شعله
چگونه می توان باور کرد خاموشی شعله امید را در حالیکه
اینجا هنوز گرم است
گوییا پیغامی برای خورشید نفرستاده اند
که آسمان بیقرار است و درالتهاب
بوی خاک می اید ، ضجه ی باران
باران می بارد و روُزهای خفته ی زمین را سیراب می کند
رُزهایی که عطرشان لحظه ا را مست کرده
زمان را مَنگ که ایستاده به تماشای کوچ فرشته ای سبکبال که دل دریایی
اش دنیای زمینی را وداع گفت و به میعادگاه حقیقی خود پیوست و روحش
درآسمانی پاک همچون او،آسوده درپرواز است.