هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

سفیدکننده های طبیعی دندان
پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۲ ساعت 14:32 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


سفیدی دندان ها به واسطه انواع خوراکی و سیگار و قهوه در معرض خطر قرار دارند. اگر مدام قهوه یا چای می نوشید و سیگار هم می کشید، پس خیلی نباید تعجب کنید چرا دندان هایتان زرد و لثه هایتان زشت شده اند. .



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: آرایش و زیبایی
:: برچسب‌ها: سفیدکننده های طبیعی دندان, سلامت دهان و دندان, سلامت و زیبایی
پیروزی یا شكست؟
پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۲ ساعت 13:17 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
پیروزی یا شكست؟


پیروزی یا شكست؟ (نگاهی به اشغال لانه جاسوسی آمریکا)

روز ۱۳ آبان ۱۳۵۸ جمعی از دانشجویان دانشگاه های تهران كه بعداً خود را دانشجویان پیرو خط امام نامیدند سفارت آمریكا در تهران را به اشغال خود درآوردند. بهانه عمده دانشجویان تصرف كننده سفارت، استقبال دولت آمریكا از شاه فراری ایران برای ورود به آمریكا بود و دولت آمریكا به این جهت مورد حمله قرار می گرفت كه به جای تلاش در استرداد شاه ایران برای محاكمه در داخل كشور، از هیچ كوششی به منظور حمایت از شاه فروگذار نكرده بود و این در افكار عمومی ایران دلیل موجهی برای اثبات كینه توزی و رویه خصمانه دولت آمریكا به حساب می آمد و البته خدشه ای به آن وارد نبود.
گرچه تصرف سفارت آمریكا در روزهای نخست، پدیده ای لحظه ای و موقتی به حساب می آمد و تصور می رفت كه حداكثر چند روزی به طول انجامد و به سان پدیده های مشابه یعنی اشغال سفارت كشورهای خارجی در دیگر نقاط جهان دیری نپاید اما علی رغم این خوشبینی اولیه ۴۴۴ روز به طول انجامید، به بحرانی منطقه ای و بین المللی تبدیل شد، بازتاب های آن روابط و مواضع كشورها را در قبال جمهوری اسلامی ایران و آمریكا به شدت تحت تأثیر قرار داد و بعد از سال ۱۳۵۸ تحولات مهمی را در منطقه باعث گردید.
همچنین این پدیده واكنش های مختلفی را در داخل كشور برانگیخت. به طور طبیعی افكار عمومی ملت ایران از اقدام دانشجویان پیرو خط امام حمایت می كرد. چون تصرف سفارت ماهیتی ضد امپریالیستی داشت و اراده دفاعی ملت ایران را به ابرقدرت غرب كه از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۸ حتی لحظه ای از دخالت پیدا و پنهان در امور داخلی ایران فروگذار نكرده بود، به خوبی نشان می داد.
این حركت، همچنین گروه های هوادار ابرقدرت شرق را ذوق زده كرد و آنان گمان كردند كه انقلابیون مسلمان آماده در غلتیدن به دامن بلوك شرق اند. دانشجویان با اقدام خود بزرگترین ضربه را به حیثیت جهانی امپریالیسم غرب وارد كرده بودند و این موفقیتی بزرگ برای انقلابیون مسلمان بود زیرا شوروی و اقمارش تصوری از این نداشتند كه روزی ابرقدرت رقیب آنها بهت زده در مقابل تعدادی دانشجو از هرگونه اقدامی درمانده گردد و فریاد عجز و لابه اش به گوش جهانیان برسد.
اما تحولات بعدی ایران كه این بار ماهیتی ضد سوسیالیستی و ضد ماركسیستی داشت و در قضیه اشغال افغانستان توسط نیروهای ارتش سرخ شوروی سابق و انحلال و دستگیری اعضای حزب توده كه در طراحی كودتا علیه نظام جمهوری اسلامی شركت داشتند به اوج خود رسید، نشان داد كه زعم و گمان طرفداران بلوك شرق نیز قریب به صحت نبوده است.
علاوه بر این جریان های سیاسی اعم از لیبرال ها و التقاطی های راستگرا به دلیل تعلقی كه به غرب داشتند و از آن رو كه هرگونه اقدام علیه غرب را گناه نابخشودنی می پنداشتند، نمی توانستند چنین اقدامی را برتابند. در نتیجه با «پیرو خط شیطان» نامیدن دانشجویان تصرف كننده سفارت و محكوم كردن اقدام آنان نارضایتی خود را از این عمل نشان دادند.
در عین حال بخشی از طیف تندرو و اصطلاحاً متمایل به چپ نیروهای مذهبی كه این اقدام را انجام داد و در آن زمان حامی جدی آن بود، به گونه ای عمل نمود كه جامعه چنین برداشت كرد كه این اقدام با هماهنگی قبلی رهبر فقید انقلاب اسلامی صورت گرفته است.
همین عده از متصرفان سفارت در سال های بعد تلاش كردند كل قضیه سفارت را منحصراً به خود اختصاص دهند به گونه ای كه امروزه مشكل می توان پذیرفت یا قبولاند كه در میان تصرف كنندگان سفارت دانشجویانی از دیگر خطوط سیاسی نیز حضور داشته اند.
اكنون ۲۵ سال از این واقعه می گذرد اما این حادثه همچنان تأثیرات خود را خصوصاً بر روابط ایران و آمریكا و اقدامات آمریكا در قبال ایران داراست و تصویر آن هم چنان در بایگانی ذهن افكار عمومی غرب باقی مانده است.
طی سال های اخیر و خصوصاً از سال ،۱۳۷۷ تا حال حاضر طیف چپ گرای تصرف كنندگان سفارت كه اتفاقاً از ایدئولوگ های دولت و مجلس دوم خردادی نیز بودند تصرف سفارت را اشتباه خوانده و ندامت خود را از این اقدام به زبان های مختلف اعلام كردند و تلاش نمودند با نزدیكی هرچه بیشتر فكری و عملی به غرب و پذیرش و وارد كردن ارزش های غربی به داخل جامعه ایرانی، از اقدامات قبلی خود فاصله بگیرند. در این مسیر توجیه «مطلوبیت تغییر بر مبنای زمان و مكان» به تدریج عمومیت یافت و جالب این كه موضع ثانوی این طیف كه پس از دو دهه اعلام می شد، به طور خودآگاه یا ناخودآگاه یادآور موضع قدیمی و همیشگی لیبرال ها بود كه در سال ۱۳۵۸ و بعد از آن اقدام دانشجویان را تقبیح كرده بودند.
در این میان واقع بینانه ترین گام را رهبر فقید انقلاب اسلامی برداشتند. ایشان پس از تأملی در موضوع، اقدام دانشجویان را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول و انقلاب دوم نامیدند و بر حمایت خود از تسخیر سفارت اصرار ورزیدند. در ادامه نیز این بحران را تا پایان اداره كرده و در موقع مقتضی توسط مجلس تازه تأسیس شورای اسلامی بدان پایان دادند.
برخی سیاسیون قدیمی و وابسته به طیف های لیبرال یا لیبرال مذهبی با ختم بحران اصرار كردند كه این بحران اگر چه در ابتدا آمریكا را بهت زده كرد و آن كشور را در موضع ضعف قرار داد اما در نهایت به زیان كشور ما پایان یافت و تقریباً می توان گفت كه در سال های اخیر چنان بر این موضع اصرار شده كه به تدریج به باوری عام تبدیل گردیده است.
این در حالی است كه واقعیت به صورتی دیگر بود. انقلاب اسلامی ایران اهدافی داشت كه می بایست به آنها دست یابد. یكی از اهداف مهم انقلاب اسلامی ایران استكبار ستیزی بود و مبارزه با ابرقدرتی زورگو و عصیان گر مانند آمریكا و تلاش برای تحقیر و تخریب هیبت چنین قدرت هایی در سطح منطقه و جهان، از مصادیق این استكبار ستیزی بود و گروگان گیری این فرصت طلایی را در اختیار جمهوری اسلامی قرار داد تا یكی از برنامه های خود را عملی سازد هر چند به طور طبیعی هر اقدامی هزینه ای هم دارد.
حضرت امام (ره) توانست با مدیریت بحران گروگان گیری، آمریكا را در سطح منطقه ای و بین المللی تحقیر نماید، هیبت ترسناك این كشور را بشكند و به ملت ها و دولت ها جرأت دهد كه احساس شخصیت كرده و در سال های بعد بتوانند علیه آمریكا اقدام نمایند. این دستاورد كوچك و اندكی نیست و شاید نتوان ارزش مادی برای آن در نظر گرفت یا هماوردی مادی برای آن جست.

طرفه این كه تمامی مقامات صاحب نظر آمریكایی درگیر در بحران هم به این نكته اعتراف كرده و معتقد شده اند كه گرچه توانسته اند از رهگذر اقدامات بعدی برخی خسارات مالی و جانی را بر ایران وارد كنند اما پرستیژ بین المللی خود را به تدریج و در پی این واقعه در مخاطره دیده اند و این در حالی است كه آمریكا با استراتژی «ایجاد ترس توسط هیبت بین المللی خود» سال ها بر جهان حكومت كرده بود و شكستن این هیبت به عنوان نتیجه تسخیر سفارت آمریكا به دست دانشجویان، دستاورد بزرگی برای انقلاب اسلامی ایران بود.


http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:راسخون


بازخوانى روند و پیامدهاى تسخیر لانه جاسوسى آمریكا
پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۲ ساعت 13:17 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
بازخوانى روند و پیامدهاى تسخیر لانه جاسوسى آمریكا


در این میان، واقعه اخیر با توجه به ابعاد و پیامدها و همچنین گستره ملى - بین المللى آن از اهمیت و جایگاه ویژه‏اى در تاریخ انقلاب اسلامى برخوردار شده است به طورى كه با گذشت بیش از ربع قرن از آفرینش آن، پیامدها و آثارش همچنان در صحنه سیاست داخلى و خارجى كشور، اثرگذار و بحث‏انگیز است.
این اقدام متهورانه یكى از منحصر به فردترین حركت‏ها در تاریخ انقلاب‏هاى اصیل و مردمى جهان بود كه از یك طرف شوكت و افسون قدرت امپریالیسم آمریكا را در هم شكست و اوج خفت و زبونى این اهریمن جنایتكار را به رخ جهانیان كشانید و از سوى دیگر فریاد مظلومیت و آزادگى مسلمانان ایران را در پهنه گیتى طنین انداز كرد. با توجه به ابعاد گسترده این حادثه عظیم، باید آن را در جغرافیاى زمانى و مكانى خودش كاملا مورد بررسى قرار داده و به واكاوى علل و پیامدهاى آن پرداخت.
پیروزى انقلاب اسلامى جداى از تاثیراتى كه در زمینه اندیشه سیاسى و پارادایم حاكم بر مقولات دولت ملت و ساختار حكومت داشت، تاثیرات عمیقى نیز بر استراتژى‏هاى امنیتى منطقه و توازن قدرت بین غرب و شرق داشت به طوری که كشور ایران را كه به عنوان خط مقدم جبهه غرب در مقابله با نفوذ كمونیسم از جایگاه ویژه‏اى نزد دولت مردان ایالات متحده برخوردار بود به یكباره تبدیل به یك هژمون منطقه‏اى با شعار وحدت جهان اسلام و درهم نوردیدن مرزهاى جغرافیایى كشورهاى مسلمان كرد، كه براى هر دو ابرقدرت شرق و غرب خطرناك جلوه مى‏كرد. انقلاب اسلامى استراتژى «دو ستونى» آمریكا در منطقه را كه از مدت‏ها پیش بر پایه‏هاى قدرت اقتصادى عربستان سعودى و قدرت نظامى ایران براى حفظ منافع منطقه‏اى آمریكا و مقابله با نفوذ شوروى بنا شده بود با چالش جدى مواجه كرد به طورى كه «سایروس ونس» وزیر امور خارجه دولت كارتر در این باره مى‏گوید: «رفتن ایران از صف كشورهاى متحد آمریكا و افتادن این كشور به دست رژیمى كه دوست‏ ما نیست، ضربه‏اى اساسى به منافع سیاسى - امنیتى ما در آسیاى جنوب غربى و خاورمیانه به شمار مى‏رود.»
آمریكا كه تمام تلاش خود را در حمایت از رژیم شاه و جلوگیرى از پیروزى انقلاب به كار بسته بود، با پیروزى انقلاب اسلامى سفارت خود را به عنوان پایگاهى براى طراحى و اجراى توطئه علیه انقلاب تبدیل نمود، تا بتواند آن بخش از اقداماتش را كه مى‏توانست در پوشش دیپلماتیك براى شكست یا به انحراف كشاندن نظام نو پاى اسلامى انجام دهد، با مرکزیت سفارت به اجرا درآورد.
پس از پیروزى انقلاب در بهمن ماه 1357 و اخراج مستشاران نظامى و غیر نظامى آمریكا كه در واقع نقش آنتن‏هاى اطلاعاتى را براى سازمان سیا بازى مى‏كردند، ایالات متحده فعالیت‏هاى جاسوسیش را كه از درون سفارت رهبرى و هدایت مى‏شدند به شدت افزایش داد تا خلاء ناشى از خروج مستشاران را جبران كند.
افسران سازمان سیا (CIA) با استفاده از شرایط نابسامان بعد از انقلاب و درهم ریختگى و نامشخص بودن حوزه مسئولیت‏ها كه نتیجه طبیعى هر انقلابى است، سعى كردند تا با نفوذ در مناطق كلیدى و حساس انقلاب اسلامى از تعمیق و گسترش هر چه بیشتر آن جلوگیرى نمایند. لانه جاسوسى آمریكا با ایجاد شبكه‏هاى جاسوسى و اطلاعاتى در پى آن بود تا با بحران آفرینی، تضعیف نیروهاى اصیل انقلاب و جایگاه و شخصیت حضرت امام و همچنین ایجاد گسست و شكاف میان رهبرى و نسل جوان، فعال‏ترین و انقلابى‏ترین نیروى اجتماع را از رهبرى دور كند تا بتواند با تاثیر بر آنها و نفوذ در ارتش، حرکت انقلابی مردم ایران را آسیب‏پذیر نماید. از طرفی سفارت آمریكا مسئول انحراف افكار عمومى از خطرات شیطان بزرگ در ایران نیز بود. به همین دلایل مسئولین سفارت آمریكا در پى آن بودند تا با برقرارى ارتباط با مسئولین دولت موقت راه رسیدن به اهدافشان را تسهیل كنند.
با پیروزى انقلاب، حضرت امام خمینى، مهندس بازرگان را بدون در نظر گرفتن علایق حزبى و گروهى به عنوان نخست وزیر دولت موقت منصوب كردند. بازرگان در اقدامى تامل برانگیز اكثر اعضاى دولت موقت را از جناح لیبرال انتخاب كرد و درهای دولت موقت را تقریبا بر روی دیگر نیروهای انقلاب بست. لیبرال‏ها تضاد اصلى و عامل مهم مبارزه و انقلاب را استبداد داخلى و نه استعمار خارجى مى‏دانستند و علاوه بر آن اعتقاد به تغییر بنیادین در ساختار سیاسى، اجتماعى و فرهنگى كشور نداشتند و تنها اكتفا به برخى اصلاحات سطحى را كافى مى‏دانستند. بر همین اساس دولت موقت تنها به تعویض مهره‏هاى كلیدى و بالاى رژیم اكتفا نمود و از تغییرات بنیادین و خصوصا از تجدید نظر در رابطه امپریالیستى و نابرابر ایران با آمریكا، پرهیز و اجتناب مى‏كرد.
به این موضوع در كتاب خاطرات كارتر اشاراتى شده است: «مهدى بازرگان... و اعضاى كابینه‏اش كه بیشتر آنها تحصیل كرده غرب بودند با ما همكارى داشتند. آنها از سفارت ما حفاظت مى‏كردند و از ژنرال فیلیپ گاست... مراقبت به عمل مى‏آوردند تا بدون خطر رفت و آمد كند و براى ما پیام‏هاى دوستانه مى‏فرستادند. بازرگان به طور علنى اعلام كرد كه مایل است با آمریكا روابط حسنه‏اى داشته باشد، اما افراطیون طرفدار آیت اله خمینى براى او به صورت مشكلى درآمده بودند.»
(امیررضا ستوده و حمید كاویانى، بحران 444 روزه تهران، ص 20)
«اسناد لانه جاسوسى نیز نشان مى‏دهد كه ایالات متحده چگونه براى خارج كردن امام از صحنه سیاسى كشور در صدد جذب افراد موثر و مهم دولت موقت از جمله بنى صدر و امیر انتظام برآمده بود و مثلا در مورد جذب بنى صدر، در ظاهر به عنوان مشاور اقتصادى یك شركت آمریكایى با حقوق ماهانه 1000 دلار به دعوت همكارى مى‏شد، اما در واقع رابط سازمان سیا تلاش مى‏كرد تا وى را به استخدام این سازمان درآورد.»
(دكتر بهرام نوازنى، الگوهاى رفتارى ایالات متحده آمریكا در رویارویى با جمهورى اسلامى ایران (1357 - 1380) مركز اسناد انقلاب اسلامى، ص 98)
«دولت آمریكا در پى آن بود تا با ایجاد ائتلافى از لیبرال‏هاى سیاسى، چهره‏هاى دینى میانه‏رو، سكولارها، ملى گرایان و سران ارتشى متمایل به غرب تحت لواى دولت موقت موجبات حذف تدریجى نیروهاى وفادار به امام را از صحنه سیاسى كشور ایجاد نماید.
آمریكا می‏خواست تا با شناسایى مهدى بازرگان به عنوان شخص اول مملکت، اینگونه نشان دهد كه آیت الله خمینی خود مایل است كه دین و روحانیت از سیاست جدا گردند و آنها ناگزیر از نزدیكى به دولت موقت شده‏اند و بدین ترتیب كم كم برنامه حذف امام و جایگزینى ایشان توسط افرادى مثل شریعتمدارى و بنى صدر را اجرا كند.
به همین دلیل وزارت خارجه آمریكا ماموریت اصلى سفارت خود در ایران را تلاش براى هماهنگى فعالیت‏هاى نیروهاى لیبرال و میانه روهاى مذهبى و پیوند دادن آنها با عناصر ملى گرا و سلطنت طلبان و طرفداران رژیم سابق بر علیه انقلابیون مذهبى قرار داده بود.
«اقدامات آمریكا بر علیه جمهورى اسلامى ایران فقط به اقدامات سفارت این كشور در تهران محدود نشد. در پى اعدام‏هاى انقلابى سران رژیم گذشته در روزهاى اولیه پیروزى انقلاب، 2 تن از اعضاى سناى آمریكا به نام‏هاى جاكوب جاوتیس و هنرى جكسون كه از طرفداران پروپاقرص رژیم پهلوى بودند در 27 اردیبهشت 58 (17 مه 79) قطع نامه‏اى را از تصویب سنا گذراندند كه ایران را به خاطر این اعدام‏هاى انقلابى با لحن شدیدى محكوم مى‏كرد.» (پیشین ص‏103)
بعد از تصویب قطعنامه ضد ایرانى در سناى آمریكا، روابط دو كشور وارد مرحله تازه‏اى شد. با این كه، قطعنامه هیچگونه ضمانت اجرایى نداشت ولى ایران آن را نشانه موضع خصمانه ایالات متحده و كارى در جهت انزواى ایران دانست.
به عقیده كارل كلمنت، كه از كارشناسان با سابقه وزارت خارجه آمریكاست، ایالات متحده اشتباهى استراتژیك را در مورد ایران انجام داده است و آن دل بستن به دولت موقت و عدم مذاكره و دیدار مستقیم با حضرت امام بود كارى كه رقباى ایالات متحده یعنى فرانسه و شوروى در آغازین روزهاى پیروزى انقلاب انجام داده بودند.
بعد از تصویب این قطعنامه و ایجاد مسایل اختلاف برانگیز بین دو کشور، آمریكا در پى آن بود تا فرستاده‏اى ویژه را با هدف جذب ایران و جلوگیرى از نفوذ شوروى در این کشور ، به سوى ایران بفرستد ولى حضرت امام در واكنش به تصویب این قطع نامه از پذیرش فرستاده مذكور كه چارلز نام داشت و از دیپلمات‏هاى كار كشته وزارت خارجه ایالات متحده بود خوددارى كرد و علاوه بر آن پذیرش والتر كاتلر در سمت سفیر كه آماده مى‏شد به ایران سفر كند، از سوی دولت رد گردید هر چند كه جمهورى اسلامى پیش از آن موافقت خود را با اعزام او به ایران به عنوان سفیر اعلام كرده بود.
«پس از این فعل و انفعالات دولت آمریكا به بهانه حفظ امنیت منطقه و با این ادعا كه احتمال داده مى‏شود كه یك نفت كش در خلیج فارس ربوده شود، ناوگان خود را در تنگه هرمز به حال آماده باش درآورد.» (پیشین ص 106)
امام خمینى در 7 آبان 58 به قراردادهاى استعمارى بین ایران و آمریكا شدیدا اعتراض كردند. اما در مقابل دولت موقت هیچ توجهى به این اعتراض‏ها نشان نمى‏داد و در پى بهبود روابط با ایالات متحده بود و در موضع‏گیری‌هاى رسمى و غیر رسمى بیشترین واهمه خود را از شوروى ابراز مى‏داشت.
حركت‏هاى سازش كارانه دولت موقت تا به آنجا پیشرفت كه بدون اطلاع امام در روز 11 آبان 58 در جشن انقلاب الجزایر، مهدى بازرگان با برژینسكى، مشاور امنیت ملى كاخ سفید دیدار كرد و به مدت یك ساعت و نیم با او به مذاكره نشست.
برژینسكى مشاور امنیت ملى دولت كارتر برخلاف سایروس ونس، وزیر خارجه كه در برخورد با جمهورى اسلامى قائل به راهبردهاى دیپلماتیك و گفتگو و مذاكره سیاسى بود، از طرفداران جدى سركوب و مداخله نظامى انقلاب و یكى از طراحان اصلى كودتاى 21 بهمن 57 براى پیشگیرى از انقلاب بود.
او براى پذیرش شاه در آمریكا تلاش فراوانى به عمل آورد، اما اعضاى دولت موقت دوستانه به پیشواز برژینسكى رفتند و با او به گپ زدن مشغول شدند جالب این كه این ملاقات به گفته برژینسكى نه به تقاضاى او بلكه به درخواست بازرگان، نخست وزیر ایران صورت گرفت.
محمدرضا پهلوى كه پس از فرار از ایران در كشورهاى مختلفى آواره شده بود، و ملت ایران خواستار بازگشت و محاكمه وى بودند با مساعدت مقامات آمریكایى به یكباره سر از آن كشور درآورد. در حقیقت دولت آمریكا و مسئولین آن به خاطر بذل و بخشش‏هاى شاه خود را مدیون او مى‏دانستند. هزینه‏هاى زیادى از سوى شاه به برخى جناح‏هاى سیاسى آمریكا براى مبارزات انتخاباتى پرداخت مى‏شد و بعضى از مسئولین دولتى آمریكا پورسانت‏هاى گزافى از محل قراردادهاى تسلیحاتى ایران با شركت‏هاى آمریكایى دریافت مى‏كردند. از سوى دیگر رژیم آمریكا از آن بیم داشت كه عدم پذیرش شاه موجب هراس و نگرانى حكام وابسته‏اش در منطقه شود به همین دلیل شاه به بهانه معالجه در آمریكا رحل اقامت افكند. پذیرش شاه از سوى آمریكا خشم ملت و امام را صد چندان كرد. امام كه از دولت موقت قطع امید كرده بود، در 9 آبان 58 طى سخنانى فرمودند: «اى جوان‌هایى كه در مقابل توپ و تانك رفتید از خواهرهایى كه جوانان خود را از دست داده‏اید... حفظ كنید خودتان را، نهضت خودتان را حفظ كنید ننشینید دیگران براى شما كار كنند، اینها براى شما كاری نمى‏كنند.»
همچنین حضرت امام طى پیامى در 12 آبان 58 در اعتراض به پذیرش شاه از سوى رژیم آمریكا اعلام كردند: «دانشگاهیان، دانش‏آموزان و طلاب علوم دینى با قدرت تمام مبارزه خود را علیه آمریكا گسترش دهند.»
بدنبال اعلام این مواضع از سوى حضرت امام نمایندگان دانشجویان مسلمان پیرو خط امام چهار دانشگاه امیركبیر، تهران، شهید بهشتى و صنعتى شریف با تشكیل جلسه‏اى به برنامه ریزى براى تصرف سفارت آمریكا پرداختند.
یكشنبه 13 آبان 58 (4 نوامبر 1979) در تاریخ انقلاب، روزى بزرگ و فراموش نشدنى است. روزنامه اطلاعات مورخ 14 ابان 58 در صفحه دوم خود، شرح وقایع آن روز را این‌گونه گزارش مى‏كند:
«ساعت ۱۰و ۳۰دقیقه صبح گروهى (حدود 400 نفر) از دانشجویان (كه از یك چهار راه قبل از سفارت آمریكا شروع به حركت كرده بودند) كه در حال شعاردادن در خیابان آیت اله طالقانى به سوى دانشگاه (تهران) در حركت بودند هنگامى كه جلوى در اصلى سفارت آمریكا رسیدند، مسیر خود را تغییر دادند و پس از گشودن زنجیرهاى این در به داخل سفارت رفتند. در همان زمان گروهى از دانشجویان نیز از دیوار خود را به داخل سفارت رساندند و پیشروى به سوى ساختمان‏هاى داخلى سفارت را آغاز كردند. از همان لحظه‏هاى اول تصرف سفارت آمریكا، گروه‏هاى مختلف مردم در مقابل در سفارت اجتماع كردند و به دادن شعارهاى ضد آمریكایى مى‏پرداختند دانشجویان در سه بیانیه‏اى كه تا ساعت 18 (همان روز) از طریق بلندگو پخش كردند، اعلام كردند كه ساختمان اصلى سفارت تا ساعت 15 به تصرف كامل درآمد... دانشجویان اعلام كردند كه هر چند تصرف ساختمان با مقاومت سه ساعته و همراه با پرتاب گاز اشك آور از جانب تفنگداران آمریكایى بود، هیچ گونه آسیبى به طرفین وارد نیامد.
از ساعت 16 (همان روز) آزاد كردن گروهى از ایرانیانى كه به عنوان ارباب رجوع یا كارمند در داخل سفارت بودند آغاز شد و آمریكاییان را با چشم بسته به محل دیگرى منتقل شدند.»
پیش از آنكه دانشجویان اصلى سفارت برسند، دیپلمات‏هاى آمریكایى، مقدارى از اسناد را در دستگاه‌هاى مخصوص خرد كن ریختند و ازبین بردند و مقدار زیادى از اسناد را نیز سوزاندند و به خصوص نوارهاى میكروفیلم و حافظه‏هاى كامپیوترى را نابود كردند. در جریان اشغال سفارت آمریكا، ۷۲ آمریكایى به عنوان گروگان بدست دانشجویان افتادند. سه تن از دیپلمات‏هاى آمریكایى آن روز براى مذاكره با وزیر خارجه به وزارت امور خارجه رفته بودند. پس از اشغال سفارت تا شب به امید حل شدن موضوع همان جا ماندند ولى بعد از آن در وزارت خارجه به صورت تحت نظر در اختیار دانشجویان قرار گرفتند.
«این اولین بار نبود كه سفارت آمریكا در تهران به اشغال درمى آمد، پیش از این در 25 بهمن 57 (14 فوریه 1974)، یعنى سه روز پس از پیروزى انقلاب اسلامى، 75 نفر از چریك‏هاى فدایى خلق پس از درگیرى مسلحانه كوتاهى كه به مجروح شدن یكى از تفنگداران آمریكایى انجامید، سفارت را به اشغال خود درآوردند. چند دقیقه بعد چریك‏ها با وساطت نمایندگان كمیته انقلاب، بدون هر گونه تخریب و آتش سوزى، پراكنده شدند. عده‏اى علت این اقدام را شایعه رادیو باكو مبنى بر انتقال پرونده‏هاى ساواك به این سفارتخانه مى‏دانند (در این بین باید به رابطه بین چریك‏هاى فدایى خلق و سفارت شوروى كه طبیعتا عطش زیادى براى داشتن آن پرونده‏ها داشته است، توجه داشت)، عده‏اى دیگر علت این اقدام را زمزمه كودتاى قریب الوقوعى می دانند كه در خیابان‏هاى تهران شایع شده بود و عده‏اى دیگر هم آن را توطئه پس مانده‏هاى ساواك و رژیم شاه براى تحت تاثیر قرار گذاشتن روابط ایران و آمریكا قلمداد می‏کنند.» (پیشین ص 107)
اما علت هرچه بود در این زمینه نه با امام و نه با دولت موقت و نه با هیچ یك از نیروهاى موجه نظام هماهنگى نشده بود و در نیت اشغال گران و اهداف آنان و نقش سفارت شوروى در این اقدام ابهام‏هاى تردید برانگیز جدى وجود داشت. به همین خاطر با حضور نیروهاى كمیته و همچنین ابراهیم یزدی معاون نخست وزیر و نماینده دولت موقت، از سفیر آمریكا عذرخواهى شد و سفارت در اختیار وى قرار گرفت.
اما 13 آبان 58 شرایط تفاوت داشت. پس از تسخیر سفارت، دانشجویان كه خود را دانشجویان مسلمان پیرو خط امام مى‏نامیدند، با صدرو بیانیه‏هایى به تشریح علل، انگیزه‏ها و چگونگى انجام این اقدام انقلابى پرداختند. در یكى از اولین بیانیه‏ها آمده است:
«ما دانشجویان مسلمان پیرو خط امام از موضع قاطعانه امام در مقابل آمریكاى جنایتكار به منظور اعتراض به دسیسه‏هاى امپریالیستى و صهیونیستى، سفارت جاسوسى آمریكا در تهران را به تصرف درآوردیم تا اعتراض خود را به گوش جهانیان برسانیم.»
عنوان دانشجویان مسلمان پیروخط امام، از یك سو بیانگر تبلور خشم انقلابى امام و ملت مسلمان ایران از آمریكا بود و از سوى دیگر هر گونه شائبه وابستگى دانشجویان به گروهها و دستجات سیاسى متعدد را منتفى مى‏ساخت و امكان بهره بردارى از آن را به نفع جریان‏هاى مختلف، محدود مى‏ساخت.
براى این اقدام انگیزه‏هاى متفاوتى ذكر مى‏گردد: اعتراض نسبت به پذیرش شاه از سوى دولت آمریكا، اعتراض به عملكرد دولت موقت، كه كم كم به سمتى گرایش پیدا مى‏كرد كه دوباره دست آمریكا را در ایران باز كند، شناسایى جاسوسان آمریكایى و عوامل داخلى آن‏ها، پایان دادن به توطئه گرى و سلطه جویى‏هاى آمریكاییان در ایران، نشان دادن ضربه شستى به ایالات متحده به تلافى طراحى و اجراى كودتاى 28 مرداد 32، اعتراض به آمریكا به علت ایجاد فشار تبلیغاتى موسوم و انحصارى و كمك و حمایت از افراد ضد انقلاب و فرارى علیه انقلاب اسلامى.
از طرف دیگر اشغال سفارت آمریكا در واقع تیرخلاص دولت موقت نیز بود. در نتیجه این اقدام انقلابى، قدرت متزلزل دولت موقت رو به افول گذاشت و همگام با آن، اساس همكاری‌هاى استراتژیك ایران و ایالات متحده فرو پاشید. بازرگان دو روز پس از این حادثه از سمت نخست وزیرى استعفا كرد كه بلافاصله توسط امام پذیرفته شد و وظایف دولت موقت به شوراى انقلاب، منتقل شد و به این ترتیب 268 روز پس از سقوط رژیم پهلوى، عمر دولت موقت هم به سر رسید و پس از مدتى با ایجاد تغییراتى در شوراى انقلاب، چهره‏هاى جدید، اداره وزارتخانه‏هاى مختلف را به عهده گرفتند و به این ترتیب به عمر نیروهاى لیبرال در اداره جمهورى اسلامى به طور رسمى پایان داده شد.
گرچه خواسته‏هاى دانشجویان از ابتدا تازمانى كه این موضوع به حل و فصل انجامید، تغییرات زیادى را نشان مى‏دهد؛ اما اصلى‏ترین خواسته آنها كه رسما و با صراحت تمام همواره ثابت ماند، عبارت بود از «عدم دخالت ایالات متحده در امور داخلى ایران» . درخواست‏هاى دیگر از قبیل تحویل شاه مخلوع و همسرش فرح براى محاكمه در ایران، تحویل اموال خاندان سلطنتى و دیگر فراریان از ایران به دولت ایران، رفع تحریم‏هاى اقتصادى و مالى و آزاد كردن اموال و دارایى‏هاى ایران در آمریكا و شعب بانك‏هاى آمریكایى از جمله خواسته هایى بودند كه بعدها با به درازا كشیدن موضوع و اتفاق دیگر كه در واكنش‏هاى متعدد و متفاوت آمریكاییان خلاصه مى‏شود، اضافه شدند.
این حادثه پیامدها و بازتاب‏هاى بسیارى بر جاى گذاشت. حركت انقلابى دانشجویان مسلمان قبل از هر چیز دیگر، هیئت حاكمه آمریكا را به شدت گیج كرد. آمریكا كه به لطف لیبرال‏هاى حاكم در دولت موقت توانسته بود موقعیت از دست رفته خود در ایران را به تدریج باز یابد، با این ضربه سهمگین به شدت برآشفته گردید.
كارتر در كتاب خاطرات خود مى‏گوید: «4 نوامبر 1979 (13 آبان 58) تاریخى است كه من آن را هرگز فراموش نخواهم كرد... ما شدیدا نگران بودیم» وى مى‏افزاید: «در روزهاى نخست تصور مى‏كردم گروگان‏ها به زودى آزاد خواهند شد، اما پس از آنكه بازرگان، نخست وزیر دولت موقت در كوشش‏هاى اولیه خود براى آزادى گروگان‏ها با شكست مواجه شد، نگرانى ها افزایش یافت.»
در بین حاكمان دولت آمریكا نیز در مورد راه برخورد با ایران اختلافاتى پیش آمده بود. گروهى به نمایندگى سایروس ونس وزیر خارجه، راههاى دیپلماتیك و گفتگو و در نهایت تحریم‏هاى اقتصادى و پروازى را پیشنهاد مى‏كردند و گروهى دیگر به رهبرى زیبیگینو برژینسكى مشاور امنیت ملى، دخالت نظامى را براى حل مساله گروگان‏گیرى لازم مى‏دانستند. این اختلاف تا به آنجا پیش رفت كه سایروس ونس پس از حمله نظامى آمریكا در صحرای طبس كه منجر به شكست آمریكا شد، استعفا كرد.
آمریكا در اولین واكنش، اقدام به تحریم اقتصادى ایران و بلوكه كردن اموال و دارایى‏هاى ایران در بانك‏هاى آمریكایى و بانك‏هاى خارجى مستقر در آمریكا كرد و از سوى دیگر اقدام به آزار واذیت ایرانیان مقیم آمریكا نمود و در جهان نیز تضییقاتى را براى ایران ایجاد كرد. در هر حال تسخیر لانه جاسوسى هرچند از سوى دول استعمارى وابسته به شرق و غرب محكوم گردید، اما از سوى ملل محروم و تحت ستم جهان و نهضت‏هاى آزادى بخش جهان به شدت مورد استقبال قرار گرفت و باعث نضج گرفتن حركت‏هاى ضد استعمارى گسترده‏اى در سطح جهان و خصوصا خاور میانه شد.
این حادثه بزرگ پیامدهاى گوناگونى را در پى داشت كه از آن جمله مى‏توان به این موارد اشاره كرد: پایان یافتن رابطه استعمارى ایران و آمریكا، روشن شدن ماهیت ننگین ایالات متحده که پشت صورتک حقوق بشر و آزادی مخفی شده بود، جلوگیری از ایجاد بحران و آشوب با تسخیر مرکز بحران آفرینی آمریکا، از بین رفتن گروه‌های مارکسیستی، گروه‌هایی که تا پیش از آن خود را تنها سردمدار مبارزه با امپریالیسم آمریکا می‏دانستند، بازگشت مردم به صحنه که با توطئه‌های ‌دولت موقت خانه‌نشین شده بودند، شکست هیمنه و اسطوره جهانی آمریکا و بالاخره شکست کارتر در انتخابات ریاست جمهوری امریکا در سال 1980.
کارتر که با ژست‌های حقوق بشری و همچنین حل مشکلات بین آمریکا و چین و امضای موافقت نامه کمپ دیوید بین مصر و اسراییل وجهه ای صلح طلب برای خود کسب کرده بود، با تسخیر لانه جاسوسی تمامی وجهه و نفوذ خود را از دست داد به طوری که حتی نتوانست در مقابل حمله نظامی شوروی به افغانستان موضع مناسبی اتخاذ کند و کم کم موجبات افول حکومت خود و حزبش را فراهم کرد.
همیلتون جردن رییس ستاد انتخاباتی کارتر در انتخابات سال 80 می‏گوید: «برای من روشن بود که کلید انتخابات در دست کسان دیگر در آن سوی دنیا است که تصمیم و عملشان تا آخرین لحظه قابل پیش بینی نیست، کارتر در هواپیما به من گفت: عجیب است که سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری کشور بزرگ ما نه در شیکاگو یا نیویورک بلکه در تهران تعیین می‏شود.»


http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:راسخون


امام خميني و اصول سه گانه مبارزه با استكبار جهاني
پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۲ ساعت 13:16 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
امام خميني و اصول سه گانه مبارزه با استكبار جهاني


امروز دنيا در شعله هاي سركش آتش جور و ستم قدرت هاي استكباري مي سوزد و ملل محروم ـ كه در عين فرورفتن در فقر و تنگنا و تحمل رنج و مرارت هاي ناشي از آن داراي منابع غني ثروت مي باشند ـ در معرض تاخت و تازهاي مكرر و ويرانگر ستمگران و متعديان جهاني قرار مي گيرند و سرمايه هاي بزرگ اقتصاديشان به چپاول و غارت مي رود. واژه « استكبار » كه در ادبيات سياسي مسئولان حكومتي ايران اسلامي به طور مكرر به بهره برداري مي رسد از تعاليم قرآن كريم مايه مي گيرد و اين كتاب بزرگ حاضر در همه عرصه هاي حيات اجتماعي و سياسي واضع اين واژه و تعبير مي باشد.
اين واژه كه مفهوم آن اظهار علو و برتري در زمين و بر ديگران بزرگي فروختن و خود را قاهر و مسلط دانستن است در آيات مختلف قرآني و براي نماياندن ماهيت قدرت هاي استكباري در هر عصر و زمان و معرفي خصال و صفات و روحيات و عملكردهايشان مطرح مي گردد.
« في صدورهم الا كبر » : « نيست در دلهاشان مگر تكبر و احساس بزرگي » (1 ) « فاستكبرتم » : « شما استكبار و گردن كشي كرديد » (2 ) « كذبوا باياتنا واستكبروا عنها » : « آيات ما را دروغ شمردند و از روي تكبر از آنها رخ برتافتند » (3 ) از جمله آياتي است كه به صراحت واژه « استكبار » را درباره جبهه كفر و شرك و نفاق به كار برده و اين خصلت و صفت شيطاني و نفساني را در همه اعصار و به تمام دشمنان و مخالفان دين مبين حق تعميم داده است .
يكي از مشخصه هاي بارز انديشه سياسي حضرت امام خميني تلاش براي وارد كردن واژه ها و مفاهيم قرآني و اسلامي در ادبيات سياسي مسئولان و دولتمردان نظام اسلامي بود كه واژه استكبار از جمله واژه هايي است كه به طور عملي در اين ادبيات وارد گرديد.
يكي از ثمرات ارزشمند اين حركت و تلاش امام خميني را امروز در تعيين روز 13 آبان به عنوان « روز مبارزه با استكبار جهاني » مشاهده مي نمائيم . در چنين روزي حضرت امام خميني به دليل خروش عليه سياست هاي سلطه جويانه آمريكاي جهانخوار كه در راس قدرت هاي استكباري و نقطه آغاز هر فعاليت مستكبرانه مي باشد از ايران به تركيه و پس از آن به نجف تبعيد گرديد.
پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي در 13 آبان سال 1358 دانشجويان مسلمان پيرو خط امام به تبعيت از سياست هاي ضداستكباري مقتدا و رهبر خويش و به دليل نقش اساسي و فراگير آمريكا در ايجاد بلوا و اغتشاش در ايران و توطئه هاي مكرر به منظور فروپاشي نظام تازه تاسيس جمهوري اسلامي سفارتخانه آمريكا را كه به لانه جاسوسي شيطان بزرگ عليه اسلام و انقلاب و كشور مستقل ايران تبديل شده بود به اشغال خويش درآوردند. اين حركت به مبارزات ملت مسلمان ايران عليه استكبار جهاني شدت و حرارت بخشيد و قدرت پوشالي و متزلزل آمريكائيان در ايران را فروريخت و به ملت هاي تحت ستم جهان براي مخالفت و مبارزه عليه شيطان بزرگ جرات و توان بخشيد.
با توجه به تثبيت روز 13 آبان به عنوان روز مبارزه ملي با استكبار جهاني و خاستگاه اوليه و اصلي تفكر و حركت توفنده تقابل و تعارض با قدرت هاي استكباري كه انديشه سياسي حضرت امام خميني مي باشد لازم است برخي از زوايا و ابعاد جلوه هاي اين تفكر و ديدگاه هاي ژرف مورد توجه و تعمق قرار گيرد تا نسل امروز به معرفت و بينش سياسي لازم در اين موضوع مهم و حياتي و پيوند خورده با استقلال و اقتدار ايران اسلامي نائل آيد.
حضرت امام خميني در تعيين استراتژي و خط مشي مبارزه با استكبار اولين اصلي كه مورد توجه قرار مي دهند اين است كه تا قدرت هاي سيطره جو و مستكبر جهان به اضمحلال و انقراض درنيايند محال است كه صلح و آرامش و سلامت و سعادت در كره ارض حاكم گردد و محرومان و به بند كشيده شدگان به حقوق الهي خود نائل آيند و به وراثت زمين برسند :
« سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستكبرين است و تا اين سلطه طلبان بي فرهنگ در زمين هستند مستضعفين به ارث خود كه خداي تعالي به آنها عنايت فرموده است نمي رسند . » (4 )
اين موضع اصولي حضرت امام خميني برخاسته از متن تعاليم قرآني است و آيه ذيل از جمله آيات صريح و روشني است كه وراثت و پيشوايي زمين را در اثر انقراض مستكبرين و غلبه و پيروزي مستضعفين امكان پذير دانسته و بشارت آن را به انسان ها اعلام مي نمايد :
« ونريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين » « و ما اينگونه اراده كرده ايم تا ملل صالح و به استضعاف درآمده را در زمين به پيشوايي و حاكميت و وراثت برسانيم . » (5 )
ترديدي وجود ندارد كه حاكميت محرومان كه با اضمحلال و انقراض مستكبران محقق مي گردد تابع تحول و تحرك توده هاي مردم و مبارزه عيني و عملي با قدرت هاي استعماري جهان مي باشد و اين سنت و قانون بزرگ الهي است كه تا ملت ها به ايجاد تغيير و تحول در خود و حركت و تلاش و مبارزه براي حاكميت و وراثت در زمين اهتمام نورزند خداوند متعال تحول واعطاي پيشوايي و رهبري و حكومت به آنان را اراده نخواهد كرد :
« ان الله لايغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم » « خداوند اراده تغيير و تحول و تحرك در ملتي را نمي كند مگر آن كه ملت ها خود به تحول در جان و نفوس خود برخيزند » (6 )
در واقع سنت و قانون حاكميت و وراثت مستضعفين در كره ارض تابع تحقق سنت و قانون ديگر الهي است كه مبتني بر خواست و اراده و حركت و تلاش اوليه ملل براي ايجاد تغيير و تحول دروني در خود است كه داراي آثار ارزشمند بروني تقابل و تعارض با مستكبرين مي باشد. چنان كه در قرآن كريم درباره سرنوشت گروهي از مستضعفين كه به تحرك و تقابل عليه حاكميت مستكبرين نپرداخته و در محيط كفر و شرك و ظلم و جور ماندند و تسليم شدند چنين آمده است :
« كساني را كه فرشتگان مرگ قبض روح مي كنند در حالي كه به نفس خويش ستمكار بوده اند از اينان مي پرسند : در چه وضعي به سر برديد و دوران عمر را چگونه گذرانديد آنان پاسخ مي دهند : ما در محيط زندگي خويش مستضعف بوديم و از خود اراده و اختياري نداشتيم . فرشتگان مي گويند : مگر زمين خدا وسيع و گسترده نبود تا در آن مهاجرت كنيد و خويشتن را از منطقه شرك و كفر خارج سازيد » (7 )
حضرت امام خميني به منظور تعيين يكي ديگر از اصول و خط مشي هاي اساسي براي مبارزه با استكبار جهاني اعلام مي نمايد :
« ما اگر چنانچه قدرت داشته باشيم تمام مستكبرين را از بين خواهيم برد . » (8 )
اين تفكر امام خميني درباره تلاش و مبارزه براي محو و نابودي قدرت هاي استكباري جهان نيز از اصول و مباني قرآني و تعاليم مربوط به تقابل با جبهه كفر و شرك و نفاق در هر عصر و زمان سرچشمه مي گيرد. چنان كه خداوند متعال در قرآن كريم جبهه توحيد را مخاطب قرار مي دهد و اين گونه به خيزش و جهاد قهرآميز با مستكبران زمين فرامي خواند :
« فقاتلوا ائمه الكفر » « با پيشوايان و رهبران كفر جهاني مقاتله و مبارزه كنيد . » (9 )
همان طور كه مشاهده مي كنيم قرآن كريم لبه تيز جهاد و مبارزه جبهه توحيد را متوجه پيشوايان و رهبران كفر و استكبار مي كند و در تقابل و تعارض با اين جبهه منحط و متعدي به « ريشه » نظر دارد و « اصل » نه به « شاخه » و « فرع » . طبيعي است مبارزه با فروع هرگز به نتيجه و ثمر نمي نشيند و راه به جايي نمي برد و حالت « انقلاب » كه امري اصولي و همراه با تحولات بنيادين است به خود نمي گيرد و در « رفرم » كه حركتي سطحي و قشري و ظاهري مي باشد و موردنظر « ليبرال ها » از نوع وطني و غيروطني است و هيچ نتيجه و حاصلي به بار نمي آورد و به تداوم سلطه استكبار مي انجامد باقي مي ماند.
حضرت امام خميني براساس اين اصل و تعليم صريح قرآني از ابتداي نهضت مقدس خويش به مبارزه با ريشه و نه فرع معتقد بود و به همين تفكر و روش عمل نمود و با تاييدات الهي به پيروزي رسيد.
سومين اصل براي مبارزه با استكبار جهاني در نگاه ژرف و دقيق حضرت امام خميني « تداوم مبارزه » است .
اين پيشواي بزرگ الهي مبارزه با كفر و شرك و نفاق را كه جبهه متحد نظام استكباري دنيا را به وجود مي آورند فصلي و مقطعي و محدود و محصور به عصر و زمان خاصي نمي دانست كه در اين صورت هيچ تضمين و پشتوانه اي براي تامين صلح جهاني و گسترش آرامش و امنيت و آزادي و عدالت و همزيستي مسالمت آميز بين ملل دنيا وجود نخواهد داشت و جهان هر لحظه آبستن حوادثي خواهد بود كه توسط سران نظام هاي سياسي و حكومتي استكبار و مطابق با خواست و اراده و صلاحديد و مطامع و منافع ضدانساني آنها به وقوع خواهد پيوست .
حضرت امام خميني در تعيين اين خط مشي اساسي و زيربنايي با قاطعيت و صراحت و صلابت اعلام مي نمود : « تا شرك و كفر هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستيم . » (10 )
اين خط مشي اساسي در انديشه سياسي امام خميني نيز همچون دو اصل و خط مشي قبلي از تعاليم سياسي قرآن كريم مايه مي گيرد. خداوند متعال مي فرمايد :
« قاتلوهم حتي لاتكون فتنه » « با كفر و شرك و نفاق مقاتله و مبارزه كنيد تا فتنه از روي كره زمين برطرف و مرتفع گردد . » (11 )
اين آيه شريفه خواهان تداوم جهاد و مبارزه تا رفع كامل فتنه مستكبران در زمين مي باشد.
به اين ترتيب حضرت امام خميني سه اصل و خط مشي محوري و بنيادين براي مبارزه با استكبار جهاني را تبيين و تعيين مي نمايد و نه تنها ملت مسلمان ايران و سرزمين هاي مسلمان نشين در گستره جهان اسلام كه همه ملل محروم در سراسر گيتي را به اين جهاد و مبارزه مقدس و الهي فرامي خواند تا به اين وسيله راه براي جلوگيري از بسط سيطره دنياي استكبار هموار گردد و ملت ها از تهاجم و تعدي و ظلم و قتل و غارت هاي مكرر اين درندگان انسان نما مصون و محفوظ بمانند.
فراموش نكنيم كه در انديشه سياسي امام خميني و نيز براساس واقعيت هاي غيرقابل اغماض و انكاري كه امروز در جهان شاهد هستيم آمريكاي جنايتكار در راس هرم استكبار جهاني و در نقش رهبري و ساماندهي تمام تحركات ضدانساني عليه ملل دنيا به ويژه جهان اسلام قرار دارد و به همين دليل است كه امام خميني به صراحت تمام آمريكا را « شيطان بزرگ » ناميدند و اعلام نمودند : « آمريكا دشمن شماره يك مردم محروم و مستضعف جهان است . » (12 ) و از ملت ايران و ملل مسلمان و محروم جهان چنين خواستند : « هرچه فرياد داريد سر آمريكا بكشيد . » (13 ) و همه مبارزان جبهه توحيد در سرتاسر جهان را اين گونه بشارت دادند : « اگر دقيقا به وظيفه مان كه مبارزه با آمريكاي جنايتكار است ادامه دهيم فرزندانمان شهد پيروزي را خواهند چشيد . » (14 )

پی نوشت :

1 ـ قرآن كريم سوره غافر (30 ) آيه 56
2 ـ سوره جاثيه (45 ) آيه 31
3 ـ سوره اعراف (7 ) آيه 40
4 ـ امام خميني كلمات قصار موسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام خميني فصل پنجم سياست خارجي ص 151
5 ـ سوره قصص (28 ) آيه 5
6 ـ سوره رعد (13 ) آيه 11
7 ـ سوره نسا (4 ) آيه 97
8 ـ امام خميني كلمات قصار فصل پنجم سياست خارجي ص 151
9 ـ سوره توبه (9 ) آيه 12
10 ـ امام خميني كلمات قصار فصل ششم جنگ و دفاع ص 161
11 ـ سوره انفال (8 ) آيه 39
12 ـ امام خميني كلمات قصار فصل پنجم سياست خارجي ص 153
13 ـ همان منبع ص 155
14 ـ همان منبع ص 157
يكي از مشخصه هاي بارز انديشه سياسي حضرت امام خميني تلاش براي وارد كردن واژه ها و مفاهيم قرآني و اسلامي در ادبيات سياسي مسئولان و دولتمردان نظام اسلامي بود. واژه « استكبار » از جمله واژه هايي است كه به طور عملي در اين ادبيات وارد گرديد
سنت و قانون حاكميت و وراثت مستضعفين در كره ارض تابع تحقق سنت و قانون ديگر الهي است كه مبتني بر خواست و اراده و حركت و تلاش اوليه ملل براي ايجاد تغيير و تحول دروني در خود است كه داراي آثار ارزشمند بروني تقابل و تعارض با مستكبرين مي باشد
قرآن كريم لبه تيز جهاد و مبارزه جبهه توحيد را متوجه پيشوايان و رهبران كفر و استكبار مي كند و در معارضه با اين جبهه منحط و متعدي به « ريشه » نظر دارد و « اصل » نه به « شاخه » و « فرع » . طبيعي است مبارزه با فروع هرگز به ثمر نمي نشيند و راه به جايي نمي برد و حالت « انقلاب » كه امري اصولي و همراه با تحولات بنيادين است به خود نمي گيرد و در « رفرم » كه حركتي سطحي و ظاهري مي باشد و مورد نظر « ليبرال ها » از نوع وطني و غيروطني است و هيچ نتيجه و حاصلي به بار نمي آورد و به تداوم سلطه استكبار مي انجامد باقي مي ماند

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: روزنامه جمهوري اسلامي


استکبارجهانی از دیدگاه مقام معظم رهبری (1)
پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۲ ساعت 13:15 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
استکبارجهانی از دیدگاه مقام معظم رهبری(قسمت اول)


استکبار، معنای وسیعی دارد. در قرآن هم، شاخه ها و مشتقات استکبار، مکرر به کار رفته است. خود کلمه ی استکبار هم، در قرآن به کار رفته است. به نظر می رسد که استکبار، غیر از تکبر است. شاید این طور بشود گفت که تکبر، بیشتر به یک صفت قلبی و روحی اشاره می کند؛ یعنی انسان خودرا برتر از دیگران بداند و بگیرد. استکبار، بیشتر به جنبه ی عملیتکبر توجه دارد. یعنی کسی که کبر می ورزد و خود را بالاتر از دیگران می داند، دررفتار خود با دیگران هم، طور کار راسازماندهی می کند که ایندتکبر، درعمل مشخص و واضح می شود؛ دیگران را حقیر می کند، به دیگرن اهانت می کند، در کار دیگران دخالت می کند و برای دیگران، به عنوان تصمیم گیرنده ظاهر می شود.
این، معنای استکبار است که در آیه ی کریمه ی قرآن هم، آن جایی که درباره ی مستکبران سخن می گوید، می فرماید: «فلما جاءهم نذیر ما زادهم إلا نفورااستکبارا فی الارض و مکر السیی».(1) یعنی در مقابل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و حرف حق، استکبار ورزیدند. نگفتند ما بالاتریم؛ بلکه این بالاتر بودن را، این بیشتر حق داشتن یا برای خود، حق بیشتری قائل بودن را، در عمل سازماندهی کردند؛ یعنی همان جنگ های طولانی و تمام نشدنی جبهه ی کفر وعناد و طغیان، با جبهه ی پیام حق معنویت و نور وهدایت. استکبار، یعنی این. (2)
معنای استکبار جهانی این است که دولت ها و قدرت هایی در دنیا هستند که نسبت به ملت های دیگر، با برخورد استکباری مواجه می شوند؛ ثروت آن ها را می برند، در حکومت های آن ها دخالت می کنند، در سیاست های آن ها اعمال نظر می کنند و آن ها را به این سمت و آن سمت می کشانند. این استکبار بین المللی است. همان چیزی که در قرن هجدهم و نوزدهم، با استعمار شروع شد وبعد در قرن بیستم به استعمار نوین مبدل شد و امروز، یا در دوران اوج قدرت های استکباری، به شکل استکبار جهانی درآمد؛ که دنیا را بین دو قطب و دو قدرت تقسیم کرده بودند. هر کدام یک جور ملتی را می دوشیدند و در پنجه ی خود می فشردند.
امروز چیزی که اضافه شده است -که استبداد بین المللی مناسب آن است- عبارت است از این که قدرت های مستکبر جهانی و در رأس آن ها قدرت ایالات متحده ی آمریکا برای ملت های دیگر، حق حرف زدن و اظهار نظر کردن هم قائل نیستند؛ هر کاری که برای سیاست خودشان مفید و لازم بدانند ولو به ضرر ملتی یا ملت هایی باشد انجام می دهند... یعنی یک طرف، فشار یک عده قدرتمند است که اگر درصد مسئله هم با هم اختلاف دارند، در تقسیم دنیا به مناطق نفوذ و فشار آوردن بر اکثریت مردم عالم، یک دست هستند و با هم اختلافی ندارند. اگر در تقسیم منابع غارت زده ی جهان سوم یا کشورهای فقیر، با هم درگیری دارند که دارند اما در اصل غارت منابع و فشار بر روی دلت هایی که مقاومت کنند، با هم هیچ اختلافی ندارند! (3)
استکبار، یعنی روح تکبر و بی اعتنایی به ارزش های ملت های دیگر و دخالت در امور ملت ها و به خود حق دادن؛ همین چیزی که الان در کلمات رؤسای آمریکا ملاحظه می کنید. راجع به دخالت خودشان در عراق یا هر جای دیگر طوری حرف می زنند، مثل این که این ها صاحبان دنیایند! واقعا انسان کمتر دولتی را می تواند پیدا کند که با لحنی حرف بزند که این ها راجع به کشورهای خاورمیانه حرف می زنند! این کشورها را مال خودشان می دانند. استکبار یعنی این. (4)
امروز کشور و ملت شما با یک امپراطوری قدرت در سرتاسر جهان رو به رو و مواجه است؛ یعنی در حقیقت یک مجموعه ی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی که در مهم ترین مراکز قدرت جهانی تسلط دارد. همان چیزی است که ما در اصطلاح انقلاب اسلامی، به آن استکبار جهانی می گوییم.
استکبار جهانی، فقط یک دولت نیست؛ استکبار جهانی یک مجموعه ی قدرت است... وقتی ملتی و کشوری مقل ملت وکشور شما در مقابل منافع این مجموعه قیام می کند. و این کشور بزرگ در این منطقه ی حساس را از زیر نفوذ این مجموعه خارج می کند، همه ی این مجموعه، متحد درمقابل او صف آرایی می کنند! استکبار جهانی یعنی این! (5)

مصادیق استکبار در دنیای کنونی

اینکه دولتی در آن سر دنیا به خود حق می دهد علی رغم منافع ملت های منطقه، منافع خودش را تأمین بکند، این همان روح استکبار است و چیز دیگری نیست.
- اینکه دولتی به خود حق می دهد که اگر دولتی مخالف او بود، صریحا و علنا و بدون هیچ خجالتی بگوید: من او را بر می اندازم، این روح استکبار است؛ همین چیزی که امروز از آمریکا نسبت به بسیاری از دولتی های آمریکایی لاتین و بعضی جاهای دیگر دنیا سر می زند. استکبار، چون جوابی ندارد و منافعش در خطر است و منفعتش با سقوط آن دولت، بیشتر تأمین می شود، این موضع را می گیرد.
اگر شما امروز به صحنه ی سیاسی دنیا نگاه کندیف از این قبیل چیزها زیاد مشاهده می کنید.
- اینکه قدرت ها بیایند کشوری را قرق کنند و ملتی را از خانه ی خودش بیرون نمایند و به زور، دولت دیگری را در آن جا تشکیل دهند و جای آن ها بنشانند، این همان حرکت استکباری است. در حادثه ی فلسطین، قدرت های زورگوی دنیا دست به دست هم دادند و یک ملت را از خانه ی خودش به کلی آواره کردند. این، چیز خیلی بزرگ و عجیبی است. امروز، دنیا به این رویه عادت کرده است که ملتی را از داخلدکشورش اخراج کنند و سپس به زور، آدم هایی را از جاهای مختلف دنیا بیاورند و در آن جا بنشانند و یک ملت دروغین و مصنوعی به وجود بیاورند و دولتی را هم در رأسش بگذارند تا منافع قدرت های بزرگ در آن منطقه ی عربی حساس تأمین بشود!! این، همان استکبار است.
- اینکه امروز مشاهده می کنید آمریکایی ها با ونسردی تمام، از کشتار هزاران انسان حرف می زنند و انفجار بمب در هیروشیما و کشتار هزاران انسان را عادی تلقی می کنند و می گویند: آن اقدام به مصلحت بود و ما چنین کاری را لازم دانستیم!!، همان روح استکبار است. اگر هواپیمایی را با سرنشینانش ساقط می کنند و مورد اعتراض قار می گیرند، می گویند: قضیه ای بود که تمام شد، صحبتش را نکنید!!
به طور طبیعی، باری آن ها آدمکشی و جنایت، یک امر معمولی است؛ اما آن جایی که پای منافع خودشان در میان باشد و یا فرضا یک شهروند آن ها در گوشه ای از دنیا غلطی کرده باشد و چند نفر از فشار رنج و ناراحتی، بلایی سر او بیاورند، در این هنگام، دنیا را از جنجال پر می کنند؛ چون برای خودشان حقی در زندگی و حیات قائلند که برای هیچ یک از افراد بشر، این حق را قائل نیستند. این، همان روح استکبار است که در نظام سلطه ی کنونی دنیا وجود دارد.(6)
- جنجال مربوط به حجاب در اروپا را مشاهده کنید. علی رغم شعارهای آزادی که می دهند، ولی یک گرایش کوچک و یک مظهر محدود از تفکر غیر و ضد خودشان را به هیچ وجه تحمل نمی کنند. این، همان روح استکبار است، همان «لنخرجنک یا شعیب» است که چون برخلاف نظر ما حرف می زنی، اصلا تحملت نمی کنیم.
- فشازی که روی ملت لبنان برای تحمل نظام فرقه ای وتحمل اقلیت بر اکثریت وارد آورده می شود، بر خلاف همه ی ادعاهای دمکراسی است؛ اما مشاهده می کنیم که چنین تحمیل از سوی کسانی وارد می شود که مدعی دمکراسی در دنیا هستند!! این، یکی از نشانه های سلطه در دنیاست و از خصوصیات استکبار می باشد.
- اینکه مشاهده می کنید در سرتاسر دنیا، تبلیغات علیه گروه های مبارز و مسلمان و مخلص، غالبا تبلیغات طرفدار استکبار است و انسان های فداکاری را که برای نجات خودشان ازشرایط بد زندگی، دست از جان شسته اند، تروریست معرفی می کنند، همه ی این ها از همان خصوصیات استکبار است.
یکی از کسانی که در قرآن، راجع به او کلمه ی استکبار و مستکبر به کار رفته، شخص فرعون است. او، درباره ی موسی چنین حرف هایی می زد. بنابراین،مسئله استکبار یک مسئله قرآنی است. ما با همه ی این جلوه هایی که بیان شد، مخالفیم. مبارزه ی ملت ایران، یک مبارزه ی شعاری و احساساتی و موسمی و تاکتیکی نیست؛ بلکه یک مبارزه ی قرآنی و عمیق و دارای ریشه ی مکتبی است.
ما با همه ی مظاهر استکبار در دنیا برخورد می کنیم. با آمریکا بیشتر از دیگر دولت ها و مستکبران عالم برخورد می کنیم؛ چون بیشتر از همه مستکبر است؛ چون جاهلانه تر و غرورآمیزتر از همه، نسبت به ملت هایی که با او روبه رو هستند و بیش از همه نسبت به ملت ما استکبار را به کار می برد.(7)

هدف استکبار سلطه بر همه ی عالم است

امروز همه می دانند که فکر استکبار چیست. همه فکر آمریکا را که رأس استکبار است خوانده اند. فکر این ها، سلطه بر همه ی عالم است؛ به خصوص این منطقه ی حساسی که ما در آن زندگی می کنیم؛ یعنی منطقه ی خاورمیانه، خلیج فارس و این نقطه ی اساسی اقتصادی و نظامی. (8)

لزوم مقاومت دربرابر زیاده خواهی نظام سلطه

هدف سلطه گران جهانی آن است که هر گونه مقاومت را در برابر امواج افزون طلبی های خود، از میان بردارند.ایران اسلامی با تکیه بر سرمایه های عظیم فکری و روحی و عملی که اسلام در اختیار نظام اسلامی می گذارد هرگز در برابر این امواج سرکش، تسلیم نشده است.
شما جوانان عزیز باید همت کند تا این مقاومت روز به روز ماندگارتر و مستحکم تر شود، یعنی درست در برابر دشمن که هدف خود را نابود کردن امید و ایمان و عزم که سرچشمه های آن مقاومت اند، قرار داده است. (9)

سلطه گر و سلطه پذیر هر دو مقصرند

انقلاب اسلامی، با نظام سلطه مخالف است. نظام سلطه، یعنی این که دولت ها و قدرت هایی زور بگویند و ملت ها و گروه های و کشورها و دولت هایی، آن زور را قبول کنند. طرفین، نظام سلطه اند و ما نظام سلطه را رد کردیم و رد می کنیم و با آن به مبارزه بر می خیزیم. ما در نظام سلطه، طرفین را مقصر می دانیم؛ هم سلطه گر و هم سلطه پذیر را. استکبار، به معنای همین نظام سلطه است. (10)

سلطه ی فرهنگی، اقتصادی و علمی، ابزارهای استکبار جهانی برای حفظ سلطه بر ملت ها

عمده ی مووضع هایی که قدرت های سلطه گر در نظام سلطه ی جهانی برای حفظ این رابطه ی سلطه گر و سلطه پذیر رویش تکیه می کنند، سه موضوع است: سلطه ی فرهنگی، سلطه ی اقتصادی، سلطه ی علمی. لازمه اش هم این است که نگذارند آن طرف سلطه پذیر یا آن کسی که سلطه بر او تحمیل شده، در این سه زمینه به استقلال و به خودباوری و به پیشرفت برسد؛ نه در زمینه ی مسائل فرهنگی، شامل ایمان و اعتقاد فرهنگی به معنای خاص، ارزش ها و هدف ها و جهت گیری ها؛ نه در زمینه ی اقتصادی، و نه در زمینه ی علمی.
کشورهای تحت سلطه هرگز یک اقتصاد درست و حسابی نداشته اند.گاهی یک رونق ظاهری داشته اند، که می بینید در بعضی از کشورهای تحت سلطه رونق ظاهری دارند؛ اما ساخت اقتصادی خراب است؛ یعنی اگر یک شیر را رویشان ببندند؛ یک حساب را مسدود کنند، یا تصرف اقتصادی کنند، همه چیز فرو خواهد ریخت و نابود خواهند شد.
شما دیدید که یک سرمایه دار توانست چند کشور آسیای جنوب شرقی را در مدت دو سه ماه به ورشکستگی برساند؛ آن هم دو سه کشوری که توسعه ی نسبتا خوب و رونق اقتصادی داشتند. رئیس یکی از همین کشورها در همان روزها به مناسبتی به تهران آمده بود و با بنده ملاقات کرد و گفت همین قدر به شما بگویم که ما در یک شب به کلی فقیر شدیم! یک سرمایه دار آمریکایی ، یهودی مثل نخی که به یکباره می کشند و یک بنا؛ بنای عروسکی، روی هم می ریزد، عمل کرد و یک نخ را کشید و همه چیز را به هم ریخت.
آمریکایی ها آنجایی که لازم داشتند، پنجاه، شصت میلیاد تزریق کردند -پنجاه میلیارد به یکی، سی میلیارد به یکی دیگر- اما آن جایی که لازم نداشته باشند، تزریق نمی کنند و آن کشور را به خاک سیاه می نشانند. البته تزریق کردن یعنی این که دوباره همان ساخت عروسکی را به شکل دیگری بر پا کنند. به هر حال، نمی گذارند اقتصاد این کشورها استحکام پیدا کند.
در رابطه با فرهنگ کشورهای تحت سلطه، اولین کاری که سلطه گران می کنند -که از قدیم مرسوم بوده است- این است که فرهنگ این کشورها را؛ زبانشان، ارزش هایشان، سنت ها و ایمانشان را با تحقیر، با فشار، با زور، و در مواقعی به زور شمشیر و در آوردن چشم- که در تاریخ مواردی از آن را داریم- نابود می کردند و نمی گذاشتند که مردم به زبان خودشان تکلم کنند؛ برای این که زبان وارداتی را قبول کنند.
وقتی انگلیسی ها به شبه قاره هند آمدند، زبان فارسی را که زبان دیوانی رایج بود، نگذاشتند پابرجا بماند و با گلوله و با فشار گفتند که حق ندارید فارسی حرف بزنید؛ فارسی را منسوخ کردند؛ انگلیسی را به جایش آوردند. در دوره ی حکومت سیاه پهلوی ها هم باورهای مذهبی و عمومی و نیروبخش به جامعه؛ ایمان و اعتقادات، را از مردم به تدریج بیرون کشاندند و غیرت زدایی و ایمان زدایی کردند.
یکی از موضع هایی که نمی گذارند در کشورهای زیر سلطه رشد کند و به شدت مانع آن می شوند، مسئله علم است؛ چون می دانند علم ابزار قدرت است. خود غربی ها با علم به قدرت رسیدند؛ این یکی از پدیده های تاریخ بود. البته علم بین شرق و غرب دست به دست گشته و برای مدتی هم آن ها در جهالت
بودند. در همان دوره ی قرون وسطا، که خودشان توصیف می کنند، در این طرف دنیا وقت شکوفایی علم بوده است؛ اما به مجردی که آن ها به علم رسیدند، از علم به صورت یک ابزار برای اقتدار و کسب ثروت و گسترش سلطه ی سیاس و جذب ثروت ملت ها و تولید ثروت برای خودشان استفاده کردند و از آن ثروت باز تولید علم کردند و علم را بالا بردند و دانش خودشان را رشد دادند. آن ها می دانند که علم چقدر در قدرت بخشیدن به یک ملت و به یک کشور، تأثیر دارد، لذاست که اگر بخواهند نظام سلطه؛ یعنی رابطه ی سلطه گر و سلطه پذیر باقی بماند و حاکم بر نظم جهانی باشدف باید نگذارند آن بخشی که آن ها مایلند سلطه پذیر باشند، دارای علم شوند؛ این یک استراتژی است که برو برگرد ندارد و الان رفتارشان هم در دنیا بر همین منوال است؛ لذا باید برای کسب علم و تحقیق جهاد کرد؛ باید کار کرد. (11)

پی نوشت ها :

1- سوره ی فاطر: آیات 43- 4.
2- بیانات رهبر معظم انقلاب ب مناسبت روز مبارزه با استکبار جهانی، 1375/8/9
3-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با جمعی از دانش آموزان دانشجویان، معلمین و پرستاران، 1371/8/13
4- بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با جمعی از دانش آموزان به مناسبت گرامی داشت سالروز 13 آبان، 1381/8/13.
5- بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با تعدادی از دانشجویان سراسر کشور در مشهد، 1377/5/20.
6- بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با کثیری از دانشجویان و دانش آموزان به مناسبت گرامی داشت سالروز 13 آبان، 1368/8/10.
7- بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با کثیری از دانشجویان و دانش آموزان به مناسبت سالروز 13 آبان، 1368/8/10.
8- بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با کثیری از دانشجویان و دانش آموزان به مناسبت گرامی داشت سالروز 13 آبان، 1370/8/15
9-بیانات رهبر معظم انقلاب به اردوی تحکیم وحدت، 1380/6/3.
10- بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با کثیری از دانشجویان و دانش آموزان به مناسبت سالروز 13 آبان، 1368/8/10.
11-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار هیأت علمی و کارشناسان جهاد دانشگاهی، 1383/4/1.


http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:راسخون


تسخير لانه جاسوسي امريكا؛ علل و انگيزه ها (1)
پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۲ ساعت 13:14 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
تسخير لانه جاسوسي امريكا؛ علل و انگيزه ها (1)


چكيده
 

با پيروزي انقلاب اسلامي ، به رغم خواست ابر قدرت ها و از دست رفتن استراتژيك ترين كشور وابسته به امريكا و غرب و خطر گسترش مباني آن به سراسر خاورميانه و كشورهاي اسلامي ، دشمنان جهانخوار با بسيج تمام عوامل پيدا و پنهان خود ، توطئه هاي گوناگوني را سازماندهي كردند و براي شكست كشاندن انقلاب اسلامي دست به تهاجمي همه جانبه زدند .
امام خميني نيز پس از آماده شدن شرايط نسبي در سه گام بلند ، اقدام به تهاجمي جهاني عليه آنان نمود و انقلاب اسلامي را از مرزهاي جغرافيايي فراتر برد و ابر قدرت هاي سلطه گر را در بيرون مرزهاي درگير و انقلاب اسلامي را با بيدارسازي مسلمانان جهاني نمود .
1.برپايي روز قدس در جمعه آخر ماه رمضان و اعتراض به جنايات بي نظير در حق ملت مسلمان فلسطين و اعتراض به اشغال قبله اول مسلمين .
2 . راهپيمايي و تظاهرات در كنار خانه خدا عليه مستكبران جهاني به ويژه امريكا و اسرائيل و بيدارسازي مسلمانان جهان براي برپايي حج ابراهيمي و رمي شياطين انس و جن از سرزمين هاي اسلامي .
3 . تسخير لانه جاسوسي امريكا در ايران كه توسط دانشجويان مسلمان پيرو خط امام آغاز و با حمايت مردم و تأييد امام ابعادي جهاني يافت و هيبت و هيمنه ابر قدرت ها را در جهان فرو ريخت .
واژگان كليدي : امريكا ، دانشجويان مسلمان پيرو خط امام ، انقلاب اسلامي ، امام خميني (س) ، لانه جاسوسي ، قدس ، حج .

مقدمه
 

با پيروزي انقلاب اسلامي و با اقدام سريع و قاطع مردم و دستگيري سران باقيمانده نظام شاهنشاهي و به خصوص سران ارتش شاه ، كه به دنبال تكرار كودتاي 28 مرداد و بازگرداندن شاه و حفظ منافع امريكا در ايران بودند و با ناكام ماندن رهبران امريكايي كودتا (2) كه در روز 22 بهمن در ساختمان ستاد مشترك ارتش ايران همراه با رهبران كودتاچي ارتش ايران ، تجمع كردند و از آنجا كودتا را اداره مي نمودند ، محاكمه اين سران آغاز شد و در برابر چشمان حسرت زده رهبران امريكا و هم پيمانان غربي آن كه نيروهاي تربيت شده و وابسته به خود را در چنگال مردم مسلمان و انقلابي ايران اسير مي ديدند ، دادگاه هاي انقلابي تشكيل و پس از محاكمه ، به اعدام محكوم شدند و حكم آنان با سرعتي باور نكردني به اجرا در آمد .
تصوير اجساد اين جنايتكاران كه در حقيقت ستون هاي فروريخته و خرد شده نظام شاهنشاهي وابسته به غرب بودند ، در روزنامه ها به چاپ رسيد و آخرين اميد هاي ضد انقلاب و حاميان آنان را براي برپايي مجدد اين نظام بر باد داد .
محاكمه و اعدام آنان در حالي اتفاق مي افتاد كه افرادي به دنبال نجات آنها از محاكمه و اعدام بودند و بعضي ازجريان هاي سياسي موفق شدند چند تن از افراد دستگير شده ، مانند شاپور بختيار ، نخست وزير ملي گراي شاه و جاسوس كار كشته سازمان هاي جاسوسي غرب و طوفائيان ، مسئول خريد سلاح ارتش ايران از امريكا ــ كه اسرار بسيار زيادي از رشوه گيري هاي مقامات امريكايي و جريان هاي پشت پرده خريد سلاح را در اختيار داشت ـ فرار دهند . بيشترين تلاش براي جلوگيري از اعدام امير عباس هويدا ، نخست وزير سيزده ساله شاه و عضو فرقه استعماري بهائيت ـ كه بيشترين دوران نخست وزيري را در تاريخ مشروطه داشت ـ انجام شد و تلاش هاي زيادي شد تا با تعويق محاكمه او ، راهي براي نجاتش پيدا شود .(3)
امريكا و وابستگان داخلي اش با وحشت و نوميدي و افسوس و حسرت ، به شكست مفتضحانه خود و حماسه ملت مسلمان و شهادت طلب ايران مي نگريستند . انقلاب اسلامي پس از دويست سال كشمكش و شكست هاي متعدد و كسب تجربيات تلخ ، پيروز شده بود .
ملت ايران بر پايه اين تجربيات ، بزرگ ترين معجزه قرن را با شجاعت بي نظير و دستان توانا و انديشه و ايمان والا و روحيه شهادت طلبي خود آفريده بود و نظام كهن شاهنشاهي ريشه كن و آخرين كنگره هاي كاخ مدائن ريخته بود و انقلاب اسلامي پيروز شده بود ، اما حفظ انقلاب به فداكاري و ايثار و آگاهي بيشتري نياز داشت . مساجد مركز بسيج مردم شده بود و جوانان با تجمع در آنجا به نگهباني و حفظ آرامش و امنيت و كنترل رفت و آمد هاي شبانه مي پرداختند .

نفوذ از پنجره هاي باز انقلاب
 

شيطان ها اگر چه از در رانده شده و بيرون رفته بودند ، اما چون هميشه سعي داشتند دوباره از پنجره ها باز گردند و به درون كعبه اي كه از بت ها پاكسازي شده بود ، نفوذ نمايند و چه زود نفوذ خود را از پنجره هاي باز انقلاب آغاز و ضد حمله خود را شروع كردند .
دولت موقت ، اولين پنجره نفوذ به درون دژهاي انقلاب بود . اگر چه ملت ايران قلب خود را براي آنها به عنوان مسئولاني كه از جانب امام انتخاب شده بودند ، باز و گسترده كرده بود .
جيمي كارتر ، رئيس جمهور امريكا ، طي پيامي به دولت موقت ، ضمن به رسميت شناختن آن ، اعلام نموده است كه با دولت تازه ايران همكاري خواهد نمود . اين جريان با حسن استقبال مهندس مهدي بازرگان ، نخست وزير دولت موقت مواجه شده است و اين در حالي است كه دولت امريكا از توانايي دولت جديد ايران و تركيب آن ابراز نگراني نموده است . بازرگان ، در حالي كه ضد انقلاب حضوري لجام گسيخته براي نابودي انقلاب داشت و با بي شرمانه در حال برپايي انواع فتنه ها و شرارت ها در كشور بود ، در ميان تعجب همگان اعلام نمود : « انقلاب تمام شده است . مردم زحمات خود را كشيدند و اينك بايد به خانه هاي خود بروند ، ما خود همه كارها را انجام خواهيم داد ! »
اما همه مردمي كه خالصانه در انقلاب شركت نموده بودند با خود مي گفتند : « چنين قراري نبود ! ما آمده بوديم تا انقلاب را تا آخر به نتيجه برسانيم . انقلاب هنوز در اول راه است و بدون حضور مردم عقيم خواهد ماند و يقينا به سر منزل مقصد نخواهد رسيد . »
متأسفانه دولت موقت بر خلاف حكم امام ، مجموعه اي از عناصر يك جناح غير انقلابي را بر سر كار آورد (4) و به اعتقادات و ايده هاي مردمي كه انقلاب را به انجام رساندند ، پشت كرد . عناصري كه بر سر كار آمدند عناصر ملي گرايي بودند كه دور و بر رئيس دولت موقت در سال هاي نهضت ملي شدن صنعت نفت ، يا بعد از آن حضور داشتند و اكثر آنها افرادي بودند كه به اسلام و انقلاب اسلامي آن گونه كه امام و مردم مسلمان و انقلابي مي نگريستند ، اعتقاد نداشتند .
رئيس دولت موقت در آخرين روزهاي پيروزي انقلاب به پاريس رفت و در آنجا از امام خواست كه بگذرد شاه بماند و در چهار چوب قانون اساسي مشروطه ، سلطنت كند و نه حكومت ! و امام به ايشان جواب داده بودند كه شاه الان ضعيف شده و مجبور است اين را بپذيرد ، اما اگر دوباره قدرت گرفت و با پذيرش چنين چيزي توسط ما ، مردم به خانه هاي خود رفتند و انقلاب را پايان يافته تلقي كردند ، آيا او به كسي رحم خواهد كرد و تضميني وجود دارد كه فقط سلطنت كند ؟ و براي قدرت بيشتر دوباره دست به كشتار مردم نزند و كارهاي گذشته اش را تكرار نكند ؟ كه او جوابي براي اين سؤال نداشت .
تقريبا قريب به اتفاق عناصر دولت موقت اشخاصي همين ديدگاه را داشتند و بيشتر آنها از جبهه ملي و نهضت آزادي اي بودند كه خود را ايراني و مصدق مي دانستند و با همان ديدگاه هاي مصدق در رابطه با سياست و ديانت و عدم اعتقاد به دخالت روحانيت و مردم در سياست قصد حكومت داشتند . مصدق حتي پس از سقوط حكومت خود با يك كودتاي امريكايي در دادگاه ، همين مطلب را بيان نمود كه شاه بايد سلطنت كند و نه حكومت و اين از اصول قانون اساسي مشروطه بود و شاگرد او حتي در روزهاي آخر پيروزي انقلاب اسلامي هنوز متوجه نبود دارد چه اتفاقي و مردم ايران چه معجزه بزرگي را مي آفرينند و او هنوز به دنبال حفظ شاه و حكومت شاهنشاهي مشروطه بود .
متأسفانه دولت موقت عده اي از همفكران او را دور خود جمع كرده بود و به رغم گذشت دوازده سال از مرگ جسمي او و 25 سال پس از مرگ سياسي او ، مي خواست ملتي را اداره كند كه با شعار « الله اكبر » و با دست خالي قدرت عظيم نظام شاه و ژاندارم منطقه خليج فارس امريكا را با ذلت بيرون كرده بود و مي خواست نظام نه شرقي نه غربي را به وجود آورد ، يعني نظامي كه هر دو نظام حاكم بر جهان را هم زمان نفي مي نمود ، نظامي كه خود حرف جديدي براي جهان و راه جديدي براي زندگي بشر و سعادت انسان ها مطرح مي نمود و بر قدرت عظيم ديني و مذهبي انسانها با ايمان تكيه داشت و در منصه عمل و تلاش و مجاهدت و فداكاري يك ملت به اثبات رسانده بود كه مي توان حفظ استقلال آزادي يك ملت با امريكا و نظام وابسته اي كه امريكا از آن حمايت مي نمايد ، در افتاد و در عين حال به نظام كمونيستي نيز تكيه ننمود .
رئيس دولت بيان مي داشت كه اگر شيطان بزرگ امريكاست ، شوروي شيطان اكبر است (5) و با اين فلسفه خواهان رابطه با امريكا بود و بر اين باور بود كه ما فقط با كمك گرفتن از امريكا مي توانيم مشكلات خود را حل نماييم . اگر او بر اساس افكار و عقايد و نوع تربيت كه به دليل نوع زندگي و محل تحصيلاتش (6) برايش حاصل شده بود چنين فكر مي كرد ، ليكن بعضي دولتمردان اطراف او ، از صداقت ساده انديشانه او نيز كمتر بهره اي داشتند . نوع انديشه ديني او نيز انديشه ليبراليستي با پوشش اسلامي بود و جهت شناخت اسلام براي علم به خصوص علم تجربي اصالتي در حد وحي قائل بود و آن را وسيله شناخت اسلام مي دانست . اين انديشه ها كه در دهه 20 و 30 و اوايل دهه 40 مكتوب شده بود ، پس از ماجراي 15 خرداد و كشتار عظيم مردم و گرايش روحي جوانان مبارز و مسلمان به سمت مبارزه مسلحانه براي براندازي رژيم وابسته شاه ، جذابيت نسبي خود را نيز از دست داد و حتي جوانان عضو نهضت آزادي از آن روي گردان شدند و با توجه به اينكه اساس تفكر آنان اصالت علم بود نه اصالت وحي ، با انقلابي شدن علمي ! به سمت ماركسيسم ـ كه به عنوان علم مبارزه و انقلاب خود را معرفي مي نمود ـ روي آوردند و سازمان مجاهدين خلق ايران را با همان شيوه تفكري نهضت آزادي لكن با تكيه بر « ماركسيسم » به جاي « ليبراليسم » و تكيه بر « علوم اجتماعي » به جاي « علوم تجربي » به وجود آوردند .
امام در اواخر عمر از اعتمادي كه اوايل انقلاب به ليبرال ها نمودند به عنوان اشتباه خود نام برد و بيان داشت كه : من همان زمان هم با روي كار آمدن آنان موافق نبودم اما بر اساس مشورت با دوستان و اينكه نظر آنان بر اين شخص قرار گرفته بود ، موافقت كردم .
هئيت دولت موقت تقريبا همگي از ملي گرايان و ياران مصدق بودند . خط مشي سياسي آنان خط مشي بود كه نه به حضور روحانيت در صحنه سياست اعتقادي داشت و نه خواهان دخالت مردم در امر حكومت بود (7) و خواهان شيوه هاي گام به گام و سازشكارانه در مقابله با دشمنان ملت ايران بود و حتي با انقلاب كلا موافق نبود و به ناچار آن را پذيرفته بود و خواهان قانون اساسي مشروطه و حضور شاه و سلطنت او و نه حكومتش بود .
در حالي كه دشمنان انقلاب و تمام وابستگان شرق و غرب با وحشت به پديده انقلاب اسلامي مي نگريستند و خود را آماده رويارويي با آن مي نمودند ، متأسفانه اداره امور اجرايي انقلاب به دست چنين افرادي افتاد .
پادگان مهاباد در اوايل اسفند با تهاجم دموكرات ها و ساير نيروهاي ضد انقلاب وابسته به امريكا سقوط كرد و سلاح هاي موجود در آن به دست آنان غارت شد . دولت بعثي عراق نيز با توجه به وحشتي كه از نفوذ انقلاب اسلامي در كشور خود ـ كه اكثريت آن شيعه بودند ـ داشت بيشترين كمك را به ضد انقلابيون در كردستان و خوزستان مي نمود تا انقلاب به مسائل داخلي سرگرم شود .
در اوايل فروردين 58 ابراهيم يونسي ، يكي از نويسندگان مشهور حزب توده به عنوان استاندار كردستان تعيين شد و به رغم تذكر دلسوزان به آن خطه فرستاده شد . او نيز از اين فرصت طلايي حداكثر استفاده را نمود و با استفاده از افراد چپ در امور كردستان همه امكانات آن استان را در اختيار گروهك هاي ماركسيست گذاشت و منطقه حساس كردستان را كه مورد طمع ضد انقلاب و ابر قدرت هاي حامي او قرار گرفته بود و با شورش آنان مواجه شده بود به آشوب و درگيري بيشتر كشانيد و انقلاب با چالش بزرگي روبه رو شد و خود دولت موقت را با موضوع جدي امنيت آن استان و اتلاف وقت و امكانات روبه رو ساخت . برخورد مسامحه كارانه با ضد انقلاب موجب تجري آنان را فراهم آورد .
اجازه جهت خروج بي قيد و شرط امريكاييان كه موجب شد هر چه را در اختيار داشتند از اسناد گرفته و حتي بعضي مواقع امكانات فوق سري نظامي را از كشور خارج كنند و با اعتراض دلسوزانه جوانان انقلابي به اين جريان ها و گاهي دخالت براي جلوگيري از آن ، فرياد دولت موقت و اعتراض دلسوزانه جوانان انقلابي به اين جريان ها و گاهي دخالت براي جلوگيري از آن ، فرياد دولت موقت و اعتراض به دخالت افراد غير مسئول در امور بلند شد .
دوران سختي آغاز شده بود . مردم در انتظار برخورد قاطع با ضد انقلاب و برخورد سريع و قاطعانه با مشكلات بودند ، اما بر نظام اداري پوسيده دوران شاهنشاهي ، سياست هاي پوسيده ملي گرايي و سياست گام به گام دولت موقت نيز افزوده شد و مردم را سردر گم بر جاي نهاد .
همه از خود سؤال مي كردند اين همه شهيد براي چه بوده ؟ آهسته آهسته رئيس دولت به تذكرات دلسوزانه امام هم به عنوان دخالت نگريست . ايشان حتي در برنامه هاي تلويزيوني بر امام خرده گرفت و بيان كرد :
احساسات او را بر مي انگيزانند . آن وقت ، آقا وادار مي شوند ، طاقت نياورند . از بالا سر ما ، بدون مراجعه و مشاور با دولت ، بدون اينكه از ما بپرسند ، اعلاميه و دستور صادر مي فرمايند . يك دفعه دست و پاي ما را در پوست گردو مي گذارند .
شما هم كه ما را كلافه كرديد . شما هم كه مثل ساير مردم ... اقلا امرتان را به ما بفرماييد . تا من بگويم چه بايد كرد . (8)
تسامح دولت موقت به جايي رسيده بود كه زنان بي حجاب و اعضاي ساواك منحله نيز جهت دريافت حقوق معوقه خود در برابر نخست وزيري دست به تظاهرات و تحصن زدند و كار به جايي رسيد كه با اعدام حبيب القانيان ، سرمايه دار صهيونيست ، دولت امريكا به دولت ايران اعتراض نمود و دولت موقت و وزير خارجه آن عكس العمل درستي نشان ندادند و تنها صداي اعتراض امام و مردم بلند شد و دخالت امريكا در امور داخلي ايران و حمايت از جنايتكاران غارتگر را محكوم نمودند . به دنبال اين اعتراض و سخنراني حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني عليه امريكا ، ايشان به دست گروه فرقان ترور شد .
در اوايل سال 58 ، ضد انقلاب به پادگان سنندج نيز حمله نمود تا آن را اشغال نمايد و منطقه را كلا از دست انقلاب بيرون بياورد . تيمساران قرني ، ارتشي غيور و رئيس ستاد مشترك ، دستور مقاومت و سركوب ضد انقلابيون را صادر كرد و بدين وسيله از سقوط پادگان سنندج جلوگيري نمود .
دولت موقت در مذاكرات صلح به سه خواسته ضد انقلابيون كه خود را نماينده مردم كرد جا زده بودند بر آورده كرد :
ــ عزل رئيس ستاد مشترك ارتش ، تيمسار قرني
ــ تعيين استاندار كردستان با نظر آنان
ــ خروج ارتش و سپاه از سنندج
دولت موقت طبق اين توافقات تيمسار قرني را به جرم مقاومت در برابر ايادي ابر قدرت ها و به درخواست آنها از كار بركنار مي كند و ضد انقلاب كينه او را به دل مي گيرد و گروه فرقان به نمايندگي از تمام ضد انقلابيون و تمام كساني كه از صلابت انقلاب و مقاومت فرزندان آن مي هراسيدند به ترور آن نظامي غيور و شرافتمند اقدام مي نمايد و اين در حالي است كه قبل از آن تمام ضد انقلابيون در يك تهاجم سنگين تبليغاتي آن شهيد گرانقدر را به كشتار خلق كرد متهم نموده بودند .
با آشكار شدن روحيه دولتمردان و تسامح و سازشكاري و ناتواني آنان براي ضد انقلاب و تجري و جرئت يافتن آنان ، تهاجم تبليغات سنگيني عليه انقلاب آغاز شد .
دانشگاه تهران خيابان هاي اطراف ، آن روزها از جمعيت موج مي زد . گروهك ها سرمايه گذاري وسيعي كرده بودند تا ضمن جذب نيرو از اين مناظرات خياباني ، مردم را به انقلاب بدبين نمايند و انقلاب را به هر صورت شده است تحت فشار قرار دهند و در هم بشكنند .
دانشجويان مسلمان دانشگاه ها جهت اداره امور انقلاب از دانشگاه ها بيرون رفته بودند ، هزاران كارخانه دچار ركود و تعطيلي بود و گروهك هاي چپ ، بهترين فرصت را براي نفوذ در كارخانجات يافته بودند و به بهانه طرفداري از كارگران ، كارخانجات را به اعتصاب و تعطيلي مي كشاندند و كارگران را با شعارهاي گوناگون به خيابان ها مي آوردند . هر روز ده ها راهپيمايي بر پا مي شد و شعار ( نان ، مسكن ، آزادي ) گروهك هاي چپ و « اين بايد آن شود و آن اين بايد گردد » چهار چوب شعارهاي آنان را تشكيل مي داد . آنان ضربات عظيمي را از اين طريق به اقتصاد كشور وارد آورده بودند . دلسوزان انقلاب سردر گم گرديدند و نمي دانستند چه بايد بكنند.
با توجه به اين كه متأسفانه اكثر گروهك ها كادرهاي تشكيلاتي و رهبريشان از افراد روشنفكر و تحصيلكرده غرب و شرق زده بودند ، سريعا توانستند در دانشگاه ها تشكيلات خود را بازسازي و به جذب دانشجويان كه سياست هاي دولت موقت ، آنان را سر درگم و از انقلاب مأيوس نموده بود ،‌بپردازند .
دانشجويان بي تفاوت و كم اعتقاد و بي مطالعه و افرادي كه با دين و دينداري و در نتيجه با علما و مردم مسلمان و انقلابي رابطه كمي داشتند ،‌بهترين قشر و براي جذب نيروهاي چپ و گروهك هاي ضد انقلاب بودند . دانشجويان مسلمان و تندرو و البته كم معلومات و بي اطلاع نيز بهترين قشر براي جذب گروهك هايي بودند كه زير پوشش اسلام ، جهت اهداف قدرت طلبانه و نيز ضد انقلابي خود فعاليت مي كردند .
هر يك از گروهك ها نيز در دانشگاه دفتر و دستكي داشت و تقريبا در هر دانشكده بيشتر اتاق هاي درس و اتاق هاي موجود در اختيار آنها قرار گرفته بود و در جذب نيرو و بدبين كردن دانشجويان به نظام نوپاي اسلامي كه حتي قانون اساسي خود را ننوشته بود ، شديدا فعاليت مي كردند .
گروهك هاي ماركسيستي با توجه به قدرت تشكيلاتي و توان سازماندهي ، موفقيت هاي زيادي در اين رابطه به دست آورده بودند . با نفوذ در روزنامه هاي پرتيترا‍ژ و در دست داشتن تعدادي نشريه حزبي و گروهي و چند مجله طنز مثل چلنگر و آهنگر فعاليت هاي خود در داخل دانشگاه و در ميان كارگران در كارخانجات و در مدارس و نيز اقدامات مسلحانه در استان هاي مرزي را حمايت تبليغاتي مي نمودند .
روشنفكران چپ و نويسندگان آنان قلم ها را عليه انقلاب از غلاف بيرون كشيده بودند و نامردمانه به همه چيز حتي مقدسات مي تاختند و جنايات خود را در كردستان و ساير مناطق پشتيباني و توجيه مي نمودند و نظام نوپا و مردم ساخته اسلامي را به عنوان يك نظام ضد مردمي و وابسته به امريكا معرفي مي نمودند .
سياست هاي سازشكارانه دولت موقت و حضور بعضي چهره هاي مسئله دار در رأس امور مملكت ، بهترين زمينه را براي اين گروه ها فراهم مي آورد.
در اين تهاجم ناجوانمردانه و اتهام زني فريبكارانه ، تمام گروه هاي ضد انقلاب اعم از گروه هاي چپ ماركسيستي و سلطنت طلبان و سانسورچي هاي نظام شاهنشاهي و گروه هاي مسلمان هماهنگ با هم حضور داشتند .جو آن چنان گل آلود شده بود كه بسياري از افراد سردر گم و بسياري از جوانان ساده لوح جذب اين گروهك ها شدند .
اتاق گروهك ها در دانشگاه ها ، به اتاق جنگ تبديل شده بود و رهبران‌ آنان با سوء استفاده از شرايط پيش آمده به راحتي در دانشگاه ها و خوابگاه هاي دانشجويي جهت براندازي نظام برنامه ريزي مي كردند . برنامه ريزي هاي عملياتي و نظامي در كردستان و ترورها و كشتارها و كمين زني در جاده هاي كردستان ، در دانشگاه ها طراحي مي شد و در بسياري از اين اتاق ها حتي اسلحه گرم وجود داشت و انبار مهمات گروهك ها شده بود .
با توجه به درهم ريختگي ناشي از انقلاب و عدم شكل گيري تشكيلات حكومتي و نبود سازمان اطلاعاتي ، نوعي مصونيت بي حد و مرز براي آنان به وجود آمده بود . به طور مثال ،‌براي جلسه اي دانشجويي به يكي از خوابگاه ها دعوت شده بودم . جلسه ديگري در يكي از اتاق هاي همان خوابگاه نيز تشكيل شده بود و از اتاقي كه ما در آن جلسه داشتيم افراد حاضر در آن كاملا مشاهده مي شدند . در ميان حاضران در جلسه بسياري از افراد غير دانشجوي گروهك هاي ماركسيستي و حتي بعضي از كادرهاي بالاي آنها كه ما آنها را مي شناختيم ،‌حضور داشتند و اين قضيه آن چنان عادي شده بود كه كوچك ترين سعي و تلاشي جهت حتي مخفي داشتند و اين قضيه آن چنان عادي شده بود كه كوچك ترين سعي و تلاشي جهت حتي مخفي كردن آن نيز نمي نمودند . در آن زمان نه سپاه به درستي راه افتاده بود و نه تشكيلات اطلاعاتي وجود داشت و شهرباني و حتي ارتش نيز دوران بحران پس از انقلاب و از هم پاشيدگي تشكيلاتي خود را مي گذراندند .
شعار انحلال ارتش و فشار بر نهاد هاي انقلابي به منظور از هم پاشيدگي آنها نيز جزء برنامه هاي گروهك ها بود و متأسفانه حمايت از اين نهادها نيز جزء سياست دولت نبود .
متأسفانه اعضاي دولت موقت ، به رغم مبارزه سازشكارانه اي كه در دوران شاه داشتند خود در همين چهارچوب ها به وجود آمده و تفكر و انديشه آنان انطباقي با خواست اين نسل انقلابي نداشت .

سوء استفاده گروهك ها از اوضاع
 

گروهك ها سعي نمودند از همين بحران ها و قهرمان سازي از خود و تشكيلات خود سوء استفاده نمايند و متأسفانه توفيقات زيادي در اين رابطه به دست آوردند .
جوانان مظلوم كه چهره نظام را در چهره اين دولتمردان فسيل شده و بي تحرك ـ كه دشمن از همه طرف داشت به آنان نزديك مي شد و يك يك سنگر هاي انقلاب را از دست آنان بيرون مي آورد ـ مي ديدند ، به سمت گروهك ها جذب و عليه انقلاب موضع گرفتند .
نطق هاي شبانه رئيس دولت و تلويزيون و مقابله او با امام و دستورات ايشان و با نهادهاي انقلابي ، به جاي مقابله با دشمنان كشور و انقلاب ، بعضي مواقع مردم را دچار سردرگمي مي كرد و به سمت نااميدي و بي تفاوتي سوق مي داد اما چهره امام و سخنان او و اميدي كه به آن مرد الهي بسته بوديم ، از چنين كاري جلوگيري مي كرد .
جوانان انقلابي كه انتظار داشتند با سرعت و قاطعيت مشكلات حل شود به سردرگمي و يأس دچار شدند ، ضد انقلاب در همه جا شروع به فعاليت و پيشروي نمود . در كردستان ، تركمن صحرا ،‌خوزستان و ... هزاران جوان انقلابي جهت جلوگيري از پيشروي ضد انقلاب به شهادت رسيدند اما دولت موقت مي خواست با گفتگو و مهرباني و بدون خونريزي با گروهك هاي ضد انقلاب و در حقيقت جلوگيري از ريزش خون ضد انقلاب ( و نه انقلابيون ) مسائل حل شود . پيش از آنكه ضد انقلاب مورد تهاجم قرار گيرد ، سپاه و كميته و نهادهاي انقلابي از جمله دادگاه هاي انقلاب مورد تهاجم آنان قرارگرفت .
طلايي ترين فرصت براي گروه هاي ضد انقلاب به وجود آمده بود . صداي دلسوزان انقلاب ازهمه جا بلند بود ، اما گوش شنوايي در دولت براي شنيدن آن وجود نداشت . جوانان مأيوس و سرخورده ، بهترين شكار براي ضد انقلاب بودند و آنان با توجه به اين فرصت طلايي ، با تشكيلات و نيز تعداد كثيري روزنامه و حتي صدا و سيما ـ كه در آن نفوذ داشتند ـ تلاش كردند انقلاب را مخالف با دموكراسي و آزادي بيان ، خشونت طلب ، ارتجاعي و وابسته به امپراليسم معرفي كنند و اين در حالي بود كه از حدود 220 روزنامه و نشريه موجود حتي نشريه به طور كامل در خدمت انقلاب و اهداف آن نبود . نفوذي هاي گروهك ها در روزنامه هاي كثير الانتشار نظير كيهان و اطلاعات و آيندگان نيز به طرق مختلف عليه انقلاب و امام و اسلام زيركانه توطئه مي كردند . در حالي كه گروهك هاي ماركسيستي ،‌سلطنت طلبها ، ضد انقلابيون ، ارتشي هاي فراري و ساواكي ها در كردستان صداي هر مخالفي را خفه كرده بودند ،‌روزنامه هاي وابسته به آنان ، نظام را به كشتار خلق كرد و مخالفت با آزادي بيان متهم مي نمودند .

پي نوشت ها :
 

1. عضو هيئت علمي دانشگاه شيراز .
2.ظاهرا ژنرال گاست ( رئيس هيئت مستشاران نظامي امريكا در ايران ) همراه با تعدادي از بلند پايگان نظامي امريكا و تعدادي از فرماندهان ارتش ايران ( قره باقي ، طوفانيان ، ربيعي ، بدره اي و حبيب اللهي ) كودتاي خونين 22 بهمن را رهبري مي نموده اند و ژنرال هايزر كه رهبر اصلي كودتا بوده است ، براي فروكش كردن احساسات ضد امريكايي مردم ايران و احتمالا براي خام كردن رهبران انقلاب ، ظاهرا در روز 14 بهمن از ايران خارج شدند . اما به گفته تيمسار فردوست ، در جلد اول كتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوي ،‌ص 626 ، ژنرال هايزر در روز 22 بهمن در ستاد مشتر ك ارتش ايران و در كنار ژنرال گاست و گروه امريكايي رهبري كودتا ، حضور داشت و مورد تهاجم مردم قرار گرفت و برخلاف 28 مرداد 32 كه به علت عدم حضور مردم ، كيم روز ولت ، رهبر كودتاي 28 مرداد ، توانسته بود كودتا را با پيروزي رهبري كند ، در زيرزمين ساختمان ستاد مشترك ارتش ايران ، با ترس و لرز و وحشت ، زنداني شده و ذلت شكست از مردم مسلمان ايران را چشيده است و اين در حالي بود كه مقامات امريكايي در سطوح مختلف آن ، منتظر خبر موفقيت كودتا بودند و با شنيدن اين جريان با وحشت و نوميدي و افسوس و حسرت به شكست و افتضاحي كه به بار آمده بود و حماسه اي كه ملت مسلمان و شهادت طلب ايران به وجود آورده بود . مي نگريستند .
3 . براي اطلاع بيشتر نك : خاطرات آيت الله خلخالي ( تهران : سايه ، 1357 ) ، ص 378 .
4 . از 30 وزيرانتخاب شده در دولت موقت ، طي عمر نه ماهه آن ، 21 نفر از اعضاي نهضت آزادي و 7 نفر ا ز اعضاي جبهه ملي و 2 نفر از جاما به رهبري دكتر كاظم سامي بوده اند . معاونان نخست وزير و استانداران و ساير مسئولان بلند پايه كشور نيز اعضاي نهضت آزادي و جبهه ملي و يا از گروه هايي بودند كه به تشكيل حكومت و نظام متكي به مباني اسلامي اعتقاد نداشتند .
5 . مهدي بازرگان ، انقلاب ايران در دو حركت ( تهران : نويسنده ،‌1363 ) ،‌ص 174 .
6 . او در جواني و در دوران رضا خان جزء اولين گروه دانش آموزاني بود كه به عنوان بورسيه به فرانسه اعزام شده بود . رضا خان در سخنراني براي اين دانش آموزان گفت كه من شما را براي درس خواندن به فرنگ اعزام نكرده ام . اگر من چنين قصدي داشتم از فرنگ براي شما معلم مي آوردم . من شما را به فرنگ فرستاده ام تا آدم شويد !
7 . تنها آنها را براي رأي دادن و آن هم در صورتي كه رأيشان ، رأي مثبت به اينان بود ، مي خواستند و هر گاه نتيجه آراي مردم خلاف نظر آنان بود ،‌آنان را با طرق مختلف با آن مخالفت و آن را باطل مي دانستند . نمونه بارز آن تصميم آنان براي باطل كردن مجلس خبرگان بود .
8 . كيهان ، ( 24 اسفند 1357 ) : ص 4 .
 

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: نشريه 15 خرداد شماره 17


كاپيتولاسيون، تسخير لانه جاسوسي امريكا و روز ملي مبارزه با استكبار جهاني (1)
پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۲ ساعت 13:13 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
كاپيتولاسيون، تسخير لانه جاسوسي امريكا
و روز ملي مبارزه با استكبار جهاني (1)


شايد در 28 اسفند سال 1340 ش/19 مارس 1962 م كه سفارت كبراي ايالات متحده امريكا در اوج قدرت استكباري و روحيه سلطه گري طي يادداشت شماره 423 در پاسخ به درخواست ذليلانه وزارت خارجه دولت شاهنشاهي ايران با تمديد يك ساله خدمات هيأت مستشاري نظامي ايالات متحده موافقت كرد، كسي باور نمي كرد كه اين موافقيت يكي ديگر از نقاط عطف تاريخ تحولات دوران معاصر ايران خواهد شد. در اين يادداشت سفارت امريكا به بهانه مشكلات روز افزون وبه دليل موافقت نامه هاي موجود به قدرت كافي مسأله وضعيت اعضاي هيأت هاي مستشاري نظامي ايالات متحده را در ايران در بر نمي گيرد، به منظور نيل به يك تفاهم كلي در اين رابطه و زدودن هر نوع شك و همچنين سهولت در عملكرد مؤثر اعضاي مستشاري، از دولت شاهنشاهي ايران مي خواهد كه امتيازات و مصونيت هاي مخصوص كارمندان اداري و فني مشروحه در قرارداد منضم به قرارداد نهايي كنفرانس سازمان ملل را در وين (قرارداد 18 آوريل 1961 معروف به پيمان وين) در مورد هر فردي از پرسنل نظامي، كارمندان غير نظامي وزارت دفاع ايالات متحده و بستگانشان كه اهل خانه آنها مي باشند و حضور آنها در ايران به وسيله دولت شاهنشاهي ايران مجاز شناخته شده، به كار گرفته شود.
تاريخ :19 مارس 1962-28 اسفند 1340
يادداشت شماره 423
سفارت ايالات متحده امريكا ضمن ابراز تعارفات خود به وزارت امور خارجه شاهنشاهي، مفتخر است كه اعلام كند كه يادداشت شماره 6266 مورخ 7 فوريه 1962 (1340/11/18ش) وزارت خارجه ايران را كه در آن دولت شاهنشاهي ايران تمايل خود را براي تمديد خدمات هيأت مستشاري نظامي ايالات متحده به مدت يك سال ديگر (تا21 مارس1963) همان طور كه ابتدائا در قراردادهاي مورخ 27 نوامبر 1943 و 16 اكتبر 1947 پيش بيني شده. ابراز كرده را دريافت نموده است.
اين سفارت خوش وقت است كه اعلام كند دولت ايالات متحده با تمديد خدمات هيأت مستشاري مزبور مطابق با شرايط قراردادهاي فوق الذكر، اصلاح شده در تهران با تبادل يادداشت هاي مورخ 9 دسامبر 1948، 5 ژانويه 1949، 28 نوامبر 1949 و 10 ژانويه 1950 در رابطه با هيأت هاي نظامي و تبادل يادداشت هاي مورخ 11 تا 13 سپتامبر 1948 در رابطه با هيأت نظامي ايالات متحده در ژاندارمري شاهنشاهي ايران ؛ و نيز يادداشت دولت ايالات متحده به شماره 596 مورخ 10 آوريل 1961 و يادداشت هاي دولت شاهنشاهي ايران به شماره هاي 1344 مورخ 14 ژوئن 1961 و 4202 مورخ 14 نوامبر 1961 ؛ موافق است .
در عين حال، اين سفارت مايل است مذاكرات بسياري را كه اخيرا بين نمايندگان دو دولت در رابطه با مشكلاتي با اهميت روز افزون، انجام شده است را متذكر شود. اين مشكلات از اين حقيقت ناشي مي شوند كه موافقت نامه هاي موجود به قدر كافي مسأله وضعيت اعضاي هيأت هاي مستشاري نظامي ايالات متحده در ايران را در بر نمي گيرد.
در همين رابطه، دولت ايالات متحده معتقد است نيل به يك تفاهم كلي در اين زمينه براي زدودن هر نوع شكي و در نتيجه سهولت در عملكرد مؤثر اعضاي مستشاري، به نفع هر دو دولت خواهد بود . براي نيل به اين هدف، سفارت مفتخر است كه فقط پيشنهاد نمايد كه اين پرسنل از امتيازات و مصونيت هاي مخصوص «كارمندان اداري و فني » مشروحه در قرارداد منضم به قرار نهايي كنفرانس سازمان ملل متحد در مورد روابط و مصونيت هاي ديپلماتيك كه در تاريخ 18 آوريل 1961 در وين امضا شده، برخوردار گردند. البته معلوم است كه پرسنل برجسته مشخص مورد توافق دو دولت، امكان بهره مندي از امتيازات و مصونيت هاي «مأمورين سياسي» را خواهند داشت .
سفارت، همچنين پيشنهاد مي نمايد به منظور هماهنگي و تسهيل در امور اداري، اصل سابق الذكر در مورد هر فردي از پرسنل نظامي و يا كارمندان غير نظامي وزارت دفاع ايالات متحده و بستگانشان كه اهل خانه آنها مي باشند و حضور آنها در ايران به وسيله دولت شاهنشاهي ايران مجاز شناخته شده، به كار گرفته شود.
سفارت پيشنهاد مي نمايد كه در صورت توافق دولت شاهنشاهي ايران، اين تفاهم از تاريخ دريافت پاسخ آن وزارتخانه قابل اجرا و نافذ خواهد شد .
سفارت فرصت را براي تجديد احترامات فائقه خود نسبت به وزارتخانه شاهنشاهي مغتنم مي شمرد.
سفارت كبراي ايالات متحده امريكا
تهران
19 مارس 1962(1)
وزارت خارجه نظام شاهنشاهي مثل اغلب ادوار تاريخي كه با انعقاد قراردادهاي اسارت بار و اعطاي امتيازات، استقلال ملي كشور را به نفع بيگانگان قرباني كرد، هيچ گاه به ملت ايران نگفت كه اين امتيازات يك طرفه به يك دولت خارجي و اتباع وي چه سود براي استقلال سياسي و امنيت ملي ايران دارد. وزارت امور خارجه دولت شاهنشاهي در تاريخ 1341/12/20 طي يادداشت شماره 8800 به سفارت امريكا مي نويسد: در خصوص وضع اعضاي عالي رتبه هيأت مستشاري نظامي امريكا در ايران و استفاده آنها از مواد قرارداد وين، آنها كه داراي گذرنامه سياسي مي باشند موافقت مي گردد و در خصوص بقيه كارمندان مطالعات در جريان است .
اداره چهارم سياسي
شماره 8800
تاريخ 1341/12/20
وزارت امور خارجه
يادداشت
وزارت امور خارجه شاهنشاهي تعارفات خود را به سفارت كبراي ايالات متحده امريكا اظهار و عطف به يادداشت شماره 203 مورخ 22 اكتبر 1962 راجع به پيشنهاد آن سفارت كبري در خصوص وضع اعضاي هيأت مستشاري نظامي امريكا در ايران و استفاده از مواد قرارداد وي مصوب 18 آوريل 1961 درباره مستشاران مزبور احتراما اشعار مي دارد نسبت به قسمت اخير يادداشت شماره 423 مورخ 19 مارس 1962 آن سفارت كبري در خصوص اعضاي عالي رتبه هيأت مستشاري كه داراي گذرنامه سياسي مي باشند، موافقت مي گردد كه به نامبردگان وضع سياسي داده شود تا بتوانند از مصونيت ها و امتيازات مربوطه برخوردار شوند ودر خصوص بقيه كارمندان هيأت هاي مستشاري امريكا نيز مطالعاتي در جريان است تا براي آنها نيز امتيازات و تسهيلات بيشتري فراهم گردد كه نتيجه آن بعدا به استحضار آن سفارت كبري خواهد رسيد.
موقع را براي تجديد احترامات فائقه مغتنم مي شمارد.(2)
سپس وزارت امور خارجه در يادداشت شماره 8296 مورخ 26 آبان 1342 به سفارت امريكا در ايران مي نويسد:
وزارت امور خارجه شاهنشاهي خوش وقت است اكنون به استحضار آن سفارت كبري برساند كه هيأت محترم وزيران به موجب تصويبنامه مورخ 1342/7/13 با اين پيشنهاد موافقت فرموده اند و قرار است كه اين يادداشت جهت تصويب به مجلسين فرستاده شود.
در تاريخ 3 مرداد 1343 براي اولين بار اين لايحه كه در تاريخ ايران معروف به لايحه كاپيتولاسيون مي شود، جهت رسيدگي به مجلس سنا فرستاده مي شود و مجلس سناي ايران كه متشكل از شبه روشنفكران خاندان سلطنتي و نخبگان سياسي و شيوخ وابسته به نظام پادشاهي بوده و سال ها سرنوشت مردم مظلوم ايران را رقم مي زدند، در يك اقدام مفتضحانه اين لايحه را تصويب مي كند.(3)
در اسناد لانه جاسوسي امريكا، متن مذاكرات مجلس سنا در تصويب لايحه كاپيتولاسيون به انگليسي ترجمه شده و بر اساس متن مذاكرات، شريف امامي، رئيس مجلس سنا، براي اينكه ملت ايران از عمق خائنانه بودن اين لايحه خبردار نشوند اين لايحه را در نيمه شب به عنوان آخرين لايحه اي كه در يك مجلس طولاني پس از طرح لوايح مختلف ارزشي براي بحث كردن ندارد مطرح مي كند و به تصويب مي رساند، به خيال اينكه تصويب اين لايحه، هنگام خواب بودن جامعه، انعكاس ويژه اي نخواهد داشت. شريف امامي هنگام طرح اين لايحه به شيوخ مجلس سنا مي گويد:
البته مقدور هم بود كه ما فردا جلسه فوق العاده تشكيل بدهيم ولي چون كار بسيار مختصري است اجازه بفرماييد الان تمامش مي كنيم.(4)
لايحه كاپيتولاسيون كه براي عزت، استقلال و شرافت ملت ايران شكننده بود، از نظر شيوخ نظام سلطنتي كار بسيار مختصري بود كه بايد هنگام خواب بودن شيوخ مجلس سنا به تصويب مي رسيد و چنين نيز شد . ميرفندرسكي مهره شناخته شده در امريكا در وزارت خارجه در توجيه عادي بودن اين امتيازات و مصونيت ها در مجلس سنا مي گويد:
ما اين امتيازات و مصونيت ها و معافيت ها را براي خارجي ها تقاضا نمي كنيم بلكه براي خدمتي تقاضا مي كنيم كه آنها براي ما انجام دهند. پس از اينكه ما براي اين موضوع فكر كرديم و مشاوره كرديم با دستگاه هاي مختلف مملكت، به اين نتيجه رسيديم كه اعطاي اين مصونيت ها و اين مزايا ضرري براي دولت شاهنشاهي ندارد و معافيت مالياتي است كه از حقوق آنان ماليات گرفته نشود يا براي مسكن و تغذيه معاف داشته باشند، مهم نيست . به علاوه اين نظر چيزي نيست كه ما تنها كرده باشيم، دولت هاي ديگر هم كرده اند.(5)
شيوخ جاهل، نادان و وابسته مجلس سنا توجيه ابلهانه ميرفندرسكي را پذيرفتند و با يك قيام و قعود به اين لايحه خفت بار رأي مثبت مي دهند و اين مصوبه براي رأي نهايي به مجلس شوراي ملي فرستاده مي شود.
استورات دبليو. راك ول، كاردار موقت سفارت امريكا در تهران، طي نامه طبقه بندي شده خيلي محرمانه اي در تاريخ 9 مرداد 1343 به وزارت امور خارجه امريكا گزارش مي دهد:
به دنبال تحريكات مداوم سفارت امريكا در تهران، تصويب كنوانسيون وين و يادداشت هاي مبادله شده ضميمه آن در مجلس ايران پيشرفت چشمگيري كرده است... نهايتا دولت به تحريك سفارت بر اولويت لايحه تبادل يادداشت هاي رأي داد. سناتور احمد متين دفتري، عضو كميسيون روابط خارجي سنا به ما گفت يك دليل تأخير ممتد سنا دربررسي اين دو لايحه آن است كه ترجمه ارائه شده، از كنوانسيون وين توسط دولت ناقص بوده است. متين دفتري كه كنوانسيون وين را به نمايندگي از دولت ايران امضا كرده و بدين خاطر به خود مي بالد تأكيد مي نمود كه شخصا آن را به زبان فارسي ترجمه كرده است .(6)
سرانجام در روز سه شنبه، 21 مهرماه 1343 مجلس شوراي ملي اين لايحه را تصويب و كاپيتولاسيون در ايران مجددا به شكل قانوني توسط دولت شاهنشاهي احيا مي شود.
همه آنهايي كه آگاهي از تاريخ ايران دارند، مي دانند كه تنها يك صداي زنده در ايران بود كه يك تنه در مقابل اين لايحه ننگين، در مقابل دولت امريكا و نظام شاهنشاهي مقاومت كرد و آن كسي جز امام خميني (ره) نبود.(7) تا آن تاريخ هيچ چهره مبارز و حزب سياسي اي كه سال ها شعار مبارزه با ديكتاتوري و استبداد سر مي داد نه باور مي كرد و نه جرأت آن را داشت كه در مقابل همينه و سيطره نفوذ سياسي امريكا در جهان ذره اي ترديد به خود راه دهد و جرأت مخالفت و مقابله با اين نفوذ را داشته باشد.
امام خميني (ره) بدون واهمه از مترسك هاي ابرقدرتي، نه تنها با لايحه كاپيتولاسيون مخالفت كرد و مفهوم و ماهيت آن را براي جامعه بر ملا ساخت بلكه همه اقتدار نظام شاهنشاهي و حامي آن امپرياليسم امريكا را مورد تهاجم قرار داده و به پايه هاي قدرت امريكا و سلطنت مي تاخت و كاپيتولاسيون را سند بردگي ملت ايران عنوان كرد. امريكا و رژيم شاه كه انتظار چنين واكنش انفجار آميزي را از امام خميني نداشتند، براي خاموشي صداي نهضت امام خميني او را به تركيه تبعيد كردند.
راك ول در تاريخ 15 آبان 1343 يعني دو روز پس از تبعيد امام به تركيه در يك نامه غير رسمي به يكي از دوستان خود در وزارت امور خارجه امريكا مي نويسد:
وقايع اخير كه شما در گزارش رسمي از آنها مطلع خواهيد شد، موجب خشنودي قلبي من شده است. سرانجام ما توانستيم از شر آن پيرمرد ... كه چوب لاي چرخ ما مي گذاشت، راحت شويم. «كله گنده» محلي دستور اخراج او را داده بود. در حال حاضر او در يكي از هتل هاي درجه دو تركيه اقامت دارد و سعي مي كند كه عقيده سني هاي بيچاره راتغيير دهد.(8)
راك ول و اربابان او در امريكا هيچ گاه تصور نمي كردند كه پانزده سال بعد اين پيرمرد، هم كله گنده را با خفت از ايران بيرون خواهد كرد، هم به عمر نظام شاهنشاهي پايان خواهد بخشيد و هم اسطوره شكست ناپذيري امريكا و نظام هاي ليبراليستي و كمونيستي و سوسياليستي را در جهان در هم خواهد شكست و امريكا را براي هميشه از منافع حياتي اش در ايران محروم خواهد ساخت . چوبي كه امام در سال 1343 به گفته راك ول، لاي چرخ يكه تازي امريكا در ايران گذاشت در سال 1357 اين چرخ را از حركت باز انداخت و با ساقط كردن يكي از حكومت هاي وابسته منطقه به امريكا و از همه مهم تر منهدم كردن لانه جاسوسي امريكا در ايران، بزرگ ترين پايگاه جاسوسي، امنيتي، اطلاعاتي و سياسي اين قدرت را در منطقه خاورميانه از هم پاشيد. روز تسخير لانه جاسوسي امريكا توسط دانشجويان مسلمان پيرو خط امام به حق روز ملي مبارزه با استكبار جهاني ناميده شد و هيچ گاه نبايد از تاريخ اين ملت حذف شود.
ملت ايران تأثير شيطان بزرگ را در غارت منافع ملي در پنجاه سال اخير، ساقط كردن دولت برآمده از جنبش ملي نفت، حمايت از رژيم خونريز و ديكتاتوري پهلوي و از همه مهم تر تحقير ملت ايران و مبارزه مستمر و ديوانه وار با انقلاب اسلامي و طراحي كودتاهاي پي در پي، تحميل جنگ، حمايت از گروه هاي تروريستي، تحريم هاي اقتصادي و انواع و اقسام توطئه عليه ايران را نبايد فراموش كند.
رابطه با شيطان بزرگ از تاريخي كه پاي اين كشور به ميهن باز شده است چيزي جز خفت براي ملت ايران به بار نياورده است. امريكا سي سال از رژيمي در ايران پشتيباني و حمايت كرد كه نه تنها به قانون، حقوق بشر و آزادي اعتقادي نداشت، بلكه جنايات اين رژيم عليه ملت خويش، خاطره جنايات ديكتاتورهايي چون استالين، هيتلر و ساير جنايتكاران تاريخ غرب را تداعي مي كرد. اكنون چگونه مي توان به شعارهاي آزادي خواهي، حقوق بشر طلبي و دموكراسي خواهي هاي چنين رژيمي براي ملت ايران دل بست؟
ساده لوحاني كه به شعارهاي اصلاح طلبي امريكا دل بسته اند و به اميد حمايت چنين رژيمي كمر همت به مبارزه عليه انقلاب اسلامي و ملت ايران بسته اند، آيا هيچ از خود پرسيده اند كه چگونه امكان دارد رژيمي كه در طول حضور سي ساله خود بر تمام اركان تصميم گيري رژيم سلطنتي در ايران قدمي در جهت رشد و توسعه، دفاع از حقوق ملت ايران در مقابل استبداد و آزادي خواهي نيروهاي مبارز ايران برنداشت، اكنون مي تواند حامي آزادي و حقوق بشر در ايران باشد؟
آيا ملت ايران نبايد از چنين جريان هاي نفرت داشته باشد؟ و آنهارا سر سپرده سياست هاي امپرياليستي بداند كه در دويست سال گذشته، كه از استقلال امريكا مي گذرد، تاكنون 150 مورد جنگ اعلام نشده يا اعلام شده در سراسر جهان عليه ملت ها به راه انداخته است؟
كشوري كه به طور متوسط هر سال يك بار نيروهاي نظامي خود را به مرزهاي كشورهاي ديگر گسيل داشته و دست به جنايت و كشتار ملت هاي محروم زده است، چگونه مي تواند طرفدار حقوق بشر براي ملت ايران باشد؟!
كشوري كه بر اساس آمارهاي رسمي، از زمان جنگ دوم جهاني به بعد، حدود بيست هزار مورد عمليات مخفي براي نفوذ در كشورهاي ديگر يا ساقط كردن دولت هاي مردمي سازماندهي كرده و دولت هاي بي شماري را كه تمايل به پذيرش سلطه اين قدرت سلطه طلب نداشتند، سرنگون كرده است و صدها هزار نفر را بر اثر اين تجاوزها در جهان به خاك و خون كشيده است، چگونه مي تواند طرفدار آزادي براي ملت ايران باشد؟!
كشوري كه از سال 1978 به بعد بيش از 120 هزار نفر از ساكنان منطقه امريكاي مركزي را با جنگ هايي كه به راه انداخته كشته است؛ يعني از هر پنج نفر ساكنان اين منطقه يك نفر را به خاطر دفاع از حقوق، آزادي و وطن خود نابود كرده است و بخش عمده اي از بيست ميليون ساكنان اين منطقه را پيوسته در معرض بمباران هاي هوايي و بمب هاي ناپالم و فسفري، بمب هاي شيميايي و سلاح هاي بيولوژيكي و پرواز هاي مكرر هواپيماهاي مافوق صوت براي شكستن ديوارهاي صوتي و مانورهاي دريايي قرار داده است چگونه مي تواند طرفدار دموكراسي باشد؟(9)
كنگره امريكا در سال 1994 م در گزارش رسمي خود مي نويسد:
در حدود شصت هزار پرسنل نظامي در دهه 1940م به عنوان نمونه هاي انساني جهت آزمايش دو عامل شيميايي، يعني گاز خردل و لويسيت (گاز تاول زا) بر روي آنها مورد استفاده قرار گرفتند. بيشتر آنها از ماهيت آزمايش ها مطلع نبودند و پس از شركت در اين پژوهش، هرگز مراقبت هاي طبي بعدي را دريافت نكردند. به علاوه برخي از آنها تهديد شدند كه اگر موضوع اين آزمايش ها را با كساني از جمله همسران، والدين، پزشك خانوادگي خود در ميان بگذارند در زندان شهر فرت لون ورث زنداني خواهند شد... (10)
چنين دولتي كه موجب ده ها سال درد و رنج براي سربازان خود و خانواده ها آنها شده و از همه مردم خود به عنوان موش هاي آزمايشگاهي استفاده مي كند آيا مي تواند مدافع حقوق ملت ايران و ساير ملت هاي منطقه باشد؟!
ساده لوحاني كه هنوز باور مي كنند مدافع نظام ليبرال ـ دموكراسي، حقوق بشر و آزادي در دنيا امريكا و اروپاييان هستند به فهرست حملات هوايي امريكا در سال هاي مختلف به ملت هاي ديگر نگاه كنند:
چين (1945-1946)، كره و چين، جنگ كره (1950-1953)، گواتمالا (1960،1954،1969،1967)، اندونزي (1985)، كوبا (1959، 1961)، كنگو (1964)، پرو (1965)، لائوس (1973-(1946)، ويتنام (1961-1973)، كامبوج (1969-1970)، گرانادا (1983)، لبنان (1983- 1984)، ليبي (1986)، السالوادور(دهه 1980)، نيكاراگوا(دهه 1980)، ايران (1987)، پاناما (1989)، عراق (1991-2000)، كويت (1991)، سومالي (1993)، بوسني (1994، 1995)، سوران (1998)، افغانستان (1998)، يوگسلاوي(1999).(11)
تمامي اين بمباران ها عليه شهرها، شهرك ها و روستاهايي بود كه در حقوق بين الملل معاصر به عنوان يك جنايت جنگي محسوب مي شود .آيا كشتن اين همه انسان كه در هيچ جنگي درگير نبوده اند تروريسم نيست؟ ويليام بلوم، يكي از روزنامه نگاران و پژوهشگران معروف، در مورد سياسيت هاي خارجي امريكا از جنگ دوم جهاني به بعد مي گويد :
جنگ واشنگتن عليه تروريسم، همانند جنگ عليه مواد مخدر محكوم به شكست است.(12)
چرا؟ چون هيچ گاه ملت ايران و ملت هاي مظلوم از خود نپرسيده اند كه چرا تروريست ها ايالات متحده را پي در پي مورد حمله قرار مي دهند؟ مگر اين كشور چه دارد يا چه اقداماتي در جهان انجام مي دهد كه اين گونه مورد هدف تروريست ها است؟ البته سياستمداران امريكايي سعي كرده اند به اين سؤال پاسخ دهند، اما چقدر اين پاسخ ابلهانه و عوامانه است. سندي برگر، مشاور امنيت ملي امريكا، در پاسخ به اين سؤال مي گويد:
من فكر مي كنم كه لازم است مردم امريكا بدانند در جهاني زندگي مي كنيم كه تا اندازه اي به دليل رهبري امريكا تا حدي به علت تعصب كوركورانه برخي از افراد، مورد حمله قرار خواهيم گرفت .(13)
ريچارد هاس، رئيس گروه سياست خارجي مؤسسه بركينگز امريكا، پاسخ مي دهد:
خوب پاسخ اين است كه خواسته آنها چيزي نيست كه ما به آساني بتوانيم انجام بدهيم، خواسته آنها به اين حقيقت باز مي گردد كه ما قدرتمند ترين كشور جهان هسيم، به اين حقيقت كه ما كشوري سكولار هستيم، خواسته آنها صرفا به چيستي ما باز مي گردد و موجوديت ما است كه در حقيقت مايه رنجش آنهاست.(14)
بي ترديد ساده لوحان چنين پاسخ هايي را خواهند پذيرفت چون موجوديت هيچ ملتي تا زماني كه با موجوديت ملت ديگري در تعارض قرار نگيرد تهديدي به حساب نمي آيد. پاسخ بيل كلينتون، رئيس جمهور سابق امريكا، دراين رابطه جالب تر از همه است. او مي گويد:
علت اينكه امريكا هدف حمله هاي تروريسم است پاره اي به اين دليل است كه ما در راستاي صلح و دموكراسي تلاش مي كنيم و بخشي به اين جهت است كه ما عليه تروريسم متحد شده ايم.(15)

پي‌نوشت‌ها:
 

ـ اسناد لانه جاسوسي، ج71، «مستشاري نظامي امريكا در ايران» (2)، دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، تهران، مركز نشر اسناد لانه جاسوسي امريكا، 1369، ص 3،4.
2 ـ همان، ص 5.
3 ـ همان، ص 7،6
4 ـ همان، ص 10.
5 ـ همان، ص 14.
6 ـ همان، ص 17،16.
7 ـ براي مطالعه دقيق فرآيند مقابله امام با لايحه كاپيتولاسيون، رك: سيد حميد روحاني، نهضت امام خميني، تهران، عروج، 1381، ج1، ص 1000-1110.
8 ـ اسناد لانه جاسوسي، همان، ص 220، 221.
9 ـ براي مطالعه جنايت هاي امريكا در مناطق جهان رك: ويليام رابينسون و كنست نورس ورثي، جنگ روياها، ترجمه عبدالرضا رشيدي، تهران، اطلاعات، 1366، ص 19، 20.
10 ـ ويليام بلوم، دولت خود سر، كتابي راهنما براي معرفي تنها ابر قدرت جهان؛ امريكا، ترجمه جمعي از مترجمين، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1383، ص 19.
11ـ همان، ص 141.
12 ـ همان، ص55.
13 ـ همان .
14 ـ همان .
15 ـ همان، ص 56.
http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:فصلنامه تخصصی 15 خرداد ش 9


عذرخواهی کردن را یاد بگیریم
پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۲ ساعت 12:30 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
عذرخواهی کردن را یاد بگیریم


برای ترمیم صدمات عاطفی که در رابطه انسانی ما بروز یافته است، باید تلاش کنیم که ابتدا خطای خود را بیابیم و سپس آن را بپذیریم اما مشکل این است که هنوز عده بیشماری به آن درجه از مهارت عاطفی نرسیده اند که صمیمانه از دیگران عذرخواهی کنند و موضع دفاعی به خود نگیرند..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: عذرخواهی, معذرت خواهی, رابطه, رابطه عاطفی
الناز شاکردوست ازت متنفرم ...
پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۲ ساعت 10:28 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
ازت متنفرم الناز شاکردوستـ ...


خانم شاکردوست این روزها اما انگار بیش از هر زمان دیگری از شهرت و قواعد آن خسته شده! این را فعالیت های چند روز اخیر او در صفحه های مجازی می گوید. .



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: چهره ها
:: برچسب‌ها: الناز شاکردوست, سینما
عروس و دامادهای قجری در قرن 21 !
پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۲ ساعت 9:34 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

عروس و دامادهای قجری در قرن 21


یکی از مراحلی که عروس و دامادها پیش از مراسم عروسی شان می گذرانند، ماجرای انتخاب و خرید کارت عروسی است، کارت هایی که قرار است پیغام شادیشان را به گوش فامیل و دوست و آشنا برساند و از آنها برای حضور در این محفل دعوت کنند..




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: عروس و دامادهای قجری در قرن 21, عروس و دامادهای قجری, عروس و داماد
آیا عشق در عصر تکنولوژی دوام می آورد؟
پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۲ ساعت 8:32 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


شاید خیلی از ما این روزها نگران این باشیم که تکنولوژی بر موفقیت روابط ما اثر بگذارد. اگر نوآوری‌های دنیای تکنولوژی و میل ما برای دنبال کردن هر روزه آنها باعث شود بخواهیم این تنوع‌طلبی را در روابطمان هم داشته باشیم چه؟ و اگر اینطور باشد، چطور ممکن است بتوانیم در یک رابطه طولانی‌مدت و متعهد دوام بیاوریم؟ اینطور به نظر خواهد رسید که روابطِ گاه به گاه و متغیر، در جهت رسیدن به هدف ما برای کسب تجربیات جدید و موردعلاقه‌مان مفید واقع خواهد شد!



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: آیا عشق در عصر تکنولوژی دوام می آورد, عشق در عصر تکنولوژی, دوام عشق
راهنمای آمادگی برای عکس های ترسناک!
چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۲ ساعت 23:25 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
راهنمای آمادگی برای عکسی های ترسناک!


خیلی ها با روش های تصویربرداری آشنا نیستند؛ بنابراین دقیقا نمی دانند قبلش چه کار باید بکنند و چه آمادگی هایی داشته باشند. بنابراین تصمیم گرفتیم به تفکیک روش های تصویربرداری آمادگی های لازم قبل از انجام هر یک را توضیح دهیم. .


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
:: برچسب‌ها: سونوگرافی, رادیوگرافی, سی تی اسکن, ماموگرافی
چرا بعضی خانم ها ازدواج نمی کنند؟!
چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۲ ساعت 22:28 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


چه بپذیرید و چه نه، هر اتفاقی بهاری دارد و بهار ازدواج هم گل سال های جوانی است. نگاهی به شناسنامه تان بیندازید. اگر بیش از تعداد انگشتان یک دست از این دهه بهاری گذشته است باید به شما هشدار دهیم. زمان شما برای تجربه یک آرامش متفاوت هر روز کمتر می شود. .


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی، زنان
:: برچسب‌ها: ترس از ازدواج, عشق نافرجام, ازدواج دختران
۶ اشتباه خانم‌ها در رابطه‌ جنسی
چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۲ ساعت 20:29 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


آرزو دارید زندگی‌جنسی‌تان بهتر و جذاب‌تر بود؟ ممکن است خیلی راحت بخواهید تقصیر را به گردن همسرتان بیندازید که نمی‌تواند شما را به اوج برساند. اما شاید همه تقصیرها به گردن او هم نباشد. در زیر به ۶ اشتباه متداول اشاره می‌کنیم که ممکن است مانع شود به لذت جنسی که استحقاقش را دارید برسید. اما نگران نباشید، این اشتباهات قابل اصلاح هستند..



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: زناشویی، زنان
:: برچسب‌ها: ۶ اشتباه خانم‌ها در رابطه‌ جنسی, اشتباه خانم‌ها در رابطه‌ جنسی, رابطه‌ جنسی, رابطه‌ جنسی خانم ها
چطور به همسر خود بدبین نباشیم؟
چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۲ ساعت 11:23 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


آیا تاکنون بدبینی به همسر خود را تجربه کرده اید؟ دردی که شاید بتوان گفت درد دنیای مدرن است. آزادی ها به اندازه ای زیاد شده است که هرکس به خود اجازه می دهد به راحتی بر تعهدات و پیمان های خود پا بگذارد. بدبینی چیزی نیست که فقط فرد را آزار دهد. .


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت، تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: بیماری بدبینی, پارانوئید, اضطراب, خیانت
6 نشانه بیماری که خیلی ها دارند!
چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۲ ساعت 9:21 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
6 نشانه بیماری که خیلی ها دارند!


بدنتان با شما حرف می زند؛ فقط کافی است به او گوش دهید. بدن همیشه به شما هشدار می دهد چیزی در درونتان درست کار نمی کند. با ما همراه باشید تا با 6 نمونه از این علائم، معناها و راه های درمانشان آشنا شوید. .


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
:: برچسب‌ها: بیماری, نشانه های بیماری, غذا, استرس
ماجرای تخفیف گرفتن دختر بدحجاب
چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۲ ساعت 9:16 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
هر بار که برای خرید می رفت,کلی تخفیف می گرفت.می گفتː<تو خرید بلد نیستی!یه بار با من بیا;برات یه تخفیف حسابی می گیرم.>

آن روز با فروشنده جوان,با ناز و کرشمه از هر دری حرف زد وخندید.نیم ساعت بعد ,پس از فروش حیا و نجابتش توانست مانتو را با ده هزار تومان تخفیف بخرد!

استشمام رایحه تو لیاقت می خواهد,نگاه های هرزه مانند علف هرز جلوی رشد گل وجودت را می گیرند!



:: موضوعات مرتبط: داستان و متن آموزنده
:: برچسب‌ها: ستان 92 داستان آموزنده جدید داستان آموزنده مهر ماه
با سـؤال‌های فلسفی کودکان چه کنیم؟
چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۲ ساعت 8:19 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


یکی از مسائلی که پدر و مادرها را در پرورش کودکان مستاصل می‌کند، سؤال‌های عجیب و گاهی سخت کودکان از آنهاست. شاید پدر و مادرها پاسخ صحیح پرسش‌های آنها را بدانند اما نکته مهم این است که چطور آن را به کودکان تفهیم کنند تا حس کنجکاوی‌شان برطرف شود. .



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: كودك
:: برچسب‌ها: سوالات کودکان, فلسفی, تربیت کودک
گنجینه های زندگی
چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۲ ساعت 0:55 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
گنجینه های زندگی


« و خداوند شما بندگان را آفرید، سپس شما را می میراند و بعضی را به سن پیری و انحطاط می رساند».

اشاره

سالمندی، مصیبتی جانکاه نیست که به آن با دیدی منفی بنگریم و برایش متأسف باشیم. این دیدگاه که آدمی، پیری و سالمندی را تنها از دید ضعف قوا و انحطاط بدن یا ضعف دید و گوش و دیگر حواس مورد توجه قرار دهد، اشتباهی بس بزرگ است. ارزش سالمندی تا بدان جاست که رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، سالمندان را مایه برکت، و وجود آنان را در میان خانواده و جمع، همانند پیامبر در میان امت به شمار آورده اند. سالمندی، مرحله ای از مراحل عمر، همراه با زیبایی هایی است که بیشتر افراد به دلیل ناآگاهی یا نداشتن زمینه مناسب، با نگرانی و تأسف با آن برخورد می کنند و به آن حساسیت نشان می دهند. سالمندی، دوران برداشت محصول زندگی است که آدمی حاصل تلاش و فعالیت سال های عمر دراز و طولانی خود را در پیش رو می یابد.

مزایای سالمندی

سالمندی، هم از لحاظ فردی و هم از لحاظ اجتماعی مزایایی دارد. احساس کمال و پختگی، احساس بی نیازی از دیگران، بردباری در برابر مشکلات، داشتن اوقات فراغت برای سیر به سوی کمال، و نیز مجال رسیدگی به خود و ارزیابی خویش، از جمله مزایای فردی، و حرمت و احترام، عزیز بودن در خانواده، مورد احترام بودن در میان جمع، امر و نهی های ارشادی، توجه مردم به او به عنوان منبع فکر و اندیشه، و نیز مورد مشورت قرار گرفتن، ازجمله مزایای اجتماعی سالمندی است. از دیدگاه اسلام، موی سپید سالمند همانند نوری است که نباید آن را از بین برد. امام علی علیه السلام می فرماید: «اثر پیری و موی سپید را از بین نبرید که آن خود نور و جلاست». این نور تنها برای دنیا و تنها در این سرای نیست. پیامبر صلی الله علیه و آله هم می فرماید: «کسی که مویش در اسلام سپید گردد، در روز قیامت برای او نوری و جلایی خواهد بود».

سالمندی؛ کمال و ورزیدگی

سالمندی، نشان دهنده کمال آدمی است. آدمی پس از عمری تلاش و بندگی خداوند، قدم در مرحله ای می نهد که می تواند از فرصت و موقعیت جدیدش در راه تکمیل و تکامل و درست اندیشیدن استفاده کند و موقعیت خود را در جامعه و خانواده محکم تر سازد. او می تواند چنان در معنویت غرق شود که درجاتی عالی یابد و حتی مایه نجات گروهی از گمراهی و عذاب گردد. سالمندان، دنیایی از تجربه ها و آگاهی ها را به همراه دارند و می توان گفت تاریخی متحرک هستند. اینان در تصمیم گیری ها و حل مسائل و دشواری ها، ورزیده و با تجربه شده اند و روز به روز بر تجربه هاشان افزوده شده و آن ها را پربارتر و کامل تر ساخته است.

ارزش سالمندی

سالمند، انسانی پرارج و گران قدر است؛ از آن بابت که عمری را در راه اسلام و مکتب به سر آورده و گنجینهای از تجربه ها و آگاهی ها به شمار می آید. او در دوران زندگی سردی و گرمی بسیار چشیده است و می تواند برای جامعه خیر و سعادت پدید آورد. سالمند قادر است برای جامعه فکر و اندیشه تولید کند که حاصل آن، پربار کردن زندگی و حتی افزایش تولید مادی است. سردی و گرمی هایی که او در طول زندگی چشیده، می تواند وسیله ای برای هموار کردن راه زندگی اعضای کم سال تر جامعه به شمار آید. همه ابعاد وجودی او، درس سازندگی است. وجود او در جامعه، غنیمتی است برای همگان و تجربه ها و دانش هایش روشن کننده راه زندگی و چراغی فرا راه سعادت جامعه است.

سالمندی؛ دوران تجدید صفات

آدمی به هر میزان که سالخورده تر می شود، تصور روشن تری از زندگی به دست می آورد؛ راه و روش زندگی را بهتر فرا گرفته و متوجه لغزش ها و اشتباه های گذشته می شود. در دوران سالمندی، بسیاری از حالات و صفات تجدید و احیا می شود و نقاط مثبت و منفی بسیاری بروز و ظهور پیدا می کند. اصولاً دوران سالخوردگی، با نوعی بیداری همراه است که سالمندان در آن فرصت می یابند گذشته و آینده را در نظر مجسم کنند و همه آنچه بوده و خواهد بود را به صحنه آورند. این حالت ها ممکن است افراد را شاد یا ناراحت کند. در این سنین، تازه آدمی متوجه می شود که لذت ها چه زود فانی شدند و روزهای جوانی به چه سرعتی گذشتند و از دست رفتند.

فکر و احساس سالمندان

سالمندان، فکر و اندیشه ای خاص دارند که ناشی از دیده ها، شنیده ها و تجربه هایی است که در طول مدت زندگی به دست آورده اند. برخی این اندیشه را در خود می پرورانند که به پختگی و کمال رسیده اند، اندیشمند و صاحب رأی اند و می توانند الگوی دیگران باشند. اینان احساس می کنند که افرادی بی حساب نیستند و مورد شور و مشورت قرار می گیرند. برخی نیز احساس می کنند که از سوی فرزندان و خانواده خویش طرد شده اند و جامعه آنها را قبول ندارد. سالمندانی که راه ارتباطی میان خود و خدا را نمی یابند، در روزگار پیری، احساس پوچی و بی خاصیتی دارند و گمان می کنند که نمی توانند منشأ اثر باشند و این، احساس آزاردهنده را برای آنان پدید می آورد.

تظاهرات سالمندی

سال های پیری را می توان سال های متانت و آرامش دانست. سالمندی که عمری کار کرده و مسئولیت بسیاری را پذیرفته و به انجام رسانده است، اکنون در نزد وجدان احساس رضایت می کند؛ اما سالمندانی نیز هستند که قرار و آرام خود را از دست داده و بر گذشته خود ناراحت و متأسف اند، به ویژه اگر عمر را به بیهودگی گذرانده باشند. زود رنجی و نازک دلی، رکود و خمودی یا سرگرم شدن به کار و برنامه ای که حاصل ارزنده ای ندارد، تعصب در گفتار و عمل که گاه خود مانعی بزرگ برای ایجاد تفاهم و اشتراک فکری آنهاست و نیز رعایت آداب و رسومی که ممکن است بی ریشه بوده یا از گذشتگان به ارث رسیده و در آنان پایدار شده باشد، از جمله تظاهراتی است که در وجود افراد پیر و سالمند بروز و ظهور می کند.

سالمندی؛ دوران هجوم بیماری ها و عارضه ها

سالمندی، دوران هجوم بیماری ها و عارضه های گوناگون است؛ چنان که می توان گفت سالخوردگی، آشیانه بسیاری از مرض ها و زمینه های نامناسب زندگی و هجوم بیماری های گوناگون است. زوال جوانی و فرو افتادن آدمی در پیری و سالمندی، به صورت ناگهانی و یک باره نیست، بلکه صورت تدریجی دارد. آنها آهسته آهسته وارد این مرحله می شوند و روز به روز بر ضعف شان افزوده می گردد و به تدریج بستری و گرفتارشان می کند. همچنین بیماری های روانی بسیاری هستند که سالمندان از آن رنج می برند. برای درمان این بیماری ها، تنها نباید به تجویز داروهای مختلف اکتفا کرد، بلکه شایسته است فرد سالمند خواسته های جوانی خود را به دور انداخته و بیشتر از خود مراقبت کند و اطرافیان نیز بکوشند تا موجبات آسایش و راحتی او را فراهم آورند.

نقش سالمندان در خانواده

در یک خانواده متعارف و متعادل، سالمندان نقش سرپرست، راهنما یا کدخدایی را ایفا می کنند که کارشان امر و نهی، هدایت و ارشاد و تنظیم سیاست کلی خانواده است. فرزندان از آنها پیروی کرده و شیوه زندگی را می آموزند. سالمندان، پاسدار ارزش ها و حافظ سنت های اصیل و ارزیاب فرهنگ و میراث اجتماعی هستند. آنان با معاشرت و انس با نسل جدید، می کوشند مفهوم زندگی را برای آن ها روشن کنند، و مراقب باشند لغزش و خطایی از ایشان سرنزند، اخلاق و ادب را به آنها بیاموزند و حفظ و حراست از دستاوردها را به آنان آموزش دهند. سالمندان، همانند نگاهبانی هستند که امور و جریان های داخل شونده و بیرون رونده را تحت مراقبت دارند و تلاش می کنند خانواده در مسیر صواب هدایت شود.

فاصله نسل ها

از مسائل مهم عصر کنونی، فاصله میان جوانان و سالمندان است. مخالفت سالمندان با نسل جدید، به صورت بدبینی، تحقیر و گاه دشمنی و حمله است و مخالفت جوانان با آنها، به صورت مقاومت در برابر سالمندان و طغیان در برابر امر و نهی آنهاست. نوخواهی و تجددطلبی جوانان از یک سو، و پای بندی سالمندان به سنت ها از سوی دیگر، زمینه را برای درگیری ها و آسیب پذیری ها فراهم می کند. برای از میان بردن این فاصله و داشتن محیطی آرام و با صفا، باید دست جوان در دست سالمند قرار گیرد تا هر دو از وجود یکدیگر بهره برند. شناخت علل زمینه ساز ایجاد اختلافات، شناخت طبیعت دو نسل و انتخاب راه مناسب برای نزدیک کردن دو نسل به یکدیگر، در ایجاد این محیط آرام و باصفا بسیار مؤثر است.

توانایی های سالمندان

سالمندان به ظاهر پیر و ناتوان شده اند و به عبارتی به مرحله باز نشستگی رسیده اند، اما واقعیت این است که این افراد، توانایی های بسیاری دارند که به تناسب سن و امکان می توانند آنها را مورد استفاده و بهره برداری قرار دهند. بسیاری از این افراد برای نسل جوان افرادی مهم و قابل اعتمادند که می توانند به تربیت جوانان پرداخته و مشکلات و مسائل آنان را حل کنند. سالمندان باتجربه ها و اندوخته هایی که دارند، قادرند اعضای خانواده و جامعه را در حل مشکلات یاری دهند و شادی و طراوت در زندگی به وجود آورند. تدابیری که سالمندان برای زندگی در پیش می گیرند و تلاش هایی که در زندگی به کار می برند، بسیار مهم و ارزنده است.

نیاز جامعه به سالمندان

جامعه و نسل جوان، به هدایت و ارشاد نیاز دارد تا بتواند در مسیر صحیح زندگی گام بردارد. سالمندان از این جهت که صاحب آگاهی ها و اطلاعات فراوان هستند، می توانند با فراهم آوردن موجبات هدایت و ارشاد جوانان، جامعه ای را از سقوط در سراشیبی انحطاط و زوال حفظ کنند. سالمندان، گنجینه هایی از تجربه های زندگی را به همراه دارند و می توانند برای نسل جوان، مشاور و راهنمای خوبی باشند. آنان با استفاده از خطرات شیرین و تلخ زندگی خود یا حتی آنچه از دیگران دیده یا شنیده اند، می توانند به راهنمایی افراد پرداخته و با گذشت و صفای خود، به انتقال ارزش های سنتی بپردازند و وظیفه نسل جوان را در مورد آینده زندگی و مردم روشن کنند.

برکت وجود سالمندان

وجود سالمندان مایه برکت جامعه است. آنها، اختلاف ها و درگیری هایی را که در محیط خانواده ها پدید می آید، کج روی ها و انحراف هایی که در جامعه انسانی رخ می نماید و روابط تیره و نابه سامانی که در جامعه ها وجود دارد را با بیان و مراقبت خود از میان برده و به حل و رفع دشواری ها می پردازند. سالمندان، راهنما و رهبر همه اند و نه تنها نسل جوان، که گاه میان سالان هم به رهبری آنها نیازمندند. اختلاف ها به دست آنها رفع و حل می شود و تجربه های آنها ارزنده و کارساز، و طرز فکر و اندیشه شان جهت دهنده و رهایی بخش است. جوان نمی تواند مدعی شود به علت بالا بودن سطح علم و مدرک تحصیلی، از سالمند بالاتر و برتر است. اگر ارزش وجودی آنها و آگاهی هایشان را همواره در نظر داشته باشیم، چه برکتی بالاتر از برکت این نسل و چه نعمتی برتر از نعمت وجود سالمندان.

خواسته های سالمندان

سالمندی برای همگان است و خواه ناخواه خواسته هایی را به همراه دارد که باید بسیاری از آنها برآورده شود. جنبه های انسانی درباره سالمندان نباید فراموش شود، به ویژه احترام به شخصیت آنان که امری ضروری است. سالمندان معمولاً خواستار احترام اند و می خواهند مورد توجه و عنایت باشند. اگردستور دادند، به آن توجه شود و دیگران، امر و نهی آن ها را پذیرا باشند. احترام اطرافیان به آنان، موجب رضایت خاطر و شادابی آنهاست، به خصوص از آن بابت که در سایه آن احساس امنیت می کنند و میدانی برای تلاش و فعالیت خود می یابند. در صورتی که خواسته های آنها با احترام برآورده شود، ریشه بسیاری از عصبانیت ها در سالمندان می خشکد و عواطفشان بیشتر و محبت شان به اطرافیان افزون تر خواهد شد و تحمل و مدارای زیادتری در خصوص رفتار دیگران از خود نشان می دهند.

نیازهای عاطفی سالمندان

برای حفظ سالمندان از عوارض گوناگونی که در سر راهشان است، باید آنها را در شرایط محیطی مناسبی قرار داد که وجودعواطف گرم و مهرورزی، و نیز احترام و قدرشناسی از جمله شرایط مهم به وجود آمدن چنین محیطی است. حرمت گذاری بر سالمندان به ویژه در میحط خانواده، قدرشناسی و سپاس گزاری از تلاش ها و فعالیت های آنان و سرمایه گذاری های مادی و معنوی شان درباره نسل جدید و جامعه، تنها نگذاشتن آنان، برقراری ارتباط و ایجاد تفاهم با ایشان، هم دردی با آنان و گوش سپردن به دردها و سخن هایشان، در اولویت قرار دادن مسائل آنها و حل هر چه سریع تر مشکلاتشان، نادیده گرفتن خطاهایی که ممکن است از آنها سربزند، محبت به آنان و حمایت از آنها، از جمله وظایفی است که تک تک افراد خانواده در مقابل سالمندان و برای به وجود آوردن محیطی گرم باید به اجرا در آورند.

موقعیت سالمندان در دنیای صنعت

در دنیای غرب، بیشتر سالمندان جایگاه شایسته ای ندارند و مشکلات مالی، عاطفی، روانی و جسمی فراوانی گریبانگیر آنهاست. در آنجا وضعیت زندگی به گونه ای است که به آن امیدوار نیستند. به سر بردن در تنهایی و انزوا به علت دوری از خانواده و فرزندان، وضعیت روانی و روحیه آنان را به شدت متأثر کرده است؛ به گونه ای که برخی از آن ها در خانه سالمندان، بیمارستان ها یا اتاق انفرادی شان غریبانه می میرند و کسان و خویشانشان، حتی در دفن و تشییع آنها شرکت نمی کنند. در غرب اخلاق ها و رفتارها به گونه ای است که به سالمندان بی اعتنایی می شود و این کمبود، جزئی از فرهنگ و تمدن آن دیار گشته است. اقدامات دولت هم درباره آنها فریب کارانه و ظاهرسازی است و گاه برای آنان مشکل آفرین نیز می شود.

راز بی عزّتی سالمندان در دنیای فناوری

بی عزتی سالمندان در دنیای غرب و بی احترامی به آنان، دلایل گوناگونی دارد که از جمله آنها می توان به طرز فکر در دنیای صنعت برای ارزشمندی انسان اشاره کرد. در دنیای صنعت و فناوری، به هر میزان که توان تولید انسان بیشتر باشد، ارزش و احترام او زیادتر است؛ البته این امری است که در اندیشه اسلامی جنبه حیوانی دارد. تولید کننده نبودن سالمندان و نوع تفکر نسل جوان در این زمینه، وابسته نبودن به مکتب و مذهبی انسان گرا ونیز کمبود مهر و محبت، سببی برای رعایت نکردن حقوق و شئون سالمندان در این گونه جوامع می باشد و حاصل آن هم این است که چنین جوامعی، در سیه روزی و بدبختی و در شرایط سختی زندگی را می گذرانند.

سالمندان در دنیای سنتی

در جوامع سنتی، سالمندان موقعیت شایسته ای در خانواده و اجتماع دارند. افراد جامعه برای ایشان ارزش قائل اند و آن ها را رئیس و داور خویش می شناسند. نقش کلی پیران در محیط خانواده و اجتماع، نقش رئیس، معلم و راهنماست. در جوامع سنتی، پدربزرگ و مادر بزرگ، هسته مرکزی تشکیلات فامیلی هستند. آنها در نزد فرزندان و نوه ها محترم اند و وجودشان در آن محیط، نقش کدخدایی را دارد که امور به دست او سر و سامان می گیرد. تصور اطرافیان در مورد سالمندان این است که وجود آنها در خانه همچون شمعی است که محیط زندگی را روشن می کند و موجبات ثبات و شادمانی اعضای خانواده را فراهم می آورد. این جوامع، هم نشینی سالمندان را برای خود غنیمتی می شمارند و تصورشان این است که دیدن فرد سالمند، آدمی را به یاد خدا می اندازد.

جایگاه سالمندان در اسلام

اسلام به جامعه سالمندان با نظر احترام و تکریم می نگرد و با همه توجهی که به جوانان دارد، با سالمندان به شیوه ای رفتار می کند که افراد جامعه، وجود آنان را بی ارزش و بی مقدار نپندارند. حمایت از سالمندان، از اموری است که مورد توصیه اسلام و ارزش به شمار می آید. در اسلام سالخوردگی نشانه و نماد تجربه و دانایی است و سالخوردگان از مقام اجتماعی شگفتی برخوردارند، به ویژه از آن جهت که آنها گنجینه ای از دانش ها، تجربه ها، معلومات و اندیشه ها به حساب می آیند. از این رو باید مورد دلجویی، محبت و احترام قرار گیرند و شخصیت شان گرامی داشته شود. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: به پیران و بزرگان خود احترام کنید و بر کوچک تران خود رحمت و عنایت داشته باشید».

ضرورت ارتباط با سالمندان

وجود افراد سالمند در جامعه غنیمت است و آدمی قدر آنها را هنگامی می شناسد که خود فرد بزرگسال یا پدر و مادر شود و به جایگاه این افراد پی ببرد. بر این اساس، ارتباط با سالمندان با نسل جوان، امری ضروری است. جوان ناگزیر است در مسیر زندگی، روش درست و استواری داشته باشد و این هدف قابل دسترسی نیست، مگر اینکه آدمی راه خود را پخته و استوار سازد و از تجربه های آنهایی بهره گیرد که عمری این راه و برنامه را پیموده اند. بسیاری از افتادن ها، سقوط ها و انحطاط ها به دلیل نادانی است و جوان به علت قدرت و غرور، راه بهره گیری درست از آن را نمی شناسد و زندگی با سالمندان، جلو این سقوط ها و انحطاط ها را می گیرد. جوان با بهره مندی از تجربه های سالمندان می تواند نتیجه و حاصل عمر را غنا ببخشد و از مسیر اصلی خود منحرف نشود.

وظایف جوانان در برابر سالمندان

جوانان برای برقراری ارتباطی شایسته و نیکو با سالمندان، باید با وظایف خود آشنا شده و آنها را به بهترین شکل ممکن اجرا کنند. پذیرش و تحمل سالمندان، به ویژه پدر و مادر سالمند و حفظ و نگهداری آنها با صبر و بردباری، رعایت حرمت سالمند که سرباز زدن از آن نوعی تخطی از فرمان الهی است، بهره مندی از تجربه های آنها و نیز مهرورزی و رفع مشکلات آنها، از جمله وظایفی است که جوانان در خصوص سالمندان بر عهده دارند تا بتوانند زندگی آینده خود را بر پایه مشارکت آن پیران فرزانه پی ریزی کنند و با استفاده از تجربه های ایشان، به آرامش و موفقیت در زندگی برسند.

وظایف مردم در مورد سالمندان

در یک جامعه متعادل و اسلامی، مردم در مورد سالمندان وظایف و مسئولیت هایی دارند که باید به آنها توجه کنند. احساس مسئولیت در قبال سالمندان، رعایت احترام آنها و پاسداری و حمایت از منافع و مصالح ایشان، برآورده کردن توقعات و پذیرفتن آنان با رویی گشاده، قدرشناسی از آنها و ارج نهادن زحماتشان، مشارکت دادن ایشان در امور زندگی و جامعه، رعایت اصول انسانی در برخورد با آنها و گرامی داشت مقام ارزشمند سالمندان، وظایفی است که سرپیچی از آنها، نه تنها موجب خشم خداست، بلکه نظام حیات را هم دگرگون می کند. کوچک شمردن سالمندان ضمن آنکه نوعی نادانی به شمار می آید، در واقع نوعی خراب کردن بنایی است که آدمی خود در آن رشد یافته است.

خانه سالمندان

خانه سالمندان به صورت و شکل جدید، ره آوردی از غرب و حاکی از عدم احساس مسئولیت درباره انسان و ارزش های او و بینشی صرفا مادی در مورد اوست. نسل جوان غرب برای رفاه و آسایش خود، سالمندان را که عمری در تولید و تلاش بوده اند، از خود طرد کرده و به سرای سالمندان می برند. اسلام ضمن تأسف از این مسئله، می کوشد موجباتی را پدید آورد که سالمندان در خانه و در کنار فرزندانی زندگی کنند که عمری به تربیت و پرورش آنها همت گماشته و سرمایه عمر و جوانی خود را در آن راه گذاشته اند. در اسلام اداره سالمندان به عهده فرزندان است و آنها باید با نهایت قدرشناسی و عزت این کار را انجام دهند. تأسیس خانه سالمندان، از دو اندیشه رفاه و آسایش اطرافیان و رفاه و آسایش سالمندان ریشه می گیرد؛ البته دور داشتن سالمندان از محیط خانواده، در حقیقت محروم کردن آنها از مصاحبت ها و محبت های بی دریغ است.

پذیرش سالمندی

دنیا چون پلی است بر گذر که مراحل عمر را یکی پس از دیگری بر روی آن خواهیم گذراند. همان گونه که دوران جنینی، کودکی و جوانی را پشت سر می نهیم، دوران پیری و کهولت را هم تجربه خواهیم کرد. بازنشستگی و سالمندی، مرحله ای خاص از زندگی انسان است و سازگاری شخص با شرایط و عواقبی را می طلبد که در این مرحله برای آدمی پدید می آید. دوران سالمندی را هم می توان چون دوران جوانی و میانسالی زیبا کرد و بدون هیچ گونه ناراحتی و مشکلی آن را گذراند. یافتن وضع موجود، خوش بینی به آینده، پذیرش واقعیت سالمندی، نترسیدن از بازنشستگی و توجه به زیبایی های سالمندی، و نیز ایجاد نوعی سرگرمی و شغل برای خویش، از جمله توصیه هایی است که رعایت آنها، پذیرش سالمندی را آسان می کند.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: ماهنامه گلبرگ ، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، مهر 1384، شماره67


امتیازات و وی‍ژگی های خانواده های اسلامی
چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۲ ساعت 0:53 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
 امتیازات و وی‍ژگی های خانواده های اسلامی


مرور آیات شریفه قرآن کریم حکایت از این مسأله دارد که از منظر اسلام، انسان از ابتدای خلقت در محیط خانواده بوده است. آیات متعددی وجود دارد که خداوند آدم و حوا را مشترکاً خاطب قرار می دهد که این مسأله اهمیت جایگاه خانواده را از همان آغاز خلقت می رساند. این دیدگاه قرآنی در مقابل برخی از دیدگاه های غیر دینی قرار می گیرد. بر اساس این دیدگاه، خانواده از ابتدای خلقت وجود نداشته است و انسان های نخستین به صورت مشترک زندگی می کردند و نوعی زندگی گله وار در جوامع حاکم بود. در این جامعه، زن و شوهر هیچ نوع اختصاصی نسبت به همدیگر نداشتند و اساساً هیچ زنی به هیچ مردی اختصاص نداشت. این دیدگاه مورد قبول قرآن کریم نیست و از نگاه قرآن، از ابتدای خلقت، خانواده به معنی حضور زن و شوهر و فرزندان معنای خاص خود را داشته و خانواده دارای اصالتی خاص بوده است. بر اساس آیات قرآن، ضمن آنکه آدم و حوا همواره مورد خطاب خداوند بودند، در انجام امور خانواده نیز نوعی تقسیم کار میان آنها حاکم بود. به عبارت دیگر، تعامل و همکاری آدم و حوا در زندگی خود مورد تأیید قرآن کریم است.
زندگی نخستین با قواعدی که از سوی خداوند آموزش داده می شد و بخش هایی از آن در آیات شریفه قرآن کریم آمده است، سامان می یافت. به عنوان مثال، مسأله پوشش، که البته متفاوت با حجاب است، از جمله این قواعد بود. در این راستا، در قرآن کریم آمده است: «وَطَفِقا یَخصِفانِ عَلَیهما مِن وَرَقِ الجَنَّه»(1) همچنین در مورد نوع تعامل فرزندان با یکدیگر و نیز قواعد خاکسپاری نیز دستورات زیادی از سوی خدای متعال به آدم و حوا داده شد.
آیات شریفه قرآن بیانگر این مطلب است که انسان از خانواده به وجود آمده است و اولین خانواده هم خانواده آدم و حوا بوده است.
همچنین از همان ابتدا تقسیم کار در داخل خانواده وجود داشته است که در گذر زمان، این تقسیم کار به تدریج توسعه پیدا کرده است؛ البته توسعه تقسیم کار در خانواده لزوماً به این معنا نبوده است که باعث متزلزل شدن خانواده شده باشد عمق بیشتری به خانواده بخشیده شود. به عبارت دیگر، در نظام تقسیم کار معلوم شد که چه وظایفی برعهده زن است و مرد نیز باید مسؤولیت انجام چه اموری را برعهده گیرد و نحوه تعامل آنها با فرزندان چگونه باید باشد.

اصول تقسیم کار خانواده

یکی از نکات واجد اهمیت بسیار، که باید به آن توجه داشت، این مسأله است که مبنا و منشأ تقسیم کار در خانواده و بین زن و شوهر و فرزندان چه خاستگاهی دارد و از کجا می توان پی به وظایف زن و مرد و فرزندان در رابطه با خانواده برد. در این خصوص، اصولی ثابت و کلی وجود دارد که نباید از آنها غفلت کرد. یکی از این اصول کلی این است که وی‍ژگیهای جسمانی انسان ها در مسؤولیت پذیری آنها تأثیر مستقیم دارد. به عنوان مثال، نمی توان از انسانی نابینا انتظار داشت همانند فرد سالم و بینا تیراندازی و هدف گیری کند. بنابراین باید به این نکته توجه داشت که بین مسؤولیت ها و ویژگی های طبیعی و تکوینی انسان ها رابطه مستقیم وجود دارد.
برخی خصوصیات انسانی انسان ها نیز در پذیرش مسؤولیت ها و تقسیم کار تأثیر دارد. البته منبع توزیع مسؤولیت ها باید فراتر از انسان ها باشد و بنابر آیه «ان الحکم الا لله» این مسأله باید از منشأ وحیانی سرچشمه گرفته باشد.
به طور طبیعی و در فرآیند زمانی، عرف و فرهنگ هر جامعه هم در توزیع نقش ها و در نتیجه انتظارات اجتماعی تأثیر دارد و این مسأله قابل چشم پوشی نیست. البته این موضوع مشروط به آن است که عرف و فرهنگ جامعه منافاتی با داده های وحیانی نداشته باشد.
بنابراین با توضیحات فوق می توان وی‍ژگی های تکوینی، داده های وحیانی و فرهنگ و عرف جامعه را منابع اصلی نظام تقسیم کار خانواده دانست. البته باید همواره به این نکته توجه کرد که نظام تقسیم کار در درون خانواده نباید با داده های وحیانی تناقض و تعارض داشته باشد. از این جهت اصل داده های وحیانی بر وی‍ژگی های تکوینی و فرهنگ و عرف رایج در جامعه تقدم دارد. بنابراین نمی توان بدون توجه به وحی، اقدام به استفاده از به کارگیری نظام تقسیم کار خانوادگی جوامع دیگر دارد. زیرا چنین نظامی تنها بر مبنای عرف و شرایط خاص آن جوامع شکل گرفته است و تنها دارای توافق عرفی است. چنین کاری به هیچ عنوان عاقلانه نیست و لازم است هر نوع استفاده از نظام تقسیم کار جوامع دیگر با لحاظ داده های وحیانی و آموزه های دینی باشد.
بنابراین قاعده های رفتاری باید ریشه در نظام وحیانی داشته باشد و تنها در مواردی که وحی سکوت کرده است، از عرف و فرهنگ مدد گرفت. در نتیجه در مواردی که بالصراحه حکم الهی و اسلامی وجود دارد، نمی توان به عرف و فرهنگ استناد کرد و باید حکم دین را بر هر مسأله دیگر مقدم دانست.

خانواده های غربی و خانواده اسلامی

خانواده در دنیای غرب تعریف خاصی داشته است و گذر زمان، تغییراتی را در این تعریف ایجاد کرده است. در آن فرهنگ، زن جایگاهی داشته و در گذر زمان، آن جایگاه، غلیظ تر یا رقیق تر شده در این مسیر تحولات بسیاری را سپری کرده است هم چنان که آمد هرگونه بهره گیری از ویژگی ها و کارکردهای خانواده باید با لحاظ مبانی دینی و وحیانی باشد و هر نوع تخطی از این اصل مهم ناپذیرفتنی است. بسیاری از مسائلی که اکنون در حوزه زن و خانواده در جامعه ایرانی وجود دارد و تلاش می شود تا برای آنها راه حلی پیدا شود، موضوعاتی وارداتی هستند. درغرب به دلیل عدم اتصال به وحی، قاعده های تعامل در خانواده فاقد ریشه وحیانی است و ریشه عرفی دارد. این در حالی است که در جامعه ایرانی، وحی و عرف حضوری جدی دارند. بنابراین این جامعه تفاوت های اساسی با عرف و جامعه غربی دارد و موضوعات و مسائل آنها متفاوت است، هرچند موضوع جهانی شدن باعث ورود مسائل جوامع غربی به جوامع اسلامی شده است و این مسائل امروزه خانواده های مسلمان را به طور جدی تهدید می کند.
دنیای غرب وارد مسیحیت تحریف شده است. در مسیحیت تحریف شده جایگاه خانواده، تفاوت زیادی با نگاه اسلامی
دارد. اصولاً در مسیحیت تحریف شده، هیچ تشویق و ترغیبی برای شکل گیری خانواده وجود ندارد بلکه به نوعی تجرد و رهبانیت سفارش شده است. به همین دلیل، در میان کشیشان مسیحی، ازدواج معنا و مفهوم مشخصی ندارد. این در حالی است که در اسلام، سفارش ها و تأکیدات زیادی در خصوص ازدواج و تشکیل خانواده وجود دارد.
همچنین در اسلام، جایگاه زن تفاوت بسیاری با مسیحیت تحریف شده دارد. در آیات شریفه قرآن کریم گفته می شود. زن باعث تسکین و آرامش است. اگر به عرف مسیحیت نیز توجه شود، مشخص خواهد شد که همواره زنان در طول تاریخ با محرومیت مواجه بوده اند. اما مواجهه پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) با همسران و زنان معاصرشان از اهمیت و جایگاه والای زن در آیین مسیحیت و مکتب تشیع خبر می دهد.
البته در طول تاریخ پس از اسلام، جریانات و افرادی بودند که در حق زنان ظلم هایی را روا داشته اند، اما این مسأله ارتباطی به وحی و سنت اسلامی ندارد.
بر اساس توضیحات فوق، باید متذکر شد که فمینیسم، مسأله جوامع اسلامی نیست و به غرب برمی گردد. در طول تاریخ غرب، به زن و خانواده ظلم شده است و زنان پس از رنسانس به تدریج با حقوق خود آشنا شدند و استیفای این حقوق را دعوی می کردند. فمینیسم را، به این ترتیب، می توان واکنش و عکس العملی به قرن ها ظلم جوامع غربی و مسیحی در حق زنان دانست که البته این مسأله ارتباطی با وحی و سنت الهی و اسلامی ندارد.

قواعد خانواده اسلامی

از جمله قواعدی که در خانواده وجود دارد، بحث مدیریت و رهبری خانواده است. آنچه از آیات شریفه قرآن کریم و قواعد معین در سنت معصومین(ع) برای زن و شوهر استفاده می شود، بیانگر این مسأله است که در محیط خانواده، مدیریت برعهده مرد است. البته بیان این نکته که مدیریت خانه با مردان است به معنای مرد سالاری مصطلح نیست. در نگاه مردسالاری، مرد مطلق العنان است و حرف اول و آخر را در محیط خانواده می زند. در رویکرد مردسالار، یعنی اتفاقی که در غرب باستان و قرون وسطی تا اوایل رنسانس و حتی امروزه رخ داده است، همه افراد در محیط خانواده تحت امر مرد هستند و او برای انجام هر کاری توانا است و هیچ عاملی نمی تواند او را باز دارد.
در مقابل، در نظام خانواده مورد تأیید زن، مدیریت خانواده به معنای مردسالاری نیست؛ بلکه مدیریت خانواده بر عهده کسی است که با رعایت و بررسی مصالح و در نظر گرفتن قواعد عمل و در این مسیر همواره به دستورها و سفارش های دینی توجه می کند و بدون لحاظ این موارد تصمیمی را اتخاذ نمی کند. به این ترتیب این مسأله که مدیریت خانواده بر عهده مرد است، به هیچ عنوان به این معنا نیست که مرد بر زن شرافت و فضیلت دارد.
مروری بر متون و منابع دینی نشان می دهد که رویکرد انسان شناختی اسلام این است که آنچه دارای اصالت است، تنها بعد روحانی انسان است و سایر ابعاد وجودی انسان باید در خدمت این بعد باشد. زیرا بقای انسان به بُعد روحانی او است و بعد جسمانی محل تغییر است و از بین می رود. با این توضیح باید به این نکته توجه کرد که بعد روحانی انسان جنسیت بردار نیست.
بنابراین اسلام برای جنسیت ارزش ذاتی قائل نیست و آن چیزی که از منظر اسلام، دارای ارزش است، تقوا و پرهیزگاری است. که در قرآن کریم به صراحت آمده است: «ان اکرمکم عندالله اتقیکم»(2) پرواضح است که در رسیدن به مقام تقوا، تفاوتی بین زن و مرد نیست و همگان می توانند به این جایگاه دست یابند.
در برخی از روایات در خصوص تقسیم کار بین زن و مرد آمده است که کارهای بیرون از منزل برعهده مرد و کارهای داخل خانه باید برعهده زن باشد. این مسأله به هیچ عنوان به معنی ناتوانی یا عدم توانایی زنان نیست؛ بلکه به معنی تنظیم دقیق وظایف است و بیانگر توانمندی بالای زنان در محیط خانواده است.
هر خانواده بر دو پایه و مبنا استوار است:
اولین مبنا، تأمین معیشت و مایحتاج خانواده است که محتاج فعالیت های بدنی شدید است و تا حدودی عواطف و احساسات در آن جایگاهی ندارد. بنابراین از آن جا که مرد به لحاظ تکوینی، عاطفی و احساسی آفریده نشده است، انجام این وظیفه مهم برعهده او گذاشته شده است.
پایه دیگر خانواده، عواطف و احساسات است. به عبارت دیگر، علاوه بر تأمین معیشت، خانواده نیازمند عشق، محبت و احساسات است که این مسأله بیش از هر چیز در طبع زنان وجود دارد. بنابراین اگر زنان نیز مانند مردان در امر تأمین معیشت خانواده وارد شوند، پایه دوم خانواده عملاً ناقص خواهد ماند و خانواده های ناموفق شکل خواهد گرفت؛ هر چند که شاید در امر تأمین معیشت موفق باشد.
همچنین اگر جایگاه زنان و مردان در خانواده ها عوض شود نتیجه مطلوبی حاصل نخواهد آمد؛ زیرا آنها در موقعیت هایی قرار خواهند گرفت که با طبیعت وجودیشان متفاوت است و از این رو خانواده ای متزلزل شکل خواهد گرفت که عوارض سنگینی را در برخواهد داشت.
این عوارض، بیش از همه، به فرزندان خانواده برخواهد گشت؛ زیرا فرزندان بیشتر به مادر وابستگی دارند و در صورتی که مادر بیشتر وقت خود را صرف امور خارج از خانه نماید و وظیفه تأمین معاش را عهده دار شود پدر نخواهد توانست خلأ عاطفی به وجود آمده در منزل را تأمین کند و از این حیث فرزندان دچار مشکلات عاطفی و احساسی زیادی خواهند شد و بتدریج از فضای خانواده خود را جدا و خود را در گروه های اجتماعی دیگر تعریف خواهند کرد. ذیل چنین شرایطی است که می بینیم بعضی از خانواده ها گسسته می شوند و، به هر دلیل، مادر در منزل حضور ندارد و همه مسؤولیت ها بر عهده پدر قرار می گیرد.
حاصل آنکه وی هر دو وظیفه تأمین معاش و برآوردن عواطف و احساسات را بر دوش می کشد. طبعاً عمل به این هر دو وظیفه در چنین وضعیتی به صورت مناسبی، آن گونه که باید و شاید، میسر نمی شود. در مقابل در خانواده های پیوسته و معمولی، این وظایف باید بین مرد و زن تقسیم شود تا خانواده ای نمونه و مورد تأیید دین مبین اسلام شکل گیرد. البته در شرایطی که مرد خانواده نمی تواند نیازهای معیشتی خانواده را تأمین کند، زن می تواند در این مسأله به مرد کمک و مساعدت کند. نکته دیگر آنکه مالکیت درآمدی که زن از این طریق به دست می آورد به خود او تعلق دارد و مرد، در این خصوص، هیچ گونه حقی ندارد. به دیگر سخن زن، در صورت به دست آوردن درآمد، چه از محل کار و فعالیت و چه از محل ارث یا هدیه، اختیار صرف مال و اندوخته خود را دارد؛ اگر چه هزینه کردن این درآمد نباید در مسیری باشد که باعث به خطر افتادن خانواده شود. این مسأله بیانگر ارزش والای زن در مکتب اسلام است، در حالی که چنین جایگاهی در بسیاری از مکاتب غیراسلامی وجود ندارد.
در خصوص نحوه ارتباط والدین و فرزندان نیز اسلام دستورها و سفارش های موثری ارائه داده است: از طرفی فرزندان بنا بر آیه شریفه «و لا تقل لهما اف»(3) حق ندارند تعرض و توهینی نسبت به والدین باید در برخورد با فرزندان، مصلحت آنها را در نظر بگیرند و سعی کنند که همواره آنان را به تعالی و سعادت برسانند و محیط مناسبی را در خانواده برای رشد و پیشرفت آنها فراهم آورند.
بنابراین از نظر آیین اسلام، اخلاق و رکن مهم خانواده مطلوب است و والدین و فرزندان باید همیشه با اخلاق با یکدیگر برخورد و از هر نوع رفتار غیراخلاقی پرهیز کنند. اسلام، در واقع، به دنبال طراحی نظام خانواده ای است که گامی در جهت رسیدن افراد به سوی فلاح، رستگاری و سعادت باشد و انسان ها در مسیر سعادت کمال قرار گیرند.

کارکردهای خانواده اسلامی

خانواده مطلوب از نظر اسلام، کارکردهای مشخصی دارد که از جمله این کارکردها، تنظیم و ارضای نیاز جنسی است. برقراری این رابطه نتایج قابل توجهی خواهد داشت که از جمله آن می توان به آرامش روحی و روانی اشاره کرد. نیاز جنسی از جمله نیازهای انسان مانند خوردن و خوابیدن است و تأمین آن از نظر عقل و دین یک ضرورت مهم است. از منظر اسلام، این نیاز باید در قالب خانواده تأمین شود. این مسأله دلایل گوناگونی دارد و بر مبنای قواعد و ضوابط خاصی صورت می گیرد. چنین مسأله ای با طبیعت انسانی سازگار است. همچنین از آن جا که انسان به دنبال بقای نسل است، اگر روابط جنسی ضابطه مند نباشد، نسل انسان نامشخص خواهد شد. بنابراین جهت بقای نسل انسان، روابط جنسی قاعده مند و در چارچوب خانواده مورد تأکید ویژه اسلام است و این مسأله با آموزه های عقلی و منطقی هم سازگار است.
در نهاد خانواده، زن و شوهر علاوه بر انجام کارکردها وظایف خود، نقش مراقب یکدیگر را نیز ایفا می کنند. به عبارت دیگر، نوعی دستگاه کنترل اجتماعی در خانواده شکل می گیرد و زن و شوهر همواره در راستای اصلاح مشکلات و عیوب رفتاری خود گام برمی دارند و از این جهت خانواده می تواند در مسیر تعالی و ستعادت قرار گیرد.
این مسأله در خصوص فرزندان نیز صدق می کند و از این جهت، پدر و مادر می توانند با همفکری چشم انداز آینده فرزندان را مشخص کنند و آنها را در مسیری صحیح و انسانی تربیت و کنترل های لازم را بر آنها اعمال کنند.
یکی دیگر از کارکردهای مهم خانواده، کمک به همسرگزینی فرزندان است. از این جهت، نقش خانواده ها بسیار مهم است و مشارکت آنها، تأثیر بسیار زیادی در انتخاب صحیح فرزندان خواهد داشت. در صورتی که این اتفاق رخ دهد و امر انتخاب همسر، با نظر و هماهنگی والدین باشد، فواید و آثار مثبت بسیار زیادی در پی خواهد داشت و پس از ازدواج، والدین نیز از فرزندان خود حمایت های زیادی خواهند کرد؛ اما در صورتی که ازدواج فرزندان بدون توجه خانواده ها به این مسأله مهم صورت گیرد، مشکلات زیادی به همراه خواهد داشت و اختلافات بسیاری پدید خواهد آمد. امروزه یکی از مشکلات جامعه ایرانی در حوزه خانواده، بی توجهی به نقش خانواده ها در امر ازدواج است که باعث رشد مسائلی مانند رشد اختلافات خانوادگی، ضعیف شدن پیوندهای خانوادگی، طلاق و متارکه شده است.
مهمترین نقش خانواده، کنترل اجتماعی است، بنابراین اگر این نقش تضعیف شود طبعات بسیار زیادی بر جامعه حادث خواهد شد. یکی از مشکلات امروز جامعه، ورود الگوهای وارداتی غربی است که باعث تضعیف جایگاه خانواده می شود. این الگوها با رواج فردیت و تجرد، نقش پدران و مادران را در خانواده ها کمرنگ و از این طریق جایگاه خانواده ها را سست کرده اند.
بنابراین باید با توجه و تأکید بر آموزه های وحیانی و مبانی دینی، اقدام به بازسازی و حفظ جایگاه نظام خانواده، و از این طریق، با الگوهای وارداتی و غربی برخورد کرد.
خانواده مطلوب از دیدگاه اسلام دارای کارکردهای مهمی است که می تواند باعث سعادت و پیشرفت انسان ها شود. چنین خانواده ای، از این جهت، برتری ها و مزیت های بسیاری بر خانواده های غیراسلامی دارد. تشریح و تبیین خانواده اسلامی در مجامع علمی و رسانه های عمومی می تواند باعث کاهش مشکلات اجتماعی امروز جهان شود و کانون خانواده ها را قدرتمندتر کند.
در واقع تقویت نقش خانواده ها، مهم ترین عامل در راستای حل مشکلات اجتماعی و فرهنگی جامعه است و لازم است که همه مدیران و برنامه ریزان فرهنگی به این مسأله مهم توجه کنند و برنامه های خود را در این راستا قرار دهند.

پی نوشت ها :

1. سوره مبارکه طه، آیه 121.
2. سوره مبارکه حجرات، آیه 13.
3. سوره مبارکه اسراء، آیه 23.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: نشریه خردنامه هشمهری، شماره 87 .


نقش مسجد در تعالي و تحكيم بنيان خانواده (1)
چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۲ ساعت 0:52 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
نقش مسجد در تعالي و تحكيم بنيان خانواده (1)


چكيده:
 

اين نوشتار به نقش مسجد در تعالي و تحكيم بنيان خانواده مي پردازد. آنچه در اين مقاله به شرح و تبيين آن پرداخته مي شود عبارتند از:
- مسجد از منظر قرآن كريم
- مسجد از منظر رسول اكرم (ص) و حضرات معصومين عليهم السلام
- خانواده ي اهل مسجد، ‌آثار و پيامدهاي حضور در مسجد
- مسجد كانون آرامش بخش
- مسجد الهام بخش نظم و انظباط
- مسجد محل تجلي شناخت و معرفت و بصيرت ديني
- مسجد كانون ايمان و عبوديت علم و دانش و معارف قرآني
- مسجد عامل بازدارنده خانواده از انحرافات
- مسجد كانون صبر و استقامت و...

كليد واژه:
 

مسجد، ‌خانواده، معرفت، ‌ايمان، علم، حيا

مقدمه:
 

مسجد عبادتگاه عاشقان و بندگان صالح خداوند و بزرگترين و مهمترين پايگاه اسلام است. در طول تاريخ اسلام مساجد همواره كانون عبوديت علم و دانش فقه و فقاهت آموزش قرآن و اخلاق تبليغ دين و اصول آن و ابلاغ احكام شرع و... بوده و هست و خواهد بود. و بسياري از علما و دانشمندان كه به مدارج عالي كمال دست يافتند در پرتو انس با مسجد و تعليم و تربيت در آن بوده است. مسجد از جهات مختلف در به كمال رساندن افراد و جامعه نقش دارد.
و به تعبير امام خميني (ره): (( مسجد سنگر است، ‌سنگرها را حفظ كنيد، از خالي ماندن مسجد ها بترسيد)). اين پايگاه عظيم نقش عمده اي در تعالي و تحكيم بخشيدن كانون مقدس خانواده دارد. در واقع با انس خانواده با مسجد و بهره گيري از اثرات ارزنده و نورانيت معنوي آن از يكسو تربيت ديني و بصيرت و معرفت والا در نظام خانواده حاكم مي گردد و از دوم سو خانواده تجليگاه ارزشهاي الهي گرديده و از سوي سوم زمينه سعادتمندي خانواده و اجتماع را به ارمغان مي آورد. در اين پژوهش در صدديم «نقش مسجد در تعالي و تحكيم بنيان خانواده» را مورد بررسي قرار دهيم به اميد آنكه مورد رضايت قادر متعال و ساحت مقدس امام عصر (عج) و تمامي علاقه مندان به خاندان عصمت و طهارت و مكتب علوي قرار گيرد. شايان ذكر است كه حضور در مساجد نقش هاي مهمي در پويائي و سعادتمندي و تكامل فردي و اجتماعي به ارمغان مي آورد. يكي از نقش هاي مهم مساجد، ‌نقش آن در تعالي و تحكيم بنيان خانواده است. بيش از اينكه به اين مهم پرداخته شود، ‌مي طلبد مختصري به جايگاه مسجد از منظر قرآن كريم از يكسو و مسجد از منظر حضرت رسول اكرم (ص) و حضرات معصومين( عليهم السلام) از دوم سو اشاره نمائيم.

مسجد از منظر قرآن كريم:
 

كعبه اولين خانه اي است كه به منظور عبادت توده ي مردم بنا شد و اولين مركزي است كه عبادت كنندگان را به سوي خود جذب نموده است:« ان اول بيت وضع للناس ببكه مباركا و هدي للعالمين» (سوره آل عمران آيه 97) نخستين خانه اي كه براي مردم(و نيايش خداوند) قرار داده شده در سرزمين مكه است كه پربركت و مايه ي هدايت جهانيان است.
اولين خانه كه براي همه ي مردم وضع شده و هدايت جهانيان را تامين مي كند كعبه است و هيچ اختصاصي به گروه و نژاد خاصي ندارد و مردم اقليم معيني از افراد اقليم ديگر اولي به آن نيستند و مرزهاي جغرافيايي نيز در اين امر همگاني نقش ندارند. ملل گوناگون جهان از هندي و فارس و كلداني و يهودي و عرب آن را گرامي مي داشتند. (جوادي آملي، صهباي صفا، ص 149)
اگر كعبه بعنوان قبله ي مسلمانان انتخاب شده است جاي تعجب نيست زيرا اين نخستين خانه ي توحيد است و با سابقه ترين معبدي است كه در روي زمين وجود دارد، هيچ مركزي بيش از آن مركز نيايش و پرستش پروردگار نبوده، خانه اي است كه براي مردم و بسوي جامعه بشريت در نقطه اي كه مركز اجتماع و محلي پربركت است ساخته شده است (تفسير نمونه ج3 ص9) نام ديگر خانه كعبه «بيت الله» هست كه بعنوان خانه ي مردم معرفي شده، و اين تعبير بيان كننده ي اين حقيقت است كه آنچه بنام خدا و براي خداست بايد در خدمت مردم و بندگان او باشد و آنچه در خدمت مردم و بندگان خدا است براي خدا محسوب مي شود.(همان منبع ص 10)
«ان الذين كفروا و يصدون عن سبيل الله والمسجد الحرم الذي جعلناه للناس سواء العاكف فيه و الباد» (سوره حج آيه 25) به فرموده ي اين آيه كريمه، مسجدي كه در حريم كعبه بنا نهاده شده و محل نماز و نيايش و طواف است براي همه ي مردم بطور مساوي قرار داده شده و هيچ فرقي در اين جهت، بين ساكنان مكه و مسافراني كه از نقاط ديگر جهان به آن سو سفر مي كنند، ‌نيست. (جوادي آملي صهباي صفا ص152) پس از تحمل سختي ها و مرارت هايي كه حضرت رسول اكرم (ص) در راه پيشبرد اهداف عاليه اسلام متحمل شدند، خداوند براي نشان دادن بخشي از آيات و عظمت دستگاه خلقت و رموز هستي هديه اي بزرگ به رسول گرامي اسلام(ص) داد و براي تسكين آرامش آن حضرت، وي را به معراج برد. با توجه به اينكه حضرت رسول به مرحله ي بندگي و عبوديت كامل رسيده بودند، اين سفر زميني و عروج آسماني زمينه را براي اطمينان كامل ايشان به قدرت عظيم الهي فراهم كرد. آغاز و شروع اين سفر از مكان مقدس (مسجد الحرام) بود.
«سبحان الذي اسري بعبده ليلا من المسجد الحرام الي المسجد الاقصي الذي باركنا حوله لنريه من آياتنا انه هوالسميع البصير»(سوره اسرا آيه 1) كلمه ي «عبد» نشان مي دهد كه اين افتخار و اكرام به خاطر مقام عبوديت و بندگي رسول الله (ص) بود، ‌چرا كه بالاترين مقام براي انسان است كه بنده ي راستين خدا باشد. (طباطبايي، تفسير الميزان، ج 13ص 8) مسجد بهترين سكوي پرواز معنوي مومن است (من المسجد) مسجد بايد محور كارهاي ما باشد (من المسجد الحرام الي المسجد الاقصي ) حركت هاي مقدس، ‌بايد از راهها و جايگاه هاي مقدس باشد. (اسري... من المسجد) سرسبزي و بركات بايد بر محور مسجد و پيرامون آن باشد. (المسجد... باركنا حوله) (( قرائتي، تفسير سوره اسراء ص 14))
(انما يعمر مساجد الله من ءامن بالله اليوم الاخر و اقام الصلواه و اتو الزكوه و لم يخش الا الله فعسي اولئك ان يكونوا من المهتدين) «سوره توبه آيه 18» مساجد الهي را تنها كسي آباد مي كند كه ايمان به خدا و روز قيامت آورده و نماز را بر پا دارد و زكات را بپردازد و از چيزي جز خدا نترسد، ‌پس اميد است كه اينان از راه يافتگان باشند.
هنگامي كه اين مراكز مقدس اسلامي به صورت كانونهاي انسان سازي و كلاسهاي عالي تربيت در مي آيد كه بنيانگزاران و پاسداران شجاع داشته باشد، ‌آنها كه از هيچ كسي جز خدا نترسند، ‌و تحت تاثير هيچ مقام و قدرتي قرار نگيرند، و برنامه اي جز برنامه هاي الهي در آن پياده نكنند. (تفسير نمونه ج 7 ص317)

مسجد از منظر حضرت رسول اكرم (ص) و معصومين (عليهم السلام):
 

در بيان فضيلت اهميت بناي مساجد و پاداش رفت و آمد به آن سخنان ارزنده اي از حضرات معصومين عليهم السلام در منابع حديثي ذكر شده كه از يكسو ضرورت فرهنگ مسجد سازي به عنوان يك فريضه ارزشمند تلقي گرديده و از دوم سو ارتباط مردم با مساجد علامل عمده در پويايي و شكوفايي معنوي آنان و تقرب به خداوند است و از سوم سو حضور در مساجد زمينه ي كسب علم و دانش كه مورد تاكيد قرآن و حضرات معصومين (عليهم السلام) است را فراهم نموده و زمينه ي رشد و بالندگي جامعه ي اسلامي را مهيا مي سازد و از چهارم سو حضور در مساجد نقش عمده اي در تعالي و تحكيم بنيان خانواده و ايجاد روابط عاطفي و سرشار از صميميت و مهرورزي و صلح و صفا توام با معنويت در ميان والدين و فرزندان در كانون خانواده را تحقق مي بخشد.
اكنون به برخي از اين سخنان ارزنده مي پردازيم:
از وجود پيامبر عزيز نقل شده كه فرمود:« هر كه مسجدي بسازد گرچه به اندازه جايي باشد كه شتر مرغ در آن تخم نهد، ‌خدا در بهشت براي او خانه بسازد» (نهج الفصاحه، ‌حديث 3011 ص 416، وسائل الشيعه باب 8 از ابواب احكام مساجد) و همچنين فرمود:«خداوند وقتي مرضي را از آسمان بر مردم فرود آورد آن را از بانيان مساجد بگرداند» (نهج الفصاحه، ‌حديث 3008، ص416) و نيز فرمود:« به آنها كه در ظلمات شب به سوي مساجد مي روند بشارت بده كه روز رستاخيز روشني كامل دارند.»( همان منبع حديث 3009) و نيز فرمود: (كسي كه چراغي در مسجدي برافروزد فرشتگان و حاملان عرش الهي مادام كه نور آن چراغ در مسجد مي تابد براي او استغفار مي كنند» (تفسير نمونه ج7 ص 318 ص به نقل از كتاب كنز العرفان ج 1 ص 108) از رسول خدا (ص) نقل شده كه فرمود:«نماز كسي كه صداي اذان را بشنود و بي دليل، ‌در نماز جماعت شركت نكند، ‌ارزش ندارد.»( همان منبع، ص 209)
امام علي (ع) بارها مي فرمود: « هر كه به مسجد رفت و آمد كند، يكي از هشت چيز را به دست آورد: برادري كه در راه خدا از او بهره مند گردد، ‌دانشي برگزيده، نشانه اي استوار، ‌رحمتي مورد انتظار، سخني كه او را از تباهي باز دارد، ‌سخني كه بشنود و او را بر راه هدايت رهنمون شود و يا گناهي را به سبب بيم يا آرزم ترك كند. » (شيخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 75)
امام حسن(ع) همواره مي فرمود:« اهل مسجد زائران خدايند و بر ميزبان سزاوار است كه به ديدار كننده اش هديه بدهد» (دشتي، مجموعه نهج الحياه ج 5 صفحه 508) امام صادق(ع) از پدرانش (عليه السلام) روايت نموده كه پيامبر خدا (ص) فرمود: «هر كه قرآن گفتارش و مسجد خانه اش باشد خداوند خانه اي براي او در بهشت بنا نهد» و نيز فرمود:« هر كه پياده سوي مسجدها مي رود پاي خويش را بر هيچ خشك و تري ننهد، ‌جز آنكه اين زمين تا زمين هفتم براي او خدا را تسبيح گويند و به پاكي ياد كنند.» (شيخ صدوق ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 75) در خصوص پاداش نماز جماعت امام صادق(ع) فرمود: «به راستي، ‌نماز جماعت بيست و سه درجه بر نماز فرادي برتري دارد و بيست و پنج نماز به شمار مي آيد» (همان منبع ص 99)

خانواده اهل مسجد، ‌آثار و پيامدهاي حضور در مسجد و نقش آن در تعالي و تحكيم بنيان خانواده:
 

نخستين اقدام وجود مقدس پيامبر(ص) در مدينه احداث مسجد بود. اين اقدام آثار و بركات ارزشمندي از قبيل: ايجاد مركزيت عبادي و تشكيل حاكميت اسلامي، تعليم و تربيت و علم و دانش، آشنايي با مبناي فقهي و احكام ديني، وحدت همدلي و انسجام در ميان آحاد مختلف جامعه مسلمين، تحكيم مباني اعتقادي و فرهنگ سازي ديني در انجام معاشرت با مردم، زدودن انواع و اقسام جاهليت ها، ‌پايبندي به قوانين ديني، ‌اجراي شريعت الهي، تحكيم بنيان نظام خانواده و... را به ارمغان آورد. با توجه به آنچه گفته آمد، اكنون به آثار و بركات «خانواده اهل مسجد» و نقش آن در تعالي تحكيم بنيان خانواده مي پردازيم.

1- مسجد كانون آرامش بخش و بازتاب آن در خانواده ي اهل مسجد:
 

حضور در بيت الله نشان از تعهد اخلاقي و پايبندي اهل خانواده به معتقدات و دستورات الهي و شريعت مبين اسلام است. با حضور والدين و فرزندانشان در مسجد و اقامه ي نماز يا شركت در جلسات و مناسبت هاي ديني، ‌سخنراني، ‌عزاداري و اعياد اسلامي كه معمولاً در مساجد برپا مي گردد، روحيه نشاط و آرامش و شادابي در خانواده اهل مسجد مهيا مي گردد. زيرا مسجد خانه ي خداست و قرارگاهي است كه با نام و ياد خدا آرامش بر قلوب و اهل خانواده حاكم مي گردد.

2- مسجد الهام بخش نظم و انظباط در زندگي خانوادگي:
 

نمازي كه به انسان توصيه شده كه در اوقاتي معين بويژه همراه با جماعت و حضور در مسجد اقامه گردد، ‌انسان را وقت شناس و منظم مي نمايد. پرواضح است حضور خانواده اهل مسجد در خانه ي خدا ضمن ثواب و پاداش فراوان كه از ناحيه ي حق تعالي به آنان عنايت مي گردد. زمينه نظم و وقت شناسي در زندگي را نيز به آنان مي آموزد. شايان ذكر است كه يكي از عمده ترين عوامل موفقيت برنامه ريزي و نظم در امور است حضور خانواده اهل مسجد، زمينه را براي برنامه ريزي زندگي بر اساس معيار ديني فراهم مي نمايد.

3- مهيا ساختن خانواده اهل مسجد در جهت اعتلاي شناخت و معرفت نسبت به دين و دستورات ديني:
 

براي رسيدن به تكامل، نخستين گام كسب «معرفت و بصيرت» يعني نورانيت دل و ديده است. شناخته و معرفتي كه از يك سو به فهم و مقام والاي پروردگار و از دوم سو شناخت دين برگزيده ي آن يعني اسلام و از سوم سو شناخت نسبت به دستورات ارزنده ي آن بينجامد سرمنشاء اين معرفت رسيدن به كمال يعني قرب الي الله است كه بخش عمده اي از آن را مي توان در مسجد و اقامه ي نماز جماعت يافت. در ارتباط با اهميت بصيرت و معرفت در قرآن آمده است: « آيات الهي و كتاب آسماني كه سبب بصيرت شماست البته از طرف خدا آمد پس هر كه بصيرت يافت خود به سعادت رسيد و هر كس كور بماند خود در زيان افتاد و من نگهبان شما از عذاب نيستم( سوره انعام، آيه 104)

پي نوشت ها :
 

*مدرس دانشگاه آزاد اسلامي واحد خميني شهر
 

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: فصلنامه قرآني کوثر شماره 40


آرامش در زندگی از منظر اسلام
چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۲ ساعت 0:51 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
آرامش در زندگی از منظر اسلام


چکیده

در این مقاله کوتاه می‌خوانیم که یکی از دغدغه هائی که معمولا در بین جامعه و اعضای خانواده حکم فرماست، عدم امنیت و آرامش می‌باشد. تا جائی که بیان داشتیم بسیاری از زندگی‌ها دارای آسایش و حتی تجملات و رفاهیات بسیار شدیدی هستند. اما در آن جامعه آسایش و امنیت ابدا حکم فرما نیست. اساسا در زندگی؛ چه فردی و چه اجتماعی انسان‌ها بایستی خدا محور باشند تا بتوانند به آرامش دست یابند. به طور کلی آرامش در پناه یاد خدا به دست می‌آید یعنی کسانی که از یاد حضرت باری تعالی فاصله گرفته‌اند معمولا در زندگی خود مضطرب و نگران به نظر می‌آیند. در این نوشتار بیان داشتیم که خانواده، هسته مرکزی جامعه است و شکل‌گیری جامعه از خانواده آغاز می‌شود. خانواده به گروهی خاص از خویشاوندان اطلاق می‌شود که در برآوردن نیازهای اساسی اعضا، مسئولیت اصلی را عهده‌دار است. این گروه، ترکیبی از افراداند که از طریق خون، ازدواج یا فرزند خواندگی (در غیر حوزه اسلام) به هم مربوط می‌شوند. ما در این نوشتار بر آن شدیم که اولا آرامش را به فراخور مقاله معنا نمائیم و پس از آن با اقتباس آیات و روایات در این زمینه، برخی از عواملی که از نگاه قرآن برای جامعه و حتی خانواده برای امنیت و آسایش کاربرد اجتماعی و فرهنگی بسیار شدیدی دارد یاد آور شویم.
کلید واژه‌ها : آرامش، آسایش، سکینه، یاد خدا، ازدواج، نظم باعث امنیت، نظم و انضباط، تلاش و کوشش.

مقدمه

در نگاه اول باید دانست که آرامش در زندگی از بهترین نعمت‌های الهی است که خدای تعالی به انسان ارزانی نموده است زیرا انسانی که در زندگی آرامش دارد، نگران نیست و افعال روز مره زندگی خویش را به نحو درستی به انجام می‌رساند. باید دانست که شاید اکثر خانواده‌ها از یک نوع آسایش نسبی برخور دارند ولی وقتی به زندگی آن‌ها مراجعه می‌شود، می‌بینیم که زندگی آنان از آرامش خاصی برخور دار نیست و بیشتر افراد آن خانواده مضطرب هستند و دچار استرس و افسردگی روزمرّه هستند. امروز، بشر در بُعد معرفتی دچار تحیّر علمی و نسبیت گرایی و عدم ثبات در آرا و عقاید است و در بُعد روانی، دچار تردید عملی، افسردگی و اضطراب، فقدان آرامش و اطمینان خاطر و از خود بیگانگی و به تعبیری، بی‌خویشتنی است و از جهت اخلاقی نیز گرفتار انحرافاتِ خصلتی گسترده و به لحاظ خانوادگی، دچار از هم پاشیدگی داخلی و از نظر اجتماعی و سیاسی، گرفتار مسائلی چون هرج و مرج بین‌المللی، مشکل اوقات فراغت و تورّم و مانند آن است که مجموع این علل علمی و عوامل روانی و... سبب پیدایش تنش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی شده و حتی تهاجم بی رویه فرهنگی گردیده است. بر این اساس است که مرحوم استاد بزرگوار شهید مطهری در این زمینه نگاهی بسیار اندیشمندانه دارند؛ ایشان می‌فرمایند: انسان فطرتاً جویای سعادت و خوشبختی است؛ از تصور وصول به سعادت غرق در مسرت می‌گردد و از فکر یک آینده شوم و مقرون به محرومیت لرزه بر اندامش می‌افتد، لذاست که سخت دچار دلهره و اضطراب می‌گردد. اگر بخواهیم خوشبختی در سایه آرامش را مثال بزنیم می گوئیم که موفقیت یک دانش‌آموز، معلول دو چیز است: سعی و تلاش خودش، دیگر مساعدت و آمادگی محیط مدرسه و تشویق و ترغیب و تقدیر اولیای مدرسه. یک دانش‌آموز ساعی و کوشا اگر به محیطی که در آنجا درس می‌خواند و معلمی که آخر سال نمره می‌دهد اعتماد نداشته باشد و نگران یک رفتار غیرعادلانه باشد، در تمام ایام سال دلهره و اضطراب سراپای وجودش را می‌گیرد. تکلیف انسان با خودش روشن است. از این ناحیه اضطرابی دست نمی‌دهد، زیرا اساسا یک قاعده کلی است که اضطراب از شک و تردید پدید می‌آید. انسان درباره آنچه مربوط به خودش است شک و تردید ندارد. آنچه که انسان را به اضطراب و نگرانی می‌کشاند و آدمی تکلیف خویش را درباره او روشن نمی‌بیند جهان است. آیا کار خوب فایده دارد؟ آیا صداقت و امانت بیهوده است؟ آیا با همه تلاش‌ها و انجام وظیفه‌ها پایان کار محرومیت است؟ اینجاست که دلهره و اضطراب در مهیب‌ترین شکل‌ها رخ می‌نماید. ایمان مذهبی به حکم اینکه به انسان که یک طرف معامله است، نسبت به جهان که طرف دیگر معامله است، اعتماد و اطمینان می‌بخشد، دلهره و نگرانی نسبت به رفتار جهان را در برابر انسان زایل می‌سازد و به جای آن به او آرامش خاطر می‌دهد. (1) بنابرین کسانی که خدا را از زندگی خویش حذف نموده‌اند، آن‌ها نیز در یک نوع اضطراب و نگرانی عمیقی به سر می‌برند. با توجه به این مقدمه ای که راجع به آرامش بیان شد؛ در این نوشتار بر آنیم که با توجه به آیات و روایات بیان نمائیم که بهترین و اولی‌ترین آرامش، آن آرامشی است که در پرتو خدای تبارک و تعالی باشد.

معنای آرامش چیست؟

باید توجه نمود که آرامش یکی از نعمت‌های بزرگ خداوند است. بدین جهت از نعمت‌هایی که خداوند در قرآن بارها بیان کرده است، مسئله‌ی امنیّت و آرامش است. خاطر نشان می‌شویم که این امنیت و آرامش خود نیز دارای زوایای متعددی می‌باشد که از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به امنیّت و آرامش فیزیکی، روانی، علمی، اقتصادی، اشاره نمود. این که الآن در جامعه‌ی ما می‌گویند: فلانی امنیّت شغلی ندارد. یعنی نمی‌داند فردا چه می‌شود؟ یا مثلاً مهریه‌ها را گران می‌کنند؟ می‌گوییم: مگربناست که دخترت را بفروشی؟ این همه سکه چه خبر است؟ در جواب می‌گوید: می‌ترسم یکوقت داماد، دخترم را طلاق بدهد و رها کند و برود. من امنیّت خانوادگی ندارم. مهر زیاد می‌گیرم، که بتوانم داماد را چهار میخ کنم. اگر خواست فرار کند، گیر باشد؛ و یا در امنیّت خانوادگی! اینکه ما ضامن می‌گیریم برای این است که امنیّت اقتصادی نیست. می‌ترسیم ببرد و مال انسان را به یغما ببرد و نیست کند و بخورد. می‌گوییم: چه کسی ضامنت است؟ اینکه اسلام سفارش کرده راست حرف بزنید، برای اینکه اگر مردم دروغگو شدند، هیچ کس به حرف هیچ کس اعتماد ندارد. اعتماد از دست می‌رود. اینکه می‌گویند: اگر با کفّار هم عهد بستید، به عهدتان وفا کنید، به خاطر این است که حتی کفّار هم باید امنیّت داشته باشند؛ و برای این خاطر است که معمولا در خانواده‌ها آن صلح و صمیمیتی که ضرورت دارد حاکم باشد، هیچ گاه به وجود نمی‌آید. اساسا انسان هائی که در زندگی خویش آرامش ندارند در زندگی خویش دائما احساس پوچی می‌کنند و گمان می‌کنند که در این دنیا عبث و بیهوده آفریده شده‌اند همانگونه که خدای تبارک و تعالی می‌فرماید: أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ (2) یعنی: پس آیا گمان می‌کنید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم، و شما به سوی ما بازگردانده نمی‌شوید؛ و حال این که هدف و غایت خلقت خدای تعالی ما انسان‌ها را بدین جهت بوده که بنده شویم و از این بندگی معرفت کسب نمائیم و پیرو آن به امنیت و آرامش هم در این دنیا و هم در سرای آخرت ببریم چنانکه امام حسین (علیه السلام) فرمود: «اِنَّ اللهَ ما خَلَقَ العِباد اِلا لِیَعرِفُوهُ فَاِذا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَاِذا عَبَدُوهُ اِستَغنُوا بِعِبَادَتِهِ عَن عِبادَة مَن سِواهُ» (3) یعنی : خداوند متعال بندگانش را نیافریده است مگر برای این که او را بشناسند، آن گاه که او را شناختند، عبادتش کنند و چون خدا را عبادت کردند، با پرستش و عبادت او از پرستش غیر او بی‌نیاز شوند. به تعبیر رساتر این که علّت نا آرامی افراد عادی آن است که به چیزی تکیه می‌کنند که خود تکیه‌گاهی ندارد. به همین جهت به عنوان ضرب‌المثل می‌گویند: «الغَریقَ یتَشبَّثُ به کلِّ حَشِیش»؛ یعنی : انسان غرق شده، به هر گیاهی تکیه می‌کند و دست می‌اندازد تا نجات پیدا کند؛ زیرا خیال می‌کند آن گیاه، در دریا ریشه دارد و قوی است. کسانی که در محبّت دنیا غرق شدند، دست و پا می‌زنند و هر لحظه، احساس خطر می‌کنند و به این و آن متمسّک می‌شوند و به زرق و برق‌ها تکیه می‌کنند تا از اضطراب برهند، ولی نمی‌توانند نجات پیدا کنند. (4) قرآن کریم درباره افرادی که گرفتار آتش دوزخ می‌شوند، می‌فرماید: وَرضُوا بِالحَیاةِ الدُّنیَا وَاطمَأَنّوا بِها (5)؛ یعنی : اینها به دنیا بسنده کرده، راضی و مطمئن شدند، در حالی که دنیا متاع فریب است: وَمَا الحَیاةُ الدُّنیَا إلاّ مَتاعُ الغُروُر (6) یعنی : دنیا متاع فریب است و انسان را می‌فریبد و اگر غریق به فریبگاه تکیه کند، قطعاً نمی‌آرمد. بدین جهت وقتی که به زندگی حضرت امام خمینی مراجعه می‌کنیم می‌بینیم که سرتاسر زندگی ایشان از آرامش و امنیت خاطر بسیار زیادی برخوردار بود به نحوی که ایشان به هیچ وجهی عاشق و دل شیفته دنیا نبودند که نقل می‌کنند یکی از عکاسان هنرمند ایرانی مقیم پاریس در سفری که برای زیارت امام به آنجا رفته بودم به من گفت، فلانی مطلبی را می‌خواهم برایت بگویم که دریافت خودم است. وقتی امام به فرودگاه پاریس آمدند، چنان نبود که با قرار قبلی آمده باشند و معلوم باشد که حتما برای ورود ایشان به پاریس مشکلی بوجود نخواهد آمد. خوب حساب کنید رهبری در این سن و سال و در این مقطع حیاتی مبارزه به سمت کویت رفته، صحبت رفتنش به سوریه بوده، هم اکنون نیز به سمت فرانسه آمده. می‌گفت من به دلیل آن فن خاص عکاسی و خبرنگارانه‌ام رفتم و در یک نقطه حساس از فرودگاه، جایی که مسافرها از جلو آن میز عبور می‌کنند، ایستادم. می‌خواستم ببینم چهره و نگاه امام چگونه چهره و نگاهی است؛ لذا رفتم از یک زاویه بسیار جالب عکس برداشتم. که عکس را دارم. همان طور که نگاه توی دوربین می‌کردم درست دوربین را میزان کردم روی چشمهای امام که دوربین تمام نگاه امام را بگیرد. در آن نگاه، جز اطمینان و آرامش و قدرت و قاطعیت هیچ چیز دیده نمی‌شد. (7)

آرامش در چه جاهائی یافت می‌شود؟

باید دانست که معمولا در زندگی‌های ما انسان‌ها آسایش بسیار یافت می‌شود و متاسفانه بسیاری از ما انسان‌ها دنبال آسایش زیاد می‌گردیم ولی آرامش و امنیت خاطر به ندرت یافت می‌شود. اگر بخواهیم آسایش را در زندگی معنا کنیم؛ یعنی این که در زندگی‌های ما پول و ثروت و رفاه و تجملات بسیار زیاد یافت می‌شود ولی چیزی که ابدا یافت نمی‌شود، همان امنیت و آرامش در درون زندگی می‌باشد. زیرا آرامش و امنیت و همچنین اضطراب و دلهره نقش بسیار مهمی در سلامت و بیماری فرد و جامعه و سعادت و بدبختی انسان‌ها دارد. چنانچه در علم تجربی و پزشکی این قانون بر اثر مطالعات بسیار دقیقی که روی افراد واقع گردیده است، ثابت شده است. (8) چنانچه در این زمینه نقل می‌کنند از امام صادق (ع) از پدرانش (ع) روایت می‌کند که فرمودند: پیامبر (ص) فرموده است: ای مردم شما در سرای راحتی و آرامش به سر می‌برید، و در آستانه سفر هستید، و شتابان کوچ داده می‌شوید، و دیده‌اید که روز و شب و خورشید و ماه هر تازه‌ای را کهنه، و هر دوری را نزدیک می‌کنند، و هر آینده‌ای را حاضر می‌سازند. پس وسایل را برای این راه دور آماده کنید، امام (ع) فرمود: در این هنگام مقداد بن اسود برخاست، و عرض کرد: ای پیامبر خدا! سرای راحتی و آرامش چیست؟ فرمود: سرای آمدن و رفتن، هنگامی که فتنه‌ها مانند پاره‌های شب تاریک بر شما مشتبه شود به قرآن تمسّک جویید، چه او شفاعت کننده‌ای است که شفاعتش مقبول است؛ و سعایت کننده‌ای است که قولش گواهی شده است، هر کس آن را پیش روی خود قرار دهد وی را به بهشت رهبری می‌کند، و کسی که آن را به پشت سر اندازد او را به دوزخ می‌کشاند. او راهنمایی است که به بهترین راه‌ها رهنمون است، و کتابی است که در آن تفصیل و بیان و تحصیل است، و دارای لحنی جدّی است برای آن ظاهر و باطنی است. ظاهر آن حکم و باطن آن دانش است برون آن زیبا و دلکش، و درون آن عمیق و ژرف است. باطن آن را باطن‌هاست، شگفتیهای آن شماره نمی‌شود، و نکته‌های شگرف آن کهنه نمی‌گردد. چراغهای هدایت، و برجهای حکمت در آن است.
برای کسی که چگونگی آشنایی با قرآن و اشارات و نکات آن را می‌داند راهنمای معرفت است، پس باید بیننده چشمانش را به هر سو باز کند، و نظر
خود را به دارنده این اوصاف معطوف کند تا از هلاکت رهایی یابد، و از ورطه نومیدی به در آید، چرا که تفکر حیات قلب اندیشمند است چنان که حامل روشنی در تاریکی‌ها در پرتو نور گام بر می‌دارد. شما را به خوبی رها شدن (از دنیا) و کمتر انتظار کشیدن سفارش می‌کنم. (9) ما در این قسمت به برخی از موضوعاتی که در آیات شریفه قرآن و روایات بر ضرورت و حفظ آرامش و امنیت سفارش گردیده است را یاد آور می‌شویم.

1 . یاد خدا باعث آرامش می‌گردد.

اساسا در زندگی چه فردی و چه اجتماعی ما انسان‌ها بایستی خدا محور باشیم تا بتوانیم به آرامش دست یابیم. به طور کلی آرامش در پناه یاد خدا به دست می‌آید یعنی کسانی که از یاد حضرت باری تعالی فاصله گرفته‌اند معمولا در زندگی خود مضطرب و نگران به نظر می‌آیند. بدین جهت است که مؤمن در آغاز راه دارای اضطراب و هراس نفسانی است چنانچه خدای تعالی می‌فرماید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ (10) یعنی : مؤمنان، تنها کسانی هستند که هر گاه نام خدا برده شود، دلهایشان (از عظمت او) لرزان شود و هر گاه آیات خدا بر آنان تلاوت شود، ایمانشان را می‌افزاید و تنها بر پروردگارشان توکّل می‌کنند. در اینجا ذکر خدا برای او که با بازگشتش به خدا مشمول هدایت ویژه الهی می‌گردد، آرام‌بخش و سکینت‌آور است و در جای دیگری می‌فرماید: الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ به ذکرِ اللَّهِ أَلا بذکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب (11) یعنی : (هدایت شدگان) کسانی هستند که ایمان آورده و دلهایشان به یاد خدا آرام می‌گیرد. بدانید که تنها با یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرد. سرّش آن است که عامل اصلی نگرانی انسان، وحشت از پوچ شدن، سر از شقاوت درآوردن، گرفتار عذاب و نقمت خدا گشتن است. اگر قلبی با یاد خدا انس بگیرد و به این نکته نیز توجه داشته باشد که زمام امور، فقط به دست خداست، از هر گونه نگرانی و تشویش رها می‌شود و اطمینان و آرامش می‌یابد. جالب توجه است که در این آیه، ذکر خدا تنها وسیله آرامش و اطمینان معرفی شده است؛ و این خود از ویژگی قابل توجهی برخوردار است. در جای دیگری خدای تعالی دعا را نشانه آرامش بر می شمارد که می‌فرماید: وَ صَلِّ عَلَیهِم إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُم (12) یعنی : و به آن‌ها (هنگام گرفتن زکات) دعا کن که دعای تو مایه آرامش آن‌ها است و خداوند شنوا و دانا است. یعنی دعای انسان مستجاب الدعوة مایه آرامش قلب می‌شود، چون تصلیه و دعای انسان کامل چندین اثر دارد: 1. تأثیر تکوینی، زیرا مظهر اسم اعظم خداست؛ و باعث می‌شود تکوینا در درون انسان یک آرامش و امنیت شدیدی حاکم شود. 2. تأثیر روانی و اجتماعی، زیرا جامعه معطوف پذیرای چنین سنّت و ادبی است. 3. تأثیر تشریعی، زیرا اسوهٴ مردم است. در این زمینه استاد بزرگوار آیه الله جوادی آملی در بحث تفسیری خویش؛ بیان لطیفی دارند که می‌فرمایند: مؤمن موحّد خود را در پناه ذات اقدس علیم، قادر، بصیر و خبیر می‌بیند و قلبش با یاد او آرامش می‌یابد؛ امّا کافر نمی‌داند کارش را به که وا می‌گذارد، از این رو به شانس، بخت، اقبال و مانند آن روی می‌آورد و همواره در اضطراب به سر می‌برد. کافران چون به مبدأ آفرینش اعتقاد ندارند، نقش قضا و قدر را در کارها نادیده می‌انگارند و با تکیه به اندیشه بشری به تدبیر امور خویش می‌پردازند و آن‌گاه که ناتوان می‌شوند، به شانس و بخت و تصادفْ رو می‌آورند و خلأ ناشی از بی اعتقادی به مبدأ را با خرافات و توهمات پر می‌کنند (13) همچنین در حالات ائمّه اطهار (علیهم‌السلام) آمده است که هنگام ورود به نماز و گفتن تکبیرة الاحرام، اعضایشان از شدّت ترس می‌لرزید؛ امّا در سجده بر اثر ارتباط و انس بیشتر آرامش می‌یافتند. (14) توجه به این نکته نیز خالی از لطف نیست که مراد از سکینه در نوع کاربردهای قرآن کریم آرامش و طمأنینه‌ایمانی است؛ به ویژه در جبهه نبرد که شبهات و شهوات به رزمندگان هجوم می‌آورند، خداوند آن را بر قلب مؤمنان فرو می‌فرستد تا اضطراب آنان را به آرامش بدل سازد همان گونه که خدای تبارک و تعالی در این زمینه می‌فرماید: هُوَ الَّذی أنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادوا ایماناً مَعَ إیمانِهِم ولِلّهِ جُنودُ السَّماواتِ والأرضِ وکانَ اللهُ عَلیماً حَکیما (15) یعنی: او کسی است که سکینه و آرامش را در دلهای مؤمنان نازل کرد تا ایمانی بر ایمانشان افزوده شود، لشکر آسمان‌ها و زمین از آن خدا است، و خداوند دانا و حکیم است. به تعبیر مرحوم شهید بزرگوار مطهری که فرمودند: تمدن در حدود زیادی در عین اینکه نظم ایجاد کرده و کارها را آسان کرده، آزادی و راحتی را گرفته است، به جهت آنکه کار و فکر زیاد بر بشر تحمیل کرده است به طوری که این‌همه کار و فکر روح را و اعصاب را فشرده و خرد می‌کند. این همه بیماریهای عصبی، خودکشی‌ها، جنونها به واسطه عدم آرامش روحی و به اصطلاح حوصله سررفتن‌هاست. انسان مقدار معینی طاقت [دارد] سر و صدا بشنود، اخبار هیجان‌آور و محرک بشنود، تیترهای درشت در روزنامه‌ها ببیند، مناظر غیر مترقبه مشاهده کند. از این نظر در عصر ما احتیاج دارد به موجبات آسایش روحی و فرار از موجبات اضطراب، خصوصاً اگر چیزی باشد که به اعصاب طبعاً آرامش ببخشد نظیر موعظه بلیغی که می‌شنود و از همین قبیل است توجه و تذکر خدا و خلوت قلبی با او. اعراض از خدا عرصه را بر آدمی تنگ می‌کند: وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی (16) یعنی : و هر کس از یاد من روی‌گردان شود زندگی تنگ (و سختی) خواهد داشت، و روز قیامت او را نابینا محشور می‌کنیم. (17)

2. نظم باعث امنیت خانواده و جامعه است.

اساسا انسان هائی که در زندگی منظم نیستند دچار یک نوع خلأ روحی بسیار شدیدی می‌باشند. بسیاری از افرادی که مضطرب اند باید این اضطراب را در وجود خود بیابند. زیرا غالب این گونه افراد بر اثر نیافتن شیئی پیرامون خویش که آن را در اثر بی نظمی مفقود شده می‌بینند، افسرده خاطر می‌شوند. زمانی که بخواهیم نظم را معنا کنیم می گوئیم نظم عبارت است از نبود هرج و مرج در جامعه که عضو کوچک آن را کانون خانه و خانواده می‌نامیم؛ و به عبارتی رساتر این که چون انسان طبعاً مدنی و اجتماعی است و اجتماع انسانی به دلیل خود خواهی انسان‌ها در معرض تنازع آدمیان قرار گرفته، دچار هرج و مرج و اختلال نظم می‌شود، سنّت و قانونی نیاز است که همگان در مقابل آن تسلیم شوند و در پرتو اجرای آن، نظم و امنیّت در جامعه بر قرار گردد تا نوع انسانی از هلاکت محفوظ بماند. بدین جهت زمانی که نظم در جامعه ای حکم فرما نباشد، امنیت و آرامش از آن جامعه رخت بر می‌بندد و آن جامعه یک جامعه خمود و کسل و بی حالی تلقی می‌گردد. چنانکه در قرآن کریم نظم شب و روز و نظم در حرکت خورشید و ماه را برای ایجاد شب و روز مایه آرامش و امنیت معرفی نموده است که در این زمینه خدای تعالی می‌فرماید: فالِقُ الْإِصْباحِ وَ جَعَلَ اللَّیْلَ سَکَناً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْباناً ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیم (18) یعنی : (خداوند)، شکافنده‌ی سپیده دم است، و شب را مایه‌ی آرامش قرار داد و خورشید و ماه را اسباب شمارش (ایّام). این است اندازه‌گیری خداوند قدرتمند داناست. نکته ای که در این آیه شریفه بسیار حائز اهمیت است این است که شب، برای استراحت است و از کار و تلاش و سفر در شب، نکوهش شده است. از اینکه در این آیه، شب عامل سکون و آرامش شمرده شده، معلوم می‌شود صبح برای کار و تلاش است. بدین جهت امام رضا علیه السلام فرمود: ازدواج را در شب قرار دهید، چون شب و همسر، هر دو وسیله‌ی سکون و آرامش انسانند. (19) بنابرین باید یاد آور شد که بخش عظیمی از دستورات و سفارشات قرآن کریم در راستای تنظیم اندیشه و اعمال انسان است. امیرمؤمنان علیه السلام در این باره می‌فرمایند: اَلا انّ فِیهِ عِلم مَا یَأتی وَ الحَدِیثَ عَن الماضِی و دَواءُ دَائِکُم وَ نَظمُ مَا بَینَکُم (20) یعنی : آگاه باشید که آگاهی از آینده، خبر از گذشته، داروی درد نادانی و گمراهی و نظم و ترتیب زندگی روزمرّه شما در قرآن (آمده) است. بنابرین تا این جا دانستیم که چقدر دین عزیز ما اهتمام بسیار زیادی نسبت به نظم داده است و این که نظم باعث آرامش در نظام هستی می‌شود. ولی باید دانست که این نظم و انظباط حتی در زندگی‌های فردی و خانوادگی نیز برای آرامش انسان نقش به سزائی را ایفا می‌نماید. چنانچه غالبا انسان هائی که بی نظم هستند، اصولا از یک نوع اضطراب درون برخوردارند. وقتی که در زندگی بسیاری از بزرگان دقت می‌کنیم می‌بینیم که یکی از اصولی که در زندگی آن‌ها حکم فرما بوده است قانون نظم و انظباط بوده است. به طور نمونه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) این گونه بوده‌اند. در خاطرات زندگی حضرت امام درارد که امام نظم خاصی داشتند. کارهایشان در ساعتهایی معین انجام می‌شد یعنی خیلی دقیق بودند که در ساعت معین غذا بخورند، در ساعت معین بخوابند و راس ساعتی خاص بلند بشوند. اگر کاری داشتند یا با کسی قرار می‌گذاشتند، از آن هیچ عدول نمی‌کردند. یک راز موفقیت امام در این بود که در همه امور، نظم داشتند و از جوانی به نظافت و منظم بودن معروف بودند. آن قدر دقیق و منظم بودند که واقعا وقتی بنا بود ساعت معینی برای ناهار بیایند، اگر پنج دقیقه دیر می‌شد همه اهل خانه نگران می‌شدند که آقا چرا چند دقیقه دیر کرده‌اند. یعنی همه بی‌اختیار به سوی اتاق آقا کشیده می‌شدیم و می‌دیدیم مثلا حاج احمد آقا رسیده و سؤالی از ایشان کرده و این باعث‌شده که آقا دیر برسند. (21) . امام برای کار روزانه‌شان جدولی داشتند که خود ایشان آن را تهیه کرده بودند، در آن جدول کارهای همه ساعات شبانه روز امام درج شده بود، به جز ساعاتی از شب که برای نماز شب و راز و نیاز با خدا از خواب بر می‌خاستند. (22)

3. ازدواج برای آرامش است

علت اساسی ازدواج از منطق و نگاه قرآن کریم بدست آوردن آرامش می‌باشد چرا که با ازدواج نمودن انسان به یک نوع آرامش و اطمینان خاطری می‌رسد بنابرین کسانی که می‌گویند وقتی ازدواج می‌کنیم اول بدبختی و مشکلات است، در حقیقت ازدواج ننموده اند چرا که هدف اصلی از ازدواج را قرآن به آرامش و امنیت رسیدن معرفی نموده است. چنان که خدای تعالی در این مورد فرمودند: وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (23) یعنی: و از نشانه‌های او آن است که از جنس خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و میان شما و همسرانتان علاقه‌ی شدید و رحمت قرار داد بی شک در این (نعمت الهی)، برای گروهی که می‌اندیشند نشانه‌های قطعی است. بدین جهت است که زوج و زوجه، انس به یکدیگر و الفت بین این دو و سکون و آرامش و اطمینان بین آن‌ها با اینکه هیچ گونه انتساب رحمی یا شغلی یا معاشرتی بین آن‌ها نبوده، بلکه بسا از یک شهر و یک محله و یک مملکت هم نیستند. اما رفاقت و همبستگی بسیار شدیدی بین یکدیگر حکم فرماست؛ و لذا باید گفت که وجود همسران با این ویژگی‌ها برای انسان‌ها که مایه آرامش زندگی آن‌ها است یکی از مواهب بزرگ الهی محسوب می‌شود. این آرامش از اینجا ناشی می‌شود که این دو جنس مکمل یکدیگر و مایه شکوفایی و نشاط و پرورش یکدیگر می‌باشند بطوری که هر یک بدون دیگری ناقص و ناتمام است، و طبیعی است که میان یک موجود و مکمل وجود او چنین جاذبه نیرومندی وجود داشته باشد؛ و از اینجا می‌توان نتیجه گرفت آن‌ها که پشت پا به این سنت الهی می‌زنند وجود ناقصی دارند، چرا که یک مرحله تکاملی آن‌ها متوقف شده (مگر آنکه به راستی شرائط خاص و ضرورتی ایجاب تجرد کند). به هر حال این آرامش و سکونت هم از نظر جسمی است، و هم از نظر روحی و هم از جنبه فردی و هم اجتماعی. بیماریهایی که به خاطر ترک ازدواج برای جسم انسان پیش می‌آید قابل انکار نیست. همچنین عدم تعادل روحی و نا آرامیهای روانی که افراد مجرد با آن دست به گریبانند کم و بیش بر همه روشن است. از نظر اجتماعی افراد مجرد کمتر احساس مسئولیت می‌کنند و به همین جهت انتحار و خودکشی در میان مجردان بیشتر دیده می‌شود، و جنایات هولناک نیز از آن‌ها بیشتر سرمی‌زند. هنگامی که انسان از مرحله تجرد گام به مرحله زندگی خانوادگی می‌گذارد شخصیت تازه‌ای در خود می‌یابد، و احساس مسئولیت بیشتری می‌کند و این است که معنی احساس آرامش در سایه ازدواج نمود پیدا می‌کند. (24)
لازم به تذکر است که بدانیم که گاهی زنان بیوه و زنانی که به هر جهتی باید عمری بسوزند و بسازند اعم از طلاق و یا فوت همسر، برخی از اوقات دچار سوء برداشت غلط می‌شوند که آرامش خود را در ازدواج ننمودن می‌دانند و حال این که این برداشت بسیار غلط است. زیرا خدای تعالی حفظ آرامش را در ازدواج نمودن می‌داند و نه این که انسان ازدواج نکند. البته باید توجه داشت که آن ازدواجی موجب آرامش است که انسان به واسطه ازدواج نمودن به گناه نیفتد پس این که اسلام دستور عفت و پاکدامنی و حجاب را برای بانوان یک اصل کلی می‌داند.
چنانکه مرحوم استاد بزرگوار مطهری در زمینه حجاب و عفاف که سبب آرامش است می‌فرمایند: اولین خاصیت عفت و پاکدامنی و حجاب خاصیت روانی است، یعنی آرامش روانی. در هر جامعه‌ای که روابط زن و مرد بر اساس عفاف بود- عفاف در همین حدود اسلامی که عرض می‌کنم- یعنی زنان در خارج دایره و کادر ازدواج، خودآرا و خودنما نبودند و وسیله تهییج مردان را فراهم نکردند و مردان هم در خارج از دایره ازدواج دنبال لذت‌جویی و کامجویی به وسیله چشم، دست، لامسه و غیر لامسه نبودند قلب‌ها و روح‌ها آرام و سالم است، و در هر جامعه‌ای که بر عکسِ [این حالت] است اولین ناراحتی اجتماعی، ناراحتیهای روانی است. گروهی از فرنگی‌ها گفتند خیر، وقتی زن و مرد از یکدیگر دور باشند ناراحتی‌ها و عقده‌های روانی به وجود می‌آید. ولی تجربه همین یک قرن گذشته و کمتر از یک قرن گذشته کاملًا ثابت کرد که مسئله بر عکس است: به هر اندازه که آزادی در مسائل جنسی بیشتر است التهاب در افرادْ زیادتر و بیشتر است، چون غریزه جنسی انسان (مانند چند غریزه دیگر مثل غریزه جاه‌طلبی، غریزه علم‌طلبی و غریزه عبادت) صرفاً ظرفیت جسمانی ندارد، ظرفیت روحی هم دارد. غرایزی که صرفاً ظرفیت جسمانی دارند مثل خوردن، دارای یک ظرفیت محدودی هستند. انسان یک مقدار محدود می‌تواند غذا بخورد، از آن بیشتر نمی‌تواند؛ اگر بگویند باز هم می‌خواهی، برایش مجازات است. (25) البته بعید نیست که بگوئیم افرادی که از ازدواج نمودن واهمه و ترس بسیار جدی دارند بدین جهت است که از ترس خرج‌های کذائی کاذب آن اندیشه می‌کنند و لذاست که ازدواج را مقدم بر تمامی کارهای خویش نمی‌دانند چون این گونه تجملات دست و پاگیر در برخی از اوقات نه تنها آرامش را در کانون خانواده حکم فرما نمی‌کنند بلکه سلب آرامش می‌نماید. به طور نمونه این که اصلاً جهیزیه واجب نیست الان جهیزیه از اوجب واجبات شده است. نقل می‌کنند که یک آیت اللهی داشت رد می‌شد دید دو تا زن به هم رسیدند یکی به دیگری گفت من تمام واجبات دخترم را فراهم کردم؛ این آیت الله پایش شل شد و گفت ما یک عمری آیت الله هستیم هنوز نمی‌توانیم همچین حرفی بزنیم مقداری تامل نمود و کنجکاو شد که مراد از واجبات دخترش چیست که دقائقی نگذشت آن زن گفت: گفت اجاق گازش را خریده‌ام یخچالش را خریده‌ام معلوم شد که این‌ها جزو واجباتی بوده است که خانم می‌گفته است. (26) در پایان باید به این نکته توجه نمود که خانواده، هسته مرکزی جامعه است و شکل گیری جامعه از خانواده آغاز می‌شود. خانواده به گروهی خاص از خویشاوندان اطلاق می‌شود که در بر آوردن نیازهای اساسی اعضا، مسئولیت اصلی را عهده‌دار است. این گروه، ترکیبی از افراداند که از طریق خون، ازدواج یا فرزند خواندگی (در غیر حوزه اسلام) به هم مربوط می‌شوند. در شکل‌گیری خانواده، فرهنگ‌های عمومی افراد جامعه نقش مؤثری دارند. در برخی جوامع ساخت خانواده تک همسری، در بعضی از فرهنگ‌های دیگر چند همسری، خانواده هسته‌ای، خانواده گسترده و... مرسوم است که بحث و بررسی آن‌ها هدف این نوشتار نیست.

4 . تلاش و کوشش

گاهی اتفاق می‌افتد که انسان بر اثر بی کاری و عدم اشتغال دچار افسردگی و استرس شدید می‌گردد. به قول یکی از اساتید بزرگوارمان این جمله را دائما گوشزد می‌فرمودند که جوانان ما آدم‌های بدی نیستند اگر خطا یا اشتباهی از آن‌ها سر می‌زند بدین جهت است که مشکل اشتغال دارند. بنابرین است که باید دولت مردان ما به فکر اشتغال جوانان ما باشند؛ و این آمار بسیار نگران کننده است که به نقل از رسانه های دنیا این که سازمان بین المللی کار بیان نموده است: «امسال بیش از 75 میلیون نفر معادل 12 اعشاریه 7 درصد جوانان بین 15 تا 24 سال در جهان بیکار می‌شوند.» که این رقم در سال گذشته کمتر از 12 اعشاریه 6 درصد بوده است؛ و همچنین در ایران بررسی نرخ بیکاری جوانان 15 تا 24 ساله نشان می‌دهد که در سال 88 حدود 24.7 درصد از فعالان این گروه سنی بیکار بودند. (27) برای این است که یکی از عوامل آرامشی که می‌توانیم از قرآن کریم برداشت کنیم، همان تلاش برای کسب رزق و روزی و یا همان کار می‌باشد. چنانچه خدای تعالی می‌فرماید: وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً (28) یعنی: و او کسی است که شب را برای شما پوشش و خواب را آرام بخش گردانید و روز را زمان برخاستن (و تلاش) شما قرار داد. این موهبت بزرگ الهی سبب می‌شود که جسم و روح انسان به اصطلاح سرویس شود، و با بروز حالت خواب که یک نوع وقفه و تعطیل کار بدن است آرامش و رفع خستگی حاصل گردد، و انسان حیات و نشاط و نیروی تازه‌ای پیدا کند. مسلما اگر خواب نبود روح و جسم انسان بسیار زود پژمرده و فرسوده می‌شد، و بسیار زود پیری و شکستگی به سراغ او می‌آمد. چنانکه خدای تعالی می‌فرماید: «اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً ...» (29) یعنی: آن خدای یگانه کسی است که به خاطر شما شب را تاریک کرد تا در آن از خستگی روز که در اثر کار و کوشش و تلاش روزی عارضتان شده، آرامش یابید و روز را هم به خاطر شما روشن قرار داد تا از فضل خدا و از پروردگارتان طلب کنید، و روزیتان را به دست آورید؛ و این دو از ارکان تدبیر زندگی انسان‌هاست. البته در روایات ما بسیار امر و دستور به تلاش برای کسب و روزی شده است و از انسان بی کار به شدت نهی گردیده است که نقل شده است از امام علی علیه السلام که می‌فرماید: مبغوض می‌دارم کسی را که نسبت به کار حیات مادی‌اش تنبل و بی اعتنا است؛ زیرا کسی که نسبت به زندگی دنیایش چنین است، در مورد آخرتش تنبل‌تر و بی اعتناتر است. (30) و در روایت دیگر فرمود: هر چند کار و تلاش همراه با زحمت و رنج است، بیکاری پیوسته منشأ فساد و تباهی است. (31)

5. انفاق

اساسا باید توجه داشت که نفس انفاق کردن چون که یک لطف الهی است به انسان آرامش می‌دهد. زیرا ما هر چه داریم از خدای تعالی است و لذا باعث اطمینان و آرامش می‌گردد. چنانکه خدای تعالی می‌فرماید: خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (32) ترجمه:از اموال آن‌ها صدقه‌ای (زکات) بگیر تا به وسیله آن آن‌ها را پاک سازی و پرورش دهی، و به آن‌ها (هنگام گرفتن زکات) دعا کن که دعای تو مایه آرامش آن‌ها است و خداوند شنوا و دانا است. در این که مراد از صدقات کدامیک از صدقات مراد است که آیا صدقات واجبه که همان زکات مال باشد و یا زکات مستحبه که حتی صدقاتی که هر روز برای سلامتی خود یا خانواده باشد مراد است مرحوم آیه الله طیب در تفسیر گرانسنگ اطیب البیان می‌فرماید مرا مطلق صدقات است یعنی اعم از صدقات واجبه و صدقات مستحبه مراد است. مفسر بزرگ قرآن کریم حضرت آیه الله جوادی آملی در بیانی زیبا می‌فرمایند: تصدّق علنی همراه با اخلاص به نهادها و سازمان‌ها و مراکز خدمات، مؤسسات درمانی و... خوب است (33) چنانچه خدای تعالی می‌فرماید: إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِیَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ یُکَفِّرُ عَنْکُمْ مِنْ سَیِّئاتِکُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیر (34) یعنی: اگر صدقات را آشکارا بدهید، پس آن کار خوبی است، ولی اگر آن‌ها را مخفی ساخته و به نیازمندان بدهید، پس این برای شما بهتر است و قسمتی از گناهان شما را می‌زداید و خداوند به آنچه انجام می‌دهید آگاه است. زیرا سبب تشویق مردم، سرکوبی دشمنان و خوشحالی دوستان شده و انسان منفق را اُسوه دیگران می‌کند. همچنین وقتی مستمندان جامعه می‌فهمند که عدّه‌ای در فکر آنان‌اند، دلگرم می‌شوند و آرامش می‌یابند، پس تصدّق علنی با اخلاص، به دلیل فواید فراوان اجتماعی در همه جا نیکوست. (35) در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل شده است که فرمودند: و نیز در روایتی آمده است: «هفت کس هستند که خداوند آن‌ها را در سایه لطف خود قرار می‌دهد، در روزی که سایه‌ای جز سایه او نیست: پیشوای دادگر، و جوانی که در بندگی پروردگار پرورش می‌یابد، و کسی که قلب او با سجده پیوسته است، و کسانی که یکدیگر را برای خدا دوست دارند با محبت گرد هم آیند و با محبت متفرق شوند، و کسی که زن زیبای صاحب مقامی او را به گناه دعوت کند و او بگوید من از خدا می‌ترسم، و کسی که انفاق نهانی می‌کند بطوری که دست راست او از انفاقی که دست چپ او کرده آگاه نمی‌گردد! و کسی که تنها به یاد خدا می‌افتد و قطره اشکی از گوشه‌های چشم او سرازیر می‌شود. (36)»

نتیجه گیری

با توجه به مباحث مطرح ششده در این فصل به این نتیجه خواهیم رسید که آنچه در زندگی‌های کنونی بین خانواده‌ها حکم فرماست، همان آسایش و راحتی می‌باشد یعنی متاسفانه معمولا ما انسان‌ها دنبال راحتی و رفاه و آسایش در دنیا می‌گردیم که آن را در دنیا هیچ موقع نمی‌یابیم زیرا اساسا خدای تعالی دنیا را جای آرامش قرار نداده است. هر چند که ما انسان‌ها می‌خواهیم آن را در این دنیا جستجو نمائیم و اتفاقا آن را هیچ موقع به طور کلی می‌توان آرامش را با د نمی‌یابیم. به طور کلی از نگاه واژه شناسی آرامش دو گونه بیان شده است. 1. «سکینه» همان آرامش ممدوحی است که انسان را برابر سوانح دردناک آرام نگه می‌دارد و مقابل آن اضطراب است. 2. «سکون» آرامش مذمومی است که انسان را در حوادث منفعل و احیاناً ستم پذیر می‌کند و به تدریج او را به مسکنت می‌افکند، چنان‌که بنی‌اسرائیل به دامن مسکنت فرو غلتیدند؛ و در قرآن کریم خدای تعالی این داستان را مورد تحلیل قرار داده است که بنی‌اسرائیل زمانی که همراه حضرت موسی (علیه‌السلام) بودند از رهبری آن حضرت که سبب آرامش روحی بوده است بهره‌ای نبردند و برای رسیدن به سبزی و نان و حبوبات از شرف و عزّت خود گذشتند و حاضر به مبارزه نشدند، در نتیجه خدای سبحان نیز به حضرت موسی (علیه‌السلام) فرمان داد تا به آن‌ها بگوید که راه را عوض و به شهری نزدیک مهاجرت کنند که در آنجا نیازهای مادی آنان فراهم است؛ ولی در ذلّت و مسکنت باید حیات را ادامه دهند چنانکه خدای تعالی می‌فرماید: وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فوم‌ها وَ عدس‌ها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنی بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ (37) ترجمه:و (نیز به خاطر بیاورید) زمانی را که گفتید: ای موسی، هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفاء کنیم، از خدای خود بخواه که از آنچه از زمین می‌روید، از سبزیجات خیار، سیر، عدس، و پیاز برای ما برویاند، موسی گفت: آیا غذای پست‌تر انتخاب می‌نمائید (اکنون که چنین است بکوشید از این بیابان) وارد شهری شوید، زیرا هر چه خواستید در آنجا هست. خداوند (مهر) ذلت و نیاز بر پیشانی آن‌ها زد و مجددا گرفتار غضب پروردگار شدند، چرا که آن‌ها نسبت به آیات الهی کفر می‌ورزیدند و پیامبران را به ناحق می‌کشتند، اینها به خاطر آن بود که گناهکار و سرکش و متجاوز بودند. مرحوم شهید بزرگوار استاد مطهری در این زمینه می‌فرمودند: اینکه صاحبان ایمان، از بهترین آرامش و آسایش روانی برخوردارند از آن جهت است که جهان را حکیم و علیم و هدفدار می‌دانند نه گیج و منگ و ابله و بی‌هدف، آن را عادل و طرفدار حق و اهل حق می‌دانند نه ستمگر و طرفدار ستم و یا بی‌تفاوت. یکتاپرستان، در مورد بدی‌ها و شرور، معتقدند که هیچ چیزی حساب نکرده نیست؛ بدی‌ها یا کیفری هستند عادلانه یا ابتلائی هستند هدفدار و پاداش آور. سازمان بهداشت جهانی، آماری منتشر کرده و اعلام کرده که آمار خودکشی مخصوصاً در میان روشنفکران بالا می‌رود. بر حسب گزارش این سازمان، در هشت کشور اروپایی، خودکشی خیلی زیاد شده است. یکی از آن هشت کشور سویس است که ما آن کشور را نمونه خوشبختی می‌انگاریم. در این گزارش آمده است که خودکشی، سومین عامل مرگ و میر است، یعنی بیش از سرطان تلفات می‌دهد و متأسفانه در میان طبقه تحصیل کرده بیش از طبقه بی سواد واقع می‌شود. نیز در همین گزارش آمده است که در کشورهای در حال توسعه که در حال از دست دادن ایمان‌اند، خودکشی زیادتر است. در آلمان غربی هر سال 12000 نفر به وسیله خودکشی می‌میرند و 60000 نفر خودکشی می‌کنند و نجات داده می‌شوند. این است زندگی کسانی که ایمان خویش را به خدای دانا «ربّ العالمین» از دست داده‌اند. اساسا باید دانست که برای خودکشی، عوامل متعدّدی ذکر شده است: جلب توجه، شکست در عشق، شکست در رقابتهای اجتماعی و اقتصادی، فقر، اعتیاد، خفقان، پوچ پنداری زندگی و هستی. ولی علت العلل، یک چیز است: بی‌ایمانی. (38)

پی‌نوشت‌ها:

1. (مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج 2،49)
2. (مومنون، 115)
3.(بحار، ج 5، ص 312)
4. (مراحل اخلاق در قرآن، ص 169)
5 .(سوره یونس، آیه 7.)
6 .(سوره حدید، آیه 20.)
7 .(برداشتهایی از سیره امام خمینی) س، ج 2، ص 233
8. (نمونه، ج 10، ص 210)
9. (راه روشن، جلد 1، ص: 333)
10. (سوره انفال، آیه 2.)
11. (سوره رعد، آیه 28.)
12. (توبه، 103)
13 ..(تسنیم، ج 16، ص 125)
14 . (رازهای نماز، ص 127 132)
15 .(سوره فتح، آیه 4.)
16. (طه، 124)
17 .(یادداشت‌ها، ج 4، 547 )
18. (انعام، 96)
19 . (تفسیر نور، ج 3، ص: 315)
20. (نهج البلاغه، فیض، خطبه 157)
21. (حجة الاسلام و المسلمین انصاری کرمانی - روزنامه رسالت - 9/3/72)
22 .(حجة الاسلام و المسلمین انصاری کرمانی - روزنامه رسالت - 9/3/72.)
23 . (روم،21)
24 . (تفسیر نمونه، ج 16، ص: 392)
25 . (مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج 26، 455)
26 .(سلسله سخنرانیهای استاد قرائتی، 1384/5/20)
27 .(به نقل از سایت آفتاب)
28 .(فرقان، 47)
29 .(غافر، 61)
30 .(شیخ مفید، الارشاد، ص .158)
31 .(شیخ مفید، الارشاد، ص .158)
32 .(توبه، 103)
33 .(أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص: 306)
34 .(بقره، 271)
35 .(تفسیر تسنیم، ج 12، ص 146)
36.(مجمع البیان، جلد 1 و 2 صفحه 385)
37. (بقره،61)
38 .(مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج 1،101)

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنابع و مآخذ:
1. قرآن کریم
2. سید رضی، شرح و ترجمه نهج البلاغه، پنجم، فیض الاسلام، تهران، موسسه تالیفات فیض الاسلام،1379
3. قرائتی، محسن، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهائی از قرآن، چ 11، تهران،1383 ش
4 . حر عاملی، محمد بن حسن؛ وسایل الشیعه، قم، موسسة آل البیت (ع)، 1405 ه. ق، چاپ دوم
5 . مجلسی، ملا محمد باقر، بحار الانوار لجامعه درر الاخبار، تهران،1379، نشر اسلامیه، چ 33
6 . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، چ اول، تهران، دار الکتب الاسلامیه،1374
7 . صدوق، خصال، تصحیح علی اکبر غفاری، دفتر انتشارات اسلامی، 1362.
8 . طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، دوم، تهران، انتشارات اسلام،1378 ش
9 . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، چ مکرر، انتشارات صدرا،1377 ش
10 . طباطبایی، علامه سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، چ پنجم، موسوی همدانی سید محمد باقر، قم، جامعه مدرسین،1374 ش
11. محدث نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسایل، قم، موسسه آل البیت، بی جا، 1408 ه. ق
12. مترجمان، تفسیر هدایت، مشهد، آستان قدس رضوی، اول،1377 ش
13 .جوادی آملی، عبدالله، رازهای نماز، سعید، قم، اسراء، پنجم،1387
14. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، اسراء، قم، چ 1، 1378.


بهترين طرز برخورد با سالمندان خانواده
چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۲ ساعت 0:50 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
بهترين طرز برخورد با سالمندان خانواده


در اين مقاله نگاهي به وضعيت خانواده‌هايي می اند ازيم که از سالمند خود نگهداري مي‌کنند. همه ما پس از طي دوران جواني و دوره طولاني‌تر بزرگسالي (از 35 تا 60 سالگي) به بازنشستگي مي‌رسيم اما کمتر پيش مي‌آيد که قبل از تجربه اين دوران، خودمان را به جاي آن فرد سالمند قرار دهيم. شايد براي همين است که درک ما از شرايط روحي و نيازهاي عاطفي آنان کمتر مي‌شود. وقتي صحبت از مراقبت و نگهداري از پدر و مادر سالمندمان به ميان مي‌آيد، گمان مي‌کنيم چون آنها را دوست داريم، اين مراقبت بسيار ساده است. براي همين با يک نگرش سنتي با آنها که پا به سن گذاشته‌اند، رفتار مي‌کنيم؛ رفتارهايي که گاهي مناسب سن والدين سالمندمان (چه سالم و چه بيمار يا معلول) نيست. گاهي اوقات ما سعي داريم همان‌طور که از فرزندمان مراقبت مي‌کنيم، با آنها برخورد کنيم و فراموش مي‌کنيم که ما هرگز نمي‌توانيم والد پدر و مادر خود باشيم و مراقبت از آنها مهارت‌هاي خاصي نياز دارد. نکته مهم اين است که اين مهارت‌ها که بايد در تک‌تک رفتارهاي ما نمود داشته باشد، آموختني هستند اما بيشترمان اين مهارت‌ها را بلد نيستيم و صرفا با مهر و محبت هم نمي‌توان اين مهارت‌ها را در خود ساخت. شايد اگر به طريقي ياد مي‌گرفتيم که چه‌طور با فرد سالمند خانواده رفتار کنيم، اين همه گلايه و نارضايتي در خانواده‌مان به وجود نمي‌آمد. اين هفته به بررسي داستاني مي‌پردازيم که حاکي از اين عدم مهارت است. استفاده از نظرات کارشناسي خانم دکتر بدري سادات بهرامي، روان‌شناس و مشاور خانواده، به ما کمک مي‌کند تا مهارت برخورد با سالمندان را بياموزيم و رفتاري که شايسته مقام آنهاست، با آنها داشته باشيم...

s دوره سالمندي هم مانند هر دوره ديگري در زندگي خصوصيات و دغدغه‌هاي مربوط به خود را دارد و بسته به اينکه ما، در سالمندي اوليه باشيم (بين 60 تا 75 سالگي) و يا در سالخوردگي يا کهنسالي (از 75 سالگي به بالا)، نيازها و شرايط روحي و جسمي ما متفاوت خواهد بود. به طور خلاصه، شايد بتوان تنها يک نکته مهم را در مورد رفتار با سالمندان اشاره کرد. آن نکته مهم اين است که ما بايد همواره در ذهن خود يادآوري کنيم که اين سالمند (پدر، مادر يا هر عضو ديگر خانواده) به دليل ضعف قواي جسماني و آسيب‌پذيري در برابر بيماري‌ها به شدت نگران و مضطرب است که مبادا سلامت او به مخاطره بيفتد. از سوي ديگر و علاوه بر اين نگراني، به خاطر تغيير شرايط زندگي و کم‌مشغله‌‌تر شدن نسبت به گذشته‌ها، اين افراد تا حدي دچار کاهش اعتماد به نفس مي‌شوند. بنابراين همواره در تلاش‌اند و با اين درگيري ذهني مي‌کوشند که به خود و اطرافيان بگويند هنوز هم مانند گذشته فرد موثري هستند. حالا اگر ما خودمان به اشکال مختلف، به فرد سالمند کمک کنيم که از نظر ذهني، آسودگي اينکه هنوز جايگاه قبلي، يعني موثر و مفيد بودن را دارد؛ در نتيجه از اضطراب سالمند کم شده، جايگاه خود را در مخاطره نمي‌بيند و دچار کاهش اعتماد به نفس نمي‌شود. همان‌طور که شما و ديگر کساني که در خانواده‌شان فرد سالمندي را دارند، به وضوح مشاهد مي‌کنيد وقتي به هر دليلي جايگاه قبلي والدين شما که در دوران طولاني بزرگسالي آن را به سختي تثبيت کرده بودند، در معرض آسيب قرار مي‌گيرد، فرد سالمند به دنبال به دست آوردن آن جايگاه قبلي، ممکن است به حوزه‌هايي وارد شود که شايد براي شما و يا بعضي از افراد خانواده ورود به اين حوزه نوعي دخالت تعبير شود و يا تا حدي هضم‌اش سخت باشد؛ مثلا مادر شما چنين قصدي ندارد که در امور تربيت فرزند شما و يا روابط خانوادگي‌تان دخالت کند، بلکه فقط مي‌خواهد نشان دهد که هنوز هم مثل گذشته فردي مفيد و توانمند است که ديگران مي‌توانند به او رجوع کرده و در حوزه‌هاي مختلف از او نظر بخواهند. اگر هر کدام از ما برحسب علاقه، توان و تخصص سالمندمان، جايگاهش را به او تقديم کنيم و با رفتارمان به او نشان دهيم که هرگز از نظر ما به فردي سربار و غيرموثر تبديل نشده است، بسياري از مسايل و مشکلات‌مان حل خواهد شد. چند هفته پيش بود که يکي از دوستان تعريف مي‌کرد آقاي سالمندي که خط زيبايي دارد، بچه‌هاي محل را جمع کرده و اين توانايي و تجربه را به آنها آموزش مي‌دهد. والدين اين بچه‌ها مي‌گفتند گاهي به آن پدربزرگ، که هم بچه‌ها را از پرسه زدن در کوچه‌هاي گرم تابستان دور کرده و همچنين مهارتي را به آنها مي‌آموزد، هدايايي مي‌دهيم. در واقع مي‌خواهم به بيان ساده بگويم که چون دختران اين پيرمرد قادر به نگهداري او نبوده‌اند، چنين جايگاهي را برايش ايجاد کردند که در دوره بازنشستگي سرگرم باشد و از اين مفيد بودنش لذت ببرد.
سالمندان هم مي‌توانند خودشان به فراگيري دانشي مشغول شوند و هم قادرند بخشي از تجربيات ارزشمند خود را به ديگران بياموزند.
حتما الان با خود مي‌گوييد که اگر هم قرار باشد براي مادرتان برنامه‌اي مانند شرکت در NGO يا گروه خاصي را پيشنهاد کنيد، او ناراحت مي‌شود! بله؛ چون چگونه مطرح کردن اين موضوع با کسي که پدر يا مادر شماست، نه فرزند شما، مهارت خاصي مي‌طلبد و اگر آن نکته کليدي که در ابتدا مطرح کردم، مدنظر قرار دهيد، موفق خواهيد شد.
در عوض، اگر در کلام، لحن صدا و نوع رفتارتان حالتي باشد که آن عزت نفس و اعتماد به نفس به مخاطره بيفتد و يا حتي تهديد شود، آنها از خودشان دفاع مي‌کنند.
پيشنهاد شما بايد طوري مطرح شود که انگار از آنها مشورت مي‌خواهيد. به تفاوت اين دو پيشنهاد دقت کنيد:
1- «بابا! اداره‌مون کلاس شنا گذاشته، من نمي‌خواهم بروم ولي ثبت‌نام کردم تا شما برويد.»
2- «هميشه دوست داشتم به يک کلاس موسيقي يا شنا بروم. به نظر شما بهتر است الان به اين کلاس‌ها بروم يا وقتي که هم‌سن شما شدم و فراغت بيشتري داشتم؟ راستي، بابا! اگر خواستيد برنامه‌ريزي کنيد اداره ما انواع کلاس‌هاي مختلف را دارد؛ از شنا تا موسيقي.»
شايد در ادامه اين صحبت شما، پدر يا مادرتان پاسخ دهند که: «مي‌خواهم چه کار؟! من که کاري به کسي ندارم و برنامه‌ام از صبح که بيدار مي‌شوم تا شب چنين و چنان است.» اما به مرور که در کلام شما جايگاه خود را تثبيت شده ديدند و تصور نکردند که ضعف جسماني و سن و سال‌شان عزت نفس آنها را مخدوش کرده تغيير رويه مي‌دهند. يادتان باشد در دو حوزه مختلف، به روش‌هاي گوناگون آنها را تشويق کنيد؛ دو حوزه‌اي که مي‌تواند از تحليل رفتن جسمي و ذهني آنها جلوگيري کند، يعني ورزش کردن و مطالعه داشتن. باز هم تاکيد مي‌کنم در رفتار و ادبياتي که به کار مي‌بريد نبايد عزت نفس آنها مخدوش شود وگرنه براي بازپس‌گيري جايگاه‌شان در برابر شما گارد مي‌گيرند.
در پايان صحبت‌هايم، دو پيشنهاد به شما و ديگر افراد مشابه دارم:
1 اگر پس از اصلاح و تغيير شيوه کلامي خود تغييري در خلق و خو و نشاط او نديديد، بهتر است با يک مشاور يا روان‌پزشک تخصصي سالمندان صحبت کنيد؛ چون تظاهرات و علايم برخي بيماري‌ها در دوره سالمندي با ديگر زمان‌ها تفاوت دارد و شايد تشخيص و درمان به موقع کمک‌کننده باشد.
2 اگر سالمند شما رفاه نسبي قابل قبولي دارد، در حد يک سقف بالاي سر و حقوق بازنشستگي، بسيار خوب است و حتي بهتر است با روشي صحيح متوجه اين نياز شويد که آيا او تمايل دارد براي ارضاي عواطف خود و رفع تنهايي‌اش ازدواج کند يا خير.

قبلا در مورد مزاياي ازدواج سالمندان و تاثير آن بر افزايش اعتماد به نفس و اميد به زندگي آنها صحبت کرده‌ايم، به‌خصوص مردان سالمند به نسبت بيشتري تمايل دارند همسري بگيرند و با او هم‌کلام شوند و اوضاع خانه آنها سر و ساماني بگيرد. اگر هم رفاه نسبي وجود ندارد و سالمند شما از نظر مالي يا نيروي انساني در مضيقه است، بهتر است بدانيد آنها در اين سن تمايل دارند استقلال خود را دوباره بازيابند. پس چه خوب است که در جمع فاميل شبيه به آنچه صندوق‌هاي قرض‌الحسنه خانوادگي باب شده و خيلي هم کار مطلوبي است، يک سراي سالمندي فاميلي درست کنيد. عده‌اي از پيرمردها و پيرزن‌ها را مي‌بينيم که با هم نسبت فاميلي نزديک يا دور دارند و در يک خانواده زندگي مي‌کنند. گروهي از نظر مالي در وضعيت خوبي هستند و گروهي فرزندان خوبي دارند (نيروي انساني) که مدام به خانه آنها رفته و سرويس‌دهي مي‌کنند. به عمه خود اشاره کرديد که در يک خانه تنها زندگي مي‌کند. خانم‌هاي مسني را مي‌بينيم که با خواهر خود، خواهر شوهر يا زن برادرشان در يک منزل هستند، برنامه مسافرتي و زيارتي ترتيب مي‌دهند، هر کدام مسووليتي دارد و حس هم‌زباني و هم دلي و اعتماد به نفس بالا موجب مي‌شود اميد به زندگي در آنها افزوده شود. با هم مهماني ترتيب داده و فرزندان‌شان را دعوت مي‌کنند، صبح‌ها ورزش کرده و خلاصه اين خانه سالمندي فاميلي گاهي عضو جديد مي‌پذيرد و به او هم وظايفي محول مي‌شود و در عوض از مزاياي خانواده‌اش بهره مي‌گيرند. سالمندان اين خانه افسرده نمي‌شوند چون مانند جواني که با همسر و فرزندشان بودند حالا هم خانه و زندگي مستقلي دارند. به اين پيشنهاد هم فکر کنيد و براي مطرح کردنش با مادر و عمه‌تان از مشاور کمک بگيريد، البته منوط به اينکه روابط آنها را حسنه مي‌دانيد. يادتان نرود مبادا عزت نفس آنها را خدشه‌دار کنيد. ضمنا در مورد دردهاي جسمي مادرتان توصيه‌هاي کارشناسي و کامل همکارانم را حتما بخوانيد.


http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:سلامت


سيماى خانواده و احكام آن در اسلام
چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۲ ساعت 0:47 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
سيماى خانواده و احكام آن در اسلام


تشكيل زندگى زناشوئى و تمايل بهم‏زيستى زن و مرد غريزه و كششى است كه خداوند در تمام افراد بشر قرار داده است‏به اين معنى كه غريزه و علاقه به جنس مخالف چنانكه در جنس ذكور است، در جنس اناث نيز وجود دارد، بلكه طبق روايات و كارشناسى ائمه اطهارعليهم السلام در جنس اناث شديدتر است.
اصبغ بن نباته مى‏گويد:
حضرت على‏عليه السلام مى‏فرمود: خداوند شهوت را ده جزء آفريد و نه جزء آن را در زنها و يك جزء آن را در مردان قرار داده و اگر نه اين بود كه خداوند به اندازه اجزاء شهوت آنها در آنان حياء قرار داده است، براى هر مردى نه زن; خود را به او مرتبط مى‏ساخت (1) .
رمز و حكمت وجود اين غريزه در انسان گذشته از آن كه منشا توالد و تكثر نسل است و از اين طريق نسل بشر امتداد مى‏يابد، علت محدثه زندگى مشترك و مبقيه آن هم خواهد بود يعنى اگر زن و مرد فاقد غريزه جنسى و تمايل به جنس مخالف بودند، قطعا تن زيربار ازدواج و پى‏آمدهاى آن نمى‏دادند و نسل بشر متكثر نمى‏شد پس غريزه بهانه ازدواج و تشكيل زندگى مشترك است و براى اين كه در ازدواج افراد انسانى اهداف عاليه‏اى در نظر است، خداوند گذشته از جعل غريزه كه موجب تجاذب است، مودت و رحمت را هم مزيد بر علت قرار داده است.
بيان قرآن در اين رابطه اين است كه: «و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودة و رحمة ان في ذلك لآيات لقوم يتفكرون‏» (2) ..
«از دلائل و نشانه‏هاى بر علم و حكمت و قدرت خداوند اين كه از جنس و نوع و سنخ خود شما، براى شما جفتى آفريد تا مايه سكونت و آرامش شما گردد و پيوند مودت و رحمت را نيز وسيله تحكيم اين وصلت قرار داد كه البته در اين فضل و رحمت آيات و نشانه‏هائى دال بر علم و قدرت و حكمت الهى براى انديشمندان نهفته است‏» .
بديهى است كه زندگى مطلقا نياز به آرامش و امنيت‏خاطر دارد و قرآن ازدواج را مايه و منشا اين آرامش معرفى كرده و مودت و رحمت را رابط پايدارى ازدواج دانسته است.

مودت و رحمت در زوجيت همتا

هرچند مودت و رحمت‏به عنوان صفاآفرين ميان زن و مرد از طرف خداوند عطا مى‏گردد اما مطلق نيست، بلكه در زوج‏هاى مناسب و همتا و كفو عرضه مى‏شود و لذا اسلام توصيه مى‏كند كه در تشكيل زندگى مشترك و مزدوج از جفت مناسب و همسر هم‏كفو انتخاب شود.
ناگفته نماند كه در ازدواج انگيزه‏هاى مختلف و فراوانى براى زن و مرد وجود دارد انگيزه زيبائى; انگيزه شهرت خانوادگى; انگيزه ثروتمندى و دارائى آنها; انگيزه دينى و اخلاقى و منش خانوادگى.
تمامى اين انگيزه‏ها براى زن و مرد هر دو مطرح است و هركدام به اقتضاى آنها پا در ميان گذارده و به خواستگارى رفته و دعوت به زوجيت و همزيستى مشترك مى‏نمايند و اجمالا انگيزه‏هاى نامشروع و نامعقولى نمى‏باشند اما نگرش ژرفا و عميق اسلام كه تمام جوانب زندگى و سرنوشت زن و مرد را در نظر مى‏گيرد، گرايش به اين انگيزه‏ها را تعديل مى‏كند و ضمن اين كه امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: «المراة الجميلة تقطع البلغم‏» (3) «زن زيبا خلط را از بدن دور مى‏كند» . و حضرت رضا عليه السلام سلسله مراتب از رسول خدا صلى الله عليه وآله نقل كرده است كه فرمود: «اطلبوا الخير عند حسان الوجوه فان فعالهم احرى ان يكون حسنا» . «خير و خوبى را نزد خوبرويان جستجو كنيد براى اين كه كارهاى آنها سزاورتر است كه زيبا باشد اما نبايد تنها زيبائى و شهرت و مال‏دارى انگيزه باشد» .
رسول خدا در يك خطابه‏اى در همين رابطه فرمود:
«ايها الناس اياكم و خضراء الدمن قيل يا رسول الله و ما خضراء الدمن قال: المراة الحسناء في منبت السؤء» (4) .
اى مردم برحذر باشيد و دورى كنيد از خضراء دمن. گفته شد يا رسول الله خضراء دمن كدام است؟ فرمود: زن زيباروئى كه در خاستگاه بد بوده باشد. يعنى زنى كه زيبا و پرى چهره و خوشكل است، اما دين و اخلاق خانوادگى ندارد و خانواده او نااصل باشند» .
و در رابطه با انگيزه شهرت‏طلبى و كسب عنوان; پيامبر فرمود: «من نكح امراة حلالا بمال حلال غير انه اراد به فخرا و رياء و سمعة لم يزده الله بذالك الا ذلا و هوانا» (5) .
«كسى كه با زنى به‏طور مشروع با مال حلال ازدواج كند و منظور او از اين ازدواج خودنمائى و رياء و شهرت باشد، خداوند جز ذلت و خوارى بر او نيافزايد» .
بنابراين هرچند انگيزه‏هاى مذكور در تشكيل خانواده نقش مهمى دارند، اما مهمتر از همه كفو بودن شرط است. امام صادق‏عليه السلام كفو بودن را اين گونه بيان مى‏كند كه: «الكفو ان يكون عفيفا و عنده يسار» (6) . «همتائى عبارت از آن است كه همسر پاكدامن و با حياء و متمكن باشد» .
ظاهر اين عبارت اطلاق دارد يعنى هم مى‏تواند ملاك مرد ايده‏آل باشد و هم زن ايده‏آل. اما از اين كه در ذيل كلام يسار و تمكن مالى را جزء همتائى معرفى كرده است، قرينه‏اى است كه ممكن است عنايت‏به معرفى مرد كفو داشته باشد، زيرا تمكن و قدرت مالى به مرد مربوط است چنان كه برخى از فقهاء مانند شيخ مفيد در مقنعه و شيخ طوسى در خلاف و مبسوط و ابن ادريس و علامه در تذكره از جمله كفو بودن، قدرت مرد بر نفقه را ذكر كرده و به همين روايت هم استناد كرده‏اند (7) .
رسول خداصلى الله عليه وآله در باره زن و مرد هم‏كفو كه با ازدواج مى‏توانند مورد مودت و رحمت الهى قرار بگيرند، اينگونه بيان مى‏كند.
در مورد مرد، دين و اخلاق را ملاك قرار داده و فرمود: «اذا جائكم من ترضون خلقه و دينه فزوجوه. انكم الا تفعلوه تكن فتنة في الارض و فساد كبير» (8) .
«هرگاه كسى كه از دين و اخلاق او راضى بوديد، براى خواستگارى پيش شما آمد، دختر خود را به او بدهيد كه اگر اجابت نكنيد فتنه و فساد بزرگى در زمين واقع مى‏شود» .
و درباره زن همتاى مرد دين‏دار و خليق چنين فرمود: «ما استفاد امرء مسلم فائدءة بعد الاسلام افضل من زوجة مسلمة تسره اذا نظر اليها و تطعه اذا امرها و تحفظه اذا غاب عنها في نفسه و ماله‏» (9) .
«مرد مسلمان بعد از اسلام فائده بهتر و برتر از زوجه و همسر مسلمانى به دست نياورده كه هنگامى كه او را مى‏بيند وى را خوشحال و شاد گرداند و هنگامى كه دستورى به او مى‏دهد، اطاعت نمايد و در غياب او خود و مال وى را مراقبت و محافظت نمايد» .
بنابراين مودت و رحمت و آرامش كه هديه الهى است، و در زندگى مشترك ميان زن و مرد ضرورى و لازم است، در صورتى عرضه مى‏شود كه اساس انگيزه گزينش همسر، انگيخته دين و اخلاق باشد البته جمال و عنوان و تمكن مالى خود مزيد بر علت است، و بود آنها باعث تقويت روابط آنها خواهد شد اما نبايد اصل و اساس انتخاب قرار بگيرد.
ابى شيبه اصفهانى فردى است معاصر حضرت باقر عليه السلام و از پيروان آن حضرت مى‏باشد نامه‏اى مى‏نويسد و از آن حضرت درباره ازدواج دخترهاى خود استفسار مى‏كند.
امام باقر عليه السلام در جواب او مرقوم داشت آنچه درباره دخترهاى خود نوشته بودى، متوجه شدم اما تو هيچ‏گاه فردى را مطابق ميل خود پيدا نمى‏كنى «فان رسول الله صلى الله عليه وآله قال: ذا جائكم من ترضون خلقه و دينه فزوجوه انكم الا تفعلوه تكن فتنة في الارض و فساد كبير» (10) .
«پيامبر خداعليه السلام فرمود: هرگاه كسى كه از دين و اخلاق او راضى بوديد، براى خواستگارى آمد، به او زن بدهيد كه اگر چنين نكنيد، فتنه و فساد بزرگى زمين را فرا مى‏گيرد» .
از اين پرسش و پاسخ استفاده مى‏شود كه سائل دنبال همتاى مالى و عنوانى و اندامى و حسبى بوده و امام در جواب او فرمود تو نمى‏توانى فردى را پيدا كنى كه صددرصد دلبخواه و مطابق خواست تو باشد. و آنچه را تو دارى و مى‏خواهى داشته باشد، بلكه آنچه در كفو بودن مهم است، دين و اخلاق مى‏باشد.

خواستگارى و كيفيت آن

اولين گامى كه در تشكيل زندگى مشترك و زوجيت‏ برداشته مى‏شود، خواستگارى و درخواست همزيستى و تزوج است. تمايل بهمزيستى ميان دختر و پسر مشترك مى‏باشد و هر دو پس از بلوغ و رشد جنسى علاقمند به تزوج مى‏باشند.
سئوالى كه در اين رابطه مطرح است، آن است كه چه كسى و از كدام طرف بايد پيشقدم شود؟ زن و خانواده او كه عرضه كننده هستند بايد به سراغ مرد و خانواده او بروند و پيشنهاد ازدواج بدهند. يا اين كه پسر و خانواده او كه قابل و پذيراى اين پديده مى‏باشند؟ اگر اين سئوال از شرع و قانون بشود، هيچ‏كدام تعيين تكليف نكرده و آن را به عهده خود آنها و عرف و رسم محل واگذار كرده‏اند.
اما اگر از عرف و مردم پرسيده شود، در جوامع مختلف جز اندك مواردى اصولا خواستگارى و اقدام از ناحيه مرد و خانواده او بوده و هست در تاريخ اسلام تنها از «خديجه كبرى‏» عليها السلام خبر رسيده كه با وجود ويژگيها و ارزشهايى كه در وجود حضرت محمد بن عبدالله‏صلى الله عليه وآله سراغ داشت، خواستار ازدواج با او شد و در قبل از اسلام هم در ميان خانواده‏هاى سرشناس و باشخصيت جامعه مانند شعيب پيامبرعليه السلام بوده كه به موسى‏عليه السلام پيشنهاد ازدواج با دختر خود را داد.
ابن قدامه از فقهاء حنبلى مى‏گويد: «لا نعلم بين اهل العلم خلافا فى اباحة النظر الى المراة لمن اراد نكاحها» (11) .
«در ميان اهل علم سراغ ندارم كسى را كه راجع به جواز نظر و نگاه به صورت زنى كه مى‏خواهد با او ازدواج كند مخالفت كرده باشد» .
بنابراين جواز ديدار پسر و دخترى كه بناى ازدواج دارند و مى‏خواهند با يكديگر وصلت نمايند، مورد اتفاق فقهاء شيعه و سنى مى‏باشد و همگى به استناد سيره و سنت نبوى آن را جايز دانسته‏اند.

متولى عقد ازدواج و قرارداد زندگى مشترك

گام دوم در راستاى بناى خانواده و تشكيل زندگى مشترك مساله تصميم‏گيرى است كه چه كسى اختياردار اين اقدام است و حرف اول را مى‏زند؟
آيا تنها پدر يا پدر و مادر و يا فقط دختر يا پدر به اضافه دختر؟ اينها تصويراتى است كه با توجه به مسائل حقوقى و ارتباطات نسبى و خانوادگى قابل طرح است و از نظر فقهاء مورد اختلاف است.
محقق در «شرايع‏» مى‏گويد: «فهل تثبت ولايتهما على البكر الرشيدة فيه روايات اظهرها سقوط الولاية عنها و ثبوت الولاية لنفسها فى الدائم والمنقطع‏» (12) .
«آيا ولايت پدر و جد پدرى بر دختر باكره رشيده، ثابت است‏يا نه؟ در اين رابطه رواياتى وجود دارد كه روشن‏ترين يا قوى‏ترين آنها آن است كه ولايت پدر و جد پدرى از دختر باكره رشيده ساقط است و در عقد دائم و موقت ولايت و اختيار از آن خود دختر خواهد بود.
صاحب جواهر در نقد و بررسى عبارات شرايع مى‏گويد: «ان المشهور نقلا و تحصيلا بين القدماء و المتاخرين سقوط الولاية عنها بل عن المرتضى فى الانتصار و الناصريات الاجماع عليه‏» (13) .
«همانا شهرت نقلى و تحصيلى در ميان قدما و متاخرين از فقهاء آن است كه ولايت پدر و جد پدرى از دختر باكره رشيده ساقط است‏بلكه از سيد مرتضى در دو كتاب انتصار و ناصريات نقل شده است كه او ادعاى اجماع علماء اماميه را نموده است‏» .
در روايت موسى بن بكر از زراره، او از امام باقرعليه السلام نقل كرده است كه : «قال اذا كانت المراة مالكة امرها تبيع و تشترى و تعتق و تشهد و تعطى من مالها ما شائت فان امرها جائز تزوج ان شائت‏بغير اذن وليها» (14) .
«امام فرمود: در صورتى كه زنى مالك كار خود بود، يعنى مى‏فروشد و مى‏خرد آزاد مى‏كند و شهادت مى‏دهد و از مال خود هرچقدر خواست مى‏بخشد، همانا كارهاى او مجاز مى‏باشد اگر خواست مى‏تواند بدون اذن ولى خود ازدواج نمايد اما اگر چنان نبود، «بالغه رشيده‏» ; ازدواج او جز به اذن ولى او جايز نيست‏» .
در اين روايت دخترى را كه قادر به انجام كارهاى خود بوده و هوش و شعور وى به گونه‏اى متعارف است كه از عهده خريد و فروش و انجام كارهاى روزمره زندگى برمى‏آيد، اختيار او دست‏خود وى مى‏باشد. بنابراين در ازدواج طبق روايت و فتواى مشهور حرف اول را خود دختر و پسر جامع‏الشرائط مى‏زنند.

پي نوشت :

1) كتاب وافى: تاليف محمد محسن، مشهور به فيض كاشانى از انتشارات مكتبة اميرالمؤمنين اصفهان، ج‏21، ص 77.
2) سوره روم: 21.
3) وسائل الشيعة: تاليف شخ حر عاملى از انتشارات اسلاميه تهران، ج‏14، ص 37.
4) همان: ص 29.
5) وسائل الشيعة: ج‏14، ص 32.
6) همان ماخذ: ج‏14، ص 52.
7) جواهرالكلام، تاليف عالم بزرگوار شيخ محمد حسن نجفى: ج‏30، ص 103.
8) وسائل الشيعة، شيخ حر عاملى: ج‏14، ص 51.
9) همان ماخذ: ص 23.
10) تهذيب الاحكام شيخ طوسى: ج‏7، چاپ بيروت، ص 354.
11) مغنى ابن قدامه، تاليف عبدالله ابن قدامه: چاپ رياض، ج‏6، ص 551 و 552.
12) شرايع الاسلام، تاليف جعفر بن حسن حلى معروف به علامه حلى چاپ نجف: ج‏2، ص 276.
13) جواهرالكلام: ج‏29، ص 175.
14) تهذيب الاحكام تاليف شيخ طوسى: چاپ بيروت، ج‏7، ص 340.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:درسهايي ازمكتب اسلام


زایمان زودرس چه ایراداتی دارد؟
سه شنبه ۹ مهر ۱۳۹۲ ساعت 23:52 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


زایمان زودرس یا پیش از موعد عموما در هفته های 20 تا 36 روی می دهند. کودکی که در این فاصله به دنیا می آید نیز لقب «نارس» یا «زودرس» را به همراه دارد. حدود 11 تا 12 درصد از زایمان ها زودرس هستند. .


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: كودك
:: برچسب‌ها: مشکلات بارداری, زایمان زودرس, کودک نارس, خطرات
چگونه فکر خود را آزاد کنیم؟
سه شنبه ۹ مهر ۱۳۹۲ ساعت 22:49 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


زندگی این روزهای همه ما به گونه ای شده است که مدام در حال دویدن هستیم و می خواهیم از قافله زندگی عقب نمانیم. اینقدر فعالیت و مشغله داریم که از زندگی هیچ نمی فهمیم و کارمان شده انجام وظایفی که خود و حرفه‌مان برایمان تعیین کرده اند..

متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: موفقیت
:: برچسب‌ها: اندیشیدن, گوش کردن, کاهش استرس, راز موفقیت
در تربیت کودک از این کارها پرهیز کنید
سه شنبه ۹ مهر ۱۳۹۲ ساعت 19:19 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


تقریبا همه والدین دوست دارند کودکان خود را به بهترین شکل ممکن تربیت کنند. اما گاهی همین والدین در این مسیر به طور ناخودآگاه و ندانسته دچار اشتباهاتی می شوند که می تواند برای آینده فرزندان آنها مشکل ساز باشد. .



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: كودك
:: برچسب‌ها: تربیت کودک, فرزند, کودک
حال اكثر جوان‌ها این روزها بد است
سه شنبه ۹ مهر ۱۳۹۲ ساعت 13:11 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


«حالم بد است»،«حوصله‌ام سر رفته»،«هميشه ناراحتم» و... اينها جملاتي است كه بسياري از جوان‌هاي امروز مثل نقل و نبات به‌كار مي‌برند اما مشكل چيست؟ چرا حال اكثر جوان‌ها این روزها بد است؟ اصلا چه حالی را می‌شود حال بد دانست و چه حالی برای انسان خوب است؟


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: بی حوصلگی, جوان‌ها, هیجانات منفی
کی با کی ازدواج کند بهتر است؟
سه شنبه ۹ مهر ۱۳۹۲ ساعت 10:46 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


آدم‌ها با هم فرق دارند حتی دو برادر که در یک خانواده و با یک پدر و مادر بزرگ شده‌اند ممکن است دنیاهایی متفاوت داشته ‌باشند؛ این تفاوت‌ها با ورود به اجتماع بیشتر می‌شود، اما اولین جایی که آدم‌ها این تفاوت‌ها را احساس می‌کنند در محیط خانواده است. .



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: شخصیت آدم‌ها, ترتیب تولد, ازدواج, شخصیت شناسی
انتخاب لباس مناسب در محیط اداری
سه شنبه ۹ مهر ۱۳۹۲ ساعت 9:40 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


اگر آدم منضبطی هستید و می‌خواهید شغل مناسبی پیدا کنید باید کاری کنید که ظاهرتان به بیننده اطمینان لازم را بدهد. نکاتی هست که با رعایت آنها می‌توانید همه را از خودتان مطمئن کنید. .



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: مد و لباس
:: برچسب‌ها: لباس, مناسب, محل کار, مصاحبه