قطعه 20
از راهی دور
چشمان دورم به راه
در خانه می مانم
تا به خوابی زمستانی بسپارم ات
که اینجا
پشت پنجره
زمستان را بسته اند
به باد کوران و برف
بی خبر از بی تاب خانم خورشید
تا تو بخوابی
و مرا به دست باد بسپاری
که ماندنم
در گلوی تو می شکند
و با سرفه های پی در پی
پنجره را رو به زمستان می بندی
و من به عقب می روم
رو به سمت آذر
اما دختر آبانم و
پاییز ما را خوشبخت کرده است.