كولر، بادگير، آب انبار، سايد باي سايد
باد خنكي كه كولرهاي
گازي به صورت ميزنند نظير ندارد. زيبايي اي كه يك يخچال فريزر سايد باي
سايد به خانه ميدهد بيهمتاست، چشماندازي كه مبلمانهاي خوشرنگ و طرح به
خانه ميدهند مثالزدني است، اما اينها كجا و دلنشيني بادگيرها و آب خنكي
كه از آب انبارها بيرون ميآمد و در كاسههاي سفالي سركشيده ميشد كجا؟
مردم امروز همه جور
وسايل راحتي دارند؛ گوشت را چرخ گوشت چرخ ميكند، سبزي را سبزي خردكن، آب
ميوه را آبميوهگيري، جمع كردن خرده آشغالها را جاروبرقي، پاك كردن
لكههاي چربي را بخارشويها و پودرهاي چند آنزيمه ماشين لباسشويي و بقيه
كارها را دستگاههاي ريز و درشتي كه براي رتق و فتق امورخانه ساخته
شدهاند.
نميشود خدمات اين وسائل
به بشر را ناديده گرفت و نمك نشناسي كرد و اعتراف نكرد به يمن حضور اين
وسايل در خانهها چرخاندن امور زندگي تا چه حد راحت شده است. اما موضوع اين
است كه ما مردم كه روزي گوشت كنار گذاشته براي غذا را در هاونهاي سنگي
ميكوبيديم و آنقدر لهاش ميكرديم كه براي پخت كوفته آماده شود يا مايي كه
ساعتها به پارچههاي رنگارنگ چشم ميدوختيم و با ضربههاي سوزن و نخ روي
پارچه، لباسهايي با تن خور زيبا ميدوختيم حالا با اينكه ديگر كسي چنين
توقعي از ما ندارد ولي كمتر از قبل احساس آرامش و آسايش ميكنيم.
شايد اين احساس به سبك
زندگي امروزيمان برگردد؛ به وسواس ما براي كشيدن پارچههاي بزرگ روي
مبلها و مبارزه با لكههاي غبار كه عاشق نشستن روي مبل است و به اشتياق ما
براي خريدن جديدترين لوازم زندگي كه لازمه بودنشان حركت با احتياط در خانه
است.
البته شايد نتوان حكم
داد كه مردم امروز چون ايرانياند حتما بايد به سبك نياكانشان زندگي كنند و
خانهها را از فناوري خالي كنند ولي ميشود اين پيشنهاد را داد كه در همين
خانههاي بهروز و مدرن، اسباب خانه را طوري چيد كه همه در آن احساس راحتي
كنند. مثلا شايد اين پيشنهاد خوبي باشد كه به جاي خريدن مبلمان استيل كه
اعضاي خانه يا اجازه نشستن روي آن را ندارند يا اگر مينشينند نبايد زياد
روي آن جابهجا شوند، مبلماني راحتي خريد كه هم كار مبلمان را بكند و هم
وسيلهاي براي راحتي اعضاي خانواده باشد.
يا مثلا اگر خانهها كوچك و نقلياند و بيش از يك
اتاق ندارند باز هم پشتيهاي قرمز و تركمن حتي اگر يك جفت هم شده در آن
چيده شود تا بزرگسالان و بچههاي خسته و تازه از راه رسيده با تكيه دادن به
آن دمي به آسايش برسند. تا به حال فكر كردهايد اگر به جاي نوشيدن آب و
چاي در ليوانهاي فرانسوي و ژاپني كه هميشه دلهره لب پر شدنشان وجود دارد،
سردي و گرمي نوشيدنيها را در ليوانهاي سفالي آبي رنگ بنوشيم تا چه حد به
هويت ايرانيمان نزديك شدهايم؟
حفظ حريم خصوصي
هزار دليل ميتوان آورد
كه چرا ما ايرانيها حالا ترجيح ميدهيم مثل خودمان زندگي نكنيم و مدام
چشممان به خارجيها باشد و از آنها الگو بگيريم. كوچك شدن خانههاي ما هم
هزار دليل دارد و ديگر بعيد به نظر ميرسد بتوانيم هر كدام از ما
خانههاي حياطدار و دلباز داشته باشيم.
اما در چنين شرايطي مگر
ميشود زندگي را متوقف كرد؟ مگر ميشود از ديگران خواست حالا كه فضاي
خانهها تنگ است قيد راحتي را بزنند؟ اين هم محال است از كسي بخواهيم حالا
كه چارهاي جز جمع شدن زير سقفهايي كوچك وجود ندارد از حفظ حريم شخصيشان
صرفنظر كنند.
آن زمان كه خانههاي
ايراني اندروني و بيروني داشت و اندرونيها چند اتاق، اين وسعت فضا خود به
خود سبب ميشد هر يك از اعضاي خانواده براي خود حريمي شخصي داشته باشند.
اما حالا كه در خانههاي نقلي، پدر و مادر و چند فرزند زندگي ميكنند و يك
اتاق خواب خانه متعلق به چند نفر است حفظ حريم شخصي با چالش روبهرو شده
است.
اما با امكانات موجود،
باز هم چارهاي نيست چون نه ميشود فضاي خانه را بزرگتر كرد و نه ميشود
از حريم شخصي چشم پوشيد. ولي ميتوان طوري رفتار كرد كه هم حرمت افراد در
خانههاي كوچك حفظ شود و هم حريم خصوصيشان. در كتابهاي روانشناسي و
گفتههاي روانشناسان نسخهاي وجود دارد كه اگر رعايت شود نتيجهاي كه گفته
شد به دست ميآيد. خلاصه اين نسخه يك كلمه است؛ ايجاد صميميت ميان اعضاي
خانواده. به اعتقاد روانشناسان ورود به حريم خصوصي افراد از سوي هر كسي كه
انجام شود دال بر بياعتمادي به فردي است كه در كارش سرك كشيده ميشود.
به همين علت درس اول
آنها به پدر و مادرها اين است كه همه توان خود را براي ايجاد صميميت با
فرزندان به كار ببرند تا اين ارتباط عاطفي عميق، هيچ مساله مخفي و پنهاني
بين آنها باقي نگذارد و در نتيجه زمينه شكسته شدن حريم خصوصي افراد فراهم
نشود. بيشك اگر اين رابطه عاطفي در خانهاي برقرار باشد فرزندان نيز دست
از سرك كشيدن در كار ديگران برميدارند چون شك ندارند كه اعضاي خانواده در
همه حال به هم حقيقت را ميگويند.
البته حسن پاشا شريفي،
روانشناس وعضو هيات علمي دانشگاه يك نكته تكميلي هم براي اين موضوع دارد و
آن اينكه وقتي فرزندان از سن كودكي خارج شدند ديگر نبايد تابع محض ما
باشند و بايد بتدريج از آزادي عمل بيشتري برخوردار شوند يعني ما بايد براي
آنها حريم استقلال و آزادي قائل شويم و در اموري چون انتخاب لباس و انتخاب
دوست، دست آنها را باز بگذاريم و در تمام مراحل زندگي، راهنما و دلسوز خوبي
برايشان باشيم و طوري با آنها رفتار كنيم كه مطمئن باشند به آنان
علاقهمنديم.
اگر در خانوادهاي روابط بين كوچكترها و بزرگترها
اين گونه تعريف شود، ميشود مطمئن بود كه در آن نه حريمي شكسته ميشود و
نه عضوي آزار ميبيند بلكه خانه براي همه افراد، به محيطي گرم تبديل ميشود
كه با وجود چيدمان مدرنش پر از گرما و صميميت خانههاي قديم است.