هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » اردلان سرفراز »کیه کیه
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:32 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

کیه کیه

 پشت دیوار دلم
 یه صدای پا می آد
یه صدای آشنا
از تو کوچه ها می آد
یه صدای پا می آد
یه صدای پا می آد
نفسم راهشو گم کرده تو سینه
چشم من یه سایه رو دیوار می بینه
صدای تیک تیک قلبم نمی ذاره
صدای پاها تو گوشام بشینه
اونجا کیه کیه
پشت دیوار کیه
سایه شو من می بینم
شاید خواب می بینم
برگشته پیش من
امید آخرینم
یه روزی پیدا بشه
قفل زندون دلم
با کلیدش وا بشه
همه خوبی ها رو همراش بیاره
دست خوبشو تو دستام بذاره


شاعران » اردلان سرفراز »کولی
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:32 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

کولی 

شب من پنجره ای بی فردا
 روز من ، قصه ی تنهایی ها
مانده بر خاک و اسیر ساحل
ماهی ام ، ماهی دور از دریا
 هیچ کس با دل آواره ی من
 لحظه ای همدم و همراه نبود
 هیچ شهری به من سرگردان
 در دروازه ی خود را نگشود
کولی ام ، خسته و سرگردانم
 ابر دلتنگ پر از بارانم
 کولی ام ، خسته و سرگردانم
ابر دلتنگ پر از بارانم
پای من خسته از این رفتن بود
قصه ام قصه ی دل کندن بود
دل به هر کس که سپردم دیدم
 راهش افسوس جدا از من بود
صخره ویران نشود از باران
 گریه هم عقده ی ما را نگشود
آخر قصه ی من مثل همه
 گم شدن در نفس باد نبود
روح آواره ی من بعد از من
کولی در به در صحراهاست
می رود بی خبر از آخر راه
همچنان مثل همیشه تنهاست
کولی ام خسته و سرگردانم
ابر دلتنگ پر از بارانم
کولی ام خسته و سرگردانم
ابر دلتنگ پر از بارانم


شاعران » اردلان سرفراز »مرداب
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:31 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

مرداب

میون یه دشت لخت
 زیر خورشید کویر
 مونده یک مرداب پیر
 توی دست خاک اسیر
 منم اون مرداب پیر
 از همه دنیا جدام
داغ خورشید به تنم
زنجیر زمین به پام ... آه
من همونم که یه روز
می خواستم دریا بشم
 می خواستم بزرگترین
دریای دنیا بشم
آرزو داشتم برم
تا به دریا برسم
شبو آتیش بزنم
تا به فردا برسم ... آه
 اولش چشمه بودم زیر آسمون پیر
اما از بخت سیاه
راهم افتاد به کویر
چشم من به اونجا بود
پشت اون کوه بلند
اما دست سرنوشت
سر رام یه چاله کنده ... آه
توی چاله افتادم
خاک منو زندونی کرد
آسمون هم نبارید
اونم سرگرونی کرد
حالا یک مرداب شدم
یه اسیر نیمه جون
یه طرف می رم تو خاک
یه طرف به آسمون
خورشید از اون بالاها
زمینم از این پایین
هی بخارم می کنن
 زندگیم شده همین
با چشام مردنمو
دارم اینجا می بینم
سرنوشتم همینه
من اسیر زمینم
هیچی باقی نیست ازم
قطره های آخره
خاک تشنه همینم
 داره همراش می بره
خشک می شم تموم می شم
فردا که خورشید می آد
شن جامو پر می کنه
که می آره دست باد ، آه


شاعران » اردلان سرفراز »گنجشک های خونه
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:30 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

گنجشک های خونه

 ای چراغ هر بهانه
 از تو روشن از تو روشن
 ای که حرفای قشنگت منو آشتی داده با من
من و گنجشکای خونه دیدنت عادتمونه
 به هوای دیدن تو پر می گیریم از تو لونه
باز میایم که مثل هر روز
برامون دونه بپاشی
 من و گنجشکا می میریم تو اگه خونه نباشی
 همیشه اسم تو بوده اول و آخر حرفام
 بس که اسم تو رو خوندم بوی تو داره نفس هام
عطر حرفای قشنگت عطر یک صحرا شقایق
 تو همون شرمی که از اون
سرخ گونه های عاشق
 شعر من رنگ چشاته
رنگ پاک بی ریایی
بهترین رنگی که دیدم
رنگ زرد کهربایی
من و گنجشکای خونه
دیدنت عادتمونه
به هوای دیدن تو پر می گیریم از تو لونه


شاعران » اردلان سرفراز »اجاق
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:30 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

اجاق

غریب و گنگ و بی فریاد ، اجاقی سرد و خاموشم
نفس هام سرد و یخ بسته ، زمستون تو آغوشم
یه روز تو سینه ی سردم ، هزاران شعله برپا بود
تنم فانوس شب سوز شبای سرد یلدا بود
یه شب بادی غریب اومد
تا صبح بارون به من بارید
 منو خاموش می کرد بارون
می برد خاکسترامو باد
 چشام در انتظار اشک
 لبام در حسرت فریاد
 حالا خالی تر از خالی
 اجاقی سرد و خاموشم
نفس هام سرد و یخ بسته
زمستونه تو آغوشم
 اجاقی خالی و خاموش مث یه قلب بی خونه
یک با دست آفتابیش تو رگ هام خون می جوشونه
می دونم شعله ور می شم می سوزونم زمستونو
 می گیرم با سر انگشتم همه نبضای لرزونو
 می دونم شعله ور میشم می سوزونم زمستونو
 می گیرم با سر انگشتم همه نبضای لرزونو


شاعران » اردلان سرفراز »غروبا قشنگن
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:30 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

غروبا قشنگن

 وقتی خورشید میره تا چشماشو رو هم بذاره
 رنگ خورشید غروب چشماتو یادم میاره
همیشه غروب برام عزیز و دوست داشتنیه
 واسه اینکه رنگ خوب چشمای تو رو داره
غروبا قشنگن ،‌ با چشات یه رنگن
 قشنگ ترین غروبو تو چشای تو می بینم
تموم عالمو پر از صدای تو می بینم
تو چه پاکی ، تو چه خوبی
تو شکوه یه غروبی
مث دریای پر آواز جنوبی
تو برام دیدنی هستی مث دریای جنوب
 که پر از رازی و آوازی و قصه های خوب
 دیدنت برای من همیشه تازگی داره
مث جنگل مث ساحل ، مث دریا تو غروب


شاعران » اردلان سرفراز »اون منم
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:29 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

اون منم 

 اون که هر چی ابر دنیاس ، خونه داره تو چشاش
اون که ناچاره بخنده ، اما گریه س خنده هاش
 اون که تو شهرش غریبه ،‌ با یه عالم آشنا
هیچ کدوم باور نکردن ، غربت تلخ صداش
 اون منم ،‌ اون منم ، اون منم
بغضمو تو گلوم می شکنم
دیروز من ، مثل امروز ، مثل فرداس
 هر روز دستام ،‌سرد و تنهاس
دیروز ، امروز ، فردا
خیلی سخته ،‌ این تنهایی ، بی فردایی
 تنها موندن ، تنها خوندن
 تنها ،‌ تنها ، تنها
 اون که خیلی قصه داره ، رو لبای بی صداش
 مونده فریادش تو سینه ،‌در نمی آد از لباش
 قد یه دنیا کتابه ، با یه عالم گفتنی
هر کدوم از غصه هاشون ، هر کدوم از قصه هاش
اون منم ، اون منم ، اون منم
بغضمو تو گلوم می شکنم


شاعران » اردلان سرفراز »چشم من
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:28 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

چشم من

 چشم من بیا منو یاری بکن
 گونه هام خشکیده شد ، کاری بکن
 غیر گریه مگه کاری می شه کرد
 کاری از ما نمی آد ، زاری بکن
اون که رفته ، دیگه هیچ وقت نمی آد
 تا قیامت دل من گریه می خواد
هر چی دریا و زمین داره خدا
با تموم ابرای آسمونا
 کاشکی می داد همه رو به چشم من
تا چشام به حال من گریه کنن
اون که رفته ، دیگه هیچ وقت نمی آد
تا قیامت ،‌ دل من گریه می خواد
قصه ی گذشته های خوب من
خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن
حالا باید سر رو زانوم بذارم
تا قیامت اشک حسرت ببارم
دل هیچ کی مثل من غم نداره
 مثل من غربت و ماتم نداره
حالا که گریه دوای دردمه
چرا چشمم اشکشو کم می آره
خورشید روشن ما رو دزدیدن
زیر اون ابرای سنگین کشیدن
همه جا رنگ سیاه ماتمه
فرصت موندنمون خیلی کمه
اون که رفته ،‌ دیگه هیچ وقت نمی آد
تا قیامت دل من گریه می خواد
سرنوشت چشاش کوره نمی بینه
زخم خنجرش می مونه تو سینه
لب بسته سینه ی غرق به خون
قصه ی موندن آدم ها اینه
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمی آد
تا قیامت ، دل من گریه می خواد


شاعران » اردلان سرفراز » دستای تو
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:28 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

دستای تو

 ای که بی تو خودمو
 تک و تنها می بینم
هر جا که پا می ذارم
تو رو اونجا می بینم
یادمه چشمای تو
 پر درد و غصه بود
قصه ی غربت تو
قد صد تا قصه بود
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش می زنه
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش می زنه
تو برام خورشید بودی
توی این دنیای سرد
گونه های خیسمو
دستای تو پاک می کرد
حالا اون دستا کجاست
اون دو تا دستای خوب
چرا بی صدا شده
لب قصه های خوب
من که یاور ندارم
اون همه خاطره مرد
عاشق آسمونا
پشت یک پنجره مرد
 آسمون سنگی شده
 خدا انگار خوابیده
 انگار از اون بالاها
 گریه ها مو ندیده
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش می زنه
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش می زنه


شاعران » اردلان سرفراز »اسم تو
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:27 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

اسم تو

 این همه شهر عاشقونه هق هق گریه شبونه
 این همه قصه از یک اسمه اسمی که مثل یک طلسمه
یک اسمه طلسمه
یاد تو یاد تو روزهای رفته
اسم تو اسم تو اسم هر روز هفته است
شیشه ی عمر من افسون این یه اسمه
زندگیم بسته ی جادوی این طلسمه
دنیای من طلسمه یک اسمه یک اسمه
سب های چوبی تکیده بادبادک های پر کشیده
این همه خاطره طلسمه یاد یک عمره و ی ه اسمه
طلمسه ، یک اسمه
اسم تو اسم دریا ، کبوتر
بوی تو بوی گل گل های سرخ پرپر
 اسم تو ،‌ رو تن هرسنگ و هر درخته
 گفتنش ، خواستنش مثل عشق تو سخته
کی گفته این یک اسمه ... طلسمه ... طلسمه


شاعران » اردلان سرفراز »دو راهی
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:27 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

دو راهی

شدیم از یاد یکدیگر فراموش دو راهی بین ما بگشوده آغوش
از آن عشقی که در ما شعله می زد به جا مانده اجاقی سرد و خاموش
میان من و تو دوراهی نشسته صدایی نمانده به لب های بسته
به لب های خموش این دوراهی نشسته قصه ی غمگین رفتن
همیشه راه ما با هم یکی بود ولی راهت جدا شد دیگر از من
اگر در چشم هم اشکی ببینیم توان رفتن از ما می گریزد
برو بگذار ایندیوار کهنه به نام عشق ما در هم بریزد
میان من و تو دوراهی نشسته صدایی نمانده به لب های بسته


شاعران » اردلان سرفراز »بهت
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:26 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

بهت

توی بهت چشم من درد ناباوریه
فصل سرد عشق ما رنگ خاکستریه
 دردی که من می کشم اگه کوه هم می کشید
 ذره ذره می تکید قطره قطره می چکید
 می تونست با دست تو بهت من ویرون بشه
فصل زرد قصه هام ظهر تابستون بشه
قصه یقین عشق توی دفترم بودی
توی ایینه ی شعر شکل باورم بودی
من از خوش باوریهام به ویرونی رسیدم
تو را یک لحظه نزدیک یه لحظه دور می دیدم
از تب ناباوری گر گرفته تن من
سهم من از تو اینه چکه چکه آب شدن
دروغ آخرینی که من از تو شنیدم
خودت بودی که از تو به ویرونی رسیدم
از تب ناباوری گر گرفته تن من
سهم من از تو اینه چکه چکه آب شدن
از تب ناباوری گر گرفته تن من
سهم من از تو اینه
چکه چکه آب شدن


شاعران » اردلان سرفراز »غزل
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:26 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

غزل

انگار با من از همه کس آشناتری
 از هر صدای خوب برایم صداتری
 ایینه ای به پاکی سر چشمه ی یقین
با اینکه روبروی منی و مکدری
تو عطر هر سپیده و نجوای هر نسیم
 تو انتهای هر ره و آن سوی هر دری
لالای پر نوازش باران نم نمی
خاک مرا به خواب گل یاس(سرخ) می بری
انگار با من از همه کس ‌آشناتری
 از هر صدا خوب برایم صداتری
 درهای ناگشوده ی معنای هر غروب
مفهوم سر به مهر طلوع مکرری
هم روح لحظه های شکوفایی و طلوع
هم روح لحظه های گل یاس پرپری
 از تو اگر که بگذرم ، از خود گذشته ام
 هرگز گمان نمی برم از من ،‌ تو بگذری
انگار با من از همه کس آشناتری
 از هر صدای خوب برایم صداتری
 من غرقه ی تمامی غرقاب های مرگ
 تو لحظه ی عزیز رسیدن به بندری
 من چیره می شوم به هراس غریب مرگ
 از تو مراست وعده ی میلاد دیگری
 از تو اگر که بگذرم از خود گذشته ام
 هرگز گمان نمی برم از من تو بگذری
 انگار با من از همه کس آشناتری
از هر صدای خوب برایم صداتری


شاعران » اردلان سرفراز »جاده
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:25 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

جاده

 خدا گریه ی مسافر رو ندید
 دل نبست به هیچ کس و دل نبرید
آدم رو برای دوری از دیار
 جاده رو برای غربت آفرید
جاده اسم منو فریاد می زنه
 میگه امروز روز دل بریدنه
کوله باری که پر از خاطره هاس
روی شونه های لرزون منه
 از تموم آدمای خوب و بد
 از تموم قصه های خوب و بد
چی برام مونده به جز یه خاطره
نقش گنگی تو غبار پنجره
جاده آغوششو وا کرده برام
 منتظر مونده که من باهاش بیام
قصه ی تلخ خداحافظی رو
می خونم با اینکه بسته هست لبام
پشت سر گذاشتن خاطره ها
همه ی عشق ها و دلبستگی ها
خیلی سخته ولی چاره ندارم
جاده
فریاد می زنه
بیا
پشت سر گذاشتن خاطره ها
همه ی عشق ها و دل بستگی ها
خیلی سخته ولی چاره ندارم
جاده
فریاد می زنه
بیا


شاعران » اردلان سرفراز »مستی
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:25 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

مستی

مستی ام درد منو دیگه دوا نمی کنه
 غم با من زاده شده منو رها نمی کنه
 منو رها نمی کنه منو رها نمی کنه
 شب که از راه می رسه غربت هم باهاش میاد
توی کوچه های شهر باز صدای پاش میاد
 من غمای کهنمو ور می دارم که توی میخونه ها جا بذارم
 می بینم یکی میاد از میخونه زیر لب مستونه آواز می خونه
مستی ام درد منو دیگه دوا نمی کنه
غم با من زاده شده منو رها نمی کنه
منو رها نمی کنه منو رها نمی کنه
گرمی مستی میاد توی رگ های تنم
 می بینم دلم می خواد با یکی حرف بزنم
کی میاد به حرفای من گوش بده
آخه من غریبه هستم با همه
یکی آشنا میاد به چشم من
ولی از بخت بدم اونم غمه
مستی ام درد منو دیگه دوا نمی کنه
غم با من زاده شده منو رها نمی کنه
خسته از هر چی که بود
خسته از هر چی که هست
راه می افتم که برم
مثل هر شب مست مست
باز دلم مثل همیشه خالیه
باز دلم گریه ی تنهایی می خواد
بر می گردم تا ببینم کسی نیست
می بینم غم داره دنبالم میاد
مستی ام درد منو
دیگه دوا نمی کنه
غم با من زاده شده منو رها نمی کنه
منو رها نمی کنه منو رها نمی کنه
منو رها نمی کنه منو رها نمی کنه


شاعران » اردلان سرفراز »برج
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:24 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

برج

با دریغی سنگین
 شعر آمیخته با حسرت یک خاطره را
قصه حادثه ی برج و کبوتر را
یک بار دیگر می خوانم
ای پرنده ی مهاجر ای مسافر
ای مسافر من ، ای رفته به معراج
تو به اندازه ی قدرت پریدن
 تو به اندازه ی دل بریدن از خاک
عزیزی
زیر این گنبد نیلی ،‌ زیر این چرخ کبود
 توی یک صحرای دور ،‌ یه برج پیر و کهنه بود
یه روزی زیر هجوم وحشی بارون و باد
از افق ، کبوتری تا برج کهنه پر گشود
 خسته و گمشده از اون ور صحرا می اومد
باد پراشو می شکست بارون بهش سیلی می زد
برج تنها سرپناه خستگی شد
 مهربونیش مرهم شکستگی شد
اما این حادثه ی برج و کبوتر
قصه ی فاجعه ی دلبستگی شد
آخر این قصه رو ... تو می دونی .... تو می دونستی
 من نمی تونم برم .... تو می تونی .... تو می تونستی
باد و بارون که تموم شد ، اون پرنده پر کشید
التماس و اشتیاقو تو چشم برج ندید
عمر بارون عمر خوشبختی برج کهنه بود
بعد از اون حتی تو خوابم اون پرنده رو ندید
ای پرنده ی من ای مسافر من
 من همون پوسیده ی تنها نشینم
 هجرت تو هر چه بود معراج تو بود
اما من اسیر مرداب زمینم
راز پرواز و فقط تو می دونی ... تو می دونستی
نمی تونم بپرم .... تو می تونی .... تو می تونستی


شاعران » اردلان سرفراز »دو پنجره
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:24 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

دو پنجره 

 توی یک دیوار سنگی
 دو تا پنجره اسیرن
 دو تا خسته دو تا تنها
 یکیشون تو یکیشون من
 دیوار از سنگ سیاهه
سنگ سرد و سخت خارا
زده قفل بی صدایی
به لبای خسته ی ما
نمی تونیم که بجنبیم
 زیر سنگینی دیوار
 همه ی عشق من و تو
قصه هست قصه ی دیدار ، آه
 همیشه فاصله بوده
 بین دستای من و تو
با همین تلخی گذشته
شب و روزهای من و تو
راه دوری بین ما نیست
 اما باز اینم زیاده
تنها پیوند من و تو
دست مهربون باده
 ما باید اسیر بمونیم
 زنده هستیم تا اسیریم
واسه ما رهایی مرگه
تا رها بشیم می میریم ، آه
کاشکی این دیوار خراب شه
من و تو با هم بمیریم
 توی یک دنیای دیگه
 دستای همو بگیریم
شاید اونجا توی دلها
 درد بیزاری نباشه
میون پنجره هاشون
 دیگه دیواری نباشه


شاعران » اردلان سرفراز »قصه ی شهر سکوت
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:23 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

قصه ی شهر سکوت

 روزی دل من که تهی بود و غریب
 از شهر سکوت به دیار تو رسید
 در شهر صدا که پر از زمزمه بود
تنها دل من قصه ی مهر تو شنید
چشم تو مرا به شب خاطره برد
در سینه دلم از تو و یاد تو تپید
در سینه ی سردم ، این شهر سکوت
دیوار سکوت به صدای تو شکست
 شد شهر هیاهو ، این سینه ی من
فریاد دلم به لبانم بنشست
 خورشید منی ،‌ منم آن بوته ی دشت
من زنده ام از نور تو ای چشمه ی نور
دریای منی ، منم آن قایق خرد
با خود(ناگه) تو مرا می بری تا ساحل دور 
کنون(اکنون) تو مرا همه شوری و صدا
 کنون(اکنون) تو مرا همه نوری و امید
 در باغ دلم بنشین بار دگر
 ای پیکر تو ، چو گل یاس سپید


شاعران » اردلان سرفراز »من و تو
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:22 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

من و تو

من و تو با همیم اما دلامون خیلی دوره
همیشه بین ما دیوار صد رنگ غروره
نداریم هیچ کدوم حرفی که باز هم تازه باشه
چراغ خنده هامون خیلی وقته سوت و کوره
 من و تو
 من و تو
 من و تو
 هم صدای بی صداییم ، با هم و از هم جداییم
 خسته از این قصه هاییم ، هم صدای بی صداییم
 نشستیم خیلی شب ها قصه گفتیم از قدیما
 یه عمره وعده ها افتاده از امشب به فردا
 تمام وعده ها رو دادیم و حرفا رو گفتیم
 دیگه هیچی نمی مونه برای گفتن ما
من و تو
 من و تو
 من و تو
هم صدای بی صداییم ، با هم و از هم جداییم
 خسته از این قصه هاییم ، هم صدای بی صداییم
گل های سرخمون پوسیده موندن توی باغچه
دیگه افتاده از کار ساعت پیر رو طاقچه
گل های قالی رنگ زرد پاییزی گرفتن
اون هام خسته شدن از حرف هر روز تو و من
من و تو ، من و تو ، من و تو ، من و تو


شاعران » اردلان سرفراز »غریب آشنا
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:21 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

غریب آشنا

 تو از شهر غریب بی نشونی اومدی
 تو با اسب سفید مهربونی اومدی
 تو از دشت های دور وجاده های پر غبار
برای هم صدایی هم زبونی اومدی
تو از راه می رسی ،‌ پر از گرد و غبار
تمومه انتظار ، می اید همرات بهار
چه خوبه دیدنت ، چه خوبه موندنت
 چه خوبه پاک کنم ، غبار رو از تنت
 غریب آشنا ، دوست دارم بیا
منو همرات ببر ، به شهر قصه ها
 بگیر دست منو ، تو اون دستا
 چه خوبه سقفمون یکی باشه با هم
 بمونم منتظر تا برگردی پیشم
تو زندونم با تو ، من آزادام


شاعران » اردلان سرفراز »ترانه ی آغاز
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:20 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

ترانه ی آغاز

در من هزار حرف نگفته
هزار درد نهفته
 هزاران هزار دریا هر لحظه در تپیدن و طغیانند
در من هزار آهوی تشنه
در خشکسال دشت پریشانند
در من پرندگان مهاجر
ترانه های سفر را
 در باغ های سوخته می خوانند
با من که در بهار خزانم قصه های فراوانی ست
با من که زخم های فراوانی
بر گرده ام به طعنه دهان باز کرده اند
هر قصه یک ترانه
هر ترانه خاطره ای دیگر
هر عشق یک ترانه ی بیدار است
در خامشی حضورم ، حرف مرا بفهم
یا برای عشق ، زبانی تازه پیدا کن
تا درد مشترک
زبان مشترکمان باشد
حرف مرا بفهم و مرابشنو
این من نه ،‌ آن من دیگر
آنکس که پنجره ی چشم های من او را
 کهنه ترین قاب است
از پشت پنجره ی زندان
حرف مرا بفهم
که فریاد تمامی زندانیان
در تمامی اعصار است
در گیر و دار قتل عام کبوترها
در سوگ شاخه های تکه تکه ی زیتون
وقتی که از دل جوان ترین جوانه های عاشق باغ ماه
بر مسلخ همیشگی انسان
در لحظه ی شکفتن فریاد
باران سرخی از ستاره سرازیر است
آن سان که هر ستاره دلیل شرمساری خورشید های بسیاری
از برآمدنشان است
تو گریه می کنی
از عمق آشنای جنگل چشمانت
از عمق جنگلی که در آن پاییز ، در غروب به بغض نشسته
باران بی دریغ اشک تو می بارد
تا عطر خیس جنگل پاییز
در من هوای گریه برانگیزد
آنگاه از چشم ذهن من
شعری بسان گریه فرو ریزد
من شعر می نویسم
 تو با ترانه های عاشق من ، عاشق
تو با ترانه های تشنه ی من دریا
بر پنج خط ساز سفر ،‌ زخمه می شوی
تو گریه می کنی
تو لحظه های شعر مرا ،‌ در خویش تجربه کرده
یعنی مرا در بدترین و بهترین دقایق بودن تکرار می کنی
یا با ترانه های من بر لب
به رویا رویی جلادان به مسلخ خویش می شتابی
یعنی که با منی
دیروز
امروز
تا هنوز و همیشه
ایا زبان مشترک این نیست ؟
آن زبان تازه که می گفتم ؟
ایا زبان مشترک این نیست ؟


شاعران » اردلان سرفراز »
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:17 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
از ريشه تا هميشه

  1. ترانه ی آغاز

  2.  غریب آشنا

  3.  من و تو

  4.  قصه ی شهر سکوت

  5.  دو پنجره

  6.  برج

  7.  مستی

  8. جاده

  9.  غزل

  10.  بهت

  11.  دو راهی

  12.  اسم تو

  13.  دستای تو

  14.  چشم من

  15.  اون منم

  16.  غروبا قشنگن

  17.   اجاق

  18.  گنجشک های خونه

  19. مرداب

  20. کولی

  21.  کیه کیه

  22. همزاد

  23.  عاشقانه

  24. مسخ - اینه ها

  25.  سفر

  26. کوه

  27.  شقایق

  28. صدای بارون

  29.   قلندر

  30.   گل ناز  پرپر من

  31.  دلتنگی

  32.   پرنده

  33.  سوغات

  34.   عسل

  35.   ای عشق

  36. خسته ام

  37.  دریغ

  38.  بت شکن

  39.   عروسک - مترسک

  40. میراث

  41.  عقیق

  42.   گمشده

  43. گلایه

  44. کویر

  45.   نیمه ی گمشده ی من

  46.  نخل

  47.  شکایت

  48.  حادثه

  49.   طلاق

  50.   باغ  بارون زده

  51.   سال  2000

  52. پرسش

  53.   مرهم

  54.  بیا  بنویسیم

  55.  معراج

  56.  هم صدا

  57.  آواز

  58.  سرزمین من

  59. دشمن

  60.  خاک خسته

  61.  تقدیر

  62.  حیرت

  63.  گره کور

  64.  ولایت

  65.  راز همیشگی شدن

  66. زندگی

  67.   نیرنگ

  68.   آرزو

  69.   نازنین

  70.  گریز

  71.  حادثه

  72.  بهانه

  73.  شانه هایت

  74.  دلسوخته

  75.   آهای مردم دنیا

  76. نیایش

  77.  مهمان یک شبه

  78. گرفتار

  79.   اینه

  80.  هزار و یک شب

  81.  سهم من

  82.  پریچه

  83.  دلبر

  84.   عشق من

  85.  ای آنکه

  86.  ستاره ی دنباله دار

  87.  خواب

  88. پیاله

  89.  ای یار بگو

  90.   آبی

  91.  به بچه هامون  چی بگیم

  92.   بنویس

  93.   برای دیدن  تو ،  از حادثه ها  گذشتم

  94.   جهان سوم

  95.   محتاج

  96.   خبر تازه

  97.  منزل به منزل

  98. آشفته بازار

  99.  آخرین سوار

  100.  لهجه ی دریا

  101.   تاریخ

  102.  ساقی

  103.  ترانه ی آخر


چگونه به كودكان كمرو کمک کنیم؟
سه شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 23:46 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
من احساس تو را به خوبی درک می کنم.من هم خودم گاهی چنین احساسی داشتم هنگامی که مطمئن نبودم چکار باید بکنم و دیگران مرا تماشا می کردند.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی
لکه بری با شیوه آسان
سه شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 23:45 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

لکه جوهر:

برای از بین بردن جوهر سیاه بر روی فرش یا لباس، مقداری ماست روی محل لكه ریخته و با قاشق ماست را جمع كنید.

چند مرتبه این كار را تكرار كنید، لكه كاملاً از بین می رود.

لكه چای:

برای از بین بردن لكه چای، فوراً پارچه خیس را روی لكه بكشید. اگر پاك نشد، پارچه را آغشته به آب و پودر لباسشویی كنید بر روی لكه بكشید فوراً تمیز می شود.

اگر امكان شست وشوی سریع آن وجود نداشت، مقداری نمك بر روی سطح لكه بریزید و مدتی صبر كنید تا نمك آن را به خود جذب كند. سپس در صورت فراهم شدن شرایط شست وشو، آن را به روش معمول با آب گرم و مواد شوینده بشویید.

راهكار دیگر این است كه سطح لكه را با اسپری مخصوص مو بپوشانید، سپس یك قطعه صابون بر روی سطح لكه بمالید و بعد آن را در آب سرد خیس كنید و بشویید.
لکه بری

لكه آدامس:

برای از بین بردن آدامس از شیره درخت كاج و یا روغن نباتی استفاده كنید و بعد از آن لباس را كاملاً بشویید. روش دیگر برای از بین بردن لكه آدامس از روی لباس این است كه یك تكه یخ برداشته و چند مرتبه بر روی آدامس بكشید تا از روی لباس جدا شود . اگر آدامس از پارچه جدا نشد می توانید از بنزین استفاده كنید.

برای پاک کردن لکه سیاهی که از روی پرده کرکره روی لباستان مانده بود باید به روش پاک کردن لکه چربی از روی لباس عمل کنید به این ترتیب که ابتدا با دستمال كاغذی ضرباتی آرام به سطح لكه بزنید و باقیمانده لکه را به دستمال منتقل كنید. برای لباس های رنگ روشن و قابل شست وشو با ماشین، می توانید در صورت امكان آنها را در ماشین لباسشویی و درجه حرارت بالا شست وشو دهید ولی در غیر این صورت یا لكه زدایی را به خشكشویی بسپرید یا با دست شست وشو دهید.
نكته: برای جذب لكه های چربی و حتی لكه های حاصل از ریختن نوشابه، آب میوه و مانند اینها بهترین كار ریختن قشر نازکی از نمك یا پودر تالك (پودر بچه) و رها كردن لكه برای مدت نیم ساعت تا یك ساعت است.

پس ازآن با شامپو یا كف حاصل از كمی مایع ظرفشویی و آب شست وشو دهید. البته مرحله فوق را می توانید چند بار تكرار كنید.

که البته برای لباس شما این کارها تقریباً دیگر قابل انجام نیست زیرا شما به صورت معمولی پارچه را شستشو داده اید و لکه در روی لباس کهنه شده است. از بین بردن لکه های کهنه روی لباس تقریباً غیر ممکن می باشد.



:: موضوعات مرتبط: هنر در خانه
هشت قدم تا پاهایی باطراوت و زیبا
سه شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 23:44 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
1. با استفاده از لاک پاک کن، لاک هاي قديمي ناخن هاي پاي خود را پاک کنيد.

2. پاهاي خود را در تشتي از آب گرم فرو بريد و ماساژ دهيد تا استرس از آن ها دور شود.

3. ناخن هاي خود را کوتاه کنيد.

4. ناخن هاي خود را با استفاده از يک سوهان ناخن با حرکات ملايم به يک سمت مدل دهيد.

5. مقداري از کرم مولتي ويتامين ناخن و کوتيکول را روي کوتيکول هاي خود قرار دهيد و بگذاريد چند دقيقه بماند و سپس به ارامي کوتيکول ها را به عقب برانيد.

6. براي جداکردن لايه مرده پوست از اسکراب لايه بردار پا و سپس از سوهان پا استفاده کنيد و سپس پاهاي خود را بشوييد.

7. کرم نرم کننده پا را بر تمام قسمت هاي پا ماساژ دهيد.

8. پاهاي خود را خشک کنيد و پودر ضد بوي پا را استفاده کنيد.



:: موضوعات مرتبط: آرایش و زیبایی
با 5 دستورالعمل ساده خون خود را تصفیه کنید !
سه شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 23:43 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

با 5 دستورالعمل ساده خون خود را تصفیه کنید !

  - روزنامه ایران نوشت:

محیط زندگی آلوده و افزودنی‌‌های مضر از دغدغه‌های همگانی است. به همین دلیل برنامه‌های سم‌زدایی روبه گسترش است زیرا با پیروی از این برنامه‌ها با روشی طبیعی از بروز بیماری ها جلوگیری می‌شود.

تصفیه خون یکی از موارد پراهمیت است زیرا جریان خون موادغذایی حیاتی و اکسیژن را به اندام‌های بدن می‌رساند. هنگامی که سموم در جریان خون باشند، اندام‌ها آسیب می‌بینند و در معرض خطر قرار می‌گیرند و در این زمان سردرد، مشکل تنفس، خستگی، آلرژی و... ظاهر می‌شوند.

برای پیروی از این برنامه باید موارد زیر را مورد توجه قرار داد.

مصرف غذاهایی که جریان خون را تصفیه می‌کنند باید در دستورالعمل غذایی قرار گیرند. این موادغذایی شامل اسفناج، مارچوبه، موسیر، تره‌فرنگی، کرفس و هویج است. از این‌رو توصیه می‌شود اسفناج، کرفس و هویج به سالاد افزوده شود، موسیر و تره‌فرنگی را نیز باید خرد کرد و همراه با سوپ مصرف کرد. مارچوبه بخارپز شده نیز به املت اضافه ‌شود.

مصرف غذاهای مفید برای کبد، از آنجایی که کبد یکی از مهم‌ترین اندام‌هایی است که سموم بدن را جدا می‌کند، خوردن غذاهای مفید برای کبد، برای تصفیه خون نیز مفید خواهد بود. این موادغذایی شامل سبزیجات تلخ دارای برگ سبز، خردل سبز، کلم‌پیچ، شاهی آبی و... است که باید در برنامه غذایی روزانه گنجانده شوند.

مصرف غذاهای غنی از فیبر مانند پودر تخم کتان، جوی دوسر و پاپایا، آناناس، آلو و... برای روده‌ها مفید است و سلامت را افزایش می‌دهد. تنظیم حرکات روده‌ای برای تصفیه خون ضروری است زیرا یبوست باعث می‌شود سموم دوباره جذب و وارد جریان خون شوند.
مصرف چای سبز به دلیل برخورداری از خواص آنتی باکتریال از زمان‌های قدیم در چین رواج داشته است. این چای همچنین برای سلامت عمومی و طول عمر نیز مفید است. کاتچئین‌های موجود در چای سبز خون را رقیق می‌کنند و از این‌رو از تشکیل لخته‌های خونی جلوگیری می‌شود.

این چای همچنین در کاهش قند خون و سطح کلسترول مفید است لذا توصیه می‌شود روزانه حداقل سه فنجان چای سبز نوشیده شود.

کاهش میزان مصرف غذاهای فرآوری شده. توصیه می‌شود به جای مصرف غذاهای فرآوری شده از موادغذایی خانگی استفاده شود زیرا افزودنی‌ها و نگهدارنده‌های مصنوعی مضر و سوخت و ساز آنها برای بدن دشوار است.

از این‌رو باید از موادطبیعی، غلات کامل، میوه‌ها و سبزیجات فصلی و منابع پروتئینی مانند گوشت بوقلمون بیشتر استفاده شود.



:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
علل رقابت خانمها برای بدست آوردن مردها
سه شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 18:39 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
اکـثـر خـانـمها برای بدست آوردن مرد مورد نظر خود ازحـــس رقابت بسیار زیادی برخوردار هستند. مثل این اسـت کـه آقــایون بدون اینکه واقعا قصد چنین کاری را داشـته باشند دارای نوعی کشش غریزی خاص برای جذب خانم ها بـه رقـابـت هسـتـند. اگـرچـه بـعضی ازخانم هـا هنگامی که متوجه شوند همسر آنها با فرد دیـگــری ارتباط برقرار کرده است موقرانه صحنه را ترک مـی کــنند ولی بسیاری از خانمها چنین موقعیتی را

مثل یک میدان جنگ تصور می کنند که هیچ چاره ای جز مبارزه در آن را ندارند. در حقیقت آنها تصور می کنند مردهایی که از جانب خانمها توجه بیشتری را به خود جلب می کنند از سایر مردها برتر هستند. اما دلیل تمام این مسائل چیست؟ چرا خانمها برای بدست آوردن آقایون با یکدیگر چشم و هم چشمی می کنند؟

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: زنان
نمائی تازه با کمترین هزینه
سه شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 18:35 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
این روزها به ویژه در آپارتمان‌های کوچک، اتاق نشیمن به نقطه ی کانونی اهل خانه و فضای اصلی آن‌ها تبدیل شده است. بنابر‌این، گاهی با اندک تغییراتی در این بخش، می‌توان به کل فضای مسکونی چهره‌ای جدید بخشید و تنوعی در زندگی آفرید. پس عجله نکنید؛ نیازی نیست که برای تغییر محیط خانه‌تان کل وسایل و مبلمان‌‌تان را عوض کنید.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: دکوراسیون
روزهای قاعدگی را با این مواد غذایی بگذرانید
سه شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 18:33 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

روزهای قاعدگی را با این مواد غذایی بگذرانید

روزهای قاعدگی را با شیر، پنیر و کلم بروکلی بگذرانیدپژوهش‌های تازه از تاثیر فوق‌العاده كلسیم و ویتامین‌D در پیشگیری از ابتلا به علا‌یمی كه پیش از قاعدگی،زنان را گرفتار می‌‌كند و به آن<نشانگان پیش از قاعدگی> می‌گویند، خبر می‌دهند. اخیرا پژوهشگران دانشگاه ماساچوست پس از مطالعه مفصلی بر روی ۳۰۰۰ زن اعلام كرده‌اند كه رژیم غذایی سرشار از كلسیم و ویتامین D می‌تواند در كاهش بروز علایم این نشانگان موثر واقع شود. محققان اعتقاد دارند افرادی كه در رژیم غذایی خود به مقدار كافی از غذاهای حاوی ویتامین D و كلسیم مانند شیر و پنیر و سایر لبنیات و همچنین جوانه‌ها و كلم بروكلی استفاده می‌كنند، دچار كمترین میزان علایم این بیماری می‌شوند.

 

از نظر این محققان، دلیل كاهش علایم نشانگان پیش از قاعدگی توسط مواد مزبور، افزایش سطح هورمون‌های زنانه مثل استروژن و در عین حال كاهش پروژسترون است. دكتر الیزابت جانسون، مدیر این تیم تحقیقاتی، درباره نتایجی كه از این پژوهش به دست آمده، می‌گوید: <در این تحقیق، مشخص شد كسانی كه دریافت روزانه كلسیم و ویتامین D آنها در حد ایده‌آل و یا بالاتر از حد طبیعی است، كمتر از سایرین دچار علایم پیش از قاعدگی می شوند.>لابد می‌دانید كه نشانگان پیش از قاعدگی یا‌پی.ام.اس یكی ازشایع‌ترین بیماری‌های زنانه دنیاست. در ایران البته آمار دقیقی از این بیماری در دست نیست اما آمارهای امریكا حاكی از آن است كه ۴۰ تا ۶۰ درصد زنان این كشور (و طبیعتا چیزی نزدیك به همین درصد از خانم‌های سایر كشورهای دنیا) بین سنین ۱۲ تا ۵۰ سالگی از این بیماری رنج می‌برند. اگرچه علایم این بیماری با افزایش سن، شدیدتر می‌شود اما برای دختران جوان و نوجوان نیز، این عارضه می‌تواند كاملا آزاردهنده و دردسرساز باشد. این بیماری معمولا در حول و حوش روزهای قاعدگی اتفاق می‌افتد. علایمش كاملا متنوع و متغیر است

 اما برخی از شایع‌ترین علایم و نشانه‌هایش عبارتند از: دل درد، ناپایداری خلقی، تحریك پذیری، تنش عصبی، سردرد، افزایش اشتها، تپش قلب، ضعف، سرگیجه و غش، افزایش وزن، ورم دست و پا، تورم و حساسیت پستان‌ها، میل شدید به شیرینی‌جات، احساس ورم و نفخ شكم، افسردگی، ضعف حافظه و بیخوابی. دكتر الیزابت جانسون، مدیر تیم تحقیقاتی دانشگاه ماساچوست، خاطر نشان می كند كه: <یافته‌های ما حاكی از آن است كه برای كمك به افرادی كه به شدت از سندرم پیش از قاعدگی رنج می برند، می‌توان از مكمل‌های دارویی این دو ماده ضروری ( یعنی كلسیم و ویتامین )D استفاده كرد و رژیم غذایی را در جهت تامین این منابع ضروری تغییر داد.> جالب است كه با آغاز دوره این بیماری و ورم ناشی از آن، احساس چاقی به مبتلایان دست می‌د‌هد و به همین دلیل، به رژیم‌های موقت غذایی روی میآورند. اما با برطرف شدن این دوره، دوباره پرخوری شروع می‌شود و در عوض، برای كم كردن این اشتهای كاذب، می‌روند سراغ داروهای لاغری. این چرخه تغذیه‌ای را در اغلب مبتلایان نشانگان پیش از قاعدگی می‌شود سراغ گرفت.

و جالب‌ترین نكته در خصوص نشانگان پیش از قاعدگی، این است كه رژیم غذایی اغلب مبتلایان به این بیماری شبیه همدیگر است. اكثرشان غذاهای آماده، غذاهای چرب، محصولات لبنی و مواد كافئین دار را زیادتر مصرف می‌كنند و كمتر به سراغ غذاهای طبیعی و سالم می‌روند؛ به همبرگر، سیب‌زمینی سرخ كرده، چیپس، نوشابه‌های كولادار، انواع بیسكوییت و شیرینی‌جات و بخصوص شكلات، ماكارونی و برنج شدیدا علاقه‌مندند و از طرفی برای حفظ تناسب اندامشان هم گهگاه بعضی از وعده‌های غذایی‌شان را كاملا حذف می‌كنند و در عوض، هر از گاهی هم حسابی در خوردن زیاده روی می‌كنند.‌

منبع: سایت تخصصی بانوان یزد



:: موضوعات مرتبط: زناشویی، زنان
برای زیباتر کردن دکوراسیون منزل از چه رنگهایی استفاده کنیم؟
سه شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 18:32 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
برای زیباتر کردن دکوراسیون منزل از چه رنگهایی استفاده کنیم؟


برای زیباتر کردن دکوراسیون منزل از چه رنگهایی استفاده کنیم؟رنگ یکی از جالب ترین جنبه های دکوراسیون است. طراحان دکوراسیون امروزی تقریباً همه قوانین سابق در ارتباط با استفاده از رنگ های گوناگون و ترکیب آنها با یکدیگر را در هم شکسته اند و امروز هر رنگی را می توان در دکوراسیون منزل به کار برد.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: دکوراسیون