هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

نعمت انقلاب اسلامی
دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۲ ساعت 0:38 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
نعمت انقلاب اسلامی


اشاره

به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در تاریخ 13/12/80 جمعی از خواهران دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز با حضرت آیت اللّه مصباح دیدار کردند. ایشان در جمع آن‌ها درباره ارزش نظام اسلامی و مقایسه آن با پیش از انقلاب، علت مخالفت کشورهای استکباری با آن، ضرورت هوشیاری در حفاظت از آن و وظیفه نسل حاضر، بخصوص جوانان، نکات ارزشمندی مطرح کردند. حاصل این سخنرانی به محضر اهل معرفت تقدیم می گردد.

برقراری نظام مقتدر اسلامی؛ نعمتی بدون پیشینه

در این ایّام، مناسبت‌های متعددی هست که جا دارد درباره هر یک از آن‌ها در چنین محافلی بحث و گفتوگو شود. به نظر من، آنچه ضرورت بیشتری دارد که همه به آن توجه داشته باشیم این است که خدای متعال به مردم ما، به این ملت شریف و ولایتمدار ایران، در این دوران نعمتی عطا کرده است که نظیرش را به زحمت می توان در تاریخ پیدا کرد و آن برقراری یک «نظام مقتدر اسلامی» است که در رأس آن، جانشین امام زمان ـ صلوات اللّه علیه ـ قرار دارد و تمام ارکان این نظام باید اعتبار و مشروعیت خود را از ایشان کسب کند. چنین شرایطی را ما در دوران تاریخ خودمان سراغ نداریم. دولت‌های شیعی از همان زمان خلفای بنی عبّاس هم در ایران تشکیل شده اند، ولی دولت هایی پراکنده، آن هم به عنوان «تشیّع»; یعنی فقط به همین اندازه که رئیس حکومت شیعه بود یا بعضی از ارکان حکومت علاقه مند مذهب تشیّع و احکام اسلامی بودند; اما اینکه قدرتی مرکزی و فراگیر که رسماً بر اساس دین حکومت کند، در دوران تاریخ خودمان سراغ نداریم و این نعمت عظیمی است که، آن طور که باید و شاید، به اهمیت این نعمت نیندیشیده ایم.
انسان ارزش نعمتی را وقتی درک می کند که ضدّش را هم دیده باشد. انسان وقتی ارزش سلامتی را درک می کند که یک مریضی کشیده باشد؛ وقتی ارزش سیری را درک می کند که گرسنگی کشیده باشد؛ ارزش آب خنک را وقتی می داند که تشنه شده باشد، وگرنه انسانی که سیراب است و یک جا نشسته و هوا هم سرد است، بگویند یک لیوان آب سرد خنک چقدر خوب است، درک درستی از آن ندارد؛ چون هوا سرد است و احتیاجی هم به آب سرد نیست. یا اگر ـ خدای نکرده ـ انسان بیماری پیدا کند آن وقت می فهمد سلامتی چه نعمت ارزشمندی است!
شما ـ الحمدللّه ـ در دوران برقراری حکومت اسلامی زندگی می کنید و شاید همه یا بیشتر شما هم در همین دوران متولد شده باشید. دوران قبلی را ندیده اید که چه دورانی بود تا بدانید خدا چه نعمتی به ما داده است. خوب است گاهی از دیگران بپرسید که در آن دوران چه بر متدیّنان می گذشت و خدای متعال به برکت پیروزی انقلاب اسلامی، چه نعمت عظیمی به مردم ما داد و در سایه برقراری این نظام، چه به مسلمان‌های همه دنیا داد. این‌ها دو تا مطلب بسیار مهم هستند که هر قدر درباره شان بیندیشیم کم است.
اجمالا عرض می کنم: امروز در دانشگاه شما نماز خواندن، عبادت کردن، احکام دینی یاد گرفتن و حمایت از دین یک افتخار است؛ اما روزگاری بود که اگر کسی در دانشگاه صحبت از دین می کرد مسخره اش می کردند؛ اگر می خواست نماز ظهرش را در دانشگاه بخواند جرئت نمی کرد؛ چون دیگران به او می خندیدند و مسخره اش می کردند; می گفتند: تو هنوز نماز می خوانی؟ اُمّی هستی! دهاتی هستی! و مسائل دیگری که نه فرصت گفتنش هست و نه تاب شنیدنش. به هر حال، چنین دورانی بود.
از طرف دیگر، نه تنها در ایران اصلا امیدی نبود برای اینکه اسلام به عنوان یک قانون کشوری مطرح شود و کسانی به نام «دین» حکومت کنند، در سایر کشورهای اسلامی هم اصلا کسی خوابش را نمی دید.

ایثارگری‌های مردم مسلمان ایران؛ افسانه سازی‌های تاریخی!

اما وقتی چنین نظامی در ایران برقرار شد و این انقلاب به پیروزی رسید، مسلمان‌های کشورهای دیگر هم بیدار شدند و به خود آمدند; هم احساس عزّت و عظمت کردند و هم به فکر این افتادند که از ایران الگو بگیرند. علت اصلی مخالفت‌های آمریکا و کشورهای استکباری دیگر با این نظام هم همین ترسشان است که اگر این نظام در ایران پا بگیرد و رواج پیدا کند، کشورهای اسلامی دیگر هم هوس می کنند انقلاب کنند و منافع غرب، بکلی، به خطر می افتد. اینکه می خواهند این نظام را ـ به اصطلاح ـ به بن بست بکشانند و بگویند اسلام نمی تواند کشور را اداره کند، برای همین است که دیگران هوس نکنند انقلاب کنند. خوب، این نعمت نصیب ما شد و حتماً هم دیده اید و شنیده اید گل هایی در سایه این نظام پرورش یافتند; مردم چه فداکاری هایی کردند، چه ایثارهایی داشتند; در دوران انقلاب، پس از انقلاب، در دوران جنگ و دفاع مقدّس; چیزهایی که واقعاً در طول تاریخ کشور ما ـ با آنچه از تاریخ خودمان کم و بیش خبر داریم ـ به صورت افسانه جلوه کرد.
من به عنوان نمونه، یک مورد کوچک را می گویم: من وقتی طلبه شده بودم قدری با تاریخ اسلام آشنا بودم. یک داستان برای من بسیار شگفت انگیز بود و به صورت رؤیا جلوه می کرد که چنین چیزی چطور ممکن بوده است! و آن داستان حنظله غسیل الملائکه بود. ماجرا در جنگ «اُحد» اتفاق افتاد. جنگ اُحُد جنگی بود که درست در دروازه شهر مدینه ـ اکنون احد جزو شهر شده است ـ رخ داد. میدان جنگ مجاور شهر بود و چندان فاصله ای با آن نداشت. وقتی جنگ شروع شد مسلمان‌ها وارد صحنه شدند و سنگربندی کردند. جوانی بود به نام حنظله; جوان نورسته ای که از قراین برمی آید تازه به استقلال رسیده بود، فرض کنید حدود بیست سالش بود. این جوان تازه عروسی کرده بود. شب عروسی اش عده ای از مسلمان‌ها برای جنگیدن به جبهه احد رفته بودند. او شب را در مدینه ماند، طبق رسم هایی که بود ـ به هر حال ـ باید عروس و داماد در شب زفافشان همدیگر را ببینند. صبح با عجله به طرف میدان جنگ احد آمد، در حالی که فرصت نکرده بود غسل کند. در همان حال جنابت وارد میدان شد و به جنگ رفت و به شهادت هم رسید. پس از شهادت او، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند: می بینم فرشتگان آسمان را که حنظله را از جنابت غسل می دهند و به این مناسبت، او را «غسیل الملائکه» نامیدند; یعنی کسی که فرشتگان او را غسل دادند.
این داستان برای من عجیب بود که جوانی در آن زمان جوانی اش، در شب عروسی هنوز غسل نکرده بیاید وارد میدان جنگ شود. دست کم صبر می کرد دو ساعت بعد; مثلا، صبحانه ای می خورد، خودش را آماده می کرد، بعد به جبهه می رفت. این چه اشتیاقی بود که هنوز غسل نکرده به میدان جنگ رفت و شهید شد؟ این برای ما به صورت اسطوره جلوه می کرد که مگر می شود انسان این قدر به جهاد و شهادت اشتیاق داشته باشد و سر از پا نشناسد، آن هم شب عروسی اش؟
در دوران طلبگی، همیشه این داستان در ذهن من بود که چقدر مسلمان‌های صدر اسلام فداکار بودند! چقدر از خودگذشته بودند! در مقابل وظیفه جهاد، لذت‌های دنیا برایشان ارزشی نداشت! تا اینکه ماجرای دفاع مقدّس اتفاق افتاد و کسانی در این دوران، در کشور ما پیدا شدند که حنظله غسیل الملائکه به گرد پای آن‌ها هم نمی رسد. اگر ما یک نفر در تاریخ اسلام به نام حنظله غسیل الملائکه داریم، در دوران دفاع مقدس، صدها و هزارها جوان هایی داریم که حنظله باید خدمتگزار آن‌ها باشد، از لحاظ ایثار و شهادت طلبی و داستان‌های عجیبی که هر کدام آن‌ها درسی برای زندگی است، و این‌ها به برکت انقلاب و به برکت نَفَس حضرت امام(قدس سره)که به مردم خورد، روحشان را عوض کرد و آمادگی هرگونه فداکاری و شهادت طلبی پیدا کردند و عاشقانه به میدان جنگ رفتند.

جوانان کشور اسلامی؛ مقایسه وضعیت دوران دفاع مقدّس و پس از آن

از این نمونه‌ها زیاد شنیده اید. خوب است وقتی فرصتی پیدا می کنید این داستان‌های شهادت طلبی و ایثارگری‌های جوان‌ها را در دوران دفاع مقدّس بخوانید. این فرصتی بود برای اینکه استعدادهای نابی که در جوان‌های ما وجود داشت شکفته شود و با سرعت این‌ها رشد کنند. نمونه اش حسین فهمیده بود که امام (قدس سره) فرمودند: «رهبر ما آن نوجوان سیزده ساله است...»1اگر این انقلاب واقع نشده بود، این جریانات واقع نشده بود، فکر می کنید این‌ها کجا بودند؟ این جوان هایی که در میدان شهادت و سایر میدان ها، در میدان علم، تحقیق ـ الحمدللّه استعدادهای گوناگونی در این دوران شکوفا شد ـ و از جمله در ایثار و فداکاری و جهاد، اگر این انقلاب واقع نشده بود، این‌ها کجا بودند؟ این‌ها از همین بچه هایی بودند که امروز می بینید; جوان هایی که به مواد مخدّر آلوده می شوند، قاچاق فروش می شوند، در کوچه‌ها و خیابان‌ها ول هستند، دنبال رفتارهای ناهنجار هستند و چیزهایی که متأسفانه کم و بیش در گوشه و کنار مملکت دیده می شود، این‌ها به خاطر این است که شرایط فرهنگی عوض شده، محیط فرهنگی عوض شده به جای اینکه آن جور پرورش پیدا کنند و رشد کنند این جور انحطاط پیدا می کنند.
این مقایسه آن دو حال: از یک طرف، عظمت این نعمت را به ما نشان می دهد که نعمت انقلاب به وجود رهبری‌های حضرت امام(قدس سره) و آن حال و شور و هیجان و شوق و اشتیاقی که در مردم به وجود آمده بود چقدر ارزشمند بود و چه معجزه‌ها آفرید! و از یک طرف، وضعیت حال جوانانی این چنین! البته این‌ها چیزهای نادری است، ولی به هر حال، همین هم برای ملت شهید داده و انقلاب کرده خسران است که بعضی از جوان هایش را شما ببینید به جای اینکه به اوج شکوفایی معنوی و اخلاقی و روحی برسند در وادی دیگری وارد می شوند. این سیر صعودی و نزولی ـ که می توانید آن را به صورت یک منحنی ترسیم کنید ـ کم و بیش در همه جوامع وجود دارد.

صعود و نزول جوامع

بعضی جامعه شناسان چنین نظریه ای داده اند که اصولا هر جامعه ای یک سیر صعودی و یک سیر نزولی دارد و در نهایت، به انحطاط آن جامعه منتهی می شود تا از نو حرکت جدیدی در جامعه پدید بیاید و باز یک منحنی جدید صعودی رسم شود. حال این نظریه از نظر علمی صحیح است یا نه ـ به جای خودش ـ ولی تجربه تاریخی کم و بیش در همه جوامع چنین چیزهایی را نشان می دهد; یعنی وقتی یک حرکت معنوی و حرکت تکاملی در جامعه پدید می آید، اول رشد می کند و زود ترقّی می کند و به اوج خودش می رسد و پس از مدتی رو به انحطاط می رود; مثل فواره ای که بالا می رود، بعد سرنگون می شود.
در قرآن کریم هم مطلبی شبیه این معنا داریم: در سوره حدید می فرماید: (أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِاللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَکَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ) (حدید: 16) ترجمه آیه این است: آیا وقت آن فرا نرسیده است که مؤمنان دل هایشان خشوع پیدا کند، نرم شود، در مقابل یاد خدا دل هایشان فرو بشکند، خشوع پیدا کند و مثل گذشتگان از اهل کتاب ـ منظور یهود و نصاراست ـ نباشند که زمان طولانی بر آن‌ها گذشت و دل هایشان سخت شد (فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ) و قساوت پیدا کرد و بسیاری از آن‌ها به فسق و فجور گراییدند؟ حال گذشتگان را ترسیم می کند. که از این‌ها برمی آید که پیامبران آمدند آن‌ها را هدایت کردند و رشد معنوی دادند، ولی در اثر مرور زمان تغییر کردند. تعبیر قرآن این است که (فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ)، زمانی بر آن‌ها طولانی گذشت تا اینکه دل هایشان سخت شد. این شبیه همان معناست، گویا یک منحنی را ترسیم می کند که این‌ها اول رشد کردند و به کمالی رسیدند و بعد زمان که طولانی شد، آرام آرام دوباره رو به انحطاط برگشتند.

لزوم عبرت آموزی از تاریخ

البته این به معنای جبر نیست که بر انسان تحمیل شود، اما جریانی عبرت آموز است. جا دارد انسان با توجه به جریانات گذشته، که در اقوام سابق پیش آمده است مطالعه کند و از داستان‌های تاریخی عبرت بگیرد که مبادا به انحرافات آن‌ها دچار شود، بخصوص با توجه به یک مطلبی که در احادیث شریف آمده است: از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)شیعه و سنّی به سندهای متعدد نقل کرده اند که فرمودند: آنچه بر بنی اسرائیل گذشت بر شما هم خواهد گذشت; یعنی هر حادثه ای برای بنی اسرائیل در تاریخشان پیش آمد برای شما هم پیش خواهد آمد. بعد این جمله را اضافه کردند ـ جمله عجیبی است ـ اگر بنی اسرائیل وارد لانه سوسماری هم شده باشند شما هم وارد خواهید شد!2منظور این است که آن قدر جریانات تاریخی مشابه هم هستند که جا دارد انسان از گذشتگان و تاریخ گذشته درس عبرت بگیرد و مواظب باشد به چالش هایی که آن‌ها مبتلا شدند مبتلا نشود.
البته این‌ها هیچ کدام جبرآور نیست و رفع تکلیف هم از ما نمی کند، فقط برای این است که از گذشتگان عبرت بگیریم. اینکه خدای متعال وقتی به هر جامعه ای نعمت هایی می دهد، اول قدردانی می کنند، مثل مریضی است که تازه از بستر بیماری در آمده، قدر سلامتی را می داند. وقتی مریض است مدتی باید پرهیز کند، درد و ناراحتی تحمّل کند، با خود شرط می کند که اگر سالم شد دیگر مواظب باشد ـ مثلا ـ بد خوراکی نکند تا مریض نشود، یا خوب مسواک بزند و مواظب باشد تا دندان هایش خراب نشود. ولی پس از مدتی یادش می رود، چند وقتی که مزه سلامتی را چشید و کم کم به آن عادت کرد، با خود می گوید: اگر امشب مسواک نزدم مهم نیست... بعد از چندی دوباره همان قضیه تکرار می شود.
در مسائل اجتماعی هم چیزی از همین قبیل وجود دارد. کسانی که سختی‌های دوران پیش از انقلاب را کشیدند، اوایل انقلاب قدر این نعمت را دانستند، حاضر شدند برای حفظ این نظام، از همه چیزشان بگذرند. آن قدر مردم فداکاری کردند که داستان هایش خواندنی و شنیدنی است. انقلاب که پیروز نشده بود و شرکت نفت در اعتصاب بود، نفت پیدا نمی شد و در سرمای زمستان، مردم باید صف‌ها می کشیدند; نفت را جیره بندی کرده بودند. اما بعضی جوان‌ها همان نفت خودشان را به خانه فقرا، پیرزن‌ها و افراد ناتوان می بردند; خودشان سرما می خوردند و یک گالن نفتی که داشتند به همسایه ضعیفشان می دادند که او سرما نخورد. آن صحنه‌ها چقدر زیبا بود! یک ظرف نفت برای ما قیمت ندارد، اما تحمّل سرما و اینکه انسان ظرف نفتی را که سهم خودش است به همسایه پیرزنش بدهد، خیلی زیباست!

سیر صعودی ارزش‌ها و فرهنگ در کشور ما

از این صحنه‌ها زیاد بود. اوایل نهضت مردم قدر این انقلاب را خوب می دانستند، آن قدر مواظب بودند احکام شرعی درست رعایت شود که نمی دانم چه چیزی برای شما نقل کنم. اگر توهّم می شد که کسی در خیابان می خواهد یک رفتار ناهنجاری انجام دهد آن قدر چشم‌ها به او خیره می شد که خجالت می کشید. مردان حتی با خواهر خودشان در خیابان درست نمی توانستند صحبت کنند یا حرف بزنند یا بخندند; نکند کسی توهّم کند که ـ مثلا ـ زن مقابل او اجنبی است! آن قدر ارزش‌ها در جامعه مطرح شده بود که مواظب بودند ظواهر جامعه حفظ شود، ارزش‌ها محفوظ بمانند و تخلّفی از احکام شرع انجام نگیرد. اگر کسی با خانمش می خواست به جایی برود در خیابان با هم صحبت نمی کردند یا اگر صحبت می کردند خیلی مؤدبّانه، نه اینکه ـ مثلا ـ بخندند و با هم در خیابان شوخی کنند. این‌ها اصلا دیده نمی شد. این نشانه آن بود که مردم قدر این انقلاب را خوب می دانند. این قدر مواظب هستند که مبادا ارزش‌ها کم رنگ شوند. اما به تدریج، مثل انسانی که وقتی سالم می شود دوباره یادش می رود سلامتی چه نعمت خوبی است و پرخوری می کند، ناپرهیزی می کند، کم کم راه برای فراموش کردن ارزش‌ها و دستاوردهای انقلاب باز شد، کسانی از بازارهای سیاه زمان جنگ استفاده کردند، وارد کردن اجناس قاچاق شروع شد و از زمان جنگومسائل معنوی هم به صورت دیگری سوء استفاده شد.
به هر حال، نمونه‌های زیادی هست، برای هر کسی متناسب با زندگی خودش. مرزها شکسته شد و کار به جایی رسید که از بودجه همین خانواده‌های شهدا ـ که این‌ها در واقع، وارثان اصلی این کشور هستند ـ از بودجه متعلّق به ملتی که این همه شهید داده است، جوایزی تهیه می کنند به نام یک نهاد دولت اسلامی، هدیه می کنند به بعضی از اشخاصی که سوابق فاسدی در دوران رژیم گذشته و الان دارند! بعضی اشخاصی که سوابق فاسدی در دوران رژیم گذشته داشتند و الان هم در دوران انقلاب، در خارج از کشور یا در داخل، به کارهای ضدّ اخلاقی مشغول هستند، وقتی می آیند این‌ها را احترام می کنند و برایشان جشن می گیرند.

وظیفه ما در دوران افول ارزش ها

این یک سیر نزولی است که متأسفانه در زمینه ارزش‌ها و فرهنگ شروع شده است. اگر بخواهیم ادامه پیدا نکند اول باید خودمان را بپاییم که به این آلودگی‌ها مبتلا نشویم، حواسمان را جمع کنیم; نگوییم «این کار عیبی ندارد، مواظب آن کار باشیم!»، «بچه‌ها رفتند، ما هم نمی توانستیم نرویم; جلسه دوستانه ای بود!»، «همه فلان حرکت را انجام دادند، ما هم نمی توانستیم انجام ندهیم; زشت بود، دعوتمان کردند به فلان پارتی شبانه یا روزانه، توقّع داشتند. اگر نمی رفتیم پشت سرمان حرف می زدند!» این‌ها آغاز کار است. قطعاً وقتی باب بعضی مجالس باز شد و بعضی حرکت‌ها انجام گرفت، کم کم قبح گناه جلوی چشم آدم می ریزد; اول گناهان کوچک و ـ خدای نکرده ـ بعد به گناهان بزرگ کشیده می شود! اول خودمان را بپاییم که آلوده نشویم، دوم سعی کنیم دست دوستانمان را بگیریم که نلغزند. زمینه لغزش، بخصوص برای جوان، فراهم است، بیش از پیرمردها. پیرمردها اگر یک دوران چهل، پنجاه ساله عمرشان را با سلامت گذرانده باشند به زودی سقوط نمی کنند، ملکه شان شده است، عادت کرده اند به یک زندگی چهل، پنجاه ساله، زود تغییر مسیر نمی دهند. اما جوان زندگی اش و روحیاتش شکل ثابت نگرفته، دایم در حال نوسان است، امکان لغزش برایش خیلی بیشتر از سالمندهاست. اول باید خودمان را مواظب باشیم که نلغزیم، به آفت‌های انحرافی مبتلا نشویم، بعد هم سعی کنیم دست دوستانمان را بگیریم. هم در عمل و هم در گفتار، سفارش کنیم، یادآوری کنیم: (وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ)(عصر: 3) قرآن می فرماید: مؤمنان همدیگر را سفارش می کنند. فقط نباید یک گروهی آن‌ها را موعظه کند و آن‌ها فقط گوش شنوا داشته باشند، بلکه باید با همدیگر «تواصی» داشته باشند; یعنی طرفین به همدیگر نصیحت کنند. این نکته دوم: کسانی که هنوز نیفتاده اند مواظب باشیم نلغزند. سوم دست افتاده‌ها را بگیریم، بلند کنیم.
اول بنا شد مواظب باشیم خودمان نلغزیم; دوم دست دوستمان را بگیریم که نلغزند; سوم دست کسانی را که لغزیده اند بگیریم، بلندشان کنیم.
از سوی دیگر، باید سعی کنیم شرایط اجتماعی به گونه ای فراهم شود که نتوانند کسانی از این شرایط سوء استفاده کنند و علیه ارزش‌های اسلامی قدم هایی بردارند. این کاری عظیم است، وظیفه ای است بزرگ، ولی به هر حال، وظیفه واجبی است که به گردن نسل جوان است. صرف اینکه بگوییم در همه جوامع این جور چیزها پیش آمده است، این مجوّزی نمی شود که ما آن کارها را انجام بدهیم و در نتیجه، بلغزیم. درست است که مثل یک سنّت تاریخی می ماند که در همه جوامع، این سیر نزولی و صعودی وجود داشته است، ولی به هر حال، هیچ وقت تکلیف را از دوش کسانی برنداشتیم. این هشداری است که ما توجه داشته باشیم و بترسیم از اینکه خودمان مبتلا بشویم! چون نظیرش برای دیگران پیش آمده است. مواظب باشیم ما مبتلا نشویم! هیچ وقت این تجویز نمی کند که چون دیگران شدند، پس ما هم مبتلا می شویم.
قرآن این همه داستان گذشتگان را که نقل می کند، می فرماید این‌ها به عذاب‌ها و نکبت هایی مبتلا شدند: (وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ) (شعراء: 8) کسانی که مبتلا شدند برای این بود که بیشترشان ایمان به خدا نداشتند، به دستورات دین عمل نمی کردند. این معنایش آن نیست که شما مجاز هستید مثل ما بشوید; معنایش این است که شما مثل آن‌ها نشوید.

وظیفه ویژه نسل جوان در عصر حاضر

حاصل عرایضم این است: برکاتی در اثر این انقلاب برای ما حاصل شد، اعم از برکات اخلاقی که بخصوص جوان‌های ما رشد اخلاقی فوق العاده و ممتازی پیدا کردند و هم نظم و انضباطی که در کشور واقع شد و امنیتی که ایجاد شد و هم پیشرفت‌های علمی. وقتی جوانی فکر سالم داشت و محیط آلوده نبود، او بهتر می تواند درس بخواند، ولی وقتی بنا شد انواع و اقسام عواملی باشند که او را به مجالس ناهنجار دعوت کنند طبعاً فرصت و انگیزه انسان برای درس خواندن کم می شود. شاید یکی از دلایل اُفت تحصیلی در دوران‌های اخیر هم همین باشد که وسایل تفریح‌های ناسالم زیاد شده است؛ جوان‌ها به آن‌ها می پردازند یا حتی در خانه شان هم که نشسته اند بعضی فیلم‌ها یا احیاناً بعضی‌ها استفاده‌های نامناسب از اینترنت و چیزهای دیگر باعث می شود که کمتر به درس بپردازند و پیشرفت درسی شان کم بشود.
همین طور در زمینه سیاسی، ما به استقلالی رسیده ایم، به عزّتی رسیده ایم که بیان آن داستان مفصّلی است. ما در نظر مردم دنیا چقدر پست بودیم، ما را به حساب نمی آوردند، نوکر آمریکا بودیم، هر چه او می خواست می شد. اما پس از انقلاب، کشور قدرتی در مقابل قدرت آمریکا شد. ایران چنان عزّتی پیدا کرد که وقتی امام(قدس سره)سخنرانی می کرد رئیس جمهور آمریکا کارهایش را تعطیل می کرد و گوش می داد، ببیند امام چه می گوید. در معادلات سیاسی بین المللی، ایران جایگاه مهمی پیدا کرد. الحمدللّه هنوز هم تا حد زیادی این عزت برای ما در سطح بین المللی محفوظ است. این همه که آمریکا با ایران دشمنی می کند، باز می بینید ما در روابط دیپلماتیکمان، حتی با کشورهای اروپایی، موفقیت‌های بزرگی نصیبمان می شود، به کوری چشم آمریکا! ولی به هر حال، این‌ها در معرض خطر قرار دارند. اگر بخواهیم این عزّت در سطح بین المللی، آرامش و اطمینان خاطر در سطح روانی جوانانمان، پیشرفت‌های اخلاقی، معنوی، و همین طور پیشرفت‌های اقتصادی، علمی، اختراعات و بسیاری از چیزهایی که در دوران پس از انقلاب نصیب مردم ما شد، این‌ها هم محفوظ بماند و هم سیر صعودی داشته باشد، ما باید همّت کنیم. هیچ کس از خارج نمی آید این‌ها را برای ما تضمین کند. این بستگی به نسل جوان ـ بخصوص ـ دارد که در آینده همّت کند این ارزش‌ها را حفظ کند و خودشان راه را ادامه دهند و در جهت ارتقائش و تعالی اش همّت بگمارند، زحمت بکشند و این حرکت تکاملی را ادامه دهند.
اما اگر روحیه راحت طلبی، تن آسایی و تنبلی در ما پیدا شد یا روحیه وازدگی، عدم استقلال، تقلید کورکورانه از دیگران و چیزهایی از این قبیل، همه این‌ها در معرض خطر قرار می گیرد. خدا هیچ ضمانتی نکرده است نعمت هایی را که به مردم می دهد الی الابد حفظ کند. مادام که خودشان در جهت حفظ آن نعمت‌ها فعالیت می کنند، خدا هم کمک خواهد کرد. اما اگر خودشان نخواستند، خدا آن‌ها را برایشان حفظ نخواهد کرد.
ما از یک سو، باید برکات این انقلاب را همیشه به خاطر داشته باشیم و خدا را شکر کنیم که در چنین زمانی زندگی می کنیم که به برکت خون‌های شهدا، امنیت، آسایش و وسایل تکامل معنوی برایمان فراهم شده است، و از سوی دیگر، باید نگران این باشیم که مبادا در اثر ناسپاسی‌ها و کفران نعمت، این نعمت‌ها از دستمان برود! به هر حال، دغدغه انجام وظیفه داشته باشیم که آیا تکلیفی را که به عهده ماست و خدا از ما می خواهد، درست انجام می دهیم، یا خدای نکرده ـ کوتاهی می کنیم؟
این ایام که ایّام تجدید میثاق با ولایت است، عید ولایت، و پیروزی انقلاب اسلامی است، باید برای ما هم عید میثاق جدیدی باشد. خاطره این حوادث وقتی تکرار می شود، بزرگداشت خواطر گذشته که به نام «عید» یا به نام‌های دیگری در طول تاریخ می ماند، برای این است که نظیر آن حوادث را ما در زندگی خودمان داشته باشیم و از برکاتش استفاده کنیم.
جا دارد در ایّام پیروزی انقلاب اسلامی و در زمانی که ارزش‌ها و هنجارهای دینی احیا گردید، شکرگزار این نعمت باشیم و با خدای خود پیمان ببندیم که شکرگزار نعمت‌های الهی باشیم. در این ایّام، باز تجدید میثاق کنیم که پیرو ولایت باشیم. این خاطره را همیشه در ذهن خودمان تجدید کنیم. ما امروز باید فرمان رهبرمان را به جای فرمان امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از جان و دل گوش کنیم و سعی کنیم در راه دستاوردهای انقلاب و ارزش‌های اسلامی و اطاعت از مقام رهبری از هیچ چیزی مضایقه نکنیم.

پی نوشت:

1ـ امام خمینی، صحیفه نور، ج 14، ص 60، سخنرانی 22 بهمن 1359.
2ـ محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 60، ص 126، روایت 14، باب 32.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: فصلنامه معرفت


آثار و نتايج انقلاب اسلامى ايران
دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۲ ساعت 0:37 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
آثار و نتايج انقلاب اسلامى ايران


طرح موضوع و مسأله‏

انقلاب اسلامى براى تحقيق و بررسى، يك موضوع كلان است. از لحاظ متدولوژى و روش تحقيق سؤالات و مجهولات اساسى زير در اين رابطه طرح مى‏شود:
1- تاريخچه و مراحل انقلاب اسلامى چه بوده است؟
2- زمينه‏ها، علل و عوامل شكل‏گيرى و پيروزى انقلاب اسلامى چه بوده‏اند؟
3- اهداف و شيوه‏هاى انقلاب اسلامى چه هستند؟
4- در مقايسه با ساير انقلابها ويژگيهاى انقلاب اسلامى چه هستند؟
5- انقلاب اسلامى در مسير خود با چه آفات و موانعى روبرو بوده است؟
6- پى‏آمدها، آثار و نتايج انقلاب اسلامى چه هستند؟
در يك پژوهش بنيادى و گروهى بايد پاسخهاى مستند و مستدل به سؤالات فوق ارائه نمود. در آن صورت نسبت به انقلاب اسلامى شناختى وسيع، عميق و دقيق بدست خواهد آمد. سؤال دوم از لحاظ علمى و فلسفى دشوارترين مجهول است. زيرا پرسش از علت و چرايى پديده‏ها مشكل و سخت است. براى مثال در حاليكه بيش از دويست سال از انقلاب فرانسه و بيش از هشتاد سال از انقلاب روسيه مى‏گذرد هنوز هم درباره علل و چرايى آنها نظريه‏پردازى مى‏شود. (1)

اهميت و ضرورت موضوع‏

در بين مجهولات فوق سؤال ششم حساس‏ترين، سياسى‏ترين و كاربردى‏ترين پرسش مى‏باشد. در حاليكه سؤال دوم عمدتاً در آكادمى‏ها، دانشگاهها و پژوهشگاهها مطرح مى‏باشد، سؤال ششم بطور وسيع و عميق در عرصه جامعه و در بين دولت و ملّت، دوست و دشمن و داخل و خارج طرح مى‏شود.
اين مدعا مبتنى بر اين استدلال است كه انسانهاى ذيربط با انقلاب اسلامى اعم از موافق و مخالف، واقعيت آن را پذيرفته‏اند و مى‏گويند به هر دليلى و متأثر از هر علّتى انقلاب اسلامى، دولت شاهنشاهى را براندازى كرده و جمهورى اسلامى را مستقر كرده است. پس مهم آن است كه ببينيم اين پديده كلان چه آثار و نتايجى در عمل ببار آورده است؟ و اين فضاى جديد چه تأثيرى بر زندگى ما داشته است؟ در اين ميان آثار و نتايج اقتصادى انقلاب دانسته و ندانسته، كم يا زياد، مستقيم و غير مستقيم، بحق يا ناحق، بيشتر مورد توجه و استناد قرار مى‏گيرد.

ملاك اقتصادى‏

براى مثال در بسيارى از محافل كه گفتگوهايى بين توده مردم صورت مى‏گيرد مباحث به گرانى و تورم كشيده مى‏شود و در اين رابطه قيمت اجناس و كالاهاى اساسى، قبل و بعد از انقلاب با هم مقايسه مى‏شود. در اين موارد تبعاً مخالفان، قيمت بالاى كالاها و خدمات در شرايط كنونى را مهم‏ترين دليل براى ناكامى و ناتوانى انقلاب مى‏دانند، در مقابل موافقان، ضمن توجه به اين امر، به برخى از تحولات اساسى اقتصادى و صنعتى استشهاد مى‏كنند و از خدمات رسانى به روستاها، افزايش توليد برق و گاز، لوله‏كشى، جاده كشى و... سخن مى‏گويند. در اين موارد بعضاً مى‏گويند كه اصولاً ماديات و اقتصاد هدف اصلى و اولى انقلاب نبوده و لذا به آثار و دستاوردهاى سياسى و فرهنگى انقلاب اشاره مى‏كنند.
در زمينه اهميّت اقتصاد به عنوان ملاك و معيار سنجش نتايج انقلاب اسلامى مى‏توان به تبليغات كشور در ايام بزرگداشت پيروزى انقلاب در دهه‏ى فجر و همچنين ايام هفته دولت در شهريور ماه اشاره نمود. در اين مقاطع نيز ديده مى‏شود كه دولتمردان و مقامات رسمى نيز بخش عمده‏اى از گفتارشان درباره آثار و نتايج اقتصادى انقلاب اسلامى است. در اين مناسبت‏ها عمدتاً آمارهايى از فعاليتهاى عمرانى و اقتصادى كشور ارائه شده و با قبل از انقلاب مقايسه مى‏شوند.
اين مقدار توجّه به اقتصاد كه به صورت دانسته يا ندانسته مبذول مى‏شود مى‏تواند ناشى از چند عامل باشد:
اولاً انسان از بدو تولد، دو دسته نيازهاى مادى و معنوى را بصورت بالقوّه با خود دارد. ابتدا نيازهاى مادى فعليت مى‏يابند، گرچه نيازهاى معنوى از لحاظ ارزشى تقدم و اولويت دارند و اينها نيز در وقت خودشان از قوّه به فعل مى‏آيند. به اين ترتيب ملاحظه مى‏شود كه نيازهاى مادى از نظر فعليت تقدم دارند و لذا تحريك پذيرى آنها بيشتر است.
ثانياً متأثر از تمدن غرب، جوّ نظام جهانى بشدت اقتصادى و مادى است و صنعت و اقتصاد بزرگترين ارزش و دستاورد فرهنگ و تمدن غربى شده است. در چنين شرايطى براى ارزش گذارى هر پديده انسانى و اجتماعى، از جمله انقلاب‏ها، چنين القاء مى‏شود كه چه دستاورد مادى و اقتصادى داشته است؟ يعنى عملاً ارزش پديده‏ها تابع نتايج مادى و اقتصادى شده است.
البته اين حد افراط در اقتصاد و امور مادى تنگناهايى در آن تمّدن ايجاد كرده است و خلأهايى در آنجا بوجود آورده است كه اتفاقاً انقلاب اسلامى با پيامهاى انسانى و ارزشى خود مى‏تواند براى آنها جالب و جاذب باشد امّا در وضعيّت كنونى به هر حال نتايج مادى و اقتصادى پديده‏ها و ميزان رفاهى كه براى شهروندان دارند در ارزيابى و ارزش گذارى آنها نقش اصلى را دارد.

حساس‏ترين مسأله در شناخت انقلاب اسلامى‏

مجدداً به اين مدعا باز مى‏گرديم كه ششمين سؤال و مسأله در باب شناخت انقلاب اسلامى، مهم‏ترين و حساس‏ترين و سياسى‏ترين پرسش مى‏باشد و اذهان همگان بطور عمده متوّجه اين قضيه است كه صرفنظر از اينكه انقلاب اسلامى تحت تأثير چه علل و عواملى ايجاد شده و پيروز گرديده است، اين پديده در عمل چه آثار و نتايجى داشته است؟ طبعاً دو دهه پس از پيروزى انقلاب و استقرار جمهورى اسلامى همه ما در اطراف خود مسائلى را لمس و تجربه مى‏كنيم كه بعضاً به مذاق‏مان تلخ يا شيرين مى‏نمايد و آنها را نوعاً به حساب پيامدهاى انقلاب اسلامى مى‏گذاريم.
اهميت فوق‏العاده اين قضيه آنجاست كه اگر اكثريت مردم به اين نتيجه برسند كه در مجموع، انقلاب اسلامى دستاوردهاى مثبتى داشته و مسير نظام به سوى خير و سعادت است، از تداوم و توسعه آن حمايت مى‏كنند. امّا چنانچه استنتاج و استنباط عامه بر خلاف اين باشد، بايد در انتظار انواع و اقسام بحران‏ها بود كه هزينه‏ها و خسارت آن شايد قابل بررسى و ارزيابى نباشد.
بنابراين جا دارد كه آثار و نتايج انقلاب اسلامى بطور عالمانه و منصفانه تحقيق و ارزيابى شده و به صورت شجاعانه و دلسوزانه تبليغ و ترويج شود.

اهميت ملاكها در ارزيابى آثار و نتايج انقلاب اسلامى‏

همانطور كه اشاره شد انبوه مردم و شهروندان بطور روزمره با كثيرى از وقايع و حوادث مواجه مى‏شوند كه در وهله اول با آنها برخوردهاى احساسى و عاطفى دارند بطوريكه در يك لحظه ممكن است تصور كنند نظام در وضع مطلوب بوده و به سوى خير و سعادت مى‏رود اما در دقايقى ديگر بعكس بينديشند.
پژوهشگران علوم اجتماعى دنبال شناخت و كشف اين مسأله هستند كه در دراز مدت جمع بندى رأى و نظر يك شهروند چيست؟ و از آن بالاتر جمع بندى افكار عمومى درباره‏ى شناخت و ارزيابى ساختار و كاركرد نظام چيست؟ و از همه مهم‏تر اينكه چطور مى‏توان افكار عمومى را به يك تصور صحيح، وسيع و عميق از واقعيات درباره دولت و نظام رساند تا بتوان حمايت و مشاركت شايسته‏اى از شهروندان كسب نمود. (2)
اينك برخى از اخبار و وقايعى را كه مردم و شهروندان به صورت كوتاه مدت و بلند مدت با آنها مواجهند و به عنوان آثار و نتايج انقلاب اسلامى آنها را ارزيابى مى‏كنند مورد اشاره قرار مى‏دهيم.
برپايى كنفرانس سران كشورهاى اسلامى، مشاركت‏هاى متعدد و وسيع مردم در انتخابات، راهپيمايى‏ها و نماز جمعه‏ها، انواع آمار جرم و جنايت، گرانى و تورم، انواع آمار از عمران و خدمات رسانى در شهرها و روستاها، افزايش ظرفيت دانشگاه‏ها، تشديد اختلاف درآمدها در بين اقشار مختلف مردم، رواج ابتذالهاى فرهنگى و اخلاقى در بين نسل جوان، تثبيت موقعيت كشور در منطقه و جهان، توسعه و بسط نماز و روزه در اقشار مختلف مردم و جوانان، تداوم اعتياد و قاچاق مواد مخدر، افزايش حجم و ارزش صادرات غير نفتى، افزايش توليد برخى از اقلام اساسى كشاورزى، افزايش سهم گاز در الگوى مصرف انرژى تا حد 30%، افزايش تعداد ميلياردرها، گرانى نرخ خريد و اجاره مسكن و...
شاهد مثالهاى فراوانى از اين دست مسايل، بصورت خرد و كلان در ابعاد سياسى، اقتصادى و فرهنگى مى‏توان ارائه نمود. هر يك از اين مسايل به نوعى در اذهان و تصورات اقشار مختلف مردم بازتاب مى‏يابد و هر فرد و هر گروهى به نسبتهاى مختلف از حوادث و جريانهاى فوق متنفع و متضرر مى‏شوند.
سؤال اين است كه مجموعه پديده‏هاى فوق چگونه توسط مجموعه آحاد، افراد و اقشار دريافت و ارزيابى مى‏شود و نهايتاً افكار عمومى مردم آثار و نتايج انقلاب اسلامى ايران را از زاويه اين مسايل چگونه مى‏بينند؟ و آنها را با چه ملاك‏هايى بررسى و ارزيابى مى‏كنند؟

مهم‏ترين ملاكها در ارزيابى انقلاب اسلامى‏

در اينجا برخى از ملاكها براى بررسى و ارزيابى آثار و نتايج انقلاب اسلامى ارائه مى‏شود:
1- مقايسه نتايج و آثار با اهداف انقلاب اسلامى‏
2- مقايسه نتايج و آثار با امكانات دولت و كشور
3- سنجش نتايج و آثار انقلاب اسلامى با اهداف و امكانات به طور همزمان‏
4- مقايسه وضع موجود نظام جمهورى اسلامى با كشورهاى پيشرفته.
5- مقايسه وضع موجود نظام جمهورى اسلامى با كشورهاى همطراز
6- مقايسه وضع موجود نظام جمهورى اسلامى با قبل از انقلاب‏
7- مقايسه وضع موجود نظام جمهورى اسلامى با سناريوى فرضى كه اگر تا كنون شاهنشاهى دوام مى‏داشت؟

اهداف انقلاب اسلامى بعنوان ملاك ارزيابى‏

انقلاب اسلامى در همه‏ى ابعاد فردى و اجتماعى، داخلى و خارجى، سياسى و اقتصادى و فرهنگى، اهداف بسيار بلندى براى مردم و دولت ترسيم نموده است.
اين اهداف عمدتاً مأخوذ از قرآن و سنت بوده كه عمدتاً در كلام امام خمينى (ره) و شعارهاى مردم متجلى شده‏اند.
اين اهداف درمنبع قانون اساسى بصورت رسمى و قانونى به تأييد و تصويب امام و امت رسيده‏اند. بطور بسيار عادى و عقلايى و حقانى، اين اهداف يكى از بهترين ملاك‏ها براى سنجش وضعيت كنونى نظام و ارزيابى آثار و نتايج انقلاب اسلامى هستند و هر كس مى‏تواند بپرسد:
بعد از دو دهه از وقوع انقلاب و استقرار نظام جديد، اهداف فوق چقدر محقق شده‏اند؟

و وضع موجود با اهداف فوق چقدر فاصله دارد؟

آيا اصولاً وضع موجود انقلاب و نظام در راستاى تحقق اهداف فوق هستند يا خير؟
اهداف انقلاب و نظام جمهورى اسلامى در اصل سوم قانون اساسى بشرح زير ترسيم شده‏اند و هر خواننده‏اى مى‏تواند با مطالعه‏ى آنها و با اتكاء به اخبار و اطلاعاتى كه شخصاً از وضع موجود دارد نسبت به آثار و نتايج انقلاب اسلامى ارزيابى و قضاوت نمايد.
البته حق آن است كه اين سنجش در يك پژوهش گروهى وسيع و عميق متكى به آمار و ارقام و اسناد صورت بپذيرد و نتيجه‏ى آن براى همگان تبيين شود.

اصل سوم قانون اساسى‏

«دولت جمهورى اسلامى ايران موظف است براى نيل به اهداف مذكور در اصل دوم همه امكانات خود را براى امور زير بكار برد:
1- ايجاد محيط مساعد براى رشد فضايل اخلاقى بر اساس ايمان و تقوى و مبارزه با كليه مظاهر فساد .
2- بالا بردن سطح آگاهيهاى عمومى در تمام زمينه‏ها با استفاده صحيح از مطبوعات و رسانه‏هاى گروهى و وسايل ديگر.
3- آموزش و پرورش و تربيت بدنى رايگان براى همه در تمام سطوح و تسهيل و تعميم آموزش عالى.
4- تقويت روح بررسى و تتبع و ابتكار در تمام زمينه‏هاى علمى و فنى، فرهنگى و اسلامى از طريق تأسيس مراكز تحقيق و تشويق محققان .
5- طرد كامل استعمار و جلوگيرى از نفوذ اجانب.
6- محو هر گونه استبداد و خودكامگى و انحصارطلبى.
7- تأمين آزاديهاى سياسى و اجتماعى در حدود قانون.
8- مشاركت عامه مردم در تعيين سرنوشت سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى خويش.
9- رفع تبعيضات ناروا و ايجاد امكانات عادلانه براى همه در تمام زمينه‏هاى مادى و معنوى‏
10- ايجاد نظام ادارى صحيح و حذف تشكيلات غير ضرورى‏
11- تقويت كامل بنيه دفاع ملى از طريق آموزش نظامى عمومى براى حفظ استقلال و تماميت ارضى و نظام اسلامى كشور.
12- پى ريزى اقتصاد صحيح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامى جهت ايجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محروميت در زمينه‏هاى تغذيه و مسكن و كار و بهداشت و تعميم بيمه.
13- تأمين خودكفايى در علوم و فنون، صنعت و كشاورزى و امور نظامى و مانند اينها.
14- تأمين حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ايجاد امنيت قضايى عادلانه براى همه و تساوى عمومى در برابر قانون.
15- توسعه و تحكيم برادرى اسلامى و تعاون عمومى بين همه مردم .
16- تنظيم سياست خارجى كشور بر اساس معيارهاى اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه‏ى مسلمانان و حمايت بى دريغ از مستضعفان جهان»
همانطور كه ملاحظه مى‏شود قانون اساسى همه‏ى نيازها و اهداف مردم و نظام را از جنبه‏هاى فردى و اجتماعى، داخلى و خارجى، اقتصادى، سياسى و فرهنگى بصورت وسيع و عميق طرح و ترسيم نموده است.
بطور كلى مبتنى بر تجربيات شخصى مى‏توان اين مدعا و فرضيه را مطرح كرد كه در برخى از اهداف توفيقات نسبى حاصل شده و در پاره‏اى ديگر عدم توفيق‏هايى ديده مى‏شود.
براستى اگر همه‏ى شهروندان و امت در حال حاضر فعليت اهداف فوق را بخواهند آيا دولت توان پاسخگويى را خواهد داشت؟ در اين مورد اگر فقط بند 12 اصل سوم مورد توجه قرار گيرد وسعت و پيچيدگى و حساسيت مطلب روشن مى‏شود. براستى انقلاب و جمهورى اسلامى چه مقدار رفاه را برقرار نموده و فقر را بر طرف كرده است؟ در زمينه‏هاى تغذيه و مسكن و كار و بهداشت و تعميم بيمه چقدر محروميت زدايى شده است؟ بدون يك پژوهش اسنادى و ميدانى و صرفاً مبتنى بر تجربيات شخصى و محدود، مى‏توان مدعى شد كه پس از دو دهه از انقلاب هنوز فاصله‏ى زيادى با اهداف فوق داريم.
در مورد بند 3 از اصل سوم نيز مى‏توان پرسش كرد كه آيا آموزش و پرورش و تربيت بدنى رايگان در جامعه محقق شده است؟ پيدايش و رشد مدارس غيرانتفاعى با شهريه‏هاى بالا و اخذ وجه از دانش‏آموزان به عناوين مختلف، مسايل مشهود و ملموسى است كه تقريباً تمامى خانواده‏هاى كشور با آن سرو كار دارند.
اما به اهدافى نيز مى‏توان اشاره كرد كه در راستاى عمل و تحقق قرار دارند مثلاً بندهاى 2 و 4 در زمينه پيشرفتهاى علمى و فرهنگى اهدافى را ترسيم نموده‏اند كه مى‏توان مدعى بود كه محقق شده‏اند. قرائن زيادى موجود است كه حكايت از بالا بودن سطح آگاهيهاى عمومى در تمام زمينه‏ها دارد. همچنين تشكيل و توسعه‏ى ده‏ها مؤسسه‏ى پژوهشى و تحقيقى مى‏تواند قرينه‏اى دال بر تقويت روح بررسى و ابتكار و تتبع در كشور باشد. (3)
در مجموع مدعا اين است كه اگر آثار و نتايج انقلاب با اهداف آن مقايسه شود نمره‏ى بالنسبه پائينى حاصل مى‏شود. زيرا اهداف، فوق‏العاده بلند و عالى ترسيم و تدوين شده است.

امكانات بعنوان ملاك ارزيابى‏

انقلاب اسلامى براى تحقق اهدافش و برآورده كردن خواسته‏ها و نيازهاى مردم چه امكاناتى در اختيار داشته است؟ اين پرسش، عقلايى است و در رشته‏هاى علمى و معرفتى گوناگون بصور مختلفى متجلى شده است. مثلاً در علم حقوق و فقه مى‏گويند: «تناسب حق و تكليف» يعنى‏(4) اگر كسى تكليفى بعهده داشت بايد متناسب با آن حقوقى داشته باشد تا بتواند آن تكليف را انجام دهد. در علم مديريت از تناسب وظايف و مأموريتها با امكانات و اختيارات سخن مى‏گويند. (5)
اصل سوم قانون اساسى نيز نكته فوق را ملحوظ داشته و چنين آورده كه: «دولت جمهورى اسلامى ايران موظف است براى نيل به اهداف مذكور در اصل دوم، همه امكانات خود را براى امور زير بكار برد» يعنى مقنن عنايت داشته كه براى تحقق اهداف، قهراً امكاناتى مورد نياز است. با توجه به وسعت و كثرت اهداف انقلاب اسلامى كه در اصل سوم بيان شده است، امكانات بسيار عظيمى بايد در اختيار دولت باشد.
همانطور كه مى‏توان اهداف و نيازهاى انقلاب و نظام را به دو دسته‏ى مادى و معنوى تقسيم نمود، امكانات نيز اعم ا مادى و معنوى است.
امكانات كيفى و معنوى را مى‏توان به اين شرح برشمرد:
1- ايمان و روحيه‏
2- اراده و عزم ملى‏
3- علم و عقل‏
4- زمان‏
امكانات مادى را هم به اين شرح مى‏توان نام برد:
1- منابع طبيعى‏
2- سرمايه‏
3- تكنولوژى (6)
از نظر معنوى مى‏توان ادعا كرد كه انقلاب اسلامى امكانات عظيمى را آزاد و فراهم كرد. بنابر اين براى تحقق اهداف بايد انتظار بالايى از آن داشت. اما چرا اهداف آنچنانكه بايد و شايد حاصل نشده‏اند؟
اولاً امكانات معنوى عمدتاً شرط لازم براى تحقق اهداف هستند. يعنى براى تغيير و تحول و نيل به وضع مطلوب لازم است مردمى با روحيه و با ايمان و با عزم و اراده در صحنه حاضر شوند. اما اين كافى نيست بلكه اينان بايد امكانات و ابزار مادى هم داشته باشند.
ثانياً عمده‏ى امكانات معنوى و بسيج عمومى مردم براى حضور و مشاركت، صرف دفع آفات و موانع انقلاب و حفظ اصل نظام و انقلاب و آب و خاك شد و تحقق اهداف را تحت الشعاع قرار داد.
آشوبها و تشتت‏هاى داخلى، محاصره اقتصادى، حمله نظامى، تهاجم فرهنگى، امواج تروريسم، رشد شديد جمعيت، مهاجرت وسيع از روستاها به شهر، آفات و موانعى هستند كه توان و انرژى فوق العاده سنگينى براى دفع آنها صرف شده است و در نتيجه تحقق اهداف دچار ركود و تأخير شده‏اند.
يكى از مهم‏ترين امكاناتى كه براى تحقق هر هدفى مورد نياز است، مقوله‏ى زمان و زمانبندى است. بر اساس عقل و تجربه براى اينكه بتوان در ايران مطابق بند 12 از اصل سوم، اقتصادى صحيح و عادلانه داشت كه در آن رفاه ايجاد شده و فقر رفع شده باشد و در زمينه كار و بهداشت و مسكن و تغذيه هيچ نوع محروميتى نباشد حتى در صورت فراهم بودن امكانات مادى و معنوى، به چند سال زمان نياز هست؟
مسلماً اين هدف به زمان زيادى نياز دارد.
اقتصاد سرمايه‏دارى غرب براى تحقق رفاه حداقل چند صد سال از زمان رنسانس و انقلاب صنعتى، وقت صرف كرده است با اين وجود در زمينه رفع فقر كاملاً موفق نبوده و آمار حكايت از آن دارد كه ده‏ها ميليون نفر در كشورهاى مرفه غربى زير خط فقر زندگى مى‏كنند. (7)
اقتصاد دولتى و اشتراكى شرق نزديك هفتاد سال براى رفع فقر تلاش كرد اما توفيق چشمگيرى در زمينه رفاه عمومى نداشت و سرانجام دستخوش فروپاشى و اضمحلال گرديد.
اصولاً برخى از اهداف مندرج در اصل سوم قانون اساسى به نوعى متخذ از قرآن و سنت مى‏باشند و مكتب اسلام از صدر ظهور خود آنها را به عنوان اهداف و ايده‏آلهاى نوع بشر مطرح كرده است و در صورت فراهم بودن امكانات در هر عصر و دوره‏اى، انسانها بطور نسبى مى‏توانند به آنها نائل شوند. بنابر اين انقلاب اسلامى نيز با بيست سال عمر و كمبود امكانات و هجمه‏ى آفات و موانع، راه درازى تا تحقق اهداف اصولى و كلان خود دارد. بنابر اين نكته مهم در ارزيابى آثار و نتايج انقلاب اسلامى آن است كه حداقل مردم مطمئن باشند كه در مسير تحقق اهداف قرار دارند.
پس از بررسى امكانات كيفى و معنوى و نقش آنها در تحقق اهداف اينك امكانات مادى و اقتصادى انقلاب اسلامى را بررسى مى‏كنيم.
در باب اهميت امكانات مادى كافى است به اين نكته اشاره كنيم كه اينها نه تنها براى تحقق اهداف و نيازهاى مادى لازم و ضرورى هستند، حتى پيشبرد اهداف معنوى و كيفى نيز نيازمند استفاده از ابزارها و امكانات مادى است. براى مثال بند 1 از اصل سوم قانون اساسى يك هدف كاملاً اخلاقى و معنوى است:
«1- ايجاد محيط مساعد براى رشد فضايل اخلاقى بر اساس ايمان و تقوى و مبارزه با كليه مظاهر فساد و تباهى‏
اولاً- مبارزه با كليه مظاهر فساد و تباهى نيازمند هزينه و تشكيلات قابل توجهى است.
ثانياً- بايد براى تبليغ و تعريف فضايل اخلاقى نيز تشكيلات ارشادى و تبليغى برپا كرد كه اين هم هزينه‏بر است.
ثالثاً- رواج يك اقتصاد خلاق و عادلانه كه در آن انسانها مجبور نباشند براى رفع نيازهاى مادى‏شان پست و زبون شوند، از پيش شرطهاى ايجاد محيط مساعد براى رشد فضايل اخلاقى است.»
بنابراين دولت برخاسته از انقلاب اسلامى با اهداف وسيع و كلان كه طبق اصل سوم در پيش رو دارد نيازمند امكانات مادى و اقتصادى عظيمى است. بنابراين در ارزيابى آثار و نتايج انقلاب اسلامى بخصوص در ابعاد اقتصادى و رفاهى بايد ميزان امكانات اقتصادى و مادى آن را ملاك قرار داد.
يكى از مهم‏ترين و اصلى‏ترين امكاناتى كه در اختيار نظام قرار داشته است، درآمدهاى حاصل از فروش نفت مى‏باشد. از گذشته‏هاى دور، يعنى طى چندين دهه‏ى اخير، اقتصاد ايران تك محصولى و تك پايه‏اى شده است، كه اين امر به عنوان يكى از اتهامات مهم رژيم گذشته همواره مورد انتقاد مخالفان رژيم شاه و شخص امام خمينى (رحمت الله علیه) بود و يكى از اهداف و آرمانهاى انقلاب اسلامى نيز قطع وابستگى دولت و كشور به نفت بود. لذا در ارزيابى آثار و نتايج انقلاب اسلامى اين نقد و ايراد قابل طرح است كه چرا با وجود گذشت دو دهه از پيروزى انقلاب اين هدف حاصل نشده است؟ لكن در اين قسمت هدف آن است كه بررسى شود كه دولت و نظام جديد در مقايسه با نظام و حكومت شاه چه مقدار از درآمد نفت برخوردار بوده است تا بتواند اهداف انقلاب اسلامى را محقق گرداند؟ براى اين منظور جدول زير ارائه مى‏شود: طى اين بيست سال جمعيت تقريباً دو برابر شده است پس بطور كمى نيازها دو برابر شده است. اما از لحاظ كيفى نيازها و خواسته‏هاى مردم چند برابر شده است.
اولاً- متأثر از شعارهاى عدالت خواهانه و آرمانى انقلاب اسلامى، توقعات مردم از اين نظام بيشتر است.
ثانياً جمعيت شهرى طى اين مدت دو برابر شده است و الگوى مصرف زندگى شهرى بالا و پر تنوع مى‏باشد.
ثالثاً- متأثر از شعارهاى عدالت خواهانه انقلاب اسلامى و رواج راديو و تلويزيون در روستاها، الگوى مصرف روستايى نيز شهرى شده است.
رديف‏شاخص‏ها13761356
1جمعيت‏ايران‏33 ميليون نفر64 ميليون نفر
2توليد نفت‏6 ميليون بشكه‏3/5 ميليون بشكه‏
3مصرف نفت‏0/5 ميليون بشكه‏1/5 ميليون بشكه‏
4صادرات نفت‏5/5 ميليون بشكه روزانه‏2 ميليون بشكه‏
5درآمد نفت‏24 ميليون دلار14 ميليون دلار
6قيمت يك بشكه‏13 دلار13 دلار
7هزينه‏هاى عمده‏حفظ نظام شاهنشاهى‏هزار ميليارد دلار خسارت جنگ‏
8جمعيت شهرى‏17 ميليون نفر34 ميليون نفر
9جمعيت روستايى‏16 ميليون نفر30 ميليون نفر
10سرانه درآمد نفت‏750 دلار150 دلار
11انتظارات مردم‏پائين‏بالا
12قدرت خريد دلار1 دلار0/6 دلار
13سهم نفت در الگوى مصرف‏65%95%
14سهم گاز در الگوى مصرف‏1% 30%
با اين تفاصيل، انتظارات و خواسته‏هاى مردم از لحاظ كمى و كيفى نسبت به سال آخر حكومت شاه چندين برابر شده است.
بنابراين از لحاظ مفروضات نظريه سيستمها، اين حجم از توقعات و انتظارات كه به اين سرعت متوجه هر نظام سياسى شود مى‏تواند بحران‏زا و فلج كننده باشد. لكن طى اين دو دهه به دلايل‏(8) مختلفى اين واقعه حادث نشده است كه اين را مى‏توان به حساب انعطاف و ظرفيت بالاى انقلاب اسلامى گذاشت. زيرا از يك طرف دولت على رغم اين مشكلات و كمبودها، خدمات رسانى خود را در حد مقدور افزايش داده است و از طرف ديگر مردم بخاطر مشروعيتى كه براى دولت خودشان قائل هستند تا حد مقدور خواسته‏ها و انتظارات خود را كنترل كرده و از قوه به فعل نياورده‏اند.
در رديفهاى ديگر جدول ديده مى‏شود كه توليد نفت نسبت به رژيم گذشته نصف شده است كه اين امر خودش از اهداف انقلاب اسلامى بود. زيرا نفت يك ماده‏ى معدنى تجديدناپذير و تمام شدنى است كه امام معتقد بود بايد توليد آن حساب شده و محدود باشد تا نسلهاى آينده نيز از درآمد نفت و انرژى سوختى آن بهره‏مند باشند. (9)
جدول نشان مى‏دهد كه طى اين مدت مصرف داخلى نفت از نيم ميليون بشكه به 1/5 ميليون بشكه رسيده است يعنى على رغم آنكه جمعيت حدود دو برابر شده اما مصرف نفت سه برابر شده است. اين افزايش از نظر ارزيابى آثار و نتايج انقلاب اسلامى حاوى علايم و پيامهاى‏(10) متفاوتى است:
از يك طرف اين امر يك علامت مثبت است و نشان مى‏دهد كه نفت بعنوان يك كالاى مهم و ضرورى كه در كنترل و مالكيت دولت مى‏باشد، بطور وسيع در سطح كشور و بين اقشار مردم توزيع مى‏شود و اين امر مى‏تواند به رشد و توسعه اقتصادى كشور كمك كرده و رضامندى عامه را نيز افزايش دهد.
از طرف ديگر افزايش مصرف نفت بيش از افزايش جمعيت مى‏تواند حامل پيامى منفى باشد به اين صورت كه احتمالاً نفت بصورت غير بهينه و صرفاً به صورت سوخت مصرف مى‏شود كه بإ؛2ط توجه به نقش بنيادى اين ماده در اقتصاد ملى كشور اين امر يك نتيجه منفى است. همچنين آمار و قرائن دال بر آن است كه توزيع و مصرف اين ماده‏ى ارزشمند نيز نامناسب و ناعادلانه است. بطورى كه سهم يك روستايى از اين ماده چند ده ليتر نفت سفيد در سال است. در حالى كه سهم يك فرد مرفه و متمول شهرى چند هزار ليتر بنزين و گازوئيل براى اتومبيل و شوفاژ منزل است. با توجه به يارانه‏ى بالايى كه دولت براى هر ليتر فرآورده‏ى نفتى مى‏پردازد مشخص مى‏شود كه‏(11) سهم اين فرد شهرى از يارانه‏هاى دولتى دهها برابر يك فرد روستايى است.
در زمينه‏ى صادرات نفت جدول نشان مى‏دهد كه صادرات كشور نسبت به گذشته از نصف كمتر شده است. از يك نظر اين كاهش مى‏تواند يك نتيجه‏ى مثبت باشد يعنى مردم ما سهم بيشترى از توليد را به مصرف خودشان اختصاص داده‏اند و باقى را هم براى نسلهاى آينده گذاشته‏اند. اما كاهش توليد و صادرات از اين پس مى‏تواند يك اثر و نتيجه‏ى منفى تلقى شود. زيرا بطور منطقى ميزان توليد و صادرات بايد با ميزان ذخاير شناخته شده و ظرفيت توليد و روند رشد اقتصادى كشور و نيازهاى ارزى آن تناسب داشته باشد.
واقعيت آن است كه ايران با قريب يكصد ميليارد بشكه ذخاير، حدوداً معادل 10% ذخاير جهان را در اختيار دارد و از سوى ديگر ظرفيت توليد ايران قريب 4/5 ميليون بشكه مى‏باشد و(12) نسبت به توليد بالفعل خود نزديك يك ميليون بشكه اضافه‏ى ظرفيت توليد دارد. با توجه به‏(13) اينكه ايران براى ظرفيت‏سازى توليد ميلياردها دلار خرج كرده است كه با مشكلات اقتصادى كه دارد مى‏توانست آن را در ساير بخشهاى اقتصادى خود هزينه كند، حق دارد كه در حد ظرفيت توليد كند تا سرمايه‏گذاريهايش توجيه اقتصادى داشته باشد.
به همين ترتيب ايران مى‏تواند حداقل سهمى معادل گذشته در توليد و صادرات داشته باشد. امإ؛گأ شرايط سياسى و اقتصادى نظام بين‏الملل، سهم كنونى را در واقع به ايران تحميل كرده است. چون با محدوديت تقاضا و افزايش عرضه، افزايش توليد و صادرات ايران مى‏تواند موجب كاهش شديد قيمت و درآمد نفت شود.
بنابراين اگر ايران بخواهد بعنوان يكى از اهداف و نتايج مهم انقلاب اسلامى سهم شايسته‏اى از توليد و صادرات نفت جهان را داشته باشد:
اولاً با يك سازماندهى و ديپلماسى فعال منطقه‏اى و جهانى بايد جلوى كاهش قيمت نفت را بگيرد.
ثانياً افزايش سهم ايران در توليد و صادرات نفت نبايد موجب ناديده گرفتن هدف انقلابى يعنى قطع و كاهش وابستگى دولت و اقتصاد به نفت شود.
نكته‏ى بديعى كه در مسأله‏ى نفت وجود دارد آن است كه در حال حاضر قيمت يك بشكه نفت تقريباً معادل قيمت بيست سال قبل از آن است در حاليكه كشورهاى جهان سوم براى هزينه‏هاى جارى و عمرانى خود عمدتاً وابسته به صادرات مواد خام هستند قيمت اين مواد متأسفانه يا ثابت مانده يا كاهش مى‏يابد در حاليكه قيمت كالاهاى ساخته شده كشورهاى پيشرفته روز به روز بيشتر مى‏شود.
يكى از مهم‏ترين دستاوردها و نتايج مثبت انقلاب اسلامى آن بود كه موجب شد قيمت نفت كه 13 دلار بود به حدود سه برابر افزايش يابد و به مرز بشكه‏اى 40 دلار برسد، و همواره با(14) چشم‏انداز توسعه و صدور انقلاب به كشورهاى نفت خيز منطقه، كشورهاى بزرگ اين نگرانى را داشتند كه قيمت نفت نيز به همان ميزان افزايش يابد و كنترل عرضه و قيمت اين ماده‏ى حياتى در اختيار دولت اسلامى و انقلابى جديد قرار گيرد و بتواند از اين اهرم براى پيشبرد اهداف انقلاب اسلامى استفاده نمايد. همين نگرانى مى‏تواند يكى از دلايلى باشد كه دولتهاى بزرگ مصرف كننده‏ى نفت جهت تضعيف، تجزيه و براندازى انقلاب اسلامى دست به اقدام بزنند. محاصره اقتصادى، تقويت دستجات معارض، فشار و انزواى سياسى، حمله‏ى نظامى، تهاجم فرهنگى‏(15) و... از جمله‏ى اين اقدامات بود كه ضمن خارج كردن كنترل عرضه و قيمت نفت از دست ايران، بخش عمده‏اى از امكانات و توان انقلاب اسلامى را صرف كرده و در نتيجه به تحقق اهداف انقلاب آسيبهاى شديدى وارد كرد.
بنابراين تحت تأثير مجموعه‏ى شرايط فوق ملاحظه مى‏شود كه قيمت نفت پس از يك افزايش شديد و انقلابى در سالهاى اوليه‏ى پيروزى انقلاب، به سرازيرى كاهش افتاد و اينك پس از بيست سال بجاى اول خود بازگشته است در حاليكه افزايش قيمت نفت يك هدف عمده و اصلى انقلاب بوده است.
بخاطر ثابت ماندن قيمت نفت و كاهش صادرات كشور، در نتيجه درآمد نفتى كشور به حدود نصف كاهش يافته است. اين امر نشان مى‏دهد كه تا چه مقدار تعادل بين اهداف و نيازهاى انقلاب از يك سو با امكانات از سوى ديگر بهم خورده است و از همين جا مى‏توان به ميزان ازدياد مسايل و مشكلات نظام پى برد. يعنى جمعيت دو برابر شده اما درآمد نفت نصف شده است.
مشكلات اين امر زمانى روشن مى‏شود كه بدانيم درآمدهاى دولت از سه منبع مى‏باشد:
1- فروش نفت‏
2- مالياتها
3- سود كارخانجات دولتى.
اقلام دوم و سوم نيز وابسته به نفت مى‏باشند. چون كارخانجات و فعاليتهاى اقتصادى و صنعتى دولت براى تأمين مواد اوليه، تعميرات قطعات يدكى، خريد ماشين آلات، اساساً به ارزهاى حاصل از نفت وابسته هستند. همچنين چون كل اقتصاد كشور وابسته به نفت و تزريق ارزهاى حاصل از نفت بوده، رشد و رونق فعاليتهاى كشور، وابسته به ميزان ارز تزريقى نفت مى‏باشد و در شرايط ركود اقتصادى ناشى از جنگ و انقلاب، دولت نمى‏توانسته چندان مالياتها را مورد توجه قرار دهد و فشارهاى مالياتى به مردم را به ساير فشارها اضافه نموده و نارضايتى و ناخرسندى توده‏ها را افزايش دهد.
با توجه به نكات فوق معلوم مى‏شود كه درآمد نفت چقدر براى دولت و نظام حياتى و اساسى است و كاهش و افت آن تا چه ميزان مى‏تواند آسيب آفرين باشد.
نكته‏ى ديگر آن است كه قدرت خريد دلار و ارزش برابرى آن در برابر ساير ارزهاى معتبر طى بيست سال اخير كاهش چشمگيرى داشته است. درآمدهاى نفتى كشور به دلار محاسبه و پرداخت مى‏شود اما ايران بايد عمده‏ى خريدهاى خود را از ژاپن و اروپاى غربى انجام دهد. به اين ترتيب مى‏توان تخمين زد كه 14 ميليارد دلار درآمد نفتى در سال 76 شايد قدرت خريدى معادل 8 ميليارد دلار سال 1356 داشته باشد. بنابراين در حاليكه جمعيت دو برابر شده است، درآمد نفتى به حدود يك سوم كاهش يافته است و اين نكته ميزان مشكلات نظام و دولت را در تحقق اهداف و رفع نيازهاى ملت را شفاف‏تر مى‏نمايد.
از تقسيم كل درآمد نفت در يك سال به كل جمعيت، شاخصى بنام درآمد سرانه نفت بدست مى‏آيد كه اين رقم در سال 1356 حدوداً معادل 750 دلار و در حال حاضر معادل 200 دلار مى‏باشد. به اين ترتيب سهم هر ايرانى از درآمد نفت به يك چهارم تقليل يافته است و اگر افت ارزش دلار نسبت به بيست سال قبل را در نظر بگيريم، اين رقم به حدود 100 دلار مى‏رسد و در واقع به طور واقعى سهم هر نفر از درآمد نفت نسبت به گذشته به يك هفتم كاهش يافته است.
در جمع بندى مطالب بالا و نقش نفت در انقلاب و تأمين نيازهاى نظام مى‏توان گفت: در حالى كه درآمد صورى و واقعى كشور چندين برابر كم شده، اما جمعيت دو برابر شده است. ضمن آنكه دولت جديد مطابق قانون اساسى وظايفش فوق‏العاده متنوع و متعدد شده و انتظارات و نيازهاى مردم نيز به دلايل عديده‏اى از لحاظ كمى و كيفى چندين برابر شده است.
پس صورت مسأله نظام و انقلاب اسلامى چنين است: اهداف، خواسته‏ها و نيازهاى فوق‏العاده وسيع و بزرگ اما امكانات مادى بالفعل، فوق‏العاده محدود و كم.
اين صورت مسأله، مقابل هر علم و عقلى گذاشته شود راه حلها و تجويزهاى محدود و معينى قابل ارائه است و بحرانهاى عديده‏اى قابل پيش بينى است. قدرتهاى بزرگ نيز صورت مسأله ايران را نوعاً اينطور مى‏بينند و پيش‏بينى و تجويزشان اين است كه مردم و مسئولان در يك بازى منطقى و عقلايى يا از اهداف و اصول و ارزشهاى انقلابى دست بر مى‏دارند و يا براى تأمين امكانات مادى كشور به كشورهاى بزرگ متوسل مى‏شوند. كه اين امر نيز در دراز مدت‏(16) نتيجه‏اش استحاله انقلاب و كنار گذاشتن اصول و آرمانهاى انقلاب است. لذا مشاهده مى‏شود كه براى تشديد مسأله فوق و هضم انقلاب اسلامى و نظام برخاسته از آن، در روند نظام بين‏المللى، آمريكا همواره نفت را اهرم كرده است. مثلاً در نوبتهاى مختلف خريد نفت ايران تحريم شده است يا طى طرح داماتو سرمايه گذارى در بخش بالادستى و افزايش ظرفيت توليد ايران تحريم شده است، يا از طريق تقويت بازارهاى بورس تلاشى در جهت كاهش و تثبيت قيمت نفت بعمل آورده است. (17)
صورت مسأله‏اى كه به انقلاب و نظام تحميل شده است بايد بطور وسيع، عميق و دقيق از سوى دولت و جناحهاى سياسى تبيين و تبليغ شود. فى الواقع يكى از مهم‏ترين كاربردهاى احزاب و دستجاب سياسى آن است كه توان خود را صرف مسأله‏شناسى و نياز سنجى نظام كرده و به عنوان آموزش سياسى آن را به صورت شايسته تبليغ كرده و راه حلهاى مناسب تجويز نموده و مردم را براى حل مسايل و مشكلات بسيج و تجهيز نمايند.
شايد يكى از مهم‏ترين وظايف نخبگان سياسى و جناحها آن باشد كه بتوانند صورت مسأله را تغيير دهند تا راه حلها و تجويزها سهل‏تر شود. در حال حاضر بنظر مى‏رسد كه رجال سياسى و گروههاى اجتماعى و احزاب به دلايل مختلفى كمتر به اين امر توجه دارند و شدت رقابتها و بازى سياسى آنها را از اين مهم باز داشته است.
واقعيت آن است كه صورت مسأله نظام و انقلاب بطور شايسته‏اى قابل تغيير است بطوري كه راه‏حل ها و راه كارهاى آن مستقل بوده و از كنترل و نظارت قدرتهاى بزرگ بى‏نياز باشد.
اولاً امكانات بالقوه مادى و معنوى نظام زياد است و كم نيست. بايد آنها را شناخت و فعليت بخشيد.
ثانياً نيازها، خواسته‏ها و اهداف را بايد زمانبندى و اولويت بندى و مرحله‏بندى كرد. قطعاً تحقق فورى همه‏ى آنها امرى محال و غير منطقى است. پس اين نكته را بايد درست تحقيق و تبليغ شود.
ثالثاً عامه و توده‏ى مردم نيز با صورت مسأله فعلى و موجود نظام آشنا هستند و عمده‏ى مشكلات و كمبودهاى مادى و اقتصادى را براى يك نظام اسلامى و انقلابى و جنگ زده، طبيعى مى‏دانند و تحمل مى‏كنند.
قرينه‏ى اين مدعا آن است كه طى دو دهه با وجود همين مسايل با نظام و دولت همراهى كرده‏اند. اما چيزى كه قابل توجيه نيست و تحمل مردم را محدود مى‏كند تبعيض‏هاست. مردم مى‏دانند امكانات مادى و اقتصادى محدود است اما متأثر از روح انقلاب اسلامى و اصل عدالت، انتظار دارند اين امكانات محدود لااقل منصفانه و عادلانه توزيع شود و ضمن رعايت اين نكته بدانند كه نظام با تحمل اين مشكلات در راستاى اهداف انقلاب حركت مى‏كند و در بعد اقتصادى نيز «توسعه» هدف است.
آخرين نكته‏اى كه در جدول قابل ذكر است افزايش سهم گاز در الگوى مصرف انرژى كشور مى‏باشد. اين امر اهداف قابل توجه اقتصادى انقلاب بوده و حصول آن به عنوان يكى از آثار و نتايج مثبت انقلاب اسلامى قابل ارزيابى است. اين ارقام نشان مى‏دهد كه سهم گاز در الگوى مصرف انرژى طى دو دهه از انقلاب به حدود 30% رسيده است. بنابراين گاز كه يك ثروت‏(18) عظيم خدادادى است و ساليان درازى بى‏مصرف مى‏سوخت، اينك جايگزين نفت مى‏شود و وابستگى صنعت و اقتصاد كشور به نفت را كم مى‏كند و اين فرصت را نيز فراهم مى‏كند كه سهم بيشترى از نفت بجاى مصرف داخلى صادر شده و براى اقتصاد ما ارز فراهم شود.
در اينجا براى ارزيابى آثار و نتايج انقلاب اسلامى، از منظر امكانات، مى‏توانيم پس از احتياجات بالنسبه طولانى فوق به اين مدعا برسيم كه: با توجه به امكانات بالنسبه محدود مادى وابسته به درآمد نفت آنچه كه در زمينه تحقق اهداف و برآورد خواسته‏هاى مادى مردم صورت گرفته است مثبت و قابل توجه مى‏باشد.

تلفيق اهداف و امكانات‏

معمولاً آحاد مردم كه براى پيروزى انقلاب اسلامى رنجها و زحمات زيادى را متحمل شده‏اند، آثار و نتايج انقلاب اسلامى را با ملاك اهداف و نيازهاى خود مى‏سنجند كه در اين صورت - به دلايلى كه در سطور و صفحات قبل ذكر شد اين اهداف و نيازها چنانكه بايد و شايد محقق نشده‏اند، لذا اين مدعا قابل طرح است كه از زاويه اين ملاك، مردم نمره بالنسبه پائينى به آثار و نتايج انقلاب مى‏دهند.
از سوى ديگر دولت كه طبق قانون اساسى مكلف به تحقق اهداف انقلاب اسلامى است، عملكرد خود را با توجه به امكانات مادى كه در اختيار داشته مى‏سنجد و نظر به تنگناها و مشكلاتى كه از اين بابت وجود داشته، قاعدتاً نمره بالايى به خودش مى‏دهد و آثار و نتايج انقلاب را عمدتاً خوب و بالا ارزيابى مى‏نمايد.
بنابر اين دولت و ملت به دليل تفاوت ملاك، ارزيابيهاى مخالفى از آثار و نتايج انقلاب اسلامى مى‏كنند كه همين امر مى‏تواند موجب انشقاق و تكدر رابطه‏ى اين دو قطب مهم نظام شده و فوق العاده آسيب‏زا باشد. با توجه به اين امر بايد گفت كه بررسى و ارزيابى آثار و نتايج انقلاب اسلامى از اين نظر امرى بسيار لازم و ضرورى است كه بايد درست تحقيق شده و درست تبليغ شود.
بنابراين در قدم نخست شايسته است ملاكى عالمانه و منصفانه فراهم كنيم و اين چيزى نيست جز آنكه براى ارزيابى آثار و نتايج انقلاب اسلامى، بطور توأمان از هر دو ملاك، يعنى اهداف و امكانات استفاده كنيم. تبليغ نتايج چنين تحقيقى مى‏تواند تا حد زيادى موجب تقرب و بسط روابط دولت و ملت شده به ايجاد ثبات و رفع بحران و تنش يارى كند. اگر دولت و ملت هر كدام فقط به ملاكهاى خودشان بسنده كنند تفرقه و تشتت زيادى قابل پيش‏بينى است.
براى مثال آحاد ملت با توجه به نيازهايشان، خيلى فورى و آنى خواهان مسكن، كار، بهداشت، تغذيه، امنيت، عزت و عفت هستند، اين طبيعت نيازهاى انسان است كه بايد سريعاً اشباع شوند. اما از طرف ديگر دولت با توجه به كمبودها و مشكلات مادى ممكن است بگويد براى اشباع اين نيازها و تحقق اين اهداف در سطح عمومى پنجاه سال وقت نياز است. اين هم مى‏تواند منطقى باشد اما نوشداروى بعد از مرگ است. اما اگر ملاك تلفيقى مورد قبول واقع شود از يك سو ملت تلاش مى‏كند همه‏ى توانهاى بالقوه‏ى خود را بالفعل كند و از سوى ديگر تا حد ممكن نيازها را محدود كرده و به تأخير بيندازد. دولت نيز تلاش مى‏كند ضمن توزيع عادلانه‏ى امكانات محدود، اعتماد و مشاركت عمومى را جلب كرده و براى افزايش توليد و بالفعل كردن امكانات بالقوه تلاش بيشترى بعمل آورد.

مقايسه با كشورهاى پيشرفته‏

مانند ديگر انقلابها، انقلاب اسلامى ايران نيز تلاشى بود براى بر هم زدن وضع موجود(نظام شاهنشاهى) و برقرارى وضع مطلوب (جمهورى اسلامى). يكى از ملاكهايى كه مى‏تواند بسنجد كه انقلاب در تحقق مدينه فاضله و جامعه آرمانى خود به چه نتايجى رسيده، وضعيت و موقعيت كشورهاى به اصطلاح پيشرفته و توسعه يافته است. چرا؟ اين كشورها به حق و ناحق، درست يا غلط الگوى توسعه و تحول هستند و اينك در مرحله‏اى از ثبات و رفاه هستند كه مطلوب بسيارى از ملل است. نكته‏ى فوق از كلام بسيارى از غرب رفته‏ها شنيده مى‏شود كه دانسته يا ندانسته، به عمد يا غير عمد از آسايش و رفاه و امنيت و... آن بلاد سخن مى‏گويند. رسانه‏هاى گروهى نيز به همين سبك با نمايش زندگى مردم آن سامان توده‏ى مردم غرب نديده را به مقايسه وضع ايران با آن كشورها سوق مى‏دهند و نتيجه‏ى اين مقايسه نيز كم و بيش روشن است.
اما براى استفاده از اين ملاك و معيار، در سنجش و ارزيابى آثار و نتايج انقلاب اسلامى و عملكرد نظام حتماً بايد به چند نكته توجه داشت تا نتيجه‏ى تحقيق، عالمانه و منصفانه باشد:
اولاً كشورهاى پيشرفته و مرفه اقتصادى و صنعتى طى چه زمانى، طى چه مراحلى و با چه امكاناتى به وضع موجود فعلى رسيده‏اند؟ از لحاظ نظرى و فكرى و فرهنگى و علمى، آنها حداقل اين مسير را از 5 قرن قبل و از زمان رنسانس آغاز كرده‏اند و از لحاظ علمى، فنى و تكنولوژيك و از لحاظ ادارى و سياسى و حقوقى، اين مهم را از دويست سال پيش با انقلاب فرانسه شروع نموده‏اند. (19)
با اين شاخصها، مقايسه انقلاب بيست ساله‏ى ايران با آنها وجهى نداشته و فعلاً زود است.
ثانياً مهم‏ترين هدف و غايت دولت و تمدن نوين غربى، ايجاد بهشت روى زمين بود. اين هدف‏(20) در ضديت با فرهنگ و سلطه كليسايى قرون وسطى بود كه بطور افراطى بى‏توجه به نيازهاى مادى، انسانها را دعوت به ترك دنيا و تقرب به يك خدا و آخرت آلوده به خرافات مى‏نمود. در حالى كه انقلاب اسلامى هدف غايى و نهايى‏اش معنويت و تقرب به خداى واحد و منزه است. و البته بطور واقعى و متعادل، اقتصاد و نيازهاى مادى را هم بعنوان وسيله و ابزار مى‏پذيرد.
ثالثاً بايد ديد كه پس از پانصد سال اين بهشت روى زمين به چه بهايى بدست آمده است؟ و چشم انداز آينده‏ى آن چيست؟ مهم‏ترين هزينه و پيامد اين بهشت روى زمين و جامعه‏ى مادى و رفاهى، آلودگى و تخريب شديد طبيعت بوده است. يعنى بهشت طبيعت مبدل به جهنم مى‏شود تا بهشت شهر صنعتى حاصل شود. اينك تمدن غربى با اين سؤال اساسى مواجه است كه آيا آنچه را كه از دست داده و چشم‏انداز ترسناكى كه از اين رهگذر براى آينده وجود دارد، نسبت به آنچه كه بدست آورده مى‏ارزد يا خير؟ (21)
- اين بهشت روى زمين به بهاى استعمار و استثمار و عقب ماندگى جهان سوم حاصل شده است و در حال حاضر فقط 15% از جمعيت جهان كه در نيمكره شمالى هستند از مواهب اين بهشت مادى برخوردار هستند كه در آنجا نيز بخشى از مردمان زير خط فقر زندگى مى‏كنند.
- افراط دولتمردان و رجال كليسا در قرون وسطى در معنويت گرايى (كه آلوده به خرافات بود) موجب افراط اصحاب رنسانس در دنياطلبى و ماده گرايى شد و اين افراط گرايى نوين دارد آثار منفى خودش را بروز مى‏دهد و گروههاى زيادى از مردمان كه شاهد قربانى شدن اخلاق و معنويت و افزايش جرم و جنايت و شيوع بيماريهاى نوين جسمى و روانى، متلاشى شدن و تضعيف شديد خانواده و... هستند به مسايل معنوى گرايش نشان مى‏دهند.
اين نكته مى‏تواند يكى از مهم‏ترين اهداف و آثار و نتايج انقلاب اسلامى را كه عرفان و معنويت باشد تبليغ و ترويج نمايد. دلزدگى مردمان غرب از بهشت روى زمين و جامعه رفاهى و مصرفى و گرايش آنها به سوى حقيقت و معنويت، عمدتاً دچار آسيب‏هاى جدى شده است و از جن‏گيرى و شيطان پرستى، پوچ گرايى، جادوبازى و احضار ارواح و... سردرآورده است كه بعنوان عوارض و آسيبهاى جدى تمدن نوين بايد به آن نگريست. در واقع يكى از اهداف و انگيزه‏هاى وقوع انقلاب اسلامى در دو دهه‏ى قبل، اعتراض به ماده گرايى حكومت شاه بود. آن دولت با الگو قرار دادن توسعه غرب در آمدهاى نفتى را هزينه كرد و ضمن آنكه نتوانست همان جامعه مادى و رفاهى غرب را هم محقق نمايد، بلكه قسمتى از آسيبها و ابتذالهاى فرهنگى و معنوى آنجا را وارد كرد و من حيث المجموع سبب در هم ريختگى و نابسامانى شديد جامعه ايران شد.
بنابراين استفاده از ملاك كشورهاى پيشرفته براى سنجش و ارزيابى آثار و نتايج انقلاب جاى ترديد و تأمل دارد چون غايت فرهنگ و ارزش آنها ماديت و اصالت و اولويت اقتصاد است، در حاليكه غايت انقلاب اسلامى معنويت و نگاه ابزارى به اقتصاد است.(22)

مقايسه با كشورهاى همطراز

يكى از ملاكهاى عالمانه و منصفانه براى سنجش و ارزيابى انقلاب اسلامى مقايسه با كشورهاى همطراز است. در اين رابطه مى‏توان موقعيت كنونى كشور را كه نتيجه‏ى دو دهه عملكرد انقلاب اسلامى است با وضعيت كشورهايى مانند مصر، پاكستان و تركيه سنجش كرد. اين كشورها مسلمان هستند و با ايران، هم منطقه مى‏باشند. از لحاظ جمعيتى كم و بيش در حد و اندازه‏ى ايران هستند. در يك تحقيق وسيع و دقيق و مبتنى بر آمار و اطلاعات ضروريست كه پژوهشگران جمهورى اسلامى را با اين كشورها مقايسه كنند.
نتايج چنين پژوهشى از لحاظ نظرى و كاربردى مى‏تواند فوق‏العاده مفيد و قابل استفاده باشد. در چنين پژوهشى بايد بررسى كرد كه كشورهاى همسايه و همطراز ايران طى دو دهه‏ى گذشته در حالى‏كه جنگ و انقلاب نداشته‏اند، اينك از لحاظ اقتصادى، فرهنگى و سياسى چه وضعيتى دارند؟
يك نكته‏ى بديع و مهم اين است كه اغلب اين كشورها از لحاظ مادى و اقتصادى، اتفاقاً از انقلاب اسلامى ايران و جنگ تحميلى منتفع نيز گرديده‏اند. در حالى كه ايران بطور طبيعى ضمن آنكه از آثار و بركات معنوى جنگ و انقلاب در دراز مدت به بلوغ و جوشش رسيده است لكن از لحاظ مادى و اقتصادى لطمات فراوانى ديده است. زمانى كه ايران بواسطه‏ى پيروزى انقلاب اسلامى و در راستاى حفظ استقلال خود از پيمان نظامى سنتو خارج شد و مبدل به تهديدى براى منافع غرب گرديد، آمريكايى‏ها و غربيها براى جبران اين خلأ و كنترل اين تهديد كمكهاى فراوان مالى، اقتصادى و نظامى به پاكستان و تركيه ارائه نمودند. (23)
همين كشور تركيه زمانى كه بين ايران و عراق جنگ شعله‏ور بود و راههاى تجارى خليج فارس براى آنان ناامن شده بود بعنوان مركز ترازيت كالا براى دو كشور ميلياردها دلار سود برده است.
مصر نيز بعنوان سردمدار صلح و سازش با اسرائيل و سد نفوذ انقلاب اسلامى در منطقه‏ى عربى و اسلامى، از لحاظ سياسى و اقتصادى مورد توجه بيشتر آمريكا و غرب قرار گرفت.
پاكستان نيز وضعيتى مشابه مصر و تركيه داشت.
با وجود اين مسايل، كشورهاى فوق اينك از لحاظ مادى و معيشتى و رفاهى در مقايسه با ايران چه وضعيتى دارند؟ و براى جلب و جذب كمكهاى اقتصادى، مالى و نظامى غرب، از لحاظ سياسى و فرهنگى چه هزينه و خسارتهايى نموده‏اند؟
اين سؤالاتى است كه در يك تحقيق بايد منصفانه و عالمانه به آن پاسخ گفت تا بتوانيم با شجاعت و صراحت نقاط قوت و ضعف كشورمان را شناسايى كنيم. اما در حد اين نوشتار و مبتنى بر برخى از خوانده‏ها و شنيده‏ها، حداقل مى‏توان چند فرضيه و مدعا را مطرح كرد تا پژوهشگران بعداً آنها را شرح و آزمون كنند.
اولاً كشورهاى مذكور اغلب بدهيهاى خارجى سنگينى دارند. براى مثال تركيه 90 ميليارد دلار بدهى دارد. در حاليكه ايران با توجه به هزينه‏هاى سنگين بازسازى حدود 12 ميليارد دلار(24) بدهى دارد. مصر نيز بدهيهاى زيادى دارد كه در جريان جنگ نفت خليج فارس در 1990 زمانى كه به تبعيت از آمريكا در لشكركشى عليه عراق مشاركت نمود به عنوان پاداش، چند ميليارد دلار از اين بدهيها بخشوده شد كه طبعاً اين امر از لحاظ استقلال و حيثيت ملى نمى‏تواند خوشايند باشد.
نكته‏اى كه پژوهشگران در اين مقايسه بايد مدنظر داشته باشند، وضعيت تورم، پيشرفت امور زيربنايى اقتصادى و توليدى، حجم فعاليتهاى عمرانى و رفاهى، وضعيت توزيع ثروت و درآمدها و چگونگى قشربندى جمعيت بر اساس ثروت و درآمد و مقايسه وضعيت زندگى شهرى و روستايى است.
اين كشورها با وجود اينكه طى دو دهه‏ى گذشته، در حد ايران و انقلاب اسلامى خطر و تهديد نداشته‏اند، لكن حجم وسيعى از درآمدهايشان صرف تجهيز ارتش و خريد تسليحات از خارج گرديده است كه مسلماً موجب فشار به مسايل مادى و معيشتى مردم مى‏شود. ارقام تورم در تركيه بالاست.
نكته‏ى قابل توجه آن است كه انقلاب اسلامى از ابتدا عزم و اراده‏ى جدى براى توسعه‏ى صنعتى و اقتصادى، توجه به امور زيربنايى، بهبود وضعيت روستاها، توزيع عادلانه امكانات، استقلال و خلاقيت صنعتى و اقتصادى داشته است. لكن در عمل به دليل مشكلات ناشى از انقلاب و جنگ و فشارهاى بين‏المللى و برخى ضعفها و سوء مديريتها، هنوز نتوانسته‏اند اهداف و آرمانها را در حد مطلوب محقق گرداند، اما داشتن اين اهداف و داشتن عزم و اراده براى تحقق آنها مسأله‏ى مثبتى است كه بايد به فال نيك گرفت در حاليكه غالب كشورهاى همطراز عليرغم داشتن برخى از آثار توسعه و رفاه فاقد اهداف و اراده‏ى فوق هستند.
ثانياً بايد بررسى شود كشورهاى همطراز همين مقدار از توسعه و رفاه را به چه بهايى بدست آورده‏اند؟
از نظر اقتصادى اينها به اقتصاد بين‏الملل و اقتصاد كشورهاى بزرگ بشدت پيوند خورده و وابسته شده‏اند و تبع اين امر تنگناها و محدوديتهاى زيادى از نظر اقتصادى و سياسى دارند. براى مثال از لحاظ سياسى اين كشورها على‏رغم منافع ملى و اسلامى خودشان، تا حدود زيادى همراه و همگام سياستهاى غرب و آمريكا هستند كه اين نكته مشروعيت مردمى اين دولتها را آسيب‏پذير كرده است و تنشهاى داخلى و سياسى قابل توجهى ايجاد كرده است. بطوريكه در همين راستا جريانهاى ملى و مذهبى نسبتاً نيرومندى در اين كشورها ايجاد شده است كه مى‏توان آن را(25) بطور غير مستقيم از آثار و نتايج انقلاب اسلامى تلقى كرد كه بعضاً اين دولتها و همراهان غربى‏شان براى سرپوش گذاشتن به ضعفها و عملكردهايشان آن را بطور مستقيم به مداخله جمهورى اسلامى نسبت مى‏دهند تا بهانه‏اى براى اعمال فشار و تحريم بر عليه ايران فراهم كنند.
از لحاظ سياسى مى‏توان نگاهى به وضعيت ديگر كشورهاى مسلمان منطقه انداخت. عراق، عربستان، كويت و امارات كه به همراهى كشورهاى بزرگ در مقابل انقلاب اسلامى صف آرايى كردند و عملاً بطور مستقيم و غير مستقيم در اشغال ارتش آمريكا هستند و قراردادهاى فراوانى در زمينه‏ى سياسى امنيتى، نظامى و اقتصادى با غرب و آمريكا بسته‏اند كه مسلماً استقلال آنها را بشدت آسيب‏پذير كرده است.
نكته‏ى ديگرى كه بايد به آن توجه شود هزينه‏هاى فرهنگى است. هويت زدايى دينى و مذهبى در تركيه و مصر سابقه‏ى طولانى دارد اما آنها بعنوان سد نفوذ انقلاب اسلامى و جلب حمايت اقتصادى غرب اين روند را توسعه و تشديد كردند، اما تا حدودى نتيجه‏ى عكس گرفته‏اند و موجب تحريك عواطف ملى و مذهبى مردم خودشان شده‏اند و همانطور كه اشاره شد دولتهاى آنان با امواج وسيع و قوى اسلام گرايى مواجه شده‏اند.

مقايسه انقلاب با قبل از انقلاب‏

يكى از مهم‏ترين و رايج‏ترين شيوه‏هاى سنجش و ارزيابى آثار و نتايج انقلاب اسلامى مقايسه با قبل از انقلاب مى‏باشد. اين ملاك اهميت و كاربرد فوق‏العاده‏اى دارد.
يك نكته‏ى مهم آن است كه اصلى‏ترين علت وقوع انقلاب نارضايتى وسيع و عميق عمومى از ساختار و عملكرد نظام شاه بود. مردم و رهبران بوسيله انقلاب اسلامى آن وضعيت را به اميد دست يافتن به يك وضع مطلوب طرد و نفى كردند. اينك اگر ثابت نشود كه بوسيله انقلاب، در راستاى تحقق وضع مطلوب هستيم و تا كنون نتايج قابل قبولى بدست آورده‏ايم، فلسفه‏ى وجودى انقلاب و جاذبيت و نافعيت آن مورد سؤال و ترديد قرار مى‏گيرد.
نكته‏ى ديگر آن است كه بخش عمده‏اى از جمعيت جوان كشور خود شخصاً نظام پيشين را لمس و تجربه نكرده‏اند و شايد دقيقاً با تمام وجود ندانند و حس نكنند كه چرا نسل ما قبل آنها دست به انقلاب زده است. اين نسل وضعيت موجود نظام را با انتظارات و توقعات و آرمانهاى خودش مى‏سنجد و عمدتاً ممكن است وضعيت مادى زندگى غربى را الگوى ارزيابى و سنجش قرار دهد.
با توجه به اين ملاك نتيجه‏ى ارزيابى كم و بيش مشخص است. واقعاً اگر چنين باشد چگونه مى‏توان آثار و نتايج انقلاب اسلامى را براى اين نسل تحقيق و تبليغ كرد؟
اما نسلى كه شرايط قبل از انقلاب را درك و لمس كرده و خود در وقوع و پيروزى آن نقش آفرينى كرده تحت چه شرايط و ضوابطى قبل و بعد از انقلاب را مقايسه مى‏كند؟
عمده‏ى اين نسل، زحمات و لطمات انقلاب و جنگ را صبورانه و داوطلبانه به اميد تحقق اهداف و آرمانهاى انقلاب تحمل كرده‏اند و بسيارى از نتايج اقتصادى، سياسى و فرهنگى نظام را مثبت تلقى كرده و عملكردها و روندها را در راستاى تحقق اهداف مى‏دانند. اما در عين حال از برخى مسايل رنج مى‏برند و از يك انقلاب الهى و مردمى بسيار بسيار انتظار دارند. مثلاً در ابعاد اقتصادى، همواره مسأله‏ى تورم، گرانى، احتكار، افزايش شديد ثروت برخى از افراد و اقشار، تبعيضها و اختلاف درآمدها، كاهش قدرت خريد اقشار متوسط و ضعيف... آزار دهنده است.
بنابراين پاره‏اى از مشكلات طبيعى و غير طبيعى ناشى از جنگ و انقلاب مى‏تواند براى تعدادى از افراد و اقشار ترديد آفرين باشد. مثلاً قشر چند ميليونى كارگر و كارمند و حقوق‏بگير حساب مى‏كند قيمت بسيارى از كالاها و خدمات با ضريب بسيار بيشترى نسبت به دستمزدهايش افزايش يافته است و اين به معنى كاهش قدرت خريد وى مى‏باشد.
بنابر اين نسل انقلاب نيز كه خود با تمام وجود شرايط دو نظام را حس و لمس كرده است ممكن است از اين زاويه نمره بالايى به آثار و نتايج اقتصادى انقلاب ندهد.
در بعد فرهنگى و اخلاقى نيز مسايل و سؤالاتى نسل اول انقلاب و تحليل‏گران و پژوهندگان را به خود مشغول مى‏كند. نكته آن است كه بزرگترين هدف و نتيجه‏ى انقلاب، احياء دينى و اخلاقى و فرهنگى و معنوى بوده است و بسيارى از كسان آثار و دستاوردهاى معنوى و فرهنگى انقلاب را آنقدر زياد و روشن مى‏بينند كه معتقدند تمام خسارات و هزينه‏هاى مادى و اقتصادى كه تا كنون به نظام تحميل شده، به اين دستاوردها مى‏ارزد.
اما در كنار اين آثار قرائنى ديده مى‏شود كه بايد تأمل كرد. مثلاً چرا هنوز تعداد قابل توجهى معتاد وجود دارد و چرا عده‏اى درگير قاچاق مواد مخدر هستند؟ چرا برخى از جوانان و اقشار ما دچار ابتذال و تهاجم فرهنگى شده و نشانه‏هايى از منكرات و منهيات بصورت نيمه آشكار و پنهان ديده مى‏شود؟ بطوريكه برخى مى‏گويند فساد اخلاقى و ابتذال فرهنگى قبل از انقلاب آشكار بود اما اينك پنهان شده است و از بين نرفته است.
سؤالات و نكات فوق در يك پژوهش گروهى و همه جانبه و عميق بايد عالمانه و منصفانه شرح و اندازه‏گيرى شود تا ما بتوانيم تصوير دقيق و درستى از نقاط قوت و ضعف جمهورى اسلامى داشته باشيم. اما نگارنده در حد تجربيات و معلومات و متدولوژى خود در پاسخ سؤالات و ترديدهاى فوق فرضيه‏ها و مدعاهايى را پيش مى‏نهد.
نگارنده كه مى‏تواند بصورت عينى و تجربى دو دهه قبل و بعد از انقلاب اسلامى را به محك آزمون و مقايسه بزند، مبتنى بر يافته‏ها، خوانده‏ها و ديده‏هايش مى‏گويد كه ايران از نظر فردى و اجتماعى، اقتصادى و سياسى و فرهنگى، داخلى و خارجى، طى دو دهه‏ى گذشته تحولات وسيع و عميق و عمدتاً مثبتى را حاصل كرده است. لكن شدت حب و بغضهاى موافقان و مخالفان و غوغاى طبيعى انقلاب و جنگ تا كنون مانع از آن بوده كه اين امر بطور عالمانه و دلسوزانه و نقادانه بطور روشن و دقيق، تحقيق و تبليغ شود. ذيلاً برخى تحولات و نتايج انقلاب اسلامى را در ابعاد اقتصادى و فرهنگى و سياسى بررسى مى‏شود:
در سطح اقتصاد كلان در مقايسه با قبل از انقلاب نكات زير قابل توجه است:
افزايش صادرات غير نفتى، بسط و توسعه فعاليتهاى عمرانى و رفاهى در سطح روستاها از قبيل تأسيس خانه بهداشت، ساخت راه، حمام بهداشتى، برق، آب لوله‏كشى، تلفن، تأسيس مدارس تا سطح دبيرستان، توسعه ظرفيت پالايشگاهها و خودكفايى در تأمين فرآورده‏هاى نفتى عليرغم افزايش شديد مصرف و جمعيت جلوگيرى از اتلاف گاز و جايگزين كردن براى نفت و پوشش دادن صدها شهر و ميليونها نفر، افزايش قابل توجه ظرفيت توليد برق تا حد رفع خاموشيها، توسعه ظرفيت پتروشيمى و افزايش توليد آن تا بيش از بيست برابر.
براى نمونه مسأله‏ى افزايش صادرات غير نفتى يك توفيق راهبردى است كه مى‏تواند در آينده آرمان استقلال اقتصاد از نفت را تحقق بخشيده و آسيب پذيرى امنيت اقتصادى كشور را مانع شود. در حالى كه در سالهاى 56 و 57 صادرات غير نفتى ايران حدود نيم ميليارد دلار و معادل‏(26) يك چهلم صادرات نفت ارزش داشت، در برخى از سالهاى اخير صادرات غير نفتى تا مرز 5 ميليارد دلار پيش رفت يعنى ده برابر شدن نسبت به قبل از انقلاب. اين رقم معادل يك سوم ارزش صادرات نفت بود كه با يك چهلم قبل از انقلاب اگر مقايسه شود نشانه افزايش توان اقتصاد فعلى كشور است. البته افزايش صادرات غير نفتى كه يك شاخص مثبت در اقتصاد كلان ماست به دليل فراهم نبودن برخى از زمينه‏ها، در سطح اقتصاد خرد آثار ناخوشايندى داشت بطوريكه قيمت عمده اقلام صادراتى براى مصرف كننده داخلى افزايش يافت.
اما با تمام اين مشكلات نشان داده شد كه در صورت فراهم كردن شرايط، اقتصاد ملى توان بسط صادرات غير نفتى را تا حد بسيار بالايى دارد و اين علامت بسيار اميدوار كننده‏اى بر رشد و استقلال اقتصادى ماست.
اما از نظر سياسى مسايل كلان زير قابل توجه است:
سقوط نظام استبدادى، طرد نفوذ استعمار، حصول آزادى و استقلال، عطف توجه سياست خارجى به جهان سوم و جهان اسلام.
آثار و نتايج فوق شايد بعضاً در ميان مدت جلب توجه ننمايند، اما در دراز مدت قطعاً ثمرات آنها بسيار ملموس و روشن خواهد بود. براى مثال نظام سلطنتى استبدادى وابسته به يك فرد به نام شاه، موجب ركود و عدم رشد شخصيت آحاد ملت مى‏شود. در حالى‏كه بزرگترين سرمايه‏ى يك كشور افراد آن هستند كه در يك فضاى آزاد و سازنده اگر رشد كنند همين‏ها اصلى‏ترين عوامل توسعه و پيشرفت هستند. جمهورى اسلامى بايد فضاى آزاد و خلاق را براى حفظ و بسط شخصيت شهروندان محافظت كند.
از نظر فرهنگى نكات زير قابل بحث است:
بزرگترين هدف و دستاورد انقلاب ايران تجديد حيات اسلام بود. در عصر ارتباطات جهانى و سلطه اقتصاد بر تمام شئون بشر، بطور كلى مكتب و اخلاق و ايدئولوژى تعطيل و طرد شده بود. اما انقلاب اسلامى حاوى اين پيام بود كه اخلاق و معنويت براى انسان ارزشمندتر است و(27) اسلام براى اداره و هدايت زندگى بشر در همه زمانها و مكانها مفيد و عملى است.
افزايش و رشد مطبوعات و نشريات، افزايش ظرفيت دانشگاهها، گسترش مراكز علمى و تحقيقى در همه زمينه‏ها، افزايش و گسترش مدارس در همه مقاطع، توجه به كتاب و كتابخوانى، گسترش كمى و تحول كيفى حوزه‏هاى علميه و مدارس دينى، همگى نكاتى هستند كه در توسعه و تحول فرهنگى نقطه قوت و توجه هستند.
با توجه به نتايج كلان فرهنگى و سياسى و اقتصادى فوق مى‏توان اين فرضيه و مدعا را مطرح نمود كه تحقيقاً انقلاب اسلامى آثار و دستاوردهاى فراوانى داشته است، در عين حال على‏رغم اينكه بطور تحقيقى چنين نتايجى حاصل شده از نظر تبليغى نيز بايد علمى و هنرى برخورد شود، مثلاً در ايام هفته دولت و دهه‏ى فجر مسئولان از طريق وسايل ارتباط جمعى و تبليغى معمولاً از آثار و نتايج انقلاب بخصوص در بعد اقتصادى سخن مى‏گويند و براى اثبات پيشرفت كشور وضعيت فعلى را با قبل از انقلاب مقايسه مى‏كنند ديده شده كه عدم ظرافت در اين شيوه‏ى تبليغى، معمولاً در مخاطبان اثر عكس گذاشته و مى‏گويند چرا و چقدر مقايسه با نظام قبل؟

نتيجه گيرى‏

حاصل كلام آنكه اگر مبتنى بر اطلاعات وسيع و عميق و به مدد ملاكهاى علمى و عينى كه در اين نوشتار مطرح شده آثار و نتايج انقلاب اسلامى را بررسى كنيم مشاهده مى‏شود كه اهداف زيادى محقق شده و اهداف زيادى هم در راستاى تحقق هستند، اما در عين حال عدم توفيقها و ناكاميهايى نيز بچشم مى‏خورد.
نكته آن است كه نتايج مثبت براى انقلابها طبيعى و ضرورى است. زيرا انقلاب يعنى بر هم زدن وضع موجود جهت تحقق جامعه مطلوب، اما ناكاميها و نتايج منفى براى انقلابها غير طبيعى و خطرساز است. بنابراين بايد اينها نيز دقيقاً شناسايى و علت‏يابى شوند.

پي نوشت :

(1) -آلن، بيرو، فرهنگ علوم اجتماعى، ترجمه باقر ساروخانى، كيهان، 1370، ص 323.
(2) -باقر، ساروخانى، دائرةالمعارف علوم اجتماعى، كيهان، 1370، ص 589.
(3) -وزارت فرهنگ و آموزش عالى، مركز مدارك علمى ايران، مؤسسات پژوهشى كشور (بخش دولتى)، 1376.
(4) -دفتر همكارى حوزه و دانشگاه، درآمدى بر حقوق اسلامى، سمت، 1368، ص 219.
(5) -على محمد، اقتدارى، سازمان و مديريت، چ 12، دانشگاه تهران، 1355، ص 73.
(6) -عبدالعلى، قوام، اصول سياست خارجى و سياست بين الملل، سمت، 1370، ص 69.
(7) -ژان، فوراستيه، تمدن سال 2001، خسرو رضايى، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1368، ص 77.
(8) - the sovier economic experiment.ed iuy susan .millar james r -1 .university of illiois 1990 :urban .linz .P j}
(9) -فرامرز، رفيع پور، توسعه و تضاد، دانشگاه شهيد بهشتى، 1376، ص 40.
(10) -روابط عمومى وزارت نفت، نفت در كلام امام، 1364، ص 49.
(11) -گزارش اقتصادى و ترازنامه سال 1375 بانك مركزى و سال 1375.
(12) -روابط عمومى وزارت نفت، نشريه مشعل، سال 4، خرداد 77، ش 133، ص 8.
(13) -مؤسسه مطالعات بين المللى انرژى، تحولات بازار نفت، ش 6 مورخ 77/6/31، ص 49.
(14) -گزارش اقتصادى و ترازنامه سال 1375 بانك مركزى، ص 32.
(15) -پى‏ير، ترزيان، داستان اوپك، عبدالرضا عفرانى، فرانديش، 1367، ص 355.
(16) -مجيد، مختارى، تجزيه و تحليل اجمالى مقاطع و مراحل جنگ ايران و عراق، فصلنامه‏ى بررسيهاى نظامى سال 5، شماره 18، 1373، ص 41-45.
(17) -دفتر نمايندگى دائمى جمهورى اسلامى ايران در سازمان ملل، خطوط اصلى استراتژى آمريكا و اولويتهاى اطلاعاتى آن در دهه 90، مرداد 1369، ص 20.
(18) -روابط عمومى وزارت نفت، نشريه مشعل، سال 4، خرداد 77، ش 133.
(19) -پل، كندى، ظهور و سقوط قدرتهاى بزرگ، محمود رياضى، نشر خجسته، 1369.
(20) -بهاءالدين، پازارگاد، فلسفه سياسى غرب، ج 2، نشر زوار، چ 4، 1359.
(21) - greeno owen the glbalization of world politics edited by john baylis and steve smith oxford 1997 p 314
(22) -مقدمه قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران.
(23) -سيامك، كاكايى، نقش تركيه در منطقه خاورميانه پس از جنگ سرد، (فصلنامه خاورميانه) شماره 4، 1376، ص 75.
(24) -هرايرد دكميجيان، جنبشهاى اسلامى در جهان عرب، حميد احمدى، انتشارات كيهان، 1373.
(25) -گزارش اقتصادى و ترازنامه سال 1375 بانك مركزى، ص 49.
(26) -گزارش اقتصادى و ترازنامه سال 1373 بانك مركزى، ص 68.
(27) - مهران، كندرى، ايدئولوژى، فصلنامه فرهنگ، كتاب نهم، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، 1370، ص 197.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: کانون اندیشه جوان


فروپاشی رژیم پهلوی
دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۲ ساعت 0:34 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
فروپاشی رژیم پهلوی


بخش اول واپسین روزها خروج شاه از کشور و بازگشت امام خمینی به ایران نشانه پایان سلطنت محمد رضا شاه بود.از آن پس، دیگر بحث درباره نظام مشروطه سلطنتی و قانون اساسی سال 1285 و متمم آن، در بین هیچ یک از گروههای سیاسی مطرح نبود.
پس از انتخاب مهندس مهدی بازرگان به نخست وزیری، ماموریت اساسی دولت‏برگزاری رفراندوم و رجوع به آراء عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و نیز تشکیل مجلس مؤسسان برای تصویب قانون اساسی جدید بود.
از نخستین روز ورود امام خمینی به ایران و سخنرانی در فرودگاه و بهشت زهرا، مقامات مختلف رژیم در حال انقراض، با اعلام استعفا و همبستگی به امام خمینی نسبت‏به یکدیگر سبقت گرفتند.جواد شهرستانی، شهردار تهران، اولین مقام کشوری بود که به نشانه همبستگی با انقلاب استعفا کرد.سپهبد بازنشسته کمال نیز اعلام همبستگی نمود. (1)
تلاش در پیشی گرفتن اعلام همبستگی بین مقامات رژیم شاه، شتاب گرفت، و بااعلام نخست وزیری بازرگان، در همه ارگانهای مملکت گسترش پیدا کرد.
نمایندگان مجلسین، یک شبه طرفدار انقلاب شدند.روز 18 بهمن 46 تن از نمایندگان مجلس شورای ملی استعفا کردند.اینان همان نمایندگان دوران «رستاخیزی‏» بودند که از غربال ساواک گذشته بودند و سه هفته پیش، به دولت‏بختیار، رای اعتماد داده بودند!
سازمانهای دولتی، حتی کارمندان نخست وزیری، با صدور اعلامیه در روزنامه‏ها از دولت‏بازرگان پشتیبانی می‏کردند.کارکنان وزارتخانه‏ها در اعلامیه‏های خود، ضمن تایید بازرگان آمادگی خود را برای استقبال از وزیران کابینه او اعلام کردند.
سران ارتش، که تا چند روز پیش درباره کودتا و وادار به فرود اجباری ساختن هواپیمای امام خمینی، بحث و مذاکره می‏کردند، یکی پس از دیگری، با مقامات دولت‏بازرگان، برای اعلام همبستگی تماس می‏گرفتند.سپهبد ربیعی، فرمانده نیروی هوایی ضمن دفاع در دادگاه انقلاب گفت «پنج‏شنبه 19 بهمن، برادرم آمد خانه ما...گفت اعلام همبستگی کن.گفتم چشم.تلفن را برداشتم و با جناب آقای عسگری، اعلام همبستگی کردم‏» . (2)
تماس سران ارتش با نمایندگان امام خمینی، به منظور اعلام همبستگی از روزهای آخر اقامت ژنرال هایزر در ایران شروع شده بود.سپهبد ربیعی، در دفاعیات خود، از این ارتباط و تماسها پرده برداشت.بخشی از بیانات او به شرح زیر است:
«ربیعی: ...در جلسه سوم، بعد از اینکه هایزر اندکی نشست، گفت «خوب، شاه هم که رفت‏» البته گفتار او حالت تحکیم نداشت، بلکه حالت رفاقت آمیز، و حالت همگامی داشت.بعد از اتاق بیرون رفت و یک صورتی با خود آورد که حاوی شماره تلفن نمایندگان حضرت امام بود، به ما داد.
رئیس [دادگاه] : چه کسی نامه را داد؟
ربیعی: آن سرلشکری که رئیس مستشاری آمریکا در ایران بود.بایستی عرض کنم که رئیس مستشاری در ایران، یک سرلشکر بود و سه سرتیپ در سه نیرو فعالیت داشتند [...] آن سرلشکر رفت‏بیرون و بعد از اینکه با تلفن با شخصی تماس گرفت، آمد درون اتاق، بعد هایزر گفت «من فکر می‏کنم به صلاح ارتش باشد که با نمایندگان امام تماس بگیرد» حالا من فکر می‏کنم که تلفنهایی که به مادادند، بیشتر از دو، تا سه شماره تلفن بود.من در آن موقع تازه تصمیم گرفته بودم که درباره مسائل فکر کنم.از چیزی که استنباط کردم فهمیدم هایزر دو هدف داشت، یا اینکه ارتش را به سمت نمایندگان امام ببرد و ارتش همبستگی خود را اعلام کند، یا اینکه ارتش باعث‏بشود که بختیار با نمایندگان امام با هم نزدیک بشوند، اما در عین حال هیچ وقت نمی‏گفت که از بختیار پشتیبانی نکنید.معمولا جمله‏ای به کار می‏برد، منظورش این بود که بختیار بد عمل نمی‏کند.» ربیعی، در مورد نقش قره‏باغی در تماسهای خود با نمایندگان امام خمینی چنین می‏گوید:
«...قره‏باغی، سه چیز از هایزر درخواست می‏کرد، اول اینکه حضرت امام را مجبور کنند اعلامیه کمتری بین مردم منتشر کند.دوم اینکه حضرت امام سفر خود را به ایران به تعویق بیندازند.سوم اینکه بی.بی.سی را ساکت کنند.این سه چیز را که من نمی‏دانم قره‏باغی با بختیار قبلا هماهنگ کرده بود یا نه؟ ....
هایزر گفت: من همین امشب با کارتر تماس دارم.به اطلاع او خواهم رساند.باید به عرض شما برسانم که هایزر جلسات خیلی بیشتری با قره‏باغی داشت که صبحها بود و این هفت‏یا هشت جلسه‏ای که من با او بودم، مجموعه گفتاری بود که عین واقعیت را گفتم، و به عرض می‏رسانم صحبت از اینکه ارتش را یکباره وادار به عملی بکند، به خدای یکتا، مطلقا در میان نبود.اصولا من نشنیدم.باور کنید هرگز مسئله کودتا مطرح نبود و هایزر هم بیشتر جنبه دوستانه و مشاوره را به خود گرفته بود.او می‏گفت، قره‏باغی هم یادداشت می‏کرد.البته مقدم [سپهبد ناصر مقدم رئیس ساواک] مشاور سیاسی قره‏باغی بود که جلسات دیدار با نمایندگان امام را، ایشان باید ترتیب می‏داد.
یک جلسه درباره جای ملاقات بحث‏شد و جلسات دیگر هم تشکیل شد.
رئیس (3): در منزل چه کسی؟
ربیعی: در منزل آقای دکتر بهشتی.
رئیس: اصولا قره‏باغی نمی‏خواست‏برود آنجا.
ربیعی: خیر، می‏گفت آنجا سالم نیست که رئیس ستاد ارتش برود.
رئیس: منظور او امنیت‏بود؟
ربیعی: بله...و قرار شد منزل قره‏باغی ملاقات صورت بگیرد و بعد ملاقاتهایی‏انجام شد، که من نمی‏دانم با آقای دکتر بهشتی شد، یا نشد.اما مطمئن هستم که این ملاقاتها با آقای بازرگان انجام شد.حتی روز یکشنبه 22 صبح من به خاطر دارم تلفنی داشتند صحبت می‏کردند و قرار ملاقات می‏گذاشتند با آقای بازرگان و تاکید می‏کردند که بختیار هم باید حضور داشته باشد و یکشنبه بعد از ظهر، برای تشکیل جلسه آنها هماهنگ و تایید شد (4) اما من نمی‏دانم آن طرف تلفن چه کسی بود که قره‏باغی برنامه‏ها را با او هماهنگ می‏کرد.» سپهبد ربیعی، در جای دیگر می‏گوید:
«...مرتبا بین جلسات، در جلساتی که داشتیم، بختیار معذرت می‏خواهم قره باغی و مقدم عضو سیاسی بودند، دائما می‏گفتند ما تماس داریم با نمایندگان امام، با جناب آقای دکتر بهشتی، مهندس بازرگان، جناب آقای سحابی و جناب آقای صباغیان ما در حال صلح و مذاکره هستیم.ما فکر می‏کردیم که ارتش صلح و مذاکره می‏کند...» . (5)
سپهبد ربیعی که در دادگاه انقلاب محکوم به اعدام شد و حکم اعدام درباره او اجرا گردید، در دفاعیات خود به واقعیتهای تلخی اعتراف می‏کند، از وابستگی شاه به آمریکا، بی‏خبری فرماندهان نیروهای مسلح از ماهیت ارتش شاهنشاهی و نقش «استعماری‏» آن.ارتشی که با رفتن شاه، دگرگون می‏شود و رئیس ستاد کل، بالاترین مقام فرماندهی به ژنرال آمریکایی می‏گوید «اعلیحضرت به ما گفت که به شما اعتماد کنیم و از شما اطاعت نماییم!» (6)
این نیز حقیقتی است که سپهبد ربیعی، با طی عالیترین مدارج آموزشی و فرماندهی ستاد هوایی، عضو تیم اکروبات تاج طلایی و به عنوان یک فرمانده نیروی هوایی در سطح جهانی، که می‏توانست منشا خدمات بزرگی در خدمت‏به کشورش شود، ندانسته، فدای سیستم و رژیمی شد که هیچ پیوندی با مردم ایران نداشت.ربیعی و امثال او، پس از رفتن شاه و مشاهده دگرگونی اوضاع، بیدار شدند و چه بسا، از نتیجه آن همه کار وکوشش گذشته، افسوس خوردند.به بیانات سپهبد ربیعی توجه کنیم:
«....ایشان [هایزر] اول نشست و گفت که ملت ایران و دنیا، دیگر سیستم فردی را نمی‏پسندد و دولت متبوع من، دیگر از شاه پشتیبانی نخواهد کرد و شاه بایستی برود.البته مذاکرات به این نحو بود که صحبتهای ایشان ترجمه می‏شد و به قره باغی داده می‏شد و ایشان آنها را در یک کتابچه کلفت‏یادداشت می‏کرد [....] گفت که کشورهای اروپایی هم دیگر نمی‏توانند شاه را ببینند و شاه را در این سیستم بپذیرند و شاه باید برود.» سپهبد ربیعی در پاسخ به سؤال رئیس دادگاه، که عکس العمل او در مقابل گفته‏های هایزر چه بود، جواب می‏دهد:
«درست مثل خمیری که وا برود.ما جمله‏ای نمی‏گفتیم، قره باغی می‏گفت و ما ترجمه می‏کردیم.در ارتش، اصولا آموزش سیاسی، به مولایم علی، به کسی داده نشده است.هایزر می‏گفت‏سفرش [شاه] هم از شمال آمریکاست - چون طیاره‏اش را من باید در نظر می‏گرفتم - [...] اولش آن جملات، یعنی وقتی گفت‏شاه برود، برای خود بنده یک «شوک‏» بود، که مگر شاه ما را یک ژنرال آمریکایی می‏تواند بگوید باید برود.او [شاه] که می‏گفت من آخرین نفری هستم که کشته می‏شوم.من اولین نفر، کشته می‏شوم [....] به همین سادگی! به مقدسات عالم در زندگی من بزرگترین ضربه است که تازه فهمیدم اصولا شاه مثل یک ساختمانی است، که به یک چوب پوسیده لغزان سوار است.درست مثل اینکه دم موش را بگیرند و بیندازند بیرون...
دادگاه: من از فحوای گفتار شما این طور به نظرم رسید که یعنی شما، وابستگی شاه و نوکری او را که مثل یک موش، به تعبیر خودتان در اختیار آمریکا بود، تا این لحظه به هیچ وجه نم دانستید؟
ربیعی: تا حدودی می‏دانستم همکاری دارد، اما واقعا نمی‏دانستم این قدر هیچ است.وقتی او اینقدر هیچ باشد، من که فرمانده نیروی هوایی هستم، هیچ ترم.نمی‏خواهم این را بگویم، ولی به خدا، که اگر من هر کجای دنیا بودم، فرمانده نیروی هوایی بودم. الآن هر کجای دنیا باشم، 40 هزار یا 50 هزار تومان حقوق من است.15 سال....در هر صورت به عقیده من، جملات آن شب هایزر، خیلی مسائل را روشن کرد...» (7) لزوم تماس با ارتش، از سوی مقامات سیاسی و مذهبی از اواخر دی، مورد تایید قرار گرفته بود، در کنفرانس مطبوعاتی که روز 5 بهمن 1357، با شرکت و حضور آیت الله مطهری، دکتر مفتح، مهندس محمد توسلی، مهندس بنی اسدی، دکتر ناصر میناچی، دکتر غلام عباس توسلی و دکتر قاسم صالح خو، در حسینیه ارشاد برگزار گردید گفته شد:
«...لیدرهای سیاسی و مذهبی، با کسب اجازه، به اعتبار اینکه ارتش را از خودشان می‏دانند و ارتش این ملت است، نه به اعتبار اینکه ارتش خودش یک دولت است، بنابراین حق دادند به خودشان که با ارتش خودشان صحبت کنند، و این منافات با مسئله دولت و عدم شناسایی دولت از طرف ایشان ندارد...» (8)
تماس سران ارتش با رهبران سیاسی و مذهبی، همراه با تظاهرات همافران نیروی هوایی و اعلام وابستگی به انقلاب نشانه نزدیک شدن فروپاشی رژیم شاه و سقوط دولت‏بود و بختیار که خطر را احساس می‏کرد، در صدد برآمد به نحوی آبرومندانه، قدرت را به بازرگان واگذار کند.بدین منظور، در مصاحبه‏ای که روز 18 بهمن با رادیو لندن به عمل آورد گفت:
«حاضر به همکاری با طرفداران آیت الله خمینی است و نه تنها وزرای طرفدار امام خمینی را در یک دولت ملی خواهد پذیرفت، بلکه نقش آیت الله را در رابطه با حل و فصل مسائل اجتماعی و مذهبی نیز خواهد پذیرفت...» (9)
روز بعد، در کنفرانس مطبوعاتی اظهار داشت:
«....با مهندس بازرگان تماسهایی گرفته است [....] من برای بازرگان احترام زیادی قائلم.اگر او بخواهد با دولت تماس بگیرد و همکاری کند، من برای این کار حاضرم.بازرگان مردی وفادار است و ما، در بسیاری مسائل می‏توانیم به توافق برسیم.برای مذاکره با او، هیچ شرطی قائل نخواهم شد [...] اگر قانون اساسی بناست عوض شود، باید این امر به وسیله پارلمان باشد....» (10)

زد و خورد مسلحانه

روز 19 بهمن گروهی از همافران و درجه داران نیروی هوایی در تظاهرات و راهپیمایی به طرفداری از انقلاب شرکت کردند.سپس به نشانه همبستگی با امام خمینی به اقامتگاه ایشان رفتند و در برابر امام رژه رفتند.این خبر و تصویر رژه در روزنامه‏های عصر آن روز انتشار یافت. (11)
درگیری مسلحانه بین مردم و نیروهای ارتش، از اواخر شب 20 بهمن از پادگان دوشان تپه شروع شد.در جریان نمایش فیلم مراسم استقبال امام خمینی، هنرجویان نیروی هوایی نسبت‏به امام ابراز احساسات می‏کنند.افراد گارد شاهنشاهی مامور نیروی هوایی برای ساکت کردن هنرجویان و دیگر پرسنل نیروی هوایی مداخله می‏نمایند و کار به زد و خورد و تیر اندازی می‏کشد.با انتشار خبر شورش افراد پادگان نیروی هوایی، مردم برای یاری آنها، به دوشان‏تپه روی می‏آورند و وارد پادگان می‏شوند.اسلحه خانه‏ها را باز می‏کنند و با استفاده از تفنگ و مسلسل به ساختن سنگرهای خیابانی و نبرد با افراد گارد شاهنشاهی می‏پردازند.
همزمان با زد و خورد در دوشان‏تپه، مردم به چند کلانتری نیز حمله کردند و با خلع سلاح افراد، نقاط دیگر حساس پایتخت نیز به تصرف مبارزان درآمد.شهربانی محاصره شد.فرماندار نظامی به منظور مقابله با انقلابیون، ساعات عبور و مرور را از ساعت 5/4 بعد از ظهر تا 5 صبح روز بعد اعلام کرد، ولی به فرمان امام خمینی، مردم به اخطار فرماندار نظامی اعتنا نکردند و به خیابانها ریختند.
برای توجیه آشفتگی ارتش و نگرانی فرماندهان یگانهای انتظامی، در روز 21 بهمن، بخشی از گفته‏های ارتشبد قره‏باغی را نقل می‏کنیم:
«...پس از صحبت‏با سپهبد رحیمی، به نخست وزیر تلفن زده اظهار داشتم درباره کلانتریها، سپهبد رحیمی اظهار می‏کند یکی دو کلانتری را بدون اطلاع و اجازه‏وی تخلیه کرده‏اند و اضافه می‏کند، چون کلانتریها را آتش زده بودند، پاسبانان چاره‏ای جز تخلیه نداشتند [...] به سپهبد بدره‏ای تلفن زده، نتیجه بررسی و اقداماتش را سئوال کردم.اظهار نمود «مشغول هستیم، دستور دادم تعدادی ارابه جنگی آماده کنند تا برای کمک به سپهبد ریاحی به مرکز آموزش هوایی دوشان‏تپه بفرستیم‏» [...] از سپهبد بدره‏ای سئوال نمودم چطور نیروی زمینی نتوانست‏با گردان قزوین ارتباط برقرار نماید؟ جواب داد: نخیر.گفتم یعنی چه؟ اظهار کرد تیمسار نمی‏دانید وضع یگانهای نیروی زمینی چقدر خراب است! گفتم: من که بعد از شورا دستور دادم، اگر لازم شد از افراد گارد جاویدان استفاده کند.جواب داد: «سرلشکر نشاط، فرمانده گارد جاویدان موافقت ندارد و اظهار می‏کند که گارد جاویدان ماموریت مخصوص دارد! گفتم: تیمسار! سرپرستی گارد شاهنشاهی را هم شما به عهده دارید.خودتان دستور بدهید.مهمتر از این ماموریت چیست که مسلسل‏سازی به دست مخالفین نیفتد؟ جواب داد: «سرلشکر نشاط موافقت نمی‏کند، من چکار کنم!» و اضافه کرد: تیمسار: واقعا نمی‏دانم چه بکنم و جواب کی را بدهم...» (12)
در مورد آشفتگی و هرج و مرجی که در ارتش و نیروهای انتظامی وجود داشت، حرفی نیست، نکته اینجاست که قره‏باغی سعی دارد مسئولیت فروپاشی ارتش را به گردن دیگران بیندازد و خود را در نقش فرماندهی که وظیفه‏اش را تا آخرین لحظه انجام داده است‏بشناساند.قره‏باغی از مذاکرات پنهانی خود با مقامات سیاسی و مذهبی و هدف از این تماسها، سخنی به میان نمی‏آورد و علت «عدم اجرای دستورات را، همبستگی فرماندهان با کمیته امام‏» می‏داند و می‏گوید:
«....به دفتر گفتم سرلشکر نشاط را بگیرند تا با من صحبت کند، به سرلشکر نشاط، وضع نیروی زمینی و جریان مسلسل‏سازی را گفته اضافه کردم که دستور بدهید 300 نفر سرباز در اختیار سپهبد بدره‏ای بگذارند.جواب داد «تیمسار، خوب می‏دانید که گارد جاویدان ماموریت مخصوصی دارد» گفتم: تیمسار نشاط، حالا وضعیت‏بحرانی است.اظهار نمود: «به سپهبد بدره‏ای هم گفتم که بر خلاف اوامر اعلیحضرت نمی‏توانم کاری انجام بدهم.» در صورتی که بعدا معلوم شد علت عدم اجرای دستورات اوامر اعلیحضرت نبوده، بلکه «اعلام همبستگی با کمیته امام‏» بوده که در همان روز 22 بهمن انجام داده بود. (13)
طی روز 21 بهمن، هفت کلانتری در تهران اشغال شد و افراد آن خلع سلاح شدند.در زد و خورد انقلابیون با نیروهای مسلح، در 22 بیمارستان تهران 175 تن کشته و 664 تن مجروح و بستری گردیدند.در سراسر کشور تظاهراتی به طرفداری از انقلاب برپا شد.در ورامین هنگام تصرف شهربانی، عده‏ای کشته و مجروح شدند.در شهرهای اصفهان، مشهد، قم، کرمانشاه، همدان، ساوه، رشت، کرج، برخوردهای شدید بین مردم و نیروهای ارتش روی داد و منجر به تلفات زیادی شد.
صبح روز 22 بهمن، نبرد با شدت بیشتری ادامه یافت.در نزدیکی تهران پارس، مردم راه را بر ستون زرهی بستند، چند ارابه جنگی را آتش زدند.سرلشکر ریاحی، فرمانده ستون کشته شد.دستور بختیار، در مورد بمباران تاسیسات تسلیحات و مسلسل‏سازی که در محاصره مردم قرار گرفته بود اجرا نشد.مقارن ظهر تعداد بیشتری از کلانتریهای شهر سقوط کرد.شهربانی نیز اشغال شد و سپهبد رحیمی دستگیر گردید.سپس نوبت‏به اشغال پادگانهای نظامی رسید.ناگفته نماند که در حملات به تاسیسات نظامی و غارت اسلحه‏خانه‏ها، افراد وابسته به چریکهای آموزش دیده وابسته به گروههای چریکی پیشگام بودند.

اعلام بی‏طرفی ارتش

تصمیم درباره اعلام بی‏طرفی ارتش، امری غیر قابل اجتناب بود و عدم صدور این اعلامیه، تاثیری در سرنوشت نیروهای مسلح نداشت.از صبح روز 21 بهمن، فروپاشی ارتشی که سران و فرماندهان آن به تدریج روحیه خود را باخته بودند، شدت گرفت.افسران جزء، درجه داران و افراد، طی شش ماه حکومت نظامی و زد و خورد با مردم، و نیز تحت تاثیر تبلیغات، جنگ روانی، خسته و فرسوده شده بودند و از ادامه برادرکشی بیزاری می‏جستند.حادثه پادگان لویزان و کشته و مجروح شدن چند تن از افسران گارد شاهنشاهی، ضربه شدیدی به روحیه و توان ارتش و نیروهای انتظامی وارد ساخت و سرانجام، فرار شاه، راه را برای تجزیه و پراکندگی نیروهای مسلح، هموار ساخت.
ژنرال هایزر، به رغم خوش بینی نسبت‏به ارتش ایران در برآورد توانایی و کارآیی رزمی آن و نیز، ضعف اساسی و عمده سران ارتش و وابستگی آنها با یک فرد، یعنی شاه اشاره می‏کند و می‏گوید:
«...ضعف بزرگ آنها، در مقایسه با استانداردهای نظامی غرب، عمدتا وابستگی به یک رهبر مرکزی قوی بود.من به این حقیقت پی برده بودم که شاه افسران را از رده‏های پایین، تا بالاترین رده‏ها، بدین منظور تربیت کرده بود [...] ارتش ده روز پس از بازگشت [امام] خمینی و هفت روز پس از رفتن من سقوط کرد.چرا؟ به گمانم جناح مخالف به ضعف نیروهای مسلح پی برده بود....» (14)
شمارش معکوس برای متلاشی شدن ارتش از روز 12 بهمن، هنگام بازگشت امام خمینی به ایران، شتاب گرفت و روز 22 بهمن، انفجار رخ داد.در این فاصله، هیچ نیرویی، تاب تحمل و مقاومت در برابر طوفان سهمگین انقلاب را نداشت.تنها ساده‏لوحانی چون زبیگنیو برژینسکی در کاخ سفید، چشم امید به معجزه از سوی ارتش‏ایران آن هم به رهبری قره‏باغی دوخته بودند!
دکتر بختیار به طور حتم می‏دانست‏به ارتشی که در شرف متلاشی شدن است نمی‏تواند تکیه کند و با استفاده از آن با تظاهرات و اعتصابها مقابله نماید.تجربه پنج ماه گذشته در حکومت‏شریف امامی و ارتشبد ازهاری نشان داده بود که حتی با حضور شاه به عنوان فرمانده کل قوا، استفاده از ارتش برای سرکوب انقلاب، جز از طریق جاری شدن سیل خون، امکان نداشت.
صبح روز 22 بهمن، بختیار، سپهبد قره‏باغی را به نخست وزیری احضار می‏کند تا درباره علل اجرا نکردن دستور العمل او مبنی بر بمباران انبارهای اسلحه در کارخانه مسلسل سازی و انبارهای اسلحه، با او مذاکره کند. (15) در همین اوان، قره‏باغی فرماندهان و رؤسای سازمانهای ارتشی را برای تشکیل یک شورای ستادی به ستاد بزرگ دعوت می‏کند.در این جلسه اعلامیه بی‏طرفی ارتش صادر می‏شود:
«...به سرلشکر جناب رئیس دفتر ستاد بزرگ، ماموریت دادم فرماندهان و معاونین نیروها و رؤسای سازمانهای ارتش و ادارات ستاد بزرگ ارتشتاران را تلفنی و فوری دعوت نماید که هر چه زودتر به ستاد بزرگ بیایند.
آقای بختیار تلفن زده اظهار نمود: می‏خواستم که تیمسار ساعت 30/9 بیاید به نخست وزیری، ضمنا به سپهبد رحیمی هم گفته‏ام بیاید تا ببینیم چه کار باید بکنیم. [...] گفتم: من فرماندهان و رؤسا را خواسته‏ام که به ستاد بیایند.تامل کنید تا ما آخرین ضعیت‏خصوصی و اشکالات نیروها را در شورای فرماندهان بررسی کنیم، پس از روشن شدن، به نخست وزیری خواهم آمد.اظهار کرد: بسیار خوب.» (16)
بختیار درباره احضار قره‏باغی به نخست وزیری می‏گوید:
«....صبح روز یکشنبه در ساعت هشت‏به نخست وزیری رفتم.با همه گرفتاریها و مشغله‏ها، تمام مدت با تعجب در فکر سکوت قره‏باغی بودم.در ساعت نه و بیست دقیقه گفتم به او تلفن کنند.به من گفتند در جلسه‏ای بسیار مهم است ولی‏بلافاصله پس از ختم آن، با هلیکوپتر می‏رسد [....] دقایق می‏گذشت و هر لحظه بیشتر به من ثابت می‏شد که این جلسه باید حقیقتا فوق العاده مهم بوده باشد.درباره چه می‏توانست‏باشد؟ [...] در ساعت‏یازده، بالاخره تماس تلفنی با قره‏باغی برقرار شد.قره‏باغی به من می‏گوید که ارتش بی‏طرفی خود را اعلام کرده است.به او گفتم: حدس زده بودم! ....» در اینجا بختیار، به متزلزل شدن ارتش اعتراف می‏کند و می‏گوید:
«ارتش متزلزل شده بود، ارتش خیانت کرده بود.این قره‏باغی کذا، که شاه برای من به جا گذاشت و حسین فردوست (17) یکی از نزدیکان اعلیحضرت، با استفاده از مختصر همدستی رئیس ساواک، بیست و پنج امیر را در شورای عالی نیروهای مسلح، که موجودیت قانونی نداشت و فقط برای نیازهای ظاهری ابداع شده بود، گرد هم آورد و این شورا قطعنامه [...] را صادر کرد....» (18)
ارتشبد قره‏باغی چگونگی گردهمایی صبح روز 22 بهمن و تصمیم درباره اعلام بی‏طرفی ارتش را بدین شرح روایت کرده است:
«....بتدریج که فرماندهان نیروها به ستاد می‏رسیدند، برحسب معمول می‏آمدند به دفتر من، ابتدا سپهبد مقدم آمد، سؤال کردم. طرحی که نخست وزیر دیشب در شورای امنیت ملی دستور داد اجرا شد؟ گفت «نخیر» اظهار نمودم چطور؟ جواب داد برای اجرای طرح خیلی دیر شده بود.مگر در آن آشوب دیشب شهر و وضع تخلیه کلانتریها مقدور بود که بشود کسی را دستگیر کرد [...] سپهبد ربیعی آمد به‏دفترم.وضعیت نیروی هوایی را سؤال کردم، اظهار نمود «وضع نیروی هوایی بسیار خطرناک است، برای ما کمک نرسید.در اطراف مرکز آموزش هوایی جمعیت‏خیلی زیادی جمع شده‏اند، تیراندازی هم به شدت ادامه دارد...» در این موقع تلفن زنگ زد.آقای مهندس جفرودی بود که اظهار داشت «آقای نخست وزیر الآن تلفن کردند و قرار شد آن جلسه‏ای که قرار بود با حضور ایشان و آقای مهندس بازرگان و تیمسار تشکیل شود، امروز ساعت چهار بعد از ظهر در منزل من تشکیل می‏شود.از او خواستم به اطلاع تیمسار برسانم که آقایان ساعت چهار بعد از ظهر منتظر تیمسار خواهند بود» گفتم نخست وزیر در این مورد با من صحبتی نکرده است.اظهار کرد «خود آقای بختیار به تیمسار تلفن خواهند کرد» [....] چیزی نگذشته بود که نخست وزیر تلفن زد و جلسه ساعت چهار بعد از ظهر منزل آقای جفرودی را تایید نمود [...] سپس آقای بختیار اضافه کرد «سپهبد رحیمی فرماندار نظامی را خواستم، می‏گویند در ستاد است.آیا آنجاست؟» جواب دادم در دفتر من نیست، ولی به طوری که گفتم، فرماندهان را خواسته‏ام، حتما در راه است.اظهار کرد «اجازه بدهید بیاید نخست وزیری‏» گفتم: بلافاصله بعد از آنکه سپهبد رحیمی وضعیت فرمانداری نظامی و شهربانی را در شورا تشریح کرد، او را می‏فرستم به نخست وزیری، سؤال نمود «حتما لازم است در شورا شرکت کند؟» اظهار کردم بلی.بر حسب معمول باید وضع یگانهای مامور به فرمانداری نظامی را تشریح نماید.آقای بختیار اظهار نمود «می‏خواستم که سپهبد رحیمی فورا بیاید اینجا» گفتم: بسیار خوب، به محض رسیدن به ستاد خواهم گفت که به نخست وزیری بیاید.» به گفته قره‏باغی، پس از آمدن سپهبد رحیمی او را به نخست وزیری می‏فرستد.چند تن از سران ارتش مانند ارتشبد طوفانیان، سپهبد آذر برزین به بهانه‏هایی، در جلسه شورا حاضر نمی‏شوند.در ساعت 30/10 روز 22 بهمن شورای عالی نیروهای مسلح، در تالار شورا، در مرکز ستاد کل، با حضور 27 تن فرماندهان، معاونین و رؤسا و مسئولان سازمانهای ارتش، به شرح زیر تشکیل می‏شود:
1.ارتشبد عباس قره‏باغی: رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران 2.ارتشبد جعفر شفقت: وزیر جنگ 3.ارتشبد حسین فردوست: رئیس دفتر ویژه اطلاعات 4.سپهبد هوشنگ حاتم: جانشین ستاد بزرگ ارتشتاران 5.سپهبد ناصر مقدم: معاون نخست وزیر و رئیس ساواک 6.سپهبد عبد العلی نجیمی نائینی: مشاور رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران 7.سپهبد احمد علی محققی: فرمانده ژاندارمری کشور 8.سپهبد عبد العلی بدره‏ای: فرمانده نیروی زمینی 9.سپهبد امیر حسین ربیعی: فرمانده نیروی هوایی 10.دریا سالار کمال حبیب اللهی: فرمانده نیروی دریایی 11.سپهبد عبد المجید معصومی نائینی: معاون پارلمانی وزارت جنگ 12.سپهبد جعفر صانعی: معاون لجستیکی نیروی زمینی 13.دریا سالار اسدالله محسن زاده: جانشین فرمانده نیروی دریایی 14.سپهبد حسین جهانبانی: معاون پرسنلی نیروی زمینی شاهنشاهی 15.سپهبد محمد کاظمی: معاون طرح و برنامه نیروی زمینی 16.سرلشکر کبیر: دادستان ارتش 17.سپهبد خلیل بخشی آذر: رئیس اداره پنجم ستاد بزرگ 18.سپهبد علی محمد خواجه نوری: رئیس اداره سوم ستاد بزرگ 19.سرلشکر پرویز امینی افشار: رئیس اداره دوم ستاد بزرگ 20.سپهبد امیر فرهنگ خلعتبری: معاون عملیاتی نیروی زمینی 21.سرلشکر محمد فرزام: رئیس اداره هفتم ستاد بزرگ 22.سپهبد جلال پژمان: رئیس اداره چهارم ستاد بزرگ 23.سرلشکر منوچهر خسروداد: فرمانده هواپیمایی نیروی زمینی 24.سپهبد ناصر فیروزمند: معاون ستاد بزرگ 25.سپهبد موسی لاریجانی: رئیس اداره یکم ستاد بزرگ 26.سپهبد محمد رحیمی آبکناری: رئیس آجودانی ستاد بزرگ 27.سپهبد رضا طباطبائی وکیلی: رئیس اداره بازرسی مالی ارتش.
ارتشبد قره باغی پس از اعلام رسمیت جلسه می‏گوید: منظور از دعوت تیمساران، تشریح آخرین وضعیت نیروهای مربوط و توضیح مشکلات به وسیله فرماندهان و بحث و بررسی درباره آنهاست.سپس خبر مربوط به درگیریهای شب گذشته (21 بهمن) هنر جویان و همافران نیروی هوایی را در دوشان تپه با افراد گارد شاهنشاهی، شکستن در اسلحه خانه‏ها و غارت سلاحها را به وسیله مردم، تخلیه تعدادی از کلانتریها، محاصره و تیراندازی به تاسیسات مسلسل سازی و تسلیحات ارتش و دیگر رویدادها را به تفصیل توضیح می‏دهد. (19)
آنگاه سپهبد بدره‏ای فرمانده نیروی زمینی از کمبود نیروی ذخیره برای کمک به فرمانداری نظامی و جلوگیری از ورود گردان پیاده لشگر قزوین و ممانعت از حرکت‏ستون تانک در حدود تهران پارس و نامطلوب بودن وضع نیروی زمینی، صحبت می‏کند.
سپهبد صانعی معاون نیروی زمینی، پس از تشریح امکانات نیروی زمینی می‏گوید: «وظیفه خود دانستم به اطلاع تیمسار برسانم که روی نیروی زمینی حساب نکنند.» سپهبد بدره‏ای گفته معاون خود را تایید می‏کند، فرمانده نیروی هوایی نیز با شرح حوادث شب پیش دوشان تپه می‏گوید با محاصره مرکز آموزش نیروی هوایی، قادر به انجام هیچ عملی نیست.
آنگاه، سپهبد محققی فرمانده ژاندارمری، سپهبد خواجه نوری رئیس اداره سوم ستاد، و سرلشکر پرویز امینی افشار، رئیس رکن دوم ستاد خبر قطع ارتباط واحدها با ستاد و فرار سربازان و محاصره مراکز و تاسیسات ارتش را گزارش می‏کنند.
در این موقع قره‏باغی به اطاق دیگری می‏رود تا با نخست وزیر بختیار با تلفن صحبت کند و به او وعده می‏دهد که پس از پایان جلسه، به نخست وزیری خواهد آمد.دنباله گفته‏های قره‏باغی بدین شرح است:
«...پس از مراجعت‏به اطاق شورا، سپهبد حاتم، جانشین رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران چنین اظهار داشت:
به طوری که تیمساران ملاحظه می‏کنید، با توجه به آخرین وضعیت‏خصوصی یگانها، که فرماندهان نیرو تشریح کردند، به عللی که همه می‏دانیم، ارتش در موقعیت‏خاصی قرار گرفته است که نیروها، بنا به اظهار فرماندهانشان، قادر به انجام عملی نمی‏باشند.از طرف دیگر اعلیحضرت تشریف برده‏اند و بنا بر اظهار نخست وزیر، مراجعت نمی‏کنند.ماههاست که امور کشور تعطیل است، آیت الله خمینی خواهان جمهوری اسلامی است، تمام ملت ایران هم عملا در این مدت نشان داده‏اند که پشتیبان ایشان و خواستار جمهوری اسلامی هستند.آقای بختیار هم با توجه به اظهاراتش در مجلسین، حتی اظهارات دیروز در مجلس سنا و همچنین مصاحبه‏هایش می‏خواهد جمهوری اعلان کند ولی طرفداری در بین مردم ندارد [....] پیشنهاد من این است که در این مناقشه سیاسی هم ارتش خود را کنار کشیده و مداخله ننماید.» قره‏باغی می‏گوید:
«اظهارات و پیشنهاد سپهبد حاتم با توجه به اوضاع بحرانی آن روز کشور نیروهای مسلح شاهنشاهی و توضیحات فرماندهان نیرو و رؤسا، درباره حوادث و وقایع نیروها و امکانات آنها مورد استقبال و تایید فرماندهان و رؤسای سازمانهای نیروهای مسلح و ادارات که در جلسه حضور داشتند قرار گرفت.» قره‏باغی، برای توجیه تصمیم شورای افسران، نخست‏به دستور شاه در مورد پشتیبانی ارتش از دولت‏بختیار اشاره می‏کند.سپس با استناد به گفته سپهبد حاتم مبنی بر اینکه «چون بختیار خواستار رژیم جمهوری است ارتش وظیفه ندارد از دولت‏بختیار حمایت کند» می‏گوید:
«...در این موقع لازم دیدم اوامر اعلیحضرت را به تیمساران یاد آوری کنم، اظهار کردم به طوری که چند روز قبل، که غالب تیمساران حضور داشتند بیان نمودم، اعلیحضرت علاوه بر دستور جلوگیری از خونریزی که همیشه بر آن تاکید می‏نمودند، در جلسه‏ای با حضور نخست وزیر و فرماندهان نیروهای سه گانه، پشتیبانی ارتش از دولت قانونی را امر فرموده‏اند.علاوه بر این در یکی از جلسات شرفیابی «حفظ و تمامیت و وحدت ارتش شاهنشاهی‏» را تاکید فرمودند.سپهبد حاتم اظهار کرد «قطعا منظور اعلیحضرت در مورد پشتیبانی از دولت تا موقعی بوده که نخست وزیر پشتیبان قانون اساسی باشد، نه خواهان جمهوری.حالا که آقای بختیار مانند مخالفین می‏خواهد جمهوری اعلام کند، بنابر این دیگر ارتش وظیفه ندارد از ایشان پشتیبانی کند [...] ما باید به ملت‏بپیوندیم و اعلام همبستگی کنیم تا به این برادرکشی خاتمه داده شود.چون دیگر شاه به مملکت‏برنمی‏گردد و ما باید برای بقای ارتش و نگهداری آن تلاش کنیم.» (20)
در این موقع، سپهبد فیروزمند، سپهبد معصومی نائینی، سپهبد خلعتبری، سپهبد حسین جهانبانی، ارتشبد حسین فردوست، ارتشبد شفقت، از پیشنهاد سپهبدحاتم جانبداری می‏کنند، سرلشکر خسرو داد نیز طرفدار اعلام همبستگی بود، اینان امیرانی بودند که تا چند روز پیش درباره کودتا، طرح جلوگیری از ورود امام خمینی به ایران و فرود اجباری هواپیمای او بحث و گفتگو می‏کردند. (21)
«سناریو» به پایان خود نزدیک می‏شود.سخنان قره‏باغی را دنبال می‏کنیم:
«...به سپهبد حاتم گفتم: تیمسار، صورتجلسه شورا را بنویسید، وی ضمن مشاوره با تیمساران از جمله سپهبد فیروزمند و سپهبد رحیمی لاریجانی رئیس اداره یکم ستاد، شروع به نوشتن صورتجلسه کرد.بعد از مدتی نامبرده صورتجلسه شورا را قرائت نمود.پس از اظهار نظر اصلاحی چند نفر از تیمساران، سپهبد مقدم پیشنهاد نمود کلمه «با تمام قدرت‏» در آخر جمله اضافه شود [...] بعد از قرائت مجدد صورتجلسه و توافق نظر در متن اعلامیه ارتش به شرح زیر، فرماندهان و رؤسای آن را تایید و امضا نمودند.» (22)
متن اعلامیه که در ساعت‏یک و پانزده دقیقه روز 22 بهمن از رادیو پخش شد، بدین شرح است: 22/11/1357
اعلامیه ارتش ارتش ایران وظیفه دفاع از استقلال و تمامیت کشور عزیر ایران را داشته و تاکنون درآشوبهای داخلی سعی نموده است‏با پشتیبانی از دولتهای قانونی، این وظیفه را به نحو احسن انجام دهد.با توجه به تحولات اخیر کشور، شورای عالی ارتش در ساعت 30/10 روز 22 بهمن 1357 تشکیل و به اتفاق تصمیم گرفته شد که برای جلوگیری از هرج و مرج و خونریزی بیشتر، بی‏طرفی خود را در مناقشات سیاسی فعلی اعلام و به یگانهای نظامی دستور داده شد که به پادگانهای خود مراجعت نمایند.ارتش ایران همیشه پشتیبان ملت‏شریف و نجیب و میهن پرست ایران بوده و خواهد بود و از خواسته‏های ملت‏شریف ایران با تمام قدرت پشتیبانی می‏نماید. (23)
قره‏باغی اعلامیه بی طرفی ارتش را یک اقدام و نتیجه‏گیری منطقی و مناسبترین راه حل برای اجرای دستورات شاه و حفظ تمامیت و وحدت ارتش و جلوگیری از جنگهای داخلی می‏داند و می‏گوید:
«...من، تصمیم شورای عالی ارتش را یک نتیجه گیری منطقی از اوضاع و احوال آن روز کشور، و امکانات نیروهای مسلح دانسته و مناسبترین راه حل برای ارتش تشخیص دادم، زیرا این راه حل مشمول دستورات اعلیحضرت و منطبق با وضع عمومی کشور (که آقای بختیار به وجود آورده بود) امکانات نیروهای مسلح، نظرات تمام فرماندهان و رؤسا و خواسته پرسنل نیروهای مسلح بود که ضمن حفظ تمامیت و وحدت نیروهای مسلح، از ادامه خونریری‏های بیهوده، طرد ارتش از طرف ملت و بروز جنگهای داخلی و برادر کشی جلوگیری و استقلال و تمامیت‏سرزمین کشور را تامین می‏نمود.» (24) 1
به اعتقاد ما، صدور اعلامیه بی‏طرفی ارتش، تنها راهی بود که در برابر سران ارتش وجود داشت، و صرفا بهانه‏ای بود برای پاسخگویی به اتهامات آنها در برابر دادگاههای انقلاب.از صبح روز 22 بهمن 1357 ارتش شاهنشاهی، نفسهای آخر را می‏کشید و در انتظار «تیر خلاص‏» بود.صدور اعلامیه «بی‏طرفی‏» و یا «همبستگی‏» از سوی 27 تن امیرانی که تا دیروز رجزخوانی می‏کردند و امروز به فکر فرار از مهلکه بودند، تاثیری در سرنوشت ارتش نداشت.
سران و فرماندهان عالیرتبه ارتش، از روزهای پیش درصدد یافتن راهی برای نجات‏خود بودند.قره‏باغی از مدتی پیش با سران انقلاب در تماس بود.سپهبد ربیعی فرمانده نیروی هوایی، روز 19 بهمن همبستگی خود را اعلام کرده بود.سرلشکر نشاط، فرمانده گارد جاویدان، قدرتمندترین یگان زرهی ارتش، همراه با سرلشکر بیگلری، معاون فرمانده گارد شاهنشاهی روز 21 بهمن اعلام همبستگی کرده بودند، اینان در پیام خود که از رادیو، تلویزیون پخش شد گفته بودند:
«...نشاط می‏گوید، رفقا علیه ما، خبر دروغ منتشر کرده‏اند.خواهش می‏کنم هیئت منصفه‏ای بیاید وضع ما را ببیند.ما، روزی ناممان گارد شاهنشاهی بود، فردا نام دیگری که ملت‏به ما بدهد قبول می‏کنیم [...] به خدا، چهل و هشت‏ساعت پیش این پیشنهاد من بود که به ملت‏بپیوندیم.به کلام الله، ما کسی را فرستادیم پیش تیمسار قره‏باغی و مهندس بازرگان و گفتیم باید وحدت ارتش حفظ شود [...] بیایید آمار بگیرید، همه افراد در لویزان هستند.در آرامگاه همه تسلیم شده‏اند، در نخست وزیری تسلیم شده‏اند.ما حتی در سلطنت آباد و سایر جاها گفتیم به مردم تیراندازی نکنند.» (25) 1
سر لشکر نشاط، پس از دستگیری، در دفاعیات خود در دادگاه گفت:
«...من کسی هستم که یک روز قبل از آنکه ارتش اعلام همبستگی کند، اعلام همبستگی کردم.» (26) 1
در همان موقع که سران و فرماندهان ارتش در ستاد بزرگ سرگرم تهیه اعلان بی‏طرفی بودند، انقلابیون حمله به تاسیسات و پایگاههای ارتش را آغاز کرده بودند.ستونهای زرهی پراکنده شده بود، پادگانهای نیروی هوایی در دوشان تپه، به اشغال در آمده بود.مردم، بی‏اعتنا به تهدید بمباران تاسیسات اسلحه سازی، دیوارهای تسلیحات ارتش را با دیلم و کلنگ خراب کرده بودند، در پادگان عشرت آباد، نظامیان شورش کرده بودند و یگانهای لشکر گارد در آن پادگان سقوط کرده بودند.سلاحهای بیشماری به دست مهاجمین، مخصوص افراد وابسته به مجاهدین خلق و فدائیان افتاد.
فرماندهی لجستیکی نیروی زمینی در پادگان عباس آباد، یگانهای هوانیروز در باغشاه، دانشکده افسری، دانشکده پلیس، پادگان جی، پادگان قصر، و ستاد فرمانده‏نیروی دریایی، بدون کمترین مقاومتی، یکی پس از دیگری سقوط کردند.سپهبد رحیمی، رئیس شهربانی دستگیر شد.چند تن از امیران، از جمله سپهبد جعفریان، سرلشکر بیگلری کشته شده بودند.قرارگاه ستاد بزرگ در محاصره قرار داشت.چند ساعت‏بعد، سپهبد بدره‏ای فرمانده نیروی زمینی به قتل رسید و پادگان و قرارگاه لویزان اشغال شد. (27) 1
عصر روز 22 بهمن 1357 سازمانی به نام «ارتش شاهنشاهی‏» وجود نداشت.رژیم سلطنتی پهلوی، سقوط کرده بود....

توافق بختیار برای کناره گیری

تماس و مذاکره با بختیار به منظور قانع ساختن او برای کناره گیری، در روزهای بعد از بازگشت امام خمینی به ایران ادامه یافت. این مذاکرات، نخست‏بنابر سابقه دوستی و همکاریهای گذشته که بین مهندس بازرگان و دکتر بختیار وجود داشت، شروع شد. شورای انقلاب این مذاکرات و تماسها را تصویب کرده بود.سپهبد ناصر مقدم نیز در ترتیب دادن ملاقاتها فعال بود.در همین اوان، گفتگوهایی بین ارتشبد قره‏باغی و مهندس بازرگان و دکتر ید الله سحابی، به منظور جلوگیری از برخورد نیروهای مسلح و مردم جریان داشت.
به گفته مهندس بازرگان، بختیار می‏دانست که قادر به مقابله با انقلاب نیست.وی، همچنین این نکته را درک کرده بود، که زمامداری او، دیری نخواهد پایید و قصد داشت آبرومندانه کناره گیری کند.بختیار یک بار، ضمن مذاکره با مهندس بازرگان گفته بود «نمی‏خواهم به هر قیمتی که هست‏بر سر کار بمانم.» موضع ارتشبد قره‏باغی نیز حفظ نیروهای مسلح بود، از برخورد نظامیان با مردم ناراحت‏بود و می‏گفت «ارتش نگهبان و مدافع استقلال مملکت است و نباید مورد نفرت مردم قرار گیرد...» (28)
دکتر بختیار بعد از انتصاب مهندس بازرگان به نخست وزیری دولت موقت، در مذاکراتش با دکتر ید الله سحابی، ارتشبد قره‏باغی، سپهبد مقدم و امیر انتظام، سعی داشت این طور وانمود کند که نمی‏تواند ارتش را متوقف کند.قره باغی و مقدم نیز می‏خواستند بگویند، ارتش در اختیار بختیار نخست وزیر است.با این حال، بختیار قانع شده بود در جلسه روز 20 بهمن، که شرح آن خواهد آمد، کناره گیری کند.
«...قرار جلسه بعد، عصر روز 20 بهمن بود، ولی در آن روز جلسه را به روز یکشنبه 22 بهمن موکول کرد و یک مرتبه ساعات حکومت نظامی را از ساعت 10 شب به 4 بعد از ظهر تقلیل داد [....] صبح یکشنبه 22 بهمن به دفتر مهندس‏بازرگان تلفن کرد و گفت امروز چهار بعد از ظهر (یعنی یکشنبه 22 بهمن، 4 بعد از ظهر) خواهد آمد و استعفا خواهد داد، ولی تصمیم روز یکشنبه باعث‏شد که ارتش منهدم گردد.» (29)
دکتر بختیار، در مورد یکی از دیدارهایش با مهندس بازرگان می‏گوید:
«...دیدار بازرگان به نظرم نافع آمد، چون هم به اندازه سنجابی، دمدمی مزاج نبود و هم متدین بود و می‏توانست کمکم کند.به علاوه سابقه آشنایی ما هم، با مبارزات گذشته و خفقانی که مشترکا در زندانهای پادشاه چشیده بودیم عامل دیگری بود که به این دیدار حکم می‏کرد.
ملاقات ما، می‏بایست‏به بی‏سروصداترین نحو، برگزار می‏شد.از دکتر سیاسی رئیس اسبق دانشگاه تهران خواستم که ما را در خانه‏اش بپذیرد و چون امروز او در فرانسه به سرمی‏برد، می‏توانم بدون وحشت از اینکه صاعقه ژوپیتر اسلامی بر سر او نازل شود، نامش را ببرم و در ضمن از این فرصت‏برای اظهار تشکر از او استفاده کنم.ما، حدود یک ساعت و نیم به بحث نشستیم....» (30)

جلسه بعد از ظهر 22 بهمن

ترتیب گردهمایی بعد از ظهر روز 22 بهمن، برای بحث درباره استعفای دکتر بختیار، در منزل مهندس جفرودی، از پیش فراهم شده بود.شرکت کنندگان در این جلسه عبارت بودند از:
مهندس مهدی بازرگان (نخست وزیر دولت موقت)، دکتر ید الله سحابی (استاد سابق دانشگاه و وزیر مشاور)، دکتر علی اکبر سیاسی (رئیس سابق دانشگاه تهران)، مهندس عبد الحسین خلیلی (رئیس سابق دانشکده فنی)، مهندس جهانگیر حق شناس (وزیر راه کابینه دکتر مصدق)، مهندس عباس امیر انتظام (معاون نخست وزیر در دولت موقت) و مهندس کاظم جفرودی (سناتور سابق) .
در این گردهمایی، مهندس جفرودی واسطه و رابط بود.بختیار استعفا می‏داد و برای جلوگیری از برخورد افراد نیروهای مسلح با مردم و بازگشت آنها به سربازخانه‏ها، تصمیم گرفته می‏شد، ولی با اعلام همبستگی ارتش، و برخورد شدید مردم با نیروهای انتظامی وارتش، بختیار در جلسه حضور نیافت و ارتباط با او قطع شد.به بیان دیگر، عصر روز 22 بهمن انقلاب پیروز شده بود و برخلاف انتظار و خواست دولت‏بازرگان و شورای انقلاب، با حمله گروههای مسلح به پادگانهای نظامی، ارتش متلاشی گردید.
ارتشبد قره‏باغی، ماجرای گردهمایی بعد از ظهر 22 بهمن را بدین شرح نقل کرده است:
«...در حدود ساعت 5 بعد از ظهر بود که آقای مهندس جفرودی تلفن کرد و اظهار داشت: آقایان منتظر تیمسار هستند.به سپهبد حاتم گفتم: من، بعد از خاتمه جلسه به ستاد بزرگ خواهم آمد و با سپهبد مقدم از ستاد نیروی زمینی (لویزان) حرکت کردیم. وقتی وارد محوطه خانه شدیم، آقای مهندس جفرودی در مقابل ساختمان منتظر بود.وی اظهار نمود: «قبل از اینکه نزد آقایان برویم، اجازه بفرمایید من چند کلمه مطلب خصوصی دارم و ما را به اطاق دیگری راهنمایی و اظهار کرد: اگر قدری تلفن دیر شد، علتش این است که با آقای دکتر بختیار مشغول مذاکره بودیم.ایشان استعفای خودش را نوشته و فرستاده، ولی هنوز در متن آن توافق نشده است.دو نوع استعفا تهیه شده، یک متن را آقای بختیار نوشته، دیگری را هم آقایان تنظیم کرده‏اند.متن را برده‏اند نزد آقای بختیار، به هر صورت مطمئن هستم که توافق حاصل می‏شود...» (31)
آقای جفرودی اظهار نمود: آقایان منتظر هستند، و من سپهبد مقدم را به سالن پذیرایی راهنمایی کردم.با ورود به سالن، تعجبم بیشتر شد، زیرا من که بنا بر اظهار آقای جفرودی و خود آقای بختیار فقط قرار ملاقات با آقای بختیار و بازرگان را داشتم، با عده دیگری که هیچ گونه آشنایی با آنها نداشته و از حضورشان در آنجا بی‏اطلاع بودم روبه‏رو شدم. (32)
باری، آقای مهندس جفرودی حاضرین را معرفی کرد [...] آقای بازرگان اظهار کرد: ارتش ایران و افسران ارتش مورد احترام همه ملت ایران هستند.سپس‏سؤال نمود: ارتش از دولت موقت پشتیبانی می‏کند؟ جواب دادم ارتش بی‏طرفی خود را اعلام کرده است [...] سپس اظهار کردم: در ستاد نیروی زمینی که بودم گزارشات حاکی بود که از صبح امروز آشوبگران به سربازخانه‏ها و مؤسسات نظامی حمله می‏نمایند [...] برای جلوگیری از خونریزی بیهوده، لازم است اعلامیه‏ای صادر و مردم را از تجاوز به این اماکن، شدیدا منع نمایید.آقایان بازرگان و سحابی، ضمن تایید اظهار نمودند: مطمئن باشید همین الآن اقدام خواهیم کرد که هر چه زودتر چنین اعلامیه ای داده شود، تا کسی به تاسیسات نظامی حمله ننماید [...] آقای بازرگان اظهار نمود: نیروهای مسلح از لحاظ برقراری امنیت لازم است‏به ما کمک کنند.گفتم شورای عالی ارتش برای جلوگیری از ادامه خونریزی بیهوده و حفظ تمامیت وحدت نیروهای مسلح، به منظور امکان حفظ امنیت داخلی و استقلال کشور، تصمیم به اعلام بی‏طرفی گرفت...
در این موقع، شخصی وارد شده، به گوش آقای جفرودی چیزی گفت، ایشان از سالن خارج شد و در مراجعت کاغذی را با خود آورده و به آقایان سیاسی و بازرگان نشان داد، و آهسته با هم صحبت می‏کردند.با اظهارات قبلی آقای جفرودی، معلوم بود که استعفانامه آقای بختیار است....» (33)
ادعای ارتشبد قره‏باغی در مورد آوردن استعفا نامه دکتر بختیار، در جلسه بعد از ظهر روز 22 بهمن 1357 مردود است.آقایان دکتر سحابی، مهندس بازرگان و مهندس حق شناس که در آن جلسه حضور داشتند، این ادعا را تکذیب کردند. (34) به طوری که گفته شد، قرار بود بختیار، در ساعت چهار بعد از ظهر در جلسه منزل مهندس جفرودی حاضر شود، ولی شتاب رویدادها، بخصوص پس از اعلام بی‏طرفی ارتش، به حدی بود که امکان هر نوع فعالیتی را از بختیار سلب کرده بود و راهی جز تسلیم، یا فرار از مهلکه نداشت. پس از قطع ارتباط با بختیار، افراد حاضر در منزل مهندس جفرودی متفرق شدند.
بختیار چگونگی ماجرای دوران آخر زمامداریش را، پس از اطلاع از تصمیم شورای عالی فرماندهان به وسیله قره‏باغی، بدین شرح نقل کرده است: «....پس از آنکه گوشی را گذاشتم، آرام ماندم ولی می‏دانستم همه چیز از دست رفته است [....] نیش تلخ تمام این مسائل را حس می‏کردم و قسمتهایی از حوادث آن 37 روز گذشته از جلوی چشمم می‏گذشت [...] در خیابان سر و صدا بلند بود. صدای محافظینی که آنها را دور می‏کردند تا به نخست وزیری حمله نکنند می‏شنیدم، صدای اصابت [گلوله] مسلسلها، به روی اتاقی که در آن نشسته بودم به گوش می‏رسید.کسی در دفتر مرا زد.بی‏آنکه من جوابی داده باشم، دو نفر وارد شدند، یک افسر پلیس و یک افسر ساواک.
- آقای نخست وزیر، اوضاع آشفته است...
- می‏دانم، هر وقت موقع رفتن بود می‏روم.
دستگاه دولت‏با سرعت متلاشی می‏شد.تقریبا تمام وزرا، وزارتخانه‏ها را ترک کرده بودند.تصمیم‏ها در خیابان گرفته می‏شد [....] خواستم که هلیکوپتری برای بردن من به دانشکده افسری بیاید، چون هیچ راه دیگری برای خروج نداشتم.
حوالی ساعت دو و پانزده دقیقه بعد از ظهر، از نخست وزیری بیرون آمدم.منشی من، که تا آخرین لحظه در محل خدمتش مانده بود، وقتی از پله‏ها پایین می‏رفتم پرسید:
- کی برمی‏گردید؟
- گفتم: نمی‏دانم، ولی برمی‏گردم....
در دانشکده افسری هم افسران با کمال احترام با من برخورد کردند [...] هلیکوپتر مرا به طرف مقصدی که معین کرده بودم برد.... .» (35)

واکنش واشینگتن در برابر فرو پاشی ارتش

پس از بازگشت ژنرال هایزر به آمریکا، ژنرال فیلیپ گاست، رئیس هیئت مستشاری نظامی آمریکا در ایران، با سران ارتش ارتباط داشت و اخبار و اطلاعات مربوط به اوضاع ایران و نیروهای مسلح را، همه روزه با تلفن به وزارت دفاع (پنتاگون) گزارش می‏کرد. گزارش هیئت مستشاری، پیرامون زد و خورد همافران و افراد گارد شاهنشاهی در دوشان تپه بدین شرح بود:
«در ساعت 30/8 بعد از ظهر روز 9 فوریه (20 بهمن) تلویزیون ایران برنامه اختصاصی بازگشت [امام] خمینی را پخش کرد.همافران پایگاه هوایی دوشان تپه با تماشای فیلم مزبور به هیجان در آمدند و با ابراز احساسات نسبت‏به [امام] خمینی، با افراد گارد شاهنشاهی که در آن پادگان بودند، به زد و خورد پرداختند.نیروهای کمکی به یاری افراد گارد فرستاده شد و زد و خورد با تیراندازی از داخل و خارج پادگان شدت گرفت.در ساعت 3 صبح روز بعد، آرامش برقرار شد ولی چند ساعت‏بعد، نبرد از سر گرفته شد.همان شب، همافران به انبارهای اسلحه در پادگان روی آوردند و بیش از 2000 قبضه تفنگ و مسلسل به غنیمت گرفتند و بخشی از آن را از دیوارها و نرده‏ها، به عناصر مخالف رژیم دادند.
فرمانداری نظامی، عبور و مرور را از ساعت 30/4 بعد از ظهر 10 فوریه (21 بهمن) ممنوع اعلام کرد ولی مردم به این اخطار اعتنا نکردند و زد و خورد ادامه یافت.ژنرال گاست در یکی از دفاتر ستاد فرماندهی کل گرفتار شد و نتوانست‏به سفارت باز گردد. تظاهرات، توام با تیراندازی پراکنده، در سراسر شهر ادامه دارد....» (36) زبیگنیو برژینسکی، پس از دریافت گزارش رویدادهای مزبور، از اعضای کمیته هماهنگی دعوت کرد که در ساعت 30/8 روز 11 فوریه (22 بهمن) در جلسه اضطراری کمیته حضور بهم رسانند. رئیس شورای امنیت ملی کاخ سفید چگونگی مذاکرات اجلاس کمیته مزبور را بدین شرح نقل کرده است:
«...اوضاع در ایران، وخامت‏بار شده بود.ما در مقابل سقوط حتمی رژیم بختیار قرار گرفته بودیم.وارن کریستوفر، دیوید نیوسام، از وزارت امور خارجه، چارلز دونکن و ژنرال دیوید جونز، از وزارت دفاع و ستاد مشترک، ستان تورنر (37) و فرانک کارلوچی (38) از «سیا» گری سیک و سرهنگ بیل اودوم (39) معاونان من و دیگر مقامات سازمانهای اطلاعاتی در جلسه کمیته حضور داشتند.
ما، درباره سه موضوع بحث و تبادل نظر کردیم، نخست از ارتش بخواهیم به مذاکره برای حصول سازش با بازرگان، که از سوی [امام] خمینی به جای بختیار انتخاب شده است، ادامه دهد.دوم، به سران ارتش ایران توصیه کنیم برای حفظ وحدت و قدرت خود، در سربازخانه‏ها مستقر شوند.سوم، با فرض اینکه ارتش ایران توانایی انجام عملیات دارد و خواستار چنین عملیاتی ست‏سران آن را تشویق کنیم که برای تامین نظم و امنیت، مستقیما وارد عمل شوند.
پیش از بحث درباره هر یک از سه شق بالا، من موضوع تخلیه آمریکاییها را از ایران مطرح کردم.مهمترین مسئله تامین لجستیک یک گروه تفنگدار دریایی و شش فروند هلیکوپتر و تمرکز آنها در پایگاههای ترکیه بود.این تفنگداران به منظور تقویت افراد دسته مامور حفاظت‏سفارت تهران در نظر گرفته شد و هلیکوپترها، برای تخلیه آمریکاییها در وضع اضطراری مورد استفاده قرار می‏گرفت.افزون بر این، من توصیه کردم، لشکر 82 هوابرد، در حالت آماده باش قرار گیرد.
در ابتدای جلسه، پرزیدنت کارتر، و سایروس ونس از کمپ دیوید، با تلفن‏تماس گرفتند.من و دونکن، رویدادهای صبح را برای آنها توضیح دادیم.در همان موقع کنسول ما از تبریز خبر داد که کنسولگری، مورد حمله و غارت مردم قرار گرفته و چند تن ژنرال ایرانی اعدام شده‏اند.دونکن درباره طرح اضطراری تخلیه آمریکاییها از تهران با رئیس جمهوری صحبت کرد من نیز خلاصه مذاکراتمان را به پرزیدنت گزارش کردم.
با احتمال بدتر شدن اوضاع و تصویب رئیس جمهوری، تصمیم گرفتیم لشکر 82 هوابرد، به حال آماده باش در آید.سپس تعداد آمریکاییها و محل اقامت آنها در ایران و نیز پیشنهاد سولیوان در مورد تخلیه آنها، مورد مذاکره قرار گرفت.کریستوفر گفت: سفیرمان تخلیه آمریکاییها را توصیه نمی‏کند و معتقد است‏برای تامین امنیت آنها، باید با دولت جانشین بختیار به توافق رسید. کمیته پیشنهاد سولیوان را تایید کرد.ضمنا قرار شد آمریکاییها از منازل خود خارج نشوند و سفارت به تماس با همه گروهها در ایران برای تامین امنیت اتباع ایالات متحده، ادامه دهد.
گزارشات رسیده حاکی از این بود که ارتش ایران در جریان اوضاع و شرایط موجود، تصمیم به مداخهل ندارد.همچنین سران ارتش متمایل به حمایت از بختیار نیستند.آیا این بدان معنی است که قصد دارند از خمینی پشتیبانی کنند؟ کریستوفر (معاون وزارت خارجه) پیشنهاد کرد از ارتش بخواهیم وحدت خود را حفظ کند و از هر دولتی که بر سر کار است، پشتیبانی نماید.وی پرسید آیا راه دیگری وجود دارد؟ من گفتم اگر دولت جدید هوشمندانه عمل نماید، ارتش را یکباره تصفیه نمی‏کند و پس از مدتی اقدام به این کار خواهد نمود، نخست‏بدره‏ای و ربیعی را از سر راه برمی‏دارد و سپس به دیگران می‏پردازد [...] من نگران متلاشی شدن ارتش بودم.سپس گفتم اگر ارتش ایران قابلیت و توانایی خود را حفظ کرده باشد و نیز متمایل به تحت کنترل در آوردن اوضاع باشد، ما باید به عنوان یک قدرت بزرگ، خود را آماده پشتیبانی از آن کنیم.فرانک کارلوچی، معاون تورنر، گفت که ارتش با دریافت تضمینهایی به خمینی خواهد پیوست، این تضمینها شامل حفظ سازمانهای اطلاعات برای تامین امنیت ملی و غیره، زیر نظارت وزیر جنگ خواهد بود.
در ساعت 40/9 خبر رسید که فرماندار نظامی دستگیر و در قرارگاه خمینی بازداشت‏شده است [...] من در این اندیشه بودم که سرانجام اوضاع به کجا خواهد انجامید و خاطرنشان کردم که ارتش نمی‏تواند در صحنه سیاسی عمل کند و بهتر آن است که برای تامین نظم و قانون، مستقیما وارد عمل شود.همچنین در این اندیشه بودم که از ژنرال گاست و ژنرال هایزر بپرسم آیا انتخاب طرح «ث‏» (40) دراوضاع و شرایط موجود، انجام شدنی است؟ توصیه قبلی ما این بود که خواست دولت ایران را در اعمال قدرت برای حفظ بختیار و نیز حمایت از ایران طرفدار غرب را، پشتیباین کنیم.کریستوفر گفت ارتش ایران انسجام لازم را برای ایستادگی ندارد.من خاطرنشان ساختم که اگر ارتش به خمینی ملحق شود، تغییرات اساسی به عمل خواهد آمد و افزودم که باید هنوز هم در آخرین ساعات، طرح «ث‏» را با وجود خطر بزرگ آن مورد بررسی قرار دهیم، زیرا موفقیت آن، موضع ایالات متحده را در منطقه تقویت‏خواهد کرد.ژنرال جونز (رئیس ستاد مشترک) نسبت‏به موفقیت طرح «ث‏» خوشبین نبود.دونکان گفت گمان نمی‏کند، طرح مزبور قابل اجرا باشد [...] من بر این باور بودم که اگر ارتش انضباط خود را حفظ کرده باشد، قادر به اجرای عملیات خواهد بود.سپس پیشنهاد کردم به ژنرال گاست و سولیوان تلفن کنیم تا از نظریات و ارزیابی آنها از اوضاع ایران آگاه شویم.
در ساعت 10/10 خبر رسید که رادیو و تلویزیون ایران اشغال شده و تانکها از خیابانها رفته‏اند.دقیقه‏ای بعد، مقامات رسمی خبر دادند که ارتباط آنها با اعضای هیئت مستشاری نظامی قطع شده و دسترسی به ژنرال گاست ناممکن است.به کمپ دیوید تلفن کردم تا آخرین خبرها را به اطلاع رئیس جمهوری و ونس، وزیر امور خارجه برسانم.خبر دادند که هر دو به کلیسا رفته‏اند....
به جلسه کمیته بازگشتم و گفتم در جریان گفتگو با سولیوان و هایزر، از آنها پرسیده شود آیا در میان دیگر راه حلها، هنوز طرح نظامی «ث‏» قابل اجراست؟
همچنین از آنها سئوال شود در مورد انتقال تجهیزات و وسایل حساس به بندرعباس و نیز لزوم بازگشت هایزر به ایران چه نظری دارند....
در ساعت 37/10 پرزیدنت تلفن کرد، من او را از آخرین رویدادهای ایران آگاه کردم و در ضمن به او گفتم «اگر نظامیان با ولت‏بازرگان سازش کنند، ارتش متلاشی خواهد شد» و افزودم «ارتش هنوز هم نسبتا منسجم و فعال است‏» رئیس جمهوری فت‏باید اعزام تفنگداران بیشتری را به جزایر آزور مورد بررسی قرار دهیم، همچنین برای حفظ و حراست آمریکاییهای مقیم تهران، با دولت‏بازرگان وارد مذاکره شویم.در همین اوان، چارلز دونکن با ژنرال هایزر تماس تلفنی برقرار کرد.هایزر گفت که اجرای طرح «ث‏» بدون تعهدات وسیع دولت آمریکا قابل اجرا نیست.همچنین سران ارتش ایران نیازمند به تشویق و دلگرمی زیادی هستند [...] نیوسام پیشنهاد کرد با بازرگان به طور مستقیم وارد مذاکره شویم و به او اطلاع‏دهیم که آمریکا خواهان ایران باثبات در حال صلح و آرامش است.من در پاسخ گفتم که در صورت تماس و مذاکره با بازرگان باید خاطرنشان سازیم که ما در ارتش نفوذ داریم، و استفاده ایران از نفوذ ما، منوط به چگونگی تضمین دولت ایران در همکاری با ما خواهد بود....» (41)
شرح مذاکرات کمیته مخصوص هماهنگی در کاخ سفید، در حالی که دولت‏بختیار ساعات آخر عمر خود را طی می‏کرد و ارتش ایران متلاشی شده بود، به منظور توجیه این نکته است که واشینگتن و سران دولت آمریکا، تا چه حد در شناسایی ایران، و نیز در ارزیابی قدرت و توان ارتش، و تحلیل اوضاع حتی در روزهای آخر حکومت‏بختیار ضعیف و ناتوان بوده‏اند.این بی‏خبری تا بدان پایه بود که پس از اعلام همبستگی ارتش و فروپاشی نیروهای مسلح، طراحان بلند پایه سیاست آمریکا، همچنان در فکر استفاده از ارتش ایران به عنوان یک اهرم قدرتمند بوده‏اند و درباره اجرای طرح کودتا، بحث و مذاکره می‏کردند! زبیگنیو برژینسکی، رئیس شورای امنیت ملی، در ساده اندیشی، سرآمد آن دسته از کسانی است که برای اجرای طرح کودتا، چشم امید به ارتش ایران داشتند.برژینسکی، که تحت تاثیر نظریات اردشیر زاهدی، سفیر ایران در آمریکا بود، چاره کار را تنها در اعمال سیاست‏سرکوب و مداخله ارتش می‏دانست.برژینسکی، بعدها نیز از اینکه نتوانست نظریه خود را در مورد اجرای کودتای نظامی، به دولت آمریکا بقبولاند، ابراز تاسف می‏کند.وی در یادداشتهای روزانه خود در تاریخ 20 فوریه 1979 (11 اسفند 1357) می‏نویسد:
«...داستان غم انگیزی از هرج و مرج و ابهام، افسردگی شدید از شنیدن خبر رویدادها، و در نهایت تاثر و تاسف از اینکه نتوانستم لزوما، موافقت دولت آمریکا را در اجرای کودتا در ایران کسب کنم، سخت ناراحتم کرده بود.» (42)

پی نوشت:

1.اعلام همبستگی افرادی چون شهرستانی و سپهبد کمال، جنبه اغفال و فریب داشت.شهرستانی شهردار تهران، از مداحان شاه بود، کمال نیز، از همکاران کودتاچیان 28 مرداد بود و سالها ریاست رکن دوم ستاد ارتش را بعد از کودتا، به عهده داشت.افراد دیگری بودند که در دو دهه و نیم قبل از انقلاب، با اعلام طرفداری از جنبش مردمی، خود را در صف ملت جای زده‏اند و در حساسترین دوره مبارزه از پشت‏بر پیکر ملت ما، خنجر فرو کردند.تعداد این فرصت طلبان فراوان است و نمونه مشخص آن مظفر بقائی، محسن پزشکپور، احمد بنی احمد هستند.اولی از پیشتازان نهضت ملی بود و در گرماگرم پیکار، به خدمت دشمن درآمد، دومی، پس از کودتای 28 مرداد، با انتشار روزنامه خاک و خون از شاه و انقلاب سفید دفاع کرد، سومی (بنی احمد) کودتای 28 مرداد را، رستاخیز ملت نامید و کتابی زیر عنوان «پنج روز رستاخیز ملت‏» منتشر کرد.پزشکپور و بنی احمد از نمایندگان دوره 24 مجلس شورای ملی بودند.اینان، همراه مظفر بقائی، در اوج پیروزی انقلاب، تظاهرات فریبنده‏ای به عمل آوردند که مورد توجه هیچ یک از جناحهای ملی و مذهبی قرار نگرفت.
2.روزنامه اطلاعات، 21 فروردین 1358.
3.رئیس دادگاه انقلاب، حجت الاسلام خلخالی بود.
4.درباره گردهم‏آئی بعد از ظهر 22 بهمن توضیح داده خواهد شد.
5.روزنامه اطلاعات، 21 و 23 فروردین 1358.
6.Huyser;op.cit.,p.131.
7.روزنامه اطلاعات، 23 فروردین 1358، مجله فرانسوی اکسپرس، 15 دسامبر 1979.
8.آخرین تلاش‏ها، در آخرین روزها، صفحات 185- 181.
9.کیهان هوائی، 18 بهمن 1357.
10.اطلاعات، 19 بهمن 1357.
11.اطلاعات، 21 بهمن 1357.
12.اعترافات ژنرال، صفحات 338- 337.
13.همان، صفحه 339.
14.Huyser;Ibid.,pp.288 -289.
15.حمله به کارخانجات اسلحه‏سازی در سلطنت‏آباد (انتهای خیابان پاسداران) از جمله هدفهای انقلابیون بود.بختیار برای جلوگیری از دستیابی مردم به سلاحهای فراوانی که در آن محل وجود داشت، دستور بمباران کارخانجات را صادر کرده بود.
16.اعترافات ژنرال، صفحه 346.
17.در کتابی که در سال 1370 به نام: خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست انتشار یافت و باید با احتیاط زیاد، مندرجات آن را باور کرد، فردوست مدعی است که افسران حاضر در جلسه شورا را وادار کرد به بی‏طرفی ارتش رای بدهند.وی می‏گوید: «....خطاب به حاضرین گفتم قانون وظیفه ارتش را مشخص کرده و آن عبارت است از حفاظت مرز و بوم ایران در مقابل ارتش متجاوز بیگانه و در وظیفه ارتش نوشته نشده که از نخست وزیر هم پشتیبانی کند، لذا تیمسارانی که موافقند دست‏خود را بلند کنند.همه بلند کردند و ربیعی هنگامی [دست‏خود را] بلند کرد که او را نگاه کردم! [...] من امضا کردم و به ترتیب به امضای سایرین رسید.در این موقع قره‏باغی دوبار به اتاق مجاور رفت و به بختیار تلفن کرد.بار اول با عجله مراجعت کرد و گفت: «اگر این صورت جلسه امضا شود خواهد رفت‏» (خاطرات ارتشبد حسین فردوست، صفحات 626- 625) .
18.یکرنگی، صفحات 230- 229.
19.اعترافات ژنرال، صفحات 347- 345.
20.همان کتاب، صفحه 360- 358.
21.سپهبد احمد علی محققی، رئیس ژاندارمری کل کشور که از امضاء کنندگان اعلامیه بی‏طرفی ارتش در روز 22 بهمن بوده در جلسه شورای فرماندهان در ستاد بزرگ، مورخ 9 بهمن 1357 چنین گفته است: «...این رئیس دولت، اگر می‏خواهد حکومت‏بکند [یک] شب، چه فاسدین گذشته، چه مفسدین فعلی را، همه را مامورین بگیرند زندان کنند، آویزان کنند.تند و انقلابی جلو برویم، هیچ کس هم هیچ کاری نمی‏تواند بکند، همه بر می‏گردند به طرف ما، اگر این طور شل شلی برویم جلو، این که رفت، اصلا دیگر هیچ کس نمی‏آید و جرئت اینکه نخست‏وزیر شود ندارد [...] الآن 200 نفر آخوند که در دانشگاه تحصن کرده‏اند، و خوب حالا فرودگاه را باز کردیم.آقا تشریف می‏آوردند.باز کنیم، تشریف بیاورند، توی هوا، آقا را بگیرند.آقا را، زندانش کنند با همه نفراتش. مگر افغانستان که کرد چطور شد؟ ....» (نگاه کنید به: مثل برف آب خواهیم شد.مذاکرات شورای فرماندهان ارتش، از انتشارات: نشرنی، 1365، صفحه 220) .
22.ارتشبد شفقت وزیر جنگ، اندکی پس از امضای اعلامیه، به سپهبد فیروزمند معاون ستاد بزرگ مراجعه کرد و گفت: «من با بی‏طرفی ارتش موافقم، ولی چون وزیر هستم نباید در این تصمیم گیری شرکت می‏کردم‏» سپس امضای خود را خط کشید.
23.تصویر اعلامیه بیطرفی ارتش پیوست است.
24.اعترافات ژنرال، صفحات 364- 363.
25.روزنامه اطلاعات، دوشنبه 23 بهمن 1357.
26.روزنامه اطلاعات، 22 فروردین 1358.
27.روزنامه اطلاعات، 22 بهمن 1357.
28.مصاحبه مؤلف با مهندس مهدی بازرگان، تهران، 22 مرداد 1370.
29.روزنامه اطلاعات، 18 بهمن 1358، نامه امیر انتظام.
30.یکرنگی، صفحات 218- 217.
31.آقایان دکتر سحابی و مهندس بازرگان در مصاحبه با مؤلف در تاریخ 7 و 18 شهریور 1370، موضوع استعفانامه بختیار را، به شرحی که ارتشبد قره‏باغی نقل کرده، تایید نکردند.
32.این قسمت از گفته ارتشبد قره‏باغی، در مورد آشنا نبودن او، با افرادی چون دکتر سحابی و دکتر سیاسی حقیقت ندارد، زیرا قره‏باغی سالها پیش رئیس دادگاهی بود که دکتر سحابی، مهندس بازرگان و دوستان ایشان را محاکمه و محکوم کرد.وی همچنین در دوران حکومت ازهاری و سپس بختیار، بارها با دکتر سحابی مذاکره و گفتگوی تلفنی داشته است (مصاحبه مؤلف با دکتر سحابی، 7 شهریور 1370، تهران) .
33.اعترافات ژنرال، خاطرات ارتشبد عباس قره‏باغی، صفحات 374- 372.
34.مصاحبه مؤلف با مهندس حق‏شناس، مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی، مورخ 6 و 7 شهریور 1370، تهران.
35.یکرنگی، صفحات 232- 229.
بختیار پس از ترک نخست‏وزیری، مدتی مخفی بود.سپس، خود را به فرانسه رساند.دوبار به جان او سوء قصد شد.در اولی جان بدر برد ولی در سوء قصد دومی (18 مرداد 1370) در خانه‏اش همراه با یکی از دستیاران خود به نام سروش کتیبه‏ای، به قتل رسید.
36.sick;All Fall Down,p.155.
قرارگاه هیئت مستشاری نظامی آمریکا در تهران، در طبقه زیرزمین ساختمان ستاد کل ارتش ایران (محل فعلی) بود.روز 22 بهمن، پس از اعلام بی‏طرفی ارتش، شماری از افسران ارکان ستاد کل و همچنین ژنرال گاست، رئیس هیئت مستشاری و چند تن افسر آمریکائی در ستاد حضور داشتند.از عصر آن روز، انقلابیون بتدریج راه‏های ورود به ساختمان ستاد را در اختیار گرفتند و با محاصره قرارگاه ستاد کل، راه خروج افسران ایرانی و آمریکائی را که در داخل ساختمان بودند بستند.
مقارن نیمه‏شب، افسران محاصره شده، با تلفن، با قرارگاه نخست وزیر موقت، تماس گرفتند و خبر دادند که ساعت‏هاست‏بدون غذا، آب و استراحت، در محاصره‏اند و درخواست‏یاری کردند.حدود ساعت 2 صبح روز 23 بهمن، سرهنگ نصراله توکلی، که عهده‏دار امور نظامی و ستادی دولت موقت‏بود، همراه با دکتر ابراهیم یزدی و تعدادی افراد مسلح، به محل ستاد کل رفتند و افسران ایرانی و آمریکائی را، از اطاق‏های در بسته خارج کرده و با اتومبیل به منازلشان فرستادند.
37.Stan Turner
38.Frankcarluoci
39.billodon.
40.منظور طرح کودتاست.
41.power and principle,pp.391 -393.
42.power and principle,pp.393.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: تاریخ سیاسی بیست و پنج‏ساله ایران، ج 2


7 اشتباه والدین در حرف زدن با کودکان
یکشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۲ ساعت 22:27 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
http://www.8pic.ir/images/05513865595544346399.jpg



یکی از روش های ارتباطی با کودکان حرف زدن است. اگر بتوانید روش های صحیح حرف زدن خود با کودکان را یاد بگیرید، به طور غیرمستقیم درست حرف زدن را به او نیز می آموزید..




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: كودك
:: برچسب‌ها: حرف زدن, والدین, کودکان
شما هم مشکل بیخوابی یا پرخوابی دارید؟
یکشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۲ ساعت 20:21 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
http://www.8pic.ir/images/69877094581046140125.jpg


اختلالات خواب از جمله مشکلاتی است که در حدود یک سوم از افراد در طول عمر خود آن راتجربه می کنند..




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
:: برچسب‌ها: اختلال خواب, بی خوابی, درمان, پرخوابی
اگر عشق اولی هستید ...
یکشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۲ ساعت 16:51 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
http://www.8pic.ir/images/57222541033574758115.jpg


انگار در مورد یک موجود خیالی حرف می زند. دست هایش را تکان می دهد، جمله ها و کلمه ها را می کشد و با شور و شوق از احساس و مرد رویاهایش حرف می زند. برایش این تازه وارد، یک مرد بی عیب و نقص است..




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، تست و مطالب روانشناسی، جوانان
:: برچسب‌ها: نوجوان, رابطه و ازدواج
بانوان خانه‌دار ایرانی در فضای مجازی‌
یکشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۲ ساعت 14:48 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
نگاهی به حضور بانوان خانه‌دار در فضای مجازی‌


همه‌گیر شدن اینترنت و قابل دسترس بودن آن در خانه‌ها، موجب شد مهمانان جدیدی به این دنیا وارد شوند که بیش از پیش جهان واقعی را به رقیب مجازی‌اش پیوند دهند. این مهمانان جدید و قدرتمند «خانم‌های خانه‌دار» هستند. .



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
:: برچسب‌ها: فیس بوک, دنیای مجازی, اینترنت
تکنولوژی های جدید چه خطراتی دارند؟
یکشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۲ ساعت 11:13 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
http://www.8pic.ir/images/05773243418357351191.jpg


هر طرف می رویم می رسیم به جدیدترین تکنولوژی ها؛ آی پد، تبلت و ... که از آنها استفاده می کنیم.تا قبل از این درباره خطرات موبایل ها هشدارهایی داده شده بود اما آیا آی پدها و تبلت ها، که شاید به نوعی گوشی بزرگتری هستند این خطرات را چند برابر نمی کنند؟




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
:: برچسب‌ها: تبلت, امواج مضر, آی پد
جوک های جدید و لطیفه های باحال 21 دی 1392
شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۲ ساعت 23:33 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
http://s1.picofile.com/file/7631624408/smsD.jpg

ﻭﺣﺸﺘﻨﺎﮎ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﯾﺎﻟﻮﮒِ مادر ﻫﺎ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ:

ﺑﯿﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺍﯾـــﻦ ﭼـــﯿـــﻪ؟!!!

ﺁﺩﻡ ﺳﮑﺘﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﺑﺨﺪﺍ

گشت ارشاد: شما با ایشون چه نسبتی دارین؟؟؟

دختر: برام شارژ میخره

نمیگم سلامتی…

میگم گور بابای دوست و رفیقی که وقتی سودی براش نداری خبری ازش نیس!



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پيامك
:: برچسب‌ها: اس ام اس خنده دار 21 دی 1392 اس ام اس طنز اس ام اس
فوبیا؛ ترسی که فکر را فلج می کند
شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۲ ساعت 22:33 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
http://www.8pic.ir/images/63405803784088472850.jpg


فوبیا انواع بسیاری دارد و شاید صدها نوع ترس شدید تاکنون کشف و اعلام شده باشد. اما کارشناسان فوبیا را که نوعی اختلال اضطرابی است به طور کلی به سه دسته تقسیم می کنند: آگورافوبیا، فوبیا اجتماعی و فوبیاهای خاص..




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
:: برچسب‌ها: فوبیا, ترس
8 نشانه اینکه دارید افاده‌ای می شوید
شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۲ ساعت 20:43 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
http://www.8pic.ir/images/74244624125056879102.jpg


هیچکس از آدم های افاده ای خوشش نمی آید. همه دوست دارند اطرافیانش خاکی و دوست داشتنی و خالی از غرورهای کاذب و افاده و تکبر باشند. دوستی با آدم های افاده ای بسیار دشوار است. نمی توانید با آنها راحت باشید. .



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: افاده, غرور
آموزش حافظ خوانی
شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۲ ساعت 19:23 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

http://www.8pic.ir/images/51659760147262246426.jpg


حافظ معمایی است. او چه در روزگاران قدیم و چه در زمانه ای که مدرنیته تمام سنت ها را به چالش می کشد. همچنان در ناخودآگاه ذهن و زبان ما حضور پررنگ دارد. شعرش را که می شنویم، به نظرمان آشنا می آید و با اینحال بیشترمان وقت خواندنش به تته پته می افتیم..




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
:: برچسب‌ها: حافظ خوانی, آموزش
راز بلند قد شدن با کفش سیندرلا!
شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۲ ساعت 14:45 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
http://www.8pic.ir/images/14986711023388529883.jpg


برای این شماره ستی انتخاب کرده‌ایم که با پوشیدن آن خیلی راحت قد بلند به نظر خواهید رسید.از آن جایی که رنگ‌های شادی هم دارد این شادابی را در صورت‌تان منعکس خواهد کرد و به چهره‌تان انرژی و سرزندگی خواهد داد..




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: مد و لباس
:: برچسب‌ها: بلند قد شدن, مد و پوشاک, ست لباس
به جذابیت درونی خود احترام بگذارید
شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۲ ساعت 12:21 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
http://www.8pic.ir/images/77774064276603260659.jpg


این مطلب برای زن هایی نوشته شده است که همه تلاش خود را می کنید تا رابطه خود را همیشه شاد و در جریان نگه دارند. برای این منظور نیز همه افکار و انرژی خود راصرف می کنند. اما این باعث می شود تا به تنهایی همه مشکلات زندگی را به دوش بکشند..




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: موفقیت، زنان
:: برچسب‌ها: موفقیت در زندگی, زنان
سیاست خارحی در زندگی مشترک عروس و مادر شوهر
جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲ ساعت 22:11 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
ارتباط شما و همسرتان در چاردیواری خانه به ارتباط خانواده شما با دیگران بستگی دارد. هر کدام از شما فرزند یک خانواده هستید و زمانی که با هم ازدواج می‌کنید با شریک زندگی‌تان وارد خانواده جدیدی خواهید شد. ضمن این که به نوعی همسرتان وارد خانواده پدری‌تان می‌شود و شما نیز همین طور. پس علاوه بر این که باید حواستان به ارتباط فی‌مابین باشد، باید مراقب «استراتژی‌های برون‌مرزی» هم باشید..




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، زنان
:: برچسب‌ها: سیاست خارحی در زندگی مشترک عروس و مادر شوهر, زندگی مشترک عروس و مادر شوهر
3 باور اشتباه و خطرناک در مورد رابطه زن و مرد
جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲ ساعت 14:16 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
3 باور اشتباه و خطرناک در مورد رابطه زن و مرد


بسیاری از زنان جوامع مختلف، در مورد رابطه خود با مردان باورهای اشتباهی دارند که در انتها به تنهایی، غمگینی و جدا شدن از مرد دلخواهشان منجر می شوند. برخی از این باورها بسیار خطرناک هستند و باید هر چه سریع تر آنها را از ذهن و روش زندگی خود حذف کرد..



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی، زنان، مردان
:: برچسب‌ها: رابطه, زن و مرد
من میگویم او می گوید
جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲ ساعت 14:13 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
بگذار خودم باشم، با آسمانی که دوست دارم و پرندگانی که قفس‌نشینی‌شان پیرم کرده است.

بگذار خودم باشم، با پیراهنی از پاییز که راه‌راه می‌گردد و به بن‌بست می‌رسد. بگذار خودم باشم با چشمانی که در چله‌های زمستان ظهرا ظهر تابستان را رصد می‌کند و می‌دود به دنبال ستارگانی که فقط سر شب سقوط می‌کنند.

بگذار سر بر شانه‌های صخره‌ای کوهستان بگذارم و برای کبک‌هایی که تازه سر از برف درآورده‌اند، دامی که نه، دانه‌ای باشم تا دهان باکره جوجه‌هایشان خالی نماند.

بگذار فریاد فرهادوارم بیستون بیستون شیرین بپراکند و لی‌لانه‌های کردی‌ام، جنون لیلایی صحراها را بریزد در دامن بادهایی که نیامده، می‌روند تا پایین‌دست.

بادهایی که زوزه می‌کشند در سرشاخه‌های پاییزی چنارهای خیابان ولی‌عصر، بادهایی که زیپ کاپشنم را تا زیر گلویم بالا می‌آورند و آنقدر تند می‌وزند در زیر پیراهنم که پالتوها گرانفروش می‌شوند.

بگذار خودم باشم پدر! بگذار خودم باشم مادر! من 16 پیراهن در آفتاب چهار فصل تنها خشک کرده‌ام و 16 سال زندگی‌ام را آویزان کرده‌ام به چوب‌رختی که شما برایم خریده‌اید. من 16 سال تمام با بهار و بی‌بهار در سایه شما قد کشیدم و به تابستان رسیدم. با شیرینی لالایی‌های شما شب‌هایم را به آفتاب پیوند زدم و امروز می‌خواهم خودم باشم.

اینها را پسرم می‌گوید که امروز 16 سال و یک روز و چند ساعت و دو دقیقه از عمرش می‌گذرد و انگار «تهمتنی» شده است و نمی‌داند سهراب هم که باشد، «گردآفریدی» او را به مسلخ پدر می‌کشاند و آنگاه برای رستمی چون من پشت دست به دندان گزیدنی می‌ماند ولاغیر.

او می‌خواهد خودش باشد، خودش که نه، می‌خواهد مثل رفیقانش باشد. مثل آنها بپوشد، مثل آنها بنوشد و مثل آنها بکوشد.

گاهی می‌گویم «هرچند سکندر جهانی/ بی‌پیر مرو به زندگانی» ولی او خود را در این زمینه عقل کل می‌داند و حاضر نیست دانسته‌ها و تجربه‌های من را، نه این که به کار گیرد، بلکه بشنود.

گاهی آهسته در گوشش زمزمه می‌کنم «ظلمات است بترس از خطر گمراهی» و فردا آنقدرها که می‌گویند آفتابی نیست و امشب هم معلوم نیست ماه از کدام نقطه، آسمان را شروع کند و در کدام نقطه سر بر شانه‌های افق بگذارد. گاهی می‌گویم: آسمان هم با همه مهربانی‌اش همیشه آفتابی نمی‌ماند و همه ابرها باران زا نیستند، ولی کو گوش شنوا.

او می‌گوید بگذار خودم باشم و من می‌گویم بگذار خودمان باشیم، تنهایی برای هیچ کداممان خوب نیست، ولی انگار «نرود میخ آهنی بر سنگ» من دست بردار نیستم و او کوتاه نمی‌آید، انگار نبرد پسران و پدران به این زودی‌ها تمام شدنی نیست.



:: موضوعات مرتبط: داستان و متن آموزنده، سبک زندگی
نزاع و کشمکش در خانواده ممنوع
جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲ ساعت 13:9 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
در هر خانواده‌ای نزاع و کشمکش وجود دارد و این مساله کاملا طبیعی است و نمی‌توان گفت در خانواده‌ای این مشکلات وجود ندارد..




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
:: برچسب‌ها: نزاع و کشمکش در خانواده ممنوع, نزاع, کشمکش در خانواده ممنوع, دعوا
نکات مهم درباره شکستگی استخوان کودکان
جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲ ساعت 11:52 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
http://www.8pic.ir/images/67735289104993281845.jpg



استخوان ها بسیار محکم هستند، ولی حتی استخوان ها نیز مانند مدادهای چوبی تحت فشار خم می شوند و می شکنند. اگر فشار خیلی زیاد یا ناگهانی باشد، استخوان کاملاً می شکند و از هم جدا می شود..




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: كودك
:: برچسب‌ها: شکستگی استخوان, کودک
چرا مدگرا می شویم
پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۲ ساعت 22:6 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
گرایش به مد و مدگرایی در جوانان، علت‌های زیادی می‌تواند داشته باشد؛ دلایلی چون فرار از تنهایی، ترس از تحقیر و تمسخر و خودنمایی. در این مجال کوتاه، بررسی تمام عوامل و ریشه‌یابی آنان، میسر نیست. پس بهتر است با ایجازی هنرمندانه، به اصلی بپردازیم که مطمئنا، اساس دیگر عوامل است..




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
:: برچسب‌ها: چرا مدگرا می شویم, مدگرا
بهترین هدیه برای عزیزترین ها
پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۲ ساعت 20:3 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
روزهای عید یا سالگردهای تولد و ازدواج که نزدیک می‌شود، معمولا به این فکر هستیم که بهترین هدیه برای عزیزان‌مان چیست و چطور می‌توان به کمک هدیه‌هایی متفاوت، روزهایی خاص و به یاد ماندنی برای آنها ساخت..




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: بهترین هدیه برای عزیزترین ها, هدیه
بازی؛نیاز چهار فصل زندگی
پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۲ ساعت 16:8 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
به نظر شما راز موفقیت افراد نامدار، برندگان جایزه نوبل، کارآفرینان موفق، بازیگران، هنرمندان، انسان‌های با هوش و متعادل، زوج‌ها و خانواده‌های شاد و خوشبخت چیست؟ بدون شک آنها در طول زندگی اوقاتی را به انجام دادن سرگرمی دلخواهشان یا بازی کردن اختصاص داده‌اند..




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: بازی؛نیاز چهار فصل زندگی, بازی نیاز چهار فصل زندگی
گرایش پسران به مدهای نامتعارف
پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۲ ساعت 14:5 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
جوانی و جوانی کردن ویژگی‌هایی دارد. یکی از آنها که گاه از اصل موضوع پررنگ‌تر می‌شود و زندگی جوان را تحت تاثیر قرار می‌دهد، توجه به ظاهر و مد است. رسیدگی به ظاهر و زیبایی دوستی از ویژگی‌های پررنگ روزهای جوانی است، اما گاهی تعریفی که یک جوان از ظاهر زیبا دارد با عقاید خانواده یا عرف مورد قبول جامعه در تضاد است و آن وقت است که یک دست‌انداز در زندگی خود و خانواده‌اش ایجاد می‌کند. این هفته می‌خواهیم درباره آقا پسرهایی صحبت کنیم که گاهی ظاهرشان مردانه نیست..




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
:: برچسب‌ها: گرایش پسران به مدهای نامتعارف, مدهای نامتعارف
امان از کودکان لجوج
پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۲ ساعت 10:2 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
همه بچه‌ها کم و بیش حالت لجبازی و بهانه‌گیری را دارند، بویژه در دو تا سه سالگی؛ زیرا آنها در این سنین به دنبال هویت، استقلال و خودباوری هستند و با لجبازی و خودسری خود می‌خواهند به والدین بگویند، کارها آن طوری پیش می‌رود که من می‌خواهم. متاسفانه این روزها بیشتر پدران و مادران آنقدر درگیر کارهای خویش هستند که دیگر حوصله سر و کله زدن با بچه‌ها را ندارند..




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: كودك
:: برچسب‌ها: امان از کودکان لجوج, کودکان لجوج
به استقبالم بیا
چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲ ساعت 22:57 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
چشم می‌دوانم در دشت، بر صخره‌هایی که سپیده پوشیده‌اند، بر کوهستانی که لم داده زیر تیغ آفتاب با تن‌پوشی از برف که چشم را تا بسته شدن همراهی می‌کند. بر شاخه‌های عریان درختانی که صبور ایستاده‌اند در برابر سرمایی که استخوان فیل‌ها را می‌ترکاند.

چشم می‌دوانم در دشت، بر ردپای آهوانی که نیامده، رفته‌اند. بر بال‌های خاکستری کبک‌هایی که تازه سر از زیر برف درآورده و بال می‌گشایند در آسمانی که یخ زده است.

چشم می‌دوانم بر آسمانی که از رد بال پرندگان خالی است، آسمانی که تنها دو زاغچه در گوشه‌ای از آن چون دو لکه سیاه آرام‌آرام دور می‌روند و محو می‌شوند.

خورشید آهسته‌آهسته از مشرق سرک می‌کشد و تن می‌گستراند بر دشت‌ها. مزرعه‌ها و گندمزارهایی که چون عروس سپیده پوشیده‌اند و خواب زمستانی‌شان در نوازش خورشید می‌پرد.

من می‌روم در دل برف، و گم می‌شوم مثل لکه‌ای جوهر سیاه در اقیانوسی از آب، من گم می‌‌شوم در سپیدی برف‌هایی که دیشب در نبود من باریده‌اند و من خواب‌های روشن می‌دیدم، خواب‌های سپید، خواب عروس شدنت را در لباسی که سپید نبود. تو عروس می‌شدی، دور می‌شدی و من ماندم که حالا چه باید بکنم.

بیداری گاه نعمت بزرگی است، بیدار می‌شوم. همه چیز مرتب است. برف باریده است، حالا دشت از قبیله سپیدجامگان است. اما تو باز هم نیستی.

حالا من رد ماشین‌هایی که نمی‌دانم رفته‌اند یا آمده‌اند را می‌گیرم. می‌دانم شاید این ردها چون خطوط موازی باشند که در آن سوی کره زمین هم به یکدیگر نرسند، اما من می‌آیم. چون به دست‌های تو، به چشم‌های باکره‌ات و خدایی که در دلت جریان دارد ایمان دارم.

می‌دانم آنها که مرا بدرقه کردند، لحظه لحظه مرا دورتر و کوچک‌تر می‌بینند، اما در چشم‌های تو که به استقبالم می‌آیی لحظه به لحظه نزدیک‌تر و بزرگ‌تر می‌شوم.

به استقبالم بیا تا کمرکش کوه تا میانه جاده‌ای که قرار است ما را به هم برساند، تا سایه درختانی که برگ‌هایشان را به زمین بخشیدند تا در برف و یخبندان زمستان سرما نخورد، تا آنجا که سرما و سکوت بیابان را از پرنده و چرنده خالی کرده است. به استقبالم بیا و با نگاهی گرم و دلی که با خودت از بهشت آورده‌ای.

به استقبالم بیا، حالا که دشت، درخت، صخره و پرنده سپید پوشیده‌اند ما چرا لباس عروست را نادیده بگیریم.

به استقبالم بیا لطفا.



:: موضوعات مرتبط: داستان و متن آموزنده
هرگز در محل کار این حرف‌ها را نگویید
چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲ ساعت 19:34 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
http://www.8pic.ir/images/71209307594542385643.jpg


در این مطلب 10 موردی را یادآوری کرده اید که هرگز نباید در محل کار به همکاران خود بگویید..




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: موفقیت
:: برچسب‌ها: محل کار, کارمندان
علائم هشدار دهنده کودک ‌آزاری
چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲ ساعت 17:9 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


درکنار فعالیت‌هایی که در بالا اشاره شد، اخیراً این مشکل جدی نیز در حال شیوع است: گرفتن یا دانلود کردن تصاویر جنسی از کودکان در اینترنت. نگاه کردن به تصاویر کودک‌آزاری درست مثل شرکت در آزار جنسی یک کودک است..




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، تست و مطالب روانشناسی، كودك
:: برچسب‌ها: علائم هشدار دهنده کودک ‌آزاری, کودک ‌آزاری
نبرد با افسردگی
چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲ ساعت 11:11 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
افسردگی می تواند مزمن هم باشد یعنی ممکن است از دوره نوجوانی شروع شود که این نوع از افسردگی علائم و دوره های بهبود خاص خود را دارد..




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
:: برچسب‌ها: افسردگی
دلایل تنوع سازی جنسی
چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲ ساعت 10:0 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
بتازگی کارشناسان به این نتیجه رسیده‌اند که مهم‌ترین عامل طلاق در جامعه کنونی ما دخالت خانواده‌ها در زندگی زوج‌هاست که به متارکه منجر می‌شود، اما جوانان مجرد و زوج‌ها نظر دیگری دارند. آنها معتقدند مشکلات اقتصادی عامل اصلی تاخیر در ازدواج یا اصل اساسی ازهم‌پاشیدگی خانواده‌هاست..




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: زناشویی
:: برچسب‌ها: دلایل تنوع سازی جنسی, تنوع سازی جنسی, جنسی, روابط زناشویی
سرنوشت در برابر قدرت اراده
سه شنبه ۱۷ دی ۱۳۹۲ ساعت 22:7 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


سرنوشت، نتیجه گذشته است. اراده انسان، نتیجه زمان حال. وقتی به عقب نگاه می‌کنیم، وزش سرنوشت را احساس می‌کنیم. وقتی به روبه‌رو نگاه می‌کنیم، رقص طلایی و انرژی‌بخش اراده‌مان را می‌بینیم..




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: سرنوشت در برابر قدرت اراده, قدرت اراده, تقدیر, سرنوشت