هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » سید علی صالحی »الف
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 18:29 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

الف

جایی ست برای خودش
آن جا
جایی که تمام کبوتران کوهی دنیا
به خواب رفته اند
 آن جا خانه ای هست
که هنوط هر ازگاهی
باز به خوابم می اید
خانه ای روشن تر از به راه
با همان طاقی نی پوش بلندش در باد
که بوی ریواس و رازیانه ی تر می داد
 و آسمانش همین جا نزدیک
 آمده بود بالای بام های بی باور ما
داشت مهره های تسبیح ستارگان را نخ می کرد
اجاق روشن بود
 مادر نان می پخت
سر رفتن شیر تازه
بوی سوختن سایه می داد به آفتاب
و دنیا بزرگ بود
 سایه ها بی پایان
 و دره ها
کگه پر از پری پروانه بسم الله باد
 تمام قصههای قشنگ خوش باور
از آن من بودند
 حتی حضرت سلیمان هر صبح می آمد
می رفت بالای کوه می گفت
 برای بهارزایی چشمه ها چراغ آورده ام
 و بوته های بهاری بوی بنفش آب و ستاره می دادند
در آن دورترین بی هر کجای ما
خدا از خواب هیچ قاصدکی طلب نداشت
 ماه
 دختر عموی عقد کرده ی رود و راه و سفر بود
 آب مزه ی غلیظ قند و پونه و پولکی می داد
یک نفر آواز می خواند
دنیا پر از ثروت شنیدن می شد
حتی دعای شب شکسته
قبول خواب ستاره می افتاد
آن دورها پونه زاری هست هنوز
پونه زاری پر از عطر آهوانی
که هر عصر تشنه می آمدند
به چشمه ی ریواس و رازیانه می رسیدند
 اما هر چه بو می کشیدند
دیگر از آن آدمی زاده ی پری وار دره ها
 ردی نبود
 باید بنویسم
 این بی هر کجا را
 ردی نیست
 رویایی نیست
 رازی نیست
تنها شاعری پشیمان دورمانده غمگین و بی بازگشت
که هنوزش هرازگاه
خواب خراب همان خانه را شاید