فردیت
و خود بودن انسان ها در قرن اخیر تضعیف شده است و شرایط زندگی ، انتظارها و نقش
های اجتماعی به گونه ای سامان یافته است یا سامان داده اند که فردیت هرکس در امواج
متلاطم و خروشان فشارهای اجتماعی گم می شود . و این گم گشتگی زمانی
افزایش می یابد که آدمی از کنش های خودانگیخته و از منبع لایزال عالم ناهشیار غافل
می شود ؛ زیرا آن چه که انسان را طبیعی و فطری نشان می دهد نه از خودآگاهی او که
در لایه های ناهشیار و بن من مایه های خودآوردۀ او نهفته است ؛ آنجا که نقش های
ظاهری و نقاب های پوشالی فرو می افتد و سیمای درونی و باطنی فرد همان گونه که هست
و باید باشد ، نمایان می شود .
«مولانا» به این موضوع از زاویه
ای دیگر نگریسته و می گوید:
آدمی
، عظیم چیزی است . در وی همه چیز مکتوب است . حُجُب و ظلمات نمی گذارد که او آن
علم را در خود بخواند .
به
عبارت دیگر حجیم ترین و وزین ترین کتاب هستی ، عمیق ترین آموزه های دینی و عرفانی
، و مجهزترین سازه های شناختی و اشراقی در عالم درون که همانا جهان درونی است ، در
هم تنیده شده است و کافی است که انسان حجاب از این گوهر ناب بردارد و خود را از
میان خود واکند.
منبع:خودت باش ( جلد سوم)
نوبسنده:سعید
گل محمدی