هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » محمد زهری »شهر خالی نیست
سه شنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۱ ساعت 1:47 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

شهر خالی نیست

دست ِ بادی ، گرچه جام جان ، تهی کرد از شراب پاک اطمینان
- تا سلامت مانده جام جان -
باز هم لبریز باید شد
 ابرهای تازه را با ابرهای کهنه باید بست
 بعد باران خواست
 از زمین ، آنگاه چشم مخملی از سبزه یا آیینه ای از چشمه ساری داشت
تا توان از سینه ی خار بیابان ، شیر خشت عافیت دوشید
 از سر ِ دیوار باغی ، برگ بیدی چید
یا گل خطمی ، به دامن ریخت
***
باز باید دست را با دست های دیگران پیوست
تا غروب کوچه ، بازی کرد
 با کبوترها ، پیام از آسمان آورد
طاق ایوان را پناه ِ بی پناهی پرستو ساخت
***
باز هم لبخند باید شد
گرچه شهر از زهرخند ِ دشمنی ، تلخ است
شهد باید شد ،
گوارا شد
دسوت را باید میان خیل ِ دشمن ، یافت
همنفس ، همراه باید شد
با هزاران مشعل از چنگال ِ شب باید رهایی جست
***
شهر خالی نیست
 گوش باش ! ... آواز می آید از آن خانه
 همزبانی ، همدلی را می سراید
گوش باش ! ...