نارسائى جنسى،اتساع معده، ديابت( مرض قند) ، اوائل سل، البومين ادرار، هم چنين براى اعتيادات مفيد است.
  • همچنين براى تقويت استخوان و سنگ‏هاى كليه « از انواع قليائى »مفيد است. كمبود كلسيم در نوزاد، موجب بى‏قرارى طفل و جويدن ناخن و تشنج و اعصابى شدن مى‏شود ؛ كه با خوردن شير برطرف مى‏شود .

    زيتون

    خداوند در چند جاى از قرآن، نام زيتون را بيان كرده است، از جمله: تين:
    1، انعام: 99، مؤمنون: 20.
    « من شجرة مباركة زيتونة » ؛ « درخت زيتون كه مبارك است ».
    مردمان گذشته، روغن زيتون را به دو صورت استفاده مى‏كردند:
    الف: براى مصرف خوراكى ؛ ب. براى ماليدن و چرب كردن بدن.
    روايت‏ها نيز به خوردن زيتون ( البته در حد تعادل ) ، و ماليدن آن به بدن راتوصيه نموده‏اند.
    روغن زيتون در بعضى از احاديث « طعام انبياء » ، و در بعضى ديگر « طعام المسلمين » ناميده شد. اين خود نشان دهنده آن است كه انبياء و مسلمين، اهتمام خاصى به روغن زيتون داشته‏اند و نشان دهنده آن است كه داراى فوايد زيادى براى سلامتى و تندرستى انسان است.
    پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمودند: « روغن زيتون را تناول كنيد و هم چنين بدن خود را روغن مالى كنيد كه با اين عمل، شيطان 40 روز وارد بدن شما نمى‏شود» .
    شيطان از ماده « شطن »، « يشطن » به معنى، « موجود شرور و ضرر زننده »آمده است - و اختصاص به ابليس مطرود درگاه الهى ندارد و هر چيزى و هر كسى به ديگرى ضررى برساند ؛ نام شيطان صدق مى‏كند . در اين روايت با توجه به صدر آن، شيطان به « ميكرب» تفسير شده است، كه به انسان ضرر مى‏رساند.

    فوايد طبى زيتون

  • زيتون، براى تنبلى كبد و مرض قند، نافع است.
  • خوردن روغن زيتون، براى باز كردن رنگ‏هاى تيره معجزه مى‏كند.
    استفاده‏ى يك قاشق در حال ناشتا براى دل دردها مفيد و مجارى روده و كبد و كيسه صفرى را به فعاليت مى‏اندازد.
  • تقويت اعصاب، دفع عوارض كليه‏ها، سنگ‏هاى صفراوى اشتهاآور بودن، مؤثر است.
  • ماليدن در بدن، به نرمى پوست مى‏افزايد.
  • روغن زيتون كهنه هفت ساله، در تسكين دردهاى و درد مفاصل مفيد است.
  • ماليدن روغن تا 10 روز، براى دفع ريزش مو تأكيد شده است.
  • بچه‏هايى كه داراى استخوان نرم و كم خون هستند، مالش روغن مفيد است.
  • مخلوط روغن زيتون با سير و با كوبيدن با هم، براى رماتيسم و درد عضلات و اعصاب مؤثر است .
  • روغن زيتون، ضد سم سرب است و در رفع يبوست بسيار نيكوست.
  • زيتون، ترشحات سيب آدم و صفرا را زياد مى‏كند.
  • لكه‏هاى ناخن را از بين مى‏برد. براى تقويت چشم و ريزش آب چشم مفيد است و خوردنش به افراد چاق و بلغمى تأكيد شده است.
  • اگر زيتون داغ را روى نيش عقرب بمالند، براى تسكين درد مفيد.
  • مخلوط كردن زيتون و عسل براى تقويت قوه و باه مفيد است.
  • در كم كردن فشار خون مؤثر است و هم چنين تب بر هم مى‏باشد .
  • « محمد محمود عبدالله » درباره فوائد زيتون مى‏نويسد:
    « زيتون، كبد را با نشاط مى‏كند و دستگاه گوارش را تقويت مى‏كند، پوست را لطيف، و رشد انسان را قوى، و ضد سموم بدن تسكين دردهاى شكم است، و براى تقويت مو و براى امراض پوستى و تقويت اعصاب و تقويت نور چشم مفيد است.»
    با توجه به فوايد روغن زيتون، لازم است به مصرف روزانه خود درآوريم. هم چنين نشان دهنده اهتمام اسلام به مصرف غذايى انسان‏ها دارد.

    منع خوردن گوشت خوك

    قبل از آن كه وارد بحث شويم لازم است به اين نكته پرداخته شود كه تمامى حرام و حلال‏ها در اسلام داراى بار مصلحت و مفسده مى‏باشد و به عبارت ديگر داراى حكمت و فلسفه‏اى است شايد در ظاهر عقول بشرى در رسيدن به آن ناتوان باشد. اكثر فقهاء ما قائل هستند كه حرمت يك شى‏ء، به سبب داشتن مفسده آن عمل و شى ء است و حلال بودن آن، به خاطر مصلحة و منفعت لااقل، عدم ضرر آن شى‏ء است.
    در دوران جاهليت، حلال و حرام را از باب تعبد پذيرا بودند و به آن جامه عمل مى‏پوشاندند ؛ اما امروزه با كشف بعضى از مفسده‏ها و حكمت‏هاى حرمت، و منفعت‏هاى حليت، آسانتر به مفاهيم قرآن و اعجاز قرآن در زمينه‏هاى مختلف پى مى‏بريم.
    خداوند اهتمام خاصى به خوردنى‏هاى بشر دارد و در پى آن است، بهداشت غذايى انسان راتضمين نمايد و از جمله از آن‏ها، منع خوردن گوشت خوك است.
    « انما حرم عليكم الميتة و الدم و لحم الخنزير » .
    « خداوند( تبارك و تعالى ) گوشت ميته و مردار و گوشت خوك و خوردن خون را براى شما حرام كرد. »

    ضررهاى گوشت خوك

  • كرم « تريشين »تنها به وسيله گوشت خوك، به انسان مى‏رسد و به ماهيچه‏هاى بدن نفوذ كرده و به آسانى از بين نمى‏رود و اين كرم به قلب هم مى‏تواند نفوذ كند و موجب سكته قلبى شود. با حرارت و پختن از بين نمى‏رود و بيشتر كسانى كه گوشت خوك استفاده مى‏كنند به اين كرم مبتلا هستند .
  • « سر جيمز » محقق انگليسى در سال «1835 م » وجود كرم « تريكين »را در گوشت خوك كشف كرد و در سال «1860م»شخصى به نام « فردريك يون رنگر » طبيب آلمانى، زيان‏هاى اين كرم را بررسى و گفت: اين كرم، كرم كوچكى است و در عرض يك ماه الى 10 الى 15 هزار تخم گذارى مى‏كند. اين كرم، فقط با خوردن گوشت خوك وارد بدن مى‏شود و در مرحله اول دچار كم خونى سرگيجه و اسهال مى‏شود . و اگر اين كرم وارد معده شود، هيچ دارويى قادر به دفع آن نيست.
  • كرم « كدو»، خطرناك‏ترين مرضى است كه به وسيله گوشت خوك وارد بدن مى‏شود .
    *بيمارى‏هاى ويروسى گوشت خوك: برفك، هارى، آبله، تورم دهان .
  • بيمارى‏هاى حاصل از باكترى‏هاى گوشت خوك:
    سياه زخم، بروسلوز، همورژيك، سل، ليستريوز، سالمونلا، سرخجه، خوكى، اسهال آميبى و انواع كرم‏ها و انگل‏ها، كرم تيانسليوم و ميكروب بوتوليسم .
  • دكتر جزايرى مى‏نويسد: به وسيله گوشت خوك مرض « يبوست » مهيا مى‏شود .
  • ميان پوست و گوشت خوك چربى وجود دارد ؛ كه خطرناك‏ترين چربى‏هاست و رشد را متوقف مى‏سازد .
    علاوه بر موارد بالا، گوشت خوك موجب بدبينى، بى‏دينى، قساوت قلب، خستگى و بر قلب و عروق، تأثيرى فراوان مى‏گذارد .
    موارد فوق، قرن‏ها بعد از ظهور اسلام كشف شده حقيقت قرآن را روشن ساخته است و ما را به واقعيت‏هاى اسلام كه گوشت خوك را تحريم نمود، نزديك مى‏سازد.

    منع خوردن خون

    قرآن، خوردن خون را منع و تحريم كرده است. شايد شأن نزولش اين باشد كه در زمان جاهليت، مردم در حالت خستگى، رگ حيوان را مى‏زدند و خون را مى‏گرفتند و مى‏خوردند و قرآن كريم اين عمل عرب‏ها را، تحريم نموده است. محققان نيز با بررسى در محتويات خون، خوردن آن را منع كرده‏اند.

    محتويات خون

    سموم و مواد زائد بدن « كه در نتيجه حيات سلول‏ها به وجود مى‏آيند »مرتب در خون ريخته مى‏شوند ؛ تا از راه‏هاى گوناگون بدن بيرون روند. اين سموم كه در داخل خون است، عبارتند از: گاز كربنيك، عرق، صفرا و ادرار.
  • همچنين خون، داراى گلبول‏هاى سفيد است كه ميكروب‏هاى زيان آور را از بين مى‏برد و خون در خارج از بدن در محيطى بى‏دفاع قرار مى‏گيرد و پرورش ميكروب و سموم را در خود مهيا مى‏سازد . از اين رو قرآن مى‏فرمايد: « أو دما مسفوحا... فانه رجس » « خون ريخته شده... پليد است » احاديث زيادى، تأكيد فراوانى دارد كه از خون استفاده غذايى نشود و خوردن خون را موجب قساوت قلب، از بين بردن مهر و عاطفه، تعفن بدن، تغيير رنگ چهره و پوست و بيمارى‏ها جذام مى‏دانند .
  • چوپانان براى اين كه خوى درندگى را درسگ زياد كنند از خون استفاده مى‏كنند.

    منع خوردن مردار

    مردار به حيوان حلال گوشتى كه بدون ذبح شرعى ( بريدن چهار رگ اصلى ) مرده باشد، گفته مى‏شود.
    طبق تعريف، خون حيوان از بدنش بيرون نمى‏آيد و بودن خون در بدن، بدون زنده بودن حيوان، همانند خون در بيرون بدن است، در آن هنگام شروع به ميكروب زائى و گوشت حيوان را فاسد مى‏كند.
    بعد از مرگ حيوان، ميكروب‏ها وارد خون مى‏شوند و شروع به رشد و نمو مى‏كنند، باكترى‏هاى هواخواه، مواد سفيده‏اى را تجزيه كرده و تبديل به عناصر شيميايى و گازهاى چون اسيد كربنيك، هيدروژن سولفور، و آمونياك و غيره مى‏نمايد و ايجاد مسموميت مى‏كنند، از جمله ؛ « يتومائين » . خوردن مردار، موجب سكته قلبى و تصلب شرايين مى‏شود، همچنين با خوردنش، جهاز هاضمه، خود را محتاج آن نمى‏بيند و به علاوه موقعى كه با خون انسان، مخلوط شود، خون را فاسد و بدن انسان را ضعيف و در سلول‏هاى زنده اختلال ايجاد مى‏كند و موجب منقطع شدن نسل مى‏شود .
    لازم به ذكر است، تمام اديان و اقوام، براى حيوانات ذبحى قائل هستند، هر چند كيفيت ذبح با هم فرق دارند، ولى حيوان بدون ذبح را حرام مى‏دانند.
    روايت‏هاى زيادى درباره زيان‏هاى مردار وارد شده است، ازجمله:
    « الميتة قد جمد فيها الدم و تراجع الى بدنها فلحمها ثقيل، غير مرى‏ء لانها يوكل لحمها بدمها » « در مردار، خون‏ها منجمد مى‏شوند آن خون‏ها در بدن مردار مى‏مانند و خارج نمى‏شوند و گوشت مردار، سنگين و غير گوارا است و خورندگان، مردار را با خونش مى‏خورند».

    عسل

    عسل غذائى است لذيذ كه از زنبور عسل به دست مى‏آيد و اكثر مردم به آن تمايل دارند و قرآن نيز بدان پرداخته است.
    « فيه شفاء للناس » « خوردن عسل براى مردم شفاء است ».
    پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمودند: « لم يستشف المريض بمثل شربة العسل » « هيچ مريضى، به مثل نوشيدن عسل شفاء پيدا نمى‏كند ».
    واژه « شفا » در هيچ جاى از قرآن درباره خوردنى‏ها نيامده است، مگر براى عسل. و يك سوره‏اى از قرآن، اختصاص به نحل ( يعنى ؛ زنبور عسل) داده شد. قرآن درباره وحى به زنبورعسل مى‏فرمايد: ما به زنبور عسل وحى كرديم ( وحى غريزى ) كه خانه‏هايشان را روى كوه‏ها و درخت‏ها برگزينند و بخورند از هر ميوه‏اى ( خوردن در اين جا مجاز است منظور نوشنده است ) و از شكم‏هايشان، شرابى خارج مى‏شود كه رنگ‏هايش مختلف است كه آن شراب، براى مردم شفا بخش است .

    فوايد عسل

    دانشمندان با تحقيقات خود، فوائد زيادى را از عسل ارائه داده‏اند.
    قبل از هر چيز، مواد معدنى و تخميرى و ويتامين‏هاى عسل را نام مى‏بريم.
    مواد معدنى: پتاسيم، آهن، فسفر، يد، منيزيم، سرب، منگنز، آلومينيوم، مس، سولفور، كروميوم، ليتيوم، نيكل، روى، اسميوم، تيتانيوم، سديم، و مواد آلى، مانيت‏ها، ضمغ، پولن،اسيد لا كتيك، اسيد فرميك ( تركيب عسل با او فاسد نمى‏شود و ضد رماتيسم است )، اسيد ماليك، اسيد تار تاريم، اسيد اگزاليك، اسيد سيتريك، رنگ‏ها، روغن‏هاى معطر، ازته.
    مواد تخميرى: انور تاز، آميلاز، كاتالاز در هضم غذا مفيد است.
    عناصر ديگر عسل: گلوكز، لولز، ساكارز، دكسترين، مواد البر مينوئيد، سولفات‏ها، انورتين، آب...
    عسل داراى ويتامين‏ها شش گانه (a,b,c,d,k,e) و برخى هم قائل به ويتامين «pp» هستند .
    در كتاب « مع الطب فى القرآن الكريم »آمده است:
  • « حدود 70 مواد معدنى تخميرى و ويتامين‏ها درعسل وجود دارد، و براى درمان يا تقويت يا پيشگيرى امراض پوستى، گوارشى قلب و دندان، تقويت رشد طفل، سرطان، تنفس، كبد، صفرا، چشم و گوش، بينى، مرض زنان و تقويت نسل و بچه و... مؤثر است » .
  • عسل مهمترين مواد قندى طبيعى است و تاكنون 15 نوع قند كشف شده است.
  • بوعلى سينا دركتاب « قانون طب » مى‏نويسد: « عسل، دهانه رگ‏ها را باز مى‏كند رطوبت‏ها را از بين مى‏برد و مانع گنديدگى گوشت مى‏شود و حس شنوائى را نيرو مى‏دهد و نم چشم را از بين مى‏برد و علاج خناق و لوزتين است عسل، اشتها برانگيز و توانبخش معده است.
  • عسل پاد زهر، افيون خوردگى و نيش حشرات است.
  • عسل آب پز، براى ريزش بول تأثير بسزايى دارد. »
  • عسل از جمله درمان بيمارى‏هاى: اعصاب، بى‏خوابى، درد پهلو، سياتيك، ديفترى، مرض كم خونى، بيمارى‏هاى استخوان، ريه، ايجاد رشد و نيرو، كمى و زيادى فشار خون راعلاج مى‏كند، امراض كبد، و هم چنين فوائد زيادى براى درمان « يرقان » دارد.
  • خوردن عسل، در حال ناشتا، براى زخم معده و اثنى عشر و كاهش ترش كردن معده مفيد است. براى تنظيم قند خون مؤثر است. ضد عفونى كننده مجارى ادرار است هم چنين در پيشگيرى از زكام مفيد است .
  • نوشته‏اند كه در مصر، عسل چندين هزار ساله پيدا شد و فاسد نشده است . چون داراى اسيد فرميك است و عسل را فاسد نمى‏كند.
  • عسل داراى عوامل قوى ضد ميكرب است. و ميكروب‏هاى كه عامل بيمارى انسان‏ها هستند قادر به ادامه حيات در عسل نيستند، از جمله وجود آب اكسيژنه درعسل موجب از بين رفتن ميكروب است و هيچ گونه قارچى در آن رشد نمى‏كند.
  • براى رشد كودكان و گلبول‏هاى قرمز خون و درآمدن دندان، جلوگيرى از اسهال و سوء تغذيه و... مفيد است.
  • تحقيقات نشان داده است كه زنبور داران كمتر مبتلا به سرطان مى‏شوند.

    پرخورى

    مذمت پر خورى و زياده روى، يكى از اعجاز طبى قرآن است كه 14 قرن پيش آن را بيان كرده است. پر خورى اثرات سوء فراوانى بر جسم و روح و روان مى‏گذارد.
    « كلوا و شربوا و لاتسرفوا لايحب المسرفين»
    (از نعمت‏هاى خداوند )بخوريد و بياشاميد ولى اسراف و زياده روى نكنيد، كه خداوند مسرفان را دوست ندارد.
    احاديث فراوانى در مذمت پر خورى از اهل‏بيت وارد شده است، از جمله: امام باقر عليه‏السلام فرموده‏اند: « دورترين مخلوق خدا كسى است كه شكمش پر باشد » .
    اسراف داراى مصاديق گوناگونى است از جمله ؛ خوردن بيش از حد، فرو بردن سريع غذا، زياده روى در خوردن يك نوع غذا، زياده روى در برآوردن تمام خواسته‏هاى نفس، خوردن لقمه حرام، ضايع كردن غذا، مصرف ناقص غذا و... را مصاديق اسراف مى‏گويند .
  • سوء هاضمه، بزرگ شدن شكم را در پى خواهد داشت( احتمال پارگى معده را دارد ) كه خود منشأ بيمارى‏هاى مختلف است.
  • پرخورى، سبب فعاليت بيش از حد قلب و خستگى مفرط آن مى‏شود.
  • پرخورى سبب نفوذ ميكروب‏ها در معده و عدم تركيب وهضم آن با اسيدهاى معده سبب بيمارى وباء و تيفوئيد مى‏گردد.
  • اسراف در مصرف قندى سبب پوسيدگى دندان مى‏شود.
  • پر خورى، مرض قند را در انسان مهيا مى‏سازد.
  • زياده‏روى، در غذا، موجب فشار خون مى‏شود.
  • منشأ مرض ديابت، از اسراف در غذا است.
  • اسراف در گوشت سبب بيمارى نقرس، مرض قند، آپانديست، ورم روده، سرطان مهلك، سكته، پيرى زود رس، سنگ كليه و... مى‏گردد.
  • اسراف نكردن مساوى با كم خوردن نيست. بلكه درست مصرف كردن و با اندازه غذا خوردن است.
  • بيشتر امراض گوارشى از طريق غذاست.
  • آثار روحى پرخورى، سستى اراده و كودنى، ميل مفرط به خواب، تنبلى، افزايش غريزه جنسى و... مى‏باشند .

    خرما

    يكى از خلقت‏هاى طبيعى خداوند، درخت خرما است. از گذشته‏هاى خيلى دور تاكنون مورد استفاده بشر قرار گرفت ؛ و حتى پيامبر اسلام و اهل‏بيت عليهم‏السلام تأكيدى فراوانى به خوردن خرما داشته‏اند، از جمله:
    قال على عليه‏السلام: « كلوا التمر فان فيه شفاء من الادواء ؛ خرما را بخوريد همانا خرما شفاء دردهاست.»
    قرآن نيز اشاره به خرما نموده و به حضرت مريم توصيه كرده كه خرما راتناول نمايند.
    ( فاجائها المحاض الى جذع النخلة... و هزى اليك بجذع النخلة تساقط عليك رطبا جنيا فكلى و اشربى...»
    « آن گاه مريم را درد زائيدن فرارسيد، زير شاخه درخت خرما رفت و فرزندش ندا داد غمگين مباش ! خدايت از زير پاى تو چشمه‏اى جارى كرد و شاخ درخت خرما را حركت بده و ما از آن براى تو، رطب تازه فرو ريزيم و خرما را با آب ميل بفرما».
    امروزه با پيشرفت علم، فوايد زيادى را براى خرما برشمرده‏اند.

    تركيبات خرما

  • آب، مواد سفيده‏اى، مواد قندى( گلوكز، ساكارز ) چربى، پتاسيم، سديم، كلسيم، منيزيم، آهن، مس، املاح گوگرد، املاح كلر، ويتامين(آ)( ب 1)( ب 2)، ويتامين pp، ويتامين سى.
  • در هر صد گرم خرما، 157 ميلى گرم كالرى وجود دارد .

    فوايد خرما

  • مناطقى كه مردمان آن خرما بيشتر مصرف مى‏كنند ؛ كمتر مبتلا به سرطان مى‏شوند، چون خرما داراى منيزيم است و براى رفع سرطان مفيد است.
  • خرما براى جوش و غرور جوانى مفيد است.
  • خرما براى درمان فلج، لقوه، بالاخص فلج اطفال، مفيد است.
  • براى سلسله اعصاب، خوب است. به پيرمردها خوردنش سفارش شده، براى كليه و مثانه مفيد است.
  • بيماران ديابت، به جاى قند مى‏توانند از خرما استفاده كنند.
  • براى شتستشوى خون و تعادل در يون‏ها، مؤثر است. خرما، هضم و جذب را آسان مى‏كند.
  • خرما، داراى مقدار كمى « فيلوكولين » است و اين مواد تقويت كننده ترشحات مردانگى است .
  • خرما، خاصيت ضد گرسنگى دارد ؛( در روايت، توصيه شده كه در ماه مبارك رمضان افطار را با خرما شروع نماييد ).
  • ماده‏اى بنام « ديوستولسن » در خرما كشف شده است كه بهترين دارو براى حساسيت و الرژى است .
  • آيه‏اى كه در اول مبحث درباره وضع حمل، حضرت مريم بيان شده كه فرموده است: خرما را با آب بخوريد. محققان نيز به زن‏هاى باردار توصيه خوردن خرما مى‏نمايند و قائل هستند خرما، باز كننده رحم است مخصوصا در ماههاى اخر حاملگى و عضلات رحم را تقويت مى‏كند و آسان كننده ولادت فرزند است و در تقويت مادر و نوزاد مؤثر است.
  • در كتاب « وسائل الشيعه ج 17» بابى را مخصوص خوردن خرما با آب، براى مادران اختصاص داده است و روايت زيادى ذكر شده كه امام صادق عليه‏السلام خرما را با آب ميل مى‏كرد.

    انجير

    خداوند در سوره تين به انجير قسم ياد مى‏كند:
    « و اتين... لقد خلقنا الانسان فى أحسن تقويم » « قسم به انجير... ما انسان را در بهترين قوام خلق كرده‏ايم.»
    خداوند، از يك طرف به انجير قسم ياد مى‏كند و از طرف ديگر بحث قوام را مطرح مى‏كند، پس بين انجير وقوام انسان ارتباطى وجود دارد. دانشمندان بعد از تحقيقات در انجير، به اين نتيجه رسيده‏اند كه انجير تأثير مستقيم در قوام و قدرت انسان و سلامتى بدن دارد.
    درخت انجير، در نزد بودائيان مقدس است و معتقد هستند در زير چنين درختى، نور معرفت به بودا تابيده است ونيز در كتاب تورات، مكررا نام انجير برده شد.
    امام رضا عليه‏السلام درباره فوائد انجير فرموده‏اند: « التين يشد العظم و ينبت الشعر و يذهب بالداء حتى لا يحتاج معه الى الدواء ؛ انجير، استخوان‏ها را محكم و موها را پر پشت و مرض و درد را از بين مى‏برد. حتى احتياج به دارو نيست.»
  • دكتر « محمد محموده عبده » 16 عنصر و مواد را در انجير شناسائى كرده است، اعم از ؛ آهن، كلسيم، سديم، پتاسيم... .
  • انجير كه داراى كلسيم و فسفر است براى نيروى فكرى و رشد بدن‏ مفيداست و پتاسيم آن فعاليت كليه را افزون مى‏دهد و آهن در آن، كم خونى را درمان مى‏كند.
  • انجير، براى اطفال مفيد است ؛ چون داراى مواد قندى و ازت خالص و مواد چربى است.
  • انجير، براى التهاب دستگاه تنفس خوب است.
  • و جوشاندن انجير براى درد گلو و سرما خوردگى و سرفه، مفيداست. هم چنين براى اسهال خونى مؤثر است .

    شير مادر

    شير مادر بهترين و مقوى‏ترين غذا براى طفل است كه مورد تأكيد پزشكان است. قرآن نيز به مادرها توصيه مى‏كند كه فرزندان خود را تا دو سال كامل با شير تغذيه نمايند.
    « و الوالدات يرضعن أولادهن حولين كاملين »
    « مادران دو سال كامل نوزادان خود را شير دهند».
    علاوه بر قرآن، اهل‏بيت عصمت و طهارت نيز شير مادر را بهترين غذا معرفى كردند. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله با نگاه طبى فرموده‏اند: «ليس لبن لصبی خير من لبه امه ؛ هيچ شيری بهتر از شير مادر نيست ». پيامبر صلی الله عليه وآله با نگاه طبی فرموده اند: « اللبن شفا من كل داء الا الموت » « شير مادر، شفاى هر مرض و درد است ؛ مگر مرگ ».

    فوايد شير مادر

  • شير مادر باعث برقرارى رابطه عاطفى و روانى بين مادر و فرزند است. مخصوصا به هنگام مكيدن شير، بهترين لحظه‏اى آرامش نوزاد است.
  • شير مادر، داراى گرماى مناسبى است كه با دهان، گلو، معده‏ى بچه سازگارى دارد.
  • شير مادر، ضد عفونى شده است و احتياج به ضد عفونى ندارد.
  • شير مادر، از نظر مواد غذائى و معدنى تفاوت عمده‏اى با ساير شيرها دارد، از جمله: 10 الى 15 گرم شير مادر، برابر است با 32 گرم شير گاو و 40 گرم شير بز و 51 گرم شير گوسفند.
  • شير مادر، حاوى مواد مصونيت زا است و مقاومت اطفال را در برابر عفونت‏ها و اسهال افزايش مى‏دهد. طفل، كمتر مبتلاء به كم خونى، اگزما، نفخ، يبوست، دل درد، الرژى مى‏شود.
  • هم چنين شير مادر، داراى ضد ميكروب « آنتى كور» مى‏باشد.
  • تغذيه با شير مادر، حاملگى زودرس مادر را به تعويق مى‏اندازد.
  • مادران شير ده، كمتر مبتلا به سرطان پستان مى‏شوند.
  • اگر مادران در موقع شير دادن، غمگين و يا ناراحت باشند، نوزادان آن‏ها در سنين 15-14 سالگى به تنبلى كليه و كبد دچار مى‏شوند. اگر دختر باشد خشكى صورت مى‏گيرد، و اگر پسر باشد ترك پاشنه پا مى‏گيرد .
    در نتيجه شير مادر، تضمين كننده سلامتى نوزاد و رشد او است و پيشگيرى از مرض‏هاى احتمالى آينده و درمان فعلى بعضى از بيمارى‏ها است.
    قرآن و احاديث در قرون گذشته، به اين امر مهم توجه داشته‏اند و بعد از قرن‏ها فوايدش اثبات شده و حقيقتش آشكار گرديده است.
    از يك نكته غافل نشويم ؛ كه درست است اسلام براى هدايت و تربيت معنوى بشر آمده است اما براى دنياى انسان ما نيز حرفى براى گفتن دارد و با اندك گذرا در آيات قرآن، درمى‏يابيم كه قرآن براى دنياى انسان، نيز نازل شده است اگر امر به جهاد كرده است براى حفظ جان و ناموس، و آرامش و امنيت است.
  • http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:راسخون



    :: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
    :: برچسب‌ها: بهداشت غذايی در اسلام, بهداشت غذايی اسلام, بهداشت غذايی
    بهداشت وسايل شخصي در حمام و توالت
    جمعه ۲ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 15:26 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
    بهداشت وسايل شخصي در حمام و توالت

    خيلي از ما علاقه داريم حمام و دست‌شويي پاک و تميز و البته مرتبي داشته باشيم اما آيا روش صحيح تميز کردن وسايلي که در حمام قرار مي‌دهيم مانند ليف، حوله، تيغ و صابون و جايگاه مناسب قرار دادن هر يک را مي‌دانيم؟

    حوله
     

    در صورتي که در حمام کمد داريد بهتر است پس از هر بار استفاده، حوله‌تان را شسته و در فضاي بيرون، جايي که جريان هوا وجود داشته باشد و نور خورشيد بتابد، پهن کنيد تا کاملا خشک شود. سپس آن را تا کرده، لبه‌هاي آن را به داخل برگردانيد و در کمد قرار دهيد.
    در صورتي که تمامي اعضاي خانواده از يک حمام استفاده مي‌کنيد بهتر است هر فرد حوله‌اي با رنگ مشخص داشته باشد اما اگر در اتاق خواب خود، حمامي شخصي داريد توصيه مي‌شود حوله‌اي با رنگ روشن انتخاب کنيد چون اين امر موجب مي‌شود دکور و فضاي حمام زيباتر و تميزتر به نظر برسد. در صورتي که لباس‌هاي حوله‌اي استفاده مي‌کنيد، حتما پس از خشک کردن خود آن را در مقابل نور آفتاب پهن کنيد و هرگز آن را در داخل سبد لباس‌هاي چرک نيندازيد. لازم است بدانيد حوله مرطوب مي‌تواند مناسب‌ترين مکان براي رشد ميکروب‌ها و قارچ‌ها باشد و سبب بروز اگزما و آلرژي‌هاي پوستي شود.

    صابون
     

    برخي کارشناسان بهداشت توصيه مي‌کنند در حمام به جاي صابون از شامپوهاي بدن استفاده کنيد و در توالت نيز به جاي صابون جامد، صابون مايع را انتخاب کنيد چون ميزان آلودگي اين صابون‌ها کمتر است. در صورتي که تمايل داريد حتما از صابون‌هاي جامد استفاده کنيد پيشنهاد مي‌کنيم زير صابون يک تکه اسفنج قرار دهيد تا سطح زير صابون خشک باشد و پس از هر بار استفاده نيز صابون را آب بکشيد چون ميکروب‌ها به راحتي به صابون منتقل مي‌شوند و در سطح آن باقي مي‌مانند.

    تيغ
     

    در صورتي که شما عادت داريد از تيغ‌هاي يک بار مصرف چند بار استفاده کنيد لازم است بدانيد که اين کار کاملا غيربهداشتي است و ميکروب‌ها به راحتي در ميان لايه‌هاي نازک تيغ پنهان مي‌شوند. کارشناسان توصيه مي‌کنند پس از هر بار مصرف حتما اين تيغ را دور بيندازيد. اما اگر از تيغ‌هاي معمولي استفاده مي‌کنيد پس از هر بار اصلاح، تيغ را در يک کاسه که در آن محلول آمونياک و آب ريخته‌ايد تکان دهيد. سپس در يک ظرف آب و صابون و سپس در آب تميز قرار دهيد. پس از شستشو آن را در فضاي بيرون قرار دهيد تا خشک شود و زنگ نزند. اين نکته را نيز فراموش نکنيد که تيغ وسيله‌اي شخصي است و هرگز نبايد از تيغ فرد ديگري استفاده کرد.

    ليف
     

    ليف و کيسه به طور معمول در تمامي حمام‌ها وجود دارد. در درجه اول بايد تاکيد کنيم که ليف وسيله‌اي کاملا شخصي است و آلوده بودن آن مي‌تواند سبب بروز ناراحتي‌هاي پوستي شود. ليف را پس از استفاده حتما با آب و صابون کاملا بشوييد و تنها به آب کشيدن آن بسنده نکنيد. سپس آن را در زير نورآفتاب پهن کنيد تا تمامي ميکروب‌هاي روي آن از ميان بروند. پس از خشک شدن نيز آن را در کمد روي حوله‌تان قرار دهيد تا در مجاورت ليف ديگران و در فضاي مرطوب حمام نباشد.

    مسواک

    حتما شما هم مشاهده کرده‌ايد که برخي افراد مسواک‌هاي خود را درون ليواني در حمام يا دست‌شويي قرار مي‌دهند. اين کار فوق‌العاده غيربهداشتي است و مي‌تواند موجب انتقال ميکروب‌ها از سطوح اطراف يا ساير مسواک‌ها و درنهايت زمينه‌ساز بروز عفونت‌هاي دهان و دندان و آفت‌هاي ناحيه دهاني شود. کارشناسان بهداشت توصيه مي‌کنند هر فرد از مسواک جداگانه استفاده کند و پس از هر بار استفاده، مسواک را شسته و آن را در يک درپوش بسته نگهداري کند. گذاشتن مسواک در جاي مرطوب نيز صحيح نيست و بهتر است مسواک را در جايي خشک و خنک براي مثال در آشپزخانه نگهداري کنيد.

    http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:سلامت



    :: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
    :: برچسب‌ها: بهداشت وسايل شخصي در حمام و توالت, بهداشت وسايل شخصي, بهداشت وسايل حمام و توالت, بهداشت حمام و توالت
    بسته بندي ؛ ضامن بهداشت و سلامت
    جمعه ۲ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 15:25 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
    بسته بندي ؛ ضامن بهداشت و سلامت

    رشد روزافزون جمعيت ، نياز به توجه ويژه دولت ها در تامين و توليد بيشتر مواد غذايي مورد نياز که امروزه تحت عنوان « امنيت غذايي » مطرح مي شود ، دارد . از سويي مواد غذايي داراي دو ويژگي اساسي مي باشند :
    الف ) فصلي بودن توليد
    ب ) فساد پذير بودن
    اين درحالي است که انسان ها به منظور رفع نياز تغذيه اي و تداوم حيات خود ، احتياج به مصرف مواد غذايي در طول سال دارند . بدين لحاظ بسته بندي مواد غذايي از اهميت خاصي برخوردار است .

    بسته بندي چيست ؟

    بسته بندي محافظي است که علاوه بر حفظ سلامت کالا از توليد تا مصرف ، سبب جلب مشتري نيز مي شود . البته امروزه از بسته بندي براي اطلاع رساني در خصوص ويژگي هاي کالا نيز استفاده مي شود . به همين منظور شما مي توانيد از شکل ظاهري کالا، رنگ ، حجم ، اندازه ، ظرفيت و ساير ويژگي هاي کالا مطلع شويد .

    بسته بندي و بهداشت :

    يکي از راه هاي حفظ بهداشت مواد غذايي ، بسته بندي آنهاست ، زيرا بسته بندي علاوه بر جلوگيري از نفوذ ميکروارگانيزم در مواد غذايي ، از ارتباط بي دليل و دست کاري خريدار با مواد غذايي نيز جلوگيري مي کند . بدين ترتيب که بسياري از آلودگي هاي فردي از طريق تماس دست با مواد غذايي ، دستگيره ها ، حوله ها ، با دست فرد ديگر و ساير موارد منتقل مي شود ، لذا مناسب است به منظور جلوگيري از انتقال آلودگي از فرد به مواد غذايي ، از دست زدن فرد آلوده به ماده غذايي جلوگيري شود که بسته بندي خود يکي از راه هاي جلوگيري از اين گونه تماس ها مي باشد .
    ضمناً گاهي اوقات مشاهده مي شود که در برخي از فروشگاه ها ، همزمان علاوه بر مواد غذايي نظير سبزيجات ( که برگ هاي آن مي تواند به شدت آلوده باشد ) ، ساير مواد غذايي مانند گوشت ، مرغ و ماهي( که به شدت فسادپذير هستند ) نيز به فروش مي رسد ، لذا در چنين فروشگاه هايي بسته بندي مواد غذايي سريع فاسد شدني ( نظير گوشت ، مرغ و ماهي ) از آلودگي اين مواد جلوگيري مي نمايد .

    بسته بندي و ضايعات :

    ميکروارگانيزم ها ، اصلي ترين عامل ضايعات مواد غذايي ، محسوب مي شوند . ميکروارگانيزم به منظور حيات خود نياز به مصرف مواد غذايي دارند ، لذا به عنوان رقيب انسان ها در دسترسي به مواد غذايي عمل مي کنند . البته طي مصرف مواد غذايي توسط ميکروارگانيزم ها ، آن ماده غذايي از رده مصرف انساني خارج مي شود که لقب « ضايعات » را به خود مي گيرد . پس مناسب است مواد غذايي از دسترس ميکروارگانيزم خارج شوند که يکي از راه هاي جلوگيري از ضايعات ، بسته بندي مواد غذايي است ، زيرا بسته بندي اين مواد از دسترسي ميکروارگانيزم ها به غذا جلوگيري مي نمايد . لازم به يادآوري است که ميکروارگانيزم ها در همه جا پراکنده مي باشند .
    برخي از آنها براي حيات نياز به اکسيژن دارند و برخي ديگر بدون نياز به اکسيژن ، حيات خود را ادامه مي دهند . همچنين اين ميکروارگانيزم در دماهاي مختلف قادر به ادامه حيات هستند ، به گونه اي که برخي از آنها دماهاي زير صفر درجه سانتيگراد و يا بالاي 100 درجه سانتيگراد را تحمل مي نمايند و در شرايط مناسب به رشد خود ادامه مي دهند . از سويي ، برخي از اين ميکروارگانيزم ها براي رشد و حيات خود نياز به رطوبت بالا داشته و برخي به رطوبت پايين نياز دارند ، لذا مناسب است بسته بندي مواد غذايي به گونه اي انجام شود که حتي الامکان موارد فوق را مدنظر قرار دهد و به اين ترتيب تا حد ممکن از ضايعات سريع مواد غذايي جلوگيري نمايد .

    بسته بندي و سلامت کالا :

    بسته بندي علاوه بر جلوگيري از ضايعات و حفظ بهداشت مواد غذايي ، بايد به گونه اي باشد که سلامت کالا را مد نظر قرار دهد . به طور کلي مواد غذايي طي حمل و نقل دچار صدمات فيزيکي مي گردند . همچنين مواد غذايي تحت تاثير تغييرات جدي قرار مي گيرند که مي تواند سبب افزايش رطوبت ، نرم شدن و به هم چسبيدن مواد غذايي و يا کاهش رطوبت ، خشک شدن و چروکيدگي مواد غذايي گردد ، لذا بسته بندي بايد به گونه اي انجام شود که ماده ي غذايي علاوه بر سلامت بهداشتي و فسادپذيري ، از نظر سلامت ظاهري ( از جمله عدم ضرب ديدگي ، فرسودگي ، پاره شدگي ، نرم شدن ، چروکيدگي و ... ) نيز مشکلي نداشته باشد تا خريدار ، در زمان انتخاب مواد غذايي ، آن را انتخاب کند .

    بسته بندي و جلب مشتري :

    همان گونه که قبلاً بيان شد ، يکي از اصلي ترين دلايل بسته بندي مواد غذايي ، جلب مشتري است ، به گونه اي که بسته بندي ، چشمک زدن کالا ( ماده ي غذايي ) به مصرف کننده ( خريدار ) مي باشد . لذا امروزه صنايع بسته بندي ، به منظور جلب مشتري از رنگ ها ، طرح ها و ابعاد خاص استفاده مي نمايند تا در جوامع ، اثرات قابل توجهي براي جلب مشتري است ، به گونه اي که بسته بندي ، چشمک زدن کالا ( ماده غذايي ) به مصرف کننده ( خريدار ) مي باشد . لذا امروزه صنايع بسته بندي ، به منظور جلب مشتري از رنگ ها ، طرح ها و ابعاد خاص استفاده مي نمايند تا در جوامع ، اثرات قابل توجهي براي جلب بيشتري داشته باشند . به عنوان مثال رنگ هاي قرمز با ويژگي تند در کشورهاي عربي طرفداران بيشتري داشته و به کار بردن اين رنگ در بسته بندي مشتري بيشتري را به هنگام خريد وسوسه مي نمايد . همچنين طرح روي بسته بندي نيز از عوامل موثر در جلب مشتري به هنگام انتخاب کالا مي باشد .
    بسته بندي مواد غذايي بايد به گونه اي باشد تا مصرف کننده بتواند به آسان ترين روش از ماده غذايي بسته بندي شده استفاده کند ، به عبارتي بسته بندي بايد به راحتي باز و يا بسته شود تا مصرف کننده آن را انتخاب نمايد . به ويژه آنکه مصرف کننده هاي امروزي انتظار دارند مدت زمان کمتري را صرف اين قبيل کارها نمايند . بي شک بسته بندي هايي که در هنگام استفاده از محتواي آن ، راحتي مصرف کننده را مد نظر قرار ندهند ، در انتخاب بعدي مورد استقبال قرار نخواهند گرفت .
    از سويي ، امروزه ابعاد بسته بندي ها از عوامل مهم در انتخاب کالا توسط خريدار مي باشد ، به عنوان مثال ، دستگيره هاي موجود در بسته بندي هاي شربت ميوه در انتخاب آن شربت توسط خريدار مدنظر قرار مي گيرد ، زيرا خريدار تمايل دارد بطري شربت ميوه را به راحتي و بدون زحمت خاصي حمل نمايد .

    بسته بندي و راهنماي مصرف :

    بسته بندي يکي از راه هاي کمک به انتخاب کالا توسط خريدار است ، به گونه اي که مصرف کننده مي تواند شکل کالاي خود را از طريق بسته بندي ، انتخاب نمايد . بدين سبب اکثر توليد کنندگان سعي در کشيدن تصوير کالاي درون بسته بر روي بسته بندي مي نمايند ، به عنوان نمونه تصوير بيسکويت ها بر روي بسته بندي بيسکويت و يا ...
    همچنين نوشتن ارزش تغذيه اي ماده غذايي بسته بندي شده ، علاوه بر آگاهي دادن به خريدار ، انتخاب کالا را تسريع مي کند . همچنين امروزه مناسب است اطلاعات تغذيه اي ارائه شده بر روي بسته بندي ها ، واقعيت بيشتري داشته باشند و يا اطلاعات کامل تري را در اختيار خريدار قرار دهند ، به عنوان مثال در حال حاضر خريدار در هنگام انتخاب گوشت چرخ کرده بسته بندي شده ، نمي تواند درصد چربي گوشت چرخ کرده را به دست آورد .
    نوشتن شرايط نگهداري و يا شرايط پخت ماده غذايي بسته بندي شده بر روي بسته نيز مي تواند کمک فراواني به نحوه ي نگهداري و روش پخت خريدار نمايد . ضمناً با توجه به گستردگي کاربرد مواد غذايي ، با ارائه موارد مصرف ، مي توان به خريدار در انتخاب کالا کمک نمود . از ديگر مواردي که بر روي بسته بندي ماده ي غذايي بايد درج شود ، ميزان صحيح مصرف مي باشد و يا اينکه نوشته شود اين ماده غذايي بسته بندي شده براي مصرف چند نفر و يا چند سروينگ مي باشد . همچنين درج زمان توليد و تاريخ انقضا، به مصرف کننده در مصرف ماده ي غذايي با کيفيت و با ارزش غذايي بالا کمک شايان توجهي مي نمايد . ضمناً درج شناسنامه توليد کننده بر روي بسته بندي مواد غذايي ، به مصرف کننده اطمينان مي دهد که کالاي مورد نظر در محل قابل قبول و تحت نظر متوليان سلامت کشور ، توليد شده است . پس بسته بندي خود مي تواند به عنوان راهنماي مصرف کننده عمل کند و به او در انتخاب صحيح کمک نمايد .
    در حال حاضر ، در کشور ما بيشتر مواد غذايي به ويژه محصولات کشاورزي ، بدون بسته بندي عرضه مي شوند . شايد يکي از دلايل آن افزايش قيمت بسته براي محصولات است . از سويي ، استقبال از مواد غذايي بسته بندي شده ، به دليل عدم اطمينان از اطلاعات عرضه شده ، کمتر مي باشد . بنابراين بسياري از خريداران ، مواد غذايي را به صورت غير بسته بندي شده خريداري و سپس در منزل به صورت اوليه بسته بندي مي کنند و تا زمان مصرف در فريزر قرار مي دهند ، به همين دليل ، موارد زير را بايد مدنظر قرار دهند :
    1 ـ خروج هوا از بسته ماده غذايي
    2 ـ درج تاريخ بسته بندي شدن ماده غذايي بر روي برچسب بسته بندي .

    3 ـ درج نوع ماده ي غذايي بسته بندي شده و تعداد مصرف کننده بر روي برچسب بسته بندي .

    نويسنده: مهندس مسيح انصاري

    http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: دنياي تغذيه شماره ي 87



    :: برچسب‌ها: بسته بندي ؛ ضامن بهداشت و سلامت, بهداشت و سلامت, بسته بندی بهداشت و سلامت
    بهداشت محيط، ايمني و ارگونومي در مدارس
    جمعه ۲ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 15:23 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
    بهداشت محيط، ايمني و ارگونومي در مدارس

    مدرسه موقعيت اجتماعي خاصي است كه آموزش و رشد شخصيت كودكان امروز كه جامعه‌ساز فردا هستند، روش‌هاي صحيح آموزشي، فضاي فيزيكي مطلوب و محيط مساعد رواني در آن پايه‌گذاري و اداره مي‌شود. يكي از مهم‌ترين، اساسي‌ترين و تاثيرگذارترين مسايل بهداشتي مدرسه، رعايت بهداشت محيط در مدرسه است. از سوي ديگر، مدرسه، خانه وسيعي است كه تعداد زيادي از كودكان و نوجوانان، ساعات فراواني از عمر گرانبهاي خويش را در آن سپري مي كنند. اين خانه مقدس بايد دوست‌داشتني باشد تا دانش‌آموزان با اشتياق و علاقه به آن پا نهند و با نشاط و شادابي به فراگيري علم و معرفت بپردازند. مدرسه زيبا و جذاب و بهداشتي زمينه را براي يادگيري علوم و فنون فراهم آورده و شكوفايي استعدادها را تسهيل مي‌كند و مدرسه غيربهداشتي و نامناسب شوق و اشتياق براي فراگيري را به حداقل رسانده و امكان پويايي و بالندگي را كاهش مي‌دهد. در مدارسي كه فضاي نامطلوب مدرسه، خستگي، بي‌نظمي و آلودگي و بي‌تحركي را القا مي‌كند، تحقق اهداف و برنامه‌هاي تربيتي و آموزشي با مشكل جدي رو به روست.
    زحمات خستگي‌ناپذير معلمان و تلاش دانش‌آموزان در اين‌گونه مدارس بازدهي مطلوب را به همراه ندارد. بنابراين ارتقاي بهداشت محيط مدارس و توجه جدي به اين مساله ضمن تضمين سلامت دانش‌آموزان مي‌تواند فعاليت‌هاي آموزشي و پرورشي را مفيدتر سازد.

    بهداشت محيط‌زيست
     

    بهداشت محيط‌زيست به معناي از دخالت در عوامل و شرايط محيط زندگي به منظور ايجاد وضع مطلوب مي‌باشد. سازمان بهداشت جهاني تعريف كاملي را براي بهداشت محيط‌زيست تدوين کرده است به اين ترتيب که بهداشت محيط زيست عبارت است از كنترل عواملي از محيط زندگي كه به نحوي در رفاه و سلامت بدني، رواني و اجتماعي انساني تاثير دارند و يا خواهند داشت، به بيان ديگر بهداشت محيط عبارت است از توازن و تطابقي كه بايد ميان انسان و محيط زيست او وجود داشته باشد تا موجبات بهزيستي جسمي، رواني و اجتماعي وي فراهم شود. بهداشت محيط در مدارس عبارت است از مجموعه اقداماتي كه موجب مي‌شود محيط آموزشگاه به گونه‌اي شود تا هيچ اثر نامطلوبي به سلامت جسمي، رواني و اجتماعي دانش‌آموزان بر جاي نگذارد.

    اهميت بهداشت محيط مدارس
     

    تعليم و تربيت در شرايط ايمني، بهداشتي و برخوردار از خدمات بهداشتي درماني يكي از حقوق مسلم فردي و اجتماعي دانش‌آموزان است. مكان مدرسه كه در آن تعليم و تربيت كودكان صورت پذيرفته و شخصيت اجتماعي و رواني آنها ساخته مي‌شود، بايد نيازهاي جسمي و رواني دانش‌آموزان به ويژه بهداشت و سلامت آنها را تامين کند. اصول كلي بهداشت محيط از قبيل تهيه و تامين آب آشاميدني، دفع صحيح فاضلاب و زباله، تامين حرارت، نور و تهويه مناسب، مبارزه با حشرات و جوندگان در تمام مدارس از ضروريات بهداشتي محيط‌هاي آموزشي است. به همين دليل است كه بهبود شرايط بهداشتي در محيط‌هاي آموزشي همواره بايد در برنامه‌ريزي‌هاي آموزشي در اولويت قرار گيرد.

    رنگ فضاهاي آموزشي
     

    رنگ به عنوان عنصر تفكيك‌ناپذير معماري تاثير فراوان بر روح و رفتار كاركنان و فضاها و ساختمان‌ها دارد و حالات رواني و عاطفي آنان را به شدت تحت تاثير قرار مي‌دهد.
    انسان پديده‌هاي اطراف خويش را همراه با رنگ مشاهده مي‌كند و نسبت به آن واكنش نشان مي‌دهد. در مدارس رنگ فضاها و تجهيزات آموزشي به دليل شرايط سني و روحي كودكان و نوجوانان از حساسيت بيشتري برخوردار است، زيرا اين امر مي‌تواند موجب شادابي، نشاط، آرامش رواني، تحرك و تلاش دانش‌آموزان گردد و فرآيند يادگيري را افزايش دهد. همچنان كه مي‌تواند زمينه كسالت، خمودگي، بي‌تحركي، عصبانيت، اضطراب و افسردگي آنان را فراهم آورد. براي بهره‌وري مطلوب از رنگ بايد شرايط سني و جنسيت دانش‌آموزان و كاركرد هر يك از فضاها موردتوجه قرار گيرد. استفاده از يك رنگ خاص براي مدارس سراسر كشور امكان‌پذير نيست، زيرا شرايط اقليمي گوناگون و تفاوت وضعيت آب و هوايي در استان‌ها و مناطق، ضرورت استفاده از رنگ‌هاي گوناگون را اجتناب‌ناپذير مي‌سازد.

    روشنايي در مدارس
     

    نور يكي از اصول مهم در طراحي فضاهاي آموزشي و تامين آسايش بصري دانش‌آموزان است. بنابراين براي كارايي بيشتر دانش‌آموزان و همچنين رعايت بهداشت فردي و نيز ايجاد رغبت در آنها بايد نور كلاس‌ها كافي باشد. نور كلاس بايد به گونه‌اي تنظيم شود كه شاگردان علاوه بر ديد خوب، پشت ميز خود بتوانند از فاصله معين تخته كلاس را ببينند و نور موجب ناراحتي و خيرگي چشم آنها نشود. بهترين نور، استفاده از نور طبيعي خورشيد است كه به وسيله پنجره تامين مي‌شود و در صورتي كه تامين نور طبيعي امكان نداشته باشد، مي‌توان از نور مصنوعي استفاده کرد. عواملي كه در تامين روشنايي نوركلاس‌ها موثر هستند، عبارتند از ابعاد پنجره‌هاي نورگير، نوع تخته تدريس، رنگ كلاس، رنگ و شفافيت وسايل موجود در كلاس و ميز براي كلاس‌ها.

    نور مصنوعي
     

    منابع نور مصنوعي كه به طور عمده مورد استفاده قرار مي‌گيرند، شامل منابع نوري با رشته‌هاي ملتهب پروسپارهاي فلوئور سنت است. از آنجا كه در فضاهاي آموزشي اغلب تركيبي از نور طبيعي و مصنوعي استفاده مي‌شود، بهتر است از چراغ‌هاي فلوئورسنت استفاده کرد. حتي‌الامكان رديف چراغ‌ها بايد عمود بر تخته تدريس و رديف نيمكت‌ها در نظر گرفته مي‌شود. تامين نور كافي و مناسب در مدارس موجب افزايش ميل و رغبت به كار، دقت در عمل و افزايش بازدهي مي‌شود. حفظ سلامت چشم و قدرت بينايي، كاهش خستگي اعصاب و در نهايت اثر مطلوب در كيفيت آموزشي از جمله موارد مثبت نور مناسب در فضاهاي آموزشي است. گاهي اوقات با اقدامي بسيار ساده و عملي مي‌توان در افزايش ميزان روشنايي كلاس‌ها موثر بود.
    آثار نامطلوب در فضاي آموزشي و چگونگي كاهش آن
    آثار نامطلوب و مزاحم در فضاهاي آموزشي به سه گروه تقسيم مي‌شوند:
    1) سر و صداي ناشي از ترافيك هوايي
    2) سر و صداي ناشي از كارگاه‌هاي صنعتي و مراكز تجاري
    3) سر و صداي بازي بچه‌ها در فضاهاي باز و ساير كلاس‌ها
    اثرات نامطلوب در فضاهاي آموزشي با منشأ خارج از مدرسه و يا داراي منشأ دروني مدرسه هستند. سروصدا در كاهش بازده آموزشي، ايجاد خستگي، تحريك‌ اعصاب و افزايش فشارخون دانش‌آموزان نقش موثر دارد.

    وضعيت ميز و نيمكت‌ها
     

    متناسب نبودن ميز و نيمكت‌ها با ابعاد بدني دانش‌آموزان ناراحتي‌هاي كمر، گردن، خستگي زودرس، افت تحصيلي و اشكال در فشارخون آنها را موجب مي‌شود. بنابراين ميز و نيمكت‌ها بايد با ابعاد بدني دانش‌آموزان متناسب باشند.

    بوفه مدارس
     

    بوفه مدارس به مكان عرضه و فروش مواد خوردني و آشاميدني بسته‌بندي شده و آماده اطلاق مي‌شود كه اين مواد به عنوان تغذيه ميان‌وعده دانش‌آموزان مصرف مي‌شود. بوفه بايد مكاني قابل استفاده دانش‌آموزان و در معرض ديد و كنترل مسوولان مراكز آموزشي باشد. بوفه بايد مجهز به قفسه‌بندي، پيشخوان و زباله‌دان قابل شستشو باشد و در و پنجره‌هاي مجهز به توري داشته باشد.

    آب آشاميدني سالم
     

    آب شگفت‌انگيزترين عنصر در طبيعت است. آب علاوه بر آنكه يك ماده ضروري براي ادامه حيات است اما گاهي اين مايه حيات در نقاط مختلف دنيا عامل مرگ ميليون‌ها انسان نيز مي‌شود. آب نقش مهمي در توسعه اقتصادي و اجتماعي جوامع دارد.

    زباله
     

    توليد زباله در زندگي روزمره آدمي اجتناب‌ناپذير است، همه ما مواد زايد فراواني توليد مي‌كنيم، ورود اين مواد به محيط زيست اگر بدون كنترل و مديريت صحيح باشد، موجب بدمنظره‌شدن محيط، آلودگي آب، هوا، خاك و به خطر افتادن بهداشت و سلامت افراد جامعه مي‌شود. محيط زباله براي رشد و تكثير جوندگان بسيار مناسب است. بسياري از بيماري‌ها مانند حصبه، اسهال، وبا، شبه حصبه، طاعون و... از اين نوع موجودات كه محل زندگي و تكثير زباله است به انسان منتقل مي‌شود. هرگونه زباله مي‌تواند حاوي ميليون‌ها ميکروب باشد كه بسياري از آنها بيماري‌زا هستند. پراكندگي زباله در گوشه و كنار بينندگان را آزار داده و معابر را زشت کرده و موجب آتش‌سوزي مي‌شود. يكي از وظايف مهم شهرداري‌ها، كنترل و مديريت زباله است كه مستلزم هزينه فراوان است. آنچه مسلم است امروزه زباله به عنوان سرمايه‌اي كه قابل بازيافت و استفاده مجدد است مورد توجه خاصي است و در بسياري از كشورهاي دنيا با بازيافت دوباره مواد در زباله و استفاده از آن، از هدر رفتن منابع جلوگيري مي‌كنند. آنچه بايد قبل از دفع زباله و بازيافت آن مورد توجه قرار گيرد، اقدام اساسي براي كاهش توليد زباله است و اين امر با دگرگوني الگوي مصرف و بالابردن آگاهي عمومي امكان پذير است.

    فاضلاب
     

    فاضلاب مخلوط رقيق از انواع آب‌هاي دورريختني حاصل از فعاليت‌هاي انسان مانند شستشو، استحمام، آبياري است و در صورتي كه به طور بهداشتي دفع و مهار نشود مي‌تواند بسيار خطرناك و منشأ بيماري‌هاي متعدد شود.

    گندزداها و پاك‌كننده
     

    گندزداها عوامل و موادي هستند كه ميكروب‌ها و عوامل بيماري‌زا را از بين مي برند و محيط سالم و مناسبي براي زندگي به وجود مي‌آورند. انواع گندزداها شامل گندزداهاي فيزيكي مانند حرارت، برودت (سرما)، خشك كردن، هوا، آفتاب، نور و... و گندزداهاي شيميايي است كه اغلب در مدارس مورد استفاده قرار مي‌گيرند. لازم به ذكر است كه مناسب‌ترين ضدعفوني‌كننده‌ها براي سرويس‌هاي بهداشتي كرئوني و شيرآهك است.

    بهداشت كاركنان
     

    1) كليه كاركنان بايد از سلامتي برخوردار و بهداشت فردي و عمومي را به‌طور کامل رعايت کنند.
    2) كاركنان بايد به شخصيت دانش‌آموزان احترام گذاشته و برخورد مناسب داشته باشند تا كرامت، شخصيت و حرمت انساني آنان حفظ شود.
    3) كاركناني كه با مواد غذايي ارتباط دارند بايد داراي كارت بهداشتي معتبر (هر شش ماه يك بار تجديد شود) از مراكز بهداشتي باشند.
    4) كاركناني كه با مواد غذايي ارتباط دارند بايد از دستكش، كلاه و روپوش (به رنگ روشن) و در صورت لزوم از پيش بند و انبرك به هنگام كار استفاده کنند.
    5) كاركناني كه با مواد غذايي ارتباط دارند بايد حوله و صابون شخصي داشته باشند و ناخن و موي سر خود را كوتاه نگه دارند.
    6) کارکنان خدماتي هنگام نظافت بايد از ماسك‌هاي مخصوص براي پوشاندن جلوي دهان و بيني استفاده كنند.

    ايمني در مدارس
     

    حوادث به مجموعه اتفاقاتي گفته مي‌شود كه در بسياري اوقات قابل پيش‌بيني نيست و موجب به خطر افتادن سلامت دانش‌آموزان مي‌شود. حوادثي كه در مدرسه اتفاق مي‌افتد ممكن است در نتيجه رفتارهاي دانش‌آموزان و عوامل محيطي در مدرسه باشد. برخي از حوادث در مدرسه، در كلاس درس اتفاق مي‌افتد، ميز و نيمكت‌هاي شكسته، ميخ يا چوب‌هاي تيز اين ميز و نيمكت‌ها و يا در دسترس بودن لوازم برقي مانند پريز و سيم‌هاي لخت برق، همه مي‌تواند موجب بروز حادثه در كلاس شوند. از طرفي شلوغ بودن فضاي كلاس نيز در بروز حادثه موثر است. بعضي حوادث در زمين مدرسه اتفاق مي‌افتد، برخورد دانش‌آموزان با يكديگر به هنگام بازي، يا بروز رفتارهاي خشن، همه مي‌تواند در ايجاد حادثه در مدرسه موثر باشد.بنابراين براي پيشگيري حوادث در مدرسه بايد به دو اصل كلي اشاره كرد: ايمن ساختن فضاهاي آموزشي و آموزش نكات ايمني به دانش‌آموزان و كاهش دادن رفتارهاي پرخطر آنها.

    اقدامات بهداشتي مناسب در اطراف مدرسه
     

    اين اقدامات شامل برنامه‌ريزي براي تبديل مدرسه به يك محل سالم و ايمن، ايجاد يك محيط تميز و تامين بهترين غذاي ممكن براي كودكان است. همه افرادي كه در مدرسه كار مي‌كنند، در رسيدن به اين اهداف نقش دارند. اين اقدامات در برگيرنده مجموعه‌اي از قوانين و مسووليت‌هاي بهداشتي براي معلمان و كودكان است. انجمن‌هاي محلي نيز براي تامين تجهيزات مدارس مسووليت دارند. شهرداري‌ها لازم است از اين مسووليت‌ها آگاه باشند.

    نتايج
     

    با رعايت استانداردهاي بهداشت محيط مدارس مي‌توان از ميليون‌ها ريال هزينه كه صرف تعمير و نگهداري مدارس مي‌شود، به ميزان زيادي صرفه‌جويي كرد و نيز از بروز حوادث متعددي كه در مدارس روي مي‌دهد، پيشگيري كرد و از انتشار بيماري‌ها بالاخص بيماري‌هاي عفوني در مدارس جلوگيري نمود. معلوليت‌هاي ناشي از حوادث را پايين آورد. هزينه‌هاي دارويي و درماني را كاهش داد. شرايط فيزيكي، رواني مساعدي را براي تعليم و تربيت فراهم كرد. كيفيت آموزش و پرورش را بهبود بخشيد و از افت تحصيلي جلوگيري کرد.

    تسهيلات بهداشتي آموزشگاه
     

    منظور از تسهيلات بهداشتي درمدرسه مجموعه عواملي هستند كه نبود هر يك از آنها مي‌تواند آثار نامطلوبي بر روند سلامتي و همچنين برنامه‌هاي آموزشي داشته باشند. از جمله اين امكانات و تسهيلات توالت‌ها، دست‌شويي‌ها، آبخوري‌ها و اتاق بهداشت است.
    الف) توالت: به ازاي هر 45 نفر دانش‌آموز، بايد يك توالت در نظر گرفته شود. پوشش كف و ديوارهاي توالت از مصالح قابل شتسشو و مجهز به سيفون و سطل زباله در‌دار و قابل شستشو باشد.
    ب) دستشويي: ارتفاع دست‌شويي‌ها بايد متناسب با سن دانش‌آموزان در سه دوره تحصيلي ابتدايي، راهنمايي و متوسطه در نظر گرفته ‌شود. از دستشويي به هيچ وجه نبايد براي آب‌خوري استفاده شود. به اين منظور لازم است با نصب علايم و نشانه‌هاي هشداردهنده توجه دانش‌آموزان را جلب کرد.
    ج) آبخوري: آبخوري بايد حتي المقدور داراي شيرهاي فواره‌اي و يا آب سردكن باشد و حداقل براي 50 نفر دانش‌آموز يك شير تعبيه شود.

    د) اتاق بهداشت: اتاق بهداشت به محل كار مربيان بهداشت اطلاق مي‌شود كه در آن معاينات بهداشتي دانش‌آموزان انجام مي‌گيرد. طول اتاق بهداشت بايد حداقل پنج متر باشد تا بتوان از آن براي معاينه بينايي دانش‌آموزان استفاده کرد و وسايل و تجهيزات لازم اتاق بهداشت براي انجام كمك‌هاي اوليه و پانسمان موجود باشد.

    http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:سلامت



    :: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
    :: برچسب‌ها: بهداشت محيط, ايمني و ارگونومي در مدارس, ايمني, ارگونومي در مدارس
    بهداشت روانی تحصیلی و شغلی
    جمعه ۲ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 15:21 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
    بهداشت روانی تحصیلی و شغلی

    کار و تحصیل، دو موضوع بسیار مهم در زندگی هر فردند که توفیق یا عدم توفیق در هر یک از آنها، نقش و تأثیر بسیار سرنوشت سازی در زندگی وی دارند.

    الف. بهداشت روانی تحصیلی

    انبوه شدن تجربه های نسلها، رویارویی با مسائل زندگی و کسب تجربه های پراکنده ای که اندک اندک به صورت فرهنگ و علم در آمده، محیطی مملو از دانسته ها و پرسشها پدید آورده است. زیستن در جوامع امروزی نیازمند برخورداری از آگاهیهای بسیار است. گذشته از این، انسان، دارای ذهنی کنجکاو است و می خواهد پدیده های اطراف خود را بشناسد. پس سرمایه‏ى ذهنی خود را کافی ندانسته، در صدد آگاهیهای بیشتری بر می آید. چقدر خوب است که انسان، با بهداشت و سلامت روحی روانی مناسب، به این امر بپردازد.
    بهداشت روانی ( health mental ) عبارت است از: «برخورداری فرد از تعادل و اعتدال در زمینه های شناختی، روانی - حرکتی، و عاطفی»؛ به این معنا که فرد، حد اعتدال را در این مؤلفه ها مراعات کند و از آسیبها و اختلالات در زمینه های مورد نظر دور بماند. مثلا در موضوع خودمان، از آموختن و تحصیل، لذت ببرد. برای ایجاد لذت در تحصیل، باید به چند عامل مهم توجه کرد.

    ویژگیهای فردی خود را بیشتر بشناسیم

    یکی از عوامل مهمی که در بهداشت روانی تحصیلی نقش اساسی دارد «هدفمندی» است. کسانی که در تحصیلات خود اهدافی را دنبال می کنند، نسبت به کسانی که اهدافی ندارند، از پیشرفت تحصیلی بیشتری برخوردارند. داشتن هدف باعث می شود که شخص برای خود برنامه ریزی کند. داشتن هدف، به خصوص هدفی که با نیازها، علایق، و تواناییهای یادگیرنده مطابقت داشته باشد، باعث به وجود آمدن انگیزه تحصیلی می شود. (1)
    یکی دیگر از عوامل فردی مؤثر در بهداشت روانی تحصیلی، «عزت نفس» است. تحقیقات مستندی انجام گرفته که همگی آنها مؤید این مطالب اساسی اند که عزت نفس بالا، از عوامل مهم بهداشت روانی، و عزت نفس پایین از عوامل مؤثر در اختلالات روانی است.
    یکی از متغیرهایی که ارتباط آن با عزت نفس در تحقیقات متعدد مورد بررسی قرار گرفت، «پیشرفت تحصیلی» است. همگی این تحقیقات نشان می دهند که دانش آموزان برخوردار از عزت نفس بالا در مقایسه با دانش آموزانی که عزت نفس پایین دارند، عملکرد تحصیلی بهتری از خود نشان می دهند. (2)
    جان بالبی ( bowlby , john )، عزت نفس را قسمتی از شخصیت می داند و اهمیت کسب امنیت در دوران کودکی را نیز به عنوان اصل کلی و پایه ای برای درونی کردن «اعتماد به خود» متذکر می شود. (3)
    «هوش» یکی دیگر از آن عوالم محسوب می شود. هم وراثت و هم محیط (فرصتهای یادگیری)، عوامل تعیین کننده‏ى مهمی در توانایی هوش هستند. وراثت، دامنه‏ى (یا حداقل و حداکثر) هوش یک فرد را مشخص می کند، در حالی که محیط، تعیین می کند که فرد در کجای این دامنه باشد. (4)
    عوامل دیگری هم وجود دارند که در بهداشت روانی تحصیلی مؤثرند، از جمله «توجه» «برنامه ریزی»، و «مطالعه».
    با مراعات این عوامل و دادن رشد مناسب به آنها می توان در این زمینه به موفقیت و کامیابی دست یافت، و بهداشت روانی تحصیلی را شکل داد. البته با این شرط که دو عامل دیگر که «محیط آموزشی» و «خانواده» باشند، در این زمینه نقش مثبتی ایفا کنند.

    در چه محیط آموزشی تحصیل می کنیم

    لئونارد ( leonaed george )، درباره‏ى محیط آموزشی می گوید: «محیط، در صورتی اثر قوی روی شخص خواهد گذاشت که قویا جاذب باشد، و البته محیط برای جالب و جاذب بودن باید پاسخگو باشد؛ یعنی باید کنش - واکنش یا بازخورد (فید بک) مربوط و مناسبی را برای محصلان فراهم کند. برای اینکه باز خوردی مربوط و مناسب باشد، باید با یادگیرنده در جایی که او قرار دارد، تلاقی کند. آن گاه برنامه با تغییر یاد گیرنده، تغییر یابد. یادگیرنده ضمن پاسخهایی که به محیط آموزشی خود می دهد، تغییر می یابد (فرهیخته می شود)».(5)
    محیط آموزشی سالم دارای سه ویژگی است:
    1. محیطی حساس و پاسخگوست.
    2. محیطی است که محصلان برای بیان افکار و نمایاندن معلومات خود در آن، احساس آزادی می کنند.
    3. محیطی است که مورد اعتماد محصلان است، ایشان احساس ارزشمندی می کنند، پذیرفته می شوند، و دوست داشته می شوند. (6) معلمان، که نقش اساسی را در محیط آموزشی دارند باید رابطه ای محبت آمیز با محصلان ایجاد کنند، تا محیط آموزشی برای آنها پر جاذبه باشد؛ وگرنه محیطی رنج آور خواهد شد. آنها باید هم به محصلان کمک کنند تا به پرسشها و نیازهای تحصیلی خود پاسخ دهند و هم در عین حال، شأن و وقار خود را حفظ کنند.
    شرط اساسی پرداختن به شغل معلمی در محیط آموزشی، برخورداری از «شخصیت سالم» است. بدیهی است که شخصیت بیمار هرگز نمی تواند شخصیت سالم بار آورد.

    در چه خانواده ای زندگی می کنیم

    این که والدین با محصلان و درس و تحصیل او چگونه برخورد کنند و در الگوهای تربیتی خود، برای چه نوع رفتارهایی ارزش قائل شوند، یکی از اجزای اساسی در شکل گیری نگرش محصلان نسبت به تحصیل است. در بسیاری از موارد، علت افت تحصیلی به خاطر وجود نگرشهای منفی، تضادها، مساعد نبودن شرایط خانواده از نظر عاطفی، روانی، اقتصادی و غیره است.
    مهم ترین نقش والدین ایجاد محیطی آرام و مساعد برای مطالعه و تحقیق برای فرزندان خویش است. والدین باید تا حد امکان از اختلافات خانوادگی پرهیز کنند. طبق تحقیقات به عمل آمده، اختلافات خانوادگی، ضربات روحی بی شماری را به فرزندان وارد می سازد. و از مهم ترین عوامل شکست تحصیلی به شمار می آید. (7) در بعضی تحقیقات، آمده است که بین عملکرد تحصیلی دانش آموزانی که دارای والدین با سواد هستند، و دانش آموزانی که والدین بی سواد دارند، تفاوت معناداری وجو دارد؛ به این معنا که سواد والدین در پیشرفت تحصیلی فرزندان، اثرات مثبت دارد. (8)
    پدر و مادرها باید با درک علایق فرزندان، آنها را به راه درستی که انتخاب کردند، مصمم سازند و مورد تشویق قرار دهند و «کانون حمایتی» از فرزندان خود، در تمام جنبه ها ایجاد کنند.
    پس باید با ایجاد کانون گرم خانواده و محیط آموزشی مناسب و بالا بردن ویژگیهای فردی در امر آموزش، به بهداشت روانی تحصیلی فرزندان، کمک کرد.

    ب. بهداشت روانی شغلی

    در اجتماع امروزی، کار، بیش از پیش اهمیت پیدا می کند. وقتی یکدیگر را ملاقات می کنیم، پس از سلام و احوالپرسی، اولین سؤالی که معمولا مطرح می شود این است: «چه کار می کنی؟». کار، نه تنها منابع مالی و سطح زندگی افراد را بهبود می بخشد، بلکه بر سلامت جسمی و روانی آنها مؤثر است. معیار اصلی قضاوت درباره‏ى بهداشت روانی شغلی شخص این است که بتواند با محیط کار خود، مبادلات هماهنگ و رضایت بخش داشته باشد. رفتار ما در کار، تحت تأثیر چند عامل مهم قرار دارد که اگر آنها را به شکلی مناسب دارا باشیم، به بهداشت روانی شغلی دست خواهیم یافت.

    شخصیت خود را رشد دهیم

    به این نکته باید توجه کنیم که هر اندازه صفات شخصیتی سالم و بالاتری داشته باشیم، به همان اندازه در شغل خود موفقیم. یکی از صفات شخصیتی، «عزت نفس» است عزت نفس، یعنی نظر مثبت و احترام آمیز شخص درباره‏ى خودش.
    میکل آنژ ( angelo , michael ) در این ارتباط می گوید: «تمام وعده و وعیدهای دنیا فریبی بیش نیست؛ بهترین دستور زندگانی این است که اعتماد به نفس داشته باشیم». (9) کسی که قدرت خلاقانه‏ى درونی و ارزشهای وجودی خویش را باور دارد، هرگز در برابر مشکلات سر فرود نخواهد آورد. چنین شخصی نقاط ضعف خود را می شناسد و از رویارویی با حوادث آینده ترس به دل راه نمی دهد.
    گوته ( goothe , wolfgang ) نیز جمله ای زیبا دارد: «در هر کاری شرط اساسی، داشتن اراده ای قوی است. با اراده ای قوی، شرایط، دیگر چندان اهمیت ندارد». (10)
    عزت نفس بر نوع کاری که شخص جستجو می کند، اثر می گذارد. مثلا کسی که عزت نفس بالایی دارد، در کار، زیاد احسس خطر می کند و در سلسله مراتب کارهای سطح بالا، می رود و یا کارهایی را جستجو می کند که به رقابتهای زیادی نیاز دارد. عزت نفس بالا، این اثر را نیز دارد که شخص به انتقادهای دیگران زیاد حساسیت نشان نمی دهد، برای خود هدفهای بالایی در نظر می گیرد و برای رسیدن به آن، تلاشهایی طاقت فرسا انجام می دهد. (11)
    صفات شخصیتی دیگری که بر کیفیت شغلی افراد، اثر مثبتی دارد عبارت اند از «منبع کنترل درونی»، و «قدرت جزم اندیشی» که با ارتقای آنها، فرد به بهداشت روانی شغلی نزدیک می شود.

    زمینه های بروز نگرشهای مثبت را ایجاد کنیم

    نگرش، یعنی احساس مثبت یا منفی نسبت به شخصی یا شیئی. نباید فراموش کرد که نگرشها رفتار را تحت تأثیر قرار می دهند، اما الزاما آن را پیش بینی نمی کنند. یکی از نگرشهایی که بر رفتار ما در کار تأثیر می گذارد «رضایت از کار» است.
    خیلیها معتقدند افرادی بی انگیزه، افراد تنبل، سست عنصر و بی رمق هستند و هیچ گاه برای انجام دادن کار، انگیزه از خود نشان نمی دهند؛ اما این اعتقاد، نادرست است؛ چرا که غالبا شرایط و فضای حاکم بر کار، موجب عدم رضایت، و نوعی دل آزدگی نسبت به شغل می شود. مثلا فردی که شغلش فشار دادن چند دکمه برای به جریان انداختن و کنترل دستگاهها و ماشینهای برقی است، همواره از این شغل شکایت می کند از آن دلزده است؛ اما همین شخص، هر روز چند ساعت با کمال شادابی و نشاط، به بازیهای رایانه ای و الکترونیکی می پردازد. بنابراین، فضای منفی حاکم بر کار، زمینه ساز بروز خستگی و رنجش می شود. وقتی افراد، احساس خوشایندی نسبت به شغل خود نداشته باشند، آن را کاری ملال آور بیهوده به شمار می آورند. (12)
    لذا باید شرایطی ایجاد کرد که هر کسی نسبت به شغل خود، نگرش مثبت پیدا کند و انگیزه‏ى بیشتری برای فعالیت او ایجاد شود. برخی از این شرایط عبارت اند از: تنوع دادن کارها، پرداختن حقوق و مزایای بیشتر، جذاب کردن محیط کار و غیره.
    رضایت شغلی پیامدهایی را به دنبال دارد: باعث فعالیت بیشتر افراد می شود، غیبت کردن کارکنان را به حداقل می رساند، فکر رها کردن شغل را از سر آنها دور می کند، و موجب افتخار کردن آنها به سازمان خود می شود.

    چه ادراکی از سازمان شغلی خود داریم؟

    ادراک یعنی فرآیند انتخاب و سازمان دهی محرکهایی که از محیط می رسند. ما به وسیله‏ى حواس خود، اطلاعاتی را از محیط می گیریم، شناسایی می کنیم، تمیز می دهیم و درباره‏ى آنها قضاوت می کنیم. (13)
    اگر کارمندی درباره‏ى مسیر، سازمان، همکاران و روابط حاکم بر آنها ادراک خوبی داشته باشد، رفتارهایش متناسب با این ادراک خواهد بود. آنچه می تواند در رابطه‏ى با محیط کار و بهداشت روانی کارکنان، نقش مهمی داشته باشد، «اولین برداشت» است.
    آزمایشهای آش و شریف (asch - sherif) نشان می دهد، کسانی که می خواهند دوست داشته شوند یا پذیرفته شوند، باید تلاش کنند تا در اولین دقایق، اثر بهتری بر جای گذارند. (14)
    مدیران باید سعی کنند در اولین برخورد، اثر مثبتی از سازمان خود در فرد به وجود آورند، تا اینکه این اثر مثبت به بهداشت روانی فرد در محل کارش منجر شود.

    تعارض در سازمان را به بهترین شکل، حل کنیم

    دیون (dion) می گوید: «تعارض در سازمان، یعنی اختلاف کلی، جزئی واقعی یا احساسی بین نقشها، هدفها، قصدها و علایق یک یا چند فرد، گروه یا خدمات».
    تعارضها از روابط بین افراد ناشی می شود. آنها، انتظارهای ناسازگاری افراد یا گروهها و همچنین تفاوتهای موجود بین فعالیتهای آنها را منعکس می کنند. (15)
    به خاطر تعدد علل تعارض، می توان شکلهای متفاوتی از آن را در نظر گرفت؛ مثل تعارض درون فردی، بین افراد، درون گروهی، و بین گروهها. برای موفقیت در سازمان و بهداشت روانی شغلی، باید تعارض موجود را - که طبیعتا در هر شغلی پدید می آید -، به بهترین وجه، حل و فصل کرد.
    ایده آل ترین شیوه‏ى حل تعارض، این است که هر دو طرف، برنده بیرون بیایند. این نوع نگرش درباره‏ى تعارض، در حیات سازمانی، تغییر شکلهایی به همراه می آورد و آن را غنی تر و مولدتر می کند. در این میان، این تغییر شکلها می تواند به افزایش ارتباطها و بازخوردها کمک فراوانی به عمل آورد. (16)

    ایجاد انگیزه در محیط کار با هفت گام

    ادوارد لاولر (lovler , edwaed) معتقد است که انسانها را به دو طریق می توان برانگیخت: الف: با پاداشهای غیر مادی، ب: با پاداشهای مادی. (17)
    با استفاده از چند روش عملی می توانیم در این زمینه به نتایج مفیدی دست یابیم:
    1. در خودمان دورنمایی مثبت پدید آوریم. هنگامی که مثبت باشیم، همانند آهن ربا، دیگران را به خود جذب می کنیم. وقتی در مورد افراد دیگر نیز نگرش مثبت داشته باشیم، احساس خوبی نسبت به خودمان پیدا خواهیم کرد.
    2. برای تغییر کردن، آماده باشیم. برای اینکه از انگیزه هایی در سطح بالا برخوردار شویم، باید باور کنیم هیچ گونه مانعی نیست که نتوان با انعطاف پذیری، خلاقیت و اراده بر آن غالب شد.
    3. در خودمان اعتماد به نفس، ایجاد کنیم و آن را پرورش دهیم. به خاطر داشته باشید که شما دارای قدرتی هستید که می توانید بر دنیای اطراف خود تأثیر بگذارید.
    4. عملکرد مطلوب را تقویت کنیم. بهترین راه برای تغییر رفتار و ایجاد انگیزه این است که کارمند، شواهدی را دریابد که نشان دهد در کار خود، موفق بوده و کارهایی که انجام می دهد، مورد پشتیبانی مدیر است.
    5. از ضعف به قدرت، حرکت کنیم. وقتی فردی در شغل خود به هدف مورد نظر شما نزدیک شد، با تقویت و تشویق می توانید او را به سوی هدف اصلی خودتان با انگیزه کنید.
    6. تعلل و طفره رفتن را متوقف کنیم. برای کسب موفقیت به بهترین وجه، تا جایی که ممکن است کارها را به کوچک ترین و مشخص ترین بخشها تقسیم کنیم، و به عوامل دیگری غیر از آن توجه نکنیم و جدی باشیم.
    7. بر اهداف خود، متمرکز شویم. هنگامی که انرژی و وقت خود را در جهتی مشخص صرف کنیم، دست آوردهای بسیاری خواهیم داشت. (18)

    پی نوشت ها:

    1. روشهای پیشگیری از افت تحصیلی، اسماعیل بیابانگرد، تهران: سازمان انجمن اولیا و مربیان، 1378، ص 15.
    2. فصلنامه‏ى تعلیم و تربیت، سال هفدهم، شماره‏ى 2، ص 76.
    3. روشهای پیشگیری از افت تحصیلی، ص 20.
    4. همان، ص 72.
    5. نگاهی نو به روانشناسی آموختن با روانشناسی تغییر رفتار، علی اکبر شعاری نژاد، تهران: چاپخش، 1380، ج 2، ص 600.
    6. همان، ص 578.
    7. روشهای پیشگیری از افت تحصیلی، پیشین، ص 126.
    8. همان جا.
    9. راز موفقیت در بازار کار، اصغر کیهان نیا، تهران: یاسمن، 1375، ص 42.
    10. همان، ص 76.
    11. بهداشت روانی، حمزه گنجی، تهران: ارسباران، 1376، ص 194.
    12. چگونه در کارمندان انگیزه ایجاد کنیم، کیت کنان، ترجمه: قاسم کریمی، تهران: قدیانی، 1377، ص 26.
    13. بهداشت روانی، پیشین، ص 201.
    14. همان، ص 202.
    15. همان، ص 205.
    16. همان، ص 209.
    17. ماهنامه‏ى کارمند، سال اول، شماره‏ى 9، ص 10.
    18. برگرفته از کتاب ایجاد انگیزه در کارکنان در یک هفته، کریستین هاروی، ترجمه: مامک پور حسین زاده، تهران: کیفیت و مدیریت، 1380.

    نويسنده:عباس بخشنده بالی

    http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: مجله ی حدیث زندگی



    :: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
    :: برچسب‌ها: بهداشت روانی تحصیلی و شغلی, بهداشت روانی, بهداشت تحصیلی, بهداشت شغلی
    نقش مدیریت در توسعه بهداشت حرفه ای و ایمنی محیط کار
    جمعه ۲ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 15:19 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
     نقش مدیریت در توسعه بهداشت حرفه ای و ایمنی محیط کار

    امروزه بیماریها و حوادث ناشی از کار به یکی از نگرانیها اجتماعی جامعه کارگری و دست اندرکاران مسائل بهداشت ایمنی محیط کار تبدیل شده است.علاوه بر عوامل مربوط به فرهنگ عمومی ایمنی و بهداشت عدم اجرای قوانین و مقررات مربوطه و کمبود آموزش می تواند فقدان برنامه ریزی و توجه کافی به بهداشت حرفه ای و ایمنی کارگران را در اغلب واحدهای صنعتی از جمله دلایل بالا بودن میزان حوادث و بیماریهای ناشی از کار بر شمرد.
    امروزه با توجه به اهميت موضوع سلامت نيروي كار در تمامي كشورها نياز به مديريت در دستيابي به روشهاي منسجم بهبود شرايط كار بيش از پيش نمايان مي شود.

    اهميت نقش مديريت در توسعه بهداشت حرفه اي
     

    نيروي شاغل بخش مولد جامعه را تشكيل مي دهد . توسعه اقتصادي بر پايه سلامت نيروي كار استوار بوده و توسعه اجتماعي نيز نيازمند حفظ حقوق آنها از جمله حق داشتن سلامت جسم و روان و رفاه است . وجود بيماريهاي حرفه اي و حوادث ناشي از كار به لحاظ :
    1- هزينه درماني
    2- ايجاد ناتواني ها
    3- عواملي نظير زمان از دست رفته كاري و كاهش توليد
    بار سنگيني بردوش اقتصاد ملي تحميل ميكند . بنابراين با توجه به اينكه نارسايي بهداشت و ايمني موجب خسارات هاي مالي و جاني مي گردد ، اين موضوع به تنهايي براي توجيه برنامه هاي بهسازي و توسعه بهداشت و ايمني محيط كار دليل ققانع كننده اي است . هدفهاي توسعه و بهسازي وضع ايمني و بهداشت كار در درجه نخست حمايت متخصصيت بهداشت حرفه اي و مديران صنايع ذيل مي طلبد:
    1- شناخت ابعاد توسعه بهداشت حرفهاي و ايمني و ايمني محيط كار
    2- تعيين نقش مديريت در توسعه (بهبود) بهداشت حرفه اي و ايمني
    3- معرفي الگوي بهداشت حرفه اي و ايمني و عوامل موثر بر آن
    4- تعيين استراتژي بهداشت حرفه اي و ايمني
    5- مفهوم شناسي مديريت بهداشت حرفه اي و ايمني
    نقش مديريت در توسعه بهداشت حرفه اي و ايمني
    پرداختن به سلامتي كارگران و رسيدگي به مسائل رفاهي و آسايش و همچنين بكارگيري راهكارهايي در جهت تطبيق وضعيت كار با شرايط جسمي ، رواني آنها ، امروزه به عنوان يك امتياز محسوب نگرديده بلكه يك وظيفه را تداعي مي نمايد و هر اندازه در صد رسيدگي به سلامت كارگران بالاتر باشد تاثير گذاري بر روند رشد و توسعه سازمان ها و جامعه بيشتر خواهد بود در اين ميان نقش مديريت به عنوان عامل اصلي در ارتقاء سطح سلامت و رفاه سازمان و در نتيجه دستيابي به رشد سازماني نمود بيشتري مي يابد

    خط مش گذاري
     

    اولين قدم در سيستم مديريت بهداشت حرفه اي و ايمني خط مش گذاري است . خط مش معمولاً توسط مديريت رده بالا تاييد شده و تعهد به رعايت آن مورد تاكيد است . خط مشي تدوين شده بايد شامل موارد زير باشد :
    الف) متناسب با ماهيت و ميزان ريسكهاي بهداشتي ، ايمني سازمان باشد.
    ب) شامل تعهد به بهبود مستمر باشد.
    ج) حداقل شامل تعهد به تبعيت از قوانين بهداشت حرفه اي و ايمني مرتبط و همچنين الزامات ديگري كه سازمان آنها را تقبل كرده است باشد.
    د) مدون ، قابل اجرا و پايدار نگه داشته شود .
    ه) به كليه كارنان ابلاغ شود تا آنان را از الزامات بهداشتي ، ايمني خود آگاه نمايد .
    و) براي عموم و افراد علاقمند قابل دسترسي باشد
    ز) به طور متناوب مورد بازنگري قرار گيرد تا از ارتباط و تناسب آن با سازمان اطمينان حاصل شود.
    روش هاي مديريت سازمان براي شناسايي خطرات و ارزيابي ريسكها شامل موارد زير است :
    1- با در نظر گرفتن دامنه فعاليت ها تعريف شود تا به پويايي روش به كار گرفته شده اطمينان حاصل شود .
    2- توانايي تقسيم بندي ريسكها و شناسايي خطراتي را كه مي بايست توسط اقداماتي حذف و يا كنترل شوند داشته باشد.
    3- ورودي ها را براي تعيين نيازمندي ها سازمان شناسايي و در صورت لزوم نيازهاي آموزشي را مشخص نمايد

    نتيجه:
     

    وجود نيروي انساني سالم از نظر جسمي ، رواني مي تواند به عنوان يك سرمايه آماده و بالقوه غني براي طي مسير توسعه تلقي شود.اگرچه نارسائي موجود در مجموعه بهداشت حرفه اي و ايمني از كارايي و بهرهوري منابع انساني مي كاهد و زمينه را براي منابع انساني مي كاهد و زمينه را براي افت پتانسيل هاي انساني مهيا مي نمايد ، از اين نظر سازمان هايي كه به درستي اهميت توجه به بهداشت حرفه اي و ايمني را دريافته و براي آن سرمايه گذاري مي نمايند بالطبع از مزاياي وجود نيروي انساني سالم هم بهره مند مي گردند.

    http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:  mydocument.ir



    :: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
    :: برچسب‌ها: نقش مدیریت در توسعه بهداشت حرفه ای و ایمنی محیط کا, نقش مدیریت در توسعه بهداشت, مدیریت در توسعه بهداشت, توسعه بهداشت
    مديريت بهداشت جهاني
    جمعه ۲ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 15:16 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
    مديريت بهداشت جهاني

    مسائل بهداشتي، مرز نمي شناسد. جذام در قرن چهارم قبل از ميلاد و درنتيجه لشکرکشي هاي الکساندر کبير از آسيا به اروپا سرايت کرد. در سال 1340 مرگ سياه از آسياي مرکزي آغاز شد و اروپا و خاورميانه را فرا گرفت. مهاجران اروپايي در قرن هاي هفدهم و هيجدهم که با عبور از آتلانتيک، قدم به آمريکا گذاشتند، با خود امراض و بيماري هاي جديد را براي مردم بومي منطقه به ارمغان آوردند. در دوران جديد، خطرات بهداشتي، خصلتي جهاني به خود گرفته است. در سال هاي 1919- 1918، آنفلوآنزاي اسپانيايي جان 50 تا 100 ميليون نفر را گرفت (بيشتر از تلفات جنگ جهاني اول). امروزه نيز، هم پيوندي شتابان جهان، گسترش بيماري هايي چون ايدز را در فراسوي مرزها آسان تر از گذشته ساخته است. برخي کارشناسان معتقدند اگر بيماري آنفلوآنزاي پرندگان از انسان به انسان سرايت کند، پيامدهاي ويرانگري براي جهان به دنبال خواهد داشت.
    امروزه، پيامدهاي رفتارهاي خطرناک بشر، همچون دومينو به سراسر جهان منتقل مي شود. به عنوان مثال، تغييرات آب و هوايي را در نظر بگيريد که مسوول اصلي آن کشورهاي صنعتي و بازارهاي نوظهور هستند. پيامدهاي اين پديده، بروز خشکسالي و از بين رفتن پوشش گياهي در برخي نقاط جهان است (که خود کمبود مواد غذايي و سوء تغذيه را موجب مي شود.) خشکسالي و کمبود مواد غذايي موجب حرکت موج هاي انساني مي شود که مخاطرات بهداشتي همزاد آن است. سياستگزاري هاي ملي و منطقه اي مانند اختصاص يارانه به فرآورده هاي کشاورزي اروپا و کمک دولت آمريکا به کشاورزان اين کشور، مانعي بزرگ بر سر راه تلاش کشاورزان کشورهاي در حال توسعه براي خروج از فقر و بيماري هاي مرتبط با آن قرار مي دهد.
    به موازات جهاني شدن سيستم بهداشت، نقش آفرينان جديدي نيز وارد اين صحنه مي شوند. سرمايه گذاران خصوصي که تا همين اواخر، نقش چندان مهمي در سيستم سلامت عمومي ايفا نمي کردند، اکنون بالغ بر يک چهارم منابع لازم را در اختيار سيستم بهداشت جهاني قرار مي دهند، به عنوان مثال بنياد «بيل و مليندا گيتس» نقشي مهم در اين عرصه ايفا مي کند. در حال حاضر 65 درصد ازکل کمک هاي بخش خصوصي به بهداشت جهاني توسط اين بنياد صورت مي گيرد. اين مقدار بيش از نيمي از بودجه اي است که کشورهاي جهان به طور رسمي در اختيار سازمان بهداشت جهاني (who) قرار مي دهند. شايان ذکر است که بخش عمده ي کمک هاي «بيل گيتس» به توسعه ي تکنولوژي هاي جديد براي توليد داروها و واکسن هاي جديد اختصاص مي يابد. اين نقش آفرينان جديد، منابع سرشاري را براي سرمايه گذاري در عرصه ي بهداشت جهاني فراهم مي آورند، اما اين سرمايه گذاران در برابر بخش عمومي پاسخگو نيستند و تصميمات و خط مشي آنها بر مبرم ترين معضلات بهداشتي جهاني، متمرکز نيست.
    به موازات حضور بنيادهاي خصوصي در عرصه ي بهداشت جهاني، برخي از نهادهاي مالي، مؤسسات مالي بين المللي، گروه هاي تجاري و سازمان هاي چند جانبه نيز قدم به ميدان بهداشت مي گذارند. اين گروه ها نيز مانند بنيادهاي خيريه هيچ الزامي به برخورد با مبرم ترين چالش هاي بهداشتي جهان احساس نمي کنند و در بسياري موارد، نيازهاي بهداشتي دنيا را به طور مستقيم مدنظر قرار نمي دهند. در سال 2005 بيش از پنج ميليارد دلار از طريق کمکهاي دو جانبه در اختيار سيستم بهداشت جهاني قرار گرفت که حدود 80 درصد از اين مبلغ، با مشارکت شش کشور آمريکا، ژاپن، انگليس، آلمان، فرانسه و کانادا تأمين شد، اما اغلب کشورهاي صنعتي جهان، هنوز نتوانسته اند به هدف تعيين شده از سوي سازمان ملل متحد مبني بر اختصاص 0/7 درصد از درآمد ناخالص ملي خود به کمک هاي توسعه، دست پيدا کنند.
    آيا سيستم فعلي حاکم بر بهداشت جهاني مي تواند تعدد نقش آفرينان و فزوني معضلات بهداشتي را در دنياي امروز به طور مؤثر و عادلانه مديريت کند؟ به نظر مي رسد پاسخ منفي باشد. هر روز امراض جديدي دامنگير بشر مي شود که کشورهاي فقير ابزار مقابله ي با آنها را در اختيار ندارند، لذا اين امراض در کشورهاي مزبور به سرعت منتشر شده و حاد و عفوني مي شوند، بنابراين کشورهاي فقير در زمينه بهداشتي با يک معضل دوگانه، رو به رو هستند؛ کنترل مرگ و مير ناشي از بيماري هاي سنتي (که معمولاً از فقر سرچشمه مي گيرند) از يک سو، و ديابت، سرطان، بيماري هاي قلبي و برخي امراض جديد از سوي ديگر.

    دستاوردهاي بهداشت جهاني
     

    طي چند دهه اخير، سيستم مديريت بهداشت جهاني، موفقيت هاي بزرگي را تجربه کرده است. لازم به ذکر است که منظور از مديريت، روشي است که دولت، بخش خصوصي و جامعه ي مدني در چهارچوب آن تصميم سازي کرده و عمل مي کنند. بنابراين هم عملکرد سازمان عمومي و خصوصي و هم قوانين و سنت هاي رسمي و غير رسمي که تأسيسات و تشکيلات بهداشتي را به يکديگر و به مردم متصل مي کند، هر دو در اين مقوله مي گنجد. مديريت، همچنين تبادل اطلاعات (کاميابي و ناکامي استراتژي ها) را نيز شامل مي شود. مهم ترين اين کاميابي ها، به مهار برخي بيماري هاي خصا مربوط مي شود. در اين زمينه مي توان به چند مسأله ي مهم اشاره کرد.

    مبارزه با بيماري هاي خاص:
     

    مبارزه براي ايمن سازي جهان، تاکنون به ريشه کني آبله، کنترل آهنگ گسترش سندرم حاد تنفسي (سارس) و محو تقريبي فلج اطفال در جهان منجر شده است. علت اين موفقيت ها چه بوده است؟ نمونه «سارس» گوياست. اگر چه در ابتدا سرعت گسترش اين بيماري، جهان را بهت زده کرد، اما وقتي ويروس «سارس» از شرق آسيا عبور کرد، جهان به خود آمد و به سرعت از خود عکس العمل نشان داد و موفق شد گسترش آن را مهار کند. سازمان بهداشت جهاني (who) که ستون فقرات سيستم بهداشتي در دنيا محسوب مي شود، همکاري نزديکي را با مقامات و سازمان هاي بهداشتي ملي آغاز کرد و اين امر يکي از عوامل موفقيت در کنترل بيماري «سارس» بود.
    با توجه به حساسيت موضوع، آژانس ها و نهادهاي درگير، رقابت را کنار گذاشته و تلاش هاي خود را در جهت ايجاد سريع شبکه هاي آزمايشي، کلينيکي و اپيدميولوژيک در سراسر دنيا هماهنگ کردند.

    کنترل دخانيات:
     

    سازمان بهداشت جهاني توانست در سال 2003«کنوانسيون کنترل مصرف دخانيات» را از تصويب 300 سازمان فعال جهاني بگذرانند. اين کنوانسيون چهارچوب لازم را براي مبارزه با مصرف دخانيات در جهان عرضه مي کند. سالانه حدود پنج ميليون نفر در جهان در اثر مصرف دخانيات، جان مي بازند. در اين کنوانسيون بر همکاري دولت هاي جهان، ارتقاي سطح آگاهي عمومي نسبت به مضرات مصرف دخانيات و برداشتن موانع سياسي از سر راه مبارزه با سود طلبي کمپاني هاي توليد کننده ي مواد دخاني، تأکيد شده است.

    کشف و پيگيري بيماري ها:
     

    سازمان بهداشت جهاني به طور منظم و سيستماتيک شيوع بيماري هاي مختلف را در سراسر جهان زير نظر دارد. سالانه بيش از 200 پروژه ي تحقيقاتي توسط اين سازمان در نقاط مختلف جهان اجرا مي شود که از آن ميان 5 تا 15 پروژه به فراخوان بين المللي براي مبارزه منجر مي شود.

    توليد واکسن و عرضه ي دارو:
     

    با مشارکت بخش خصوصي و عمومي و نيز جلب کمک هاي بين المللي، تاکنون توليد و توزيع برخي واکسن ها و داروهاي جديد در اقصي نقاط جهان ميسر شده است. داروهاي «آنتي رتروويرال» که توسط کمپاني هاي غربي توليد و در سراسر جهان توزيع مي شود، تاکنون توانسته آهنگ مرگ و مير ناشي از ايدز را کاهش دهد. اعمال فشار جهاني مبارزات سازمان هاي مدني موجب شده بهاي اين داروها تا حد قابل ملاحظه اي کاهش پيدا کند. اخيراً کمپاني هاي داروسازي هند نيز در توليد داروهاي ضد ايدز به موفقيت هاي شاياني نائل آمده اند.

    شکاف هاي بهداشتي در جهان امروز
     

    به طور کلي شکاف هاي بهداشتي را در حال حاضر مي توان به سه دسته تقسيم کرد:

    1- نابرابري هاي عمده:
     

    الف) دسترسي به خدمات بهداشتي وآب آشاميدني سالم- تقريباً يک ميليارد نفر از جمعيت جهان به خدمات بهداشتي دسترسي ندارند و دسترسي يک ميليارد نفر ديگر به اين خدمات کافي نيست. بخشي از کساني که به خدمات بهداشتي دسترسي دارند، با وجود حساسيت بيماري خود بايد بهاي اين خدمات را بپردازند. بخش اعظم جمعيت جهان از دسترسي به آب سالم محروم است و آب آشاميدني ناسالم، سالانه جان ميليون ها نفر از مردم جهان را مي گيرد.
    ب) تفاوت اساسي در وضعيت بهداشتي مردم- هنوز تفاوت اساسي کمي و کيفي ميان سيستم هاي بهداشتي ممالک توسعه يافته و در حال توسعه وجود دارد. وضع بهداشتي کشورهاي بزرگ و پرجمعيتي چون چين و هند هشداردهنده است. آژانس هاي متولي بهداشت جهاني تاکنون نتوانسته اند منابع موجود را به طور مؤثر در جهت پرکردن اين شکاف ها به کار گيرند. مسأله « فرار مغزها» که پزشکان، پرستاران و نيروهاي آموزش ديده ي بخش بهداشت کشورهاي در حال توسعه را جذب کشورهاي توسعه يافته مي کند، همچنان ادامه دارد و به معضلات بهداشتي جهان سوم ابعاد گسترده تري مي بخشد.
    ج) تغذيه ي ناکافي - با وجود وفور منابع غذايي در جهان توسعه يافته، تغذيه ي ناکافي، هم به لحاظ کالري و هم از نظر مواد مغذي به پديده اي شايع در اغلب کشورهاي فقير دنيا تبديل شده است.

    2- جمع آوري و انتشارات اطلاعات:
     

    الف) نظارت جهاني بر بيماري ها - نظارت جهاني تاکنون نتوانسته است پاسخگوي تهديدات بهداشتي در سطح جهان باشد. نمونه ي بارز اين امر، امتناع دولت اندونزي از اعطاي مجوز به سازمان بهداشت جهاني براي نمونه برداري از مبتلايان به آنفلوآنزاي پرندگان در اين کشور بود در حالي که اين قبيل نمونه برداري ها براي تحقيقات پيرامون واکسن بيماري بسيار لازم و حياتي است.
    ب) انتشار اطلاعات بهداشتي - برخي کشورها مانند کاستاريکا، سريلانکا و کوبا و نيز ايالت «کرالا» در هند گام هاي بلندي در جهت بکار گيري منابع محدود براي ارتقاي سطح بهداشت جوامع خود برداشته اند، تجربيات اين پيشتازان مي تواند حاوي درسهاي مهمي براي ديگر کشورها باشد.

    3- مسائل عمده ي تربيتي - هماهنگ سازي آژانس هاي بين المللي؛ دولت هايي که به حل معضلات بهداشتي کمر همت مي بندند،

    معمولاً بايد دست کمک به سوي مجموعه ي رنگارنگي از آژانس هاي جهاني دراز کنند. وزارتخانه هاي بهداشت معمولاً از زمان بر بودن تماس با اين سازمان ها گله دارند. آنها بايد نخست گزارشات و پيشنهادات خود را در اختيار سازمان هاي مزبور قرار دهند. اين گزارشات پس از بررسي يا مورد تأييد قرار مي گيرند يا رد مي شوند. پس از تأييد، تازه، نوبت به مطالعات ميداني مي رسد که آن هم زمان بر است و در صورت تأييد گزارش ميداني، مسأله ي کمک در دستور کار قرار مي گيرد. براي جلوگيري از اطاله ي اين روند، برخي مکانيسم هاي مالي چون «صندوق جهاني مبارزه با ايدز، سل و مالاريا - «cfatm» پيش بيني شده است تا منابع موجود را از سراسر جهان يک جا جمع آوري کند.
    استانداردهاي اندازه گيري کارايي آژانس هاي بهداشتي
    گرچه سازمان بهداشت جهاني و ديگر نهادهاي وابسته به سازمان ملل معمولاً در مقابل کشورهاي عضو، پاسخگو هستند، اما از آنجا که اين سازمان ها معمولاً فاقد اهداف واقع گرايانه در زمينه ي بهداشت و سلامت هستند، لذا ارزيابي عملکرد آنها نسبت به بودجه اي که مصرف مي کنند، بسيار دشوار است. به طريق اولي، عملکرد سازمانهاي خيريه، بنيادهاي خصوصي و پروژه هاي دو جانبه در زمينه ي بهداشت جهاني نيز ممکن نيست و موفقيت يا ناکامي آنها در هيچ کجا مورد ارزيابي قرار نمي گيرد.
    اول، قانون حق مالکيت معنوي: قوانين مربوط به حمايت از بيماران، درکشورهاي جهان متفاوت است. اين تفاوت، اصطکاک هايي را ميان کشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه و نيز جامعه ي مدني و کمپاني هاي داروسازي (به طور مثال در زمينه ي بهاي داروهاي آنتي تروويرال) موجب شده است. به نظر نمي رسد کشورهاي جهان بتوانند بدون همکاري جامعه ي بين المللي به تدوين قوانين و مقررات لازم براي کاهش اين اصطکاک نائل شوند.
    تاکنون اغلب دولت هاي ملي، تلاش براي سلامت شهروندان خود را بدون اتکا به همکاري هاي فرامرزي انجام مي دادند، اما با افزايش ترددهاي فرامرزي، از سويي کنترل دولت ها بر وضعيت بهداشت و سلامت جامعه تضعيف شده و از سوي ديگر پيامد عملکرد دولت ها نيز از محدوده ي ملي فراتر رفته است. از آنجايي که تهديدات بهداشتي در جهان امروز، خصلتي منطقي و حتي فرامنطقه اي پيدا کرده است، لذا اقدام ملي دو جانبه و در برخي موارد منطقه اي نيز براي مقابله با اين چالش ها کفايت نمي کند.
    دراين موارد همبستگي و مشارکت جامعه ي بين المللي ضروري است. يک مثال بارز در اين مورد تلاش کشورهاي غربي براي مهار بيماري هايي چون مالارياست. اين بيماري اگر چه مدت هاست که در غرب ريشه کن شده، اما در جهان رو به توسعه، قربانيان فراواني مي گيرد. نمونه ي ديگر به امتناع دولت چين از انتشار اطلاعات مربوط به «سارس» در مراحله اوليه ي آن مربوط مي شود. دليل دولت چين براي اين کار، ترس از وارد آمدن خسارت به اقتصاد و آبروي جهاني اين کشور بود، ولي جامعه ي بين المللي دست روي دست نگذاشت و مستقل از چين، قدم به ميدان مبارزه با «سارس» گذاشت.
    کدام يک از مسائل مديريتي در حال حاضر در رأس معضلاتي قرار دارد که سيستم بين المللي با آن رو به رو است؟ اول: تمامي کشورها بايد منابع موجود خود را براي نيل به اهداف بهداشتي توسعه ي هزاره، بسيج کنند. اعتبارات دوجانبه، اکنون درمرکز تلاشهاي بين المللي براي پيشگيري و درمان بيماري هاي واگيردار در کشورهاي فقير قرار دارد. بررسي هاي موجود نشان مي دهد اغلب کمک هاي دوجانبه در کشورهاي فقير به درستي براي حل معضلات بهداشتي اين کشورها هزينه مي شود و تنها نگراني موجود در اين عرصه، آهنگ کند افزايش کمک هاي دوجانبه است. به علاوه، در اغلب موارد اگر نتايج مثبت کمک هاي اهدايي ملموس نباشد، واگذاري اعتبارات دچار وقفه مي شود. مساله اي ديگر به کارآمد ساختن سيستم مديريت بهداشت جهاني در کشورهاي دريافت کننده، مربوط مي شود. تنها در اين صورت است که منابع دريافتي به هرز نمي رود. براساس تحقيقات صورت گرفته، کشورهاي فقير فقط حدود 30 درصد از مجموع کمکهاي بهداشتي دو جانبه را دريافت مي کنند.
    دوم، نظارت بر مسائل بهداشتي کشورها و ارزيابي عملکرد سيستم بهداشتي آنها:
    تلاش در اين زمينه بايد روي نظارت بر بيماري ها و کشف موارد جديد بيماري و نيز تحقيقات براي يافتن روش درمان آنها متمرکز شود.
    سوم، تلاش براي اجراي دقيق قوانين و استانداردهاي جهاني بهداشت:
    رعايت استانداردهاي جهاني (به عنوان مثال، استاندارد هاي مربوط به سلامت غذا، دارو، مراقبت هاي بهداشتي و فرآورده هاي مکمل غذايي، سلامت هوا و امنيت در محيط کار) از بروز بحران در سيستم هاي بهداشتي جلوگيري مي کند. رعايت قوانين استانداردهايي نيز که مستقيماً به بهداشت مربوط نمي شود (مانند کاهش گازهاي گلخانه اي براي جلوگيري از گرم شدن زمين) نبايد ناديده گرفته شود.

    چه بايد کرد؟
     

    براي نيل به اين اهداف چه بايد کرد؟ براي تقويت سيستم مديريت بهداشت جهاني، راههاي متعددي وجود دارد که در اينجا به چند مورد اشاره مي گردد:

    تعريف دقيق قوانين:
     

    از آنجايي که سازمان بهداشت جهاني در برابر اکثريت اعضاي دموکرات خود مسوول است، لذا از مشروعيت کافي براي مديريت سيستم بهداشت جهاني برخوردار است. جامعه ي بين المللي بايد درمورد تقويت سازمان بهداشت جهاني و گسترش دامنه ي وظايف آن به توافق برسد. مجمع جهاني بهداشت به مثابه ي ارگان تصميم گيرنده ي سازمان بهداشت جهاني بايد مکانيسم هاي جديدي را براي مشارکت نقش آفرينان جديد درصحنه ي بهداشت جهاني پيش بيني کند. به نظر مي رسد ساختار مديريتي و ساختارهاي منطقه اي بهداشت در جهان بايد اصلاح و متحول شود.

    اهميت دادن به تجربيات:
     

    هر چه کشورها سياستگزاري هاي بلند مدت تر را در عرصه ي بهداشتي در پيش گيرند، استفاده از تجربيات، موفقيت ها و ناکامي هاي آنها نيز براي جامعه ي بين المللي از اهميت بيشتري برخوردار مي شود.

    تقويت هماهنگي:
     

    در حال حاضر طيف گسترده اي از مؤسسات و بنگاه هاي خصوصي در عرصه ي بهداشت جهاني فعالند، اما هيچ يک از اين سازمان ها خود را به هماهنگي با سازمان هاي ديگر متعهد نمي داند. تنظيم و انتشار شاخص هاي جهاني که ارتباط ميان اعتبارات دريافتي و موفقيت هاي طرح هاي بهداشتي را نمايش مي دهد، ضمن اينکه ارگان هاي اعتبار دهنده را در برابر جامعه ي جهاني پاسخگو مي کند، به تقويت مشارکت و هماهنگي بين المللي نيز کمک مي کند. برگزاري اجلاس ادواري رؤساي آژانس هاي عمده ي بهداشتي جهان (معروف به health 8: متشکل از سازمان بهداشت جهاني، بانک جهاني، يونيسف، صندوق جمعيت ملل متحد، آژانس مبارزه با ايدز ملل متحد، اتحاديه ي gavi, gfatm و بنياد گيتس) نيز گام مهمي در همين جهت محسوب مي شود.

    مقابله با نابرابري هاي بهداشتي:
     

    مؤسسات اعتبار دهنده و کشورهاي دريافت کننده ي اعتبار بايد در تنظيم اجراي برنامه هاي بهداشتي، در جهان رو به توسعه، با يکديگر همراهي کنند. در حال حاضر بخش عمده ي اعتبارات بين المللي براي مبارزه با معدودي از بيماري ها هزينه مي شود و به علل نهفته در وراي بروز اين بيماري ها توجه چنداني نمي شود.
    ضعف سيستم بهداشتي درکشورهاي فقير، عامل اصلي بروز بيماري هاي فراوان در اين جوامع محسوب مي شود. در اين مورد بايد به برخي عوامل ساختاري نيز توجه کرد، فقر، نقض حقوق بشر و تبعيض هاي جنسيتي از جمله عوامل ساختاري است که موجب عدم دسترسي مناسب فقرا به خدمات بهداشتي مي شود. در اين زمينه نبايد از اهميت آب آشاميدني سالم، سيستم بهداشتي دفع فاضلاب و زباله، ايمني کار، امنيت راه ها و خشونت هاي محلي و منطقه اي غافل ماند.

    برقراري ارتباط بخش بهداشت با ديگر بخش ها:
     

    مديريت بهداشت جهاني بايد از طريق يک سلسله توافقات گسترده بين المللي مورد حمايت قرار گيرد و به نوبه ي خود اين توافقات را نيز مورد حمايت و پشتيباني قرار دهد. مهمترين اين توافقات به بخش کار، تجارت و محيط زيست مربوط مي شود.

    جلب مشارکت نقش آفرينان جديد:
     

    بخش خصوصي و جامعه ي مدني مي توانند نقش مهمي در هماهنگ سازي تلاشهاي بهداشتي در سطح منطقه و جهان ايفا کنند. ابتکاراتي چون اتحاديه ي gavi « ائتلاف جهاني بازرگانان عليه ايدز» و مجمع جهاني اقتصاد تلاش هايي است که براي جلب حمايت اقتصاد از بهداشت جهاني صورت مي گيرد.

    ارزيابي مديريت هاي ملي بهداشت:
     

    اصلاح عملکرد مديريت هاي ملي بهداشت (کاهش فساد، پاسخگو ساختن مقامات، تقويت روش هاي دموکراتيک مديريتي و پررنگ کردن حضور فقرا در نهادهاي مرکزي تصميم گيري) به دسترسي کشورها به منابع مالي بيشتر براي بخش بهداشت کمک مي کند.


    نويسنده: حميد باصري

    http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنابع: finance and development
      نشريه پيام پزشک، شماره 55..



    :: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت