|
|
|
|
|
پنجشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 22:25 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
دلم نمیخواهد دربارهاش حرف بزنم، دلم نمیخواهد
دربارهاش كتاب و مجلهای بخوانم، اصلا چرا باید درباره این مسائل حرف
بزنیم، مگر سوژه قحط است؟ وقتی كاملا تصادفی در جمع دوستان صمیمی و همجنس
یا حتی در میان اعضای خیلی نزدیك فامیل، حرفش به میان میآید، دلم میخواهد
بحث را عوض كنم. وقتی مورد خطاب قرار میگیرم، از خجالت آب میشوم، خدا آن
روز را نیاورد كه تصادفا مطلبی در این باره به دستم برسد، ضربان قلبم تند
میشود، اگر كسی بفهمد من این طور مزخرفات! را میخوانم دربارهام چه فكری
میكند؟ ... ولی از شما چه پنهان، همسرم را دوست دارم، اما نمیدانم چرا به
او احساس نزدیكی نمیكنم، چی؟... مگر من بیمارم به پزشك مراجعه كنم، اصلا
به او چه بگویم؟.... همه حرفها كه قرار نیست گفتنی باشد!
متن کامل در ادامه مطلب..
:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط:
سبک زندگی،
زناشویی،
تست و مطالب روانشناسی
:: برچسبها:
پیامدهای بی توجهی به سلامت جنسی در خانواده,
سلامت جنسی,
سلامت جنسی در خانواده
|
|