هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » سید علی صالحی »شين
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 18:20 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

شین

پیش از آنکه بند کفش هایم را ببندم
 باید ببینم
چه ساعتی از آخرین دقایق مغرب است
به راه می زنم
شب است شب باشد
تا سروده های بسیاری به راه است
بعد از من
 کسی باید برای تنهاترین بیوه ی بی باران
پیاله ی آبی ببرد
کودکان خیابانی می دانند
 من عموی شکسته ترین اینه ها بوده ام
به همین دلیل
سنگ ها و سیلی ها را می شناسم
من چیزها دیده ام به زندگی
که امروز کنار همین کلمات ساده
 به آسودگی رسیده ام
 رازها دارد این دقایق شکسته
 این مویه ها ی مغربی
 هی بی خطاترین دست خط سایه روشنان
 مرگ که چیزی نیست
بستن بند کفشی ست
عبور عقربکی شاید
یا یه چیزی شبیه چیزهایی که دیده ای
 افتادن اناری
آواز پرنده ای
پریدن حرفی