ﻫ
تنها ستارگان هزار دور این همه سکت
نشانه های بی اشتباه ما و
را بلدان هجرت اند
میان بر دیگری نیست
به کسی چه مربوط
که ما به خود چه کرده ایم
گاه می شود به یکی خیزاب نارسا
از رستم تمام تشنگی ها گذشت
حالا صبوری کنید
سادگان هزار دور این همه خاموش
رنگین ترین رویاها
چشم به راه دو دیده ی بی خواب آسمان شماست
و سرانجام شبی
مردگان از هر چه فراموش آن سال
با شمع های روشنشان دردست
به خانه باز خواهند گشت