هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » پروانه فتاحی »سرود زندگی
پنجشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۰ ساعت 12:50 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

 سرود زندگی

 من از تبلور شبنم می ایم
در سکوت دریا می خوانم
 سرود ماندن را
 و در هم می شکنم هبوط آدم را
 من از واژه ی غریب غربت
نگاه آِنای خود را می دزدم
 و غریبان زمان را
 به قصد آشنایی با فردا
 می پذیرم
 و گل واژه های صفا را
 از سرند دوستی
 با دو دست لغزان
 همچون گهواره ی کودکان به لرزه می گیرم
 و باب سرودن را می گشایم
من در نیایش صبحگاهی
سلام عشق را پاسخ می دهم
 و می خوانم سرود ماندن را
 در اذان صبح
 درود ستاره را با سحر حس می کنم
 و سلام سحر را همچون گوشواری بر گوش خورشید می بینم
 من از باد نمی گریزم
 و از توفان نمی هراسم
مگر نه این که هر دو مظهر طبیعت اند ... ؟
باران ، شستشو گر آلام من است
 و طراوت بعد از آن در کوهستان
 سرود زندگی ام
 پس می خوانم سرود ماندن را
 من از نسیم حظ می برم
 و بر کجاوه ی صبا می نشینم
 من در غروب به دنیا آمدم
و در فلق بار سفر خواهم بست