"رضایت از دل"
برفتی دل، برفتی از نیامت
نشد دنیا، نشد یک دم به کامت
کنون خاکم به سر خروار گشته
چه باک اندر تو شد خوشنام نامت
شدی عاشق ز بدو نوجوانی
جهان شد بعد از آن، محو کلامت
بشد عشق نخستم جاودانه
سیه شد روزگار و روز و شامت
دمی دیگر که پونه آمدت بانگ
بشد هستی همه بر کام و رامت
من ِ صالح به دنیا دل ندیدم
به مانند تو صالح، خوش به حالت
گرش بود اندکی کینه ببخشای
تو یارب بر جمال نقره فامت