زلال همیشه
به“ نعمت” عزیز
از بلوغِ بغضهای تو وُ
از بارش باران
بـَلَد شده ام
شاعرانه ترینِ واژه ها را
به همسایگانِ خوبِ خلوتِ خیالم
پیشکش کنم
و میزبانی سبزترینِ مهربانی ها را
از زلالیت خویش
از چشمه
ایینه و آفتاب
از تو
جستجو کنم .
حالا اگر حدودِ حرمت تو را
پایی دراز داشته ام
پیشانی بلند عاطفه ات را می بوسم
که در من جز عشق
گناهی گمان نخواهی برد
که اینهمه را، تنها و تنها
از بلوغ بغضهای تو وُ
از بارش باران
بـَلد شده ام.