هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » علی اکبر ثابتیان »عصر یخبندان
پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۱ ساعت 1:14 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

عصر یخبندان

هوا سرد است باز میلرزم باز من در خود فرو رفتم
هوا سرد است دل سرد است دست ها سرد است
گذشتم از خود و بی خود شدن سرد است
هوا سرد است سازکم سرد است امیدو آرزو سرد است
گویی زمستان است
هوا سرد است ...
آتشی دیدم ز دور آتشکده سرد است شعله ها سرد است
باور هیزم شکن سرد است...
دوستی دارم ز دنیا عاشق رویش منم
عاشق برق نگاه بی ریاو پاک و محبوبش منم
گرمی دستش مرا آتش زند آن دم گرمش مرا بر هم زند
وای بر من ،ای خدا
آن دلربا آن مهربان دستان
آن دم گرم و دل بی خار و بی پایان
وز برایم ،وای سرد است، وای سرد است...
مادر ای مادر ، باز مادر باز آن عشق الهی باز آن آغوش گرم جاودانی....
چه میبینم خدایا باورم نیست هنوز
گرمی آغوش مادر دستهای پر چروک و گرم مادر
بوسه های آتشینش حرف های دلنشینش ... نیست دیگر از برایم
هزاران وای بر من
پیکرش سرد است نازنین مادر همه سرد است ...

گنهم چیست مگر مردم ز سرما یخ زدم آخر خدایا !
گرمای جاویدان کجاست من کجا باید روم...
سوی افیون می روم سوی مردن گرم مردن...
عصر یخبندان است عصر یخبندان است