شال و کلاه می بافم با خیالت تا در سرمای نبودنت یخ نبندم .
.
.
.
کاش میشد بدانی که فراموش کردنت مثل برآورده شدن آرزوهایم محال است .
.
.
.
خواب بودم سخن عشق تو بیدارم کرد / بی خود بودم عطش عشق تو هوشیارم کرد .
.
.
.
تو را خبر از دل بی قرار باید و نیست / غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست / چگونه لاف محبت زنی که از غم عشق / تو را چو لاله دلی داغدار باید و نیست .
.
.
.
آن کس که قلب خاکی اش را سنگفرش قدم هایت می کند ، منم .
.
.
.
هرگاه دلت یاد کسی کرد و فرو ریخت ، آنگاه به یاد آر که من نیز به یاد تو چنینم .
.
.
.
یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن ، چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند .
.
.
.
سفر مگو که دل از خود سفر نخواهد کرد / اگر منم که دلم بی تو سر نخواهد کرد / من و تو پنجره های قطار در سفریم / سفر مرا به تو نزدیکتر نخواهد کرد .
.
.
.
ما را کبوترانه وفادار کرده است / آزاد کرده است و گرفتار کرده است / بامت بلند باد که دلتنگیت مرا / از هرچه هست غیر تو بیزار کرده است .
.
.
.
در میان دست هایت عشق پیدا می شود / زیر باران نگاهت نسترن وا می شود / با عبور واژه ها از گوشه ی لب های تو / مهربانی قلبت خوب معنا می شود .
.
.
.
لاله ی داغ دیده را مانم / اشک از رخ چکیده را مانم / دست تقدیر از تو دورم کرد / گل از شاخه چیده را مانم .
.
.
.
جانم ز فراق ، رنج بسیار کشید / با رفتن تو همیشه آزار کشید / ما همسفر راه درازی بودیم / بین من و تو زمانه دیوار کشید .
.
.
.
برگ از درخت خسته میشه پاییز بهونشه ، برف از ابر خسته میشه زمستون بهونشه ، دلم برات تنگ میشه اس ام اس بهونمه !
.
.
.
چه کسی رسد به پایت ز محبت و صفایت / به خدا ز مهربانی در جهان یگانه هستی .
.
.
.
حالا که آمده ای ، چترت را ببند ، در ایوان این خانه جز مهربانی نمی بارد .
.
.
.
مهربانی باغ سبزی است که از روزنه ی پنجره ها باید دید ، مهربانم مگذار لحظه ای روزنه ی پنجره ها بسته شود .
.
.
.
در میان همگان گشتم و عاشق نشدم / تو چه کردی که تو را دیدم و دیوانه شدم .
.
.
.
بلبلان از بوی گل مستند و ما از روی دوست / دیگران از ساغر و ساقی و ما از یاد دوست .
.
.
.
رفاقت را در مکتب خانه ای آموختم که بابت شهریه اش همه ی زندگیم را باختم .
.
.
.
همیشه تو قلب منی ، هر وقت احساس کردی جات بده ، بگو تا بذارمت رو چشمام .