ر
ما باید روی تمام دیوارها
کلماتی روشن تر از نشانی نور بنویسیم
مادران ما می گفتند
نمی شود از نور
سمت خاموشی خواب رفت و نترسید
اما از تاریکی که به در ایی
تمام دریا ها از دور پیداست
برای همین برخاستن است
که گاهی باید زمین بخوریم
بله
این یک شعر کاملا سیاسی است
شما حق ندارید کلمه ی پوزخند و قیچی را به یاد آورید
شوخی می کنم آقا
کوچه پر از گلدان های شکسته
به زودی ماشین رفتگران شهرداری سرخواهند رسید
همه چیز درست خواهد شد
آرامش نهایی نی زار
خبر از تاریکی بادهای بی دلیل نمی دهد
نگران ردپای کلمات ما
بر این کوچه ی بی نام و بی انتها نباش
این ها همه حرف است
که هی حرف توی حرف می اید