اندوه
بعضی وقت ها بی هیچ حصار و سایه ای
می بینی که یک گره هایی در زمان هست
ان وقت ها که هیچ چیز
نه ان ابی اسمانی که اسمان است
نه ان انبوه سبز و سیاه و خاکستری که جنگل است در کوه
نه هم اوازی رگ برگ هاو شاخه ها که درختانند
و نه بی قراری بی امان شادی که گنجشک انند
هیچ کدام تو را از
ان در هم خالی و پیچید ه نمی رهاند
ان زمان است که به یقین
به اندکی از خودت سخت نیازمندی
که دریابی
لختی از ان هجوم بی درنگ را که اندوه است