اسلام، ازدواج را براي رسيدن به
آرامش و تداوم نسل، يك مساله ضروري و حياتي دانسته و با بيانهاي مختلف
افراد را تشويق و دعوت به آن ميكند. با همه اينها، گروههايي هستند كه زير
بار ازدواج نميروند.
دسته اول افرادي هستند كه زندگي بيقيد و بندي داشته و به نظر خود از آزادي مطلق برخوردارند.
آنان چنين ميانديشند كه
اگر ازدواج كنند آزادي آنها سلب شده و بايد مقيد زن و زندگي باشند و ديگر
آن آزادي و خودسري را ندارند. اين گروه فلسفه ازدواج را فقط ارضاي جنسي
ميدانند و عقيده دارند اين ميل را از راههاي مختلف و به طور آزادانه
ميتوان اشباع كرد و ديگر احتياجي به تشكيل خانواده و تامين مخارج كمرشكن
آن
نيست.
دسته دوم افرادي هستند
كه مخالف ازدواج نيستند، اما نداشتن درآمد كافي و ديگر شرايط، آنها را از
تشكيل خانواده محروم كرده است. زبان حال اين افراد مي گويند :كه در امر
معاش كمتر از مرغ مباش/ اول پي خانه باش و سپس فكر فراش.
دسته سوم كه عده کمي
هستند اهل فرقه يا به قول خودشان اهل دل هستند. اينان از سنت پيامبر سرپيچي
كرده و راه رهبانيت و به اصطلاح زهد را پيش ميگيرند و عقيده دارند زهد
همين است كه انسان از زن و خانواده كنارهگيري كند و فقط به نماز و روزه
بپردازد.
در قضاوت نسبت به دسته
اول بايد گفت حرف اين گروه غيرمنصفانه است و درست نيست و منشا آن غير از
هوس و تنپروري و فرار از مسووليت و گاهي عصيان و انتقام چيز ديگري نيست.
دسته دوم از جانب اسلام دعوت به ازدواج شدهاند و از آنان خواسته شده توكل و
اعتماد به خدا را از دست ندهند. دسته سوم هم تفكر قابل قبولي ندارند و
افراطي هستند.
اما گروه كثيري از مردان
هم هستند كه از نظر اجتماعي و اقتصادي آمادگي لازم براي ازدواج و تشكيل
خانواده را دارند، اما به دليل آن كه همسر دلخواه خود را در ميان نزديكان،
دوستان، اقوام، همكاران و... پيدا نكردهاند، ازدواجشان به تاخير افتاده
است. اينجاست كه اسلام براي كساني كه در امر ازدواج پيشقدم شوند و نقش
واسطه يا معرف را داشته باشند، پاداش بزرگ و مزد قابل توجهي در نظر گرفته
است، اما نكته قابل توجه آن كه اگرچه وساطت در امر ازدواج مزد و ثواب
بسيار دارد، اما بايد گفت كار پرمسووليت و سنگيني است و پختگي و كارآزمودگي
زيادي لازم دارد و به اصطلاح بايد غذايي پخت كه قابل خوردن باشد.
متاسفانه اين روزها
بسيار ديده ميشود كه برخي افراد از روي ناآگاهي، بيخبري يا سوءنيت بدون
آن كه از وضع اخلاقي يك پسر يا دختر يا از مصالح زندگي اجتماعي دو خانواده
اطلاع كافي داشته باشند دست به معرفي ناقصي ميزنند كه هيچ گونه تناسب
اخلاقي، اقتصادي و مذهبي در آن وجود ندارد. در نتيجه يك پسر و يك دختر و دو
خانواده بيگناه را بدبخت ميكنند. اين ازدواج نامناسب كه در اثر اعتماد
به يك معرف ناآگاه به وجود آمده مانند سفره ناقصي است كه جمع كردن آن
رسوايي دارد و پهن بودنش نگراني و خون دل خوردن! اما به راستي يك معرف خوب
چه ويژگيهايي دارد؟ خانوادهها بايد به چه كساني اعتماد كنند؟
يك واسطه خوب و مطمئن
بايد متدين، عاقل، فهيم، دلسوز و خيرخواه باشد، معيارهاي اصلي و حقيقي
ازدواج را بشناسد، نقاط ضعف و قوت دو طرف را بداند، كاملا با خلقيات،
روحيات، فرهنگ و مذهب خانوادهها آشنا باشد و بسيار سنجيده و عاقلانه طرفين
را آگاه سازد.
در اين شيوه آشنايي،
واسطهها به دليل شناختي كه از دو طرف دارند مهره اصلي انطباقات اوليه واقع
شده و اقدام به معرفي افراد به يكديگر ميكنند. در اين ميان بسياري از
خانوادهها نيز تنها به صرف آشنايي، به فرد معرفيكننده بيشتر از فرد
معرفيشونده اعتماد ميكنند، اما بايد دانست فرد واسطه براساس نظام فكري،
فرهنگي و مذهبي خود دو نفر را به هم معرفي ميكند و ممكن است طرفين را به
درستي نشناخته باشد، بنابراين نميتواند تضمينكننده موفقيت در ازدواج
باشد. در واقع جوانها و خانوادههايشان بايد بدانند پس از معرفي بايد
براساس اعتقادات و روحيات خود به تحقيق و بررسي بيشتري پرداخته و براساس
آنچه ميشنوند تصميم نگيرند.
همه واسطهها خيرخواه نيستند
واسطهها چند گروه اند.
عدهاي خيرخواه و آگاهند. پس ميتوان به آنها اطمينان كرد. عدهاي خيرخواه
اما ناآگاهند. اعتماد به اين افراد خسارتبار و موجب پشيماني ميگردد.
عدهاي درست مثل بنگاه املاك عمل ميكنند.
يعني همه تلاششان در پي تحقق معامله و رسيدن به سود
و منفعت مالي است اينها هم خطرناكند. گروه ديگر سوءنيت دارند يعني با حيله
و دغل سعي ميكنند به اهداف و منافع شوم خود برسند. اين گروه سرشار از
بخل، كينه و حسد بوده و هدف اصلي آنان نابودي خانوادهها است. اين دسته
بشدت غيرقابل اعتماد بوده و بايد از آنها ترسيد. در نهايت اين گونه ميتوان
گفت كه انتخاب يك معرف امين و خيرخواه خود نيز به اندازه انتخاب يك همسر
مناسب سخت و گاهي ناشدني است.
منبع:جام جم