هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد. ++++++++++++++++++++ هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست.. ++++++++++++++++++++ ثروتمندی از ذهن شروع می شود.. ++++++++++++++++++++ زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست.. ++++++++++++++++++++ راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
سه شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 19:55 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ()
مردی نابینا زیر درختی نشسته بود!
پادشاهی نزد او آمد، ادای احترام کرد و گفت:قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟»
پس از او نخست وزیر همین پادشاه نزد مرد نابینا آمد و بدون ادای احترام گفت:آقا، راهی که به پایتخت می رود کدام است؟
سپس مردی عادی نزد نابینا آمد، ضربه ای به سر او زد و پرسید: احمق،راهی که به پایتخت می رود کدامست؟
هنگامی که همه آنها مرد نابینا را ترک کردند، او شروع به خندیدنکرد.
مرد دیگری که کنار نابینا نشسته بود، از او پرسید:برای چه می خندی؟
نابینا پاسخ داد:اولین مردی که از من سووال کرد، پادشاه بود.
مرد دوم نخست وزیر او بود و مرد سوم فقط یک نگهبان ساده بود.
مرد با تعجب از نابینا پرسید:چگونه متوجه شدی؟ مگر تو نابینا نیستی؟
نابینا پاسخ داد: «رفتار آنها … پادشاه از بزرگی خود اطمینان داشت و به همیندلیل
ادای احترام کرد… ولی نگهبان به قدری از حقارت خود رنج می برد که حتی مرا
کتک زد. او باید با سختی و مشکلات فراوان زندگی کرده باشد.»