|
|
|
|
|
چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۰ ساعت 0:19 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
چند سطر نوشته شده روي
كاغذ و يك خودكار آبي، تنها يادگاري كه سالهاي سال از پدر باقي مانده بود.
هروقت دلش هواي پدر را ميكرد، سراغ صندوقچه قديمي ميرفت و با احتياط
آخرين دستنوشتهاش را ميخواند: «وصيت يک معلم که از 18 سالگي تا امروز که
در 35 سالگي است، جز تعليم کاري نکرده و جز رنج چيزي نيندوخته است، چه
خواهد بود؟ جز اينکه همه قرضهايم را از اشخاص و بانکها با نهايت سخاوت و
بيدريغي، تماما واگذار ميکنم به همسرم که از حقوقم (اگر پس از فوت قطع
نکردند) و فروش کتابها و نوشتههايم و آنچه دارم و ندارم و حقوقش آنها را
بپردازد. همه اميدم در درجه اول به پسرم «احسان» است و...» هميشه به اين
جمله كه ميرسيد، اشك تمام چهرهاش را پر ميكرد و دلش باز براي مهرباني
پدر تنگ ميشد...
متن كامل در ادامه مطلب..
:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط:
سبک زندگی
:: برچسبها:
چرا و چگونه بايد وصيت کنيم,
وصيت,
وصيت كردن
|
|