هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » افسانه امیری » تهوع
پنجشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۰ ساعت 1:50 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

 تهوع

زوزه ی باد،
‫خمیازه زمین،
‫سکون بی اختیار درختان غار
‫نوای کشدار عاشقانه ی قدیمی
‫که گم در هوا رهاست.
‫پیش از این به من عطش دلخواسته ای می داد
‫و نشئه ای آتشین.
‫که یکی شوم با لختی زمین
‫و کوک شوم با کمانچه ای در غبار یاد.
‫حال آن که کنون در بیداری خواب گونه ای
‫آن ساز، نوای سر خورده ی درمانده‌ای را می ماند
‫که در ضرب آهنگی افسار گسیخته چیزی را در آغوش می کشد که نیست
‫کاش همچون آن زنگی خراب و مست نیمه شب,
هر چند تلو تلو خوران
‫تمامی آن معانی مهمل را بالا بیاورم در تهوعی عظیم .