هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » فریدون توللی »گم کرده عمر !
جمعه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 21:40 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

گم کرده عمر !

بس کهاین هنگام و این هنگامه ماند
انتظارم کشت و دردم ، به نشد !
از کمین جویان ، خدنگی برنخاست
وز کمانداران کمانی ، زه نشد !
نیم ِ عمرم در ستیز آمد به سر
نیم ِ دیگر بر فنا شد ، درشکست
دور ِ گردون شوق ِ من در سینه کشت
دیو ِ افسون دست ِ من ، بر چاره بست !
جامه بر تن گر نباشد ، گو مباش
کس ندارد شکوه ، از بی جامگی!
بسته کامی را چه سازم با هنر ؟
ویژه در چرخشت ِ این خودکامگی
دشنه ها آبی نزد بر تشنه ها
- تا نپنداری ز کوشش تن زدیم -
غرقه در خونیم و رنجور از تلاش
مشت ِ رویین بس که بر جوشن زدیم !
بر هنرمندی چو من ، با این سکوت
زندگی مرگ است و مرگی بس دراز !
هر دمی بر جان ِ من آید غمی
همچو پیکانی که بارد از فراز
دل درین چاه است و بر بالای ِ چاه
از کمانداران ِ سلطان ، لشکری !
پا درین زندان ِ آزادی منه
ایکه آزادانه ، دور از کشوری !