مثل من
چکه چکه شبنم
بر صورت زخم خورده ی
برگ آفتاب ندیده
بیچاره برگ
هیچ وقت طلوع زیبای خورشید را ندید، مثل من
چکه چکه باران
بر تنه ی سفت و سخت
سنگ تراش خورده
بیچاره سنگ
هیچگاه فرصت تکان خوردن
از زیر باران غریب را نداشت ، مثل من
چکه چکه زهر تو
بر ردای پاره ی
وصله خورده ی تن من
بیچاره من
همیشه دم از رضایت میزدم ، مثل خار