تقدیر!
نه در قصه های مادر بزرگ دیدم
نه در خواب
که روزی ساده میکارم
بالهای پروازم را
پشـت پرچینِ کوتاهِ نگاهِ کبوتری
بیگانه با خواب ها وُ بازی های دیروز
و تنها می مانم
با تصویری از پروازها
حالا می فهمم که آدمی را
آفریدهاند
تا همبازی تقدیرِ خویش باشد.