در زندگی زناشویی داشتن صداقت خیلی حائز اهمیت است و
یكی از دلایل قطع روابط عاطفی میان همسران، نبود صداقت است. بسیار دیده
میشود كه یكی از زوجین از سر محبت به همسر خود دروغ میگوید یا دروغهای
كوچكی كه به خاطر ضعف شخصی یا تفكر اشتباه گفته میشود. برای مثال شوهری كه
تحت فشار مالی است و نمیخواهد همسرش باخبر شود دروغی سر هم میكند، ولی
در نهایت همسر مطلع میشود.
گاه مشكل از یك موضوع اقتصادی یا اجتماعی به رابطه زناشویی تسری پیدا میكند.
بسیاری از زوجها در انتقال احساسات، ناامیدیها، علایق، رنجشها، خشم و كینه، گناهها، شكستها، نیازها و آسیبپذیریها ناتوانند.
در واقع این
ناتوانایی ناشی از ترس است. ترس از نزدیك شدن به احساسات و تمایلات، ترس از
دست دادن وجهه، ترس از دادن عشق همسر، ترس از تحتكنترل قرار گرفتن كه در
یك رابطه سطحی اتفاق میافتد.
برعهده خود ماست كه مشخص كنیم در زندگیمان دروغ گفتن تا چه حد مجاز است و خط قرمزها چیست.
زن و شوهرها
باید قبول كنند گاهی دروغ گفتن یك نفر و انعطافپذیری طرف دیگر درباره آن
دروغ میتواند تنش كمتری در زندگی آنها ایجاد كند و در نتیجه خانه آنها
آرامش بیشتری داشته باشد. البته گاهی نیز این دروغها میتواند آنقدر بزرگ
باشد كه یكی از طرفین طاقت تحمل آنها را از دست بدهد.
در بعضی موارد
دروغ گفتن میتواند به یك مشكل كاملا پیچیده تبدیل شود و طرفین را كاملا
درگیر خود كند، بعضی افراد وقتی دروغ میشنوند احساس میكنند دیگر
نمیتوانند با آن دروغ كنار بیایند و اعتماد آنها كاملا از بین میرود.
قبل از این كه بخواهید درباره دروغگویی همسرتان با او حرف بزنید بسیار مهم است كه حسابی فكر كرده و پاسخهای او را پیشبینی كنید.
خودتان را
آماده كنید حقیقتی را به شما بگوید كه شما دوست ندارید بشنوید. یك همسر
دروغگو میتواند چیزی به شما بگوید كه غافلگیر شوید.
ممكن است برای
یك مرد چند بار پیش بیاید كه به خاطر گفتن یك جمله و كلمه یا به خاطر
گفتن جایی كه رفته یا به خاطر ملاقاتی كه داشته مورد مواخذه قرار گرفته و
كار به دعوا كشیده شود.
در همین حالت
دروغ گفتن برای مردان به راهی برای حفظ شخصیت، ایجاد آرامش و دوستی در
خانواده تبدیل میشود.اگر زن و شوهر بتوانند كمی یكدیگر را آزاد بگذارند و
هر كدام به دیگری اجازه دهد آنگونه زندگی كند كه دوست دارد، به مرور به دو
دوست تبدیل میشوند و دیگر لزومی ندارد به هم دروغ بگویند.