هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » اردلان سرفراز »دو پنجره
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:24 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

دو پنجره 

 توی یک دیوار سنگی
 دو تا پنجره اسیرن
 دو تا خسته دو تا تنها
 یکیشون تو یکیشون من
 دیوار از سنگ سیاهه
سنگ سرد و سخت خارا
زده قفل بی صدایی
به لبای خسته ی ما
نمی تونیم که بجنبیم
 زیر سنگینی دیوار
 همه ی عشق من و تو
قصه هست قصه ی دیدار ، آه
 همیشه فاصله بوده
 بین دستای من و تو
با همین تلخی گذشته
شب و روزهای من و تو
راه دوری بین ما نیست
 اما باز اینم زیاده
تنها پیوند من و تو
دست مهربون باده
 ما باید اسیر بمونیم
 زنده هستیم تا اسیریم
واسه ما رهایی مرگه
تا رها بشیم می میریم ، آه
کاشکی این دیوار خراب شه
من و تو با هم بمیریم
 توی یک دنیای دیگه
 دستای همو بگیریم
شاید اونجا توی دلها
 درد بیزاری نباشه
میون پنجره هاشون
 دیگه دیواری نباشه