هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

می خواهم دلم را گرد گیری کنم
چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۱ ساعت 9:34 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

دل، زباله‌دانی نیست كه خرت و پرت‌های ذهن را درونش نگه داشت؛ دل، فراموشخانه نیست كه چیزهای كهنه و پوسیده را درونش تلنبار كرد؛ دل، گنج با ارزش ما آدم‌هاست كه گاهی خیلی مفت به چیزهای مفت آن می‌فروشیم‌.

دل ما گاهی می‌شود انبار خصومت، مخزن چیزهای به درد نخور، منجلابی از كینه، حسادت، بغض و تنگ‌چشمی. خودمان نمی‌دانیم اما این دل آلوده را با خود همه جا می‌بریم و به جایش صورتمان را دایم صیقل می‌دهیم و با این حال نمی‌دانیم چرا به دل آدم‌های اطرافمان نمی‌نشینیم.

كمی چشم باطن‌بین می‌خواهد تا بدانیم زشتی افكار و نیت‌های پوسیده كم‌كم به چهره‌مان می‌پاشد؛ همین است كه مردم جذب آدم‌های بددل نمی‌شوند. آنها كه همیشه با مردم قهر می‌كنند و كینه آدم‌های دور و بر را به دل می‌گیرند از همین قماش‌ هستند. گاهی آنها حق دارند عصبانی شوند یا دلشان بشكند اما دایم در این وضع بودن، تلخ است؛ هم برای خودش هم برای دیگرانی كه او را می‌بینند.

همین است كه قهر كردن و روی ترش كردن اتفاق خوبی نیست. چهره درهم كشیده ما، مردم را از دور و برمان می‌تاراند و آنقدر آنها را دور می‌كند كه روزی خودمان می‌مانیم و خودمان؛ با دلی پرغصه، پركینه و تنها.

اما وضع می‌تواند این طور پیش نرود. می‌توان كینه‌ها را دور ریخت، دل را صاف و بخشیدن دیگران را تجربه كرد.

نوروز غنیمت است

تا سر برگردانیم نوروز 92 هم رسیده است، با همه آن شور و شوق و هیجانی كه با خود می‌آورد. سال كه عوض می‌شود حس ما آدم‌ها به زندگی هم عوض می‌شود، شاید به همین علت است كه می‌گویند نوروز برای آنها كه سالی را با قهر گذرانده‌اند، غنیمت است.

در نوروز یك اتفاق خوب می‌افتد. با آمدن سال جدید حتی آنها كه به دیدار سالی یكبار یكدیگر خو گرفته‌اند هم ملزم به دید و بازدید می‌شوند. شاید بگوییم رفع تكلیف است، شاید بگوییم برای راحت شدن از نیش و كنایه فامیل است اما من می‌گویم همین یكبار هم به دل‌ها صفا می‌دهد و روح آدم‌ها را صیقلی می‌كند.

البته این نتیجه عاید آنهایی می‌شود كه از هم كدورتی به دل ندارند و اگر عاشقانه همدیگر را دوست ندارند، دست كم از هم كینه‌ای عمیق به دل نگرفته‌اند و دیدار سالی یكبار همدیگر برایشان زهر نمی‌شود. پس موضوع، قلب‌های دور از هم، چشم‌هایی كه توان دیدن یكدیگر را ندارند و پاهایی است كه به سمت جلو پیش نمی‌رود؛ همان قلب‌ها و پاها و چشم‌هایی كه متعلق به آدم‌هایی است كه نوروز هم به سختی گره روابط‌شان را باز می‌كند.

نمی‌خواهند یا نمی‌توانند ببخشند؟

موضوع فقط مقید شدن به آشتی كردن در نوروز نیست، چون در هر روز از سال و به هر بهانه‌ای می‌توان برای رفع سوءتفاهم‌ها آستین بالا زد. نوروز در این ماجرا فقط یك بهانه است، روزهایی طلایی در سال كه می‌تواند نماد دل‌تكانی آدم‌ها باشد.

اما آنها كه كینه‌های عمیق از هم به دل گرفته‌اند- چه نوروز باشد و چه غیر از نوروز- بر مواضع خود برای قهر بودن و دوری كردن از هم پافشاری می‌كنند. برای همین است​ وقتی كسی آنها را به آشتی كردن در آستانه سال نو دعوت می‌كند و از آنها می‌خواهد كینه‌ها را دور بریزند، آنها باز همان حرف‌های قبلی را می‌زنند و از رنجش‌های قدیمی‌شان می‌گویند.

در واقع گیر كار این آدم‌ها این است كه نمی‌خواهند فرد مورد نظر را ببخشند، ولی به دیگران وانمود می‌كنند ​نمی‌توانند این كار را انجام دهند چون زخمی كه آن فرد به آنها زده خیلی كاری بوده است.

آشتی​كن،​​كم نمی‌آوری

وقتی یك روان‌شناس رو در روی ما باشد و ما از كینه‌ها و كدورت‌های خود برایش بگوییم و این‌كه قادر به بخشیدن فردی كه رنجیده خاطرمان كرده، نیستیم، او بی‌گمان یك لبخند می‌زند و سری تكان می‌دهد كه یعنی این حرف را قبول ندارد.

از دید روان‌شناس‌ها بیشتر كسانی كه به هزار علت موجه و غیر موجه با هم قهر می‌كنند و روی از هم می‌گردانند، خجالت می‌كشند كه یك بار دیگر به چشم هم خیره شوند و عذرخواهی كنند یا فكر می‌كنند اگر پا پیش بگذارند غرورشان جریحه‌دار می‌شود و مقابل فرد مورد نظر كم می‌آورند.

این كم آوردن و این غرور و این خجالت، بزرگ‌ترین مانع برای آشتی كردن افراد با هم است؛ در واقع همان چیزی كه ما نوشتیم «آنها نمی‌خواهند آشتی كنند».

پس تا این سد مستحكم وجود دارد، قهر نیز ادامه دارد. اما روان‌شناس‌ها می‌گویند این سدها هم شكستنی است، به این شرط كه بهانه‌ای كه دو طرف دعوا نیاز دارند تا به آن چنگ بیندازند و خود را از پشت دیوار كدورت‌ها بالا بكشند، به دستشان داده شود.

این بهانه می‌تواند پادرمیانی بزرگ‌ترها یا پا پیش گذاشتن افرادی باشد كه دو طرف ماجرا آن را قبول دارند و حرف‌هایش را همیشه آویزه گوش می‌كنند. اما این پادرمیانی‌ها هم قاعده‌ای دارد. مدتی پیش دكتر بدرالسادات بهرامی، روان‌شناس‌، توصیه‌هایی می‌كرد كه قابل تامل است.

او می‌گفت بهترین زمان برای آشتی دادن افراد، روزهایی است كه در جمع خانواده یا دوستان، مراسمی برگزار شده است و در این جمع از افراد مورد نظر خواسته می‌شود تا رو در روی هم بنشینند و دلشان را با هم صاف كنند.

بهرامی می‌گفت این‌كه به افراد بگوییم كینه‌ها را دور بریزند و روی ماه همدیگر را ببوسند اگر چه الفاظ خوشایندی است، اما نسخه‌ای نیست كه به درد افرادی كه از هم كدورت به دل دارند، بخورد. او معتقد است آدم‌هایی كه به هر علت با هم قهر كرده‌اند، برخلاف تصور مردم نباید همه چیز را خیلی سریع فراموش كنند بلكه باید در موقعیتی مناسب كه ذهنشان آماده پذیرش موضوع است، روبه‌روی هم بنشینند و بررسی كنند كه چه شد قلبشان مكدر شد و رابطه‌شان به قهر كشید و چه اتفاقی افتاد ​همه خاطرات خوشایند با هم بودن را فراموش كردند.

البته طبیعی است همه این گفت و گوها باید در محیطی خلوت، بدون حضور دیگران اتفاق بیفتد، چون وقتی چند نفر سفره دلشان را -كه پر از خاطره‌های منفی، كینه‌ها و دلخوری‌هاست- باز می‌كنند محال است نفر سومی پیدا شود و اظهارنظری نكند و بزم آشتی‌كنان و رفع كدورت‌ها را برهم نزند.

با این حال، این گونه جلسه‌ها همیشه براحتی و بی‌دردسر پیش نمی‌رود چون این جلسه‌ها مثل نبش قبر كردن آدمی است كه مدت‌ها از زمان مرگش می‌گذرد و زیر و رو كردن گورش نتیجه‌ای جز دل به هم خوردگی ندارد. برای همین است كه دكتر بهرامی نیز در توصیه‌های خود تاكید می‌كند وقتی این گفت‌وگوها به نقطه‌ای رسید كه از آستانه تحمل افراد بالاتر رفت، بحث برای دقایقی متوقف شود و مثلا یكی از دو طرف پیشنهاد دهد كه می‌آیی با هم یك فنجان چای بنوشیم؟

اما باید تحمل داشت و بعد از این‌كه احساس منفی جمع شده در وجودمان فروكش كرد دوباره به حرف زدن درباره خاطرات گذشته، تلخی‌هایی كه چشیده‌ایم و حس آزاردهنده‌ای كه در تمام این مدت داشته‌ایم، ادامه دهیم. باور كنید نبش قبر كردن گذشته و مرور كردن خاطره‌هایی كه همیشه مثل خوره به جانمان هجوم می‌آورد، دارویی است كه اولش تلخ و آخرش شیرین است.

كوچه​آشتی‌كنان

مردم كوچه و بازار می‌گویند خراب كردن یك بنا كار ساده‌ای است، اما ساختن دوباره آن مشكل. درست هم می‌گویند و این گفته‌شان درباره خیلی چیزها صدق می‌كند؛ از جمله درباره خراب شدن یك رابطه و تلاش برای درست كردن آن.

برای این‌كه درگیر این خراب كردن و ساختن نشویم، درس اول این است كه در زندگی كاری نكنیم یا خود را در موقعیتی قرار ندهیم كه نتیجه‌اش ایجاد كدورت و قهر بشود؛ اما اجرا كردن این درس خوب، كار آسانی نیست. پس هیچ كدام از ما نمی‌توانیم مطمئن باشیم كه می‌توانیم به این درس پایبند بمانیم چون برخی اتفاق‌ها بی‌‌آن‌كه در آن نقش داشته باشیم، روی می‌دهد.

اما وقتی این اتفاق‌ها رخ داد و نتیجه‌اش هم بروز كدورت و دلخوری و در نتیجه قهر كردن شد، برای بازسازی رابطه‌ای كه پیش از این دوستش داشتیم چاره‌ای جز تلاش برای به دست آوردن دوباره از دست رفته‌ها نداریم.

این كارهم فوت و فن‌های خاص خود​ را دارد و گام نخست​ ، این است كه سهم خود در بروز مشكل ​بپذیریم. موضوع این است كه ما باید به اشتباه‌های خود اعتراف كرده ​ و سعی نكنیم از آنها فرار كنیم و تقصیرها را متوجه دیگران كنیم؛ البته به این شرط كه بی‌تردید مرتكب اشتباهی شده‌ایم. در این هنگام است كه باید از غرور خودمان بگذریم، پا پیش بگذاریم و برای سر و سامان دادن به وضع به هم ریخته فعلی اقدام كنیم؛ بی‌هیچ دروغ، بی‌هیچ مظلوم‌نمایی و بی‌هیچ دورویی.

در این مرحله باید موضوع مورد اختلاف با فرد مقابل را صاف و پوست كنده با او در میان بگذاریم و درباره تمام جزئیات، حتی موضوع‌های حاشیه‌ای بحث كنیم تا آنجا كه فرد مقابل‌مان حس كند آدم رو راستی هستیم و قصد سامان دادن به وضع پیش آمده را داریم. بدترین اقدام در این مرحله این است كه ما سعی كنیم اشتباه‌ خود را كوچك و بی اهمیت جلوه دهیم، چون این كار باعث تند شدن آتش فرد مقابل می‌شود و هر چه رشته‌ایم پنبه می‌كند.

البته این حرف‌ها به این معنی نیست كه ما باید آسمان و ریسمان را به هم ببافیم و درباره اشتباه‌مان اغراق كنیم، بلكه موضوع این است كه باید خالص باشیم و پشیمانی خود را با تمام وجود ابراز كنیم. بیشتر آدم‌های پیرامون ما وقتی ما را پشیمان‌های راستگو ببینند، حاضر می‌شوند ما را از ته دل ببخشند و افكار منفی خود نسبت به ما را دور بریزند. اما تنها اعتراف به اشتباه كافی نیست، بلكه ما دلی را كه شكسته‌ایم باید از نو بسازیم و این میسر نیست مگر این‌كه ما اشتباه مان را به روش‌های متخلف جبران كنیم.

هدیه دادن می‌تواند یك روش خوب برای آشتی كردن باشد بویژه هدیه‌ای كه برای آن وقت گذاشته‌ایم و تمام سلیقه خود را به كار بسته‌ایم تا به فرد مورد نظر نشان دهیم كه او چه اندازه برای ما مهم است. اما جادوی هدیه نیز تا زمانی كوتاه اثر می‌كند، یعنی تا زمانی كه یك بار دیگر ما مرتكب اشتباه بشویم. پس عاقلانه آن است كه ما اشتباهی كه موجب رنجش دیگران می‌شود، تكرار نكنیم نه این‌كه هر بار كاری آزاردهنده انجام بدهیم و بعد برای حل و فصل موضوع، به خریدن هدیه متوسل شویم.

البته بی‌اشتباه زندگی كردن و نرنجاندن دیگران كار سختی است، ولی اگر می‌خواهیم در آرامش زندگی كنیم و اجازه دهیم دیگران هم زندگی آرامی داشته باشند، باید زندگی با صلح، دوستی و بخشش را یاد بگیریم.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:جام جم



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
:: برچسب‌ها: می خواهم دلم را گرد گیری کنم