حذر از عشق
نازنین دختر تنها ، تو بگو
حذر از عشق ، توانم یا نه ؟
من ز تو می پرسم
حذر از این همه احساس توانم یا نه ؟
تو بگو
قلب من گشته ز عشقت محزون
پرشکوه شعله عشق است ،که تو می بینی
پشت آن شعله عشق ،پیکری می سوزد!
نازنین دختر باران تو بگو
خیل اشکهای شبانه همه از دوری توست
تو ز من می خواهی
حذر از عشق کنم ؟
تو پذیرا می شوی دوری زمن
اینچنین ، حرفی نیست
کس نمی داند ، سوگم از چیست
ریشه این همه درد ، ز غم دوری توست
تـــو بـــرو
تـــو بـــدان
و تـنها تـــو بـــخوان
حذر از عشق تو ، هرگز هرگز
تپش قلب من بی تـــو
هـــرگـــز