هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » سید علی صالحی »شین
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 18:6 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

شین

در غیبت باده های شمالی
عطر علف
 از عبور شسته شبنم به خواب رفته بود
و جاده های مه آلود میان مزرعه می رفتند
 دریاچه های پرکنده ی آسمان را دور می زدند
می آمدند
به قله ی تمشک و توبا و
نوعی پرنده شبیه تیهو می رسیدند
من هم آنجا بودم
 من هم خودم آن جا دیدم
پریان هفت آسمان بلند آمده بودند
داشتند پی کم روترین دختران دریا می گشتند
 می گفتند بنا به شاهد فالی از شهرزاد قصه گو
 هر دختری از ناتمامی این همه انتظار
 جفتی آشنا در اقبال آسمان دارد
و مادر نگذاشت
 آوازم داد
 راه افتاد و گفت
تو را به پچ پچ پریان از آسمان آمده چه کار ؟
همین و این ... داستان آخرین شبی بود
که ما صبح فردایش از ولایت مرغاب
به میهمانی دنیای ناخوانده ی خود رفتیم