هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

خانواده من، خانواده تو
دوشنبه ۳ آبان ۱۳۸۹ ساعت 23:28 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
از همان اول شروع مي‌شود، از همان اولين نگاه‌ها، از همان اولين برخوردها. مرزكشي‌ها را مي‌گويم همان خطوط نامرئي كه در ذهن‌ها كشيده مي‌شود و دو خانواده را از هم جدا مي‌كند. انگار اين‌كه مي‌گويند مادرشوهر هم مثل مادرخودت است و پدرزن هم مثل پدر خودت يك تعارف مرسوم است، چون اگر آدم منصفي باشي خوب مي‌داني كه فقط خانواده خودت را قبول داري.

مشكل كار در همين مرزبندي‌هاست، يعني وقتي ازدواج مي‌كني و وارد خانواده‌اي جديد مي‌شوي حاضر نيستي خودت را جزيي از آنها و آنها را جزيي از خودت بداني.

آن وقت خانواده همسر برايت غريبه‌هايي مي‌شوند كه بايد با آنها رسمي و خشك برخورد كني و اگر كمترين خطايي كردند با آنها درگير شوي يا در بهترين حالت جلوي خودت را بگيري و وقتي با همسرت تنها شدي ناراحتي خود را سر او خالي كني. زن و مرد فرق زيادي با هم ندارند چون تفاوتي ندارد كه عروس يك خانواده باشي يا داماد آنها، چون با همه اينها باز هم خانواده همسر مجموعه‌اي است از كساني كه براحتي مي‌شود از دستشان ناراحت شد و بسختي آنها را بخشيد.

تو چي گفتي؟ اون چي گفت؟

زندگي مشترك با كسي كه دوستش داري و خودت او را انتخاب كرده‌اي، اتفاق لذت‌بخشي است اما لذت‌بخش‌تر از آن وقتي است كه به اين مهارت مي‌رسي كه چطور لذت با هم بودن را تا سال‌هاي متمادي پس از ازدواج حفظ كني. بعضي وقت‌ها زن و شوهرها مي‌گويند وقتي با هم تنها هستند و سرشان در لاك خودشان است، لذت زندگي مشترك را خوب درك مي‌كنند اما فقط كافي است پاي يكي از اعضاي خانواده دو طرف به ميان بيايد تا اين آرامش نقش برآب شود.

نه اين‌كه خانواده‌ها تعمدي براي برهم زدن آرامش جوان‌ها داشته باشند ولي انگار حضور آنها و اظهار نظر كردن‌‌هايشان خودش عاملي براي بر هم خوردن تعادل زندگي است. برخي پدر و مادرها نمي‌خواهند بپذيرند بچه‌هايي را كه به خانه بخت فرستاده‌اند به اندازه كافي بزرگ و عاقل شده‌اند و از پس زندگي‌شان برمي‌آيند. براي همين فكر مي‌كنند هميشه بايد مثل يك نگهبان هميشه نگران، مراقب آنها باشند. همين مي‌شود كه زندگي زوج‌هاي جوان پي از مدتي آشفته‌بازار شده و آرامش و خوشبختي فداي بحث‌ها و بگومگوها مي‌شود.

اما هميشه اين طور نيست، چون بسيارند خانواده‌هاي رشديافته‌اي كه مي‌دانند حدشان در زندگي بچه‌هايشان چقدر است. البته محال است خانواده زن يا مرد آدم‌هاي آرامي باشند ولي عروس يا داماد با آنها مشكل داشته باشد، چون در چنين حالتي حتما عروس يا داماد خودشان مشكلي دارند. پس اين فرضيه تقريبا منتفي است كه خانواده همسر به عروس يا داماد آزاري نرسانند اما آنها دشمني و بهانه‌گيري و جدال را شروع كنند.

شما همه بديد، ما همه خوبيم !

وقتي قراراست زوج‌ها به خانواده هم بتازند، سوزاننده‌ترين كلمات و سنگين‌ترين حرف‌ها را به كار مي‌برند. شايد روزهاي اول آشنايي يا حتي در دوران نامزدي هنوز حرمت‌ها و خجالت‌هايي كه در ميان است، مانع از اين حرمت‌شكني‌ها باشد ولي وقتي چند صباحي از زندگي گذشت و اصطكاك‌ها ميان افراد بيشتر شد آن وقت تاخت و تازها هم شروع مي‌شود. مرد مي‌گويد تو نمي‌فهمي هيچ كدام از اعضاي خانواده‌ات هم نمي‌فهمند و زن مي‌گويد كه شما همه‌تان با اين اخلاق‌هاي زننده‌تان بدبختم كرديد. مرد مي‌گويد مي‌خواستي چشمت را از اول باز كني و زن مي‌گويد مگر حرف‌هاي افسونگر شما گذاشت كه من فكر كنم.

زندگي مشترك با كسي كه دوستش داري و خودت او را انتخاب كرده‌اي، اتفاق لذت‌بخشي است اما لذت‌بخش‌تر از آن وقتي است كه به اين مهارت مي‌رسي كه چطور لذت با هم بودن را تا سال‌هاي متمادي پس از ازدواج حفظ‌كني

مرد مي‌گويد ما ايرادي نداريم و زن مي‌گويد كه ما هم هيچ ايرادي نداريم و همه ايرادهاي دنيا در شما خلاصه شده است...

يكي او مي‌گويد و دو تا ديگري و هدف هم اين است كه هر كدام نتيجه بگيرند بهترين و فداكارترين خانواده دنيا را دارند اما اسير بدترين خانواده دنيا شده‌اند.

نه اين‌كه حتما اينطور باشد و خانواده‌ها تا اين حد غيرقابل تحمل باشند ولي نگاه غيردوستانه و منتقدانه آدم‌ها اجازه نمي‌دهد كه جز بدي‌هاي طرف مقابل چيز ديگري را ببينند. البته نمي‌شود اين را ناديده گرفت كه رفتار و عملكرد بعضي بزرگ‌ترها واقعا آزاردهنده است ولي مشكل وقتي شروع مي‌شود كه زن و شوهر به مرحله‌اي برسند كه بخواهند به هر طريق ممكن برنده جدال‌ها شوند و حقانيت خانواده خود و گناهكار بودن خانواده طرف مقابلشان را ثابت كنند.

مرا نيز ببخش

اگر مادرمان يك حرف تلخ به ما بزند چه كار مي‌كنيم؟ اگر پدرمان خواسته يا ناخواسته ناراحتمان كند چه واكنشي نشان مي‌دهيم؟ اگر برادر يا خواهرمان اين كارها را كرد و اسباب ناراحتي‌مان شد چه كار مي‌كنيم؟ اگر هر كدام از آنها نقطه‌ضعفي داشته باشند جز پنهانكاري تلاش ديگري مي‌كنيم؟

حالا اگر مادر شوهر يا مادر زنمان حرف تلخي بزند چه كار مي‌كنيم؟ اگر پدر زن يا شوهرمان ناراحتمان بكند چه واكنشي نشان مي‌دهيم؟ اگر اشتباهي را برادر يا خواهر همسرمان مرتكب شده باشد چه قضاوتي مي‌كنيم؟ حاضريم عيب‌هايشان را بپوشانيم يا نقطه‌ضعف‌هايشان را همه جا جار مي‌زنيم؟

منصفانه بگوييد؛ اگر عروس خانواده كار اشتباهي كرد يا خواسته و ناخواسته كاري ناراحت‌كننده انجام داد، درست مثل وقتي دخترمان اين كار را كرد با او برخورد مي‌كنيم؟ يا حاضريم اشتباهات و ايرادات داماد خانواده را درست مثل خطاهاي پسرمان ناديده بگيرم و ببخشيم؟

اگر با خودمان روراست باشيم، جواب اين سوالات كاملا مشخص است. تقريبا هيچ كدام از ما حاضر نيستيم با اعضاي خانواده همسر يا عروس و دامادمان اين طور رفتار كنيم.

شايد مشكل هم همين جا باشد، چون هميشه فكر مي‌كنيم با جمعي از غريبه‌ها طرفيم كه مي‌خواهند به ما و خانواده‌مان آسيب برسانند؛ با كساني كه اگر به ظاهر مي‌خندند ولي پشت سرمان نقشه‌هاي شومي مي‌كشند. اما الزاما اين گونه نيست و فقط با كمي مهرباني و حذف مرزبندي‌ها مي‌شود به خوبي‌هاي خانواده‌اي كه با ما وصلت كرده‌اند نيز پي برد؛ خوبي‌هايي كه با كمي دقت مي‌شود فهميد ما و خانواده‌مان با همه ادعاهايي كه داريم از آنها بهره‌اي نبرده‌ايم.

پاي خانواده را وسط نكش

اگر قرار باشد حرف‌هاي نادرست و گاهي ناسزاهاي همسرت نسبت به خانواده‌ات كه عاشقانه دوستش داري را بشنوي و ببيني كه چطور در غيابشان قضاوت‌هاي نادرستي درباره‌شان مي‌شود، حس بدي به تو دست مي‌دهد. بعضي وقت‌ها مجبوري به دلايلي اين شرايط را تحمل كني اما بيشتر وقت‌ها عشقت به خانواده‌ات نمي‌گذارد ساكت بماني و آنها را آماج حرف‌هاي نادرست ببيني.

اما نمي‌شود كاري كرد چون بعضي عروس‌ها و داماد‌ها عادت كرده‌اند كه به محض پيش آمدن كوچك‌ترين حرف يا كدورتي دعوايي سخت راه بيندازند و بدون آن‌كه مشكل پيش آمده را حل و فصل كنند به جان همسرشان بيفتند و كدورت به دل گرفته از خانواده را بر سر او خالي كنند.

در اين ميان البته برخي خانواده‌ها بي‌تقصير نيستند و صداهاي اعتراض عليه‌شان بي‌جهت بلند نشده اما زندگي كردن در چنين جوي كه هميشه عليه خانواده يكديگر اقدام مي‌شود تلخ و سنگين است.

وقتي دو نفر از فرهنگ‌هاي متفاوت با هم وصلت مي‌كنند طبيعي است كه در بسياري موارد با هم اختلاف نظر دارند اما شايد كمتر كسي پيدا شود كه اين اختلاف نظرها را به بدبختي و شكست در انتخاب تعبير نكند و حاضر باشد همسر و خانواده‌اش را همان گونه كه هستند بپذيرد.

هميشه بزرگ‌تر‌ها مي‌گويند دعوا نمك زندگي است اما به واقع اين حرف نمي‌تواند درست باشد چون آنها كه زندگي مشترك را تجربه كرده‌اند، مي‌دانند بدترين لحظات زندگي وقتي است كه زن و شوهر با هم دعوا مي‌كنند و در خلال دعواها حرمت همديگر را مي‌شكنند. اما بدتر وقتي است كه زوج‌ها به جاي حل كردن مشكل و رسيدن به تفاهم، پاي خانواده همديگر را وسط مي‌كشند و ميان دعوا نرخ تعيين مي‌كنند و همه اصل و نسب يكديگر را به توپ مي‌بندند.

اين روش زندگي چند اشكال بزرگ دارد، چون در گام نخست حرمتي كه از نان شب براي زوج‌ها واجب‌تر است، شكسته مي‌شود و احترام خانواده‌هايي كه مي‌توانند بهترين پشتيبان فرزندان باشند از بين مي‌رود و مهم‌تر آن‌كه اگر اين دعواها و حرف‌هاي رد و بدل شده ميان زوج‌ها به گوش خانواده‌ها برسد، آن وقت جنگ گسترده مي‌شود و خانواده‌ها هم به جان يكديگر مي‌افتند.

اين يعني شروع يك زندگي تلخ و آزاردهنده كه جز شكست نتيجه‌اي از آن به دست نمي‌آيد.

مشكل را حل كن، دعوا راه نينداز

همه دعواها ميان زن و شوهر‌ها به خاطر وجود مشكلي است كه آنها را آزار مي‌دهد اما آيا با دعوا و داد و فرياد راه انداختن مشكلي حل مي‌شود؟ همه مي‌دانند كه دعوا مشكلي را حل نمي‌كند و بيشتر وقت‌ها جدال‌هاي لفظي و فيزيكي چيزهاي تازه‌اي به وجود مي‌آورند اما وقتي زوج‌ها نمي‌دانند كه چطور بايد مشكل را حل كنند، طبيعي است كه با هم دعوا مي‌كنند.

حالا اگر قرار باشد مشكل به وجود آمده مربوط به خانواده‌هاي يكي از دو طرف باشد آن وقت احتمال دعوا ميان زن و شوهر بيشتر است چون تقريبا كسي حاضر نيست انتقادات همسرش نسبت به خانواده‌اش را بشنود و قبول كند كه خانواده او نيز مي‌توانند اشتباه كنند. در اين ميان اگر كسي سعه‌صدر داشته باشد و بپذيرد كه خانواده‌اش اشتباه كرده محال است كه در ازاي اين پذيرش عيبي روي خانواده طرف مقابلش نگذارد و از اين طريق فشار وارد شده بر خود را تخليه نكند.

بهتر است‌زن و شوهرهايي كه يكديگر را دوست دارند اما مشكلي با هم يا خانواده يكديگر دارند با رعايت چند دستورالعمل كاربردي كه روان‌شناسان براي چنين مواقعي ارائه مي‌كنند
به آرامش برسند

پس شايد بهتر باشد زن و شوهرهايي كه عاشقانه يكديگر را دوست دارند اما مشكلي با هم يا خانواده يكديگر دارند با چند دستورالعمل كاربردي كه روان‌شناسان براي چنين مواقعي ارائه مي‌كنند به آرامش برسند. روان‌شناسان معتقدند براي اين‌كه از انواع دعواها دوري كنيم، بايد ياد بگيريم كه با هم به توافق برسيم و با تمركز بر مشكلات و با همفكري هم آنها را حل كنيم.

آنها مي‌گويند دعواها بايد به گفت‌وگوهاي دوستانه تبديل شوند و اگر به جاي اين نوع گفت‌وگو‌ها دعوايي رخ داد هرگز به واسطه آن نبايد توهيني صورت بگيرد، چون ممكن است اين توهين‌ها از ياد طرفين
نرود.

روان‌شناسان تاكيد دارند كه نبايد زندگي را به ميدان جنگ تبديل كنيم و بكوشيم كه به هر قيمتي در آن پيروز شويم، چون طرف مقابل ما، كسي است كه دوستش داريم و نبايد اجازه دهيم مسايل فرعي، عشق ما نسبت به او را تحت الشعاع قرار دهد. اين در حالي است كه به گفته آنها اگر در طول دعوا متوجه شديم كه اشتباه از ماست، بايد عذرخواهي و اشتباهمان را جبران كنيم.

چند پيشنهاد براي برقراري آرامش

براي داشتن زندگي خوب با فردي كه خودمان انتخابش كرده‌ايم و قول داده‌ايم كه خوشبختش كنيم، راهي جز پيروي از اين دستورالعمل‌ها نيست البته اگر موضوع دعواي زن و شوهر‌ها خانواده‌هاي دو طرف باشد اين دستورات كمي فرق مي‌كند. بهترين روش زندگي براي زوج‌ها اين است كه به خانواده هم كاري نداشته باشند يعني پاي آنها را در اختلافاتشان باز نكنند و اگر با يكديگر اختلافي داشتند، نگذارند خانواده‌ها متوجه شوند.

هيچ پدر و مادري دوست ندارد فرزند متاهل خود را غمگين ببيند اما مگر مي‌شود در زندگي مشكلي نداشت و به خاطرش غمگين نبود؟ پس بهترين راهكار اين است كه ناراحتي‌هاي خودمان را با خانواده در ميان نگذاريم چون آنها حتما از كاه، كوه مي‌سازند و همسرمان را مقصر صددرصد ناراحتي‌هايمان مي‌دانند.

حفظ احترام متقابل نيز شرطي ضروري است، يعني اين‌كه ياد بگيريم همسرمان بدون خانواده‌اش وجود خارجي ندارد و اين خانواده او بودند كه او را پرورش داده‌اند و حالا نمي‌توانند همديگر را دوست نداشته باشند يا نسبت به هم بي‌تفاوت باشند.

اين جمله بسيار خوبي است كه مي‌گويد اگر يك بار حرمت آدم‌ها شكسته شود براي هميشه شكسته خواهد شد پس بايد بكوشيم هميشه رفتاري محترمانه داشته باشيم و اگر با خانواده همسرمان اختلاف نظر و سليقه داريم با آرامش و متانت مشكلمان را با آنها در ميان بگذاريم.

پس احترام متقابل كليد داشتن يك رابطه متقابل است چون رابطه‌اي كه در آن احترام حاكم باشد هرگز به تنش و دعوا منجر نمي‌شود اما توجه به اين نكته هم ضروري است كه بايد تا حد امكان از رفتارهايي كه حساسيت طرف مقابل را برمي‌انگيزد خودداري كنيم. همچنين ياد بگيريم كه هرگز رفتارهاي نادرست والدين همسرمان را به پاي او ننويسيم و تمرين صبر كنيم تا اگر روزي از دست خانواده او آزرده شديم، همسرمان را مورد سرزنش قرار ندهيم.

رعايت اين موارد مثل حركت بر لبه پرتگاه است، چون اگر آنها را جدي نگيريم با مشكلات زيادي روبه‌رو مي‌شويم. بايد يادمان باشد بيان معترضانه رفتار و گفتار خانواده همسر فقط رنج و ناراحتي همسرمان را تشديد مي‌كند و در درازمدت به اختلاف‌ها دامن مي‌زند.

پس بهتر است آزردگي‌هايمان را نه به صورت شكايت كه به صورت درددل با همسرمان در ميان بگذاريم و يادمان باشد كه كوچك‌ترين اختلافمان با همسر را بلافاصله به خانواده‌مان منتقل نكنيم و اجازه بدهيم تا ذهنيت خانواده‌مان نسبت به همسرمان همان ذهنيت مثبت و احترام‌آميز باقي بماند.

شايد مرور اين نكات نيز ضروري باشد كه به ما گوشزد مي‌كنند اهميت ندادن به خانواده همسر، قطع رابطه با آنها، دور كردن فرزندان از خانواده همسر، جبهه‌گيري در مقابل آنها، توجه بيش از حد به خانواده خودمان و رفتارهايي از اين جنس در طول زمان فقط به اختلاف‌ها دامن مي‌زند و زن و شوهرها را از هم دور مي‌كند.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی