او مسائل را خيلي جدي
ميگيرد و چنان جدي در مورد كارش حرف ميزند كه آدم ميترسد در زندگياش
چيزي غير از كارش مهم نباشد. وقتي درگير مسالهاي ميشود تمام وجودش را به
آن مشكل و درگيري ميسپارد، اما وقتي مشكلي نيست، مهربانترين، شادترين و
دوستداشتنيترين دختر دنياست، اما من از مشكلات او و طوري كه به دنيا نگاه
ميكند ميترسم. نگرانم كه نتوانم خوشبختش كنم و همه مشكلاتش را رفع كنم و
او پس از ازدواج با من هميشه اخمو و نگران باشد و آن روي شيرين و خوشحالش
را نبينم.
اينها درددلها و
نگرانيهاي حسين است، اما حرف سيما چيز ديگري است. او ميگويد: در حضور
حسين حس ميكنم هميشه مراقب من است. اين حس مرا اذيت ميكند. خصوصا كه
دوستش دارم و ميترسم رفتاري از خودم نشان دهم كه براي او ناخوشايند باشد و
نظرش نسبت به من برگردد. در حضور او دستپاچه ميشوم و همهاش سعي ميكنم
طوري باشم كه بهتر از خودم باشد، اما مثل اينكه برعكس ميشود. بس كه در
حضور او تمركز ميكنم كه اشتباهي از من سر نزند همهاش اخمهايم در هم
ميرود.
نميدانم عاقبت او از من خواستگاري ميكند يا نه، اما ميدانم حالتهاي چهره من او را نگران ميكند، اما دست خودم نيست.
سالها پيش حافظ در وصف
آداب معاشرت و دلنشين بودن گفته است: «شاهد آن نيست كه مويي و مياني دارد
/ بنده طلعت آن باش كه آني دارد» و جاي ديگر ميگويد: «آن كه ميگويند آن
بهتر زحسن/ يار ما اين دارد و آن نيز هم»
اين «آن» چيست؟
نسرين حامدي روانشناس «آن» را مهارتي ارتباطي و دانستن و عمل به قوانين جذب ميداند.
به اعتقاد حامدي رفتار
انسان تا جايي اثرگذار و به يادماندني ميتواند باشد كه كمكم چهره در
مقابل آن رنگ ميبازد. صورت زيبا در مقابل رفتار زشت كمكم رنگ و لعاب خود
را از دست ميدهد و ناخوشايند به نظر ميرسد و صورت ناخوشايند در اثر رفتار
زيبا و پسنديده كمكم زيبا و دوست داشتني به نظر ميرسد.
وي توصيه ميكند اگر
ميخواهيد از تجرد خارج شويد و بالاخره پاي در زندگي متاهلي بگذاريد، طوري
رفتار كنيد كه واقعا هستيد و اگر واقعيت شما ناراحت و ناخوشايند است، پس
براي تغيير خود همت كنيد.
رفتاري سخاوتمندانه
سهيل جوان 35 ساله و
مجرد، داراي خودروي شخصي و درآمد بالغ بر ماهي 2 ميليون تومان است. او
نميتواند كسي را براي ازدواج پيدا كند. يك بار دوستانش دختر مناسبي را به
او معرفي كردند كه آن دختر را نپسنديد.
اما قبل از سهيل آن دختر ناراحت و عصباني با معرف تماس گرفت و گفت: اين ديگر چه جور آدمي است؟
وقتي همديگر را ملاقات
كرديم در حالي كه من كفش پاشنه بلند به پا داشتم، ماشينش را گوشهاي پارك
كرد و مرا چند ايستگاه پياده راه برد.
در مورد ايدهآلهايمان
آنقدر حرف زديم تا كلا آب بدنمان خشك شد. او حتي يك سانديس هم به من تعارف
نكرد و بعد بدون اينكه بخواهد مرا تا مسيري برساند راهش را كشيد و رفت...
اگر واقعا قصد ازدواج
داريد مهم نيست كه از اولين ديدار طرف مقابل را پسنديده باشيد يا نه مهم
اين است كه به او احترام بگذاريد و با او طوري رفتار كنيد كه انگار ميهمان
شماست.
خانمها نيز بايد نكاتي
را رعايت كنند مثلا اگر قرار است با خواستگار خود براي آشنايي و صحبت بيشتر
بيرون بروند رستوران يا كافيشاپ را براي صحبت كردن انتخاب كنند حتي براي
تعارف هم كه شده اجازه بخواهند كه خود پول ميز را حساب كنند و اگر او اين
كار را كرد از او حتما تشكر كنند نه اينكه انگار وظيفهاش بوده. كسي كه
ميخواهد با شما ازدواج كند نبايد تصور كند برايش دام پهن كردهايد و
ميخواهيد از او سوءاستفاده كنيد. گرچه اگر آقايان به چنين قراري ميروند
ادب حكم ميكند كه نگذارند همسر آيندهشان چيزي را حساب كند. مهم نيست كه
ازدواجتان سر نگيرد، يكي دو وعده غذا و نوشيدني كه كسي را نميكشد. فراموش
نكنيد شما خواستگار هستيد و درخواست اين ملاقات را دادهايد. به علاوه اين
كارها نشاندهنده حمايتگر بودن شماست، نه سوءاستفاده از طرف مقابل.
توجه و تمركز
اينكه سر وقت براي ملاقات حاضر شويد و مرتب باشيد و با دقت به حرفهاي طرف مقابل خود گوش كنيد خيلي مهم است.
اگر تصميم داريد با كسي
ازدواج كنيد هنگامي كه با او صحبت ميكنيد با موبايل خود كاري نداشته باشيد
و در اولين مراحل آشنايي آن را در وضعيت خاموش يا در حالت بيصدا قرار
دهيد. كسي كه در اولين ملاقات شما، آخرين گزينه توجه باشد، در آينده چه
خواهد بود؟
سعي كنيد راحت باشيد،
اما مودب و رسمي. راحت بودن به اين معني نيست كه غش و ريسه برويد و جوك
تعريف كنيد. منظور اين است كه اگر واقعا قصد آشنايي و ازدواج داريد، بايد
خودتان را چنان كه هستيد، نشان دهيد در غير اين صورت مشكل پيش ميآيد.
گير سهپيچ
رفتاري هست كه در اصطلاح به آن گير سهپيچ ميگويند و خيلي از كساني كه موفق به ازدواج نميشوند، عادت به اين نوع رفتار دارند.
نادر از وقتي كه خواسته
خود را به خانم همكارش مطرح كرده است و خانوادهها مطلع شدهاند و قرار
خواستگاري را گذاشتهاند، تبديل به كنترل از راه دور مريم شده است. روزي 10
بار او را چك ميكند: «عزيزم الان كجايي؟ قرار است كجا برويد؟ با كي
ميرويد؟ چرا به من نگفتي؟ الان داريد با چه وسيلهاي ميرويد؟ كي ميآييد ؟
و...»
اگر ازدواجتان به تعويق افتاده است، شك نكنيد به خاطر همين گيرهاي سهپيچ است. اين كارها طرف مقابل را از ازدواج هراسان ميكند.
شخص با خود ميگويد:
الان كه نه به دار است و نه به بار است، مرا اينقدر چك ميكند، 2 روز ديگر
كه با من ازدواج كرد، لابد ميخواهد مرا توي قفس زنداني كند.
اگر ميخواهيد دل سپردگي
خود را نشان دهيد، كافي است روزي يك يا دو بار تماس بگيريد، همسر
آيندهتان را مطمئن كنيد كه به او فكر ميكنيد و دوست داريد اگر كاري دارد
به شما بگويد تا برايش انجام دهيد نه اينكه او را چك كنيد. گاهي به همراه
داشتن يك شاخه گل سرخ از 10 بار تماس بيمورد، اثربخشتر است.
سخت نگيريد
نسترن ميگويد:
خواستگاري داشتم كه همه چيزش به نظرم مناسب بود، اما وقتي قرار شد در مورد
افكارمان صحبت كنيم. بعد از دو سه جمله گفت: من هميشه دوست داشتم 3 فرزند
داشته باشم. 2 پسر و يك دختر. همسرم را زن خانهدار و با سليقهاي در
روياهايم تصوير ميكردم كه خانه را مثل دسته گل نگاه ميدارد و وقتي به
خانه ميرسم بوي عطر غذا در خانه ميپيچد.
خلاصه يكسري روياپردازي كرد كه همهاش با من شروع ميشود و با مطالباتي از همسر آينده تمام ميشد.
شايد تصاويري كه ميگفت،
خيلي زيبا بود و آن خانمي كه دوست داشت هم خيلي به من شبيه بود، اما به
قول حافظ گفت: از راست نرنجيم ولي هيچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت.
من با خودم فكر كردم:
شايد من فقط توانستم يك بچه به دنيا بياورم يا اصلا نتوانستم. شايد به خاطر
اشتغال، آن خانه درخشاني را كه او دوست دارد، يك نفره نتوانستم بسازم و
كمك نياز داشتم.
راستي اين روياي او است
نه روياي من. آيا از اين به بعد، من قرار است روياي او را زندگي كنم؟ همين
حرفهاي او بود كه باعث شد من به او جواب رد بدهم.
فراموش نكنيد در
ملاقاتهايي كه به قصد ازدواج صورت ميگيرد، نه گذشته شما آنقدر مهم است نه
تصوير ايدهآلي و شخصي كه از آينده داريد. قرار است آينده را دو نفره
ترسيم كنيد. پس زياد سخت نگيريد و منعطفتر باشيد.