«چرا
اين پسر كوچولو اينقدر بداخلاق است؟»، «چرا اينقدر گريه ميكند و دائم نق
ميزند؟» و... اينهاسوالهايي بود كه هميشه شارلوت درباره برادرش جولين،
ميپرسيد. شارلوت فقط 9 سال دارد، اما اصلا نميتواند گريههاي جولين 4
ساله را تحمل كند.
البته من هميشه به او
تذكر ميدادم و ميگفتم نبايد درباره برادرش اينطور صحبت كند و او را
بداخلاق و نقنقو صدا بزند، ولي حرفهايم فايدهاي نداشت و شارلوت باز هم
همين رفتار را ادامه ميداد.
جولين هميشه براي رسيدن
به خواستههايش داد ميزد، گريه ميكرد و بچهاي بداخلاق و لوس شده بود.
شارلوت هم دائم با او دعوايش ميشد و به من شكايت ميكرد. گاهي حس ميكردم
بدبختترين آدم دنيا هستم؛ مادري كه نميداند بايد چه كار كند و نميتواند
خانوادهاي آرام داشته باشد..
متن كامل در ادامه مطلب..