هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

ديدگاه اسلام درباره رابطه‏ هاي دوستانه ميان دختر و پسر
دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 10:42 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
ديدگاه اسلام درباره رابطه‏ هاي دوستانه ميان دختر و پسر

درباره ميزان و چگونگي حضور زنان و دختران در اجتماع و مجلس‏هايي كه خواه ناخواه به اختلاط با مردان مي‏انجامد، دو نظريه مطرح است:1

1. نظريه اضطرار
 

------------------
بنا بر اين نظريه، ارتباط زن با مرد نامحرم، بايد به موارد ضرورت محدود گردد. در نتيجه، در محيط‏هاي اجتماعي نيز تا حد توان، بايد اين برخوردها و ارتباط‏ها كاهش يابد تا زمينه انحراف‏ها و تحريك‏ها به حداقل برسد.

2. نظريه اختلاط
 

------------------
بنابراين نظريه، جداسازي يا محدود كردن حضور زنان در اجتماع نه تنها مفيد نيست، بلكه به احساس محروميت و حريص‏تر شدن افراد به جنس مخالف مي‏انجامد و ميزان حساسيت و تحريك‏پذيري افراد را در اين زمينه بالا مي‏برد. همچنين سبب محروم شدن دختران و زنان از پيشرفت علمي و اجتماعي و اقتصادي مي‏شود و از شكوفايي استعدادهاي آنها جلوگيري مي‏كند. پس بايد با گسترش اختلاط و حضور بيشتر زنان و دختران در محيط‏هاي اجتماعي، اين حساسيت‏ها كم شود و در اين زمينه‏ها، عادي‏سازي صورت گيرد تا بدين وسيله، نگاه جنسيتي به زن و مرد، جاي خود را به نگاه انساني دهد. البته بايد حدود شرعي مانند حجاب در اين زمينه رعايت شود، ولي گفت‏وگو و حتي ارتباط صميمي ميان دختر و پسر اگر به نگاه شهواني و تماس بدني نينجامد، اشكالي ندارد. همچنين بر اين‏گونه رفتار، زمينه ازدواج‏هاي آگاهانه و شناخت بهتر از شريك آينده زندگي را به وجود مي‏آورد و به استحكام نهاد خانواده كمك مي‏كند. پس بايد تنها بر رعايت حدود شرعي تكيه كنيم، نه جداسازي.

نقد و بررسي
 

----------------
در ارزيابي اين دو نظريه بايد گفت در آموزه‏هاي اسلام افزون بر حدودي مثل حجاب و حفظ حريم در روابط ميان زن و مرد نامحرم، حدي از جداسازي در محيط‏هاي اجتماعي نيز توصيه شده است؛ يعني در اسلام، اختلاط و ارتباط‏هاي غيرلازم ميان نامحرمان، مناسب دانسته نشده است و تلاش مي‏شود اين امور كاهش يابد. بنابراين، نمي‏توان نظريه اختلاط را برابر با آموزه‏هاي اسلامي دانست، ولي اين فرضيه كه جداسازي، سبب ايجاد حساسيت بيشتر و حريص‏تر شدن افراد مي‏شود، تا حدي پذيرفتني و برابر با واقع است. اگر در كنار اين جداسازي و اختلاط نداشتن، ديگر آموزه‏هاي اسلام، مانند آسان شدن ايجاد روابط مشروع (با ازدواج دايم و موقت) جدي گرفته شود و افزون بر رعايت تقوا و پاك‏دامني، امكان برآوردن شايسته نيازهاي غريزي براي افراد وجود داشته باشد، اين حساسيت، به احساس محروميت و حرص تبديل نمي‏شود؛ يعني در حد احساسي عادي خواهد بود و كمتر زمينه‏هاي آزار روحي و تحريك جدي و سرانجام انحراف را به وجود مي‏آورد. در عوض، با رواج دادن اختلاط زن و مرد، زمينه تحريك و انحراف و حتي تبديل شدن گرايش‏هاي جنسي به بيماري‏هاي رواني مثل ساديسم بسيار بيشتر مي‏شود، چنان‏كه تجربه غرب در اين زمينه و آمار بالاي آزارهاي جنسي همكاران و هم‏كلاسي‏ها در كشورهاي غربي، گواهي بر اين مطلب است.2
در صورت اختلاط، حساسيت افراد به جنس مخالف، اندكي كاهش مي‏يابد، ولي هرگز از ميان نمي‏رود. حتي اگر فرض شود مردي كه مدت‏ها با چندين زن در يك مجموعه كاري ارتباط دارد، پس از مدتي نسبت به آنها حالتي عادي پيدا كند و حساسيت خود را از دست بدهد، پيوسته اين امكان وجود دارد كه با تحريك‏هاي خواسته يا ناخواسته، گرايش‏هاي جنسي در او بيدار شود و در برخوردهاي پياپي، او را به احساس محروميت يا انواع انحراف‏ها مبتلا كند. غريزه جنسي در انسان، غريزه‏اي بسيار قوي است كه شايد سركوب شود، ولي نابود نمي‏شود و در تماس‏ها و ارتباط با جنس مخالف به ويژه ميان دختران و پسران مجرد، هميشه احتمال تحريك شدن آن وجود دارد. اين نظريه كه اختلاط سبب مي‏شود نگاه انساني جاي‏گزين نگاه جنسي شود و حساسيت‏ها و تحريك‏ها و در نتيجه، جرم‏ها و انحراف‏ها كاهش يابد، از واقع‏بيني به دور است.
همچنين اين نظر كه اختلاط، به شناخت بهتر دختر و پسر از يكديگر پيش از ازدواج و در نتيجه، استحكام بيشتر خانواده مي‏انجامد، توجيه مناسبي براي تجويز اختلاط نيست؛ زيرا اين ارتباط‏ها در عمل، موجب تقويت جاذبه‏هاي سطحي است؛ يعني هوس را حاكم مي‏سازند و عقلانيت را كم‏رنگ مي‏كنند. در نتيجه، بسياري از اين‏گونه انتخاب‏ها چندان هم سنجيده و معقول نيستند و پس از گذشت مدتي، ناسازگاري در ويژگي‏هاي باطني افراد رخ مي‏دهد و زندگي را با مشكل روبه‏رو مي‏سازد.
اگر در انتخاب‏ها، نخست، خاستگاه خانواده كه ريشه فكري و اخلاقي افراد است، شناسايي شود، بسياري از ويژگي‏هاي باطني و حقيقي افراد را مي‏توان شناخت و پس از آن، ويژگي‏هاي ظاهري را نيز ارزيابي كرد. در نتيجه، انتخاب‏ها، بسيار عاقلانه‏تر مي‏شود و بنيان زندگي حاصل از آن نيز استوارتر خواهد بود. البته براي اينكه دختر و پسر هر چه بيشتر از ويژگي‏هاي فردي يكديگر شناخت پيدا كنند، افزون بر تحقيق از دوستان و آشنايان و برقراري گفت‏وگوهايي ميان دختر و پسر، مناسب است آن دو براي مدتي به صورت موقت و با محرميت شرعي ـ با در نظر گرفتن محدوديت‏ها و حفظ شرايط و با نظارت خانواده‏ها ـ با هم ارتباط داشته باشند تا در صورت ناهم‏خواني روحيه‏ها بتوانند به راحتي در قصد ازدواجشان تجديدنظر كنند. البته اين امر، در شرايط امروز جامعه ما كاملاً پذيرفته نيست و به فرهنگ‏سازي نياز دارد.
به هر حال، اينكه براي شناخت بيشتر دو طرف، اختلاط را توصيه و همه جامعه را تحريك‏پذير كنيم، عاقلانه نيست و به افزايش انحراف‏ها و گسترش روابط ناسالم و نامشروع مي‏انجامد كه پي‏آمدهاي منفي آن، گريبان‏گير فرد و جامعه مي‏شود. همچنين اين باور كه جداسازي، از پيشرفت زنان جلوگيري مي‏كند، درست نيست؛ زيرا ايجاد فضاهاي آموزشي يا كاري يا تشكل‏هاي اجتماعي كه در آن زن و مرد كمترين تماس را داشته باشند، كاملاً امكان‏پذير است و هرگز رشد و شكوفايي استعدادها، به محيط‏هاي مختلط نياز ندارد. افزون بر اينكه شركت زنان در هر نوع فعاليتي ـ حتي اگر با شرايط روحي و جسمي آنان، ناسازگار باشد ـ نوعي پيشرفت براي آنان نيست. اينكه مسئوليت بزرگ زنان در خانواده؛ يعني پرورش فرزندان و حفظ نهاد خانواده را از فعاليت‏هاي سازنده اجتماعي جدا بپنداريم و ايفاي نقش اجتماعي را تنها در بيرون از محيط خانه جست‏وجو كنيم، انديشه‏اي نادرست است. بنابراين، نظريه اختلاط و عادي‏سازي بر اساس آموزه‏هاي اسلامي پذيرفته نيست.
در نظريه اضطرار نيز نوعي ابهام در تعريف و تعيين مصداق‏هاي اضطرار وجود دارد. به طور كلي، در روابط ميان زن و مرد نامحرم، جدا از مواردي مانند لمس كردن و تماس بدني كه بدون ترديد حرام است، بسياري از برخوردها و رفتارها پيش مي‏آيد كه از نظر شرع نمي‏توان آنها را حرام دانست، مانند صحبت كردن و روابط عادي روزانه كه در تعامل‏هاي اجتماعي وجود دارد. چه بسا برخي از اين روابط در شرايطي شبهه‏ناك و فسادانگيز برقرار شوند كه اين امر، بيشتر به قصد افراد و شرايط آنها بستگي دارد. از همين رو، نمي‏توان حكم يكساني براي همه اين ارتباط‏ها بيان كرد. بنابراين اين نظريه كه ارتباط مرد و زن نامحرم بايد به موارد ضروري محدود شود، ابهام دارد؛ زيرا منظور از اضطرار و ضرورت، كاملاً مشخص نيست. آيا منظور تنها مواردي است كه خطر مالي يا جاني وجود دارد يا اينكه رفتن دختران و زنان براي تحصيل به محيط‏هايي كه در آن‏جا با مردان در ارتباط هستند، دربردارنده همين ضرورت خواهد بود؟ چه ملاكي براي تعيين موارد ضرورت و تشخيص اولويت‏ها وجود دارد؟ براي برطرف كردن اين ابهام‏ها و جلوگيري از برداشت‏هاي نادرست از اين نظريه، نظريه ديگري را نيز مي‏توان طرح كرد.

3. نظريه معروف
 

------------------
اين نظريه بر آن است تا در ميان گستره‏اي از رفتارهايي كه لزوما از نظر شرعي حرام نيستند، رفتارهاي مطلوب از نامطلوب تشخيص داده شود. در بسياري از رفتارها مانند نگاه، صحبت‏كردن، "نيت "، تعيين‏كننده است، ولي از آن‏جا كه نيت، امري شخصي و دروني است، نمي‏توان تمام هنجارهاي اجتماعي را بر مبناي آن تعريف كرد و تنظيم امور اجتماعي را به امري شخصي وا نهاد. ازاين‏رو، در اين موارد، ملاك روشن‏تري بايد ارائه شود كه ديگر افراد و جامعه‏ها نيز آنها را تشخيص دهند. علامه طباطبايي رحمه الله در تفسير آياتي مانند "وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ. " (نساء: 19) يا آيه "وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفًا. " (احزاب: 32)، "معروف " را به منزله يك اصل قرآني براي زندگي اجتماعي زن به شمار آورده است.
واژه "معروف " سي و هشت بار در قرآن آمده است كه نوزده مورد آن، به نوعي به زنان مربوط است. پس در ارتباط با زنان، روش "معروف " يك اصل قرآني است. راغب در مفردات در تعريف معروف مي‏گويد: "أَلْمَعْرُوفُ إِسْمٌ لِكُلِّ فِعْلٍ يعْرَفُ بِالْعَقْلِ أَوِ الشَّرْعِ حُسْنُهُ؛ معروف، اسم هر فعلي است كه با عقل يا شرع خوبي آن شناخته شود. " علامه طباطبايي رحمه الله نيز مي‏فرمايد:
معروف؛ يعني امري كه انسان با ذوق اجتماعي‏اش مي‏شناسد و آن را شايسته مي‏داند. كار معروف؛ يعني كار نيك كه پيوسته با دليل عقل و قانون شرع و فضيلت اخلاقي و آيين ادب مقرون است.3
در زمينه روابط ميان زن و مرد نيز براي تشخيص ميزان و چگونگي حضور دختران و زنان در اجتماع و رفتارهاي مطلوب يا نامطلوب ميان زن و مرد و دختر و پسر در محيط‏هاي اجتماعي، بايد به عُرف پسنديده كه بر اساس قوانين و جهت‏گيري‏هاي شرعي و آداب جمعي عقلاني است، مراجعه كرد؛ يعني روش پسنديده‏اي كه با حدود عقل و شرع و فطرت سازگار باشد و جامعه ديني نيز آن را بپسندد.
چه بسا در محيطي علمي، ميان زن و مرد يا دختر و پسر، با رعايت حدود شرعي، بحث‏هاي علمي رايج باشد. ضرورت به معناي خاص آن در اين مورد مطرح نيست، ولي اين امر خلاف عرف پسنديده جامعه نيست، هر چند شايد در محيطي ديگر، همين امر خلاف معروف باشد. البته صحبت كردن دو جوان مجرد، معمولاً خالي از گمانه‏زني‏ها نيست. براي مثال، احوال‏پرسي و گفت‏وگوهايي كه ميان بستگان در مهماني‏هاي فاميلي مرسوم است، اگر در محيط‏هاي ديگر و با اشخاص ديگري صورت پذيرد، برابر با معروف نيست يا صحبت استاد و دانشجو در كلاس، با خارج از كلاس، متفاوت است.
در سيره معصومين (ع) نيز توجه به شرايط و انگيزه‏ها و عرف پسنديده در مسائل مختلف وجود داشته است. براي مثال، پيامبر به زنان سلام مي‏كرد، ولي اميرالمؤمنين علي (ع) از سلام كردن به زنان جوان كراهت داشت.4 بي‏گمان، سيره عملي اين دو بزرگوار، بيش از آنكه با نظريه اضطرار سازگار باشد، با نظريه معروف هم‏خواني دارد. همچنين در تاريخ آمده است كه برخي از صحابه، همراه پيامبر براي ديدار به خانه حضرت زهرا (س) مي‏رفتند يا اينكه صحابه به عيادت آن بزرگوار مي‏آمدند. همچنين حضرت زهرا (س) در موارد مختلفي با برخي اصحاب مانند سلمان، بلال و ديگران صحبت مي‏فرمود. حتي ايشان از سلمان كه مردي سال‏خورده بود، خواست تا به خانه ايشان بيايد و به او دعاي نور را آموخت. همچنين سلمان گاهي در كارهاي خانه به ايشان كمك مي‏كرد.5 اين‏گونه ارتباط‏ها يا نگه‏داري زكرياي سال‏خورده از مريم جوان و سركشي به او و نيز مذاكره‏هاي سليمان و بلقيس كه بيشتر جنبه سياسي و ديني دارد و نيز رفتار موسي با دختران شعيب (ع)،4 همه مطابق با عرف پسنديده‏اي است كه در چارچوب قانون‏هاي شرع قرار دارد.
شايد در عمل، پي‏آمدهاي نظريه معروف و اضطرار در بيشتر موارد، تفاوتي نداشته باشد، ولي در نظريه معروف، ملاك مناسبي براي تشخيص موارد مطلوب از نامطلوب به چشم مي‏خورد. افزون بر اينكه اين نظريه، انعطاف‏پذيري بيشتري دارد و در چارچوب احكام شرعي، با اوضاع جامعه در دوران‏ها و شرايط مختلف انطباق‏پذير است. همچنين اين نظريه بيشتر اثباتي است؛ يعني روابط اجتماعي را در حد معروف مي‏پذيرد، ولي نظريه اضطرار بيشتر نفي‏كننده است و هر گونه رابطه را جز در موارد اضطرار نفي مي‏كند.
توجه داشته باشيم كه عرف، همواره در آستانه دگرگوني است و بايد به سمت بهترين عرف كه بيشترين تناسب را با فطرت و شرع و عقل انساني دارد، گام برداشت. در اين راستا، بايد عالمان دين و انسان‏شناسان و جامعه‏شناسان عرف‏سازي كنند تا عرف جامعه را ديگران به انحراف نكشانند و به تدريج از الگوي مطلوب دور نسازند.6 در پايان اين بخش، شايسته است به ماجراي برخورد موسي (ع) با دختران شعيب (ع) كه در آيات 23 تا 26 سوره قصص آمده است، به عنوان الگويي از برخورد اجتماعي پسنديده ميان دختر و پسر اشاره شود. موسي كه جواني رشيد بود، پس از فرار از دست سربازان فرعون و چند روز پياده‏روي و خستگي زياد، به چاه آبي در كنار شهر مدين مي‏رسد. در قرآن چنين مي‏خوانيم:
و هنگامي‏كه به (چاه) آب مدين رسيد، گروهي از مردم را در آن‏جا ديد كه چارپايان خود را سيراب مي‏كنند و در كنار آنها دو زن را ديد كه گوسفندان خود را مراقبت مي‏كنند(، ولي به چاه نزديك نمي‏شوند. موسي) به آنها گفت: كار شما چيست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمي‏دهيد؟) گفتند: ما آنها را آب نمي‏دهيم تا چوپان‏ها همگي خارج شوند و پدر ما پيرمرد كهن‏سالي است. (به همين خاطر ما مجبوريم اين كار را انجام دهيم.) موسي (به گوسفندان آنها) آب داد. سپس رو به سوي سايه آورد و گفت: خدايا هر خير و نيكي بر من فرستي، من به آن نيازمندم. ناگهان يكي از آن دو (دختر) به سراغ او آمد و در حالي كه با حياي كامل گام برمي‏داشت، گفت: پدرم از تو دعوت مي‏كند تا مزد سيراب كردن گوسفندان ما را به تو بپردازد. هنگامي كه موسي نزد او (شعيب) آمد و سرگذشت خود را شرح داد، [شعيب] گفت: نترس، از قوم ظالم نجات يافتي. يكي از آن دو (دختر) گفت: اي پدر، او را استخدام كن؛ چون بهترين كسي را كه مي‏تواني استخدام كني، فردي است كه نيرومند و امين باشد. (قصص: 23 ـ 26)
پيام‏ها و نكته‏هاي اين آيه را مي‏توان به شرح زير بيان كرد:
1. در اين داستان آمده است كه دختران شعيب، جداي از جمعيت مردان ايستاده بودند و اين، نشانه حياي آنان است.
2. دختران در پاسخ موسي (ع) كه پرسيد چه مي‏كنيد، گفتند چون پدر ما پير است، ما اين مسئوليت را بر عهده گرفته‏ايم. از اين مطلب برمي‏آيد كه در صورت امكان بهتر است اين‏گونه كارها به مردان واگذار شود، ولي اصل حضور دختران در اجتماع و محيط‏هاي كاري با رعايت حدود شرعي مانعي ندارد.
3. گفت‏وگوي ميان موسي (ع) با دختران شعيب در حد لازم خلاصه مي‏شود و با وقار و متانت همراه است، به گونه‏اي كه حتي موسي (ع) پس از كمك به دختران، بي‏درنگ به سايه و محل استراحتش باز مي‏گردد.
4. خداوند در قرآن مي‏فرمايد دختر شعيب (ع) كه براي دومين بار نزد موسي آمد و پيغام پدرش را به او رساند، با "استحياء "، يعني حيا و وقار و متانت كامل گام برمي‏داشت.
در توضيح اين ماجرا، در روايتي آمده است هنگامي‏كه موسي (ع) با دختر شعيب (ع) همراه شد تا او را پيش پدرش ببرد، در ميان راه، چون باد بر جامه‏هاي دختر مي‏پيچيد و حجم بدنش ظاهر مي‏شد، موسي (ع) به او گفت شما از پشت سر من بيا و در راه مرا راهنمايي كن؛ زيرا من از كساني هستم كه به پشت سر زنان نگاه نمي‏كنند. همچنين وقتي دختر شعيب (ع)به پدر پيشنهاد داد كه موسي (ع) را استخدام كند، پدرش از او پرسيد: چگونه به امانت‏داري موسي پي برده‏اي؟ دختر گفت: چون او راضي نشد كه من پيش روي او راه روم كه مبادا نظرش بر پشت سر من بيفتد.7 اين رفتار موسي (ع) و دختران شعيب (ع) را مي‏توان نمونه مناسبي از برخوردهاي اجتماعي مطلوب ميان دختر و پسر به شمار آورد.

ديدگاه اسلام درباره رابطه‏هاي دوستانه ميان دختر و پسر
 

----------------------------------------------------------------
پيش‏تر گفتيم كه روابط ميان زن و مرد و دختر و پسر به دو دسته كلي تقسيم مي‏شود:
1. رابطه‏هاي معمول اجتماعي كه در آن انگيزه‏هاي غيرجنسي مانند رسيدن به هدف‏هاي كاري، علمي و... زيربناي روابط است؛
2. رابطه‏هاي مبتني بر پيوندخواهي جنسي.
در اين ميان، نوع ديگري از روابط نيز هست كه در آن، رابطه عاطفي ميان دو طرف برقرار است و آنها در ارتباط با يكديگر، همين با هم بودن را مي‏خواهند و انگيزه اصلي آنها از ارتباط با يكديگر، رسيدن به هدف‏هاي كاري يا علمي و مانند آن نيست. در عين حال، انگيزه‏هاي جنسي در اين‏گونه ارتباط‏ها وجود ندارد؛ رابطه‏اي دوستانه و صميمي، ولي غيرجنسي و سالم بسان رابطه دو دوست هم‏جنس يا رابطه خواهر و برادر كه با وجود روابط دوستانه با هم، از هرگونه انگيزه و رفتار جنسي به دور هستند.
پرسش اين است كه اين‏گونه رابطه از نظر اسلام چه حكمي دارد؟ دراين‏باره به چند نكته بايد توجه شود: اينكه اشخاصي به يكديگر محبت داشته باشند و يكديگر را دوست بدارند، به خودي خود اشكالي ندارد، چنان‏كه هر محبتي ميان هر زن و مردي، از نوع گرايش‏هاي جنسي نيست و ميان هر زن و مرد مؤمني، محبت ايماني وجود دارد؛ هم‏چنان‏كه همه شيعيان، خود را از دوستان و ارادت‏مندان حضرت زهرا (س)مي‏دانند و ايشان نيز به اصحاب مؤمن و بااخلاص پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مانند سلمان محبت داشته است. بي‏گمان، اين‏گونه محبت‏ها هرگز غريزي نيستند، ولي توضيح خواهيم داد كه دوستي‏هاي روزانه ميان دختر و پسر چنين نيست. همچنين گاهي افراد به كساني مانند آشنايان و همكاران كه مدتي با آنها در تعامل بوده‏اند، دوست خطاب مي‏كنند، بدون اينكه ميان آنها رابطه عاطفي و عميقي كه ايشان را از نظر روحي به يكديگر وابسته كند، وجود داشته باشد. منظور از دوستي در اين‏گونه زمينه‏ها، رابطه‏هاي عاطفي نيست. در دوستي‏هاي عرفي ميان دختر و پسر، با "ديدار " و ارتباط بصري يا لفظي، معمولاً نوعي احساس دل‏بستگي قلبي پديد مي‏آيد. در مواردي نيز ارتباط‏هايي مانند نامه‏نگاري سبب مي‏شود دختر و پسري كه تاكنون يكديگر را نديده و با هم هيچ گفت‏وگويي نكرده‏اند، گمان كنند كه با هم دوست شده‏اند، ولي در واقع، در اين نوع دوستي‏ها، معمولاً دو طرف، تصويري ذهني از يكديگر مي‏سازند و در واقع، با شخصيتي ذهني دوست مي‏شوند و نه شخص حقيقي و واقعي.
آنچه در رابطه دوستانه، خواسته اصلي دو طرف است، ديدار از نزديك و با هم بودن است. افراد مي‏كوشند با برقراري تماس‏هاي بصري، كلامي يا لمسي، حضور يكديگر را در كنار هم بهتر حس كنند و از آن لذت ببرند. اموري مانند نگاه‏ها و صحبت‏هاي محبت‏آميز، خنده‏ها و شوخي‏ها و ابراز علاقه به صورت‏هاي مختلف، از لوازم جدايي‏ناپذير در روابط دوستانه و صميمي است.
با توجه به آنچه گذشت، روشن شد كه هر چند تصور دوستي صميمي ميان دختر و پسر، بدون وجود انگيزه‏هاي جنسي، تصور محالي نيست، ولي عملي شدن چنين رابطه‏اي چندان عقلاني به نظر نمي‏رسد؛ زيرا ديدار و تماس‏هاي بصري و كلامي، نگاه‏هاي دوستانه همراه با خنده و شوخي و ابراز علاقه زياد ميان دو جنس، معمولاً موجب تحريك جنسي مي‏شود. افزون بر اينكه اساسا جداسازي رابطه عاطفي از گرايش‏هاي غريزي و جنسي در رابطه ميان دختران و پسران بسيار دشوار است و عاطفه و غريزه در اين‏گونه رابطه‏ها در هم آميخته‏اند.9 حتي اگر فرض شود كه انگيزه اوليه دختر و پسر از اين‏گونه رابطه، تنها بهره‏مندي از جنبه‏هاي معرفتي و روحي يكديگر بوده باشد، به دليل وجود تحريك‏هاي مداوم، تضميني وجود ندارد كه انگيزه‏هاي جنسي به صورت ناخودآگاه در رابطه آنها راه نيابد؛ زيرا غريزه جنسي در وجود انسان غريزه‏اي بسيار نيرومند است. از همين رو، با ايجاد انگيزه‏هاي جنسي در رابطه دختر و پسر، اجتناب از رفتارهاي جنسي نيز بسيار دشوار خواهد بود. بنابراين، دوستي دختران و پسران بدون شايبه‏هاي جنسي، بيشتر يك ادعا است. اگر هم به واقع چنين رابطه‏اي صورت گيرد، رابطه‏اي طبيعي نخواهد بود؛ زيرا با گرايش‏هاي دروني دختران و پسران جوان در تضاد است. ازاين‏رو، همواره ممكن است آنها را به مشكلات عصبي و روحي دچار كند و جوانان در اين‏گونه رابطه‏ها، همواره در معرض انحراف و رفتارهاي جنسي قرار دارند.
با بررسي رويكرد اسلام در مورد رابطه ميان زن و مرد نامحرم، در مي‏يابيم كه در اين آموزه‏ها تلاش مي‏شود تا زمينه‏هاي انحراف و تحريك‏هاي خواسته يا ناخواسته، به حداقل برسد و افراد از پرتگاه انحراف و مرز خطر فاصله داشته باشند. حتي در احكام اسلام، نگاه به مو و بدن نامحرم، هرچند بدون قصد لذت، حرام شده است. همچنين قرار گرفتن در جاي خلوت با نامحرم در صورت وجود احتمال فساد ممنوع شده و از خنده و شوخي و هم‏كلامي‏هاي بي‏مورد و اختلاط‏هاي غيرضروري ميان نامحرمان نهي فرموده است؛ چون احتمال پيدايش انگيزه‏ها و رفتارهاي جنسي در اين‏گونه امور زياد است و براي پيش‏گيري از انحراف، لازم است به كلي از اين امور اجتناب شود.
رابطه دوستي ميان دختر و پسر نيز رابطه‏اي است كه احتمال انحراف در آن بسيار بالا است. ازاين‏رو، بايد از آن پرهيز كرد؛ زيرا از نظر شرعي، توجيه مناسبي ندارد. افزون بر اين، چنين رابطه‏اي، نوعي اختلاط با نامحرم است و غالبا از نگاه‏هاي شبهه‏ناك و شوخي و خنده و هم‏كلامي نهي شده در شرع مقدس به دور نيست. در فرهنگ اسلامي، حتي ميان مردان و زنان متأهل نيز ـ كه انگيزه جنسي كمتري از دختران و پسران جوان دارند ـ چنين رابطه‏اي تجويز نشده است.
اساسا در اسلام، رابطه اين‏گونه دوستي‏ها در رابطه‏هاي مجاز ميان زن و مرد نامحرم تعريف نشده است. البته در فرهنگ غرب، چنين رابطه‏اي تعريف شده است و ادعاي عملي بودن آن وجود دارد، ولي در عمل، با انحراف‏ها و مشكلات بسياري همراه است كه در غرب بدان با ديده اغماض نگريسته مي‏شود.
در پايان، گفتني است اصل اينكه فردي نسبت به فردي نامحرم از جنس مخالف، احساس محبت و علاقه داشته باشد، حتي اگر اين علاقه به دليل جذابيت‏هاي جنسيتي بوده باشد، گناه دانسته نمي‏شود. اگر اين محبت دروني به حدّ عشق شديد عاطفي رسيده باشد، نمي‏توان خود اين عشق و دل‏بستگي قلبي را فعل حرامي به شمار آورد. آنچه حرام است، آن است كه اين حالت دروني و قلبي، در خارج نيز به برقراري روابط و رفتارهاي نادرست و خارج از احكام شرعي بينجامد؛ يعني عمل فرد را نيز به انحراف كشاند، هر چند اين انحراف، نگاهي شهواني باشد. اگر اين محبت در دل بماند و به هيچ رفتار خارج از ضابطه‏اي نينجامد، حرام نيست.
البته اينكه شخصي با وجود علاقه به فردي، اين امر را در رفتارهاي خارجي‏اش نشان ندهد، براي او بسيار آزاردهنده خواهد بود. ازاين‏رو، اصل علاقه به فرد نامحرم در صورتي كه امكان ازدواج با او را نداشته باشد، امر مطلوبي نيست. از همين رو، چون احتمال انحراف در اين‏گونه علاقه‏ها زياد است، فراهم آوردن زمينه‏هاي اين علاقه، مانند نگاه كردن، صحبت كردن و فكر كردن و خيال‏بافي‏ها و ماندگار كردن احساسات زودگذر سطحي در ذهن، نسبت به زنان متأهل يا نامحرماني كه فرد امكان ازدواج با آنها را ندارد، جايز نيست و بايد تا مي‏تواند، از پديد آمدن چنين عشق‏هايي جلوگيري كند، ولي اگر به هر دليل، چنين علاقه‏اي در دل شخص پديد آمد و از اختيار او خارج شد، بايد مراقب رفتارهاي خود باشد و از رابطه‏هاي انحرافي بپرهيزد.
اين كار بسيار دشوار است، ولي موفق شدن در اين كار، پاداش بسياري خواهد داشت، چنان‏كه از پيامبر روايت شده است كه فرمود: "مَنْ عَشَقَ فَكَتَمَ فَماتَ، ماتَ شَهِيدا؛ كسي كه عاشق شود و اين عشق را پنهان بدارد (و رفتارش را مهار كند،) پس اگر بميرد، مرگ او شهادت خواهد بود ".10

راه‏كارهاي مشروع برقراري روابط جنسي در اسلام
 

---------------------------------------------------------
پيش‏تر گذشت كه برنامه اسلام در تنظيم رابطه‏هاي ميان دو جنس زن و مرد، دو محور اساسي دارد:
الف) جهت‏دهي و آسان‏سازي روابط جنسي در چارچوبي معين؛
ب) كاهش زمينه‏هاي انحراف در روابط معمول اجتماعي و كم كردن محرك‏ها و انگيزه‏هاي جنسي در اجتماع و بيرون از محدوده‏هاي شخصي.
در اينجا به بررسي راه‏كارهاي مشروع برقراري روابط جنسي در اسلام مي‏پردازيم. بنا بر آيات و روايت‏هاي اسلامي، روابطي كه در آنها انگيزه‏ها و رفتارهاي جنسي (رفتارهايي كه با لذت‏جويي جنسي همراه است) وجود دارد، حتما بايد در يكي از اين سه قالب صورت گيرد: ازدواج دايم؛ ازدواج موقت؛ ملك يمين (رابطه مالك با كنيز خود).
پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله در خطبه‏اي فرمود:
اي مردم، خداوند سه‏گونه زناشويي را براي شما حلال فرموده است: زناشويي كه در آن ارث هست و آن ازدواج دايم است؛ زناشويي بدون ارث و آن متعه (ازدواج موقت) است و كنيزانتان.11
هركدام از اين رابطه‏ها، شرايط ويژه‏اي دارند، ولي تقريبا يك ضابطه اصلي در آنها مشترك است كه هرگز حتي با توافق دو طرف، تغييرپذير نيست و آن اينكه زن در يك زمان نبايد با چند مرد رابطه داشته باشد. حكمت اصلي اين ضابطه، حفظ شدن نسب‏ها و از ميان بردن هر گونه شبهه در نسبت دادن فرزندان به والدين است. پيش‏تر نيز از قول روان‏شناسان گفتيم كه زنان بيشتر به انحصار رابطه با يك مرد گرايش دارند و رابطه با چند مرد با عواطف و روحيه زنانگي‏شان سازگاري ندارد.12 همچنين با توجه به اينكه زن در رابطه با مرد بيشتر او را به عنوان پشتيبان عاطفي خود مي‏خواهد و چون مديريت خانواده‏ها نيز بر عهده مرد است، به خوبي مشخص مي‏شود كه چندشوهري سبب بر هم خوردن امنيت رواني زن و نيز بي‏ساماني در نظام خانواده مي‏شود.
در آموزه‏هاي اسلام، درباره رابطه زناشويي از راه‏هاي مشروع به ويژه ازدواج دايم، توصيه‏هاي فراواني شده است. پيشوايان معصوم (ع)، نكاح و زناشويي حلال و علاقه به زنان را از سنت‏هاي پيامبران شمرده و افراد را به اين امر، تشويق و در مقابل، از بي‏همسر ماندن به شدت نهي كرده‏اند. حتي براي عمل زناشويي، اگر از طريق حلال صورت گيرد، ارزش و پاداش بسياري قائل شده‏اند.
روايت‏هايي را كه در مورد ارزش ازدواج يا زشت بودن بي‏همسر ماندن وارد شده است، بيشتر مي‏توان ناظر به ازدواج دايم دانست، ولي مطلق نكاح و زناشويي در اين روايت‏ها مورد تأكيد اصلي است. البته در جاي خود، بر اهميت فراوان خانواده ـ كه از ثمره‏هاي ازدواج دايم است ـ تأكيد شده است. در كتاب عروه‏الوثقي، پس از بيان مستحب بودن نكاح آمده است: "ظاهر اين است كه استحباب اختصاصي به نكاح دايم و موقت ندارد، بلكه آنچه مستحب است اعم از ازدواج دايم و موقت و زناشويي با كنيزان است ".13
"نكاح " در لغت به معناي عمل جنسي است و در اصطلاح روايت‏ها و كتاب‏هاي فقهي نيز گاهي در همين معنا مانند اصطلاح "ناكِحُ الْبَهِيمَهِ " به كار مي‏رود، ولي غالبا به معناي مطلق زناشويي مشروع، در مقابل "سِفاح " به معناي زناشويي نامشروع به كار برده مي‏شود. حتي حضرت محمد صلي الله عليه و آله خطاب به عده‏اي از اصحاب كه به رهبانيت پرداخته و هم‏بستري با همسرانشان را ترك گفته بودند، در حديث مشهور فرمود: "أَلنِّكاحُ سُنَّتِي، فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيسَ مِنِّي. "14، در اين حديث، ظاهرا نكاح به همين معني به كار رفته است.
شواهدي نيز در برخي روايت‏ها هست كه نشان مي‏دهد اصل رابطه زناشويي مشروع مورد تأكيد ويژه اسلام است. براي مثال، پيامبر از مردي پرسيد: آيا زن داري؟ گفت: خير. رسول اللّه‏ فرمود: آيا كنيز داري؟ گفت: نه. سپس فرمود: آيا توانايي مالي داري؟ گفت: بله. حضرت به او فرمود: "ازدواج كن وگرنه از گناه‏كاران خواهي بود ". در روايتي ديگر از امام محمد باقر (ع) آمده است: "دو ركعت نماز كه مرد متأهل به جاي آورد، بهتر از آن است كه مرد بي‏همسري تمام شب را عبادت كند و روز را روزه بدارد. " در اين هنگام، يكي از حاضران عرض كرد: جانم به قربانت، من اهلي ندارم. حضرت فرمود: "آيا كنيزاني نداري (يا فرمود: آيا كنيز امّ ولد نداري)؟ " پاسخ داد: دارم. حضرت به آن شخص فرمود: "پس تو عَزَب نيستي ".15
از اين روايت‏ها استفاده مي‏شود كه اصل داشتن زناشويي مشروع هر چند از طريق كنيز باشد، مورد تأكيد ويژه اسلام است. البته اين به معناي ناديده گرفتن اهميت ازدواج دايم و تشكيل خانواده نيست، بلكه به اين معناست كه نبايد آنچه را در روايت‏ها آمده است، تنها ازدواج دايم معنا كرد؛ زيرا اين نكته در فهم درست روايت‏هاي نكاح مهم است. به هر حال، چون در حال حاضر، رابطه با كنيز در عمل منتفي است، راه‏كارهاي ايجاد رابطه مشروع جنسي، به دو نوع ازدواج، دايم و موقت منحصر مي‏شود.

1. ازدواج دايم و اهميت آن
 

------------------------------
مرسوم‏ترين و به يك اعتبار، مهم‏ترين راه‏كار براي روابط جنسي در اسلام، ازدواج دايم است. ازدواج دايم دو ثمره مهم دارد:
يك ـ ارضاي غريزه و تعديل گرايش‏هاي جنسي؛
دو ـ پي‏ريزي بناي خانواده.
در اين نوع ازدواج، دو شريك جنسي پيمان مي‏بندند كه تا آخر عمر در كنار هم زندگي مشتركي داشته باشند. اين امر، به طور طبيعي با نوعي پيوند عاطفي قوي همراه است و رابطه‏اي فراتر از دوستي‏هاي معمولي يا روابط موقتي دارد. اين رابطه، با آمدن فرزندان تقويت مي‏شود و مجموعه خانواده به عنوان نهادي كه تأمين بسياري از نيازهاي اساسي افراد را بر عهده دارد، با اين پيوند شكل مي‏گيرد. اساس روابط در خانواده، محبت و احساس دل‏بستگي ميان اعضا است و هيچ نهاد اجتماعي نمي‏تواند جاي‏گزين كاملي براي آن باشد. برخي از مهم‏ترين فايده‏هاي تشكيل خانواده عبارت است از:
1. توليد مثل و پرورش نسل جديد؛
2. فراهم ساختن بخش مهمي از نيازهاي عاطفي و جسمي اعضا و ايجاد امنيت رواني، عاطفي، مالي و... براي افراد خانواده؛
3. پشتيباني از والدين در كهن‏سالي؛
4. ايفاي نقش اساسي در جامعه‏پذيري و مهار اجتماعي اعضا از طريق تربيت و آموزش هنجارها و مراقبت بر اعضاي خانواده.
بي‏گمان، ازدواج دايم به دليل اينكه بستر ايجاد خانواده است، مسئوليت‏هاي مختلفي براي زن و شوهر در پي دارد. البته برخي از اين مسئوليت‏ها مانند مسئوليت زوج در دادن نفقه زوجه و فرزندان و مسئوليت زوجه در تمكين از زوج در مورد خواسته‏هاي جنسي، تكليفي قانوني و شرعي است. بعضي از مسئوليت‏ها نيز وظايفي است كه از نظر عرفي يا اخلاقي بر عهده همسران است و پذيرفتن آنها براي زن و شوهر اجتناب‏ناپذير خواهد بود. بحث از جنبه‏هاي گوناگون ازدواج دايم، مجال ديگري مي‏خواهد، ولي بر اين نكته تأكيد مي‏كنيم كه چون در ميان چارچوب‏هاي ارتباط جنسي مشروع تنها ازدواج دايم مي‏تواند بستر مناسبي براي داشتن فرزند و خانواده باثبات باشد، نمي‏توان ديگر راه‏كارها را بديلي براي آن دانست. بنابراين، اهميت ازدواج دايم و ضرورت تشكيل خانواده براي سلامت فرد و جامعه هرگز قابل خدشه نيست.
تأكيد بر داشتن "اهل؛ (خانواده) " و "فرزندان باايمان "، از مهم‏ترين فايده‏هايي است كه در روايت‏هاي اسلامي بر آن تأكيد فراواني شده است.16 همه اين تأكيدها، اهميت خاص ازدواج دايم را در آموزه‏هاي اسلامي بيان مي‏دارد.17 همچنين آرامشي كه خداوند در قرآن كريم آن را از مهم‏ترين فايده‏هاي ازدواج مي‏داند،18بستري مناسب‏تر از ازدواج دايم ندارد؛ زيرا روابط كوتاه‏مدت و ناپايدار نمي‏تواند اين آرامش رواني را به شايستگي برقرار سازد.

2. سن مناسب براي ازدواج
 

--------------------------------
يكي از نكته‏هاي مهم براي تبيين طرح اسلام در زمينه برقراري روابط جنسي، پاسخ به اين پرسش است كه اسلام چه سني را براي برقراري روابط جنسي مشروع سفارش مي‏كند و سن مناسب براي ازدواج كدام است؟ در پاسخ بايد گفت به طور طبيعي، هر زماني كه گرايش‏هاي جنسي در فرد بيدار شود و او اين ارتباط‏خواهي را به عنوان نياز واقعي و محرك دروني در خود احساس كند، زمان مناسبي براي پاسخ‏گويي به اين نياز است و اين، امري عقلاني و طبيعي است. البته تعيين سن خاصي براي ازدواج همه افراد درست نيست؛ زيرا اين امر بنا بر شرايط جسمي و روحي و حتي شرايط محيطي، در افراد متفاوت است. همچنين اگر تشكيل خانواده در نظر باشد، شرايط ديگري مانند توانايي‏هاي اقتصادي و فكري و مقبوليت و مهارت‏هاي اجتماعي نيز در اين امر اثرگذار خواهد بود.
برخلاف فرهنگ رايج در دنياي امروز كه نسبت به روابط جنسي نوجوانان و جوانان پيش از ازدواج، تسامح بيشتري دارند و اين‏گونه روابط بي‏ضابطه را به عنوان اقتضاي سال‏هاي جواني به راحتي مي‏پذيرند، دين مبين اسلام هر گونه رفتار جنسي را تنها با ضابطه ازدواج جايز مي‏داند. بنابر قاعده و متناسب با اقتضاي طبيعي، سن مناسب براي ازدواج، زماني است كه افراد در آن به مرحله بيداري يا "بلوغ جنسي " مي‏رسند. در روايت‏هاي اسلامي نيز ازدواج در همين سال‏ها سفارش شده است. براي نمونه، پيامبر مي‏فرمايد:
اي گروه جوانان، هر كس از شما توانايي جنسي پيدا كرد، ازدواج كند. بي‏گمان، اين امر موجب حفظ بهتر چشم و دامان است.19
نيز فرمود:
هر جواني كه در سن پايين (ابتداي جواني) ازدواج كند، شيطاني كه مأمور اوست، ناله مي‏زند: "اي واي! دو سوم دينش را از دست من حفظ كرد. " پس بايد اين بنده در ثُلث باقي، تقواي الهي پيشه كند.20
همچنين روزي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله بر فراز منبر فرمود:
اي مردم، جبرئيل از سوي خداوند لطيف و خبير نزد من آمد و گفت: دختران به منزله ميوه‏اي بر درختند كه اگر برسد و چيده نشود، آفتاب آن را خراب و فاسد مي‏كند و بادها آن را مي‏پراكند. دوشيزگان زماني كه به حالت‏هايي كه زنان دارند رسيدند (و بالغ شدند)، دوايي جز همسر (و ازدواج) ندارند، وگرنه از فساد مصون نيستند؛ چون آنان بشرند.21
همچنين فرمود:
از سعادت مرد اين است كه دخترش در خانه او عادت زنانگي را تجربه نكند (و پيش از رسيدن به اين سن، به خانه شوهر رفته باشد).22
نيز در روايتي وارد شده است كه "از حقوق فرزند بر پدرش سه چيز است: اينكه اسم نيكو برايش بگذارد و به او نوشتن بياموزد و زماني كه بالغ شد، ترتيب ازدواجش را بدهد. "23 در اين روايت‏ها بر ازدواج در سن پايين و هم‏زمان با بلوغ جنسي و تأخير نينداختن آن از اين سن تأكيد شده است و اين امر، كاملاً با نيازهاي طبيعي در دختران و پسران سازگار است.

پي‌نوشت‌ها:
 

1. قسمت مهمي از مطالب اين بخش برگرفته است از: مقاله "تحليلي بر روابط دختران و پسران دانشجو "، مجموعه مقاله‏هاي نخستين هم‏انديشي بررسي مسائل و مشكلات زنان، دفتر تحقيقات و مطالعات زنان، قم، 1380، صص 675 ـ 698.
2. بر اساس نظرسنجي هفته‏نامه ساندي تايمز، چاپ لندن، بيش از نيمي از زنان رده‏هاي بالاي مشاغل حرفه‏اي و 30% كاركنان امور اداري و دفتري در انگلستان و 77% آنان در امريكا با مزاحمت‏هاي مديران و همكارانشان در محيط كار روبه‏رو هستند. روزنامه كيهان، 28/9/1370، به نقل از: هفته‏نامه ساندي تايمز. همچنين در گزارش جاناتان راس، روزنامه‏نگار انگليسي، در پي پژوهش‏هاي روان‏شناسانه، بيشتر مردان غربي نسبت به زناني كه با آنان از صبح تا شام در ارتباط هستند (مثل همكار و هم‏كلاسي و...) در آرزوي آميزش همراه با خشونت شديد، حتي در حدّ قتل هستند. (نك: ابوالقاسم مقيمي حاجي، جوانان و روابط، قم، مركز مطالعات و پژوهش‏هاي فرهنگي حوزه علميه قم، 1380، به نقل از: ثريا مكنون و مريم صانع‏پور، بررسي تاريخ منزلت زن از ديدگاه اسلام، ص211).
در بخش مربوط به بررسي اخلاق جنسي در غرب، آمارهايي از ناهنجاري‏هاي جنسي خواهد آمد.
3. نك: تفسير الميزان، ج2، ص328، تفسير آيه 228 سوره بقره.
4. نك: وسائل الشيعه، ج20، باب132 از ابواب مقدمات نكاح، ح25518.
5. بحارالانوار، ج43، صص 28، 62، 66، 76، ح33، 53، 59 و 63 .
6. نك: آل عمران: 37؛ نمل: 44؛ قصص: 23 ـ 25.
7. مقاله "تحليلي بر روابط دختران و پسران دانشجو "، صص 675 ـ 695.
8. نك: تفسير نمونه، ج16، صص 55 ـ 65 ؛ محمدباقر مجلسي، حيات القلوب، تاريخ پيامبران عليهم‏السلام، قم، انتشارات سرور، چ1، 1375، ج1، صص 600 و 601 .
9. در طول تاريخ ادبيات همه كشورها، عشق كه رابطه‏اي عاطفي است، معمولاً ميان زن و مرد جلوه مي‏كند. بنابراين، اين رابطه عاطفي از گرايش‏هاي جنسيتي جدا نيست. فرويد، عشق را اساسا پديده‏اي جنسي مي‏داند و آن را والايش غريزه جنسي مي‏شمارد، ولي هورناي معتقد است لزوما ارتباطي ميان محبت و گرايش جنسي نيست؛ يعني اين‏گونه نيست كه پس از هر محبتي، انگيزه شهواني باشد، ولي او نيز رابطه نزديك ميان اين دو و تأثير ناخودآگاه اين دو بر هم را مي‏پذيرد. مزلو نيز مي‏گويد مفهوم عشق و روابط جنسي دوچيزند، ولي در زندگي افراد سالم به هم مي‏پيوندند و كمتر جدايي‏پذيرند. نك: محمدباقر كجباف، روان‏شناسي رفتار جنسي، صص 49، 62 و 66؛ نيز كارن هورناي، عصباني‏هاي عصر ما، ترجمه: ابراهيم خواجه نوري، ص 191
موريس دبس نيز معتقد است: غريزه جنسي كم‏كم در نوجوانان به ويژه پسران، با تأثير مستقيم و غيرمستقيم بر تمام اعضا و قواي بدن قوت مي‏گيرد تا جايي كه در 17 و 18 سالگي، مالك اصلي احساسات انسان مي‏شود و تمام تظاهرهاي محبت‏آميز انسان از غريزه جنسي سرچشمه مي‏گيرد. (نك: گفتار فلسفي (جوان)، ص307).
10. نك: كنز العمال، ج3، ص373، ح7000.
11. وسائل الشيعه، ج20، باب35 از ابواب مقدمات نكاح، باب ان النكاح الحلال ثلاثة اقسام، ص86، ح25098.
12. مرتضي مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، چاپ شركت افست، 1359، بخش هفتم، صص 157ـ175، بخش يازدهم، صص 300 ـ 346.
13. نك: سيد محمدكاظم طباطبايي يزدي، عروة الوثقي، قم، اسماعيليان، 1374، چ3، ج2، ص628 ، مسئله سوم از كتاب النكاح.
14. نك: همان، ص627.
15. وسائل الشيعه، ج20، باب 2 از ابواب مقدمات نكاح، ص20، ح24918.
16. براي نمونه، پيامبر فرموده است: "إِتَّخِذُوا الْأَهْلَ فَإِنَّه أَرْزَقَ لَكُمْ؛ اهل همسر و خانواده برگزينيد؛ زيرا اين امر موجب افزايش روزي‏تان مي‏شود. " نيز فرمود: "ما يمْنَعُ الْمُؤْمِنَ أَنْ يتَّخِذَ أَهْلاً؟ لَعَلَّ اللّه‏َ يرْزُقُهُ نَسَمَةً تُثْقِلُ الْأَرْضَ بِلا إِلهَ إِلاّ اللّه‏ُ؛ چه چيزي مانع مي‏شود كه مؤمن اهلي برگزيند؟ شايد خداوند فرزندي روزي‏اش كند كه زمين را با لا اله الا اللّه‏ (ايمان و توحيد) سنگين گرداند. " نك: وسائل الشيعه، ج20، باب 1 از ابواب مقدمات نكاح، صص 14 و 15، ح24900 و 24902؛ نك: وسائل الشيعه، ج21، باب استحباب تكثير الاولاد و باب استحباب اكرام الولد الصالح و طلبه و حبّه و... از ابواب احكام الاولاد.
17. پيش‏تر در حديثي آمد كه امام عليه‏السلام به فردي كه ازدواج نكرده بود، ولي كنيزاني داشت، فرمود: "تو عزب نيستي "، ولي اين به معناي داراي "اهل " بودن صاحب كنيز نيست. بر همين اساس، آورده‏اند: زراره بر امام صادق عليه‏السلام وارد شد. حضرت پرسيد: اي زراره، آيا تو متأهل هستي؟ عرض كرد: خير. حضرت فرمود: پس چگونه بر تجرّد مانده‏اي، در حالي كه جوان هستي؟ زراره جواب داد: كنيزاني مي‏خرم... . " (وسائل الشيعه، ج20، باب 12 از ابواب ما يحرم بالكفر و نحوه از كتاب نكاح، ص560، ح26347). از اين روايت استفاده مي‏شود كه در عرف روايات و نزد اصحاب ائمه نيز داشتن كنيز به معناي متأهل بودن نبوده است.
18. "وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيها وَ جَعَلَ بَينَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً ... ". روم: 12
19. "يا مَعْشَرَ الشَّبابِ، مَنِ اسْتَطاعَ مِنْكُمُ الْباهَ فَلْيتَزَوَّجَ، فَإِنَّهُ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ وَ أَحْفَظُ لِلْفَرْجِ " مستدرك الوسائل، ج14، باب1 از كتاب النكاح، ص153، ح16350.
20. "ما مِن شابٍّ تَزَوَّجَ فِي حَداثَةِ سِتَةِ إِلاّ عَجَّ شَيطانُهُ يا وَيلَهُ! عَصَمَ مِنِّي ثُلُثَي دِينِهِ فَلْيتَّقِ اللّه‏َ الْعَبْدُ فِي الثُّلُثِ الْباقِي "، مستدرك الوسائل، ج14، باب 1 از ابواب النكاح، ص149، ح16331.
21. وسائل الشيعه، ج20، باب 23 از ابواب مقدمات نكاح، ص61، ح25037.
22. همان، ص64، ح25047.
23. "مِنْ حَقِّ الْوَلَدِ عَلي والِدِهِ ثَلاثَةٌ: يحَسِّنُ اسْمَهُ، وَ يعَلِّمُهُ الْكِتابَةَ، وَ يزَوِّجُهُ إِذا بَلَغَ ". وسائل الشيعه، ج21، باب 88 از ابواب احكام الاولاد، ص482، ح27646.
 

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: : كتاب "بررسي روابط دختر و پسر در ايران و راه‌كارهاي اصلاحي آن "



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، تست و مطالب روانشناسی، دين و انديشه، جوانان
:: برچسب‌ها: ديدگاه اسلام درباره رابطه‏ هاي دوستانه ميان دختر و, ديدگاه اسلام درباره رابطه‏ هاي دوستانه, رابطه دختر و پسر