سرزمین سکوت
در میان هجوم قسمت تاریک زمین به خواب های اساطیری ام،
لحظه هایی بی نگاه به آرامش جریان داشتند.
من از ذهن سبز آب
تا خواب سپید آسمان
معلّق چون ذرات نور بودم.
دستی راندم به سمت بی وسعت سکوت
و دیدم سمت بی وسعت سکوت سرشار از خالی پُر بود
و من سرشار شدم از پُر خالی.
لحظه های آن جا با نگاه به آرامش جریان داشتند.
هجوم قسمت تاریک زمین متوقّف شد
تا اینکه قسمت روشن زمین آهسته آهسته نزدیک شد.
چه دیدار آبی ایی در متن سپید سرزمین سکوت رخ داد
من مات و مبهوت از این حادثه دچار ادراک سکوت شدم
و زمان را فراموش کردم.