هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

کسی که به بلوغ جنسی رسیده و امکان ازدواج ندارد... چه کند؟
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 23:39 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
سؤالی از محضر حجت الاسلام مرتضی آقاتهرانی

در حال حاضر مشکل بسیاری از جوانان، مشکلات جنسی است مخصوصا در جوانان 18 سال به بالا و بعضا متاسفانه امکان ازدواج برای آنان فراهم نیست، راه حل آن چیست؟

پاسخ: برای کسی که به بلوغ جنسی رسیده و امکان ازدواج نداشته باشد چند راه کار وجود دارد که خود را در فضای گناه قرار ندهد.

1. حتی المقدور با توجه به وضعیت جسمانی خود، هفته ای دو روز (دوشنبه و پنج شنبه) روزه بگیرد، اگر برای او سخت است ماهی سه روز(پنج شنبه اول،آخرماه و چهارشنبه وسط ماه) را روزه بگیرد که فقهاء بزرگوار در رساله های عملیه خود به آن توصیه فرموده اند. در هر حال پرخوری نکند، قبل از سیرشدن از طعام دست بکشد و تا گرسنه نشود غذا تناول نکند.

2. از خوردن غذای معطر، متنوع، آجیل خوری و... پرهیز کند.

3. لباس چسبان نپوشد و هرگز لخت و عریان نشود، حتی در حمام که کراهت دارد.(یعنی عورت در حمام پوشیده باشد بهتر است).

4. از دیدن عکس های مبتذل و غیر محارم و به ویژه جنس مخالف پرهیز کند.

5. از گفتن و یا شنیدن جک و فکاهی های جنسی حذر کند.

6. با افراد غیر مجرد و یا مجردی که در این زمینه صحبت می کند نشست و برخاست نکند.

7. از اختلاط با زنان و یا مجالسی که مرد و زن بی مبالات هستند اجتناب کند.

8. هرگز بی‌کار نباشد و به اشتغال بپردازد.«إِنَّ اللهَ یُبغِضُ الشّابّ ُ الفارِغ» خداوند از جوان بی‌کار به غضب می آید.

9. به ورزش هایی که موجب عرق ریزی می شود بپردازد، مانند: کوه نوردی، دوو میدانی، بسکتبال و...

10. در مجالس توسل و توجه به اهل بیت علیهم السلام شرکت کرده و به زیارت حرم های شریف ایشان برود.

11. با توجه بیشتر و مراقبه، نماز اول وقت اقامه کند.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام مرتضی آقاتهرانی



:: موضوعات مرتبط:
انگشتر را در کدام انگشتتان می گذارید؟
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 23:37 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
انگشت شست
* انگشت اشاره
* انگشت وسط
* انگشت انگشتری
* انگشت کوچک
* انگشتر به دست نمی کنم . جواب تست
انگشت شست : شما مجذوب کالاهای مدرن و روز هستید از مورد توجه قرار گرفتن لذت می برید شما تفریح کردن را دوست دارید از زندگی لذت می برید و همشه آماده هستید تا با چیزهای جدید رو به رو شوید .
انگشت اشاره : شما دارای اعتماد به نفس و مسئولیت پذیر هستید رهبری و هدایت ر ا دوست دارید و می توانید در ظاهر بسیار جدی و خشن باشید اما در باطن ملایم و حساس هستید .
انگشت وسط: بیشتر افرادی که در این گروه قرار دارند از رشد و بالندگی سر باز می زنند و بیشتر خودمحور هستند با و جود این همشه بی ریا هستند بخصوص نسبت به خانواده و دوستانشان .
انگشت انگشتری : شما فردی حساس و رومانتیک هستید عمیقا امید دارید تا عشقی بیابید که گرما بخش دل و ابدی باشد .
انگشت کوچک : شما فردی مهربان و متواضع هستید به جزئیات توجه می کنید و دوست ندارید در کارهایتان کوچکترین اشتباهی از شما سر بزند شما بیش از حد خود را به کار مشغول می کنید .
در چند انگشت : آن عده از افراد که در دو انگشت یا بیشتر انگشتر دارند اعتماد به نفس ندارند و همیشه مراقب هستند تا عشق واقعی شان را بیابند عاشق تجملات هستند اما آن را جایگزین ناقابلی برای دوستان و عاشق خود می دانند

انگشتر به دست نمی کنید : شما خواستار زندگی ساده و بدون تجملات هستید فردی بی ریا ، قابل اطمینان ، آرام ، باهوش و سختکوش هستید و همیشه دوستدار آموختن چیزهای تازه اید . به دلیل احساس خجالتی که دارید از جمع دوری کرده و تا جایی که بتوانید از مشاجره پرهیز می کنید.

منبع: iranpardis.com



:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی
چرا بعد از خوردن شیر دچار مشکلات گوارشی می شویم؟
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 23:35 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
چرا بعد از خوردن شیر دچار مشکلات گوارشی می شویم؟

 یک فوق تخصص متابولیسم انرژی و پروتئین با بیان اینکه 20درصد از ایرانی‌ها عدم تحمل لاکتوز دارند، گفت:«تجربیات نشان داده است افرادی که با خوردن شیر دچار مشکلات گوارشی می‌شوند به مرور با استفاده از شیرهای بدون لاکتوز و  آنزیم مربوط به آن در بدن آنها سنتز می‌شود.»

دکترعزیزالله کمال‌زاده در گفتگو با خبرنگار سلامت نیوز اظهار داشت:«برخی از افراد به خوردن شیر حساسیت دارند و این موضوع می‌تواند به دو علت باشد یکی اینکه بدن فرد تحمل لاکتوز شیر را ندارد و علت آن هم این است که مصرف شیر این افراد بعد از دوران شیرخوارگی  قطع شده و به مواد دیگری روی می‌آورند و آنزیم لاکتاز در بدن آنها سنتز نشده و عدم تحمل لاکتوز را در بزرگسالی پیدا می‌کنند.»

کارشناس صنایع غذایی افزود:«عدم تحمل لاکتوز در جوامع اروپایی بین 5 تا 6 درصد است ولی در کشورهای آفریقایی و آسیای جنوب شرقی به 60 تا 70 درصد می رسد و در کشور ما، افراد حدود 20 درصد عدم تحمل لاکتوز را دارند.»

این عضو انجمن علمی علوم دامی کشور تصریح کرد:«علت دیگر اینکه برخی از افراد به خوردن شیر حساسیت دارند این است که در شیر پاستوریزه برخی باکتری‌های مقاوم به گرما از بین نمی روند و این باکتری‌ها و برخی باکتری‌های سرما دوست هستند که رشد پیدا می کنند و برخی باکتری‌ها هم بعد از بسته بندی شیر اگر در مجاورت درجه حرارت بالاتر از 4 درجه قرار گیرند شروع به رشد کرده (باکتری‌های گرما دوست) و بدین ترتیب در این نوع شیرها  اگر مراحل پاستورازیسیون شیر به خوبی انجام نشده باشد  برخی افراد با خوردن این شیرها حال بدی پیدا می‌کنند.»

وی یادآور شد:«علت اینکه برخی افراد به خوردن این شیرها حساسیت دارند این است که با خوردن این نوع شیرهای پاستوریزه این باکتری‌های سرما دوست و گرما دوست وقتی وارد روده می شوند از لاکتوز شیر استفاده می‌کنند و تولید گاز اسید لاکتیک کرده و التهابات گوارشی پیدا می‌کنند بنابراین، این افراد مشکل عدم تحمل لاکتوز شیر را ندارند بلکه به نوع شیر مصرفی حساسیت دارند.»

عضو هیات علمی سازمان تحقیقات و آموزش وزارت جهاد کشاورزی توصیه کرد:«بهتر است که این افراد از شیر استریلیزه استفاده کنند که عاری از هر نوع باکتری است و مطالعات نشان داده است که افرادی که از شیرهای مدت دار استفاده می‌کنند مشکل التهابات گوارشی پیدا نمی‌کنند.»

دکتر کمال‌زاده ادامه داد:« همچنین به افرادی که مشکل عدم تحمل لاکتوز شیر را دارند توصیه می شود که از شیرهای بدون لاکتوز استفاده کنند که بسیار مناسب است و بعد از 1 تا 2 ماه بتدریج از شیرهای معمولی کم چرب استفاده کنند، تجربیات نشان داده است که عده زیادی از افراد می‌توانند مشکل عدم تحمل لاکتوز را برطرف کنند چرا که با مصرف شیر لاکتوز و  آنزیم مربوط به آن می‌تواند در بدن فرد سنتز شود.»

این عضو انجمن علمی سایت بهسایت ایران گفت:«افرادی که بدن آنها به خوردن شیر بسیار حساسیت دارند می‌توانند از منابع دیگری مثل ماست استفاده کنند که فاقد لاکتوز شیر است و کلسیم بالایی دارد اما فاقد لاکتوز است و این عامل باعث کاهش جذب کلسیم در بدن این افراد می شود به علت اینکه لاکتوز جذب کلسیم را در بدن افزایش می‌دهد.»

وی خاطر نشان کرد:«از دیگر منابعی که این افراد می توانند به عنوان جایگزین شیر استفاده کنند پنیر است که منبع غنی از کلسیم است اما به مانند شیر نیست، همچنین استفاده از برخی شیرهای طعم دارهم توصیه می‌شود اما از لحاظ کلسیم بالا مثل شیرهای طبیعی نیست ولی بدون مزایا هم نیست و اگر قابلیت جذب کلسیم شیر معمولی 40 درصد است جذب کلسیم در شیرهای طعم دار به 25 درصد می‌رسد.»



:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
ده کار ناپسند در شام مهمانی ها
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 23:34 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

ده کار ناپسند در شام مهمانی ها

انسانها خیلی از رفتارها را می توانند تقلید کنند اما تقلید در بعضی کارها محال است. مثلا اگر در اروپا باشید و ندانید چطور چنگال را در دست بگیرید، توجه همه بر روی شما متمرکز می شود. این یکی از آن رفتارهایی است که تقلیدش غیرممکن است. یا اینکه اگر در یک میهمانی باشید و یکی از ۱۰ مورد زیر را انجام دهید، ممکن است تبدیل به دلقک آن میهمانی شوید:

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
خانم ها در 4 مرحله زیبا شوید (تصویری)
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 19:12 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
خانم ها در 4 مرحله زیبا شوید

تنها با چند قلم لوازم آرایش به راحتی به یک میکاپ ساده و دلخواه می رسید، این آرایش چشم برای انواع چشمها مناسب است به شرطی که درست و به اندازه انجام شود ...

متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: آرایش و زیبایی
اس ام اس عاشقانه
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 12:8 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

اس ام اس عاشقانه sms-jok.ir

قشنگترین اس ام اس عاشقانه خرداد ماه اس ام اس جدید عاشقانه  اس ام اس دوری اس ام اس خداحافظی اس ام اس دلتنگی اس ام اس جدایی اس ام اس فاصله اس ام اس زیبا جملات عاشقانه زیبا ترین جملات عاشقانه جملات عاشقانه پر مفهوم اس ام اس تنهایی اس ام اس قهر اس ام اس دلشسکته


 کاش دهخدا می دانست

 دلتنگی ...

 اشک ....

 فاصله ....

 بی وفایی....

 تعریفش فقط دو حرف است "تـــو"

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

گیرم که مرا جواب کردی خوش باش
 تهمت زدی و خراب کردی خوش باش
آن روز که با خودت گلاویز شدی
 گر آینه را مجاب کردی خوش باش

 

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

این بار تو بگو که
"دوستت دارم"
نترس..........
من آسمان را گرفته ام که به زمین نیاید

متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پيامك
فواید زایمان طبیعی
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:59 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
در دوران بارداری تغییرات زیادی در روند زندگی مادر ایجاد می شود. مرسوم است که در طول این بازه خانم از مواد غذایی طبیعی استفاده کند، داروهای گیاهی را جایگزین انواع شیمیایی خود کند، و تقریباً همه چیز را به صورت “طبیعی” مصرف نماید. زمانیکه نوبت به زایمان می رسد، اکثر خانم ها به این موضوع فکر می کنند که آیا زایمان “طبیعی” می تواند گزینه مناسبی برای آنها باشد یا خیر؟

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: زناشویی
مهارت صحبت در جمع
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:57 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
در زندگی همه ما مواقعی وجود دارد که باید در حضور چند نفر راجع به مسئله ای صحبت کنیم. ممکن است این صحبت در جلسه یا کنفرانسی باشد که رسمیت داشته باشد و ممکن هم هست که در یک جمع خانوادگی یا در محیط کار بخواهیم برای دوستان یا همکارانمان صحبت کنیم.

اگر مهارت های لازم را در این زمینه داشته باشیم ، قطعاً روند کار با موفقیت بیشتری انجام می شود و به نتایج بهتری می رسیم.

یکی از مباحث مهمی که اکثر صاحب نظران درباره آن اتفاق نظر دارند، مقدمه ای است که ما برای گفتار خود انتخاب می کنیم. برخی می گویند اصل مطلب مهم است و مقدمه تأثیر چندانی در روابط ندارد، در صورتی که اگر مقدمه جالب و دلنشین نباشد، دنبال کردن بقیه صحبت از جانب شنوندگان چندان قطعی نیست.

پس سعی کنید صحبت خود را همیشه با یک مقدمه آغاز کنید و سپس به اصل بحث بپردازید. و اما مقدمه ؛ بسیاری افراد حتی در دوران تحصیل و برای نوشتن انشاء نیز برای پرداختن به مقدمه دچار مشکل می شوند، اما با توجه به نکات زیر حداقل از اصول کلی مقدمه آگاه خواهند شد:

- مقدمه باید مختصر باشد، اما در عین حال هدف از بیان آن را مشخص کند تا شنونده بداند که قرار است به چه موضوعی پرداخته شود.

- مقدمه نباید تنها اطلاعات خاصی را به شنونده منتقل کند، بلکه باید شنونده را جذب کند و برای پیگیری کلام انگیزه لازم را در او به وجود آورد.

- مطالب بیان شده باید مرتبط با یکدیگر باشند، نه این که در مقدمه به نکاتی پرداخته شود که در آخر بحث ، هیچ نتیجه ای از آنها گرفته نشود.

- نوع کلام، در نهایت با نوع کلام خود سعی کنید ارتباطی میان خود و شنونده ایجاد کنید که موج مثبتی ایجاد شود و فضای دلنشین و مطلوبی به بحث شما بدهد.

و اما در پرداختن به مطالب اصلی کلام ، پس از مقدمه ، نکات زیر را در نظر داشته باشید:

- باز با کلمات، از کلمات قابل درک و با معنی استفاده کنید.

- القاب، عناوین و اصطلاحات فوق تخصصی، کمکی به درک بهتر موضوع نمی کند. البته هنگام نیاز باید به آنها اشاره کرد.

اما موضوع اصلی نباید تحت الشعاع این مسئله قرار گیرد، زیرا شنونده خسته می شود. برای پرداختن به موضوع ، در صورت امکان می توانید از داستان های کوتاه، ضرب المثل ها و اطلاعات جالب دیگر برای حمایت از موضوع اصلی استفاده کنید و بر جذابیت کلام و درک بهتر آن بیفزایید. سعی کنید حتماً از موضوع مورد نظر به اندازه کافی اطلاع و آگاهی داشته باشید تا با تسلط کامل درباره آن صحبت کنید.

- مطالعه  کنید، به یاد داشته باشید هرچه بیشتر مطالعه کنید، بیشتر خواهید دانست و هرچه بیشتر بدانید و بیاموزید، به جاهای بهتری می رسید.

- وقتی از جنبه های گوناگون یک مسئله آگاه باشید، با اعتماد به نفس بیشتری راجع به آن صحبت می کنید و این حس مثبت خود را به شنونده نیز منتقل خواهید کرد.

- با اشاره به ارزش و اهمیت موضوع ، علت انتخاب خود را در پرداختن به آن بیان کنید و در صورت لزوم جزئیاتی که مرتبط با مسئله باشند را نیز تشریح کنید.

- دیگران را در بحث خود وارد کنید و از نظرات آنها نیز مطلع شوید، چرا که اگر تا انتهای بحث پیش بروید، امکان دارد نقاط کور و مبهمی برای شنوندگان ایجاد شده باشد و آنها فرصت ابراز عقیده یا سؤال در آن موارد را نداشته باشند.

- هرگز فکر نکنید سکوت حضار دقیقاً به معنای تأیید و همراهی با گفته های شماست. حتی اگر سکوتی نیز حکم فرما شد، سعی کنید با طرح برخی سؤالات در ارتباط با موضوع کلام آنها را به شرکت در بحث تشویق کنید.

- از مکث های طولانی و توپوق زدن جدا بپرهیزید؛ زیرا این گونه موارد نه تنها حاکی از عدم تسلط و آگاهی کافی شما نسبت به موضوع است، بلکه هماهنگی و ارتباط میان موارد را از میان می برد و در ضمن موجب حواس پرتی شنوندگان و خارج شدن رشته گفتار از دست شما می شود؛ البته این کار نیاز به تمرین دارد، اما ضروری و ممکن است.

- توجه داشته باشید حتی عامی ترین مردم نیز قادر به درک میزان توانایی شما در بیان، کلام و نحوه گفتار هستند. مردم همیشه به خود افراد توجه دارند نه به مدرک و درجه تحصیلی شان. پس اگر عالی ترین مدارک تحصیلی را نیز داشته باشید، اما در انتقال مفاهیم و مقاصد مورد نظر خود ناتوان باشید، موفقیتی کسب نخواهید کرد.

- تمرین کنید، موارد فوق نکاتی ساده اما مهم را به شما یادآوری می کنند که با وجود ساده بودن نیاز به تمرین و صرف وقت دارند که ما امیدواریم شما نیز با رعایت آنها در زندگی اجتماعی و کارهای خود، به موفقیت های روزافزون دست یابید.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
شاعران » اردلان سرفراز »ترانه ی آخر
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:39 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

ترانه ی آخر

 میان دایره ی حیرت
 که هر چه می بینم
به هر رگم همه چون نشتریست از نفرت
و گرد سفره ی ظلمت
به سور گند حقارت
 حضور این همه مردار خوار
 اشارتیست مرا
 و دعوتی به سر سفره ی تعلق و تن
 چو نیمه جان خست بپرسم کی ؟
 کجاست آنکه بگوید من
چو با دلم صدا بزنم دوست
بگویدم که : منم من
لب گشوده ی هر زخم پیر پرسش را
شفای دست جوابی همیشگی باشد
 به مرهمی که همه اوست
کجاست آن یگانه ی نایاب
عزیز گمشده در چاه
 جاه ظلمت خواب
جواهری که در این گنداب
فتاده است و نیفتاده
از اوج گوهر ناب خویش
چنان تمامی ما در عمق
که روح و جسممان همه فرسود
 اگر چه مانده لیک نیالود
کجاست آنکه نفس هایش
مرا جواب نفس باشد
 خموشیش به هزاران هزار حسرت پاسخ
 خواب باشد و بس باشد
 کجاست آنکه اسارت او
 حضور حضرت آزادیست
خراب و خورد اگر چون ماست
لیک ذات آبادیست
 کجاست ؟
 کیست ؟


شاعران » اردلان سرفراز »ساقی
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:38 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

ساقی

سلام من به تو یار قدیمی
 منم همون هوادار قدیمی
 هنوز همون خراباتی و مستم
 ولی بی تو سبوی می شکستم
همه نشسته ایم ساقی کجایی
 گرفتار شبیم ساقی کجایی
اگه سبوی می شکست عمر تو باقی
که اعتبار می تویی تو ساقی
اگه میکده امروز شده خونه ی تزویر ای شده خونه ی تزویر
تو محراب دل ما ، تویی تو مرشد و پیر
همه به جرم مستی سر دار ملامت
می میریم ومی جوییم سر ساقی سلامت
یک روزی گله کردم من از عالم مستی
 تو هم به دل گرفتی دل ما رو شکستی
من از مستی نوشتم ولی قلب تو رنجید
 تو قهر کردی و قهرت مصیبت شد و بارید
 پشیمونم و خستم اگه عهدی شکستم
آخه مست تو هستم اگه مجرم و مستم


شاعران » اردلان سرفراز »تاریخ
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:36 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

تاریخ

شاعر هنوز از درد غربت می نویسد
از لحظه های تلخ هجرت می نویسد
 در خانه اما دست خون آلود جلاد
برچهره ی خورشید ظلمت می نویسد
 روی دخیل بسته بر بازوی گل ها
اوراد جادوی جهالت می نویسد
 آن لکه را خوشباورانه ، قطره دیدیم
 گفتیم دریا را به جرأت می نویسد
ناگفته می ماند ولی معنای انسان
 تاریخ را وقتی وقاحت می نویسد
دنیای ما درد است و این دنیای بی درد
 غم های کوچک را مصیبت می نویسد
بر شیشه های شب زده باران غربت
اندوه ما را بی نهایت می نویسد
 در فصل زرد عشق پاییز غزل هاست
دستم فقط از روی عادت می نویسد


شاعران » اردلان سرفراز »لهجه ی دریا
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:35 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

لهجه ی دریا

از من اگر حرفی به غیر از ما شنیدی
 مرداب را با لهجه ی دریا شنیدی
 من در ترانه حاضرم ، هر جا و هر گاه
افتادن زنجیر را از پا شنیدی
 آواز عشقی را که می گویند کفر است
هر روز از گلدسته ی فردا شنیدی
رگبار پاییزی صدای مرگ گل نیست
گلبانگ رستاخیز گل ها را شنیدی
عطر دریغ خاک و خانه در همانجاست
ظعر مرا هر گوشه ی دنیا شنیدی
ایینه داری خصلت دریادلان است
مگر از اینه ایا شنیدی ؟
نامحرمی با عشق اگر آنجا بگویی
رازی که از همسفره ی اینجا شنیدی


شاعران » اردلان سرفراز »آخرین سوار
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:34 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

آخرین سوار

اگه آخرین مسافر
 اگه آخرین سوارم
اگه آخرین سوار
 جاده های انتظارم
اگه در حال فرارم
اگه باخته در قمارم
 اگه موجی بی قرارم
 اگه ساحلی ندارم
 هنوزم من آخرین تیر
 توی ترکش بهارم
منتظر باید بمونم
زنده ام از انتظارم
انتظار فقط اینه
 که به جای قهر و کینه
من صدای عشق باشم
 از مدینه تا مدینه
 آخرین صدای عاشق
شرح ماجرای عاشق
منم و صدای خستم
نی بینوای عاشق
جاده ام تا ابدیت
به تنم غبار غربت
کولبار من روایت
از نیستان شکایت
اگه دل سنگ زمین بود
 حرف من کی دلنشین بود
عشق به من گفت که بخونم
 که صدای آخرین بود
عشق به من گفت که بخونم
منتظر باید بمونم
 حرفشو به گوش دنیا
 به همه جا برسونم
 اگه آخرین سمافر
 اگه آخرین سوارم
 اگه آخرین سوار
جاده های انتظارم
میدونم صدام غمینه
 حنجره ام زخمی ترینه
 اما از دولت عشقه
که صدام به دل می شینه
 انتظارم فقط اینه
 که به جای قهر و کینه
 من صدای عشق باشم
از مدینه تا مدینه


شاعران » اردلان سرفراز »آشفته بازار
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:34 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

آشفته بازار

 دلم تنگ است
دلم می سوزد از باغی که می سوزد
نه دیداری
نه بیداری
 نه دستی از سر یاری
 مرا آشفته می دارد
چنین آشفته بازاری
تمام عمر بستیم و شکستیم
 به جز بار پشیمانی نبستیم
جوانی را سفر کردیم تا مرگ
 نفهمیدیم به دنبال چه هستیم
 عجب آشفته بازاریست دنیا
 عجب بیهوده تکراریست دنیا
 میان آنچه باید باشد و نیست
عجب فرسوده دیواریست دنیا
 چه رنجی از محبت ها کشیدیم
برهنه پا به تیغستان دویدیم
 نگاهی آشنا در این همه چشم
 ندیدیم و ندیدیم و ندیدیم
سبک باران ساحل ها ندیدند
به دوش خستگان باریست دنیا
مرا درموج حسرت ها رها کرد
عجب یار وفاداریست دنیا
 عجب خواب پریشانی ست دنیا
عجب آشفته بازاریست دنیا
عجب بیهوده تکراریست دنیا
 میان آنچه باید باشد و نیست
 عجب فرسوده دیواریست دنیا


شاعران » اردلان سرفراز »منزل به منزل
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:34 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

منزل به منزل

به دنبال تو ام منزل به منزل
 پریشان می روم ساحل به ساحل
به خوابت دیده ام رویا به رویا
 به یادت بوده ام فردا به فردا
 پس از تو روح سرگردان موجم
هنوزم تشنه ام دریا به دریا
تو را تنهای تنها می شناسم
تو را هر جای دنیا می شناسم
به دنبال توام منزل به منزل
پریشان می روم ساحل به ساحل
به خوابت دیده ام رویا به رویا
 به یادت بوده ام فردا به فردا
در به در ، در به در تو
بی تو و همسفر تو
هر چه گفتم تا به امروز
از تصدق سر تو
از همین روز تا به فردا
حتی تا آخر دنیا
هر چه هستم یا که باشم
از توام تنهای تنها
 خاکم و خاک در تو
سایه ی پشت سر تو
 همه ی زندگی من
یک غزل از دفتر تو
به دنبال توام منزل به منزل
 پریشان می روم ساحل به ساحل


شاعران » اردلان سرفراز »خبر تازه
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:33 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

خبر تازه

وقتی گوشش شنوا نیست
 حرف تازه ای ندارم
سر عاشقی نمونده
 که به صحرا بگذارم
که به صحرابگذارم
 شور شاعرانه ای نیست
غزل و ترانه ای نیست
به لب اینه حتی
 حرف عاشقانه ای نیست
هر کسی می پرسد ازمن
در چه حالی در چه کاری
 تو که اهل روزگاری
خبر تازه چه داری
 می بینن اما می پرسن
چه سوال خنده داری
 وقتی گوش شنوا نیست
حرف تازه ای ندارم
سر عاشقی نمونده
 که به صحرا بگذارم
 که به صحرا بگذارم
 چی بگم وقتی که هیچکس
منو از من نمی فهمه
حرفای نگفتنی رو
جز به گفتن نمی فهمه
غم آدم دیدنی نیست
 قصه ی شنیدنی نیست
بعضی حرفا رو باید دید
 بعضی حرفا گفتنی نیست
وقتی گوش شنوا نیست
شوق گفتن نمی مونه
 وقتی جاده رو به هیچه
پای رفتن نمی مونه
خبر تازه چه دارم
خبر تازه چه داری
تو چرا باید بپرسی
تو که اهل روزگاری
می بینی اما می پرسی
چه سوال خنده داری
وقتی گوش شنوا نیست
 حرف تازه ای ندارم
 سر عاشقی نمونده
که به صحرا بگذرم


شاعران » اردلان سرفراز »محتاج
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:33 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

محتاج

امروز که محتاج تو ام جای توخالی است
 فردا که می ایی به سراغم نفسی نیست
 بر من نفسی نیست ، نفسی نیست
 در خانه کسی نیست
 نکن امروز را فردا
بیا با ما که فردایی نمی ماند
که از تقدیر و فال ما
در این دنیا کسی چیزی نمی داند
تا اینه رفتم که در آن اینه هم جز تو کسی نیست
 من در پی خویشم به تو بر می خورم اما
 در تو شده ام گم که به من دسترسی نیست
نکن امروز را فردا
دلم افتاده زیر پا
 بیا ای نازنین ای یار
 دلم را از زمین بردار
 در این دنیای وانفسا
 تویی تنها منم تنها
نکن امروز را فردا ، بیا با ما ،‌ بیا تا ما
 امروز که محتاج توام جای تو خالی ست
فردا که میایی به سراغم نفسی نیست
 در این دنیای ناهموار
که می بارد به سر آوار
به حال خود مرا مگذار
رهایم کن از این تکرار
 آن کهنه درختم که تنم غرقه ی برف است
 حیثیت این باغ منم
خار و خسی نیست


شاعران » اردلان سرفراز »جهان سوم
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:32 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

جهان سوم

من تو را می بینم
 استخوانی و پوست
به گدایی رفته ای
 بر در دشمن و دوست
من تو را می بینم
تشنه لب در باران
آنکه نان می دهدت
 نان تو در کف اوست
 خاک تو سفره ی تو
 سفره تو از کیست
سفره ی دنیا پر
سفره ی تو خالیست
 همه جا منتظرند
 همه کس می پرسد
 ناجی شرق کجاست
آنکه جنس خود ماست
 ناجی شرق تویی
 ناجی شرق منم
من که با دیدن تو
همه جا می شکنم
 از چه رو خاک زمین
شده تقسیم چنین
یک جهان صدها دست
 مرزها ،‌مرز شکست
 تو جهان سوم
او جهانی دیگر
سهم او هر چه که هست
سهم تو خون جگر
سهم از ما بهتران
ثروت و امن و امان
سهم پا برهنه ها
 فقر و زندان و بلا
در میان سه جهان
 مرز و دیوار از کیست
 سفره ی دنیا پر
سفره تو خالیست
درمیان سه جهان
 مرز و دیوار از اوست
دشمن دوست نما
رفته در قالب دوست


شاعران » اردلان سرفراز »برای دیدن تو از حادثه ها گذشتم
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:32 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

برای دیدن تو از حادثه ها گذشتم

هنوز ای یار تنهایم
 به دیدار تو می ایم
باز می ایم
 اگر که فرصتی باشد
مجال صحبتی باشد
حرف خواهم زد
برای دیدن تو از
 حادثه ها گذشتم
کفر اگر نباشد این
من از خدا گذشته ام
من از خدا گذشته ام
برای دیدن تو از
حادثه ها گذشتم
کفر اگر نباشد این
من از خدا گذشته ام
من از خدا گذشته ام
عذاب این دریده ها
مرا شکسته بی صدا
دستی بکش به زخم من
که از شفا گذشته ام
 که از شفا گذشته ام
باورم کن باورم کن
من که با تو صادقم
اگه خستم ، یا شکستم
هرچه هستم ، عاشقم
هر چه هستم ، عاشقم
برای دیدن تو از
حادثه ها گذشتم
کفر اگر نباشد این
من از خدا گذشته ام
 من از خدا گشذته ام
منو بشناس و باور کن
 که خسته ام ، خیلی خسته ام
اما هستم
تهی ماند و نشد آلوده دستم
 من به دنیا
دل نبستم
باورم کن ، باورم کن
من که با تو صادقم
اگه خستم ، یا شکستم
هر چه هستم ، عاشقم
هر چه هستم ، عاشقم
هر چه بلا کشیده ام
من از وفا کشیدم
چه از وفاداری این
 اهل وفا گشته ام
من از وفا گذشته ام
 برای دیدن تو از
 حادثه ها گذشتم
کفر اگر نباشد این
 من از خدا گذشته ام
کفر اگر نباشد این
 من از خدا گذشته ام


شاعران » اردلان سرفراز »بنویس
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:31 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

بنویس

تو که دستت به نوشتن آشناست
دلت از جنس دل خسته ی ماست
 دل دریا رو نوشتی ، همه دنیا رو نوشتی ، دل ما رو بنویس
تو که دستت به نوشتن آشناست
 دلت از جنس دل خسته ی ماست
 دل دریا رو نوشتی ،‌ همه دنیا رو نوشتی ،‌ دل ما رو بنویس
بنویس هر چه که ما رو به سر اومد
 بد قصه ها گذشت و بدتر اومد
بگو از ما که به زندگی دچاریم
 لحظه ها رو می کشیم نمی شماریم
بنویس از ما که در حال فراریم
توی این پاییز بد فکر بهاریم
دل دریا رو نوشتی ،‌همه دنیا رونوشتی ،‌ دل ما رو بنویس
 دست من خسته شد از بس که نوشتم
پای من آبله زد بس که دویدم
 تو اگر رسیده ای ما رو خبر کن
چرا اونجا که تویی من نرسیدم
تو که از شکنجه زار شب گذشتی
از غبار بی سوارشب گذشتی
تو که عشقو با نگاه تازه دیدی
س بادبان به سینه ی دریا کشیدی
 دل دریا رو نوشتی ، همه دنیا رو نوشتی ،‌ دل ما رو بنویس
 بنویس از ما که عشقو نشناختیم
 حرف خالی زدیم و قافیه باختیم
بگو از ما که تو خونمون غریبیم
 لحظه لحظه در فراز و فریبیم
 بگو از ما


شاعران » اردلان سرفراز »به بچه هامون چی بگیم
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:30 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

به بچه هامون چی بگیم

 به بچه های تو و من
وقتی یه روز بزرگ شدن
فردا که می خوان بدونن
کجا به دنیا اومدن
بگو جوابمون چیه
 حرف حسابمون چیه
تکلیف اون خونه ای که
 شده خرابمون چیه ؟
تکلیف اون خونه ای که شده خرابمون چیه ؟
گناه هر چی که گذشت
به گردن ما بود و هست
از ما اگر بتی شکست
بت های تازه جاش نشست
هیچ کس به جز خود ما
از خود ما فریب نخورد
 هیچ کس به غیر از خود ما
 ما را به بیراهه نبرد
به بچه های تو و من
 وقتی یه روز بزرگ شدن
فردا که می خوان بدونن
 کجا به دنیا اومدن
بگو جوابمون چیه
 حرف حسابمون چیه
تکلیف اون خونه ای که
 شده خرابمون چیه ؟
تکلیف اون خونه ای که
 شده خرابمون چیه ؟
گناه هر چی که گذشت
به گردن ما بود و هست
ازما اگر بتی شکست
 بت های تازه جاش نشست
 هیچ کس به جز خود ما
 از خود ما فریب نخورد
هیچ کس به غیر از خود ما
ما را به بی راهه نبرد
به بچه هامون چی بگیم
 بگیم که بی هویتیم
گدای حق خودمون
پشت درای غربتیم
گدای حق خودمون
پشت درای غربتیم
به بچه هامون چی بگیم
که از کدوم ولایتیم
 گدای حق خودمون
 پشت درای غربتیم
گدای حق خودمون
پشت درای غربتیم


شاعران » اردلان سرفراز »آبی
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:30 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

آبی

آبی ، آبی ،‌ مهتابی
 آبی تر از هر آب ی
 از چشمای تو می گم
 این ایه های آبی
 دریاهای بی تابی
 آبی ، آبی ، مهتابی
آبی تر از هر آبی
 از چشمای تو می گم
 این ایه های آبی
 دریاهای بی تابی
 آبی یعنی دل من
دریایی که اسیره
این چهره ی تقدیره
 که رنگ از تو می گیره
وقتی که خیره می شم
 به عمق حوض کاشی
حس می کنم تو هستم
 حتی اگه نباشی
من رنگ گنبدا رو
 چشمای تو می بینم
 سجده ام به جانب توست
اینه معنای دینم
آبی ، ‌آبی مهتاب ی
 آبی تر از هر آبی
 از چشمای تو می گم
 این ایه های آبی
 دریاهای بی تابی
 دلخسته ام از این جا
از آدمای دنیا
همین امروز و فردا
دل می زنم به دریا
رنگ تو رو می پوشم
 از عمق آبی عشق
 چشم تو رو می نوشتم
 آبی ، آبی ،‌ مهتابی
 آبی تر از هر آبی
از چشمای تو می گم
 این ایه های آبی
دریاهای بی تابی


شاعران » اردلان سرفراز »ای یار بگو
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:30 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

ای یار بگو

بگو ای یار ، بگو
ای وفادار بگو
 از سر بلند عشق
 بر سر دار بگو
 بگو ای یار ، بگو
ای وفادار بگو
 از سر بلند عشق
 بر سر دار بگو
بگو از خونه بگو
از گل پونه بگو
 از شب شبزده ها
که نمی مونه بگو
بگو از محبوبه ا
 نسترن های بنفش
سفره های بی ریا
 ر.ی سبزه زار فرش
بگو ای یار بگو
که دلم تنگ شده
 رو زمین جا ندارم
 آسمون سنگ شده
بگو از شب کوچه ها
پرسه های بی هدف
کوچه باغ انتظار
 بوی بارون و علف
 بگو از کلاغ پیر
که به خونه نرسید
 از بهار قصه ها
 که سر شاخه تکید
بگو از خونه بگو
از گل پونه بگو
از شب شب زده ها
 که نمی مونه بگو
بگو از محبوبه ها
 نسترن های بنفش
سفره های بی ریا
ری سبزه زار فرش
بگو ای یار بگو
 که دلم تنگ شده
 رو زمین جا ندارم
آسمون سنگ شده


شاعران » اردلان سرفراز »پیاله
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:29 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

پیاله

 هم پیاله ی ما باش
هم پیاله ی ما باش
 ما که رفتیم بر بادیم
 زیر گنبد اینچرخ
 از تعلق آزادیم
بی نیاز و تنها باش
 تشنه باش و دریا باش
فارغ از من و ما باش
هم پیاله ی ما باش
 هم پیاله ی ما باش
 در مرام ما رندان
 حرص مال دنیا نیست
 گوش ما بدهکار
 قیل و قال دنیا نیست
 بر بساط این دنیا
 پشت پا بزن چون ما
 تشنه باش و دریا باش
هم پیاله ی ما باش
 بزن بزن به سنگ می
 اینه های کور و کر
بمان به نام عاشقی
رفیق خانه و سفر
رفیق هم پیاله باش
که می نبوده بی اثر
هم پیاله ی ما باش
هم پیاله ی ما باش
ما که رفتیم بر باد
زیر گنبد این چرخ
از تعلق آزادیم
هم پیاله ی ما باش
هم پیاله ی ما باش
بی نیاز و تنهاباش
 تشنه باش و دریا باش
بی نیاز و تنها باش
 تشنه باش و دریا باش
فارغ از من و ما باش
هم پیاله ی ما باش
 هم پیاله ی ما باش
 در مرام ما رندان
 حرص مال دنیا نیست
 گوش ما بدهکار نیست
قیل و قال دنیا نیست
 بر بساط این دنیا
 پشت پا بزن چون ما
 تشنه باش و دریا باش
هم پیاله ی ما باش
 بزن بزن به سنگ می
 اینه های کور و کر
 بمان به نام عاشقی
رفیق خانه و سفر
رفیق هم پیاله باش
 که می نبوده بی اثر
هم پیاله ی ما باش
هم پیاله ی ما باش
ما که رفتیم بر بادیم
 زیر گنبد این چرخ
از تعلق آزادیم
 هم پیاله ی ما باش
 هم پیاله ی ما باش


شاعران » اردلان سرفراز »خواب
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:29 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

خواب

من هنوز خواب می بینم
 که دوره دوره ی وفاست
 که اعتبار عشق به جاست
 دنیا به کام آدماست
 من هنوز خواب می بینم
 من هنوزم خواب می بینم
من هنوز خواب می بینم
که این خودش غنیمته
برایدیگرون یه خواب
 برای من حقیقته
 سوته دلام ، یکی یکی تموم شدن
 سوته دلی نمونده غیر از خود من
 کسی که عشق ئ غم و فریاد بزنه
حقیقت آدمو فریاد بزنه
هنوز تو قصه های من
 رنگ و ریا جا نداره
دروغ نمی گن آدما
 دشمنی معنی نداره
هنوز تو قصه های من
 هیچ کسی تنها نمی شه
 کسی به جرم عاشقی
 گریه سراپا نمیشه
 هنوز تو قصه های من
 هیچ کسی اعدام نمی شه
 دستی که دونه می پاشه
 آلوده ی دام نمی شه
 هنوز تو دنیای من
هر آدمی یه عالمه
 گل رو نمی فروشند به هم
 گل مثل قلب آدمه
من هنوزم خواب می بینم
 من هنوزم خواب می بینم
من هنوزم خواب می بینم
اما برای کی بگم ؟
وقتی که باور ندارن
 به این جماعت چی بگم ؟


شاعران » اردلان سرفراز »ستاره ی دنباله دار
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:28 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

ستاره ی دنباله دار

 تو آسمون زندگیم ، ستاره بوده بی شمار
 اما شبای بی کسیم یکی نمونده موندگار
 یکی نمونده از هزار
ستاره های گمشده ، هر شب من هزار هزار
 اما همیشگی تویی ، ستاره ی دنباله دار
 یکی نمونده از هزار
ای آخرین ، تنهاترین ،‌آوره ی عاشق
 هر شب عمرم همراه با من ، ستاره ای عاشق
 اما همیشگی تویی ، ستاره ی دنباله دار
 یکی نمونده از هزار
ای تو ، آشنای ناشناسم
ای مرهم دست تو لباسم
 دیوار شبم شکسته از تو
 از ظلمت شب نمی هراسم
انگار ک زاده شده با من
عشقی که من از تو می شناسم
 انگار که زاده شده با من
 عشقی که من از تو می شناسم
ای آخرین تنهاتریم آواره ی عاشق
هر شب عمرم همراه با من ، ستاره ی عاشق
تو بودی و هستی هنوز
سهم من از این روزگار
 با شب من فقط تویی
ستاره ی دنباله دار
 با شب من فقط تویی


شاعران » اردلان سرفراز »ای آنکه
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:28 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

ای آنکه

ای آنکه به جز تو
 هوایی به سرم نیست
 جز یاد عزیزت
کسی در نظرم نیست
 جز یاد عزیزت
کسی همسفرم نیست
 مرا یاد دگر نیست
 قدر تو و احساس تو رو کسی نفهمید
 دلت از همه رنجید
از عالم و آدم
 همه جا رنگ و ریا دید
دلت از همه رنجید
من مثل تو از دست همه رنج کشیدم
به جز غصه ندیدم
 یک جرعه وفا از لب دریا طلبیدم
لب تشنه دویدم
 ای تو نایاب گوهر ناب
 ناز مخمل ترمه ی خواب
ای تو همدل ، ای تو همدرد
 عاقبت عشق از تو گل کرد
عاشقم من ،‌ عاشق تو
ای تو تنها خوب دنیا
با تو دارم گفتنی ها
 ای آنکه به جز تو
هوایی به سرم نیست
 کسی در نظرم نیست
 جز یاد عزیزت
 کسی همسفرم نیست
 مرا یاد دگر نیست
 ای وفادار ، نازنین یار
ای نشسته بر دلت خار
 ای بریده از من و ما
از گذشته مانده تنها
 عاشقم من ، عاشق تو
 ای تو تنها خوب دنیا
 با تو دارم گفتنی ها
ای آنکه به جز تو


شاعران » اردلان سرفراز »عشق من
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:27 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

عشق من

 عشق من ، منو صدا کن
 منو از خودم رها کن
تو اجاق مرده ی دل
 آتشی تازه به پا کن
 تو منو از نو بنا کن
عشق من منو صدا کمن
 قصمو بی انتها کن
 روبروت اینه بذار
 ابدیتی بنا کن
عشق من ، منو صدا کن
قصه ی نگفته ام من
 تو بیا روایتم کن
 از عذابم راحتم کن
 ای صدای تو نهایت
 راهی نهایتم کن
عشق من ، منو صدا کن
تو منواز نو بنا کن
 رهسپار قصه ها کن
 تو به خاکستر نگاه کن
 آتشی تازه به پا کن
 ای بهار انتظارم
من زمین بی بهارم
 شوره زار انتظارم
چهره ی شکسته دارم
 جسم و جانی خسته دارم
به در ویرانه ی دل
 بغض قفل بسته دارم
عشق من ،‌ منو صدا کن
 منو از خودم رها کن
تو اجاق مرده ی دل
 آتشی تازه به پا کن
 تو منو از نو بنا کن
 عشق من ،‌ منو صدا کن
قصمو بی انتها کن
 روبروت اینه بگذار
 ابدیتی بنا کن
 عشق من ،‌منو صدا کن


شاعران » اردلان سرفراز »دلبر
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:27 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

دلبر

 تو ای بال و پر من
 رفیق سفر من
 می میرم اگه سایت
 نباشه رو سر من
 تویی خود خود عشق
که بی تو نفسم نیست
 کجا تو خونه داری
 که هر جا می رسم نیست
اهل کدوم دیاری
 کجا تو خونه داری
 که قبله گاهم اونجاست
 هر جا که پا می ذاری
 اهل کدوم دیاری
 گل کدوم بهاری
 که حتی فصل پاییز
 باغ ترانه داری
 ای دلبرم ای دلبر
 ای از همه عزیز تر
 ای تو مرا همه کس
 داشتن تو مرا بس
 تو دوره ی شبابم
 تو اومدی به خوابم
گفتی نیاز من باش
 ترانه ساز من باش
یه روزی راستی راستی
 همون شدم که خواستی
 شدی تو سرنوشتم
 برای تو نوشتم
خسته ی دین و دنیا
 ملحد و بت پرستم
 تویی تو مذهب من
 من تو رو می پرستم
ای دلبرم ای دلبر
 ای از همه عزیز تر
ای تو مرا همه کس
 داشتن تو مرا بس
با همه ی وجودم
 برای تو سرودم
 در طلب تو هستم
در طلب تو بودم
صدامو از تو دارم
 شعرامو از تو دارم
 اما تو رو ندارم
 وای به روزگارم
تو ای بال و پر من
 رفیق سفر من
می میرم اگه سایت
نباشه رو سر من


شاعران » اردلان سرفراز »پریچه
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:26 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

پریچه

 می خونم به هوای تو پریچه
 چه قدر خالیه جای تو پریچه
 دلم کرده هوایت وای پریچه
دلم تنگه برایت
تو رو می طلبم به لحظه
تویی تاب و تبم لحظه به لحظه
 چشات شهر منه که شهر قصه س
 برای هر شبم لحظه به لحظه
 تو از هزار و یک شبی پریچه
 به جز تو زندگی هیچه پریچه
یه دنیا همه هیچه ، وای پریچه
دنیا بی تو هیچه
 من از نگاه تو شبو شناختم
غزل دیدن و عاشقانه ساختم
 تو هر بیت غزل قصه ی چشمات
 دلم قافیه شد ، قافیه باختم
شب چشم تو قیمتی ترینه
به انگشتر عمر من نگینه
 همه دنیای من فقط همینه
 همین شرقی ترین شب زمینه
 تو از هزار و یک شبی پریچه
 به جز تو زندگی هیچه پریچه
 یه دنیا همه هیچه وای پریچه
 دنیا بی تو هیچه
 تو معجون گل و مخمل و نوری
 پریواره ی قصه های دوری
 تموم قصه ها بی تو می میرن
که تو حوصله ی سنگ صبوری
 تو رو می طلبم لحظه به لحظه
 تویی تاب و تبم لحظه به لحظه
 چشات شهر منه که شهر قصه س
 برای هر شبم لحظه به لحظه
تو از هزار و یک شبی پریچه
به جز تو زندگی هیچه پریچه
یه دنیا همه هیچه ، وای پریچه
دنیا بی تو هیچه