قطعه 16
می خواستم
در این تاریکی شب مزمن
فانوسی قرض بده
همسایه!
شاید
سایه ام به دیوار بیفتد
بزرگ شوم
و برای چیدن ستاره ات
دستم به آسمان برسد
که اینجا روی زمین
هر شب که به آسمان نگاه می کنم
لبخند ستاره ای
پایم را بند کرده است
به شب های مهتابی رنگ
دختر بچه ای
با موهای در هم ریخته و بلند
دست در دست ستاره ها
گرد تو می چرخند
تا در این شب مزمن
فانوسی از تو قرض بگیرد
همسایه!