قطعه 23
انگار همیشه
لالایی برای مردانی است
که از شب دریا برگشته اند
و عریانی فردای آفتاب را
جامه دوخته اند
با تار موهای زنانی
که در شهری خلوت
با پای برهنه می دوند
به کدام سو
آرامش مرد
زیر کدام سنگ
لبخندهای زن را می جود
به کدام سو
هیبت مرد
زیر پاشنه ی در
چشمان سیاه زن را می ترکد
با این همه
اما
خانه زنجیر دراش
موهای زنانی است
که در شب دریا
کودکان شان را به لالایی نشسته اند
برای فردا
که شهر خلوت است
و شب دریاچه شلوغ ...