هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » هومن ربیعی »پنجره
یکشنبه ۴ تیر ۱۳۹۱ ساعت 15:32 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

پنجره

پنجره ام رو به خیابان گوش می دهد :

- خشیدنِ جاروهای شهرداری
- شلوغی صف های شیر
- ویراژهای بی مقصد
- بلندگوی سرماخورده ی وانت های ولگرد...

پنجره ام به خیابان نگاه می کند:

پیرزنی در خیالِ سفره ی ظهر ، استخاره می کند تا غروب
و در جوابِ ماشینِ حساب ،
بدهکار می ماند پدری که پاکت های بزرگی نمی آورد...

لابد صدای سکه های زرد را شنیده اند-
آدمهایی که مشتریِ دائم دکه ها هستند
لابد صدای زنگ مدرسه های مؤنث را شنیده اند-
مردان میانسالی که در مواضعِ با منظره اتراق کرده اند
و لابد به خاطر آرمان هایشان به پا خواسته اند-
این دو نفر که بر سر جای پارک دوئل می کنند...


می بینی؟
من می ترسم
اما
حواس پنجره ام
همیشه به خیابان است.