هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

اهمیت استراتژیک منطقه ی خلیج فارس
دوشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 2:26 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
اهمیت استراتژیک منطقه ی خلیج فارس

پیشروی آب اقیانوس هند و دریای عمان در شیار هلال گونه ای در جنوب زاگرس، دریای نیمه بسته خلیج فارس را به وجود آورده است. این محدوده، در حد فاصل کشورهای ایران، عراق، کویت، عربستان، قطر، بحرین، امارات متحده و عمان قرار دارد و بخشی از منطقه ی خاورمیانه به شمار می آید.مدخل آن در تنگه هرمز، با حدود 85 کیلومتر و بخش پایانی آن در رأس خلیج فارس، با حدود 320 کیلومتر بوده و بیش ترین عرض آن، شامل 325 کیلومتر است. مساحت این خلیج، 226 هزار کیلومتر مربع و ژرفای متوسط آن 35متر ثبت شده است که در پاره ای نقاط، به نود تا صد متر نیز می رسد. بنابراین، برخلاف بحر احمر یا خلیج العربی که در آن سوی جزیره العرب واقع است، دریای کم عمقی به شمار می آید.خلیج فارس در منطقه ای فرو رفته است که در جنوب آن، فلاتی لم یزرع و در شمال آن، فلات دیگری با نمایی از کوهپایه های زاگرس قرار گرفته است.(1)به گونه ای که تمامی خلیج فارس، یک فلات قاره را تشکیل می دهند.به لحاظ زمین شناسی، این منطقه از پدیده های دوران سوم زمین شناسی است و حدود سی میلیون سال قبل به وجود آمده است.(2) و آن گونه که زمین شناسان مطرح می کنند، وسعت آن تقریباً دو برابر وسعت فعلی بوده که اثر تحولات زمین شناسی و ریزش رسوبات رودخانه ای، پسرفت نموده است.اهمیت این منطقه، در گذشته ای با پیشینه چند هزار ساله ریشه دارد؛ چرا که محل برخورد تمدن های بزرگ باستان بوده و قرار گرفتن در چهار راه ارتباطی سه قاره، اهمیت آن را در قرون میانه بیش از پیش آشکار می کرد. گذشتن راه های مهم تجاری از این منطقه، عاملی در گسترش تجارت بود، به ویژه تجارت مروارید که اهمیت ویژه ای داشت. اندک اندک با ورود استعمار و رقابت های جهانی، این منطقه به عرصه تاخت و تاز قدرتهای جهانی تبدیل شد و قدرتهای پرتقالی، هلندی، فرانسوی، بریتانیایی، روسی و آمریکایی، به ترتیب شانس خویش را در چپاول اقتصاد جوامع آن به بوته آزمایش گذاشتند تا این که در نیمه قرن بیستم، با اکتشاف نخستین چاه های نفت، در بحبوحه جنگ های جهانی، توجه بیش از پیش کشورهای صنعتی به این منطقه جلب شد.در سده بیستم با اکتشاف نفت، این منطقه به عنوان گذرگاه شصت درصد ذخایر جهانی نفت، نگاه نیازمندانه جهانیان را به سوی خود کشانده و سرزمین های پیرامون خویش را به تب نوسانات اقتصادی- سیاسی جهان پیوند داده است. کشورهای این منطقه در درون مرزهای زمینی خود کانسارهای پرمایه نفت و گاز دارند، در ر گستره 220 هزار کیلومتر مربعی آب های خلیج فارس کانسارهای بزرگ نفت و گاز غنوده است و همین خود پرسمان، «فلات قاره» و «دریای سرزمینی» و در پی آن موضع گیری های اقتصادی و سیاسی و نظامی در پیوند با این پرسمان را به میان می کشد.(3)آری، آن چه خلیج فارس را به شاهرگ حیاتی جهان تبدیل نمود، کشف طلای سیاه بود؛ کالایی که پس از گذشت قرن ها، با وجود پیشرفت علم و فناوری هنوز جای گزین مناسبی برای آن یافت نشده است. اما اهمیت این منطقه، صرفاً در وجود منابع گسترده معدنی آن خلاصه نمی شود و نقش سیاسی منطقه خلیج فارس، با توجه به اهمیت ایدئولوژیکی، ارتباطی، ژئواکونومیک و ژئواستراتژیک آن متبلور و آشکار می شود. در واقع، برای بررسی و تحلیل اهمیت استراتژیک منطقه خلیج فارس، بررسی و مطالعه مؤلفه های ذیل امری ضروری می نماید:
الف)وضع طبیعی و موقعیت جغرافیایی خلیج فارس؛
ب)ذخایر عظیم نفت و گاز؛
ج)بازار مصرف؛
د)نقش فرهنگی و ایدئولوژیکی.
الف)وضع طبیعی و موقعیت جغرافیایی خلیج فارس:
خلیج فارس به لحاظ وضع طبیعی و موقعیت جغرافیایی، از دیر زمان حائز اهمیت بوده است. از یک طرف، این منطقه حلقه ارتباطی میان شرق و غرب بوده و از سوی دیگر، به دلیل داشتن تنگه هرمز که یکی از استراتژیک ترین تنگه های جهانی است، از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است.در واقع:خلیج فارس محور ارتباط بین اروپا، آفریقا، آسیای جنوبی و جنوب شرقی است و از نظر استراتژیک، در منطقه خاورمیانه، به عنوان بزرگ ترین و مهم ترین مرکز ارتباطی بین سه قاره است و بخشی از یک سیستم ارتباطی را که دو دریای مدیترانه و سرخ و دو اقیانوس هند و اطلس را به هم می پیوندد، تشکیل می دهد. به همین جهت، این موقعیت از روزگاران پیشین مورد توجه قدرت های جهانی بوده است و تجار و بازرگانان، کالاها را از شرق و جنوب آسیا به خلیج فارس حمل می کردند و از آن جا به سواحل مدیترانه و اروپا و بالعکس می برند.(4)در حقیقت تا قبل از کشف آمریکا، یعنی سال 1492 میلادی، کالاهایی چون مروارید، ابریشم، چینی، ادویه و...، از دو راه به غرب حمل می شد و آن دو راه مهم عبارت اند از:
1.راه زمینی معروف به جاده ابریشم
2.راه دریایی معروف به راه ادویه
دو راه حیاتی فوق، از خلیج فارس و سواحل شرقی مدیترانه می گذشته اند... . با کشف دماغه امید نیک، اهمیت خلیج فارس از نظر ارتباط کاسته نشد؛ زیرا به واسطه دوری مسیر دریایی، از دیرباز خلیج فارس یک چهار راه ارتباطی دریایی محسوب می شده است و از این رو، بنادر خلیج فارس لنگرگاه مناسبی برای کشتی ها بوده است. در حقیقت، کشتی ها خلیج فارس را ایستگاه دریایی مناسبی برای دریافت خدمات دریایی و تبادل کالا می دانستند.(5)اما نکته قابل توجه آن که بحث اهمیت استراتژیک خلیج فارس، بدون بررسی مسایل تنگه هرمز کامل نخواهد بود؛ زیرا این تنگه، به عنوان مدخل خلیج فارس، تأثیر ویژه ای بر حوادث منطقه دارد.این تنگه، با طول حدود 158 کیلومتر و عرض حداقل 56 و حداکثر 180 کیلومتر و عمق 115 متر، یکی از استراتژیک ترین گذرگاه های جهان به شمار می آیدکه خلیج فارس را از راه دریای عمان (مکران) اقیانوس هند و خطوط کشتی رانی بین المللی دریای آزاد پیوند می دهد، این آبراه به علت موقعیت خاص استراتژیک، شاهرگ حیات اقتصادی جهان به حساب می آید.(6)و به عنوان راه ورودی و خروجی خلیج فارس، از موقعیت ژئواستراتژیکی برخوردار است. از آن جا که روزانه حدود چهل درصد نفت مصرفی ج از این تنگه عبور می کند، احاطه و سلطه بر این گذرگاه، امکان عبور و مرور نفتکش ها را در منطقه فراهم می آورد.این آبراه، نقش بسیار حساس و بی چون و چرایی در توازن اقتصاد، مالی و تجاری کلیه کشورهای صنعتی و کشورهای ساحلی منطقه ایفا می کند و هر رخدادی که سلامت و امنیت دریانوردی را در این ناحیه تهدید نماید، به همان نسبت منافع این کشورها را در معرض خطر قرار خواهد داد.(7)هم چنین تنگه هرمز، راه ارتباطی ساحلی خلیج فارس به اقیانوس هند بوده و بنابراین، همواره به صورت منطقه ای عملیاتی در استراتژی های نظامی مورد توجه بوده است.
ب)ذخایر عظیم نفت و گاز
مهم ترین عامل استراتژیک خلیج فارس، وجود منابع عظیم نفت و گاز است، به گونه ای که این منطقه را «مخزن نفت جهان» نام نهاده اند.با وجود تحولات دهه های اخیر و تلاش برای جای گزین کردن انرژی های آب، باد، خورشید، اتم و...، هم چنان نفت به عنوان انرژی برتر و اصلی ترین ماده اولیه تولیدی صنایع، اهمیت خویش را حفظ کرده است و روز به روز بر ارزش آن افزوده می شود. در واقع نفت، «کالای استراتژیک»(8) به شمار می آید که از راه های گوناگون بر سیاست های جهانی تأثیرگذار است و هر گونه تغییر و تحولی در صادرات آن، پیامدهای یکسانی بر کل جهان دارد و عدم ثبات بهای نفت، تهدیدی جدی است که همواره بازارهای نفتی را با بحران مواجه می کند.نفت در طی قرن بیستم، در حقیقت عامل بسیار مهمی در تحولات نظامی سیاسی و اقتصادی جهان بوده و برای سال های قابل پیش بینی نیز چنین خواهد بود. در این میان منطقه خلیج فارس، به علت تسلط بر ذخایر عظیم و قدرت تولید و توان صادراتی قابل توجه، در حقیقت مرکز این تحولات و وقایع مهم بوده است و هست و تقریباً همه کشورهای جهان، کم و بیش وابسته به این حوزه می باشند و حیاط اقتصادی و نظامی- سیاسی بسیاری از این کشورها، به خصوص کشورهای عتی غرب و ژاپن، به ادامه بی وقفه جریان نفت از حوزه خلیج فارس وابسته است.(9)بنابراین خلیج فارس از مهم ترین مخازن انرژی جهان به شمار می آید که در تأمین انرژی آینده جهان، نقشی اساسی بر عهده دارد. نیاز روزافزون کارخانجات صنعتی به نفت و غیر قابل جای گزین بودن آن توسط انرژی های دیگر، به منطقه خلیج فارس «جایگاه ژئواکونومیکیِ» خاصی بخشیده است. در واقع، منطقه خلیج فارس افزون بر موقعیت ژئوپولتیک، موقعیت ژئواکونومیکی نیز دارد و آنچه از همه بر احراز چنین موقعیتی تأثیرگذار بوده، مسأله نفت و گاز است.تحولات نظام بین الملل، بیانگر آن است که در هزاره سوم میلادی، قدرت برتر از آنِ کسی خواهد بود که بر انرژی جهانی، به ویژه نفت و گاز تسلط یابد و بنابراین، جای تعجب نیست که خلیج فارس به عنوان بزرگ ترین مخزن انرژی جهان، کانون توجه جهانی قرار گرفته است.این منطقه، دارای ذخایر نفتی جهانی بسیار بالایی است و از این نظر، برای کشورهای صنعتی شاهرگ حیاتی به شمار می آید که چرخه اقتصاد را به گردش در می آورد. کشورهای خلیح فارس، 62 درصد از مجموع نفت مصرفیِ بازارهای جهان را تولید می کنند.(10)به علاوه، عمق کم این خلیج، امکان بهره برداری از منابع نف هم چنین منابع دریایی آن را به سهولت و ارزانی فراهم می آورد و هزینه های پایین استخراج نفت و گاز، توجه کشورهای صنعتی را به خود جلب کرده است. اکتشاف نفت، باعث درآمیختن خلیج فارس با اقتصاد جهانی شده، به ویژه آن که استخراج نفت از این منطقه، بسیار به صرفه تر از دیگر مناطق جهان برآورد می شود.به طور کلی، عرضه کنندگان نفت در جهان دو گروه هستند: اعضای اوپک و کشورهای غیر اوپک. البته بیش ترین تولید، از آنِ کشورهای عضو اوپک است. که بیش تر آن ها، از کشورهای حوزه خلیج فارس هستند.تفاوت اصلی میان مخازن کشورهای اوپک و غیر اوپک در این است که دسترسی به مخازن غیر اوپکی ها مشکل تر است، به ویژه در میان مدت هزینه تولید بیش تر می شود. در بسیاری از کشورهای غیر اوپک، به دلیل کوچک بودن میادین نفتی و «نسبت کم میانگین تولید»، هزینه تولید بیش تر است.(11)با توجه به مطالعات توماس استوفر(12) تحلیلگر آمریکایی نفت، تولید هر بشکه نفت خشکی در ایران، ابوظبی، عراق، کویت و عربستان سعودی، یک تا چهار دلار هزینه در بر دارد. این رقم که با توجه به بازده چاه برآورد شده، شامل هزینه های اکتشاف، ارزیابی و توسعه و نرخ بازگشتی حدود ده تا پانزده درصد می باشد. د قابل، این هزینه ها در دریای شمال دوازده تا بیست دلار در هر بشکه، در غرب تگزاش هفده تا نوزده دلار و در کانادا بیش از نوزده دلار می باشد. در عین حال، هزینه ایجاد یک بشکه ظرفیت تولید اضافه، در شش کشور عضو اوپک، در منطقه خلیج فارس (ایران، عربستان، عراق، کویت، امارات متحده عربی و قطر) بسیار کم تر از هر نقطه دیگری در جهان است. برای نمونه، این هزینه در عراق کم تر از پنج هزار دلار در هر بشکه، و در ایران در حدود شش هزار دلار می باشد. در کل، این هزینه در خلیج فارس حدود سه هزار دلار برای هر بشکه ظرفیت تولید اضافی است که در مقایسه با سایر تولید کنندگان اصلی غیر اوپک، نظیر دریای شمال و آمریکای شمالی، بسیار کم تر است.(13)افزون بر این، پیش بینی می شود، سهم منطقه خلیج فارس در تولید جهانی نفت، از 7/25 درصد در سال 1996، به 9/40 درصد تا سال 2020 افزایش یابد. بر این اساس، احتمالاً در آغاز هزاره جدید، وابستگی اقتصادهای آسیا، اروپا و آمریکا به تولیدات نفتی خلیج فارس، البته در سطوح مختلف افزایش خواهد یافت.(14)به علاوه، عمر متوسط ذخایر نفتی کشورهای خلیج فارس، در برخی نقاط به صد سال نیز می رسد؛ در حالی که عمر نفت در دیگر نقاط جهان، ب ور متوسط هیجده سال است.با ورود بازارهای نفتی جدید و مصرف کنندگان نوظهور، تقاضای جهانی برای نفت افزایش می یابد و با رشد تقاضا، رقابت در این بازار گسترش یافته، به افزایش قیمت ها خواهد انجامید. در واقع، رقابت در بازار نفت، نقش مهمی را در تثبیت قیمت های بالاتر خواهد داشت.اقتصادهای بزرگ آسیا نظیر چین، کره جنوبی و هند، به حجم معتنابهی انرژی، به ویژه نفت نیاز خواهند داشت که با احتمال زیاد، باید از منطقه خلیج فارس و هم چنین دریای خزر تأمین شود. ضمناً پیش بینی می شود که آمریکای شمالی 20%، اروپای غربی 31% و آسیا 86%، از نیازهای نفتی و انرژی خود را از دو منطقه مزبور تأمین کنند.(15)با وجود آن که با گذشت زمان، روز به روز بر تعداد مصرف کنندگان نفت خلیج فارس افزوده می شود، سیاست های نفتی کشورهای عمده صنعتی، در درازمدت به سود تولید کنندگان نفت نخواهد بود؛ به ویژه سیاست ذخیره سازی انرژی که از سوی بیش تر این کشورها دنبال می شود، اهمیت و نقش کشورهای تولید کننده و اوپک را در سیاست قیمت گذاری کم رنگ خواهد کرد.پیش بینی می شود که تقاضای جهانی انرژی تا سال 2020 در مقایسه با سال 1970، تا سه برابر افزایش یابد و تقاضای انرژی از سوی کشوای صنعتی تا سال 2010، تا بیش از دو برابر افزایش خواهد یافت. در نتیجه، تقاضاهای جهانی از 6/71 میلیون بشکه در روز، به بیش از 115میلیون بشکه تا سال 2020 خواهد رسید.البته برخی تحولات پیش بینی نشده، می تواند روند پیش بینی تقاضا را برای انرژی تغییر دهد. در این میان، می توان از مواردی نظیر رکورد اقتصاد جهانی، تغییر سیاست های یارانه ای یا مالیات بندی در کشورهای مصرف کننده و فناوری های مقرون به صرفه نام برد.(16)بر اساس پیش بینی های به عمل آمده، از سال 2010، یگانه تولید کنندگان عمده نفت جهان، کشورهای حاشیه خلیج فارس، به ویژه ایران، عراق و عربستان خواهند بود و به لحاظ ویژگی های منحصر به فرد نفت این منطقه، از جمله هزینه تولید پایین، ظرفیت بالا، کیفیت مطلوب نفت و... روز به روز بر اهمیت آن افزوده می شود.به طور خلاصه به لحاظ ذخایر نفتی، مزیت خلیج فارس در برابر دیگر نقاط جهان، به شرح ذیل است:
الف)منابع نفتی فراوان منطقه (64 درصد کل ذخایر جهان، در کشورهای حوزه خلیج فارس قرار دارد).
ب)سهولت استخراج
ج)هزینه تولید پایین (هزینه تولید اوپک، بین یک تا سه دلار در مقایسه با هزینه شش تا ده دلار برای هر بشکه تولید کنندگان غیر اوپک می باشد).
د)مازاد ظرفیت تولید، به طوری که این کشورها، دارای مصرف بسیار محدود بوده و اصولاً جهت صادرات و اقدام به تولید و استخراج نفت می نمایند. کل کشورهای اوپک، دو درصد و کشورهای حوزه خلیج فارس، کم تر از یک درصد مصرف جهانی نفت را دارند.
ه)کیفیت بالای نفت خام منطقه
و)سهولت حمل و نقل
ز)توان تولید زیاد چاه های نفت (در حوزه خلیج فارس، از هر حلقه چاه نفت، حدود 250000 تن نفت در سال می توان استخرج کرد، در حالی که حجم قابل مقایسه در آمریکا، فقط 1000 تن در سال است)
ح)امکان کشف ذخایر جدید نفتی وسیع در این منطقه، در مقایسه با سایر مناطق جهان.(17)

حداکثر

متوسط

حداقل

تقاضای کل

8/93

7/91

6/89

تولید

95/44

2/42

7/47

اوپک

جدول شماره 1:پیش بینی موازنه عرضه و تقاضای جهانی نفت تا سال 2010 (بر مبنای میلیون بشکه در روز

حداکثر

متوسط

حداقل

کشورها                        

7/0

6/5            

6/0           

ایران

4/0

3/5            

   3/0           

عراق

5/0

45/0

4/
0

قطر

4/6

4/4            

2/3           

امارات

13/0

12/5            

12/0          

عربستان

جدول شماره 2:سناریوی پیش بینیِ ظرفیت تولید کشورهای خلیج فارس در سال 2010 (بر مبنای میلیون بشکه)یکی دیگر از منابع پراهمیت انرژی، گاز طبیعی است. مصرف این انرژی به لحاظ زیست محیطی، کم خطر تر از دیگر انرژی های متداول، چون نفت و زغال سنگ بوده، آلودگی کم تری به همراه خواهد داشت. از این رو، تلاش برای جای گزین کردن گاز طبیعی به جای نفت خام در مصارف سوختی، هر روز بیش تر و بیش تر می شود.میزان قابل توجهی از این انرژی، در منطقه خلیج فار س یافت می شود. تحقیقات نشان می دهد که بیش ترین رشد در ذخایر گاز جهان، مربوط به دو ناحیه اتحاد شوروی سابق و کشورهای حاشیه خلیج فارس و خاورمیانه بوده است. پس از روسیه، جمهوری اسلامی ایران، قطر، امارات متحده عربی و عربستان، به ترتیب دومین، سومین، چهارمین و پنجمین ذخایر بزرگ گاز را در دنیا در اختیار دارند. ذخایر این منطقه، مخازن گازی شمال قطر و میدان پارس جنوبی ایران را در بر می گیرد.(20)به دلیل بالا بودن هزینه های بهره برداری، تولید، انتقال و توزیع گاز طبیعی، صنعت گاز منطقه خلیج فارس، عمدتاً توسعه نیافته است و صرفاً طی سالهای اخیر، شاهد حرکت برخی از این کشورها به سمت اکتشافات و توسعه گاز هست.

درصد دنیا-1999 ذخایر                                 

درصد دنیا-1999                      تولید

کشور

15/7-23/0

2/3-25/5         
 

ایران

  5/8-8/49

  1/0-24/0         
 

قطر

4/1-6/00

1/6-38/

امارات

4/0-5/79

     2/0-46/2           

عربستان

جدول شماره 3: ذخایر گاز طبیعی در ایران، قطر، امارات، عربستان با وجود این، منطقه خلیج فارس به صورت بالقوه، ذخایر عظیم گاز طبیعی دارد. برای نمونه، کشوری چون ایران، به تنهایی با در اختیار داشتن بیش از 14% گاز طبیعی جهان، استعداد فراوانی را برای تبدیل شدن به یک تولید کننده مهم گاز دارا می باشد.رویکرد سیاست گذاران این کشورها، هم چنین سیاست هایی که در راه کنترل مصارف داخلی به عمل آمده و سرمایه گذاری های اخیری که برای استخراج بیش تر گاز منطقه صورت گرفته، به احتمال زیاد، آینده روشنی را برای صنعت گاز منطقه خلیج فارس رقم خواهد زد.
ج)بازار مصرف:کشورهای حاشیه خلیج فارس که بیش تر از شمار کشورهای جهان سوم هستند، در اولیل قرن نوزدهم و با اکتشاف نفت، به درآمدهای بادآورده ی کلانی دست یافتند که هیچ گونه تلاشی برای کسب آن انجام نداده بودند. از سویی دیگر، به دلیل ساختار غیر دموکراتیک حاکمیت در این منطقه، بیش تر حاکمان، مقبولیت چندانی در بین افکار عمومی داخلی نداشتند و با علم به این واقعیت، حرکت به سمت سیاست های رفاه عمومی را آغاز کردند، بی آنکه اقتصاد این کشورها از زیرساخت های مناسب برخوردار باشد. کم کم فرهنگ مصرف گرایی در میان اقشار جامعه رواج یافت و دولت مجبور بود برای پاسخ به تقاضاهای مصرفی، هر روز بیش از پیش به واردات کالاهای لوکس خارجی بپردازد.هم چنین در حوزه سرمایه گذاری های صنعتی، از آن جا که توانایی جذب سرمایه های کلان را نداشتند، به جای گسترش صنایع مادر، به توسعه صنایع مونتاژ اکتفا کردند و بدین ترتیب، هر روز بیش از پیش به واردات خارجی وابسته شدند.اسراف در مصرف، تمایل زیاد به واردات و افزایش بی حساب هزینه های نظامی موجب برگشت قسمت زیادی از درآمدهای نفتی به غرب گردید و بیش تر ممالک عضو اوپک، برای پرداخت قروض خارجی خود، ناگریز به گرفتن وام ی سنگین از سازمان های مالی بین المللی شده اند.(22)ذخایر ارزی فراوان و بالا رفتن قدرت خرید، این امکان را به وجود آورده است که هر کالایی را به هر قیمتی که شده، از هر نقطه دنیا، از ریودوژانیرو گرفته تا توکیو، و نیویورک تا سنگاپور تهیه کنند. مقامات دولتی برای خشنودی مردم، بدون آینده نگری، هر آن چه را با پول می توان به دست آورد، خریداری می کنند و تلاش دارند که کمبودها را با واردات جبران کرده، اشتباهات خود را پوشیده نگاهدارند، بدین ترتیب، درآمدهای کلان نفت، مانع ظاهر شدن نارسایی ها و مشکلات موجود حاصله از اعمال سیاست های غلط کشاورزی و صنعتی می شود.(23)این کشورها، حتی برای تهیه مواد غذایی نیز نیازمند بازارهای خارجی شده، و در حوزه کشاورزی نیز که عموماً تا قبل از آن صادر کننده بودند، نیازمند واردات از خارج شده اند. در واقع، مصرف گرایی بیماری جدیدی است که اقتصاد کشورهای حاشیه خلیج فارس را فلج نموده و بیش از پیش به محصولات خارجی وابسته ساخته است. گویی تولید و استخراج نفت، بیش از آن که به نفع تولید کنندگان باشد، در راستای منافع کشورهای سرمایه داری است. درآمدهای بادآورده ی نفت، توان خرید این کشورها را بالا برده و به تبع، زان واردات آن ها را افزایش داده است و به این ترتیب، دلارهای نفتی، بار دیگر به ممالک صنعتی بازگردانده می شوند.از سویی دیگر، اختلافات مرزی و ایدئولوژیکی و تنش های موجود در منطقه، عامل محرکی برای تمایل کشورهای این حوزه به خرید اسلحه و تجهیزات نظامی است، به گونه ای که در سالهای اخیرصدور اسلحه و تجهیزات مدرن جنگی به کشورهای حوزه خلیج فارس، بیش از کالاهای دیگر رونق گرفته است... . تخصیص قسمتی از درآمدهای نفت به خرید اسلحه، علاوه بر هدر دادن ذخایر ارزی، موجب افزایش نفاق، دشمنی، عدم اعتماد و همکاری های منطقه ای شده است.(24)دیگر کشورهای منطقه نیز، بودجه های کلانی را به خرید تسلیحات نظامی اختصاص می دهند که همه این درآمدها، به جیب سهام داران کارخانجات تسلیحاتی می رود.در این میان، سیاست های مالی بی برنامه و سرمایه گذاری های بی اساس، این کشورها را با کسری پرداختی مواجه ساخته که لزوماً برای پرداخت قروض خارجی خویش، مجبور به گرفتن وام های کلان از مؤسسات مالی و بانکی بین المللی شده اند. این رویکرد، عامل دیگری برای وابستگی دوباره آنان و خروج ذخایر ارزی از این کشورها می شود. به تعبیر دیگر، اقتصاد کشورهای صادر کننده ی نفت، قدرت ج سرمایه های کلان را نداشت. رهبران اوپک (کشورهای حاشیه خلیج فارس، اندونزی و...) قسمتی از ذخایر ارزی خود را صرف سرمایه گذاری های مستقیم و یا خرید سهام و اوراق بهادار کردند. قسمتی دیگر هم به صورت وام در اختیار مؤسسات مالی بین المللی و بانک های بزرگ گذاشته شد تا بعد از اتمام منابع، مورد استفاده قرار گیرد.(25)به طور کلی می توان گفت:جمعیتِ حدود یک صد میلیونی حوزه خلیج فارس که مشمول درآمدهای نفتی می شود، بازار مصرف جویی برای کشورهای صنعتی غرب اند. در نتیجه، بر سر تصرف این بازار و جذب دلارهای نفتی آن، بین قدرت های اقتصادی غرب، چون آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و اخیراً روس ها رقابت هایی وجود دارد. سالیانه میلیاردها دلار پول های بادآورده نفتی، خرج سلاح های جنگی غربی ها می گردد.(26)و به دلیل کمبود نیروی انسانی ماهر و متخصص در زمینه نظامی و صنایع، این منطقه، از مهم ترین بازار فروش خدمات به شمار می آید.
د)نقش فرهنگی اهمیت ایدئولوژیکی به گواه تاریخ، منطقه خلیج فارس، همواره گهواره تمدن های درخشان بشری بوده است و اقوام بسیاری چون ایلامی ها، سومری ها، کلدانی ها، آشوری ها، بابلی ها، مصری ها، کنتانی ها و فنیقی ها، فرهنگ خویش را از راه خلیج فارس به دیگر نقاط جهان صادر می کردند. گویی آنان «از خلیج فارس به عنوان کانون صدور پیام تمدن خود استفاده می نمودند.»(27) به علاوه، این منطقه نه تنها جایگاه تمدن های بزرگ بوده، بلکه خاستگاه پیامبران بزرگ الاهی نیز بوده است؛ به ویژه، زادگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آخرین پیامبر الاهی، در این منطقه قرار دارد.دین اسلام در قرن هفتم میلادی با ظهور پیامبر بزرگ آن، حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله، در شبه جزیره عربستان و در حقیقت در سرزمینی که تا آن زمان بستر حوادث و درگیری های بزرگی بود، به وجود آمد. این تفکر الاهی ، به سرعت گسترش یافت و قلمرو عظیمی را از اقیانوس اطلس تا کرانه های غربی اقیانوس آرام در برگرفت.در حال حاضر، مجموعه عظیم جغرافیای جهان اسلام، سرزمینی را به طول یازده کیلومتر و به عرض بیش از پنج هزار کیلومتر، با ترکیبی بسیار متنوع از نظر انسانی و طبیعی شامل می شو(28)که همه این مجموعه عظیم، تحت رهبری ایدئولوژیکی مرکز آن، یعنی خلیج فارس قرار دارد، به گونه ای که این منطقه، امروز به عنوان قلب جهان اسلام، هدایت تمام جریان های اسلامی را بر عهده گرفته است و خط دهنده تمامی حرکت های سیاسی- مذهبی و اسلامی سراسر جهان به شمار می آید.از آن جا که تحولات بزرگ سیاسی مذهبی جهان اسلام از این منطقه آغاز شده است، از ابتدای پیدایش قدرت های جهانی و شکل گیری سیستم های بین المللی، به این منطقه توجه ویژه ای صورت گرفته است؛ به خصوص حوزه خلیج فارس که حکم قلب منطقه را بازی می کند. این توجه، روزبه روز ابعاد گسترده تری به خود گرفته است، تا جایی که گستره آب های خلیج فارس و دریای عمان، به عنوان محور استراتژی های جهانی در قرن بیست و یکم مورد تأکید قرار گرفته است.(29)پس از فروپاشی شوروی در سال 1991 و تضعیف کمونیسم، اسلام به عنوان نیروی سوم که همواره در تقابل لیبرال- دموکراسی ظاهر شده، مورد توجه بیش از پیش نظام سرمایه داری قرار گرفته است. از یکسو خاطرات سال ها استعمار سرزمین های اسلامی و از سوی دیگر، بنیان های اندیشه دینی- اسلامی، مردم کشورهای این حوزه جغرافیایی را در رویارویی با هجوم فیزیکی و معنوی غ به تحرک وا می دارد. مکتب اسلام که از اساس با لیبرال دمکراسی غرب جمع ناشدنی است، یگانه رغیب پرقدرت ایدئولوژیکی آن به شمار می آید که در رویارویی با فرهنگ و تمدن غربی به پا خواسته است. این حقیقتی است که اندیشمندان غربی نیز بدان معترف اند و در پی چاره جویی از آن برآمده اند.زی بیگنیو برژینسکی در کتاب خارج از کنترل می نویسد:اسلام در مقام یکی از مهم ترین مذاهبی که گرایش به آن شدید است، اگر چه از دیرباز بیش از مسیحیت به تسلیم پذیری در برابر تقدیر متمایل بوده است، ولی در عصر حاضر، به نیروی محرکی تبدیل شده است که نابرابری را از طریق انکار نوگرایی غربی طرد می کند؛ زیرا از نظر اسلام معاصر، نوگرایی غربی اساساً فاسد است و از فرهنگ تسلیم سریع به هوای نفس نشأت می گیرد. در عصر حاضر، متفکران اسلامی از دستاوردهای تکنولوژیکی تمدن غربی منهای مفاسد فرهنگی آن بهره مند شوند. در این تلاش، اندیشمندان اسلامی، فصلی از تاریخ گذشته اسلامی را نجوا می کنند که در آن دوران، جهان اسلام پیشرو علم و دانش خلّاق در جهان بوده است. در این مسیر، تلاش متفکران اسلامی در نوگرایی فلسفی- اجتماعی، با تلاش برای خنثی کردن چیزی که از نظر بسیاری از مسلمانان در ایسه با برتری غرب شرایط نابرابر سیاسی و فرهنگی تلقی می شود، همراه است.در واقع، در جهان اسلام که از گرایش های مذهبی جامع تر و قاطع تری برخوردار است، یک نظریه تدافعی در حال رشد است که نفوذ تباه کننده غرب را نفی می کند، در حالی که تجدید حیات و نوگرایی تمدنِ به خواب رفته ی طولانی مدت مسلمانان را نیز ترغیب می نماید. بنابراین، مذهب و سیاست هر دو برای فراهم ساختن یک راه حل اسلامی که در آن نوگرایی تکنولوژیکی و نه فرهنگی در داخل نظام ارزشی مبتنی بر معیارهای مذهبی جذب شده، در آمیخته اند. در تحقق این هدف، اسلام شرایطی را که در آن حاکمیت فرهنگ بیگانه ای که از نظر فلسفی فاسد و از نظر اقتصادی مخرّب و از نظر سیاسی امپریالیستی است، نفی می کند.(30)این واقعیت که تنها اسلام قابلیت مواجهه با تمدن غرب را دارد، نظریه پردازانی چون هانتینگتن را واداشته تا با ارائه «دکترین برخورد تمدن ها» آشتی ناپذیری این دو گفتمان فرهنگی را تشریح کنند.

آقای مظفر نامدار در کتاب خود، از قول «برنالد لوئیس» می نویسد:مواجهه بعدی، یقیناً از ناحیه جهان اسلام خواهد بود... ما با روحیه و حرکتی فراتر از سطح مسائل و سیاست هایی که دولت ها به دنبال آن هستند، روبه هستیم. این اوضاع، چیزی جز برخورد تمدن ها نیست. ممکن است این مسأله غیرمنطقی تصور شود، ولی تردید یک واکنش تاریخی است که رقیب دیرینه ما [اسلام] بر ضد میراث یهودی- مسیحی و سکولاریزم ما، و هم چنین گسترش جهانی این دو پدیده، از خود نشان می دهد.(31)آری، هراس غرب از نفوذ فرهنگ ملتی است که پس از سالها چپاول اقتصاد و فرهنگ، در حال بیداری است. احیای تفکّر اصیل اسلامی، زنگ خطری است که فرهنگ غرب را به چالش خواهد کشید، آن گونه که برژینسکی می گوید:ممکن است آمریکا با خطر رویارویی فرهنگی- فلسفی با جهان اسلام روبه رو شود؛ جهانی که غرب را به طور قابل توجه ای از گرایش های عقیدتی و بنیادگرایانه آن در هراس است و در عین حال، به شدت در پی تحقیر آن نیز برآمده است.(32)دنیای اسلامی که در هفتاد- هشتاد سال گذشته، هم چون غولی به خواب رفته بود، امروز دوباره بیدار گردیده است. حرکت یک مذهب که هم راه مردمی و اجتماعی و هم جهت سیاسی یک انسان را برنامه ریزی می نماید، شروع شده است.(33)این در حالی است که رهبری و هدایت مسلمانان جهان، در منطقه خلیج فارس قرار دارد؛ منطقه ای که خاستگاه دین اسلام بوده و مقدس ترین مکان های مذهبی مسلمانان در آن واقع است. ز یکسو با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1979، الگویی عینی برای حرکت های اسلامی به ویژه جنبش های شیعی شکل گرفته و باور مبارزه با غرب در ذهن مسلمانان تقویت شده است و جمهوری اسلامی ایران را به عنوان خط دهنده ی حرکت های اسلامی به جهان اسلام معرفی نموده است و از سویی دیگر، نگاه جهان اسلام به عربستان سعودی دوخته شده، کشوری که زادگاه پیامبر و مکان های مقدسی چون مکه و مدینه (قبیله مسلمانان و مرقد مطهر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله) در آن قرار دارد و داعیه دار رهبری جهان اسلام به ویژه جهان عرب به شمار می آید. از این رو، تحولاتی که در این منطقه رخ می دهد، هر چند کوچک و جزئی، تأثیری ژرف بر جهان اسلام خواهد داشت و جای تعجب نیست که کشورهای غربی، به رویدادهای منطقه حساس بوده و همواره از خود واکنش نشان می دهند.حضور قدرت ها در منطقه خلیج فارس حدود سال 1506 م بود که پرتغالی ها با کشف دماغه امید نیک، به آب های اقیانوس هند و پس از آن، به آب های دریای عمان و خلیج فارس راه یافتند و این نخستین استیلای یک قدرت خارجی بر این منطقه بود. پس از آن، هلندی ها و سپس فرانسه، بریتانیا و روسیه به این منطقه گام نهادند. طولی نکشید که این طقه، جزو منافع حیاتی انگلستان شمرده شد و این کشور، روز به روز بر نفوذ خود افزود، به ویژه پس از جنگ اول جهانی و با کشف نفت، حرص قدرت های خارجی در چنگ انداختن بر خلیج فارس افزایش یافت.در پایان جنگ جهانی دوم، انگلستان که بیمار جنگ بود و با مشکلات پس از آن دست به گریبان، جایگاه خود را در منطقه به آمریکا سپرد. این گونه بود که آمریکا، جای پای خویش را محکم ساخت و به حاکم بی چون و چرای خلیج فارس تبدیل شد.حوادث دو جنگ خلیج فارس یعنی تجاوز عراق به ایران و کویت، باعث گردید که آمریکا بیش ترین قدرت نظامی خود را در منطقه متمرکز نماید.(34)افزون بر آن، به بهانه ی خلع سلاح عراق در سال 2003 و با لشکرکشی به این کشور و سرنگونی حاکم آن، تسلط خویش را در منطقه تثبیت نمود.آن چه گذشت، سیر تاریخی تسلط قدرت های خارجی بر منطقه، از سال 1506 تا 2004 میلادی است که به اختصار بیان شد. گرچه هر کدام از این کشورها، سالیانی طولانی، ویرانی و مصیبت با خود به ارمغان آوردند، ولی بیان آن ها در این مجموعه ضروری نیست. اینک که در سال 2004 میلادی به سر می بریم،آمریکا و متحدانش، مهم ترین قدرت های امپریالیستی هستند که در منطقه ایفای نقش می کنند.ایالات متحد مریکا، همانند سایر قدرت های جهانی در جستجوی بهره گیری از امکانات خلیج فارس و به ویژه «نفت» آن، پا به منطقه گذاشت.(35)منطقه ای که هم به لحاظ ژئوپولیتیکی و هم ژئوکونومیکی امیت دارد.از دیدگاه دستگاه سیاست گذاری ایالات متحده، منافع این کشور، از جمله امنیت کشورهای میانه رو عرب و هم چنین خروج آزادانه نفت از منطقه، از سوی منابع گوناگون مورد تهدید است. از این رو، آمریکا به حضور نظامی خود در منطقه شرقی مدیترانه، خلیج فارس و اقیانوس هند هم چنان ادامه خواهد داد.(36)

پی نوشت ها:

1-ناصر تکمیل همایون، مسایل خلیج فارس، ص 11.
2-همایون الاهی، خلیج فارس و مسایل آن، ص10.
3-لواء فیلی رودباری، کویت (کتاب سبز)، صص 15و16.
4-بهادر زارعی، «جغرافیای سیاسی خلیج فارس»، رسالت، 14شهریورماه 1378، ص1.
5-عبدالله رفیعی، «بازنگری جایگاه استراتژیک خلیج فارس و جزاری ایرانی»، نشریه ابرار، 20آذرماه 1381، ص 1.
6-همان.
7- مصطفی دولتیار، رژیم حقوقی تنگه های بین المللی با تأکید بر مسایل حقوقی تنگه هرمز، ص 100.
8-کالای استراتژیک: (STRATEGIC MATERIAL) هر نوع ماده خام یا اولیه که از نظر استراتژی با ارزش، و برای دفاع ملی و پیشبرد جنگ مدرن ضروری باشد. اگر در یک کشور عرضه واقعی یا بالقوه کالاهای استراتژیک کم تر از مقداری باشد که برای شرایط اضطراری پیش بینی شده است، قبل از پدید آمدن چنین شرایطی، اقدام به ذخیره سازی (STOCKPILING) می گردد. فرهنگ علوم سیاسی و نمایه انگلیسی فارسی، ص 329.
9-همایون الاهی، پیشین، ص 113.
10-لواء فیلی رودباری، پیشین، صص 16و 17.
11-نفت در آستانه قرن 21، سیاست و تعامل نیروهای بازار، ترجمه: داود علمایی، ص 43.
12-THOMAS STAUFFER.
13-علی امامی میبدی و مرتضی بهروزی فر، «قدرت اوپک در بازار جهانی»، ماهنامه اطلاعات سیاسی- اقتصادی، ش 166-165، سال 1380، صص 146و 147.
14-جودت بهجت، «امنیت نفت در هزاره جدید، ژئواکونومی در برابر ژئو استراتژی»، ترجمه: قدیر نصری مشکینی، ماهنامه اطلاعات سیاسی- اقتصادی، ش 165-166، سال 1380، ص 170.
15-جعفری کمپ، «خلیج فارس منطقه ای همیشه استراتژیک»، ترجمه و تلخیص: غلامرضا عباسیان، سلام 4، 6و8 اسفندماه 1377.
16-همان، ص 2.
17-همایون الاهی، پیشین، ص 117.
18-ماهنامه اطلاعات سیاسی-اقتصادی، ش165-166، سال 1380،ص157.
19-همان.
20-جودت بهجت، پیشین، ص 62.
21-ماهنامه اطلاعات سیاسی- اقتصادی، پیشین، ص157.
22-امیر باقر مدنی، اوپک اثرات تخریبی تطبیق قیمت نفت، ص 222.
23-همان، ص 149.
24-همان، ص 150.
25-همان، ص 172.
26-بهادر زارعی، پیشین، ص 2.
27-همایون الاهی، پیشین، ص 18.
28-عزت الله عزتی، جغرافیای سیاسی جهان اسلام، ص 31.
29-همان، ص 33.
30-زی بیگنیو برژینسکی، خارج از کنترل اغتشاشات جهانی در طلیعه قرن بیست و یکم، ترجمه: دکتر عبدالرحیم نوه ابراهیم، صص 205 و 206.
31-مظفر نامدار، پیشین، ص 11.
32-زی بیگنیو برژینسکی، پیشین ، ص 225.
33-ویلهیم دیتل، جهاد در راه خدا، ترجمه: دکتر جواد کرمانی و سکینه کرمانی، 1376، ص 20.
34-عبدالله رفیعی، پیشین، ص 2.
35-شمس الدین صادقی، «نقش منافع ژئوپلتیکی ممالک نافذ خاجری در برخورد با مسایل خلیج فارس»، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، ش 2، س 8، تابستان 1380، ص 116.
36-همان، ص 128.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: کتاب جغرافیای سیاسی شیعیان منطقه خلیج فارس


جايگاه خليج فارس در تحولات ژئواکونومي جهان (1)
دوشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 2:25 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
جايگاه خليج فارس در تحولات ژئواکونومي جهان (1)

(مطالعه ي موردي: صادرات گاز طبيعي ايران)
 

حوضچه ي خليج فارس و کشور هاي پيرامون آن بزرگ ترين منبع غني نفت و گاز جهان است که 40 درصد ذخاير گاز طبيعي و 61/5 درصد از ذخاير نفت جهان را در خود جاي داده است. در اين ميان ايران با دارا بودن 28/13 تريليون متر مکعب گاز طبيعي (15/5 ذخاير جهاني) و 137/5 ميليارد بشکه نفت (11/5ذخاير جهاني) مهم ترين کشور منطقه از نظر ذخاير انرژي فسيلي است. از اين رو بيش از پيش در کانون تحولات بين المللي انرژي قرار گرفته است. موقعيت مناسب جغرافيايي ايران و رشد فزاينده ي اقتصادي بازار هاي شبه قاره ي هند، شرق آسيا و اروپا نيازمندي آنان به انرژي به ويژه گاز طبيعي را افزايش داده و زمينه را براي احداث لوله ي گاز طبيعي از ايران به بازار هاي مصرف ايجاد کرده است.
واژه هاي کليدي: ژئوپليتيک، ژئواکونومي، خليج فارس، ايران، خط لوله ي گاز.

مقدمه
 

خليج فارس، يکي از مهم ترين مراکز ثقل مناسبات ژئوپليتيکي و بين المللي است که تحت سيطره ي دو قلمرو ايراني و عربي قرار دارد. (1) منطقه ي ژئوپليتيکي خليج فارس، متشکل از 8 کشور ايران، عراق، کويت، عربستان، بحرين، قطر، امارات متحده عربي، عمان است که در کرانه هاي حوضچه ي خليج فارس گرد هم آمده اند. نبود فعاليت هاي آذرين، وجود مادر سنگ هاي متعدد و بسيار غني از مواد آلي، سنگ مخزن هاي متخلخل و تراواي متعدد با سنگ پوش هاي مناسب، شرايط منحصر به فردي را براي توليد و انباشت هيدرو کربن در اين منطقه فراهم کرده تا اين پهنه، يکي از غني ترين حوضه هاي رسوبي منابع نفت و گاز دنيا باشد. عمدتاً اين ذخاير نفتي در سازند آهک آسماري مشاهده مي شود. (2) خليج فارس 61/5 درصد از ذخاير نفت جهان را دارا است که در اين ميان، عربستان با 22 درصد و ايران با 11/5 درصد از سهم جهاني در منطقه، بيشترين سهم را دارا مي باشند. (3) منابع عظيم نفت خليج فارس و نياز هاي فزاينده کشور هاي توسعه يافته به نفت باعث شد تا در نيمه ي دوم سده ي بيستم قدرت هاي منطقه اي و فرا منطقه اي به اين منطقه توجه ويژه کنند. کشف ميادين گازي خليج فارس افزايش جهاني قيمت نفت کاهش ذخاير نفت الزام پيمان کيوتو (سوخت پاک) و سازگاري بيشتر گاز طبيعي با محيط زيست باعث شد تا در دهه ي پاياني قرن بيستم، خليج فارس بيش از پيش در کانون توجه مناسبات ژئواکونومي * جهاني قرار گيرد. (4)
توسعه ي فزاينده ي کشور هاي جنوب و جنوب شرق آسيا و افزايش بي سابقه ي قيمت نفت در سال هاي اخير (قيمت هر بشکه نفت تا 147 دلار رسيد) و پس از آن عدم ثبات قيمت نفت و شمارش معکوس براي اتمام ذخاير نفت تا 40 سال آينده، همچنين مجاورت جغرافيايي آنان با منطقه ي خليج فارس، باعث شده است تا اين کشور ها براي تأمين نياز هاي روزافزون انرژي خود به ذخاير عظيم گاز خليج فارس توجه کنند. از طرفي ديگر چالش هاي ژئوپليتيکي روسيه (به عنوان تأمين کننده ي انرژي گاز اروپا) با اروپا و قطع خطوط لوله گاز در زمستان هاي طاقت فرساي اروپاي شمالي در کشور اوکراين از جانب روسيه و بي ثباتي بازار نفت باعث شده کشور هاي اتحاديه ي اروپا نيز به ذخاير گاز خليج فارس توجه کنند. از اين رو مسئله ي صادرات گاز و خطوط لوله ي گاز از خليج فارس به جنوب و جنوب شرق آسيا و اروپا مطرح شده است.

* Geoeconomics
 

چارچوب نظري در تحقيق
عصر ژئواکونومي و ژئوپليتيک انرژي
پس از سقوط جهان دو قطبي، گسستي در نظام سياسي جهاني پديد آمده است. برخي از صاحب نظران بر آن شدند تا ايده هايي را درباره ي چگونه پر کردن اين گسست و چگونگي شکل دادن به نظام ژئوپليتيک جهان پيش کشند. (5) به عبارت ديگر از فرداي فروپاشي نظام دو قطبي تا به امروز، نظريه پردازان و صاحب نظران در قالب تئوري و نظريات مختلف به دنبال تبيين نظام سياسي جهان بوده اند که هر کدام به نوعي به بخشي از موضوع پرداخته اند که از نشانه هاي دوره ي گذار ژئوپليتيک پست مدرن معروف است - انديشه هاي ژئوپليتيکي شکل گرفته اند که به نظر مي رسد ايده ي ژئواکونومي و اصالت اقتصاد در برابر نظامي گري ادوارد لوتواک، * بيش از ديگر تئوري ها به واقعيت نزديک است. حتي در تئوري هاي ژئوپليتيک عصر پست مدرن، نمود آشکاري دارد (6) به عبارت ديگر ارائه ي تئوري هاي ژئوپليتيکي بدون در نظر گرفتن قدرت اقتصادي نمي تواند وضعيت ژئوپليتيک قرن حاضر را تبيين کند. با پايان جنگ سرد و در سده ي 21 م شاخص رهبري براي کشور هاي سرمايه داري و قدرت مند در صحنه ي بين المللي، ديگر قدرت نظامي نيست (7) و کارکرد ژئواستراتژي در مناسبات بين المللي رنگ باخته است. لوتواک معتقد است که زوال جنگ سرد، در واقع نشان دهنده ي تغيير مسير و حرکت نظام جهاني از سوي ژئوپليتيک به سمت ژئواکونومي مي باشد. (8) به عبارت ديگر وي خبر از آمدن نظام جديد بين المللي در دهه ي نود مي دهد که در آن عوامل اقتصادي، جاي گزين اهداف نظامي مي شوند و عامل درگيري ها ديگر موضوعات دوران گذشته نيست، بلکه در کنار هر تنشي، يک عامل اقتصادي، خودنمايي مي کند. لوتواک در مقاله ي خود، اين چنين استدلال مي کند که تنها زماني منطق تجارت، قادر به اداره ي امور دنيا خواهد بود که با کاهش اهميت برخورداري از قدرت نظامي، رقابت واحد ها داراي ماهيتي صرفاً اقتصادي باشند. (9) در عصر ژئواکونومي، وسايل و علل مناقشه، ماهيتي اقتصادي پيدا مي کند و در صورتي که منازعات و اختلافات

*Edward Luttwak
 

تجاري منجر به کشمکش هاي سياسي شود، چنين درگيري هايي را مي بايست با استفاده از ابزار اقتصادي حل و فصل نمود که از جمله اين ابزار ها مي توان به محدوديت واردات، در نظر گرفتن يارانه در خصوص صادرات، تأمين اعتبارات فن آوري طرح هاي رقابتي، حمايت از روش هاي آموزشي، شرايط زير ساخت هاي رقابتي و غيره اشاره کرد. (10) همان طور که گفته شد در تفکر ژئواکونومي، نفوذ و رخنه در بازار ها جاي گزين پايگاه هاي نظامي خارج از کشور قدرت هاي بزرگ مي شود (11) و به نظر مي رسد که ژئواکونومي مفهومي است که ورود موضوع اقتصاد را به صحنه ي جهاني به ويژه به لحاظ انگيزه ي سودگرايي تأييد مي کند. در واقع هر زمان که رقابت ميان قدرت ها در نظام جهاني بر موضوع اقتصاد و برداشتن مرز هاي اقتصادي باشد صحبت از ژئواکونومي است. اين قدرت ها هستند که سياست هاي اقتصادي را در فضا (نظام جهاني) اعمال و رهبري مي کنند و برآيند اين فرايند ژئواکونومي است که به عنوان پديده اي سيال جهت پوشش دادن به فضاي جديد رقابتي در نظام جهاني و روشي براي توجيه و تحليل سياست هاي جهاني اکثر قدرت هاي غربي درآمده است. در اين ميان، انرژي مهم ترين عنصر در رقابت هاي ژئواکونومي است که موضوع ژئوپليتيک انرژي را به وجود آورده است.
حيات کنوني بشر، وابسته به انرژي است و انرژي محرکه تمامي فعاليت هاي صنعتي، حمل ونقل، خدمات، کشاورزي و ... است. در جهان کنوني، مهم ترين عناصر انرژي، نفت ، گاز طبيعي و زغال سنگ است. به عبارت ديگر همچنان مهم ترين منابع انرژي، منابع هيدروکربني است؛ گرچه در دهه هاي اخير توجه ويژه اي به انرژي هسته اي شده است، اما نتوانسته است سهم عمده اي در ميان ديگر حامل هاي انرژي پيدا کند. رودلف کلين، يکي از ويژگي هاي پنج گانه ي کشور به عنوان يک واحد قدرت مند را گئو پليتيک مي داند که منظور وي مشخصات جغرافيايي است. (12) وي در واقع معتقد است که يکي از سطوح حکومت فيزيوپليتيک است که به ظرفيت و ذخاير طبيعي يک کشور اشاره دارد. (13) به عبارت ديگر با تولد واژه ي ژئوپليتيک کلين به نوعي ژئوپليتيک انرژي و اهميت آن در پايداري حيات دولت ها و مناسبات ميان آنان اشاره کرده است.
به نظر مي رسد منابع انرژي به عنوان يکي از مهم ترين متغير هاي ژئوپليتيکي در نظام سياسي کنوني جهان در تعاملات بين المللي ميان کشور ها و نيز انتقال از مکان ها و فضا هاي بدون انرژي يا نيازمند انرژي، و نيز کنترل منابع توليد و مسير هاي انتقال انرژي، و نيز تکنولوژي ها و ابزار هاي توليد، فن آوري و انتقال و حتي مصرف انرژي براي حفظ سيادت جهاني و منطقه اي و به چالش کشيدن رقبا در عرصه ي بين المللي، جملگي داراي ابعاد مکاني، فضايي و يا جغرافيايي است و به همين اعتبار، انرژي را به موضوع ژئوپليتيکي مهمي تبديل نموده است؛ زيرا انرژي و تمام ابعاد و جنبه هاي آن ملتقاي سه پارامتر جغرافيا، قدرت و سياست مي باشد. (14) در حقيقت، ژئوپليتيک انرژي، از عدم انطباق مراکز مصرف (کشور هاي توسعه يافته) با منابع انرژي در کره ي خاکي به وجود آمده است که پي آمد آن دخالت قدرت هاي مصرف کننده در حوزه هاي ذخاير انرژي مي باشد.
عدم دسترسي يکسان کشور ها و جوامع انساني به منابع باعث شده که دولت هاي قدرت مند و توسعه يافته توجه ويژه اي به مناطق غني انرژي کنند و با استفاده از قدرت و توان و توسعه ي تکنولوژيکي خود به دنبال دست يازي و تسلط بر اين مناطق باشند. يکي از انبار هاي مهم و در واقع بزرگ ترين انبار انرژي هيدروکربني جهان، خليج فارس است که تقريباً دو سوم ذخاير اثبات شده ي نفت و يک سوم ذخاير گاز طبيعي جهان را در اختيار کشور هاي اين منطقه قرار داده است و اگر ذخاير انرژي حوضه ي درياي خزر را نيز به ذخاير انرژي خليج فارس اضافه کنيم در حدود 70 درصد ذخاير تثبيت شده ي جهاني نفت و بيش از 40 درصد از منابع گاز طبيعي آن در داخل منطقه اي تخم مرغ شکلي از جنوب روسيه و قزاقستان تا عربستان سعودي و امارات متحده عربي محصور گرديده است. جفري کمپ * اين منطقه بيضي شکل را بيضي انرژي استراتژيک ** مي نامد. (15)

* Geoffy Kemp
 

** The strategic energy ellipse
بايد توجه کرد که منابع عظيم نفت و گاز اين منطقه با کشور هاي صنعتي يا در حال صنعتي شدن نظير هند، چين، ژاپن، ببر هاي آسيا (سنگاپور، مالزي، هنگ کنگ، تايوان) در شرق و کشور هاي صنعتي اروپايي در طرف غرب احاطه شده است اما آن چه حائز اهميت است توسعه ي صنعتي کشور هاي جنوب و جنوب شرق آسيا همزمان با قدرت مند شدن آن ها در عرصه ي بين الملل و در مقام بازيگران قدرت مند در عرصه ي جهاني است. از اين رو دسترسي آسان کشور هاي هند و چين به مراکز انرژي خليج فارس و به خصوص ايران، بيش از پيش مورد توجه آن ها قرار گرفته است. آن چه که در اين مقاله به آن توجه شده و از نظر ژئواکونومي حائز اهميت است، روند رو به رشد گاز طبيعي در سبد انرژي جهان و نياز هاي فزاينده ي بخش انرژي کشور هاي هند و چين به گاز طبيعي براي دست يابي به رشد اقتصادي دو رقمي و سرمايه گذاري و دسترسي آن ها به ذخاير گازي خليج فارس، به خصوص ميدان گازي پارس جنوبي است که نقش خليج فارس را بيش از گذشته در کانون مناسبات ژئوپليتيکي و ژئواکونوميکي جهان قرار مي دهد. اين امر با چالش هاي ژئوپليتيکي روسيه و غرب در منطقه ي قفقاز و به ويژه گرجستان و اروپاي شرقي (بر سر مسئله ي استقرار سپر موشکي ايالات متحده در لهستان و چک و استقرار سپر موشکي روسيه در بلاروس) به اوج خود رسيده و امنيت انرژي خطوط لوله گاز از روسيه به مقصد اروپا را با تهديد مواجه کرده است.
در يک جمع بندي و به طور خلاصه مي توان مؤلفه هاي مهم چارچوب نظري تحقيق را به شرح ذيل بيان کرد:
- نقش بي بديل قدرت اقتصادي در مناسبات قدرت هاي جهاني؛
- نقش ذخاير انرژي به عنوان نيروي محرکه اقتصاد جهاني؛
- رقابت قدرت ها براي دسترسي و نفوذ در کانون هاي انرژي؛
- دست يابي به انرژي هاي ارزان و سازگار با محيط زيست؛
- موقعيت مناسب جغرافيايي از حيث ارتباطي (زميني، دريايي و هوايي) و سهولت دسترسي.

پي نوشت ها :
 

1- هادي ويسي، چالش هاي ژئوپليتيکي ايران در منطقه ي خليج فارس، رشد آموزش جغرافيا، (ش 4، تابستان 1384) ص 38.
2- اطلس ملي ايران «زمين شناسي» (تهران، سازمان نقشه برداري کشور، 1375) ص 56.
3- British petroleum [online], Available: 4- مراد کاوياني و هادي ويسي، انتقال گاز ايران به جنوب و جنوب شرق آسيا (فرصت ها و تهديد ها) (تهران: دومين کنگره انجمن ژئوپليتيک ايران، 1384) ص 298.
5- پيروز مجتهد زاده، جغرافياي سياسي و سياست جغرافيايي (تهران: سمت، 1381) ص 248.
6- هادي ويسي، تفکر ژئواکونومي 21 و تأثير آن بر امنيت جمهوري اسلامي ايران (مطالعه ي موردي انتقال گاز به هند)، پايان نامه ي دوره ي کارشناسي ارشد (دانشگاه تربيت مدرس، 1385) ص 22.
7- عزت اله عزتي، ژئوپليتيک در قرن بيست و يکم (تهران: سمت، 1380) ص 106.
8- ژيرويد اتوتايل، و ديگران؛ انديشه هاي ژتوپليتيک در قرن بيستم، ترجمه ي محمدرضا حافظ نيا و هاشم نصيري (تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، 1380) ص 249-248.
9- Luttwak Edward. N(1990) From
geopolitics to geo economics: Logic of conflict grammar of commerce. from the national interest.In: O Tuathail, G& others. the geopolitics reader, (London: Routledge 1998),p: 125.
10- Ibid,p:128.
11- عزت اله عزتي، پيشين، ص 108.
12- Glassner martin & Fahrer chuck, political geography, (USA: John
Wiley & sons,inc 2004), p: 271.
13- Anderson Evan & Anderson Liam, Strategic minerals, (Newyork: John Wiley sons, 1998),p: 2. &
14- محمدرضا حافظ نيا، اصول و مفاهيم ژئوپليتيک (مشهد: پاپلي، 1385) ص 103.

15- جفري کمپ، رابرت هارکاوي، جغرافياي استراتژيک خاورميانه، ترجمه ي سيد مهدي حسيني متين (تهران: پژوهشکده ي مطالعات راهبردي،1383) ص 13-14.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:راسخون


خليج فارس و ناسيوناليسم عربي
دوشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 2:24 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
خليج فارس و ناسيوناليسم عربي

آبراهي كه ايران را از شبه جزيره عربستان جدا مي‌‌كند براساس تمامي اسنادتاريخي ـ جغرافيايي از دوران باستان تا دورة معاصر و همچنين بيانيه‌هاي سازمان ملل متحد (مصوب 5 مارس 1975 و 1 ژانويه 1999 آمريكا) خليج فارس ناميده شده و حتي در تمامي منابع تاريخي و جغرافيايي عربي كه پيش از دهة 1960 آمريكا نوشته شده و يا به چاپ رسيده است از عنوان بحر فارس يا خليج‌الفارسي و غيرعربي استفاده گرديده است. با اين وجود كوشش‌هاي چندي پس از دهة 1960 آمريكا از سوي برخي از افراطيون ملي‌گراي عربي براي تغيير نام خليج فارس به خليج‌العربي صورت گرفته كه پايه و اساس علمي نداشته و ندارد اين در حالي است كه افراطيون ملي‌گراي عرب هرگز سعي بر احياء نام قديمي درياي احمر به خليج‌العربي نداشته‌اند.
چنين بنظر مي‌رسد كه تلاشهاي بعمل آمده براي تغيير نام خليج فارس به خليج عربي ارتباط تنگاتنگي با پديدة استعمار و نفوذ آن در جريان ناسيوناليزم عربي دارد كه اين جريان را در مسير اهداف و آرمانهاي خود بكار گيرد. هم‌آوايي محافل استعماري غربي با تغيير نام خليج فارس پديده‌اي نيست كه بتوان به سادگي از كنار آن عبور كرد. اتحادية اروپا در پايگاه اينترنتي خود از نام مجعول «خليج عرب ـ فارس» استفاده مي‌كند. تعداد قابل توجهي از اروپائيان پسوند اين آبراهه را حذف كرده‌اند و آنرا «خليج» مي‌خوانند خصوصاً راديو «بي‌بي‌سي» در بخش‌‌هاي خبري خود همواره تلاش بر آن دارد كه تنها از واژه «خليج» استفاده كند و اين در حالي است كه مقامات سياسي بريتانيا پذيرفته‌اند كه نام اين آبراهه همان نام تاريخي و قديمي آن «خليج فارس» است. نامي كه از حدود 2600 سال پيش باستناد منابع تاريخي و جغرافيايي از اصالت برخوردار است. انجمن ملي جغرافيا (National Geogrtaphysociety) كه مقر آن آمريكا است اخيراً براي نخستين بار اين نام جعلي را بكار برد. در سايت وزارت دفاع كانادا نيز از اين نام جعلي استفاده شده است. نكتة تأسف بارتر اينكه كشورهاي حاشيه‌ خليج فارس به شدت از ورود نقشه‌هايي كه نام «خليج فارس» دارد جلوگيري مي‌كنند در صورتي كه نقشه‌هايي كه با عنوان جعلي خليج‌العربي چاپ شده به وفور يافت مي‌شود و در گوشه و كنار اين كشورها به فروش مي‌رسد.
بي‌ترديد اگر تلاش‌هاي گسترده محافل رسمي و غير رسمي ايراني و علمي نبود در مقابل اين هجوم هدفدار كه مؤيد پيوند استعمار با ناسيوناليزم افراطي عربي (پان عربيسم ناصري) است شايد در آتيه‌اي نه چندان دور اين تحريف در بيانية بعدي سازمان ملل متحد، جنبة رسمي و بين‌المللي به خود مي‌گرفت.
مقاله حاضر بر آن است در ابتدا مختصر تاريخچه خليج فارس را به ياري اسناد و منابع تاريخي و جغرافيايي ذكر، آنگاه مفهوم ناسيوناليزم را مورد بررسي قرار دهد. سپس مراحل چهارگانة جنبش ناسيوناليزم عربي را به كنكاش بنشيند تا اين فرضيه را ثابت كند كه «بين تلاش‌هاي ناسيوناليزم افراطي عربي براي تغيير نام «خليج فارس» به خليج العربي و محافل استعماري غرب ارتباطي تنگاتنگ و هدفدار وجود دارد.»
ضمناً از آنجا كه پرداختن به جريان شووينيزم ايراني عصر رضاشاه كه در ايجاد زمينة افراطي‌گري ناسيوناليزم غ = عربي بي‌تأثير نبود بر حجم مقاله بيش از اين مي‌افزود به مختصر اشاره‌اي در اين خصوص و با ارجاع به تحقيقات جديد در اين زمينه بسنده شده است. با آن اميد كه اين مقاله توانسته باشد شمه‌اي از واقعيات تاريخي بخش مهمي از تاريخ ايران زمين را تبيين نمايد.

مختصر تاريخچه نام خليج فارس

خليج فارس ارمغان زلزله عظيمي است كه در دوره سوم زمين‌شناسي شكل گرفت. اين خليج درياي كم عمقي است كه در حاشيه غربي اقيانوس هند واقع شده است و بين شبه جزيره عربستان و جنوب شرقي كشور ايران قرار دارد. با مساحت تقريبي 000/240 كيلومتر مربع. بيشترين عمق خليج فارس مربوط به سواحل ايران است كه شايط عبور و مرور جهت كشتي‌هاي پهن‌پيكر را فراهم مي‌سازد واز اين رو موقعيت ايران در ارتباط با سواحل و جزاير خصوصاً تنگة هرمز فوق‌العاده سوق‌الجيشي و استراتژيك است.
اين خليج قبل از تسلط آريائيها بر فلات ايران و بر طبق كتيبه‌اي از آسوريان Narmarratu كه به معني رود تلخ است نام داشته و در كتيبة داريوش كه در تنگة سوئز (ترعه سوئز) يافته‌اند، عبارت درايه تيه‌هچاپارسا آئي‌تي1 يعني دريايي كه از پارس مي‌رود كه همان خليح فارس ناميده شده است. 2 در زبان يوناني عبارت پرسيكوس سينوس3 به معناي درياي پارس است.
در منابع دوران اسلامي نام خليج فارس يا بحر فارس به كرات ذكر شده است از جمله در كتاب مختصر كتاب‌البلدان تأليف در 279 ق از بحر فارس كه به بحر هند پيوسته است نام برده شده است. 4 اصطخري5 نيز در كتاب مسالك‌الممالك خود كه براساس كتاب صورالاقاليم ابوزيد بلخي است از حدود جغرافياي پارس نام برده است.
ابوالحسن علي‌بن الحسين بن علي مسعودي در مروج‌الذهب در التنبيه و الاشراف از درياي پارس نام مي‌برد6 و در مروج‌الذهب چنين مي‌گويد:«از اين دريا كه درياي هند يا حبشي باشد خليجي ديگر منشعب مي‌شود كه درياي پارس است» و در التنيبه و الاشراف درباره حدود عراق به درياي پارس اشاره مي‌كند. ابوريحان بيروني دانشمند قرن پنجم نيز هم از واژه درياي پارس استفاده مي‌كند هم از خليج پارس7 حاجي خليفه صاحب كتاب مشهور كشف‌الظنون در كتاب ديگر خود «جهان‌نما» در جغرافياي عالم كه به تركي تأليف شده است به اين دريا كه در مشرق واقع شده است خليج فارس مي‌گويد. 8 به نقل از پيروز مجتهد‌‌زاده از قرن دهم تا قرن حاضر عبارت درياي فارس به تدريج جاي خود را در ادبيات جغرافياي عرب و اسلامي به عبارت خليج فارس مي‌دهد.» 9 در نقشه‌هاي موجود جغرافيايي نيز همواره خليج‌الفارسي و يا Persian Gulf و خليج فارس به وفور به چشم مي‌خورد. از اينرو تلاش مؤسسه نشنال جئوگرافيك در بكارگيري نام مجعول خليج عربي و اطلاق جزاير تنب بزرگ، كوچك و ابوموسي به جزاير اشغال شده توسط ايران، دقيقاً‌ بر‌خلاف اسناد و مدارك تاريخ از قديم‌الايام تاكنون مي‌باشد و هدفي جز ايجاد تفرقه بين ايران اسلامي از يكسو و كشورهاي عربي خصوصاً در حوزه خليج فارس تعقيب نمي‌كند و در راستاي طرح صهيونيستي امريكايي خاورميانه بزرگ تنظيم شده است. هر چند بدنبال اعتراضات به حق مسئولين و محافل علمي و مردمي اين مؤسسه درصدد اصلاح خطاي هدفدار خود برآمد اما اين به منزله پايان ماجراي محافل آمريكايي ـ صهيونيستي و پان عربيست‌هاي افراطي نيست. خاصه آنكه ناسيوناليزم افراطي هنگاميكه با استعمار پيوند مي‌خورد ديگر اسناد و مدارك نمي‌شناسد و حتي منكر استناداتي مي‌گردد كه در تاريخ و فرهنگ خويش تنظيم شده است. از اينرو تلاش مي‌كند حقارت‌هاي خود را هر از چند گاه در پوشش برانگيختن احساسات قومي خود پنهان سازد. في‌الواقع اگر اين جريان افراطي قصد زنده كردن ميراث تاريخي و فرهنگي و جغرافيايي خود را دارد باستناد منابع متقن تاريخي مي‌تواند هم از حقوق حقه خود بر فلسطين اشغال شده توسط صهيونيست‌ها بهره گيرد و هم درياي احمر را به نام تاريخي خود «خليج العربي» بخواند تا تشفي خاطري براي عقده‌هاي فرو خورده خويش باشد. باستناد منابع تاريخي و جغرافيايي دريايي كه امروزه آنرا بحر احمر مي‌خوانند در زبان يوناني آنرا سينوس آرابيكوس (Sinus Arabicus) يعني خليج عربها مي‌گفتند. در كتاب حدود العالم من المشرق الي المغرب ـ مؤلف آن ناشناخته است ـ صراحتاً خليج‌العربي آمده است: «خليجي ديگر هم بدين پيوسته به رود بناحيت شمال فرود آيد تا حدود مصر و باريك گردد تا آنجا كه پهناي او يك ميل گردد آنرا خليج عربي مي‌خوانند و خليج ايله نيز خوانند و خليج قلزم نيز خوانند.»10 در كتاب جهان‌نما حاجي خليفه كاتب چلبي نيز بر درياي احمر عبارت «سينوس آرابيكوس» اطلاق شده است. 11 به اين ترتيب در استنادات متعدد تاريخي و جغرافيايي قديم اعم از يوناني، ايراني و خصوصاً عربي همواره نام درياي پارس و يا خليج پارس به كرات ذكر شده و نقشه‌هاي جغرافيايي از قديم‌الايام تاكنون نيز به اين مهم اشاره كرده‌اند و هويت تاريخي و فرهنگي خليج‌فارس مسلم و خدشه‌ناپذير است اما همچنانكه گفته شد وقتي پاي تعصبات افراطي ناسيوناليست به ميان آيد اسناد نمي‌شناسد.

مفهوم ناسيوناليزم

ناسيوناليزم12 به مفهوم مدرن آن مبتني بر چارچوب جغرافيايي مشخص و فرهنگ و زبان و قوميت مشترك است كه در فرهنگ ديني و سنتي خاورميانه چندان سابقه نداشته است. محققان بر سر ريشه‌هاي تاريخي ناسيوناليزم اختلاف نظر دارند. گروهي از محققان تحت عنوان ابزار گرايان شامل موقعيت‌گرايان13 و نوگرايان14 بر اين اعتقادند كه اين پديده محصول دوران مدرن است در حالي كه كهن‌گرايان بر اين اعتقادند كه ناسيوناليزم به عنوان يك پديده طبيعي جهان شمول ريشه در تاريخ كهن‌دارد. اين عده كه افرادي مانند «ادوارد شيلز» و «كليفورد گيرتر» در رأس آنها قرار دارند بر اين استدلال تكيه مي‌كنند. تعريف كهن‌گرايان از ناسيوناليزم بيشتر مبتني بر پيوندهاي خويشاوندي قومي است كه با تغيير و تحول در شرايط از بين نخواهد رفت. در مقابل ره‌يافت‌هاي نوگرايان كه بيشتر از سوي متفكران ماركسيست مطرح شده قوميت و ناسيوناليزم را به دوران سرمايه‌داري نسبت مي‌دهند. از نظر والرشتين نه فقط قوميت و نژاد بلكه ملت و ناسيوناليزم نيز محصول نظام جهاني سرمايه داري و همگي ساخته‌هاي سرمايه‌داري تاريخي است. هابسباوم در ميان متفكران غير ماركسيست ناسيوناليزم را يك موجوديت كهن و غير‌قابل تغيير اجتماعي نمي‌داند، بلكه ‌آنرا منحصراً متعلق به دوران ويژه و تاريخي اخير مي‌داند. او بر اين باور است كه «ره يافت ژنتيك به قوميت كاملاً نامربوط است، زيرا مبناي يك گروه قومي به عنوان يك سازمان اجتماعي، بيشتر فرهنگي است تا بيولوژيك»15
در اينكه ناسيوناليزم به مفهوم مدرن آن محصول عصر مدرن و خصوصاً پس از انقلاب كبير فرانسه است ترديد وجود ندارد اما اين حقيقت كه عامل و يا عوامل اصلي ناسيوناليزم در كشورهاي غير‌سرمايه‌داري و در كشورهاي باصطلاح جهان سوم چيست؟ نكته‌اي است كه كمتر مورد توجه متفكران واقع شده است و يا چه تفاوتي ميان ناسيوناليزم اروپايي و آسيايي و آفريقايي وجود دارد؟ روي همين سبب است كه عده‌اي مانند «آنتوني اسميت» بر اين اعتقادند كه براي تبيين ناسيوناليزم و قوميت بايد ديدگاهي بين كهن‌گرايي و نوگرايي رابرگزيد. درست است كه ديدگاه كهن‌گرايي براي درك مباني عاطفي قوميت و بقاي علايق قومي مفيد است اما اين مسئله تبديل اين مباني را به يك تحول اجتماعي كه بي تأثير از عوامل اقتصادي و سياسي نيست از نظر دور مي‌دارد. همچنانكه ديدگاه مدرن به قول اسميت اين ايراد را دارد كه به لحاظ تاريخي كم عمق است.
اسميت جمع بين اين دو مكتب را چنين تبيين مي‌كند كه «ناسيوناليزم به عنوان يك جنبش سياسي، محصول مدرنيته است اما قوميت يك بعد تاريخي ماقبل مدرن نيز دارد.» 16 به تعبيري ديگر ناسيوناليزم در گذشته بيشتر مبتني بر پيوستگي‌هاي قومي است در حاليكه در عصر مدرن علاوه بر داشتن اين ويژگي، مفهوم سرزميني نيز بر آن اضافه مي‌شود و تلاش براي تشكيل دولت نوعي هويت جمعي سياسي شده را ايجاد مي‌كند و به تعبيري، قوميت سياسي مي‌شود.سياسي شدن قوميت تابع شرايط و عوامل خاصي است. ضعف مركزيت سياسي براي اعمال حاكميت بر قوميت‌ها، تجمع قوميت در مرزهاي يك كشور، تحريك احساسات قومي از سوي عوامل خارجي و احساس همبستگي آگاهانه تنها بخشي از اين شرايط و عوامل است كه پديدة قوميت به مفهوم كهن را در عصر جديد مبدل به ناسيوناليزم حتي افراطي مي‌كند. حال با اين مقدمه بر مفهوم ناسيوناليزم به بررسي ظهور ناسيوناليزم عربي و عوامل آن مي‌پردازيم:

ظهور ناسيوناليزم عربي و عوامل آن:

همچنانكه گفته شد ناسيوناليزم به عنوان يك جنبش سياسي محصول مدرنيته است و براي ظهور آن عوامل چندي از جمله آگاهي و احساس همبستگي و تلاش جمعي در شرايطي خاص دخالت دارد. هر چند در ميان اعراب ناسيوناليزم به مفهوم قوميت‌گرايي و تعصبات شديد قومي بر طبق قرآن و منابع تاريخي17 مسبوق به سابقه‌اي بس طولاني است و حركتي است درون قبيله‌اي نه براي قبيله اما تا اواخر قرن نوزدهم ميلادي ـ‌ يك قرن پس از انقلاب كبير فرانسه ـ به شكل‌گيري ناسيوناليزم منجر نشد. بر طبق نظر آلبرت حوراني «ناسيوناليزم و بيداري عربي هنگامي ظهور كرد و نمودار شد كه جهان عرب مورد نفوذ فرهنگي و تجاوز نظامي غرب واقع شد» 18 اشاره حوراني به حمله ناپلئون به مصر به عنوان يكي از پاشانشين‌هاي امپراطوري عثماني است كه منجر به ظهور حس همبستگي سياسي اعراب گرديد به گونه‌اي كه از صحراي ليبي نيز گروهي از قبايل به ياري مردم مصر شتافتند. همچنانكه ادامه عمليات ناپلئون در منطقه شامات اين حس همبستگي را در ميان اعراب كه متعاقباً به اين حس همبستگي عربي، «ناسيوناليزم عربي» اطلاق شد افزود. 19 علاوه بر اين، اين حمله ضعف و فتور امپراتوري عثماني را براي اعراب آشكار ساخت و آنان به اين مهم پي بردند كه ضعف امپراتوري موجبات افزايش خطرات ناشي از نفوذ سياسي ـ اقتصادي و فرهنگي اروپا در سرزمين‌هاي عربي خواهد گرديد. بنابراين روشنفكران عرب به تدريج به اين باور رسيدند كه تنها راه نجات سرزمينهاي عربي از سلطه اقتصادي، سياسي و فرهنگي غرب و آگاه از سلطه امپراتوري همبستگي امت واحده عرب و رسيدن به استقلال سياسي است.
نخستين تلاش‌ها براي استقلال سياسي و ايجاد يك هويت مستقل از سيطره امپراتوري از مصر آغاز شد. قيام قاهره و روي كارآمدن محمد‌علي پاشا در 1807 م. خصوصاً پس از ناكامي نيروهاي انگليسي اين باور را در مردم ايجاد كرد تا خود را از سيطره سياسي امپراتوري آزاد نمايند به همين سبب پاشاي ترك و دولت امپراتوري عثماني پس از اين تاريخ نتوانست حاكميت خود را بر مصر اعمال دارد.
مصري‌ها كه تلاش داشتند وحدت عربي را در چهارچوب يك امپراتوري جديد عربي در مناطق عرب‌نشين و عرب‌زبان عثماني از طريق حمله به شامات در نيمه نخست قرن نوزدهم تحقق بخشند در كشاكش رقابت‌هاي استعماري انگلستان و فرانسه و با پذيرش پيمان لندن در 1840 ميلادي به محمد‌علي پاشا، ناكام ماندند. هر چند تلاش و تكاپوي مصريان در اين برهه را نمي‌توان صرفاً در راستاي جنبش ناسيوناليزم عربي تفسير و تحليل نمود اما رخنه انديشه‌هاي سياسي ليبراليستي غربي در لبنان و سوريه و در نتيجه ظهور متفكران عرب در اين دو منطقه، زمينة ظهور ناسيوناليزم عربي را فراهم ساخت.
فعاليت‌هاي ميسيونرهاي مذهبي، بخصوص ميسيونرهاي آمريكايي و فرانسوي و تأسيس مدارس جديد در شهرهاي بيروت، دمشق، حلب و بسياري از شهرهاي ديگر سوريه و لبنان و بالاخص تأسيس كالج پروتستان سوريه20 و دانشگاه يسوعي سن ژوزف21 توسط ميسيونرهاي آمريكايي و فرانسوي در بيروت موجب شد تا بسياري از متفكران بعدي عرب در فضاي فرهنگي و سياسي اين مؤسسات، ناسيوناليزم را به شيوه جديد آموزش ببينند كالج پروتستان سوريه كه متعاقباً دانشگاه آمريكايي بيروت22 شهرت يافت بيشترين نقش را در تربيت جوانان ناسيوناليست عرب بر عهده داشت. روي همين سبب است كه برخي از محققان و مورخان با ارائه اسناد و مدارك ثابت مي‌كنند كه مراكز ميسيونري مسيحي و مسيحيان نقش ويژه‌اي در شكل‌گيري انديشه ناسيوناليست عربي داشته‌اند. 23 هر چند فعاليت‌هاي ميسيونرهاي مذهبي مسيحي را نمي‌توان درشكل‌گيري و شروع جنبش ناسيوناليزم عربي در ميان اعراب مسلمان ناديده انگاشت اما احساس ترس آنان از لطمه وارد شدن به ارزش‌هاي ديني در سايه فعاليت‌هاي اين ميسيونرها زمينه ترويج ناسيوناليزم را در ميان مسلمانان حتي غير‌عرب تقويت كرد.
جريان تنظيمات در امپراتوري عثماني، خصوصاً در دورة عبدالحميد ثاني خود عامل ديگري براي ترويج انديشه‌هاي ناسيوناليستي در جامعه عرب مسلمان گرديد. فعاليت‌هاي فرهنگي مسيحيان سوريه و لبنان كه به تمدن غرب و جاذبه‌هاي آن متفاوت از ساير اعراب مي‌نگريستند و تحصيل برخي از آنان در اروپا بويژه در فرانسه و آشنايي آنها با صنعت چاپ و يكي از مهمترين محصول اين صنعت يعني حرفه روزنامه‌نگاري، موجب شد تا انتشار نخستين روزنامه در لبنان و سوريه تأثير بسزايي در بيداري سياسي عربي بر جاي بگذارد.
دكتر «كرنليوس وانديك» ميسيونر معروف آمريكايي در آموزش سردبيران و روزنامه‌نگاران عرب مسيحي نقش ويژه‌‌اي داشت. فعاليت‌هاي وي باعث شد تا نسلي از متفكران عرب مسيحي از قبيل يعقوب صروف، شبلي شميل، جرجي زيدان تربيت شوند و بتوانند جريان ناسيوناليزم عربي را حتي در ميان مسلمانان و اتحاد آنان در برابر امپراتوري عثماني، سازماندهي كنند. 24
به نقل از حميد عنايت، حمايت عثماني از كشتار 1860 م. مسيحيان لبنان سرانجام پاي قدرتهاي استعماري اروپايي خصوصاً فرانسوي‌ها را به منطقه كشاند و با دخالت فرانسويان در 1861م لبنان منطقه‌اي خودمختار شد و مسيحيان عرب براي مقاومت در برابر عثماني، نداي يگانگي عربي را سردادند و از اعراب مسلمان و مسيحي خواستند جهت احياء امت عرب اختلافات مذهبي و فرقه‌اي راكنار گذارده متحده شوند. بنابراين فعاليت‌هاي اعراب مسيحي امپراتوري از يك طرف و تلاشهاي مسيحيان حوزه بالكان و ديگر اتباع امپراتوري در اين حوزه از سوي ديگر، احساسات ناسيوناليستي را به ساير اعراب منتقل كرد. 25
در پي يك چنين وضعيتي ـ همچنانكه متعاقباً خواهد آمد ـ احساسات ناسيوناليستي مسيحي عربي در اين برهه درصدد برآمد نظر مسلمانان ليبرال را به سمت خود جلب نمايد. تلاش روشنفكران عرب مسيحي همچون «پطرس بوستاني» و به خصوص نجيب عازوري از طريق احياي زبان و فرهنگ عرب، در بالا بردن سطح آگاهي عموم اعراب نسبت به مسايل سرزمين‌شان و برانگيختن آنها به قيام جهت رهايي از قيد امپراتوري عثماني، بسيار مؤثر واقع شد. 26 به اين ترتيب ضعف امپراتوري عثماني در دفاع از مصر، تلاش‌هاي فرهنگي سياسي ميسيونرهاي مذهبي در سوريه و لبنان و تربيت اعراب مسيحي و ترويج انديشه‌هاي ناسيوناليزم توسط اين گروه و فعاليت‌هاي جريان‌هاي ناسيوناليستي در حوزه بالكان و تسلط قدرتهاي امپرياليستي بر امپراتوري عثماني و سرزمين‌هاي عربي و آشكار شدن ضعف اين امپراتوري دردفاع از اتباع خود، جامعة عرب را به سمت ناسيوناليزم سوق داد. اين جريان از ‌آغاز تا به امروز در ميان جامعه عرب مراحلي را طي نموده است كه به آن مي‌پردازيم:

مراحل ناسيوناليزم عربي

الف ـ مرحله اول جنبش ناسيوناليزم عربزوال فرمانروايي عثماني در نيمه دوم سدة هيجدهم ميلادي انديشه عدم مغلوبيت يك دولت مسلمان آن هم بدست بي‌دينان را با بن‌بست مواجه ساخت و خدشه‌دار نمود بنابراين اصطلاح‌طلبان درون امپراتوري را به چاره‌انديشي واداشت. درست است كه اتباع مسيحي امپراتوري نخستين كساني بودند كه به پژواكهاي اين زوال پاسخ دادند و مسير ناسيوناليزم را پيشة خود ساختند اما عدم همراهي اتباع مسلمان امپراتوري به منزلة شكست حقارت آميز اتباع مذكور تلقي مي‌شد لذا درصددبرآمدند عربيت را در جامعة عرب مسلمان ترويج نمايند. از جانب ديگر پيروزي ناسيوناليزم در حوزة بالكان كه از پشتيباني دول اروپايي برخوردار بود باعث شد تا «متفكران مسلمان از خطر زوال مداوم قدرت اسلامي ـ امپراتوري ـ آگاه شده و بردباريشان را در برابر استبداد سلطان كه به نام اسلام اجرا مي‌شد از دست دهند و زير نفوذ ليبراليزم و ناسيوناليزم اروپايي پذيرش اين انديشه‌ها را تشويق نمودند. به اميد آنكه امپراتوري عثماني توانش را دوباره بدست ‌آورد. 27 بنابراين هر چند كه نخستين مرحله در سير تكاملي ناسيوناليزم عربي به تحريك و تشويق روشنفكران عرب مسيحي شروع شد اما به اين معنا نبود كه روشنفكران عرب مسلمان خواهان جدايي سياسي از مركزيت امپراتوري باشند و يا جدايي حوزه دين از سياست را تعقيب نمايند. 28 عكس‌العمل اعراب در برابر زوال امپراتوري صرف‌نظر از عوامل داخلي، بيشتر به دليل سلطة خارجي ـ انگلستان و فرانسه ـ‌ بر شمال آفريقا، رنگ اسلامي ـ عربي داشت و كمتر به مسايل سياسي در رابطه با حكومت عثماني و مخالفت علني با آن مربوط مي‌شد. امااز نيمه دوم قرن نوزدهم نهضت بيداري عرب خصوصاًً در سوريه و لبنان شكل سياسي به خود گرفت. در اين رابطه همچنانكه گفته شد نقش متفكران مسيحي عرب در برانگيختن احساس عربيت قابل ذكر است. براساس نوشته‌هاي آنتونيوس اولين تلاش سازمان يافته ناسيوناليست‌هاي عرب در سال 1875م توسط پنج جوان مسيحي29 تحصيل‌كرده كالج پروتستان سوريه ـ دانشگاه آمريكايي بيروت ـ صورت گرفت كه با تشكيل يك انجمن مخفي در بيروت فعاليت خود را شروع كردند. اين انجمن كه علاوه بر بيروت در دمشق، طرابلس و صيدا نيز شعباتي داير كرد بر اين تلاش بود تا انديشه مليت و ناسيوناليزم را در اذهان مردم عرب جا بياندازد چرا كه مرزبندي موجود بين ساكنان امپراتوري از زاوية مذهب تفسير و تحليل مي‌شد و عرب و غير‌عرب مطرح نبود بلكه صحبت از مسلمان و مسيحي بود بر همين اساس زدودن مرزبندي از طريق مذهب و جايگزيني آن براساس نژاد ـ عرب و غير عرب ـ استراتژي اصلي انجمن مذكور بودكه از طريق گسترش زبان و ادبيات عرب وارد عمل شدند ـ تسلط تركها بر امپراتوري و مطرح شدن حقوق امت عرب در امپراتوري به تدريج زمينه سست شدن مرزبندي مذكور ـ‌مذهبي ـ را فراهم ساخت. ارتباط انجمن مخفي بيروت با لژهاي فراماسونري موجب شد تا برخي از مسلمانان مرتبط با اين لژها خصوصاً در بيروت قول مبارزه با تركها را به رهبران انجمن بيروت بدهند. 30 اما عليرغم اين قول مساعدت، جامعه مسلماني عرب همكاري با امپراتوري مسلمان را در برابر مسيحيان هم‌وطن خود ترجيح مي‌داد. هر چند به نقل از خدوري متفكران مسلمان با آگاهي از خطر زوال مداوم قدرت اسلامي بردباريشان را در برابر استبداد سلطان كه به نام اسلام اجراء مي‌شد از دست دادند، اما اين بدان معنا نبود كه خواهان جدايي سياست از مركزيت خلافت و يا جدايي حوزة دين از سياست باشند بلكه چنانكه عبدالرحمن كواكبي استدلال مي‌كند وحدت امپراتوري مي‌بايست حفظ شود منتهي تحت نظريه قديمي كه يكي از شرايط خلافت و خليفه را قريشي بودن ـ عربي بودن ـ‌ مي‌دانست، اداره شود. اين طرز تفكر مؤيد آن بود كه جريان ناسيوناليزم عربي در اين مرحله بيشتر رنگ اسلامي ـ عربي داشت. حتي نجيب عازوري مسيحي كه از رهايي عربها از فرمانروايي عثماني جانبداري مي‌كرد با مطرح كردن تقسيم‌بندي سرزمين‌هاي عربي، قسمت جنوبي اين سرزمين‌ها را با مركزيت عربستان به عنوان جايگاه خلافت اسلامي و هلال خصيب را به عنوان مركز دولت عربي غير‌ديني نوگرا (سكولار ـ مدرن) قلمداد كرد.31
با بررسي انديشه‌هاي كواكبي و عازوري چنين به نظر مي‌رسد كه انديشة ناسيوناليزم عربي تا انقلاب تركان جوان (1908 م) بين اسلاميت و عربيت در نوسان است و اتباع مسيحي سلطان بر اين تلاش‌‌اند تا با تشويق نوگرايان مسلمان عرب زمينه جدايي آنان از امپراتوري ترك عثماني، را فراهم، آنگاه از طريق ناسيوناليست‌هاي مسلمان عرب، زمينة گرايش به عربيت را در جامعة عرب آماده سازند و در نتيجه تلاش‌هاي اتحاد عرب و عثمان ـ حزب‌الاخاء العرب و العثمان ـ را خنثي سازند. در اين رابطه استبداد تركان جوان ـ ‌پس از بركناري عبدالحميد ثاني ـ به كمك گروه مذكور شتافت لذا مرحله جديدي در جنبش ناسيوناليزم عربي آغاز كه به آن مي‌پردازيم.
ب ـ مرحله دوم جنبش ناسيوناليزم عربچنانكه گفته شد انقلاب تركان جوان در تحقق اهداف ناسيوناليست‌هاي مسيحي عرب مبني بر تحريك حس قوميت‌خواهي عربي در جامعه مسلمان عرب، بسيار مؤثر واقع شد. هر چند در آغاز جنبش ناسيوناليزم ترك ـ پان تركيسم ـ «ملت را بر پاية زبان تعريف مي‌كرد»32 و حتي داعيه ليبراليزم نيز داشت و حتي برخي از پيشگامان آن بدليل در اختيار داشتن مناصب سياسي در سرزمين‌هاي عربي، مثل مدحت‌پاشا، طبق تعريف از ملت بيشتر بر پايه زبان، سياست ترويج زبان تركي در نظام تعليم و تربيت مناطق عرب‌نشين را اتخاذ كرده بودند تا حوزه جغرافيايي دولت آينده ترك رافراتر از تركيه فعلي گسترش دهند، يك چنين تلاش‌هايي موجب شد تا بين متفكران مسلمان عرب با متفكران مسيحي عرب كه از طريق گسترش فرهنگ و زبان عرب فعاليت‌هاي ناسيوناليستي خود را شروع كرده بودند، پيوند ايجاد شود.
نا اميدي اعراب از زندگي در سايه ليبراليزم ترك، رهبران مسلمان مسيحي و عرب را در حل اختلافاتشان پيرامون مؤتلفه‌هاي ناسيوناليزم عربي، به توافق نظر مصمم ساخت. اما در اين مرحله نه اعراب مسلمان و نه اعراب مسيحي، نمي‌توانستند پيشنهاد استقلال كامل از امپراتوري را مطرح سازند همين قدر كه بين جريان اسلامي ـ‌ عربي و دولت عثماني بواسطه سلطه تركان جوان (1908 م) فاصله افتاده بود خود بزرگترين پيروزي براي متفكران مسيحي عرب محسوب مي‌شد كه ناسيوناليزم را در حوزه جدايي دين از سياست تعقيب مي‌كردند. تأسيس حزب «لامركزيه الاداريه» در اواخر سال 1912 م در سوريه و طرح ديدگاههاي نو، در جريان ناسيوناليزم عربي، آغازگر مرحله جديدي در ناسيوناليزم عرب بود. حمله ايتاليا به ليبي و شروع جنگ‌هاي بالكان و تسخير مراكش بدست فرانسه زمينه فعاليت حزب مذكور را تقويت بخشيد و سياست اداره غير متمركز عثماني را براي حفظ سرزمين‌هاي عربي از خطر خارجي از سوي اعضاي برجسته اين حزب و ديگر اعضاي احزاب عربي همچون القحطانيه و به خصوص «جمعيت العربيه الفتاه» ـ‌جمعيت جوانان عرب ـ در پاريس، تكرار شد.
بدنبال افزايش فشار تركها بر اعراب، رهبران الفتاه در پاريس در 1913 م براي مقابله با سركوب عثماني طرح برپايي يك كنگره بزرگ را مطرح ساختند. حزب لامركزيه در قاهره از اين پيشنهاد و با حضور گسترده خود در اجلاس پاريس سرانجام ناچار ساختند تا دولت اتحاد وترقي ـ‌ ترك‌هاي جوان نماينده‌اي را ـ مدحت پاشا ـ به كنفرانس پاريس اعزام و خواسته‌هاي اعراب را مورد ملاحظه قرار دهد. در نتيجه مذاكرات بعمل آمده ناسيوناليست‌هاي عرب موفق به بيان درخواست‌هاي چند ماده‌اي با نماينده دولت تركان شدند كه اهم اين درخواست‌ها به شرح زير است:
1ـ زبان عربي به عنوان زبان رسمي پذيرفته شود.
2ـ خدمات سربازي اعراب به استان‌هاي عرب محدود گردد.
3ـ مشاركت اعراب در دولت ترك‌ها و ورود سه وزير به دولت تركان و به تعبير ديگر دولت دو مليتي ترك و عرب.
پذيرش اين توافق از سوي تركان هر چندپيروزي مهمي براي ناسيوناليست‌هاي عرب محسوب مي‌شد اما آنان را به سمت جدايي از امپراتوري سوق نمي‌داد. عدم پذيرش تقسيم مناصب از سوي دولت تركان را «آغازي بر فروپاشي عثمانيسم در داخل محافل بزرگ غير‌ديني»33 دانسته‌‌اند بنابراين مرحله ديگري در جنش ناسيوناليزم عرب آغاز شد كه به آن مي‌پردازيم.
ج ـ مرحله سوم جنبش ناسيوناليزم عربعدم پذيرش پيشنهاد حكومت دو مليتي ترك و عرب از سوي تركان جوان، خصوصاً رهبر برجسته آنان ـ شوكت‌پاشا ـ از يك طرف و شروع جنگ جهاني اول و سياست حمايت تركان از آلمان، امپراتوري را در وضعيتي قرار دادكه دول غربي در تحريك هر چه بيشتر اين جريان ناسيوناليستي خصوصاً در ارتباط با اعراب مسيحي، مصمم وارد عمل شوند و فروپاشي امپراتوري را از طريق تحريك احساسات استقلال‌طلبانه عربي، تسريع بخشند.
سركوبي فعالان جنبش ناسيوناليزم عرب در سوريه توسط جمال پاشا فرمانده عثماني راه هرگونه سازش را برطرفداران وحدت با عثماني، ‌مسدود كرد.ارتباط تنگاتنگ انگلستان با شريف حسين كه در حجاز داعيه رهبري معنوي اين جنبش را داشت، آغازگر تحول جديدي در سير اين جنبش به سمت وابستگي به قدرت‌هاي جهاني خصوصاًً انگلستان است. ناسيوناليزم عربي در اين مرحله، علاوه بر وابستگي به قدرت‌‌هاي استعماري «تحت تأثير انديشه‌هاي اروپايي ... ضرورتاً ليبرالي و در خصلت تقريباً غير‌مذهبي شد زيرا در برابر وحدت اسلامي واكنش نشان مي‌داد به اين ترتيب ناسيوناليزم عرب با و جود گستردگي عرصه، تحت تأثير اروپا، خصلتش را از يك جنبش مثبت به جنبش منفي تغيير داد... پس از جدايي از حاكميت عثماني، تحت سرپرستي بيگانه قرار گرفت، از اين پس ناسيوناليسم عرب خصلتي منفي به خود گرفت. زيرا نفوذ خارجي با ايجاد دولت‌هاي كوچك و ضعيفي كه آسان زير سلطه مي‌ماندند آنان را از وحدت موعود محروم كرد.» 34 به اين ترتيب ناسيوناليزم عربي به لحاظ خصيصه از يك طرف ضد ترك و از طرف ديگر غير‌مذهبي و از جانب سوم از حالت ملي خارج شده، ‌شكل طايفه‌اي به خود مي‌گيرد و از همه مهمتر آنكه استقلال خود را از دست مي‌دهد و تبديل به ابزاري در دست قدرتهاي خارجي مي‌گردد. با اين وصف امت واحده عربي كه آرمان اصلي ناسيوناليزم عربي بود مبدل به آرمان‌هاي طايفه‌اي ـ‌حزبي در جغرافياي كوچكي شد كه قرارداد سايكس پيكو35 بين بريتانيا و فرانسه سرنوشت ناسيوناليزم عرب را با ايجاد و تأسيس دولت‌هاي عربي تحت‌‌الحمايه بريتانيا ـ فرانسه رقم زد. خصوصاً بريتانيا با صدور اعلامية بالفور در حين حمايت از اين جنبش مبني بر جدايي از عثماني از طريق فروپاشي آن امپراطوري، مقدمه جدايي فلسطين از جغرافياي منطقه خاورميانه و فراهم ساختن مقدمات تأسيس دولت اسرائيل (1947 م) راه را بر اتحاد عربي كاملاً مسدود ساخت. من‌بعد اين جريان خصيصه ديگري نيز پيدا كرد كه ستيز برخي با صهيونيزم و سازش گروهي ديگر با اين پديده شوم ـ صهيونيزم ـ در خاورميانه بود و چون در آزاد‌سازي سرزمين‌هاي عربي و اسلامي ناكام ماند در تحريف اساسي جغرافيايي منطقه خصوصاً منطقه ژئوپلتيك خليج فارس برآمد تا شايد از اين رهگذر طرفي بربندد و حقارت ناشي از تفرق خود را فرافكني كند البته در اين فرافكني و ستيزش دولت استعماري انگليس نيز وي را جهت داد. در اينجا و در ادامه بحث مرحله چهارم اين بخش را مورد بررسي قرار مي‌دهيم.
د ـ‌ مرحله چهارم جنبش ناسيوناليزم عرب: (ناسيوناليزم نوين عربي)چنانكه گفته شد جنبش ناسيوناليزم عرب به عنوان جرياني كه از نيمه دوم قرن 19 آمريكا در امپراتوري عثماني آغاز شد نه تنها خصيصة ضد ترك نداشت بلكه در پي اتحاد با عثماني به منظور مقابله با استعمارگران اروپايي بود. اما سياست نابخردانه تركان جوان در طي جنگ جهاني اول مبني بر حمايت از ‌آلمان از يك سو و مقابلة با رهبران ناسيوناليست عرب خصوصاٌ در سوريه، از سوي ديگر، زمينه فراهم شدن دخالت قدرت‌هاي اروپايي ـ‌ بريتانيا و فرانسه ـ در اين جنبش را فراهم ساخت. دخالت قدرت‌هاي خارجي بخصوص بريتانيا اهداف جنبش را در مسير آرمان‌هاي امپرياليستي تغيير داد و ضمن جلوگيري از اتحاد دردنياي عرب موجب تفرقه در جهان اسلام شد. از اولين ثمرات شوم اين تفرق فراهم شدن زمينة تثبيت دولت اسرائيل در قبلة اول مسلمين ـ قدس ـ بود. اغلب رهبران اين جريان، بي اتكا به انگلستان و يا فرانسه تشكيل دولت ندادند. اكتشاف چاههاي نفت در منطقه نيز بهترين انگيزه را براي دخالت قدرت‌هاي استعمارگر خارجي در جريان ناسيوناليزم عربي بدست مي‌داد. به همين سبب اين جنبش بجاي آنكه تمامي هم خود را مصروف مبارزه با دشمن جديد يعني صهيونيزم بكند و به عواقب سو‌ء ناشي از تشكيل دولت غاصب اسرائيل پي ببرد تحت تأثير القائات بيگانگان، در اين مرحله، خصيصة ايراني‌ستيزي را دنبال كرد. در راستاي ايراني‌ستيزي بود كه هويت ايراني خليج‌فارس از سوي نمايندة سياسي دولت انگلستان به خليج عربي تحريف شد. نامي كه تا اوايل دهة 1960 آمريكا در منابع جغرافيايي و اسناد تاريخي سابقه نداشت براي نخستين بار نمايندة سياسي انگليس بلگريو كه سي‌سال فتنه‌انگيزي‌هاي استعمار رادر منطقه رهبري مي‌كرد و داراي گرايش‌هاي ضد‌ايراني خيلي شديد بود، در كتاب خود نوشت: «خليج فارس كه اعراب آنرا خليج عربي مي‌گويند»36 در حاليكه هرگز تا آن زمان، اعراب به خليج فارس نام ديگري نداده بودند اما او فريبكارانه اين واژه را به اعراب آموخت و اعراب كه از سياست‌هاي استعماري «تفرقه بيانداز و حكومت كن» بريتانيا براي غارت منابع نفتي غافل بودند كوركورانه تقليد كردندگويي تمامي مشكلاتشان با تغيير نام خليج فارس به خليج‌العربي حل مي‌شد. پس از پاشيدن اين بذر توطئه توسط بيگانه نخستين رهبر عربي كه اين اصطلاح جعلي را بكار برد، عبدالكريم قاسم37 بود كه طي كودتايي در 1958 آمريكا در عراق بر سر كارآمده بود براي سوءاستفاده از احساسات عمومي اعراب نام جعلي «خليج‌‌العربي» را به جاي خليج فارس بكار گرفت با آن اميد كه بتواند توجه جهان عرب را از قاهره ـ پان عربيسم ناصر ـ به بغداد از طريق رهبري خود، عليه ايران منحرف سازد. اين اقدام حتي در عراق نتيجه‌اي بدنبال نداشت.
پس از آن بار ديگر انگليسي‌ها وارد عرصه تفرقه‌افكني شدند و روزنامة تايمز لندن اين اصطلاح جعلي را بكار برد. اقدام اين روزنامه در اوج پان عربيسم ناصر بود. روي همين جهت ناصر نيز از اين اصطلاح كاملاً جعلي و هدفدار، به واسطة اختلافاتي كه با شاه ايران ظاهراً بر سر شناسايي اسرائيل توسط دولت داشت، بهره برد. هر چند كه قبل از اين، ناصر حدود جغرافيايي دنياي عرب مورد نظر خود را از اقيانوس اطلس تا خليج فارس ترسيم كرده بود38 اين حقيقت انكارناپذير را منكر و نام جعلي خليج‌العربي را بكار برد.
اقدام ناصر چون با جريان ناسيوناليست افراطي عربي توأمان شده بود اثرات منفي خود را در شيخ‌نشين‌هاي خليج فارس گذارد. از آنجا كه وسيلة اجرايي سياست مصر خصوصاً طي سالهاي 65 ـ 1964 اتحاديه عرب بود39 براي نخستين بار در 13 اوت 1964 اين اتحاديه، نام مجعول خليج‌العربي را در يك سند رسمي ذكر كرد و بدنبال آن تصميم گرفت اين نام مجعول را در برنامه‌هاي درسي كليه كشورهاي عضو اتحاديه و مكاتبات رسمي بكار ببرد. عدم همراهي شيخ شارجه با تصميم اين اتحايه سرانجامي جز كودتا با دخالت مصر و اين اتحاديه عليه او در زمستان 1964 در پي نداشت. همچنين روزنامة مصري‌الاهرام در راستاي عربي نمودن خليج فارس ايران را متهم كرد كه جزيره ابوموسي را اشغال كرده است. 40
مطبوعات ايران دخالت‌هاي مصر طي سالهاي مذكور را با هوشياري دنبال مي‌كردند. به دنبال سفر عبدالخالق حسونه دبير كل اتحاديه عرب به خليج فارس روزنامة اطلاعات طي سرمقاله‌اي اين سفر را كه از آن بوي توطئه و تحريك نمودن شيخ‌نشين‌ها توسط مصر عليه ايران به مشام مي‌رسيد مورد نقد و بررسي قرار داد. اين موضع خصمانه ناسيوناليزم افراطي عربي به رهبري مصر عليه ايران از سال 1967 نخست بدليل شكست اعراب بويژه مصر در جنگ شش ‌روزه با اسرائيل و ديگر به دليل تغيير موضع دولت ايران مبني بر اينكه اسرائيل بايد اراضي اشغالي اعراب را به صاحبان آن بازگرداند، دگرگون شد. اين شكست همچنين موجب شد موضع خصمانه مصر عليه ايران در منطقه ژئوپلتيك خليج فارس براي مدتي تا انقلاب اسلامي تغيير كند. چرا كه شكست مصر از اسرائيل موجب كاهش نفوذ اين كشور در خليج فارس شد. از همه مهمتر انعقاد پيمان صلح جداگانه‌اي بين مصر و اسرائيل (كمپ‌ديويد) نفوذ مصر در كشورهاي عربي و تحريك احساسات ناسيوناليستي اعراب عليه ايران را ضعيف و با ايجاد رابطه بين سادات و شاه ايران، دغدغه اين تحريكات تا انقلاب اسلامي فروكش كرد. وقوع انقلاب اسلامي و احساس خطر جدي نسبت به انقلاب از سوي اغلب سران عربي و تحريكات بيگانگان خصوصاٌ دولت آمريكا عليه ايران و مأموريتي كه به صدام براي مقابله با انديشه راستين انقلاب داده شد فرصتي طلايي در اختيار مصر منزوي عليه ايران اسلامي براي دخالت در خليج فارس و تحريك احساسات ناسيوناليستي شيخ‌نشين‌ها براي اين كشور از طريق حمايت از صدام قرار داد. حسني مبارك رئيس جمهوري مصر اظهار داشت: «ميان امنيت مصر و امنيت خليج فارس رابطة مستقيمي قرار دارد و مصر به هيچ وجه شكست عراق و يا تهديد دولت‌هاي خليج فارس را تحمل نخواهد كرد.» 41
اهميت اقتصادي و ژئوپلتيكي خليج فارس براي دولت‌هاي فقير عربي از جمله مصر انگيزة لازم را براي كشوري كه زماني داعيه رهبري پان عربيسم را در كشورهاي عرب زبان داشت بدست مي‌دهد تا هر از گاهي كه شرايط براي دخالت مساعد است از دخالت‌هاي بيموردخودداري نورزد. لذا اين كشور كه همواره به دنبال رفع مشكلات خوش از طريق دلارهاي نفتي شيوخ منطقه است در اختلافات مرزي ايران و امارات بر سر جزاير تنب و ابوموسي چه به صورت انفرادي و چه در اجلاس (مصر و سوريه)2+6 اتحادية عرب بذر نفاق را عليه ايران اسلامي پاشيده است. همچنين «اين كشور نخستين كشور عربي است كه پيشنهاد كرد براي تصرف جزاير بايد به قواي خارجي متوسل شد»42 ديدار توطئه‌گرايانه حسني مبارك در دسامبر 1992 به كشورهاي منطقه خليج فارس از جمله امارات و ديدار با شيخ زايد بن سلطان آل نهيان و اظهارات تفرقه‌افكنانة وي عليه ايران و ديدار شيخ از مصر و بيانيه مشترك دو كشور مبني بر واگذاري جزاير به امارات و قطع روابط تمامي كشورهاي عربي با ايران و محاصره اقتصادي ايران و تقاضا از غرب بويژه كشورهايي كه با شيخ‌نشين‌هاي خليج فارس همكاريهاي امنيتي دارند مبني بر موضع‌گيري عليه ايران،43 دوره جديدي از مخالفت‌ها عليه ايران اسلامي تحت لواي پان عربيسم آغاز شد.
راديو قاهره تا ‌آنجا پيش‌رفت كه اقدام ايران را باحمله و اشغال كويت از سوي عراق برابر دانست و تهديد كرد كه با ايران بايد همانگونه رفتار شود كه با عراق در مورد كويت. 44 اما موضع‌گيري شيخ زايد بن سلطان آل نهيان رئيس امارات متحده عربي از روش رسانه‌هاي مصري مبني بر حل مسائل في‌مابين از طريق ديپلماسي45 آب سردي بر تكاپوهاي پان عربيسم مصري براي حل مشكلات اقتصادي خود بود. جايگاه اقتصادي و سياسي ـ فرهنگي ايدئولوژيكي ايران اسلامي در منطقه بخصوص با تحولات سالهاي اخير در سياست خارجي جمهوري اسلامي كه محور گفتگوي تمدنها قرار گرفته، مبني بر رفع ابهامات با كشورهاي منطقه و مواضع اصولي جمهوري اسلامي در برابر تحولات و مسائل منطقه همچون مسئله فلسطين، عراق، كويت، افغانستان عليرغم تلاش‌هاي توطئه‌گرايانه صهيونيزم و شووينيزم عربي، نه تنها صهيونيزم و پان عربيزم و امپرياليزم نتوانسته است منكر نقش سازنده و سرنوشت‌ساز جمهوري اسلامي ايران در ايجاد ثبات و امنيت منطقه گردد، بلكه در جريان اين تحولات بر نقش جمهوري اسلامي افزوده شده است. افزايش ارتباطات اقتصادي، سياسي فرهنگي جمهوري اسلامي ايران با دول همسايه از جمله شيخ‌نشين‌هاي خليج فارس و حتي تلاش‌هاي بعمل آمده براي تشنج‌زدايي در روابط ايران و مصر، عليرغم برخي فرازها و فرودها ـ حكايت از نوعي واقع‌بيني در ميان دنياي عرب نسبت به ايران اسلامي دارد.
نقش فعال جمهوري اسلامي ايران در كنفرانس‌هاي سران كشورهاي اسلامي، پيشرفت‌هاي فني و اقتصادي اين كشور و خصوصاٌ دستيابي به انرژي هسته‌اي صلح‌آميز مي‌رود تا نقش ايران را نه تنها در تحولات منطقه‌اي بلكه بين‌ المللي پررنگ‌تر سازد. به رغم تلاش‌هاي اخيرنشنال جئوگرافيك مبني بر تغيير نام خليج فارس ـ كه ناچار درصدد اصلاح آن برآمد ـ و پاسخ قاطعانه محافل علمي فرهنگي و مردم به اين تحريكات تفرقه‌افكنانه، زمينه‌هاي فراوان فرهنگي، مذهبي، اقتصادي سياسي و جغرافيايي بين ايران و ساير كشورهاي عربي حوزة خليج فارس مانع عمده‌اي بر سر راه تلاش‌هاي توطئه‌گران داخلي (پان عربيسم) و خارجي (آمريكا و متحدانش) است.
تحولات اخير در منطقه (اشغال عراق توسط آمريكا و متحدان وي) حضور روز افزون شركت‌‌هاي اقتصادي خارجي در خليج فارس نقش هارتلند (قلب زمين) را به خليج فارس بخشيده است. وجود منابع عظيم انرژي در اين منطقه و بازار عظيم اقتصادي آن انگيزه لازم را براي ايجاد توطئه و اختلاف از سوي قدرت‌هاي خارجي بويژه آمريكا بدست مي‌دهد تا هر از چند‌گاه با ايجاد بحران در روابط كشورهاي منطقه بويژه بين جمهوري اسلامي ايران و كشورهاي عربي حوزه خليج فارس هم از نقش فعال جمهوري اسلامي به عنوان الگوي توسعه اقتصادي و سياسي در منطقه بكاهدو هم حضور غير‌مشروع خود را در اين منطقه حساس و اقتصادي،46 توجيه نمايند. 47 و اين در حالي است كه ايرانيان و اعراب دو ملت قديم و ريشه‌دار در منطقه مي‌باشند و دين اسلام بر اين قدمت تاريخي، پيوستگي ايجاد كرده و جريان‌هاي افراطي ناسيوناليست چه به لحاظ داخلي و چه با تحريكات خارجي در هر دو كشور نمي‌تواند آنها را از پيوندهاي محكم تاريخي و اعتقادي جدا سازد. مشروط بر آنكه با بحران‌هاي موجود، برخوردي اصولي صورت گيرد و جريان‌هاي افراط‌گرايانه تحت هر لوا امكان بروز و ظهور نيابند.

پي نوشت :

1. Draya tya hacha parsa aity
2. نگاه كنيد به دكتر محمد‌جواد مشكور، «نام خليج فارس در طول تاريخ» وزارت اطلاعات و جهانگردي، اسفند ماه 2535، ص 7.
3. Persicus sinus
4. مختصر كتاب‌البلدان ابن الفقيه همداني باهتمام دي خويه طبع ليدن 1885،‌ص 8 ، كتابخانه دانشگاه تهران.
5. مسالك‌الممالك اصطخري طبع ليدن 1927 باهتمام استادي خويه ص 28.
6. مروج‌الذهب و معادن‌الجوهر، ابوالحسن علي‌بن حسين مسعودي، ترجمه ابوالقاسم پاينده، ج 1، تهران بنگاه ترجمه و نشر كتاب 1344، ص 255.
7. التفهيم الاوائل صناعه التنحيم،‌به اهتمام جلال همايي تهران، 1318، ص 167.
8. جهان‌نماي كاتب چلبي طبع استامبول 1145 هـ . ص 78، كتابخانه تبريز.
9. كشورها و مرزها در منطقه ژئوپلتيك خليج فارس، ترجمه و تنظيم حميد‌رضا ملك‌محمدي نوري، دفتر مطالعات سياسي وزارت امور خارجه تهران، 1373، ص 25.
10. حدود العالم من المشرق الي المغرب، مؤلف ناشناخته، تهران، طهوري 1362، به كوشش منوچهر ستوده، ص 77.
11. كاتب چلبي، همان، ص 77.
12. Nationalism
13. Situationalists
14. Modernists
15. نگاه كنيد به دكتر حميد احمدي، قوميت و قوم‌گرايي در ايران، افسانه و واقعيت، تهران، نشر ني، چاپ سوم، 1382، فصل چهارم، صص 149 ـ 141.
16. احمدي، همان، ص 152.
17. قرآن كريم آيه 33 / احزاب و 154 / آل عمران و 50 / مائده و نيز مراجعه شود به الميزان تفسير القرآن، ج 16، ذيل آيه 33 / احزاب و مجمع‌البيان في‌تفسيرالقرآن، طبرسي، ج 1، ذيل ‌آيه 154 / آل عمران و التفسير الكاشف محمد‌جواد مغنيه، ج 3، ذيل آيه 50 / مائده و خطبه‌هاي 95، 133، 147، 191، 196، 198 نهج‌البلاغه علي (ع) و نيز مراجعه شود به مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروين گنابادي و تاريخ يعقوبي، ج 1، ترجمه محمد ابراهيم آيتي، و جامعه‌شناسي ديني جاهليت قبل از اسلام، يوسف قضايي و بلوغ‌الارب في معرفه‌احوال العرب سيد‌محمد شكري آلوسي.
18. See. Albert Hourani, Syria and Lebanon, Oxford university Press London, 1954,p.97.
19. نگاه نيد به تاريخ عرب در قرون جديد، اثر لوتسكي ترجمه پرويز بابايي تهران انتشارات كتاب‌هاي جيبي 1356.
20. Syrian protestant college
21. Jesuitt universite saint – Joset.
22. American university of Beirut.
23. نگاه كنيد به «التبشير و الاستعمار في‌البلاد العربيه» اثر مصطفي خالدوي و عمر فروج، بيروت 1973 و نيز نگاه كنيد به «نگاهي به جنبش ناسيوناليسم عرب» اثر ضياءالدين احمد، ترجمه حيدر بوذرجمهر، تهران انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1365، ص 68.
24. ضياءالدين احمد، همان، ص 30 و ص 444 و ص 39 ـ 38.
25. نگاه كنيد به حميد عنايت «سيري در انديشيه سياسي عرب» تهران،‌اميركبير، 1363، ص 227.
26. همان، ص 228 ـ‌حميد عنايت اورا ـ‌ عازوري ـ نمودار همه اميدها و ناكامي‌هاي جنبش عربي در آغاز قرن بيستم مي‌داند. لازم به ذكر است كه نجيب عازوري را پدر ناسيوناليزم عرب نيز لقب داده‌اند چرا كه او اولين عربي بود كه خواستار جدايي كامل اعراب از امپراتوري عثماني شد و روح استقلال را در اعراب برانگيخت با اين حال به دليل اعتماد بيش از حد او به فرانسه و نيز سياست‌هاي خصمانه فرانسويان پس از جنگ جهاني اول در سوريه موجب شد تا بسياري از ناسيوناليست‌هاي عرب نسبت به وي بدگمان شوند.
27. نگاه كنيد به مجيد خدوي «گرايش‌‌هاي سياسي در جهان عرب» ترجمه عبدالرحمن عالم، دفتر مطالعات سياسي و بين‌المللي وزارت امور خارجه چاپ دوم، 1369، ص 21.
28. نگاه كنيد به ساطع‌الحصري «محاضرات في نشوء الفكر القوميه»: (سخناني پيرامون تكامل انديشه ناسيوناليزم) قاهره، 1951 آمريكا صص 175 ـ 165 كه مبين نقش متفكران مسيحي عرب در پيشگامي ناسيوناليزم عربي است. و نيز نگاه كنيد به:
George Antonius, the Arab Awakening, London 1938 (بيداري)
29. به نقل از آنتونيوس رهبران اصلي اين انجمن عبارت بودند از «فارس نمر، يعقوب صروف، ابراهيم اليازيجي، شاهين مكاريوس. در همين رابطه ناصيف اليازيحي كه با انتشار آثار خود متوجه احياي زبان عرب و حس قوميت در ميان اعراب بود. نقش ويژه‌اي داشت.
30. در مورد فعاليت‌هاي لژهاي فراماسونري در خاورميانه و شمال آفريقا نگاه كنيد به:
Robert Morris, Freemasonry in the holyland, New York, 1873.
همچنين به عبدالهادي حائري، «تاريخ جنبش‌ها و تكاپوهاي فراماسونري در كشورهاي اسلامي خاورميانه» انتشارات آستان قدس رضوي.
31. خدوري، پيشين، با كمي دخل و تصرف، ص 24.
32. نگاه كنيد به ژان پي‌ير در ينيك «خاورميانه در قرن بيستم» ترجمه دكتر فرنگيس اردلان، تهران انتشارات جاويدان چاپ اول، 1368، فصل اول، ص 29 به بعد.
33. نگاه كنيد به هشام شرابي «روشنفكران عرب و غرب» سالهاي تكوين 1914 ـ 1875، ترجمه عبدالرحمان عالم، دفتر مطالعات سياسي و بين‌المللي وزارت امور خارجه چاپ اول، 1368، ص 139 به بعد.
34. خدوري، پيشين، صص 29 ـ 27.
35. درينيك، همان، صص 82 ـ 78.
36. نگاه كنيد به دكتر ناصر تكميل همايون «خليج فارس»، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، چاپ دوم، پائيز 1380، ص 77.
37. امثال عبدالكريم قاسم بي‌تأثير از زمينه سازيهاي شووينيست‌هاي ايران عصر رضاشاهي كه تلاش بر جدايي عنصر ايراني از اعراب مسلمان داشتند نبودند جهت اطلاع بيشتر نگاه كنيد به عبدالله شهبازي «نظريه توطئه» صعود سلطنت پهلوي در ايران و تاريخ‌نگاري جديد، تهران مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، 1377، از ص 170 به بعد.
38. نگاه كنيد به پيروزمجتهد زاده «كشورها و مرزها در منطقه ژئوپلتيك خليج فارس» ترجمه و تنظيم: حميد‌رضا ملك‌محمد نوري، دفتر مطالعات سياسي و بين‌المللي وزارت امور خارجه چاپ سوم، 1373، ص 20ـ 19.
39. در خصوص چگونگي شكل‌گيري اتحاديه عرب نگاه كنيد به ژان پي‌ير درينيك، همان، صص 175 ـ 173.
40. نگاه كنيد به اصغر جعفري ولداني «ژئوپلتيك جديد درياي سرخ و خليج فارس» دفتر مطالعات سياسي و بين‌المللي وزارت امور خارجه، ج اول، 1381، صص 191 ـ 188.
41. جعفري ولداني، همان، ص 208.
42. روزنامه جمهوري اسلامي، 28 شهريور 1371.
43. روزنامه ابرار، 3 شهريور 1371.
44. روزنامه جمهوري اسلامي، 13 مهر 1373.
45. روزنامه اطلاعات، 13 مهر 1373.
46. خليج فارس با 565 ميليارد بشكه نفت معادل 63% كل ذخاير نفتي شناخته شده جهان را در اختيار دارد و7/30 تريليون متر مكعب گاز طبيعي كه برابر 5/28 درصد كل ذخاير شناخته شده دنيا در اين منطقه اقتصادي است و مهمترين انبار انرژي جهان محسوب مي‌شود و براي كشورهاي غربي بويژه آمريكا اين منطقة جنبه حياتي دارد. «نگاه كنيد به پيروز مجتهد‌زاده، همان، صص 62 ـ 53» و اين در حالي است كه ارزش و اهميت اقتصادي خليج فارس تنها به منابع انرژي نيز محدود نمي‌گردد.
47. آمريكا در طرح نظم نوين جهاني و تحقق آن به رهبري اين كشور اهداف بلند پروازانه‌اي را در خاورميانه بخصوص خليج فارس دنبال مي‌كند از جمله تسلط بر منابع انرژي، مقابله با بنيادگرايي اسلامي، حل مسئله اعراب و اسرائيل به نفع اسرائيل، بدست گرفتن اقتصاد منطقه، تا به اين وسيله بتواند ضمن ايجاد اختلاف در امنيت اقتصادي كشورهاي رقيب به موقعيت برتر در نظم نوين دست يابد. ابزار داخلي آمريكا براي حضور ايجاد تنش و بحران در روابط في‌ مابين جمهوري اسلامي ايران و كشورهاي حوزه خليج فارس از يك سو و جلوگيري از اتحاد كشورهاي عربي از سوي ديگر است.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:راسخون


خليج فارس در آينه تاريخ
دوشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 2:22 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
خليج فارس در آينه تاريخ

در طول تاريخ، خليج فارس نه تنها بخشي از خاك ايران محسوب مي‌شده و حاكميت آن در دست ايراني‌ها بوده است، بلكه به اذعان تمام منابع تاريخي موجود اين پهنه آبي با عناويني نظير خليج فارس، خليج عجم، درياي فارس و يا بحر فارس شناخته شده است.
نام خليج فارس از جمله نام‌هاي تاريخي است كه از گذشته بسيار دور تاكنون در اسناد، قراردادها و مكاتبات مورد استفاده همه اقوام و ملت‌ هاي دور و نزديك آن، از فارس و عرب، ترك و هندي تا اروپاييان قرار داشته است. از اين رو خليج فارس به عنوان مهمترين گذرگاه نفتي جهان با موقعيت تمدني ايران پيوندي تنگاتنگ داشته و دارد.
با اين حال در دهه‌هاي گذشته برخي از همسايگان در اقدامي كه با روح همزيستي مسالمت‌آميز ملل و فرهنگ‌هاي منطقه ناسازگار بوده است، به جاي استفاده از نام معتبر «خليج فارس»، نام خليج عربي يا خليج را به كار گرفته‌اند و اخيراً نيز علاوه بر كشورهاي عربي پاره‌اي از سازمان‌ها، ارگان‌ها، خبرگزاري‌ها يا مجلات و رسانه‌هاي بين‌المللي به اين نامگذاري مجعول روي آورده‌اند.
با توجه به اينكه كوشش‌هاي ملي‌گرايان افراطي عرب براي تغيير نام «خليج فارس» به «خليج عربي» در سطح بين‌المللي از هيچ گونه پايه و اساس علمي برخوردار نيست، كوشش آنها تنها وحدت واقعي جهان اسلام را به مخاطره مي‌اندازد. بعضي كشورهاي عربي كه در تقابل با ايران به سر مي‌برند، در قبال نام خليج فارس به دنبال منافع خود هستند و در اين بين وحدت جهان اسلام را ناديده مي‌گيرند. اين عمل در شرايطي صورت مي‌پذيرد كه نيروهاي فرامنطقه‌اي حضور روز افزون خود را با استفاده از همين گونه تنش‌ها و اختلافات تثبيت مي‌كنند.
در اين نوشتار ضمن تشريح موقعيت استراتژيكي خليج فارس، به بررسي تبارشناسانه نام خليج فارس و چگونگي شكل‌گيري ادعاهاي واهي اعراب در استفاده از نام جعلي خليج يا خليج عربي خواهيم پرداخت.

جغرافياي طبيعي و راهبردي خليج فارس

خليج فارس، شيار هلالي شكلي است كه بيش از يك چهارم ذخاير فسيلي جهان را در خودجاي داده و از طريق درياي عمان به اقيانوس هند و آب‌هاي آزاد راه مي‌يابد. اين خليج طولي نزديك به 900 كيلومتر و پهنايي نزديك به 240 كيلومتر دارد و در كشاله و چين‌خوردگي‌هاي پست و فرو افتاده جنوب زاگرس پديد آمده است.
خليج فارس به عنوان شعبه‌اي بزرگ از اقيانوس هند كه بر سر راه كليه خطوط دريائي در مشرق عدن واقع شده است، مانند دالاني است كه بين 24 دقيقه 30 درجه عرض شمالي و 48 دقيقه 50 درجه طول شرقي واقع شده است. حدود آن از شمال و شمال خاوري به سواحل ايران، از شرق به درياي عمان، از جنوب و غرب به شبه جزيره عربستان محدود است. رودخانه‌هاي دجله و فرات و كارون و كرخه كه از جبال ارمنستان و تركيه سرچشمه گرفته‌اند، به انضمام رودخانه‌هاي جراح، هنديان و رودهاي كوچك ديگر به اين دريا مي‌ريزند.
آبهاي خليج فارس كم عمق و زير بستر آن داراي منابع نفت و گاز (هيدروكربن) فراوان است. اين عمق در دهانه خليج 70 تا 90 متر است و هر قدر به طرف بالاي خليج مي‌رود كمتر مي‌شود و به مسافت 90 كيلومتري تا دهانه شط به 30 متر مي‌رسد. عمق خليج فارس در بيشتر موارد از 50 متر تجاوز نمي‌كند و حداكثر عمق آن به حدود صد متر مي‌رسد. اين امر به سادگي امكان حفاري و استخراج منابع آن را فراهم مي‌سازد. در صيدگاه‌هاي مرواريد عمق خليج فارس كمتر از 36 متر است. مساحت خليج فارس 97 هزار مايل مربع است و طول آن از سواحل عمان تا رأس دريا در حدود 50 مايل و عرض آن در مناطق گوناگون ميان 29 تا 180 مايل است.1
حاشيه خليج فارس شامل كشورهاي ايران، عراق، كويت، بحرين، عربستان، قطر، امارات و عمان مي‌شود و در اين بين بيشترين ساحل خليج فارس كه قابليت كشتيراني نيز دارد، تحت حاكميت ايران مي‌باشد.
خليج فارس به مثابه يك راه آبي و دريايي از آغاز تاريخ موقعيت برجسته سياسي داشته است و به نوعي خاستگاه تمدن‌هاي بزرگ خاور باستان با پيشينه‌اي چند هزار ساله است. از قرن‌ها پيش عيلامي‌ها از بندر بوشهر و جزيره خارك براي سكنا و كشتيراني و حكمفرمايي بر سواحل خليج فارس و بازرگاني با هند غربي و دره نيل استفاده مي‌كردند.
اكثر مورخان يوناني ـ از جمله هرودوت ـ معتقدند كه بابلي‌ها وسائل مورد نياز خود را كه از عربستان و هندوستان تهيه مي‌كردند، از طريق خليج فارس حمل مي‌نمودند. به لحاظ موقعيت سوق‌الجيشي نيز بابل در حوالي خليج فارس در كنار دجله و فرات قرار گرفته بود و سه درياي فارس، هند و اسود را به هم مرتبط مي‌ساخت. همچنين هرودوت و استرابون تأكيد مي‌كنند كه در اين نواحي مراكز مهم تجارتي وجود داشته است. 2
هم اكنون نيز خليج فارس مهم‌ترين آبراه بين‌المللي جهان است كه بيش از 50 درصد انرژي جهان در آن نهفته است . 3 خليج‌فارس و كشورهاي ريز و درشت پيرامون آن (ايران، عراق، كويت، عربستان سعودي، بحرين، قطر، امارات متحده عربي و عمان) نزديك به 10 درصد ازگستره 44 ميليون كيلومتر مربع قاره ‌آسيا را در بر مي‌گيرند.
خليج فارس در مقام محل و معبر مبادله كالا و تجارت ميان شرق و غرب؛ نه تنها از زمان‌هاي دور صحنه رقابت و كشمكش‌هاي ملل ذينفع و متجاوزان و استعمارگران بوده است بلكه هميشه و بيش از هر درياي ديگري مورد توجه علماي معرفه‌الارض و باستان‌شناسان و مورخان و جغرافيا نويسان قرار داشته است.

پيشينه تاريخي

بنابر مدارك متقن، خليج فارس از هزاران سال پيش نه توسط ايرانيان، بلكه توسط ملت‌هايي كه با ايرانيان مراوده داشته‌اند، از جمله يونانيان و روميان با عنوان «درياي پارسي» ناميده شده است. عرب‌هانيز قرن‌ها آن را «خليج‌فارس» يا «بحر فارس» ناميده‌اند. خليج فارس با همين نام طي هزاران سال گذشته شناخته شده و تمامي كشورها و اقوام مختلف از جمله اعراب از اين نام استفاده كرده‌‌اند.
تمام متون قديمي جغرافي جهان از نقشه‌هاي هكاتايوس و بطلميوس تا آثار جغرافيدانان و جهانگردان مسيحي و مسلمانان، شعبه‌‌اي بزرگ از اقيانوس هند را كه از جنوب ايران به موازات بحر احمر تا قلب دنياي قديم پيش رفته است، خليج فارس يا درياي فارس ناميده‌اند.
از سده‌هاي هفتم و هشتم پيش ميلاد تمام عالمان از جمله آناكسي ماندر، هكاتوس، هرودوت، اراتوستن، هيپارك، پومپوني مله، كراتس مالوس، استرابون، بطلميوس، مايكروپيوس، ايزيدورسويلي، محمد‌بن موسي الخوارزمي، ابوزيد بلخي، ابن سرابيون، ابن رسته، ابن فقيه، قدامه، ابن فضلان، ابن خردادبه، مسعودي، استخري، ابن حوقل، مقدسي، ناصرخسرو، ادريسي، جيحاني، فرازي، بيروني، ابن جبير، ياقوت، قزويني، مستوفي، ابن بطوطه، حافظ، شرف‌الدين علي يزدي، ابوالغازي و … درياي جنوبي ايران را تحت اسامي و عناويني نظير خليج فارس، خليج پارس، درياي فارس، بحرالفارس، بحر فارس، سينوس پرسيكوس،4 ماره پرسيكوس،5 گلف پرسيك،6 پرژن گلف (گالف)، 7 پرزشير گلف، پرسيس8 ياپرسيكوس،9 ناميده‌اند.
بررسي و بازنمود اوضاع و احوال اجتماعي،‌سياسي و اقتصادي خليج فارس و جزاير آن پس از اسلام تا برهه تجاوز پرتغالي‌ها و تشريح وضعيت آن از عصر صفويه تا امروز مبحثي عظيم مي‌طلبد كه از حوصله اين نوشتار خارج است. در ادامه به بررسي سنديت نام خليج فارس از ميان منابع تاريخي ـ جغرافيايي ايراني، يوناني، اسلامي، غربي و اسناد حقوقي خواهيم پرداخت.

1ـ منابع ايراني:

خليج فارس طبق اسناد موجود از هزاره هشتم پيش از ميلاد مورد استفاده تجاري و نظامي ملل دنياي قديم قرار گرفته است. در سنگ نبشته داريوش هخامنشي در مصر متعلق به سال 518 تا 505 پيش از ميلاد، كه هنگام حفر كانال سوئز به دست آمده است، در عبارت «درايه تپه هچا پارسا آيي تي هني» به معناي دريايي كه از پارس مي‌رود يا سر مي‌گيرد، نام درياي پارس آمده است.
ايرانيان در روزگار هخامنشي اين دريا را «پارسا درايا» يا درياي پارس مي‌خواندند. در كتيبه‌هايي كه از داريوش در تنگه هرمز نيز يافت شده، عبارتي پيرامون دريايي كه از «پارس‌رود» سرچشمه مي‌گرفته است به چشم مي‌خورد.
در كتاب حدود العالم به عنوان قديمي‌ترين كتاب جغرافيا به زبان فارسي كه حدود هزار سال قبل تأليف شده است آمده است: «خليج پارس از حد پارس برگيرد، با پهناي اندك تا به حدود سند.»
مي‌توان گفت از هنگامي كه بشر تاريخ‌نويسي را آغاز كرد درياي جدا كننده فلات ايران از شبه جزيره عربستان را «درياي فارس» يا «خليج فارس» ناميده است. و در هيچ يك از اين ادوار تاريخي نام ديگري به آن نهاده نشده است.

2 ـ منابع يوناني

طبق نوشته مورخان و جغرافي نگاران يوناني كه پيش از ميلاد مسيح مي‌زيسته‌اند چون هرودت (484 ـ 425 ق. م) كتزياس (445ـ 380 ق. م)، گزنفون (430 ـ 352 ق. م) استرابن (63 ق. م ـ 24 م)، يونانيان نخستين ملتي هستند كه به اين دريا نام پرس و به سرزمين ايران پارسه، پرساي، ‌پرس‌پوليس، يعني شهر يا مملكت پارسيان داده‌اند.
نئارخوس، سردار مقدوني نيز موجب اشتهار درياي مكران و پارس شده است.وي در سال 326 ق . م به دستور اسكندر مقدوني‌، از رود سند گذشت و درياي مكران و خليج فارس را با كشتي طي كرد و تا دهانه آن پيش رفت.
«هكاتيوس هلطي» از علماي قديم يونان و ملقب به پدر جغرافيا در سال 475 قبل از ميلاد از نام درياي پارس استفاده كرده است. در نقشه‌هاي باستاني از قول هرودوت و گزنفون به اين دريا، درياي پارس10 اطلاق شده است.
كلوديوس پتوله مااوس (بطلميوس)، جغرافي‌نگار، نقشه‌نگار و رياضي‌‌دان مشهور قرن دوم ميلادي، در كتاب جغرافياي عالم كه به زبان لاتين نگاشته شده، و هم‌چنين در نقشه‌اي كه كشيده، از خليج فارس با نام پرسيكوس سينوس ياد كرده است.
«كوين توس كوروسيوس روفوس» مورخ رومي كه در قرن اول ميلادي مي‌زيسته اين دريا را درياي پارس يا آبگير فارس خوانده است. همچنين در كتاب‌هاي جغرافيايي لاتين، آب‌هاي جنوب ايران (درياي مكران و خليج فارس) را ماره پرسيكوم يعني درياي پارس نوشته‌اند.
بنابراين مورخان و جغرافي‌نگاران يوناني پيش از ميلاد در شرح وقايع تا سده 7 ق. م يعني سقوط حكومت عيلام و تشكيل حكومت ماد و روي كار آمدن هخامنشيان درياي مكران و خليج فارس را درياي پارس مي‌خواندند.

3ـ منابع اسلامي

پس از فتح ايران توسط اعراب در سده هفتم پس از ميلاد، تلاشي براي تغيير نام «درياي پارسي» صورت نگرفت. اعراب مسلمان، عموماً اين خليج را«بحرالفارسي» (درياي پارسي) مي‌ناميدند و اين نام از سوي امپراتوري‌هاي ايراني، ترك و عربي هم كه در 1200 سال بعد منطقه را تحت سلطه خود داشتند مورد احترام قرار گرفت.
محققان اسلامي نظير استخري، مسعودي، بيروني، ابن حقول، مقدسي، مستوفي، ناصرخسرو، الطاهرين مطهر المقدسي (بشاري)، ابوالقاسم بن محمدبن حوقل و … كه مطالعه در اطراف اين درياي ايراني را تا قرن 15 ادامه دادند، در اثار و نوشته‌هاي خود از آب‌هاي جنوب ايران به نام‌هاي بحر فارس، البحر الفارسي، بحر مكران، الخليج الفارسي و خليج فارس ياد كرده‌اند. حتي از اين جغرافي‌دانان نقشه‌هايي موجود مي‌باشد كه اقيانوس هند را البحر الفارسي نام گذارده‌اند.
جغرافي‌دانان عرب و اسلامي اين نام را از دو تمدن باستاني گرفتند و همزمان مورد استفاده قرار دادند. بدين ترتيب كه «پارسا دراياي» ايراني را «بحر فارس»11 و «سينوس پرسيكوس»12 يوناني را «خليج فارس» مي‌ناميدند و حتي منظور از دو دريا در سوره‌الرحمن قرآن مجيد را نيز همان درياي فارس و درياي متوسط مي‌‌دانستند.
ابوعلي احمد بن عمر معروف به ابن رسته در كتاب الاعلاق النفسيه كه در سال 290 هجري به رشته تأليف درآورده،‌ تصريح مي‌كند: «فاما البحر الهندي يخرج منه خليج الي ناحيه فارس يسمي الخليج الفارسي». «اما از درياي هند خليجي بيرو مي‌آيد به سمت سرزمين فارس كه آن را «خليج فارس» مي‌نامند.» 13
به گفته جرجي زيدان تاريخ‌دان عرب، «بحر فارس» محدود به آب‌هايي مي‌شود كه دنياي عرب را دور مي‌زند. جرجي زيدان مي‌گويد: «بحرفارس ـ ويراد به عندهم كل البحور المحيطيه ببلاد العرب من مصب ماء دجله في‌العراق الي ايله فيدخل فيه مانعبر عنه اليوم بخليج فارس و بحرالعرب و خليج عدن و البحر الاحمر و خليج العقبه…». «درياي فارس ـ نزد آنان مقدم بر همه درياهايي كه سرزمين‌هاي عرب از مصب آب دجله گرفته تا ايله را احاطه مي‌كند، به عنوان درياي فارس تعبير مي‌شده و از آن جمله است آنچه را كه ما امروز از آن به «خليج فارس» و درياي عرب و خليج عدن و درياي سرخ و خليج عقبه تعبير مي‌شده و از آن جمله است آنچه را كه ما امروز از آن به «خليج فارس» و درياي عرب و خليج عدن و درياي سرخ و خليج عقبه تعبير مي‌كنيم».14
محمد عبدالكريم صبحي نيز در كتاب «علم‌الخرائط» در نقشه‌هايي كه با ترجمه عربي نقل كرده است، درياي جنوب ايران را «الخليج الفارسي» و «بحر فارس» ناميده است. 15
نقشه‌هاي فراواني كه از اين قرون در دست است، علاوه بر تأكيد و تأييد نام خليج فارس، دگرگوني ياد شده در تغيير نام بحر فارسي و دگرگوني در دايره شمول اين نامها را ترسيم مي‌كنند.

4ـ منابع غربي:

بيشتر كساني كه در مورد درياي پارسي و درياي مكران مطلب نوشته‌اند بيگانگان و به ويژه انگليسي‌ها بوده‌اند، زيرا به لحاظ موقعيت ويژه‌اي كه در اين منطقه داشته‌اند كوشيده‌اند تا حقيقت نهفته بماند و نام‌هاي جعلي و ناقص جاي اسامي درست را بگيرد. اما منابعي از ‌آن‌ها بجاي مانده است كه بر صراحت نام خليج فارس تكيه مي‌كنند.
در سال 1892، لرد كرزن، وزير خارجه انگلستان، در كتاب «ايران و قضيه ايران» مكرراً به نام خليج فارس اشاره كرده است.
ويليام راجرز، وزير امور خارجه وقت ايالات متحده آمريكا، در گزارش مورخه 1971 ميلادي خود در مورد سياست خارجي اين كشور از نام خليج فارس استفاده كرده است.
در فرهنگهايي كه به زبانهاي مختلف تدوين و چاپ شده است، از جمله فرهنگهاي آلماني، انگليسي، امريكايي،‌فرانسوي، تركي و … خليج فارس نيز به همين نام آورده شده است.
امروزه در ميان‌آثار اعراب نيز بحر فارس به فراموشي سپرده شده و از تركيب خليج فارس استفاده مي‌شود. يكي از معروف‌ترين دايره‌المعارف‌هاي دنيا يعني المنجد، سند قاطعي براي مراجعه است كه از تركيب خليج فارس بهره برده است.

5ـ اسناد حقوقي

الف ) اسناددلايل و مستندات حقوقي معتبري درباره اصالت نام خليج فارس وجود دارد كه به قرن 16 ميلادي باز مي‌گردد. طي سالهاي 1507 تا 1560 در كليه موافقت‌هايي كه پرتغال، اسپانيا، بريتانيا، هلند، فرانسه، آلمان با دولت ايران داشتند حتي در متون عربي نيز از عبارت «خليج الفارسي» و در متن انگليسي «پرشين گلف» استفاده شده است.
از جمله اين اسناد استقلال كويت است كه ميان امير اين كشور ونمايندگان بريتانيا منعقدشده است. اين سند كه توسط عبدالسالم الصباح نيز امضا شده است، چنين آغاز مي‌شود: «حضرت صاحب الفخامه الفخيم السياسي لصاحبه اجلاله من الخليج فارسي المحترم …»
ب ) سازمان ملل متحد:سازمان ملل متحد تا به حال دو بار نام تاريخي و اصيل اين آبراه را «خليج فارس» اعلام كرده است. سازمان ملل خليج فارس را نامي تازه مي‌داند كه از آغاز قرن بيستم جانشين نام كهن درياي پارس شده و بيش از درياي فارس مورد استفاده قرار گرفته است.
دبيرخانه اين سازمان در سند مورخ 5 مارس سال 1971 ميلادي و يادداشت (AD311/GEN) به دولت ايران يادآور مي‌شود كه بنابر عرف جاري در دبيرخانه سازمان ملل متحد در اسناد و نقشه‌هاي جغرافيايي، منطقه آبي بين ايران از سمت شمال و خاور و تعدادي از كشورهاي عربي از سوي جنوب و باختر به نام خليج فارس ناميده مي‌شود،‌و اين بنا بر عرف قديمي انتشار اطلس‌ها و فرهنگهاي جغرافيايي است.
دومين بيانيه به تاريخ دهم آگوست 1984 ثبت شده است و در هر موقعيت، همه 22 كشور عربي نيز اسناد سازمان ملل را امضا كرده‌اند.
اين دبيرخانه همچنين بابت اشتباهاتي كه سازمان ملل در برخي اسناد در به كار بردن نام خليج فارس مرتكب شده، عذرخواهي كرده آن را اشتباه سهوي دانسته (سند 26 ژوئن 1991 ميلادي در سازمان ملل) و از كارگزاران سازمان خواسته است كه همواره اين موضع ايران را در نظر داشته باشند. ضمن اينكه كنفرانس ساليانه سازمان ملل درباره هماهنگي در مورد نام‌هاي جغرافيايي نيز هر سال بر نام خليج فارس تأكيد كرده است.

ادعاهاي واهي

چندين دهه از كوشش‌هاي برنامه‌ريزي شده اعراب براي تغيير نام تاريخي خليج فارس مي‌گذرد. آبراهي كه ايران را از شبه جزيره عربستان جدا مي‌سازد بر اساس تمام اسناد تاريخي‌ـ جغرافيايي، نقشه‌هاي موجود از يونان باستان تا دوره معاصر و همچنين بيانيه‌هاي سازمان ملل متحد، «خليج فارس» نام دارد و حتي در تمام نوشته‌ها و نقشه‌هاي عربي كه پيش از دهه 1960 به چاپ رسيده است از عنوان «الخليج الفارسي يا بحر فارس» استفاده شده است. صحت ادعاي فوق حتي در بخشي از سرود ملي قديمي مصر نيز ديده مي‌شود كه در آن از خليج فارس ياد شده و مرزهاي اعراب را از خليج فارس تا درياي مديترانه ترسيم نموده است: «حدود نامن الخليج الفارسي حتي بحر الابيض.»
موضوع تغيير نام خليج فارس از دهه سوم قرن بيستم به دنبال سياست فارسي‌زدايي انگليسي‌ها در منطقه خليج فارس مطرح شد. هدف اصلي سياست ياد شده توسعه سرزمين انگلستان در منطقه خليج فارس بود مانع اصلي اين سياست را بايد هويت ايراني دانست كه ساليان دراز بر منطقه خليج فارس سايه افكنده بود. 16
اصطلاح «خليج عربي» براي اولين بار از سوي يك ديپلمات بريتانيايي در منطقه خليج فارس عنوان شد. «سرچارلز بلگريو» كه بيش از سه دهه نماينده سياسي دولت بريتانيا در خليج فارس بود، پس از مراجعت به لندن درسال 1345 هجري خورشيدي كتابي درباره سواحل جنوبي خليج فارس منتشر كرد و در آ‌ن براي نخستين بار از عنوان تازه و جعلي خليج عربي استفاده نمود. چارلز بلگريو در كتاب خود با عنوان «ساحل دزدان» ـ نامي كه پيشتر به سواحل جنوبي خليج فارس اطلاق مي‌شد ـ ادعا نموده بود كه اعراب علاقه‌مندند خليج فارس را خليج عربي بنامند. بدين ترتيب بلافاصله پس از انتشار كتاب،‌استفاده از اصطلاح جعلي خليج عربي در مطبوعات آغاز شد و پس از چندي در مكاتبات رسمي كشورهاي حاشيه خليج فارس،‌ نام خليج عربي17 به جاي خليج فارس18 نشست.
اگر چه دولت ايران در همان زمان در قبال اين عمل واكنش نشان داد و از قبول محموله‌هايي كه نام «خليج عربي» را به خود داشت خودداري مي‌نمود، اما ديپلمات بريتانيايي ـ در راستاي سياست قديمي تفرقه بيانداز و حكومت كن ـ كار خود را كرده بود و اعراب را با واژه تازه‌اي آشنا نموده بود كه بيش از پيش به جنگ لفظي عرب و عجم دامن مي‌زد. از اين رو دولت‌هاي حاشيه‌اي خليج فارس تبليغات سياسي، مكاتبات ديپلماتيك و محور برنامه‌هاي آموزشي خود را بر نام خليج عربي متمركز نمودند.
در اقدامي ديگر از سوي انگليسي‌ها، روزنامه تايمز لندن در سال 1962 در يكي از مقالات خود از خليج عربي به جاي خليج فارس استفاده كرد و از آن زمان به بعد برخي از دولت‌ها و شيخ‌نشينان عرب با خريدن روزنامه‌نگاران و خبرنگاران خارجي و يا با پرداخت مبالغ هنگفت به چاپ نقشه‌هايي كه خليج فارس را خليج عربي نشان مي‌داد مبادرت نمودند. اين تحركات ابتدا از سوي چهره‌هايي چون عبدالكريم قاسم در عراق و سپس توسط جمال عبدالناصر رهبر جنبش ملي جهان عرب در مصر ادامه يافت.
در سال 1958 سرهنگ عبدالكريم قاسم با كودتايي در عراق به حكومت رسيد و پس از مدتي داعيه‌دار رهبري جهان عرب گرديد. در راستاي چنين انديشه‌اي از تاكتيك دشمن‌تراشي براي تحريك احساسات عمومي ملي سود جست و براي نخستين بار «خليج فارس» را به نام جعلي «خليج عربي» خواند. قاسم كه با اين عمل قصد داشت با مطرح نمودن ايران به عنوان دشمن اصلي اعراب، توجه جهان عرب را از قاهره به بغداد جلب كند و به رهبري خود در جهان عرب دامن زند، با شكست مواجه شد. به شهادت اسنادي كه در همان دوران در عراق و حتي از سوي دانشگاه بغداد چاپ و منتشر شد، ‌قاسم حتي نتوانست توجه مقامات رسمي دانشگاهي عراق را نيز به خود جلب نمايد.
سرهنگ جمال عبدالناصر رهبر جنبش ملي جهان عرب در مصر كه در نظريه وحدت عربي خود، دنياي عرب را از اقيانوس اطلس تا خليج فارس «من المحيط الاطلسي الي الخليج الفارسي» ناميده بود، ديري نپائيد كه با اوج‌گيري هياهو و جنجال پان عربيسم خود،19 و براي سرپوش گذاشتن بر شكست‌‌هاي اعراب از اسرائيل20 از نام ساختگي خليج عربي سود جست. ناصر با طرح چنين سياستي دو هدف عمده را پيگيري مي‌كرد. نخست زنده كردن تعصبات نژادي اعراب و سپس رويارويي با شاه ايران كه با اسرائيل روابط خوبي برقرار كرده بود.
دولت ناسيوناليست مصر كه با دامن زدن به چنين مسائلي سعي در قوام و دوام بخشيدن به اتحاديه عرب داشت، از شيخ نشين‌هاي بحرين، قطر، دوبي، ابوظبي، شارجه و سلطان‌نشين عمان نيز درخواست نمود كه در راه ‌آرمانهاي مشترك ملت عرب و رفاه عمومي منطقه با جمهوري عربي متحده21 همكاري نمايند. از اين رو در 23 مرداد 1342 كميسيون اتحاديه عرب در شيخ‌نشين‌هاي خليج فارس براي نخستين بار نام خليج عربي را در يك سند رسمي ذكر نموده و به دنبال آن اتحاديه عرب تصميم گرفت اين نام مجعول را در برنامه‌هاي درسي كليه كشورهاي عضو اتحاده و مكاتبات رسمي به كار گيرد. 22
با اين حال مقاصد اعراب از تغيير نام خليج فارس فراتر مي‌رفت و شامل استان نفت‌خيز خوزستان نيز مي‌شد كه آن را عربستان مي‌ناميدند. اعراب خوزستان را بخشي از سرزمين عربي مي‌دانستند كه رضاشاه با حمايت و پشتيباني انگلستان از چنگ اعراب خارج ساخته است در اين راستا در 11 دسامبر 1964 كنفرانس حقوق دانان عرب، خوزستان را جزو لاينفك ميهن عربي دانست و در 10 نوامبر 1965 رژيم بعثي سوريه اين ادعا را پذيرفت و از آن پشتيباني كرد. 23 در واقع پشت كلمه خليج عربي، جزاير عربي، خوزستان عربي (عربستان)، حكم فرمايي بر تنگه هرمز و تبديل كردن ايران به زائده جهان عرب نهفته بود.24
اگر چه تلاشهاي ناصر برخي از سياستمداران عرب را نيز با وي همراه كرده بود اما در نهايت نتيجه دلخواهي در پي نداشت. زيرا رستاخيز عرب آنطور كه ناصر در روياي خود مجسم كرده بود، با واقعيات فاصله‌هاي زيادي داشت. علت اصلي آن نيز عدم انسجام و يكپارچگي دولت‌هاي عربي بود. در واقع ملتي كه ناصر از آن دم مي‌زد، چيزي جز تخيل نبود.25
تلاش‌هاي قاسم و ناصر در جهان عرب با قدرت يافتن صدام حسين در عراق بار ديگر توسط او ادامه يافت. صدام كه در وهله نخست صدها ميليون دلار هزينه كرده بود تا با كمك گروهي روزنامه‌نگار، دانشگاهي، ناشر و مركز نقشه‌سازي، نام خليج فارس را تغيير دهد؛ در پي وقوع انقلاب اسلامي در ايران دست به تجاوز به خاك ايران زد. هشت سال جنگ تحميلي كه با ادعاهاي واهي صدام مبني بر حاكميت بر اروند رود و عربي خواندن خوزستان و شهرهاي ديگر ايران آغاز شده بود، در نهايت با شكست عراق خاتمه يافت. در واقع نتيجه عملي اين تجاوز، افزايش حساسيت ايرانيان بر نام خليج فارس بود كه در پي آن ايرانيان استفاده از نام خليج عربي را نوعي ستيز با ايرانيت و تجاوز به تاريخ ايران قلمداد نمودند.
پس از جنگ دوم خليج فارس و تهاجم عراق به كويت در سال 1991، نفوذ نظامي ايالات متحده بر منطقه بيشتر شد و ديري نپائيد كه امريكايي‌ها براي مقابله با جمهوري اسلامي ايران به رودر رويي كشورها و شيخ‌نشين‌هاي ساحل جنوبي خليج فارس با ايران دامن زدند. از اين رو شيخ‌نشين‌هاي شارجه و ابوظبي در مقابل ايران قرار گرفتند و به طرح ادعاهاي واهي نسبت به مالكيت جزاير سه گانه (ابوموسي، تنب كوچك و تنب بزرگ) پرداختند. شيخ زايد بن سلطان آل نهيان، صدها ميليون دلار براي تغيير نام خليج فارس و ترديد آفريدن بر مالكيت مطلق ايران بر جزاير سه گانه هزينه كرد ولي گذشت زمان به او نشان داد كه در اين زمينه به موفقيتي دست نخواهد يافت. اگر چه ادعاي «شوراي همكاري خليج فارس» در بيست و پنجمين نشست سران كشورهاي عرب حاشيه خليج فارس در بحرين نام شوراي همكاري كشورهاي خليج فارس را به شوراي همكاري كشورهاي خليج عربي (مجلس التعاون لدول الخليج العربيه) تغيير دادند؛26 اما به نظر مي‌رسد سياست ايراني‌زدايي و فارسي ستيزي اعراب، با توجه به تعلق بيش از نيمي از خليج فارس و حساس‌ترين نقاط استراتژيك و ژئواكونوميك آن به ايران راه به جايي نخواهد برد. در واقع همانگونه كه تلاش براي كنار گذاردن و يا ناديده انگاشتن ايران از ساختار امنيتي منطقه بي‌ثمر مي‌باشد، تغيير نام خليج فارس نيز ناممكن مي‌نمايد.
با اين حال نبايد از خاطر برد كه اعراب در طول ساليان و دهه‌هاي اخير تبليغات گسترده‌اي را به منظور تغيير نام خليج‌فارس آغاز كرده‌اند. آنها در حالي نام شركتهاي هواپيمائي، روزنامه‌ها، مجلات، شركتها و بسياري از چيزهاي ديگر را بنام خليج يا خليج عربي تغيير داده‌اند كه نام «خليج پارس» در برگيرنده هزاران سال تاريخ است و عدم استفاده از آ‌ن، بي‌ارزش ساختن پيشينه و تمدن‌هايي است كه پيرامون آن باليده‌اند.
به كار بردن نام جعلي «خليج عربي» به جاي «خليج فارس»،‌عنوان «شيخ شعيب» براي «جزيره لاوان»، «قيس» براي جزيره‌ي «كيش» ـ و «شط‌العرب» براي «اروند رود» از جمله مواردي است كه عليرغم مسلمان بودن مردم منطقه، به منازعات هويتي و قومي ميان كشورها دامن مي‌زند. زيرا تغيير نام‌هاي كهن جغرافيايي، تحريف واقعيت‌هاي تاريخي و جعل هويت‌هاي موجود است. شعيب بهمن

پی نوشت:

1. براي مطالعه بيشتر در مورد ژئوپلتيك خليج فارس رجوع كنيد به:
پيروز مجتهدزاده، كشورها و مرزها در منطقه ژئوپلتيك خليج فارس، ترجمه: حميد‌رضا ملك، محمد نوري، تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين‌المللي، 1382.
2. هرودوت، تاريخ هرودوت، ترجمه‌ هادي هدايتي، دانشگاه تهران، جلد اول، صص 58ـ 40.
3. 565 ميلياد بشكه نفت (65 درصد از ذخاير نفتي دنيا) و 30/7 تريليون متر مكعب گاز در خليج فارس مي‌باشد.
4. Sinus Persicus
5. Mare Persicum
6. Sinus Persicus
7. Mare Persicus
8. Gulf Persique
9. Persis Gulf
10. Persis
11. Persicus
12. Sinus Persicus
13. ابوعلي احمد بن عمر (ابن رسته)، الاعلاق النفسيه، جلد هفتم، ص 84.
14. عليرضا باونديان، خليج هميشه فارس در آينه داوري تاريخ، باشگاه انديشه، 12/11/1383.
15. همان.
16. پيروز مجتهد‌زاده، دروغي از آن سوي خليج فارس، ماهنامه زمانه، 29 دي 1383.
17. Arabian Gulf
18. Persian Gulf
19. در دوران حكومت «جمال عبدالناصر» و گسترش ايدئولوژي «پان عربيسم» در جهان عرب نفوذ معنوي و تاريخي مصر عمق بيشتري يافت و در اين ميان جنبش‌هاي متعددي نيز در كشورهاي عربي پا گرفت كه از ناسيوناليست‌هاي افراطي تا اسلامگرايان بنيادگرا رادر بر مي‌گرفت.
20. در جنگ ژوئن سال 1967 كشورهاي عرب در مدت 6 روز از اسرائيل شكست خوردند. شكست اعراب و از دست دادن نقاط استراتژيك سرزمين فلسطين ـ غرب رود اردن و باريكه غزه ـ و اشغال بخشي از دو كشور عربي (سوريه و مصر) توسط اسرائيل آنچنان براي اعراب تحقير‌آميز بود كه هيچ گاه نتوانستند خاطره تلخ آن را به فراموشي بسپارند.
21. جمهوري عربي متحده از اتحاد مصر و سوريه و يمن بوجود آمد. ليبي نيز پس از مرگ ناصر به اين اتحاد پيوست.
22. عبدالرضا هوشنگ مهدوي، سياست خارجي ايران در دوران پهلوي، تهران: نشر پيكان، 1380، ص 349.
23. روزنامه كيهان، 23 آذر 1343.
24. احمد ميرفندرسكي، در همسايگي خرس، تهران: پليكان، 1382، ص 206.
25. همان، ص 147.
26. خبرگزاري كار ايران (ايلنا).

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي



خلیجی همیشه فارسی
دوشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 2:17 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
خلیجی همیشه فارسی

خلیج فارس از سمت شمال با ایران، از غرب با کویت و عراق و از جنوب با عربستان، بحرین و امارت متحده عربی همسایه است. وسعت آن 240،000 کیلومتر است و پس از خلیج مکزیکو و خلیج هودسن سومین خلیج بزرگ جهان محسوب می‌شود.
این خلیج توسط تنگه هرمز به دریای عمان و از طریق آن به دریاهای آزاد مرتبط است و جزایر مهم آن عبارت‌اند از: خارک، ابوموسی، تنب بزرگ، تنب کوچک، کیش، قشم، و لاوان که تمامی آنها به ایران تعلق دارد.
خلیج فارس و سواحل آن معادن سرشار نفت و گاز دارد و مسیر انتقال نفت کشورهایی چون کویت، عربستان و امارات متحده عربی است. به همین دلیل، منطقه‌ای مهم و استراژیک محسوب می‌شود. بندرهای مهمی در حاشیه خلیج فارس وجود دارد که از آنها می‌توان بندر شارجه، دوبی، ابوظبی و بندر عباس را نام برد.
دریانوردی در خلیج فارس سابقه بسیار طولانی دارد ولی اولین مدارک قطعی در این زمینه به قرن چهارم قبل از میلاد مربوط است.
پس از بسته شدن راه تجارت بین شرق و غرب در دوره عثمانی، پرتغالی‌ها متوجه اهمیت این خلیج شدند، به طوری که سراسر قرن شانزدهم میلادی خلیج فارس را در تصرف خود داشتند. اما پس از آن انگلستان توانست کشورهای رقیب را از آن خارج کند و در آغاز قرن نوزدهم بر آن تسلط یابد. با این حال، در سال‌های بعد نیز کشورهای حاشیه جنوبی آن به تدریج مستقل شدند و انگلستان پایگاه‌های خود را از دست داد.
کشورهای ایران، عمان، عراق، عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی، قطر و بحرین در کناره خلیج فارس هستند.
به سبب وجود منابع سرشار نفت و گاز در خلیج فارس و سواحل آن، این آبراهه در سطح بین‌المللی، منطقه‌ای مهم و راهبردی بشمار می‌آید.
زمین شناسان معتقدند که در حدود پانصدهزار سال پیش، صورت نخستین خلیج فارس در کنار دشت‌های جنوبی ایران تشکیل شد و به مرور زمان، بر اثر تغییر و تحول در ساختار درونی و بیرونی زمین، شکل ثابت کنونی خود را یافت.
خلیج فارس و سواحل آن معادن سرشار نفت و گاز دارد و مسیر انتقال نفت کشورهای ایران، عراق، کویت، عربستان و امارات متحده عربی است، و به همین سبب، منطقه‌ای مهم و راهبردی به شمار می‌آید. بندرهای مهمی در حاشیه خلیج فارس وجود دارد که از آنها می‌توان بندرعباس، بوشهر، بندرلنگه و بندر ماهشهر در ایران، و شارجه، دوبی و ابوظبی را در امارات متحده عربی نام برد.

نام خلیج فارس


خلیج فارس نامی است به جای مانده از کهن‌ترین منابع، زیرا که از سده‌های پیش از میلاد سر بر آورده‌است، و با پارس و فارس - نام سرزمین ملت ایران - گره خورده‌است. در سالهای اخیر نام خلیج عربی نیز در برخی منابع بطور محدود بکار رفته که مخالفت ایرانیان و غیرایرانیان را برانگیخته‌است.

از دیدگاه حقوق بین‌الملل

سازمان ملل متحد در چندین نوبت در بیانیه‌ها، اصلاحیه‌ها و مصوبه‌های گوناگون و با انتشار نقشه‌های رسمی، نه تنها بر رسمی بودن نام «خلیج فارس» تاکید کرده، بلکه از هیات‌های بین‌المللی خواسته که در مکاتبات رسمی به ویژه در اسناد سازمان ملل از نام کامل «خلیج فارس» استفاده نمایند.

فهرست اسناد سازمان ملل درباره نام «خلیج فارس»

سند شماره ۶۱ نشست بیست و سوم سازمان ملل متحد در وین (۲۸ مارس تا ۴ آوریل ۲۰۰۶) با عنوان «رسمیت تاریخی، جغرافیایی و حقوقی نام خلیج فارس»
سند ST/CS/SER.A/۲۹/Add.۲ در تاریخ ۱۸ اوت ۱۹۹۴ (۲۷ مرداد ۱۳۷۳)
قطعنامه UNLA ۴۵٫۸.۲ در تاریخ ۱۰ اوت ۱۹۸۴ (۱۹ مرداد ۱۳۶۳)
قطعنامه UNAD ۳۱۱/Qen در تاریخ ۵ مارس ۱۹۷۱ (۱۴ اسفند ۱۳۴۹)
نقشه رسمی کمیسیون اقتصادی و اجتماعی غرب آسیا، شماره ۳۹۷۸ چاپ سازمان ملل (سپتامبر ۲۰۰۷)
نقشه رسمی ایران، شماره ۳۸۹۱ چاپ سازمان ملل (ژانویه ۲۰۰۴)
نقشه رسمی غرب آسیا، شماره ۳۹۷۸ چاپ سازمان ملل (نوامبر ۱۹۹۸)

فهرست اسناد سازمان هاي مهم درباره نام «خلیج فارس»


1-در وب سايت معروف www.fifa.com كه سايت فدراسيون جهاني فوتبال ميباشد.دربخش اطلاعات جغرافياي كشورهاي حاشيه خليج فارس به هر چهار زبان اصلي خود يعني (انگليس،آلماني،اسپانيولي و فرانسوي ) ازلغات هم معني خليج فارس
(persian gulf,golfe persique,persischer golf,golfo persico) استفاده شده است.لازم بذكر است كه گستردگي فيفا تاحدي است كه تعداد كشورهاي عضو آن از تعداد كشورهاي عضو سازمان ملل بيشتر است.
2-در همين فرهنگنامه بزرگ ويكيپديا به دهها زبان زنده دنيا در هنگام معرفي خليج فارس از واژه هم معني استفاده شده است وحتي در بخش زبان عربي نيز نقشه نمايشگر خليج فارس رابالغت Persian gulf نمايش داده است.همچنين نقشه اي قديمي از خليج فارس در يكي از موزههاي امارت متحده عربي به نمايش گذاشته شده است ودرآن نقشه قديمي، خليج فارس را بانام persian gulf معرفي كرده است ولي مسئولين موزه لغت persian را بطور ناشيانه پاك كرده اند بطوري كه جاي آن مشخص است وجالب اينجاست كه دربخش انگليسي از ويكي پديا آن نقشه مورد نمايش گذاشته شده است وباطعنه در مورد حذف نام persian درنقشه توسط مسئولين موزه توضيح داده است.

در دوران باستان


قدمت خلیج فارس با همین نام چندان دیرینه‌است که عده‌ای معتقدند«خلیج فارس گهواره تمدن جهان یا خاستگاه نوع بشر است.» ساکنان باستانی این منطقه، نخستین انسان‌هایی بودند که روش دریانوردی را آموخته و کشتی اختراع کرده و شرق و غرب را به یکدیگر پیوند داده‌اند.

دوران هخامنشی

دریانوردی ایرانیان در خلیج فارس، قریب پانصد سال پیش از میلاد مسیح و در دوران سلطنت داریوش اول آغاز شد. داریوش بزرگ، نخستین ناوگان دریایی جهان را به وجود آورد. کشتی‌های او طول رودخانه سند را تا کرانه‌های اقیانوس هند و دریای عمان و خلیج فارس پیمودند، و سپس شبه جزیره عربستان را دور زده و تا انتهای دریای سرخ کنونی رسیدند. او برای نخستین بار در محل کنونی کانال سوئز فرمان کندن کانالی را داد و کشتی‌هایش از طریق همین کانال به دریای مدیترانه راه یافتند. در کتیبه‌ای که در محل این کانال به دست آمده نوشته شده‌است:
«من پارسی هستم. از پارس مصر را گشودم. من فرمان کندن این کانال را داده‌ام از رودی که از مصر روان است به دریایی که از پارس آید پس این جوی کنده شد چنان که فرمان داده‌ام و ناوها آیند از مصر از این آبراه به پارس چنان که خواست من بود.»
سفرنامه فیثاغورث ۵۷۰ قبل از میلاد تا سال ۱۹۵۸ در تمام منابع مکتوب جهان نام خلیج فارس و یا معادلهای آن در دیگر زبانها ثبت شده‌است.
در دوره داریوش دوم ناوگانی ایرانی به رهبری سردار صداسپ ماموریت یافت تا جهان را دور بزند. وی عازم دریای مدیترانه و سواحل شنقیط (موریتانی) تا نزدیک اشانتی و سواحل بنین پیش رفتند ولی در اثر برخورد با اقوام وحشی سفر را ناتمام کذاشتند.
داریوش در این کتیبه از خلیج فارس به نام «دریایی که از پارس می‌آید» نام برده‌است. در کتاب اوستا اگرچه از نام خلیج فارس بطور صریح نام برده نشده اما در مهر یشت در مبحث مهر یا میترا اشاره‌ای نیز به اروندرود شده‌است که در آن دوره ارونگ گفته می‌شده‌است:
دارنده دشت‌های فراخ و اسب‌های تیزرو که از سخن راستین آگاه است و پهلوانی است خوش اندام و نبرد آزما، دارای هزار گوش و هزار چشم و هزار چستی و چالاکی یاد شده، کسی است که جنگ و پیروزی با اوست، هرگز نمی‌خسبد، هرگز فریب نمی‌خورد، اگر کسی با او پیمان شکند خواه در شرق هندوستان باشد یا بر دهنه شط ارنگ، از ناوک او گریز ندارد، او نخستین ایزد معنوی است که پیش از برآمدن خورشید فنا ناپذیر تیز اسب بر بالای کوه هرا بر می‌آید و از آن جایگاه بلند سراسر منزلگاه‌های آریایی را می‌نگرد.

در میان یونانیان باستان

یونانی‌های باستان این خلیج را «پرسیکوس سینوس» یا «سینوس پرسیکوس» که همان خلیج فارس است، نامیدند. از آنجا که این نام برای نخستین بار در منابع درست و معتبر تاریخی که غیر ایرانیان نوشته‌اند آمده‌است، هیچ گونه شائبه نژادی در وضع آن وجود ندارد. چنان که یونانیان بودند که نخستین بار، سرزمین ایران را نیز «پارسه» و «پرسپولیس» یعنی شهر یا کشور پارسیان نامیدند. استرابن جغرافیدان سدهٔ نخست میلادی نیز به کرات در کتاب خود از خلیج فارس نام برده‌است. وی محل سکونت اعراب را بین دریای سرخ و خلیج فارس عنوان می‌کند. همچنین فلاریوس آریانوس مورخ دیگر یونانی در کتاب تاریخ سفرهای جنگی اسکندر از این خلیج به نام «پرسیکون کیت» که چیزی جز خلیج فارس، نیست نام می‌برد.
البته جست‌وجو در سفرنامه‌ها یا کتاب‌های تاریخی بر حجم سندهای خدشه ناپذیری که خلیج فارس را «خلیج فارس» گفته‌اند، می‌افزاید. این منطقه آبی همواره برای ایرانیان که صاحب حکومت مقتدر بوده‌اند و امپراتوری آن‌ها در سده‌های متوالی بسیار گسترده بود هم از نظر اقتصادی و هم از نظر نظامی اهمیت خارق العاده‌ای داشت. آن‌ها از این طریق می‌توانستند با کشتی‌های خود به دریای بزرگ دسترسی پیدا کنند و به هدف‌های اقتصادی و نظامی دست یابند.

در صده‌های اخیر

تا قرن ۱۹ میلادی، تقریبا در تمامی اسناد موجود، این آبراهه در فارسی با نام خلیج فارس یا دریای فارس، در عربی با نام‌های الخلیج الفارسي یا بحرالفارسي یا بحرالعجم، و در زبان‌های اروپایی با نام‌هایی مانند Persian Gulf، Sinus Persicus، Persische Golf، و Golfo di Persia نامیده می‌شده است.
در بازه زمانی کوتاهی در قرن ۱۷ میلادی، در اسناد بریتانیایی از این آبراهه با عنوان خلیج بصره نام برده شده بود که حکایت از اهمیت بصره در تجارت آن دوران داشته است. احتمالا از آنجایی که بصره در کنار خلیج فارس واقع نشده، استفاده از این نام پس از مدت کوتاهی متوقف شد.

در زبان عربی

خلیج فارس با نام بحر فارس مشخص شده استآثار عرب زبان نیز بهترین و غنی‌ترین منابعی هستند که برای شناسایی و توجیه کیفیت تسمیه این دریا می‌تواند در این بررسی مورد استفاده قرار گیرد. در تمام منابع عربی تا قبل از سال ۱۹۵۸ خلیج فارس با نام بحر فارس و یا خلیج فارس ثبت شده‌است در این منابع و آثار از دریای فارس و چگونگی آن بیش از آثار فرهنگی موجود در هر زبان دیگری گفت و گو شده‌است. در آثار ابن بطوطه، حمدالله مستوفی، یاقوت حموی، حمزه اصفهانی، ناصرخسرو قبادیانی، ابوریحان بیرونی، ابن بلخی و دیگرانی که اکثر آنان کتاب‌های خود را به زبان عربی نیز نوشته‌اند، و همچنین در آثار نویسندگان جدید عرب از نام «خلیج فارس» بدون کم و کاست یاد شده‌است.

بحر فارس

بحر فارس نامی است که عرب‌ها در قرون اولیه اسلام بجای دریای پارس بکار می‌بردند و این مفهوم شامل خلیج فارس و دریای عرب نیز می‌شد ولی در قرنهای اخیر تنها به پهنه آبی که شامل تنگه هرمز تا دهانه اروند رود می‌شود و بجای بحر فارس خلیج فارس می‌گفتند تا اینکه از سال ۱۹۵۸ به دنبال یک فراخوان از سوی رهبران قوم پرست در اتحادیه عرب مقرر شد که خلیج فارس را خلیج عربی نامند و اکنون این نام جدید در ۲۲ کشور عربی به کار می‌رود و در بعضی از رسانه‌های غربی نیز این نام جدید بکار گرفته می‌شود. که این امر اعتراض شدید ایرانیان را برانگیخته‌است. ایرانیان بر این باور هستند که نام جدید جعلی و با انگیزه سیاسی و از روی تعصب قومی بکار می‌رود و همچنان نام تاریخی خلیج فارس باید استفاده شود.

پیشینهٔ تغییر نام خلیج فارس

درباره نام خلیج فارس تا اوایل دههٔ ۱۹۶۰ میلادی هیچ گونه بحث و جدلی در میان نبوده و در تمام منابع اروپایی و آسیایی و آمریکایی و دانشنامه‌ها و نقشه‌های جغرافیایی این کشورها نام خلیج فارس در تمام زبان‌ها به همین نام یاد شده‌است.
اصطلاح «خلیج عربی» برای نخستین بار در دوره تحت قیمومت شیخ نشین‌های خلیج فارس توسط کارگزاران انگلیس و بطور ویژه از طرف یکی از نمایندگان سیاسی انگلیس مقیم در خلیج فارس به نام رودریک اوون در کتابی به نام حبابهای طلایی در خلیج عربی در سال ۱۹۵۸ نوشت که «من در تمام کتب و نقشه‌های جغرافیایی نامی غیر از خلیج فارس ندیده بودم ولی در چند سال اقامت در سواحل خلیج فارس متوجه شدم که ساکنان ساحل عرب هستند بنابر این ادب حکم می‌کند که این خلیج را عربی بنامیم» وی و فرد دیگری به نام سر چارلز بلگریو به قصد تفرقه بین ایران و کشورهای عرب این موضوع را مطرح کردند.
سر چارلز بلگریو که بیش از ۳۰ سال نماینده سیاسی و کارگزار دولت انگلیس در خلیج فارس بوده‌است، پس از بازگشت به انگلستان در سال ۱۹۶۶ کتابی درباره سواحل جنوبی خلیج فارس منتشر کرد و در آن نوشت که «عرب‌ها ترجیح می‌دهند خلیج فارس را خلیج عربی بنامند».
بلافاصله پس از انتشار کتاب سرچارلز بلگریو که نام قبلی سواحل جنوبی خلیج فارس یعنی «ساحل دزدان» را بر روی کتاب خود نهاده اصطلاح «الخلیج العربی» در مطبوعات کشورهای عربی رواج پیدا کرده و در مکاتبات رسمی به زبان انگلیسی نیز اصطلاح «عربین گولف» جایگزین اصطلاح معمول و رایج قدیمی «پرشین گولف» شد.

نظر قوم‌گرایان افراطی عرب

در بیست سال گذشته، مقالات و کتاب‌هایی که در دفاع از تغییر نام خلیج‌فارس در همین کشورهای تازه تأسیس، منتشر شده، بر سه موضوع استوار است:
در سال ۱۷۶۲ «کارستن نیبور» نوشته‌است: سواحل خلیج‌فارس تابع دولت ایران نیست!
«رودریک اوون» در کتاب «حباب‌های طلایی در خلیج عربی» نوشته‌است: در همه نقشه‌هایی که دیده‌ام، خلیج‌فارس در آنها ثبت شده‌، اما من با زندگی در بحرین دریافتم که ساکنان دو سوی این دریا عرب هستند، پس ادب حکم می‌کند که این دریا را «خلیج عربی» بنامیم.
کشورهای عربی بیشتر از ایران هستند.
فقط ایرانی‌ها آن آبراه را خلیج فارس می‌نامند!

خلیج انگلیسی و خلیج آمریکایی

انگلیس‌ها نخستین عاملان کاشته شدن این تخم نفاق بودند زیرا از قدیم در صدد بودند که خلیج فارس را تبدیل به یک دریای انگلیسی کنند. بعدها در دههٔ ۱۹۸۰ میلادی آمریکایی‌ها هم به پیروی از آن‌ها از تبدیل خلیج فارس به خلیج آمریکایی سخن گفتند. از نظر آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها این منطقه «شریان حیاتی غرب» در منطقه «استراتژیک غربی» و «حوزه منافع ویژه» است، لذا اگر قادر باشند خلیج فارس را به طور مستقیم یا غیر مستقیم تحت تسلط خود در می‌آورند.

تلاش‌های دولت ایران در برابر تغییر نام

دولت ایران در روز ۱۳ مرداد سال ۱۳۳۷ به دلیل تغییر نام خلیج فارس به خلیج عربی از سوی عراق و برخی دیگر از کشورهای عربی و انگلیس اعتراض خود را به دولت جدید عراق به رهبری قاسم که با یک کودتای نظامی بر سر کار آمده بود و تمایل به حرکت‌های آزادی خواهانه مصر به رهبری جمال عبدالناصر داشت، اعلام کرد.
همچنین دولت ایران در همان زمان در برابر این نام مجعول واکنش نشان داد و گمرک و پست ایران از قبول محموله‌هایی که به جای خلیج فارس نام خلیج عربی بر روی آن نوشته شده بود، خودداری کرد. ایران همچنین در مجامع و کنفرانس‌های بین‌المللی نیز در صورت به کار بردن این اصطلاح ساختگی از سوی نمایندگان کشورهای عرب واکنش نشان می‌داد. در این زمان بعضی از کشورهای عربی حتی اعتبار هنگفتی از محل درآمدهای کلان نفتی خود در اختیار بعضی از ماموران سیاسی در خارج می‌گذاردند تا با تطمیع مطبوعات خارجی نام مجعول خلیج عربی را به جای خلیج فارس رواج بدهند.
در نیمه نخست بهمن ماه سال ۱۳۷۰ سر ویراستار سازمان ملل متحد با اشاره به اعتراض‌های پیاپی نمایندگان ایران در آن سازمان به استفاده از نام ساختگی خلیج عربی در اسناد این سازمان از کارکنان سازمان ملل خواسته تا اعتراض دولت ایران را همیشه در نظر داشته باشند. کار به جایی رسید که در یازدهم شهریور سال ۱۳۷۱ هنگامی که حیدر ابوبکر العطاس نخست وزیر جمهوری یمن در اجلاس سران جنبش عدم تعهد که در جاکارتا پایتخت اندونزی برگزار می‌شد، از نام ساختگی خلیج عربی استفاده کرد، با اعتراض شدید نمایندگان ایرانی رو به رو شد. او سرانجام از نمایندگان ایران عذرخواهی کرد. و این کار را غیر عمد خواند.
اما واقعیت مطلب این است که خلیج فارس یک نام کهن تاریخی است که از بدو تاریخ بر روی این خلیج گذاشته شده‌است و انگیزه تلاش حساب شده‌ای که برای تغییر این نام به عمل می‌آید جز ایجاد فتنه و اختلاف بین کشورهای این منطقه نیست. همچنان که ژان ژاک پرینی نویسنده کتاب خلیج فارس اعتراف می‌کند. «ملت‌ها و قوم‌های بسیاری بر کرانه‌های خلیج فارس استیلا یافته و فرمانروایی کرده‌اند ولی روزگارشان سپری شده و منقرض شده‌اند. تنها قوم پارس است که با هوش و درایت خود همچنان پا برجا زیسته و میراث حاکمیت خود را تاکنون نگهداری کرده‌است.»

انواع آبزیان خلیج فارس

خليج فارس بزرگترين پناهگاه موجودات دريايی به ويژه آبزيان ظريف و كوچك از قبيل ماهی های تزئينی زيبا و رنگارنگ مرجان ها، صدف ها، حلزون ها، نرم تنان، شقايق ها، اسفنج ها، عروس های دريايی و غيره است.تعداد زيادی از اين آبزيان كه در نوع خود زيباترين موجودات دريايی هستند، به علت حوادث مختلف و مسايل زيستی به اين پناهگاه آرام وگرم پناه آورده اند و از هزاران سال پيش در آن به زندگی خويش ادامه می دهند. قباد( شاه ماهي)، را شكوه حلوا سفيد يا زبيده، شوريده، حلوا سياه، سرخو، شعري، سبيتي، خاور و دختر ناخدا از مهمترين ماهی های خــوراكی و اره ماهي، بمبك، ماهی لقمه،اسب ماهی از ماهی های غير خوراكی خليج فارس محسوب می شوند.علاوه بر اين خليج فارس دارای صدها گونه ماهی تزئينی است. كه برخی از نمونه های آن مانند(امپراتور) در جهان نادر است جراح دم زرد، آنتن دار، دلقك آبي، كاردينال، هامور، سقماهي، دم گاوي، نئون، آرايشگر، صندوق ماهي، شاخدار، خروس دريايي، پيكاسو، ملوان، چيتي، شقايق، ژله و پيكاسوی مشكی از ديگر ماهی های تزئينی آبهای پيرامون كيش هستند.

ماهیهای خوراکی خلیج فارس

شیر ماهی:

شیر ماهی در خلیج فارس زیست و صید می شود و دارای اسکلت استخوانی است. ماهی شیر تقریباً به شکل هواپیمای جت است و رگه های عرضی تیره به مقدار کم و روی بدن ماهی مشاهده می شود و تقریباً شبیه ماهی قباد بوده اما از آن بزرگتر است.

هوور یا تن:

این ماهی دارای گوشتی پرخون به رنگ شکلاتی تیره است و در بنادر خلیج فارس از آن برای تهیه ماهی سوری استفاده می کنند.

کولی:

همان کوسه است که در داخل دهان دارای دندانهای مخروطی نوک تیز و بسیار برنده است. از انواع کولی می توان به انواع زیر اشاره کرد: کولی بلند، کولی بی دندان، کولی پنگ، کولی جرجور(ظاهر این کوسه نوزاد خود را در شکم پرورش داده و بعد به دریا رها می سازد).

شوریده:

این ماهی که در بندرعباس موش دندان نامیده می شود در جلوفک دو دندان شبیه دندان موش دارد و رنگ بدن آن در پشت و در قسمت شکم نقره ای می باشد و پولک های آن ریز است.

حلوا:

این ماهی از انواع ماهی استخوانی است که دو نوع حلوا سفید و حلوا سیاه دارد. ماهیهای حلوا عموماً در دریا زندگی کرده و وارد خلیج کوچک چابهار و خورموسی شده و تغذیه می کنند و در زمستان و اواسط پاییز به دریا می آیند.

شورت:

بدن ماهی شورت نقره ای با اثرات تیره در پهلوهاست. دارای 11 تا 12 شعاع در باله پشتی است. ماهی شورت بیشتر در شن و یا روی شن و در کنار دریا زندگی می کند.

سرخو:

نام دیگر این ماهی حمرو یا سبیتی است. رنگ آن قرمز متمایل به صورتی می باشد و دارای گردن ضخیم و گوشتالویی است، دهان سرخو بزرگ بوده و کوهان دارد، وزن آن به سه تا چهار کیلو هم می رسد. از انواع آن می توان به سرخوی دم سیاه، سرخوی خونی، سرخوی کم پولک و ... اشاره کرد.

شهری:

رنگ این ماهی سفید مایل به زرد و دارای پولک است، لبه سرپوش آبشش نوعی از آن قرمز درخشنده است. از سخت پوستان و نرم تنان تغذیه می نماید، از انواع آن می توان به شهری خال قرمز، دراز صورت، جلادار، نوار زرد و قوزی چشم درشت اشاره کرد.

سنگسر یا دختر ناخدا:

تقریباً دراز و به رنگ سفید تقریباً دراز و به رنگ سفید و مات بوده، پشت سرش مثل سنگ سفت و شکم و پهلوهایش دارای پولکهای کاملاً نقره ای است. رنگ بدن در ماهی بالغ خاکستری با جلای نقره ای می باشد.

میش ماهی یا ماهی کر(KER):

ماهی درشت و بزرگی است، رنگ شکم آن تقریباً کاهی سفید و سرش بزرگ است، پولکهای نسبتاً پهنی داشته و در پشت قهوه ای رنگ و در ناحیه شکم سفید متمایل به زرد می باشد.

گاریز یا کاریز:

ماهی کوچکی است به اندازه 10 تا 15 سانتیمتر یا بیشتر به وسیله مشتا Moushta یا حدر (Hadr) صید می شود.

چمن:

شبیه سرخو و از نوع سرخو است. اما بزرگتر و کمرنگتر از آن است و تقریباً صورتی است.

بیاه:

این ماهی بزرگ و شبیه ماهی راشگو است ولی سرش پهن تر می باشد و در بیشتر مواقع در سطح آب شناور است.

راشگو:

این ماهی در آبهای گرم و ساحل شنی به مقدار خیلی کم یافت می شود ولی طرفداران بسیار دارد. پشت این ماهی سرمه ای کم رنگ و شکم آن نقره ای است. ماهی راشگو نسبتاً بزرگ و دارای گوشت لذیذی است،ضممناً خیلی زود صید می شود.

قباد:

این ماهی در قسمت شکم نقره ای رنگ و در سراسر پشت سیاه می باشد و در زمره ماهیان پرطرفدار جنوب می باشد.

سچل:

این ماهی را سه کله، سکله هم می نامند و معتقدند که در اصل سگ کله بوده است، رنگ آن سیاه روشن است، طول آن نیز گاهی به شصت سانتیمتر می رسد و گوشت خوشمزه ای دارد و از خانواده تن ماهیان است.

صافی یا سافی:

دو نوع دارد. صافی عجمی، با رنگ سیاه (یا قهوه ای متمایل به سبز) و لکه های سفید و ماهی صافی عربی با رنگ قهوه ای روشن تا سبز و شکم نقره ای. این ماهی در ماههای تیر و مرداد و شهریور در آبهای خلیج فارس فراوان است و با گرگور صید می شود. جثه ماهی صافی کوچک است و طول بزرگترین آن به سی و پنج سانتیمتر می رسد و گوشت لذیذی دارد.

ساردین:

ساردین یا حشینه یا مومغ دارای رنگ سفید است و طول آن بین 10 تا 20 سانتیمتر می باشد. پشت این ماهی متمایل به رنگ آبی، پهلوها نقره ای و بدن دراز و الستوانه ای می باشد. در بنادر و جزایر خلیج فارس این ماهی را نمک سود کرده و با آن مهیاوه تهیه می کنند.

سینگو SINGOO

در اصطلاح مردم جنوب، به خرچنگ سنگو(Sengoo) یا سینگو، می گویند. سینگو دارای انواعی به این شرح می باشد:
سینگو آدمی: خوراکی است.
سینگو کلگری(Kolgery): خرچنگی است که به وسیله کلگر یا قفس سیمی صید می شود.
سینگو شه یوب(hahyyoob): به مصرف صید ماهیان می رسد.
سینگو باکمال(Bacoumal): در سنگهای ساحلی زندگی می کند.
سینگو کندراشکن(Kandar Eshkan)، یا خرچنگ چوب شکن، سینگو گاری: چثه ای کوچک دارد.
سینگو ملا(Mulla): رنگش سفید و پشتش گل گلی است.
خرچنگ: دراری رنگ سرخ است و سنگو نرمو: پشتش نرم است.
سینگو مرجان: در محلهای سنگی و در بین مرجانها، زندگی می کند.

میگوی خلیج فارس

یکی از محصولات پر ارزش خلیج فارس و دریای عمان، میگو، است.میگوی خلیج فارس از جنس پنائاس، میباشدو بین 7 تا 15 سانتیمتر طول دارد. بدن میگو کشیده و دراز و از دو طرف به هم فشرده است، میگو از سه قسمت سر و سینه و شکم تشکیل یافته و بر روی سر و قطعات سینه، پوسته سختی موجود است. در دنبال شکم، دم میگو واقع گردیده که از شش حلقه کیتینی پوشیده شده است، این قسمت که در واقع دنبه میگو محسوب می شود مملو از یک قطعه پروتئینی سفید است. همین دم میگو است که پس از صید در کشتی بلافاصله از سر جدا و مخلوط با یخ نگهداری شده تا به موقع ممنجمد و بسته بندی و آماده صدور به داخل یا خارج کشور گردد.

انواع میگو:

بنا به اظهار کارشناسان شیلات، تاکنون بیش از ده نوع میگو در آبهای خلیج فارس صید و شناخته شده است که مشهورترین آنها لابستر یا شاه میگو است که وزن آن تا یک کیلو و گاه بیشتر می رسد. از این نوع میگوی کمیاب که در سواحل صخره ای و نزدیک ساحل زیست می کند سالی حدود 200 هزار عدد صید می شود. بعد از شاه میگو معروفترین نوع میگو یوفایو است که هر 5 عدد آن یک پاوند وزن دارد. کوچکترین نوع میگوی خلیج فارس که در زبان محلی به آن چکو و سرتیز میگویند، برای کنسرو مورد استفاده قرار می گیرد. وزن یکصد تا دویست عدد از این میگو به یک پاوند میرسد و به حد وفور در خلیج فارس یافت می شود.

شناسايي كوسه ماهيان خليج فارس

کوسه ماهیان از گروه ماهیان غضروفی با بدن دوکی شکل بوده که اجداد آنها در 450 میلیون سال قبل می زیسته اند . کوسه ها یکی از ذخایر پر ارزش آبزیان هستند که از گذشته نه چندان دور به علت سود جویی استفاده از گوشت ، روغن سرشار از ویتامین ، باله ها ،پوست ،دندانها و به دلیل ذهنیت ، شناخت نادرست و وحشت بی مورد که از این حیوان وجود دارد مورد هجوم بیرحمانه بشر قرار گرفته اند.
این ماهیان دارای بزرگترین کبد در ببین آبزیان بوده و از دستگاهی به نام آمپول لور نزی برای دریافت میدان الکتریکی طعمه خود استفاده می نمایند . همچنین این ماهیان در عمق عضلات خود دارای مبدل های حرارتی بوده که دمای بدن آنها را c 10ْبالاتر ازمحیط آب نگه می دارد.
در آبهای خلیج فارس 7 خانواده از کوسه ماهیان به شرح ذیل وجود دارند که عبارتند از :

1-کوسه ماهیان درنده:

نام انگلیسی: Requiem sharks
نام علمی : Carcharhinidae
در جنوب کشور به آن بمبلک یا کولی می گویند عموماً بچه زا بوده و بچه های حاصله دو قلو هستند اندازه این ماهیان حدود یک متر بوده و کوسه چانه سفید از این خانواده جزء خطرناکترین کوسه ماهیان خلیج فارس بشمارمی آید . همچنین کوسه درنده کارون تنها کوسه موجود در آبهای داخلی ایران از این خانواده بوده و به اعتقاد بعضی ها علت اصلی ورود این کوسه به رودخانه های اطراف کارون علاقه به خوردن خربزه و خرما است .

2-کوسه گربه ماهیان

نام انگلیسی Bambo sharks
نام علمی Hemisyllidae (orectolobidae))
علت اصلی استفاده از کلمه گربه در نام این ماهیان دارا بودن سبیلک است که در هر سوراخ بینی یک زائد نخی شکل بنام سبیلک وجود دارد همچنین در این خانواده سر از ناحیه پشتی به شکمی فشرده شده است . این ماهیان بسیارخطرناک و حریص بوده وبصورت دسته جمعی حرکت می کنند.

3-نهنگ کوسه ها یا کوسه کر

نام انگلیسی whale sharks
نام علمی Rincodon tidae
اعضای این خانواده دارای دهان انتهایی بوده و دارای رژیم غذایی پلانکتونخواری هستند همچنین این ماهیان دارای یک جفت سبیلک در سوراخ بینی خود می باشند.

4-کوسه ماهیان سرچکشی

نام انگلیسی Scalloped hammed head
نام علمی Sphranidae
این خانواده دارای دو برجستگی در دو طرف سر خود هستند که آنها را به چکش شبیه می سازد بر روی این برجستگیها چشمها و بینی قرار دارد و بعضی های معتقدند که این شکل ( برجستگیهای دو طرف سر ) به ماهی قدرت احاطه بیشتری نسبت به محیط می دهد.

5-کوسه روباه دریایی

نام علمی Alopiidae
نام انگلیسی Thresher sharks
در این کوسه ماهیان شاخه بالایی باله دمی بسیار بلند بوده و به همین دلیل به این نام خوانده میشود.

6- كوسه ماهيان شكاري

نام انگليسي: Houndsharks
نام علمي: Triakidae
اعضاي اين خانواده داراي دهان تحتاني و پلك سوم بوده و فاقد سبيلك مي باشند.

7- كوسه ماهيان گوره‌خري

نام انگليسي:
Zebra Sharks
نام علمي: Stegostomatidae
اين ماهيان داراي باله دمي بسياربلند و ممتد بوده و داراي يك جفت سبيلك هستند.

خلیج فارس

ای خــــلیج فارس ، جاویدان تویی
مــــظهر ایـــرانی وایــــــران تویی
اشک ما، خود قطره دریای توست
تا ســــری داریم خــاک پای توست
صـــــخره تو پـــــیکر پـــولاد مـــا
ای وجــــــــودت مـــــــــایه ایجاد ما
شوری آب تو زاشک شور ماست
موج هایت موج شوق وشورماست
نمی گــــــذاریمت جدا از ما شوی
تا جهان باقی ست ، کی تنها شوی؟
کی ســــخن از کفر واسلام توست
نــــام ایـــــــران در کنار نام توست
تا تن تو پاره ای از جـــان ماست
پـــاره بی تو – پــیکر ایران ماست
بی تو هرگز مادر ایــــــران مباد
زنده در ایران زمـــین یک تن مباد
اثر : استاد نواب صفا
منابع :خلیج فارس http://daneshnameh.roshd.ir
تاریخچه نام گذاری خلیج فارس http://www.persiangeo.com
ماهیهای خوراکی خلیج فارس http://www.iranview.ir
شناسايي كوسه ماهيان خليج فارس http://aqu.blogfa.com
خلیج فارس http://fa.wikipedia.org
ماهیهای خوراکی خلیج فارس http://www.hums.ac.ir
خلیج همیشه فارس http://khalije-fars.blogfa.com/


همسرتان را عاشق خودتان کنید
یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 22:18 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

همسرتان را عاشق خودتان کنید

«همسرم از لحاظ احساسی بسیار خاص است، اعتمادی به عشق ندارد، به ابراز احساسات و عواطف، علاقه ندارد و میگوید به این مزخرفات احتیاجی نیست. هرگاه از احساساتش صحبت میکنیم همه چیز را به مسخره میگیرد»


این جملات گلایه رایج خیلی از خانمهاست، آنها همیشه شکایت میکنند که با مردی بی احساس زندگی میکنند که هیچ درکی از ابراز عشق و محبت ندارد؛ اما چاره چیست؟ باید با چنین مردی چگونه رفتاری داشت آیا میتوان امید داشت که احساسات در او زنده شود..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: زناشویی، تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: همسرتان را عاشق خودتان کنید, عاشق
7 روش مرسوم‌ كلاهبرداری اینترنتی در ایران
یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 21:16 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
7 روش مرسوم‌ كلاهبرداری اینترنتی در ایران

این در حالی است كه اگر كاربران به طور مرتب اطلاعات خود را از منابع تائید شده را به روز كنند، می‌توانند مجرمان دنیای مجازی را در اجرای نقشه‌های خود ناكام بگذارند. در این گزارش، هفت روشی را كه در كشورمان كلاهبرداران اینترنتی از آن بهره می‌برند تا سر كاربران اینترنت كلاه بگذارند، با هم مرور می‌كنیم..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
:: برچسب‌ها: 7 روش مرسوم‌ كلاهبرداری اینترنتی در ایران, روش مرسوم‌ كلاهبرداری اینترنتی, روش مرسوم‌ كلاهبرداری اینترنتی در ایران, كلاهبرداری اینترنتی
زیباتر شدن شما در گرو دندان های شماست! (2)
یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 19:13 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
سفید دندان (2)

همه فکر می‌کنند تنها مو و پوست است که ظاهر را پیر نشان می‌دهد در حالی که یک لبخند جوان و زیبا می‌تواند بیشتر از آنکه فکرش را بکنید فرد را جوان نشان دهد!


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
:: برچسب‌ها: دندان, سفید, زیبایی
خانه و دفتر‌کار را با هم داشته باشید!
یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 16:10 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
دفتر کار خانگي من

اگر می‌خواهید محیط کار خانگی خوبی داشته باشید با کمک چند توصیه ساده می‌توانید چیدمان مناسبی را برای اتاق کارتان در نظر بگیرید و با کار کردن در محیطی زیبا و راحت، بازده کاری خوبی داشته باشید..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: موفقیت
:: برچسب‌ها: دفتر کار, کار خانگي, محیط کار, اتاق خواب
مشورت در سيره پيامبر(ص)
یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 15:9 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
مشورت در سيره پيامبر(ص)


در اين مقاله بر آنيم تا مباحث زير را مطرح كنيم:
1 سيره در لغت و اصطلاح
2 مشورت در لغت و اصطلاح
3 نگاهى به اسرار و اهداف مشاوره در سيره معصومان(ع).
4 اسرار مشورت از ديدگاه مولوى
5 اهميت و ضرورت مشورت در قرآن و حديث
6 نمونه‏هايى از مشاوره نبى اكرم(ص)
الف مشاوره در امور نظامى و مسائل جنگى
ب مشاوره در امور غير نظامى و مسائل فردى، خانوادگى و...

واژه سيره در لغت و اصطلاح

واژه سيره در لغت از كلمه سير به معناى رفتن و جريان داشتن‏است. سيره در اصطلاح منطق عملى و اصول عملى است كه همچون‏قوانين رياضى قابل تغيير نيست و راهنماى زندگى انسان است.
راغب اصفهانى مى‏نويسد: سير يعنى حركت در روى زمين، در زمين‏راه رفتن و گذشتن و عبور كردن. «سيره‏» يعنى حالت و روشى كه‏انسان دارد، نوع خاص حركت انسان نوع رفتار و كردار و عملكردانسان را «سيره‏» گويند.
مورخانى كه در باره پيامبر اكرم(ص) و روش زندگى او كتاب‏نوشته‏اند، تاريخ خود را «سيره‏النبى‏» ناميده‏اند. سيره‏شناسى‏به معناى سبك‏شناسى و رفتارشناسى است.

واژه مشورت و شورا در لغت و اصطلاح

مشورت و شورا در لغت از«شارالعسل‏» گرفته شده و به معناى بيرون آوردن عسل از كندوبه دست آوردن عسل ناب است. اين لغت در اصطلاح به معناى به دست‏آوردن راه درست و متقن از طريق نظر خواهى از عقلا و خردمندان‏است. وجه تسميه مشورت و مشاوره اين است كه به بهترين انديشه ومحكمترين راى از طريق نظر خواهى و گفتگو با ديگران همچون عسل‏ناب استخراج شده از كندو به دست مى‏آيد و هدايت و صلاح و خيرهاو خوبيها در پرتو آن تحصيل و موجب پيروزى مى‏گردد. اين پرسشهااهميت و ضرورت بحث مشاوره و شورا را تبيين مى‏كند. شكى نيست كه‏عمل به شورا، از اصول مسلم سيره عملى پيامبر اكرم(ص) و اولياى‏الهى به شمار مى‏آيد.
رسول خدا (ص) و جانشينان آن حضرت با آنكه معصوم بودند و حتى‏با قطع نظر از وحى و مقام والاى الهى از نظر فكر و بينش و منش‏از مشورت بى نياز بودند، با مشورت كردن دو نكته را تعقيب‏مى‏كردند:
1 اهميت مشورت و شورا را به مسلمانان ياد آورى كنند و اين‏روحيه را در عرصه‏هاى مختلف جامعه اسلامى، ايجاد و تقويت‏نمايند.
2 ضمن آموزش عملى به مسلمانان بياموزند كه چگونه به اين سيره‏عمل كنند و از ثمرات درخشان آن برخور دار شوند; پس از آن‏حضرت، اين سنت الهى را به نيكى استمرار بخشند و زندگى را براساس مشورت بنياد نهند.
3 نگاهى به اسرار و اهداف مشاوره در سيره معصومان(ع) يكى ازمسائل اساسى در سيره و منطق عملى پيشوايان معصوم(ع) مساله‏مشورت و مشاوره است. در سيره پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت(ع)مى‏خوانيم كه با اصحاب خود بسيار مشورت مى‏كردند، به طورى كه ازبرخى از اصحاب رسول اكرم(ص) و عايشه چنين نقل شده است: هيچ كس‏را نديديم كه با اصحاب خود بيشتر از رسول خدا با اصحابش مشورت‏كند. در اينجا اين پرسشها به ذهن مى‏رسد: چرا رسول اكرم(ص) واهل بيت(ع) آنقدر مشورت مى‏كردند؟ آيا آنان به مشورت نيازداشنتد؟ مگر انديشه و قواى ذهنى آنان چنان كامل و نيرومندنبود كه حتى با قطع نظر از وحى و مقام خليفه‏اللهى، باز ازمشورت بى نياز بودند؟

آنان چه ضرورتى در اين اصل احساس مى‏كردند؟

آيا آنچه براى آنان اهميت داشت، پرورش روحيه مشورت در عرصه‏هاى‏مختلف فرهنگى، اجتماعى، سياسى، نظامى و... بود يادستاوردهاى آن؟
آنان با چه كسانى مشورت مى‏كردند و چه كسانى با ايشان به‏رايزنى مى‏پرداختند؟ آنان در نهايت چگونه تصميم مى‏گرفتند؟
شورا مايه انس و صفا و الفت اجتماعى، پيوند مردم، ارزش يافتن‏آنان، استفاده از ديدگاهها و مواضع فكرى و علوم و آگاهى‏ديگران، پرهيز از استبداد راى و پى‏آمدهاى وخيم خود رايى،مشخص شدن قدر و جايگاه انسانها در امور اجتماعى و عرصه‏هاى‏فكرى و فرهنگى مى‏گردد.
اهل حديث و مفسران و مورخان، در بيان سر مشورت آن حضرت مطالب‏مبسوطى را آورده‏اند كه نشان مى‏دهد يكى از اهداف آن حضرت وجانشينان او در مشورت كردن با امت پرورش اين روحيه در مردم وارزش يافتن آنان نزد يكديگر بوده است.
ابو جعفر محمد بن جرير طبرى، ضمن مباحث مبسوطى در اين زمينه،مى‏نويسد: «ليتبعه المومنون بعده... و يستنوا بسنته فى ذلك.»
امام فخر رازى از حسن و سفيان بن عيينه چنين آورده است:
«ليقتدى به غيره فى المشاوره و يصيرسنه فى امته.» آلوسى‏بغدادى مى‏نويسد: «ان تكون سنه بعده لامته.» گروهى از مفسران‏شيعه هدف حضرت را اقتداى امت‏به اين سنت نيك دانسته، چنين‏تعبير كرده‏اند:
«لتقتدى به امته فى المشاوره‏» ابو الفتوح رازى مى‏گويد:
«خواست تا مردمان به او اقتدا كنند از پس او .» شريف لاهيجى‏نيز در تفسيرش مى‏نويسد: آنكه اين سنت‏حسنه مشورت در امت آن‏حضرت باقى بماند و بدون مشورت كارى نكنند.» دوران حكومت‏اسلامى نبى اكرم(ص) و زندگى آن حضرت بخوبى نشان داد كه يكى ازعوامل موفقيت پيامبر اكرم (ص) در پيشبرد هدفهاى اسلامى، همين‏مساله مشورت بوده است. آن حضرت نشان داد كه با مشورت و رعايت‏اصول و مبانى مديريت مى‏توان جامعه را در موقعيت‏هاى بحرانى به‏سلامت اداره كرد و خود رايى و خود سرى را، كه از بزرگترين‏آفتهاى فرهنگى و اجتماعى است، از ساحت اجتماع دور ساخت. آن‏حضرت به همگان آموخت كه همه انسانها، حتى آنها كه از فكر قوى‏بر خوردارند و صاحب بهترين افكار و انديشه‏اند، به مشورت‏نيازمندند و اگر خود را از مشاوره با ديگران بى نياز بينند،خوى استبداد و استكبار مى‏يابند. اما اگر با مردم مشاوره ورايزنى داشته باشند و شخصيت، ديدگاههاى آنان را ناديده نگيرندو از استعدادهاى آنان بهره برند، نه تنها از خطر فرو رفتن دراستبداد دور مى‏گردند; بلكه به آرا و انديشه‏هاى محكم و متقن‏دست مى‏يابند. تجارب تايخى نشان داده است كه بهترين افراد ومحكمترين نظامها در صورت فرو رفتن در استبداد به هلاكت مى‏رسند،جنبه مردمى خود را از دست مى‏دهند و در مسير انحطاط مى‏افتند.
اميرمومنان (ع) مى‏فرمايد:
«من استبد برايه هلك.» هركس استبداد راى ورزد، هلاك مى‏شود.
«لاظهير او ثق من المشاوره.» هيچ پشتيبانى مطمئن‏تر از مشورت‏نيست. در مكتب اسلام مشورت كردن عين هدايت است; گرد آوردن‏خوبيها و خيرها در پرتو اين سنت‏حسنه به دست مى‏آيد و هركه باخردمندان مشورت كند، از انوار خردهاى آنان فروغ مى‏گيرد; «من‏المشاور ذوى العقول استضاء بانوار العقول.» يكى از راههاى‏اساسى مشاركت در عقل و علم و دانش صاحبان انديشه و فرهنگ وخرد، مشورت كردن است. «و من شاور الرجال يشاركها فى‏عقولها.» به همين جهت‏بايد گفت:
آيه «وشاورهم فى الامر» به منظور لطف به امت و كرامت‏به آنهاو فروغ بخشيدن به عقول آنان وارد شده است.

4 اسرار و اهداف مشورت از ديدگاه مولوى

مولوى در اين باره مى‏گويد:
امر شاورهم پيامبر را رسيد گرچه رايى نيست رايش را نديد در ترازو جور ضيق زرشدست نى از آنك جو چو زر گوهر شدست روح، قالب را كنون همره شدست مدتى سگ حارس درگه شدست مشورت كن با گروه صالحان بر پيمبر امر شاورهم بدان امر هم شورى براى اين بود كز تشاور سهو و كژ كمتر رود اين خردها چون مصابيح انور است بيست مصباح از يكى روشن‏تر ست
بنا بر اين، سركلام حضرت اميرمومنان (ع) روشن مى‏گردد كه‏مى‏فرمايد: براى در امان ماندن از لغزشها و پشيمانيها باصاحبان خرد مشورت كن. «شاور ذوى العقول تامن الزلل والنوم‏»

5 اهميت و ضرورت مشورت در قرآن و حديث

اخلاق رسول خدا(ص) قرآن‏بود و عمل او مشورت. مساله شورى در قرآن در كنار نماز وانفاق، به عنوان يكى از ويژگيهاى اساسى انسان رشد يافته، مطرح‏شده است: «... والذين استجابوا لربهم و اقاموا الصلاه و امرهم‏شورى بينهم و مما رزقناهم ينفقون والذين اذا اصابهم البغى هم‏ينتصرون.» و آنچه نزد خداست‏بهتر و پايدارتر است‏براى كسانى‏كه ايمان آوردند... و دعوت پروردگارشان را اجابت كردند و نمازرا به پا داشتند و كارشان ميانشان به مشورت است و از آنچه به‏آنان روزى داديم انفاق مى‏كنند و كسانى كه چون تجاوز مسلحانه‏اى‏به آنان شود يكديگر را در انتفام كشيدن يارى مى‏دهند.
علامه طباطبايى در باره اين آيه مى‏گويد:
در جمله «و امر هم شورى بينهم‏» به ويژگى مهم و بنيادى‏مومنان اهل رشد و عمل اشاره شده، بدين صورت كه آنان در به دست‏آوردن انديشه صحيح و ديدگاه جامع و متقن به صاحبان عقل وانديشه و خرد مراجعه مى‏كنند و ضمن جمع آورى كليه ديدگاههابهترين آنها را گزينش و تبعيت مى‏كنند و در واقع اين آيه به‏نظر من با آيه «والذين يستمعون القول فيتبعون احسنه‏» نزديك‏است: و راه رسيدن به بهترين راههاى موجود در هر عرصه‏اى براى‏دستيابى به واقعيت مشورت است; چرا كه «و ماتشاور قوم الاوفقوا الاحسن ما فى ضميرهم‏» هيچ قومى در كارهايشان با يكديگرمشورت نكردند مگر آنكه به بهترين راههاى موجود دست‏يافتند. ازديدگاه پيامبر اسلام(ص)، جامعه‏اى كه فافد سنت مشورت است ورهبران مستبد و خود سر و توانگران تنگ نظر دارد، حق حيات‏ندارد. چرا كه فقدان سنت مشورت در جامعه شخصيت افراد را مى‏كشدو رشد فرهنگ و انديشه‏ها را متوقف مى‏سازد. اين حقيقت در حديث‏نبوى چنين آمده است:
«اذا كان امراكم خياركم و اغنياءكم سمحاءكم و امركم شورى‏بينكم فظهر الارض خيرلكم من بطنها و اذا كان امراءكم شراركم واغنياءكم بخلا كم ولم يكن امر كم شورى بينكم فبطن الارض خيرلكم‏من ظهرها.» هرگاه زمامداران شما نيكان و توانگران شماسخاوتمندانتان باشد و كارهايتان به مشورت انجام شود، در اين‏موقع روى زمين از زير زمين براى شما بهتر است (و شايسته حيات‏و بقا هستيد); ولى اگر زمامدارانتان بدان و توانگرانتان بخيلان‏باشند و كارها با مشورت برگزار نشود، در اين صورت زير زمين ازروى آن براى شما بهتر است.
مشورت ادراك و هشيارى دهد عقلها مر عقل را يارى دهد مشورت در كارها واجب شود تا پشيمانى در آخر كم شود
نبى اكرم (ص) در امور مختلف مشورت مى‏كرد و سپس تصميم مى‏گرفت وعمل مى‏كرد.
چنانچه امام رضا(ع) فرمود: «ان رسول الله(ص) كان‏يستشير اصحابه ثم يعزم على ما يريد.» البته مشورت نبى‏اكرم(ص) در امور مربوط به خدا و رسولش كه حكم صريح داشت و به‏عنوان نص ارائه مى‏شد، صورت نمى‏گرفت، بلكه مشورتها در امورمربوط به امت تحقق مى‏يافت. ضمير «هم‏» در آيه «و امر هم‏شورى بينهم‏» به اين نكته اشاره دارد; زيرا اجتهاد در مقابل‏نص جايز نيست. و آيات متعددى از قرآن آن را باطل مى‏داند. «فلاو ربك لايومنون حتى يحكموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا فى‏انفسهم حرجا مما قضيت و يسلموا تسليما.» نه به خدايت‏سوگند،ايمان نمى‏آورند تا تو را در اختلافهاى خويش حاكم كنند; سپس دردلهاى خود از آنچه حكم كرده‏اى، ملالى نيابند و كاملا تسليم‏گردند.

6 نمونه‏هايى از مشاوره نبى اكرم(ص)

در اينجا نمونه‏هايى ازمشاوره‏هاى نبى اكرم (ص) و جانشينانش را نقل مى‏كنيم:

الف مشاوره در امور فرهنگى و مسائل نظامى

1 از نمونه‏هاى برجسته سيره مشاوره پيامبر (ص) جنگ بدر است كه‏در باره اصل جنگ، تعيين مكان نبرد و اسيران جنگ با ياران خودمشورت كرد و فرمود: «اشيروا اعلى ايهاالناس.» اى مردم آراءخود را برايم بگوئيد.
جنگ بدر در سال دوم هجرى روى داد. به پيامبر گزارش رسيد كه‏كاروانى از قريش اموال فراوان به طرف شام مى‏برد.
حضرت به منظور مقابله به مثل از مدينه خارج شد، به تعقيب‏كاروان پرداخت و به آن دست نيافت. كاروان قريش به شام رفت، پس‏از مدتى گزارش دادند كه كاروان قريش در حال باز گشت است.
پيامبر(ص) با313 تن در ماه مبارك سال دوم براى مصادره اموال‏قريش، در مقابل اموال مصادره شده مسلمانان ; از مدينه خارج‏شد، نيروى كمكى مكه با تجهيزات كامل براى كمك با كاروان قريش‏حركت كرد. پيامبر(ص) اصحاب خود را گرد آورد و در مورد اينكه‏آيا دشمن را تعقيب كنند يا با گروه نظامى قريش رو به رو شوندو يا به مدينه باز گردند، با آنان مشورت كرد: «فاستشار الناس‏و اخبرهم عن قريش.» در اين جريان نخست ابوبكر بر خاست و نظرخويش را مبنى بر جنگ با دشمن اعلام كرد. سپس عمر نظرى مشابه‏نظر او داد. آنگاه مقداد برخاست و گفت: «اى رسول خدا، آنچه‏خداوند برايت مقرر فرموده عمل كن; ما با تو هستيم. به خداسوگند، ما آنچه را كه بنى اسرائيل به موسى گفتند به تونمى‏گوئيم كه «فاذهب انت و ربك فقاتلا انا ههنا قاعدون‏»; توبا پروردگارت برويد و خودتان جنگ كنيد كه ما اينجا نشسته ومنتظريم. ما مى‏گوييم: تو و پروردگارت برويد و بجنگيد و ما هم‏به امر شما جنگ مى‏كنيم.
رسول خدا(ص) مقداد را ستود، در حقش دعا كرد و باز فرمود:
«اشيروا على ايهاالناس.» و مقصود حضرت، انصار بودند زيرا ازطرف آنان، اكثريت‏بودند و از طرفى در عقبه با پيامبر(ص) پيمان‏دفاعى بسته بودند. پيامبر(ص) مى‏خواست نظر آنان را در اين خصوص‏بداند. سعد ابن معاذ برخاست نظر خويش را مبنى بر حركت رسول‏خدا(ص) و اطاعت مطلق از وى است و جنگ با دشمن اعلام كرد.
سخنان سعد، انبساطى در رسول خدا(ص) ايجاد كرد و او را خشنودساخت. پس فرمود: «به راه افتيد و بشارت باد شما را كه خداوند(پيروزى بر) يكى از اين دو گروه را به من وعده داده است. (ياتصاحب كاروان و يا پيروزى بر قريش) سوگند به خدا، گويا هم‏اكنون جاى كشته شدنشان را پيش روى خود مى‏بينم.» رسول خدا (ص)با به كارگيرى اين جلسه مشورتى از منزل «ذفران‏» حركت كرد;از گردنه‏اى كه موسوم به «اصافر» بود، گذشت; به سوى قريه‏اى‏كه در پايين گردنه قرار داشت، سرا زير شد; نزديك بدر فرود آمدو به كسب اطلاعات پرداخت. در دشت‏بدر آبهاى مختلفى بوسيله‏چاههايى كه در آن حفر شده بود، وجود داشت و به همين جهت محل‏توقف كاروانهابود، مسلمانها زودتر از قريش كنار چاهها فرودآمده بودند، واقدى مى‏گويد:
پس از فرود آمدن در كنار اولين چاه، پيامبر(ص) از اصحاب خودمشورتى خواست و فرمود: «اشيروا على فى المنزل‏» نظر مشورتى‏شما در باره اين مكان چيست؟ حباب بن منذر بر خاست و نظر خويش‏را مبنى بر عدم مناسبت اين مكان براى نبرد با دشمن اعلام كرد وگفت: «اكنون كه فرمان خاص در مورد اين مكان نرسيده و صرفاتدبير جنگى است، دستور دهيد تا آخرين چاه، كه به دشمن نزديك‏است، پيشروى كنيم و در آنجا اردو بزنيم. رسول خدا(ص) فرمود:
«راى صواب همان است كه گفتى. در اين داستان به مشاوره اصحاب‏نيز با نبى‏اكرم (ص) اشاره شده است. بدين ترتيب، با استفاده ازيكى از اصول و مبانى مديريت و رهبرى حكيمانه و عمل به اصل‏اساس مشورت و بهره‏گيرى از روشهاى نظامى بجا و روح ايمان،مسلمانان با وجود نيروى كم در مقابل نيروى بسيار دشمن به‏پيروزى چشمگيرى دست‏يافتند و اسيران بسيار گرفتند.
پيامبراسلام(ص) در باره اسيران و امور ديگر مربوط به جنگ نيزبارها با اصحاب خود مشورت فرمود. مشاوره شيوه عملى رسول‏خدا(ص) در جنگهاى مختلف بود كه به نمونه‏هاى ديگرى اشاره‏مى‏كنيم.
2 در نبرد احزاب يا خندق نيز همين شيوه به كار رفت. و حضرت‏رسول (ص) با اصحاب خود، جلسه مشورتى تشكيل داد.
3 در پيكار بنى قريظه، در مورد كيفيت و كميت جنگ با يهوديان‏مدينه، مشورت كرد.
4 در پيكار نبى نضير، در بر خورد با يهوديان مدينه، نيز چنين‏كرد.
5 در روز حديبيه نيز در موضوعهاى مختلفى به مشورت پرداخت.
6 در فتح مكه، هنگامى كه آمدن ابوسفيان به حضرت گزارش شد،مشورت كرد.
7 در غزوه طائف، پس از محاصره آنها، پيامبر اسلام (ص) بااصحاب خود مشاوره كرد و سپس تصميم گرفت.
8 در غزوه تبوك، در امور مختلف، با اصحاب خود به مشورت‏پرداخت; «اشيروا على‏» فرمود و نظرهاى صائب و آراى صحيح ونوين اصحاب را مورد ستايش قرار داد.
9 در جنگ احد در باره اينكه سپاه اسلام در مدينه مستقر شود يابيرون رود; با اصحاب مشورت كرد و با اينكه خود موافق نبود نظراصحاب را پذيرفت.
اين نمونه‏ها و دهها نمونه ديگر، حاكى از مشاوره نبى اكرم(ص)در امور جنگ بود.

ب مشاوره در امور غير نظامى و مسايل غير جنگى

مورخان دههانمونه ديگر از مشورتهاى نبى اكرم(ص) در امور غيرنظامى و مصالح‏غير جنگى در عرصه‏هاى مختلف فرهنگى، اقتصادى، سياسى، اجتماعى وامور فردى و خانوادگى و غيره نقل كرده‏اند. اين موارد بيانگرآن است كه شورا و مشورت به عنوان يك امر اساسى در مسائل‏مديريت و حكومت و فرماندهى منحصر نيست; بلكه در همه شئون‏مربوط به امت راه دارد و ثمرات درخشانى در پى خواهد داشت.
برخى از اين موارد عبارت است از:
1 پيامبر (ص) در باره كسانى كه به عايشه تهمت زدند، با اصحاب‏خود مشورت كرد و نظر آنها را خواست. مورخانى چون ابن اسحاق،واقدى، بخارى، مسلم، احمد بن حنبل، ترمذى، بيهقى و ديگران اين‏جريان را به طور مبسوط آورده‏اند و ضمن اشاره به امور جلسات‏مشورتى نبى اكرم(ص) با اصحاب، تاكيد كرده‏اند كه نبى اكرم(ص)در اين حادثه با حضرت على بن ابيطالب (ع) و اسامه بن زيد به‏طور ويژه مشورت كرد. مفسران اهل سنت نيز در ذيل آيات 11 تا16سوره نور كه مربوط به «افك‏» (تهمت عظيم) است، مطالب مبسوطى‏در باره تهمت‏به عايشه آورده‏اند و به مواردى از مشورت نبى‏اكرم(ص) با اصحاب و مشورت اصحاب با حضرت اشاره كرده‏اند كه جاى‏نقد و بررسى دارد و مفسران شيعى به نقادى مطالب مفسران اهل‏سنت پرداخته‏اند.
2 پيامبر(ص) در مورد اعزام افراد براى تبليغ و اداره امور يك‏منطقه و اعطاى مسئووليت‏به افراد به منظور فرماندارى واستاندارى و مديريت و حكومت‏بخشى از مناطق تحت اداره خويش بااصحاب مشورت مى‏كرد.
اصحاب آن حضرت نيز، با پيروى از اين سنت نيكو، نه تنها بارسول‏اكرم(ص) در امور مختلف به مشورت مى‏پرداختند; بلكه باهمديگر نيز مشورت مى‏كردند. پژوهشى در باره روش‏شناسى مشاوره‏نبى‏اكرم(ص) با اصحاب و بالعكس و همين طور مشاروه‏هاى مسلمانان‏در صدر اسلام نيازمند مقاله مستقل و جامعى است.
آنچه گذشت، بخوبى نشان مى‏دهد كه پيامبر اسلام(ص) با وجود آنكه‏معصوم بود و از نظر فكر و تدبير و تصميم‏گيرى به مشورت نيازنداشت، براى احياى اين سنت و آموزش و پرورش امت، پيوسته بااصحاب خويش مشورت می‏كرد. 
http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: ماهنامه كوثر


شور و شورا
یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 15:8 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
شور و شورا


( به مناسبت نهم ارديبهشت ماه، روز «شوراها» )

اسلام به عنوان مكتبي جامع و همه‌جانبه‌نگر به تمام ابعاد وجودي و نيازهاي انسان توجه كرده است. يكي از مسائل مهم و ارزشمند در گستره زندگي اجتماعي، تعامل، همفكري و مشورت است. دين اسلام به لحاظ جامعيت، بالندگي، سعادت‌بخشي و پويايي كه در قوانين و آموزه‌هاي خود دارد، به همفكري و مشورت توجه ويژه‌اي نموده و اهميت، جايگاه و فوايد آن را گوشزد نموده است.
روايات بسيار و آياتي از قرآن مجيد به اين امر اختصاص يافته است. همان‌طور كه مي‌دانيد كامل بودن و جامعيت از ويژگي‌هاي ‌منحصر به فرد دستورات اسلام است. در قرآن كريم كلمات همخانواده «مشورت» در سوه بقره در آيه 233، آل‌عمران در آيه 159 و سوره شوري در آيه 38 ذكر شده است و به معناي «توافق و هم‌رأيي»، «اهتمام به جلب نظر و رأي مردم در مسائل حكومتي» و «يكي از عوامل موثر در تشكيل يك جامعه سالم» به كار رفته است.
خداوند متعال مي فرمايد: (و شاور هم في الامر ) ، (و امر هم شوري بينهم) كه بر مطلوبيت مشورت دلالت مي كند و مسلمانان را از عواقب ترك مشورت بر حذر داشته است.
در احاديث و روايات هم مشاوره عمدتاً به معناي گفتگو و تبادل نظر با افراد صاحب نظر و خردمند و استفاده از رأي و نظر آنان در تصميم‌گيري‌هاي مهم ودشوار آمده است. در اسلام حتي به برگزيده و كامل‌ترين مخلوق الهي يعني پيامبر گرامي(ص) با اينكه (قطع نظر از وحي آسماني) آنچنان فكر نيرومندي داشت كه نيازي به مشاوره نداشت توصيه مي‌شود كه در امور عمومي مسلمانان (كه جنبه اجراي قوانين الهي دارد نه قانونگذاري) و در مسائل سياسي و اجتماعي مشورت كند. اصولاً رهبران و مردمي كه در كارهاي مهم خود را با مشورت و صلاح‌انديشي يكديگر انجام مي‌دهند و صاحب نظران آنها به مشورت مي‌نشينند كمتر گرفتار لغزش مي‌شوند و بيشتر كارهاي آنان قرين موفقيت، سلامتي و بالندگي بوده است. همچنين در فرمايشات پيامبر گرامي اسلام(ص) وائمه اطهار(ع) به افراد توصيه شده است تا با اشخاص عاقل مشورت كنند و از فكر و نظر آنان بهره گيرند و از مشورت كردن با افراد جاهل بر حذر باشند.
پيامبر گرامي(ص) مي فرمايند: كسي نيست كه با ديگران مشورت كند و به سوي رشد وكمال هدايت نشود. در تقويم رسمي كشور ما ايران روز نهم ارديبهشت به عنوان روز شوراها نامگذاري شده است. شورا يك اصل عقلي است كه آموزه‌هاي دين اسلام در كتاب و سنت نيز بر آن صحه گذاشته است. انقلاب اسلامي ايران نيز بر مبناي آموزه‌هاي اسلامي، تحقق مشاركت عمومي مردم در تعيين سرنوشتشان را به عنوان يك هدف ايجابي برگزيد و اصل ارزشمند شورا را مورد توجه جدي قرار داد. قانون اساسي نيز از انتخاب اعضاي شوراهاي اسلامي به عنوان ابزاري براي تحقق حاكميت مردم و تجلي اراده عمومي ياد كرده است. همين قانون، شوراها را از اركان تصميم‌گيري و اداره امور كشور ذكر كرده است.
شورا يك نهاد جمعي تصميم‌گيري مبتني به شيوه دموكراسي است. در چنين چارچوبي جايي براي تكروي خردگرايانه باقي نمي‌ماند. بنابراين ضروري است آن دسته از افرادي كه با نگرشي غير از اين به عضويت شوراها در آمده‌اند، نگاه خويش را تغيير دهند. مردم نيز بايد اين نكته را مد نظر داشته باشند و در انتخابات آينده شوراها، افرادي را كه داراي منش شورايي هستند براي اين نهادها انتخاب كنند. اگر بهترين قوانين براي فعاليت شوراها به تصويب برسد و اگر بهترين افراد داراي منش شورايي به عضويت اين نهادها در آيند و اگر ارتباط شوراها با ساير نهادها در بهترين سطح ممكن برقرار گردد، اما مردم به عنوان كساني كه اعضاي شوراها به عنوان نمايندگان آنها قصد تحقق اراده و حاكميت آنها را دارند در اين مسير جدي گرفته نشوند، بدون ترديد شوراها در نيل به اهداف خود ناتوان خواهند بود. همراهي و همگامي مردم با شورها نيز نيازمند فراهم بودن بسترهاي مناسب فرهنگي و اجتماعي است. فراهم نمودن اين بسترها نيز بيش از هر چيز بر عهده خود شوراهاست. در حقيقت فلسفه لزوم مشورت چيزي جز دستيابي به حقيقت نيست.
مولوي مي گويد:
مشورت ادراك و هشياري دهد
عقل ها مر عقل را ياري دهد
گفت پيغمبر بكن اي رايزن
مشورت، كالمستشار مؤتمن
مشورت در كارها واجب بود
تا پشيماني در آخر كم شود
مشورت كن با گروه صالحان
بر پيمبر امر شاورهم بخوان
امرهم شوري براي اين بود
كز تشاور سهو و كژ كمتر شود
كاين خردها چون مصابيح انور است
بيست مصباح از يكي روشن‌تر است
اولين دوره برگزاري انتخابات شوراهاي اسلامي شهر و روستا در هفتم اسفند سال 77 با حضور پرشور مردم در پاي صندوق‌هاي رأي برگزار شد تا حقوق شهروندان از طريق تشكيل پارلمان‌هاي محلي محقق شود. نهم ارديبهشت، سالروز تشكيل شوراهاي اسلامي كشور را با عنوان روز ملي شوراها گرامي مي‌داريم.

منابع و مآخذ:

1- لغتنامه: علي اكبر دهخدا
2- فرهنگ نشر نو : محمدرضا جعفري
3-مشاوره و روان درماني: رابرت گيبسون و ميشل
4- مثنوي معنوي: جلال الدين محمد مولوي
5- فقه حكومت اسلامي: كاظم قاضي‌زاده

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: ido.ir


7 دلیل برای ردکردن یک شغل!
یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 15:7 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
7 دلیل که نباید آن شغل را بپذیرید

پیدا کردن شغل چیزی کم از مبارزه ندارد. چه در شغلی مشغول به کار باشید که از آن متنفرید چه عازم جستجوی بی پایان شغلی باشید، هر موقعیتی در شرایطی که شما دارید برایتان جذاب می نماید..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: موفقیت
:: برچسب‌ها: شغل, کارفرما, جستجوی کار
همه چیز درباره ی شورا
یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 15:7 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
همه چیز درباره ی شورا


در راستاى مشاركت توده مردم مسلمان ايران در تعيين سرنوشت خويش، امام خمينى رحمه‏الله در نهم ارديبهشت ماه 1358، فرمان تاريخى خويش را مبنى بر تثبيت حاكميت ملت ايران بر سرنوشت خويش و تشكيل شوراهاى اسلامى به شوراى انقلاب، اعلام كرد:
در جهت استقرار حكومت مردمى در ايران و حاكميت مردم بر سرنوشت خويش كه از ضرورت‏هاى نظام جمهورى اسلامى است. لازم مى‏دانم بى‏درنگ به تهيه آيين‏نامه اجرايى شورا، براى اداره امور محل شهر و روستا در سراسر ايران اقدام و پس از تصويب به دولت ابلاغ نماييد تا دولت بلافاصله به مرحله اجرا درآورد.
(بخشى از پيام امام خمينى رحمه‏الله در تاريخ 9/2/58)

مفهوم‏شناسى شورا

واژه‏هاى «تشاور» «مشاوره» و «مشورت»؛ همگى به معناى استخراج رأى درست به واسطه مراجعه برخى به برخى ديگر است و «شورا» امرى است كه درباره آن «مشورت» صورت مى‏پذيرد و «شور» از «شدت العسل» مشتق شده و وقتى است كه عسل از محل اصلى‏اش بيرون آورده شود و استخراج گردد. «مشورت» يعنى مشورت و كنكاش كردن، رأى زدن با هم، سگاليدن با يكديگر و بيرون آوردن عسل و چيدن آن از لانه زنبور.

آيا مى‏دانيد

عسل را وقتى از كندو استخراج مى‏كنند، بايد خيلى آهسته و با لطايف‏الحيل عمل كنند كه زنبورها تحريك و متوارى نشوند تا كم‏كم عسل را بيرون بياورند؛ به نظر مى‏رسد افرادى كه مى‏خواهند به شور بنشينند بايد احساساتشان تحريك نشود و در مورد يك مسأله با قدرت فكرى، رأى قاطعى كه در سرنوشت يك خانواده يك محل و يك كشور مؤثر است اتخاذ كنند.

جايگاه شورا در قرآن و سيره

قرآن كريم در آيات مختلف نمونه‏هاى شاخصى از مشورت شخصيت‏هاى تاريخى را نقل كرده كه نشانه رواج آن در ميان ملل و اقوام مختلف است. در قرآن، از مشورت ملكه سبا با سران كشور، مشورت زن و شوهر در امور خانوادگى، مشورت مؤمنان با هم، و مشورت پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله با اصحاب و ياران سخن گفته است.
در اهميت مشورت و شورا، همين بس كه رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و اولياى الهى، با وجود عصمت و اتصال به منبع لايزال وحى الهى و قوه تفكر و تعقل نيرومندشان به مشورت مى‏پرداختند. سيره عملى پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و معصومين عليهم‏السلام همه بيانگر تأكيد خاص ايشان در به جا آوردن اين سنت حسنه در جامعه اسلامى است.
هركه بى مشورت كند تدبير
غالبش بر هدف نيايد تير
(سعدى)

جنگ احد

پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله پيش از آغاز جنگ احد، در چگونگى مواجهه با دشمن با ياران خود مشورت كرد و نظر اكثريت بر اين شد كه اردوگاه، دامنه كوه احد باشد و ديديم كه اين نظر محصول رضايت‏بخشى نداشت و به شكست منجر شد. قرآن كريم مى‏فرمايد: باز هم با آنان مشورت كن، هر چند نتيجه مشورت در پاره‏اى از موارد، سودمند نباشد؛ زيرا منافع آن به مراتب بيشتر از زيان‏هاى آن است و آثار پرورشى و شخصيتى آن بيشتر است.
با اين حال مسلّم است كه پيامبر هرگز در احكام الهى با مردم مشورت نمى‏كرد و در اين موارد تابع وحى بود.
پيام‏هاى آيه 159 سوره مباركه آل‏عمران:
- ارزش مشورت را با ناكامى‏هاى موسمى ناديده نگيريد.
- در مشورت، تفقد، شكوفايى استعدادها، شناسايى دوستان از دشمنان، گزينش بهترين رأى، ايجاد محبت و علاقه و درس عملى براى ديگران نهفته است.
- در كنار فكر و مشورت، توكل بر خدا فراموش نشود؛ خواه به نتيجه برسيم يا نرسيم.
رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله با مشورت كردن، از يكسو مسلمانان را متوجه اهميت شورا مى‏كرد و از سوى ديگر، به آنان مى‏آموخت كه بدين روش عمل كنند و مشورت را به عنوان يك اصل و قسمتى از برنامه حيات اجتماعى خويش قرار دهند.
پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : «اى على! هيچ پشتيبانى مطمئن‏تر از مشورت كردن در كارها نيست.»
مشورت كن با گروه صالحان
بر پيمبر امر شاورهم بدان
« امرهم شورا » براى اين بود
كز تشاور سهو و كژ كمتر رود
(مولوى)

امام على عليه‏السلام و امر شورا

در الگوى حكومتى امام على عليه‏السلام جايگاه مردم و پاس‏داشت حقوق فردى و اجتماعى آنان از سوى حاكميت اسلامى از مهم‏ترين مؤلفه‏هاى مورد توجه است. در نگاه ايشان، اين عامه مردم هستند كه مى‏توانند در شرايط سخت و ناگوار، نقطه اتكاى حكومت باشند. آرى حضرت در صحنه‏هاى مختلف باياران خود مشورت مى‏كرد و از آنان نظر مى‏خواست و مى‏فرمود:
«از گفتن سخن حق و يا مشورت عدالت‏آميز خوددارى نكنيد».

نهروان و تصميم شورايى

زمانى كه حضرت على عليه‏السلام و يارانش براى رفتن به صفين و جنگ با شاميان مهيا شده بودند، خبر كشته شدن «عبدالله بن جناب بن ارث» و همسر باردارش و چند زن ديگر به دست خوارج به على عليه‏السلام و يارانش رسيد. على عليه‏السلام ، «حارث بن مروه» را براى تحقيق فرستاد. با كشته شدن حارث بن مروه به دست خوارج، اصحاب امام عليه‏السلام نزد ايشان آمدند و نظر خود را درباره يكسره كردن كار خوارج و پيكار با آنان اعلام كردند. على عليه‏السلام نيز قبول كرد و به نهروان رفت تا فتنه خوارج را سركوب كند.
پيام‏ها:- مشورت با مردم و شركت دادن آنان در تصميم‏گيرى‏هاى اجتماعى از وظايف رهبران اسلام.
- نظام اسلامى، نظامى مردمى و دور از استبداد رهبران.
- حاكميت رهبرى واحد همراه با پذيرش اصل شورا از ويژگى‏هاى نظام اسلامى .
- لزوم قاطعيت و صلابت رهبرى پس از مشورت و توكل به خداوند و تصميم‏گيرى نهايى در اجرا.

شورا در قانون

اصل هفتم قانون اساسى:
طبق دستور قرآن كريم: «وامرهم شورى بينهم» و «وشاورهم فى الأمر»، شوراها، مجلس شوراى اسلامى، شوراى استان، شهرستان، شهر، محل، بخش، روستا و نظائر اينها از اركان تصميم‏گيرى و اداره امور كشورند.
اصل يك صدم قانون اساسى:
براى پيشبرد سريع برنامه‏هاى اجتماعى، اقتصادى، عمرانى، بهداشتى، فرهنگى، آموزشى و ساير امور رفاهى از طريق همكارى مردم با توجه به مقتضيات محلى، اداره امور هر روستا، بخش، شهر، شهرستان يا استان با نظارت شورايى به نام شوراى ده، بخش، شهر، شهرستان يا استان صورت مى‏گيرد كه اعضاى آن را مردم همان محل انتخاب مى‏كنند.

چراغ راه

رهبر معظم انقلاب
«مردم‏سالارى دينى برخلاف دموكراسى‏هاى رياكار و عوام‏فريب، نظام خدمت‏رسانى خالصانه و بى منت است، خدمت از سر اداى وظيفه و همراه با پاك‏دستى و پاك‏دامنى!»
(بخشى از پيام مقام معظم رهبرى، 5/2/82)
مقام معظم رهبرى
خداى متعال را شكرگزاريم كه در انتخابات شوراها يك نهاد ديگر براى خدمت به مردم تأسيس شد و ملت ايران يك گام ديگر به تحقق كامل قانون اساسى مترقى جمهورى اسلامى نزديك گشت. از صميم قلب آرزو مى‏كنم كه شوراهاى اسلامى شهر و روستا بتواند در سمت اهداف والا و انقلابى بنيان‏گذار نظام اسلامى تلاش و فعاليت كند و در چارچوب تكاليف قانونى خود به رفع مشكلات مردم بپردازد. بر دولت و مسئولان محترم هم لازم است كه از اين امكان گران‏بها براى جلب مشاركت مردم در امورى كه به شوراها محول شده است به سود كشور و ملت حداكثر استفاده را بكنند.
(بخشى از پيام مقام معظم رهبرى، 8/2/78)
آيت ‏ا... طالقانى
«نظام شورايى كه در اسلام بدان اشاره شده است به مراتب از دموكراسى غربى بالاتر و بهتر است؛ چرا كه در نظام شورايى مردم با دخالت در سرنوشت خويش، حق نظارت بر مجموعه سياست‏گذارى‏ها و تصميم‏گيرى‏ها را دارند و اين اصل مسلم اسلامى است كه هر شهروندى مى‏تواند به كارگزاران مطالبى را پيشنهاد دهد».

آورده‏اند كه...

• حجت‏الاسلام والمسلمين آقاى سيد عباس مهرى
من در محضر آيت ا...بروجردى بودم كه نماينده‏اى از طرف دولت به حضور ايشان رسيد و موافقت ايشان را با موضوعى كه دولت در دست اجرا داشت، خواستار شد. آيت ا... بروجردى فرمودند: پاسخ را بعد از مشاوره و تبادل نظر با بعضى از علما به دولت ابلاغ خواهم كرد. من به فكر افتادم كه ايشان در اين‏گونه موارد با كدام يك از علماى قم مشورت مى‏كنند. ديرى نپاييد كه ديدم امام خمينى رحمه‏الله بنا به درخواست مرحوم آقاى بروجردى به آن جا آمدند و به اتفاق آن مرحوم به اطاق در بسته‏اى رفتند و به گفت‏وگو نشستند و ساعتى بعد مرحوم بروجردى نظر خويش را براى دولت فرستادند.
• آورده‏اند كه چون منصور عباسى، مهدى را ولى‏عهد خود كرد، مهدى به جهت مصلحت خويش مقام عيسى را بالا برد و به تربيت و عنايت خود مخصوص گردانيد و عمّ خود عبدالله را در بند كرد و به عيسى گفت بايد او را هلاك كنى! عيسى با يونس ابوفَرْوَه مشورت كرد. يونس گفت: زينهار تا تو او را نكشى؛ چه مراد حاكم آن است تا تو را به قصاص او هلاك كند. تو او را پوشيده دار تا هر وقت از تو طلب كند به وى تسليم كنى.
مهدى از حج بيامد، طايفه‏اى از بنى‏عباس را برانگيخت تا عبدالله را شفاعت كردند و براى استخلاص او كلمه‏اى گفتند. منصور عيسى را خواست و به وى گفت من عبدالله را به حرمت عشاير و اقارب بخشيدم بايد كه او را آزاد كنى! عيسى گفت: اگر چه عيسى نامم، عيسى مريم نِيَم كه مرده به نفس من زنده شود. منصور خود را در خشم ساخت و گفت: من تو را هرگز به كشتن او نفرمودم! و به جماعت گفت: اگر مى‏خواهيد از وى عفو كنيد و اگر مى‏خواهيد قصاص كنيد! عيسى گفت: من او را زنده به شما تسليم مى‏كنم و او در حيات است. و بدين‏گونه عيسى به يمن اشارت و حسن مشورت ابوفروه از آن نكبت خلاصى يافت تا عالميان را معلوم شود كه در مشاورت با ارباب كياست فوايد بسيار است چنان‏كه گفته‏اند:
مشورت در كارها با اهل راى
هست مر اخيار را مشكل گشاى
http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:سایت حوزه


شوراها؛ ابزاری در جهت تحقق حاکمیت مردم
یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 15:7 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
شوراها؛ ابزاری در جهت تحقق حاکمیت مردم


شورا یک پدیده اجتماعی و سیاسی است که در نظام های سیاسی مردم سالار از اهمیت خاصی برخوردار بوده و به عنوان نهادی مشورتی نمونه ای واقعی و حقیقی از حضور مردم در اداره جامعه به شمار می رود.
زندگی شورایی و عدم تمرکز اداری نوعی دموکراسی است که بخشی از امور اداری استانها، شهرستانها،بخشها و روستاها به خود ساکنان آن واگذار می شود.
در این سیستم مردم تشویق می شوند که به طور وسیعتری در اداره امور حکومتی شرکت نمایند. وقتی مردم ببینند که منطقه یا محل آنها دارای اختیارات قانونی است و آنها می توانند به وسیله انتخاب نمایندگان این اختیارا ت را اعمال نمایند بیشتر برای شرکت در اداره امور محل خود علاقه و شوق نشان می دهند..
به طور کلی وجود شوراها باعث افزایش مشارکت مردم در اداره امور می شود و این امر از یک سو دراحساس مسئولیت بیشتر مردم موثر واقع می شود و از سوی دیگر موجب ظهور خلاقیتها و ابتکارات افراد در اداره امور محلی می گردد.
مسئله شورا و مشورت از نگاه دینی هم حائز اهمیت می باشد و در آموزه های دین مبین اسلام در کتاب و سنت مورد توجه قرار گرفته است. در قرآن سوره اي از سوره ها شوري نام دارد و در همان سوره خداوند به مسلمين امر به شورا و مشورت کرده است.
در نظام جمهوری اسلامی که ثمره انقلابی مردمی و اسلامی می باشد شوراها دارای جایگاه خاصی هستند چنانکه در قانون اساسی علاوه براصل ششم که در آن به موازات توضیح در نحوه انتخاب رئیس جمهورونمایندگان مجلس شورای اسلامی ، از انتخاب اعضای شوراهای اسلامی هم یاد می کند، در اصول متعددی به تبیین جایگاه شوراها پرداخته است که این اصول عبارتند از:

اصل هفتم

طبق دستور قرآن كريم : ‹‹ و امرهم شوري بينهم ›› و ‹‹ شاورهم في الامر ›› شوراها ، مجلس شوراي اسلامي ، شوراي استان ، شهرستان ، شهر ، محل ، بخش ، روستا و نظاير اينها از اركان تصميم گيري و اداره امور كشورند.موارد، طرز تشكيل و حدود اختيارات و وظايف شوراها را اين قانون و قوانين ناشي از آن معين مي كند.

اصل يكصدم

براي پيشبرد سريع برنامه هاي اجتماعي ، اقتصادي ، عمراني ، بهداشتي ، فرهنگي ، آموزشي و ساير امور رفاهي از طريق همكاري مردم با توجه به مقتضيات محلي ، اداره امور هر روستا ، بخش ، شهر ، شهرستان يا استان با نظارت شورايي به نام شوراي ده ، بخش ، شهر ، شهرستان يا استان صورت مي گيرد كه اعضاي آن را مردم همان محل انتخاب مي كنند.

اصل يكصدو يكم

به منظور جلوگيري از تبعيض و جلب همكاري در تهيه برنامه هاي عمراني و رفاهي استانها و نظارت بر اجراي هماهنگ آنها ، شوراي عالي استانها مركب از نمايندگان شوراهاي استانها تشكيل مي شود.نحوه تشكيل و وظايف اين شورا را قانون معين مي كند. اصل يكصد و دوم
شوراي عالي استانها حق دارد در حدود وظايف خود طرحهايي تهيه و مستقيماً يا از طريق دولت به مجلس شوراي اسلامي پيشنهاد كند. اين طرحها بايد در مجلس مورد بررسي قرار گيرد.

اصل يكصد و سوم

استانداران ، فرمانداران ، بخشداران و ساير مقامات كشوري كه از طرف دولت تعيين مي شوند در حدود اختيارات شوراها ملزم به رعايت تصميمات آنها هستند.

اصل يكصد و پنجم

تصميمات شوراها نبايد مخالف موازين اسلام و قوانين كشور باشد.

اصل يكصد و ششم

انحلال شوراها جز در صورت انحراف از وظايف قانوني ممكن نيست. مرجع تشخيص انحراف و ترتيب انحلال شوراها و طرز تشكيل مجدد آنها را قانون معين مي كند. شورا در صورت اعتراض به انحلال حق دارد به دادگاه صالح شكايت كند و دادگاه موظف است خارج از نوبت به آن رسيدگي كند.
به طور کلی می توان گفت وجود نهادی به نام شورا در جامعه هم به لحاظ عقلی و دینی دارای اهمیت می باشد و هم قانون اساسی تاکید فراوانی بر نقش و ضرورت آن در اداره جامعه داشته است با این حال نباید از نظر دور داشت که گرچه شورا و مشورت به عنوان پدیده ای اجتماعی دارای سابقه زیادی است و از دیرباز مورد توجه مردم و گروههای مختلف اجتماعی و حتی حاکمان بوده است اما این پدیده به عنوان نهادی سیاسی و منتخب مردم چندان قدمتی ندارد. در جامعه ایرانی هم شکل گیری شوراها و به وجود آمدن نظام شورایی به دوران مشروطه بر می گردد. در واقع پس از مشروطه و تصویب قانون اساسی به صورت جدی فکر زندگی شورایی در ایران به فعلیت رسید.
یکی از دستاوردهای بسیار حائز اهمیت نهضت مشروطه جدا از به رسمیت شناختن تفکیک قوا، تقسیم قدرت سیاسی و اداری کشور بین حکومت مرکزی و حکومتهای محلی بود. مجلس شورای ملی درآن زمان قانون بلدیه و انجمن های ایالتی و ولایتی را به تصویب رساند تا ضمن تمرکززدایی ، اداره امور محلی و شهرداریها به انجمن های ایالتی و بلدیه واگذار شود اما واقعیات تاریخی گویای آن است که نه تنها این اهداف به طور صحیح تحقق نیافت بلکه استبداد داخلی و بی ثباتی سیاسی از یک سو و استعمار خارجی از سوی دیگر باعث انحراف این قوانین از مسیر خود شده و مانع از شکل گیری واقعی نظام شورایی شدند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تدوین قانون اساسی شوراها به عنوان نهادهایی برخاسته از متن جامعه جایگاه خاصی پیداکردند. در اوایل انقلاب شوراها به طور پراکنده و بیشتردر روستاها تشکیل شدند اما به دلیل نداشتن پشتوانه قانونی مناسب انسجام چندانی نداشتند. اولين قانون شوراهاي اسلامي كشور در سال 1361 از تصويب مجلس شوراي اسلامي گذشت و در جريان حوادث پس از انقلاب پنج بار دستخوش تغييرات و اصلاحات گرديد و بالاخره در سال 1375 آخرين اصلاح آن به تصويب مجلس پنجم رسيد. اولین انتخابات رسمی شوراها در راستای اجرای قانون اساسی روز هفتم اسفند 1377 یعنی 20 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی برگزار شد و در تاریخ نهم اردیبهشت 1378 شوراهای اسلامی شهر و روستا به طور رسمی دوره چهارساله فعالیت خود را آغاز کردند و درحال حاضر سومین دوره آن مشغول خدمت به مردم می باشند.
در اصول هفتم، يك‌صدم، يك‌صد و يكم، يك‌صد و دوم، يك‌صد و سوم و يك‌صد و پنجم قانون اساسي بر جايگاه و نقش شوراها تاكيد شده است.

منابع:

1- تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران: علیرضا ازغندی
2- حکومتهای محلی و عدم تمرکز: ابوالقاسم طاهری
3- پایگاه اینترنتی شورای اسلامی شهر همدان: www.council.hamedan.ir
4- سا یت اینترنتی وزارت کشور: www.moi.ir

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: hamedanpayam.ir


لزوم مشورت ،پايه‏هاى استوارى نظام حكومت در اسلام
یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 15:6 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
لزوم مشورت ،پايه‏هاى استوارى نظام حكومت در اسلام


جايگاه مشورت

يكى از اساسى‏ترين پايه‏هاى استوارى نظام حكومت در اسلام، گسترش دامنه مشورت در تمامى ابعاد زندگى از جمله شؤون سياسى - اجتماعى است. قرآن در اين باره در توصيف مؤمنان مى‏فرمايد:
«و امرهم شورى بينهم‏» . (1)
واژه «امرهم‏» از نظر ادبى اسم جنس است كه به ضمير جمع اضافه شده، بنابراين شامل تمامى شؤون مربوط به زندگى بويژه در رابطه با زندگى گروهى كه در راس آن شؤون سياسى اجتماعى است، خواهد بود.
خداوند در اين آيه مؤمنان را مورد ستايش قرار داده كه در تمامى ابعاد حيات فردى و اجتماعى، شيوه مشورت را رهنمود خود قرار مى‏دهند و در ضمن رابطه تنگاتنگ ميان ايمان و ضرورت مشورت را گوشزد مى‏كند و در حقيقت، اين يك دستور شرعى محسوب مى‏شود.
كارها بويژه امور مربوط به مسائل جامعه، اگر با مشورت انجام گيرد، احتمال خطاى آن كمتر است.
«من شاور الرجال شاركها فى عقولها» . (2)
هر كه با رجال كارآزموده به كنكاش بنشيند، از خرد و كاردانى آنان بهره كامل برده است.
«من شاور ذوى الالباب دل على الرشاد» . (3)
هر كه با صاحبان خرد به شور بنشيند، به راه راست هدايت گرديده است.
مشورت در نظام اسلامى يك اصل و پايه است. بويژه مسؤولان امر، صريحا دستور مشاورت دارند. خداوند، پيامبر اسلام را مخاطب قرار داده مى‏فرمايد:
«و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوكل على الله‏» . (4)
در اينجا سه مطلب بايد مورد توجه قرار گيرد:
اول: پيامبر اسلام (ص) داراى سه شخصيت‏بوده است: 1- محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب، يكى از افراد برجسته قبيله قريش كه در جزيرة العرب مانند ديگر مردم زندگى روزمره خود را داشت و به عنوان يك فرد ممتاز از آحاد مردم بوده و اين جهت، شخصيت‏حقيقى و فردى و جنبه شخصى او را تشكيل مى‏دهد.
2- پيامبر خدا و حامل رسالت الهى بود كه شريعت اسلام را به عنوان يك پيام آسمانى به مردم تبليغ و تبيين مى‏نمود.
«و انزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم و لعلهم يتفكرون‏» (5) .
3- علاوه بر دو مورد گذشته ولى امر مسلمين و زعيم سياسى امت‏بود كه با ايجاد وحدت ملى (بر اساس برادرى اسلامى) و تشكيل دولت (بر اساس عدالت اجتماعى) رهبرى سياسى امت را بر عهده گرفته بود و اين حق را به اقتضاى مقام نبوت خويش دريافت كرده بود، زيرا خود صاحب شريعت‏بود و خود را موظف مى‏دانست كه مسؤوليت اجرايى آن را نيز بر عهده گيرد. چنانكه خداوند مى‏فرمايد:
«انا انزلنا اليك الكتاب بالحق لتحكم بين الناس بما اراك الله‏» (6) .
و آيه «النبى اولى بالمؤمنين من انفسهم‏» (7) نيز اشاره به همين حقيقت است.
اكنون، مورد خطاب در دستور «و شاورهم فى الامر» كدامين شخصيت پيامبر اكرم است، شخصيت فردى او يا شخصيت رسالى يا شخصيت‏سياسى و مقام رهبرى او؟
بدون شك، شخصيت‏سياسى او در اين آيه مورد خطاب قرار گرفته است، زيرا مقصود از «امر» امور شخصى وى نيست و نيز در امر رسالت و شريعت‏با كسى مشورت نمى‏كند، بلكه تنها امر زعامت است كه زمينه مشورت دارد و از همين رو تمامى مسؤولين سياسى و رهبران امت مورد خطاب قرار گرفته‏اند و اين دستور به پيامبر اكرم اختصاص ندارد.
دوم: ضمير «هم‏» اشاره به كيست؟ بدون ترديد مرجع اين ضمير امت‏اند، به دليل صدر آيه:
«فبما رحمة من الله لنت لهم و لو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر. . .»
كه مدارا كردن با مردم و در همين راستا طرف مشورت قرار دادن آنان را دستور مى‏دهد.
البته چگونگى مشاورت با مردم در برنامه‏هاى سياسى به موضوع مورد مشورت بستگى دارد و به اقتضاى هر موضوع يا به راى عمومى گذاشته مى‏شود، يا با نخبگان و نمايندگان مردم در ميان نهاده مى‏شود، كه شرح آن خواهد آمد.
سوم: همان گونه كه روشن شد، مقصود از «امر» شؤون سياسى و ادارى كشور و امت است، زيرا در امور شخصى، مشاورت با عامه مردم مفهومى ندارد و در امر نبوت نيز پيامبر تنها با وحى در ارتباط است و جائى براى مشورت در امور مربوط به پيامبرى نيست.
در نتيجه تمامى مسؤولين امر و دست اندركاران سياسى و ادارى در نظام اسلامى شرعا موظفند تا در تمامى شؤون سياسى - ادارى، در كنار مردم باشند و آنان را كاملا در جريان بگذارند و همواره راى اعتماد مردم را پشتوانه اقدامات خود قرار دهند. و اين خود، مجال دادن به مردم است تا پيوسته در صحنه سياست‏حضور فعال داشته باشند.
علاوه كه اين كار، بها دادن به جايگاه مردم و حركت در راستاى خواسته‏هاى مشروع امت‏خواهد بود. و بدين سان مردم همواره خود را در حكومت‏سهيم مى‏دانند و حكومت مردمى به معناى درست كلمه نيز همين است و بس.
در اينجا اين نكته قابل يادآورى است كه عبارت ذيل آيه:
«فاذا عزمت فتوكل على الله ان الله يحب المتوكلين‏»
را برخى چنان تفسير مى‏كنند كه دستور مشورت تنها براى دلجويى از مردم، يا آگاه شدن ولى امر است، ولى تصميم‏گيرى با خود اوست و هرگونه صلاح بداند رفتار مى‏كند، همان گونه كه امروزه مرسوم است و بيشتر رؤساى جمهور، مشاورينى دارند و تنها براى روشن شدن با آنان مشورت مى‏كنند، ولى راى نهايى با خود آنها است و مساله تنفيذ راى اكثريت مطرح نيست.
ولى خواهيم گفت كه اين تفسير، مخالف آيه «و امرهم شورى بينهم‏» مى‏باشد و در مواردى مايه بى‏اعتبار نمودن آراى عمومى و وقع ننهادن به نظرات صاحب‏نظران مربوطه خواهد بود. در صورتى كه آيه فوق به مردم بها مى‏دهد و آراى آنان را ارج مى‏نهد. و اساسا تفسير ياد شده مخالف مفهوم «شور» در متعارف و عرف عقلا است كه معمولا پس از مشورت، راى اكثريت را مورد تنفيذ قرار مى‏دهند. و شرع نيز تشخيص اين گونه مفاهيم را به عرف واگذار كرده است.
بنابراين تفسير آيه چنين خواهد بود:
در موقع تنفيذ راى اكثريت - طبق معمول - هيچ گونه نگرانى به خود راه نده و اگر در مواردى احتمال صواب را در خلاف راى اكثريت مى‏بينى، نگران نباش، زيرا اين دغدغه بر اثر سنگينى بار مسؤوليت‏بر تو رخ داده، پس آسوده خاطر باش و بر خدا توكل نما كه خداوند كارساز تو خواهد بود، زيرا طبق روال معمول رفتار كرده‏اى و به وظيفه محوله درست عمل كرده‏اى و خداوند مددكار درست‏كاران است.
روايات در اين زمينه نيز همين معنى را مى‏رساند.

مشورت با مردم در روايات

1- امام جعفر بن محمد صادق از پدرش امام محمد بن على باقر (ع) روايت مى‏كند كه فرمود: «قيل لرسول الله (ص) ما الحزم؟ قال: مشاورة ذوى الراى و اتباعهم‏» (8) .
از پيامبر اكرم (ص) پرسيده شد: حزم (استوارى در تصميم) چيست؟
پيامبر فرمود: مشورت با صاحب نظران و پيروى كردن از نظرات ايشان است.
در اين گفت و شنود، دو نكته جالب وجود دارد:
نخست آن كه سه واژه از لحاظ مفهوم نزديك به يكديگر و قريب الافق هستند: عزم، جزم، حزم.
- عزم، مطلق قصد و تصميم است.
- جزم، قاطعيت در قصد و تصميم‏گيرى است.
- حزم، قاطعيت در تصميم گرفته شده بر اساس حكمت و انديشه درست است.
و در اين روايت از «حزم‏» سؤال شده كه تصميم‏گيرى حكمت‏آميز چگونه است؟ نكته دوم آن كه پيامبر در اين روايت علاوه بر آن كه راه كنكاش با انديشمندان مربوطه را پيشنهاد كرده، متابعت و پذيرفتن آراء صواب آنها را نيز توصيه فرموده است‏يعنى، حكمت عملى اقتضا مى‏كند كه تصميم‏گيرنده از راى صاحب‏نظران پيروى كند، نه آن كه پس از مشورت، آنچه به نظر خودش رسيد، عمل كند و اين همانگونه كه خواهيم گفت، متابعت از راى اكثريت قاطع صاحب‏نظران است.
به همين جهت است كه حضرت امير (ع) مى‏فرمايد:
«الخلاف يهدم الراى‏» (9) .
مخالفت‏با راى اكثريت، مايه تباهى راى تصميم‏گيرنده است.
و در جاى ديگر مى‏فرمايد:
«من استبد برايه هلك‏» (10) .
هر كه راى خود را بپسندد و به آراى ديگران بها ندهد، راه نابودى را در پيش گرفته است.
2- پيامبر (ص) فرمود: «الحزم، ان تستشير ذا الراى و تطيع امره، و قال: اذا اشار عليك العاقل الناصح فاقبل، و اياك و الخلاف عليهم، فان فيه الهلاك‏» (11) .
تدبير حكمت آميز آن است كه كار را با صاحب‏نظران در ميان گذارده و از صلاحديد آنان پيروى كنى و هرگاه خردمند صاحب‏نظرى دلسوزانه و از روى پند و اندرز پيشنهادى داد، آن را بپذير و مبادا با چنين كسانى مخالفت‏ورزى كه راه نابودى خود را هموار ساخته‏اى!
نكته قابل توجه اين است كه «عاقل ناصح‏» در اينجا عنوان كلى دارد و فرد مراد نيست، به دليل ضمير جمع «و اياك و الخلاف عليهم‏» كه بر اساس آن در صورت مشاورت با انديشمندان بايد به آراى آنان ارج نهاده شود و مورد عمل قرار گيرد و لازمه آن پيروى از راى اكثريت قاطع است.
و لذا امام صادق (ع) مى‏فرمايد:
«المستبد برايه، موقوف على مداحض الزلل‏» (12) .
هر كه بر راى خود پافشارى كند و به آراى ديگران بها ندهد، بر لبه پرتگاه لغزشگاهها قرار گرفته است. جالب آن كه «مداحض الزلل - لغزشگاهها» به صورت جمع آمده، يعنى: چنين كسى لغزشهاى فراوانى در پيش رو خواهد داشت.
و مولا امير مؤمنان (ع) فرموده:
«لا راى لمن انفرد برايه‏» (13) .
هر كه خودراى باشد، راى او نادرست آيد.
3- رسول اكرم (ص) فرمود: «استرشدوا العاقل و لا تعصوه فتندموا» (14)
با خردمندان به كنكاش بنشينيد و با آنان به مخالفت نورزيد كه پشيمانى در پى دارد.
و در حديث ديگر فرمود:
«مشاورة العاقل الناصح رشد و يمن، و توفيق من الله، فاذا اشار عليك الناصح العاقل، فاياك و الخلاف، فان فى ذلك العطب‏» (15) .
مشورت با فرهيختگان فرزانه مايه پيشرفت و بركت و موفقيت است و همواره عنايت الهى را همراه دارد. پس هر گاه خردمندان خيرانديش، پيشنهادى ارائه دادند، زنهار كه سرپيچى نكنى كه دچار رنج و دشوارى خواهى گرديد.
4- امير مؤمنان (ع) فرمود: «لا ظهير كالمشاورة‏» و نيز «لا مظاهرة اوثق من مشاورة‏» . (16)
هيچ پشتوانه‏اى همچون مشاورت نيست. و پشتوانه‏اى مستحكم‏تر از مشاورت نيست.
5- و نيز فرمود: «من شاور الرجال شاركها فى عقولها» .
هر كه با مردان كارآزموده به كنكاش بنشيند، از انديشه و خرد آنان سهمى براى خود فراهم ساخته است.
6- همچنين فرمود: «من استقبل وجوه الآراء، عرف مواقع الاخطاء» .
هر كه آراى گوناگون را دريافت كند و مورد بررسى و سنجش قرار دهد، نقاط ضعف و قوت آنها بر او روشن مى‏گردد.
آنچه امام فرموده است در رابطه با مسائل علمى است كه با مراجعه به آراء مختلف، راه انتخاب درست، بهتر آشكار مى‏شود.
7- و در جاى ديگر فرمود: «الاستشارة عين الهداية‏» .
مشورت كردن، عين هدايت است. يعنى: راه بردن به سوى هدايت، از طريق مشورت ميسر است.

لزوم مشورت دولت مردان

اكنون اين سؤال پيش مى‏آيد كه اين همه سفارشها كه از پيامبر اكرم و اوصياى اطهار وى درباره مشورت آمده يا آيه مباركه كه مؤمنان را در مشورت نمودن مورد ستايش قرار داده و ترغيب نموده، آيا مخصوص عامه مردم است، يا آن كه به اولويت قطعى شامل اولياى امور و مسؤولان كشور نيز مى‏گردد؟ پاسخ، قطعا مثبت است.
به همين دليل است كه امام جعفر بن محمد صادق (ع) مى‏فرمايد:
«لا يطمعن القليل التجربة المعجب برايه فى رئاسة‏» (17) .
هرگز كسى كه پيشينه آزمودگى ندارد و شيفته راى خويشتن است، در پى عهده‏دارى رياست و رهبرى نباشد.
البته كسانى را بايد طرف مشورت خويش قرار داد كه علاوه بر آزمودگى، همواره خدا را در نظر داشته باشند.
امام صادق (ع) به سفيان ثورى مى‏فرمايد:
«و شاور فى امرك الذين يخشون الله عز و جل‏» (18) .
و مولا امير المؤمنين (ع) مى‏فرمايد:
«شاور فى حديثك الذين يخافون الله‏» (19) .
امام صادق (ع) نيز مى‏فرمايد:
«استشر العاقل من الرجال الورع، فانه لا يامر الا بخير، و اياك و الخلاف، فان خلاف الورع العاقل، مفسدة فى الدين و الدنيا» (20) .
با مردان فرزانه پارسا به كنكاش بنشين، زيرا آنان جز به نيكى دستور نمى‏دهند و زنهار كه با آنان مخالفت ورزى، كه دين و دنياى خود را تباه ساخته‏اى.
نكته مهم ديگرى كه در اينجا هست اين است كه مشاورت هرگز پشيمانى ندارد: پيامبر اكرم (ص) هنگامى كه على (ع) را به سوى يمن روانه ساخت، به او سفارش فرمود:
«يا على، ما حار من استخار، و لا ندم من استشار» (21) .
هرگز سرگردان نخواهد ماند كسى كه از خداوند درخواست رهنمود كند و هرگز پشيمان نمى‏گردد كسى كه مشورت نمايد.
مولا امير مؤمنان (ع) خود مى‏فرمايد:
«من لم يستشر يندم‏» (22) .
هر كه مشورت نكند پشيمان خواهد گرديد.
امام موسى بن جعفر (ع) مى‏فرمايد:
«من استشار لم يعدم عند الصواب مادحا، و عند الخطاء عاذرا» (23) .
هر كه با مشورت كارها را انجام دهد، اگر درست درآيد، كار او ستوده خواهد بود و اگر نادرست آيد، مورد نكوهش قرار نخواهد گرفت و معذور خواهد بود.
در همين رابطه مولا امير مؤمنان (ع) درباره مواردى كه نص شرعى درباره آن نرسيده باشد، از پيامبر اكرم (ص) مى‏پرسد:
«يا رسول الله (ص) ارايت اذا نزل بنا امر ليس فيه كتاب و لا سنة منك، ما نعمل به؟
پيامبر در جواب مى‏فرمايد:
«اجعلوه شورى بين المؤمنين. و لا تقصرونه بامر خاصة‏» (24) .
آن را با مشورت انجام دهيد. سپس اضافه مى‏فرمايد: مشورت را در همه موارد بكار بريد. يعنى: همه كارهاى مسلمين بايد با شور انجام گيرد.
خلاصه آن كه روايات درباره دستور مشورت فراوان است و در درجه اول، مسؤولان امت را شامل مى‏گردد كه در تمامى كارها با فرزانگان خيرانديش و كارشناسان كارآزموده همواره به شور بنشينند و هرگز مسؤولان دولت در حكومت اسلامى، از اين قاعده مستثنى نيستند.

روش مشورت

شارع مقدس، تنها دستور مشورت داده تا جامعه اسلامى در تمامى ابعاد زندگى و از همه مهمتر در شؤون سياسى با شور و كنكاش به تصميم‏گيرى بپردازند، ولى اين كه طريقه شورى چگونه است، به خود مردم واگذار شده، تا آن را مطابق شيوه خردمندان و معمول و متعارف جهانيان كه اصطلاحا «سيره عقلائيه‏» گفته مى‏شود، انجام دهند.

پي نوشت :

1- سوره شورى 42: 38.
2- نهج البلاغه، قصار الحكم: 161.
3- بحار الانوار، ج 72 (مؤسسة الوفاء - بيروت) ص 105، رقم 39، از كنز الفوائد كراجكى.
4- آل عمران 3: 159.
5- سوره نحل، 16: 44.
6- سوره نساء 4: 105.
7- سوره احزاب 33: 6.
8- بحار الانوار (مؤسسة الوفاء - بيروت) ج 72، ص 100، از محاسن برقى.
9- بحار الانوار، ج 72، ص 105، از نهج البلاغه.
10- همان، ص 104.
11- بحار الانوار، ص 105، رقم 41.
12- بحار الانوار، ج 72، ص 105.
13- همان، ص 105، رقم 39.
14- بحار الانوار، ج 72، ص 105.
15- همان، ص 105، رقم 39.
16- همان، ص رقم 37، از نهج البلاغة.
17- بحار الانوار، ج 72، ص 98، رقم 2، از خصال صدوق.
18- همان، ص 98، رقم 5، از خصال صدوق.
19- همان، ص 98، رقم 3، خصال صدوق.
20- همان، ص 101- 102، رقم 26، از محاسن برقى.
21- همان، ص 100، رقم 13، امالى شيخ طوسى.
22- بحار الانوار، ج 72، ص 104، رقم 35، از تفسير عياشى.
23- همان، رقم 37، از الدرة الباهرة.
24- تفسير فرات بن ابراهيم كوفى، ص 615.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: e-resaneh.com


تاريخچه شوراها
یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 15:5 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
تاريخچه شوراها


تاريخچه شورا در اسلام :

اصل شورا به عنوان شيوه اي قابل اجرا در مديريت سياسي جامعه اسلامي پذيرفته شده و بر آن تاكيد شده است . در اهميت شورا در اسلام همين بس كه سوره اي در قرآن با 54 آيه به نام (شوري) نامگذاري شده است .
قرآن شورا را به دو صورت معرفي مي كند . يكبار، با تبيين خصايص مؤمنان و رهروان راه مكتب ، اصل شورا را به عنوان يك خصوصيت جوشيده از ايمان و جامعه اسلامي معرفي مي كند چنانكه در سوره شوري آيه 38 آمده است :
« افراد شايسته با ايمان كساني هستند كه اجابت نمودند نداي پروردگارشان را و امورشان را بين خود به شوري مي گذارند .»
قرآن مجيد در جاي ديگر شورا را به صورت يك فرمان و دستور الهي بيان مي كند ، التزام به نظام شورا را بر پيامبر مقرر مي دارد ، بر احترام به ديدگاهها و نظارت پيروان مكتب تأكيد مي ورزد و آن را يكي از خصيصه هاي رهبري و از رموز پيروزي مي شمارد . در همين زمينه آيه 159 سوره آل عمران تصريح مي دارد :
« پس به سبب رحمتي از خدا با آنان نرمي نمودي و اگر تندخوي و سخت دل بودي البته از دورت پراكنده مي شوند ، پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در امور با آنان مشورت كن ، پس چون تصميم گرفتي بايد بر خدا توكل كني زيرا خدا ، توكل كنندگان را دوست مي دارد .»
بحث شورا در قرآن و اسلام جزو ذات دين مبين اسلام مي باشد كه هم قرآن و هم اسلام سرسختانه با استبداد مقابله مي كنند به همين لحاظ افراد نسبت به يكديگر برتري ندارند . از سوي ديگر شورا در چهارچوب نظريه حاكميت مردم مي گنجد كه در آن هر يك از افراد مردم مساويند و بدون سلطه يكي بر ديگري ، در تعيين سرنوشت خويش حسب السهم نقش تعيين كننده دارند .
در سيره و سنت پيامبر بزرگ و عظيم الشان اسلام نيز شاهد اجراي اصل مشاوره در امور مختلف به خصوص در زمان جنگ ها هستيم ، به عنوان مثال در زمان جنگ احد شوراي تشكيل شده نظامي با اصرار جوانان انصار كه اكثريت را داشتند پيامبر به راي و نظر آنان احترام گذاردند و در بيرون از شهر مدينه به رويارويي با مشركان پرداختند .
يا در آستانه جنگ خندق به دستور پيامبر گرامي «شوراي دفاع» تشكيل شد كه در آن بنا به پيشنهاد سلمان فارسي قرار شد كه دور شهر مدينه خندقي حفر گردد تا جلوي تهاجم دشمن گرفته شود و پيغمبر هم اين نظر را پذيرفتند .
علاوه بر پيامبر ساير ائمه معصومين نيز قول ها و احاديثي در خصوص مشورت و شورا بيان نموده اند . اما لازم به ذكر مي باشد كه بحث مشورت و شورا در چهارچوب مسايل حكومتي و مسايل دنيوي افراد مي باشد نه در اموري كه مربوط و خاص خداوند است زيرا در هيچ كجا نقل نشده است كه مثلاً پيامبر در خصوص كيفيت چگونگي نماز،روزه ،حج و ساير امور ديني با مردم مشورت نمايند يا شورا تشكيل دهند كه محل قبله كجا باشد؟!

تاريخچه شورا در جهان :

يونان باستان يكي از عمده ترين سرچشمه هاي شورا و حكومت شورايي به شمار مي آيد . اين مرز و بوم به سبب شرايط جغرافيايي و تاريخي خود تركيبي از مدينه هاي گوناگون يا «دولت شهرهاي» كوچك بود . به قرار مدارك تاريخي ، هر كدام از اين مدينه ها براي خود قانون اساسي خاص خويش را داشته اند . لكن اين دولت شهر از دو جهت با دولت به معناي امروزين كلمه تفاوت دارد : نخست ابعاد جغرافيايي آنها، دولت شهر مجتمعي بود از شهروندان كه از رهگذر گونه اي دموكراسي مستقيم اداره مي شد . مردم در ميدانهاي عمومي اجتماع مي كردند تا ازراه انتخابات يا قرعه كشي ، فرمانروايان را منصوب يا معزول دارند . همچنين براي بررسي سياست ها و گرفتن تصميمات مهم به طور منظم گرد هم مي آمدند ! به اين ترتيب ، هر شهروندي خود هم فرمانروا بود و هم فرمانبر ، مسئوليت ها به مدت كوتاهي به افراد برگزيده مردم واگذار مي شد . يعني ادواري بودن حكومت كه بعداً در حكومت هاي مدرن به عنوان اصل پذيرفته مي شود در اين دولت ، شهر اصل بود .
در ايران باستان و در زمان حكومت اشكاني ها مجلس سه گانه اي به نام هاي «شوراي خانوادگي» ، «شوراي بزرگان» كه اجتماع آن رو به نام «لهستان» ناميده مي شود وجود داشت و در واقع تركيبي از اعضاي خانواده سلطنتي و نمايندگان آريستوكراسي بود .
با گسترش شهر نشيني و افزايش جمعيت ديگر امكاني براي اعمال اين گونه دموكراسي هاي مستقيم وجود نداشت وبه تدريج انديشمندان و سياستمداران به فكر ايجاد نظام دموكراسي غير مستقيم و نظام نمايندگي مردم از طريق انتخابات برآمدند اين نظام اولين بار در انگلستان اجرا گرديد و در عمل نمايندگان رعايا يا شهروندان انتخاب شدند ، تا سهمي از قدرت سلطان را نظير تصويب ماليات ، وضع قانون ، نظارت بر عملكرد مأموران اجرايي ، از آن خود كنند و از آنجا كه از اعتماد مردم برخوردارند به نام آنان بخواهند و به نام آنها عمل نمايند . بعد از وقوع انقلاب كبير فرانسه در سال 1789 نظام نمايندگي و شورايي چه به صورت نظام پارلماني چه به صورت شوراي شهر گسترش و رواج زيادي در كشورهاي مختلف جهان نمود و امروزه تقريباً اصل شوراي شهر در اكثر كشورهاي توسعه يافته و كمتر توسعه يافته پذيرفته شده و جزء اصولي از قانون اساسي آنها گرديده ، هر چند كه از لحاظ كميت و كيفيت كار با هم تفاوتهايي دارند .

تاريخچه شورا در ايران :

پس از مشروطه و تصويب قانون اساسي به صورت جدي ، فكر زندگي شورايي در ايران به فعليت رسيد . به عبارت ديگر يكي از دستاوردهاي بسيار حائز اهميت ، نهضت مشروطه خواهي جدا از به رسميت شناختن تفكيك قوا ، تقسيم قدرت سياسي و اداري كشور بين حكومت مركزي و حكومت هاي محلي بود . چهار اصل 92،91،90و 93 متمم قانون اساسي در خصوص انجمن هاي ايالتي و ولايتي تلاشي بود براي شناسايي زندگي شورايي و تعيين حد و حدود قانون آن ، به موجب اصل 90 متمم قانون اساسي «در تمام ممالك محروسه انجمن هاي ايالتي و ولايتي» بر طبق نظامنامه خاصي تشكيل خواهد شد . هدف از تاسيس انجمن هاي ايالتي و ولايتي با « اختيارات تامه» شركت دادن افراد در اداره امور محلي خود و انجام اصلاحات براي تامين منابع اهالي است . (اصل 92)
ضمن اينكه طبق اصل 93 «صورت خرج و دخل ايالات و ولايات از هر قبيل توسط انجمن هاي ايالتي و ولايتي طبع و نشر مي شود» . از اولين و مهمترين تصميمات مجلس شوراي ملي پس از استقرار مشروطه تهيه و تصويب قانون انجمن هاي ايالتي و ولايتي و قانون بلديه مصوب 20 ربيع الثاني 1325 ه.ق بود . با تصويب اين دو قانون كه تاييدي بود بر ضرورت زندگي شورايي و سيستم عدم تمركز ، اداره امور محلي و شهرداري ها به انجمن هاي ايالتي و ولايتي و بلديه كه منتخب اهالي بود ، واگذار مي شد . به موجب ماده 2 فصل اول قانون انجمن هاي ايالتي و ولايتي در مركز هر ايالتي انجمني موسوم به انجمن ايالتي از منتخبان ايالت و توابع آن و نمايندگان كه از انجمن هاي ولايتي فرستاده مي شوند ،تشكيل مي شود .
تشكيل انجمن هاي ايالتي و ولايتي به منظور پيشبرد سريع برنامه هاي اجتماعي ، اقتصادي ، عمراني ، بهداشتي ، فرهنگي و آموزشي در استان ، شهرستان ، شهر، بخش و روستا انجام مي گيرد. انجمنهاي ايالتي حق اظهار نظر در وصول ماليات به هر عنوان كه موافق باشند را دارند و مي توانند در كليه شكاياتي كه از حاكم ايالات و ولايات مي رسيد رسيدگي كرده ، هر گاه رفتار حاكم بر خلاف قانون باشد به او تذكر بدهند . مادامي كه ادارات عدليه تشكيل نشده ، در صورتيكه كسي از حكمي كه درباره او از يكي از محاكم عرفيه صادر شده باشد به انجمن شكايت كند ، انجمن مي تواند در همان محكمه امر به استيناف و تجديد رسيدگي نمايد ، هر ايالت يا ولايت داراي بودجه خاص خود است كه در خرج و دخل آن در امور امنيت آبادي اختيار كامل دارد.
در همان تاريخي كه قانون انجمنهاي ايالتي و ولايتي از تصويب مجلس گذشت ، قانوني درباره شهرداريها تحت عنوان (قانون بلديه) به تصويب نمايندگان مجلس رسيد . وظايف انجمنهاي شهر و شهرداري طبق ماده 20 اين قانون عبارتست از : اداره تمامي امور مربوط به شهر اعم از پاكيزگي و روشنايي و ساير امور خدماتي و رفاهي ، تأسيس و سرپرستي كتابخانه ها ، موزه ها ، مرمت مساجد و مدارس و همكاري با حكومت در راه اندازي نمايشگاهها و ميادين ، تقويت و حمايت حرفه هاي مختلف و سرانجام اداره كردن اموال منقول و غير منقول و سرمايه هايي كه متعلق به شهر است .
قانون انجمنهاي ايالتي و ولايتي و قانون بلديه مصوب 20 ربيع الثاني 1325 ه.ق (1286 ه.ش)بيش از 4 سال اجرا نشد، چرا كه به علل مختلف از جمله به دليل بي ثباتي و تشنجات سياسي داخلي و فشارها و تهديدهاي روز و انگليس دولت در سال 1329 ه.ق ضمن تقديم برنامه خود به مجلس شوراي ملي ، به طور ضمني اجازه انحلال انجمن ايالتي ولايتي و شهرداريها را از مجلس شورا اخذ كرد و وزارت كشور وظايف شهرداريها را به عهده گرفت . ابتدا در سال 1328 اداره شهرداريها و در سال 1329 اداره شهرستان و استان با تصويب قوانيني به عهده اهالي محلي واگذار شد . در چهارم مرداد 1328 كميسيون كشور قانون جديد شهرداريها و انجمن شد و قصبات را به تصويب رساند . اين قانون چندين بار در سالهاي 1353، 1354 و خرداد 1355 اصلاح شد .
در سالهاي سلطنت محمد رضا شاه مخلوع ، قانوني در خصوص انجمن هاي شهرستان و استان در 30 خرداد 1349 از تصويب مجلس گذشت كه دو بار ، بار اول در 17 تيرماه 1351 و بار دوم در 26 خرداد ماه 1355 برخي از موارد آن اصلاح و مواردي نيز به آن الحاق شد . به موجب قانون انجمنهاي شهرستان و استان به منظور مشاركت اهالي هر محل در اداره امور محلي و در اجراي اصل سپردن كار مردم به مردم و تهيه موجبات آباداني و عمران شهري و روستايي و تشخيص و تعيين نيازمنديهاي محلي و تامين آن ، در مركز هر شهرستان به استثناي پايتخت تشكيل مي شود . هر يك از انجمن هاي شهرستان و استان داراي بودجه اي مستقل بوده كه از درآمد حاصل از آن عوارض و اموال و تاسيسات متعلق به انجمن و كمك هاي حكومتي تامين و در راه تحقق وظايف هزينه مي شود .

تلاش براي تحقق قانون شوراها :

بعد از شهريور 1320 كه بار ديگر موقتاً فضاي باز سياسي بر جامعه حاكم شد ، مساله خودگرداني شهرها و شهرستانها و شركت دادن مردم در اداره امور خود مورد توجه واقع شد و به همين دليل از طرف دولت لوايحي تهيه و تقديم مجلس شد و تلاش گرديد نظام عدم تمركز و زندگي شورايي جامه عمل به خود بگيرد . حتي در سالهاي پس از پايان جنگ تحت تاثير شرايط رقابت انگيز قدرت هاي جهان و بي ثباتي سياسي داخلي و فعاليت هاي نهادهاي مشاركت ، دستورالعمل هاي اجرايي مهمي توسط نخست وزيراني چون ابراهيم حكيمي ، احمد قوام و حاجي علي رزم آرا صادر شد ، ولي هيچگاه و در هيچ زماني انجمن هاي ايالتي و ولايتي به طور واقعي تشكيل نشد .
در واقع بيشترين فشار براي تشكيل انجمن هاي ايالتي و ولايتي از جانب فرقه دموكرات آذربايجان بود . روز 12 شهريور 1324 توسط اعضاي فرقه دموكرات آذربايجان به انتشار بيانيه اي مشتمل بر 12 ماده كه حاوي ديدگاههاي اساسي اين فرقه بود ، رسماً تاسيس شد . در اين بيانيه بر ضرورت تحقق قانون اساسي و يكي از اصول اساسي آن يعني زندگي شورايي و مشاركت مردم از طريق فعال كردن انجمن هاي ايالتي و ولايتي تاكيد شده بود . همچنين در بيانيه ذكر شده بود كه بزرگترين وظيفه آزادي خواهان ، مبارزه براي ايجاد انجمن هاي ايالتي و ولايتي است ، بنابراين «بايد به زودي انجمن هاي ايالتي و ولايتي انتخاب شده و شروع به كار نمايند ، اين انجمن ها ضمن فعاليت در زمينه فرهنگي ، بهداشتي و اقتصادي به موجب قانون اساسي اعمال تمام ماموران دولتي را بازرسي كرده در تغيير و تبديل آنها اظهار نظر خواهند كرد .» صدرالاشراف (نخست وزير) كه از فعاليت فرقه دموكرات به وحشت افتاده بود با صدور بخشنامه اي از انجام خواسته هاي فرقه طفره رفت . او معتقد بود كه از تاريخ استقرار مشروطه تا آن زمان قوانيني از مجلس شوراي ملي گذشته كه برخي از مواد آنها مخالف و در تضاد قانون انجمن هاي ايالتي و ولايتي است ، لذا لازم است براي تشكيل اينگونه انحمن ها ،ابتدا اين قوانين اصلاح شوند .
پس از سقوط كابينه صدر نخست وزير شدن ابراهيم حكيمي در 7 آبان 1324 فرقه دموكرات بار ديگر با صدور بخشنامه اي خواستار انجام انتخابات انجمن هاي ايالتي و ولايتي در سراسر ايران شد . كابينه حكيمي به رغم اينكه با مشكلات بسياري در روابط خارجي روبرو بود ، براي نشان دادن رضايت ظاهري خود و فراهم آوردن زمينه مصاحبه با رهبران فرقه دموكرات از كليه استانداران و فرمانداران كشور خواست براي اجراي قانون انجمن هاي ايالتي و ولايتي شرايط لازم را فراهم آورند . در اين فاصله فرقه ذست به تشكيل حكومت ملي آذربايجان زده بود ،‌ لذا انتخابات را به مثابه نوشدارو بعد از مرگ سهراب مي دانست !
طرحي كه با سقوط كابينه ابراهيم حكيمي بي نتيجه ماند ، پس از مدتي توسط احمد قوام – كه در 6 بهمن 1324 به نخست وزيري رسيده بود – ادامه يافت ؛ ولي توجه قوام در درجه اول معطوف به مسايل خارجي و حل و فصل بحران در روابط ايران و شوروي بود . احمد قوام پس از اجراي موافق نامه با ساد جيكف و خروج نيروهاي روسي از ايران براي مذاكره با حكومت ملي آذربايجان قدم پيش نهاد و در 12 ارديبهشت بيانيه اي را در 7 ماده به عنوان پايه و اساس مذاكرات انتشار داد كه در آن ضرورت انجام انتخابات انجمن هاي ايالتي و ولايتي در آذربايجان تصريح شده بود و حتي پذيرفت كه تغيير استانداران و نصب فرماندهان نظامي و ژاندارمري با جلب نظر انجمن هاي ايالتي صورت بگيرد . سپس وارد مذاكره با نمايندگان فرقه دموكرات شد و آخرالامر مذاكرات و ملاقات هاي مكرر به عقد قرارداد مصالحه اي در تاريخ 23 خرداد منجر شد . در ماده 3 موافقت نامه آمده است كه «نظر به تحولات اخير در آذربايجان دولت سازمان فعلي «فرقه دموكرات» را كه به عنوان مجلس ملي آذرباجان انتخاب و تشكيل شده است به منزله انجمن ايالتي آذربايجان خواهد شناخت و پس از تشكيل مجلس پانزدهم و تصويب قانون جديد ايالتي و ولايتي كه از طرف دولت پيشنهاد خواهد شد ، انتخابات انجمن ايالتي آذربايجان فوراً شروع خواهد شد .» كه البته هيچ قانوني پيشنهاد نشد ، چرا كه قوام نه فرصت اين كار را پيدا كرد و نه علاقه اي به تامين خواسته هاي آنان داشت .
بعد از آن موضوع انجمن هاي ايالتي و ولايتي به صورت جدي در سالهاي صدرات حاج علي رزم آرا (6 تير 1329 تا اسفند 1329) مطرح شد . رزم آرا در هنگام ارائه برنامه خود به مجلس شورا ، موضوع تغيير و تحول در شيوه اداره كشور و واگذاري كارهاي عمومي به دست مردم از طريق تشكيل انجمن هاي محلي را مطرح و لايحه اي نيز تحت عنوان لايحه خودمختاري ايالات ايران براي تصويب ، تقديم مجلس كرد .
لايحه پيشنهادي رزم آرا كه با قيد يك فوريت تقديم مجلس شد بدين شرح بود : براي اجراي اصول 90 تا 93 متمم قانون اساسي تمامي سازمانهاي اداري استان ها ، شهرستانها ، بخش ها ، دهستان ها ، شهرها و دهات و چگونگي انتخابات و تشكيل انجمن ها و طريقه انتخاب استانداران ، فرمانداران و كليه مأموران محلي و دولتي و دولتي و جزييات ديگر به موجب آيين نامه اي كه به تصويب كميسيون مربوطه مي رسد ،‌ اجرا خواهد شد و از تاريخ نشر آگاهي انتخابات ، انجمن هاي شهرداري موجود منحل و وزارت كشور قائم مقام تمام انجمن ها خواهد بود .
لايحه پيشنهادي رزم آرا از همان ابتدا مورد انتقاد شديد بسياري از شخصيت هاي سياسي از جمله آيت الله كاشاني ،محمد مصدق ، مظفر بقايي و حسي مكي قرار گرفت . مصدق در مخالفت با اين لايحه ضمن تاكيد بر ضرورت تشكيل انجمن هاي ايالتي و ولايتي و سپردن اداره امور محلي به ساكنان آن و اجراي قوانين شهرداري ها ، تصويب لايحه پيشنهادي را در اولويت نمي دانست . از نظر او لازم بود در درجه اول با تصويب قوانين جديدي چون قانون انتخابات ، قانون مطبوعات و تجديد نظر در قانون حكومت نظامي و محدود كردن اختيارات شاه به حقوق مدني و سياسي مردم توجه شود.
مصدق ، رزم آرا را به رياكاري متهم مي كند و معتقد است كه طرح او نقشه كميسيون سه جانبه اي است كه دولت آمريكا و انگليس در دوره چهاردهم مجلس پيشنهاد كردند ، و با مخالفت نمايندگان مجلس مواجه شد و به تصويب نرسيد . به عبارت ديگر طرح رزم آرا ، طرحي است براي تجزيه ايران و گر نه چرا قانون انجمن هاي بلدي كه در مجلس پانزدهم به تصويب رسيد اجرا نمي شود و يا چرا نظامنامه انتخاباتي مجلس اصلاح نمي شود كه نمايندگان حقيقي مردم بتوانند وارد مجلس شوند . بر فرض تصويب قانون انجمن ها ، وقتي كه خود دولت نمايندگان انجمن ها را با نظر خود تعيين كند ، آيا تصور مي شود كه اصلاحاتي به دست انجمن ها ميسر شود
به هر حال با مخالفت هاي گسترده مردم ، نمايندگان مجلس و استيضاح هاي مكرر كابينه ديگر فرصتي به دولت داده نشد تا دنباله لايحه پيشنهادي خود را بگيرد ، تا اينكه در 16 اسفند ماه 1329 مورد سوء قصد قرار گرفت و كشته شد .
پس از كودتاي 28 مرداد 1332 دو سقوط دولت مصدق ، فضل الله :زاهدي (نخست وزير كودتا) با يورش نظامي به نهادهاي مشاركت قانوني توانست موقتاً آرامش را در جامعه برقرار كند ، به نحوي كه ثبات سياسي تا اواخر دهه 1330 يعني در سال هاي نخست وزيري زاهدي ،‌ حسين علاء و منوچهر اقبال ادامه يافت . در اين سالها قوانيني از جمله ، قانون شهرداري ها مورخ 11 تيرماه 1334 و قانون واگذاري امور بهداري به مردم در 6 بهمن 1336 و قانون تشكيل شوراهاي كشاورزي مورخ 13 اسفند ماه 1337 براي شركت دادن مردم در اداره امور كشور ، به تصويب مجلس هجدهم و نوزدهم شوراي ملي رسيد ، ولي مساله انجمن هاي ايالتي و ولايتي بار ديگر و به طور جدي در كابينه اسدالله علم (30 تير 1348 تا 18 اسفند 1342) مطرح شد . علم براي نشان دادن پايبندي خود به قانون اساسي و مشاركت مردم در سرنوشتشان ، اعلاميه اي مبني بر ضرورت برگزاري انتخابات انجمن هاي ايالتي و ولايتي صادر كرد و بدين منظور لايحه جديدي را براي اجراي اصول 92 تا 94 متمم قانون اساسي در باب انجمن هاي ايالتي تهيه و تصويب نمود كه نسبت به نظامنامه انتخاباتي مجلس شورا داراي نكات جديدي بود ،‌ از جمله اينكه از شرايط منتخبان ،قيد مسلمان بودن حذف شده بود و منتخبان ، قيد مسلمان بودن حذف شده بود و منتخبان در مراسم تحليف مي توانستند به كتاب آسماني سوگند ياد كنند ، ديگر اينكه زنان نيز همانند مردان مي توانستند در انتخابات شركت كنند .
تصويب نامه دولت از همان روز انتشار با مخالفت محافل ، شخصيت ها و احزاب سياسي و اقشار مختلف روبرو شد ؛ ولي سازمان يافته ترين موضع انتقادي را علما و مراجع داشتند . در 16 مهر 1341 مراجع طراز اول حوزه علميه قم با ابتكار و رهبري امام خميني (ره) گرد هم جمع شدند و تصميم گرفتند كه اولاً طي تلگرافي از شاه خواسته شود كه در مورد لغو تصويب نامه اقدام نمايد ، ثانياً به علماي مركز و شهرستان ها در مورد تصويب نامه اعلام خطر گردد و ثالثاً با تشكيل جلسات هفتگي وحدت و اتفاق نظر در جهت مبارزه حفظ گردد . بلافاصله هر يك از مراجع به طور جداگانه تلگرافي در خصوص اعتراض به اين لايحه براي شاه فرستادند .
پاسخي كه شاه پس از يك هفته به تلگراف علما مي دهد حاوي دو نكته است ؛ اولاً اينكه او «بيش از هر كس در حفظ شعاير ديني كوشا » است و ثانياً دين از سياست جداست . بنابراين بهتر است آقايان «در ترويج مقررات اسلامي و هدايت افكار عوام» بكوشند . در عين حال شاه اعلام مي كند تلگراف اعتراض علما را براي پيگيري در اختيار دولت قرار مي دهد . از اين تاريخ به بعد اسدالله علم مخاطب اصلي و مستقيم اعتراضات و انتقادات علما ، احزاب و شخصيت هاي سياسي بود ، علماي قم كه از پاسخ شاه قانع نشده بودند در روزهاي آخر مهرماه به صورت جداگانه تلگراف هاي اعتراض آميزي براي شاه و علم فرستادند . حضرت امام و آيات عظام گلپايگاني ، نجفي مرعشي ، شريعتمداري ، خويي و حكيم از جمله برجسته ترين شخصيت هايي بودند كه با تلگراف و نامه خواستار لغو تصويب نامه دولت شدند .
امام در نامه اي به علم ، تعطيلي شوراي ملي را خلاف قانون اساسي و تخلف از احكام اسلام ارزيابي كرده ،‌ آمرانه تصريح مي كند كه علماي اعلام ايران و عتبات عاليات و ساير مسلمانان ساكت نخواهند ماند ، بدين دليل لازم است هر چه زودتر «به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسي گردن نهد و از عواقب وخيم تخلف از قرآن و احكام علماي ملت و زعماي مسلمين بترسد و بدون موجب مملكت را به خطر نيندازد .»
علم كه در ابتدا نسبت به اين اعتراضات بي اعتنا بود سرانجام پس از شش هفته ، در 22 آبان 1341 تلگرافي به سه نفر از مراجع قم يعني آيات عظام گلپايگاني ، نجفي مرعشي و شريعتمداري مخابره كرد و موافقت خود را با خواسته هاي آنان بدين مضمون اعلام داشت :
«1- نظريه دولت در مسأله شرط اسلاميت براي انتخاب كنندگان و انتخاب شوندگان انجمن هاي ايالتي و ولايتي همان نظريه علماي اعلام است .
2- سوگند امانت و صداقت در كارها و مصالح عمومي با قرآن مجيد است .
3- در مساله مسكوت بودن عدم شركت بانوان در انجمن هاي ايالتي و ولايتي كه مورد اعتراض قرار گرفته است دولت نظر آقايان را به مجلسين خواهد بود » .
نكته آخر اينكه انحمن هاي ايالتي و ولايتي در هر زمان و در هر كجا كه تشكيل شد ، به دليل مداخله و نفوذ مستقيم دولت يا افراد ناصالح و متنفذ نتايج مطلوب را ندارد و اغلب موجب هرج و مرج و بي نظمي شد ، قانون بلديه نيز در عمل اجرا نشد ، از اين رو قوانين اداري صدر مشروطيت قبل از آنكه به طور رسمي و قانوني منسوخ شوند ، در عمل تعطيل شدند .
در واقع هدف اساسي بنيانگذاران مشروطيت از تاكيد بر ضرورت تشكيل انجمن هاي ايالتي و ولايتي و بلدي شركت دادن مستقيم مردم در اداره امور محلي خود و جلوگيري از اعمال قدرت مستبدان و حكمرانان محلي بود ، ولي مطالعه تاريخ 72 ساله مشروطيت نشان مي دهد كه هيچگاه هدف آنان تأمين نشد .
تشكيل شوراها به عنوان يكي از برنامه هاي اصلي انقلاب اسلامي در دوران مبارزه از سوي امام خميني رهبر كبير انقلاب عنوان گشت چنانچه در فرماني خطاب به شوراي انقلاب در تاريخ 9/2/1358 فرمودند : درجهت استقرار حكومت مردمي در ايران و حاكميت مردم بر سرنوشت خويش كه از ضرورتهاي نظام جمهوري اسلامي است لازم مي دانم بي درنگ به تهيه آيين نامه اجرايي شوراها برا ي اداره امورمحل شهر و روستا در سراسر ايران اقدام و پس از تصويب به دولت ابلاغ نماييد تا دولت بلافاصله به مرحله اجرا در آورد و طي بياناتي در تاريخ 7/2/1358 فرمودند:
« شوراها بايد در همه جا باشد و هر جايي خودش منطقه خود را اداره كند.»
و اين موضوع به يكي از خواست هاي مردم در طول دوران مبارزه تبديل گرديد . با پيروزي انقلاب اسلامي و تشكيل اولين مجلس خبرگان براي تدوين قانون اساسي و با تلاش پيگير و مجدانه حضرت آيت الله طالقاني اصل ششم ، هفتم و اصول يكصدم الي يكصد و ششم قانون اساسي موضوع شوراهاي اسلامي به عنوان يكي از اركان نظام جمهوري اسلامي ايران مطرح و تصويب گرديد .
يكي از دستاوردهاي مهم انقلاب اسلامي ايران ، ايجاد شوراهاي اسلامي است كه از مظاهر دموكراسي و حاكميت مردم به شمار مي رود. هدف ازتشكيل اين شوراها شركت دادن مردم در اداره امور است . از پايين ترين سطح جامعه تا بالاترين سطح آن ( ده ، شهر، بخش، شهرستان، استان و كشور ) و در تمام واحدهاي سازماني و واحدهاي كار در( در موسسات ، كارخانجات ، سازمانهاي دولتي و مراكز آموزشي ) تا مردم به اداره امور شهر و محلي كه در آن زندگي مي كنند و يا سازماني كه در آن كار مي كنند علاقمند شوند و نسبت به آن احساس شخصيت و مسئوليت كنند . علاوه بر اين ، از اين طريق زمينه بحث و گفتگو در سطح محلي و ملي ، براي همه افراد و همه گروهها فراهم شود و مسائل و مشكلات اجتماعي به روشني و با بي غرضي و با ديدي انتقادي مطرح و براي آنها راه حل هاي مناسب و سازنده پيدا شود و بالاخره روابط سالم و مردمي جايگزين روابط شخصي و بروكراسي پيچيده و استبدادي گردد .
بديهي است در فضاي بسته و نفوذ ناپذير و در پشت درهاي بسته ، بين دستگاه رهبري و مردم تفاهم بوجود نمي آيد و گردانندگان امور نمي توانند از حدود عقايد و افكار و خواسته ها و تمايلات افراد آگاهي يابند، در نتيجه مسائل در پشت هاله اي از ابهام ، سوء تفاهم و ريا و تزوير باقي مي ماند.
شوراهاي اداري و كارگري در بحبوحه انقلاب و درزماني كه پيكار بين انقلابيون و رژيم گذشته ادامه داشت، در سازمانها و موسسات ، كارخانجات و مراكز آموزشي و محلات شهرها ، به نام شوراها ، كميته ها ، هيئت ها بوجود آمد و نقش آنها ابتدا سازمان دادن به رهبري تظاهرات ، راهپيمايي ها ، اعتصابها و به طور كلي مبارزه با رژيم گذشته بود . درآن ايام كه همه چيز از هم پاشيده بود اين شوراها شبكه عظيمي از نيروي فعال و متحرك را تشكيل مي دادند و به طور موقت، مديريت دستگاهها وسازمانهاي مربوطه رابر عهده گرفتند تا آن كه دولت موقت انقلابي توانست رشته امور را به دست گيرد . چون وجود اين شوراها براساس ضوابط معيني نبود، براي جلوگيري از تداخل و لوث شدن مسئوليتها لايحه قانوني شوراهاي محلي در 14/4/1358 و قانون انتخابات شوراي شهر و طريقه اداره آن در 14/4/1358 و تصويب نامه هيئت وزيران درباره اصول تشكيل شوراهاي كاركنان در موسسات دولتي و خصوصي در 15/7/1358 تصويب و به دولت ابلاغ شد. اين مقررات قبل از آنكه به مرحله اجرا درآيند جاي خود رابه قانون تشكيلات شوراهاي اسلامي مورخ 1/9/1361 و اصلاحيه هاي آن داد . از سال 1361 بنا به تصويب هيئت وزيران و مجلس شوراي اسلامي شوراهاي روستايي توسط جهادسازندگي و زير نظر وزارت كشور در روستاها تشكيل گرديد اين روند تا سال 1365 ادامه داشت كه توانست حركت سازندگي و محروميت زدايي جهاد سازندگي و ساير نهادها و ارگانهاي دولتي در سطح روستاهاي كشور را با مديريت و جلب مشاركت مردم در انجام برنامه هاي عمراني و اقتصادي روستاها بعد از انقلاب قابل توجه است . لكن با توجه به مشكلات كشور از جمله جنگ تحميلي علي رغم توجه دولت بر برهه هاي مختلف امكان اجراي قانون انتخابات تا سال1377 فراهم نگرديد و مجلس بعد از چند بار انجام اصلاحيه بر قانون انتخابات شوراها در اول خرداد 1375 قانون تشكيلات وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي را از تصويب گذراند.
در 17 اسفند سال 1377 اولين دوره انتخابات سراسري شوراهاي اسلامي كشور با استقبال چشمگير مردم در بيش از 40000 حوزه انتخاباتي برگزار گرديد و نهايتاً حدود 200 هزار نفر از منتخبين مردم جهت اداره امور شهرها و روستاهاي كشور به عنوان عضو شوراي اسلامي شهر يا روستا برگزيده شدند .
شروع به كار شوراهاي اسلامي از 9 ارديبهشت سال 1378 و همزمان با پيام تاريخي حضرت امام در خصوص شوراها و با صدور پيام ويژه اي از سوي مقام معظم رهبري آغاز گرديد و امروز شاهد فعاليت گسترده اين نهاد مردمي در كل كشور هستيم .
http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: شورای اسلامی شهر اصفهان


وظايف و اختيارات شوراي اسلامي شهر
یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 15:4 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
وظايف و اختيارات شوراي اسلامي شهر

در قانون اساسي وظايف و اختيارات شوراي اسلامي شهر به شرح زير ميباشد 1- انتخاب شهردار براي مدت چهار سال
تبصره 1- شوراي اسلامي شهر موظف است بلافاصله پس از رسميت يافتن نسبت به انتخاب شهردار واجد شرايط اقدام نمايد.
تبصره 2- شهردار نمي‌تواند همزمان عضو شوراي شهر باشد.
تبصره 3- نصب شهرداران در شهرها با جمعيت بيشتر از دويست هزار نفر و مراكز استان بنا به پيشنهاد شوراي شهر و حكم وزير كشور و در ساير شهرها به پيشنهاد شوراي شهر و حكم استاندار صورت مي‌گيرد.
تبصره 4- دوره خدمت شهردار در موارد زير خاتمه مي‌پذيرد.
o استعفاي كتبي با تصويب شورا
o بركناري توسط شوراي شهر با رعايت مقررات قانوني
o تعليق طبق مقررات قانوني
o فقدان هر يك از شرايط احراز سمت شهردار به تشخيص شوراي شهر.
2- بررسی و شناخت کمبودها ، نيازها و نارساييهای اجتماعی ، فرهنگی ، آموزشی ، بهداشتی ، اقتصادی و رفاهی حوزه انتخابيه و تهيه طرحهاو پيشنهادهاي اصلاحي و راه حلهاي كاربردي در اين زمينه‌هاجهت برنامه‌ريزي و ارائه آن به مقامات مسئول ذيربط
3- نظارت بر حسن اجراي مصوبات شورا و طرحهاي مصوب در امور شهرداري و ساير سازمانهاي خدماتي در صورتي كه اين نظارت مخل جريان عادي اين امور نگردد.
4- همكاري با مسئولين اجرايي و نهادها و سازمانهاي مملكتي در زمينه‌هاي مختلف اجتماعي، فرهنگي، آموزشي، اقتصادي و عمراني بنا به درخواست آنان.
5- برنامه‌ريزي در خصوص مشاركت مردم در انجام خدمات اجتماعي، اقتصادي، عمراني، فرهنگي، آموزشي و ساير امور رفاهي با موافقت دستگاههاي ذيربط.
6- تشويق و ترغيب مردم در خصوص گسترش مراكز تفريحي، ورزشي و فرهنگي با هماهنگي دستگاههاي ذيربط.
7- اقدام در خصوص تشكيل انجمنها و نهادهاي اجتماعي، امدادي، ارشادي و تاسيس تعاونيهاي توليد و توزيع و مصرف، نيز انجام آمارگيري، تحقيقات محلي و توزيع ارزاق عمومي با توافق دستگاههاي ذيربط.
8- نظارت بر حسن اداره و حفظ سرمايه و داراييهاي نقدي، جنسي و اموال منقول و غيرمنقول شهرداري و همچنين نظارت بر حساب درآمد و هزينه آنها به گونه‌اي كه مخل جريان عادي امور شهرداري نباشد.
9- تصويب آيين نامه‌هاي پيشنهادي شهرداري پس از رسيدگي به آنها با رعايت دستورالعملهاي وزارت كشور.
10- تاييد صورت جامع درآمد و هزينه شهرداري كه هر شش ماه يكبار توسط شهرداري تهيه مي‌شود و انتشار آن براي اطلاع عمومي و ارسال نسخه‌اي از آن به وزارت كشور.
11- همكاري با شهرداري جهت تصويب طرح حدود شهر با رعايت طرحهاي هادي و جامع شهرسازي پس از تهيه آن توسط شهرداري با تاييد وزارت كشور و وزارت مسكن و شهرسازي.
12- تصويب بودجه، اصلاح و متمم بودجه سالانه شهرداري و موسسات و شركتهاي وابسته به شهرداري با رعايت آيين نامه مالي شهرداريها و همچنين تصويب بودجه شوراي شهر.
تبصره – كليه درآمدهاي شهرداري به حسابهايي كه با تاييد شوراي شهر در بانكها افتتاح مي‌شود واريز و طبق قوانين مربوطه هزينه خواهد شد.
13- تصويب وامهاي پيشنهادي شهرداري پس از بررسي دقيق نسبت به مبلغ، مدت و ميزان كارمزد.
14- تصويب معاملات و نظارت بر آنها اعم از خريد، فروش، مقاطعه، اجاره و استيجاره كه به نام شهر و شهرداري صورت مي‌پذيرد با در نظر گرفتن صرفه و صلاح و با رعايت مقررات آيين نامه مالي و معاملات شهرداري.
تبصره – به منظور تسريع در پيشرفت امور شهرداري، شورا مي‌تواند اختيار تصويب و انجام معاملات را تا ميزان معيني با رعايت آيين نامه معاملات شهرداري به شهردار واگذار نمايد.
15- تصويب اساسنامه موسسات و شركتهاي وابسته به شهرداري با تاييد و موافقت وزارت كشور.
16- تصويب لوايح برقراري يا لغو عوارض شهر و همچنين تغيير نوع و ميزان آن با در نظر گرفتن سياست عمومي دولت كه از سوي وزارت كشور اعلام مي‌شود.
17- نظارت بر حسن جريان دعاوي مربوط به شهرداري.
18- نظارت بر امور بهداشت حوزه شهر.
19- نظارت بر امور تماشاخانه‌ها، سينماها، و ديگر اماكن عمومي، كه توسط بخش خصوصي، تعاوني و يا دولتي اداره مي‌شود با وضع و تدوين مقررات خاص براي حسن ترتيب، نظافت و بهداشت اين قبيل موسسات بر طبق پيشنهاد شهرداري و اتخاذ تدابير احتياطي جهت جلوگيري از خطر آتش‌سوزي و مانند آن.
20- تصويب مقررات لازم جهت اراضي غيرمحصور شهري از نظر بهداشت و آسايش عمومي و عمران و زيبايي شهر.
21- نظارت بر ايجاد گورستان، غسالخانه و تهيه وسايل حمل اموات مطابق با اصول بهداشت و توسعه شهر.
22- وضع مقررات و نظارت بر حفر مجاري و مسيرهاي تاسيسات شهري.
23- نظارت بر اجراي طرحهاي مربوط به ايجاد و توسعه معابر، خيابانها، ميادين و فضاهاي سبز و تاسيسات عمومي شهر بر طبق مقررات موضوعه.
24- تصويب نامگذاري معابر، ميادين، خيابانها، كوچه و كوي در حوزه شهري و همچنين تغيير نام آنها.
25- تصويب مقررات لازم به پيشنهاد شهرداري جهت نوشتن هر نوع مطلب و يا الصاق هر نوع نوشته و آگهي و تابلو بر روي ديوارهاي شهر با رعايت مقررات موضوعه و انتشار آن براي اطلاع عموم.
26- تصويب نرخ خدمات ارائه شده توسط شهرداري و سازمانهاي وابسته به آن با رعايت آيين نامه مالي و معاملات شهرداريها.
27- تصويب نرخ كرايه وسايل نقليه درون شهري.
28- وضع مقررات مربوط به ايجاد و اداره ميدانهاي عمومي توسط شهرداري براي خريد و فروش مايحتاج عمومي با رعايت مقررات موضوعه.
29- وضع مقررات لازم در مورد تشريك مساعي شهرداري با ادارات و بنگاههاي ذيربط براي داير كردن نمايشگاههاي كشاورزي، هنري، بازرگاني و غيره.
تبصره 1- در كليه قوانين و مقرراتي كه انجمن شهر عهده‌دار وظايفي بوده است شوراي اسلامي شهر با رعايت مقررات اين قانون بعد از يك سال از تاريخ تصويب جانشين انجمن شهر خواهد بود.
تبصره 2- وزارت خانه‌ها و موسسات دولتي و وابسته به دولت و سازمانهايي كه شمول قانون بر آنها مستلزم ذكر نام است موظف‌اند در طول مدت يك سال مذكور در تبصره فوق با بررسي قوانين و مقررات مربوط به خود هر كجا نامي از انجمن شهر سابق آمده و وظايفي را به آن محول نموده است جهت اصلاح اين گونه موارد لايحه اصلاحي به مجلس شوراي اسلامي ارائه نمايند.
30- نظارت بر حسن اداره امور مالی شهرداری و کليه سازمانها ، موسسات ، شرکتهای وابسته و تابعه شهرداری و حفظ سرمايه ، دارايي ها ، اموال عمومی و اختصاصی شهرداری ، و همچنين نظارت بر حساب درآمد و هزينه آنها با انتخاب حسابرس رسمی و اعلام موارد نقض و تخلف به شهردار و |يگيريهای لازم بر اساس مقررات قانونی
تبصره - کليه پرداختهای شهرداری در حدود بودجه مصوب با اسناد مثبته و با رعايت مقررات مالی و معاملاتی شهرداری به عمل می آيد که اين اسناد بايد به امضای شهردار و ذي حساب يا قائم مقام آنان که مورد تآئيد شورا یشهر باشند برسد.
31- شورا موظف است در پايان هر سال مالی صورت بودجه و هزينه خود را جهت اطلاع عموم منتشر نمايد و نسخه ای از آن را جهت بررسی بع شئرای شهرستا ن و استا ن ارسال کند.
32- واحدهای شهرستانی کليه سازمانها و موسسات دولتی و موسسات عمومی غير دولتی که در زمينه ارائه خدمات شهری وظايفی را بر عهده دارند ، موظفند برنامه سالانه خود را در خصوص خدمات شهری که در چهارچوب اعتبارات و بودجه سالانه خود تنظيم شده به شورا ارائه نمايند.
33- همکار یبا شورای تآمين شهرستان در حدود قوانين و مقررات
34- بررسی و تآئيد طرحهای هادی و جامع شهرسازی و تفصيلي و حريم و محدوده قانونی شهرها پس از ارائه آن توسط شهرداری و ارسال به مراجع ذی ربط قانونی جهت تصويب نهايی /س

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:راسخون


روز شوراها
یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 15:3 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
روز شوراها

چکیده

مشورت، یکی از مسائل بسیار مهم در دین مبین اسلام است، به گونه‏ای که در جامعه اسلامی، رهبران به مشورت کردن با افراد با صلاحیت امر شده‏اند. در این مقاله، نویسنده محترم به مناسبت روز شوراها، به جنبه‏های گوناگون شورا و مشورت از دیدگاه اسلام پرداخته است.

اشاره

انسان، موجودی اجتماعی است که نیازها و خواسته‏های او جز با همکاری و تبادل نظر فکری دیگران برآورده نمی‏شود. نوآوری‏های بزرگ و بهره‏برداری از آنها، حاصل کمک و هم‏فکری انسان‏ها با همدیگر است.
پیشرفت دانش و فن‏آوری، ضرورت این کار جمعی و تبادل اطلاعات را میان انسان‏ها، ملت‏ها و دولت‏ها بیشتر نمایان می‏سازد. تصمیم‏گیری‏های اجتماعی در جنبه‏های گوناگون سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی زمانی دقیق‏تر و درست‏تر خواهد بود که افراد صاحب‏نظر در تنظیم آن بیشتر شرکت کنند و از نظرخواهی و تبادل اندیشه‏های گوناگون بهره گرفته شود. برخورد اندیشه‏ها به صورت صحیح و پیوسته، می‏تواند نارسایی‏های تصمیم‏گیری و اجرا را از بین ببرد و نتایج به دست آمده را هر چه کامل‏تر و دقیق‏تر کند.

نقش شورا در جامعه

مشورت، یکی از ارکان مهم سلامت تصمیم‏گیری‏هاست. جامعه‏ای که سنت مشورت در آن حاکم نیست، در تب و تاب خودمحوری می‏سوزد، ولی در جامعه‏ای که در آن هم‏فکری و نظرخواهی، اصلی یقینی است و از اجزای ضروری حیات آن به شمار می‏آید، بهترین راه و کامل‏ترین مسیر در برابر افراد گشوده خواهد شد.
پیامبر اعظم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نیز می‏فرماید: «هیچ قومی مشورت نکردند جز آنکه به بهترین امور هدایت یافتند.» آنان که گرفتار خودرأیی و استبدادند، در اشتباه به سر می‏برند و تنش‏های اجتماعی و سیاسی می‏آفرینند. نبود سنت مشورت در جامعه، رشد افکار را متوقف می‏سازد و چنین مردمی، شایستگی زندگی حقیقی را از دست می‏دهند.

پیشینه شورا

مشورت، یکی از مسائل مهمی است که خداوند در قرآن کریم، بارها ضرورت و نیازمندی به آن را با شیوه‏های گوناگون و واژه‏های مختلف بیان و عمل به آن را سفارش کرده است. بر اساس آیات قرآنی، مسئله شورا، به اسلام اختصاص ندارد. در برخی آیات، از افرادی سخن به میان آمده است که در امور گوناگون با اطرافیان خود مشاوره می‏کردند. از جمله این آیات، به واکنش بلقیس، ملکه سبأ در برابر نامه حضرت سلیمان علیه‏السلام می‏توان اشاره داشت که با بزرگان قوم خود مشورت کرد و از آنان نظر خواست.

اهمیت مشاوره در اسلام

موضوع مشاوره در اسلام اهمیت خاصی دارد تا آنجا که حتی در قرآن کریم، سوره‏ای به نام «شورا» نام‏گذاری شده است. در دیدگاه اسلام، مشورت کردن افزون بر هدایت انسان، او را از تنگناها می‏رهاند. در انجام امور، نیرومند می‏سازد، مایه برکت و فهم بصیرت انسان می‏گردد، او را به رضای خالق نزدیک می‏کند و به رأی خالص می‏رساند. آیه «وَ أَمْرَهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ» در مکه و آیه «وَ شَاوِرْهُمْ فِی الأَْمْرَ» در مدینه نازل شده است؛ یعنی دین اسلام هم در شرایط خفقان مکه و هم در دوران تشکیل حکومت در مدینه، به مشورت سفارش می‏کند.

جایگاه شورا در نظام سیاسی اسلام

هدف از حکومت اسلامی، اجرای احکام اسلام و اداره امور مسلمانان بر اساس قوانین عادلانه اسلام است؛ زیرا اسلام، تمام نیازهای فردی، خانوادگی و اجتماعی بشر و سعادت وی را در دنیا و آخرت پیش‏بینی کرده است. هدف قرآن از تأکید بر مشورت این است که اساس شورا و مشورت در شریعت اسلام، همواره پابرجا و جاویدان بماند؛ زیرا مشورت، موجب تبادل نظر، یک‏پارچگی افکار، روشن شدن امور و اطمینان خاطر در برطرف ساختن خطا می‏گردد و ترک آن ستمی بزرگ بر جامعه و امت اسلام است. در حکومت اسلامی ضرورت دارد دولت‏مردان برای حل بسیاری از مسائل اجتماعی و تأمین مصلحت‏های عمومی، با افراد باصلاحیت به مشاوره بنشینند و بر پایه آن تصمیم‏گیری کنند.

محدوده مجاز برای مشورت

در اسلام، شورا و مشاوره زمانی موضوعیت می‏یابد که حکم و قانونی وجود نداشته باشد. وقتی حکم خدا و قوانین و مقررات اسلام یا فرمان صریح پیامبر و معصومان وجود دارد، نمی‏توان مشاوره کرد و آن احکام و قوانین باید بدون هیچ‏گونه تردید و تأملی اجرا شود. قرآن در این زمینه می‏فرماید: «هیچ مرد و زن با ایمانی را در کاری که خدا و رسول حکم کنند، اراده و اختیاری نیست (که رأی خلافی اظهار کنند) و هر کس نافرمانی خدا و رسول کند، دانسته، به گمراهیِ سختی افتاده است.» ازاین‏رو، موضوع شورا و مشورت در اموری جاری می‏شود که اسلام، نظر قاطع و تعیین‏کننده‏ای نداده باشد.

هدف مشورت

الف) جلوگیری از پیدایش خودکامگی و استبداد

اگر در خانه، سازمان و اجتماع، همه افراد امکان اظهار نظر داشته باشند و اجازه دخالت در سرنوشت خود را بیابند، راه بر خودمحوری‏ها، خودکامگی‏ها و تفکر استبدادی بسته می‏شود. از این روست که امام علی علیه‏السلام ، استبداد را در برابر مشاوره قرار می‏دهد.

ب) شناخت خط

وقتی از راه مشورت‏خواهی به افراد دیگر اجازه اظهار نظر می‏دهیم، افراد می‏توانند مثل آیینه، عیب‏های ما را نشان دهند و خطاهایمان را به ما بشناسانند. این عمل وقتی اهمیت بیشتری می‏یابد که خطاهای اجتماعی فرد، به دلیل تعصب فردی، کم بودن تجربه، نداشتن اطلاعات کافی و غفلت از واقعیت‏ها از دید او پنهان بماند. این موضوع در مورد امور جمعی و سازمانی نیز کاملاً صدق می‏کند. از این رو، امام علی علیه‏السلام می‏فرماید: «کسی که از دیدگاه‏های دیگران استقبال می‏کند، موارد اشتباه و خطا را خواهد شناخت».

ج) احساس شخصیت و مسئولیت

وقتی افراد در امور جمعی که به آنها و سرنوشتشان مربوط است، شرکت کنند و در تدوین و اجرای امور، تحقق اهداف و نظارت بر اجرای آنها سهیم باشند، در مورد موفقیت آنها و دست‏یابی به نتایج قابل قبول، احساس مسئولیت می‏کنند. احساس مسئولیت در افراد، پشتوانه بزرگی برای تحقق اهداف و موفقیت برنامه‏هاست، چنان که امام علی علیه‏السلام می‏فرماید: «هیچ پشتوانه‏ای مثل مشورت نیست».

د) تأمین منافع جمع

وقتی در اموری که به جمع مربوط می‏شود، تصمیم‏گیری‏ها از راه مشاوره و بررسی دیدگاه‏های جمع، به ویژه افراد آگاه و صاحب‏نظر گرفته شود، امکان دخالت هواهای نفسانی و منافع فردی به کمترین حد می‏رسد؛ چرا که لازمه احترام به آرای دیگران، نادیده گرفتن خواسته‏های شخصی است. بدین ترتیب، تصمیم‏گیری جمعی و مشاوره با اعضای یک مجموعه، نتایج کار را به مصلحت آن مجموعه نزدیک‏تر می‏کند.

و) تأمین تکیه‏گاه در تصمیم‏گیری

وقتی در تدوین شاخص‏ها، طراحی اهداف، تنظیم روش‏های دست‏یابی به اهداف و حتی شیوه نظارت بر اجرا، دیدگاه‏های اصلاحی اعضای مجموعه به کار گرفته شود، نوعی ضمانت و تکیه‏گاه برای اجرای درست آنها خواهد بود. این موضوع به ویژه وقتی اهمیت می‏یابد که در مجموعه، به تغییر و تحول نیاز باشد؛ زیرا معمولاً افراد آن مجموعه، در مقابل تغییر و تحول، مقاومت نشان خواهند داد. البته در صورت رعایت اصل مشارکت و مشاوره، افراد مجموعه کمتر موقعیت خود را در خطر می‏بینند و با مراحل کار آشنا می‏شوند و به جای مقاومت، راه تغییر را آسان‏تر می‏کنند. بهره‏گیری از دیدگاه‏های بهتر، تضمین پویایی فرد و مجموعه و نیز هدایت و اصلاح کژی‏ها، از دیگر فایده‏های مشورت کردن است.

ویژگی‏های مشاور

اسلام اجازه نمی‏دهد با هر کس مشورت کنیم، بلکه کسانی را معرفی می‏کند که صلاحیت این کار را داشته باشند. در سخنان پیشوایان حق، مجموعه‏ای از صفات عنوان شده که چنانچه فرد دارای آن صفات باشد، مناسب مشورت کردن است. خداترسی، تقوای الهی، رازداری، تعقل، تجربه و دانش، از جمله ویژگی‏های مشاور خوب است. در مقابل این ویژگی‏ها، صفات دیگری مطرح می‏شود که نباید در وجود مشاور باشد که ترس، بخل، حرص، دروغ‏گویی، حماقت و جهل از آن جمله‏اند.

وظیفه مشاور

در دیدگاه اسلام، مشاور وظایفی دارد که باید بدان عمل کند. مشاور باید صادق، امین و خیرخواه باشد. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «هر کس از برادر مسلمانش مشورت خواهد و او جز آنچه خیر و رشد اوست، نظر دهد، به او خیانت کرده است.» مشورت‏کننده نیز باید پس از آنکه با فردی با صفات لازم مشورت کرد، نظر او را بپذیرد و به کار بندد. پیامبر اعظم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در این‏باره فرمود: «هرگاه انسان عاقلِ خیرخواهی نظر مشورتی داد، بپذیر و از مخالفت با آرای چنین افرادی بپرهیز که بی‏گمان، نتیجه آن هلاکت است».
http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: سایت حوزه


10 نكته‌اي كه هر زن و شوهری بايد بدانند
یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 14:57 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
10نكته‌اي كه بايد هر زن و شوهری بدانند

تصور كنيد كه دو كودك در حال بازي هستند. يك دفعه صداي فريادشان بلند مي‌شود كه: ازت بدم مياد ... ازت متنفرم ... اما چند دقيقه بعد باز هم مي‌بينيد كه دارند با هم بازي مي‌كنند و خوشحالند. گاهی دو آدم بزرگسال هم در روابط‌شان به همين شكل هستند. فقط كافي است در نيمكت كنارشان بنشينيد و آنها را نگاه كنيد. تا به حال اين تجربه را داشته‌ايد؟ سؤال جالب اينجاست چه اتفاقي براي كودكان مي‌افتد که ‌آنها 5 دقيقه پيش دشمن بودند و در حال حاضر باز هم  با هم بازي مي‌كنند؟ جواب اين سؤال ساده است. آنها شادي را به جاي برقراري عدالت انتخاب مي‌كنند. آنها لحظه‌شان را مي‌بينند و سعي مي‌كنند  از بازي‌شان لذت ببرند..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، زناشویی، تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: روابط عاشقانه, عذرت خواهی, استرس, خوب گوش دادن
ریشه این همه شیطنت کودکان، کجاست؟
یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 9:5 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
ریشه این همه شیطنت کجاست؟

برخی از والدین با دیدن پرتحرکی فرزندان خود به بیش فعالی آنها مشکوک می شوند اما باید دانست که جنب و جوش زیاد نشانه قانع کننده ای برای این اختلال نیست..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: كودك
:: برچسب‌ها: شیطنت, بیش فعالی, فرزندان, والدین
مرورى بر واقعه شكست آمريكا در طبس‏
یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 1:54 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
مرورى بر واقعه شكست آمريكا در طبس‏

انقلاب اسلامى ايران از ابتداى شكل‏گيرى تا كنون، همواره با تهديدات بسيار جدى نظام سلطه جهانى روبه‏رو بوده و با اتكا به ايمان الهى و پشتوانه عظيم مردمى توانسته است ضمن كنار زدن اين موانع، در مسير تكامل و تحقق اهداف متعالى خويش گام بردارد. يكى از اين تهديدات، حمله نظامى آمريكا به طبس، در جهت آزادسازى جاسوسان خود و براندازى نظام اسلامى ايران بود كه با امدادهاى غيبى الهى با شكست روبه‏رو شد؛ حادثه‏اى كه همواره تجربه تلخى براى آمريكاييان و چراغى فروزان براى مردم ايران در اعتقاد به حقانيت نظام اسلامى و ايستادگى در مقابل توطئه‏هاى دشمنان بوده است.

زمينه‏ها و اهداف حمله نظامى آمريكا به طبس‏

پيروزى انقلاب اسلامى و تشكيل جمهورى اسلامى بر اساس آموزه‏هاى اصيل دينى، علاوه بر اين كه نظام حاكم بر مقولات دولت، ملت و ساختار حكومت را به چالش كشيد، با تبديل شدن به يك عامل مهم منطقه‏اى و با شعار وحدت جهان اسلام و درهم نورديدن مرزهاى جغرافيايى كشورهاى مسلمان، استراتژى‏هاى امنيتى و منافع منطقه‏اى آمريكا را با شكست روبه‏رو ساخت.
آمريكا كه تمام تلاش خود را در حمايت از رژيم شاه و جلوگيرى از پيروزى انقلاب به كار بسته بود، با پيروزى انقلاب اسلامى، سفارت خود را به پايگاهى براى طراحى و اجراى توطئه عليه انقلاب تبديل كرد، تا بتواند آن بخش از اقداماتش را كه مى‏توانست در پوشش ديپلماتيك براى شكست يا به انحراف كشاندن نظام نوپاى اسلامى انجام دهد، با مركزيت سفارت به اجرا درآورد. افسران سازمان سيا (CIA) با استفاده از شرايط نابسامان بعد از انقلاب و درهم ريختگى و نامشخص بودن حوزه مسئوليت‏ها كه نتيجه طبيعى هر انقلابى است، سعى كردند تا با نفوذ در مناطق كليدى و حساس انقلاب اسلامى، از تعميق و گسترش هر چه بيشتر آن جلوگيرى كنند. سفارت آمريكا با ايجاد شبكه‏هاى جاسوسى و اطلاعاتى در پى آن بود تا با بحران‏آفرينى، تضعيف نيروهاى اصيل انقلاب و جايگاه و شخصيت حضرت امام و همچنين ايجاد گسست و شكاف ميان رهبرى و نسل جوان، فعال‏ترين و انقلابى‏ترين نيروهاى جامعه را از رهبرى دور كند تا بتواند با تأثير بر آنها و نفوذ در ارتش، حركت انقلابى مردم ايران را آسيب‏پذير كند. از اين رو، مسئولان سفارت آمريكا در پى آن بودند تا با برقرارى ارتباط با مسئولان دولت موقت - كه اكثراً غرب گرا بودند - راه رسيدن به اهدافشان را هموار كنند. آن گونه كه اسناد لانه جاسوسى نيز آشكار ساخت، دولت آمريكا در پى آن بود تا با ايجاد ائتلافى از ليبرال‏هاى سياسى، چهره‏هاى دينى ميانه‏رو، سكولارها، ملى‏گرايان و سران ارتشى متمايل به غرب، تحت لواى دولت موقت، نيروهاى وفادار به امام را به تدريج از صحنه سياسى كشور حذف كند.
توطئه‏هاى آمريكا در جهت شكست انقلاب مردم ايران و از سوى ديگر ورود شاه به آمريكا، با اجازه كارتر رئيس جمهور اين كشور، فصل جديدى را در روابط ايران و آمريكا به وجود آورد كه موجب افزايش بى‏اعتمادى و نفرت شديد مردم ايران از آمريكا شد. در 4 نوامبر 1979 (13 آبان 1358) تقريباً دو هفته پس از ورود شاه به آمريكا و سه روز پس از ديدار بازرگان با برژينسكى در الجزاير، گروهى از دانشجويان دانشگاه‏هاى ايران كه بعدها به «دانشجويان مسلمان پيرو خط امام» معروف شدند، به سفارت آمريكا در تهران حمله كردند و 53 آمريكايى را به گروگان گرفتند. اين عمل از طرف حضرت امام مورد تأييد قرار گرفت و وى تسخير لانه جاسوسى آمريكا را انقلابى بزرگ‏تر از انقلاب اول ناميد. تصرف سفارت آمريكا، پيامدهاى ناگوارى را براى آمريكا به دنبال داشت كه عبارت بودند از:
1. شكسته شدن ابهت و حيثيت پوشالى آمريكا، در سطح جهان و به ويژه منطقه.
2. افشا شدن دخالت پنهان و آشكار آمريكا، در حمايت از رژيم ستم شاهى.
3. افشا شدن توطئه‏هاى گوناگون آمريكا براى براندازى نظام جمهورى اسلامى.
4. رسوايى عناصر وابسته به غرب و گروهك‏هاى ضدانقلاب و در نتيجه شكست دولت موقت و احزاب و گروه‏هاى وابسته به استكبار.
5. به نمايش درآمدن قدرت و عزت مردم شجاع ايران در صحنه جهانى.
6. زير سؤال رفتن داعيه رهبرى جهانى آمريكا و آشنايى ملت‏هاى مظلوم جهان با چهره كريه آمريكا و جرأت پيدا كردن مستضعفان جهان براى قيام بر عليه منافع آمريكا در سطح جهانى.
7. اشغال سفارت آمريكا كه در واقع تير خلاصى بر دولت موقت نيز بود. در نتيجه اين اقدام انقلابى، قدرت متزلزل دولت موقت رو به افول گذاشت و همگام با آن، اساس همكارى‏هاى استراتژيك ايران و ايالات متحده فرو پاشيد. بازرگان، دو روز پس از اين حادثه از سمت نخست وزيرى استعفا كرد كه بلافاصله توسط امام پذيرفته شد و وظايف دولت موقت به شوراى انقلاب، منتقل شد.
اشغال سفارت آمريكا در تهران، حذف دولت موقت از صحنه اجرايى كشور، تثبيت پايه‏هاى قدرت و حاكميت انقلابيون مذهبى و استمرار ماجراى گروگان‏گيرى و شكست كوشش‏هاى ديپلماتيك و طرح‏هاى آمريكا جهت آزادسازى جاسوسان خويش، موجب بحرانى بزرگ و اختلاف نظر در دستگاه ديپلماسى آمريكا، پيرامون نحوه برخورد با انقلاب و نظام جمهورى اسلامى گرديد. در اين ميان، شوراى امنيت ملى آمريكا به سرپرستى برژينسكى طرفدار اقدامات قاطع نظامى عليه انقلاب اسلامى شد. برژيسكى مى‏گويد: روز 11 آوريل (22 فروردين)، جيمى كارتر، رئيس جمهور وقت آمريكا، در جلسه اضطرارى شوراى امنيت ملى گفت: به نظرم امكان خلاصى گروگان‏ها بسيار بعيد به نظر مى‏رسد و ما بايستى حاكميت خود را اعمال كنيم. كارتر تأكيد كرد: «من مى‏خواهم به محض آزاد شدن افرادمان، ايرانى‏ها را تنبيه كنم؛ واقعاً به آنها ضربه زنم. آنها بايد بدانند كه نمى‏توانند ما را به بازى بگيرند.از ديدگاه مايلز كاپلند يكى از دست اندركاران سابق دستگاه اطلاعاتى آمريكا و همكار روزولت در كودتاى 28 مرداد 32 در ايران «هدف از تهاجم طبس، تنها آزادى گروگان‏ها نبود؛ بلكه كودتا براى سرنگونى رژيم ايران، هدف اصلى اين عمليات بوده است».
در واقع آمريكا قصد داشت تا تحت پوشش نجات گروگان‏ها و با استفاده از نيروى كماندويى و عناصر ضدانقلابى در داخل كشور، به سفارتخانه و وزارت امور خارجه حمله كند و سپس به مراكز حساس دولتى كشور، به ويژه محل سكونت امام حمله كند تا با سقوط اين مراكز، جهت‏گيرى براندازى را عملى كند.

شرح عمليات پنجه عقاب

شاخص‏ترين تصميم آمريكا در مورد حمله به ايران و آزادى گروگان‏هاى آمريكايى، طرح نجات با نام «پنجه عقاب» از طرف كارتر بود كه قرار بود در 4 ارديبهشت 59 (24 آوريل 1980) با استفاده از پيشرفته‏ترين امكانات نظامى اين كشور و كمك‏هاى كشورهاى عربى و همسايه طرفدار آمريكا و گروهى از كماندوهاى آمريكايى و عناصر مخالف انقلاب اسلامى به مرحله اجرا در آيد.
در راستاى پياده شدن دستور ياد شده، يك ماه پس از فتح لانه جاسوسى، نود نفر از كماندوهاى آمريكايى، موسوم به «دلتا» به فرماندهى سرهنگ چارلى بكويث و سرگرد ميدوز به ايالت «آريزونا»ى آمريكا كه تقريباً شرايط كويرى ايران را دارا بود و نيز در محل‏هايى كه شبيه سفارت آمريكا ساخته شده بودند، اعزام شدند تا آخرين مرحله تمرين و آموزش خود را در شرايط و موقعيت مشابه ايران بگذرانند. از سوى ديگر، گروه‏هاى ويژه سرّى كه براى پشتيبانى و تدارك وسايل تكميلى طرح در نظر گرفته شده بودند، مخفيانه وارد ايران شدند و با گروهك‏هاى ضدانقلاب اسلامى تماس گرفتند. نظاميان آموزش ديده آمريكايى، در اواخر آذر ماه 1358 عازم كشور مصر شدند و در پايگاهى در نزديكى قاهره استقرار يافتند.
برژينسكى در مورد چگونگى انجام اين عمليات مى‏نويسد:
«طرح عمليات كه پس از هفته‏ها بررسى و تحليل، تهيه شده بود، جمعاً دو روز (از 24 تا 26 آوريل 1980 برابر با 4 تا 6 ارديبهشت 1359) به طول مى‏انجاميد. در شب اول، هشت هلى كوپتر و سه هواپيماى سى - 130 در عمق خاك ايران در وسط بيابان فرود مى‏آمدند. هلى كوپترها پس از سوخت‏گيرى، شبانه به نقطه‏اى در نزديكى تهران پرواز مى‏كردند و تمام روز را در انتظار فرا رسيدن شب در اين نقطه توقف مى‏نمودند. حمله به سوى سفارت كه محل نگاهدارى گروگان‏ها بود، در شب دوم با وسايل نقليه‏اى كه قبلاً تدارك شده بود، انجام مى‏گرفت و يك گروه جداگانه هم براى نجات بروس لينكن كاردار سفارت و دو تن از همكارانش به محل وزارت خارجه ايران مى‏رفتند. برنامه دقيقى براى ورود به ساختمان سفارت و آزاد ساختن گروگان‏ها پيش‏بينى شده بود و گروگان‏ها پس از رهايى و شايد به همراه چند اسير از اشغال كنندگان سفارت به استاديومى [امجديه‏] كه در نزديكى سفارت قرار داشت، منتقل مى‏شدند و به وسيله هلى كوپتر به يك فرودگاه مجاور پرواز مى‏كردند. قرار بود اين فرودگاه شبانه به وسيله يك گروه كماندويى اشغال شود و گروگان‏ها و كماندوها با هواپيماهاى مستقر در فرودگاه به پرواز در آيند. تمام مراحل عمليات در تاريكى شب پيش‏بينى شده بود و با تمرين‏هاى مكرر براى اين عمليات، به وسيله گروه ورزيده‏اى كه داوطلب انجام اين مأموريت شده بودند، همه ما به نتيجه آن اميدوار بوديم».
دولت تجاوزگر آمريكا در رابطه با چنين مأموريتى متجاوز از 5 ماه تمام در صحراهاى آريزونا تعليمات پيچيده و فشرده‏اى را به كماندوهاى خود داده بود و از پيچيده‏ترين تكنيك‏هاى نظامى -اعم از تسليحات نظامى و دفاعى تا صنايع مدرن هواپيمايى- استفاده كرده و بودجه نامحدودى را براى اين عمليات اختصاص داده بود. سازمان هواشناسى آمريكا وضع جوى ايران، به خصوص در منطقه فرود در صحراى طبس را كاملاً مورد پيش‏بينى علمى قرار داده بود و به علت اين كه هواى آن شب مهتابى بود، ورود هر نوع هواى غيرمطلوب و وقوع طوفان را بعيد مى‏دانست.

اصل غافل‏گيرى‏

آمريكايى‏ها به منظور رعايت اصل غافل‏گيرى در عمليات نظامى، همچنان تظاهر به حل مسالمت‏آميز مسئله مى‏نمودند. برژينسكى و هاميلتون جردن در يادداشت‏هاى خويش متذكر مى‏شوند كه در روزهاى پيش از آغاز عمليات نجات، مجدداً باب مذاكره تازه‏اى را با ايرانى‏ها گشودند تا آنها را اغفال كنند و ايرانى‏ها احتمال ندهند كه آمريكا قصد اجراى عمليات نظامى را دارد و همزمان به آمريكايى‏هاى مقيم ايران از راه‏هاى مختلفى توصيه مى‏كردند كه ايران را ترك كنند.

شرح ماجرا

سرانجام يك روز پس از اين كه يك گروه جاسوس از صليب سرخ بين‏الملى در ملاقات با گروگان‏ها مشخص كرد كه تمام گروگان‏ها در سفارت به سر مى‏برند، كارتر در دفتر كارش، كلمه رمز «برويد» را كه اعلام كننده آغاز حمله بود، صادر كرد.
عمليات در غروب روز پنجشنبه، 4 ارديبهشت 58 شروع شد و شش فروند هواپيماى سى - 130 و نود نفر از كماندوهاى آمريكا موسوم به نيروهاى دلتا، از قاهره به ناو هواپيمابر نيميتز در درياى عمان منتقل شدند.
نيمه شب پنجشنبه، 4 ارديبهشت ماه، مطابق با ساعت 13 به وقت واشنگتن، هواپيماهاى مذكور و هشت فروند هلى كوپتر نفربر، از عرشه ناو هواپيمابر نيميتز برخاستند و با پرواز در ارتفاع كم و با استفاده از نقاط كور رادار، راهى ايران شدند. پس از ورود به حريم ايران اسلامى، يكى از هلى كوپترها در 120 كيلومترى شهر راور كرمان دچار نقص شد و ناگزير فرود آمد. سرنشينان اين هلى كوپتر به هلى كوپتر ديگرى منتقل شدند و پس از طى مسافتى، دستگاه هيدروليك اين هلى كوپتر نيز از كار افتاد؛ اما توانست خود را به ناو هواپيمابر نيميتز برساند.
در هر صورت، شش فروند هواپيماى سى - 130 و شش فروند هلى كوپتر، در محل مورد نظر واقع در صحراى طبس در تاريكى شب فرود آمدند. در حال سوخت‏گيرى هلى كوپترها براى اجراى مرحله بعدى عمليات، يكى ديگر از آنها دچار نقص فنى شد. با از كار افتادن اين هلى كوپتر، تمام برنامه‏هاى آمريكايى‏ها به هم خورد؛ زيرا آنها با محاسباتى كه انجام داده بودند، براى انجام مرحله بعدى عمليات، حداقل به شش فروند هلى كوپتر نياز داشتند. موقعيت به ناو نيميتز و از آن جا به كاخ سفيد گزارش شد و از رئيس جمهور كسب تكليف شد. كارتر دستور توقف عمليات و عقب‏نشينى را صادر كرد؛ اما سپاه شيطان در چنگال عذاب الهى گرفتار شد. آن هنگام كه آمريكايى‏ها قصد بازگشت كردند، طوفانى از شن برخاست؛ هواپيماها و هلى كوپترهاى آمريكايى، در حال برخاستن از زمين، دچار مشكل شدند، يك هواپيما و يك فروند هلى كوپتر با هم برخورد كردند و هر دو آتش گرفتند. بر اثر حادثه، هشت تن از آمريكايى‏ها در آتش عذاب الهى سوختند و بقيه پنج فروند هواپيماى سى - 130 نيز از خاك ايران اسلامى فرار كردند. برژيسنكى حالت كارتر را پس از صدور دستور توقف عمليات و عقب‏نشينى و آتش گرفتن هواپيما و هلى كوپتر آمريكايى چنين توصيف كرده است:
«وى بعداً سرش را ميان دو دستش گرفت و به مدت چند ثانيه روى ميز گذاشت... با شنيدن اين خبر، به مانند مار زخمى به خود پيچيد و آثار درد و نگرانى بر تمامى صورت او آشكار شد و به اطرافيانش بد و بى راه مى‏گفت».

نقش بنى صدر

يكى از ابعاد اين جنايت، هماهنگى و همكارى عناصر ليبرال و وابسته به آمريكا، در اجراى هرچه دقيق تر اين تجاوز نظامى بود. قبل از شروع عمليات، بنى‏صدر توسط فرماندهان نظامى منصوب خود، نظير تيمسار شادمهر، رئيس ستاد مشترك وقت ارتش و تيمسار باقرى، فرمانده نيروى هوايى به پايگاه يكم شكارى دستور جمع‏آورى سريع توپ‏هاى 23 ميليمترى ضدهوايى داد؛ توپ‏هايى كه حريم هوايى فرودگاه و پايگاه را تأمين مى‏كردند؛ به نحوى كه باند فرودگاه تهران تا روز تهاجم بدون مراقبت بود. مشابه اين دستور، به پايگاه‏هاى ديگر، مانند شيراز، ايستگاه رادار مشهد و... نيز ابلاغ شده بود.
پس از شكست تجاوز طبس نيز بلافاصله كارتر طى بيانيه‏اى كه از طريق راديو آمريكا در سراسر جهان پخش شد، ضمن اعلام عدم موفقيت اين طرح، اعلام داشت كه اسناد طبقه‏بندى شده «سرى» در صحنه عمليات، در هلى كوپترها به جاى مانده است. در واقع كارتر با اين كار، به بنى‏صدر هشدار داده بود كه اسنادى كه ارتباط با اين طرح را برملا مى‏سازد، در صحنه عمليات بر جاى مانده، بايد هر چه سريع‏تر فكرى به حال آنها كرد. چند ساعت پس از اين پيام، به دستور مستقيم بنى‏صدر كه در آن زمان فرماندهى كل قوا را نيز بر عهده داشت، بمب افكن‏هاى ايران، هلى كوپترهاى در شن مانده و بى‏دفاع را بمباران كردند!! در اين حادثه، علاوه بر انهدام تجهيزات نظامى پيشرفته و اسناد سرى، فرمانده سپاه يزد، محمد منتظرقائم نيز به شهادت رسيد.

بازتاب و پيامدهاى تجاوز نظامى‏

با شكست تجاوز نظامى آمريكا، هيچ كس در ايران از عمق مسئله آگاه نبود و كسى نمى‏دانست كه چگونه طى هفته‏هاى متوالى، ده‏ها سازمان، كارشناس و جاسوس، با استفاده از كامل‏ترين اطلاعات، چه طرح پيچيده و دقيقى را مهيا كردند و چه ترفندهايى محاسبه شده‏اى اتخاذ كردند. هيچ كس نمى‏دانست كه قرار بود پس از خروج گروگان‏ها از ايران، عمليات بمباران تأسيسات و مراكز و اقتصادى ايران از سوى آمريكا و با استفاده از ناوگان‏هاى جنگى موجود در منطقه به اجرا گذاشته شود. بدون شك خروج گروگان‏ها روحيه‏اى قوى به آمريكاييان مى‏داد؛ آنان را مغرور و سرمست از پيروزى مى‏كرد؛ متحدان اروپايى‏اش را به موافقت يا همكارى ترغيب مى‏ساخت و در منطقه، ارعاب به وجود مى‏آورد و در مقابل، روحيه مردم ايران را تضعيف مى‏كرد و دولت‏هاى ارتجاعى منطقه را تقويت مى‏كرد تا مرحله دوم عمليات، با موانع كمترى اجرا شود. گرچه كسى به دقايق سناريوى آمريكا واقف نبود، اما اجمالاً مردم ايران فهميدند كه با لطف و عنايت الهى، خطر بزرگى از بيخ گوش آنهإ؛ ّّاق رد شده است.
آن چه كه آمريكايى‏ها در محاسبات خود در نظر نمى گرفتند، علاوه بر اتكاى اين انقلاب به قدرت لايزال الهى، روحيه و عزم ملى و مذهبى مردم مسلمان و انقلابى ايران بود كه به تازگى از مبارزه با رژيم مقتدر شاه پيروزمند بيرون آمده بودند و ملت‏ها همچنان كه تا كنون -در حوادث مختلف از خرداد سال 1360 و شكست راهپيمايى مسلحانه سازمان منافقين تا پيروزى در جنگ تحميلى و...- نشان داد، چنان نيرومند بود كه اگر نيروى دلتا وارد ايران مى‏شد، ديگر قادر به خروج از اين بحران نبود. طرح آمريكايى‏ها براى اجرا در كشورى با شرايط عادى، ايده‏آل بود؛ اما براى مقابله با كشورى كه در شرايط انقلابى به سر مى‏برد، طرحى كاملاً ذهنى، خيال‏پردازانه، غير عملى و مانند مشت بر سندان كوفتن بود.
چندى بعد جنازه آمريكايى‏ها تحويل دولت آمريكا شد و دولت كارتر زير بار انتقادات شديد، مراسم استقبال و تشييع باشكوهى ترتيب داد تا «شرافت ملى» لكه‏دار شده، آمريكا را طورى بپوشاند كه ديگر ديده نشود. با اين حال، بى‏نتيجه ماندن ديپلماسى كارتر در حل بحران ايران، وقتى كه با شكست نظامى در طبس همراه شد، حيات سياسى دولت او را چنان متزلزل ساخت كه وى پس از چهار سال، مجبور به ترك كاخ سفيد شد تا ريگان جمهورى‏خواه به جاى او بنشيند. طعم شكست ماجراى طبس براى كارتر آن چنان تلخ بود كه او بعدها در مصاحبه با روزنامه كويتى الانبا چنين گفت: «دوران رياست جمهورى من، بدترين دوره‏هاى رياست جمهورى در آمريكا بوده، چه در آن زمان، دولت آمريكا در دست آيةالله خمينى در ايران، به گروگان گرفته شد».
نتيجه ماجراى تهاجم نظامى به طبس، پيروزى بزرگ ايران و الگو قرار گرفتن آن از سوى كشورهاى جهان سوم و به ويژه كشورهاى اسلامى و در مقابل تضعيف موقعيت ابرقدرتى آمريكا در صحنه روابط بين‏المللى و واماندگى آن در مواجهه با انقلاب اسلامى بود و به قول استاد دانشگاه «ويليام ومرى»، «در آوريل 1980 (1359)، پنجه‏هاى خرد شده عقاب آمريكا، در كويرهاى ايران جا ماند و مدفون شد».
اين شكست، آن قدر عظيم بود كه گويى نيروهاى شيطانى نيز به يارى و مساعدت نيروى ماوراى طبيعت در اين واقعه اعتقاد داشتند؛ به طورى كه وقتى از «هارولد بروان»، وزير دفاع وقت آمريكا چگونگى اين شكست را پرسيدند، چنين پاسخ داد: «آيةالله خمينى در بالكن مقر سكونت خود حضور يافت و با هر حركت دست او، يك هواپيما به زمين افتاد».

پيام مهمى كه در بازخوانى ناكامى توطئه‏هاى گوناگون دشمنان -كه از ابتداى انقلاب اسلامى تا كنون بر عليه انقلاب اسلامى داشته‏اند، وجود دارد، اين است كه تا مادامى كه مسئولان نظام اسلامى و مردم، در مسير آموزه‏هاى حيات بخش الهى گام بردارند، امدادهاى غيبى همواره پشت و پناه انقلاب و جمهورى اسلامى خواهد بود؛ همان گونه كه به گفته امام، آن دانه‏هاى شن، مأمور خداوند بودند. امدادهاى غيبى الهى، با خنثى كردن توطئه آمريكا، بقا و استمرار انقلاب اسلامى را تضمين كردند.


http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:ماهنامه پرسمان



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: مرورى بر واقعه شكست آمريكا در طبس‏
توفان شن: شکست حمله نظامی آمریکا به ایران در طبس
یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 1:51 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
توفان شن: شکست حمله نظامی آمریکا به ایران در طبس

ابابیلی دیگر

پنجم اردیبهشت، سالروز شکست نظامی آمریکا در صحرای طبس است. در این حمله نظامی، شیطان بزرگ با مفتضحانه‏ترین وضعی شکست خورد. شکست شیطان بزرگ در این عملیات، حمله فیلداران ابرهه را به خانه کعبه در ذهن‏ها زنده می‏کند. لشگریان ابرهه، همچون نیروهای متجاوز آمریکایی، از فراوانی قدرت و شوکت، تصور نمی‏کردند کسی بتواند مانع حمله آنها به خانه کعبه شود، ولی آن هنگام که به سوی کعبه هجوم آغاز کردند، به فرمان خداوند متعالی پرندگانی در آسمان ظاهر شدند و سنگ‏هایی که در منقار داشتند، بر سر فیل‏سواران فرود آوردند و بدین وسیله، کافران یکی پس از دیگری به هلاکت رسیدند. در پنجم اردیبهشت 9 نیز دانه‏های ریز شن، دسیسه بزرگ آمریکا را فرو شکست.

زمینه‏ها

دخالت نظامی آمریکا که به شکست مفتضحانه‏ای انجامید، کوششی برای رها سازی گروگان‏های آمریکایی بود که در جریان تسخیر لانه جاسوسی، به دست دانشجویان پیرو خط امام به دام افتاده بودند. این اقدامات آمریکا، به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی صورت می‏گرفت؛ انقلابی که ایران را از چنگال نفوذ آمریکاییان بیرون آورد. منابع سرشار نفت، موقعیت حساس ایران به علت داشتن مرزهای طولانی با شوروی سابق، خریدهای سرسام‏آور تجهیزات نظامی، داشتن نقش مثبت در مسئله اعراب و اسرائیل و دلایل فراوان دیگر، ایران را به عنوان سودمندترین کشور برای آمریکاییان در آورده بود. با پیروزی انقلاب، طبیعی بود که آمریکا برای بازگرداندن آب رفته به جوی، دست به هر اقدامی بزند که انجام شبه کوتای نظامی در طبس، یکی از آنان بود.

طرح‏ریزی عملیات

آمریکا به عنوان قدرتی بزرگ، از ابتدای قرن بیستم سر برآورد و کشورهای اروپایی را که قرن‏ها به غارت مناطق گوناگون جهان پرداخته بودند، در درجه دوم قدرت قرار داد. آمریکا به دنبال گسترش قدرت خود بر کشورهایی که اروپاییان سالیان متمادی آنها را استثمار کرده بودند، کوشید بر آنان چیره شود. از مهم‏ترین مناطقی که اروپاییان و بعد از آن آمریکاییان به آن دست یافتند، منطقه خاورمیانه، این گنج بی‏پایان بود. آمریکا برای دست‏یابی به منابع ایران، همواره کسانی را به رهبری ایران می‏رساند که غلام حلقه به گوش او بودند. پیروزی انقلاب اسلامی و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، آنها را در رسیدن به اهدافشان ناکام ساخت و بر آن داشت تا با اجرای عملیات بزرگی با نام دلتا، گروگان‏های خود را آزاد کنند.

تصمیم شوم

شیطان بزرگ در پنجم اردیبهشت سال 9، با تعدادی هواپیمای نظامی و بالگرد، حمله خویش را به ایران آغاز کرد. این هواپیماها و بالگردها که حامل موتور سیکلت‏ها و جیپ‏های نظامی و نارنجک و توپ و مسلسل بودند، در صحرای طبس فرود آمدند تا از آن مکان، عملیات آزادسازی گروگان‏ها را آغاز کنند. آنها قصد داشتند ابتدا با سلاح‏های شیمیایی، پاسداران جاسوس خانه را از پای درآورند و زمینه ورود بالگردها را به آنجا آماده سازند، و سپس کماندوها به طور ضربتی گروگان‏ها را آزاد کنند و به داخل بالگرد منتقل ساخته، بعد راهی پایگاهی شوند که هواپیماهای حمل و نقل سی ـ 0 در آن مستقر بودند. کماندوهای آمریکا برای اجرای بهتر این عملیات، از مدت‏ها قبل به منطقه آریزونا اعزام شده و در شرایط سخت آنجا که شبیه به شرایط طبس بود، تمرین‏های لازم را انجام داده بودند تا به محض ورود به طبس، آمادگی لازم را برای اجرای طرح داشته باشند.

تجهیزات لازم

آمریکایی‏ها در چهارم نوامبر 979، گروه ویژه نفره را به نام دلتا فورس برای حمله به ایران و آزادسازی گروگان‏ها تشکیل دادند و نام عملیات را پنجه عقاب نهادند. بیشتر مسئولان دولت وقت آمریکا در این کار شرکت داشتند و هر کس اطلاعاتی در مورد ایران داشت در اختیار گروه دلتا قرار می‏داد. دوازده فروند هواپیما در صحرایی در سیصد مایلی جنوب شرقی تهران به زمین نشستند. در این صحرا، هشت بالگرد برای بردن افراد به تهران در نظر گرفته شده بود. در محل پیاده شدن گروه دلتا، شش کامیون، این گروه را به سفارت آمریکا در تهران می‏بردند. قرار بود پس از پایان عملیات، بالگردها، افراد گروه دلتا و گروگان‏های آزاد شده را به منظریه برسانند و از آنجا با هواپیماهای سی ـ 0 از ایران خارج کنند.

انقلاب الهی

واقعه طبس، ضمن فراهم آوردن اتحاد و یکپارچگی بیشتر نیروهای انقلابی ایران، حقانیت انقلاب اسلامی را در جامعه بین المللی به اثبات رسانید. در جریان این حادثه، چهره دشمن واقعی انقلاب بیش از هر زمانی نمایان‏تر، و الهی بودن انقلاب نیز برای جهانیان روشن شد. در حقیقت، خداوند متعالی با توفان شن، پرده دیگری از چهره زشت حاکمان واشنگتن را برداشت و تجاوز آشکار و مغایر با قوانین و موازین بین‏المللی آنان را به نمایش گذاشت.

پیروزی ایمان

در پی شکست آمریکا در صحرای طبس، بار دیگر نظریه پیروزی فن آوری بر ایمان رد شده، بر حیثیت و اعتبار جهانی انقلاب اسلامی افزوده گردید. به دنبال تجاوز نافرجام کماندوهای آمریکا در طبس، حضرت امام خمینی؛ رهبر بزرگ‏ترین انقلاب ضد آمریکایی با صدور پیامی فرمود: «اشتباه کارتر در آن است که گمان می‏کند با دست زدن به این مانورهای احمقانه، می‏تواند ملت ایران را که برای آزادی و استقلال خویش و برای اسلام عزیز از هیچ فداکاری روی گردان نیست، از راه خودش که راه خدا و انسانیت است، منصرف کند. کارتر جنفهمیدهج... با چه ملتی رو به روست و با چه مکتبی بازی می‏کند. ملت ما، ملت خون و مکتب جهاد است. حمله به ایران، حمله به تمام بلاد مسلمین است».

پیامد سنگین

مهم‏ترین بُعد شکست آمریکا در طبس، تأثیر آن بر انتخابات ریاست جمهوری آن کشور در سال 980م به شمار می‏آید. در آن زمان، جیمی کارتر کاندیدای حزب دموکرات و رونالد ریگان کاندیدای حزب جمهوری خواه بود. بهترین اهرمی که کارتر می‏توانست با آن رقیب انتخاباتی خود را در معرض فشار قرار دهد، آزاد سازی گروگان‏های آمریکا در تهران بود. سرانجام شکست در عملیات آزاد سازی گروگان‏ها یا واقعه طبس، سبب شد که جامعه رأی دهندگان آمریکایی، امید خود را به کارتر از دست بدهند و هنگامی که وی در واپسین روزهای دوران ریاست جمهوری خود نتوانست مسئله گروگان‏ها را خاتمه دهد، اعتماد مردم به وی و حکومتش سلب گردید.

بازتاب شکست

واقعه شکست آمریکا در طبس، آن قدر مهم و سرنوشت‏ساز بود که حتی مشهورترین چهره‏های سیاسی را در آمریکا وادار به اعتراف به شکست کرد. برای مثال، برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر، احساس ناامیدی ملی را در آمریکا، از پیامدهای مهم شکست این کشور در طبس می‏داند و می‏گوید: «ماجرای مفتضح ایران، یکی از سه عامل مهم شکست کارتر بود و این ماجرا، احساس ناامیدی ملی را برانگیخت». ویلیام سولیوان، سفیر سابق آمریکا در تهران نیز از این واقعه، با عنوان دوران تحقیر ملی آمریکا یاد می‏کند و می‏نویسد: «روش سست و بی‏قید حکومت کارتر و اقدامات نامعقول او، به گروگان‏گیری اعضای سفارت آمریکا انجامید و دوران تحقیر ملی که در تاریخ آمریکا نظیر آن دیده نشده است، آغاز شد». یکی از خبرنگاران روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز می‏نویسد: «داغ شکستی که آمریکاییان در ایران خوردند، تا مدتها آنها را رها نخواهد کرد؛ به ویژه بدین دلیل که این شکست، ضربه دوباره‏ای به احساس آنهایی بود که شدیدا به فن آوری معتقدند و به آن ایمان دارند. از کار افتادن سه بالگرد در میان بادهای شنی بیابان، ضربه بسیار سنگینی بوده است».

واقعه طبس در نگاه امام خمینی؛

حضرت امام خمینی؛ در پی شکست آمریکا در طبس، در پیام کوبنده‏ای چنین فرمودند: «کارتر باید بداند که با این عمل بسیار ناشیانه، حیثیت سیاسی خود را به صفر رساند و از ریاست جمهوری باید قطع امید کند. کارتر با این عمل خود ثابت کرد که قدرت تفکر را از دست داده است و از اداره یک کشور بزرگ مثل آمریکا عاجز است. اکنون که شیطان بزرگ دست به کار احمقانه زده است، ملت شریف ایران باید برای خدای تبارک و تعالی با تمام توان خود و با اتکال به قدرت خدای متعال مهیا شوند و آماده نبرد با دشمنان خود گردد». ایشان در بخش دیگری از پیام خود فرمودند: «نباید بیدار شوند، آنهایی که توجه به معنویات ندارند و به این غیب ایمان نیاورده‏اند؟ نباید بیدار شوند؟ کی این هلیکوپتر آقای کارتر را که می‏خواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شن‏ها ساقط کردند. شن‏ها مأمور خدا بودند. باد مأمور خداست. قوم عاد را باد از بین برد؛ این باد مأمور خداست. این شن‏ها همه مأمورند. تجربه بکنند باز».

علت شکست

با آغاز عملیات نیروهای آمریکایی در طبس، آنها هنوز نیمی از راه را نرفته بودند که با توده‏ای از ابر مواجه شدند که به هیچ وجه انتظار آن را نداشتند و هوا شناسان نظامی نیز پیش‏تر وجود آن را پیش‏بینی نکرده بودند. در این میان با وسایل پرواز و هوانوردی یکی از بالگردها از کار افتاد. سپس بالگرد دیگری با یکی از هواپیماهای سی ـ 0 برخورد کرد و ناگهان دو هواپیما و نیز بالگرد در میان شعله‏ها ناپدید شدند. گلوله‏ها و مهمات موجود در هواپیماهای مشتعل شده سی ـ 0، به طرف دیگر بالگردها پرتاب شد. وقتی از وزیر دفاع وقت آمریکا درباره چگونگی شکست مفتضحانه عملیات نجات پرسیدند، گفت: «آیت اللّه‏ خمینی در بالکن منزل خویش ایستاده بود و با هر حرکت دست او، یک هواپیما به زمین می‏افتاد».

اهمیت واقعه

اهمیت واقعه طبس در این نبود که آمریکاییان برای نخستین بار آشکارا در داخل خاک ایران نیرو پیاده کردند؛ زیرا این واقعه، نمونه کوچکی از تجاوز آمریکایی‏ها را در کشورهای مختلف جهان نشان می‏دهد. اهمیت واقعه صحرای طبس، در این بود که وقتی نظامی مردمی و اسلامی موردعنایات باری تعالی باشد، حتی عواملی مانند ریگ‏ها و گرد و غبار بیابان هم می‏توانند ماشین جنگی قدرتمندترین کشور جهان را در هم بکوبد و منهدم سازد. از آن پس، تصمیمات و اقدامات خصمانه آمریکا و دشمنان انقلاب در پرتو عنایت خداوند بی‏ثمر می‏ماند و کاروان پر خروش انقلاب، همچنان با حضور توفنده ملت سرافراز در کنار رهبر دوراندیش و شجاع خود، به حرکت سرنوشت ساز و امیدبخشش ادامه می‏دهد.
http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: sajed.ir



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: توفان شن, شکست حمله نظامی آمریکا به ایران در طبس
شهادت تنها شهيد واقعه طبس
یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 1:50 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
شهادت تنها شهيد واقعه طبس

شكست لشكريان ابرهه در طبس
شهادت در عام الفيل انقلاب

زندگى پر تلاطم محمد از كوير طبس شروع مى گردد. در اسفندماه سال ۱۳۲۷ آن روز كه در كوير نوزادى چشم گشود كوير تفتيده و سوزان فكرش را نمى كرد كه نوزادى كه اكنون ثمره ازدواج مجاهدى پارسا چون مرحوم حاج شيخ على اكبر منتظر قائم و بانويى متقى و اسوه گرديده است. روزگارى نام اين كوير را جاودانه تاريخ مى كند تا آنجا كه نام او همراه با عظمت و قدرت الهى و توجهات خاصه امام زمان(عج)همراه گردد. از همان كودكى ابتلا به آزمايشات وى شروع مى گردد تا روح بزرگش را در مقابل ناملايمات روزگار مقاوم گرداند. دو سال بيش نداشت كه دچار بيمارى سختى مى گردد كه با عنايت خداوند و توسل به ائمه اطهار درمان مى گردد. هنوز ده سال بيش نداشت كه به خاطر مقابله پدر با ظالمين و حق گويى روشنش مجبور مى گردد تا از فردوس به يزد هجرت نمايد.
پدر فهميده اش وى را راهى دبستان تعليمات اسلامى كه زير نظر مرحوم حجت الاسلام و المسلمين وزيرى اداره مى گرديد، مى نمايد و همانجاست كه بنيه معنوى او ساخته مى شود. ۱۵ ساله است كه با ۱۵ خرداد ۴۲ تلاقى پيدا مى كند و مبارزاتش را همراه پدر و ديگر دوستان شروع مى نمايد. در سال ۱۳۴۶ در پى آشنايى با مرحوم احمد فتاحى سرپرست انجمن دينى يزد به ا ين جلسات راه پيدا مى كند و به مبارزه با فرقه ضاله بهاييت اكتفا نكرده و با ريشه يابى صحيح، عامل آن را از دستگاه فاسد حاكم مى راند و به مبارزه با رژيم ستمشاهى مى پردازد. در سال ۱۳۴۷ روانه خدمت سربازى مى گردد. از سنندج به دامغان منتقل مى گردد. آنجا نيز دست از فعاليت برنمى دارد. از آنجا كه فردى مورد اطمينان بود، بايگانى اسناد به وى واگذار مى گردد و همچنان كه مى توان انتظار داشت او اسنادى را كه ممكن بود سد راه مبارزين و انقلابيون گردد را بدون بايگانى در آتش مى سوزاند و عده زيادى را از اين راه نجات مى داد. به اينجا اكتفا نكرد، علنا با لباس سربازى در معابر عمومى شهر عكس شاه را پاره مى كرد و از آقايش امام خمينى (ره) سخن مى گفت. پس از پايان خدمت سربازى در شركت توانير مشغول به كار مى گردد و ازاين راه كارگران و مهندسين آنجا را تحت تاثير قرار مى دهد.
با حضور در جلسات دينى شهر كرج به طور رسمى كتاب وزين ولايت فقيه امام خمينى (ره) را كه جزو كتاب هاى ممنوعه بود، محور برنامه هاى آموزشى- فكرى و عقيدتى خود قرار مى دهد.
اين كار با مخالفت مواجه مى گردد و انجمن دينى كرج منحل مى شود ولى وى كلاس هاى مخفى آموزشى- سياسى انقلابى را تشكيل مى دهد تا آنجا كه دامنه فعاليت آن به شهرهايى همچون يزد، قم، بندرعباس، دامغان، تهران، مشهد و... كشيده مى شود. در اين زمان كه با قم نيز ارتباط پيدا مى كند و به مدرسه حقانى نيز رفت و آمد مى نمايد. اما مبارزاتش مانع خودسازى اش نمى گردد و چيزى از قرائت مداوم قرآن و روزه دارى وى كم نمى نمايد.
به خودسازى معنوى اكتفا نمى نمايد و مشغول خودسازى بدنى از جمله كوهنوردى نيز مى گردد. پس از شكستن محاصره كرج دستگاه مجهز تكثير ماشين تايپى را كه از اداره دولتى مصادره نموده است، به يزد منتقل مى نمايد.
همين عامل موجبات دستگيرى وى را فراهم مى نمايد. در اسفندماه سال ۵۱ توسط ساواك دستگير شده و به زندان اوين منتقل مى گردد و اسوه مقاومت مى گردد تا آنجا كه راديوهاى انقلابى خارج مرز نيز نامش را به بلندى بر زبان مى آورند. در زندان نيز با حروف مرس كه آن روز ها به زبانى براى ارتباط انقلابيون تبديل شده بود براى سلول هاى مجاور قرآن مى خواند. پس از ۱۱ ماه سلول انفرادى با عجز شكنجه گران از گرفتن اعتراف، راهى زندان عمومى مى گردد و پس از گذراندن ۱۵ ماه زندان به علت ناتوانى و تسليم مامورين زندان در مقابل شكوه مقاومتش آزاد مى گردد. پس از آزادى از زندان يكى از افراد سازمان مجاهدين خلق كه در زندان با وى آشنا شده است، به سراغش مى رود. ولى محمد كه با بحث هاى طولانى به ريشه انحرافات اين سازمان پى برده بود، با وى قطع ارتباط مى نمايد و با گروه فلاح يكى از هفت گروه تشكيل دهنده سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى همكارى مى نمايد.
پس از انقلاب اسلامى عضو كميته انقلاب اسلامى مى گردد و پس از ده سال به يزد باز مى گردد. پس از تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، وى به عنوان موسس آن در يزد انتخاب مى گردد و مامور تصفيه كميته انقلاب مى گردد. هنوز دو ماه از تشكيل سپاه نگذشته است كه پس از بازگشت به سيستان و بلوچستان با فرماندهى ۵۰ پاسدار يزدى راهى كردستان مى گردد و به علت شجاعت و رشادت وى، فرماندهى آن ناحيه (فرماندهى سپاه سقز) به وى واگذار مى گردد. در آنجا نيز با وجود فرماندهى سخت ترين كارها را انجام مى دهد و با خواندن قرآن به همراهان روحيه مى دهد و حتى با وجود روزه بودن با آب افطار مى نمايد و سهمش را به ديگر رزمندگان مى دهد. پس از بازگشت از كردستان با توجه به نقش دانش آموزان در آينده كشور جهت آموزش عقيدتى و نظامى به مدارس سر مى زند. با برگزارى اولين دوره انتخابات مجلس شوراى اسلامى با اصرار دوستان و از طرف ائتلاف گروه هايى همچون سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى، انجمن اسلامى معلمان، سازمان فجر اسلام و نهضت زنان مسلمان كانديدا مى گردد. ولى از آنجا كه به دوستانش اجازه نمى دهد تا از سابقه مبارزاتى و انقلابى اش حرفى به ميان بياورند، انتخاب نمى گردد. با عنايت خداوند متعال و توجهات خاصه ولى عصر (عج) در جمعه سبز پنجم ارديبهشت ماه سال ۵۹ سالى كه عام الفيل انقلاب نام گرفت، امريكا دچار شكستى مفتضحانه مى گردد و او كه فرمانده سپاه يزد بود راهى، طبس مى گردد. قبل از حركت نمازش را با حال خاصى مى خواند. دوستش از او سوال مى كند: نماز جعفر طيار مى خواندى؟ با خوشحالى پاسخ مى دهد: به جنگ امريكا مى رويم. شايد هم نماز آخرمان باشد! در بين راه مثل هميشه براى دوستان قرآن مى خواند و با تفسير سوره فيل و با استفاده از آيات و روايات ديگر امكان پيروزى امريكا را رد مى نمايد و به سه كيلومترى منطقه فرود هواپيماها و هلى كوپترها كه مى رسد متوجه ترس برادران كميته و ژاندارمرى مى گردد كه به بهانه مين گذارى منطقه نزديك نمى شوند. لذا با دوستان با توجه به مخالفت شديد ديگران به طرف هلى كوپترها حركت مى كند. پس از بررسى موتورها و جيپ امريكايى كه استتار شده بودند آنها را به همراه دوستان به عقب منتقل مى كند و باز به طرف هلى كوپترها باز مى گردد. با بررسى اولين هلى كوپتر به سمت دومين هلى كوپتر مى رود كه توسط بمباران فانتوم ها كه به دستور بنى صادر خائن به بمباران هلى كوپتر پرداخته بودند، به شهادت مى رسد و روح بزرگش ساعت ۶:۳۰ بعدازظهر غروب غم انگيز آن جمعه پرواز مى كند و انتظارش به پايان مى رسد.

به مناسبت سالگرد شكست كماندوهاى نيروى مخصوص امريكا
شكست لشكريان ابرهه در طبس

بيابان طبس، بهترين راوى معجزه اى است كه دل تاريخ را به لرزه در آورد.
تفسير آيه «و مكروا و مكر الله و الله خير الماكرين» را بايد از كوير تفتيده طبس پرسيد، بيابان خشك طبس، تبلور مرصاد الهى شد براى گرگ هاى در كمين نشسته اى كه راوى سپاه مرگ بودند.
اگر به حوادث و جريان هاى انقلاب اسلامى نيك نظر افكنيم و با ژرف انديشى مسايل آن را بازخوانى نماييم به وضوح مشاهده مى كنيم الطاف الهى توطئه هايى را نابود كرده كه هر كدام از آنها به تنهايى قادر بوده اند يك نظام اجتماعى و سياسى را از بين ببرند، مثلا موضوع نزاع داخلى و شورش ناحيه اى كه در اوايل پيروزى انقلاب اسلامى از گوشه و كنار سرزمين اسلامى ايران شعله ور مى گرديد، گاه از كردستان و در مواقعى از تركمن صحرا، خوزستان، بلوچستان و آذربايجان سر بر مى آورد كه اگر پشتيبانى خداوند از امت به پا خاسته ايران به رهبرى امام خمينى(ره) نبود، تضعيف و تحليل نهضت اسلام را به دنبال مى آورد. جريان هاى گوناگون فكرى، حزبى و قومى به بهانه هاى ملى گرايى، حمايت از مردم، جانبدارى از محرومان و ادعاى دموكراسى و آزادى كه از سوى ابر قدرت هاى شرقى و غربى تغذيه فكرى و ارايه مى شدند، در پى آن بودند و هستند كه مسير اصيل اسلام ناب محمدى را كه ستون هاى اصلى انقلاب اسلامى بر آن استوار گرديده مخدوش يا منحرف كرده و به سوى ابر قدرت ها بكشانند و شعار قرآنى انقلاب را كه نه شرقى و نه غربى بوده از تاب و توان بيندازند كه با حمايت الهى نقشه هاى مزبور نقش بر آب گرديد.

مصداقى بر سوره فيل

آنچه در طبس گذشت با تمامى زواياى حركت و انجام بدون شك مصداقى ديگر بر سوره فيل بود و چهار ارديبهشت ۱۳۵۹ يوم الفيل ديگر و كارتر مظهر استكبار جهانى ابرهه اى ديگر. بدين گونه عنايت لطف و رحمت الهى بر مومنين گسترانيده شد.
آنچه در اين ماجرا گذشت نه يك واقعه اى ساده و زودگذر و فراموش شونده بود آنچنان كه عوامل نفاق داخلى كوشيدند تا خاموشش گذارند، بلكه تمثيلى و تذكرى است ماندگار براى كسانى كه با چشمان و دل هاى خويش جز آنچه هست هم مشاهده كرده و مى شنوند و اعتقاد دارند كه تذكر ديگرى بود بر اثبات قدرت لايزال خداوندى و سستى عزم دشمنان خدا.
آن شب هنگامى كه مردم ايران در خواب به سر مى بردند، چندين هواپيما و هلى كوپتر امريكايى با آرم ارتش ايران با حمل نفرات و تجهيزات جنگى قصد داشتند در اطراف تهران در زمين نشسته و چندين نقطه حساس را نابود كنند.
راستى اگر خداوند تبارك و تعالى به انقلاب اسلامى، رهبر و مردم ايران عنايت ويژه اى نداشت، اين تهاجم وسيع كه از ماه ها قبل تدارك ديده شده و به ميزان قابل توجهى براى آن نيرو و وقت صرف شده بود به اين سادگى و با توفانى از شن خنثى نمى گرديد.
به راستى اگر اين دانه هاى كوچك شن جلوى ديد خلبان هواپيما را نمى گرفت و آن برخورد و آتش سوزى به وجود نمى آمد، چه كسى توانايى آن را داشت كه از اجراى اين نقشه شوم و گسترده جلوگيرى كند؟
چنين بود كه شن هاى كوچك بيابان بر نشانه هاى بزرگ قدرت مادى مستكبران فائق آمد و مسلمانان مشاهده كردند كه خداوند با هواپيماهاى غول پيكر جنايت كاران چه كرد و چگونه كيدشان را تباه نمود و مزدورانشان را روسياه ساخت.
اگر استكبار جهانى در مقابل نظام ايران ايستاده و با هزاران نيرنگ با انقلاب اسلامى مبارزه مى كند. بى جهت نيست، زيرا هرگز بدينسان تحقير نگرديد و به اين اندازه طبل رسوايى اش نواخته نشده بود.
امريكا چنين در سر مى پرورانيد كه كسى را ياراى كوچك ترين توهين و تحقير و رويارويى با او نمى باشد، ولى با پيروزى انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمينى اين بت موهوم، شكسته شد، به ويژه پس از منهدم گرديدن امريكا در جريان حمله چتربازانش به ايران آنچنان ضربه اى خورد كه به قول جيمى كارتر: هنوز هر شب كابوس شكست طبس را مشاهده مى كنم.

شرح توطئه نافرجام

در شامگاه چهارم ارديبهشت ۱۳۵۹ ه.ش هفت فروند هواپيماى غول پيكر نظامى سى-۱۳۰ و هشت فروند بال گرد نظامى مجهز امريكايى مرزهاى هوايى جنوبى ايران را بدون كوچك ترين مقاومتى پشت سر گذاشته و وارد حريم هوايى جمهورى اسلامى ايران مى گردند. يكى از پاسگاه هاى مرزى عبور آنها را گزارش مى دهد، اما به دلايلى نامعلوم به آن گزارش ترتيب اثر داده نمى شود.
هواپيماها و بال گردها پس از طى مسافتى بيش از هزار كيلومتر در حريم هوايى ايران بدون برخورد با هيچ گونه مانعى جهت سوخت گيرى و احتمالا براى هماهنگى شروع عمليات در يك فرودگاه متروكه - كه در جنگ جهانى دوم در نزديك رباط خان طبس توسط قواى متفقين ساخته شده بود- فرود مى آيند. توطئه گران مجهز به تمامى تجهيزات نظامى و حتى تانك، موتور سيكلت هاى پر قدرت سريع و سنگين(تريل) اتومبيل جيپ و سلاح هاى مختلف بودند. زمان فرود اندكى قبل از نيمه شب چهارم ارديبهشت بود.
يك اتوبوس مسافربرى از كوره راه نزديك عبور مى كند. با پنتاگون تماس گرفته شد كه چه تصميمى در مورد چهل سرنشين اتوبوس بگيرند، دستور داده شد كه تمامى مسافران را بازداشت نموده و درون يك هواپيماى سى-۱۳۰ قرار داده و به طور موقت آنان را از ايران خارج سازند. يكى از ايرانيان گفت: آنها به ما گفتند كه دوباره بر اتوبوس سوار مى شويم، يك امريكايى اتوبوس ما را به نزديك هواپيمايى راند. او به ما گفت: پياده شويم و سوار هواپيما گرديم. حساس ترين لحظات ماموريت فرا مى رسيد. يكى از مسافران ايرانى گفت: ما در حال سوار شدن به داخل هواپيما بوديم كه ناگهان مشاهده كرديم يكى از هواپيماها آتش گرفت. حقيقت مطلب اين بود كه يكى از بال گردها در زمين از هواپيماى سى-۱۳۰ بنزين گيرى كرده بود، از زمين بلند شد تا بال گرد ديگرى جهت سوخت گيرى آماده شود. اما در اين لحظه خلبان، بال گرد RH-S3D را به سرعت به سوى جلو راند. در اين لحظه پروانه آنها با بدنه هواپيما برخورد نمود و در همان موقع هر دو آتش گرفتند و هشت امريكايى هلاك گرديدند.
همچنين قبل از آتش سوزى يك كاميون به طرف جاده مى آمد كه راننده اش پس از تيراندازى به سوى تانكر متوارى شد. ترافيك غير منتظره در جاده اى كويرى و احتمال فاش شدن ماموريت، مرگ كماندوها و احتياج فورى به رسانيدن زخمى ها به بيمارستان يك تصميم بسيار دشوارى را پيش مى كشيد كه امريكايى ها بايد هر چه زودتر صحرا را ترك كنند. زمانى باقى نمانده بود تا بدنه هواپيما خنك شود و آنها اجساد را بيرون بكشند. در عوض نجات دهندگان بايد در مرحله اول خود را از اين وضع مى رهانيدند. پس به سوى هواپيماى سى-۱۳۰ رفتند و سوار آن شدند و پا به فرار گذاشتند. يكى از كسانى كه دراين ماموريت نقش داشت، با حضور جيمى كارتر در مصاحبه مطبوعاتى پس از عمليات نافرجام نجات، جزييات چندى از اين ماموريت را فاش نمود، اما وزير دفاع امريكا- هارولد براون- سرى تر برخورد مى نمود و كم تر اطلاعات مى داد.
حضور كارتر در يك مصاحبه مطبوعاتى، آن هم درست چند ساعت پس از فرار امريكايى ها از خاك ايران با چشمانى سرخ و ورم كرده حاكى از بى خوابى، خشم، ترس و نااميدى نشان دهنده اين موضوع بود كه مى خواست به عوامل خود در درون ايران بفهماند كه عمليات عقيم مانده و آنان را از ادامه برنامه باز دارد.
نكته ديگر اينكه پس از آن از سوى كارتر و هارولد براون اعلام گرديد كه اسناد طبقه بندى شده و سرى در صحنه عمليات باقى مانده، بالگردها مورد حمله واقع شده و همراه با اسناد باقى مانده نابود گرديدند. بالگردها ماموريت داشتند تا كماندوها را به يك اردوگاه دومى بعد از سوختگيرى در محلى كه مخفى گاه كوهستانى نام داشت و خارج از تهران بود منتقل سازند تا از ردگيرى رادارها و نيروهاى دفاعى ايران در امان باشند. برخى از افراد نجات توسط كاميون هايى به محوطه سفارت امريكا در ايران (لانه جاسوسى) آورده مى شدند. هر چند كه اين وسايل از كجا مى آمدند، مساله اى سرى بود. درست در زمانى كه بال گردها بر فراز لانه جاسوسى پديدار مى شدند. ماموران نجات قصد ناتوان نمودن ماموران محافظ را داشتند، سپس گروگان ها و تيم مهاجم را به وعده گاهى كه مشخص شده بود با هواپيما منتقل مى نمودند.
روز جمعه پنجم ارديبهشت ۱۳۵۹ حدود ساعت ۱۲ نيم روز از تهران به سپاه پاسداران انقلاب اسلامى يزد خبرى مبنى بر وجود چند هواپيما و بالگرد امريكايى در فرودگاه متروكه حوالى طبس كه مسافرين اتوبوسى را به گروگان گرفته اند، گزارش شد. در ساعت ۳ بعد از ظهر همان روز از مركز سپاه يزد پنج نفر به سرپرستى شهيد محمد منتظر قائم(فرمانده سپاه اين ناحيه) عازم محل حادثه شدند، در حوالى محل حادثه آنان با تعدادى از پاسداران كميته برخورد نمودند، عده اى از افراد ژاندارمرى نيز در منطقه حضور داشتند، اما هيچ يك به محل هواپيما و بالگرد نزديك نشده بودند، زيرا در همان هنگام چند فانتوم در ارتفاع زياد در حال پرواز و بر فراز منطقه بودند.
افراد ژاندارمرى منطقه به پاسداران اعزامى مى گويند: منطقه ناامن است و بايد با مركز تماس بگيرند، اگر فانتوم ها ايرانى هستند مشخص شود و مطلع گردند كه منطقه را بمباران نكنند، زيرا نيروهاى ايرانى در آنجا هستند. اگرچه افراد ژاندارمرى محل را ترك نمودند، ولى پاسداران به بالگردها نزديك شدند. در يك سوى جاده دو فروند و در سوى ديگر چهار فروند بال گرد قرار داشت كه يكى از آنها در حال سوختن بود. از ميان افراد اعزامى شهيد محمد منتظر قائم و يك نفر ديگر به محل نزديك تر شدند و مراقب مين گذارى احتمالى بودند تا به خودرو جيب باقى مانده كه حامل مقدارى اسلحه و مهمات بود رسيدند، آن را روشن نمودند و به كنار جاده آوردند. سپس به چند موتورسيكلت تريل كه روى كيلومتر شمار آن كاملا استتار شده بود رسيدند، در اين بين متوجه توفان شنى كه به آنها نزديك مى شد گرديدند، از اولين بال گرد كه گذشته به وسايلى چون لباس و ماسك برخورد كرده و آنها را به كنار جاده انتقال دادند. سپس شهيد محمد منتظر قائم و يكى از پاسداران با احتياط داخل يكى از بالگردها شدند كه داخل آن يك تيربار كاليبر ۵۰ سوار شده و روى سه پايه نوار فشنگ به آن وصل شده و كاملا آماده شليك بود. در گوشه ديگر حدود ۱۰كيسه حاوى قطعات كاليبر ۵۰ سوار شده، چند جعبه فشنگ كاليبر ۵۰ تعدادى كيف مخصوص بى سيم صحرايى كه پر از مواد منفجره آماده انفجار بوده و يك كلاسور محتوى چند ورقه درجه بندى شده يافتند. هر كدام از آنها با مقدارى وسايل و اسلحه نيروى دريايى امريكا از بالگرد خارج شدند. در اين هنگام توفان شن تمام شد و هوا كاملا صاف گرديد. ناگهان سه يا چهار فانتوم از روى بالگردها عبور كردند. چرخى زده و به سوى آنها بازگشتند و با كاليبر ۵۰ به سمت بالگردى كه دستگاه رادارى در آن روشن بود شليك كردند. در يك لحظه آن بالگرد منهدم شد و از بين رفت. فانتوم ها كه دور شدند دو پاسدار به سرعت حدود صد متر از آنها فاصله گرفتند و روى زمين دراز كشيدند. اما فانتوم ها همچنان در حال پرواز بودند و به سوى دو پاسدار و ديگر نيروهاى اعزامى از سپاه يزد كه داخل جيب كنار جاده بودند، تيراندازى مى نمودند. سرانجام در اثر انفجار يك راكت، برادر پاسدار محمد منتظر قائم فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامى يزد به شهادت رسيد و دو تن ديگر زخمى گرديدند كه به طبس انتقال يافتند. پيكر مطهر شهيد منتظر قائم شب هنگام بر شن هاى كوير آميخته با خون خويش باقى مى ماند و صبح گاهان براى بردن اولين شهيد حمله نظامى مستقيم امريكا به ايران، به سوى كوير مى آيند و اين در حالى بود كه يك دستش قطع شده و پاره هاى آهن راكت در قلبش فرو نشسته و به ديدار حق شتافته بود.

اهداف و مقاصد اين تهاجم ناكام

از سوى تمامى خبرگزارى هاى جهان مخابره گرديد كه نيروهاى كماندويى امريكايى با تجهيزات كامل نظامى براى نجات گروگان هاى لانه جاسوسى به سوى تهران رهسپار شدند، ولى به دليل اشكال در برنامه در كوير ايران متوقف شده و افراد باقى مانده فرار كرده اند.
اما در پس اين حركت چه قضايايى نهفته بود و آنها مى خواستند چه نقشه اى را عملى سازند؟ ساده انديشى است اگر تصور كنيم كه آنان صرفا براى نجات ۵۲ گروگان آن همه بالگرد و هواپيما و سلاح و مهمات را به ايران انتقال داده بودند. آنان مى خواستند مراكز مهمى چون منزل امام خمينى، مراكز سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، مدرسه فيضيه، مقر رياست جمهورى، نخست وزيرى، ستاد كميته مركزى و انبارهاى مهمات ارتش را بمباران كنند. هم چنين شخصيت هاى مهم مملكتى را از بين برده و يك حكومت سوسيال دموكرات به سبك امريكايى و به رياست شاپور بختيار به روى كار آورند.
آنچه امام خمينى (قدس سره) پس از شكست حمله نظامى امريكا بيان فرمود: هم جواب اين هدف واقعى امريكا و هم پاسخى براى مطالب ادعايى مبنى بر نجات گروگان هاست: «كارتر گمان مى كند با دست زدن به اين مانورهاى احمقانه، مى تواند ملت ايران را كه براى آزادى و استقلال خويش و براى اسلام عزيز از هيچ فداكارى روگردان نيستند، از راه خودش كه راه خدا و انسانيت است منصرف كند. كارتر باز احساس كرده با چه ملتى رو به روست و با چه مكتبى بازى مى كند. ملت ما ملت خون و مكتب ما {مكتب} جهاد است. كارتر بايد بداند كه اگر اين گروه به مركز جاسوسى امريكا در تهران حمله كرده بودند اكنون هيچ يك از آنها و از پنجاه نفر جاسوس محبوس در لانه جاسوسى چيزى نبود و همه رهسپار جهنم شده بودند. كارتر بايد بداند كه حمله به ايران، حمله به تمام بلاد مسلمين است و مسلمين جهان در اين امر بى تفاوت نيستند.» از آنجا كه هدف امريكا نابودى انقلاب را به همراه داشت، نيروهاى انقلاب و به ويژه امت مومن و مسلمان كه به پيروى از رهبر خويش معابر و خيابان ها را از شعار و فرياد مرگ بر امريكا پر كرده بودند، بغض خود را عليه امريكا افزودند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامى كه مدام مورد غضب و بغض امريكا بوده و در همين توطئه يكى از بهترين نيروهاى خود را از دست داده بود عليه امريكا و عمال داخلى موضع سخت گرفت و هنوز چندى نگذشته بود كه با شركت فعال در كشف كودتاى استكبارى و دستگيرى عوامل داخلى ثابت كرد كه چگونه در مقابل ابرقدرت ها ثابت و استوار ايستاده است. دانشجويان مسلمان پيرو خط امام كه در آن زمان به درستى نمادى از مبارزات ضد استكبارى امت ايران شناخته مى شدند و قبل از آن بارها مورد تخطئه مخالفين اشغال لانه جاسوسى قرار گرفته بودند بار ديگر در سطح جامعه اسلامى و انقلابى مطرح شدند و همين امر به شدت گرفتن جو ضد امپرياليستى موجود در ايران فزونى داد. دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، گروگان ها را به محل هاى متعدد در سراسر ايران انتقال داده و شور ضد امريكايى را به تمام نقاط كشور سرايت دادند. به اين ترتيب سياست هاى امريكا در ايران به سختى شكست خورد. از سوى ديگر اين مانور امريكا موجب منسجم تر شدن صفوف امت انقلابى و مسلمان ايران عليه خود او گرديد و يك بار ديگر خشم فزاينده ملت ايران عليه استكبار افزايش يافت. از جهت ديگر امريكا براى تبليغات رنگارنگ خود هيچ محملى نيافت و اين از بزرگ ترين خسارت هايى بود كه اين حمله نظامى نصيب امريكا كرد. از جانب ديگر امريكا با دست زدن به اين توطئه نافرجام، خود را بيش از گذشته در ايران اسلامى به عنوان استعمارگرى خونخوار و كينه توز مطرح كرد.هم چنين گروهك هاى مخالف جمهورى اسلامى كه تا آن زمان خود را ضد امپرياليست مى خواندند و هم مقابله و مبارزه جمهورى اسلامى با امريكا را يك حركت ظاهرى مى خواندند، بر اثر يورش نافرجام مذكور، تمامى رشته هاى خود را پنبه يافتند و تمامى تحليل ها و تفسيرهاى خود را مبنى بر اينكه ضد امريكايى بودن ايران يك نمايش است بر باد رفته ديدند. از اين رو به يك ورشكستگى سياسى تمام و بى آبرويى مفرط دچار شدند. ستون پنجم نيزافشا گرديدند و اقدامات هم زمان گروهك ها و نيز موضع گيرى هاى آنان پس از شكست طبس ماهيت امريكايى آنان را آشكارتر ساخت.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: sajed.ir



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: شهادت تنها شهيد واقعه طبس
شکست آمريکا در طبس
یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 1:49 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
شکست آمريکا در طبس

بيابان طبس، بهترين راوى معجزه اى است که دل تاريخ را به لرزه در آورد.تفسيرآية «و مَکَرُوا و مَکر الله خيرُ الماکرين »را بايد از کوير تفتيدة طبس پرسيد؛ بيابان خشک طبس، تبلور مرصاد الهى شد براى گرگ هاى در کمين نشسته اى که راوى سياه مرگ بودند.
مى گويند:تاريخ، تکرار شدنى است؛ اگر چنين است، پس اين سپاه ابرهه بود که ديگر بار،ازحافظان کعبة حقيقت به تنگ آمد و نابود شد.
همه چيز مهيا بود براى شبيخونى وحشيانه؛ براى خنجر زدن بر پيکر شقايق. اما حقيقت از جنس ديگر بود:
مدعى خواست که از بيخ کند ريشة ما غافل از آن که خدا هست در انديشة ما
عجب شبى بود شامگاه چهارمين روز ارديبهشت ماه.
گرگ ها آمده بودند تا همه چيز را يک نفس ببلعند، تا شايد طعم تلخ شکست، از مشتى دانشجوى پيرو خط امام را از خاطرها محو کنند؛ غافل از آن که «يدالله فوق ايديهم ».
آرى!دست قدرت الهى، پاسدار موطن عاشقان بود.چه خوش بود که رهرويى از قافلة عشق نيز به پاس خلوص خود، معبر وصال را در آن واقعه جست و صحراى طبس را تا معراج، بال در بال ملايک پيمود.
خدا صدق وعده اش را عيان مي کند.«ا ن تنصروا الله ينصرکم »اگر دين خدا را يارى کنيد خدا شما را يارى مي کند و اين مزد جهاد مردانى است که چون دين خدا را يارى کردند ، خدا به يارى آنها برخاست .
قرآن هدف از بيان سرگذشت پيشينيان را اين مى داند که نتايج آنها مدارتفکر و جمع بندى قرارگيرد(فاقصص القصص لعلهم يتفکرون).لذا واقعه طبس مى تواند عظمت الهى و امدادهاى غيبى را براى مردم آشکار سازد و درس عبرتى براى آيندگان تاريخ باشد.
ماجراى طبس از جمله رسوا ترين و مفتضحانه ترين توطئه هاى شکست امپرياليسم امريکا بر ضد انقلاب اسلامى ايران است.بدون شک ماجرايى که در طبس به وقوع پيوست و با شکست مزدوران امريکايى مواجه شد، يکى از معجزات بزرگ قرن به حساب مى آيد؛ زيرا شيطان بزرگ امريکا با همه توان و با بهره گيرى از دقيق ترين و پيچيده ترين امکانات نظامى و با تدارک همه جانبه و هماهنگى کليه عوامل داخلى وخارجى به بهانه آزادى جاسوسان خود در ايران، اما در حقيقت به قصد در هم شکستن انقلاب و نابود ساختن نظام جمهورى اسلامى ايران، هجوم خود را آغاز کرد .سران کاخ سفيد و مقامات پنتاگون از توفيق اين عمليات کمال اطمينان را داشتند، چرا که به زعم باطل خود هيچ عامل و نيرويى را در شکست عمليات خود دخيل نمى دانستند؛
اما ازآنجا که خداوند همواره حافظ اين ملت و انقلاب بوده است ، در طبس نيز امداد هاى غيبى او عينيت يافت تا بار ديگر بر طاغوتيان زمان ثابت شود که اراده الهى بر هرچيزى تعلق بگيرد، آن امر محقق خواهد شد.
انگيزه ها و زمينه هاى تجاوز امريکا:1ـ پس از فتح لانه جاسوسى (که به تعبير حضرت امام خمينى انقلاب دوم نام گرفت )
و شکست توطئه هاى مزدورانه امريکا درنفوذ و رسوخ و نهايتاً مسخ انقلاب اسلامى از درون و افشاى دستهاى خيانت بارهمساز با شيطان بزرگ و به اسارت گرفتن آنها، تهديدات نظامى و تحريم اقتصادى از ابتدايى ترين اقدامات جهت غلبه براين پيروزى بزرگ و شکست دادن اين نصرالهى بود.همه همپالگى هاى شيطان بزرگ در اين توطئه ها با امريکا همدلى و همکارى داشتند.تبليغات در جهت اين دو توطئه ابتدا بر روى مداخله نظامى تمرکز يافت و به اوج خود رسيد وچون دشمن از اين توطئه نتيجه اى نگرفت، به تشديد تبليغات برمسأله تحريم اقتصادى و بسط آن در تمامى کشورهاي هم پيمانش پرداخت واين به دو علت بود:
اول آنکه آخرين حيله دشمن بود ، دوم انحراف اذهان و افکار عمومى از احتمال حمله نظامى، تا اينکه زمينه ي ذهنى مردم از مسأله منحرف و دشمن خارجى فراموش گرددو به مشکلات داخلى و مسائل اقتصادى معطوف شود.
2ـ ازاهم زمينه هايى که موجبات اين هجوم را فراهم ساخت بايد به شکست کوشش هاىديپلماتيک و طرح هاى امريکا جهت آزادسازى جاسوسان خود اشاره کرد .( مأموريت افرادى چون رمزى کلارک، هانس، حبيب شطى، بنى صدر و قطب زاده)
3ـ در خلال تلاش هاى دشمن و عوامل و ايادى امريکا، يعنى گروهک هاى چپ و راست ومنافق ، اين بار نيزبه بهانه حفظ سنگردانشگاه و مخالفت با تعطيل شدن آن و تقابل با انقلاب فرهنگى، با به راه انداختن هياهوى بسيار به جنگ و جدال و خونريزى وسنگربندى مشغول شدند و آن چنان ماهرانه جو را آماده ساختند که گويى اين بخش نيز جزئى از طرح کلى تجاوز نظامى بوده است.
4ـ آتش افروزيهاى رژيم بعث عراق در مرزهاى خود با ايران و غائله کردستان شگفتى ماجراى تجاوز وقتى روشن مى شود که بدانيم دولت تجاوزگر امريکا در خصوص چنين مأموريتى متجاوز از 5 ماه تمام در صحراهاى آريزونا ( جايى که تقريباً شرايط کوير ايران را داراست)تعليمات پيچيده و فشرده اى را به کماندوهاى خود داده بود و از پيچيده ترين تکنيک هاى نظامى اعم از تسليحات نظامى و دفاعى تا صنايع مدرن هواپيمايى استفاده کرده و بودجه نامحدودى را براى اين عمليات اختصاص داده بود. سازمان هواشناسى امريکا وضع جوى ايران بخصوص منطقه فرود در صحراى طبس را کاملاً مورد پيش بينى علمى قرار داده بود و به علت اين که هواى آن شب مهتابى بود، ورود هر نوع هواى غيرمطلوب و وقوع طوفان بعيد به نظر مى رسيده است.
نکات برجسته ديگر درباره حمله نظامى آمريکا:نکات مهم ديگرى که از مطالعه اسناد ومدارک به دست آمده و گزارشها و مقالات نوشته شده حاصل شده است به شرح زير است:
1ـ امريکا در واقعه طبس از آخرين امکانات نظامى و تکنيک هاى جنگى استفاده کرد،به طورى که براى يک چنين عملياتى از طرف کنگره امريکا بودجه هنگفتى در نظر گرفته شده بود.
2ـ بالگردهايى که براى آزادى جاسوسان امريکايى در نظر گرفته شده بودند ، طبق ارزيابى متخصصان امريکايى از بهترين نوع هلى کوپترها و از آخرين مدل آنهابود.
بنابراين، مسأله از کار افتادن آنها در جريان عمليات، کاملاً دور از انتظار بوده است.
3ـ شبى که عمليات نجات درآن به وقوع پيوست مهتابى بود ومعمولاً دراين شب ها ازطوفان و بادهاى تند خبرى نيست ، علاوه بر اين ، براساس پيش بينى هاى علمى اداره هواشناسى امريکا، در شب عمليات، هواى کوير طوفانى نبوده است!!
4ـ بر اساس ارزيابى کارشناسان ، احتمال پيروزى اين طرح از نود درصد به بالا پيش بينى شده بود.
5ـ تهيه کننده وسايل نقليه اى که مى بايد امريکايى ها را از اطراف تهران به لانه جاسوسى جابجا کند، يک مزدور خود فروخته به نام على اسلامى وابسته به حزب منحله خلق مسلمان بوده است.
6ـ کشورهاى مصر ،عربستان سعودى، ترکيه ، عمان و پاکستان در اين عمليات امکانات خود را در اختيار امريکا قرار داده بودند.
7ـ با توجه به حساسيت شوروى سابق درباره تحرکات امريکايى ها و زير نظرداشتن دائم آنها، بدون شک اين عمليات با توافق و هماهنگى شوروى سابق انجام شده بود.
8ـ جهت فرود اضطرارى بالگردها و هواپيماهاى 130 ـ C، 14 منطقه در تهران و حوالى آن در نظر گرفته شده بود.
9ـ در شب حادثه طبس، چراغ هاى ورزشگاه شهيد شيرودى روشن بوده است.
10ـ على اسلامى تهيه کننده اصلى کاميون ها براى حمل آمريکايى ها به تهران، قبل از اشغال لانه جاسوسى در خصوص به راه اندازى تظاهرات عليه امام (ره) وانقلاب اسلامى با سفارت امريکا همکارى نزديک داشته است.
11ـ مزدوران رژيم صهيونيستى در جريان طراحى حمله به طبس نقش بسيار فعالى
داشته اند؛ به طورى که از تجربيات طراحان نقشه حمله به فرودگاه "انتبه" در اوگاندا از جمله "شيمون پرز"، استفاده فراوانى شده بود.
به هر حال انچه در طبس واقع شد، بدون شک مصداقى ديگر بر سوره فيل بود و 5 ارديبهشت1359 عام الفيل ديگر و "کارتر"نيز مظهر نظام سلطه جهانى، ابرهه اى ديگر، و عنايت و لطف و مرحمت خداوندى بر مؤمنان گسترده . آنچه گذشت نه تنها يک واقعه ساده و زودگذر و فراموش شدنى نبود، بلکه تمثيلى و ذکرى است هميشگى و ماندنى براى کسانى که با چشم دل خويش جز آنچه هست مى بينند و تذکار ديگرى است بر اثبات قدرت فائقه و تامه الهى و بر وهن و سستى کيد و مکر دشمنان خدا.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:روزنامه جوان



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: شکست آمريکا در طبس
پرونده ی طبس
یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 1:48 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
پرونده ی طبس

شبکه ی تلويزيوني 7 استراليا يک فيلم مستند بازسازی شده درباره واقعه طبس نمايش داد. من اين جا فقط مي خواهم فيلم را برايتان توضيح بدهم. هر چه هست از فيلم است که نقل قولش مي کنم.
تهيه کنندگان فيلم خيلي سريع از نحوه ی گروگانگيری گذشتند و رسيدند به اين که عمليات طبس چطور اجرا شد. چهار گروه در اين عمليات شرکت داشتند. گروه دوم که يک هواپيمای سوخت رسان را هدايت مي کردند و از يک مرکز نظامي امريکا در اطراف يمن حرکت کردند، گروه سوم که با چهار هليکوپتر از روی ناو هواپيمابر نيميتز در اقيانوس هند به طبس مي آمدند و گروه چهارم که هشت کوماندوی خيلي متخصص در جنگ های چريکي بودند اما آن گروه اول که کوچکتر از همه هم بود شامل دو نفرمي شدند که پيش از همه ی اين ها با هواپيمای کوچک و يک موتورسيکلت که آورده بودند آمده بودند برای شناسايي محل فرود هواپيما و هليکوپترها گروه اول با استفاده از چراغ های فروسرخ (مادون قرمز) يک محلي را نشانه گذاری کردند که چراغ ها را مي شد فقط با دوربين فرو سرخ ديد. کوماندوها از مصر به ناو نيميتز منتقل شدند. هواپيما و هليکوپترها کمي بعد از ورود به آسمان ايران و بعد از بندرعباس به هم ملحق مي شدند تا اين که در محل نشانه گذاری شده فرود بيايند. همه فرود مي آيند جز دو تا هليکوپتر که به خاطر وزش شديد باد و توفان شن ديرتر مي رسند. بعد از فرود معلوم مي شود سيستم هيدروليک يکي از هليکوپترها آسيب ديده و آن هليکوپتر بايد کمي معطل بماند تا تعمير بشود. قرار مي شود دو نفر بمانند و عمليات با سه هليکوپتر ديگر انجام بشود.
خبر را به واشنگتن مي دهد اما در آنجا به اين تصميم مي رسند که نمي شود هم کوماندوها و هم گروگان ها را با سه هليکوپتر بياورند بنابراين برای اين که اصل ماجرا لو نرود دستور بازگشت مي دهند. در همان حال هم يک اتوبوس پر از مسافر از همان محل رد مي شده و کوماندوها متوقفش مي کنند و همانجا نگه شان مي دارند تا اين که دست آخر با پايان عمليات رهايشان مي کنند. هر چه هم فرمانده عمليات در طبس اصرار مي کند که نهايتأ ممکن است به 2 يا 3 گروگان صدمه بخورد اما بقيه ازاد مي شوند اما در واشنگتن کسي حاضر به قبول ريسک نمي شود و مي گويند مأموريت تمام است.
هليکوپتر اول که بلند مي شود که برگردد به دليل توفان شني که همينطور از اول کار بوده ارتفاعش را خيلي کم مي کند اما چرخش مي گيرد به هواپيما و چون هواپيما پر از سوخت بوده هر دو همان وقت آتش مي گيرند و آتش به يک هليکوپتر ديگر هم سرايت مي کند که خدمه ی آن با سوختگي شديد بيرون کشيده مي شوند اما مابقي که در هواپيما و آن هليکوپتر اول بودند از بين مي روند. مأموريت شکست مي خورد بدون اين که شروع شده باشد و بلافاصله کارتر بر صفحه ی تلويزيون ظاهر مي شود و مسئوليت کامل عمليات و شکست آن را مي پذيرد و گروگان ها هم بلافاصله از محل سفارت به مکان های نامعلوم ديگر منتقل مي شوند.
گروگان ها بلاخره نه از طريق نظامي بلکه از راه ديپلماسي آزاد مي شوند اما زمان آزادی شان درست سه دقيقه بعد از ادای سوگند رياست جمهوری ريگان است، يعني وقتي که ديگر معلوم مي شود ريگان آمده است بر سر کار
در فيلم با دو نفر مصاحبه کردند. با فرمانده ی عمليات در واشنگتن و با فرمانده ی عمليات در طبس. هر دو مي گفتند نقص سيستم ناوبری باعث بروز اين اشکالات شد و هنوز پرونده ی فني عمليات طبس برای رديابي اشکالات ناوبری آن عمليات در ارتش امريکا باز است و اگر کمي دقت مي کرديم در انتخاب خلبان ها مي توانستيم با موفقيت تمامش کنيم. حتي در فيلم به درگيری های خانوادگي خلبان ها هم نگاه کرده بودند که چند تايي از آن ها در زمان حمله در شرايط روحي مناسبي نبودند .
اسم فيلم را گذاشته بودند.
Lived to Tell the Tale
ترجمه ی سليسي برايش پيدا نکردم ولي مثلأ اشاره داشت به بازماندگان آن عمليات که حالا دارند آن را بازگو مي کنند.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:خبرگزاری حیات



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: پرونده ی طبس
حادثه طبس از زبان فرمانده نظامیان آمریکایی
یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 1:47 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
حادثه طبس از زبان فرمانده نظامیان آمریکایی

نیروی افسانه ای، شکست ناپذیر و سری "دلتا" بر اثر "توفان شن" شکستی را متحمل شد که به منزله کابوسی برای تمام تاریخ سلطه و تجاوز دولتمردان آمریکای به شمارمی رود و با دیگر ثابت شد، خداوند ملتی را که او را یاری کند، یاری خواهد کرد.
واقعه طبس یکی از آموزنده ترین حوادث سیاسی- نظامی در تاریخ معاصر به شمار می رود و ژنرال چارلی بکویث، فرمانده نظامی دلتا در کتاب " نیروی دلتا، از پل می تا طبس "به شرح کامل این ماجرا پرداخته است:

طرح ریزی عملیات

"همانطور که می دانید سخت سرگرم کار بوده ایم، تا وسیله ای برای نجات گروگان ها از تهران پیدا کنیم. از ماه نوامبر روی مساله کار می کردیم. اکنون من معتقدم که طرحی حساب شده در دست داریم. می خواهیم شما به این طرح گوش کنید و بعد سوال های خود را مطرح نمایید.
این یک طرح ساده نیست با این حال ما تلاش کرده ایم تا حد امکان پیچ و خم های آنرا برطرف سازیم."

دیدار طراحان عملیات با کارتر

بکویث می گوید: "من گزارشم را با بردن رییس جمهور به متن عملیات از "کویر یک" و بلند شدن هواپیما از منظریه و توضیح اینکه چگونه نیروی دلتا قبل از سپیده دم به ناحیه اختفا در حدود پنجاه مایلی پایتخت می رسد و چطور سراسر روز را زیر وسایل استتار کننده مخفی می شود، شروع کردم. بعد شرح دادم که چگونه پس از غروب آفتاب شش کامیون بنز و دو خودروی کوچکتر وارد خواهند شد و دلتا را به پایتخت منتقل خواهند کرد. توضیح دادم که من در یک مقطع خاص با استفاده از یکی از خودروهای کوچکتر جلو خواهم رفت تا آخرین قسمت از سپری را که به طرف شهر می رود بازرسی و سفارت را برانداز کنم.
لحظه ای که کامیون ها به دیوار شرقی سفارت، روبروی خیابان روز ولت برسند، نیروی دلتا از دیوار بالا می رود و مواد منفجره قوی در آن کار می گذارد. بطوریکه با انفجار آن حفره ای در دیوار ایجاد می شود که برای وارد شدن یک کامیون هیجده چرخ به داخل سفارت کافی خواهد بود. این انفجار خانه های اطراف را در هم خواهد شکست و سکنه اطراف آن ناحیه را سراسیمه خواهد کرد."

تحلیل اطلاعات:

چارلی بکویث در ادامه چگونگی طرح ریزی عملیات آورده است: "اطلاعات دیگر دریافت شد، اطلاع یافتیم که عکس هایی از محوطه سفارت در دسترس قرار خواهند گرفت. عکس ها بلافاصله به دستمان رسید و فرصتی به ماموران اطلاعاتی داد تا جابه جایی درون محوطه را با عکس های گرفته شده در روز قبل یا هفته قبل مقایسه کنند.
این فرمانده نظامیان آمریکا در حادثه طبس ، به عکس های گرفته شده توسط سازمان هایی آمریکایی اشاره کرده و ادامه آورده است: "یکی از چیزهایی که عکس ها روشن کردند وجود تیرک ها بود. پاسداران انقلاب یا شبه نظامیان به فرض اینکه امریکا ممکن است برای نجات گروگان ها از هلی کوپتر استفاده کند، در محل هایی در داخل محوطه که امکان فرود هلی کوپتر در آنجا وجود داشت تیرک هایی نصب کرده بودند. بدون عکس ها ممکن نبود بخش اطلاعات متوجه این مساله شود."
ادامه عملیات اینگونه توصیف شده است: "در فاصله بین کریسمس و اولین روز سال، دلتا براساس گزارشات باب توانست به منظور تنظیم یک طرح تهاجمی دقیق به اطلاعات کافی دست یابد، معلوم شد که گروگان ها در بیش از نیمی از چهار تا شش ساختمان نگهداری نمی شوند و این ساختمان ها نیز شناسایی شدند. ما قبلا فکر می کردیم که احتمالا تمام ساختمان های سفارت به عنوان زندان مورد استفاده قرار می گیرد. در اواخر دسامبر و بعدا نوامبر تحلیل گران به حذف تعداد ساختمان ها پرداختند.
آنها تصور می کردند که دانشجویان مبارزی که گروگان ها را در اختیار داشتند از طرف فلسطینی ها یا" ساواما" که یک سازمان پلیس مخفی است کمک دریافت می کنند. 13 گروگان آزاد شده گفتند که به هنگام جابه جایی چشم های آنها را می بستند و به گروه های مختلف تقسیم شان می کردند و این بدون شک عمدا صورت می گرفت،‌ بنابراین هیچ الگویی را نمی توانستیم انتخاب کنیم. دانشجویان مبارز را نمی شد دست کم گرفت."

طرح ریزی عملیات

"پنجه عقاب" نام رمز ماموریت برای آزاد کردن گروگان ها بود.
همانطور که برای ژنرال جونز توضیح داده شد، طرح اصلی از این قرار بود. سه هواپیمای "ام سی- 130" حامل نیروها و سه هواپیمای" ئی سی- 130 "حامل سوخت، جزیره مصیره واقع در سواحل شیخ نشین عمان را ترک می کنند و بسوی ایران به پرواز در می آیند. در محلی که کویر یک نامیده می شود. در 05/33 شمالی و 48/55 شرقی، در دویست مایلی جنوب شرقی تهران- فرود می آیند و در آنجا منتظر ورود هشت هلیکوپتر" آر- اچ 53 دی" می شوند.
هلیکوپترها پس از پرواز از عرشه ناو هواپیما بر نیمیتز که در نقطه ای در خلیج عمان است، در چهار دسته دوتایی، با پرواز در مسیری متفاوت، تقریبا سی دقیقه پس از ورود آخرین هواپیمای سی- 130 وارد کویر می شوند.
هلیکوپترهای آر- اچ 53 دی به محض ورود،‌سوختگیری و نیروی یورش صد و هیجده نفری را سوار می کنند، در صورتی که شش هلیکوپتر (این کمترین رقمی بود که به نظر طراحان هوایی برای بلند کردن وزن تیم یورش و تجهیزات آن لازم بود)قادر به عزیمت و پرواز به محل بعدی نباشند، ماموریت در کویر یک عقیم می ماند. هلیکوپترها پس از سوخت گیری و سوار کردن دلتا رهسپار تهران می شوند و هواپیماهای سی 130 به مصیره باز می گردند. پس از دو ساعت و نیم تا سه ساعت، نهایتا یک ساعت قبل از طلوع‌ آفتاب هلیکوپترها در محل اختفای دلتا در 14/ 35 شمالی و 15/52 شرقی فرود می آیند. هلیکوپترهای آر اچ 53 دی پس از پیاده کردن دلتا، به محل اختفای خود واقع در پانزده مایلی شمال محل تخلیه دلتا پرواز می کنند و روز را در تپه های اطراف گرمسار پنهان می شوند. در محل فرود دلتا، تیم یورش با دو مامور وزارت دفاع، که چندین روز قبل از عملیات وارد تهران می شوند ملاقات می کنند.
وی در ادامه افزوده است: این عملیات تقریبا 45 دقیقه طول می کشد ، آنگاه سرگرد اسنافی (اسم مستعار) که به عنوان افسر هوایی دلتا عمل می کند، به هلیکوپترهای آر اچ 53 دی که در اطراف گرمسار در حال‌ آماده باش هستند اطلاع می دهد و آنها شروع به چرخیدن در شمال شهر می کنند. با علامت او، هلیکوپترها به نزدیکی سفارت می آیند و اگر همانطوری که انتظار می رود، تیرک های کارگذاشته شده در محوطه باز سفارت را بتوانیم برداریم، اولین هلی کوپتر مستقیما به داخل سفارت فراخوانده می شود و سپس تمام گروگان های آزاد شده سوار اولین هلی کوپتر می شوند و دکترهای دلتا آنها را معاینه میکنند.

آغاز عملیات

هواپیما برفراز خلیج عمان، در ارتفاع چند صد هزار پایی پرواز می کرد، اما هنگامی که به سواحل ایران در غرب چاه بهار رسیدیم ارتفاع به چهارصد پا تقلیل یافت.
وید ایشیموتو در حالی که نزدیک دریچه بار، در عقب هواپیما نشسته بود برخورد هوای گرم را احساس کرد. او می دانست که در ایران هستیم. زمین زیر پایمان بسوی افق که در تاریکی فرو می رفت، امتداد می یافت.
در شمال، تپه ها چون لکه های آبی به نظر می رسیدند و رفته رفته بزرگتر می شدند. در پشت آنها، و در فاصله ای دورتر، کوه های سیاهرنگ، سر به فلک کشیده بودند.
برگشتم و با عجله به طرف ابتدای صف هواپیماها راه افتادم. ساعت تقریبا دو و چهل دقیقه بعد از نیمه شب بود. تعدادی از خلبانان سی 130 موتورهایشان را گرم می کردند و گرد و غبار در اطراف پراکنده می شد. در میان تندبار، یکی از هلی کوپترها را دیدم که از زمین بلند شد و به سمت چپ کج شد و با آرامی به عقب خزید. سپس صدای مهیبی بلند شد. صدای انفجار بمب نبود، صدای شکستن نبود، صدای چیزی بود که با یک ضربه متلاشی شود. یک انفجار بنزین. گلوله آتشین آبی رنگی مثل بالون به هوا رفت. ظاهرا هلی کوپتر سرگرد شافر به ئی سی 130 که در شمالی ترین قسمت ایستاده بود و عنصر آبی را تازه سوار کرده بود، برخورد کرد.
کایل هنوز مشغول کار کردن با بی سیم بود که به طرفش رفتم و گفتم "چه کار کرده ای؟" گفت "بادی از خط خاطر جمع شوم. به محض اینکه آنها را بگیرم، خارج خواهیم شد. اکنون درباره این هلی کوپترها چه فکر می کنی؟"
گفتم: اونجا خیلی داغه، دومی هر آن ممکنه منفجر بشه.
در مورد سایر هلی کوپترها چطور؟
باید از بین بروند.
الان درست یادم نمی آید چه کسی اما یکی از ما گفت: بگذارید آنها را از راه هوایی نابود کنیم. جیم توانست با ژنرال وات تماس بگیرد و پیشنهاد کند که اجازه حمله به هلی کوپترها را از هوا داشته باشد. روی زمین جنب و جوش زیاد بود. می خواستم ، هرچه زودتر همه را از این کویر لعنتی بیرون ببرم. به طرف آخرین هواپیما در صف برگشتم. با کشات تازه بیرون پریده بود و به تیم حفاظت از جاده برای سوار شدن کمک می کرد.
چند فروند از هواپیماها در محل پروازشان قرار گرفتند. از دور خلبانان تفنگدار دریایی را دیدم که با سرعت به طرف هواپیماهای ما می دویدند. درب پشتی بالا کشیده و بسته شد. به کابین خلبان رفتم و هواپیمای ماشروع به حرکت کرد و یک نیم دایره زد.
ما سومین هواپیمایی بودیم که باید بلند می شدیم. دو هواپیمای جلویی برخاستند. آتش تانکر بنزین تقریبا خاموش شده بود اما هلی کوپتر و هواپیمای 130 هنوز بشدت در آتش می سوختند.
ساعت تقریبا سه بعد از نیمه شب بود.
دلتا پس از چهار ساعت و پنجاه و شش دقیقه توقف در کویر یک ، آنجا را ترک می کرد.
روی جاده ناهموار براه افتادیم، سی 130 شروع به سرعت گرفتن کرد. ناگهان به یک پشته خاک برخورد کردیم. خاطرم می آید که وقتی پایین بودیم، آن را دیده بودم. ارتفاعش باید سه پا می شد. سرعت زیاد بود، دماغه هواپیما بالا رفت و بعد بشدت پایین آمد، ما شانس بزرگی آورده بودیم. هواپیما سرعت بیشتری می گرفت، خلبان نیز نیروی بیشتری به آن می داد تا اینکه بالاخره آن را به هوا برد. چیزی که بعد از آن فهمیدیم این بود که داشتیم اوج می گرفتیم.

فرجام عملیات

اگر ما برنامه را در کویر یک، درست مطابق نقشه پیش می بردیم، اکنون شش هلی کوپتر کامل در حال نزدیک شدن به مخفیگاه بودند.
بعد از سپیده صبح، به خلیج عمان رسیدیم. پایین را نگاه کردم و دکل یک کشتی عربی را دیدم که در دریای آبی- خاکستری در حال حرکت بود.
فرمانده عملیات نا فرجام طبس در انتها چنین می گوید: "در تمام طول راه بازگشت به مصیره احساس پوچی و پژمردگی می کردم، یاس بر وجودم سایه افکنده بود. گریه ام گرفت. این موقعی بود که نشستم و با تمام وجود گفتم: یا عیسی مسیح، تو می دانی که چه گندی بالا آمده است. ما واقعا باعث شرمساری کشور بزرگمان شدیم. خودم را بسیار حقیر احساس می کردم. نمی خواستم صحبت کنم،‌ یا هیچ کاری انجام دهم، فقط احساس می کردم که دیگر آبرویی برایم باقی نمانده بود."

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: خبرگزاری حیات



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: حادثه طبس از زبان فرمانده نظامیان آمریکایی
طبس؛ كابوس وحشتناك امريكا
یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 1:45 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
طبس؛ كابوس وحشتناك امريكا

و پيام امام خمینی به ملت ايران به مناسبت حادثه طبس "اشتباه كارتر و نتايج آن "

1- انقلاب اسلامى ايران، همان گونه كه آيه و مصداقى از سنت فتح و نصرت مستضعفان مى باشد، در درون خود آيينه و مجلاى ده ها نقطه عطف از تاريخ سيطره و حاكميت خط حقيقت بر جريان باطل و تبار شيطان است و براى آنان كه قيام را بر قعود ترجيح داده اند، در قالب هدايت ها و امدادهاى غيبى و خفى، ظاهر مى گردد.
بنا به گفته كارشناسان واكنش ها، مقاومت ها و توطئه هايى را كه عليه پيروزى و تداوم انقلاب اسلامى در ايران به انجام رسيد مى توان در سه دوره «پيروزى تا آغاز تجاوز نظامى»، «جنگ تحميلى» و «پس از قطعنامه» بررسى كرد كه به ترتيب صبغه و صورت «نفاق و نفوذ، حذف از درون»، «تهاجم نظامى-امنيتى» و «اقتصادى- فرهنگى» داشته است.
جدى ترين تحولات دوره اول، تسخير انقلابى سفارت امريكا توسط دانشجويان پيرو خط امام در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ بود كه در واكنش به عمق توطئه گرى و اخلال در نظم سياسى كشور و منطقه، به وسيله جاسوسان اين لانه قديمى امريكايى ها صورت گرفت.
به اين خاطر، ايالات متحده سخت متحير شد و حمله به ايران را به اجرا گذاشت كه به ظاهر، براى نجات ديپلمات هاى به گروگان گرفته شده اما همراه با حمله به موقعيت هاى حياتى پايتخت، تجاوز به تماميت ارضى يك كشور مستقل را در پى داشت، اما نهايت به يك رسوايى بزرگ بين المللى تبديل شد.
۲- پنجم ارديبهشت سالروز شكست نيروهاى آمريكايى در صحراى طبس است. عمليات آمريكايى پنجه عقاب در طبس، بيش از هرچيز، شبيه يك تعطيلات دل انگيز آخر هفته بود كه ناگهان با در گرفتن توفانى شديد ويران شد. اين تعطيلات آمريكايى كه مى رفت تا خاطره برانگيزترين هاى نوع خود باشد، با وزيدن توفانى از شن هاى صحرا مبدل به يك كابوس وحشتناك در حافظه تاريخى رهبران آمريكا شد. البته اگر بتوانيم در مورد اين رهبران از حافظه تاريخى سخن بگوييم!
۳- جيمى كارتر رييس جمهور وقت ايالات متحده در كتاب۴۴۴ روز در اين مورد مى گويد: «هنوز هم از يادآورى خاطرات آن روز آزرده خاطر مى شويم. اميد موفقيت زياد بود. وقايع ناگوار و عصبيت، شهامت گروه نجات، شرمسارى ناشى از شكست و بالاتر ازهمه، مرگ فاجعه آميز افراد ما در كوير، همه و همه در خاطرم نقش بسته است. من براى چند ساعت موفق شدم بخوابم و صبح زود آماده شدم تا از طريق تلويزيون آن چه را كه رخ داده بود، براى مردم آمريكا تشريح كنم. من تمام مسئوليت را شخصا به عهده گرفتم. آن چه را كه روى داده بود، تشريح كردم و دلايل خود را براى اين تلاش شرح دادم. من عملى را كه ايران مرتكب شده بود به دنيا يادآورى كردم و داوطلبانى را كه با شهامتى بى نظير، زندگى خود را از دست داده بودند، مورد ستايش قرار دادم.»
۴- بى نتيجه ماندن ديپلماسى كارتر در حل بحران ايران وقتى كه با شكست نظامى در طبس همراه شد، حيات سياسى دولت او را چنان متزلزل ساخت كه پس از چهار سال مجبور به ترك كاخ سفيد شد تا ريگان جمهورى خواه بر جاى او بنشيند.
قطعا از مهمترين عواملى كه نتيجه انتخابات رياست جمهورى آمريكا را در آن سال رقم زد انقلاب اسلامى ايران، رهبرى هاى امام خمينى (ره) و اقدام شجاعانه دانشجويان مسلمان پيرو خط امام بود. كارتر در حالى براى حل مساله گروگانها آخرين تلاش ها را به سرعت انجام مى داد كه آخرين روز از دوره چهار ساله رياست جمهورى اش را مى گذراند. چهار سال پر حادثه كه نام ايران همچون كابوسى بر فراز آن ايستاده است او حتى مجبور شد تعطيلات آخر هفته اش را به خاطر تجمع كارها لغو كند.شايد در آن لحظه ناگوار، به لحظات شيرينى مى انديشيد كه در تهران، ساده لو حانه در جلسه ضيافت شامى كه به افتخار او ترتيب داده شده بود اين تعبير را به كار برده بود كه من از همسرم پرسيدم كه در تعطيلات كريسمس كجا مايلى براى مسافرت برويم، گفت من مايلم اين ايام را كنار شهبانو در ايران باشم. و فقط چند ماه بعد از اين ضيافت شام بود كه انقلاب اسلامى ايران به پيروزى رسيد و كارتربهاى سنگينى براى حمايت خود از شاه پرداخت.
۵- متاسفانه مسلمانان جهان و ساير ملت ها با وجود رسوايى هاى گوناگون استكبار جهانى موفق نشده اند كه قدرت هاى پوشالى را به زوال بكشانند و در مقابل آنان جبهه اى واحد و كارساز تشكيل دهند، زيرا كم تر به قوه ايمان و نيروى الهى اتكا دارند. در اعمال و رفتار نيز آن گونه نبوده اندكه زمينه هاى امداد الهى و نصرت حق را فراهم كنند تا به مدد غيبى بر جنود باطل غلبه يابند، ولى امت مسلمان ايران در چندين عرصه ثابت نمود كه در مقابل هر قدرت شيطانى پيروز خواهد شد. بنابراين هرگونه بيم و هراس از جانيان جهانى از سستى ايمان و تزلزل باورها حكايت دارد.

پيام امام خمینی به ملت ايران به مناسبت حادثه طبس "اشتباه كارتر و نتايج آن "

زمان : 5 ارديبهشت 1359 / 9 جمادي الثاني 1400
مكان : تهران ، شميران ، دربند
موضوع : اشتباه كارتر و نتايج آن
مناسبت : حمله نظامي امريكا به ايران "حادثه طبس "
مخاطب : ملت ايران
بسم الله الرحمن الرحيم ملت رزمنده ايران ، دخالت نظامي امريكا را شنيديد و عذرهاي كارتر را نيز شنيديد.اينجانب كه كرارا گفته ام كارتر براي وصول به رياست جمهوري حاضر است به هرجنايتي دست بزند و دنيا را به آتش بكشد، شواهد آن يكي پس از ديگري ظاهر شده ومي شود؛ و اشتباه كارتر در آن است كه گمان مي كند با دست زدن به اين مانورهاي احمقانه مي تواند ملت ايران را كه براي آزادي و استقلال خويش و براي اسلام عزيز ازهيچ فداكاري رويگردان نيست
، از راه خودش كه راه خدا و انسانيت است منصرف كند.كارتر باز احساس نكرده با چه ملتي روبه روست و با چه مكتبي بازي مي كند. ملت ما ملت خون و مكتب ما جهاد است . اين شخص انساندوست ! (1) براي رسيدن به چند سال رياست و جنايت ، جان گروهي را تباه كرد، كه محتمل است براي كم جلوه دادن جنايتش ، هشت نفر را اقرار كرده باشد، در صورتي كه طبع واقعه شهادت مي دهد كه دههانفر جان خود را در راه شهوات او از دست داده اند و دهها نفر هم در كوير لوت سرگردان و در معرض مرگند ادعاي اينكه همه مسافران هواپيما را برده اند، مخالف گزارشاتي است كه به ما داده اند. كارتر بايد بداند كه اگر اين گروه به مركز جاسوسي امريكا در تهران حمله كرده بودند اكنون از هيچ يك از آنها و از پنجاه نفرجاسوس محبوس در لانه جاسوسي خبري نبود و همه رهسپار جهنم شده بودند.

1- جيمي كارتر، رئيس جمهور امريكا.

كارتر بايد بداند كه حمله به ايران ، حمله به تمام بلاد مسلمين است و مسلمانان جهان در اين امر بي تفاوت نيستند. كارتر بايد بداند كه حمله به ايران موجب قطع نفت از تمام دنيا خواهد شد و دنيا را بر ضد او بسيج مي كند. كارتر بايد بداند كه اين عمل احمقانه او درملت امريكا چنان اثري خواهد گذاشت كه طرفداران او را مخالفان او خواهد كرد. كارتربايد بداند كه با اين عمل بسيار ناشيانه حيثيت سياسي خود را به صفر رساند و از رياست جمهوري بايد قطع اميد كند. كارتر با اين عمل خود ثابت كرد كه قدرت تفكر را از دست داده و از اداره يك كشور بزرگ مثل امريكا عاجز است . كارتر بايد بداند كه ملت 35ميليوني ما با مكتبي بزرگ شده اند كه شهادت را سعادت و فخر مي دانند و سروجان رافداي مكتب خود مي كنند. و كارتر بايد بداند كه تمام ساز و برگهاي مدرن جنگي كه امريكا به ايران براي پايگاه خود در زمان شاه مخلوع داده است ، اكنون موجود است و به دست ارتش بزرگ و ساير قواي انتظامي است و بلاي جان اوست .
اكنون كه شيطان بزرگ دست به كار احمقانه زده است ، ملت شريف و رزمنده ما بايدبه امر خداي تبارك و تعالي با تمام توان خود و با اتكال به قدرت خداي متعال مهيا شود وآماده نبرد با دشمنان خود گردد. نيروهاي انتظامي ، ارتش و ژاندارمري و سپاه پاسداران به حال آماده باش باشند، و سپاه بيست ميليوني كه خود را مجهز نموده اند امروز براي فداكاري اسلام مهيا باشند كه در موقع لزوم از كشور اسلامي خود دفاع كنند؛ و از اين مانور احمقانه كه به امر خداي قادر شكست خورد، هراسي به خود راه ندهند كه حق با ماو خدا پشتيبان ملت مسلمان است . اينجانب به كارتر اخطار مي كنم كه اگر دست به امثال اين كار ابلهانه بزند، كنترل اين جوانان مسلمان و مبارز(2) و غيوري كه نگهبان جاسوسان جاسوسخانه هستند براي ما و دولت امكان ندارد و مسئول جان آنان ، شخص اوست . ومن اخيرا بايد تذكر دهم كه در قضاياي كردستان كه گروههاي منحرف چپ و مخالف بااسلام به آشوبگري برخاسته اند، و در قضاياي دانشگاهها كه گروههاي چپ امريكايي

2- دانشجويان مسلمان پيرو خط امام .

در آن مكانهاي مقدس دست به آشوب زده اند، و آشوبگريهاي دولت غير قانوني عراق در مرزهاي ايران با حمله كارتر و دخالت نظامي در ايران رابطه ملموسي دارد، و در اين موقع حساس اگر اين گروههاي منحرف در دانشگاهها و يا خارج آنها دست به آشوب بزنند، ملت رابطه مستقيم سران آنان را با امريكاي جهانخوار خواهد فهميد و تكليف خود را با آنان روشن خواهد كرد و اغماض و عفو، راه مخالف سياست اسلامي خواهدبود. و اينجانب به همه جوانان نصيحت مي كنم كه به ملت بپيوندند و از كشور خود دفاع كنند و مكتبهاي انحرافي را كنار گذارند كه وحدت صفوف به مصلحت همه است . ازخداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين و قطع يد مفسدين و جباران را خواستارم .والسلام عليكم و رحمه الله .
روح الله الموسوي الخميني
صحيفه امام خميني (ره) - جلد : 12 - صفحه : 255

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:روزنامه جوان



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: طبس؛ كابوس وحشتناك امريكا
حكايت ابابيل طبس
یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 1:44 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
حكايت ابابيل طبس


بدون شك ماجرايى كه در طبس اتفاق افتاد و با شكست نيروهاى امريكايى مواجه شد يكى از بزرگترين معجزات قرن است؛ چرا كه آنها با برخوردارى از دقيق ترين و پيچيده ترين امكانات نظامى و با تدارك همه جانبه و هماهنگى كليه عوامل داخلى و خارجى به بهانه آزادسازى جاسوسان خود اما در حقيقت به قصد نابود ساختن نظام اسلامى تهاجم خود را آغاز كردند.
سران كاخ سفيد و مقامات پنتاگون از موفقيت اين عمليات اطمينان كامل داشتند اما از آنجايى كه خداوند همواره حافظ اين ملت و انقلاب بوده است، در طبس نيز امدادهاى غيبى خداوند عينيت يافت تا بار ديگر بر طاغوتيان زمان ثابت شود كه اراده الهى بر هر چيز كه تعلق بگيرد شدنى است.
ما به ارزيابى حركت هاى امريكا در قبال انقلاب اسلامى پرداخته و جريان حمله ۵ ارديبهشت را با استفاده از اسناد به دست آمده از لانه جاسوسى و نيز با بهره گيرى از صحبت هاى كارتر كه به صورت خاطره جداگانه اى به چاپ رسيده، بررسى مى كنيم.

شيوه امپرياليسم امريكا در قبال انقلاب اسلامى قبل از حمله نظامى

ترديدى نيست كه نخستين ضربات مهلك وكارى انقلاب اسلامى بر پيكر امپرياليسم امريكا وارد آمد. شاه كه هم پيمان ديرينه و نوكر امريكا در منطقه بود به شكل ذلت بارى از كشور بيرون رانده شد و تمام نهادهايى كه باعث اميداورى امريكا و غرب بود سرنگون شدند. انقلاب، منطقه خاورميانه را به شدت دگرگون ساخت و امريكا و رژيم هاى مرتجع را وحشت زده ساخت. اما امريكا كه صبر كرده بود و پيروزى مردم را ناباورانه ديده بود به دلايل گوناگونى از جمله حاكميت دولت موقت پس از انقلاب و عدم وجود چهره هاى مكتبى در اين حاكميت اميدهاى فراوانى به روند انقلاب پيدا كرد. اين حالت ادامه داشت تا اينكه تسخير قهرمانانه لانه جاسوسى اين خواب خوش طلايى را بر هم ريخت و تمام آنچه را كه امريكا مى خواست از بين برد. تسخير لانه جاسوسى پيامدهاى بسيارى به دنبال داشت. بهتر است اين لحظات را از زبان كارتر، از ۴۴۴ روز رنج و اضطرابش بخوانيم:
«۴ نوامبر ۱۹۷۹ تاريخى است كه من هرگز فراموش نخواهم كرد. صبح زود برژينسكى اطلاع داد كه سفارت ما در تهران توسط حدود ۳ هزار مبارز اشغال شده و ۵۰ الى ۶۰ تن از كاركنان امريكايى به گروگان گرفته شده اند. من و ونس بلافاصله اطمينان خاطرى را كه دولت ايران به ما داده بود، بررسى كرديم. بازرگان سعى كرده به وعده خود مبنى بر حفاظت از ديپلمات ها عمل كند اما چند ساعتى از واقعه گذشت بدون اينكه عمل قاطعى انجام گيرد. ما دچار نگرانى فزاينده اى شديم و ما با مقامات كابينه بازرگان و شوراى انقلاب تماس گرفتيم. تمام كوشش هاى ما بى نتيجه ماند. مبارزين يك شبه به قهرمان تبديل شدند (امام) خمينى از آنان تقدير به عمل آورد. هيچ يك از مقامات دولتى حاضر نبود با آنها مخالفت كند.»
به هر حال تسخير جاسوسانه، خواب خوش طلايى امپرياليسم را بر هم زد و روند انقلاب را تغيير داد و اميدهايى را كه امريكا در مورد بازگشت انقلاب ايران به دامان غرب داشت به هم ريخت. تلاش هاى پى در پى و به دنبال هم امريكا براى خاتمه دادن به قضيه و نيز اقدامات احتياطى براى تنبيه ايران يكى پس از ديگرى اجرا شدند.
شيوه هاى گوناگونى در اين رابطه از سوى امريكا به كار گرفته شد. نخستين اقدام امريكا مذاكره رويارو و نيز ارسال نماينده براى ملاقات با امام (ره) و شوراى انقلاب بود كه قاطعانه با حكم امام مجبور به بازگشت شدند.
تلاش هاى بعدى امريكا كه بايد آن را گام هاى تهديدآميز خواند شامل محاصره اقتصادى و حملات تبليغاتى سياسى مى شود. خاطرات كارتر در اين زمينه چنين مى گويد:
«روز ۶ نوامبر در كتابچه يادداشت روزنامه ام نوشتم: «ما بررسى اقدامات تنبيهى را شروع كرديم.» ۵۷۰ امريكايى در ايران داشتيم. من به شركت هايى كه آنها را در استخدام داشتند، دستور دادم امريكاييان را از ايران خارج كنند. من همچنين از الجزاير، ترك ها، پاكسانى ها، ليبيائى ها و سازمان آزادى بخش فلسطين خواستم بين ما وساطت كنند. هفته اول نوامبر ۱۹۷۹ آغازگر مشكل ترين دوره زندگى من بود. سلامت گروگان هاى امريكايى مهمترين مساله بود. صبح زود در كاخ سفيد قدم مى زديم و شب ها تا دير وقت بيدار مانده، سعى مى كردم درباره اقداماتى كه مى توانست به آزادى آنها منجر شود، فكر كنم. من به تمام پيشنهادها از تحويل شاه تا انداختن بمب اتمى بر روى تهران گوش مى كردم. من از پاپ خواستم مستقيما با (امام) خمينى تماس بگيرد و او نيز موافقت كرد.
براى آماده كردن امكانات عمل نظامى دستور دادم عكس هاى ماهواره اى از محل استقرار هواپيما و ساير نيروهاى مسلح ايران تهيه شود.»

انگيزه ها و زمينه هاى تجاوز امريكا:

۱- پس از فتح لانه جاسوسى (كه به تعبير حضرت امام خمينى انقلاب دوم نام گرفت) و شكست توطئه هاى مزدورانه امريكا در نفوذ و رسوخ و نهايتا مسخ انقلاب اسلامى از درون و افشاى دست هاى خيانت بار همساز با شيطان بزرگ و به اسارت گرفتن آنها، تهديدات نظامى و تحريم اقتصادى از ابتدايى ترين اقدامات جهت غلبه بر اين پيروزى بزرگ و شكست اين نصر الهى بود. همه همپالگى هاى شيطان بزرگ در اين توطئه ها با امريكا همدلى و همكارى داشتند. تبليغات در جهت اين دو توطئه ابتدا بر روى مداخله نظامى تمركز يافت و به اوج خود رسيد و چون دشمن از اين توطئه نتيجه اى نگرفت، به تشديد تبليغات بر مساله تحريم اقتصادى و بسط آن در تمامى كشورهاى هم پيمانش پرداخت و اين به دو علت بود: اول آن كه آخرين حيله دشمن بود، دوم انحراف اذهان و افكار عمومى از احتمال حمله نظامى، تا اين كه زمينه ذهنى مردم از مساله منحرف و دشمن خارجى فراموش گردد و به مشكلات داخلى و مسايل اقتصادى معطوف شود.
۲- از اهم زمينه هايى كه موجبات اين هجوم را فراهم ساخت بايد به شكست كوشش هاى ديپلماتيك و طرح هاى امريكا جهت آزادسازى جاسوسان خود اشاره كرد. (ماموريت افرادى چون رمزى كلارك، هانس، حبيب شطى، بنى صدر و قطب زاده)
۳- در خلال تلاش هاى دشمن، عوامل و ايادى امريكا يعنى گروهك هاى چپ و راست و منافق، اين بار نيز به بهانه حفظ سنگر دانشگاه و مخالف با تعطيل شدن آن و تقابل با انقلاب فرهنگى، با به راه انداختن هياهوى بسيار به جنگ و جدال و خون ريزى و سنگربندى مشغول شدند و آن چنان ماهرانه جو را آماده ساختند كه گويى اين بخش نيز جزيى از طرح كلى تجاوز نظامى بوده است.
۴- آتش افروزى هاى رژيم بعث عراق در مرزهاى خود با ايران و غائله كردستان. شگفتى ماجراى تجاوز وقتى روشن مى شود كه بدانيم دولت تجاوزگر امريكا در خصوص چنين ماموريتى متجاوز از ۵ ماه تمام در صحراهاى آريزونا (جايى كه تقريبا شرايط كوير ايران را داراست) تعليمات پيچيده و فشرده اى را به كماندوهاى خود داده بود و از پيچيده ترين تكنيك هاى نظامى اعم از تسليحات نظامى و دفاعى تا صنايع مدرن هواپيمايى استفاده كرده و بودجه نامحدودى را براى اين عمليات اختصاص داده بود. سازمان هواشناسى امريكا وضع جوى ايران بخصوص منطقه فرود در صحراى طبس را كاملا مورد پيش بينى عملى قرار داده بود و به علت اين كه هواى آن شب مهتابى بود، ورود هر نوع هواى غير مطلوب و وقوع طوفان بعيد به نظر مى رسيده است.

هدف اصلى؛ ساقط نمودن حكومت آيت الله خمينى

قبل از انجام عمليات، ارسال نامه يكى از عوامل وابسته به سازمان هاى جاسوسى به شوراى انقلاب و اعلان خطر در مورد حمله نظامى صورت پذيرفته بود. وى در اين نامه مى نويسد: «هدف از اين نامه افشاى اهداف و نقشه هاى بيشرمانه دولت امريكا و اسراييل عليه ايران است. لازم به يادآورى است كه من اين مطلب را از يك افسر اطلاعات ارتش اسراييل دريافت كرده ام.
شوراى امنيت ملى امريكا سرگرم طرح نقشه اى نظامى به منظور آزادى گروگان هاى سفارت امريكا در تهران مى باشد. بر طبق اين نقشه كه قسمتى از آن در خارج و بخشى از آن در ايران قرار است انجام گيرد، گروه ويژه مشتركى با همكارى سازمان جاسوسى اسراييل به وجود آمده است. در ۲۲ نوامبر ۱۹۷۹ در جلسه مشتركى با شركت غرروايزمن وزير دفاع اسراييل، سفير امريكا در تل آويو و وابسته نظامى امريكا جزييات همكارى اسراييل در اين عمليات روشن گرديد. در اين جلسه تصميم گرفته شد كه از افسران و طراحان برنامه حمله به فرودگاه «انتبه» در اوگاندا از جمله «شيمون پرز» نيز استفاده شود.
افراد اين گروه ويژه، ۸۲ تن از لشكر ويژه هوا- زمين امريكا مى باشند كه هم اكنون در پايگاه فورت براگ تحت آموزش مى باشند و به زودى از طريق آلمان غربى به پايگاه آكروتينى در قبرس و سپس به اسراييل اعزام خواهند گرديد. يك دولت همسايه ايران نيز موافقت نمود كه ايالات متحده از پايگاه هاى نظامى خود و يك پايگاه نظامى به منظور جمع آورى و تهيه اطلاعات استفاده نمايند.
در كنار اين گروه يك دسته شامل افسران سابق ارتش و ساواك ايران نيز به تهران اعزام شده اند تا مكان دقيقى براى گروگان ها پيدا كنند. چندروز پس از اعزام اين گروه، گروه دومى به تهران اعزام مى گردند، تا حمله شبانه به سفارت را براى آزادى گروگان ها رهبرى نمايند.»
در دنباله همين نامه در مورد تلاش هاى ضد انقلابى امريكا مى خوانيم:
«طرحى نيز به منظور ساقط نمودن حكومت آيت الله خمينى كه شامل تضعيف موقعيت ايران و بى اعتبار كردن آيت الله مى باشد به دستور شخص كارتر تحت بررسى است. بدين منظور به سرويس هاى اطلاعاتى امريكا در خاورميانه دستور داده شده كه عمليات و حملات تروريستى را بر عليه ايران آغاز نمايند.»
با توجه به اين اظهارات مى توان به راحتى درك كرد كه كودتاى تيرماه ۵۹ در دنباله طرح حمله نظامى ناموفق به ايران بوده است. اقدام بعدى در داخل كشور براى آماده نمودن زمينه حمله نظامى، جمع آورى توپ ها از حوزه عملياتى امريكا بود. ۳ روز به زمان عمليات مانده، بر طبق تلفنگرامى ۱۰ آتشبار يعنى ۸۰۰ توپ ۲۳ ميليمترى ضد هوايى از شيراز به تهران، مشهد، بابلسر به بهانه اعزام به غرب جمع آورى مى شوند، در حالى كه در انبارهاى نيروى هوايى توپ موجود بود.

چگونگى اجراى توطئه

در شامگاه چهارده ارديبهشت ماه (ساعت ۱۱ شب) ۸ فروند هلى كوپتر سيكيورسكى از ناو هواپيمابر به پرواز درآمدند و به دنبال آن ۶ فروند هواپيماى سى-۱۳۰ از عمان برخاسته وارد حريم هوايى ايران شدند. اين هواپيماها بدون كوچك ترين اشكالى مرزهاى جنوبى ايران را پشت سر گذاشته و وارد حريم هوايى ايران شدند. يك پاسگاه مرزى عبور آنها را گزارش مى دهد ولى به درستى معلوم نشد كه چرا به گزارش وى ترتيب اثر داده نمى شود. در همين جا اضافه مى كنيم در زمان اجراى عمليات حمله، ارتش ايران در آماده باش كامل نظامى به سر مى برد. هواپيماهاى غول پيكر كه قبلا در خاك مصر و عمان مستقر بودند پس از طى مسافتى بيش از ۱۰۰۰ كيلومتر در فضاى هوايى ايران و بدون كوچك ترين مانعى، براى سوختگيرى و احتمالا هماهنگى براى شروع عمليات، در يك فروگاه متروكه كه در جنگ جهانى دوم در نزديكترين رباط خان طبس توسط قواى متفقين ساخته شده بود فرود مى آيند. توطئه گران مجهز به كليه تجهيزات بوده اند، زمان فرود اندكى پس از نيمه شب بوده است. يك اتوبوس مسافربرى از كوره راه نزديك محل عبور مى كند و مزدوران مهاجم از بيم آن كه نقشه پليدشان فاش شود همه مسافران را بازداشت كرده و تصميم گرفتند با خود به گروگان ببرند. هنگامى كه قصد راه اندازى هواپيما را داشتند به روايت شاهدان عينى (مسافران اتوبوس گروگان گرفته شده) دو هواپيما آتش گرفته و دچار انفجار مى شود به دنبال اختلالات پديد آمده و به خصوص حوادثى كه در طى مسير حركت براى هلى كوپتر به وجود مى آيد عمليات به دستور ستاد فرماندهى متوقف مى شود. تعدادى از هلى كوپترها دچار طوفان شن مى شوند و قادر به پرواز نمى گردند و ۹ نفر يا تعداد بيشترى از مزدوران كه سرنشينان دو هواپيماى منفجر شده بودند، جان خود را از دست مى دهند و بالاخره ساعت ۵/۴ صبح مهاجمين از خاك ايران خارج مى شوند و مسافران را به حال خود رها مى كنند.
طرح عمليات گسترده نظامى دچار نواقص ديگرى مى شود كه با يارى خدا و الطاف بيكران او سرانجام منجر به شكست كامل آن مى گردد. ما در اينجا براى مزيد اطلاع، خاطرات كارتر را كه در همين زمينه لحظات تاسف بارش را توصيف مى كند مى آوريم: «ساعت ۲۵/۱۰ بامداد به وقت واشنگتن، هواپيماها طبق برنامه برخاستند. ساعت ۱۲ بعد از ظهر: نخستين مطلب اين بود كه دو هلى كوپتر قبل از رسيدن به محل ممكن است مجبور به فرود شوند.
اگر چه پيش بينى وضع هوا خوب بوده است هلى كوپترها دچار طوفان شن شده اند، يك هلى كوپتر به ناو برگشته و ديگرى در صحراى جنوبى رها شده است. ما اين مطلب را زمانى با خبر شديم كه خدمه اين هواپيما نجات پيدا كردند.
پست ايرانى متوجه شده است دو هواپيما در ارتفاع كم بدون چراغ پرواز مى كند. بخش جاسوسى ما بى سيم هاى ايران را كنترل مى كرد.
ساعت ۱۵/۳ بعد از ظهر دو هلى كوپتر بر زمين نشستند. نيروى دريايى، فكر مى كند هلى كوپترهاى ديگر بر زمين نشسته و خدمه هاى آنها را با خود برده اند. بنابراين شش هلى كوپتر در راه است. هلى كوپترها تا نيم ساعت ديگر به صحراى يك مى رسند. هيچ اعلام خطرى از سوى ژاندارمرى صورت نگرفته است.

همه هواپيماهاى سى-۱۳۰ به زمين نشستند.

سه خودرو مشاهده شدند، اين بدبيارى غيرقابل پيش بينى بود. ما چندين هفته اين محل را زير نظر داشتيم و تردد در آن نادر بود.
تقريبا بلافاصله پس از فرود هواپيماها يك اتوبوس پر از مسافر و سپس يك تانكر حامل سوخت و بعدا يك وانت بار به آن نقطه مى رسند. من دستور دادم مسافرين اتوبوس را با هواپيما تا پايان عمليات به مصر ببرند.
ساعت ۱۰/۴ بعد از ظهر: دو هلى كوپتر در حال سوختگيرى هستند.
ساعت ۴۵/۴ دقيقه: براون اطلاع داد به نظر من بايد عمليات را متوقف كنيم. يكى از هلى كوپترها در صحراى يك دچار مشكلى در سيستم هيدروليكى شده است. بنابراين تعداد هلى كوپترهاى مورد لزوم از شش فروند كمتر است. به دنبال اين مساله درخواست تعليق عمليات داده مى شود. پس از آن به بكويت و وات كه فرماندهان عمليات نظامى هستند پيشنهاد تعليق عمليات را به اين علت كه دست كم به شش هلى كوپتر نيازمند است، ارايه مى دهد.
ساعت ۵۷/۴ بعد از ظهر پيشنهاد مورد قبول واقع و عمليات متوقف مى شود.
ساعت ۵۸/۵ بعد از ظهر گزارشى دريافت مى شود مبنى بر اينكه يك هلى كوپتر به يك هواپيماى سى-۱۳۰ برخورد كرده است و تعدادى تلفات به جاى گذاشته است.
«من حالت بيمار گونه اى داشتم. هر ثانيه براى من ساعت ها مى گذشت.»
برژينسكى حالت كارتر را پس از صدور دستور توقف عمليات و عقب نشينى و آتش گرفتن هواپيما و هلى كوپتر امريكا چنين توصيف كرده است:
«وى بعدا سرش را ميان دو دستش گرفت و به مدت چند ثانيه روى ميز گذاشت. من فوق العاده دلم براى او سوخت. همينطور براى كشورم. ساعت ۱۵/۵ بود كه كارتر خبر ديگرى مبنى بر برخورد يك هلى كوپتر با هواپيماى سى-۱۳۰ و آتش گرفتن آنها از ژنرال جونز دريافت كرد. اين برخورد همراه با تلفات جانى بوده است. كارتر با شنيدن اين خبر به مانند مار زخمى به خود پيچيد و آثار درد و نگرانى بر تمامى صورت او آشكار شد.»

معجزه طبس، از زبان مقامات امريكايى

«در تمام طول راه بازگشت (از طبس) احساس پوچى و پژمردگى مى كردم. آه. آه. ياس بر وجودم سايه افكنده بود. گريه ام گرفت. اين موقعى بود كه نشستم و با تمام وجودم گفتم: يا عيسى مسيح، تو مى دانى كه چه گندى به بار آمده است.
ما واقعا باعث شرمسارى كشور بزرگمان (امريكا) شديم. خودم را بسيار حقير احساس مى كردم. نمى خواستم صحبت كنم، يا هيچ كار ديگرى انجام دهم؛ فقط احساس مى كردم كه ديگر آبرويى باقى نمانده بود.»
مطلب فوق عين مطلبى است كه چارلى بكويت، فرمانده عمليات نافرجام طبس، در كتاب خود به نام «نيروى دلتا» در مورد احساسش هنگام بازگشت از طبس به رشته تحرير درآورده است.
هاميلتون جردن رييس كاركنان كاخ سفيد در كتاب خود به نام «بحران» در رابطه با آنچه در لحظه دريافت خبر برخورد هلى كوپتر و هواپيما در طبس در كاخ سفيد گذشت، مى نويسد: كارتر گوشى را برداشت و گفت: «ديويد (جونز) چه خبر؟»
ما حرف هاى جونز را نمى شنيديم. ولى حالت چهره كارتر و پريدگى رنگ او نشان مى داد كه خبرهاى بدى مى شنود. كارتر لحظه اى چشمانش را بست و در حالى كه به زحمت آب دهانش را قورت مى داد پرسيد: «آيا كسى هم مرده است؟»...
همه ما به دهان او زل زده بوديم. چند ثانيه بعد گفت: «مى فهمم... مى فهمم» و گوشى تلفن را گذاشت، هيچكس سوال نكرد تا اينكه خود كارتر پس از چند ثانيه سكوت گفت: «مصيبت تازه اى پيش آمده. يكى از هلى كوپترها به يك هواپيماى سى-۱۳۰ خورده و آتش گرفته و احتمالا چند نفرى هم كشته شده اند...»
هاميلتون جوردن در ادامه مى نويسد:
«تصور اينكه گروهى از داوطلبان نجات گروگان ها، خود جان باخته و در يك بيابان دور در آن سوى دنيا به خاك هلاكت افتاده اند، چون كابوسى بر فكر و روح من سنگينى مى كرد. از اطاق كابينه بيرون آمدم تا كمى در هواى آزاد قسمت جنوبى كاخ قدم بزنم و افكار خودم را منظم كنم، ولى هواى خفه و مرطوب بيرون بيشتر ناراحتم كرد. با حال تهوع به داخل كاخ برگشتم و به دستشويى خصوصى رييس جمهور رفتم.»
كارتر در مورد لحظه ديدار با سرهنگ بكويت و گريه هر دو مى گويد: «او با چشمان اشك آلود شروع به صحبت كرد و گفت: آقاى رييس جمهور من مى خواهم از طرف خود و اعضاى گروه دلتا به مناسبت عدم موفقيت و انجام اين ماموريت از شما عذرخواهى كنم. من با شنيدن اين حرف به گريه افتادم.»
ماجراى اشغال لانه جاسوسى و حوادث مربوط به آن آنچنان تاثير به سزايى داشت كه كارتر در اين ارتباط مى گويد:
«عجيب است كه سرنوشت انتخابات رياست جمهورى اين كشور بزرگ، نه در شيكاگو يا نيويورك، بلكه در تهران تعيين مى شود!»
به اذن خداوند، حشرات هم به تكليف خود عمل كردند:
نكاتى ديگر از عمليات طبس، از كتاب نيروى دلتا كه نويسنده آن فرمانده عمليات طبس است، نقل مى گردد:
آنها در مسير حركت به سمت ايران در مصر و عمان توقف داشتند و قرار بود شب را در مصر به استراحت بپردازند. اما در مصر با آنچنان هجومى از سوى مگس ها مواجه مى گردند كه خواب را از آنها مى ربايند و اين امر موجب خسته و خواب آلود بودن نيروهاى عملياتى دلتا هنگام عمليات در طبس مى گردد.
بكويت در اين رابطه مى نويسد: «بيرون پايگها منظره اى دلگير و بى پايان در گرماى آسمان بى ابر محو مى شد. مگس ها همه جا بودند و روى هر جنبده اى و هر چيزى مى نشستند و همه سعى مى كردند بخوابند؛ اما با وجود هواى داغ و سوزان و با هيجان ناشى از ماموريت، عده زيادى نتوانستند استراحت كنند.»
هجوم مگس ها به حدى بود كه بكويت در مورد ترك مصر مى نويسد:
«كسى از ترك مصر ناراحت نبود. مگس ها و كثافت با پرواز توسط دو فروند سى ۱۴۱ پشت سر گذارده شد.»
در مورد خواب آلودگى نيروهاى عملياتى دلتا در طبس، يعنى زمانى كه بايد همه در اوج بيدارى باشند، بكويت در مورد يك عضو عمليات كه در داخل هواپيماى سى-۱۳۰ بود مى نويسد: «لحظاتى قبل از برخورد هلى كوپتر به آن (هواپيما) چرت مى زد. هنگام انفجار، وى چرتش پاره شد و به صفى از افرادى كه در حال خروجى از يكى از دريچه هاى هواپيما بودند پيوست. دود و آتش همه جا را فرا گرفته بود. موتورها هنوز كار مى كردند. موتور هلى كوپتر هنوز كار مى كرد و همچنان بدنه هواپيما را مى شكافت و به داخل آن رخنه مى كرد و هواپيما را به شدت تكان مى داد. عضو مزبور ناگهان فكر كرده بود كه هنگام چرت زدن وى، (هواپيماى) سى-۱۳۰ به پرواز درآمده است و اكنون وقت عمليات پرش با چتر است. وقتى نوبت او براى ترك هواپيما رسيد، به طور خودكار وضعيت پرش با چتر را به خود گرفت واقدام به سقوط آزاد كرد و مثل تپه روى زمين پهن شد بعد از آن، همقطارش از او پرسيده بود كه وقتى پريد، بدون چتر چكار مى خواست بكند؟ او جواب داده بود: «نمى دانم. من در آن لحظه فقط فكر مى كردم كه بايد بپرم.»
گزارش هواشناسى در روز عمليات، مساعد بودن هوا را گزارش مى كرد و بكويت كه با هواپيما وارد ايران شده بود، در طبس شاهد هواى صاف بود به طورى كه مى نويسد:
«هوا خنك و صاف بود و ستاره ها به سادگى قابل رويت بودند. نور ماه براى ديدن افرادى كه سى چهل يارد دورتر ايستاده بودند، كافى بود.»
آنها منتظر هلى كوپتر بودند كه بايد يك ربع بعد از آنها وارد طبس مى شدند. ولى از آنها خبرى نمى شود. آنها در حقيقت در مسير حركت از عمان به ايران دچار طوفان شن عظيمى شده بودند. قرار بود ۸ هلى كوپتر به طبس بيايند. ولى در نهايت فقط ۶ هلى كوپتر به طبس رسيدند و دو تاى آنها بر اثر شدت طوفان از ميانه راه به عمان بازگشته بودند.
بكويت درارتباط با گفت و گويش با اولين خلبان هلى كوپترى كه وارد طبس شده بود، مى نويسد:
«چيزهايى كه مى گفت به قدرى تاثرآور بود كه اگر مى توانستيم، هلى كوپتر را در بيابان مى گذاشتيم و با سى-۱۳۰ ها با خانه برمى گشتيم.»
بكويت در رابطه با خلبان دومين هلى كوپتر كه در طبس فرود آمده بود نوشته است:
«او از هلى كوپتر دور شد، زياد و تند صحبت مى كرد و چيزهاى وحشتناكى مى گفت.»
بكويت از قول او نقل مى كند كه:
«من نمى دانم چه كسى در سطح من كارها را اداره مى كند؛ اما اينقدر مى توانم بگويم كه براى لغو اين عمليات بايد همه چيز به دقت مدنظر قرار گيرد. نمى دانيد بر من چه گذشته است. با بدترين طوفان شنى كه تاكنون ديده بودم مواجه شديم. بسيار دشوار بود. پيش خود فكر كردم مطمئن نيستم كه بتوانيم عمليات را انجام دهيم. واقعا مطمئن نيستم كه بتوانيم آن را انجام دهيم.»
در حالى ۸ كه هلى كوپتر براى عمليات پيش بينى شده بود، فقط ۶ هلى كوپتر به طبس رسيده بودند و اين تعداد حداقل هلى كوپترهاى مورد نياز براى موفقيت در عمليات نجات گروگان ها بود. اما يكى از هلى كوپترها نيز اعلام مى كند كه قادر به ترك طبس نيست. ماموريت با ۵ هلى كوپتر ممكن نبود و براساس برنامه هاى از پيش تعيين شده در چنين صورتى چاره اى جز توقف عمليات نداشتند. آنها بايد هلى كوپتر را جا مى گذاشتند و ايران را به سرعت ترك مى كردند. دستور لغو عمليات توسط كارتر صادر مى شود. طوفان شن كار خود را كرده و عمليات با شكست مواجه شده بود ولى اين افتضاح براى امريكا كافى نبود و اراده خداوند متعال در حفاظت از انقلابى كه حضرت امام (ره) رهبرى آن را بر عهده داشت، رسوايى بيشترى را براى امريكا مقرر كرده بود.
خداوند با معجزه «طوفان شن» به يارى حكومت اسلامى آمده بود. شايد «مگس ها» در مصر نيز ماموريت خود را انجام داده و استراحت را از نيروهاى دلتا ربوده بودند. اين دفعه نوبت «تندباد» بود كه ماموريت الهى خويش را انجام دهد. نيروهاى دلتا عمليات فرار را آغاز مى كنند. بكويت با تاكيد بر اينكه «وقتى براى گريه نداشتند» در ارتباط با حادثه بعدى مى نويسد: «در ميان تندباد، يكى از هلى كوپترها را ديدم كه از زمين بلند شد و به سمت چپ كج شد و به آرامى به عقب خزيد. سپس صداى مهيبى بلند شد. صداى انفجار بمب نبود. صداى شكستن نبود، صداى چيزى بود كه با يك ضربه متلاشى شود. يك انفجار بنزين. گلوله آتشين آبى رنگى مثل بالون به هوا رفت. ظاهرا هلى كوپتر سرگرد شافى به سى-۱۳۰ كه در شمالى ترين قسمت ايستاده بود و عنصر آبى را تازه سوار كرده بود، برخورد كرد... شعله هاى آتش تا ارتفاع سيصد، چهارصد پايى مى رسيد. هوا مثل روز روشن بود... در ميان آتش، هلى كوپتر را مى ديدم كه به سمت چپ هواپيما برخورد كرده است.
موش هاى ردى منفجر مى شدند. گردونه هاى آتش در آسمان مى چرخيدند. مثل اين بود كه افراد درون گوى آتش حركت مى كردند.»
حتى مرور كوتاهى بر واقعه طبس و طرح آن و نيز نگاهى به شكست عبرت آموز متجاوزان مى تواند الهى بودن اين انقلاب را به جهانيان نشان دهد، ما در اين رابطه بيشتر نمى گوييم، فقط متذكر مى شويم كه امريكا و ايادى اش پس از اين طرح از پا ننشستند و دست به حركت هاى انتقام جويانه زدند كه حاصل آن كشتار تعدادى از مردم بى گناه كشورمان بود و حتى طرح ضد انقلابى كودتا را پى ريزى كردند كه به لطف خدا در نطفه خفه شد. اين اقدام با اينكه از نظر نظامى و عملياتى بسيار حايز اهميت بود و در صورت موفقيت يكى از اقدامات بزرگ وتاريخى امپرياليسم تلقى مى شد ولى پس از شكست از سوى رسانه هاى امپرياليستى به گونه اى وانمود شد كه از اهميت آن بكاهد، زيرا اگر در آن زمان مردم جهان و مردم امريكا پى به جزييات طرح مى بردند و مى فهميدند كارتر كه مزدورانه دم از حقوق بشر مى زند در حالت صلح به كشورى حمله كرده و به قصد آزادسازى ۵۲ نفر مى خواهد دهها نفر حداقل افراد مستقر در سفارت امريكا را قتل عام بكند، ديگر آبرويى براى آنها باقى نمى ماند.
در اين جا از فرصت استفاده كرده و ياد پاسدار شهيد محمد منتظر قائم، فرمانده سپاه يزد كه تنها شهيد عمليات تروريستى نظامى امريكا بود را گرامى مى داريم و شكست توطئه هاى ناجوانمردانه امريكا را از خداوند بزرگ خواستاريم.
مسجد شكر

به مناسبت شكست ذلت بار و فراموش نشدنى توطئه نظامى امريكا، در محل سقوط هواپيما و بالگردهاى امريكايى، مسجدى به همت مردم و مسوولين نظام، در حال ساخت است كه به شكرانه اين موهبت الهى- شكست امريكا- و با اشاره رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اى، آن را مسجد شكر نام نهاده اند. باشد تا اين بنا براى هميشه در دل كوير براى نسل هاى آينده باقى بماند و شكر گزار خداوند باشند. خداوند روح پرفتوح امام (ره) و شهيد اين حادثه را با شهداى كربلا محشور فرمايد. ان شاءالله.


http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:راسخون



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: حكايت ابابيل طبس
زمينه ها و اهداف حمله نظامي آمريکا به طبس
یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 1:40 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
زمينه ها و اهداف حمله نظامي آمريکا به طبس

پيروزي انقلاب اسلامي و تشکيل جمهوري اسلامي بر اساس آموزه هاي اصيل ديني علاوه بر اينکه پارادايم حاكم بر مقولات دولت ملت و ساختار حكومت را به چالش کشيد ، با تبديل شدن به يك هژموني منطقه‏ي با شعار وحدت جهان اسلام و درهم نورديدن مرزهي جغرافيايي كشورهي مسلمان ، استراتژى‏هي امنيتي و منافع منطقه‏ي آمريكا را با شکست روبرو ساخت.آمريكا كه تمام تلاش خود را در حمايت از رژيم شاه و جلوگيري از پيروزي انقلاب به كار بسته بود، با پيروزي انقلاب اسلامي سفارت خود را به عنوان پايگاهي بري طراحي و اجري توطئه عليه انقلاب تبديل نمود، تا بتواند آن بخش از اقداماتش را كه مي‏توانست در پوشش ديپلماتيك بري شكست يا به انحراف كشاندن نظام نو پي اسلامي انجام دهد، با مرکزيت سفارت به اجرا درآورد.[1] افسران سازمان سيا (CIA) با استفاده از شرايط نابسامان بعد از انقلاب و درهم ريختگي و نامشخص بودن حوزه مسئوليت‏ها كه نتيجه طبيعي هر انقلابي است، سعي كردند تا با نفوذ در مناطق كليدي و حساس انقلاب اسلامي از تعميق و گسترش هر چه بيشتر آن جلوگيري نمايند. سفارت آمريكا با ايجاد شبكه‏هي جاسوسي و اطلاعاتي در پي آن بود تا با بحران آفريني، تضعيف نيروهي اصيل انقلاب و جايگاه و شخصيت حضرت امام و همچنين ايجاد گسست و شكاف ميان رهبري و نسل جوان، فعال‏ترين و انقلابى‏ترين نيروي جامعه را از رهبري دور كند تا بتواند با تاثير بر آنها و نفوذ در ارتش، حرکت انقلابي مردم ايران را آسيب‏پذير نمايد. از اين رو مسئولين سفارت آمريكا در پي آن بودند تا با برقراري ارتباط با مسئولين دولت موقت -که اکثرا ليبرال بودند- راه رسيدن به اهدافشان را تسهيل كنند.[2] آنگونه که اسناد لانه جاسوسي نيز آشکار ساخت كه دولت آمريكا در پي آن بود تا با ايجاد ائتلافي از ليبرال‏هي سياسي، چهره‏هي ديني ميانه‏رو، سكولارها، ملي گرايان و سران ارتشي متمايل به غرب تحت لوي دولت موقت موجبات حذف تدريجي نيروهي وفادار به امام را از صحنه سياسي كشور ايجاد نمايد. [3]
توطئه هاي آمريکا در جهت شکست انقلاب مردم ايران و از سوي ديگر ورود شاه به آمريکا با اجازه كارتر رئيس جمهور اين کشور[4] فصل جديدي را در روابط ايران و آمريكا به وجود آورد كه همراه با افزايش بي اعتمادي و نفرت مردم ايران تا نقطه اوج بود؛ در 4 نوامبر 1979 (13 آبان 1358) تقريبا دو هفته پس از ورود شاه به آمريكا، و سه روز پس از ديدار بازرگان - برژينسكي در الجزاير گروهي از دانشجويان دانشگاههي ايران كه بعدها به «دانشجويان مسلمان پيرو خط امام‏» معروف شدند به سفارت آمريكا در تهران حمله كردند و 53 آمريكائي را به گروگان گرفتند. اين عمل از طرف حضرت امام مورد تاييد قرار گرفت و ايشان تسخير لانه جاسوسي آمريکا را انقلابي بزرگتر از انقلاب اول ناميدند. تصرف سفارت آمريكا پيامدهاي ناگواري را براي آمريکا به دنبال داشت:
1. شكسته شدن ابهت و حيثيت پوشالي امريكا در سطح جهان و به ويژه منطقه.
2. افشا شدن دخالت پنهان و آشكار آمريكا در حمايت از رژيم ستم شاهي .
3. افشا شدن توطئه هاي گوناگون آمريكا براي براندازي نظام جمهوري اسلامي .
4. رسوايي عناصروابسته ليبرال و گروهكهاي ضدانقلاب و در نهايت شكست دولت موقت و احزاب و گروههاي وابسته به استكبار .
5 . به نمايش درآمدن قدرت و عزت مردم شجاع ايران در صحنه جهاني.
6. به زير سئوال رفتن داعيه رهبري جهاني آمريكا و آشنايي ملتهاي مظلوم جهان با چهره كريه آمريكا و جرات پيدا كردن مستضعفان جهان براي قيام بر عليه منافع آمريكا در سطح جهاني.
7. اشغال سفارت آمريكا در واقع تيرخلاص دولت موقت نيز بود. در نتيجه اين اقدام انقلابي، قدرت متزلزل دولت موقت رو به افول گذاشت و همگام با آن، اساس همكاري‌هي استراتژيك ايران و ايالات متحده فرو پاشيد. بازرگان دو روز پس از اين حادثه از سمت نخست وزيري استعفا كرد كه بلافاصله توسط امام پذيرفته شد و وظايف دولت موقت به شوري انقلاب، منتقل شد.
اشغال سفارت آمريکا در تهران ، حذف دولت موقت از صحنه جرايي کشور ، تثبيت پايه هاي قدرت و حاکميت انقلابيون مذهبي و استمرار ماجراي گروگان گيري وشكست كوششهي ديپلماتيك و طرحهي آمريكا جهت آزاد سازي جاسوسان خويش ، موجب بحراني بزرگ و اختلاف نظر در دستگاه ديپلماسي آمريکا پيرامون نحوه برخورد با انقلاب و نظام جمهوري اسلامي گرديد . و در اين ميان شوراي امنيت ملي آمريکابه سرپرستي برژينسکي طرفدار اقدامات قاطع نظامي عليه انقلاب اسلامي شد.[5]
.برژيسکي مي گويد: روز 11 آوريل (22 فروردين ) ماه بوده جيمي کارتر« رئيس جمهور وقت آمريكا » درجلسه اضطراري شوري امنيت ملي گفت ؛ به نظرم امکان خلاصي گروگانها بسيار بعيد به نظر مي رسد و ما بايستي حاکميت خود را اعمال کنيم .[6] كارتر تاکيد مي کند : « من مي خواهم به محض آزاد شدن افرادمان، ايرانيها را تنبيه كنم , واقعا به آنها ضربه زنم ، آنها بايد بدانند كه نمي توانند ما را به بازي بگيرند . » [7] از ديدگاه « مايلز كاپلند »- از دست اندركاران سابق دستگاه اطلاعاتي آمريكا و همكار روزولت در كودتاي 28 مرداد 32 در ايران- نيز « هدف از تهاجم طبس , تنها آزادي گروگانها نبود , بلكه كودتا براي سرنگوني رژيم ايران , هدف اصلي اين عمليات بوده است . » [8]
در واقع آمريکا قصد داشت تا تحت پوشش نجات گروگان ها با استفاده از نيروي کماندويي و عناصر ضد انقلابي در داخل کشور به سفارتخانه و وزارت امور خارجه حمله ور شده و سپس به مراکز حساس دولتي کشور ، از جمله محل سکونت امام يورش برده و با بمباران و سقوط مراکز حساس ، جهت گيري براندازي را عملي سازد .

شرح عمليات پنجه عقاب

شاخصترين تصميم آمريكا در مورد حمله به ايران و آزادي گروگانهاي آمريكايي ، طرح نجات با نام «پنجه عقاب‏» [9] از طرف كارتر[10] بود كه قرار بود در 4 ارديبهشت 59 (24 آوريل 1980) با استفاده ازپيشرفته ترين امکانات نظامي اين کشور و کمک هايكشورهي عربي و همسايه [11]طرفدار آمريكا و گروهي از كماندوهي آمريكايي و عناصر مخالف انقلاب اسلامي به مرحله اجرا در آيد.[12]
در راستي پياده شدن دستور ياد شده ، يک ماه پس از فتح لانه جاسوسي ، نود نفر از کماندوهي امريکايي موسوم به «دلتا» به فرماندهي سرهنگ چارلي بکويث و سرگرد ميدوز به ايالت«آريزونا» ي آمريکا که تقريبا شرايط کويري ايران را دارا بود و نيز در محل هايي که شبيه سفارت آمريکا ساخته شده بود ، اعزام شدند تا آخرين مرحله تمرين و آموزش خود را تحت شرايط موقعيت مشابه ايران بگذرانند.از سوي ديگر گروههي ويژه سري که بري پشتيباني و تدارک وسايل تکميلي طرح ، در نظر گرفته شده بودند، مخفيانه وارد ايران شدند و با گروهکهي ضد انقلاب اسلامي تماس گرفتند.نظاميان آموزش ديده آمريکايي ، در اواخر آذر ماه 1358 عازم کشور مصر شدند و در پايگاهي در نزديکي قاهره استقرار يافتند. [13]
برژينسكي در مورد چگونگي انجام اين عمليات مى‏نويسد:
«طرح عمليات كه پس از هفته‏ها بررسي و تحليل تهيه شده بود جمعا دو روز (از 24 تا 26 آوريل 1980 برابر با 4 تا 6 ارديبهشت 1359) بطول مى‏انجاميد. در شب اول هشت هلي كوپتر و سه هواپيمي سي - 130 در عمق خاك ايران در وسط بيابان فرود مى‏آمدند. هلي كوپترها پس از سوختگيري شبانه به نقطه‏ي در نزديكي تهران پرواز مى‏كردند و تمام روز را در انتظار فرا رسيدن شب در اين نقطه توقف مى‏نمودند. حمله بسوي سفارت كه محل نگاهداري گروگانها بود، در شب دوم با وسايط نقليه‏ي كه قبلا تدارك شده بود انجام مى‏گرفت و يك گروه جداگانه هم بري نجات "بروس لينكن" كاردار سفارت و دو تن از همكارانش به محل وزارت خارجه ايران مى‏رفتند. برنامه دقيقي بري ورود به ساختمان سفارت و آزاد ساختن گروگانها پيش بيني شده بود و گروگان‏ها پس از رهايي و شايد به همراه چند اسير از اشغال كنندگان سفارت به استاديومي[امجديه] كه در نزديكي سفارت قرار داشت منتقل مى‏شدند و به وسيله هلي كوپتر به يك فرودگاه مجاور پرواز مى‏كردند. قرار بود اين فرودگاه شبانه بوسيله يك گروه كماندويي اشغال شود و گروگان‏ها و كماندوها با هواپيماهي مستقر در فرودگاه به پرواز درآيند. تمام مراحل عمليات در تاريكي شب پيش بيني شده بود و با تمرين‏هي مكرر بري اين عمليات بوسيله گروه ورزيده‏ي كه داوطلب انجام اين ماموريت شده بودند، همه ما به نتيجه آن اميدوار بوديم.»[14]
دولت تجاوزگر آمريكا در رابطه با چنين ماءموريتي متجاوز از 5 ماه تمام در صحراهي آريزونا تعليمات پيچيده و فشرده ي را به كماندوهي خود داده بود و از پيچيده ترين تكنيكهي نظامي اعم از تسليحات نظامي و دفاعي تا صنايع مدرن هواپيمايي استفاده كرده و بودجه نامحدودي را بري اين عمليات اختصاص داده بود. سازمان هواشناسي آمريكا وضع جوي ايران بخصوص منطقه فرود در صحري طبس ، را كاملا مورد پيش بيني علمي قرار داده بود و به علت اين كه هوي آن شب مهتابي بود، ورود هر نوع هوي غيرمطلوب و وقوع طوفان را بعيد مي دانست.

اصل غافلگيري

امريكايى‏ها به منظور رعايت اصل غافلگيري در عمليات نظامي همچنان تظاهر به تمايل بري حل مسالمت آميز مسئله مى‏نمودند. برژينسكي و هاميلتون جردن در يادداشتهي خويش متذكر مى‏شوند كه در روزهي پيش از آغاز عمليات نجات، مجددا باب مذاكره تازه‏ي را با ايرانى‏ها گشودند تا آنها را اغفال كنند و ايرانى‏ها احتمال ندهند كه امريكا قصد اجري عمليات نظامي را دارد و همزمان به امريكايى‏هي مقيم ايران از طرق مختلفي توصيه مى‏كردند كه ايران را ترك كنند.[15]

شرح ماجرا

سرانجام يک روز پس از اينکه يک گروه جاسوس از صليب سرخ بين الملي در ملاقات با گروگان ها مشخص نمود که تمام گروگان ها در سفارت به سر مي برند ، کارتر در دفتر کارش کلمه رمز «برويد» را که اعلام کننده آغاز حمله بود را صادر کرد .
عمليات در غروب روز پنجشنبه 4 ارديبهشت 58 شروع شد و شش فروند هواپيماي130-c و نود نفر از كماندوهاي آمريكا موسوم به نيروهاي دلتا، از قاهره به ناو هواپيمابر Nimitz در درياي عمان منتقل شدند.
نيمه شب پنجشنبه 4 ارديبهشت ماه مطابق با ساعت 13 به وقت واشنگتن هواپيماهي مذكور و هشت فروند هلي كوپتر نفربر از عرشه ناو هواپيمابر نيميتز برخاستند و با پرواز در ارتفاع كم و با استفاده از نقاط کور رادار ، راهي ايران شدند.پس از ورود به حريم ايران اسلامي ، يكي از هلي كوپترها در 120 كيلومتري شهر راور كرمان دچار نقص شد و ناگزير فرود آمد. سرنشينان اين هلي كوپتر ديگري منتقل شدند كه پس از طي مسافتي دستگاه هيدروليك اين هلي كوپتر نيز از كار افتاد، اما توانست خود را به نام هواپيمابر نيميتز برساند.
در هر صورت ، شش فروند هواپيمي 130 - C و شش فروند هلي كوپتر در محل مورد نظر واقع در صحري طبس در تاريكي شب فرود آمدند. در حال سوختگيري هلي كوپترها بري اجري مرحله بعدي عمليات ، يكي ديگر از آنها دچار نقص فني شد. با از كار افتادن اين هلي كوپتر، تمام برنامه هي امريكاييها به هم خورد زيرا آنها با محاسباتي كه انجام داده بودند، بري انجام مرحله بعدي عمليات حداقل به شش فروند هلي كوپتر نياز داشتند. موقعيت به ناو نيميتز و از آنجا به كاخ سفيد گزارش شد و از رييس جمهور كسب تكليف شد كارتر دستور توقف عمليات و عقب نشيني را صادر كرد؛ اما سپاه شيطان در چنگال عذاب الهي گرفتار شد. آن هنگام كه آمريكاييها قصد بازگشت كردند توفاني از شن برخاست ، هواپيماها و هلي كوپترهي آمريكايي ، در حال برخاستن از زمين دچار مشكل شدند، يك هواپيما و يك فروند هلي كوپتر با هم برخورد كردند و هر دو آتش گرفتند. در اثر حادثه ، هشت تن از امريكاييها در آتش عذاب الهي سوختند و بقيه پنج فروند هواپيمي 130 - C نيز از خاك ايران اسلامي فرار كردند. برژيسكي حالت كارتر را پس از صدور دستور توقف عمليات و عقب نشيني و آتش گرفتن هواپيما و هلي كوپتر امريكايي چنين توصيف كرده است : «وي بعدا سرش را ميان دو دستش گرفت و به مدت چند ثانيه روي ميز گذاشت ... با شنيدن اين خبر به مانند مار زخمي به خود پيچيد و آثار درد و نگراني بر تمامي صورت او آشكار شد و به اطرافيانش بد و بي راه مي گفت.»[16]

نقش بني صدر

يکي از ابعاد اين جنايت هماهنگي و همکاري عناصر ليبرال و وابسته به آمريکا در اجراي هرچه دقيق تر اين تجاوز نظامي بود ؛ قبل از شروع عمليات بني صدر توسط فرماندهان نظامي منصوب خود نظير تيمسار شادمهر ، رئيس ستاد مشترک وقت ارتش و تيمسار باقري ، فرمانده وقت نيروي هوايي به پايگاه يکم شکاري دستور جمع آوري سريع توپ هاي 23 ميليمتري ضد هوايي که حريم هوايي فرودگاه و پايگاه را تامين مي کرد ، داد . به نحوي که باند فرودگاه تهران تا روز تهاجم بدون مراقبت بود. مشابه اين دستور به پايگاههاي ديگر ؛ مانند شيراز ، ايستگاه رادار مشهد و...نيز ابلاغ شده بود.
پس از شکست تجاوز طبس نيز ، بلافاصله کارتر طي بيانيه اي که از طريق راديو آمريکا در سراسر جهان پخش گرديد، ضمن اعلام عدم موفقيت اين طرح، اعلام داشت که اسناد طبقه بندي شده "سري" در صحنه عمليات در هلي کوپترها به جاي مانده است. در واقع کارتر با اين کار به بني صدر هشدار داده بود که اسنادي که ارتباط با اين طرح را بر ملا مي سازد، در صحنه عمليات بر جاي مانده و بايد هر چه سريع تر فکري به حال آنها کرد.چند ساعت پس از اين پيام کارتر، به دستور مستقيم بني صدر که در آن زمان فرماندهي کل قوا را نيز بر عهده داشت، بمب افکن هاي ايران، هلي کوپتر هاي در شن مانده و بي دفاع را بمباران کردند!! که در اين حادثه علاوه بر انهدام تجهيزات نظامي پيشرفته و اسناد سري فرمانده سپاه يزد ، محمد منتظر قائم نيز به شهادت رسيد .[17]

بازتاب و پيامدهاي تجاوز نظامي

با شكست تجاوز نظامي آمريکا ، هيچكس در ايران از عمق مسئله آگاه نبود، كسي نمى‏دانست كه چگونه طي هفته‏هي متوالي، دهها سازمان و كارشناس و خبره و جاسوس با استفاده از كاملترين اطلاعات چه طرح پيچيده و دقيقي را مهيا كرده‏اند و چه ترفندهايي محاسبه شده‏ي اتخاذ كرده‏اند. هيچكس نمى‏دانست كه قرار بود پس از خروج گروگانها از ايران عمليات بمباران تاسيسات و مراكز و اقتصادي ايران از سوي امريكا و با استفاده از ناوگانهي جنگي موجود در منطقه به اجرا گذاشته شود. البته خروج گروگانها چنان روحيه‏ي به امريكائيان مى‏داد و آنان را مغرور و سرمست از پيروزي مى‏كرد و متحدين اروپايي اش را به موافقت يا همكاري ترغيب مى‏ساخت و در منطقه ارعاب بوجود مى‏آورد و متقابلا روحيه بخشي از مردم ايران را تضعيف مى‏كرد و دولتهي ارتجاعي منطقه را دلگرم مى‏نمود كه مرحله دوم عمليات با موانع كمتري اجرا مى‏شد، گرچه كسي به دقايق سناريوي امريكايي واقف نبود اما اجمالا مردم ايران ‏دانستند كه با لطف و عنايت الهي خطر بزرگي از بيخ گوش آنها رد شده است.
البته آنچه که آمريکائيها در محاسبات خود در نظر نمي گرفتند؛ علاوه بر اتکاي اين انقلاب به قدرت لايزال الهي ، روحيه و عزم ملي و مذهبي مردم مسلمان و انقلابي ايران بود كه به تازگي از مبارزه با رژيم مقتدر شاه پيروزمند بيرون آمده بودند و اين روحيه همچنان که تا کنون در حوادث مختلف از خرداد سال 1360وشکست راهپيمايي مسلحانه سازمان منافقين تا پيروزي در جنگ تحميلي و...نشان داد ، چنان نيرومند بود كه معلوم نبود اگر نيروي دلتا وارد ايران مى‏شد ديگر قادر به خروج از دام گسترده‏ي در كشور بود يا نه؟ طرح امريكايى‏ها بري اجرا در كشوري با شرايط عادي ايده آل بود اما بري مقابله با كشوري كه در شرايط انقلابي به سر مى‏برد، طرحي كاملا ذهني، خيالپردازانه و غير عملي و مانند مشت بر سندان كوفتن بود.[18]
چندي بعد جنازه آمريكايي‌ها تحويل دولت آمريكا شد و دولت كارتر زيربار انتقادات فراواني كه از در و ديوار مي‌باريد، مراسم استقبال و تدفين باشكوهي ترتيب داد تا «شرافت ملي» لكه دار شده آمريكا را طوري بپوشاند كه ديگر ديده نشود. اما با اين حال بي نتيجه ماندن ديپلماسي كارتر در حل بحران ايران وقتي كه با شكست نظامي در طبس همراه شد، حيات سياسي دولت او را چنان متزلزل ساخت كه پس از چهار سال مجبور به ترك كاخ سفيد شد تا ريگان جمهوري خواه بر جاي او بنشيند. طعم شکست ماجراي طبس براي کارتر آنچنان تلخ
بود که بعدها در مصاحبه با روزنامه کويتي الانبا چنين گفت: « دوران رياست جمهوري من بدترين دوره هاي رياست جمهوري در آمريکا بوده چه در آن زمان دولت آمريکا در دست آيت الله خميني در ايران به گروگان گرفته شد.»[19]
نتيجه ماجراي تهاجم نظامي به طبس ، پيروزي بزرگ ايران و الگو قرار گرفتن آن از سوي کشورهاي جهان سوم و به ويژه کشورهاي اسلامي ، و در مقابل تضعيف موقعيت ابرقدرتي آمريکا در صحنه روابط بين الملل و واماندگي آن در مواجه با انقلاب اسلامي بود . به قول استاد دانشگاه «ويليام و مرى‏» : «در آوريل 1980 (1359) پنجه‏هي خرد شده عقاب آمريكا در كويرهي ايران جا ماند و مدفون شد.» [20]
اين شكست آنقدر عظيم بود كه گويي نيروهاي شيطاني نيز به ياري و مساعدت نيرويي ماورا طبيعت در اين واقعه اعتراف داشتند. بطوري كه وقتي از « هارولد بروان » « وزير دفاع وقت آمريكا چگونگي اين شكست را جويا شدند چنين پاسخ داد : « آيت الله امام خميني (ره ) در بالكن مقر سكونت خود حضور يافت و با هر حركت دست او يك هواپيما به زمين افتاد . » [21]
پيام مهمي که در بازخواني ناکامي توطئه هاي گوناگون دشمنان که از ابتداي انقلاب اسلامي تا کنون بر عليه انقلاب اسلامي داشته اند اين است که تا مادامي که مسئولين نظام اسلامي و مردم در مسير آموزه هاي حيات بخش الهي گام بردارند ؛ امدادهاي غيبي همواره پشت و پناه انقلاب و جمهوري اسلامي بوده و خواهد بود. همانگونه که بنا به گفته امام (ره) آن دانه هاي شن مامور خداوند بودند ، امدادهاي غيبي الهي ، با خنثي کردن توطئه آمريکا، بقا و استمرار انقلاب اسلامي را تضمين کرد.

پي نوشت :

[1] - هادي سجادي پور ، بازخواني روند و پيامدهي تسخير لانه جاسوسي آمريكا ، شريف نيوز ،آبان 1384 .
[2] - ر.ک : جيمي کارتر ، وفاي به عهد ، كتاب خاطرات كارتر ؛ و ر. ک ؛ اميررضا ستوده و حميد كاوياني، بحران 444 روزه تهران، ص20 .
[3] - دكتر بهرام نوازني، الگوهي رفتاري ايالات متحده آمريكا در رويارويي با جمهوري اسلامي ايران (1357 - 1380) مركز اسناد انقلاب اسلامي، ص 98 .
[4] - james a.bill, (new york :yale university press,1988pp.284 -293 ؛ و ر.ك: هاميلتون جردن، بحران.ترجمه محمود مينا، تهران: نشر نو، 1362.صص 30- 35.
[5] - صادق سليمي بني ، ارمغان دموکراسي ؛ جهت گيري سياست خارجي ايالات متحده آمريکا در قبال جمهوري اسلامي ايران ، قم : دفتر نشر معارف ، 1383 ، ص 266 .
[6] - خبر گزاري مهر ،طبس ؛ شکستي خفت بار در کارنامه شيطان بزرگ ، ۱۳۸۳/۰۲/۰۴ .
[7] - برژينسكي « سقوط شاه , جان گروگانها و منافع ملي » ترجمه منوچهر يزدانيار « تهران . كاوش . 1362 » ص 95 .
[8] - جلويتو كيه زا « هدف , تهران , تهاجم كارتر و وقايع پشت پرده » ترجمه هادي سهرابي « تهران . نشر نو1362 » ص 136 .
[9] - Eagle ClAw
[10] - ر.ک : سايروس ونس و برژنسکي ، توطئه در ايران ، ترجمه محمود مشرقي ، تهران :انتشارات هفته ، 1362 ، 90 .
[11] - كشورهي مصر، عربستان سعودي تركيه ، عمان و پاكستان در طي اين عمليات امكانات خود را در اختيار امريكا قرار داده بودند.
[12] - charle a.beck with & donald knox,delta force. (new york : harcourt bracejovanovich, pp.253 -257
[13] -حادثه طبس , چارلي بكويت , انتشارات اسلامي , تابستان 1367 , ص 8.
[14] - توطئه در ايران، پيشين ، ص 190 .
[15] - اشغال لانه جاسوسي امريكا زمينه‏ها و پيامدها ، مجله حضور ، شماره 8 .
[16] -گروه تحقيق واحد مرکزي خبر صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، شکست بزرگ امريکا در واقعه طبس ، 4/2/1361 ، ص 197 .
[17] - همان ، ص 7 .
[18] - اشغال لانه جاسوسي امريكا زمينه‏ها و پيامدها ، پيشين .
[19] - روزنامه کيهان، 24/2/1363 .
[20] - james a.bill,op.cit,p.301.
[21] - روزنامه جمهوري اسلامي 73/2/5 .

نويسنده : علي رضا محمدي

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: نشریه الکترونیکی پرسمان



:: موضوعات مرتبط: دين و انديشه
:: برچسب‌ها: زمينه ها و اهداف حمله نظامي آمريکا به طبس, حمله نظامي آمريکا به طبس