هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

16 نکته برای جوان‌تر به نظر رسیدن مردان
دوشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 18:16 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

16 نکته برای جوان‌تر به نظر رسیدن مردان

اگر زیاد در معرض نور خورشید قرار بگیرید، چین و چروک و لکه های پوستی مربوط به سن در شما ظاهر می شوند و پوست شما را زودتر پیر نشان می دهند..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: مردان
:: برچسب‌ها: 16 نکته برای جوان‌تر به نظر رسیدن مردان, جوان‌تر به نظر رسیدن مردان
10 قدم برای رنگ کردن ریشه موها
دوشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 14:15 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

10 قدم برای رنگ کردن ریشه موها

خیلی اوقات وقتی موهایتان را رنگ می‌کنید، پس از ۴ تا ۵ هفته دوباره ریشه موهای اصلی‌تان را می‌بینید که رشد کرده و رنگ موهایتان دیگر آن جلوه و زیبایی را ندارد، بنابراین می‌توانید هر ماه موهایتان را دوباره یکدست کنید..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: آرایش و زیبایی
:: برچسب‌ها: 10 قدم برای رنگ کردن ریشه موها, رنگ کردن ریشه موها, رنگ کردن موها, رنگ مو
اسرار شیشه های تمیز و شفاف
دوشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 12:14 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

اسرار شیشه های تمیز و شفاف

پاكیزه نگه داشتن شیشه ها از جمله موارد كلیدی در حفظ نظافت محیط است. شاید در نگاه اول این مسئله ساده به نظر برسد. اما برای آنكه بتوانید با كمترین میزان تلاش به بالاترین نتیجه دست پیدا كنید بد نیست نگاهی به نكات زیر داشته باشید..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: هنر در خانه
:: برچسب‌ها: اسرار شیشه های تمیز و شفاف, اسرار شیشه های تمیز, شیشه های تمیز و شفاف, شیشه
بازی شیطان با افکار انسان
یکشنبه ۴ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 23:54 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

بازی شیطان با افکار انسان

افكار باطله كه منشأ كارهاى باطل و حرام‏اند گاهى از جانب شیاطین بقلب القاء میشود و گاهى از مردمان ناپاک در هر صورت فقط پناه بردن بخدا از شرّ آنها مصون میدارد.آن كه به سوی افكار پست و پلیدی دعوت می كندشیطان است. كه به آن وسوسه می گوییم..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: بازی شیطان با افکار انسان, بازی شیطان, شیطان, افکار انسان
مراقبت‌های پیش از بارداری
یکشنبه ۴ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 22:49 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
بسیاری از بیماری ها و مشکلات جدی و خطرناک وجود دارند که می توان قبل از بارداری با کمترین هزینه و به راحتی آن ها را شناسایی و یا درمان نمود و از تاثیر آن ها بر حاملگی جلوگیری کرد. پس اگر در آینده نزدیک قصد دارید صاحب فرزندی شوید، حتما برای انجام “مراقبت های پیش از بارداری” به ماما یا پزشک خود مراجعه نمایید..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: زناشویی، كودك
:: برچسب‌ها: مراقبت‌های پیش از بارداری, پیش از بارداری, مراقبت‌ بارداری, بارداری
اعتیاد جنسی چیست؟
یکشنبه ۴ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 21:52 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
امروزه اعتیاد جنسی و پورنوگرافی وسواس گونه، رو به افزایش است و نیاز به توجه ویژه دارد بدین جهت که در تمام دنیا پنهانی ترین رفتار اجبار گونه اعتیاد جنسی است و مراجعه برای درمان این مشکل بسیار کم است زیرا بسیاری از افراد به شدت احساس شرم کرده و برای حضور در برنامه های درمانی همکاری کمی دارند..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: اعتیاد جنسی چیست, اعتیاد جنسی, جنسی, پورنوگرافی
پیامک شهادت حضرت فاطمه (س)
یکشنبه ۴ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 21:30 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

http://s1.picofile.com/file/7703386020/sms_fatemiye.jpg

دیگر آن خنده‌ی زیبا به لب مولا نیست  / همه هستند ولی هیچ کسی زهرا نیست

قطره‌ی اشک علی تا به ته چاه رسید  / چاه فهمید که کسی همچو علی تنها نیست

شهادت حضرت فاطمه(س) تسلیت باد

.

.

.

دوبیتی شهادت حضرت قاطمه (س)

بابا چه بی وفا شده دنیای بعد تو

من ماندم و مصائب عظمای بعد تو

چشم انتظار رفتن تو بود امتت

شعله کشید فتنه ز فردای بعد تو

داغت برای فاطمه سنگین تمام شد

شهادت حضرت فاطمه (س) تسلیت

.

.

.

پیامک شهادت حضرت قاطمه (س)

الا ای چاه یارم را گرفتند

گلم ، باغم ، بهارم را گرفتند

میان کوچه ها با ضرب سیلی

همه دار و ندارم را گرفتند

شهادت حضرت فاطمه(س) تسلیت باد

.

.

متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پيامك
:: برچسب‌ها: شهادت حضرت فاطمه اس ام اس ایام فاطمیه اس ام اس ایا, س, اس ام اس ویژه شهادت
دختر می خواهید یا پسر؟
یکشنبه ۴ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 16:37 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
یكی از دلمشغولی های زوج هایی كه در انتظار فرزند به سر می برند، آگاهی یافتن از نوع جنسیت فرزند است. گاهی اوقات این موضوع چنان شدت می یابد كه به یكی از جنگ های خانوادگی تبدیل می شود.

آرزوی دختر یا پسر داشتن در برخی جوامع و فرهنگ ها به حدی است كه اگر به جای پسر، دختر متولد شود یك جنگ خونین به راه می افتد و ارتباطات خانوادگی گسیخته می شود. این یك واقعیت است ولی هدف ما رفع این گونه مسائل و مشكلات نیست..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی، كودك
:: برچسب‌ها: دختر می خواهید یا پسر, دختر یا پسر
مشکلات یک زناشویی سرد و راه حل آن چیست
یکشنبه ۴ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 12:32 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
آیا با وجود مشکلات زناشویی مریم و دلسردی و نارضایتی محسن، این زندگی دوام خواهد داشت؟۷ سال است که ازدواج کرده‌ایم، ولی تا کنون ارتباط زناشویی نداشته‌ایم!آیا با وجود مشکلات دردناک زناشویی مریم و دلسردی و نارضایتی محسن، این زندگی دوام خواهد داشت؟


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: زناشویی
:: برچسب‌ها: مشکلات یک زناشویی سرد و راه حل آن چیست, مشکلات یک زناشویی سرد, مشکلات زناشویی, زناشویی
با همسران شکّاک و بدبین چه باید کرد؟
یکشنبه ۴ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 10:30 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
او را در جریان کارهای عادی روزانه ات بگذار، نه به عنوان گزارش دادن بلکه به عناوین مختلف از اینکه "چون میدونم نگرانم میشی" و "راستی میدونی که امروز باید برم دکتر..."

هر چند زندگی مشترک همسران ، قاعدتاً بر مبنای عشق و دیدگاه های مشترک یا نزدیک به هم شکل می گیرد ، اما بسیاری از زندگی ها ، به فاصله اندکی بعد از شکل گیری ، دچار مشکلاتی از بدبینی گرفته تا خیانت می شوند و از هم می پاشند..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: زناشویی، تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: با همسران شکّاک و بدبین چه باید کرد, همسران شکّاک, همسران شکّاک و بدبین, شکّاک و بدبین
تمام نوروزهای نوستالژیک ما
یکشنبه ۴ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 1:27 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
تمام نوروزهای نوستالژیک ما

در سنت ایران باستان، وقوع همه اتفاقات تاریخ مصادف با نوروز بوده؛ آغاز آفرینش، غلبه کاوه آهنگر بر ضحاک ماردوش، تولد سیاوش فرخنده، به تخت نشستن کیخسرو و نجات ایران از دشمنی افراسیاب ... و به دنیا آمدن زرتشت همه در روز نوروز اتفاق افتاده اند. بعد از اسلام، این مناسبت با استقبال ائمه (ع) مواجه شد و تقویت هم شد. .


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
:: برچسب‌ها: نوروز, عید نوروز, سال تحویل, تلویزیون
راه‌های عیدانه برای فرار از جدل
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 22:3 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
بسیاری از بگومگوهای ما حاصل جدل است. جدلهایی که هیچ مشکلی حل نمی کنند و فقط موجب خستگی روح و از بین رفتن محبتها می شوند، اگر جدل و باتلاقهای آن را بشناسیم بهتر می توانیم از افتادن در این بحثهای بیهوده و اعصاب فرسا خودداری کنیم..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: راه‌های عیدانه برای فرار از جدل, فرار از جدل, عیدانه
اولین قدم برای حل اختلافات نامزدی
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 20:59 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

یکی از مهم‌ترین دلایل بروز اختلاف بین زوج هایی که به تازگی نامزد کرده اند، نداشتن زبان مشترک است. یعنی درک و بیان مشترکی از موضوعات ندارند. این مساله باعث می شود تا حتی اگر هر دو درباره یک موضوع اتفاق نظر دارند، بیان متفاوت شان درباره آن موضوع باعث ایجاد اختلاف شود..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: اولین قدم برای حل اختلافات نامزدی, حل اختلافات نامزدی, اختلافات نامزدی, نامزدی
سایه عشق قدیمی روی ازدواج شما
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 19:1 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
عشق حالت هیجانی نیرومندی است و اگر کامیاب نشود و معشوق به دست نیاید یکی از غم انگیزترین حادثه ها و اندوهگین ترین تجربه های زندگی به وقوع می پیوندد. حتی شاید سایه این ناکامی بعد از ازدواج شما با فردی دیگر، همچنان روی سرتان بماند و دلتان را هوایی گذشته ای کند که دیگر از دست رفته است..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: سایه عشق قدیمی روی ازدواج شما, عشق قدیمی, سایه عشق قدیمی روی ازدواج, ازدواج
همسر ایده آل شما چگونه است؟
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 16:58 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
میتوانید از طریق ۳ رنگ، سرنخ های شگفت انگیزی بدست آورید. آیا تا بحال میدانستید که رنگهای سبز و بنفش و نــارنجی (رنگ های فرعی) میتوانند نشان دهنده آرزوها و نیازهای شما در روابط عاطفی باشند؟ اگر یکی از این رنگ ها را انتخاب کنید می توانید از روی آن تشخیص دهید که شخصیت شما جذب چه تیپ مردهایی می شود، که البته شامل مرد ایده آل شما نیز می شود!


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: زناشویی، تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: همسر ایده آل شما چگونه است, همسر ایده آل, همسر
همسرتان علم غیب که ندارد
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 13:57 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

بعد از ازدواج بعضی از ما فكر می كنیم ، همسرمان باید ذهن خوانی بلد باشد و خیلی از حرف ها ، علایق ، دوست داشتن ها و نیازهای ما را از چشمانمان بخواند ! تعجب نكنید ، این جمله برای طنز و شوخی نبود بلكه واقعیتی است كه اگر با دقت به زندگی خودتان نگاه كنید ، آنرا می بینید..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: زناشویی، تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: همسرتان علم غیب که ندارد, همسر, علم غیب
در بن‌بست‌های زندگی چه کنیم؟
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 12:26 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
s212

اگر تصور کنیم زندگی جاده‌ای بزرگ و طولانی است که ما در آن در حال رانندگی هستیم، باید بپذیریم این بزرگراه همیشه مسیری بی‌دردسر، خلوت، بی‌دست‌انداز و آسان نیست و گاهی ناگزیر باید وارد کوچه‌ها، خیابان‌ها یا جاده‌هایی فرعی شویم که به بن‌بست می‌رسند و نباید از آن هراس داشته باشیم. در هر شرایطی باید مسیری تازه بیابیم و بن‌بست‌ها را نشانه‌ي پایان راه ندانیم. به قول معروف خوب است که پرواز را هم بیاموزیم تا اگر انتهای مسیری مسدود بود، یادمان باشد راه آسمان همیشه باز است..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
:: برچسب‌ها: در بن‌بست‌های زندگی چه کنیم, بن‌بست‌های زندگی, زندگی
7 عادتی که افراد موفق ندارند
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 10:26 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
7 عادتی که افراد موفق ندارند

کارهای زیاد اما وقت کمی برای انجام دارید. شاید شما هم در اطراف خود افرادی را دارید که همه کارهای خود را به خوبی و بدون استرس انجام می دهند و وقت هم کم نمی آورند. آنها می توانند به خوبی خانواده، شغل، کارها و سرگرمی های خود را مدیریت کنند و در آخر هفته نیز به کارهای شخصی خود برسند..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: موفقیت
:: برچسب‌ها: موفقیت, استرس, افراد موفق, عادت ها
زندگي امروز با حضرت زهرا(سلام الله عليها)
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 2:18 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
 زندگي امروز با حضرت زهرا(سلام الله عليها)

مکتب فاطمه (سلام الله عليها) مکتبي اعجازآميز است. مکتبي است که تمام آثار درخشان پديد آمده از اين مکتب، حيرت آدمي را بر مي انگيزاند. هر بُعد و جنبه اي از حيات فاطمه (سلام الله عليها)که مورد مطالعه قرار مي گيرد، نکته آموزنده و هدايت کننده و شگفت آوري دارد. برکات آن بر همه افراد نازل است و بر امتي که خواستار رهايي است نازل تر. چه بسيارند درس هايي که از زمينه هاي مختلف زندگي فاطمه (سلام الله عليها)حاصل مي شود و مسلمانان با استفاده از آنها، مي توانند راه حيات را براي خود هموار سازند. از مسايل درس آموز حيات فاطمه (سلام الله عليها)، مسأله همسرداري و خانه داري اوست. بناي زندگي ويژه اي که اساس آن مبتني بر اهداف و مقاصد انساني و الهي، انس و صفا، تکميل و تکامل، خلوص و وحدت بوده است و ثمره آن رشد طرفين، توليد نسل و گزينش بر اساس کفويت ايماني و اخلاقي و برتري يکي بر ديگري در رديف افسانه هاست.

خانه فاطمه (سلام الله عليها)
 

نخست از خانه فاطمه (سلام الله عليها)حرف بزنيم، جايي که او و علي (عليه السلام)در آن زندگي کرده اند و گل هاي بوستان خود را در آن پرورش داده اند. تا مدت هاي زياد، آن ها در اطاق اجاره اي زندگي را سرکرده اند که دور از خانه پيامبر بود. بعدها رسول خدا با يکي از صحابه سخن گفت و خانه اجاره اي آن ها را به محلي نزديک تر به خود آورد و سال ها گذشت تا آن ها خود صاحب خانه اي و حجره اي کوچک شدند. اين خانه که در کنار خانه پيامبر بود و بيش از يکي دو متر با آن فاصله نداشت، خانه اي بود کوچک و محقر، فرش آن شامل حصيري بود که تنها نيمي از اطاق را مي پوشاند و نيم ديگر با شن نرم مفروش بود. درب آن يک لنگه اي و معرف فقر اهل خانه. در اين خانه فاطمه (سلام الله عليها)با علي (عليه السلام)هم راز و بهتر بگوييم هم بند و هم سلول بود. از ديدي محلي براي زندگي و مسکن است، از سويي ديگر کارگاهي است براي کارهاي دستي فاطمه (سلام الله عليها) که براي کمک معاش و يا در بسياري از موارد براي خدمت به فقرا و مساکين انجام مي گرفت و از جهتي مرکز آمد و شد ياران علي (عليه السلام)، دوستان فاطمه (سلام الله عليها)، زنان مسأله دار و هدايت خواهي بود.
فاطمه (سلام الله عليها)اين خانه را مدرسه و دانشگاهي ساخته بود، نه تنها براي فرزندان خود، بلکه براي زنان مسلمان که سوالات مذهبي خود را از او مي پرسيدند. آن را کانون مقدسي ساخته بود که اعضاي خانه آن را سنگري دانسته، پناه و سکون خود را درآن جا مي جستند. اين کانون مطمئن ترين محل آرامش و پناه علي (عليه السلام) بود.

اهميت خانه داري
 

فاطمه (سلام الله عليها)از کساني نبود که خانه داري را کاري کوچک بشمرد و يا خانه را به شوق اداره و منصبي ترک گويد و يا آن را محل و مرکزي براي بلند پروازي خود قرار دهد. او به اين نکته آگاه بود که کانون خانوادگي و اداره آن کمتر از اداره يک کشور نيست و حتي پايه کشورداري به حساب مي آيد. و هم مي دانست و از زبان پيامبر شنيده بود که خدمت در خانه و خانه داري داراي اجر و حسنه است، حسنه اي که هيچ کاري از زن با آن برابري نمي کند.
روزي رسول خدا از اصحاب خود پرسيد: زن در چه حالي به خدا نزديک تر است؟ و اصحاب پاسخ درست آن را ندانستند. فاطمه (سلام الله عليها)اين سخن را شنيد و پيام فرستاد: «زن در حالي به خدا نزديک تر است که ملازم خانه باشد و از آن بيرون نشود. »
او مي دانست که خانه سنگر است، پايگاه اجتماعي اعضا است، همانند يک نهاد اجتماعي گران قدر است و کاري براي زن از نظر ارزشمندي معادل خانه داري نيست. بدين سان، هم خود را به خانه داري نهاد و اداره و مديريت آن و نيز تربيت فرزند را در آن به وجهي نيکو پذيرا شد. او در اين راه احساس خجلت و ننگي نداشت و زير بار وظايف آن شانه خالي نمي کرد.
مرکزيت خانه اش در مسير تربيت فرزند، مشاوره و همدلي با علي (عليه السلام)و مهرورزي به اهل خانه بود و حاصل چنين اقدامي، فاطمه (سلام الله عليها) را بيش از پيش محبوب کرد و او را راضي به اين تقسيم کار پيامبر بود که کار درون خانه از آن او و کار بيرون خانه از آن علي (عليه السلام) باشد و خداي را بر اين امر سپاس گزار و شاکر بود.

مسئوليت در خانه
 

او به فرموده رسول گرامي اسلام، رييس خانه بود. کدبانويي مجرب که گويي تمام دوره هاي مديريت خانواده را گذرانده و به وظايف خود نيکو آشنا بود. مسئوليتش سنگين بود، در آن روزگار دشوار؛ آن هم در دوره فقر خاندان پيامبر او بايد به امور زير مي رسيد:
ـ سر و سامان دادن امور خانه، آن هم خانه اي که مرکز آمد و رفت است و چند کودک خردسال درآنند.
ـ تربيت و اداره و نظافت و سرپرستي فرزندان که آن هم کاري اندک و آسان نيست.
ـ پيشه وري و صنعت گري چون بافتن پيراهن براي فرزندان و يا پشم ريسي براي کمک به معاش.
ـ آسياب کردن گندم يا جو با دستاس که رسول خدا فرموده: «دست فاطمه (سلام الله عليها)در اين راه زخمي شده است. »
ـ آوردن آب از بيرون که در آن روزگار اين هم مشکلي براي فاطمه (سلام الله عليها)بود و خانه ها آب نداشتند.
ـ هدايت و سرپرستي زنان جديدالاسلام که از برکت فاطمه (سلام الله عليها)هدايت مي شدند.
و بالاخره کارهاي ديگري که هر زني بدان واقف است و به اصطلاح خودشان از بام تا شام در خانه مي دوند ولي باز هم کارشان نيمه کاره مي ماند. براي تهيه مختصر غذايي آن هم وقت مي گذراند ولي باز هم مطبوع طبع آن ها قرار نمي گيرد. درک سنگيني مسئوليت او ميسر نيست، مگر آن گاه که آدمي خود در شرايط آن قرار گيرد.

سکون خانه
 

خانه فاطمه (سلام الله عليها)از آن خانه هايي است که خدا خواسته نام او در آن جا بلند گردد و مورد تسبيح و تقديس باشد. طبيعي است که چنين خانه اي نمي تواند مرکز آشفتگي و هرج و مرج باشد. نخستين چيزي که بايد در آن حضور داشته باشد سکون و آرامش است و فاطمه(سلام الله عليها) سعي داشت چنين کند. او مي داند که ترقي و عظمت شوهر، کوشش و تلاش ارزنده او تا حدود زيادي مرهون زندگي آرام و ساکن او در محيط خانه است و خانه بايد سنگر آرامش و محل تجديد قوا باشد تا شوهر بنشيند، درست نقشه بکشد و درست طراحي کند و درست تصميم به اجرا و عمل بگيرد. خانه بايد در سکون و آرامش باشد تا شوهر بتواند در آن خانه احساس راحتي کرده و مشقات بيرون را از تن به در نمايد.
خانه فاطمه (سلام الله عليها)براي علي(عليه السلام)چنين وضعي داشت. علي (عليه السلام)در کنار زهرا(سلام الله عليها)احساس آرامش مي کرد و حتي هرگاه که از حوادث و مشکلات زندگي به ستوه مي آمد به سنگر خانه پناه مي برد و در آن جا کمي با فاطمه (سلام الله عليها)سخن مي گفت و تجديد قوا مي کرد و از نو سرگرم کار و تلاش و مبارزه مي شد و اين امر در سراسر زندگي علي (عليه السلام) وجود داشت، حتي پس از وفات فاطمه (سلام الله عليها) و در سر مزارش.

گرمي و روشنايي کانون
 

فاطمه (سلام الله عليها)در محيط خانه چون ماهي درخشان بود که نور وجودش، کانون خانه و دل علي (سلام الله عليها)را روشن مي کرد. او مصداق اين آيه قرآن بود که : «او روشني بخش خانه بود، ديدارش رنج ها و غصه ها را از دل مي زدود(1)». علي (عليه السلام)خود فرمود: «وقتي به خانه مي آمدم و به زهرا نگاه مي کردم تمام غم و غصه ام زدوده مي شد. (2)»
فاطمه (سلام الله عليها) کانون خانواده را گرم مي داشت، علي (عليه السلام) و فرزندان را دل به اين خوش بود که در کنار فاطمه اند و در آن کانون اند. از ديدي، او چون شمعي بود که پروانه ها را به دور خود جمع کرده، به آن ها گرمي و نور مي داد. خانه اش کانون انس و صفا بود. اعضاي خانه با هم انس و آشتي و معاونتي داشتند و در کمال هم رنگي و صداقت، در سايه ايمان به خدا و رسول و کتاب او زندگي مي کردند. اگر علي (عليه السلام)تصميمي مي گرفت همگان همراه او بودند و اگر فاطمه (سلام الله عليها)تصميمي اتخاذ مي کرد ديگر افراد خانه با او همگام مي شدند و بالاخره فاطمه (سلام الله عليها)در گرم داشتن کانون لطف و عنايت به همسر، رحمت و دلسوزي به فرزندان، مصداق حديث پيامبر بود که، خيرنسائکم، الطفهن بازواجهن و ارحمهن باولادهن(3)و مصداق احاديث ديگر رسول چون عفيفه بودن، شوهر دوست و فرزند دوست بودن و ضمن اين که او خود ملهم به الهامات الهي بود.

اصل ساده زيستي
 

روزي پيامبر وارد منزل فاطمه (سلام الله عليها)شد، دخترش را ديد که روي زمين نشسته با يک دست فرزندش را در آغوش گرفته و با دست ديگر با آسياب دستي گندم ها را آرد مي کند، اشک در چشمان پيامبر حلقه زد و فرمودند: «دخترم، تلخي ها و مشکلات دنيا را به ياد شيريني و سعادت بهشتي بر خود گوارا ساز. »
ساده زيستي و ساده پوشي و زندگي با روح و صفا، سبک و سيره فاطمه (سلام الله عليها)بود و بر دوري گزيدن از اسراف کاري و زندگي در اسارت تجملات اصرار مي ورزيد؛ چرا که زندگي پر زرق و برق و تجملي به جاي اين که انسان را به نيک بختي و آزادي و آزادگي و آرامش خاطر برساند او را به انواع قيد و بندهاي بيهوده گرفتار مي نمايد.

اصل فروتني و مديريت پذيري
 

حضرت فاطمه (سلام الله عليها)در پاسخ درخواستي از سوي حضرت علي (عليه السلام)مي فرمايند: «خانه، خانه توست، زنان همراه مردان هستند و من در هيچ کاري با تو مخالفت نمي کنم. »
با اين که حضرت (سلام الله عليها)در ابعاد گوناگون زندگي ممتاز و هم سنگ اميرمؤمنان بودند و از لحاظ موقعيت معنوي و جايگاه اجتماعي و خانوادگي نيز همانند ايشان بودند. اما نه تنها در قلمرو زندگي به ويژه خانه و خانواده خود را با همتاي خويش هماهنگ و همراه مي کردند، بلکه در شرايط حساس و سرنوشت ساز از ديدگاه و موضع خويش به احترام آن حضرت گذشت مي کردند.

اصل عشق و صميميت در خانواده
 

آن بانوي بزرگوار، در همه ابعاد زندگي، به ويژه در زندگي مشترک الهام بخش و در رابطه با حقوق ديگران، سيره اش وفا و وفاداري بود. چرا که ايشان رهروان خويش را بر اين انديشه رهنمون مي کردند که وقتي ميان دو جوان پيمان زندگي مشترک بسته مي شود، زندگي انفرادي آنان به يک زندگي اجتماعي تبديل مي گردد و امضاي اين پيمان مقدس و انساني بدان مفهوم است که آن دو انسان با هم پيوند مي بندند تا پايان زندگي يار و ياور و وفادار يکديگر و رفيق راه هم باشند. خود حضرت نيز در اين رابطه مي فرمايند: «اي پسر عمو! از روزي که با تو زندگي کرده ام نه به تو دروغي گفته و نه خيانتي کرده و نه با تو مخالفتي ورزيده ام. »

اصل همسرداري
 

حضرت فاطمه (سلام الله عليها)مي فرمايند: «واي به حال زني که شوهرش را خشمگين کند و خوشا به حال کسي که همسرش از او خشنود باشد. »سيره فاطمه (سلام الله عليها)در زندگي مشترک، رعايت دقيق و ظريف حقوق و حرمت همتاي زندگيش بود. از اين رو کسي که انتظار دارد حقوق و حرمت او از سوي ديگران رعايت گردد و شخصيت و کرامت او گرامي داشته شود، خود بايد حقوق و حرمت ديگران را پاس دارد.

اصل برنامه ريزي در خانواده
 

حضرت فاطمه (سلام الله عليها)سمبل نظم و انضباط، نمونه ظرافت، دقت و تدبير بود. ايشان بر اين باور بود که دينداري و دين باوري راستين، پاي بست بودن به حساب و کتاب، قانون و مقررات و داشتن نظم و برنامه در زندگي مي باشد.

اصل همکاري و کمک کاري
 

حضرت فاطمه (سلام الله عليها) در تنگنا، خستگي و دشواري زندگي بود، ولي چنان نبود که شوهري خودخواه و تن پرور داشته باشد که اين همه کارها و تلاش ها را وظيفه خاص زن بداند و کمک کارش نباشد. نه، علي(عليه السلام) چنين مردي نبود. او در کار و تلاش مردانه اش کمتر از فاطمه (سلام الله عليها)نبود. چه بسيار از کارهاي خانه را او انجام مي داد. حتي با فاطمه (سلام الله عليها)مي نشست و گندم آسياب مي کرد و حتي در مواردي نان مي پخت، رسيدگي به امور بيرون، تهيه نان براي چنان خانواده اي با فرزندان متعدد، آن هم کار و اشتغالي مشروع، آب کشي براي مزرعه و درختان، کار فردي براي آبياري درختان، حضور در جبهه و صحنه رزم، دستگيري از بينوايان، بردن نان و آذوقه براي دردمندان، عبادت رسمي و حضور در عرصه هاي سياسي خود کاري بس وسيع و پردغدغه بود. در عين حال هرآنگاه که از کار روزمره فارغ مي شد و به خانه مي آمد با همان بدن خسته به کمک فاطمه (سلام الله عليها)مي شتافت. اصلاً يکي از عوامل شادابي و تکامل خانواده ها تعيين حدود مسئوليت افراد در خانواده است. با تقسيم کار، عدالت اجتماعي در محيط کوچک خانواده سعادت مي آفريند. تفاهم و تعاون دو اصل لازم اخلاقي در تشکيل و پايداري سالم نظام خانوادگي است.
از ديدگاه اسلام مرد حق ندارد همسر خويش را به چشم يک خدمتکار بنگرد و کارهاي خانه را وظيفه واجب او بداند. اين صفا، ايثار، صميميت، رأفت و عطوفت زن است که زمينه پذيرش کارهاي طاقت فرسايي، چون: خانه داري، فرزندداري و همسرداري را پديد مي آورد. از اين رو اسلام مرد را موظف مي کند که همچون گلي پربها از همسر خويش مراقبت کند.
اما گذشته از اين صحبت ها، آيا من و شماي مادر و همسر که امروز کار و فعاليت در اجتماع و جامعه، جزء جدايي ناپذير زندگي مان شده، چقدر به خانه و همسر و فرزندانمان مي رسيم. اگر واقعاً درجه اهميت و اولي را به خانه داري و همسرداري و فرزندپروري که وظيفه اصلي ماست داده ايم و به کار بيرون مان هم مي پردازيم که عادليم و خوش انصاف و حق هم همين است که همسرمان برتر از يک گل از ما مراقبت و نگهداري و حفاظت نمايد. اما اگر نه، کار خانه را ننگ و عار مي دانيم و فراموش کرده ايم که براي چه ازدواج کرده ايم و قرار نيست فرزنداني بي ادب و بي تربيت تحويل جامعه بدهيم و مي بايست اول به نيازهاي همسر و فرزندانمان که هم حق طبيعي آن هاست و هم به واسطه برآوردن اين نيازها در درجه اول اين خودمان هستيم که به آرامش مي رسيم، لازم است در نظريات و باورهايمان پالايش کنيم و با تفکر و تأمل، به خود برسيم و به زن بودنمان. زني که کرامت و شرافت و بزرگي اش برتر است که از دامن زن، مرد به معراج مي رود...

پي نوشت ها :
 

1 ـ 19/انسان
2 ـ مناقب خوارزمي /ص256.
3 ـ نهج الفصاحه.
 

منابع
1 ـ در مکتب فاطمه (سلام الله عليها)دکتر علي قائمي
2 ـ جامي از زنان کوثر، استاد محمد تقي مصباح يزدي.
3 ـ نهج الحياه.
4 ـ بحارلانوار.
5 ـ بيت الاحزان.
6 ـ دلائل الامامه.
7 ـ فرهنگ فاطمه.
8 ـ سيري در سيره ريحانه پيامبر.
9 ـ بانوي نمونه اسلام.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع : ماهنامه موج عصر شماره 13 و14



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: زندگي امروز با حضرت زهرا, سلام الله عليها, زندگي امروز, حضرت زهرا
حضرت زهرا سلام الله عليها از منظر اميرالمومنين عليه السلام
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 2:16 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
حضرت زهرا سلام الله عليها از منظر اميرالمومنين عليه السلام


اگر چه بيان عظمت مقام حضرت فاطمه عليها السلام در نزد حضرت علي عليه السلام خود تحقيق مستقلي مي طلبد لکن در اين جا فهرست وار، به ذکر پاره اي از موارد، پرداخته شده تا بيانگر اوج مقام و مرتبه زن در نگرش حضرت باشد. توجه به اين نکته نيز در نوشتار زير حائز اهميت است که، ميزان علاقه اميرالمومنين عليه السلام به همسرش الگويي براي همه خانواده هاست.

مباهات حضرت علي به همسرش فاطمه عليها السلام
 

شخصيت بزرگي چون علي عليه السلام به همسرش فاطمه عليها السلام افتخار مي کند و همسري با او را براي خود فضيلت و ملاک برتري بر ديگران و شايستگي پذيرش مسئوليت هاي سنگيني چون رهبري جهان اسلام مي داند. برخي از موارد که حضرت براي اثبات حقانيت خود به داشتن همسري فاطمه عليها السلام استناد فرموده اند عبارت است از:
* در پاسخ نامه اي به معاويه از جمله فضيلت ها و امتيازهايي که حضرت به آن اشاره مي فرمايند اين است که «بهترين زنان جهان از ماست و حماله الحطب و هيزم کش دوزخيان از شماست».(1)
*در جريان شوراي شش نفره که خليفه دوم براي جانشيني تعيين کرده بود حضرت خطاب به ساير اعضا فرمود: «آيا در بين شما به جز من کسي هست که همسرش بانوي زنان جهان باشد؟» همگي پاسخ دادند: نه.(2)
*حضرت علي عليه السلام در ضمن پاسخ به نامه معاويه مي نويسد: «دختر پيامبر صلي الله عليه وآله همسر من است، نوادگان حضرت احمد صلي الله عليه وآله همسر من است، نوادگان حضرت احمد صلي الله عليه و آله فرزندان من از فاطمه عليه السلام هستند، کدام يک از شما سهم و بهره اي چون من دارا هستيد».(3)
*در جريان سقيفه حضرت ضمن برشمردن فضايل و کمالات خويش و اين که بايد بعد از پيامبر، او رهبري و هدايت جامعه اسلامي را عهده دار شود به ابوبکر فرمود: «تو را به خدا سوگند مي دهم! آيا آن کس که رسول خدا او را براي همسري دخترش برگزيد و فرمود خداوند او را به همسري تو [علي] درآورد من هستم يا تو؟ ابوبکر پاسخ داد: تو هستي.(4)

فاطمه رکن علي است
 

از مقامات ممتازي که مخصوص پيامبر صلي الله عليه و آله و حضرت فاطمه عليها السلام مي باشد رکن بودن براي علي است. در حديثي مي خوانيم پيامبر صلي الله عليه وآله به حضرت علي عليه السلام فرمودند: «سلام الله عليک يا ابا الريحانتين فعن قليل ينهد رکناک»(5)
چه تعبير لطيف و زيبايي! همان تعبير حضرت علي عليه السلام در مورد زن که فرمودند زن ريحانه است. پيامبر نيز فرمودند: «سلام بر تو اي پدر دو گل [زينب و ام کلثوم]. به زودي دو رکن تو از دست مي روند».
علي عليه السلام بعد از رحلت پيامبر صلي الله عليه وآله فرمودند: «اين يکي از دو رکن بود» و بعد از شهادت حضرت زهرا عليها السلام فرمودند: «اين رکن ديگر است».

مددکار اطاعت الهي
 

انبياء و پيشوايان معصوم، تنها راه سعادت و خوشبختي انسان ها را پيروي از دستورات الهي مي دانستند و از اين رو بهترين همکار و دوست براي آنان کسي بود که در اين راستا به آنها کمک کند.
مي خوانيم علي عليه السلام در پاسخ پيامبر که سوال کردند: «همسرت را چگونه يافتي؟» گفتند: «بهترين ياور در راه اطاعت از خداوند». (6)

تمسک علي عليه السلام به کلام زهرا عليها السلام
 

حضرت در حديث اربع مائه بعد از اين که فرمودند در مراسم تجهيز مرده ها گفتار خوب داشته باشيد چنين ادامه دادند: «فان فاطمه بنت محمد صلي الله عليه و آله لما قبض ابوها ساعدتها جميع بنات بني هاشم فقالت دعوا التعداد و عليکم بالدعاء» حضرت زهرا عليها السلام بعد از ارتحال رسول اکرم صلي الله عليه و آله به زنان بني هاشم که او را ياري مي کردند و زينت ها را رها کرده و لباس سوگ در بر نموده اند، فرمود: اين حالت را رها کنيد و بر شماست که دعا و نيايش نماييد». (7)
با اين که حضرت علي عليه السلام معصوم بوده و تمام گفته هاي او حجت است، ولي براي تثبيت مطلب به سخن زهرا عليها السلام تمسک مي کند. اين نشانگر عصمت حضرت صديقه طاهره عليها السلام بوده و اين که تمام رفتار، گفتار و نوشتار او حجت است و از اين جهت فرقي بين زن و مرد نيست.

تنها تسلي بخش علي عليه السلام
 

حضرت بعد از شهادت حضرت فاطمه خطاب به ايشان فرمودند: «بمن العزاء يا بنت محمد؟ کنت بک اتعزي ففيم العزاء من بعدک؟* با چه کسي آرامش يابم اي دختر محمد؟ من به وسيله تو تسکين مي يافتم؛ بعد از تو با چه کسي آرامش يابم؟».(8)

غضب خداوند به غضب فاطمه عليها السلام
 

حضرت علي عليه السلام از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله نقل نموده که ايشان فرمودند: «ان الله عزوجل ليغضب لغضب فاطمه و يرضي لرضاها* خداوند عزوجل به خاطر خشم فاطمه خشمگين و براي خشنودي و رضايت فاطمه راضي مي شود». (9)

برگزيده پيامبر صلي الله عليه و آله
 

حضرت علي عليه السلام در مصيبت حضرت زهرا عليها السلام خطاب به پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله مي فرمايد: «قل يا رسول الله عن صفيتک صبري* يعني اين صفيه توست، بانويي که صفوه تو، مصطفي و برگزيده توست رحلت کرده و صبر فقدانش براي من دشوار است».(10)

تکرار مصيبت فقدان پيامبر صلي الله عليه و آله
 

هنگام ارتحال بزرگ بانوي اسلام حضرت فاطمه و بيان وصايا و حلاليت ايشان، حضرت در پاسخ مي گويد: «پناه به خدا، تو داناتر و پرهيزکارتر و گرامي تر و نيکوکارتر از آن هستي که به جهت مخالفت کردنت با خود، تو را مورد نکوهش قرار دهم. دوري از تو و احساس فقدانت بر من گران خواهد بود، ولي گريزي از آن نيست. به خدا قسم با رفتنت مصيبت رسول خدا را بر من تازه نمودي، يقيناً مصيبت تو بزرگ است مصيبتي که هيچ چيز و هيچ کس نمي تواند به انسان دلداري دهد و هيچ چيز نمي تواند جايگزين آن شود».(11)

مقدم نمودن خواست فاطمه بر خواست خويش
 

در هنگام وصيت حضرت زهرا عليها السلام در پاسخ امام به ايشان و گريستن هر دو، سپس امام سر مبارک فاطمه عليها السلام را به سينه چسباند و گفت: «هرچه مي خواهي وصيت کن، يقيناً به عهد خود وفا کرده، هرچه فرمان دهي انجام مي دهم و فرمان تو را بر نظر و خواست خويش مقدم مي دارم.»(12)

پايان شکيبايي علي عليه السلام
 

علي عليه السلام که اسوه صبر و استقامت است اما در شهادت حضرت زهرا عليها السلام تأثر و تألم خود را چگونه اظهار مي دارد، تا آن جا که بعد از دفن همسر گراميش در حالي که حزن و اندوه تمام وجود او را فرا گرفته بود خطاب به قبر پيامبر صلي الله عليه وآله عرضه داشت: «خدا چنين خواست که او زودتر از ديگران به رسول خدا بپيوندد، پس از او شکيبايي من به پايان رسيده و خويشتن داري از دست رفته، اما آن چنان که در جدايي تو صبر کردم در مرگ دخترت نيز جز صبر چاره اي ندارم شکيبايي بر من سخت است. پس از او آسمان و زمين در نظرم زشت مي نمايد و هيچ گاه اندوه دلم نمي گشايد. چشمم بي خواب، و دل از سوز غم سوزان است. تا خداوند مرا در جوار تو ساکن گرداند. مرگ زهرا ضربه اي بود که دل را خسته و غصه ام را پيوسته گردانيد و چه زود جمع ما را به پريشاني کشانيد... اگر بيم چيرگي ستمکاران نبود، براي هميشه اين جا [کنار قبر زهرا عليها السلام ] مي ماندم و در اين مصيبت بزرگ چون مادر فرزند مرده، اشک از ديدگانم مي راندم.»(13)

پي نوشت ها :
 

1. بحارالانوار/ ج 41/ ص 151 و 224.
2. نهج البلاغه.
3. احتجاج/ ج 1/ ص 135.
4. همان/ ص 123.
5. ذخائرالعقبي في مناقب ذوي القربي/ ص 56.
6. بحارالانوار/ ج 43/ ص 117.
7. زن در آئينه جمال و جلال/ ص 42.
8. فاطمه الزهرا بهجه قلب مصطفي/ ص 578.
9. کنزالعمال/ ج 12/ ص 111.
10. نهج البلاغه/ فيض الاسلام/ خطبه 193.
11. فاطمه الزهرا من المهد الي اللحد/ ص 610- 609.
12. همان.
13. اصول کافي/ ج 1/ ص 159.
 

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنابع: فصلنامه پژوهشي و اطلاع رساني نهج البلاغه
  نشريه نسيم وحي شماره 28



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: حضرت زهرا سلام الله عليها از منظر اميرالمومنين علي, اميرالمومنين, حضرت زهرا سلام الله عليها
مقام معنوي زهراي اطهر عليها السلام
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 2:14 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
مقام معنوي زهراي اطهر عليها السلام


شخصيت زهراي اطهر، درابعاد سياسي و اجتماعي و جهادي، شخصيت ممتاز و برجسته يي است؛به طوري که همه ي زنان مبارز و انقلابي و برجسته و سياسي عالم مي توانند از زندگي کوتاه و پر مغز او درس بگيرند . زني که در بيت انقلاب متولّد شد و تمام دوران کودکي را در آغوش پدري گذراند که درحال يک مبارزه ي عظيم جهاني فراموش نشدني بود. آن خانمي که در دوران کودکي، سختيهاي مبارزه ي دوران مکه را چشيد، به شعب ابي طالب برده شد، گرسنگي و سختي و رعب و انواع و اقسام شدتهاي دوران مبارزه ي مکه را لمس نمود و بعد هم که به مدينه هجرت کرد، همسر مردي شد که تمام زندگيش جهاد في سبيل الله بود و در تمام قريب به يازده سال زندگي مشترک فاطمه ي زهرا و امير المؤمنين عليهما السلام، هيچ سالي، بلکه هيچ نيم سالي نگذشت که اين شوهر، کمر به جهاد في سبيل الله نبسته و به ميدان جنگ نرفته باشد و اين زن بزرگ و فداکار،همسري شايسته ي يک مرد مجاهد و يک سرباز و سردار دايمي ميدان جنگ را نکرده باشد.
پس،زندگي فاطمه ي زهرا عليها السلام، اگر چه کوتاه بود و حدود بيست سال بيشتر طول نکشيد؛اما اين زندگي،ازجهت جهاد و مبارزه وتلاش و کار انقلابي و صبر انقلابي و درس و فراگيري و آموزش به اين و آن و سخنراني و دفاع از نبوّت و امامت و نظام اسلامي، درياي پهناوري از تلاش و مبارزه و کار و در نهايت هم شهادت است.اين، زندگي جهادي فاطمه ي زهراست که بسيارعظيم و فوق العاده و حقيقتاً بي نظير است و يقيناً در ذهن بشر- چه امروز و چه در آينده - يک نقطه ي درخشان و استثنايي است .
مقام معنوي زهراي اطهر،بالاتر از مقام جهادي و اجتماعي اوست
امّا مقام معنوي اين بزرگوار، نسبت به مقام جهادي و انقلابي و اجتماعي او، باز به مراتب بالاتراست .فاطمه ي زهرا عليها السلام به صورت، يک بشر و يک زن، آن هم زني جوان است،اما در معنا ، يک حقيقت عظيم و يک نور درخشان الهي و يک بنده ي صالح و يک انسان ممتاز و برگزيده است . کسي است که رسول اکرم به امير المؤمنين عليهما السلام فرمود :« يا علي .. انت قائد المؤمنين الي الجنّة ... و فاطمة قد اقبلت يوم القيامة... تقود مؤمنات امّتي الي الجنّة»(1)
يعني در روز قيامت، اميرالمؤمنين عليه السلام مردان مؤمن را و فاطمه ي زهرا عليها السلام زنان مؤمن را به بهشت الهي راهنمايي مي کنند. او، عدل و همپايه و همسنگ اميرالمؤمنين است . آن کسي که وقتي در محراب عبادت مي ايستاد، هزاران فرشته ي مقرّب خدا، به او خطاب و سلام مي کردند و تهنيت مي گفتند و همان سخني را بيان مي کردند که فرشتگان، قبلاً به مريم اطهر گفته بودند؛عرض مي کردند :« يا فاطمة انّ الله اصطفاک و طهّرک و اصطفاک علي نساء العالمين »(2) اين مقام معنوي فاطمه ي زهراست.
زني ،آن هم در سنين جواني، از لحاظ مقام معنوي به جايي مي رسد که بنابر آنچه که در بعضي از روايات است، فرشتگان با او سخن مي گويند و حقايق را به او ارايه مي دهند . محدّثه است؛يعني کسي است که فرشتگان با او حديث مي کنند و حرف مي زنند .اين مقام معنوي و ميدان وسيع و قلّه ي رفيع، درمقابل همه ي زنهاي آفرينش و عالم است. فاطمه ي زهرا عليها السلام در قلّه ي اين بلنداي عظيم ايستاده و به همه زنان عالم خطاب مي کند و آنها را به پيمودن اين راه دعوت مي نمايد .
فاطمه عليها السلام، نمونه و اسوه ي زنان
آنهايي که درطول تاريخ -چه در جاهليت قديم و چه در جاهليت قرن بيستم - سعي کرده اند که زن را تحقير و کوچک کنند و او را دلبسته به همين زخارف و زينتهاي ظاهري معرفي نمايند و پايبند مد و لباس و آرايش و طلا و زيورآلات کنند و وسيله و دست مايه يي براي خوشگذرانيهاي زندگي وانمود نمايند و عملاً دراين راه قدم بردارند، منطق آنها منطقي است که مثل برف و يخ، در مقابل گرماي خورشيد مقام معنوي فاطمه ي زهرا عليها السلام ذوب مي شود و ازبين مي رود .
اسلام، فاطمه - آن عنصر برجسته و ممتاز ملکوتي -را به عنوان نمونه و اسوه ي زن معرفي مي کند. آن، زندگي ظاهري و جهاد مبارزه و دانش و سخنوري و فداکاري و شوهرداري و مادري همسري و مهاجرت و حضور در همه ي ميدانهاي سياسي و نظامي انقلابي و برجستگي همه جانبه ي او که مردهاي بزرگ را در مقابلش به خضوع وادار مي کرد،اين هم مقام معنوي و رکوع و سجود و محراب عبادت و دعا و صحيفه و تضرّع و ذات ملکوتي و درخشندگي عنصر معنوي و همپايه و هموزن و همسنگ اميرالمؤمنين و پيامبر بودن اوست. زن، اين است .الگوي زني که اسلام مي خواهد بسازد،اين است .(3)

پي نوشت ها :
 

1- بحار الانوار ، ج43،ص24.
2- بحار الانوار، ج43،ص24.
3-حديث ولايت، ج3،صص156-158.
 

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع : شخصيت و سيره ي معصومين(علیهم السلام)در نگاه رهبر انقلاب اسلامي(جلد 2)،( شخصیت و سیره حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)) ،ناشر موسسه فرهنگي قدر ولايت - 1383



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: مقام معنوي زهراي اطهر عليها السلام, مقام معنوي زهرا
شمّه‌ای از اخلاق، صفات و كرامات حضرت فاطمه
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 2:13 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
شمّه‌ای از اخلاق، صفات و كرامات حضرت فاطمه


در وصف فاطمه عليهاالسلام

دركتاب "كشفُ الغُمَّةِ في مَعرفةِ الائمَّة، از قول امّ المؤمنين نقل شده است كه فرمود: فاطمه عليهاالسلام دختر رسول خدا صلی الله عليه و آله در سيما و شمايل به رسول خدا صلی الله عليه و آله از همه كس شبيه‌تر بود.(1)
از عايشه نقل شده كه می ‌گويد: من كسی را در سخن گفتن شبيه‌تر از فاطمه عليهاالسلام به رسول خدا صلی الله عليه و آله نديدم. چون بر پيامبر صلی الله عليه و آله وارد می ‌شد، آن حضرت دستش را می گرفت، می بوسيد و در كنار خود می نشاند و چون پيامبر صلی الله عليه و آله بر فاطمه عليهاالسلام وارد می شد فاطمه از جا بلند می شد و به استقبال آن حضرت می رفت و پدر را می بوسيد و دستش را می گرفت و در جای خود می نشاند.(2)
و از عايشه نقل شده است كه از فاطمه ياد كرد و گفت: من جز پدرش (پيامبر صلی الله عليه و آله) كسی را راستگوتر از او نديدم. (3)
از جابر نقل شده كه می گويد: هيچ وقت فاطمه را در حال راه رفتن نديدم مگر اين كه به ياد رسول خدا صلی الله عليه و آله افتادم كه گاهی به سمت راست و گاهی به سمت چپ متمايل می شد.(4)
از عايشه پرسيدند: چه كسی از همه مردم نزد رسول خدا صلی الله عليه و آله محبوب‌تر بود؟ گفت: فاطمه. گفتند: ما تنها از مردان می پرسيم؟ گفت: همسر فاطمه.(5)
از مجاهد نقل شده كه می گويد: پيامبر صلی الله عليه و آله از خانه بيرون شد در حالی كه دست فاطمه را گرفته بود. فرمود: "هر كه اين را می شناسد و هر كه نمی شناسد، بداند كه اين فاطمه دختر محمد صلی الله عليه و آله پاره تن من و قلب و روح من است، هر كه او را بيازارد مرا آزرده، و هر كه مرا بيازارد خدا را آزرده است."
از ثوبان خادم رسول خدا صلی الله عليه و آله نقل شده كه می گويد: وقتی كه رسول خدا صلی الله عليه و آله مسافرت می كرد، با آخرين كسی كه از اهل خانه خداحافظی می كرد، فاطمه بود و چون از سفر برمی گشت، نخستين كسی را كه ديدن می كرد، فاطمه بود.
از موسی بن جعفر عليه السلام به نقل از پدران بزرگوارش، روايت شده كه گويد: "علی عليه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله عليه و آله بر دخترش فاطمه عليهاالسلام وارد شد و در گردنش گردنبندی مشاهده كرد، صورتش ‍را از او برگرداند، فاطمه عليهاالسلام آن گردنبند را بريد و دور انداخت، رسول خدا صلی الله عليه و آله رو به دخترش كرد، و فرمود: فاطمه! تو از منی، آنگاه فقيری آمد، گردنبند را به او داد سپس رسول خدا صلی الله عليه و آله فرمود: خداوند سخت خشمناك است بر كسی كه خون مرا بريزد و مرا با آزردن عترتم بيازارد." (8)

دعا در حق ديگران

جعفر بن محمد بن نقل از پدرش و او از علی بن حسين عليهماالسلام از طريق فاطمه صغري از حسين بن علی عليهما‌السلام به نقل از برادرش حسن بن علی بن ابی طالب عليهماالسلام فرمود: "مادرم فاطمه عليهاالسلام را در شب جمعه‌ای ميان محراب ديدم كه همواره در ركوع و سجود بود تا سپيده صبح دميد و می شنيدم كه مردان و زنان مؤمن را دعا می كرد و آنها را نام می برد و دعای زيادی برای ايشان كرد و برای خودش دعايی نكرد، پس من عرض ‍كردم: مادر چرا همان طوری كه برای ديگران دعا می كنيد برای خودتان دعا نمی كنيد؟ فرمود: پسرم، اول همسايه، سپس خانه." (9)

خشنودي حضرت زهرا عليهاالسلام از شنيدن خبر مرگ

از عايشه نقل شده كه می گويد: وقتی كه رسول خدا صلی الله عليه و آله مريض شد دخترش فاطمه را خواست با او در گوشی صحبتی كرد او گريست سپس با او در گوشی سخنی گفت كه او خنديد. حقيقت حال را از فاطمه جويا شدم، فرمود: اما گريه من به اين علت بود كه حضرت از مرگش خبر داد لذا، من گريه كردم سپس خبر داد كه من نخستين فرد از خاندان او هستم كه به وی ملحق می شوم، از اين رو خنديدم.(10)

درخواست از رسول خدا صلوات الله عليه

در كتاب "مَن لايَحضُرُهُ الفَقيه" آمده است كه اميرالمؤمنين عليه السلام به مردی از بنی سعد فرمود: "آيا از حال خودم و فاطمه عليهاالسلام تو را آگاه نسازم؟ او در خانه من آنقدر با مشك آب آورد كه بند مشك در سينه‌اش اثر گذاشت و به قدری دستاس كرد كه دستش تاول زد و آنقدر خانه را جارو زد كه جامه‌هايش به رنگ خاك در آمد و آنقدر زير ديگ آتش افروخت كه جامه‌هايش تيره شد و از اين همه كار سخت به زحمت افتاد. به او گفتم اگر خدمت پدرت برسی و از او تقاضای خدمتگزاری بكنی تو را از مشقت اين همه كار باز می دارد. فاطمه عليهاالسلام خدمت پيامبر صلی الله عليه و آله رسيد و چون جمعی را خدمت آن حضرت ديد، شرم كرد و برگشت اما پيامبر صلی الله عليه و آله دانست كه فاطمه عليهاالسلام برای حاجتی آمده است، از اين رو فردای آن روز هنوز ما در بستر بوديم وارد شد. سلام داد، ما ساكت شديم و از اين كه در بستريم خجالت كشيديم. دوباره سلام داد، ما ساكت مانديم، باز هم سلام داد و ما ترسيديم اگر جواب ندهيم برگردد، زيرا روش پيامبر صلی الله عليه و آله چنين بود كه سه مرتبه سلام می داد، اگر اجازه دادند وارد می شد، اگر نه برمی گشت.
از ابن‌عباس به نقل از پيامبر صلی الله عليه و آله آمده است كه فرمود: "يا علی، خداوند فاطمه را به همسری تو در آورد و زمين را مهريه او قرار داد پس هر كس با دشمنی تو روی زمين راه رود، مرتكب حرام شده است."
اين بود كه جواب سلام آن حضرت را داديم و عرض كرديم يا رسول الله وارد شويد. پيامبر صلی الله عليه و آله وارد شد و بالای سر ما نشست و فرمود: فاطمه! ديروز چه حاجتی نزد پدرت داشتی ؟ ترسيدم كه اگر پاسخ ندهيم از جا برخيزد اين بود كه من سر برآوردم و گفتم: يا رسول الله به خدا سوگند من به عرضتان می رسانم، فاطمه به قدری با مشك آب كشيده است كه بند مشك در سينه‌اش اثر گذاشته و به قدری دستاس كرده كه دستش تاول زده و آنقدر خانه را جارو زده كه جامه‌اش به رنگ خاك در آمده و به قدری زير ديگ آتش افروخته كه جامه‌هايش تيره شده است. لذا به او گفتم اگر نزد پدرت بروی و از او تقاضای خدمتكاری بنمايی، تو را از مشقت اين همه كار باز می دارد. پيامبر صلی الله عليه و آله فرمود: آيا نمی خواهيد به شما چيزی را بياموزم كه بهتر از خدمتگزار است؟ هرگاه به خوابگاه رفتيد سی و چهار مرتبه" الله اكبر" و سی و سه مرتبه "سبحان الله" و سی و سه مرتبه "الحمدلله" بگوييد. فاطمه عليهاالسلام با شنيدن اين سخنان سر بر آورد و عرض كرد: من از خدا و رسولش راضی ام، من از خدا و رسولش راضی ‌ام." (12)

آزار فاطمه؛ آزار پيامبر

از مجاهد نقل شده كه می گويد: پيامبر صلی الله عليه و آله از خانه بيرون شد در حالی كه دست فاطمه را گرفته بود. فرمود: "هر كه اين را می شناسد و هر كه نمی شناسد، بداند كه اين فاطمه دختر محمد صلی الله عليه و آله پاره تن من و قلب و روح من است، هر كه او را بيازارد مرا آزرده، و هر كه مرا بيازارد خدا را آزرده است." (13)

كفو علي عليه السلام

در كتاب "الفردوس" از پيامبر صلی الله عليه و آله نقل شده است: "اگر علی عليه السلام نبود، برای فاطمه عليهاالسلام همتايی نبود." (14)
و نيز در همان كتاب از ابن‌عباس به نقل از پيامبر صلی الله عليه و آله آمده است كه فرمود: "يا علی، خداوند فاطمه را به همسری تو در آورد و زمين را مهريه او قرار داد پس هر كس با دشمنی تو روی زمين راه رود، مرتكب حرام شده است."(15)
از جعفر بن محمد صلی الله عليه و آله به نقل از پدرش روايت شده كه می گويد: "رسول خدا صلی الله عليه و آله فرمود: فاطمه! آيا می دانی برای چه تو را فاطمه ناميدند؟ علی عليه السلام پرسيد: چرا؟ فرمود: چون او و پيروانش از آتش دوزخ بر كنار شده اند."

دعاي رسول خدا در حق علي و فاطمه عليهماالسلام

ابن بابويه ضمن حديث طولانی كه راجع به تزويج اميرالمؤمنين عليه السلام با فاطمه ايراد كرده، آورده است كه پيامبر صلی الله عليه و آله، فاطمه و علي عليهماالسلام را طلبيد، و آنها را در مقابل خود نشاند؛ آنگاه آنها را در آغوش كشيد، عرض كرد: خداوندا! اينها از منند و من از ايشانم، خداوندا چنان كه از من پليدی را برطرف كرده‌ای و مرا پاك و پاكيزه قرار داده‌ای از ايشان نيز پليدی را برطرف كن و آنان را پاك و پاكيزه گردان! سپس فرمود: برخيزيد و به خانه‌تان برويد، خداوند ميان شما الفت افكند و به راه و رفتار شما بركت دهد و وضع معيشت شما را اصلاح كند! و بعد از جا برخاست و با دست خود، در را به روی آنها بست. (16)
ابن‌عباس می گويد: اسماء نقل كرد كه من همچنان به رسول خدا صلی الله عليه و آله می نگريستم، آن حضرت، به خصوص ايشان را دعا می كرد و كسی را در دعای به ايشان شركت نمی داد تا وارد حجره خود شد.(17)
در روايتی آمده است كه فرمود: "خداوند به راه و رفتار شما بركت دهد و شما را متحد سازد و بين دل‌های شما بر اساس ايمان الفت ايجاد كند! امور خانواده‌ات را بر عهده گير! درود بر شما." (18)

اراده خداوند بر پاكي اهل‌بيت عليهم السلام

از نافع بن ابی حمراء نقل شده كه می گويد: رسول خدا صلی الله عليه و آله را هشت ماه تمام می ديدم هر وقت برای نماز صبح از خانه بيرون می آمد از در خانه فاطمه عليهاالسلام می گذشت و می گفت: "درود بر شما، نماز! همانا خداوند اراده فرموده است تا از شما اهل‌بيت، پليدی را بزدايد و شما را پاك و پاكيزه قرار دهد." (19)

خشنودي ملائك

از جابر بن عبدالله روايت شده است كه می گويد: چون رسول خدا صلی الله عليه و آله فاطمه را به همسری علی عليه السلام در آورد، فرمود: "خدای تعالی از بالای عرش دستور اين تزويج را صادر كرد و جبرئيل خطبه عقد را خواند و ميكائيل و اسرافيل با هفتاد هزار فرشته شاهد بودند و خداوند به درخت طوبی وحی كرد كه هر چه دُرّ، ياقوت و مرواريد داری ثنار كن و به حورالعين وحی كرد تا آنها را جمع كنند زيرا آنها به دليل خوشحالی از تزويج فاطمه با علی آن گوهرها را تا روز قيامت به يكديگر هديه می دهند."(20)
از شرحبيل بن سعيد نقل شده كه می گويد: رسول خدا صلی الله عليه و آله در بامداد عروسی فاطمه عليهاالسلام با كاسه‌ای شير بر آن حضرت وارد شد، فرمود: "پدرت فدايت باد! از اين شير بياشام، سپس رو به علی عليه السلام كرد و فرمود: پسر عمويت فدايت باد! شير بنوش." (21)
رسول خدا صلی الله عليه و آله دست مبارك و پاكيزه‌اش را بين شانه‌های علی عليه السلام گذاشت و فشرد و سپس فرمود: يا علی ! اين غذا عوض آن دينار است، اين از جانب خدا پاداش دينار تو است. خداوند هر كه را بخواهد بی حساب روزی می دهد. آنگاه اشك چشم پيامبر صلی الله عليه و آله جاری شد و فرمود: سپاس خدا را كه نخواست شما را از اين دنيا بيرون برد تا اين كه تو را يا علی به منزله زكريا و فاطمه را به منزله مريم دختر عمران قرار دهد."

آفرينش اهل‌بيت عليهم السلام

از علی عليه السلام نقل شده كه می گويد: "شنيدم رسول خدا صلی الله عليه و آله می فرمود: خدای بزرگ من، علی، فاطمه، حسن و حسين را از يك نور آفريده است." (22)

معناي نام "فاطمه" عليهاالسلام

در روايت ديگری از ابوهريره نقل است كه می گويد: فاطمه را از آن جهت فاطمه گفتند كه خداوند دوستانش را از آتش دوزخ بر كنار ساخته است. (23)
از جعفر بن محمد صلی الله عليه و آله به نقل از پدرش روايت شده كه می گويد: "رسول خدا صلی الله عليه و آله فرمود: فاطمه! آيا می دانی برای چه تو را فاطمه ناميدند؟ علی عليه السلام پرسيد: چرا؟ فرمود: چون او و پيروانش از آتش دوزخ بر كنار شده اند." (24)
از آن حضرت نقل شده كه گويد: "فاطمه عليهاالسلام در نزد خدای تعالی نُه اسم دارد: فاطمه، صديقه، مباركه، طاهره، زكيه، رضيه، مرضيه، محدثه، و زهرا. فرمود: از آن جهت او را فاطمه گفتند، كه از بدی بريده است، و اگر علی عليه السلام نبود او در روی زمين همتايی نداشت." (25)

معناي نام "زهرا"

از امام باقر عليه السلام پرسيدند كه چرا حضرت فاطمه عليهاالسلام را زهرا ناميدند؟ فرمود: "برای آن كه خدای تعالی آن حضرت را از پرتو عظمت خود آفريد و چون تابيد تمام آسمان‌ها و زمين را به نور خود روشن كرد و چشم فرشتگان خيره گشت و برای خدا به سجده افتادند و عرض كردند: ای خدا و ای مولای ما اين چه نوری است؟ خدا به ايشان وحی كرد، اين قسمتی از نور من است كه در آسمان خود جا داده‌ام و آن را از عظمت خويش آفريده‌ام، آن نور را از صلب پيامبری از پيامبرانم بيرون آوردم و آن پيامبر را بر تمام انبياء برتری دادم و از همان نور، امامانی را به وجود می آورم كه قيام به امر كرده و به حقانيت من هدايت می كنند و پس از پايان گرفتن وحی، آنان را جانشينان خود در زمين قرار می دهم." (26)
از امام باقر عليه السلام پرسيدند كه چرا حضرت فاطمه عليهاالسلام را زهرا ناميدند؟ فرمود: "برای آن كه خدای تعالی آن حضرت را از پرتو عظمت خود آفريد و چون تابيد تمام آسمان‌ها و زمين را به نور خود روشن كرد و چشم فرشتگان خيره گشت و برای خدا به سجده افتادند.

برگزيدگان عالم

از علی عليه السلام نقل شده كه می گويد: "رسول خدا صلی الله عليه و آله به فاطمه عليهاالسلام فرمود: دخترم! خدای تعالی توجهی به دنيا فرمود، در نتيجه مرا بر مردان جهان برگزيد سپس دوباره عنايتی كرد، همسر تو را بر مردان جهان برگزيد، و نيز سومين بار به دنيا نگريست پس تو را بر زنان جهان برگزيد و بالاخره مرتبه چهارم توجهی فرمود و پسران تو را بر جوانان عالم برگزيد." (27)
درباره معنای قول خدای تعالی: "فَتَلَقَّی آدَمُ مِن رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتَابَ عَليه"(بقره/۳۷)؛ سپس آدم از پروردگار خود كلماتی دريافت داشت (و با آنها توبه كرد) و خداوند توبه او را پذيرفت. روايت شده است كه فرمود: "حضرت آدم عليه السلام به حق محمد، علی، فاطمه، حسن و حسين از خداوند درخواست كرد." (28)

زنان برگزيده

از پيامبر صلی الله عليه و آله نقل شده است كه فرمود: "بهشت مشتاق چهار تن از زنان است؛ مريم دختر عمران، آسيه دختر مزاحم، همسر فرعون كه در بهشت همسر پيامبر است، و خديجه دختر خويلد كه در دنيا و آخرت همسر پيامبر صلی الله عليه و آله است و فاطمه دختر محمد صلی الله عليه و آله." (29)
در روايت عايشه آمده است: بانوی زنان بهشت چهار زن است: مريم دختر عمران، فاطمه دختر محمد صلی الله عليه و آله، خديجه دختر خويلد و آسيه دختر مزاحم، همسر فرعون. (30)

پي نوشت :

1- كشف الغمه، ص ۱۴۲.
2- همان، ص ۱۳۶.
3- همان، ص ۱۴۲.
4- همان، ص ۱۳۹.
5- همان.
6- كشف الغمه، ص ۱۳۵، از احمد اين حديث را نقل كرده است كه او را در مسند خود ج ۵، ص ۲۷۵ آورده است.
7- همان، ص ۱۴۲.
8- همان، صص ۱۳۵ و ۱۳۶.
9- همان.
10- همان.
11- من لا يحضره الفقيه، ص ۸۸.
12- كشف الغمه، ص ۱۴۰.
13- كتاب الفردوس، ص ۱۴۲.
14- همان.
15- كشف الغمه، ص ۱۴۲.
16- همان.
17- همان، صص ۱۴۲ و ۱۳۷.
18- همان.
19- همان، ص ۱۴۲.
20- همان.
21- همان، ص ۱۳۸.
22- همان، ص ۱۳۹.
23- همان.
24- همان.
25- همان.
26- همان، ص ۱۴۰.
27- همان.
28- همان.
29- همان، ص ۱۳۵.
30- همان، ص ۱۴۱.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: باشگاه اندیشه



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: شمّه‌ای از اخلاق, صفات و كرامات حضرت فاطمه, كرامات حضرت فاطمه, صفات حضرت فاطمه
فاطمه علیها السلام ازنگاه اهل بیت
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 2:10 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
فاطمه علیها السلام ازنگاه اهل بیت

فاطمه از نگاه پیامبر صلوات الله علیه

پیامبر گرامـى اسلام در مـوارد گوناگـون و به مناسبت هاى مختلف و تعبیـرات متفاوت دربـاره مقام و عظمت فاطمه(س) سخـن گفته است. رسول خدا كه خود مربى آن حضرت بـوده و در پرورش جنبه هاى وجـودى فاطمه زهرا(س) بزرگتـریـن نقـش را داشته است، بهتـر از هـر كـس مى تواند در باره او و ویژگیهاى والایش سخـن بگوید. در ایـن قسمت به چنـد گفتار از پیامبـر(ص) در باره فاطمه(س) بسنـده مـى شـود.

فاطمه محور حق و باطل است

در روایات مختلف و به مناسبت هاى گوناگـون از پیامبر(ص) نقل شده است: "ان الله لیغضب لغضب فاطمه و یرضـى لرضاها"(1) خداوند به هنگام خشمگین شدن فاطمه خشمگیـن مـى شـود؛ و هنگام خـشنـودى او خـشنود مى گردد. و در برخى روایات چنیـن نقل شده است: "انها بضعه منى یوذینى ما آذاها(2)؛ او پاره تـن من است ، هر که او را آزرده نمـایـد، مـرا آزرده كـرده است". و در بعضـى نقل ها اضافه شـده است: "... و یسرنـى ما سـرها"(3) ؛ آنچه او را شـاد نمـایـد، مـرا شـاد مـى گـردانـد".

او بهترین زنان جهان است

پیامبر گرامى اسلام در مناسبت هاى بسیار فرمود: فاطمه(س) بهتریـن ِ زنان جهان است. روزى على و فاطمه و حسـن و حسین در محضر پیامبر بـودند. رسول خدا فرمود: پروردگارا! تو خود مى دانى اینان اهل بیت و گرامـى تریـن انسان ها نزد مـن هستند. پـس دوست بدار كسانـى كه اینها را دوست مـى دارند. و دشمن بدار كسانـى كه اینان را دشمـن مـى دارند .. . و كمك كـن كسانـى را كه به اینها كمك مـى كننـد و آنان را از هر ناپاكـى، پاك گـردان و آنان را از هـر گناهـى در امان بـدار . آنگاه فرمـود:
یا على! تـو امام امت و جانشیـن مـن هستى، كه مومنان را به سوى بهشت مى كشانى و گـویا مى بینـم دخترم فاطمه در حالى كه بر اسبـى از نـور سـوار است و فـرشتگـان زیادى اطـراف اوینـد، وارد صحنه قیامت مى شود ، و زنان مومـن امتـم را به بهشت سوق مى دهد. پـس هر زنى كه در شبانه روز نماز بخـواند و روزه به جا آورد و حج كند و زكات مالـش را بپردازد و از شوهرش اطاعت كند و بعد از مـن ولایت على را پذیرا باشد، با شفاعت دخترم فاطمه وارد بهشت مى شـود. او سرور زنان جهان است. سؤال شد: آیا او سرور زنان ایـن جهان است؟
فرمود: مریم دختر عمران، سرور زنان ایـن جهان است. دخترم فاطمه سرور زنان تمام عالـم، از اولین و آخـریـن خـواهـد بـود. او در محراب عبادت مى ایستد، در حالـى كه هفتاد هزار فرشته مقرب به وى سلام مـى كنند، و همان طـور كه فرشتگان مریـم را مـورد خطاب قرار مى دادند، او را نیز مـورد خطاب قرار داده و مـى گـویند: " ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك علـى نساء العالمیـن " (4)؛ همانا خـداوند تـو را بـرگزید و پاكیزه گـردانیـد و در میان زنان جهان تـو را بـرتـرى داد.(5) سیـدة النساء بـودن آن حضـرت چنان مشهور و معروف بـود كه هیچ مسلمانـى تـوانایـى انكـار آن را نـداشت؛ از ایـن رو امامان معصـوم(ع) و پیروان آنها، در مـوارد گوناگـون از ایـن مـوضـوع بهره مـى جستند و از آن براى اثبات حقانیت علـى(ع) استفاده مـى كردند و مخالفان هـم تـوانایى انكار آن را نداشتند.

آیه تطهیر در باره فاطمه است

انس بـن مالك نقل مى كند: پیامبر گرامى اسلام ، مدت شـش ماه ، در آن هنگام كه براى اقامه نماز صبح از خانه خارج مى شد، چـون به خانه فاطمه مى رسید، مى فرمـود: اى اهل بیت پیامبر! نماز، و آنگاه آیه "انمـا یـریـد الله لیذهب عنكـم الـرجـس اهل البیت و یطهركــم تطهیرا"(6) را قرائت مى كرد.
فاطمه در نگاه علی علیه السلام

مبـاهـات علـى(ع) به همسـرى فـاطمه(س)

حضرت علـى(ع) در مـوارد گوناگـونـى بـراى اثبات حقانیت خـود به داشتـن همسـرى چـون فـاطمه(س) استنـاد مـى كرد؛ از جمله:
1ـ در جریان سقیفه على(ع) ضمـن برشمردن فضایل و كمالات خـویـش و اینكه او بایـد بعد از پیامبر رهبـرى و هـدایت جامعه اسلامـى را عهده دار شود به ابـوبكر فرمود: تو را به خدا سوگند مى دهـم! آیا آن كسـى كه رسـول خدا او را براى همسرى دخترش برگزید و فرمـود:
خـداوند او را به همسرى تو (علـى) در آورد، مـن هستـم یا تـو؟! ابوبكر پاسخ داد: تو هستى.( 7)
2ـ در جریان شوراى شـش نفره كه به توصیه خلیفه دوم براى انتخاب جانشیـن وى تشكیل شده بـود و حضرت علـى(ع) یكـى از آنان محسـوب مـى شـد، حضرت خطاب به سایر اعضا فرمـود: شما را به خـدا سـوگند مى دهم! آیا در بیـن شما به جز مـن كسى هست كه همسرش بانوى زنان جهان بـاشـد؟ همگـى پـاسخ دادنـد: نه.(8)
3ـ معاویه به علـى(ع) نامه اى مـى نـویسد و براى خـود افتخارها و امتیازهاى علـى(ع) را مـدعى مـى شـود. علـى(ع) در پاسخ،ضمـن رد امتیازهاى بـى اسـاس معاویه، به فضیلتها و امتیازهاى خـود اشاره كرده، مى فرماید: نمى بینى مردمـى از مهاجران را در راه خدا شهید نمودند كه همگان از فضیلتى برخوردار بـودند، تا آنكه شهید ما ـ حمزه ـ شـربت شهادت نـوشید و به سیدالشهدا ملقب گردیـد، و چـون رسـول خـدا(ص) بر او نماز خـوانـد، به گفتـن هفتاد تكبیر او را مخصـوص گرداند؟! نمى بینى مردمانى در راه خدا دست خـود را دادند و ذخیره ای از فضیلت براى خود نهادند، و چـون یكى از ما را ضربتى رسید و دست وى جدا گردید (جعفر بـن ابى طالب)، طیارش خـواندند كه در بهشت به سـر بـرد و ذوالجناحیـن كه با دو بال پـرید؟! و اگـر نبـود كه خدا خـود ستـودن را نهى كرد، گـوینده (علـى) فضیلتهاى فـراوانـى بـرمـى شمرد كه دلهاى مـومنان با آن آشناست و در گـوش شنـونـدگان خـوش آواست ...

فاطمه(س) در نگاه امام حسن(ع)

امام حسـن(ع) در موارد متعددى راجع به مادر گرامیـش ، سخـن گفته است، از جمله نقل شـده است : مـادرم را دیـدم كه در شب جمعه در محراب عبادت ایستاده و پیـوسته تا هنگامـى كه خـورشید پهنه افق را فرا گرفته بود، مشغول ركـوع و سجـود بـود، و شنیـدم كه براى مردان و زنان باایمان دعا مى كرد و اسامى یكایك آنها را مـى بـرد و براى خویشتـن چیزى از خدا نخـواست. عرض كردم: مادر! چرا همان گـونه كه براى دیگران دعا مى كنى، براى خـود دعا نمى كنى؟
فرمود: فـرزنـدم! اول همسـایه، بعد از آن خـانه . (9)

فاطمه(س) از نگاه امام حسین(ع)

امام حسیـن(ع) در مـوارد متعددى از مـادرش فـاطمه به عظمت یـاد كرده و از اینكه مادرى چـون فاطمه دارد، مباهات مـى كند و آن را از امتیازات و برترى خـود بر دیگران به حساب مـىآورد. در جریان عاشـورا ایـن مـوضـوع به خـوبـى مشـاهـده مـى شود .
در روز عاشورا بعد از شهادت على اصغر، امام حسیـن(ع) بر مركب خویـش سـوار شد و براى جنگ و جهاد حركت كرد و اشعارى خـواند كه مضمونش چنین بود:
... عمر سعد با لشكرى سنگیـن براى ظلم و ستـم به سوى مـن آمده ، نه به جهت كار ناشایستـى كه از من سر زده باشـد. تنها جرم مـن آن است كه به روشنایـى خـورشیـد و ماه (پیامبـر و علـى) افتخار مـى كردم. به علـى که پـس از پیامبر برترین بود و به پیامبر قرشى از طرف پدر و مادر. بهتریـن مخلـوقات ، پدرم بـود و بعد از آن مـادرم. پـس مـن فـرزنـد بهتـریـن انسـانها هستم.

فاطمه(س) در نگاه امام سجاد(ع)

امام سجـاد(ع) نیز در مـواردى از عظمت و مـرتبت فـاطمه(س) سخـن گفته است؛ از جمله:

فراگیرى دعاى فاطمه

امام سجاد(ع) مـى فرماید: در روز عاشـورا، پدرم مرا در حالـى كه خـون از بدنـش مى جـوشید، به سینه چسبانید و فرمود: پسرم! دعایى را كه مادرم فاطمه زهرا به مـن آمـوخته است و او خـود از رسـول خـدا فـرا گرفته و پیامبـر آن را از جبـرئیل فـرا گـرفته كه به هنگام گرفتارى و نیاز شـدیـد و مشكلـى كه براى وى پیـش مـىآمـد بخواند، از من فرا گیر و بخوان:
"بحق یـس و القرآن الحكیـم و بحق طه و القـرآن العظیـم یا مـن یقدر على حوائج السائلیـن، یا مـن یعلـم ما فى الضمیر، یا منفس عن المكروبین یا مفرج عن المغمـومیـن، یا راحم الشیخ الكبیر، یا رازق الطفل الصغیر، یا مـن لا یحتاج الى التفسیر صلى على محمد و آل محمد." (10)

شفاعت فاطمه برآورده مى شود

امام سجاد(ع) مـى فرماید: آن گاه كه قیامت فرا رسـد ، منادى ، ندا دهد : در ایـن روز، ترس و اندوهى به خـود راه ندهید. هنگامـى كه چنین اعلام شـود، تمام مردم سرها را بلند مـى كننـد و از ایـن عفـو عمومى خـوشحال مى شوند و وقتى گفته شـود: كسانى كه به آیات ما ایمان آوردنـد و مسلمـان شـدنـد،(11) به جز مسلمـانـانـى كه دوستـدار اهل بیت هستند، همگـى سـرها را بزیر اندازنـد. آن گاه اعلام مى شـود: ایـن است فاطمه دخت محمد. او و همراهانـش به سـوى بهشت مى روند: سپـس خداوند فرشته ای خدمت وى مى فرستـد و مـى گـوید:
حاجتت را از مـن بخواه! فاطمه(س) عرضه مى دارد: پروردگارا، حاجت مـن آن است كه مرا و كسانـى كه فرزندان مرا یارى كردنـد، مـورد عفو قرار دهى.(12)

فاطمه(س) در نگاه امام باقر(ع)

از امام باقر(ع) در باره مقام و عظمت حضـرت فاطمه(ع) روایاتـى بسیار نقل شده است از جمله این سخـن امام صادق(ع) نقل مى كند كه جابـر به امام باقر(ع) عرض كرد: اى فـرزنـد رسـول خـدا! مـن به فدایت گردم! درباره فضیلت جده ات فاطمه(س) حدیثى برایم نقل كـن كه هـر گاه آن را بـراى شیعیان نقل كنـم، خـوشحال شـونـد. امام باقر(ع) فرمود: پدرم از جدم و او از رسـول خدا نقل مى كند: چـون روز قیامت فرا مـى رسد، براى پیامبران و انبیاى الهى، منبرهایـى از نـور نصب مـى كننـد كه منبـر مـن از همه بـالاتـر است. آن گاه خداوند فرمان مى دهد: اى محمد! سخنرانى كـن. مـن هم چنان سخنانى مـى گـویـم كه هیچ كدام از پیامبران همانند آن را نشنیده باشند.
آن گاه براى اوصیاء منبرهایى از نـور نصب مى كنند و براى وصى مـن علـى در وسط آن منبره، منبرى نصب مى شـود كه از همه آنها بالاتر است. سپس خداوند فرمان مى دهد:
اى على! خطبه بخـوان و علـى سخنانـى بیان مـى كند كه هیچ كـس از اوصیاء هماننـد آن را نشنیـده بـاشنـد. آن گـاه بـراى فـرزنـدان پیامبران منبرهایى نصب مى شـود و براى دو فرزندم (حسـن و حسیـن) منبرى از نـور نصب مى شود و به آنها گفته مى شـود: سخـن بگـویید.
آنان چنان سخنانـى بر زبان جارى كنند كه هیچ كـدام از فرزنـدان پیـامبـران، همـاننـد آن را نشنیـده بـاشند. آن گـاه جبـرئیل نـدا مـى دهـد: فـاطمه دختـر محمـد كجاست؟ خدیجه دختر خـویلد كجاست؟ مریـم دختر عمران، آسیه دختر مزاحـم، ام كلثـوم مـادر یحیـى كجـاینـد؟ آنـان از جـاى بـرمـى خیزنـــد.
سپـس خـداونـد از اهل محشـر مـى پـرسـد: امروز عظمت از آن كیست؟
محمد و على و حسـن و حسین مى گویند: از خداى یكتاى قهار. آن گاه خداوند مى فرماید: اى اهل محشر! مـن كرامت را براى محمد و على و حسـن و حسین و فاطمه قـرار دادم. سـرها را پاییـن بینـدازیـد و چشمها را فرو بنـدید، چـون فاطمه مـى خـواهد به بهشت برود. سپـس جبرئیل ناقه اى از ناقه هاى بهشتـى مـىآورد و حضـرت فاطمه بـر آن سـوار مى شـود و در حالى كه فرشتگان زیادى او را احاطه كرده اند، وى را به بهشت مىآورند. فاطمه هنگامى كه به نزدیك بهشت مـى رسد، درنگ مى نماید. خـداونـد مـى فرمایـد: درنگ شما براى چیست؟ فرمان دادم كه شما را به بهشت ببرند. فاطمه عرضه مـى دارد: پروردگارا! دوست دارم در چنیـن روزى مقامـم شناخته شـود. خداوند مى فرماید:
اى دختر حبیبـم! برگرد و نظر افكـن و هر كـس را كه دوستى تو یا دوستى یكی از فرزندان تو در دلـش باشد، او را گرفته و وارد بهشت كن.
سپـس امام باقر(ع) فرمـود: به خـدا سـوگند! اى جابر! در آن روز فاطمه شیعیان و دوستانـش را همانند پرنده اى كه دانه خـوب را از دانه بد جدا مى كند، از بیـن جمعیت جدا مى كند، هنگامى كه شیعیان آن حضرت همراهـش به نزدیك بهشت رسیدند، آنان نیز درنگ مـى كنند.
خداوند مى فرماید: اى دوستان مـن! درنگ شما براى چیست، در حالـى كه فـاطمه در بـاره شمـا شفـاعت كرده است؟
آنان پاسخ مـى دهنـد: دوست داریـم در چنیـن روزى منزلت ما روشـن شـود. خداوند مى فرماید: دوستان مـن! نظر افكنید و هر كـس كه به جهت محبت فاطمه شما را دوست مـى دارد یا شما را مهمانـى كرده یا به شما لباس داده یا شـربت آبـى به شما داده یا در غیاب شما از شمـا دفـاع كـرده، بـرگیـریـد و همـراه خـود به بهشت ببـریـد.
سپـس امام باقر(ع) فرمـود: اى جابر! در آن روز باقـى نمـى مانند مگـر افراد شك كننـده یا كافـر یا منافق (و بقیه از بـركت وجـود فاطمه به بهشت مى روند)!(13)

فاطمه(س) در نگاه امام صادق(ع)

از امـام صـادق(ع) در مقـام و مـرتبت و عظمت مـادرش فــاطمه(س) روایات زیادى نقل شـده كه دو نمـونه ذكر مـى شـود: معرفت او بـر همگان لازم است مرحوم مجلسى در ضمـن روایتى از امام صادق(ع) نقل مـى كنـد: فاطمه صـدیقه كبـرا است. محـور حـركت انسان هاى گذشته، معرفت و شناخت حضرت فاطمه(س) بـوده است.(14)
روایت دیگری از امام صادق(ع) در ذیل آیه شـریفه"انا انزلناه فـى لیله القـدر"است که مـى فرماید: منظور از "لیله" فاطمه و منظور از "قدر" خداوند است. هر كـس فاطمه را آن گونه كه سزاوار است بشنـاسـد ، " لیلة القـدر" را درك كرده است. (15)

فاطمه(س) در نگاه امام كاظم(ع)

سلیمان بن جعفـر مـى گـویـد: از حضـرت مـوسـى بـن جعفر(ع) شنیدم: در خانه اى كه اسم محمد، على، حسن، حسین، جعفر، عبدالله و از زنان، اسـم فاطمه باشد، فقر و تنگدستى وارد نخـواهد شد.(16)
از حضرت موسى بـن جعفر(ع) نقل شده است: همـانـا فـاطمه، صـدیقه و شهیده است . (17)

فاطمه(س) در نگاه امام رضا(ع)

از حضرت علـى بـن مـوسـى الرضا(ع) روایات متعددى در باره مقام و جـایگـاه رفیع حضـرت فـاطمه(س) شده است.
روایت متعددی درباره مقام و جایگاه رفیع حضرت فاطمه (س) از حضرت علی بن موسی الرضا (ع) نقل شده است .
اگر علـى(ع) نبـود، همسرى براى فاطمه(س) یافت نمـى شد حضرت امام رضا(ع) از پدران بزرگـوار خـود از علـى(ع) نقل مى كند كه پیامبر به مـن فـرمود: اى علـى! عده اى از بزرگان قـریـش، مرا در مـورد ازدواج فاطمه، سرزنـش كرده و گفتند: فاطمه را از تـو خواستگارى كردیم و موافقت ننمودى و او را به على دادى، به آنها گفتـم: به خدا سوگند! مـن از پیش خود در ایـن باره مخالفت نكردم و به نظر شخصـى او را به ازدواج علـى در نیاوردم، بلكه خداوند با ازدواج شما مخالفت و با ازدواج على موافقت فرمـود. جبرئیل بر مـن نازل شده و گفت: اى محمد! خداوند عزوجل مـى فرماید: اگر علـى(ع) را نمـىآفریـدم، براى دخترت فاطمه همتا و همسرى در روى زمیـن یافت نمى شد. (18)

برترى فاطمه(س) بر همگان

همسرى با فاطمه زهرا(س) آنچنان سبب كمال و بـرترى و مباهات است كه امام رضا(ع) از پدر و اجداد گرامیـش نقل مى كند كه پیامبر به علـى(ع) فرمـود: سه فضیلت به تـو داده شد كه به مـن داده نشـده است. على(ع) عرض كرد: چه چیزهایى به مـن داده شده است؟
فرمـود: تو پدرزنى همچون من دارى،كه مـن چنین پدرزنى ندارم، همسرى چون فاطمه به تو داده شده، كه به من داده نشده است، حسـن و حسین به تـو داده شده، كه به مـن داده نشـده است.(19)

فاطمه(س) از منظر امام جواد(ع)

از آن حضرت در باره حضـرت زهـرا(س) روایاتـى نقل شـده كه به دو مورد بسنـده مـى شـود. مـوسـى بـن قاسـم گوید به حضرت جواد عرض كردم: تصمیـم گرفته بودم براى شما و پـدر بزرگـوارت طـواف كنـم. گفتنـد كه به نیابت جانشینان نمى شود طواف كرد. فرمود: هر قدر كه مى توانى طواف كـن، چون ایـن كـار جـایز است.
سه سـال بعد خـدمت آن حضـرت رسیــدم و راجع به طـوافهایى كه براى معصـومان انجام داده بـودم، تـوضیحاتى دادم. سپـس عرض كردم: گاهى از طرف مادرت حضرت فاطمه نیز طـواف كردم و گاهى هـم نكردم. فرمـود: آن را زیاد انجام بده ، زیرا كه برتریـن چیزى است كه بدان عمل مى كنى.(20)

فاطمه(س) به روایت امام هادى(ع)

آن حضـرت در وجه نامگذارى حضـرت صـدیقه طاهـره به"فاطمه" از رسـول خـدا نقل مـى كنـد: دختـرم فاطمه را بـدان جهت "فـاطمه" نامیدند كه خـداوند عزوجل او و دوستانـش را از آتـش جهنـم به دور نگه مى دارد.(21)

فاطمه(س) در نگاه امام عسكرى(ع)

از امام حسـن عسكـرى(ع) نیز روایاتـى دربـاره حضـرت فـاطمه(س) رسیده است.

بهشت درخشان از نور زهرا است

امام حسـن عسكرى(ع) از پدران بزرگـوارش از على(ع) نقل مى كند كه پیامبر(ص) فرمـود: آن هنگام كه خـداونـد آدم و حـوا را آفریـد، آنـان در بهشت به خـود مبـاهـات مـى كـردنـد. آدم به حــوا گفت:
خداوند هیچ مخلـوقى بهتر از ما نیافریده است. خداوند به جبرئیل فرمـود: این دو بنـده ام را به فردوس بریـن ببر! زمانـى كه وارد فـردوس شـدنـد، چشمانشان به بانـویـى افتاد كه جامه اى زیبـا از جامه هاى بهشتـى در بر داشت و تاجـى نـورانـى بر سر گذاشته و دو گوشواره درخشان به گوشـش آویخته بود و بهشت از پرتو نور چهره اش درخشان بـود. حضرت آدم به جبرئیل گفت: حبیبـم جبـرئیل! ایـن بانـو كه از زیبایـى چهره اش بهشت نـورانـى گشته، كیست؟ گفت: او فاطمه دختر محمد، پیامبرى است كه از نسل تـو می باشد كه در آخر الزمان خـواهـد آمـد. گفت: ایـن تاجـى كه بر سر دارد ، چیست؟ پاسخ داد:
شوهرش على بـن ابى طالب است. گفت: این دو گوشواره كه بر دو گوش او است، چیست؟ پاسخ داد: دو فرزندش حسـن و حسین مى باشند. آدم گفت:
حبیبـم! آیـا اینـان پیـش از مـن آفـریـده شـده اند؟
گفت: بلـى، اینان در علـم مكنـون خداوند چهار هزار سال پیـش از آنكه تـو آفـریـده شـوى، وجـود داشتنـد.(22)

پاداش عالمان

از آن حضرت نقل شده است: زنـى خـدمت حضرت زهرا شرفیاب شده، عرض مى كند: مادر ناتـوانى دارم كه نسبت به مسایل نماز شبهاتى دارد. مـرا فـرستـاده است كه از شمـا بپـرسـم.
حضـرت پاسخ او را داد: مجـددا سـوال دیگـرى مطـرح كـرد كه پاسخ شنید. باز هـم سوالى دیگر تا به ده سـوال رسید و پاسخ گرفت. زن از سؤال هاى ِ بسیار ، شرمنده شده، گفت: بیش از ایـن شما را به زحمت نمـى انـدازم! حضـرت فـرمـود: هـرچه مـى خـواهـى، سـوال كن.
سپـس براى تقویت روحیه وى فرمود: اگر به كسى كارى واگذار كنند، مثلا بار سنگینـى را به او بـدهند كه به ارتفاع بلندى حمل كند و در برابر صـد هزار دینار مزد بـدهند، آیا احساس خستگـى مـى كند؟
زن پاسخ داد: خیر. حضرت فرمود: مـن در مقابل هر پرسشى كه جـواب مـى گـویـم، پاداشـى به مراتب بیشتر از ایـن از خـداونـد دریافت مـى كنـم. پـس سزاوارتر است از جـواب پـرسش ها خسته نشـوم. آنگاه فرمود: از پدرم(ص) شنیدم كه فرمـود: در روز قیامت عالمان شیعه، در پیشگاه خداوند حاضر مى شـوند و به اندازه دانششان و كوششى كه در راه ارشاد بندگان خدا نمـوده اند،به آنان مقام و مرتبه داده مى شـود، به طورى كه به برخى از آنان یك میلیون نور مى دهند.(23)

فاطمه(س) در نگاه حضرت مهدى(عج)

عده اى از شیعیان درباره جانشینـى حضـرت امام حسـن عسكرى(ع) با یكـدیگر اختلاف داشتنـد. در ایـن باره خـدمت حضـرت بقیه الله(عج) نـامه اى نـوشتنـد و جـریـان اختلاف را ذكـر كـردند.
حضرت ضمـن پاسخ به نامه آنها فرمود: " و فى ابنة رسـول الله(ص) لى اسوه حسنه " (24) دختر رسـول خدا (فاطمه) براى مـن سرمشق و الگوى نیكویى است.
حضـرت حجت بـن الحسـن العسكـرى(عج) كه جهان را بـا ظهور و احكام نورانى خـود متحـول مى كند و آنچنان حكـومتى در روى زمیـن تشكیل مـى دهـد كه تا به حال ایجاد نشـده است و عدالت را در تمام كـره زمیـن حاكـم مى گرداند، فاطمه(س) را الگو و اسوه خود در رفتار و برنامه حكومتى خود مى داند.
آنچه گذشت جلـوه اى از سخـن معصـومان علیهم السلام در باره عظمت و جایگاه رفیع فاطمه زهرا(س) بـود. به امیـد آنكه مـورد عنایت آن حضرت واقع شـود و در جهان ابدى، ما را مشمول شفاعت خـویـش قرار دهد.

پي نوشت :

1ـ بحار، ج43، ص54.
2ـ اعلام الـورى، فضل بـن حسـن طبرسى، تحقیق موسسه آل البیت قـم، چاپ اول، 1417، ج1، ص294.
3ـ بحـار، ج43، ص،26 / عوالـم العلوم، 1/11، ص148.
4- آل عمران /42.
5- بحـار، 43، ص24،حدیث ،2 منـاقب ابـن شهر آشـوب، ج3، ص360، موسسه انتشاراتى علامه، قم.
6ـ احزاب، 23.
7- بحار،ج29، ص11.
8ـ احتجاج، ، ص321.
9- بحار، ج 43، صص 81-82، حدیث 3.
10- بحار، ج 92، ص 196.
11ـ زخرف، 69.
12ـ عوالـم العلـوم، 1780/2/11 ـ 1779.
13ـ بحـار، ج43، ص64/ عوالم، ج2،ص116.
14ـ همان، ج43، ص105.
15ـ بحار، ج43، ص65، حدیث 580.
16ـ سفینه البحار، ج4، ص295.
17ـ مرآه العقول،ج5، ص315.
18ـ بحار، ج43، ص،92/ مسنـد الامام الـرضا، ج1، ص41، حـدیث 177.
19ـ مسنـد الـرضـا، ج1، ص119، حـدیث 81.
20- كافى، ج4، ص314، حدیث 2.
21ـ همان، ص74.
22ـ لسان المیزان، ج3، ص346.
23ـ همان، ص3، حدیث3.
24ـ همان، ج53، ص180.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: سایت خلیج فارس



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: فاطمه علیها السلام ازنگاه اهل بیت, اهل بیت
وصایای حضرت فاطمه سلام الله علیها
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 2:8 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
وصایای حضرت فاطمه سلام الله علیها

وصایای فاطمه (س) به طور پراکنده و نامنظم در روایات و تواریخ نقل شده است . به جز امیرالمؤمنین (ع) که نامش در وصایای فاطمه(ع) زیاد دیده می شود ، نام این سه بانوی محترمه، یعنی ام ایمن ، اسماء و سلمی همسر ابی رافع نیز در روایات آمده است.
ام ایمن همان بانوی فداکار و با ایمانی است که به صدق مدعای فاطمه شهادت داد و طبق روایات پیغمبر درباره اش فرمود:" او زنی است از اهل بهشت... " ، او در خانه پیغمبر و خدیجه زندگی می کرد و پس از آن نیز به مدینه هجرت کرد و به خانه اسامه رفت و پس از او نیز در خدمت اهل بیت پیغمبر ، انجام وظیفه می کرد.
اسماء بنت عمیس که پس از آنکه شوهرش جعفربن ابیطالب در جنگ مؤته به شهادت رسید به همسری ابوبکر در آمد و این جریان قبل از رحلت رسول خدا (ص) بود.
" سلمی" نیز نام زنی است که خدمتکاری رسول خدا(ص) را می کرد، او کنیز " صفیه " دخترعبدالمطلب بود، و او همان زنی است که قابلگی فرزندان فاطمه دختر رسول خدا (ص) را به عهده داشت، و همچنین قابله " ابراهیم " فرزند رسول خدا(ص) بوده و در ماجرای وفات فاطمه(ع) نیز در غسل دادن او به علی(ع) و اسماء کمک می کرد. (1)
به هر صورت درباره ام ایمن مطلبی در وصیت نامه نیست جز آنکه در روایات نام او آمده و این که فاطمه (ع) به او وصیت کرد . (2)
در مورد سلمی نیز در چند حدیث آمده که گوید: هنگامی که فاطمه (ع) بیمار شد من از او پرستاری می کردم تا در یکی از روزها که علی(ع) برای انجام کاری ازخانه بیرون رفت و فاطمه (ع) با اینکه حالش خوب بود به من فرمود: مادر! قدری آب غسل برای من حاضر کن . من حاضر کردم و فاطمه برخاسته وغسل کرد ، سپس لباس های نو خود را پوشید و به من دستور داد فرشی برای او در وسط اتاق بیندازم ، روی آن خوابید و پاهای خود را به طرف قبله کشید ، آن گاه دست خود را زیر گونه اش گذارده و فرمود: من اینک از دنیا می روم، بدین ترتیب از دنیا رفت و من علی (ع) را خبر کردم . (3)
درباره اسماء بنت عمیس نیز در پاره ای از روایات آمده که گوید: فاطمه (ع) به من وصیت کرد کسی جز من و علی (ع) او را غسل ندهد، و من نیز هنگام غسل فاطمه طبق وصیتی که کرده بود به علی (ع) کمک کردم و هر دو با هم جنازه را غسل دادیم. (4)
درچند حدیث از طریق شیعه و اهل سنت آمده که اسماء گوید، فاطمه درهنگام وفات خود به من فرمود: مادر جان! من از این وضعی که درباره حمل جنازه ها مرسوم است ، شرم می کنم و خوش ندارم که جنازه زنان را روی تخته ای می گذارند و پارچه ای روی آن می اندازند وپستی و بلندی های بدن او برای بیننده آشکار است.
اسماء گوید: به ایشان عرض کردم: من چیزی را که درحبشه دیده ام هم اکنون ترتیب داده نزد شما می آورم و نشانت می دهم . سپس چند عدد چوب تر و تختی را آورد و آن چوبها را خم کرده دو طرف آن را بر کنار تخت بست و چادر روی آن کشید، فاطمه( ع) که آن را دید خوشحال شد و تبسم کرد، اسماء گوید: من از روزی که رسول خدا(ص) از دنیا رفته بود تا به آن روز تبسم بر لبان دختر پیغبر ندیده بودم. (5)
در روایتی است که فرمود: چه چیز خوب و نیکویی است که بدان وسیله جنازه زن از مرد تشخیص داده نمی شود. (6) و در حدیثی است که فرمود:
برای من نیز یک چنین چیزی درست کن، و مرا مستور کن، خدایت از آتش دوزخ مستور دارد.(7)

وصایای حضرت زهرا به حضرت علی علیهما السلام

از جمله کرامات فاطمه علیها سلام که محدثین شیعه و اهل سنت روایت کرده اند این است که وی از مرگ خود خبرداد و روز و وقت آن را تعیین کرد ، چنانکه در روایات پیش از این نیز گذشت و در حدیثی است که وقتی به علی (ع) گفت: هنگام مرگ من رسیده! علی (ع) فرمود: ای دختر پیغمبر، با اینکه وحی از ما قطع شده این خبر را از کجا دانستی ؟
فاطمه پاسخ داد، هم اکنون خواب مختصری مرا فرا گرفت و رسول خدا (ص) را دیدم که به من فرمود: امشب نزد ما خواهی بود و من می دانم که او راست گفته و امروز روز آخر عمر من است. (8)
و در روایتی است که پس از آن به علی (ع) گفت: چیزهایی در دل دارم که می خواهم آنها را به تو وصیت کنم!
علی (ع) فرمود: ای دختر رسول خدا ، هر چه می خواهی بگو!
دراین وقت علی (ع) کسانی را که دراتاق بودند بیرون کرد و نزدیک سر فاطمه (س) نشست، آن گاه فاطمه به سخن آمده گفت :
ای پسرعمو ، هیچ گاه مرا دروغگو و خیانتکار ندیدی، و از وقتی با تو معاشرت داشته ام نافرمانی تو را نکرده ام!
علی (ع) در پاسخ او فرمود:
پناه بر خدا! تو داناتر ، نیکوکارتر ، پرهیزگارتر، بزرگوارتر و نسبت به خدای تعالی بیمناک تر از آنی که من بخواهم تو را در مورد مخالفت و نافرمانی خود سرزنش کنم، و به راستی مفارقت و دوری تو بر من بسیار ناگوار است جز آنکه چاره ای از آن نیست...
آن گاه سخنان خود را ادامه داده فرمود:
به خدا مصیبت رحلت رسول خدا (ص) را برای من تجدید کردی و مرگ و فقدان تو ، بر من بسیار بزرگ است.
" فانا لله و انا الیه راجعون"!
آه! که چه مصیبت دردناک ، جانسوز و غم انگیزی است! مصیبتی که به خدا سوگند جبران پذیر نخواهد بود!
دنباله حدیث این گونه است که در اینجا هر دو گریان شده و لختی گریستند ، آن گاه علی (ع) سر فاطمه را برداشته به سینه چسبانید و بدو فرمود: هر وصیتی داری بنما که من آن را انجام خواهم داد.
فاطمه عرض کرد: خدایت پاداش نیک دهد ای پسرعموی رسول خدا، نخستین وصیت من آن است که پس از من " امامه " دختر خواهرم را به ازدواج خویش درآوری ، چون او نسبت به فرزندان من همانند خودم مهربان است، و مردان نیز ناچارند همسری از زنان داشته باشند.
وصیت دیگر من آن است: که احدی از این مردم که به من ستم کرده و حق مرا گرفتند ، در تشییع جنازه من و دیگر مراسم حاضر نشوند زیرا اینان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند، مبادا بگذاری یکی از آنها یا پیروان آنها ، بر جنازه ام نماز بگذارند...
مرا شب هنگام در آن وقتی که دیده ها همگی خواب رفته اند دفن کن (9)
و در نقلی هم آمده که فاطمه (ع) وصایای خود را در رقعه ای نوشته و زیر سرش نهاده بود و چون از دنیا رفت، علی (ع) آن رقعه را بیرون آورد و جملات زیر را در آن مشاهده کرد:
" بسم الله الرحمن الرحیم، هذا ما اوصت به فاطمة بنت رسول الله، اوصت وهی تشهد ان لا اله الا الله، وان محمداً عبده و رسوله ، و ان الجنة حق و النار حق، و ان الساعة آتیة لا ریب فیها، و ان الله یبعث من فی القبور.
" یا علی انا فاطمة بنت محمد زوجنی الله منک لا کون لک فی الدنیا و الآخرة، انت ولی بی من غیری، حنطنی و غسلنی و کفنی با للیل، و صل علی و ادفنی باللیل و لا تعلم احدا، و استودعک الله و اقرء علی ولدی السلام الی یوم القیامة" (10)
" به نام خدای بخشاینده و مهربان، این است آنچه دختر رسول خدا بدان وصیت می کند، و این وصیت را در حالی می کند که گواهی می دهد معبودی جز خدای یکتا نیست، و گواهی می دهد محمد بنده و رسول اوست، و گواهی می دهد که بهشت حق است، و جهنم حق است، و قیامت خواهد آمد و هیچ گونه شکی در آن نیست، و گواهی می دهد که خدای تعالی هر کس را که در گورهاست مبعوث و زنده خواهد کرد.
ای علی ! منم فاطمه دختر محمد که خدای تعالی مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا وآخرت از آن تو باشم، و تو در انجام کارهای من سزاوارتر از دیگران هستی !
کار حنوط ، غسل و کفن مرا در شب انجام ده، و بر من نماز بخوان و شبانه مرا دفن کن، و کسی را خبر نکن ، تو را به خدا می سپارم ، و بر فرزندان خود تا روز قیامت سلام می رسانم (11)

پي نوشت :

1- اسد الغابة، ج 5، ص 478.
2- بحار الانوار ، ج 43، صص 181 و 204.
3- کشف الغمه ، ج 2، ص 127.
4- بحار الانوار، ج 43، صص 184 و 198/ کشف الغمه ، ج 3، صص 126 و 130.
5- احقاق الحق ، ج 10، ص 474/ بحار الانوار، ج 43، صص 189و 213.
6- کشف الغمه، ج 2، ص 130.
7- بحارالانوار، ج 43، ص 213.
8- همان، ص 179.
9- بحار الانوار، ج 43، صص 192 و 191.
10- همان، ص 214.
11- همان، ص 214.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: سایت خلیج فارس



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: وصایای حضرت فاطمه سلام الله علیها, وصایای حضرت فاطمه
حضرت فاطمه (س) در انديشه امام خميني (ره)
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 2:5 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
حضرت فاطمه (س) در انديشه امام خميني (ره)

هستي شناسي و انسان شناسي امام خميني تحت تاثير انديشه عرفاني قرار دارد.امام خميني نزديكترين قرائت به اسلام حقيقي را، قرائت عارفان اعلام كرده است. به نظر وي هيچ‌يك از طوايف علمي از متكلمين و فلاسفه به اندازه عارفان به فهم دين و زبان دين قائل نشده‌اند. قبل از ورود در موضوع مقاله، فهم اين نكته ضروري است كه امام خميني در آثار كتبي و شفاهي‌اش به حضرت صديقه طاهره (س)، با زاويه ديد عرفان نگريسته‌اند. از طرفي امام چون به عزت اسلامي توجه خاص داشت و خود منظر عزت مسلمين بود، نسبت به مظالمي كه در دنيا نسبت به حقوق زن مي‌شد و بخشي از اين مظالم ناشي از قرائت‌هاي غلط از اسلام شكل گرفته بود، به شدت نسبت به حقوق زن حساس بود. مشاركت زنان مسلمان كه تا قبل از انقلاب مقوله‌اي فراموش شده بود با تهييج امام خميني در انقلاب اسلامي شكل گرفت. شاخص امام خميني در همه بحث‌هاي مربوط به حقوق زنان بر مبناي سيره مبارك حضرت فاطمه (س) و انديشه‌ها و گفتارهاي آن بزرگوار شكل مي‌گرفت. بنابراين به طور كلي حضرت فاطمه (س) در انديشه امام خميني در دو قسمت پررنگ است:
1. حوزه عرفان
2. حوزه سياست

الف – مقام عرفاني فاطمه (س)

امام خميني در آثارشان مقام ائمه اطهار (س) را به لحاظ مراتب معنوي و باطني مساوي رسول الله (ص) دانسته‌اند، اگرچه رسول اكرم (ص) در باطن اصل و ائمه (ع) پيرو و به تبع آن حضرت مطرح شده‌اند، اما از آنجا كه "كلهم نور واحد" هستند، ترتب پيامبر (ص) بر حضرت زهرا (س) ترتب زماني است و نه رتبي. به نظر امام خميني رسول اكرم (ص) و ائمه (ع) قبل از اين عالم، انواري بوده‌اند در ظل عرش، و در انعقاد نطقه و طينت از بقيه مردم امتياز داشته‌اند و مقاماتي دارند الي ماشاءالله، چنانكه در روايات معراج جبرئيل عرض مي‌كند:لو دنوت انمله لاحترقت (هرگاه كمي نزديكتر مي‌شدم، سوخته بودم) يا اين فرمايش كه" ان لنا مع الله حالات لايسعه ملك مقرب و لانبي مرسل" (ما با خدا حالاتي داريم كه نه فرشته مقرب آن را مي‌تواند داشته باشد و نه پيامبر مرسل"، اين جزء اصول مذهب ماست كه ائمه (ع) چنين مقاماتي دارند... اين مقامات سواي وظيفه حكومت است. (ولايت فقيه ص 53-54(
مطابق اين انديشه‌، اگر حضرت زهرا (س) در زمان پيامبر (ص) مي‌بودند رسالت را بر عهده مي‌گرفتند.
نكته عرفاني ديگري كه امام به تبع از عارفان بزرگوار اسلام در مقام حضرت زهرا (س) به خوبي تحليل كرده‌اند، در تفسير سوره ليله‌القدر است، عارفان در آثارشان نماد روز را به امير‌المومنين(ع) و نماد شب را به حضرت زهرا (س) تطبيق كرده‌اند. روز مظهر ولايت و شب مظهر غيب است.
در روز ماه رمضان تكليف روزه‌داري بر عهده روزه دار است و در شب رمضان، تكليف برداشته مي‌شود. در روايات شيعه، ليله‌القدر را به صديقه طاهره (س) تطبيق نموده‌اند. در حقيقت ليله‌القدر از باطن مبارك فاطمه نازل مي‌شود. به اعتقاد امام خميني دلالت بر آنچه احتمال داديم از حقيقت ليله‌القدر مي‌كند حديث شريف طولاني كه در تفسير برهان از كافي شريف نقل فرموده و در آن حديث است كه نصراني مي‌گفت به حضرت موسي بن جعفر كه تفسير باطن " حم والكتاب المبين انا انزلناه في ليله مباركه اناكنا منذرين، فيها يفرق كل امر حكيم" (دخان11-4) چيست، امام فرمود: اما "حم" محمد صلي الله عليه و آله است و اما "كتاب‌ مبين" اميرالمومنين علي است و اما "اليله" فاطمه عليهما‌السلام است. (آداب‌الصلوه،329-330)
نكته عرفاني ديگري كه بارها امام خميني در مورد حضرت صديقه (س) مطرح نموده‌اند، تنزيل جبرئيل در مجلس حضرت فاطمه (س) بوده است. جبرئيل آن‌گونه كه قرآن توصيف فرموده بزرگترين فرشته خداست كه مأمور علم در جهان است. تمام علومي كه در عالم منتشر مي‌شود از خزينه فرشته‌اي به نام جبرئيل نازل مي‌گردد. خداوند از وي به "قوي و امين" تعبير نموده و كفر به جبرئيل را كفر به خدا مي‌داند.
عارفان در تنزيل معاني از عالم غيب سخن عميقي دارند. به نظر عرفا پيامبر صرفا آينه‌اي نبود كه سخن خدا را در خود منعكس كند بلكه نزول و تنزيل رابطه‌اي مستقيم با حقيقت فردي دارد كه بروي وحي نازل مي‌شود. در حقيقت مطابق انديشه‌ عرفاني، پيامبر (ص) به لحاظ قدرت باطني به درجه‌اي بود كه جبرئيل را از مرتبه عقول نازل مي‌كردند و مانند بچه دبستاني بدنيا مي‌آوردند و با وي گفتگو مي‌كند...
بااين مبنا را مي‌توان نزول جبرئيل در محضر حضرت فاطمه (س) را درك كرد. امام خميني ضمن آنكه خود را عاجز از توصيف معنوي حضرت فاطمه (ع) مي‌داند، مي‌گويد: "فقط اكتفا مي‌كنم به يك روايت كه در كافي شريفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روايت اين است كه حضرت صادق (ع) مي‌فرمايد: فاطمه (س) بعد از پدرش 75 روز زنده بودند در اين دنيا، و حزن و شدت بر ايشان غلبه داشت و جبرئيل امين مي‌آمد خدمت ايشان و به ايشان تعزيت عرض مي‌كرد و مسائلي از آينده نقل مي‌كرد. ظاهر روايت اين است كه در اين 75 روز مراد دهاي بوده است، يعني رفت و آمد جبرئيل زياد بوده است و گمان ندارم كه غير از طبقه اول از انبياي عظام درباره كسي اين طور وارد شده باشد كه در ظرف 75 روز جبرئيل اين رفت و آمد را داشته است و مسائلي را در آتيه‌اي كه واقع مي‌شده است، مسائل را ذكر كرده است و آنچه كه به ذريه او مي‌رسيده است در آتيه، ذكر كرده است و حضرت امير هم آنها را نوشته است، كاتب وحي بوده است، حضرت امير، همان‌طوري كه كاتب وحي رسول خدا بوده است، كاتب وحي حضرت صديقه در اين 75 روز بوده است. مسأله آمدن جبرئيل براي كسي يك مسئله ساده نيست. خيال نشود كه جبرئيل براي همه كسي مي‌آيد و امكان دارد بيايد، اين يك تناسب لازم است بين روح آن كسي كه جبرئيل مي‌خواهد بيايد و مقام جبرئيل كه روح اعظم است، چه ما قائل شويم به اينكه قضيه تنزيل، تنزل جبرئيل، بواسطه روح اعظم خود اين ولي است يا پيغمبر است. او تنزيل مي‌دهد او را وارد مي‌كند تا مرتبه پايين يا بگوييم كه خير، حق تعالي او را مأمور مي‌كند كه برو و اين مسائل را بگو... حتما درباره ائمه هم من نديده‌ام كه وارد شده باشد اين طور كه جبرئيل بر آنها نازل شده باشد، فقط اين است كه براي حضرت زهرا (س) است كه آنكه من ديده‌ام كه جبرئيل به طور مكرر در اين 75 روز وارد مي‌شده است. در هر صورت من اين قرائت و فضيلت را از همه فضايلي كه براي حضرت زهرا (س) ذكر كرده‌اند، با اينكه آنها هم فضايل بزرگي است _ اين فضيلت را من بالاتر از همه مي‌دانم كه براي غير انبيا (عليهم‌السلام) آن هم نه همه انبيا، براي طبقه بالاي انبيا (عليهم‌السلام) و بعضي از اوليايي كه در رتبه آنها هست، براي كس ديگر حاصل نشده، اين از مختصات حضرت صديقه (س) است. (صحيفه نور/ 20ص4-16(

ب- مقام سياسي اجتماعي حضرت فاطمه (س)

امام در حوزه سياست، آراء مهمي دارند. آراء سياسي امام قبل از آنكه در حوزه سياست مطرح شده باشد در مباني عرفاني ايشان طرح گرديده است. امام خميني در كتابهاي عرفاني چه در تفسير "انعمت عليهم" و چه در تفسيري كه از "كوثر" ارائه مي‌دهند، مقام انعمت عليهم را برزخ ميان وحدت و كثرت يعني مقام "ضالين"، "مغضوب عليهم" مي‌دانند و تعبيرشان از "حوض كوثر" تعبيري عرفاني است، حوض كه آب در آن جمع مي‌شود در مظهر وحدت جمعي و "كوثر" اشاره به كثرت دارد.
در روايات است كه سوره كوثر به معناي خير كثير مصداق اتمش حضرت فاطمه (س) است. خداوند از طريق فاطمه (س) و اولاد پاك او بركات را در عالم پراكنده مي‌كند و از قيامت تمام فضليت‌ها در اين حوض تجسم پيدا مي‌كنند.
به اعتقاد امام خميني عينيت دين و سياست، با تفسيري كه از كوثر ارائه مي‌دهند قابل تبيين است. بنابراين فاطمه (س) مظهر اتم رابطه دين و سياست مي‌گردد. از اين معناي بلند عرفاني كه تبيين رابطه دين و سياست را عمق مي‌بخشد بگذريم، براي امام خميني فاطمه (س) مظهر دين سياسي است.
به نظر امام اسلام حقيقي كه اسلام پابرهنگان و اسلام مبارزه فقر و غنا با اشرافيت است، در كوخ كوچك حضرت فاطمه (س) به حد اعلي درجه خود رسيده است. امام بر ساده‌زيستي خانه زهرا (س) تأكيد زيادي مي‌كردند و از خانم‌هاي انقلابي مي‌خواستند كه در دنيا خود را از تعلقات پاك كنند اما مانند زهرا (س) در عرصه‌هاي اجتماعي حضور پيدا كنند، خود را صرفا با ادعيه و زيارات مشغول نكنند.
زن مسلمان حقيقي از نظر مصرف‌گرايي به حداقل قناعت مي‌كند اما از نظر نفع‌بخشي به جامعه حداكثر فايده را به اجتماع مسلمين مي‌رساند. امام در توصيف خانه حضرت زهرا (س) مي‌گويند: حضرت امير سلام الله عليه كه خليفه مسلمين بود، خليفه يك مملكتي كه شايد ده مقابل مملكت ايران بود، از حجاز تا مصر، آفريقا، و يك مقدار هم از اروپا، اين خليفه الهي وقتي توي جمعيت بود مثل همه ما كه نشسته‌ايم با هم، اين هم ( اشاره به زيرانداز) زير پايش نبود. همين بود كه يك پوست داشتند، به حسب نقل _ يك پوست داشتند كه شب خودش و حضرت فاطمه رويش مي‌خوابيدند و روز روي همين پوست علوفه اشترش را مي‌ريخت پيغمبر هم همين شيوه را داشت، اسلام اين است. (سخنراني مورخ 13/4/52) همين خانه كه تا اين حد ساده بود، از نظر بركات اجتماعي اعجاب‌آور بود. اين خانه كوچك فاطمه سلام‌الله عليها و اين افرادي كه در آن خانه تربيت شدند كه به حسب عدد، چهار، پنج نفر بودند بر حسب واقع، تمام قدرت حق تعالي را تجلي دادند، خدمتهايي كردند كه ما را و شما را و همه بشريت را به اعجاب آورده است. (18/12/60)
زني كه در حجره‌اي كوچك و محقر، انسانهايي تربيت كرد كه نورشان از بسيط خاك تا آن سوي افلاك و از عالم ملك تا آن سوي ملكوت اعلي مي‌درخشد (25/1/61)
ما يك كوخ چهار-پنج نفري در صدر اسلام داشتيم و آن كوخ فاطمه زهرا (س) است. از اين كوخها هم محقرتر بوده لكن بركات اين چي است؟ اين كوخ‌نشينان در كوخ محقر، در ناحيه معنويات آن قدر در مرتبه بالا بودند كه دست ملكوتيها هم به آن نمي‌رسد و در جنبه‌هاي تربيتي آن قدر بوده است كه هرچه انسان مي‌بيند بركات در بلاد مسلمين هست و خصوصا در مثل بلاد ماها، اينها از بركت آنهاست. (1/1/62)

امام خميني معتقد بودند كه ادعاهاي زنان مسلمان نسبت به دست‌آويز به حبل فاطمه (س) به صرف ادعا صحيح نيست و گوينده آن اگر در مقام عمل به عامل به سيره فاطمه (ص) نباشد، دروغگو خوانده مي‌شود. به نظر امام اگر زنان مسلمان شيعه ايراني، زهد و تقوا و ساده‌زيستي و حق پرستي زهرا را تبعيت نكند. بايد بدانند كه داخل در روز زن نشده‌اند، هر كسي نپذيرفت، اين در روز زن وارد نشده است و در اين شرافت وارد نشده است. (11/12/62)

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: سایت موعود



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: حضرت فاطمه, س, در انديشه امام خميني, ره
فضايل قرآني فاطمه(سلام الله علیها )
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 2:2 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
فضايل قرآني فاطمه(سلام الله علیها )

فاطمه زهرا (سلام الله عليها) يگانه بانوي بزرگ اسلام است كه شناخت حقيقي ابعاد وجودي اين سرور زنان دو جهان تنها در عهده ائمه اطهار عليهم السلام و از طريق قرآن مجيد و كلام معصومين(علیهم السلام) امكان پذير خواهد بود و از همين رو ادعاي شناخت و معرفت حقيقي اين شخصيت با عظمت فقط برازنده انسان كامل و معصوم است.
حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در تاريخ اسلام بانويي نمونه و يگانه است كه در عرصه هاي مختلف جايگاه درخشنده اش بروز و ظهور پيدا كرده است و شان و منزلت اين كوثر پرعظمت در روايات و احاديث و تفاسير و تاويل هايي كه از سوي معصومين به آن اشاره گرديد بارها يادآوري شده است.
احاديثي كه فضايل حضرت زهرا را بيان مي كند بسيار زياد است اما آنچه كه در اين نوشتار به آن پرداخته شده، رواياتي است كه در تفسير و تاويل و بيان شان نزول برخي از آيات قرآن درباره فاطمه(سلام الله علیها) وارد شده است. بديهي است كه اين مطالب تنها گوشه اي از فضايل شخصيت باعظمت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است كه اينك با هم آن را از نظر مي گذرانيم.

شناخت فاطمه (سلام الله علیها) محوريت ليله القدر

در تفسير فرات كوفي از امام صادق(علیه السلام) درباره آيه نخست سوره قدر «انا انزلناه في ليله القدر» روايت شده است كه حضرت فرمودند: منظور و مراد از «ليله» فاطمه است و مقصود از «القدر» الله جل جلاله است، پس هر كسي كه فاطمه(س) را آن گونه كه حق آن است، بشناسد، به تحقيق شب قدر را درك كرده است و همانا او فاطمه ناميده شد زيرا كه مردم از شناخت او بازماندند (عاجز ماندند). (1)

آيين پايدار

در كتاب البرهان في تفسير القرآن، نوشته سيدهاشم بحراني، در تفسير آيه پنجم سوره بينه آنجا كه خداوند متعال مي فرمايد: «ذلك دين القيمه» از حضرت امام محمدباقر(ع) روايت شده كه فرمودند: منظور از اين آيه فاطمه(س) است (2)
در اين رابطه بايد گفت كه ولايت اهل بيت(ع) لازمه قبولي همه فرائض و عبادات است و در حقيقت دين بدون ولايت محمد و آل محمد كامل و پايدار نيست و اينكه در روايت، پايداري دين به (محبت) فاطمه (و ذريه او) تفسير شده است، حاكي از همين مطلب مهم مي باشد.
فاطمه زهرا بر اساس سخنان معصومين عليهم السلام حجت و نشانه الهي بر اين ذوات مقدسه بوده است و ولايت و محبت او و فرزندانش يكسان و در راستاي ولايت الهي است و آييني كه اين ولايت را همراه نداشته باشد پايدار نمي ماند. (3)
همچنان كه امام صادق(ع) مي فرمايند: هنگامي كه بنده اي در آخرت در برابر خداوند متعال قرار مي گيرد، نخست درباره نمازهاي واجب، زكات، روزه و ولايت ما اهل بيت مورد سوال قرار مي گيرد، پس اگر به ولايت ما اقرار نموده و بر اين عقيده از دنيا رخت بربسته باشد، نماز، زكات، روزه و حج او مورد قبول حق تعالي خواهد بود، اما چنانكه اقرار به ولايت ما نكند هيچ يك از اعمال او پذيرفته نخواهد شد. (4)

خانه آسماني

علامه مجلسي از انس بن مالك و بريده نقل مي كند كه: رسول خدا(ص) آيه 37 سوره نور را قرائت نمودند: «في بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر اسمه يسبح له فيها بالغدو والاصال» در اين هنگام مردي برخاست و سوال كرد: يا رسول الله، اين خانه ها كدام است؟ حضرت فرمودند: خانه هاي انبياء. ابوبكر برخاست و پرسيد: اي رسول خدا، آيا اين خانه نيز از همان خانه هاست؟ (به خانه علي و فاطمه اشاره نمود) حضرت فرمود: آري از برترين آنهاست. (5)
ابن عباس نيز در اين باره مي گويد:
در مسجد پيامبر(ص) بوديم كه قاري، آيه فوق را تلاوت كرد. پرسيدم: اي رسول خدا اين خانه ها كدام خانه هاست؟ حضرت فرمودند: خانه هاي انبياء و به دست خويش به خانه فاطمه زهرا(س) اشاره فرمودند. (6)

ادب و امر پروردگار

امام صادق(ع) از پدران خود، از حضرت فاطمه(س) نقل مي كند كه فرمود: وقتي آيه 64 سوره نور نازل شد: «لاتجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضاً» «آن گونه كه يكديگر را صدا مي زنيد، پيامبر را نخوانيد».
از اين كه بگويم «يا أبه» (پدر جان) خودداري نمودم و ايشان را رسول الله خطاب مي كردم. پيامبر به من روي كرده فرمودند: فاطمه جان! اين آيه درباره تو و خانواده و نسل تو نازل نگرديده است، زيرا كه تو از مني و من از تو. اين آيه درباره جفاكاران و انسان هاي خودخواه و متكبر قريش نازل شده است. فاطمه جانم، تو به من بگو «پدرم» زيرا اين سخن، دلم را زنده مي كند و خدا را راضي مي گرداند، پس صورت مرا بوسيدند... (7)

مرارت دنيا و شيريني آخرت

علامه مجلسي در بحارالانوار از تفسير ثعلبي، از امام صادق(ع) نقل مي كند كه: رسول اكرم(ص)، فاطمه زهرا(س) را ديدند كه لباسي از پوست شتر بر تن داشت و به دست خود (گندم يا جو) آسياب مي كرد و فرزند خود را نيز شير مي داد. اشك از چشمان رسول خدا(ص) سرازير شده و فرمودند: دخترم، تلخي و سختي دنيا را پيشاپيش بچش تا شيريني آخرت را پس از آن دريابي.
عرض كرد: اي رسول گرامي پروردگار، خداي بزرگ را بر نعمت هايش سپاس مي گويم و به خاطر بخشيده هايش شكر فراوان دارم. پس از اين گفتگو بود كه آيه ششم سوره ضحي نازل شد: «ولسوف يعطيك ربك فترضي». «به زودي پروردگارت آن چنان بخششي بر تو نمايد كه راضي و خشنود گردي». (8)

عذاب و دوري از رحمت الهي در كمين دشمنان

در تفسير قمي درباره آيه 57 سوره احزاب آنجا كه خداوند متعال مي فرمايد: «ان الذين يوذون الله و رسوله لعنهم الله في الدنيا و الاخره و أعد لهم عذاباً مهينا» «آنان كه خدا و پيامبرش را آزار مي دهند، خداوند آنانرا از رحمت خود در دنيا و آخرت دور ساخته و براي آنها عذاب خواركننده اي آماده كرده است.»
علي بن ابراهيم قمي با بيان اينكه اين آيه درباره غصب حق اميرالمؤمنين(ع) و حق فاطمه زهرا(س) نازل شده است، روايتي از پيامبر اكرم(ص) نقل مي كند كه در آن حضرت فرمودند: «هركس فاطمه را در حيات و زنده بودن من آزار دهد گويي بعد از مرگ من نيز او را آزرده است و هر آنكه او را پس از رحلت من بيازارد مانند كسي است كه در هنگام زندگي من، او را بيازرده است، هركس فاطمه را آزار دهد به من آزار رسانده و كسي كه من را آزرده خاطر سازد خداي متعال را آزرده است و اين قول خداي عزوجل است كه فرمود: «ان الذين يوذون الله و رسوله... الخ»(9)

قيامت و دستگيري از شيعيان و دوستداران

در تفسير آيات چهارم و پنجم سوره روم كه در آن حق تعالي فرموده است:
«... يومئذ يفرح المؤمنون¤ بنصرالله ينصرمن يشاء...» «در آن روز مؤمنان بخاطر ياري خداوند خوشحال خواهند شد و او هركس را بخواهد ياري مي دهد.»
شيخ صدوق از رسول خدا(ص) روايت مي كند كه حضرت از جبرئيل سؤال كرد: حبيب من جبرئيل، چرا فاطمه در آسمانها به «منصوره» و در زمين به «فاطمه» نام گرفت؟ جبرئيل فرمود «او در زمين فاطمه ناميده شد زيرا كه شيعيان او از آتش جهنم و دشمنانش از محبت او دور شدند و در آسمانها نيز منصوره ناميده شد، (به خاطر ياري نمودن مؤمنان در قيامت) آنچنانكه مراد از قول خدا در آيات «يومئذ يفرح المؤمنون¤ بنصرالله ينصرمن يشاء» ياري فاطمه(س) به محبان و دوستدارانش در قيامت است. (10)
همچنين شبيه اين روايت تفسيري را فرات كوفي نيز در تفسير خود از حضرت صادق(ع) نقل كرده است. (11)

نعمت هاي ابدي پاداش محبت

فرات ابن ابراهيم در تفسيرش از رسول خدا(ص) روايت مي كند كه حضرت فرمود: دخترم فاطمه(س) با فرزندان و شيعيانش وارد بهشت مي شوند و در اين باره است كه خداي متعال مي فرمايد: «لايحزنهم الفزع الاكبر¤ و هم في ما اشتهت انفسهم خالدون». (انبياء103. ) «هرگز هول و هراس روز قيامت آنها را غمگين نمي سازد و بدانچه مشتاق هستند در بهشت تا ابد از نعمت ها بهره مندند.» به خدا سوگند آنها فاطمه و ذريه و شيعيانش هستند. (12)
ستاره اي فروزان پروردگار متعال در آيه 36 سوره نور مي فرمايد:
«خداوند روشني آسمان ها و زمين است. داستان روشنايي حضرت او چونان چراغداني است كه چراغي در آن است و آن چراغ در آبگينه اي و آن آبگينه گويي ستاره اي است درخشان...»
حافظ ابن المغازلي شافعي در كتاب مناقب (ص317) با اسناد به علي بن جعفر نقل مي كند كه: از امام كاظم(ع) مقصود اين سخن خدا را پرسيدم (كه در آيه فوق ذكر شد)، حضرت فرمود: منظور از چراغ دان فاطمه است و چراغ حسن و آبگينه حسين. مقصود از «گويي ستاره اي است رخشان» فاطمه است كه اختري بود فروزان در ميان زنان جهان و «روغن آن چراغ دان گويي كه مي درخشد» اشاره به دانش آن حضرت دارد كه همواره مي تراود. (13)
از رسول خدا(ص) نيز روايت شده است كه فرمودند: نور دخترم فاطمه از نور خداست. (14)

مژده به دوستداران

ابوذر غفاري صحابي بزرگ رسول خدا(ص) نقل مي كند: به سلمان و بلال مي نگريستم كه به سوي پيامبر مي آمدند، ناگهان سلمان خود را بر پاهاي رسول خدا افكند و آن را غرق بوسه ساخت. پيامبر سلمان را از اين كار بازداشت و فرمود: رفتاري كه عجم ها با پادشاهان خويش دارند، بر ما روا مدار. من بنده اي از بندگان خدايم. مانند ساير بندگان مي خورم و همچون آنها مي نشينم. سلمان گفت: مولاي من، تو را به خداوند سوگند مي دهم كه از فضل و فرزانگي فاطمه در روز قيامت برايم سخن بگو. پيامبر خندان و شادان به سلمان فرمود: سوگند به خدايي كه جانم در دست اوست، او بانويي است كه از پهنه رستاخيز، سوار بر ناقه اي مي گذرد، ناقه اي كه سرش را از خشيت خدا آفريده اند و چشمانش را از نور حق تعالي... جبرئيل از سمت راست فاطمه، ميكائيل از سمت چپ و علي در پيش و حسن و حسين از وراي وي مي روند... درحالي كه اينان نرم و آهسته بر پهنه رستاخيز مي خرامند، بانگي از جانب خداوند برمي خيزد: اي آفريده ها، چشمانتان را فرو بنديد و سرهايتان را فرو افكنيد كه اين فاطمه دختر پيامبرتان محمد و همسر علي امام شما و مادر حسن و حسين است كه مي گذرد.
در اين هنگام فاطمه با دو جامه سپيد بر تن از صراط مي گذرد. وقتي بر بهشت قدم مي گذارد، كرامت هايي را مي نگرد كه خداوند برايش فراهم آورده است، زبان سپاس مي گشايد و مي فرمايد: «سپاس خدايي را كه اندوه را از ما زدود، براستي كه پروردگار ما همواره مي آمرزد و پاداش مي بخشد، پروردگاري كه ما را در سرايي جاودان جا داده است، سرايي كه هيچ رنجي در آن به ما نرسد. (فاطر. 35)
در اين حال خداوند به فاطمه وحي مي كند: فاطمه از من بخواه تا بر تو ببخشم و آرزو كن تا به برآوردنش، خرسندت سازم.
فاطمه مي گويد: پروردگار من، تو آرزوي مني و از آن هم فزونتري، از تو مي خواهم كه دوستداران من و عترت مرا به آتش نسوزاني.
خداي تعالي به او وحي مي فرستد: فاطمه! به عزت و جلال و بلندمرتبگي خود سوگند كه دو هزار سال پيش از آن كه آسمان ها و زمين را بيافرينم، بر خويشتن پيمان بسته بودم تا دوستداران تو و عترت تو را در آتش عذاب نكنم. (15) اين روايت در جلد سوم تفسير برهان علامه بحراني نيز نقل شده است.

اجر رسالت

در تفسير آيه 23 سوره شوري كه خداوند متعال مي فرمايد:
«(اي رسول ما به امت) بگو: من از شما اجر رسالت جز اين نخواهم كه موّدت و محبت مرا در حق خويشاوندان منظور داريد.»
ابن عباس نقل مي كند هنگاميكه اين آيه نازل شد، گفتند: اي فرستاده خدا، آنان كه خداوند متعال ما را به محبت و دوستي شان امر فرمود، چه كساني هستند؟ حضرت فرمودند: علي و فاطمه و دو پسران آنها. (16)
پيامبر اسلام(ص) در جايي ديگر در اين باره فرمودند: خداي تعالي پاداش و اجر مرا بر شما، مهر ورزيدن نسبت به اهل بيتم قرار داده است و من فرداي قيامت از شما درباره محبت و دوستي تان با آنان، سؤال خواهم كرد. (17)
علي عليه السلام نيز در اين باره مي فرمايد: در سوره شوري درباره ما آيه اي هست و وظيفه محبت به ما را جز مؤمن حفظ نمي كند. (18)

اهل بيت پيامبر

در آيه 33 سوره احزاب خداي متعال مي فرمايد:
«خدا چنين مي خواهد كه پليدي و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملاً شما را پاك و منزه سازد.»
در شأن نزول اين آيه روايات متواتري نقل شده كه آيه تطهير در خانه ام سلمه نازل شده است و در آن هنگام رسول اكرم(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، علي(ع) و حسنين(ع) حضور داشته اند. ام سلمه نيز از پيامبر(ص) درخواست مي كند كه من نيز به جمع شما داخل شوم و زير كساء در كنار شما خاندان نبوت باشم؟ حضرت او را نهي مي نمايد و مي فرمايد: «نه! تو داخل مشو، هرچند تو برخير هستي، اما اين آيه مخصوص ما پنج تن است».
اين روايت توسط بسياري از صحابه نقل شده كه از آن جمله مي توان به ابوسعيد خدري، عبدالله بن جعفر، ام سلمه، عايشه، جابربن عبدالله انصاري و مقداد بن اسود اشاره كرد.
در روايت آمده كه بعد از نزول اين آيه (احزاب. 33) حضرت رسول(ص) هر روز هنگام خروج از خانه براي اقامه نماز صبح در مسجد، به در خانه فاطمه زهرا(س) مي آمد و مي فرمود: «سلام بر شما اهل بيت، خداوند مي خواهد آلودگي ها را از شما بزدايد و پاك گرداند و...»(19)

انفاق قرآني و لباس نو

صفوري شافعي از ابن جوزي نقل مي كند: رسول خدا(ص) در شب عروسي براي فاطمه زهرا(س) پيراهن تازه اي تهيه كردند و جامه اي كهنه و وصله دار نيز در نزدشان بود. در اين هنگام سائلي در زد و گفت: از خانه رسول خدا جامه اي كهنه مي خواهم. فاطمه زهرا(س) خواست كه جامه وصله دار را به وي دهد، ولي فرموده خدا در قرآن را به ياد آورد كه: «لن تنالوا البر حتي تنفقوا مما تحبون» (آل عمران92. ) «به نيكوكاري نمي رسيد مگر آنكه از آن چه دوست مي داريد، انفاق كنيد.» پس جامه نو را به سائل داد.
وقتي كه هنگام زفاف نزديك شد، جبرئيل به محضر نبي اكرم(ص) آمد و عرض كرد: يا رسول الله، پروردگارت سلام مي رساند و مرا نيز فرمان داده كه به فاطمه سلام برسانم و براي فاطمه، توسط من جامه اي از ديباي سبز از جامه هاي بهشتي فرستاده است. (20)
فضايل فاطمه زهرا(س) در قرآن به قدري است كه شرح آن در اين مقاله نمي گنجد، چه آنكه اهل بيت پيامبر كه حجت الهي بر مردم هستند، خود قرآن ناطق اند و بيان تفسير و تأويل آيات الهي بر عهده آنان گذارده شده است. احاديث و روايات و آياتي كه به فضايل اين بانوي بزرگ و يكتاي اسلام اشاره دارد متعدد و فراوان است كه تنها به گوشه اي از آن اشاره شد.

آنچه باعث تأسف است آنكه با همه اين فضايل و تأكيدات و سفارشات پيامبر مبني بر نگاه داشتن حرمت و جايگاه فاطمه زهرا(س)، متأسفانه نيت هاي شيطاني و احقاد بدريه و حنينيه و كينه هاي رسوب شده، اجازه نداد امت اسلام از آن سرچشمه علم و ايمان و معرفت بهره مند شود و تنها چند روز پس از رحلت پيامبر(ص) حرمتش شكسته شد و جهان از نعمت وجودش محروم گشت.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: روزنامه کیهان



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: فضايل قرآني فاطمه, سلام الله علیها
فاطمه، بنيانگذار تشيع
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 1:59 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
فاطمه، بنيانگذار تشيع

درباره سيره و زندگاني فاطمه زهرا (سلام‌الله عليها) تاكنون مطالب متعدد و گوناگوني منتشر شده است.در اين زمينه بايد گفت، رويكرد اين مطالب با اينكه عمدتا متوجه وجهه سياسي دختر پيامبر(ص) مي‌باشد، اما نه تنها آنگونه كه بايد تأثير و ابعاد حركت زهرا(س) را پس از ارتحال پيامبر(ص) تبيين نكرده، بلكه اذهان را از توجه به ديگر ابعاد وجودي آن بزرگوار، نيز بازداشته است.
در بخش اول اين گزارش، به ابعادي از نقش و هويت فاطمه زهرا(س) در خانواده پرداخته مي‌شود و در بخش دوم، گوشه‌هايي از عملكرد تاريخي زهرا(س) پس از ارتحال پيامبر(ص) مورد توجه قرار مي‌گيرد.

‌ يک زوج نمونه

شواهد تاريخي فراواني وجود دارد که نشان دهد، علي(ع) و فاطمه(س) يک زوج نمونه بوده‌اند. هر دو مسؤوليت‌پذير و کوشا و در عين حال صميمي ‌و با معرفت، زندگي زيباي خود را اداره مي‌کردند. فاطمه(س)، خواستگاران متعددي داشت که مورخان به نام آنها اشاره کرده‌اند. از جمله، دو نفري که بعدها خليفه شدند و اگر نتوانستند، دختر پيامبر(ص) را بگيرند، دست کم توانستند دخترانشان را راهي خانه آن حضرت کنند.
محمد بن سعد گويد: آن دو نفر به خواستگاري آمدند، اما پيامبر(ص) نپذيرفت. وقتي علي(ع) به خواستگاري آمد، آن حضرت درخواست او را پذيرفت و به او فرمود: «لست بدجال». ابن سعد در تفسير اين کلمه مي‌افزايد: پيامبر فرمود من دجال نيستم. دليلش هم آن بود که قبلا وعده فاطمه(س) را به علي(ع) داده بود (طبقات الکبري، ج 8، ص 19). اما برخي علاقه‌مند هستند تا آن جمله را اين چنين بخوانند: «تو دجال نيستي». اين طعنه‌اي به ديگران بود. شايد همين احتمال بود که سبب شد تا کساني از محدثان سني، از قديم منکر اين خبر بشوند و آن را دروغ بدانند.
ابن جوزي مي‌گويد: راوي اين خبر شخصي به نام موسي بن قيس است که از رافضيان غالي بود و آنان او را عصفور الجنة مي‌خواندند. وي مي‌گويد اين خبر کذب است (الموضوعات، ج 1، ص 382). رافضي بودن البته دليل کذب خبر نمي‌شود چرا که بسياري از روايات اهل سنت از طريق همين رافضي‌ها در منابع حديثي آنها نقل شده است.
عبدالرزاق صنعاني چنين روايت مي‌کند که وقتي پيامبر فاطمه(س) را به عقد علي(ع) درآورد، به دخترش گفت: تو را به عقد کسي درآوردم که در دنيا سعادتمند است و در آخرت از صالحان. او را همراهي کن. سپس حضرت دستور داد تا ظرف آبي آوردند. مشتي از آب درون آن را برداشت و بر سر فاطمه ريخت و دستش را تا روي سينه آن حضرت کشيد، آنگاه دست به دعا برداشت و فرمود: «اللهم انها مني و انا منها»، خدايا او از من است و من از او هستم. «اللهم کما اذهبت عني الرجس و طهرتني، فطهرها»، خدايا، همان‌گونه که پليدي را از من دور کردي، از او هم دور ساز. آنگاه علي(ع) را صدا زد و با او هم همان کاري را کرد که با فاطمه(س) کرد. آنگاه به آنان فرمود: اکنون به خانه خودتان برويد و کنار هم باشيد. آنها به خانه خويش رفتند و آن حضرت خود در را به روي آنان بست. در همين حال حضرت همچنان در حق آن دو نفر دعا مي‌کرد (المصنف ، ج 5، ص 489).
به راستي اين ذريه رسول(ص) مگر مي‌توانست جز با دعاي پيامبر(ص) چنين عظمتي به دست آرد؟ ابراهيم(ع) با همين دعاهاي خود براي ذريه‌اش بود که نسلش از نمازگزاران شدند و رسول(ص) مي‌فرمود که من خود استجابت دعاي ابراهيم هستم. خداوند بي‌اندازه به ذريه انبيا اعتبار مي‌نهد و همين اعتبار بلکه بيش از آن را براي اهل بيت و ذريه رسول ـ که از نسل فاطمه و علي است ـ قائل مي‌باشد. چنين اعتباري از همين دعاها آشکار است و همين است که اين زوج را زوج نمونه کرده و نسل آنان را که کوثري در کنار کوثر قرآن هستند اينچنين مبارک قرار داده است.
نوشته‌اند که پيامبر(ص) به آنان فرموده بود که کارهاي بيرون خانه به عهده علي(ع) باشد و کارهاي درون خانه به عهده فاطمه (مصنف ابن ابي شيبيه ، ج 7، ص 8). بنابر اين، اين درست است که زن شرعا مسؤوليتي در خانه ندارد اما عرفا اين پذيرفته است که کارهاي داخلي منزل بر عهده همسر است.
در زندگي اين زوج جوان يک مشکل وجود داشت و آن اين بود که شوهر مجاهد اين زن، غالبا در ميدان مبارزه و جهاد بود و در بسياري از اوقات نمي‌توانست کنار همسرش باشد. بنابراين همسر مي‌بايست بخشي از کارهاي بيرون خانه را هم انجام مي‌داد. اما مهم آن بود که اهميت کار شويش را درک مي‌کرد و از اين بابت آسوده خاطر بود.
در دو سه سالي که فاطمه بنت اسد، مادر امير مؤمنان(ع) زنده بود و در مدينه در خانه اين زوج زندگي مي‌کرد، او هم در کارهاي خانه به فاطمه(س) کمک مي‌کرد و براي همين آن حضرت مي‌توانست گهگاه کارهاي بيرون خانه را هم انجام دهد.
يک بار پيامبر ضمن سخناني که قاعدتا مي‌بايست در باره شيوه زندگي کردن مطلوب بوده باشد، فرمود: من از مرداني که همسرانشان را تند تند طلاق داده و دايما در پي چشيدن مزه ديگرانند، متنفرم. کساني که آنچه مي‌يابند، مي‌خورند و در پي چيزي هستند که آن را نمي‌يابند. در خانه براي همسرشان مثل شير هستند و در بيرون در مقابل ديگران فردي ترسو. آنگاه حضرت افزود: اما علي براي فاطمه، چنان است که آنچه را مي‌يابد مي‌خورد و در پي آنچه نمي‌يابد، نيست. او در خانه در برابر همسرش ملايم و در بيرون مانند شير است (اخبار السناء، محمد بن حبيب ، ص 254).
همين که فاطمه گاه مجبور بود کارهاي بيرون خانه را هم انجام دهد، آنان را در اين انديشه انداخت که بتوانند با کمک پيامبر(ص) خادمي ‌براي خود دست و پا کنند. محمد بن حبيب مي‌گويد: پس از مذاکره به اين نتيجه رسيدند و فاطمه نزد پدر رفت تا درخواست خود را مطرح کند. وقتي آنجا رسيد، حيا کرد در اين باره چيزي بگويد. پيامبر(ص) پرسيد: فاطمه براي نيازي آمده است يا براي زيارتي. فاطمه اشک در چشمانش آمد و عرض کرد: اي رسول خدا، من خود در منزل از چاه خانه آب مي‌کشم، کسي مرا نمي‌بيند و خود در خانه آرد درست کرده نان مي‌پزم کسي مرا نمي‌بيند و خود در خانه حمام مي‌کنم و کسي مرا نمي‌بيند. آنگاه دستانش را که از کار پينه بسته بود به پدر نشان داد. سپس عرض کرد: آنچه دشوار است تهيه هيزم است که بايد از جاهاي دور آن را تهيه کنم. شما مي‌دانيد که زن بايد محفوظ باشد و اين چيزي است که مرا آزار مي‌دهد. پدر فرمود: دخترم چيزي به تو ياد مي‌دهم که براي تو از هر خادمي‌ بهتر باشد. وقتي به خانه رفتي، محل استراحت شوهرت را مرتب کن، وقتي شوهرت از راه رسيد تا در خانه به استقبالش برو و ردايش را از دوش او برگير. آنگاه که نشست، کنارش بنشين و کفش او را از پايش بيرون آر. اگر غذا مي‌خورد، هرچه در منزل داري برايش حاضر ساز. وقتي غذايش تمام شد، کنارش بنشين. اگر تو را به رختخوابش دعوت کرد، دعوتش را اجابت کن. اگر نکرد، در همان نزديکي بخواب. وقتي دراز کشيدي، 33 بار تکبير بگوي. 33 بار تسبيح و 33 بار تحميد باري تعالي . صدمين ذکر تو اين است که بگويي «لااله‌الاالله وحده لا شريک له». ... اي فاطمه، اين براي تو از هر خادمي‌ بهتر است، بهتر است؛ بهتر است و حضرت شش بار اين مطلب آخر را تکرار کرد(اخبار النساء، ص 161 – 162). در برخي نقل‌هاي مشهورتر، تکبير، 34 مرتب توصيه شده است.

محبوبيت فاطمه نزد پيامبر(ص)

حضرت زهرا(س) براي پيامبر(ص) بسيار عزيز و گرامي‌ بود و همين موقعيت و محبوبيت او بود که برخي از همسران رسول خدا(ص) را که صاحب فرزندي از آن حضرت نشده بودند، روي فاطمه(س) حساس کرد. براي نشان دادن محبوبيت فاطمه نزد پدر که، هم امري طبيعي بود و هم ناشي از عظمت وجودي شخص فاطمه، که البته خواهرانش از آن عظمت بي‌بهره بودند، شواهد زيادي مي‌توان از اخبار تاريخي نقل شده در منابع اسلامي ‌به دست آورد.
از جمله محمد بن سعد در کتاب طبقات (ج 8، ص 22) گويد: وقتي رسول خدا(ص) وارد مدينه شد، براي مدت يک سال يا نزديک به آن در خانه ابوايوب انصاري بود. وقتي فاطمه را به ازدواج علي درآورد، به علي فرمود: خانه‌اي براي خود پيدا کن. علي منزلي را يافت که از خانه رسول خدا(ص) دور بود. در همان جا ازدواج کرد. اندکي بعد رسول خدا(ص) نزد فاطمه آمد و فرمود: من مي‌خواهم تو را به منزلي که به من نزديک باشد انتقال دهم. فاطمه عرض کرد: شما با حارثه بن نعمان صحبت کنيد تا خانه‌اش را به ما بدهد. حضرت فرمود: حارثه يک بار به خاطر من خانه‌اش را عوض کرده و من اين بار حيا مي‌کنم چنين درخواستي از او بکنم. خبر به حارثه رسيد و او خانه‌اش را به فاطمه و علي واگذار کرد. وي نزد پيامبر آمد و گفت: اي رسول خدا، شنيده‌ام که تو مي‌خواهي فاطمه را نزد خود بياوري. اينها منازل من است که بهترين خانه‌هاي بنونجار است. من و اموالم براي خدا و رسول است. مالي که تو از من در اختيار بگيري بهتر از مالي است که از من نپذيري. حضرت فرمودند: راست مي‌گويي، خداوند به تو برکت دهد و به اين ترتيب بود که فاطمه به خانه‌اي چسبيده به خانه پيامبر منتقل شد.
از زماني که حضرت فاطمه زهرا(س) به اين خانه منتقل شد، دشمني عده‌اي با وي آغاز گرديد. زماني که آنان شاهد بودند که رسول خدا(ص) هر صبحگاهان پرده را کنار زده و به اهل آن خانه سلام مي‌دهد، بيشتر خشمگين مي‌شدند. اين حس زنانه که بارها و بارها به دشمني با پيامبر(ص) برخاسته بود، تنها ناشي از حس زنانه نبود، بلکه به عقيده من يک کينه قريشي بود که طوايف مختلف آن نسبت به بني‌هاشم داشتند و نمي‌توانستند آنان را تحمل کنند.

فاطمه هيچ نمي‌کند جز آنچه محمد(ص) مي‌خواهد

طبري به نقل از امام صادق(ع) آورده که آن حضرت فرمود: کنيه فاطمه زهرا(س) «ام‌ابيها» بود (المنتخب من ذيل المذيل طبري، ص 6) . اين نهايت ارتباط ميان يک دختر را که در ضمن دختر کوچک خانواده است، با پدر نشان مي‌دهد. کسي که در حکم مادر براي پدرش مي‌باشد.

يک اصل در تشيع اصيل مهم است و آن است که شيعه واقعي کسي است که سنت پيامبر(ص) از روايت علي(ع) و جعفر بن محمد(ع) مي‌گيرد. اين تعريفي است که ابان بن تغلب از تشيع کرده است. اين منش برگرفته از سيره اصيل امام علي(ع) است که خود را مطيع محض پيامبر مي‌ديد و در برابر سخن و فعل او اجتهاد نمي‌کرد. اکنون مي‌خواهم يک نص تاريخي را بشناسانم که مي‌رساند فاطمه هم چنين بوده است. يعني به هيچ روي حاضر نبود در برابر پدر سخني بگويد که مي‌دانست او راضي بدان نيست. اين حکايت را باز عبدالرزاق صنعاني و بسياري ديگر از مورخان و سيره نگاران نقل کرده اند. روايت عبدالرزاق به مقسم نامي‌از موالي عبدالله بن عباس باز مي‌گردد. او مي‌گويد: پس از آن که ميان مسلمانان و مشرکان در حديبيه مصالحه شد که ده سال جنگ متوقف باشد و آنگاه که قريش با کمک به همپيمانانش بنوبکر بر ضد خزاعه وارد جنگ شد، ابوسفيان دانست که قرارداد نقض شده است. با قريش مشورت کرد و آنان از او خواستند تا به مدينه رفته دوباره رضايت محمد(ص) را جلب کند. ابوسفيان به مکه آمد و نزد محمد(ص) رفت و گفت: مي‌بايست قرارداد فيما بين ما تجديد شود. پيامبر(ص) فرمود: ما بر پيمان خود هستيم مگر شما حرکتي در جهت نقض آن قرارنامه انجام داده‌ايد؟ ابوسفيان گفت: خير. پيامبر فرمود: بنابر اين ما بر همان قرار گذشته هستيم. در اين وقت ابوسفيان دانست که محمد(ص) راضي به تجديد عهد نيست. تصميم گرفت واسطه‌اي پيدا کند. اولين شخصي که به ذهنش آمد، علي‌بن‌ابي‌طالب(ع) بود. نزد وي آمد و خواسته‌اش را مطرح کرد. علي(ع) گفت که روي سخن پيامبر حرفي نمي‌زند. پس از آن ابوسفيان سراغ فاطمه زهرا(س) آمد و از او خواهش کرد تا وساطت کند. اما فاطمه هم به او گفت: «ما کنت لافتات علي رسول الله(ص) بامر». من روي دستور و فرمايش پيامبر(ص) چيزي نمي‌گويم. ابوسفيان حتي سراغ حسن و حسين که کودک اما نزد پيامبر عزيز بودند، رفت و آنان نيز در حالي که چشمشان به مادرشان بود گفتند: نظر ما همان است که مادرمان گفت. تير ابوسفيان در همه اين موارد به سنگ خورد و دست خالي به مکه بازگشت و به قريش گفت آماده باشند که محمد(ص) به سراغ آنان خواهد آمد(مصنف عبدالرزاق ، ج 5، ص 374).

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: باشگاه اندیشه



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: فاطمه بنيانگذار تشيع, فاطمه
ثمرات علمى و عملى تبيين شخصيت حضرت فاطمه
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 1:55 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
ثمرات علمى و عملى تبيين شخصيت حضرت فاطمه

حضرت آيت الله جوادى آملى در جمع استادان و دانشجويان شركت كننده در طرح ولايت به تبيين شخصيت والاى حضرت فاطمه (س) در دو بعد علمى و عملى پرداخت و گفت: تبيين علمى شخصيت آن حضرت ثمره اعتقادى دارد اما آنچه ما موظفيم بررسى كنيم سيره و سنت آن حضرت است كه براى ما ثمره عملى دارد. در عين حال بايد گفت كه قسمت اول پشتوانه علمى قسمت دوم است.
آيت الله جوادى آملى همچنين به روايتى از آن حضرت كه مى تواند راهنماى همه انسان ها در زندگى شان باشد اشاره مى كند و تاكيد مى كند كه عمل به اين دستور شدنى است و آن اين است كه اگر كسى عمل خالص بكند و اين قدرت را داشته باشد كه عمل خالص را به پيشگاه خداوند ببرد آنگاه خداوند مهمترين و والاترين مصلحت او را به او عطا مى كند.
در تبيين شخصيت حضرت فاطمه (س) آن بخشى كه مربوط به مسايل اعتقادى است و ثمره علمى دارد بررسى مقام منيع آن بانو (سلام الله عليها) است كه اين همتاى قرآن كريم است، همتاى نبوت است، همتاى رسالت است، همتاى ولايت است. چيزى از ولى الله مطلق كم ندارد، اينها يك نورند و مانند آن، اينگونه از مباحث به هر نتيجه اى كه منتهى بشود براى ما ثمره اعتقادى دارد، ثمره علمى دارد. اما نتيجه عملى ندارد. زيرا ما نه آن توان را داريم كه آن حضرت را در ولايت مطلقه، همتاى قرآن الگو قرار بدهيم، نه همچنين ماموريتى داريم.
بخش دوم مربوط به سيره و سنت آن حضرت است كه ما هم موظفيم بررسى كنيم و هم ماموريم پيروى كنيم. آن بخش اول به طور اجمال اينجا مطرح مى شود نه به طور تفصيل، براى اين كه پشتوانه علمى بخش دوم خواهد بود. راز اين كه اين بانو (س) حجت بر ائمه (ع) است و اگر على بن ابيطالب (ع) نبود، احدى همتاى آن حضرت نبود، «آدم و من دونه»؛ اين است كه اين مثل خود قرآن كريم در مقام حدوث و بقا شكل گرفت. قرآن از زمين برنخاست، از فكر كسى تدوين نشد. هيچ عالم بشرى اين قرآن را تدوين نكرد، تنظيم نكرد. سوره هايش، آياتش، معارفش، مفاهيمش را بررسى نكرد و انشا نكرد. مستقيما از جهان غيب نازل شد و در طى بيست و سه سال ماند و براى ابد جاى خود را تثبيت كرد. اين سه تا كار را قرآن كرد: يعنى از زمين برنخاست، از آسمان نازل شد، اولا؛ و نزول اش هم بيست و سه سال طول كشيد، ثانيا؛ و ماند كه براى ابد بماند، ثالثا.
انسان كامل، مخصوصا فاطمه زهرا (س) هم وقتى هويت آن حضرت را ارزيابى مى كنيم، مى بينيم در همين مثلث خلاصه مى شود؛ او از زمين برنخاست. از آسمان نازل شد، و تقريبا هم سفر قرآن كريم بود. تا قرآن آيات و سوره هايش نازل مى شد، اين هم روزانه متكامل مى شد، ترقى مى كرد. و تا قرآن به پايان رسيد، عمر اين بى بى هم به پايان رسيد و براى ابد ماند. گرچه «انك ميت و انهم ميتون» شامل همه انسان ها هست.
وقتى وجود مبارك پيغمبر (ص) به مقام شامخ نبوت بار يافتند، به معراج رسيدند، در معراج غذايى ميل كردند. وقتى از معراج نازل شدند، به زمين آمدند، ديگر تماسى نداشتند، مگر اين كه آن غذا به صورت نطفه دربيايد؛ آن ميوه آسمانى و غيبى و بهشتى. آن ميوه غيبى و بهشتى وقتى در صلب مطهر رسول اكرم به صورت نطفه فاطمه (سلام الله عليها) در آمد، در قرار مكين خديجه (سلام الله عليها) مستقر شد. پس وجود مبارك اين بانو، نظير افراد ديگر، نظير مردها و زن هاى عادى نيست كه نطفه آنها محصول آب و غذا و ميوه زمين باشد، از زمين برخاسته باشد، همانطورى كه قرآن نظير كتاب هاى بشرى نيست كه محصول فكر بشر باشد، نطفه وجود مبارك فاطمه (س) هم محصول آن ميوه غيب است، ميوه بهشت است، از زمين برنخاست. منتها اين چند سالى كه طول كشيد تا اين نطفه مستقر بشود، اين مقدمه انعقاد نطفه است.
بايد وحى نازل بشود، تا پيامبر به آن مقام وحى يابى برسد، بايد آن انقطاع وحى به عنوان آزمون فرا برسد، بايد نوبت معراج فرا برسد، بايد پيغمبر به معراج برود، بايد در معراج آن ميوه بهشتى را ميل كند، بعد آن نطفه بشود تا بشود فاطمه. وقتى هم كه از معراج آمدند، يك سال يا كمتر طول كشيد، مثلا كمتر از يك سال طول كشيد تا وجود مبارك فاطمه (س) متكومه بشود، اين طليعه پيدايش و تجلى آن بانو در عالم طبيعت است.
ضلع دوم اين مثلث آن است كه حالا چون بيست و سه سال اين قرآن به تدريج نازل شد، اين پنج سال اول تقريبا مقدمه بود براى پيدايش چنين معراجى و چنان ميوه اى و چنين نطفه اى. همراه با نزول آيات و سور و معارف قرآن كريم اين بانو ترقى مى كرد. اگر دو ساله بود در شعب ابى طالب با آن آيات و مشكلاتى كه نازل مى شد، ترقى مى كرد و اگر چند سال در مكه تشريف داشتند، با آيات مكى مترقى مى شدند و اگر چند سال در مدينه تشريف داشتند، با آيات مدنى. وجود مبارك فاطمه (س) از چندين راه با قرآن رابطه داشت. گاهى مستقيم، گاهى غيرمستقيم؛ مستقيم اش هم دو نحو بود: يك نحو مستقيم اش اين بود كه از وجود مبارك پيغمبر آيات را، تلاوت آيات را، تعليم كتاب و حكمت را، تزكيه را؛ اين چهار كار را كه وظيفه رسمى پيغمبر بود، فرا مى گرفت.
اين چهار برنامه را مستقيما از مشهد و مكتب و محضر پدر بزرگوارش استفاده مى كرد. و هر روز اين دو شاگرد را به پيشگاه رسول گرامى مى فرستاد؛ يعنى حسن و حسين سفيران فاطمه بودند. هر روز وجود مبارك فاطمه (س) حسنين را به مشهد و به محضر و به مكتب پيغمبر مى فرستاد، بعد از آنها استنطاق مى كرد كه امروز چه آيه اى نازل شد؟ پيغمبر چه فرمود؟ آيه را چنين معنا كرد، چنان معنا كرد. اين آيه را با آن آيه چگونه هماهنگ كرد؟ اينها گزارش مى دادند. در تكميل گزارش با پدر بزرگوارش هم مذاكره مى كرد.
سفير سومى كه وجود مبارك فاطمه (س) داشت، على بن ابيطالب بود كه باب مدينه علم بود. او هم مرتب گزارش مى داد: امروز اين آيه نازل شد، پيغمبر اينچنين معنا كرد، اين چنين تفسير كرد و مانند آن. اين سه راه را كه يكى مستقيم و دو تا غيرمستقيم، وجود مبارك بى بى (س) داشت. راه ديگرى كه غيرمستقيم است و هر كسى مى تواند آن را داشته باشد، منتها گرچه در نظام تكوين هر فيضى كه به انسان عادى مى رسد به وسيله آن انسان كامل است كه بيمنه رزق الورى و بوجوده ثبتت الارض و السماء، ولى به حسب ظاهر انسان يك راه مستقيمى هم با ذات اقدس اله دارد. آن راه را هم خدا وعده داده كه اتقوا الله و يعلمكم الله. در سوره انفال بالاتر از اين را وعده داد؛ ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا. شما را به فرقان نائل مى كند، متبرك مى كند كه بالاتر از آن است.
خب اين كه فرمود: تقوا پيشه كنيد از يك سو، خداوند معلم شما مى شود از سوى ديگر؛ اتقوا الله و يعلمكم الله، اين بى بى (س) در اثر آن تقواى كامل شاگرد مستقيم ذات اقدس اله بود، معارفى را از آنجا فرا گرفت و از اين كه در سوره انفال خدا وعده داد: ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا، اين بى بى (س) مثل اعلاى تقوا بود. ذات اقدس اله فرقان بين حق و باطل را به او عطا كرده است. اين مجموعه اينقدر ادامه داشت تا قرآن به پايان برسد. همين كه در اواخر عمر مبارك پيغمبر (ص) قرآن به پايان رسيد، ديگر آيه اى نازل نشد، طولى هم نكشيد كه اين پدر و آن دختر، هر دو رحلت كردند.
بى بى (س) بيش از ۷۵ روز يا ۹۵ روز بعد از رحلت رسول گرامى (سلام الله عليهما) نماند. تقريبا وقتى نازل شدن قرآن تمام شد، عمر اين بى بى هم تمام شد. او با قرآن نفس مى كشيد، با قرآن كامل مى شد، با قرآن مترقى بود، با قرآن مانوس بود. منتها قرآن آمد كه بماند، اين بى بى هم آمد كه بماند. بدن اش البته رحلت كرده است، و اما جان او همچنان زنده است. اين بخش اول كه پشتوانه مسايل بخش دوم است. اما آنچه كه ما موظفيم به اين بانو اقتدا كنيم و وظيفه داريم، مامور هستيم و راهش هم ممكن است، آن است كه اين بانو (سلام الله عليها) هم در اعتقادات، هم در اخلاق، هم در حقوق، هم در فقه مطالب فراوانى را فرمودند و عمل كردند و تعليم دادند و دستور عمل كردن را هم به ما داد. سر اين كه در پايان بخش اول به اين نتيجه رسيديم كه وجود مبارك فاطمه آمد كه بماند، نيامد كه برود. نظير افراد ديگر نيست كه مى آيند و مى روند، بلكه او آمد كه بماند.
اما آن كه زهرا (س) آمد كه بماند، تحليل بخش پايانى سوره كوثر مى تواند سند اين بحث باشد. در جريان سوره كوثر؛ يعنى: انا اعطيناك الكوثر، فصل لربك والنحر. ان شانئك هوالابتر، مستحضريد كه غالب مفسران شيعه و سنى گفتند كه: عده اى از سناديد قريش، مشركان، بدخواهان، معاندان، روى همان سنت هاى باطلى جاهليت گفتند: پيغمبر بعد از مردن، نام او و مكتب او و ياد او از بين مى رود. براى اين كه او كه پسر ندارد.
ذات اقدس اله فرمود به اين كه: تو براى هميشه مى مانى. براى اين كه من به تو چيزى دادم كه هيچ كس نمى تواند او را از بين ببرد و به تو فرزندى دادم كه حافظ و مجرى آن چيز است. آن چيزى كه به تو دادم «قرآن» است. و آن كسى هم كه حافظ قرآن، مفسر قرآن، مبين قرآن، معلم قرآن، مجرى احكام و حقوق قرآن است، فرزندان همين دختر اند! فرمود: انا اعطيناك الكوثر. اين كوثر مصاديق فراوانى دارد؛ دين هست، قرآن هست و ولايت هست. انا اعطيناك الكوثر. فصل لربك والنحر. ان شانئك هوالابتر. يعنى آنها كه تو را شماتت مى كردند، بدى تو را مى خواستند، انقطاع نسل تو را مى خواستند، ابتر بودن تو را در نظر داشتند، آنها ابتر اند، نه تو ابترى! اين ابتر، اين لفظ چون در مقام تهديد است، مفهوم دارد. اگر بگويند: فلان شخص ابتر است، معنايش اين نيست كه ديگرى ابتر نيست، چون مفهوم ندارد. ولى اگر در لسان تهديد باشد، در ارزيابى هر دو باشد، در مرزبندى باشد، در تفريق باشد، اين مفهوم دارد. ان شانئك هوالابتر. يعنى تو ابتر نيستى، آنها ابتراند. آنها منقطع النسل اند، تو منقطع النسل نيستى. نام آنها و يادمان آنها و ياد آنها از بين مى رود، نام تو و ياد تو هميشه مى ماند. خب؛ تهديد ذيل اين سوره مباركه انا اعطيناك الكوثر نشانه آن است؛ چون در مقام تهديد است، دو تا پيام دارد؛ يكى اين كه دشمنان تو منقطع مى شوند، از بين مى روند.
يكى اين كه تو از بين نمى روى! تو ابتر نيستى، تو متصل و پيوسته اى! اگر چنانچه وجود مبارك پيغمبر دختر مى داشت و لاغير، براساس گمان باطلى و ظن جاهلى جاهليت آن را ابتر مى پنداشتند و اگر پسر مى داشت، پسرش نظير پسر نوح بود، باز او ابتر مى بود. چون اين پسر نه تنها سبب دوام دين پدر نمى شد، بلكه مايه انقراض دين پدر بود. اگر فرزند مى داشت، فرزند بى تفاوت، كارى به دين نداشت. نه معاند بود، نه مخالف بود، نه معالف، باز هم اين شخص ابتر بود. قرآن كريم فرمود: اينچنين نيست كه تو فرزند صالح داشته باشى يا بى تفاوت. فرزند صالح دارى و مصلح دارى و اهل قرآن دارى و همتاى قرآن دارى و از بين نمى رود و از همين دختر هم هست. هم به دختر بها مى دهد، هم او را حافظ قرآن مى داند، و از نسل او مجريان و مفسران قرآن به بار مى آورد كه باعث دوام نبوت و بقاى وحى و مكتب رسالت باشد كه تو ابتر نيستى، تو مستدام و مستمرى، آنها ابتراند. ان شانئك هوالابتر. بنابراين اين بانو توانست حافظ قرآن باشد.
اگر يك انسانى معصوم بود، ما يقين داريم حرف او، فعل او، تقرير او، سكوت او و قيام و قعود او حجت خداست. اين كه در زيارت آل ياسين به پيشگاه ولى عصر (ارواحنا فداه) سلام عرض مى كنيم، به تك تك حالات او سلام عرض مى كنيم، براى اين كه تك تك حالات او معصومانه است. والسلام عليك حين تقوم و تقعد، حين تقرء و تبيّن، حين تركع و تسجد. آن وقتى كه برمى خيزى، آن وقتى كه مى نشينى، آن وقتى كه سخن مى گويى، آن وقتى كه تقرير مى كنى، آن وقتى كه ركوع دارى، آن وقتى كه سجود دارى، جامع همه اينها همان است كه در سوره مباركه انعام آمده است كه: ان صلاتى و نسكى و محياى و مماتى. خب اگر كسى معصوم بود، حيات و مماتش اين است، شئون حيات و ممات اين است، ما به تك تك اين شئون معصومانه معصوم عرض ادب مى كنيم. معيار حجيت عصمت است، نه نبوت، نه رسالت و نه امامت. و چون اين بانو (سلام الله عليها) معصومه است، حجت خداست. اين كه در نهج البلاغه، گاهى على بن ابيطالب (سلام الله عليه) به سخنان بى بى استشهاد مى كند كه فاطمه چنين گفت، اين استدلال به قول حجت الله است.
اما سر اين كه او حجت بر معصومين هم هست، اين است كه ائمه (عليهم السلام) عالم به غيب اند. اما منابع علمى اينها؛ گاهى از رسول اكرم شنيدند، گاهى از فاتح قرآن كمك مى گيرند، و گاهى از مصحف فاطمه. وقتى امام معصوم (سلام الله عليه) دارد خبر غيب مى دهد، از او سوال مى كنند كه اين خبر غيب را از كجا گفتى؟ مى گويد: در مصحف مادرمان بود. خوب اين مصحف فاطمه چيست؟ همان است كه جبرييل (سلام الله عليه) نازل مى شد،و اين معارف را مى فرمود و وجود مبارك فاطمه (سلام الله عليها) تلقى مى كرد، بعد به امير المومنين مى فرمود، اميرالمومنين املاى او را مى نوشت و كتابت مى كرد، كاتب اين بخش از وحى هم بود، شده مصحف فاطمه. آن وحى تشريعى بود كه با انقطاع عمر مبارك رسول گرامى (ص) به پايان رسيد.
اگر در نهج البلاغه آمده است كه وجود مبارك اميرالمومنين درباره رحلت پيغمبر (سلام الله عليهما) فرمود: لقد انقطع بموتك ما لم ينقطع بموت احمد من اخبار السما، آن ناظر به وحى تشريعى است. وگرنه وحى تسديدى، تعريفى، انبائى، انحا و اقسام وحى الى يوم القيامه مخصوصا در شب هاى قدر نازل مى شود اين دوام دارد. اينگونه از وحى ها در شب هاى جمعه در ليالى قدر بر ائمه نازل مى شد و بر وجود مبارك ولى عصر (ارواحنا فداه) هم نازل مى شود. اين وحى قطع نشده است. اينگونه از معارف غيبى به وسيله جبرئيل (سلام الله عليه) نازل مى شد فاطمه (سلام الله عليها) تلقى مى كرد و اين ها را حفظ مى كرد براى اميرالمومنين املاء مى فرمود وجود مبارك اميرالمومنين (سلام الله عليه) اينها را مى نوشت شده مصحف فاطمه و اين مصحف الآن در نزد وجود مبارك ولى عصر (ارواحنا فداه) است. اين از منابع علم غيب ائمه است كه وقتى از يك امام معصومى سوال مى كردند يا گاهى خود آنها بلا واسطه و قبل از سوال و مستقيم مى فرمودند: در مصحف جده ما در مصحف فاطمه چنين آمده است. اين مى شود حجت خدا بر خلق اجمعين مخصوصا در معارف غيبى نسبت به ائمه اطهار (سلام الله عليهم اجمعين).
حالا اين بانو كه براى همه ما ا سوه است در اين بخش ما موظف ايم مثل آن حضرت حركت كنيم منتها اين در حد آفتاب و ما در حد شمع اين فضاى كل جهان را روشن مى كند ما در زندگى خاص خودمان مثل شمع نور بدهيم به فضا و زندگى خود را روشن كنيم اين است كه فرمود: اگر كسى عمل خالص بكند و اين قدرت را داشته باشد كه عمل خالص را به پيشگاه ذات اقدس اله ببرد ذات اقدس اله بهترين و والاترين مصلحت او را به او عطا مى كند و نازل مى كند. يك وقت انسان كار خوب انجام مى دهد و ديگر به اين فكر نيست كه من اين كار خوب را حفظ بكنم. اين مثل يك باغبانى است كه يك نهالى را غرس كرده است و ديگر به فكر آبيارى او نيست. ما ماموريم كه مثل يك باغبانى كه دركنار منزلش يك نهالى غرس كرده مثل فرزند از او نگه دارى كنيم، دائما به سراغ او باشيم، حدوثا و بقاء پس يك وقت يك كسى كار خير انجام مى دهد به اين فكر نيست كه او را حفظ بكند ! گاهى او را مى گويد گاهى او را با منت ذكر مى كند گاهى مثلا خوش اش مى آيد كه ديگران بازگو كنند يا از او بهره بردارى كنند بهره بردارى تبليغى و سياسى. اين شخص كار خوب كرده است و اما كار او زمينى است همين جا ماند. بعضى ها كار خوب انجام مى دهند براى ضبط و نگه دارى او هم تلاش و كوشش مى كنند اما تا يك مدت محدودى، برخى ها تلاش و كوشش شان زياد هست اما آن قدرت را ندارند كه بالا ببرند. وجود مبارك بى بى (سلام الله عليها) نفرمود اگر كسى كار خوب بكند خدا بهترين مصلحت را به او مى دهد. فرمود: كار خوب بكن اين را نگه بدار اين را هديه بكن، برو و ببر. تا انسان بالا نرود كه نمى تواند هديه اى را به پيشگاه ذات اقدس اله اعطا بكند.
اگر كسى به جايى رسيد كه خودش كار خير خود را به خدا تقديم كرد خودش بالا برد نه ملائكه بالا ببرند. كار خير را ملائكه مى برند گزارش مى دهند. بالاخره جواب را هم آنها مى آورند. آن بردن و آوردن هر دو مع الواسطه است بهره اش هم كم است. ولى اگر كسى خودش آن هنر را داشته باشد كه همراه ملائكه بالا برود و اين كار خير خود را به پيشگاه ذات اقدس اله تقديم بكند. خودش اصعاد كند، خودش به همراه عمل برود، آنگاه فاضل ترين مصلحت او را ذات اقدس اله نازل مى كند. خود خدا نه به فرشته ها بگويد.
خوب اين دستورى كه وجود مبارك بى بى به ما داده است. فرمود: اين كار شدنى است. اين كار را انجام بدهيد و مانند آن.
بحثى كه مربوط به جريان روز است همه ما بايد از اين بحث به عنوان بزرگداشت بى بى مخصوصا نسل جوان استفاده بكنيم. اين است كه زن ها در عالم زن هاى كامل، برجسته، بزرگ و بزرگوار خيلى اند. مثل اينكه مردان خيلى اند، اما كسى كه مثل على بن ابيطالب بشود كم است. زن هاى بزرگ و بزرگوار هم زياد اند اما كسى مثل بى بى فاطمه بشود كم است. يك وقتى امام (رضوان الله عليه) مى فرمود: جبرئيل براى هر پيغمبرى كه نازل نمى شد؛ براى انبياى خاص نازل مى شد. اين كه مرحوم كلينى (رضوان الله تعالى عليه) در كتاب شريف اصول كافى نقل مى كند: جبرئيل بر وجود مبارك فاطمه (سلام الله عليها) نازل مى شد اين نشانه آن است كه مقام آن حضرت نسبت به برخى از انبياء بزرگتر و برجسته تر است. اين نه براى آن است كه زن هاى بزرگ در عالم كم اند. اگر از على بن ابيطالب تجليل مى شود نه براى آن است كه مرد هاى بزرگ در عالم كم اند. مردان بزرگ در عالم خيلى اند اما على خيلى بزرگ است. زنهاى بزرگ هم در عالم خيلى اند اما فاطمه خيلى بزرگ است.
اگر كسى خواست ببيند فاطمه چه قدر مقام دارد بايد بگويد: همتاى على است. اگر درباره اين بى بى سخن مطرح هست براى آن است كه او خيلى بزرگ است. جبرئيل براى هر پيغمبرى نازل نمى شود. و اين بى بى وقتى مقام علمى او روشن مى شود كه اين دو تا خطبه اى كه يكى در مسجد، يكى در منزل ايراد كرده اند آن خطبه ها را ببينند بعضى خطبه هاى نهج البلاغه را ببينند، خطبه هاى نهج البلاغه هم يكسان نيستند.
بعضى ها عرشى اند بعضى متوسط اند. آن خطبه هاى عرشى نهج البلاغه را هم ببينيد عميق ترين جمله ها خطبه هاى عرشى نهج البلاغه را ببينند. آنگاه مى فهمد آن بخش هاى عرشى خطبه هاى عميق نهج البلاغه قبل از اينكه على بن ابيطالب (سلام الله عليه) آن خطبه ها را بگويد و بفرمايد لااقل بيست و پنج سال قبل اش همين بانو فرمود. يك خطابه اى دارد كه قابل درك است براى خيلى ها. يك خطبه اى دارد كه آن به اين زودى ها درك شدنى نيست. خطبه اى كه اينها مى خواندند به اين فكر نبودند كه مردم بفهمند. خطبه را كه براى مردم نمى خوانند مثل دعا. اينها يك ارتباطى با خدا داشتند يك ارتباطى با جامعه و خلق. آن بخشى كه به خطبه بر مى گردد به حمد بر مى گردد به توحيد بر مى گردد به ثناء بر مى گردد آن كارى با مردم ندارد كه مردم مى خواهند بفهمند يا نفهمند.
دعاى عرفه سيد الشهداء را مردم مى خواهند بفهمند يا نفهمند. اما اين بيست جلد وسائل و امثال اينها براى مردم است. فهميدن اش هم سخت نيست. فهميدن اين مطالب بيست جلد وسائل و مستدرك و اينها چون براى بيان مردم، هدايت مردم، راهنمائى مردم، اخلاق مردم، حقوق مردم، فقه مردم است فهميدنى است. منتها يك سى چهل سال درس مى خواهد. اما آن يك درسى نيست كه انسان با اين سى چهل سال حل بشود. نشانه اش اين است كه خيلى ها رفتند و ماندند. دعاها حسابشان جداست، خطبه ها حسابشان جداست، آنجا كه ائمه با خدا سخن مى گويند حسابشان جداست آنجا كه با خلق خدا دارند سخن مى گويند حسابشان جداست.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: باشگاه اندیشه



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: ثمرات علمى و عملى تبيين شخصيت حضرت فاطمه, شخصيت حضرت فاطمه, حضرت فاطمه
عصمت صديقه كبري فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 1:53 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

عصمت صديقه كبري فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

متعصب‌ترين و نقادترين فقهاي اهل سنّت، بخاري را صحيح و معتبر مي‌دانند، در اين كتاب از ابي وليد از ابن عيينه، از عمرو بن دينار، از ابن ابي مليكه از موربن مخرمه روايت شده است كه رسول الله(ص) فرمود:

فاطمة بضعة منّي، من اغضبها فقد أغضبني فاطمه(س) پارة تن من است، هر آنكس او را غضبناك كند مرا خشمگين كرده است.
و ما كان المؤمنون لينفروا كافّة فلولا نفر من كلّ فرقة منهم طائفة ليتفقّهوا في الدّين ولينذروا قومهم إذا رجعوا إليهم لعلّهم يحذرون. 1
نبايد مؤمنان همگي بيرون رفته و رسول را تنها بگذارند بلكه چرا از هر طائفه‌اي گروهي براي جنگ و گروهي نزد رسول براي آموختن علم مهيا نباشند؟ تا آن علمي كه آموخته‌اند به قوم خود بياموزند كه قومشان هم شايد خداترس شده و از نافرماني حذر كنند.
صاحب معالم(ره) فقه را اينگونه تعريف مي‌كند: «علم به احكام شرعي فرعي به وسيلة ادّلة تفصيلي آنها». اما اين تعريف، تعريف جامعي نيست، چرا كه قرآن و سنّت قطعي، فقه را در اين چارچوب منحصر نكرده‌اند، اين يك بحثي است بسيار مهم و جدي كه نياز به تحقيقات زيادي در مباحث اجتهاد و تقليد به شكلي ويژه دارد، و همچنين در مباحث ولايت فقيه، امر به معروف و نهي از منكر، وجوب تعليم جاهل و ارشاد او، حجيت خبر و حجيت فتوي.
امّا كلمة «لولا» در آيه، حرف تحضيض است؛ يعني تشويق به فقه و درك دين. تفقه در دين، فقط تفقه در احكام طهارت نيست، طهارت بخش كوچكي از دين است، برخي از يك شي، تمام آن شي نيست. فقهي كه هم اكنون معروف است به چهار قسمت تقسيم مي‌شود؛ ايقاعات، عقود، احكام و عبادات، هركدام از اينها قسمت كوچكي از فقه است، حوزة فقه بسيار وسيع‌تر از آنهاست. از ديدگاه امام صادق(ع) فقيه، فقط كسي كه علم اصول فقه و مباني اصول را از مباحث وضع الفاظ تا آخر مبحث تعادل و تراجيح مي‌خواند نيست، كسي كه علم فقه را از بحث طهارت تا احكام عاقله مي‌خواند نيست، خداوند متعال مي‌فرمايد: «ليتفقّهوا في الدين و لينذروا قومهم» يعني فقيه كسي است كه مردم را از تمام دين انذار مي‌كند، پس فقيه بايد تمام دين را درك كرده باشد. براي كساني مثل شما كه در اين راه قدم برداشته بايد اين جمله كاملاً واضح باشد، فقيهي كه بخشي از فقه را درك كند و به همان اكتفا كند همانند بنّايي است كه ساختمانش را نصف و نيمه رها كرده است. چنين فقيهي امكان ندارد مشكلات ديني مردم را حل كند.
مراد خداوند از «كساني كه در دين تفقه كنند»، فقيهاني است كه برگزيدة قومشان هستند، كساني كه صلاحيت تفقه در دين و انذار را داشته باشند تا اينكه بتوانند مشكلات ديني مردم را حل كنند.
در «ليتفقّهوا في الدين... » مراد كدام دين است؟ همان ديني كه حضرت ابراهيم و يعقوب به آن سفارش كردند:
و وصّي بها إبراهيم بنيه و يعقوب يا بنيّ إنّ الله اصطفي لكم الدّين فلا تموتنّ إلاّ و أنتم مسلمون. 2
ابراهيم و يعقوب به فرزندان خود راجع به تسليم بودن در فرمان خدا سفارش و توصيه نمودند. اي فرزندان! خدا شما را به آيين پاك برگزيد، پيوسته از آن پيروي كنيد و تا پاي جان سپردن الاّ تسليم رضاي خدا نباشيد.
و همان ديني كه خداوند تعالي مي‌فرمايد: إنّ الدّين عند الله الاسلام و ما اختلف الّذين أوتوا الكتاب إلّامن بعد ماجاءهم العلم بغياً بينهم و من يكفر بآيات الله فإنّ الله سريع الحساب. 3
همانا دين پسنديده نزد خدا آئين اسلام است و اهل كتاب در آن راه مخالفت نپيمودند مگر پس از آنكه به حقانيت آن آگاه شدند و اين خلاف را از راه رشك و حسد در ميان آوردند و هركس به آيات خداوند كافر شود بترسد كه محاسبه خدا زود خواهد بود.
پس منظور از تفقّه مطلوب، تفقه در اسلام است. كه لازمه‌اش وجود فقيهي مطلوب است كه در اين آيه كريمه به صفات آن اشاره شده است، آن فقيه همان اكسير اعظم است.
به عنوان مثال در احكام فقهي آمده است كه: «ملعون است كسي كه نمازش را به تأخير بياندازد تا اينكه ستارگان ظاهر شوند» و همچنين داريم كه «ملعون است كسي كه رياست را دوست داشته باشد». چرا اولين حديث را حكمي فقهي مي‌دانيم و دومين حديث را نه؟ از طرفي علاوه بر اينكه بحث مي‌كنيم كه معناي «لعن» چيست؟ آيا دلالت بر حرمت دارد يا كراهت؟ موضوع و محمولش چيست؟ بايد بحث كنيم كه چرا كسي كه رياست را دوست دارد لعن مي‌شود، دوست داشتن رياست به چه معناست، آيا لعن در اينجا لعن تمحيضي است يا تحريمي؟ اينها مسائل مهمي است كه الحمدلله شما در سطحي از علوم هستيد كه با آنها آشناييد.
يا اينكه مبحث وجوب «تولّي» و «تبّري». كه در آنجا از اين بحث مي‌شود كه آيا بر ما واجب است تا از هركسي كه ولي خدا و حجّت خدا را به غضب در مي‌آورد برائت جوييم، آيا اين فقه است يا نه؟ آيا برائت واجب است يا نه؟ اگر واجب است كدام موضوع است و كدام محمول؟ نسبت بين اين دو فرض چيست؟ يا اينكه آيا واجب است كه تبّري و تولّي در هر سطحي مساوي با هم باشند. تا زماني كه اين مسائل در دين وجود دارد ناچاريم كه در آنها تفقه كنيم، و با اين تفقه است كه مشمول اين بخش از آيه مي‌شويم كه «ليتفقهوا في الدين» و پس از تفقه، انذار مردم و «لينذروا قومهم».
مقام صديقه كبري فاطمه زهرا(س) مقام بسيار بزرگي است، ايشان بر گردن مسلمانان حق بزرگي دارند، ولي متأسفانه آنگونه كه مستحق است اين حق را ادا نكرده‌ايم، از آن مي‌ترسم كه محكمه‌اي در دنيا كه قاضي آن حضرت صاحب الزمان، ارواحنا له الفداء، و يا در آخرت كه قاضي آن خداوند تبارك و تعالي باشد تشكيل شود و ما را مورد سؤال قرار دهند كه آيا براي اداي حقتان نسبت به حضرت فاطمه زهرا(س) كاري انجام داده‌ايد؟ حتي به مقدار اعتراف يك فقيه سني؟ مي‌ترسم كه آن زمان جوابي نداشته باشيم.
بايد آنچه را كه صحيح بخاري دربارة حقوق حضرت فاطمه(س) آورده است را ببينيم و لو غير عامدانه؟ متعصب‌ترين و نقادترين فقهاي اهل سنّت، بخاري را صحيح و معتبر مي‌دانند، در اين كتاب از ابي وليد از ابن عيينه، از عمرو بن دينار، از ابن ابي مليكه از موربن مخرمه روايت شده است كه رسول الله(ص) فرمود:
فاطمة بضعة منّي، من اغضبها فقد أغضبني
فاطمه(س) پارة تن من است، هر آنكس او را غضبناك كند مرا خشمگين كرده است.
مي‌خواهيم در مورد اين حديث بحث و بررسي كنيم، حديثي كه يك فقيه سني آن‌را روايت مي‌كند و در ميان فقهاي اهل سنّت، سند اين حديث صحيح و از درجة بالايي برخوردار است، چرا كه بخاري ـ كسي كه در صحت احاديث بسيار محتاط است ـ آن را از امام جعفر صادق(ع) نقل كرده است و از طرفي ذهبي ـ كه از نقادترين افراد نسبت به احاديث است ـ اين حديث را صحيح و معتبر دانسته و آن را به گونه‌اي ديگر روايت مي‌كند:
إنّ الرّب يرضي لرضا فاطمة و يغضب لغضب فاطمة. 4
همان خداوند با خوشنودي فاطمه خشنود و با ناراحتي فاطمه ناراحت مي‌شود.
پس در نزد آنها اين حديث از لحاظ سند در حد قطعي الصدور از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است. ما حديث بخاري را مفّسر و مؤيدي برحديث ذهبي مي‌دانيم. حال مي‌گوييم اين حديث بر چه چيزي دلالت مي‌كند؟ خشنودي و غضب در انواع مردم از كجا ناشي مي‌شود؟ حيات نباتات به دو عامل بستگي دارد؛ عامل اول قوت جذب و عامل دوم قوت دفع است، اين دو قوت در حيات حيوان به صورت دو قوة خشنودي و خشم ظاهر مي‌شود، كه هر دو ناشي از طبع و غريزه‌اند، امّا در حيات انساني چه؟ معناي حيات انساني آن است كه هريك از ما به درجة انسانيتي برسد كه ركن و پشتيبان وجودش، عقلش باشد، «دعامة الإنسان عقله»5 اينجاست كه عقل منشأ تمام خشنودي‌ها و خشم‌ها در وجود انسان مي‌گردد، امّا قبل از آن، منشأ آن دو طبع و غريزه بود.
آيا من به مرحلة انسانيتي كه منشأ خشنودي و خشمش، عقل است رسيده‌ام؟ مي‌گويم: هرگز، اصلاً، هر عاقلي در اولين درجات تعقلش بايد بداند كه به درجة انسانف عاقل نرسيده است، اين اعتراف خيلي مهم است.
آيا ما تاكنون نفهميده‌ايم كه محك انسانيت‌مان و ميزان آن چيست و به چه مقدار است؟ خوشحالي و خشم ما به خاطر حاجات بدني ما است، هركدام از ما در وجود خود بنگرد، هنگامي كه شخصي كه به او اطمينان و اعتقاد دارد او را ترك كند، آيا ناراحت مي‌شود يا نه؟ اين ناراحتي خود يك گناه است، به درجة انسانيت نرسيده است، هيچ‌كدام از ما به درجة انسانيت نرسيده است مگر اينكه منشأ خشم و خشنودي او عقلاني باشد نه غريزي.
پس هرگاه در زندگي‌مان، منشأ خشنودي و خشم‌مان را، حتي براي يك بار از عقل ديديم، آن موقع است كه براي يك بار انسان شده‌ايم، امّا اگر خشنودي و غضبمان ناشي از بطن و فرج بود مطمئناً از حيوانات خواهيم بود ولي در شكل انسان.
امّا انسان عقلاني كسي است كه براي هميشه با خشنودي عقل، خشنود مي‌شود و با خشم عقل، خشمگين مي‌گردد. پس اگر كسي را در روي كرة زمين پيدا كرديد كه به اين درجه از شخصيت رسيده بود مرا خبر كنيد تا پيش او بروم و نه تنها دستش را ببوسم، بلكه گرد وغبار گام‌هايش را نيز ببوسم.
بالاتر از اين مرتبه مقامي است كه ممكن است انسان به آنجا برسد، و آن زماني است كه ارادة انسان، در ارادة خداوند تبارك و تعالي فاني گردد، ديگر او اراده‌اي ندارد و ارادة او عين ارادة خداست. و اين همان درجه‌اي است كه تمام كارهايش «يرضي لرضا الله و يغضب لغضب ربّه» مي‌شود. يعني اگر فرزندش را كشتند، خشم او به خاطرخشم پروردگار است نه خشم نفسش و اگر فرزندش را زنده كردند به‌خاطر رضاي خداوند خشنود مي‌گردد، نه رضاي نفسش، تصور اين درجه بسيار مشكل است چه رسد به تحقق اين امر!
اين همان مقام عصمت خاتم‌الانبياء(ص) است. عصمت آن مخلوقي كه نظيرش در ميان تمام مخلوقات وجود ندارد، كسي كه حب و بغضش در حب و بغض خداوند فاني شده است. چيزي را دوست نمي‌دارد مگر اينكه خداوند آن را دوست بدارد و از چيزي خشمگين نمي‌شود مگر اينكه خداوند را از آن چيز خشمگين ببيند.
و اين همان بشري است كه به مقام «و ماينطق عن الهوي إن هو إلاّ وحي يوحي»6 رسيده است. و اين همان درجه‌اي است كه از آن به عصمت خاتميه تعبير مي‌شود، عصمتي كه غير از عصمت ابراهيميه است، عصمت ابراهيميه نيز با عصمت يونسيه متفاوت است.
عصمت حضرت يونس(ع) هم عصمت است اما:
وذا النّون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه فنادي في الظّلمات أن لا إله إلا أنت سبحانك إنّي كنت من الظّالمين. 7
و ياد آر حال يونس را هنگامي‌كه از ميان قوم خود غضبناك بيرون رفت و چنين پنداشت كه ما هرگز او را در مضيقه و سختي نمي‌‌افكنيم آنگاه در آن ظلمت‌ها فرياد كرد كه الهي، خدايي به جز ذات يكتاي تو نيست تو از شرك و شريك پاك و منزهي و من از ستمكارانم.
او پيامبر خدا و معصوم است. اما خودش را محتاج مي‌بيند كه به مقامي بالاتر برسد «سبحانك إنّي كنت من الظّالمين». كه آن حضرت، قبل از آنكه وارد شكم ماهي شود به آن مقام نرسيده بود.
همچنين يوسف(ع) نيز پيامبر خدا و معصوم است. و برهاني كه خداوند به او نشان داد، همان عصمتش بود:
و لقد همّت به وهمّ بها لولا أن رأي برهان ربّه كذلك لنصرف عنه السّوء و الفحشاء إنّه من عبادنا المخلصين. 8
آن زن باز اصرار كرد و اگر لطف خاص خدا وبرهان روشن حق نگهبان يوسف نبود او هم به ميل طبيعي اهتمام مي‌كرد اينچنين عمل زشت و فحشا را از او دور كرديم كه همانا او از بندگان معصوم ماست.
اما ايشان در يك درجه عصمت داشتند كه:
و قال للّذي ظنّ أنّه ناج منهما اذكرني عند ربّك فأنساه الشّيطان ذكر ربّه فلبث في السّجن بضع سنين. 9
آنگاه يوسف از رفيقي كه او را اهل نجات يافت درخواست كرد كه مرا نزد پادشاه ياد كن در آن حال شيطان ياد خدا را از نظرش ببرد بدين سبب در زندان چند سال محبوس ماند.
اما تسليم مطلق نسبت به حب و بغض، خشنودي و غضب خداوند، مقامي خاص است كه اين مقام مخصوص برترين مخلوقات و خاتم پيامبران و آقاي رسولان است، اين مقامي است كه مي‌توان گفت: اوست كه از خشنودي خدا خشنود و از غضب خدا خشمگين مي‌شود، و از طرفي ديگر خداوند تبارك و تعالي نيز از خشنودي او خشنود و از غضب او خشمگين مي‌شود.
آيا بخاري و ذهبي فهميده‌اند كه چه چيزي را روايت كرده‌اند:
إنّ الرّب يرضي لرضا فاطمة و يغضب لغضب فاطمة.
و آيا فهميده‌اند كه اگر پيامبر اكرم(ص) فرمودند: «همانا فاطمه(س) با خشنودي خدا خشنود و با غضب خدا غضبناك مي‌شود».
اين كلام دال بر اين مطلب است كه منشأ خشنودي و خشم حضرت فاطمه(س) نفس ايشان نيست بلكه منشأ آن خداوند تبارك و تعالي است. معناي اين همان درجه عصمت كبري است كه رسول الله(ص) دارد. بالاتر از آن، كلام پيامبر اكرم(ص) است كه مي‌فرمايند:
إنّ الرّب يرضي لرضا فاطمه و يغضب لغضب فاطمة.
همانا خداوند از خشنودي فاطمه(س) خشنود و از غضب او غضبناك مي‌شود.
اين به چه معناست كه به درجه‌اي برسد كه «لام» خشنودي از طرف فاطمه(س) باشد (يعني خداوند از خشنودي فاطمه(س) خشنود شود و اين مقام بالاتر است از اينكه فاطمه(س) از خشنودي خدا خشنود گردد. )
اينجاست كه معناي اين سؤال فهميده مي‌شود كه فاطمه(س) را چه كسي مي‌شناسد، اين فاطمه(س) چه كسي است؟ و در جواب مي‌گوييم: امام جعفر صادق(ع) كسي است كه مي‌داند فاطمه كيست، ايشان مي‌فرمايند:
إنّما سمّيت فاطمة فاطمة لإنّ النّاس فطموا عن معرفتها. 10
همانا فاطمه، فاطمه ناميده شد، چرا كه مردم از شناخت ايشان ناتوانند.
پس با دليل ثابت كرديم كه از معرفت و درك مقام حضرت فاطمه(س) عاجز هستيم، ما از معرفت آن درجة بالايي كه خداوند متعال رضايش را در رضايت او و غضبش را در غضب او گذارده است عاجز هستيم، عاجز هستيم از معرفت اين مخلوق رباني و حوراي انساني، او كيست؟...
اميرمؤمنان حضرت علي(ع) در شب دفن پيكر مبارك حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند:
أمّا حزني فسرمد و أمّا ليلي فمسهّد11
حزن و اندوهم هميشگي شد و خواب بر من حرام گشت.
بهتر است بدانيم كسي كه اين جمله را بيان مي‌‌كند دنيا و آخرت را شناخته و هر دو آن‌ها را زير پايش گذاشته است! چرا كه اوست كه فاطمه(س) را مي‌شناسد. ملاحظه كنيد هنگامي كه برجنازة حضرت نماز مي‌خواند چه مي‌فرمايد. آنچه براي او در كنار پيكر همسرش اتفاق افتاد، هيچ كجا رخ نداده است، نمي‌توانيم بيشتر از اين بگوييم. از مصباح الأنوار در بحارالانوار حديثي از ابي عبدالله الحسين(ع) نقل شده است. كه حضرت فرمودند:
إنّ أميرالمؤمنين(ع) غسل فاطمة(س) ثلاثاً و خمساً، و جعل في الغسلة الخامسة الآخرة شيئاً من الكافور، و أشعرها مئزراً سابغا دون الكفن، و كان هو الذي يلي ذلك منها، و هو يقول: أللّهمّ إنّها أمتك، و بنت رسولك، وصفيّك و خيرتك من خلقك، أللهّمّ لقنها حجتّها، و أعظم برهانها، و أعل درجتها، و اجمع بينها و بين أبيها محمد(ص). فلمّا جنّ الليل غسّلها عليّ، ووضعها علي السرير، و قال للحسن: أدع لي أباذر فدعاه، فحملا إلي المصلّي، فصلّي عليها ثم صلّي ركعتين، و رفع يديه إلي السماء فنادي: هذه بنت نبيك فاطمة، أخرجتها من الظّلمات إلي النور، فأضاءت الارض ميلا في ميل!12
اميرالمؤمنين(ع)، فاطمه(س) را سه بار و پنج بار غسل دادند، در آخر غسل پنجم مقداري از كافور استفاده كردند و مئزري بر بدن آن حضرت پوشاندند و سپس فرمودند: خدايا، فاطمه از آن، تو و دختر رسول توست، صفي و برگزيدة خلق توست، حجتش را به او نشان ده و مقام او را عالي گردان و بين او و پدرش جمع كن... و آن هنگام كه شب شد، علي(ع) او را غسل داد و بر تختي خوابانيد و رو به حسن كرد و گفت: اباذر را بياور، و او آمد. حضرت فاطمه(س) را به سوي محراب حمل كرد و دوباره دو ركعت نماز به جا آورد، سپس دستانش را به سوي آسمان بلند كرد و فرمود: اين دختر پيامبرت فاطمه است، او را از ظلمات خارج و به سوي نور هدايت فرما. در آن هنگام منطقه‌اي از زمين نوراني شد.
جملة آخر حضرت به چه معناست؟ ملاحظه بفرماييد، اين جمله مجمل بيان شد، ممكن نيست جز براي غيرخدا اين جمله گفته شود، مي‌فرمايد: خداوندا! فاطمه(س) را از اين دنياي تاريكي‌ها گرفتي و به سوي نور، نور آسمان‌ها و زمين فرستادي.
ملاحظه بفرماييد كه خداوند متعال دعاي اميرالمؤمنين را اجابت فرمود. مثل اينكه خداوند به حضرت فرمود: بله، همان‌گونه كه روح او را از نور پروردگارش خلق كردم او را به سوي نور فرستادم. و هنوز سخنان حضرت امير(ع) تمام نشده بود كه خداوند او را تصديق نمود و نقطة نوري از بدن طاهر حضرت فاطمه(س) قسمتي از زمين را نوراني كرد.
اين چه معنايي مي‌دهد؟ به اين معناست كه «إنّالله و إنّا إليه راجعون» براي همه است، ولي فاطمه(س) به نور خدا پيوست، نوري كه از آن خلق شده بود.
اين مقام فاطمه است... روحش به نور خداوندي پيوست و اينگونه آن جهان از بدن طاهري كه از عالم ظلماني به عالم روحاني شتافت استقبال نمود.
اين فاطمه است كه به آن مقام رسيد. كه «إنّ الربّ ليغضب لغضب فاطمة و يرضي لرضاها. » بهتر است كه در اينجا به مناسبت اشاره‌اي كنيم به آنچه كه بخاري در روايت صحيحه‌اي از عايشه آورده است كه او گفت:
فاطمه(س) دختر رسول الله غضبناك شد و [يكي از صحابه] روي برگرداند، بعد از آن طولي نكشيد كه درگذشت. 13
و از ديگري روايت كرده است كه:
حضرت فاطمه(س) به علي(ع) وصيت كرده بود كه او را مخفيانه دفن كند و آنها را از محل دفن او آگاه نسازد.
از اين اعترافات مي‌شود به نتيجه‌اي رسيد كه دو مقدمه دارد. مقدمة اول همان است كه اهل سنت مي‌گويند كه إنّ الله ليغضب لغضبها و همچنين مي‌گويند كه فاطمه(س) از آن صحابه غضبناك شد و از او روي برگرداند و در حالي كه از او غضبناك بود درگذشت پس غضب خدا بر او حلال گشت و مقدمة دوم اين است كه خداوند مي‌فرمايد:
و من يحلل عليه غضبي فقد هوي. 14
و هركس مستوجب خشم من گرديد همانا خوار و هلاك خواهد شد.

پي نوشت :

برگرفته از كتاب: الحق المبين في معرفة المعصومين(ع)، اين سخنراني در تاريخ (9 جمادي الاول 1411 برابر با 7/9/1369) ايراد شده است.
1. سورة توبه (9)، آية 122.
2. سورة بقره (2)، آية 132.
3. سورة آل عمران(3)، آية 19.
4. مستدرك الحاكم، جلد 3، ص 154.
5. علل الشرايع، جلد 1، ص 103.
6. از روي هوا و هوس حرفي را نمي‌زند و هرچه كه مي‌فرمايد چيزي جز وحي خداوندي كه به او نازل شده نيست. سورة نجم (53)، آية 3 و 4.
7. سورة انبياء (21)، آية 87.
8. سورة يوسف (12)، آية 24.
9. سورة يوسف (12)، آية 42.
10. تفسير فرات، ص 581.
11. امالي المفيد، ص 281.
12. مقتل حسين خوارزمي، ج1، ص 86؛ بحارالأنوار، جلد 43، ص 214.
13. صحيح بخاري، ج 4، ص 41.
14. سورة طه (20)، آية 81.
15. سورة جمعه (62)، آية 5.

منبع:ماه نامه موعود - 54



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: عصمت صديقه كبري فاطمه زهرا, سلام الله علیها, فاطمه زهرا, زهرا
فاطمه(ع) در کلام الهي
شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 1:45 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
 فاطمه(ع) در کلام الهي

قرآن مجيد که کلام راستين خداست و در نهايت اتقان و درستي قرار دارد، بي هيچ شک و شائبه اي بازگوکننده حقايقي است که ذهن بشري از نيل به بسياري از آنها، عاجز و ناتوان است. فاطمه زهرا(ع) نيز حقيقتي بي مانند دارد که جز در سايه سار قرآن و کلام معصومان نمي توان بدان دست يافت. بدين لحاظ، در اين مجال به بررسي برخي از آيات قرآن و بيان پاره اي از اين حقايق مي پردازيم.

1.خانه فاطمه(ع) جلوه گاه نور هدايت الهي
 

قرآن کريم، خداوند را نور آسمان ها و زمين مي خواند و تصريح مي کند که او هر فردي را که بخواهد، به نور خويش هدايت مي کند. در ادامه مي فرمايد:«[ اين نور هدايت] در خانه هايي است که خداوند اذن فرموده است رفعت بيابند؛ خانه هايي که نام خدا در آنها ذکر مي شود و مرداني که تجارت و معامله، آنان را از ياد الهي غافل نمي کند و مي ترسند از روزي که در آن، دل ها و چشم ها زير و رو مي شود، صبح و شام در آنها، تسبيح او مي گويند.»(1)
هنگامي که پيامبر خدا (ص)آيات مذکور را تلاوت کرد، يکي از اطرافيان حضرت پرسيد: يا رسول الله! اين خانه ها کدام خانه هايند؟ فرمود:«خانه هاي انبيا». ابوبکر برخاست و گفت: يا رسول الله! آيا خانه فاطمه و علي از مصاديق اين آيه
است؟ پاسخ شنيد:«آري، از برترين مصاديق آن است.»(2)

2. مشکات الهي
 

قرآن براي تبيين و معرفي نور خداوند، مثالي ذکر مي کند:
«مثل نور خداوند، مثل چراغداني است که درون آن، چراغي گذارده باشند...»(3).
راوي مي گويد: از امام (ع)درباره اين کلام الهي پرسيدم. فرمود:«آن چراغدان، فاطمه(ع) است و آن چراغ، امام حسن (ع)و آن زجاجه (فانوس يا حباب شفاف)، امام حسين (ع)است.»(4) اين بيان در حقيقت اشاره به جايگاه والا و متعالي فاطمه (ع)و فرزندانش در عالم تکوين و هدايت بشر دارد.

3. ستاره فروزان
 

امام(ع)، ذيل اين آيه قرآن که مي فرمايد:«ستاره اي درخشنده چون مرواريد»(5)، فرمود:«فاطمه ستاره درخشان و فروزاني از ميان جمله زنان عالم است.»(6)

4. انسان بزرگ الهي
 

امام باقر (ع)درباره آيه «همانا آن از مسائل مهم است(و) هشدار و انذاري است براي همه انسان ها»(7) فرمود:«يعني فاطمه»(8). واژه «کُبَر»جمع«کبري» و تأنيث اکبر است. بنابراين، آيه مذکور چنين معنا مي شود:«فاطمه زهرا(ع) يکي از بزرگان است»(9).
در بياني کوتاه مي توان گفت: اين تفسير، عظمت معنوي آن بانوي بزرگوار اسلام را بازگو مي کند که در اثر آراسته شدن وي به سجايا و کمالات الهي برايش حاصل گشته است.

5. درياي فضيلت
 

ذيل اين آيه که مي فرمايد:«(خداوند) دو دريا را در کنار يکديگر قرار داد؛ در حالي که با هم تماس دارند. در ميان آن دو، برزخي است که يکي بر ديگري غلبه نمي کند.»(10)، از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود:«علي و فاطمه، آن دو بحر عميقي اند که هيچ يک را بر ديگري برتري نيست. بين آن دو، واسطه اي است که همان رسول خداست و محصول اين بحر عميق، لؤلؤ و مرجان است که آن دو، حسن و حسين هستند.»(11)
ثعلبي در تفسير خود، از سفيان ثوري نقل مي کند:«مرج البحرين يلتقيان» يعني فاطمه و علي، و منظور از «يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» حسن و حسين و مراد از «بينهما برزخ» رسول خداست.»(12)
ابوسعيد خدري نيز آيات ياد شده را همين سان تبيين و تفسير مي کند.(13)

6. کوثر رسول الله(ص)
 

حضرت خديجه براي پيامبر(ص) فرزند پسري به دنيا آورده بود که عبدالله نام گرفت، اما پس از مدتي از دنيا رفت. روزي از روزها، يکي از سران مشرکان به نام عاص بن وائل، پيامبر(ص) را هنگام خروج از مسجدالحرام ملاقات کرد و با وي به گفتگو پرداخت. گروهي از سران قريش که اين گفتگو را ديده بودند، به محض ورود عاص بن وائل به مسجد از او پرسيدند: با چه کسي گفتگو مي کردي؟ گفت: با آن «ابتر»(14)! خداوند در حمايت از پيامبر(ص) خويش، سوره کوثر را نازل کرد و فرمود:«( اي پيامبر(ص))! ما به تو کوثر( خير و برکت فراوان) عطا کرديم. پس براي پروردگارت نماز بخوان و قرباني کن و بدان که دشمن تو قطعاً بريده نسل و دم بريده خواهد بود.»(15)
مفسران کلام الهي، «کوثر» را خير و برکت بسيار معنا کرده و گفته اند:«مقصود از آن، فراواني نسل و ذريه پيامبر(ص) است و اين معنا از طريق فرزندان فاطمه (ع)محقق شده است؛ به گونه اي که عدد ذريه او از شمارش خارج است و اين روند تا روز قيامت تداوم دارد.»(16).
بسياري از بزرگان علماي شيعه، وجود مبارک فاطمه زهرا(ع) را روشن ترين مصداق کوثر قلمداد کرده اند؛ زيرا شأن نزول آيه، بيانگر اين است که بت پرستان مکه، پيامبر(ص) را متهم به مقطوع النسل بودن مي کردند و قرآن ضمن نفي گفتار آنان، به پيامبر(ص) مي فرمايد:«ما به تو کوثر عطا کرديم.» از اين تعبير چنين برداشت مي شود که اين خير کثير(کوثر)، همان فاطمه زهرا (ع)است.(17)

7. شاخه اي از شجره الهي
 

خداي متعال کلمه طيبه را به شجره طيبه اي مانند مي کند و مي فرمايد:«آيا نديدي که خداوند چه سان مثل زده؟ کلمه طيبه( سخن و ايمان پاک) همانند درختي پاک است که ريشه اش ثابت و شاخه اش در آسمان است.»(18)
يکي از ياران امام باقر(ع) نقل مي کند: خدمت آن حضرت رسيدم و درباره آيه ياد شده پرسيدم. حضرت (ع)پاسخ داد:
«آن درخت(شجره طيبه)، محمد مصطفي (ص)است. تنه آن درخت، اميرمؤمنان علي(ع)، ميوه آن، امام حسن و امام حسين(ع)، شاخه اصلي آن فاطمه(ع) است و شاخه هاي کوچک آن، ائمه اطهار از فرزندان فاطمه(ع)، و برگ هاي اين درخت، شيعيان و دوستداران ما اهل بيت اند.»(19)

8. حقيقت شب قدر
 

امام صادق(ع) درباره آيات نخستين سوره قدر(20) فرمود:«ليله( مقصود حقيقي از آن شب)، فاطمه است و قدر، خداوند است. بنابراين هرکس فاطمه را آن سان که حق معرفت اوست، بشناسد، شب قدر را درک کرده است و حقيقت اين است که فاطمه (ع)فاطمه ناميده شد، چون خلايق از شناختش ناتوان گشتند.(21)

9. فاطمه(ع)، صراط مستقيم الهي
 

حداقل ده مرتبه در نمازهاي شبانه روز، از خداي بزرگ مي خواهيم که ما را به «صراط مستقيم» هدايت و راهنمايي کند. پيامبر(ص) عظيم الشأن اسلام در تفسير صراط مستقيم مي فرمايد:«همانا خداوند، علي(ع)، و همسرش و فرزندانش را حجت خويش بر خلق خود قرار داده است و آنها دروازه هاي علم در امت من اند. هرکه به سوي آنان رهنمون شود، به صراط مستقيم هدايت گشته است.»(22)

10. ايمان به فاطمه(ع)، شرط هدايت
 

امام باقر(ع) در تفسير آيه 136 و 137 سوره بقره مي فرمايد:«از آيه «آمنا بالله و ما انزل الينا»، علي، حسن، حسين و فاطمه اراده گشته و اين حکم، بر امامان پس از ايشان نيز جاري است» و نيز فرمود:«فان آمنوا»يعني: مردم. «بمثل ما آمنتم به» يعني: به علي، فاطمه، حسن، حسين (ع)و ائمه پس از آنان. «فقد اهتدوا و ان تولوا فانما هم في شقاق»(23).

11. پذيرش توبه با توسل به فاطمه(ع)
 

قرآن کريم مي فرمايد: وقتي حضرت آدم (ع)و همسرش حوا (ع)به رغم نهي الهي، از ميوه درخت ممنوعه تناول کردند، به سبب تخلف از دستور الهي از بهشت اخراج شدند و به زمين هبوط کردند. «سپس آدم از سوي پروردگارش کلماتي دريافت کرد( و با آن کلمات توبه کرد) و به درستي که خداوند، توبه پذير و مهربان است.»(24)
ابن عباس مي گويد: از رسول خدا (ص)درباره کلماتي که حضرت آدم از پروردگار خويش دريافت کرد و با آن کلمات توبه کرد، پرسيدم. فرمود:
«از خدا خواست که به حق محمد، علي، فاطمه، حسن و حسين(ع) توبه اش را بپذيرد. خداوند نيز پذيرفت.»(25)

12. صالح درگاه الهي
 

قرآن کساني را که فرمان بردار خدا و رسول وي اند، به هم نشيني با آناني وعده مي دهد که از نعمت هاي بي پايان و ابدي الهي بهره مندند.(26) انس بن مالک مي گويد: يک روز صبح، پس از آنکه نماز صبح را با پيامبر(ص) به جاي آورديم، به آن حضرت عرض کردم: يا رسول الله! آيا اين سخن خداي را برايمان تفسير مي کني که مي فرمايد:«و کسي که خدا و پيامبر(ص) را اطاعت کند، ( در روز رستاخيز) هم نشين کساني خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده، از پيامبران و صديقان و شهدا و صالحان، و آنها رفيقان خوبي اند.»(27) فرمود: مقصود از «پيامبران» منم. منظور از «صديقان» برادرم علي (ع)است. مقصود از «شهدا» عمويم حمزه است و مقصود از «صالحان» نيز دخترم فاطمه(ع) و دو فرزندش ( حسن و حسين(ع)) اند.(28)

13. مقرب الهي و ناظر اعمال نيکان
 

خداي متعال در کتاب آسماني خويش هنگام خبردادن از مواهب عظيم و نعمت هاي روح پرور بهشت براي نيکوکاران مي فرمايد:«نامه اعمال ابرار و نيکان در عليين است و تو چه مي داني که عليين چيست؟! نامه اي است رقم خورده و سرنوشتي است قطعي که مقربان( خاصان و برگزيدگان درگاه الهي) شاهد آن اند.»(29)
امام باقر(ع) در تفسير اين کلام الهي مي فرمايد: منظور از آن «مقربان» پيامبرخدا(ص)، علي، فاطمه، امام حسن و امام حسين(ع) است.(30)
بنابراين فاطمه (ع)يکي از مقربان و خاصان درگاه الهي است و شاهد و ناظر بر نامه اعمال نيکان در روز رستاخيز خواهد بود.

14. فاطمه(ع)، مبرا از هر ناپاکي
 

آيه تطهير در خانه ام سلمه بر پيامبر(ص) فرستاده شد:«خداوند مي خواهد که پليدي و گناه را از شما اهل بيت دور کند و شما را کاملاً پاک سازد»(31). علت نزول آن نيز چنين است که پيامبر(ص) خدا اميرمؤمنان علي، فاطمه، امام حسن و امام حسين (ع)را فراخواند. عبايي را روي آنها کشيد و وقتي هر پنج نفر زير عبا قرار گرفتند، فرمود:«بار خدايا! اينان اهل بيت من اند. پس آلودگي و ناپاکي را از ايشان دور ساز و پاک و پاکيزه بگردانشان».(32)
زمخشري مي نويسد: رسول خدا(ص) عباي پشمينه سياه رنگي بر دوش داشت. وقتي امام حسن(ع) به محضرش شرفياب شد، پيامبر(ص) وي را به زير عباي خود فراخواند. پس از مدتي امام حسين (ع)آمد، او را نيز بدانجا فراخواند. پس از وي فاطمه(ع) و سپس اميرمؤمنان (ع)آمد و به زير عباي رسول الله (ص)رفتند. پس از آن، پيامبر(ص) فرمود:«انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت...»(33)
ابوسعيد خدري تصريح مي کند: اين آيه در شأن پيامبر(ص) خدا، علي، فاطمه، امام حسن و امام حسين (ع)نازل شده است.(34) ام سلمه نيز بدين مطلب تصريح دارد.(35) ابن حجر هيثمي نيز اذعان مي کند که اکثر مفسران بر اين عقيده اند که آيه تطهير در شأن علي، فاطمه و حسن و حسين (ع)نازل شده است.(36)

15. فاطمه(ع)، بهترين الگو
 

خداوند به پيامبر(ص) خويش مي فرمايد:«خانواده ات را به نماز فرمان بده و بر آن پايدار باش.»(37) در اين زمينه مي نويسند: از زماني که اين آيه نازل شد، پيامبر(ص) خدا پيوسته، هنگام نماز، بر در خانه علي و فاطمه(ع) حاضر مي شد و مي فرمود:«خداوند، شما را رحمت کند؛ هنگام نماز است. به درستي جز اين نيست که خداوند مي خواهد پليدي و ناپاکي را از شما اهل بيت دور کند.(38)»(39).
پيامبرخدا (ص)با عبارات «خداوند مي خواهد پليدي را از شما اهل بيت دور کند»، به همگان فهماند که آيه تطهير، در شأن اهل بيت است و
علت دعوت به نماز، بي تفاوتي علي و فاطمه (ع)به عبادت نيست، بلکه از باب الگودهي به مسلمانان است و آن دو بزرگوار، مبرا از هر قصور و تقصيري در اجراي دستورهاي الهي اند. برخي از اصحاب در اين رابطه نقل مي کنند: پيامبر(ص) نه ماه پي در پي اين کار را انجام داد.(40)

16. پاداش بيکران براي فاطمه(ع)
 

صادق آل محمد(ع) نقل مي کند: رسول خدا (ص)وارد خانه فاطمه (ع)شد؛ در حالي که فاطمه لباس خشني از پشم شتر بر تن داشت، با يک دست، آسياب مي کرد و با دست ديگر، کودکش را شير مي داد. با مشاهده اين وضعيت، اشک از چشمان پيامبر(ص) سرازير شد. فرمود: «دخترم! تلخي دنيا را در برابر شيريني آخرت تحمل کن؛ زيرا خداوند اين آيه را بر من نازل کرده است: به زودي پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوي(41).»(42)

17. سربلند از امتحان الهي
 

عبدالله بن مسعود در تفسير اين آيه که مي فرمايد:«امروز آنها را به سبب صبر و استقامتشان پاداش بخشيدم؛ آنها پيروز و رستگارند»(43)، مي گويد: يعني امروز به سبب اينکه علي بن ابي طالب، فاطمه، حسن و حسين(ع) بر طاعت، گرسنگي، فقر، و امتحانات الهي در دنيا صبر پيشه کردند، بهشت را بدانان پاداش دادم و به درستي که آنها رستگار و سربلند از حساب و کتاب الهي هستند.(44)

18. اسوه ايثار و اخلاص
 

امام حسن و امام حسين(ع) در خردسالي بيمار شدند. رسول الله(ع) همراه جمعي از ياران خويش به عيادت آنها آمدند. سپس به علي(ع) فرمودند: اي اباالحسن! خوب است براي شفاي دو فرزند خويش، نذري کني. از اين رو، علي(ع)، فاطمه(ع) و فضه خادمه، هر سه نذر کردند که در صورت شفاي اين دو کودک، سه روز «روزه » بگيرند...
در پايان داستان ايثار و فداکاري اهل بيت (ع)آمده است که فرشته وحي الهي نازل شد و فرمود: اي محمد! خداوند با چنين خانداني به تو تهنيت مي گويد. سپس، سوره «هل اتي» را بر او خواند.(45)
خداوند در اين سوره، سه صفت آشکار و برجسته اين خانواده را- که فاطمه(ع) نيز يکي از آنان است- متذکر مي شود که عبارت است از :1. وفاي به نذر: «به نذر خود وفا مي کنند و از روزي که شر و عذابش گسترده است، بيمناک اند»(46)؛
2. ايثار:«و غذاي خود را با اينکه به آن علاقه و نياز دارند، به مسکين و يتيم و اسير مي دهند»؛ (47)
3. اخلاص:«ما، شما را فقط به خاطر خدا اطعام مي کنيم و هيچ پاداش و سپاسي از شما نمي خواهيم».(48)

19. برترين زن مسلمان
 

هنگامي که پيامبر(ص) با مسيحيان نجران درباره مسيحيت و نفي الوهيت حضرت عيسي(ع) گفتگو مي کرد و آنان با وجود استدلال آن حضرت، سخن او را نپذيرفتند، خداوند به پيامبر(ص) خويش دستور داد با آنها «مباهله » کند. آن حضرت در حالي که براي مباهله حضور يافت که حسين (ع)را در آغوش داشت و دست حسن(ع) را گرفته بود و فاطمه (ع)پشت سرش مي آمد و علي هم پشت سر فاطمه(ع) قرار گرفته بود. پيامبر(ص) به اهل بيت خود فرمود:«وقتي دعا کردم، آمين بگوييد».
اما اسقف نجران با ديدن آن چهره هاي پرجاذبه الهي گفت: اگر آنان از خدا بخواهند کوه را از جايش برکند، مي کند، مباهله نکنيد که هلاک مي شويم و بر روي زمين يک نصراني تا روز قيامت باقي نمي ماند.
بنابراين، آنان مباهله نکردند و خواستند بر دين خود باقي بمانند و در نهايت، با آن حضرت توافق کردند که جزيه بپردازند.(49)
اين واقعه زماني بود که خداوند فرمود:«هرگاه بعد از علم و دانشي که ( درباره مسيح) به تو رسيده، ( باز هم) کساني با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت کنيم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنيم، شما هم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله کنيم و لعنت خدا بر دروغگويان قرار دهيم.»(50)
ابن عباس در تفسير اين آيه مي گويد: منظور پيامبر(ص) از فرزندان ما، حسن و حسين، مقصود از زنان ما، فاطمه و منظور از نفوس ما، شخص پيامبر(ص) و علي است.(51)
ابوسعيد خدري نيز مي گويد: زماني که اين آيه نازل شد، رسول الله، علي و فاطمه و حسن و حسين (ع)را فراخواند و فرمود:«بارخدايا! اينها اهل من اند.»(52)
درواقع، تعبير «ابنائنا» و «نسائنا» و «انفسنا» درباره اين چهار معصوم، بيانگر برتري و فضيلت آنان بر سايرين است؛ زيرا پيامبر(ص) از ميان همگان، فقط آن چهار نفر را برگزيد.

20. محبت کوثر، مزد رسالت
 

خداوند خطاب به پيامبر(ص) خويش مي فرمايد:«بگو هيچ پاداشي از شما ( بر رسالتم) درخواست نمي کنم، جز دوست داشتن نزديکان را»(53). اين آيه، مودت و محبت نسبت به نزديکان پيامبر(ص) را به عنوان اجر و مزد رسالت پيغمبر(ص) معرفي مي کند و آن را از امت مسلمان مي خواهد. ابن عباس روايت مي کند: وقتي اين آيه نازل شد، به پيامبر(ص) عرض کردند:«يا رسول الله! آناني که محبت و مودت آنها بر ما واجب شده است، چه کساني اند؟» فرمود:«علي، فاطمه، حسن و حسين(ع)»(54).

پي نوشت ها :
 

1. «في بيوت اذن الله أن ترفع و يذکر فيها اسمه يسبح له فيها بالغدو و الاصال...»نور/36 و 37.
2. الکشف و البيان(تفسير ثعلبي)، تحقيق: ابومحمد ابن عاشور، بيروت، دار احياء التراث العربي، چ1، 1422ق، ج7، ص 107.
3. «مثل نوره کمشکاة فيها مصباحٌ...»نور/35.
4. مناقب الامام علي بن ابي طالب، ابن مغازلي، بيروت، دارالاضواء، چ3، 1424ق، ص 263، ح361.
5. «کانها کوکبٌ درّي».نور/35.
6. مناقب الامام علي بن ابي طالب، ص 263، ح 361.
7. «إنها لاحدي الکبر نذيراً للبشر».مدثر/ 35 و 36.
8. تفسير نورالثقلين، عبدعلي بن جمعه عروسي حويزي، تحقيق: سيد هاشم رسولي محلاتي، قم، مؤسسه اسماعيليان، چ4، 1412ق، ص 458، ح22.
9. همان.
10. «مرج البحرين يلتقيان بينهما برزخ لا يبغيان». الرحمن/ 19 و 20.
11. ينابيع الموده، سليمان قندوزي، تحقيق: علاء الدين اعلمي، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، چ1، 1418ق، ج1، ص 139.
12. الکشف و البيان، ج9، ص 182.
13. مناقب الامام علي بن ابي طالب، ص 277، ح390.
14. «مشرکان مکه، پيامبر(ص) را پس از وفات پسرانش از روي طعنه «ابتر» صدا مي زدند؛ چون فرزند پسري نداشت.»
15. «انا اعطيناک الکوثر فصل لربک وانحر ان شانئک هو الابتر».کوثر/1-3.
16. مجمع البيان في تفسير القرآن، فضل بن حسن طبرسي، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، 1415ق، ج10، ص 458-460.
17. برگزيده تفسير نمونه، احمد علي بابايي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، چ6، 1379ش، ج5، ص 599-560.
18. «الم تر کيف ضرب الله مثلاً کلمة طيبه کشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها في السماء». ابراهيم/ 24.
19. شواهد التنزيل، حاکم حسکاني، تحقيق: محمد باقر محمودي، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، چ1، 1393ق، ج1، ص 311.
20. «انا انزلناه في ليله القدر».قدر/1.
21. تفسير فرات کوفي، تحقيق: محمد الکاظم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1416ق، ص 581 و 582، رقم 747؛ بحارالانوار، تحقيق: محمود درياب، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، چ1، 1421ق، ج18، ص 52.
22. شواهد التنزيل، ج1، ص 58، ح 89.
23. التفسير للعياشي، تحقيق: قسم الدراسات الاسلاميه مؤسسه البعثه؛ قم، بنياد بعثت، چ1، 1421ق، ج1، ص 159، رقم 212/ 111.
24. «فتلقي ادم من ربه کلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم»بقره/37.
25. ينابيع الموده، ج1، ص 112؛ الطرائف، سيد بن طاووس، قم، نشر خيام، چ 1371ق، ص 112، ح 166؛ الدرالمنثور، جلال الدين سيوطي، بيروت، دارالفکر، 1414ق، ج1، ص 19.
26. «و من يطع الله و الرسول فاولئک مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئک رفيقا». نساء/69.
27. همان.
28. بحارالانوار، ج10، ص 361.
29. «ان کتاب الابرار لفي علييين و ما ادريک ما علييون کتاب مرقوم يشهده المقربون». مطففين/18-21.
30. بحارالانوار، ج10، ص 361.
31.احزاب/ 33.
32. ينابيع الموده، ج1، ص 125.
33. الکشاف، تحقيق: عبدالرزاق المهدي، بيروت، داراحياء التراث العربي، چ2، 1421ق، ج1، ص 396.
34. الکشف و البيان، ج8، ص 42؛ ينابيع الموده، ج1، ص 127؛ شواهد التنزيل، ج1، ص 25، ح 661؛ ذخائر العقبي، مکتبه القدسي، 1356ق، ص 24؛ فرائد السمطين، ابراهيم بن محمد جويني، تحقيق: محمدباقر محمودي، بيروت، مؤسسه المحمودي للطباعه و النشر، چ1، 1400ق، ج2، ص 10، ح356؛ جامع البيان عن تأويل آيات القرآن، محمد بن جرير طبري، تحقيق: صدقي جميل العطار، بيروت، دارالفکر، 1415ق، ج22، ص 9، ح 21727.
35. مناقب الامام علي بن ابي طالب، ص 254، حديث 345؛ الاصابه في تمييز الصحابه، ابن حجر عسقلاني، تحقيق: عادل احمد عبدالموجود، بيروت، دارالکتب العلميه، چ1، 1415ق، ج8، ص 265؛ اسد الغابه، بيروت، دارالفکر، چ1، 1419ق، ج6، ص 225.
36. الصواعق المحرقه، تحقيق، عبدالوهاب عبداللطيف، مکتبة القاهره، چ2، 1385ق، ص 143.
37. «وامر اهلک بالصلاة و اصطبر عليها». طه/132.
38. «الصلاة رحمکم الله «انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت».
39. شواهد التنزيل، ج1، ص 381، ح 526.
40. الکشف و البيان، ج8، ص 42.
41. «و لسوف يعطيک ربک فترضي». ضحي/5.
42. مجمع البيان، ج10، ص 382؛ الکشف و البيان، ج10، ص 225؛ موفق؛ مقتل الحسين خوارزمي، ابن احمد مکي، تحقيق: محمد سماوي، قم، انوارالهدي، چ1، 1418ق، ج1، ص 105، ح34.
43. «اني جزيتهم اليوم بما صبروا انهم هم الفائزون».مؤمنون/ 111.
44. شواهد التنزيل، ج1، ص 408، ح 665.
45. الکشاف، ج4، ص 670 و 671؛ التفسير للعياشي، ج3، ص 163-165؛ الکشف و البيان، ج10، ص 99-101؛ مجمع البيان، ج10، ص 209 و 210؛ شواهد التنزيل، ج2، ص 300-302، ح 1042؛ تذکرة الخواص، ابن جوزي، بيروت، مؤسسه اهل البيت، 1401ق، ص 281-283؛ ينابيع الموده، ج1، ص 108 و 109.
46. «يوفون بالنذر و يخافون يوماً کان شره مستطيراً».انسان/ 7.
47. «و يطعمون الطعام علي حبه مسکينا و يتيما و اسيرا». انسان/ 8.
48. «انما نطعمکم لوجه الله لا نريد منکم جزاءً و لا شکورا». انسان/ 9.
49. ر.ک: الکشاف، ج1، ص 396 و 397؛ الکشف و البيان، ج3، ص 85 و 86.
50. «فمن حاجک فيه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علي الکاذبين». آل عمران/61.
51. مناقب الامام علي بن ابي طالب، ص 264، ح 362؛ شواهد التنزيل، ج1، ص 142، ح 194.
52. «اللهم هؤلاء اهلي»، ذخائر العقبي، احمد بن عبدالله طبري، ص 25.
53. «قل لا اسئلکم عليه اجرا الا المودة في القربي». شوري/ 23.
54. ينابيع المودة، ج1، ص 124؛ الطرائف، ص 112، ح 167؛ الکشف و البيان، ج8، ص 310؛ مجمع البيان، ج9، ص 48؛ مناقب الامام علي بن ابي طالب، ص 258، ح 352؛ فرائد السمطين، ج2، ص 13، ح 359؛ بحارالانوار، ج10، ص 196.
  نويسنده:مرتضي حسيني شاه ترابي

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:نشريه فرهنگ کوثر، شماره 77.



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: فاطمه, ع, در کلام الهي, کلام الهي